#فرقه_دموکرات_آذربایجان از زبان یک روزنامهنگار فارسزبان
#همت_شهبازی
کتاب #فرقه_دمکرات حاصل مجموعه یادداشتهای سفر نویسنده آن #ابوالحسن_عمیدی_نوری به همراه هیئت اعزامی از طرف نخستوزیر وقت ایران #قوام_السلطنه به شهرهای آذربایجان است. هدف این هیئت تهیه گزارش از نحوه خروج نیروهای #شوروی از #آذربایجان بوده است. این هیئت در خرداد سال 1325 به آذربایجان وارد و طی چند روز مسیرهای زنجان- تبریز- ارومیه و شهرهای سر راه را مشاهده می کنند. نویسنده، روزنامهنگار روزنامه #داد بوده که این نوشته را به صورت سلسله شماره در مرداد همان سال یعنی در زمان حکومت فرقه دموکرات آذربایجان و در #تهران منتشر کرده است. (لازم به ذکر است که نویسنده این یادداشتها را بعدا بصورت کتاب #فرقه_دمکرات چاپ کرد). از زمان ورود آنها بلحاظ عدم آشنایی به #زبان_ترکی، شخص #سیدجعفر_پیشه_وری مترجمی را در اختیار آنها می گذارد. هدفم از قید این موضوع این است که مشاهدات مذکور تصور نشود از طرف یک آذربایجانی متعصب یا به اصطلاح این روزها که باب شده توسط یک نفر #پانترک نگاشته شده است. هرچند نویسنده اظهار می دارد از زمان انتشار روزنامه #آژیر با #پیشه_وری آشنا و دوست بوده است اما آشنایی آنها به خاطر همزبانی نبوده است. پس خواننده امروزی این نوشته یک روزنامه نگار #فارس_زبان را حمل بر خودستایی یا تعصب و یا #پانترکیسیتی بودن ننماید.
در تمام کتاب نویسنده از عملکرد خوب و مترقیانه و آوانگارد سیاسی و اجتماعی حکومت ملی آذربایجان از زمان 21 آذر 1324 تا زمان مشاهده سخن به میان آورده است. انسان با خواندن این کتاب طعم خدمت سردمداران حاکمیت یک حکومت نسبت به همنوع انسان و بشریت و رفاه اجتماعی را درمییابد.
در یک سال کاری کرد کارستان. این را من نمیگویم. این روزنامهنگار پس از مشاهده شهرهای مختلف آذربایجان در روز آخر به تبریز برمیگردد و به همراه پیشه وری راه میافتد تا اقدامات آنها را ببیند. با پیشه وری به کارخانه ای در تبریز رفته و پس از دیدن آنجا مشاهدات زیر را نوشته است:
«همچنین از تاسیسات دیگری که در روح ما اثر کرد قسمت رستوران و باشگاه کارگران بود که این قسمت پس از انقلاب 21 آذر و نظارت دولت آذربایجان در امور کارخانجات ایجاد گشت در این قسمت وسایل آسایش کارگران چه برای نهارخوری چه برای اجتماع آنها و یا آسایش هنگام راحتی وسائلی تهیه شده بود.
همچنین میدان بازی فوتبال، استخر شنا، حتی باغچهای در پشت کارخانه برای درخت کاری، سبزی کاری ...
چیزی که خیلی هم در این کارخانه تماشایی بود رعایت کلیه احتیاجات کارگرها از حمام، رستوران، باشگاه، زایشگاه زنها، اتاق بچه های شیرخوار کارگرها، اتاق خواب آنها حتی اتاق اسباب بازی بچه های کارگرها بود که به بهترین و تکمیل ترین طرزی آماده بود .
پیشه وری در برابر این پرسش من خندیده گفت اینها همه معجزه عشق و ایمان به کار است. وقتی افرادی در راس کارها قرار گرفتند که نخواستند جیب خود را پر نمایند شهامت پیدا می کنند در اجرای مقررات و قوانین بی باک و مقتدر می شوند»
https://telegram.me/dusharge
#همت_شهبازی
کتاب #فرقه_دمکرات حاصل مجموعه یادداشتهای سفر نویسنده آن #ابوالحسن_عمیدی_نوری به همراه هیئت اعزامی از طرف نخستوزیر وقت ایران #قوام_السلطنه به شهرهای آذربایجان است. هدف این هیئت تهیه گزارش از نحوه خروج نیروهای #شوروی از #آذربایجان بوده است. این هیئت در خرداد سال 1325 به آذربایجان وارد و طی چند روز مسیرهای زنجان- تبریز- ارومیه و شهرهای سر راه را مشاهده می کنند. نویسنده، روزنامهنگار روزنامه #داد بوده که این نوشته را به صورت سلسله شماره در مرداد همان سال یعنی در زمان حکومت فرقه دموکرات آذربایجان و در #تهران منتشر کرده است. (لازم به ذکر است که نویسنده این یادداشتها را بعدا بصورت کتاب #فرقه_دمکرات چاپ کرد). از زمان ورود آنها بلحاظ عدم آشنایی به #زبان_ترکی، شخص #سیدجعفر_پیشه_وری مترجمی را در اختیار آنها می گذارد. هدفم از قید این موضوع این است که مشاهدات مذکور تصور نشود از طرف یک آذربایجانی متعصب یا به اصطلاح این روزها که باب شده توسط یک نفر #پانترک نگاشته شده است. هرچند نویسنده اظهار می دارد از زمان انتشار روزنامه #آژیر با #پیشه_وری آشنا و دوست بوده است اما آشنایی آنها به خاطر همزبانی نبوده است. پس خواننده امروزی این نوشته یک روزنامه نگار #فارس_زبان را حمل بر خودستایی یا تعصب و یا #پانترکیسیتی بودن ننماید.
در تمام کتاب نویسنده از عملکرد خوب و مترقیانه و آوانگارد سیاسی و اجتماعی حکومت ملی آذربایجان از زمان 21 آذر 1324 تا زمان مشاهده سخن به میان آورده است. انسان با خواندن این کتاب طعم خدمت سردمداران حاکمیت یک حکومت نسبت به همنوع انسان و بشریت و رفاه اجتماعی را درمییابد.
در یک سال کاری کرد کارستان. این را من نمیگویم. این روزنامهنگار پس از مشاهده شهرهای مختلف آذربایجان در روز آخر به تبریز برمیگردد و به همراه پیشه وری راه میافتد تا اقدامات آنها را ببیند. با پیشه وری به کارخانه ای در تبریز رفته و پس از دیدن آنجا مشاهدات زیر را نوشته است:
«همچنین از تاسیسات دیگری که در روح ما اثر کرد قسمت رستوران و باشگاه کارگران بود که این قسمت پس از انقلاب 21 آذر و نظارت دولت آذربایجان در امور کارخانجات ایجاد گشت در این قسمت وسایل آسایش کارگران چه برای نهارخوری چه برای اجتماع آنها و یا آسایش هنگام راحتی وسائلی تهیه شده بود.
همچنین میدان بازی فوتبال، استخر شنا، حتی باغچهای در پشت کارخانه برای درخت کاری، سبزی کاری ...
چیزی که خیلی هم در این کارخانه تماشایی بود رعایت کلیه احتیاجات کارگرها از حمام، رستوران، باشگاه، زایشگاه زنها، اتاق بچه های شیرخوار کارگرها، اتاق خواب آنها حتی اتاق اسباب بازی بچه های کارگرها بود که به بهترین و تکمیل ترین طرزی آماده بود .
