ترم آخر ادبیات تبریز، سر کلاس #نقد_ادبی، استاد #حسین_مهرنگ اجازه داد تا در باره شعر استاد #شهریار کنفرانس بدهم.
جلسه اول که در باره شعرهای #فارسی استاد شهریار بود ناتمام ماند. وقت که تمام شد انگار از ته دل من خبر داشت. گفتم استاد هنوز در باره شعرهای #ترکی استاد یک کلمه هم حرف نزدهام. بلافاصله فرمودند عمرمان که باقیست، هفته بعد، سر جلسه بعدی هم #سهندیه شهریار را خواندم و در بارهاش حرف زدم. باز وقت کم آوردم. تا خواستم بگویم استاد هنوز در باره #حیدربابا چیزی نگفتهام حرفم را برید که:
بابا دو جلسهی تمام صحبت کردی، حرف زدی، ما یک کلمه هم حرف نزدیم، بگذار یک کلمه هم من صحبت بکنم.
یک ربع ساعت صحبتهای پایانی استاد، شیرین و دلچسب بود و دیگر جلسه بعدی هم در کار نبود. میان صحبتهایم در باره سحر سخن و شگردهای #فرمال #سهندیه، شعر مشهور #کرم_گیبی #ناظم_حکمت را خواندم. خوشش آمده بود. آن روزها به زور مجموعه شعری از ناظم به #زبان_ترکی به دست آورده و کپی کرده بودم.
برای #استاد_مهرنگ که این روزها با بیماری ناخوانده درگیر است آرزوی تندرستی و سلامتی دارم.
همت شهبازی
https://telegram.me/dusharge
جلسه اول که در باره شعرهای #فارسی استاد شهریار بود ناتمام ماند. وقت که تمام شد انگار از ته دل من خبر داشت. گفتم استاد هنوز در باره شعرهای #ترکی استاد یک کلمه هم حرف نزدهام. بلافاصله فرمودند عمرمان که باقیست، هفته بعد، سر جلسه بعدی هم #سهندیه شهریار را خواندم و در بارهاش حرف زدم. باز وقت کم آوردم. تا خواستم بگویم استاد هنوز در باره #حیدربابا چیزی نگفتهام حرفم را برید که:
بابا دو جلسهی تمام صحبت کردی، حرف زدی، ما یک کلمه هم حرف نزدیم، بگذار یک کلمه هم من صحبت بکنم.
یک ربع ساعت صحبتهای پایانی استاد، شیرین و دلچسب بود و دیگر جلسه بعدی هم در کار نبود. میان صحبتهایم در باره سحر سخن و شگردهای #فرمال #سهندیه، شعر مشهور #کرم_گیبی #ناظم_حکمت را خواندم. خوشش آمده بود. آن روزها به زور مجموعه شعری از ناظم به #زبان_ترکی به دست آورده و کپی کرده بودم.
برای #استاد_مهرنگ که این روزها با بیماری ناخوانده درگیر است آرزوی تندرستی و سلامتی دارم.
همت شهبازی
https://telegram.me/dusharge