گروه شریعتی
562 subscribers
1.66K photos
554 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
"... «تجدیدِ ساختمان»، یعنی این که بازگردیم و بجوئیم: در فرهنگِ خودمان، و در همه‌ی معانی و معارفی که موجود است، و در میانِ اسناد و تاریخ و شرحِ احوال و عوامل و عناصرِ شناختِ این فکر و این شخصیت‌ها بگردیم، و عناصرِ اساسی را بجوئیم، و ابعادِ اصیلِ انسانِ نمونه را، که در شخصیت‌های تربیت‌شده، به صورتِ واقعی و عینی، و نه به صورتِ سمبل و مثلِ اساطیر و قهرمان‌های افسانه‌ای هستند، بشناسیم، و این شخصیت‌ها را، و این مکتبِ بزرگ را، تجدیدِ بنا کنیم. یعنی: باز انسانِ نمونه بسازیم، و این کتابِ به‌هم‌ریخته را، که هر فصل‌اش و هر ورق‌اش در دستِ کسی است، شیرازه‌بندی کنیم، و از نو، هم‌چون اول، تدوین کنیم.

زیرا، یک اندیشه، و یک روح، در یک پیکرِ درست، و در یک کلِ واقعی، وجود دارد، اما اگر عناصر را از هم تجزیه کنیم، تاثیرش نابود می‌شود، و هر چه، نسبت به این عناصر و اعضای از هم جدا افتاده، بیش‌تر تجلیل کنیم، و هر چه این اندام‌های جدا افتاده را رشد و تکامل هم بدهیم، آن روح، از بین رفته، و آن شخصیت، نابود شده است. روح در تجدیدِ بنای کلی‌ِ این اندام پدید می‌آید.

#اسلامِ کنونی به ما تحرک نمی‌بخشد، بلکه به ما سکوت و سکون و قناعت می‌دهد، به معنای قناعت و صبری که خودمان می‌گوئیم، نه به آن معنایی که اسلام گفته است، که این دو معنی اصلاً متناقضِ با هم‌اند، به معنای ناامیدی از آن چه هست، و بدبینی به طبیعت و به زندگی و جامعه و حیاتِ اسلام، و همه‌ی امیدها را به بعد از مرگ موکول کردن، به نامِ متدین بودن.

کِی این روح به صورتِ اولیه‌اش درمی‌آید، صورتی که، در ظرفِ ربعِ قرن، انسا ن را، از وحشی‌گری، به صورتِ انسانِ سازنده‌ی تمدن، و سازنده‌ی تاریخِ تازه‌ای در عالم، و عوض‌کننده‌ی مسیرِ تاریخ و جبرِ تاریخی، که آغاز شده بود، تغییر داد، و ساخت؟

کِی این مکتب می‌تواند، باز یک جندب بن جناده، نیمه‌وحشی‌ عربِ بیسوادی را، که نه تنها از دنیا خبر ندارد، از مملکتِ خودش هم خبر ندارد، به صورتِ #ابوذر غفاری درآورد: مردی که، امروز هم، یک چهره‌ی زنده و الهام‌بخشِ حرکتِ سعادتِ بشری است، و امیدبخشِ توده‌های محروم و غارت‌شده؟ کِی؟

وقتی که، این کالبد، و این اندامِ تجزیه‌شده در طولِ تاریخِ سیاهِ قرونِ وسطایی را، دوباره تألیف و تجدید کنیم، تا این روح، به آن کالبدِ تمام و درست‌اش، برگردد، و باز، این ماده‌ی تخدیری‌ِ فعلی، تبدیل بشود به آن روح‌القدس، که هم‌چون صورِ اسرافیل، در قرنِ بیستم، بر جامعه‌های مُرده، بدمد، و آن همه حرکات بار آورد، و آن همه قدرت و روح و معنی را در دنیا به وجود آورد.

این تجدیدِ حیاتِ شخصیتِ نمونه‌ی انسانِ مسلمان، به صورتِ تجدیدِ بنا و تالیفِ عناصرِ انسانی‌ِ دور از هم، و پاشیده از هم، در قرنِ بیستم، در یک اندامِ نوین، تجلی کرد. این شخصیتِ نوساخته و نوخاسته، #محمد_اقبال است..."

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۵ / ما و اقبال / ص ۳۲

@Shariati_Group
.
🔆 مرثیه‌ای برای دکتر #شریعتی به قلم شهید دکتر #چمران

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان #عشق، در توفان‌های سهمگین #تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همیشه فکر می‌کردم که تو بر مرگ من مرثیه خواهی گفت و چقدر متأثرم که اکنون من بر تو مرثیه می‌خوانم!

ای علی! من آمده‌ام که بر حال زار خود گریه کنم، زیرا تو بزرگتر از آنی که به گریه و لابه ما احتیاج داشته باشی!…خوش داشتم که وجود غم‌آلود خود را به سرپنجه هنرمند تو بسپارم، و تو نیِ وجودم را با هنرمندی خود بنوازی و از لابلای زیر و بم تار و پود وجودم، سرود عشق و آوای تنهایی و آواز بیابان و موسیقی آسمان بشنوی. می‌خواستم که غم‌های دلم را بر تو بگشایم و تو «اکسیر صفت» غم‌های کثیفم را به زیبایی مبدّل کنی و سوزوگداز دلم را تسکین بخشی...

