#محمد_فضولی، رند دلسوخته
نوشته: #همت_شهبازی
در تاریخ #ادبیات_آذربایجان شاهد شخصیت های ادبی بزرگی هستیم که هرکدام به نحوی به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم کمک کرده، آن را به اوج رسانده اند. یکی از این شخصیت ها، « محمد بن سلیمان » معروف به « مولانا فضولی » از شعرای قرن 10 هجری است. او از معدود شاعرانی است که در شعر، شعرای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده و متاع سخنش دست به دست گشته و جایگاهی برای خود پیدا کرده است. بیشتر آثار او، بخصوص اشعار غنایی اش در بین توده مردم رواج داشته، به طوری که وقتی میرزا مهدی خان استرآبادی کتاب « #مبانی_اللغت » یا « #سنگلاخ» خود را می نوشت ، برای گفته های خود شواهدی از اشعار فضولی می آورد.
دوره ی اواخر تیموری و اوایل صفوی دوره ای است که « در عین حال که با کامیابی های نظامی و سیاسی و با جنگاوری ها و پیروزی های مردانی چون شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی همراه بود، با فرمانروایی مردانی لایق و با نفوذ مفسده جویان، پیشوایی فکری و عقلی متعصبان کوته نظر جاهل نیز تقارن داشت » ( 1 )
در چنین دوره ای سلیمان، پدر فضولی که گویا در #تبریز زندگی می کرده به جهت فشارهای اقتصادی و کشت و کشتارهای متعدد دنبال یک سرپناه راحت و بی اغتشاش رفت و به همین لحاظ روی به عراق نهاد.
فضولی احتمالا به سال 900 هجری در شهر « #حله » از شهرهای عراق به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان شهر یا احتمالا در بغداد به اتمام رسانده است. پدر فضولی بنا به گفته ی « #صادقی_بیگ_افشار » صاحب تذکره ی « #مجمع_الخواص » - که به زبان #ترکی_ازبکی نوشته شده – از ایل بیات بوده که یکی از 22 طایفه مهاجر ترکان #اوغوز میباشد. بنابراین عقیده کسانی چون « #سام_میرزا » که می نویسد : «فضولی از دارالسلام بغداد است و از آن شهر شاعری بهتر از او پیدا نشده» ( 2 ) مردود است. چرا که فضولی در دیوانش بغداد را دیار غربت می نامد.
اما سبب اشتهار او را به «فضولی» بهتر است از زبان خود شاعر در مقدمه #دیوان_فارسی اش بشنویم :
«در ابتدای شروع نظم هرچند روزی دل بر تخلصی می نهادم و بعد از مدتی به واسطه ظهور شریکی به تخلص دیگر تغبیر می دادم. آخرالامر معلوم شد که یارانی که پیش از من بوده اند تخلص ها را بیش از معانی ربوده اند ». ( 3 )
استاد « #برتلس» خاورشناس روسی، او را از « #حروفیان» دانسته است. لیکن در اشعار او نشانی از عقاید و افکار #حروفیان دیده نمی شود:
مشو قانع به صوت و حرف ، کسب فیض معنی کن
که داود از نبوت می کند دعوی نه ز الحانش
شاید این نظر از آنجا ناشی شده باشد که استادِ فضولی ، یعنی « #ملک_الشعرا_حبیبی » - که از استادان مسلم #شعر_ترکی بوده و دیوان او توسط « م. ساوالان » چاپ شده است و تأثیر او را در اشعار ترکی #شاه_اسماعیل_ختایی و خود فضولی می توان مشاهده کرد - یکی از شاعران حروفی بوده و به همین لحاظ فضولی را هم تالی استاد خود معرفی کرده باشند. « #عهدی_بغدادی» که با فضولی معاشرت داشته در #تذکره خود می نویسد: «فضولی اهل طریقت بوده است اما این تذکره نویس به طور صریح بازگو نمی کند که فضولی به کدام طریقت پایبند بوده است» ( 4 ).
#آثار_فضولی به سه #زبان ترکی آذربایجانی، فارسی و عربی است که به معرفی مختصر آنها می پردازیم:...
