گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
″... هر انسانی امانتدار خداوند است (چون فرزند #آدم است) و مسئول. و نه تنها مسئول گروه و خانواده و مردم خویش، که در برابر تمام وجود و اراده‌ی حاکم بر وجود، و در برابر همه‌ی کائنات #مسئول است. این است دامنه‌ی مسئولیت #انسان. اما در #اسلام بزرگترین #مسئولیت متوجه #علم است. این است که در آن نهضت تازه پای اسلام در #عربستان، که برای درگیری با بُت‌پرست‌ها، و دشمنان، اشراف و قدرت‌های مهاجم، به #مجاهدین نیاز افتاده است، #رهبر نهضت با کلامی مجاهدین را آواز می‌دهد، که بشریت هنوز در دوره نبوغ و #فرهنگ و دانش‌اش فاقد چنان تعبیر درخشانی است که از سینه‌ی جامعه‌ای بی‌سواد (حتی بی خط و کتابت) می‌جوشد که:

"مداد العلماء افضل من دماء الشهداء"

در ارزش، مرکب دانشمندان از خون شهیدان برتر است. و از چنین تعبیری آیا این معنای بلند روشن استنباط نمی‌شود که: اولاً #خون و #مرکب، مسئولیتی مشابه دارند، و ثانیاً مسئولیت مرکب از مسئولیت خون حساس‌تر و سنگین‌تر است؟
این است که #قرآن در جامعه‌ای بی‌سواد (که پیامبرش در آغاز کار، حتی در #مدینه فقط یک منشی دارد و آن هم یهودی است و خودش نیز یک امی است به #کتاب، #مرکب، #قلم، و به آنچه که می‌نویسند سوگند می‌خورد (ن و القلم و ما یسطرون) اما به قلمی که مسئول است، و به مرکبی که همزاد برتر و خویشاوند والاتر خون است.

این است که #علم و #عالم را در زبان قرآن و اسلام، نه بنا به عقیده‌ی متجددان، مطلق هر علم و هر عالمی و متخصص در رشته‌ای می‌دانم و نه مثل بسیاری قدما، می‌گویم فقط علم #دین است و یعنی #فقه و علم بر احکام دینی، بلکه عالم در اینجا درست به همان معنی است که امروز در فرهنگ‌ها و ادبیات اجتماعی و ایدئولوژی‌های مردمی و انقلابی و مسئول، برای "#روشنفکر" قائلند.

"علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل"
(دانشمندان #امت من، برتر از علماء بنی اسرائیل‌اند).
در این سخن، #پیامبر اسلام، عالم را همردیف و مشابه پیامبر و علم را ادامه #نبوت می‌داند، و از نظر ارزیابی، #رسالت دانشمندان #تاریخ و جامعه خویش را از رسالت پیامبران تاریخ #بنی‌اسرائیل سنگین‌تر و برتر و پر ارج‌تر می‌شمارد...

این علم مسئول است، مسئولیتی که همراه و همگام نبوت است. و همین نتیجه را در حدیثی دیگر باز می‌گوید که: "العلماء و رثة الانبیاء"
(دانشمندان، وارثان پیامبرانند)!

چه چیز به ارث می‌برند؟ #آگاهی را و مسئولیت در برابر زمان و نسبت به سرنوشت #مردم را. این مسأله‌ی دقیق، در #تشیع، به صورت سه اصل طرح شده است، که اگرچه ظاهراً مطرح نیست، اما در متن تشیع، عمل تشیع، و در فرهنگ و اصول اعتقادی و عملی تشیع مشخص است... ″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۷ / مسئولیت شیعه بودن
📌 ریاکاری شرم‌آور!

محمود عباس رئیس دولت خودگردان #فلسطین در دیدار با صدر اعظم آلمان از تکرار هولوکاست توسط دولت #اسرائیل علیه فلسطینی‌ها سخن گفته است!
این سخن که نه انکار #هولوکاست است و نه کوچک شمردن آن، علاوه بر قشقرقی که در بین اسرائیلی‌ها به راه انداخته، سران #اروپا را هم بر آن داشته است که هر کدام به نحوی حرف عباس را محکوم کرده و یا فاصلۀ خود را از سخنان او به نمایش بگذارند!
عباس به نظر من در توصیف خود اغراق کرده اما روشن است که کمترین توهینی به هولوکاست و قربانیان و بازماندگان آن نکرده بلکه با تأکید بر آن فاجعه!، ابعاد ظلم و ستم علیه قربانیان آن را یادآور شده است. پس این همه عصبانیت و اعلام برائت از او از طرف رهبران اروپایی برای چیست؟

گویا فقط این #پیامبر #اسلام است که اگر هدف بددهنی و زشت‌گویی قرار گیرد، هیچ عیب و ایرادی ندارد و کمترین اعتراض لفظی در این مورد هم، طغیان علیه #آزادی بیان تفسیر می‌شود؛ اما اگر یک رهبر فلسطینی بین ستم‌های تحمیل شده به ملتش با ستم‌های وارده به قربانیان هولوکاست مقایسه‌ای صورت دهد، چنان ذنب لایغفری مرتکب شده که برای محکوم کردن او رهبران اروپایی باید به صف شوند!
این معیارهای دوگانۀ تبعیض‌آمیز به راستی که ریاکارانه و شرم‌آور است!

@Shariati_Group

#احمد_زیدآبادی
🔴 عاشورا در بستر تاریخ سیاسی حوزه تمدنی ِایران زمین

🔅تأکید دارم #عاشورا و قتل عام یاران #حسین را در دامنه‌ی #تاریخ سیاسی ایران زمین بررسی کنم. به مرور این واقعه بصورت یک تک واقعه روایت شده که گوئی تنها چون جنگی بین #بنی‌امیه عرب و حسین ابن علی #بنی‌هاشم در گوشه‌ای دور افتاده، جدا از روابط قدرت‌های بزرگ آن زمان اتفاق افتاده است. که اینطور نیست.