ای علی! تو را وقتی شناختم که #کویر تو را شکافتم و در اعماق قلبت و روحت شنا کردم و احساسات خفته وناگفته خود را در آن یافتم. قبل از آن خود را تنها می‌دیدم و حتی از احساسات و افکار خود خجل بودم و گاهگاهی از غیرطبیعی بودن خود شرم می‌کردم؛ اما هنگامی ‌که با تو آشنا شدم، در دوری دور از تنهایی به در آمدم و با تو هم‌راز و همنشین شدم.

ای علی! تو مرا به خویشتن آشنا کردی. من از خود بیگانه بودم. همه ابعاد روحی و معنوی خود را نمی‌دانستم. تو دریچه‌ای به سوی من باز کردی و مرا به دیدار این بوستان شورانگیز بردی و زشتی‌ها و زیبایی‌های آن را به من نشان دادی.

ای علی! شاید تعجب کنی اگر بگویم که همین هفته گذشته که به محور جنگ «بنت جبیل» رفته بودم و چند روزی را در سنگرهای متقدّم «تل مسعود» در میان جنگندگان «امل» گذراندم، فقط یک کتاب با خودم بردم و آن «کویر» تو بود؛ کویر که یک عالم معنا و غنا داشت و مرا به آسمان‌ها می‌برد و ازلیّت و ابدیّت را متصل می‌کرد؛ کویری که در آن ندای عدم را می‌شنیدم، از فشار وجود می‌آرمیدم، به ملکوت آسمان‌ها پرواز می‌کردم و در دنیای تنهایی به درجه وحدت می‌رسیدم؛ کویری که گوهر وجود مرا، لخت و عریان، در برابر آفتاب سوزان حقیقت قرار داده، می‌گداخت و همه ناخالصی‌ها را دود و خاکستر می‌کرد و مرا در قربانگاه عشق، فدای پروردگار عالم می‌نمود…

ای علی! همراه تو به کویر می‌روم؛ کویر تنهایی، زیر آتش سوزان عشق، در توفان‌های سهمگین تاریخ که امواج ظلم و ستم، در دریای بی‌انتهای محرومیت و شکنجه، بر پیکر کشتی شکسته حیات وجود ما می‌تازد.

ای علی! همراه تو به حج می‌روم؛ در میان شور و شوق، در مقابل ابّهت وجلال، محو می‌شوم، اندامم می‌لرزد و خدا را از دریچه چشم تو می‌بینم و همراه روح بلند تو به پرواز در می‌آیم و با خدا به درجه وحدت می‌رسم. ای علی! همراه تو به قلب تاریخ فرو می‌روم، راه و رسم عشق بازی را می‌آموزم و به علی بزرگ آن‌قدر عشق می‌ورزم که از سر تا به پا می‌سوزم….


ای علی! همراه تو به دیدار اتاق کوچک فاطمه می‌روم؛ اتاقی که با همه کوچکی‌اش، از دنیا و همه تاریخ بزرگتر است؛ اتاقی که یک در به مسجدالنبی دارد و پیغمبر بزرگ، آن را با نبوّت خود مبارک کرده است، اتاق کوچکی که علی(ع)، فاطمه(س)، زینب(س)، حسن(ع) و حسین(ع) را یکجا در خود جمع نموده است؛ اتاق کوچکی که مظهر عشق، فداکاری، ایمان، استقامت و شهادت است.

راستی چقدر دل‌انگیز است آنجا که فاطمه‌ی کوچک را نشان می‌دهی که صورت خاک‌آلود پدر بزرگوارش را با دست‌های بسیار کوچکش نوازش می‌دهد و زیر بغل او را که بی‌هوش بر زمین افتاده است، می‌گیرد و بلند می‌کند!

ای علی! تو «ابوذر غفاری» را به من شناساندی، مبارزات بی‌امانش را علیه ظلم و ستم نشان دادی، شجاعت، صراحت، پاکی و ایمانش را نمودی و این پیرمرد آهنین‌اراده را چه زیبا تصویر کردی، وقتی که استخوان‌پاره‌ای را به دست گرفته، بر فرق «ابن کعب» می‌کوبد و خون به راه می‌اندازد! من فریاد ضجه‌آسای #ابوذر را از حلقوم تو می‌شنوم و در برق چشمانت، خشم او را می‌بینم، در سوز و گداز تو، بیابان سوزان ربذه را می‌یابم که ابوذر قهرمان، بر شن‌های داغ افتاده، در تنهایی و فقر جان می‌دهد… .

‌ای علی! تو در دنیای معاصر، با شیطان‌ها و طاغوت‌ها به جنگ پرداختی، با «زر و زور و تزویر» درافتادی؛ با تکفیر روحانی‌نمایان، با دشمنی غرب‌زدگان، با تحریف تاریخ، با خدعه علم، با جادوگری هنر روبه‌رو شدی، همه‌ی آنها علیه تو به جنگ پرداختند؛ اما تو با معجزه‌ی #حق و #ایمان و #روح، بر آنها چیره شدی، با تکیه به ایمان به خدا و صبر و تحمل دریا و ایستادگی کوه و برّندگی شهادت، به مبارزه خداوندان «زر و زور و تزویر» برخاستی و همه را به زانو در آوردی....