# # #
ادامه #مقاله را در #لینک زیر بخوانید. در اینجا فقط به ذکر #منابع مورد استفاده میپردازم:
http://dusharge.blogfa.com/post/53
#منابع: _
1. تاریخ ادبیات در ایران ، ذبیح الله صفا ، ج 5 بخش 1 ص 5
2. رک : تحفه سامی ، سام میرزا ، تصحیح همایونفر ، صص 246- 245
3. دیوان فارسی فضولی ، تصحیح حسیبه مازی اوغلی ، مقدمه ، آنکارا 1962 ( تمامی شواهد فارسی از این نسخه است )
4. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش اول و دوم ، ترجمه مرحوم دکتر خیامپور
5. آذربایجان ادبیات تاریخی ( تاریخ ادبیات آذربایجان ) ، گرد آورندگان : م . عارف ، م . ابراهیموف ، باکو 1960
۶. مجله « #ارمغان » ، سال 1309 ، شماره 11 ( متن کامل #سفرنامه_روح در این شماره چاپ شده )
۷. فضولی نین سئچیلمیش اثرلری ( آثار برگزیده فضولی ) ، به اهتمام : آزاده رستمووا ، جلد اول ، باکو 1988
۸. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش 1و 2 ترجمه دکتر خیامپور.
#مقاله اولين بار بصورت #کنفرانس_دانشجویی در سال ۱۳۷۳ و سپس در روزنامه « #مهد_آزادی»، شماره های 531، 533 و 539، دوره چهارم ، سال چهل و پنجم ( آبان 1373) چاپ شد.
https://telegram.me/dusharge
نوشته: #همت_شهبازی
در تاریخ #ادبیات_آذربایجان شاهد شخصیت های ادبی بزرگی هستیم که هرکدام به نحوی به ادبیات و فرهنگ این مرز و بوم کمک کرده، آن را به اوج رسانده اند. یکی از این شخصیت ها، « محمد بن سلیمان » معروف به « مولانا فضولی » از شعرای قرن 10 هجری است. او از معدود شاعرانی است که در شعر، شعرای بعد از خود را تحت تأثیر قرار داده و متاع سخنش دست به دست گشته و جایگاهی برای خود پیدا کرده است. بیشتر آثار او، بخصوص اشعار غنایی اش در بین توده مردم رواج داشته، به طوری که وقتی میرزا مهدی خان استرآبادی کتاب « #مبانی_اللغت » یا « #سنگلاخ» خود را می نوشت ، برای گفته های خود شواهدی از اشعار فضولی می آورد.
دوره ی اواخر تیموری و اوایل صفوی دوره ای است که « در عین حال که با کامیابی های نظامی و سیاسی و با جنگاوری ها و پیروزی های مردانی چون شاه اسماعیل و شاه عباس صفوی همراه بود، با فرمانروایی مردانی لایق و با نفوذ مفسده جویان، پیشوایی فکری و عقلی متعصبان کوته نظر جاهل نیز تقارن داشت » ( 1 )
در چنین دوره ای سلیمان، پدر فضولی که گویا در #تبریز زندگی می کرده به جهت فشارهای اقتصادی و کشت و کشتارهای متعدد دنبال یک سرپناه راحت و بی اغتشاش رفت و به همین لحاظ روی به عراق نهاد.
فضولی احتمالا به سال 900 هجری در شهر « #حله » از شهرهای عراق به دنیا آمد و تحصیلات خود را در همان شهر یا احتمالا در بغداد به اتمام رسانده است. پدر فضولی بنا به گفته ی « #صادقی_بیگ_افشار » صاحب تذکره ی « #مجمع_الخواص » - که به زبان #ترکی_ازبکی نوشته شده – از ایل بیات بوده که یکی از 22 طایفه مهاجر ترکان #اوغوز میباشد. بنابراین عقیده کسانی چون « #سام_میرزا » که می نویسد : «فضولی از دارالسلام بغداد است و از آن شهر شاعری بهتر از او پیدا نشده» ( 2 ) مردود است. چرا که فضولی در دیوانش بغداد را دیار غربت می نامد.
اما سبب اشتهار او را به «فضولی» بهتر است از زبان خود شاعر در مقدمه #دیوان_فارسی اش بشنویم :
«در ابتدای شروع نظم هرچند روزی دل بر تخلصی می نهادم و بعد از مدتی به واسطه ظهور شریکی به تخلص دیگر تغبیر می دادم. آخرالامر معلوم شد که یارانی که پیش از من بوده اند تخلص ها را بیش از معانی ربوده اند ». ( 3 )
استاد « #برتلس» خاورشناس روسی، او را از « #حروفیان» دانسته است. لیکن در اشعار او نشانی از عقاید و افکار #حروفیان دیده نمی شود:
مشو قانع به صوت و حرف ، کسب فیض معنی کن
که داود از نبوت می کند دعوی نه ز الحانش
شاید این نظر از آنجا ناشی شده باشد که استادِ فضولی ، یعنی « #ملک_الشعرا_حبیبی » - که از استادان مسلم #شعر_ترکی بوده و دیوان او توسط « م. ساوالان » چاپ شده است و تأثیر او را در اشعار ترکی #شاه_اسماعیل_ختایی و خود فضولی می توان مشاهده کرد - یکی از شاعران حروفی بوده و به همین لحاظ فضولی را هم تالی استاد خود معرفی کرده باشند. « #عهدی_بغدادی» که با فضولی معاشرت داشته در #تذکره خود می نویسد: «فضولی اهل طریقت بوده است اما این تذکره نویس به طور صریح بازگو نمی کند که فضولی به کدام طریقت پایبند بوده است» ( 4 ).
