گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
″... اما #فلسفه_تاریخ ، جنگ بین دو طبقه است، طبقه‌ی حق و طبقه‌ی باطل. در طول #تاریخ این دو طبقه با هم در حال جنگند، همیشه بینش تاریخی و فلسفی #اسلام یک بینش در حال مبارزه است، بینش مسالمت آمیز نیست. [مماشات کننده با سیر انحرافی تاریخ نیست]

اسلام یعنی [فقط] تسلیم در برابر اراده‌ی خداوند و عصیان در برابر همه‌ی اراده‌ها و همه‌ی بندها و غل‌هایی که بر اراده‌ی آدمی به وسیله طبیعت و مزاج، جامعه و قوانین اجتماعی و به وسیله‌ی هر قیدی و هر بندی- جز او - تحمیل می‌شود.
اسلام در ضمنی که در بعد خداوند تسلیم است، انسان را می‌خواهد در بعد ماسوای خداوند، دائماً به مجاهدت و مبارزه با پستی و لجن در خودش، و با لجن در جامعه و در طبیعتش، برای #آزادی و نجات وادارد. این هدف است. دو تا طبقه، طبقه‌ی #حق و #باطل، دائماً در حال جنگند. از کی؟ از زمان آدم جنگ شروع می‌شود و ادامه پیدا می‌کند. و ما در هر زمانی و در هر دوره‌ای که آمده‌ایم، در یک صحنه از جنگ دخالت داریم و باید داشته باشیم و مسؤولیت داریم. این جنگ در یک قرن خاص و در یک دوره خاص، براساس یک تصادم خاص، ظهور نمی‌کند، که بعد هم به صلح گرایش پیدا کند.

فلسفه‌ی تاریخ در اسلام، فلسفه‌ی مجاهدت و فلسفه مبارزه میان حقیقت و بطلان، حق و باطل است، حق و باطل فلسفی، #توحید در برابر #شرک است.
حق و باطل اجتماعی، ملأ و مترف در برابر مردم است.
حق و باطل اخلاقی، ذلت و پستی و عبودیت و جهل، در برابر آگاهی و تکامل و حرکت و شعور است.

همه‌ی این ابعاد گوناگون، وجوه یک حقیقت هستند و آن حقیقتی که در حال حرکت به طرف آینده‌ای است که آن آینده به «خداوند» منتهی می‌شود...
این یک طرز تلقی است. جنگ بین حق و باطل، در جلوه فلسفی‌اش؛ بین #ظلم و #عدل، در جبهه اجتماعی‌اش؛ بین ذلت و جهل یا کفر و #دین، در وجهه اعتقادی‌اش. اینها همه، وجوه واقعیتی هستند که «فلسفه تاریخ اسلام» را می‌سازند...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / فلسفه تاریخ در اسلام

@Shariati_Group
.
″... #اسلام شام و بغداد را رها کنیم؛ در حرا و در #مسجدالنبی بگردیم. #تشیع چهارباغ اصفهان را رها کنیم؛ تشیعی را که در خانه‌ی #فاطمه رویید و در صحرای خاموش و خلوت ربذه مرد، در محراب کوفه #شهید شد و در کنار فرات، باز جوشید، بجوییم.

در نظام طبقاتی، #توحید حاکم نیز، نقش #شرک را دارد. در حاکمیت زور، #قرآن نیز، جانشین بت می‌شود.
نه مگر ابوسفیان، در احد، بت عزی را بر سر دست بلند کرده بود و به جنگ (#محمد) آمده بود؟ و فرزندش #معاویه، پس از اسلام، در حکومت اسلامی، قرآن را بر سر نیزه، پرچم کرد و به جنگ #علی آمد؟ ...″


📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳۳/ گفتگوهای تنهایی

@Shariati_Group
💠 تمایز آزادی عقیده نزد اندیشه توحیدی و نظام سلطه بشری

🧩 بخش ۱

🔅در بین مفاهیم رایج در علوم انسانی، برخی واژگان و عبارات بسیار پرتکرار، چشم‌گیر و راهبردی است؛ به‌عنوان نمونه مبحث «آزادی عقیده» و در پی آن، «آزادی بیان» که در دنیای امروز، یکی از معیارهای مرزبندی میان جوامع توسعه یافته با جوامع درحال توسعه، دراصل تبلور عینی و میزان پشتیبانی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن جامعه از این مفاهیم است، و تمامی این حساسیت‌ها نیز نهایتاً در شکل اجرایی و ماهیت عملیِ «آزادی بیان» خود را عیان می‌سازند و سنگ محک قرار می‌گیرند.