🌹 خرداد خونین، یادآور شهادت معلم مردم #علی_شریعتی و عارف و مجاهد نستوه، #مصطفی_چمران گرامی باد

@Shariati_Group
.
📕 انتشار کتاب ابوذر الغفاری

انتشار ترجمه‌ی عربی‌ِ نوشته‌های دکتر #علی‌_شریعتی درباره‌ی #ابوذر به زبان عربی (برای نخستین بار)

🔸ترجمه‌ی خلیل العصامی
🔸با مقدّمه‌ی #حسن_محدثی‌

🔹از برادر عزیزم آقای حسن الصرّاف، مترجم گرامی‌ آثار دکتر سشریعتی به زبان عربی، به خاطر صبر و حوصله و پی‌گیری‌شان و زحمت ترجمه‌ی مقدمه به زبان عربی بسیار تشکر می‌کنم!

#انتشارات_لااوکون

@Shariati_Group
🆔 @NewHasanMohaddesi
⭕️ اصلاح جامعه اسلامی، ابوذر می‌خواهد...

″... #ابوذر می‌دانست که اگر خاموش باشد فریب، #استثمار و ذلت نیز توجیه می‌شود، برای #مردم توجیه می‌شود. لااقل من فریاد کنم تا مردم بدانند که دچار چه سرنوشتی‌اند، تا اشرافیت را و ذلت را و #بت پرستی را در جامه‌ی زیبا و نوین #توحید لااقل بشناسند. این بود که رسالتش را انجام داد.
یک روز شنید که عبدالرحمن بن عوف، رئیس مجلس شورایی که با یک حیله #علی را کنار زد و از خلافت محروم کرد و #عثمان را به جانشینی و به خلافت #پیغمبر برنشاند ـ این رئیس مجلس شورا، که #عمر انتخابش کرده بود و حق وتو در انتخابات را به او داده بود، و بزرگترین حق را بر عثمان داشت ـ مرده است و ثروت عبدالرحمن بن عوف را به مسجد آورده‌اند، آنقدر کوه شده و تپه شده که بین عثمان و مردم مسلمانی که به #مسجد آمده بودند حائل شده و عثمان بر منبر پیغمبر گفته است که #خدا بیامرزد عبدالرحمن بن عوف را که خوب زندگی کرد و پاک! ، و اکنون که مرد این همه ثروت نیز بر جای گذاشت و کعب الاحبار - روحانی ذلیلی که امروز جزء بهترین و نزدیکترین مفتیان عثمان در کنار تخت خلافت پیغمبر است ، گفته است: راست گفتی‌ ای امیرالمؤمنین..!
ابوذر می‌شنود. تنها، هیچ یاوری ندارد. بلال در گوشه‌ای از شام خاموش شده است و هیچ گونه راهی نمی‌بیند، علی در یک ضرورت و حساسیتی به سر می‌برد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای #اسلام به جایی نمی‌رسد. اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده به زر و گروهی خاموش مانده به #مصلحت یا به حقیقت و گروهی، به هرحال راه فراری در تنهایی [یافته‌اند]، و بدون توجه به سرنوشت مردم و اسلام، راه دیگران را برای به دست آوردن #بهشت، از طریق ریاضت و عبادت و گوشه نشینی انتخاب کرده‌اند.
ابوذر پیر، تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان می‌رود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کرده‌اند ـ اما استخوان شتری را در کوچه می‌بیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را بر می‌دارد، به شتاب وارد کاخ عثمان می‌شود، بی‌تردید و بی‌درنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد می‌زند‌ای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند می‌گویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین می‌کنی؟

عثمان می‌گوید: ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد، بر او حرجی نیست؟

ابوذر می‌گوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که #زکات را نداده‌اند، مال کسانی است که گنج می‌نهند، ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله می‌کند. و کعب الاحبار می‌گوید: که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال #دین و #دولت در #مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست! ، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد.
ابوذر خشمگین می‌شود، استخوان شتر را برمی‌دارد، به طرف کعب حمله می‌کند:
ای #یهودی زاده، تو می‌خواهی دین ما را به ما بیاموزی؟ کعب الاحبار پشت سر عثمان پنهان می‌شود (همان طور که اشاره کردم این تثلیث همیشه هست. اینجا عبدالرحمن، مظهر #زر و عثمان مظهر #زور و کعب الاحبار #مذهب انحرافیِ شرک‌آلود #تزویر، هر سه پی در پی پشت سر هم و در برابرش ابوذر، تنها، مهاجم) مردی که رائد به او گفته بود که:
«از #حق نترس، بگو، ولو تلخ باشد...»

و رسول خدا گفت: « [مردی که] تنها زندگی می‌کند، تنها می‌میرد و فردا تنها برانگیخته می‌شود. هم در قیام قیامت، هم در قیام هر عصری...» ″

@Shariati_Group
📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳/ ابوذر
″... #ابوذر مردی که به عنوان بزرگترین چهره مشخص از راه #علی و #اسلام علی و همچنین به عنوان زنده‌ترین چهره مورد نیاز عصر - که عصر کوشش و تلاش وجدان آگاه بشریت برای تحقق #عدالت و #برابری اقتصادی در جهان است، و تلاش برای یافتن ایمانی که بتوان هم #خدا را داشت، هم خرما را ـ ابوذر است. مردی که تنها زندگی کرد، تنها مرد و تنها برانگیخته خواهد شد...