🔅غارت بخش‌های درونی و مرکزی #ایران توسط حاشیه نشینان عرب حجاز که با واژه فتوحات مزین شد، آبشخور و پشتیبانانی داشت که باشناخت و اطلاع از آن چه در شبه جزیره #عرب اتفاق افتاده بود، یعنی #ظهور یک #دین نو و نزول یک #کتاب دینی جدید، قصد بهره‌برداری از آن را برای پیروزی در اختلافات دیرین خود داشتند. منطقه‌ی شام و تجربه‌ی سیاسی دیوانی #نظامی رومی آن پشت بنی‌امیه و #معاویه و بعد #یزید ایستاد و فن‌آوری‌هایش را در خدمت این دشمن #پیامبر و #قرآن قرار داد تا مبادا به دینی که حمایت می‌کردند، دین جدید سبقت گیرد و برای همین آگاهان واقعی به کتاب و دین نو را کنار می‌زدند تا مُهره‌های مورد حمایت خود را که مثل ستون پنجم آنها عمل می‌کردند مُعّرف دین نو، معرفی کنند.

🔅معاویه شام و #سوریه را در مسیحیت خودشان آزاد گذاشت. یکی از مشاوران نظامی و اقتصادی و در واقع همه کاره او شخصی بود بنام سرجیو یا سرجون بن منصور که به مدت نیم قرن اداره أمور دیوانی بنی‌امیه را در این نواحی به عهده داشته. فقط وقتی مروان تصمیم به عربی کردن دیوان می‌گیرد جایگاهش سستی می‌یابد. در کوران اتفاقاتی که با نزدیک شدن #حسین به #کوفه در جریان بود، همین سرجون یا سرجیو بود که به یزید گفت ابن‌زیاد را برای سرکوب #نهضت کوفیان مأموریت بده، البته حتماً با نشاختی که از ابن‌زیاد و قساوت و دشمنی او با یاران و خانواده #علی بطور اخص و ایرانیان بطور عام داشته است.

🔅در مورد این سرجیو یا سرجون مسیحی (مسیحی ملکی یا درباری) این مورد را هم داشته باشید که وقتی سرانجام اندکی طوفان‌های ضد دین نو و ضد ایرانی کنار می‌رود و مروان می‌خواهد #کعبه آسیب دیده را مرمت کند، دستور می‌دهد از ستون‌های یک محراب مسیحی در #فلسطین استفاده شود که سرجون پادرمیانی بالاترین مقامات وقت را جستجو می‌کند تا ازین موضوع جلوگیری و ستونها از طریق دیگر و جای دیگری تهیه بشود. «سرجیو» با تیم خودش یک پایگاه بزرگ حمایت از فرهنگ رومی را در برابر #فرهنگ ایرانی ایجاد کرده بود که همانطور که گفتم پنجاه سال و طی دوره چند #خلیفه اموی به فعالیت خودش ادامه می‌داد.

🔅برای معاویه هم شهرت «کاتب وحی» را تدارک می‌بینند که اگر صاحب و دریافت کننده وحی نبوده، حداقل با این لقب به نوعی دست او را در #وحی و دریافت کتاب دینی فعال نشان دهند. و حال آنکه #معاویه در #مکه ساکن بود و #محمد بعد از فتح مکه به #مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد. معاویه نمی‌توانسته کاتب وحی باشد. این مرتبت را برای او ساختند تا بتوانند برایش در برابر خانواده پیامبر جایگاه دهان پر کنی ایجاد کنند.

🔅تاریخ زدائی بنی‌امیه و امویان شامل ایرانی زدائی و «محمد پیامبر و قران» زدائی و جایگزین کردن #سیاست رومی بیزانسی و فرهنگ یهودی مسیحی بجای آنها بوده است.
درست زمانی که قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم به خوارزم رفت، هرکس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از #تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت، از دم تیغ بی‌دریغ درگذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتاب‌هایشان همه سوزانید و تباه کرد، تا آنکه رفته رفته #مردم از خط و کتابت بی‌بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت و درست وقتی که #ایرانی_ستیزی حجاج، زبان #پهلوی را که زبان رسمی #عراق بود، به عربی تغییر داد و دیوان‌های عراق و دفتر و دستک‌های اداری را نیز از #فارسی به #عربی باز گرداند، برای تزئین کعبه بعد از ویران کردن و تخریبش کاشی به امپراطور #روم سفارش می‌دادند (امپراطور روم در نقش کاشیکار کعبه!!!)

@Shariati_Group
🔻 ادامـه
🔺 ادامـه

🔅عبدالملک مروان، شامیان را از رفتن به مکه باز می‌داشت و از یک #فقیه درباری به اسم ابن‌شهاب زهری #فتوا گرفت که این‌ها می‌توانند مراسم #حج را به #بیت‌المقدس بروند و طواف کنند حول قبله‌ای که به امر خلیفه آنجا ساخته شده بود.  شامیان اعمال #عرفه و #قربان را هم همانجا انجام می‌دادند. 

🔅حجاج اتاقکی می‌خواست بسازد درست بالای کعبه تا آنجا بنشیند و #شراب بنوشد. (نه در کنار بلکه بالای کعبه تا تفوق خود را در مورد به زیر کشیدن فرهنگ مذهبی و «مذهب نو زدائی» از شبه جزیره نشان دهد.)

🔅کشتار بازماندگان مهاجر و انصار امری فراتر از سیاسی، بلکه تاریخ زدائی‌ست که نه به زمان حال مخالفان فکریش، بلکه به گذشته نیز رحم نمی‌کند. حتی سنگ گور مردگان را نیز تعویض می‌کنند. فردی را که در گذشته‌ای دور #پیامبر را در مدینه خانه داده پیدا کرده و خانه‌اش را به آتش می‌کشند. میزان سبعیت و شقاوت در حدی‌ست که جز با تلاش برای تاریخ زدائی معنائی پیدا نمی‌کند.. با مردم مدینه جنگیده و پس از پیروزی، آنها را بردگان تلقی کرده، برای آزادیشان برای یزید #بیعت می‌خواهند. #قتل حسین هم در این راستا بود. تاریخ زدايی و پاک کردن قران و کسانی که ناطق آن هستند و ایرانی زدائی و جلوگیری از اینکه مبادا دو جریان ظهور کتاب نو در منطقه‌ی ساسانی، با قدرت ایرانیان یکی شود.

@Shariati_Group

🔊 فایل صوتی کامل نشست «سیری در عاشورا انگاری از آغاز تا امروز»

🎙ارائه دکتر #سعید_طاووسی مسرور

#تمدن #اسلام #ایران #عربستان #تشیع #امامت
🟢 تراژدی مرگ رسول آگاهی و رحمت
بخش‌هایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی

🔸از همه‌ی فصل‌های زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگ‌های پر سر و صدا را و به قول فیلمی‌ها «عملیاتی» را می‌فهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمی‌توانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدی‌ای غم‌انگیزتر، عمیق و واقعاً خونین‌تر است...