🔅اما جدای از بحث آزادی بیان و به رسمیت شناخته شدن اینکه هر انسان در یک جامعه‌ی آزاد، این #حق را دارد که عقاید و باورهای خود را در چارچوب قانونی آن جامعه، اظهار نماید ( که البته همین بحث هم بسیار فراخ و پردامنه است و عمده اندیشمندان نیز معیار تحقق این مسئله را به نهادینه شدن مفاهیم حقوق بشری گره زده‌اند)، باید دید که آیا صرف بیان آزاد هر عقیده‌ای الزاماً امری پسندیده - معقول و مطلوب خیر جمعی است؟ و جدای از آن، صرف بیان این عقاید، آیا تضمینی برای فهم و در نهایت به رسمیت شناختن آن عقیده هم می‌باشد یا خیر...!؟

🔅موضوع مهم اما، بررسی ابتدایی بر روی مفهوم آزادی عقیده از جنبه ساحت مذهبی و بویژه نگاه کلان اسلامی به آن است که متاسفانه دستخوش قرائت‌ها و خوانش‌های متعدد و گاه متضاد جوامع مختلف و سیاستمداران، با رهیافت ابتدایی از این مسائل نزد تفکر اصیل اسلامی شده است. هرچند این مباحث بسیار پرمناقشه و صدالبته کارشناسانه است و بخصوص در بحث علم حقوق و بروز و ظهور این مبانی در حوزه علوم انسانی و سیاسی، جنبه تخصصی و فنی پیدا می‌کند، اما در سطح عمومی‌تر نیاز است که ذهن عامه جامعه نیز با مرور و تحلیل این موارد تلنگری خورده و دچار بازنگری شود.

🔅وجه تمایز و ارزش آدمی به این است که #اختیار و #قدرت #انتخاب داشته باشد و باورهایی را با قلب و جان خود گره بزند و به آنها اعتقاد پیدا کند. "تفکر" آزاد است و کسی نمی‌تواند #انسان را مجبور کند که به چه امری و چگونه فکر کند؛ هم چنین در تفکر اصیل اسلامی، "عقیده" نیز آزاد است و هیچ کسی نمی‌تواند عقیده‌ای را بر آدمی تحمیل نماید و او را در باورها و اعتقاداتش مجبور سازد؛ که اگر غیر از این بود، "جبر" حاکم می‌شد، چنان که بر فرشتگان و حیوانات حاکم می‌باشد، و اگر عقاید جبری بر انسان حاکم بود، دیگر نه ارسال انبیاء و رسول و انزال #وحی موضوعیت و اثری داشت و نه برپایی قیامت، حساب و کتاب و پاداش یا مکافات معنا و مفهومی پیدا می‌کرد!

حتی شخص #پیامبر اکرم(ص) نیز نمی‌توانستند دیگران را به "عقیده" مجبور سازند، چنان که خداوند سبحان خطاب به ایشان فرمود:

«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» (الغاشیة، ۲۱ و ۲۲)
ترجمه: بنابراين تو اى پيامبر! يادآورى نما كه تو فقط يادآورى كننده‌اى * تو بر آنان تسلّطى ندارى (که بتوانی مجبورشان کنی).

🔅در کلام اسلامی، حتی ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس نیز فقط دعوت کننده و وسوسه کننده هستند، اما هیچ سلطه‌ای ندارند که بتوانند کسی را مجبور به #کفر، #شرک، #عصیان و #انحراف بنمایند، مگر آن که کسی به اختیار خودش، "ولایت = سرپرستی" آن‌ها را برگزیند و تبعیت نماید:

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، ۹۹ و ۱۰۰)
- حقیقتاً او، بر كسانى كه #ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل می‌كنند، تسلّطى ندارد * تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيده‌اند و آن‌ها كه نسبت به او [خدا] شرک مى‌ورزند (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مى‌نهند).