شکست علی در برابر #عثمان، ابوذر را به فریاد آورد. عثمان خویشاوندانش را که #بنی‌امیه بودند، بر پست‌ها گماشت. همه‌ی سرنوشت #مردم که به خاطر عدالت و #آزادی اسلام آورده بودند، باز به دست دشمنان بزرگ و ریشه‌دار و کینه توز اسلام و بزرگترین عمال اشرافیتِ تبعیض و شرک، که امروز در لباس اسلام آمده‌اند افتاد.
اینجاست که دیگر ابوذر سکوت را خیانت می‌بیند. اما برای فریادش، همچنان که در #مکه تنها بود، در #مدینه نیز در میان مهاجرین و انصارِ بزرگ #پیغمبر، باز تنهاست. به زرپرستی عثمان حمله کرد، به طبقه جدید و به مدینه‌ی فقیرسازی که از غارت زکات‌ها و از غنائم جنگ‌ها، به صورت طبقه‌ای از زرپرستان و بورژوازی جدید به وجود آورده بود...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳ / ابوذر

@Shariati_Group
″… می‌خواهم بگویم: #اسلام من،... اسلام #ابوذر است، تشیع ابوذر! که با شعارش نه علیه نظام #کفر، بلکه نظام #عثمان، #خلافت اسلام، جامع و ناشر #قرآن علیه او قیام می‌کند و می‌جنگد!!

آن #تشیع است، و شعارش هم نه عبادت و نه تفسیر خاص از این کلام و از این اصل، و از آن فرض است، علیه #کنز و #کاپیتالیسم است، یعنی #سرمایه‌داری، گنج نهادن، زراندوزی از راه #استثمار مردم. این شعار تشیع ابوذر است:

«یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب و الفضه ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» (توبه ۳۴)
(ای کسانیکه #ایمان آورده‌اید، همانا بسیاری از علمای دینی و رؤسای روحانی و راهبان و عابدان گوشه گیر - شخصیت‌های مقدس و بیزار از دنیا و اهل آخرت خالص! که به کار کسی کاری ندارند - اموال #مردم را به‌ناحق می‌خورند و مردم را از راه #خدا باز می‌دارند. کسانیکه #زر و سیم را اندوخته و انباشته و گنج می‌سازند و در راه خدا #انفاق نمی‌کنند، آنان را به عذابی دردناک مژده بده!)

عثمان و #کعب‌الاحبار (ملای یهودی تازه مسلمانی که #عقل عثمان شده بود! و برای ابوذر قرآن تفسیر می‌کرد!) می‌گفتند: آری، اما این آیه برای روحانیون و ملاکین و سرمایه‌داران و برده فروشان ادیان دیگر است!

ابوذر می‌گفت: از کجای آیه بر می‌آید که مربوط به دیگران است؟ هر چند اول آیه مربوط به احبار و راهبان است که مسلم اهل کتابند، ولی آخر آیه عام است و دلالت بر هر کس دارد، چه به نام اسلام و چه به نام کفر، چه به نام #توحید و چه به نام #شرک، هر که #طلا و #نقره را گنج سازد!
و ابوذر که #اسلام_شناس حقیقی است، نام نجات مردم و برای نجات از گرسنگی و نجات از #فقر و نجات از تضاد و نجات از اشرافیت، در مبارزه با رژیمی که قانونش قرآن بود و شعارش #جهاد و هر دو ابزار دست غارت و استثمار، جانش را باخت تا نشان دهد و به من و تو #روشنفکر بفهماند که اسلام #دین استثمار نیست، ابزار توجیه فقر و تحکیم طبقات نیست!
اسلام عثمان چنین است.
..″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳ / ابوذر
باورم نشد. گفتم: او نیز همچون پیامبران دیگر- در ایران و چین و #هند...- شاهزاده‌ای است که به #نبوت مبعوث شده است تا با قدرتمندی هم پیمان شود و قدرتی تازه بیافریند.

گفتند: نه، یتیمی بوده است و همه او را دیده‌اند که در پشت همین کوه، گوسفندان را می‌چرانیده است. گفتم: عجبا! چگونه است که خداوند، فرستاده‌اش را از میان چوپانان برگزیده است؟
گفتند: او آخرین حلقه‌ی سلسله چوپانان است و اجدادش همه، رسولان و چوپان. از شوق یا از هراسی گنگ، بر خود لرزیدم که برای نخستین بار از میان «ما» پیامبری برخاسته است.

به او ایمان آوردم، چرا که همه برادرانم را گرد او دیدم. #بلال، برده برده‌زاده- از پدر و مادر- بیگانه‌ای از حبشه؛ #سلمان، آواره‌ای به بردگی گرفته شده از ایران؛ #ابوذر، فقیر درمانده گمنامی از صحرا؛ سالم، غلام زن حذیفه، این بیگانه ارزان قیمت، برده سیاه‌پوست، اکنون پیشوای همه یاران او شده است.