🔸احتضار پیامبر یک سال طول می‌کشد: از حجة الوداع تا لحظه‌ای که دهانش بسته می‌شود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونه‌ای دیگر است. حرف‌هایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطه‌اش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان می‌دهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و می‌خواهد روی این تکیه کند و می‌خواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار می‌شود.

🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشایی‌ترین صحنه‌ی زندگی است. بسیار کم‌اند مردانی که زیبا مرده‌اند...

🔸مردن‌های بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان می‌میرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان می‌میرد که هست. یکی از مشهورترین مردن‌ها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان می‌دهد. افسرانش بر بالینش ایستاده‌اند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشم‌هایی است که زیبائی‌ها و شکوه‌هایی را می‌بیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگ‌بین آن را نمی‌بینند.

🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسب‌های خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشم‌های کم سو هرگز زیبایی آن را ندیده‌اند. دیدار محمد با مرگ چگونه می‌تواند ساده باشد؟

🔸پیامبر یکایک چهره‌های برجسته‌ی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی می‌کند. وی خوب می‌داند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافته‌اند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید می‌کند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژه‌ای را دارا باشد.

🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمی‌توانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیام‌های غیب را به #انسان می‌آورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش می‌آمد دستش را در آب فرو می‌برد و بر صورتش می‌کشید و می‌گفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...

🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار می‌کشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی می‌کوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لب‌های محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...

@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
🟢 نحوه‌ شهادت و ترور بیولوژیک امام حسن مجتبی

🔹یکی از مرگ‌های رازآلود #قرون_وسطی، مرگ [شهادت] #حسن بن علی است. او که فرزند #فاطمه دختر #پیامبر اسلام بود، در سال ۶۶۱ به‌عنوان جانشین مشروع پدرش #علی بن ابی‌طالب (آخرین خلیفه‌ای که مورّخان #عرب، آن را مشروع و به #حق می‌دانند) معرفی شد. او در سال ۶۶۰ در مقابل رقیبش #معاویة بن ابی‌سفیان که در همان سال در #اورشلیم اعلام خلافت کرده بود کنار کشید و دلیل آن را نیز چنین بیان کرد:
«من صلاح را در این می‌بینم که با او #صلح کنم و #بیعت نمایم چرا که بر این باورم هرچیزی که مانع از خون‌ریزی شود بهتر از چیزی است که باعث ریختن #خون شود.»

🔹او هشت سال در عزلت در #مدینه (#عربستان کنونی) زندگی کرد و در ۶۶۹ میلادی در ۴۵ سالگی رحلت کرد. این ادعا را که حسن بن علی به‌صورت عادی رحلت کرده است همه‌ی کارشناسان #تاریخ_اسلام رد نکرده‌اند، اما به‌صورت کلی متکلمین مسلمان بر این باورند که مرگ [شهادت] وی در اثر یک اقدام منجر به مسمومیت صورت گرفته است.

🔹با توجه به در دسترس نبودن اطلاعات مربوط به کالبدشکافی، اسناد تاریخی تنها شواهد موجود برای بررسی علمیِ مواردی همچون موردِ #شهادت حسن بن علی هستند. چند نمونه از متون تاریخی از جمله متنی که در ادامه می‌آید می‌گویند که وقتی امام حسن در بستر مرگ بود، برادر کوچکترش امام #حسین از وی خواست که عامل مسمومیتش را شناسایی نماید، اما او از این کار امتناع کرد (چرا که نمی‌خواست یک بی‌گناه به غلط متهم یا کشته شود):
«شاید او [فرد مسموم‌ کننده] واقعاً آن فردی نباشد که من به وی شک دارم و از این رو نمی‌خواهم فردی بی‌گناه به‌خاطر من کشته شود.»

🔹از چارچوب سم‌شناختی، این امر تا چه حد ممکن است؟ طلا عنصری تقریباً فاقد #قدرت کنش شیمیایی بوده و یکی از کاربردهای مهم آن در دندانپزشکی است. این ماده در حضور یک عامل اکسید کننده قوی، در اسید هیدروکلریک متمرکز یعنی (در نسبت ۳ به ۱ اسید هیدروکلریک متمرکز و نیتریک اسید متمرکز) حل می‌شود. هیدروکلریک اسید در معده‌ی #انسان نه تمرکز یافته است و نه در حضور یک ماده‌ی اکسید کننده‌ی قوی قرار دارد. اگر پودر جامد ماده‌ی سمّی که امام حسن بلعیده است، فقط شبیه به براده‌های طلا باشد، ماهیت واقعی سم چه می‌تواند باشد؟
برای پاسخ دقیق به این سؤال اول بهتر است منبع جغرافیایی سم برای این #ترور تاریخی (#بیوتروریسم) مشخص شود.

@Shariati_Group

🔗 مطالعه ادامه این مطلب
.
⭕️ خودآگاهی اجتماعی در نسبت با حکمت انسانی

″... #تاریخ را ببینید، که تمدن‌ها و فرهنگ‌ها را #ابراهيم و #موسی، #زرتشت و #بودا و #کنفوسیوس و #لائوتسو و #محمد(ص) ساخته‌اند؛ این‌ها، نه فیلسوف‌اند و نه هنرمند و نه تکنیسین و عالم، این‌ها جامعه‌ای تازه و حرکت تازه می‌آفرینند، و بعد، فیلسوف و عالم و تکنیسین و جامعه‌شناس و طبيب و هنرمند... در متن این جامعه و حرکت، می‌رویند.

این‌ها کسانی هستند که هم اکنون در قرن بیستم نیز دارند تمدن و فرهنگی تازه می‌سازند و یا خواهند ساخت. #تمدن و #فرهنگ غربی، شکلی تازه پیدا کرده است، و ملت‌هایی که این خودآگاهی را ندارند، این تمدن و فرهنگ را به سرزمینشان می‌برند و خود را شبیه این‌ها می‌کنند...