#آثار_فضولی به سه #زبان ترکی آذربایجانی، فارسی و عربی است که به معرفی مختصر آنها می پردازیم:...
# # #
ادامه #مقاله را در #لینک زیر بخوانید. در اینجا فقط به ذکر #منابع مورد استفاده میپردازم:
http://dusharge.blogfa.com/post/53
#منابع: _
1. تاریخ ادبیات در ایران ، ذبیح الله صفا ، ج 5 بخش 1 ص 5
2. رک : تحفه سامی ، سام میرزا ، تصحیح همایونفر ، صص 246- 245
3. دیوان فارسی فضولی ، تصحیح حسیبه مازی اوغلی ، مقدمه ، آنکارا 1962 ( تمامی شواهد فارسی از این نسخه است )
4. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش اول و دوم ، ترجمه مرحوم دکتر خیامپور
5. آذربایجان ادبیات تاریخی ( تاریخ ادبیات آذربایجان ) ، گرد آورندگان : م . عارف ، م . ابراهیموف ، باکو 1960
۶. مجله « #ارمغان » ، سال 1309 ، شماره 11 ( متن کامل #سفرنامه_روح در این شماره چاپ شده )
۷. فضولی نین سئچیلمیش اثرلری ( آثار برگزیده فضولی ) ، به اهتمام : آزاده رستمووا ، جلد اول ، باکو 1988
۸. نشریه دانشکده ادبیات تبریز ، سال 2 ، ش 1و 2 ترجمه دکتر خیامپور.
#مقاله اولين بار بصورت #کنفرانس_دانشجویی در سال ۱۳۷۳ و سپس در روزنامه « #مهد_آزادی»، شماره های 531، 533 و 539، دوره چهارم ، سال چهل و پنجم ( آبان 1373) چاپ شد.
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
@dusharge || همت شهبازی
#گفتمان_شعر_زن_سالار_آذربایجان #همت_شهبازی ...مهمترين عامل براي #گفتمان_زنانه كه مستلزم «انعطاف فكري» است، خروج از احساسات مردانه در #ادبيات_زنانه است. همين مسئله رسالت بزرگي است در ساختار ادبيات كه هنرمند زن را بسوي هويتي آشنا و به دور از «غيرخودي» فرا…
👆👆👆👆
و اغلب حول محور محتوايي مردسالارانه ميچرخا نمونة زير مثالي بري اين دو ويژگي است كه در داستان #قانتورالی از زبان #سلجان_خاتون» معشوق قانتورالي جاري ميشود:
«بگ ايگيت، اؤگونرسه، ار اؤگونسون ـ آسلان دير.
اؤگونمكليك عورتلره بهتان دير.
اؤگونمكله عورت ار اولماز
آلا يورغان ايچينده سنينله دولاشماديم
دادلي داماغ داديباني سوروشماديم
آل دوداغيم آلتيندا سؤيلشمه ديم
تئز سئودين، تئز اوساندين …
دربارة «كتاب ددهقورقود» ميتوان به اين سخن قانع شد كه اثر، يك اثري شفاهي است كه در طول زمانهاي مختلف بصورت نسل به نسل نقل شده و طبيعتاً ميتواند وجههاي از انديشهها و تصورات هر دورة خاصي را در خود حفظ كرده و به ما منتقل نمايد. دربارة «رباعيات مهستي گنجوي» نيز گاه به طور ضمني ما را بر آن مي دارد كه نكند او داراي آييني مسيحي باشد چرا كه درآن دوران آيين #مسيحيت بخصوص در قسمتهاي شمالي #آذربايجان (گنجه و شيروان و …) رايج بوده است. به هرحال گاه بيان بي باكانة احساسات زنانة «مهستي» ما را برآنميدارد كه او را يكي از پايهگذاران #ادبيات_زنسالار» بناميم:
برخيز و بيا كه حجره پرداخته ام
وز بهر تو پردة خوش انداخته ام
با من به شرابي و كبابي درساز
كين هردو زديده و زدل ساختهام
جوله پسري كه جان و دل خستة اوست
از تار دو زلفش تن من بستة اوست
بيپود چو تار زلف در شانه كند
زآن اين تن زار گشته پيوستة اوست
دريافتم آخر ز قضا را به لبش
صد بوسه زدم برلب همچون رطبش
اوخواست كه دشنام دهد حالي من
دشنام به بوسه درشكستم به لبش
با خواندن اينگونه اشعار است كه احساسات و تجربيات زنانه را در قالب واقعيتهاي اجتماعي انكار ناپذير تصور ميكنيم. در اينجاست كه ما با شاعرهاي روراست كه از سانسور كردن و از استحالة احساسات زنانة خود پرهيز مينمايد، روبرو ميشويم اين احساس فارغ از هرگونه بيان محافظهكارانه است و به همين خاطر تصويري از احساس زنانه را مي توان تجربه كرد.