پیشه وری در برابر این پرسش من خندیده گفت اینها همه معجزه عشق و ایمان به کار است. وقتی افرادی در راس کارها قرار گرفتند که نخواستند جیب خود را پر نمایند شهامت پیدا می کنند در اجرای مقررات و قوانین بی باک و مقتدر می شوند»
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
نقل از صفحه انستاگرام #مصطفی_شیخ_پور
«من روز فاجعه را خوب به یاد دارم، بچه ی کوچکی بودم، ما را کتاب به دست از مدرسه بردند به گمانم به میدان ساعت، و همانجا کتابهایی را که به #زبان_مادری مردم شهر بود آتش زدند. آن موقع ما بچه بودیم نمی فهمیدیم فقط یادم هست معلمی به نام امیرخیزی آهسته گریه می کرد. حادثه آن روز هرگز یادم نمی رود.»
( #رضا_براهنی )
###
در روز 26 آذر 1325، نیروهای رژیم نژاد پرست پهلوی به دستور تهران با بی شرمی تمام، کلیه کتابها و نشریاتی را که پیش از آن به #زبان_ترکی چاپ شده بود. در #میدان_ساعت_تبریز جمع کرده و به آتش کشیدند. کتابخانه های دانشگاهها و مدارس تخلیه و به میدان ساعت منتقل شد. و طی مراسمی خاص و در میان بهت مردم سوزانده شد.
با وجود کشتار بیرحمانه در روزهای قبل از 26 آذر 1325 نیروهای دولتی با انجام مراسم #کتاب_سوزان نه چند نفر بلکه بشریت را به آتش کشیدند.کاری که نمونه آن را در جهان کمتر می توان پیدا کرد. حتی به گواهی شاهدان عینی ماجرا، #قرآن هایی که در آن سالها با #ترجمه_ترکی چاپ و نشر شده بود از این فاجعه در امان نماند. فاجعه ای که با سکوت رسانه های آن زمان مواجه شد. حتی نشریات منتسب به #حزب_توده که ادعای دوستی با مردم را داشتند چشم بر اتفاقات آن روز بستند، سکوت نشریات مرکز هم که جای خود داشت، سکوتی که تا به امروز ادامه داشته است. با وجود آن، روز 26 آذر هیچگاه از خاطر این سرزمین پاک نخواهد شد.
پس از آن تاریخ آن روز یعنی روز 26 آذر، به نام "#روز_کتاب_آذربایجان" نامگذاری شد و مردم با خرید کتابهای چاپ شده به زبان ترکی و اهدا آن به دوستان و آشنایان، آن روز را گرامی میدارند. شایسته است که با خرید کتاب و یادآوری این روز قدمی هر چند کوچک در راه اعتلای فرهنگ این مرز و بوم برداریم.
یاد معلمانی چون #امیرخیزی را گرامی میداریم. آنهایی که هنوز هم آهسته گریه می کنند.
#مصطفی_شیخ_پور
25 آذر 1390
#اونوتمادیق_اونوتماریق
#کتاب #کتابسوزان #۲۶-آذر_۱۳۲۵
#آذربایجان
https://telegram.me/dusharge
«من روز فاجعه را خوب به یاد دارم، بچه ی کوچکی بودم، ما را کتاب به دست از مدرسه بردند به گمانم به میدان ساعت، و همانجا کتابهایی را که به #زبان_مادری مردم شهر بود آتش زدند. آن موقع ما بچه بودیم نمی فهمیدیم فقط یادم هست معلمی به نام امیرخیزی آهسته گریه می کرد. حادثه آن روز هرگز یادم نمی رود.»
( #رضا_براهنی )
###
در روز 26 آذر 1325، نیروهای رژیم نژاد پرست پهلوی به دستور تهران با بی شرمی تمام، کلیه کتابها و نشریاتی را که پیش از آن به #زبان_ترکی چاپ شده بود. در #میدان_ساعت_تبریز جمع کرده و به آتش کشیدند. کتابخانه های دانشگاهها و مدارس تخلیه و به میدان ساعت منتقل شد. و طی مراسمی خاص و در میان بهت مردم سوزانده شد.
با وجود کشتار بیرحمانه در روزهای قبل از 26 آذر 1325 نیروهای دولتی با انجام مراسم #کتاب_سوزان نه چند نفر بلکه بشریت را به آتش کشیدند.کاری که نمونه آن را در جهان کمتر می توان پیدا کرد. حتی به گواهی شاهدان عینی ماجرا، #قرآن هایی که در آن سالها با #ترجمه_ترکی چاپ و نشر شده بود از این فاجعه در امان نماند. فاجعه ای که با سکوت رسانه های آن زمان مواجه شد. حتی نشریات منتسب به #حزب_توده که ادعای دوستی با مردم را داشتند چشم بر اتفاقات آن روز بستند، سکوت نشریات مرکز هم که جای خود داشت، سکوتی که تا به امروز ادامه داشته است. با وجود آن، روز 26 آذر هیچگاه از خاطر این سرزمین پاک نخواهد شد.
پس از آن تاریخ آن روز یعنی روز 26 آذر، به نام "#روز_کتاب_آذربایجان" نامگذاری شد و مردم با خرید کتابهای چاپ شده به زبان ترکی و اهدا آن به دوستان و آشنایان، آن روز را گرامی میدارند. شایسته است که با خرید کتاب و یادآوری این روز قدمی هر چند کوچک در راه اعتلای فرهنگ این مرز و بوم برداریم.
یاد معلمانی چون #امیرخیزی را گرامی میداریم. آنهایی که هنوز هم آهسته گریه می کنند.
#مصطفی_شیخ_پور
25 آذر 1390
#اونوتمادیق_اونوتماریق
#کتاب #کتابسوزان #۲۶-آذر_۱۳۲۵
#آذربایجان
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
✅ترجمه شعری از: #كامل_قهرمان_اوغلو
❎ترجمه از #همت_شهبازی
خندهها
فريادهاي مهآلود را خوابيده بودند
و سايههاي زرد
براي گورهاي جنوب همقسم شدند
آدمهاي كوري را ديدم كه چشم داشتند
و دست به گردن آبيها انداخته بودند
اي خواهري كه نگاه رعدآسا داري!
آبي هاي تو
هيچ به رباعي كاكليها زار زار گريه ميكند
سينههاي كبودت چطور؟
تو را در خود
گور به گور كندم
و زبانم را مدام از سنگهاي ديرينهسار خواستم ...
گيسوان طوفاني آفتاب
در وجود من مردگان پوسيدهي دشتهاي هراسناك
زنده ميشوند.
و لبخند دختري
سالهاست كه طلسمم كرده است
فرياد خواهم كرد از ميان بيخوبنهايي كه پرنده هم در آن پرنميزند
از ميان آرزوهاي پوسيدهات
فرياد خواهم كرد
بيوهزنان به دار آويخته را
و كوهوار طغيان خواهم كرد
بايد
قفلهاي خوابآلود را بيدار كنم
از خواب هزار سالهشان
اي....!
بگو اي ستارهي فرياد
چگونه از درخت ابر
برگ برگِ شيطان را بچينم؟
آه...
نور اجاقي، مرا سردم ميكند
به كدامين گورها بميرم
اين را از طوفان تنيده بر گيسوان خارها آموختم
✅#متن_اصلی_شعر به #زبان_ترکی
دومانلی هیچقیریقلارا یوخلامیشدی
گولوش لر
و ساری کؤلگه لر
آندا دولموشدو قوزئی ده کی قبیرلره
گؤزلو گؤزسوزلری گؤردوم
قات قات ماوی لرله قول بویون
ایلدیریم باخیشلی باجی !