#حکمت نه‌تنها #علم و #فلسفه و تکنیک نیست، بلکه #تاریخ نشان داده است و اکنون نیز نشان می‌دهد که دارندگان آن حكمت و بینش ماوراء فلسفی، علمی و تکنیکی، کسانی نبودند که #فیلسوف یا #عارف و یا تکنیسین باشند، بلکه همیشه از میان توده #مردم برخاسته‌اند، نه از میان علماء و نوابغ و حکما و دانشمندان..!

می‌بینیم که فرهنگ‌ها و تمدن‌ها را پیغمبرانی ساخته‌اند که اغلب چوپان‌اند! ، و اکنون نیز کسانی که فکر و حرکت تازه می‌آفرینند، از توده و از میان طبقه سوم بر می‌خیزند، نه از تحصیل کرده‌های اروپایی و آمریکایی، دانشمندان و دکترها و مهندسینی که در
#هاروارد، #سوربن و... تحصیل کرده‌اند، و نه از کسانی که در حوزه‌های قدیم #فقیه و #مجتهد و فیلسوف شده‌اند و اصول و تفسیر یاد گرفته‌اند؛ (بلکه) یکباره از مغز و جان حیات توده و حرکت #روح یک جامعه، چهره‌ای می‌جوشد که صاحب آن #خودآگاهی است.

هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ...
چه زیباست این آیه! که آنکه به #رهبری برانگیخته می‌شود از میان توده است و اُمی است که اُمی به معنی بی‌سواد هست، اما بی‌سواد [بدون بینش و بصیرت] نیست! ، یعنی اُمیِ بی‌سواد است، اما کلمه‌ی امی به معنای «آدم» بی‌سواد نیست.
«اُمی» از «امت» است و «امت» از ریشه «اُم» است به معنی راه، یعنی متن جامعه، برخلاف قشرها و زبده‌ها و تحصیل کرده‌ها و دانشمندان و علما و شعرا و روحانیون و امثال این‌ها، که اینان زبده‌های جامعه و نگهبان سنت‌های کهنه هستند، چراکه وضع اجتماعی‌شان به وجود آمده و منافع طبقاتی یا ذهن‌شان اصولاً در آن #سنت ها متحجر شده است و نمی‌توانند «حرکت» تازه ایجاد کنند.

#پیامبر از میان توده بر می‌خیزد، توده‌ای که ساخته‌ی هیچ فلسفه‌ای، هیچ تکنیکی، هیچ علمی و هیچ #فرهنگ و تمدنی نیست، اُمی است، یعنی وابسته به توده است.

بعضی از مفسرین «امی» را بی‌سواد معنی کرده‌اند، در حالی که بی‌سواد بودن نمی‌تواند صفتی باشد که بدان تکیه شود و فضیلتی به حساب بیاید، و این بدان معنی نیست که پیامبر با سواد بوده است - نه، بی‌سواد بوده است - و نه اینکه «اُمی» یعنی بی‌سواد؛ این دو تا، یکی نیست. امی است، چون از میان توده برخاسته است، نه اینکه «امی» به معنای بی‌سواد باشد.
«امی» یعنی از میان توده نه از طبقات برگزیده - اشراف، علماء، فضلا، ملایان، تحصیل‌کرده‌ها و... و از میان آنها که حرکت تازه ایجاد می‌کنند، فرستاده‌ای برگزیدیم تا به #مردم #فلسفه، تکنیک، #هنر بیاموزد !؟
نـه ، #کتاب و #حکمت بیاموزد...

بنابراین، حکمت عبارت از آموزش خاصی است که اُمی به جامعه می‌دهد تا جامعه‌ای تازه بسازد، و جامعه‌ی تازه، #فرهنگ تازه می‌آفریند ...″

▫️بخش دوم
@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهان‌بینی و ایدئولوژی
🔴 تضاد بنیادین اسلام با فقر و فلاکت

🔅#اسلام برای نخستین‌بار به افسانه‌ی ستمکاران غارتگر که شعار «یا خدا یا خرما» را #ایمان مردم کرده‌ بودند، تا #خدا را برای مردم و خرما را برای خود تقسیم کنند، و #فقر را تقدس الهی ببخشند، پایان داد و در این بینش ضدانسانی، انقلابی راستین پدید آورد و گفت: «فقر #کفر است، هر که معاش ندارد معاد ندارد، مغانم کثیر، خیر و معروف زندگی مادی است و نان زیربنای خداپرستی [است] و فقر ذلت و ضعف؛ و با این‌همه [فقر و استضعاف و بی‌عدالتی]، دین و معنویت و #تقوا در یک جامعه، دروغ است!

📚 معلم علی‌شریعتی / ابوذر: ص۲۰۵


🔅آیت‌الله جوادی آملی:
مرحوم کلینی روایتی را از #پیامبر گرامی #اسلام نقل کرده است که: خدایا بین #مردم و نان آنها جدایی نیانداز، اگر بین مردم و نان مردم فاصله بیافتد، دیگر خبری از #دین نخواهد بود، #اقتصاد یعنی نان مملکت، دینداری مردم بدون اقتصاد سخت است.

در زبان فارسی کسی که جیبش خالی است را گدا می‌گویند، کلمه‌ی گدا بار علمی ندارد، #قرآن کریم از چنین شخصی با نام «فقیر» یاد می‌کند، فقیر یعنی کسی که ستون فقراتش شکسته است و قدرت #قیام ندارد، ملتی که جیبش خالی باشد #قدرت قیام نخواهد داشت، لذا مسئولین باید برای حل مشکلات اقتصادی ملت تلاش کنند. در یکی از دعاهای نورانی صحیفه سجادیه آمده است که: خدایا آن توفیق را بده که ما «حُسن الولایه» داشته و «سوء الولایه» نداشته باشیم؛ حسن الولایه یعنی مدیریت خوب، مسئولیت خوب، یعنی فرد بتواند کسانی که زیرمجموعه و تحت امرش هستند را خوب اداره کند. هر کسی در حوزه کاری خودش به نوعی والی است. ان‌شاء‌الله با توجه به سرمایه‌های عظیم کشور با مدیریت خوب، مشکلات جامعه هر چه سریعتر رفع شود./ شفقنا

@Shariati_Group
"... #پیامبر را می‌‌بینی، که با نفرتی غلیظ، از جامه‌ها و ریش‌های بلند، و ادا و اطوارهای اشرافی، که آنان را، از دیگر خلقِ خدا، چوپانان و نخل‌کاران و توده‌های خرده‌پا و خانواده‌ها و طایفه‌های بی‌شکوه و زحمتکش و بی‌حسب و نسب، متمایز می‌سازد، ریش‌اش را در مشت می‌گیرد، و اعلام می‌کند که: "هرچه از یک مشت بیرون ماند، در آتش است".
فرمان می‌دهد که: دامن‌ها را از زانو کوتاه‌تر بگیرید، و آستین‌ها را از نیم‌ساق بلندتر نکنید، تا در چشم‌ها سبک جلوه کنید، آرایش و لباسی که، غلامان، خدمت‌گزاران، بی‌سر و پاهای جامعه، افراد زحمتکش، و کشاورزان و گوسفندداران، و توده‌ی عادی، و مردمِ طبقاتِ پایین و بی‌تشخیص داشتند.