بنابراین، همگان در عقاید خود آزادند. هر کسی می‌تواند بر اساس براهین عقلی، علم و شناخت، به عقایدی برسد، و یا براساس موهومات، خیالات و خرافات، باورهایی را با قلب و جان خود گره بزند.

🔅 #آزادی و بالتبع "آزادی عقیده"، از آن دسته شعارهایی می‌باشند که بیش از توجه به معانی و مصادیق آن، توسط بسیاری از نظامات بشری و بخصوص نظم نوینی که در دنیای امروز حاکم کشته است (#نظم_نوین_جهانی) و ما اصطلاحاً از آن بعنوان "نظام سلطه" یاد می‌کنیم، مورد سوء استفادۀ ابزاری و شعاری قرار گرفته‌اند!

اما نکته کلیدی این است که احترام به تمامی عقاید، دروغ است! ، معنای "آزادی عقیده" این نیست که هر عقیده‌ای خوب، مفید، درست، متعالی و قابل احترام می‌باشد، بلکه صرفاً بیا آن‌ها آزاد است و نه ترویج و تبیین و تقلید از آن‌ها...

#مبانی_و_جهت‌گیری / ع.م

@Shariati_Group

🚩 ادامه دارد...
💠 شریعتی و مواجهه‌ی با هستی

🔅دکتر #علی_شریعتی تنها نظریه‌پرداز و مروج چپ مذهبی در #ایران نیست، اما عده زیادی او را مروج این پارادایم فکری می‌شناسند. از همین منظر به دوستدارانش بایستی تأکید نمود در این میراثِ گذار، متوقف نشوند و گامی فراپیش نهند و با سفرهایی در این نحله، به بررسی تحلیلی انتقادی، نه برخورد شیفته‌وار و مقلدانه، به عرصه‌ها و آموزه‌های جدید وارد شوند!

🔅پیدا کردن افکار بنیادی در اندیشه #شریعتی سخت است ولی بنظر نگارنده “توده‌های اجتماع” و “مردم”، اندیشه‌ی محوری و دغدغه بنیادی اندیشه شریعتی است. او #انسان را در جمع می‌بیند، در جامعه و #مردم، این دغدغه اصلی اوست. به بیانی دیگر او دغدغه معنا و حرکت و دغدغه معنا و تغییر را در سر می پروراند. یعنی هم بدنبال تفسیر پدیده‌ها، هستی و انسان و جامعه است و هم بدنبال تغییر آنها است.

🔅اگر هستی را به مثابه یک متن در نظر بگیریم، هستی شناسی هم می‌تواند رویکردی هرمونوتیکی و تأویلی داشته باشد و بنظر می‌رسد که شریعتی بدین‌گونه با هستی برخورد می‌کرد. از نظر او در تعیین هستی، هیچ‌کدام از شاخه‌های آگاهی و دانش بشر نمی‌توانند حرف دقیق و نهایی را بزنند. یعنی نه #فلسفه عقلی، نه دانش بشری، نه علم نمی‌تواند به تعیین نهایی هستی بپردازد. با همین قرینه سازی می‌توان به این نتیجه رسید که رویکرد شریعتی در هستی شناسی نوعی رویکرد ماوراء فلسفی و ماوراء علمی است. با این مضمون که هم ملاحضات و هم دانسته‌های اندیشه و فلسفه‌ی نوین نظری را لحاظ می‌کرد اما ضمن بهره‌گیری از آنها عبور می‌کرد و به تبعیین ویژه خود با الهام از #مذهب می‌پرداخت. بنابرین هستی شناسی او نه نقلی شهودی و نه صرفاً علمی عقلی است. شریعتی در عین حال که از دانش بشر بهره می‌گیرد؛ در نهایت رویکرد او تأویلی و هرمونوتیکی است.