ماوی لرین ،
توراخای لارین روباعی سینه هؤنکورور؟!
گؤیرمیش دؤشلرین نئجه ؟!
سنی اؤزومده
قبیر قبیر قازدیم
و دیلیمی آهیل داشلاردان ایسته دیم هئی ...
گونشین فیرتینالی ساچی
منده قورخولو چؤللرین چوروموش اؤلولری دیریلیر
و بیر قیزین گولوشو
ایللر بویو منده طیلیسیم دیر
قیشقیراجاغام قوش قونماز کول لارین
چوروموش آرزولاریندان
قیشقیراجاغام
دار آغاجلاریندا کی دول آروادلاری
و دؤنه جه یم داغ بوغازلی هارایا
گره ک دیر
یوخولو قیفیل لاری اویادام اون مین ایللیک یوخوسوندان
ائی ... !
هارای اولدوزو سؤیله
نئجه سندن آسیلیم ؟
نئجه بولود آغاجیندان یارپاق یارپاق
شئیطانی دَریم؟
آخ ...
بیر اوجاغین ایشیغی منی اوشودور
هانسی قبیرلره اولوم
بونو تیکان لارین ساچیندا هؤرولن قاسیرغادان اؤیرندیم ...
📚#آثار_چاپ_شده_شاعر:
1⃣#دومانلی_ثانیه_لر_گلین_گئدیر
2⃣#سرحددن_چیغیریرام (ترجمه شعرهای #ثریا_کهریزی به #ترکی)
https://telegram.me/dusharge
❎ترجمه از #همت_شهبازی
خندهها
فريادهاي مهآلود را خوابيده بودند
و سايههاي زرد
براي گورهاي جنوب همقسم شدند
آدمهاي كوري را ديدم كه چشم داشتند
و دست به گردن آبيها انداخته بودند
اي خواهري كه نگاه رعدآسا داري!
آبي هاي تو
هيچ به رباعي كاكليها زار زار گريه ميكند
سينههاي كبودت چطور؟
تو را در خود
گور به گور كندم
و زبانم را مدام از سنگهاي ديرينهسار خواستم ...
گيسوان طوفاني آفتاب
در وجود من مردگان پوسيدهي دشتهاي هراسناك
زنده ميشوند.
و لبخند دختري
سالهاست كه طلسمم كرده است
فرياد خواهم كرد از ميان بيخوبنهايي كه پرنده هم در آن پرنميزند
از ميان آرزوهاي پوسيدهات
فرياد خواهم كرد
بيوهزنان به دار آويخته را
و كوهوار طغيان خواهم كرد
بايد
قفلهاي خوابآلود را بيدار كنم
از خواب هزار سالهشان
اي....!
بگو اي ستارهي فرياد
چگونه از درخت ابر
برگ برگِ شيطان را بچينم؟
آه...
نور اجاقي، مرا سردم ميكند
به كدامين گورها بميرم
اين را از طوفان تنيده بر گيسوان خارها آموختم
✅#متن_اصلی_شعر به #زبان_ترکی
دومانلی هیچقیریقلارا یوخلامیشدی
گولوش لر
و ساری کؤلگه لر
آندا دولموشدو قوزئی ده کی قبیرلره
گؤزلو گؤزسوزلری گؤردوم
قات قات ماوی لرله قول بویون
ایلدیریم باخیشلی باجی !
ماوی لرین ،
توراخای لارین روباعی سینه هؤنکورور؟!
گؤیرمیش دؤشلرین نئجه ؟!
سنی اؤزومده
قبیر قبیر قازدیم
و دیلیمی آهیل داشلاردان ایسته دیم هئی ...
گونشین فیرتینالی ساچی
منده قورخولو چؤللرین چوروموش اؤلولری دیریلیر
و بیر قیزین گولوشو
ایللر بویو منده طیلیسیم دیر
قیشقیراجاغام قوش قونماز کول لارین
چوروموش آرزولاریندان
قیشقیراجاغام
دار آغاجلاریندا کی دول آروادلاری
و دؤنه جه یم داغ بوغازلی هارایا
گره ک دیر
یوخولو قیفیل لاری اویادام اون مین ایللیک یوخوسوندان
ائی ... !
هارای اولدوزو سؤیله
نئجه سندن آسیلیم ؟
نئجه بولود آغاجیندان یارپاق یارپاق
شئیطانی دَریم؟
آخ ...
بیر اوجاغین ایشیغی منی اوشودور
هانسی قبیرلره اولوم
بونو تیکان لارین ساچیندا هؤرولن قاسیرغادان اؤیرندیم ...
📚#آثار_چاپ_شده_شاعر:
1⃣#دومانلی_ثانیه_لر_گلین_گئدیر
2⃣#سرحددن_چیغیریرام (ترجمه شعرهای #ثریا_کهریزی به #ترکی)
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
#ترجمه شعری از: #ع_اورمولو
ترجمه: #همت_شهبازی
آنچه از شمال برآمد
در جنوب از چهار قلاب آويزان شد
باد از چهار دروازه اسب دوانيد
چهار دستهگل روئيد.
گلهاي سرخ در آتش روييدند،
گلهاي سياه در آب گم شدند،
گلهاي سفيد خاك را مالك شدند،
و گلهاي سبز آغوش باد را.
و آن روز
به هنگام مرگ انسانيت،
عشق
از دروازه ي پنجم آويزان گرديد.
***
#اصل_متن_شعر به #زبان_ترکی
قوزئيده يوْلا چيخان
گونئيده آسيلدي دؤرد قنارهدن
كولك دؤرد دروازادان آت سوردو
گؤيردي دؤرد دستهگول.
قيرميزيلار اوددا بيتديلر
قارالار سودا ايتديلر
آغلار تورپاغي منيمسهديلر
ياشيللار يئل قوجاغين
و او گون
انسانليق اؤلن چاغدا
عشق آسيلدي بئشينجي دروازادا
#تاریخ_ترجمه: پاییز 1374
کتاب: #گؤزو_یاشلی_کوچه_لر #ع_اورمولو (#علی_احمدی) 1369
#اثرلریمیزی_باشقا_دیللره_چئویرک
https://telegram.me/dusharge
ترجمه: #همت_شهبازی
آنچه از شمال برآمد
در جنوب از چهار قلاب آويزان شد
باد از چهار دروازه اسب دوانيد
چهار دستهگل روئيد.
گلهاي سرخ در آتش روييدند،
گلهاي سياه در آب گم شدند،
گلهاي سفيد خاك را مالك شدند،
و گلهاي سبز آغوش باد را.
و آن روز
به هنگام مرگ انسانيت،
عشق
از دروازه ي پنجم آويزان گرديد.
***
#اصل_متن_شعر به #زبان_ترکی
قوزئيده يوْلا چيخان
گونئيده آسيلدي دؤرد قنارهدن
كولك دؤرد دروازادان آت سوردو
گؤيردي دؤرد دستهگول.
قيرميزيلار اوددا بيتديلر
قارالار سودا ايتديلر
آغلار تورپاغي منيمسهديلر
ياشيللار يئل قوجاغين
و او گون
انسانليق اؤلن چاغدا
عشق آسيلدي بئشينجي دروازادا
#تاریخ_ترجمه: پاییز 1374
کتاب: #گؤزو_یاشلی_کوچه_لر #ع_اورمولو (#علی_احمدی) 1369
#اثرلریمیزی_باشقا_دیللره_چئویرک
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
ترجمه سه شعر از
#رضا_كاظمي
ترجمه: #همت_شهبازی
1.