● و خود، می‌کوشید، هرچه بیش‌تر، ارزش‌های اشرافی، و آداب و رسوم و سلوکِ طبقات و خانواده‌ها و گروه‌های ممتاز و زبده و "متشخص" و "معنون" و "محترم" و "اصیل" و "شریف" و استخوان‌دار و مالامالِ از "اصل و نسب" و "تیره و تبار" را، که به قولِ شاعر:...، همه را، به عمد، و در پیشِ چشمِ همگان، در هم شِکَند، و خود را با آن‌ها بیگانه، و از آن‌ها بیزار، نشان دهد، و هرچه بیش‌تر، از #فرهنگ و آداب و ارزش‌ها و روش‌های اشرافی‌ِ طبقاتِ بالا، بریده و دور گردد، و خود را، با توده‌های محروم و محکوم، و فاقدِ فخر و کرامتِ طبقاتی و نژادی و اجتماعی، در آمیزد، و با آنان شبیه گردد.

● با چنین لباسی و آرایشی از خانه بیرون می‌آید. گروهی با او همراه بودند، و به چشمِ یک پیامبرِ بزرگ، یک مافوقِ #انسان، و یک شخصیتِ عجیب، در او می‌نگریستند. و او، در مسیرِ خود، ناگهان، به گروهی از بچه‌ها بر می‌خورد، که در کوچه با هم بازی می‌کردند، نه تنها از هول و هیبتِ او نمی‌گریختند، و یا به دیوارِ کوچه، لرزان و مودب نمی‌چسبیدند، که با آن‌ها هم‌ساز می‌شد، و هم‌بازی، و مدت‌ها سر در دنبالِ هم می‌کردند. نوادگانِ خودش نیز غالباً در میانِ آن‌ها دیده می‌شدند. با سادگی و بی‌ریایی‌ِ شگفتی، در پی‌شان می‌دوید، تا به چنگ‌شان آوَرَد، و آن‌ها، به شوخی، از او می‌گریختند. گاه، آن‌ها را صید می‌کرد، و بر دوش می‌گرفت، و به شیوه‌ی یک بابای مهربان، یک عموی خوب، نوازش می‌نمود.

● شخصیت‌های بزرگ، بر اسب یا شتر می‌نشستند، استر، و به خصوص الاغ، مرکبِ مردمِ متوسط و طبقاتِ پست و آدم‌های زحمتکش بود، اما، مرکبِ او _ او که خود چوپانی یتیم و گرسنه و بی‌پناه بود، و اکنون مبعوث شده است، تا شرافت را، به معنای دیگری، به زمان بفهماند، و اشرافیتِ بلال را، جانشینِ اشرافیتِ ابوسفیان سازد _ استر و الاغ بود.

#علی است که خبر می‌دهد، که او، بر الاغ سوار می‌شد، آن هم الاغِ برهنه! و غالباً، یکی را هم پشتِ خود سوار می‌کرد. خلافِ مروت را ببین! این کیست که، با پای‌تابه، و دامنِ کوتاه و سبک، و آستین‌های نیم‌ساق، و کلاهِ دوگوش، دو پشته بر خرِ برهنه سوار می‌شود، و توی کوچه و بازارِ شهر می‌گردد.

● گاهی او را می‌بینند که، کنارِ راهی، به مسکینی، غریبه‌ای، صحراگردی، که به شهر آمده، یا فعله‌ای بی‌خانمان، که خسته از کار، بر خاک نشسته، و به دیوارِ کوچه لم داده، بر می‌خورد. به سراغ‌اش می‌رود، کنارش می‌نشیند، با او آشنا می‌شود، از حال‌اش و کارش و سرگذشت‌اش، صمیمانه و خودمانی، پرس و جو می‌کند. با هم انس می‌گیرند، مرد، این چنین رفیقی، هم‌صحبتی، آشنای خوب و مهربانی، پیدا می‌کند، و مدت‌ها با او به گفتگو و دردِ دل می‌پردازد، و دل‌اش باز می‌شود، و خوش‌اش می‌آید، که این تازه آشنای ناشناس را، در نهارش، که یکی دو گُرده نانِ آب‌زده است، یا دستمالی خرما، و یا مشتی آردِ به روغن تفت‌داده، شریک سازد، و او نیز، که شاهنشاهِ پارس، و #امپراطورِ روم را، بر تخت‌های مرصع‌شان، از هولِ نامِ خویش، می‌لرزاند، و با تولدش، کاخِ مدائن شکست برداشته، و آتشکده‌ی فارس خاموش شده است، اینک، چه کیفی می‌کند که، در کنارِ کوچه، بر خاک، چُمباتمه زده، و بر سرِ سفره‌ی این "شریف"، در این "مدینه‌ی شگفت"، مهمان شده است! اما وی، که بیش از هر کس، حق‌گزار است، این دوستِ تازه‌ای را که یافته، و با او هم‌نمک شده است، شب، در سرای خویش، مهمان می‌کند. سرای او، اتاقِ گِلینی است، فرش‌شده از ماسه‌های نرمِ صحرا، و صحنِ سرایش، مسجد! ..."

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۰ / جهت‌گیری طبقاتی اسلام
"... #انتظار یکی از زیباترین و عمیق‌ترین جلوه‌های روح فراری و بی‌آرام #انسان است.

آدمی‌زاده هر چه انسان‌تر، چشم به راه‌تر می‌شود. این یک #حقیقت زیبایی است که همواره می‌درخشد. به هر حال یک منتظر، در ادیان، این #موعود منتظر، روشن و مشخص است.