باور کردم و ایمان آوردم، چرا که کاخش چند اتاق گلی بود- که خود در گل و خاک کشیدن شرکت کرده بود، و بارگاه و تختش تکه چوبی بود انباشته از برگ‌های خرما!

این همه دستگاه او بود و همه فشاری بود که برای ساختن خانه‌اش بر #مردم وارد کرد! و تا بود چنین بود و چنین مرد. آمدم، از ایران، از نظام موبدان تبارهای بزرگ- که همواره برای جنگ‌ها و قدرت‌ها به بردگیمان می‌کشیدند- گریختم و به شهر او آمدم و در کنار بردگان و آوارگان و بی‌پناهان جهان با او زیستم، تا پلک‌هایش در سنگینی مرگ، خورشیدمان را پرده کشید. و برادر! ناگهان دیدم که دیگر بار معابد عظیم و پرشکوه، به نام او سرکشید و شمشیرها- بر رویشان آیات جهاد- به سویمان آویخته شد و باز از ثمره غارت ما #بیت‌المال‌؛ها سرشار شد و نمایندگان این مرد نیز به روستاهامان ریختند و جوانهامان را به بردگی نمایندگان و رؤسای قبایلشان بردند و مادرانمان را در بازارهای دور فروختند و مردانمان را به نام جهاد در راه خدا کشتند و همه هستیمان را به نام زکات غارت کردند...″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۲ / آری اینچنین بود برادر
.
🔴 ابوذر، نخستین فریاد اسلام و ابراهیم عصر خویش

#ابوذر مترقی‌ترین و زنده‌ترین چهره‌ای است که برای اولین بار، عليه #ستم و #انحراف نظام ظاهراً اسلامی با تمام وجودش «قیام» می‌کند و در ربذه خاموشش می‌کنند...


@Shariati_Group
📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳ / یکبار دیگر ابوذر
🟠 پوپولیسم نخبگانی؛ اتهام زنی اقتصاد خوانده لیبرال علیه متفکر اجتماعی!

🔸چگونه باید نتیجه گرفت مسبب تمام مشکلات و مصائب اقتصادی کشور دکتر #علی_شریعتی فقید است. شریعتی در "جهت گیری طبقاتی اسلام"، دال مرکزی گفتمان #دین اسلام را، برپایی #قسط معرفی می‌کند، و آن را در تجربه‌ی زیسته‌ی #محمد مصطفی به عنوان بنیانگذار مکتب، و در تجربه‌ی #علی و #ابوذر و ... به عنوان اولین رهروان این #مکتب دنبال می‌کند، سپس نشان می‌دهد که چگونه #حقیقت پیام محمد در همدستی «زر و زور و تزویر» به علیه آن مبدل می‌شود و نهایتاً نتیجه می‌گیرد که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی مانده‌اند؛ در ادامه #شریعتی به تحلیل دوران متأخر و دوره‌ی تفوق اصول #سرمایه‌داری بر جهان می‌پردازد. شریعتی در صفحه ۷۸ «جهت گیری طبقاتی #اسلام» می‌افزاید:
#اقتصاد زیر بنا نیست، زیر بنا می‌شود، در اقتصادِ سرمایه‌داریِ صنعتی است که اقتصاد زیر بنای #فرهنگ و #هنر و #ایمان و #اخلاق است. #انسان، خود، ساخته و پرداخته آن است. نه چنین بوده است، نه باید چنین باشد و با ویران کردن بنای سرمایه‌داری، نه چنین خواهد بود. در چشم ما #بورژوازی پلید است، نه تنها نابود می‌شود، که "باید" نابود شود... .
در نهایت شریعتی در صفحه ۸۳ مجموعه آثار ۱۰ چنین می‌پرسد: اکنون سوال اساسی این است که شما، اگر فردا رهبریِ یک جامعه را بدست گرفتید تا یک جامعه‌ی بی‌طبقه‌ی انقلابی براساس این #جهان‌بینی و این #ایدئولوژی (اسلام) بیافرینید، با این سرمایه‌ها چه می‌کنید؟ با سرمایه داران چگونه رفتار می‌کنید؟ برای طبقه‌ی #کارگر و دهقان چه ارمغانی بالاتر از #مارکسیسم دارید؟

🔸ارجاعات بسیاری به مجموعه‌ی آثار دکتر علی شریعتی می‌توان داد که در آن شریعتی از اتهامی که جناب دکتر #موسی_غنی‌نژاد صاحب نظر مدعی #لیبرالیسم وارد می‌کند تبرئه می‌شود. نه تنها شریعتی، که نیم قرن بعد از وی دوستان #لیبرال و مخالف خوانان ایشان هنوز به صعوبت و مهابت تدبیر امور در شرایط بیرون افتادگی از #تاریخ و وضعیت پروبلماتیک توسعه‌نیافتگی التفات پیدا نکرده‌اند.