كبوترها را ميشمارم..
خيلي هم اگر دلتنگ باشم
به رختهاي دختر همسايه نگاه ميكنم
2.
باران كه ميبارد
مرا به ياد بياور!
من قطره قطره حرف ميزنم
3.
من و تو ...
جزيره ي آنتاليا!
چه خوب كه كسي ما را نميشناسد!
#اصل_شعر به #زبان ترکی
1.
ساييرام گؤيرچينلري
چوخ دا اور ه ييم داريخسا
قونشو قيزي نين آسيلميش
پالتارلارينا باخارام
2.
ياغيش ياغاندا
مني خاطيرلا!
من دامجي_دامجي دانيشيرام!
3.
من و سن،
آنتاليا آداسي
و نه ياخشي
کيمسه تانيمير بيزي.
**
منبع:
#روشنایی_در_بیات_ترک، انتشارات #فرهنگ_عامه صص 2-171
#ترجمه_شعر اولین بار در سایت #وازنا در سال 1389 انتشار یافته است.
#اثرلریمیزی_باشقا_دیللره_چئویرک
https://telegram.me/dusharge
#رضا_كاظمي
ترجمه: #همت_شهبازی
1.
كبوترها را ميشمارم..
خيلي هم اگر دلتنگ باشم
به رختهاي دختر همسايه نگاه ميكنم
2.
باران كه ميبارد
مرا به ياد بياور!
من قطره قطره حرف ميزنم
3.
من و تو ...
جزيره ي آنتاليا!
چه خوب كه كسي ما را نميشناسد!
#اصل_شعر به #زبان ترکی
1.
ساييرام گؤيرچينلري
چوخ دا اور ه ييم داريخسا
قونشو قيزي نين آسيلميش
پالتارلارينا باخارام
2.
ياغيش ياغاندا
مني خاطيرلا!
من دامجي_دامجي دانيشيرام!
3.
من و سن،
آنتاليا آداسي
و نه ياخشي
کيمسه تانيمير بيزي.
**
منبع:
#روشنایی_در_بیات_ترک، انتشارات #فرهنگ_عامه صص 2-171
#ترجمه_شعر اولین بار در سایت #وازنا در سال 1389 انتشار یافته است.
#اثرلریمیزی_باشقا_دیللره_چئویرک
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
#دکتر_محمد_دبیر_سیاقی در طول کارهای تحقیقاتی اش وسواس تحقیقی بالایی داشت. کارهایش شسته و رفته بود.
اما آنچه در بین کارهای تحقیقاتی اش تعجب و در واقع علاقه مرا به خود جلب کرد ترجمه #دیوان_لغات_الترک #محمود_کاشغری بود. اولین کسی بود که این #دایره_المعارف_ترکی نوشته شده در #قرن 5 هجری را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب شامل لغات #ترکی_به_عربی است. در بین توضیحات لغات، از نمونه های #شعر_ترکی و آداب و رسوم تا مباحث #لغت_شناسی و #زبانشناسی دیده می شود. کار سترگی که در آن زمان نوشته شده است.
دکتر دبیرسیاقی در نوشته هایش گاه #ضدترک خود را نشان می داد (آفتی که بعضا بیخود و بی جهت ارزش کار تحقیقاتی را به زیر سوال می برد) برای همین #ترجمه این اثر برایم تعجب آور بود.
شگفت زدگی من وقتی بیشتر شد که دیدم این محقق در کار ترجمه در حد یک استاد بی بدیل در #زبان_ترکی خود را نشان می دهد. برخی اطلاعات که در باره زبان و فرهنگ ترکی در حاشیه اشاره کرده بود واقعا استادانه بود. اما در حد یک استاد باقی نمانده بودند. بی هیچ جهتی در مقدمه و در بعضی جاها اغراض شخصی خود را دخیل کرده بودند که در اصل ارتباطی به موضوع نداشته است.
به هر حال ما با همین یک مورد کار تحقیقی اش او را در دل هایمان زنده نگه خواهیم داشت.
روحش شاد.
https://telegram.me/dusharge
اما آنچه در بین کارهای تحقیقاتی اش تعجب و در واقع علاقه مرا به خود جلب کرد ترجمه #دیوان_لغات_الترک #محمود_کاشغری بود. اولین کسی بود که این #دایره_المعارف_ترکی نوشته شده در #قرن 5 هجری را به فارسی ترجمه کرد. این کتاب شامل لغات #ترکی_به_عربی است. در بین توضیحات لغات، از نمونه های #شعر_ترکی و آداب و رسوم تا مباحث #لغت_شناسی و #زبانشناسی دیده می شود. کار سترگی که در آن زمان نوشته شده است.
دکتر دبیرسیاقی در نوشته هایش گاه #ضدترک خود را نشان می داد (آفتی که بعضا بیخود و بی جهت ارزش کار تحقیقاتی را به زیر سوال می برد) برای همین #ترجمه این اثر برایم تعجب آور بود.
شگفت زدگی من وقتی بیشتر شد که دیدم این محقق در کار ترجمه در حد یک استاد بی بدیل در #زبان_ترکی خود را نشان می دهد. برخی اطلاعات که در باره زبان و فرهنگ ترکی در حاشیه اشاره کرده بود واقعا استادانه بود. اما در حد یک استاد باقی نمانده بودند. بی هیچ جهتی در مقدمه و در بعضی جاها اغراض شخصی خود را دخیل کرده بودند که در اصل ارتباطی به موضوع نداشته است.
به هر حال ما با همین یک مورد کار تحقیقی اش او را در دل هایمان زنده نگه خواهیم داشت.
روحش شاد.
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
#محمد_فضولی، رند دلسوخته
نوشته: #همت_شهبازی
در تاریخ #ادبیات_آذربایجان شاهد شخصیت های ادبی بزرگی هستیم که هرکدام به نحوی به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم کمک کرده، آن را به اوج رسانده اند. یکی از این شخصیت ها، « محمد بن سلیمان » معروف به « مولانا فضولی » از شعرای قرن 10 هجری است. او از معدود شاعرانی است که در شعر، شعرای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده و متاع سخنش دست به دست گشته و جایگاهی برای خود پیدا کرده است. بیشتر آثار او، بخصوص اشعار غنایی اش در بین توده مردم رواج داشته، به طوری که وقتی میرزا مهدی خان استرآبادی کتاب « #مبانی_اللغت » یا « #سنگلاخ» خود را می نوشت ، برای گفته های خود شواهدی از اشعار فضولی می آورد.
دوره ی اواخر تیموری و اوایل صفوی دوره ای است که « در عین حال که با کامیابی های نظامی و سیاسی و با جنگاوری ها و پیروزی های مردانی چون شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی همراه بود، با فرمانروایی مردانی لایق و با نفوذ مفسده جویان، پیشوایی فکری و عقلی متعصبان کوته نظر جاهل نیز تقارن داشت » ( 1 )
در چنین دوره ای سلیمان، پدر فضولی که گویا در #تبریز زندگی می کرده به جهت فشارهای اقتصادی و کشت و کشتارهای متعدد دنبال یک سرپناه راحت و بی اغتشاش رفت و به همین لحاظ روی به عراق نهاد.