#منابع:
۱) ديوان حيران خانيم، حسين فيضالهي، چاپ تبريز
۲)«كتاب ددهقورقود»، به كوشش م.ع.فرزانه، انتشارات فرزانه، تهران 1358، ص145
۳)رباعيات مهستي گنجوي، به كوشش رفائيل حسينوف، نشريازيچي، باكو1985، صص 53 و 60
برگرفته از #مقاله:
#گفتمان_شعر_زن_سالار_آذربایجان
چاپ شده در هفتهنامه #وراوی،
با مدیر مسؤولی #دکتر_سلیم_زحمت_دوست،
شمارههای ۸ و ۹،
به تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۸۱.
https://telegram.me/dusharge
و اغلب حول محور محتوايي مردسالارانه ميچرخا نمونة زير مثالي بري اين دو ويژگي است كه در داستان #قانتورالی از زبان #سلجان_خاتون» معشوق قانتورالي جاري ميشود:
«بگ ايگيت، اؤگونرسه، ار اؤگونسون ـ آسلان دير.
اؤگونمكليك عورتلره بهتان دير.
اؤگونمكله عورت ار اولماز
آلا يورغان ايچينده سنينله دولاشماديم
دادلي داماغ داديباني سوروشماديم
آل دوداغيم آلتيندا سؤيلشمه ديم
تئز سئودين، تئز اوساندين …
دربارة «كتاب ددهقورقود» ميتوان به اين سخن قانع شد كه اثر، يك اثري شفاهي است كه در طول زمانهاي مختلف بصورت نسل به نسل نقل شده و طبيعتاً ميتواند وجههاي از انديشهها و تصورات هر دورة خاصي را در خود حفظ كرده و به ما منتقل نمايد. دربارة «رباعيات مهستي گنجوي» نيز گاه به طور ضمني ما را بر آن مي دارد كه نكند او داراي آييني مسيحي باشد چرا كه درآن دوران آيين #مسيحيت بخصوص در قسمتهاي شمالي #آذربايجان (گنجه و شيروان و …) رايج بوده است. به هرحال گاه بيان بي باكانة احساسات زنانة «مهستي» ما را برآنميدارد كه او را يكي از پايهگذاران #ادبيات_زنسالار» بناميم:
برخيز و بيا كه حجره پرداخته ام
وز بهر تو پردة خوش انداخته ام
با من به شرابي و كبابي درساز
كين هردو زديده و زدل ساختهام
جوله پسري كه جان و دل خستة اوست
از تار دو زلفش تن من بستة اوست
بيپود چو تار زلف در شانه كند
زآن اين تن زار گشته پيوستة اوست
دريافتم آخر ز قضا را به لبش
صد بوسه زدم برلب همچون رطبش
اوخواست كه دشنام دهد حالي من
دشنام به بوسه درشكستم به لبش
با خواندن اينگونه اشعار است كه احساسات و تجربيات زنانه را در قالب واقعيتهاي اجتماعي انكار ناپذير تصور ميكنيم. در اينجاست كه ما با شاعرهاي روراست كه از سانسور كردن و از استحالة احساسات زنانة خود پرهيز مينمايد، روبرو ميشويم اين احساس فارغ از هرگونه بيان محافظهكارانه است و به همين خاطر تصويري از احساس زنانه را مي توان تجربه كرد.
#منابع:
۱) ديوان حيران خانيم، حسين فيضالهي، چاپ تبريز
۲)«كتاب ددهقورقود»، به كوشش م.ع.فرزانه، انتشارات فرزانه، تهران 1358، ص145
۳)رباعيات مهستي گنجوي، به كوشش رفائيل حسينوف، نشريازيچي، باكو1985، صص 53 و 60
برگرفته از #مقاله:
#گفتمان_شعر_زن_سالار_آذربایجان
چاپ شده در هفتهنامه #وراوی،
با مدیر مسؤولی #دکتر_سلیم_زحمت_دوست،
شمارههای ۸ و ۹،
به تاریخ ۱۸ تیرماه ۱۳۸۱.
https://telegram.me/dusharge
Telegram
@dusharge || همت شهبازی
@dusharge
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.
کانالدا کی یازیلاری کانالین لینکینی وئرمک شرطی ایله پایلاشماق اولار.
اشتراکگذاری مطالب کانال به شرط ارائه لینک آن مجاز است.