یک #منجی غیبی است، و رسالت‌اش نیز معلوم و مشخص. آنکه باید بیاید یک "ابر مرد" است. در #تشیع، موعود منتظر، #مهدی است، و آخرین #امام از سلسله امامان اثنی عشر، فرزند امام #حسن_عسگری، و رسالت‌اش هم معلوم است.

رسالتی را که #پیامبر آغاز کرد و پس از مرگ‌اش نگذاشتند #علی و فرزندان‌شان ادامه دهند و #حکومت و #امامت #مردم را غصب کردند.

او خواهد گرفت و ادامه خواهد داد...

بنابراین مهدی یک امام است، و برای استقرار #عدل و احیای «حقیقت» می‌آید.

این یک #رسالت اجتماعی، سیاسی، اعتقادی و بشری است، و او خود یک بشر است، اما #روح منتظر #انسان، که همواره بی‌قرار غیب و فراری به ماوراء است، نمی‌تواند تصویر بشری و رسالت این جهانی مهدی موعود را نگاه دارد.
پس او را و کارش را در هاله‌ای از ماوراء واقعیت غرقه می‌سازد ..."‌

📚 معلم علے‌شریعتے

@Shariati_Group
🟠 اگر "شریعتی" نبود ...

🔹طبق معمول در ایام سالگرد شهادت دکتر #شریعتی، نوع حرف‌هایی که توسط بعضی از حوزویان در فضای مجازی رد و بدل شد بیشتر "مجادله" و تکراری بود تا یک "گفتگوی علمی" و تازه...!

🔹از جایی که مجادله نوعی برخورد و مقابله اعتقادی دو طرفه برای منصرف کردن حریف از رأی و عقیده خود است، این عمل معمولا با خصومت شروع و به خشونت و درگیری‌های لفظی منجر می‌شود. بدتر از همه این‌که، مجادله به مشاجره و منازعه تبدیل شود و از آن‌ جایی که در دعوا حلوا قسمت نمی‌کنند، کار به لعن و نفرین و تکفیر و ... شریعتی و مدافعان او  منتهی گردد!

🔹در این میان هر کسی سعی می‌کند به هر طریقی ولو با جعل خاطره، که بعضا بیشتر به جوک شبیه است، حریف قدر (مدافع) را از میدان بدر کند. براین اساس و طبق آن‌چه پیش‌تر گفته شد، نقل‌های آنان مثل نقدهایشان فاقد ارزش دانشی و حتی اخلاق گفت‌و‌گو است. به‌این دلیل که آنها مخالفت و بیزاری خود را با لعن و ناسزا گفتن به حریف نشان می‌دهند.

🔹وظیفه یک #مسلمان و نه صرفا طالب #علم، در چنین حالتی دفاع «علمی و اعتقادی» به بهترین شیوه (ادفع بالتی احسن) است نه تهمت و افترا و ناسزا و به قول دکتر #عبدالعلی_بازرگان: "افتادن در طاس لغزنده شیطان"، با رد کردن دشنام و یکی به دو کردن‌های بی‌ثمر..!

🔹با همه‌ی این حرف‌ها، همه ما باید به بزرگان و مفاخر ملی و مذهبی خود مباهات کنیم و اگر نتوانستیم آنان را درک و فهم کنیم، لااقل شریعتی را از باب دغدغه‌هایش گرامی بداریم نه عقیده‌هایی که طبعاً به مرور زمان قابل نقد است..!

🔹بحث درباره معلم شهید بحث از یک شخص و اندیشه‌های او نیس،ت بلکه سخن درباره یک "مکتب فکری" است.
مکتب فکریِ جامعی که می‌توانیم سؤالات، مسائل و ایده‌های مطرح شده در بستر آن #مکتب را احصاء کنیم و به بحث بگذاریم.

🔹مکتب فکری که همچنان در فضای روشنفکری و نخبگانی جامعه ایرانی به حیات خویش ادامه می‌دهد و طبیعتاً این موضوع هم دلایل خاص خود را دارد.

🔹سرآخر این‌که؛ اگر شریعتی نبود، کسی به زیبایی او نمی‌توانست برپایی #قسط را به‌عنوان دال مرکزی گفتمان #دین در «جهت‌گیری طبقاتی اسلام» معرفی کند.
کسی به‌این شیوایی و با آن استقامت نمی‌توانست این موضوع مهم را در زندگی #پیامبر اسلام (ص) به عنوان بنیانگذار مکتب، و در سیره امیرالمؤمنین و #ابوذر و اولین رهروان این مکتب دنبال کند. سپس نشان نمی‌داد که چگونه حقیقت پیام رسول‌الله در همدستی «زر و زور و تزویر» برعلیه آن مبدل می‌شود و نهایتاً نتیجه نمی‌گرفت که تنها #تشیع آن هم تا آغاز عصر #صفویه وفادار به آن پیام باقی مانده‌اند..!

@Shariati_Group

حسینی دورود
🔴 شهادت جزئی از امامت است

رهبران، یعنی #پیامبر و #امام و نمایندۀ امام، در پیشگاه #خدا مسئول رفتار #مردم و حرکت پیوستۀ آنان به سوی کمال هستند، به هر قیمت و در هر شرایطی که باشد، حتی اگر نیازمند فداکاری، یعنی #شهادت باشد. امام مسئول آن است که شهادت را تقدیم کند و در هنگام نیاز، برای شهید شدن پیش‌قدم شود تا حرکت #انسان به سوی کمال، که به موانع و دشواری‌های کوچک یا بزرگی برخورد می‌کند، مصون بماند. اینجاست که به نقطۀ مشترکی عمیق بین #امامت و #شهادت می‌رسیم، زیرا امامت به معنای مسئولیت پاسداری از حرکت مردم است و طبیعی است که این مسئولیت گاه به درجۀ شهادت نیاز دارد. بنابراین، شهادت جزئی از امامت است...

📔 دیدگاه امام #موسی_صدر را در کتاب «سخنرانی امام شهادت» بخوانید:
imamsadr.ir/8327

#سفر_شهادت
@Shariati_Group
🆔 @imammoussasadr
💠 خدا اِنگاری #انسان در عصر سلطه #نیهیلیسم

🔸روزی روزگاری #مدرنیته میدان‌دار بهت‌آوری جهانی بود. #تکنولوژی و اختراعات به‌عنوان معجزات انسان‌های قرن بیستمی شد تا جایی که گفتند جز خودشان هیچ خدایی را بنده نیستند..!