فضولی احتمالا به سال 900 هجری در شهر « #حله » از شهرهای عراق به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان شهر یا احتمالا در بغداد به اتمام رسانده است. پدر فضولی بنا به گفته ی « #صادقی_بیگ_افشار » صاحب تذکره ی « #مجمع_الخواص » - که به زبان #ترکی_ازبکی نوشته شده – از ایل بیات بوده که یکی از 22 طایفه مهاجر ترکان #اوغوز میباشد. بنابراین عقیده کسانی چون « #سام_میرزا » که می نویسد : «فضولی از دارالسلام بغداد است و از آن شهر شاعری بهتر از او پیدا نشده» ( 2 ) مردود است. چرا که فضولی در دیوانش بغداد را دیار غربت می نامد.
اما سبب اشتهار او را به «فضولی» بهتر است از زبان خود شاعر در مقدمه #دیوان_فارسی اش بشنویم :
«در ابتدای شروع نظم هرچند روزی دل بر تخلصی می نهادم و بعد از مدتی به واسطه ظهور شریکی به تخلص دیگر تغبیر می دادم. آخرالامر معلوم شد که یارانی که پیش از من بوده اند تخلص ها را بیش از معانی ربوده اند ». ( 3 )
استاد « #برتلس» خاورشناس روسی، او را از « #حروفیان» دانسته است. لیکن در اشعار او نشانی از عقاید و افکار #حروفیان دیده نمی شود:
مشو قانع به صوت و حرف ، کسب فیض معنی کن
که داود از نبوت می کند دعوی نه ز الحانش
شاید این نظر از آنجا ناشی شده باشد که استادِ فضولی ، یعنی « #ملک_الشعرا_حبیبی » - که از استادان مسلم #شعر_ترکی بوده و دیوان او توسط « م. ساوالان » چاپ شده است و تأثیر او را در اشعار ترکی #شاه_اسماعیل_ختایی و خود فضولی می توان مشاهده کرد - یکی از شاعران حروفی بوده و به همین لحاظ فضولی را هم تالی استاد خود معرفی کرده باشند. « #عهدی_بغدادی» که با فضولی معاشرت داشته در #تذکره خود می نویسد: «فضولی اهل طریقت بوده است اما این تذکره نویس به طور صریح بازگو نمی کند که فضولی به کدام طریقت پایبند بوده است» ( 4 ).
#آثار_فضولی به سه #زبان ترکی آذربایجانی، فارسی و عربی است که به معرفی مختصر آنها می پردازیم:...
# # #
ادامه #مقاله را در #لینک زیر بخوانید. در اینجا فقط به ذکر #منابع مورد استفاده میپردازم:
http://dusharge.blogfa.com/post/53
#منابع: _
1. تاریخ ادبیات در ایران ، ذبیح الله صفا ، ج 5 بخش 1 ص 5
2. رک : تحفه سامی ، سام میرزا ، تصحیح همایونفر ، صص 246- 245
3. دیوان فارسی فضولی ، تصحیح حسیبه مازی اوغلی ، مقدمه ، آنکارا 1962 ( تمامی شواهد فارسی از این نسخه است )
4. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش اول و دوم ، ترجمه مرحوم دکتر خیامپور
5. آذربایجان ادبیات تاریخی ( تاریخ ادبیات آذربایجان ) ، گرد آورندگان : م . عارف ، م . ابراهیموف ، باکو 1960
۶. مجله « #ارمغان » ، سال 1309 ، شماره 11 ( متن کامل #سفرنامه_روح در این شماره چاپ شده )
۷. فضولی نین سئچیلمیش اثرلری ( آثار برگزیده فضولی ) ، به اهتمام : آزاده رستمووا ، جلد اول ، باکو 1988
۸. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش 1و 2 ترجمه دکتر خیامپور.
#مقاله اولين بار بصورت #کنفرانس_دانشجویی در سال ۱۳۷۳ و سپس در روزنامه « #مهد_آزادی»، شماره های 531، 533 و 539، دوره چهارم ، سال چهل و پنجم ( آبان 1373) چاپ شد.
https://telegram.me/dusharge
نوشته: #همت_شهبازی
در تاریخ #ادبیات_آذربایجان شاهد شخصیت های ادبی بزرگی هستیم که هرکدام به نحوی به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم کمک کرده، آن را به اوج رسانده اند. یکی از این شخصیت ها، « محمد بن سلیمان » معروف به « مولانا فضولی » از شعرای قرن 10 هجری است. او از معدود شاعرانی است که در شعر، شعرای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده و متاع سخنش دست به دست گشته و جایگاهی برای خود پیدا کرده است. بیشتر آثار او، بخصوص اشعار غنایی اش در بین توده مردم رواج داشته، به طوری که وقتی میرزا مهدی خان استرآبادی کتاب « #مبانی_اللغت » یا « #سنگلاخ» خود را می نوشت ، برای گفته های خود شواهدی از اشعار فضولی می آورد.
دوره ی اواخر تیموری و اوایل صفوی دوره ای است که « در عین حال که با کامیابی های نظامی و سیاسی و با جنگاوری ها و پیروزی های مردانی چون شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی همراه بود، با فرمانروایی مردانی لایق و با نفوذ مفسده جویان، پیشوایی فکری و عقلی متعصبان کوته نظر جاهل نیز تقارن داشت » ( 1 )
در چنین دوره ای سلیمان، پدر فضولی که گویا در #تبریز زندگی می کرده به جهت فشارهای اقتصادی و کشت و کشتارهای متعدد دنبال یک سرپناه راحت و بی اغتشاش رفت و به همین لحاظ روی به عراق نهاد.
فضولی احتمالا به سال 900 هجری در شهر « #حله » از شهرهای عراق به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان شهر یا احتمالا در بغداد به اتمام رسانده است. پدر فضولی بنا به گفته ی « #صادقی_بیگ_افشار » صاحب تذکره ی « #مجمع_الخواص » - که به زبان #ترکی_ازبکی نوشته شده – از ایل بیات بوده که یکی از 22 طایفه مهاجر ترکان #اوغوز میباشد. بنابراین عقیده کسانی چون « #سام_میرزا » که می نویسد : «فضولی از دارالسلام بغداد است و از آن شهر شاعری بهتر از او پیدا نشده» ( 2 ) مردود است. چرا که فضولی در دیوانش بغداد را دیار غربت می نامد.
اما سبب اشتهار او را به «فضولی» بهتر است از زبان خود شاعر در مقدمه #دیوان_فارسی اش بشنویم :
«در ابتدای شروع نظم هرچند روزی دل بر تخلصی می نهادم و بعد از مدتی به واسطه ظهور شریکی به تخلص دیگر تغبیر می دادم. آخرالامر معلوم شد که یارانی که پیش از من بوده اند تخلص ها را بیش از معانی ربوده اند ». ( 3 )
استاد « #برتلس» خاورشناس روسی، او را از « #حروفیان» دانسته است. لیکن در اشعار او نشانی از عقاید و افکار #حروفیان دیده نمی شود:
مشو قانع به صوت و حرف ، کسب فیض معنی کن
که داود از نبوت می کند دعوی نه ز الحانش
شاید این نظر از آنجا ناشی شده باشد که استادِ فضولی ، یعنی « #ملک_الشعرا_حبیبی » - که از استادان مسلم #شعر_ترکی بوده و دیوان او توسط « م. ساوالان » چاپ شده است و تأثیر او را در اشعار ترکی #شاه_اسماعیل_ختایی و خود فضولی می توان مشاهده کرد - یکی از شاعران حروفی بوده و به همین لحاظ فضولی را هم تالی استاد خود معرفی کرده باشند. « #عهدی_بغدادی» که با فضولی معاشرت داشته در #تذکره خود می نویسد: «فضولی اهل طریقت بوده است اما این تذکره نویس به طور صریح بازگو نمی کند که فضولی به کدام طریقت پایبند بوده است» ( 4 ).