🔸رفاه؛ برخورداری؛ آب و #نان کافی و هوای پاک؛ شهرهای آباد و آزاد؛ خیابان‌های شلوغ و شاد؛ اوضاع گل و بلبل؛ #قدرت ملی؛ #حکومت عدل؛ #جامعه_مدنی؛ سرآمدی در #علم و دانش و تکنولوژی؛ یک جامعه‌ی #مدرن و اخلاق‌مدار و یک کشور مقتدر و عزت‌مند... همه‌ی اینها را شریعتی با وسط کشیدن پای دین به وسط از ما گرفت..!
اسم این‌ها را می‌گذارند نقد شریعتی؛

🔸هیچ تعارضی در #هویت ایرانی و اسلامی و جهانی ما نبود؛ می‌دانستیم چقدر ایرانی هستیم چقدر #شیعه هستیم؛ چقدر چپ هستیم چقدر مدرن هستیم؛ خدا را با خرما با هم داشتیم؛ بین عوالمات سنتی پیشامدرن خویش و بی خدایی جهان جدید مغاکی صعب‌العبور در میان نبود؛ مثل #اروپا بعد #مسیح؛ #کانت و #هگل و #کی‌یرکگور و #هایدگر و...‌ داشتیم و مجبور نبودیم یک دفعه بیافتیم به دامن جهان تعلیق ارزش‌ها و باورها و ...

🔸گذشته‌ها گذشته! حالا پس از چهل و اندی سال که از شریعتی می‌گذرد؛ اندیشمندانی داریم که قابل قیاس با او نیستند؛ غول‌هایی داریم که به راه دشوار ما چراغ می‌گیرند؛ قرار نیست که برگردیم به عقب، #استحمار و #استضعاف و #ارتجاع رخت بربسته است؛ می‌دانیم به کجا می‌خواهیم برویم؛ زبان هم را می‌فهمیم؛ درد مشترک داریم و درمان را مشترکا با هم تدبیر کرده‌ایم؛
...کاش همه چیز به همین سهولت قابل طرح بود، امـا نیست.

🔸شریعتی کتاب حل‌المسائل نیست؛ شریعتی «مظهر المسائل» ماست؛ این ماییم که انبوهی از مسائلیم، از ایرانیت و اسلامیت و مدرنیت و مدنیت و ... ما تعارضات و تضادهای فرهنگی و تاریخی داشته و داریم؛ ما در بحران‌های جهانی هم شریک‌ایم؛ روندهای جهانی بر بحران‌های ما دامن هم می‌زند؛ این دفعه غش کنیم به ایرانیت و پشت کنیم به اسلامیت، #ایران بهشت می‌شود؛ یا اگر روسری از سر برداریم سر از #پاریس در می‌آوریم..!
...
🔸نـه! گاه #متفکر مظهر همه‌ی تعارضات تاریخیِ یک فرهنگ و جامعه می‌باشد و شریعتی چنین بود...

🔸هر بار به مناسبت‌های مختلف سیلی از انتقادات به سمت شریعتی سرازیر می‌شود، دریغ از یک سوزن به خودمان در برابر یک جوالدوز به دیگری؛ هر چقدر هم پشت این فرافکنی‌ها پنهان شویم، باز هم ناگزیریم از #خودآگاهی به وضعیت وجودی و تاریخی خویش؛ و من در مقام یک دانش آموخته‌ی #جامعه_شناسی، در مجموعه‌ی آثار شریعتی امکانات کثیری برای نیل به این خودآگاهی می‌یابم، علی‌رغم انتقاداتی که به وی وارد است و با وجود تفاوت‌هایی که در دوران ما با زمینه و زمانه‌ی وی بوجود آمده است.‌

@Shariati_Group

دکتر #محمدحسن_علایی (جامعه شناس)
🔅#کتاب سیر اندیشه‌ی اقتصادی متفکران مسلمان را می‌خواندم، به این صفحه رسیدم اتفاقاً دیشب آقای قنبریان در شرح نامه ۵۳ #نهج‌البلاغه به این بحث اشاره‌ای داشتند. نگاه کنید به کیاست و درایت #ابوذر به عنوان یک نیروی انقلابی و راهبر اجتماعی، چگونه دست جریان #سرمایه‌داری نوپدید اموی در جامعه‌ی اسلامی را از قبل می‌خواند و می‌داند این راه "تسری قدسیت به امور مختلف" پایانش به "قدسیت زدایی از ارزش‌های ذاتی چون #عدالت ختم می‌شود!

🔻مساله سوء استفاده از عناوین ارزشی برای پیش‌برد اهداف دنیوی، مسأله امروز جامعه ماست. جریان سرمایه‌داری[ریش دار] برای توجیه رانت و تبعیض و مشروعیت بخشی اقدامات خود:
1⃣ ۱: از الفاظ ارزشی(مردمی سازی و..) استفاده می‌کند.
2⃣ ۲: افرادی که در نهادهای ارزشی هستند را در ابتدای لیست قرار می‌دهند و سهیم می‌کنند و البته در غالب موارد سهم‌شان از ماجرا بسیار اندک است (نمونه فساد بزرگ فولاد اصفهان) اینگونه در طی چند دهه، تبعیض ساختارمند و نهادینه و #اصلاح بی‌نهایت دشوار و «هزینه ساز» می‌شود. اگر در دهه‌های اخیر در بین اکثریت روحانیت و نیروهای ارزشی آن "کیاست و صراحت ابوذری" بود، احتمالاً سیاست‌های توسعه‌ی اقتصادی و #نئولیبرالسیم اجرا نمی‌شد و به این شکاف طبقاتی عمیق و سرمایه‌داری وحشی نمی‌رسیدیم؛ در نتیجه این"عقب ماندگی از عدالت" رقم نمی‌خورد.