🔹مروجین #معنویت جدید یا به تعبیری پیامبران #دین مدرنیته با صدای بلند #انسان را به‌عنوان «خدای عصر جدید» معرفی کردند. در مدح قدرت انسان همچون هومر حماسه‌های افسانه‌ای سرودند. هر بار با اختراع جدید علمی این خدای بادکنکی فربه‌تر می‌شد و سرمستانه ادیان الهی را به هماوردی و تحدّی فرا می‌خواندند تا #علم را بهانه‌ای برای حذف دین و #خدا به نفع خدای جدید یعنی «انسان» فراهم آورند.

🔸نیل دونالدوالش یکی از مروجین معنویت جدید که به #پیامبر عصر جدید معروف است، در کتاب «ابداع زندگی» گفتگویی با باربارا مارکس‌هابرد، یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته‌ی معنویت جدید در محور عصر جدید دارد.

🔹وی در این #کتاب، عصر جدید را عصر بازپس‌گیری قدرت انسان از خدا بیان می‌کند و تکنولوژی را موجب این #خودآگاهی متوهمانه می‌داند. «ما عادت داشتیم تمام توانایی‌های جدید را به خدایانمان نسبت دهیم ولی از وقتی‌که ما خودمان داریم یاد می‌گیریم هوش خود را از طریق ارتباطات سریع‌تر و گسترده‌تر گسترش دهیم، یاد می‌گیریم جسم‌مان را تغییر دهیم؛ یاد می‌گیریم در فضا زندگی کنیم، حتی دنیاهای جدید در فضا می‌سازیم. متوجه شدم که چیز حیرت‌آوری دارد اتفاق می‌افتد. ما قابلیت‌مان را به خدایان‌مان نسبت می‌دادیم و حالا این قابلیت را به اصل خودش یعنی خودمان. ما داریم چیزی می‌شویم که عادت داشتیم خدایان بخوانیم. چرا حالا، چرا سال پیش، دهه‌ی پیش یا قرن پیش نه؟ چرا این امر دارد اتفاق می‌افتد؟ چون وقتش است. چرا که علم و فناوری، قدرت‌های تازه‌ای به ما داده‌اند که عظیم‌تر از قدرت‌هایی است که بشر تاکنون داشته است؛ حالا می‌توانیم حقیقتاً خودمان را بشرهای جهانی خیلی کم سن و سال بخوانیم. زمین به‌ مثل یک کودکستان برای خدایان کوچک است، ولی باید تکامل آگاهانه را سریع یاد بگیریم”. (کتاب ابداع زندگی ص ۸۳)

🔸اما با ظهور سلاحی بیولوژیک تحت عنوان ویروسی ناشناخته و فراگیر به نام #کرونا، عمر تفرعن «انسان‌ - خدای مدرنیته» کوتاه شد. انسان کودک‌خدا، تنازع بقاء را به تکامل شعوری ترجیح داد.

🔹غول‌های رسانه‌ای اگر خاطرات کرونایی را در حافظه‌ی تاریخی خود ثبت کنند، مرور خاطرات صف‌های خرید اسلحه برای تنازع بقاء، به‌مرگی سالمندان، غارت فروشگاه‌ها و عجز علم برای حفظ جان هزاران انسان در برابر یک ویروس نادیده دیگر هیچ‌وقت سودای خدایی را در ذهن هیچ بنی‌بشری نمی‌آورد. انسان پسا کرونا ندای #فطرت خود را واضح‌تر شنید. قدرت الهی و عجز خود را به عیان مشاهده کرد و دست تسلیم بالا برد...

@Shariati_Group
رسول حسن‌زاده
📕 عاشورا چگونه و چرا

#معرفی_کتاب

حادثه عظیم #عاشورا و اتفاقاتی که در پی آن رخ داد، یکی از بزرگترین حوادث صدر #اسلام و به عبارت دقیق‌تر جامعه بشری است که آثار و نتایج آن تا روز قیامت باقی خواهند ماند و الگوی جهانی را شکل داده که همواره #انسان خود را می‌تواند در یک سوی این #جنگ و حادثه بزرگ ببیند و بداند که برای #حق در حال شمشیر زدن است یا باطل؟
اساتید #عرفان و #اخلاق بسیاری در طول این چهارده قرن به تحلیل و بررسی این حادثه بزرگ پرداخته‌اند و سعی کرده‌اند ابعاد پیچیده و دقیق این ماجرا را با نگاه و دانش خود تبیین نمایند. گرچه فهم کامل و اتم این واقعه تاریخ ساز و شناخت حرکت امام #حسین کاری است که در عقل و اندیشه‌ی عوام و انسان‌های سطحی اندیش نمی‌گنجد...

#کتاب «عاشورا چگونه و چرا؟» در چند بخش به مسأله واقعه عاشورا پرداخته است. در بخش اول این اثر، استاد به بررسی مقاتل مختلفی پرداخته که در مورد حادثه عاشورا نوشته‌اند، سپس طبق تحقیق شخصی خود ماجرای #کربلا را از زمان حرکت امام از #مدینه شروع می‌کند و بعد از آن به بیان تحلیل علل و چرایی وقوع این حادثه و اینکه عاشورا چه نتایجی را در پی داشته است می‌پردازد. در ادامه برشی از این کتاب را می‌خوانید:

این که می‌گوییم تشکیل حکومت اسلام بر پایه‌ی شرایطی واجب و لازم است وجوب آن مطلق نیست؛ به این معنا نیست که #پیامبر و یا #امام لحظه‌ای از عمر مبارکشان حکومت #عدل را نمی‌خواهند؛ یا آرزوی برپا شدن چنین حکومتی را ندارند یا کاری در این راستا نمی‌کنند و هیچ وظیفه‌ی عملی در راه ایجاد آن ندارند. یک #مسلمان چون مسلمان است، نمی‌تواند چنین آرزویی را نداشته باشد و برای رسیدن به آن کاری نکند و قدمی برندارد؛ اما این قدم برداشتن و کاری کردن با حفظ مراتب و مراحل است؛ در ابتدا تبلیغ اصل #دین انجام خواهد گرفت و در این مرحله باید بکوشند که #مردم همه‌ی دین را بیاموزند و بفهمند، ناگزیر مرحله‌ی عالی‌تردین که برپایی حکومت عدل است نیز در این مرحله باید آموخته و فهمیده شود...