#آثار_فضولی به سه #زبان ترکی آذربایجانی، فارسی و عربی است که به معرفی مختصر آنها می پردازیم:...
# # #
ادامه #مقاله را در #لینک زیر بخوانید. در اینجا فقط به ذکر #منابع مورد استفاده میپردازم:
http://dusharge.blogfa.com/post/53
#منابع: _
1. تاریخ ادبیات در ایران ، ذبیح الله صفا ، ج 5 بخش 1 ص 5
2. رک : تحفه سامی ، سام میرزا ، تصحیح همایونفر ، صص 246- 245
3. دیوان فارسی فضولی ، تصحیح حسیبه مازی اوغلی ، مقدمه ، آنکارا 1962 ( تمامی شواهد فارسی از این نسخه است )
4. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش اول و دوم ، ترجمه مرحوم دکتر خیامپور
5. آذربایجان ادبیات تاریخی ( تاریخ ادبیات آذربایجان ) ، گرد آورندگان : م . عارف ، م . ابراهیموف ، باکو 1960
۶. مجله « #ارمغان » ، سال 1309 ، شماره 11 ( متن کامل #سفرنامه_روح در این شماره چاپ شده )
۷. فضولی نین سئچیلمیش اثرلری ( آثار برگزیده فضولی ) ، به اهتمام : آزاده رستمووا ، جلد اول ، باکو 1988
۸. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش 1و 2 ترجمه دکتر خیامپور.
#مقاله اولين بار بصورت #کنفرانس_دانشجویی در سال ۱۳۷۳ و سپس در روزنامه « #مهد_آزادی»، شماره های 531، 533 و 539، دوره چهارم ، سال چهل و پنجم ( آبان 1373) چاپ شد.
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
@dusharge || همت شهبازی
#اورخون_یئنیسئی کیتابهسینین شمال جهتی #کیتابهنی اوخویان و آچیقلایان: #نجیب_عاصیم آذربایجان تورکجهسینه چئویرن: #همت_شهبازی #گیریش #ادبیاتیمیزدا اؤنملی یئر آلان اسکی یازیلی آبیدهلردن اولان، اورخون یئنی سئی کیتابهلرینین بیر بؤلومونون اصیل متنی و اونو…
#اعداد در #کتیبههای_اورخون_یئنی_سئی
#همت_شهبازی
در کتیبههای #اورخون_یئنیسئی که در قرن ۴ و به روایتی در قرن ۷ میلادی بر روی سنگ قبر شاهان ترک و به #زبان_ترکی نگاشته شده است نکتهای در خصوص شمارشها ( سایلار ) توجهم را جلب کرد.
در این #کتیبهها اعداد ( بیر، ایکی ...دوققوز ) ( 1 الی 9 ) به همان صورت امروزی است.
اما در خصوص اعداد #دورقمی شیوه بکارگیری آن عجیب است:
اعداد دورقمیِ سرراست مثل 20، 30 ، 40 و ... به همان صورت ( اییرمی و... به شکل امروزی ) بکار می رود اما وقتی شمارش های یکان آنها اضافه می شود مفهوم عکس آن میشود. به عنوان مثال وقتی منظور (هفده 17 ) باشد در کتیبه بصورت ( یئددی ییرمی ) یعنی ( 27 امروزی) بکار می رود. البته مستحضرید امروزه ( 27 ) بصورت " اییرمی یئددی " بکار می رود نه " یئددی ییرمی ".
اصل موضوع نیز به اینجا ارتباط دارد. چون الفبای " گؤک تورک " یعنی ( الفبای کتیبه ها ) از راست به چپ ( مثل الفبای عربی و گویا از بالا به پائین ) خوانده می شده است. مثل نمونههای زیر:
شمارش 31 : کول تیگن بیرقیرق ( به تعبیر امروزی ۳۱) یاشایور ارتی.
شمارش های 17 و 27 : کول تیگن قوی ییلقا ییتی یَگیرمیکه ( 27 امروزی ) اوچدی. توقوزینچ آی ییتی اوتوزقا ( 37 امروزی ) یوغ ارتورتیمیز.
###
متون کتیبه های اورخون یئنی سئی برگرفته از کتاب " #اورخون_آبیدهلری " است که اصل متون کتیبه ها را مرحوم #نجیب_عاصم خوانده است. بخشی از این متون توسط نگارنده این سطور ( به همراه اصل تلفظ متون ) به #ترکی_آذربایجانی امروزی ترجمه و در هفته نامه " #نوید_آذربایجان " شماره 172، تاریخ 27/5/ 1380 چاپ شده است.
https://telegram.me/dusharge
#همت_شهبازی
در کتیبههای #اورخون_یئنیسئی که در قرن ۴ و به روایتی در قرن ۷ میلادی بر روی سنگ قبر شاهان ترک و به #زبان_ترکی نگاشته شده است نکتهای در خصوص شمارشها ( سایلار ) توجهم را جلب کرد.
در این #کتیبهها اعداد ( بیر، ایکی ...دوققوز ) ( 1 الی 9 ) به همان صورت امروزی است.
اما در خصوص اعداد #دورقمی شیوه بکارگیری آن عجیب است:
اعداد دورقمیِ سرراست مثل 20، 30 ، 40 و ... به همان صورت ( اییرمی و... به شکل امروزی ) بکار می رود اما وقتی شمارش های یکان آنها اضافه می شود مفهوم عکس آن میشود. به عنوان مثال وقتی منظور (هفده 17 ) باشد در کتیبه بصورت ( یئددی ییرمی ) یعنی ( 27 امروزی) بکار می رود. البته مستحضرید امروزه ( 27 ) بصورت " اییرمی یئددی " بکار می رود نه " یئددی ییرمی ".
اصل موضوع نیز به اینجا ارتباط دارد. چون الفبای " گؤک تورک " یعنی ( الفبای کتیبه ها ) از راست به چپ ( مثل الفبای عربی و گویا از بالا به پائین ) خوانده می شده است. مثل نمونههای زیر:
شمارش 31 : کول تیگن بیرقیرق ( به تعبیر امروزی ۳۱) یاشایور ارتی.
شمارش های 17 و 27 : کول تیگن قوی ییلقا ییتی یَگیرمیکه ( 27 امروزی ) اوچدی. توقوزینچ آی ییتی اوتوزقا ( 37 امروزی ) یوغ ارتورتیمیز.
###
متون کتیبه های اورخون یئنی سئی برگرفته از کتاب " #اورخون_آبیدهلری " است که اصل متون کتیبه ها را مرحوم #نجیب_عاصم خوانده است. بخشی از این متون توسط نگارنده این سطور ( به همراه اصل تلفظ متون ) به #ترکی_آذربایجانی امروزی ترجمه و در هفته نامه " #نوید_آذربایجان " شماره 172، تاریخ 27/5/ 1380 چاپ شده است.
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
آفتاب به تاراج رفته
شعر: #ناصر_مرقاتي
ترجمه: #همت_شهبازي
به سوی بلندیها به راه افتادیم
سخن از آفتاب شد.
از روشنایی
که از منگوله های ابریشمی آویزان بود.
گیاهان سبز چمنزاران.
جریان روشن و سبزگون بستر آب.