🔅با آنکه او دغدغه‌های اکثراً فلسفی نداشت اما بندرت هستی شناسی را فنومنولوژی تعبیر می‌کرد. او با تکیه بر فنومنولوژی یا پدیدارشناسی، نکات و اصولی را مطرح می‌نمود. با این تلقی که ما نمی‌توانیم به ذات واقعیت و هستی دسترسی پیدا کنیم، به بود نمی‌توانیم برسیم، بلکه نمودهایی از هستی را در می‌یابیم. شریعتی در هستی شناسی‌اش از فنومنولوژی وام و کمک می‌گیرد و می‌گوید در این جهان ذاتی وجود دارد و این ذات برای ما دست نایافتنی است. شریعتی تأکید می‌کند که هستی شناسی، نمودشناسی و نوعی فنومنولوژی است. او می‌گوید:
بهترین و انقلابی‌ترین کار این است که ذهنیت خویش را از این مرزبندی‌ها نجات دهیم و در عین حال با یک نگاه عظیم و توحیدی به هستی و انسان بنگریم و در همان حال که مرز بین فیزیک و متافیزیک را از بین می‌بریم، مرز میان نیاز انسانی را به #عشق و #نان از میان برداریم.

🔅یکی از دیدگاه‌های دیگر شریعتی بحث جهت‌داری و معناداری هستی است. او معتقد است تمام اجزای هستی دارای شعوری پیش برنده هستند. یعنی هستی یک لش مرده نیست. او هستی ماقبل انسان را فاقد شعور می‌داند. او بیشتر در مجموع، معنا و جهت‌داری و غایت‌مندی هستی را در رابطه با کارکردی که برای انسان دارد در نظر می‌گیرد.

🔅علی شریعتی قائل به ارتباط بین هستی شناسی و هستی اجتماعی است. یعنی معتقد است #جهان‌بینی و #هستی_شناسی ما با زندگی عینی و مادی مرتبط است. او می‌گوید زندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بشر در جهان بینی‌اش اثر می‌گذارد و ما گاهی عکس برگردان زندگی واقعی‌مان را در جهان بینی‌مان می‌بینیم. در این رابطه بحث جامعه شناسی #شرک و #توحید یکی از معروف‌ترین آثار شریعتی است. او می‌گوید:
“جهان بینی تأویل می‌شود به جامعه بینی”. یعنی دقیقاً ما تاثیر جامعه را در جهان بینی‌مان می‌بینیم. و همان روابط که در نظام اجتماعی، سیاسی، طبقاتی یا نژاد پرستانه حاکم بین انسان‌ها وجود دارد، در بین خدایان نیز همین رابطه برقرار است. یعنی داستان زندگی زمینی انسان‌ها در جهان بینی‌شان بازتولید شده است. به عبارت دیگر نظام‌های حاکم یا طبقات حاکم برای اینکه نظم موجود را ابدی، مقدس و غیرقابل تغییر جلوه دهند سیمای مشابه جامعه را به آسمان برده یک جهان‌بینی نژادی - طبقاتی با تبعیضات مختلف در جهان ساخته و به انسان‌ها نیز گفته‌اند همان گونه که این روابط در بین خدایان وجود دارد باید در بین آدمیان نیز این روابط حاکم باشد. نازیسم و فاشیسم بر فلسفه‌هایی استوار بود که از دیدگاه شریعتی این فلسفه‌ها همان نقش شرک را در دنیای امروز ایفا می‌کرد. در اینجاست که شریعتی به نوعی آگاهی کاذب و نوعی #تزویر و #استحمار معتقد است.

عباد عموزاد
@Shariati_Group

🔗 مطالعه متن کامل
″… می‌خواهم بگویم: #اسلام من،... اسلام #ابوذر است، تشیع ابوذر! که با شعارش نه علیه نظام #کفر، بلکه نظام #عثمان، #خلافت اسلام، جامع و ناشر #قرآن علیه او قیام می‌کند و می‌جنگد!!

آن #تشیع است، و شعارش هم نه عبادت و نه تفسیر خاص از این کلام و از این اصل، و از آن فرض است، علیه #کنز و #کاپیتالیسم است، یعنی #سرمایه‌داری، گنج نهادن، زراندوزی از راه #استثمار مردم. این شعار تشیع ابوذر است:

«یا ایها الذین آمنوا ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله والذین یکنزون الذهب و الفضه ولاینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم» (توبه ۳۴)
(ای کسانیکه #ایمان آورده‌اید، همانا بسیاری از علمای دینی و رؤسای روحانی و راهبان و عابدان گوشه گیر - شخصیت‌های مقدس و بیزار از دنیا و اهل آخرت خالص! که به کار کسی کاری ندارند - اموال #مردم را به‌ناحق می‌خورند و مردم را از راه #خدا باز می‌دارند. کسانیکه #زر و سیم را اندوخته و انباشته و گنج می‌سازند و در راه خدا #انفاق نمی‌کنند، آنان را به عذابی دردناک مژده بده!)