@Shariati_Group

✍️ #محمدامین_رضایی
🟠 اگر "شریعتی" نبود ...

🔹طبق معمول در ایام سالگرد شهادت دکتر #شریعتی، نوع حرف‌هایی که توسط بعضی از حوزویان در فضای مجازی رد و بدل شد بیشتر "مجادله" و تکراری بود تا یک "گفتگوی علمی" و تازه...!

🔹از جایی که مجادله نوعی برخورد و مقابله اعتقادی دو طرفه برای منصرف کردن حریف از رأی و عقیده خود است، این عمل معمولا با خصومت شروع و به خشونت و درگیری‌های لفظی منجر می‌شود. بدتر از همه این‌که، مجادله به مشاجره و منازعه تبدیل شود و از آن‌ جایی که در دعوا حلوا قسمت نمی‌کنند، کار به لعن و نفرین و تکفیر و ... شریعتی و مدافعان او  منتهی گردد!

🔹در این میان هر کسی سعی می‌کند به هر طریقی ولو با جعل خاطره، که بعضا بیشتر به جوک شبیه است، حریف قدر (مدافع) را از میدان بدر کند. براین اساس و طبق آن‌چه پیش‌تر گفته شد، نقل‌های آنان مثل نقدهایشان فاقد ارزش دانشی و حتی اخلاق گفت‌و‌گو است. به‌این دلیل که آنها مخالفت و بیزاری خود را با لعن و ناسزا گفتن به حریف نشان می‌دهند.

🔹وظیفه یک #مسلمان و نه صرفا طالب #علم، در چنین حالتی دفاع «علمی و اعتقادی» به بهترین شیوه (ادفع بالتی احسن) است نه تهمت و افترا و ناسزا و به قول دکتر #عبدالعلی_بازرگان: "افتادن در طاس لغزنده شیطان"، با رد کردن دشنام و یکی به دو کردن‌های بی‌ثمر..!

🔹با همه‌ی این حرف‌ها، همه ما باید به بزرگان و مفاخر ملی و مذهبی خود مباهات کنیم و اگر نتوانستیم آنان را درک و فهم کنیم، لااقل شریعتی را از باب دغدغه‌هایش گرامی بداریم نه عقیده‌هایی که طبعاً به مرور زمان قابل نقد است..!

🔹بحث درباره معلم شهید بحث از یک شخص و اندیشه‌های او نیس،ت بلکه سخن درباره یک "مکتب فکری" است.
مکتب فکریِ جامعی که می‌توانیم سؤالات، مسائل و ایده‌های مطرح شده در بستر آن #مکتب را احصاء کنیم و به بحث بگذاریم.

🔹مکتب فکری که همچنان در فضای روشنفکری و نخبگانی جامعه ایرانی به حیات خویش ادامه می‌دهد و طبیعتاً این موضوع هم دلایل خاص خود را دارد.

🔹سرآخر این‌که؛ اگر شریعتی نبود، کسی به زیبایی او نمی‌توانست برپایی #قسط را به‌عنوان دال مرکزی گفتمان #دین در «جهت‌گیری طبقاتی اسلام» معرفی کند.
کسی به‌این شیوایی و با آن استقامت نمی‌توانست این موضوع مهم را در زندگی #پیامبر اسلام (ص) به عنوان بنیانگذار مکتب، و در سیره امیرالمؤمنین و #ابوذر و اولین رهروان این مکتب دنبال کند. سپس نشان نمی‌داد که چگونه حقیقت پیام رسول‌الله در همدستی «زر و زور و تزویر» برعلیه آن مبدل می‌شود و نهایتاً نتیجه نمی‌گرفت که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی مانده‌اند..!

@Shariati_Group

حسینی دورود
🔅چگونه می‌شود از این آفت که گریبان همه‌ی ما را گرفته است و همه را تهدید می‌کند- مقصود همه‌ی روشنفکرانی است که آغاز کننده کار اجتماعی و پیشاهنگ #انقلاب توده‌اند- رها شد؟ با کار.

🔅کار، #ایدئولوژی را از حافظه و از ذهن به عمق وجود و #فطرت انسان فرومی‌برد و با سرشت او می‌آمیزد و عجین می‌کند و بدین شکل است که یک ایدئولوژی تبدیل به یک #ایمان می‌شود و یک #روشنفکر تبدیل به یک #انسان مؤمن. مؤمن با همه‌ی عمق، پهنا و سرمایه‌ای که در این کلمه وجود دارد.

🔅تفکیک میان مؤمن و #مسلمان در #فرهنگ اسلامی حاکی از چنین تجربه‌ای است و گواه شناخت اندیشمندان آگاه ما از فرق میان کسانی که یک ایدئولوژی را به عنوان یک عقیده، فکر، ایده‌آل، مجموعه‌ای از #مکتب در ذهن خویش دارند و در لفظ خویش اقرار می‌کنند، اما ذاتشان از آن غافل است و کسانیکه این مکتب در آنها به صورت یک فطرت درآمده است.