نان، کار و بهشت 1
حرفهایمان پرواز کردند
پرواز آسمانی2:
ای انسان مدرن
بلندیها را فتح کن!
خاک
سیاه و باارزش بوده است
انسان...
تازه نفس
و با هوس
گاو آهن
تیز و
برنده
کار فشرده
خاک شخم عمیقی خورد
بذر افشانده شد.
همانگونه که
آن خدای شریف آموخته بود.3
گامها محکم و استوار بود
راهها ...
خستگی ناپذیر.
2...
به بلندیها رسیدیم
سخن از انسان شد.
دیدیم
فمیدا4 ایستاده و
شمشیر عدالتش را گم کرده
و ما
از جان مایه گذاشتیم و
شمشیر را به خودش برگرداندیم
از زیر هفت لایه ی سرزمین مرگ.5
اما راز مرگ انکیدو را ندانستیم6
پس...
فقط
از نام انسان پاسبانی کردیم
گامها محکم و استوار بود
راهها...
خستگیناپذیر.
3...
در بلندیها ایستادیم
اسب دوانیدیم در دریاها.
چادر در صحراها پهن کردیم.
استخوان به اسبها داديم
جو به سگها...
خورشید برای خوردن آب رفت
برای رخت عوض کردن.
ابر تیره فرا گرفت همه جا را
شاید...
شاید...
شاید...
میهمان یخبندان شدند
آنهایی که از پاییز جا مانده بودند
و...
در میان ابرهای تیره گم شدند
آنهایی که چشم امید داشتند.
گامها محکم و استوار بود
اما راهها...
خسته.
4...
به سراشیبی افتادیم
سخن از باد شد.
از کشتی هایی که در دریاهای خروشان غرق شده بودند.
از خشک شدن مزارع.
و...
از فرو ریختن گرمای دل.
و نگاه کردیم:
جز گیاهان هرز چمنزاران7
و جز حسرت در بستر آب
چیزی ندیدیم.
و تا چشم کار می کرد
کسی دیده نمی شد!
فقط و فقط
آن خدای شریف بود.
دست بر صورت
به حيرت عميق فرو رفته بود
و در آن دور دورها:
گامهاي خسته
راههاي خسته
گردو خاك برپا ميكردند.
#اصل_شعر || به #زبان_ترکی
تالانميش گونش
شعر: #ناصر_مرقاتی
1...
زيروهلره يوللانديق
سؤز گونشدن دوشدو
ايپك ساچاقلاريندان ساللانان گونوزدن
بيترليده يام -ياشيل بيتگیلر
آخارليدا دورنا گؤز آخمالار
چؤرك، ايش و بهشت 1
سؤزلر قاناد آلدی گؤگسل 2
ای يئنی اينسان
يوكسل
تورپاق قارا دَيـَرليميش
اينسان...
نفسلی
هوسليميش
كوتان...
ايتی
كَسَرليميش
ايش گرگين
يئر شوملاندی درين
سپيلدی سَپين
اؤيله كيم
او شريف تانری اؤيرتميش 3
آدديملار موحكم ايدی
يوللار
يورولماز
2 ...
زيروهلره يوكسلديك
سؤز اينساندان دوشدو
گؤردوك كی اوندا
دايانيب فئميدا 4
عدالت قيلينجين ايتيرميش
و بيز
اؤلوم اؤلكهسينين يئددی قاتيندان 5
قايتارديق قیلينجين
وئرگيسی جاننان
آنجاق آنكيدونون اؤلوم سيررينی اؤيرَننمهديك 6
دئمهلی...
تكجه
آدينی قورودوق اينسانين
آدديملار موحكم ايدی
يوللار...
يورولماز
3 ...
زيروه لرده دايانديق
دنيزلرده آت قوودوق
چؤللرده يئلكن آچديق
آتلارا سوموك...
ايتلره آرپا
تكليف ائتديك
گونش سو ايچمَيه گئتدی
دونون دَييشمَيه گئتدی
كؤچدو اورتاليغا دومان
گومان...
گومان...
گومان
بوزلاقلار قوناقچی اولدو
گؤزدن دوشموشلره
و...
اومانلار دومانلاردا ايتدی
آدديملار موحكم ايدی
يوللارسا...
يورقون
4 ...
يئنيشه دؤندوك
سؤز كولكدن دوشدو
لَپهلی عوممانلاردا باتان گميلردن
يانميش زَميلردن
و...
اوركلردن جالانميش ايستيلردن
و بويلانيب باخديقدا
بيترليده جيغ 7
آخارليدا حسرتيميش
و گؤز ايشلديكجه
كيمسه يوخ
تكجه او شريف تانری ايلَشميش
الی اوزونده
درين حئيرته دالميش
و اوزاقلاردا
يورقون آدديملار
يورقون يوللاردا
توزاناق سالميش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضيحات:
۱. اشاره به سخني از يك مسيحي مقدس به نام سن فرانسيس سالزياني:"من به شما وعده ي نان، كار و بهشت ميدهم".
۲. گارودا، در اساطير هند به سخنان بالدار و مقدس ميگويند.
۳. خداي شريف، اشاره به پرومته از اساطير يونان. پرومته به انسان كشت و زرع و تفكر و آتش افروختن را آموخت.
۴. در اساطير يونان خداي قانون و عدالت
۵. سرزمين مرگ، در اكثر افسانه و اساطير ملل، سرزميني است در هفتمين طبقهي زير زمين
۶. در اساطير سومر و بابل آنكيدو، دوست پهلواني به نام گيلگمش –نيمه انسان و نيمه خدا- است بعد از مرگ آنكيدو، گيلگمش براي يافتن راز مرگ دوست خود متحمل دشواريهاي زيادي مي شود، اما نميتواند به اين مقصد نايل آيد.
۷.نوعي گياه بيارزش شبيه گياه جارو
منبع:
سایت #وازنا ۱۳۸۹
https://telegram.me/dusharge
شعر: #ناصر_مرقاتي
ترجمه: #همت_شهبازي
به سوی بلندیها به راه افتادیم
سخن از آفتاب شد.
از روشنایی
که از منگوله های ابریشمی آویزان بود.
گیاهان سبز چمنزاران.
جریان روشن و سبزگون بستر آب.
نان، کار و بهشت 1
حرفهایمان پرواز کردند
پرواز آسمانی2:
ای انسان مدرن
بلندیها را فتح کن!
خاک
سیاه و باارزش بوده است
انسان...
تازه نفس
و با هوس
گاو آهن
تیز و
برنده
کار فشرده
خاک شخم عمیقی خورد
بذر افشانده شد.
همانگونه که
آن خدای شریف آموخته بود.3
گامها محکم و استوار بود
راهها ...
خستگی ناپذیر.
2...
به بلندیها رسیدیم
سخن از انسان شد.
دیدیم
فمیدا4 ایستاده و
شمشیر عدالتش را گم کرده
و ما
از جان مایه گذاشتیم و
شمشیر را به خودش برگرداندیم
از زیر هفت لایه ی سرزمین مرگ.5
اما راز مرگ انکیدو را ندانستیم6
پس...
فقط
از نام انسان پاسبانی کردیم
گامها محکم و استوار بود
راهها...
خستگیناپذیر.
3...
در بلندیها ایستادیم
اسب دوانیدیم در دریاها.
چادر در صحراها پهن کردیم.
استخوان به اسبها داديم
جو به سگها...
خورشید برای خوردن آب رفت
برای رخت عوض کردن.
ابر تیره فرا گرفت همه جا را
شاید...
شاید...
شاید...