عثمان و #کعب‌الاحبار (ملای یهودی تازه مسلمانی که #عقل عثمان شده بود! و برای ابوذر قرآن تفسیر می‌کرد!) می‌گفتند: آری، اما این آیه برای روحانیون و ملاکین و سرمایه‌داران و برده فروشان ادیان دیگر است!

ابوذر می‌گفت: از کجای آیه بر می‌آید که مربوط به دیگران است؟ هر چند اول آیه مربوط به احبار و راهبان است که مسلم اهل کتابند، ولی آخر آیه عام است و دلالت بر هر کس دارد، چه به نام اسلام و چه به نام کفر، چه به نام #توحید و چه به نام #شرک، هر که #طلا و #نقره را گنج سازد!
و ابوذر که #اسلام_شناس حقیقی است، نام نجات مردم و برای نجات از گرسنگی و نجات از #فقر و نجات از تضاد و نجات از اشرافیت، در مبارزه با رژیمی که قانونش قرآن بود و شعارش #جهاد و هر دو ابزار دست غارت و استثمار، جانش را باخت تا نشان دهد و به من و تو #روشنفکر بفهماند که اسلام #دین استثمار نیست، ابزار توجیه فقر و تحکیم طبقات نیست!
اسلام عثمان چنین است.
..″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳ / ابوذر
⭕️ چرایی اهمیت توحید در جوامع بشری

🔅چرا #توحید در زندگی بشر این همه اهمیت دارد؟ من از نظر فلسفی روی آن بحث نمی‌کنم، برای اینکه اولاً متخصص #فلسفه نیستم و ثانیاً بحث دیگری می‌خواهم بکنم، برای اینکه بحث فلسفی‌اش غالباً شده است و بیش و کم اطلاع دارید. از لحاظ کلامی درباره‌اش نمی‌خواهم بحث بکنم برای اینکه کلام بلد نیستم. فقط از لحاظ رشته کار خودم بحث می‌کنم و آن این است که #توحید و #شرک، این دو فکر ـ در #تاریخ بشر، در زندگی ملت‌ها، در زندگی اجتماعات، در تمدن‌ها و فرهنگ‌های انسانی هر کدام چه نقشی داشته است؟

🔅همان طوری که عرض کردم امکان ندارد ارزش اجتماعی و نقش تاریخی توحید را بفهمیم، مگر اینکه ضدش یعنی شرک را بفهمیم و وقتی که شرک را فهمیدیم خود به خود توحید، ابعاد #جامعه‌شناسی و نقش تاریخی آن در زندگی بشر کاملاً هویدا و مشخص می‌شود.

🔅اصولاً در مطالعه‌ای که روی تاریخ، روی تمدن‌ها و روی جامعه‌ها می‌کردم مسئله‌ای را متوجه شدم، مسئله‌ای خیلی ساده و خیلی معمولی است که همه شما متوجه آن هستید و آن این است که در تاریخ و جامعه شناسی که در همه‌ی جامعه‌ها بیش و کم شناخته شده‌اند، همۀ تمدن‌ها شناخته شده‌اند، حتی #انسان ابتدایی که اول دسته جمعی شروع کرده به زندگی (بسیار ساده شبیه به حیوان یا شبیه به انسان)- شناخته شده، همه‌ی تاریخ‌ها، بدون شک و همۀ جامعه شناسان مادی یا غیر مادی، مذهبی یا ضد مذهبی، بدون استثناء ـ به این اصل معتقد شدند که در تاریخ بشر هیچ جامعه‌ای نیست که #دین نداشته باشد. بنابراین در روی زمین جامعه‌ای که انسان در آن زندگی بکند اما همراه آن #مذهب نباشد نیست.