🔅مسلمان کسی است که به #توحید تسلیم فکری است، اما مؤمن کسی است که به درجه‌ی «تسلیم وجودی» رسیده است. #منافق در پنهانی‌ترین و عمیق‌ترین شکل خویش، صفت کسانی است که جهت وجودیشان و جهت اعتقادی‌شان از یکدیگر جدا است. «نفق» به معنی حفره و فاصله است و منافق در یک معنی، انسانی است که میان این دو جلوه از هستی‌اش فاصله‌ای وجود دارد، نوعی دوشخصیتی بودن.

🔅اخلاص، یکتاییِ وجودی و به تعبیری توحید وجودی، #وحدت بخشیدن میان اندیشه و عمل است. رابطه میان اندیشه و عمل یک رابطه‌ی متقابل است. به بهترین تعبیر آنچنان که #علی گفته است (کسی که خود نیز نمونه چنین توحیدی است):

«من الایمان یستدل بالعمل»
«و من الاعمل یستدل بالایمان»

«از ایمان به عمل راه برده می‌شود و از عمل نیز به ایمان راه برده می‌شود.»

🔅روشنفکر از این نظر در لبه‌ی پرتگاه است که آگاهی‌اش را از #کتاب می‌گیرد و این خطر نوعی ازخودبیگانگی ذهنی و کتاب‌زدگی را به وجود می‌آورد، بیماری‌ای که در آن، ارزش‌های انسانی برای روشنفکر به صورت الفاظ منطقی و علمی و فلسفی مطرح است، کلماتی که معنا دارند اما #روح، شور و احساس را فاقدند. حتی روشنفکرانی که از اصالت عمل نیز سخن می‌گویند، باز ممکن است دچار نوعی ازخودبیگانگی لفظی شوند. اینان همچون واعظانی هستند که پول می‌گیرند تا درباره اعراض از دنیا منبر روند، یا همچون مؤمنانی که بر سفره‌های هزار و یک شبی غذا می‌خورند و از زهد علی ستایش‌ها می‌کنند و می‌پندارند که خداوند تنها آنان را از نعمت #ولایت وی برخوردار کرده است. کسانی که عثمان‌وار زندگی می‌کنند، اما به #ابوذر عشق می‌ورزند کم نیستند، حتی آنان که دست در دست #معاویه دارند، اما برای #حسین می‌گریند و آنان که فاطمه‌وار سخن می‌گویند، اما شیوه زندگی‌شان تقلیدی مهوع از ملکه خاتون است!

🔅از #حج بازمی‌گردند (آنجا که برابری را لااقل برای چند روز آن هم به گونه یک نمایش، تمرین باید کرد)- و رجز می‌خوانند که وضع ما، کاروان ما و هتل ما و غذای ما از همه بهتر بود، و یا غرق لذت می‌شوند که در این سفر همه را عقب زدند و خود با هوشیاری و یا لیاقت و یا جادوی پول همه مشکلات را حل کردند و پیش رفتند. اینها مثل همان مارکسیست‌های با «بی.ام.و» قرمزند که در #مذهب، توجیهی تخدیر کننده برای جبران ضعف‌های وجودی خویش می‌جویند. همانطور که آن مارکسیست‌ها نیز در #مارکسیسم راه‌هایی برای فرار به سوی لاابالیگری، در قبال قیدهایی که مذهب بر زندگی فردی تحمیل می‌کند، می‌جویند: نوعی لش بودن صوفیانه و لاابالیگری روشنفکرانه!

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی
 
🔴 چه کسانی به علی وفادار مانده‌اند و می‌مانند...!؟

سرنوشت #اسلام در سقیفه تعیین می‌شود، بی‌حضور #علی و #سلمان، #ابوذر و #عمار و #مقداد و چند تنی چون اینان. اکنون اینها همگی، در خانه‌ی #فاطمه گرد آمده‌اند، غمگین و خشمناک. چرا اینها به #علی وفادار مانده‌اند؟

آخر اینها نه از اشراف قبیله‌ی اوس و خزرج اند که در #مدینه عنوانی و تیره و تباری داشته باشند و نه از خاندان‌های اصیل قریش که اشرافیت خونی و خانوادگی و حیثیت طبقاتی‌شان آنها را مقام و موقعی بخشیده باشد که هوای خلافت رسول نمایند و توده‌ی اشرافیت پرست بر آنها «اجماع» کنند، و یا آنها را را با پیوندهای خانوادگی و تعهدهای طبقاتی و ضرورت خون یا سرمایه، به یکی از این جناح‌های «سیاسی» و گروه‌های «اجتماعی» نیرومند بکشاند.

اینها کسانی‌اند که یا «غریب اند»، همچون سلمان که ایرانی است و ابوذر که از صحرا آمده است و عمار که مادرش کنیزی سیاه و آفریقایی است و پدرش یمنی و بدوی؛ و یا افرادی «بی تشخص و تمکن طبقاتی و مالی»، مردمی ساده و محروم و بی‌پناه، و میثم نیز خرما فروش است.

اینها در چشم #پیغمبر عزیز و محبوب بودند. اما اکنون که او رفته است، به خواری و بی‌پناهی همیشگی‌شان بازگشته‌اند. ارزش‌ها دوباره عوض شده است. اینها اکنون جز علی پناهی ندارند. #علی خود در مدینه، در نظام ارزش‌های کهنه‌ای که از امروز باز نو شده‌اند، این چنین است.

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۱/ فاطمه فاطمه است