میهمان یخبندان شدند
آنهایی که از پاییز جا مانده بودند
و...
در میان ابرهای تیره گم شدند
آنهایی که چشم امید داشتند.
گامها محکم و استوار بود
اما راهها...
خسته.
4...
به سراشیبی افتادیم
سخن از باد شد.
از کشتی هایی که در دریاهای خروشان غرق شده بودند.
از خشک شدن مزارع.
و...
از فرو ریختن گرمای دل.
و نگاه کردیم:
جز گیاهان هرز چمنزاران7
و جز حسرت در بستر آب
چیزی ندیدیم.
و تا چشم کار می کرد
کسی دیده نمی شد!
فقط و فقط
آن خدای شریف بود.
دست بر صورت
به حيرت عميق فرو رفته بود
و در آن دور دورها:
گامهاي خسته
راههاي خسته
گردو خاك برپا ميكردند.
#اصل_شعر || به #زبان_ترکی
تالانميش گونش
شعر: #ناصر_مرقاتی
1...
زيروهلره يوللانديق
سؤز گونشدن دوشدو
ايپك ساچاقلاريندان ساللانان گونوزدن
بيترليده يام -ياشيل بيتگیلر
آخارليدا دورنا گؤز آخمالار
چؤرك، ايش و بهشت 1
سؤزلر قاناد آلدی گؤگسل 2
ای يئنی اينسان
يوكسل
تورپاق قارا دَيـَرليميش
اينسان...
نفسلی
هوسليميش
كوتان...
ايتی
كَسَرليميش
ايش گرگين
يئر شوملاندی درين
سپيلدی سَپين
اؤيله كيم
او شريف تانری اؤيرتميش 3
آدديملار موحكم ايدی
يوللار
يورولماز
2 ...
زيروهلره يوكسلديك
سؤز اينساندان دوشدو
گؤردوك كی اوندا
دايانيب فئميدا 4
عدالت قيلينجين ايتيرميش
و بيز
اؤلوم اؤلكهسينين يئددی قاتيندان 5
قايتارديق قیلينجين
وئرگيسی جاننان
آنجاق آنكيدونون اؤلوم سيررينی اؤيرَننمهديك 6
دئمهلی...
تكجه
آدينی قورودوق اينسانين
آدديملار موحكم ايدی
يوللار...
يورولماز
3 ...
زيروه لرده دايانديق
دنيزلرده آت قوودوق
چؤللرده يئلكن آچديق
آتلارا سوموك...
ايتلره آرپا
تكليف ائتديك
گونش سو ايچمَيه گئتدی
دونون دَييشمَيه گئتدی
كؤچدو اورتاليغا دومان
گومان...
گومان...
گومان
بوزلاقلار قوناقچی اولدو
گؤزدن دوشموشلره
و...
اومانلار دومانلاردا ايتدی
آدديملار موحكم ايدی
يوللارسا...
يورقون
4 ...
يئنيشه دؤندوك
سؤز كولكدن دوشدو
لَپهلی عوممانلاردا باتان گميلردن
يانميش زَميلردن
و...
اوركلردن جالانميش ايستيلردن
و بويلانيب باخديقدا
بيترليده جيغ 7
آخارليدا حسرتيميش
و گؤز ايشلديكجه
كيمسه يوخ
تكجه او شريف تانری ايلَشميش
الی اوزونده
درين حئيرته دالميش
و اوزاقلاردا
يورقون آدديملار
يورقون يوللاردا
توزاناق سالميش
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
توضيحات:
۱. اشاره به سخني از يك مسيحي مقدس به نام سن فرانسيس سالزياني:"من به شما وعده ي نان، كار و بهشت ميدهم".
۲. گارودا، در اساطير هند به سخنان بالدار و مقدس ميگويند.
۳. خداي شريف، اشاره به پرومته از اساطير يونان. پرومته به انسان كشت و زرع و تفكر و آتش افروختن را آموخت.
۴. در اساطير يونان خداي قانون و عدالت
۵. سرزمين مرگ، در اكثر افسانه و اساطير ملل، سرزميني است در هفتمين طبقهي زير زمين
۶. در اساطير سومر و بابل آنكيدو، دوست پهلواني به نام گيلگمش –نيمه انسان و نيمه خدا- است بعد از مرگ آنكيدو، گيلگمش براي يافتن راز مرگ دوست خود متحمل دشواريهاي زيادي مي شود، اما نميتواند به اين مقصد نايل آيد.
۷.نوعي گياه بيارزش شبيه گياه جارو
منبع:
سایت #وازنا ۱۳۸۹
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
ترم آخر ادبیات تبریز، سر کلاس #نقد_ادبی، استاد #حسین_مهرنگ اجازه داد تا در باره شعر استاد #شهریار کنفرانس بدهم.
جلسه اول که در باره شعرهای #فارسی استاد شهریار بود ناتمام ماند. وقت که تمام شد انگار از ته دل من خبر داشت. گفتم استاد هنوز در باره شعرهای #ترکی استاد یک کلمه هم حرف نزدهام. بلافاصله فرمودند عمرمان که باقیست، هفته بعد، سر جلسه بعدی هم #سهندیه شهریار را خواندم و در بارهاش حرف زدم. باز وقت کم آوردم. تا خواستم بگویم استاد هنوز در باره #حیدربابا چیزی نگفتهام حرفم را برید که:
بابا دو جلسهی تمام صحبت کردی، حرف زدی، ما یک کلمه هم حرف نزدیم، بگذار یک کلمه هم من صحبت بکنم.
یک ربع ساعت صحبتهای پایانی استاد، شیرین و دلچسب بود و دیگر جلسه بعدی هم در کار نبود. میان صحبتهایم در باره سحر سخن و شگردهای #فرمال #سهندیه، شعر مشهور #کرم_گیبی #ناظم_حکمت را خواندم. خوشش آمده بود. آن روزها به زور مجموعه شعری از ناظم به #زبان_ترکی به دست آورده و کپی کرده بودم.
برای #استاد_مهرنگ که این روزها با بیماری ناخوانده درگیر است آرزوی تندرستی و سلامتی دارم.
همت شهبازی
https://telegram.me/dusharge
جلسه اول که در باره شعرهای #فارسی استاد شهریار بود ناتمام ماند. وقت که تمام شد انگار از ته دل من خبر داشت. گفتم استاد هنوز در باره شعرهای #ترکی استاد یک کلمه هم حرف نزدهام. بلافاصله فرمودند عمرمان که باقیست، هفته بعد، سر جلسه بعدی هم #سهندیه شهریار را خواندم و در بارهاش حرف زدم. باز وقت کم آوردم. تا خواستم بگویم استاد هنوز در باره #حیدربابا چیزی نگفتهام حرفم را برید که:
بابا دو جلسهی تمام صحبت کردی، حرف زدی، ما یک کلمه هم حرف نزدیم، بگذار یک کلمه هم من صحبت بکنم.
یک ربع ساعت صحبتهای پایانی استاد، شیرین و دلچسب بود و دیگر جلسه بعدی هم در کار نبود. میان صحبتهایم در باره سحر سخن و شگردهای #فرمال #سهندیه، شعر مشهور #کرم_گیبی #ناظم_حکمت را خواندم. خوشش آمده بود. آن روزها به زور مجموعه شعری از ناظم به #زبان_ترکی به دست آورده و کپی کرده بودم.
برای #استاد_مهرنگ که این روزها با بیماری ناخوانده درگیر است آرزوی تندرستی و سلامتی دارم.
همت شهبازی
https://telegram.me/dusharge