@Shariati_Group

📖 نشر واژه‌پرداز اندیشه
نويسنده: محمد‌علی جاودان
Forwarded from گروه شریعتی
🟢 تراژدی مرگ رسول آگاهی و رحمت
بخش‌هایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی

🔸از همه‌ی فصل‌های زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگ‌های پر سر و صدا را و به قول فیلمی‌ها «عملیاتی» را می‌فهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمی‌توانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدی‌ای غم‌انگیزتر، عمیق و واقعاً خونین‌تر است...

🔸احتضار پیامبر یک سال طول می‌کشد: از حجة الوداع تا لحظه‌ای که دهانش بسته می‌شود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونه‌ای دیگر است. حرف‌هایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطه‌اش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان می‌دهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و می‌خواهد روی این تکیه کند و می‌خواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار می‌شود.

🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشایی‌ترین صحنه‌ی زندگی است. بسیار کم‌اند مردانی که زیبا مرده‌اند...

🔸مردن‌های بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان می‌میرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان می‌میرد که هست. یکی از مشهورترین مردن‌ها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان می‌دهد. افسرانش بر بالینش ایستاده‌اند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشم‌هایی است که زیبائی‌ها و شکوه‌هایی را می‌بیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگ‌بین آن را نمی‌بینند.

🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسب‌های خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشم‌های کم سو هرگز زیبایی آن را ندیده‌اند. دیدار محمد با مرگ چگونه می‌تواند ساده باشد؟

🔸پیامبر یکایک چهره‌های برجسته‌ی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی می‌کند. وی خوب می‌داند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافته‌اند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید می‌کند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژه‌ای را دارا باشد.

🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمی‌توانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیام‌های غیب را به #انسان می‌آورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش می‌آمد دستش را در آب فرو می‌برد و بر صورتش می‌کشید و می‌گفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...

🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار می‌کشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی می‌کوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لب‌های محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...

@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
🔆 ابعاد وجودی و شخصیتی پیامبر اسلام

″... راستش حتی فکر کردن درباره #پیامبر، خیلی دهشتناک،سهمگین و سنگین است. عظمتی مثل حضرت علی می‌گفت که وقتی اوضاع سخت می‌شد، ما بر رسول خدا پناهنده می‌شدیم و زیر سایه‌ی او می‌رفتیم و خودمان را زیر پناه او می‌خیزاندیم. از اینجا معلوم می‌شود که ارتفاع وجودی این آدم و این مرد چه قدر است و طبیعی است که در این تنگنای حقیر اندیشیدن ما نمی‌گنجد. با قالب‌هایی که در اختیار داریم و با آن آدم‌ها ارزیابی می‌کنیم ، تفسیر چنین موجودی محال است، مگر اینکه در همان حدودی که می‌فهمیم بررسی کنیم.

یکی از خصوصیات او (پیامبر خصوصیات متعددی دارد که ویژه خودش است، من نمی‌توانم آنهایی که شناخته شده و درباره آن گفته شده را تکرار کنم) این است که هیچ شخصیتی در #تاریخ وجود ندارد که صلابت در اوج و محبوبیت در اوج را با هم جمع کرده باشد. در یک شخصیت، این همه عظمت، که آدم در برابرش احساس عجز و هراس می‌کند، با حالت دیگری که در شناخت پیامبر ، آدم در برابر او احساس یک انس دوستانه خصوصی می‌نماید، با هم جمع نمی‌شود. محبوب بودن پیغمبر خدا، از پیغمبریش می‌باشد. چون #موسی هم پیغمبر بوده، #ابراهیم هم بوده و #عیسی هم بوده است و نیز در قوم خودشان به عنوان نبی و رسول، عزیز و محبوب بوده‌اند. ولی پیامبر یک خصوصیت اضافی دارد و آن اینست که دوست داشتن پیامبر (ما الان با کلمات سر و کار داریم و طبیعی است که کسانی که با پیامبر سروکار داشتند تا چه اندازه دوستش می‌داشتند) بعد خود نیروی شد که حتی بسیاری از اصحاب را به هراس انداخت که نکند سخن پیامبر روی آیات #قرآن سایه افکند! و به قدری جا باز کند که جا را بر آیات تنگ شود. حتی این وحشت بود، به خاطر اینکه مردم به قدری پیامبر را دوست می‌داشتند و به قدری کلمات او ورد زبان‌ها بود که الان هم بعد هزار و چهارصد سال، برای مردم عامی #مکه و #مدینه، که دیگر هیچ فرهنگی ندارند و به حضیض ذهنیت رسیده‌اند، مثل این است که پیامبر زنده است و با ایشان حرف می‌زند، حرف‌ها، خاطرات، آثار و یادگاری‌هایش دائما ورد زبان توده مردم است. مثل اینکه همین الان در مدینه زندگی می‌کند و حتی مردمی که در مدینه راننده، بقال و عطار هستند، همان آدم‌هایی که تاریخ نمی‌دانند، همان آدم‌هایی که سیره نخوانده‌اند، امی ها، حضورش را الان حس می‌کنند، یعنی الان هست. آن جا دارد زندگی می‌کند و با او تماس دارند.

در طول این هزار و چهارصد سال، هیج حادثه‌ای، هیچ حفره و هیج خندقی بین احساس اینها و حضور پیامبر فاصله ایجاد نکرده است (این چیز خیلی عجیبی است). محبوبیت به صورت شگفت انگیز و غیرعادی است. به طوری که آدم، که بعد از مدتی شرح حال پیامبر را می‌خواند، حالت عاشقانه‌ای نسبت به او پیدا می‌کند. این همه عظمت، در برابر این همه سادگی قابل گنجایش نیست و خود این یک اعجاز است. از لحاظ فلسفی، درست جهانی را در یک پوست تخم مرغ گنجاندن است. ولی این یکی، تحقق پیدا کرده است...″

📌 بمناسبت میلاد خاتم‌المرسلین، پیامبر رحمت و معرفت، بخشی از مطالب این سخنرانی با صدای معلم شریعتی، در انتهای مطلب ضمیمه گشته است.

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۸ / روش شناخت اسلام

@Shariati_Group
.