🔅از اینجا چه نتیجه گرفته می‌شود؟ نتیجه‌ای که گرفته می‌شود خیلی مهم است و آن این است که پس پیغمبران ما از #ابراهیم تا پیغمبر #اسلام و پیش از ابراهیم نیامده‌اند تا بشر را متدین بکنند؛ برای اینکه بشر به فطرت خودش متدین است. نتیجه‌ای که گرفته می‌شود این است که این پیغمبران نیامده‌اند در جامعه‌های انسانی احساس مذهبی ایجاد کنند؛ زیرا هر پیغمبری در هر جامعه‌ای که مبعوث شده، در جامعه‌ای مذهبی مبعوث شده است ـ آن جامعه مذهبی بوده و مذهب داشته است. بنابراین نتیجه گرفته می‌شود که هیچ کدام از این پیغمبران بزرگ ما که می‌شناسیم، نیامده‌اند تا #خدا پرستی را در جامعه‌ها تبلیغ کنند، چون همه جامعه ها بدون هیچ شک، پیش از #بعثت پیغمبرانی که ما می‌شناسیم خدا پرست بوده‌اند. پس آمده‌اند چه کار بکنند؟

🔅آمده‌اند فقط یک کار بکنند و نه هیچ کار دیگر ... و هر کار دیگری هم که کرده‌اند برای تحقق همان کار اولیه است و آن اینکه «توحید» را جانشین شرک کنند.

🔅شرک یعنی چه؟
شرک برخلاف آنچه که ما تصور می‌کنیم لامذهبی نیست، مذهب است. برخلاف آنچه که فکر می‌کنیم، مشرک دیندار است، معتقد است و پرستنده و عابد است. مشرک کسی است که در #چین وقتی که بت‌هایشان را که روی ارابه‌های بزرگ از معبد بیرون می‌آوردند زنان و مردان، زیباترین دختران و پسران خودشان را نذر می‌کردند که در پای #بت سر ببرند و این خون، #خون متبرکی می‌شد که در دعاها و نذرها و مراسم مذهبی مصرف می‌شد و از آن شراب متبرک ساخته می‌شد. این شرک است؟ این بی دینی است؟ قربانی در برابر بت و برای بت در جاهلیت همین #عرب وجود داشته. قربانی چی؟ قربانی انسان نه قربانی گوسفند؛ بسیار نذر می‌کردند که اگر من مثلاً چند تا پسر داشتم، پسر اولم را قربانی می‌کنم برای بتم؛ نذر می‌کرده که بت، او را پسردار بکند و به ازای این پاداشی که بتش و معبودش به او می‌دهد اولین پسر را در برابرش ذبح کند.

🔅می‌بینیم مقام مذهبی این‌ها از ماها که موحدیم خیلی محکم‌تر است! پس چرا این همه تکیه می‌شود به سوزاندن و از بین بردن و ریشه‌کن کردن شرک؟ بنابراین توحید در برابر شرک، دین در برابر بی دینی نیست، مذهب در برابر لامذهبی نیست، پرستش خدا دربرابر عدم وجود خدا نیست.

🔅نه تنها پیغمبران ما نیامده‌اند تا پرستش خدا را جانشین عدم پرستش بکنند، بلکه این‌ها آمده‌اند تا پرستش را تخفیف بدهند؛ یعنی همه جا جامعه‌ها بیشتر از پیغمبران ما خدا پرست بودند! برای اینکه اینها می‌گفتند «یکی بپرستید» و آنها صد تا می‌پرستیدند!

🔅این‌ها نیامدند خدا پرستی را ایجاد کنند، یعنی پرستش معبود ایجاد بکنند، برای اینکه انسان‌ها همواره از #توتم گرفته، از مهره گرد و قرمز رنگ و خوشرنگ گرفته به اسم فتی شیسم، از روح جدش گرفته به اسم آنیمیسم، از اشیاء طبیعی گرفته، از ستاره‌ها گرفته، از بعضی درخت‌ها گرفته، از رب‌الانواع گرفته، از یک تکه سنگ گرفته، همهٔ این‌ها را می‌پرستیده است و مجسمه می‌ساخته و پرستش می‌کرده و تمام مدت عمرش را در راه آنها فداکاری می‌کرده، بلکه خون خودش را به سادگی می‌داده.
@Shariati_Group