گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
″... چوپانی انقلابی، مبعوث، مسلح به کتاب [برای هجوم] و شمشیر [برای دفاع]، از عمق توده، امی ای از قلب امت. سیمای خشم و رنج و گرسنگی و تجلی‌گاه همه آرزوهای محرومان پیشاپیشِ رودِ سرخِ #تاریخ. در دستش پرچم آدم، دست به دست آمده، نسل به نسل رسیده، تا او!
از خاندان #مسیح و #موسی، فرزند #اسماعیل و #ابراهیمِ بت شکن! سرازیر شده از فراز کوه، شتابان و مصمم، روی در روی بتان و بت پرستان، آهنگِ یورش بر سر همه‌ی خداوندان زمین!
"محمد"
و در پی‌اش: توده‌ها، غریب‌ها، برده‌ها، فراریانِ #ایران و #روم [از امپراطوری‌ها] و همرهش: مهاجران، مجاهدان، هریک شمشیر انتقام همه‌ی قربانیان تاریخ ...
#محمد طوفان نوحی دیگر بار! سیلی بنیان کن بر سراسر زمین! و ملت‌ها به هم برآمده و مرزها در هم شکسته و دیوارها فرو ریخته و برج‌ها به زانو درآمده و زندان‌ها ویرانه و زنجیرها گسسته، التهاب جوشان #انقلاب و از حلقوم همه‌ی مناره‌ها شعارهای فروزانی که در طول تاریخ، همه‌ی ملت‌ها، جز در خلوت درد و عمق قلب خویش، از گفتنش می‌هراسیدند:
#توحید، #قسط، #عدل، #برابری، حریت، نفی هر پرستشی جز او: نفی هر ستایشی و مدحی، جز برای او: نفی هر امیدی، اتکایی، بیمی، جز به او، جز از او...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / حسین وارث آدم

@Shariati_Group
.
🔴 عاشورا در بستر تاریخ سیاسی حوزه تمدنی ِایران زمین

🔅تأکید دارم #عاشورا و قتل عام یاران #حسین را در دامنه‌ی #تاریخ سیاسی ایران زمین بررسی کنم. به مرور این واقعه بصورت یک تک واقعه روایت شده که گوئی تنها چون جنگی بین #بنی‌امیه عرب و حسین ابن علی #بنی‌هاشم در گوشه‌ای دور افتاده، جدا از روابط قدرت‌های بزرگ آن زمان اتفاق افتاده است. که اینطور نیست.

🔅غارت بخش‌های درونی و مرکزی #ایران توسط حاشیه نشینان عرب حجاز که با واژه فتوحات مزین شد، آبشخور و پشتیبانانی داشت که باشناخت و اطلاع از آن چه در شبه جزیره #عرب اتفاق افتاده بود، یعنی #ظهور یک #دین نو و نزول یک #کتاب دینی جدید، قصد بهره‌برداری از آن را برای پیروزی در اختلافات دیرین خود داشتند. منطقه‌ی شام و تجربه‌ی سیاسی دیوانی #نظامی رومی آن پشت بنی‌امیه و #معاویه و بعد #یزید ایستاد و فن‌آوری‌هایش را در خدمت این دشمن #پیامبر و #قرآن قرار داد تا مبادا به دینی که حمایت می‌کردند، دین جدید سبقت گیرد و برای همین آگاهان واقعی به کتاب و دین نو را کنار می‌زدند تا مُهره‌های مورد حمایت خود را که مثل ستون پنجم آنها عمل می‌کردند مُعّرف دین نو، معرفی کنند.

🔅معاویه شام و #سوریه را در مسیحیت خودشان آزاد گذاشت. یکی از مشاوران نظامی و اقتصادی و در واقع همه کاره او شخصی بود بنام سرجیو یا سرجون بن منصور که به مدت نیم قرن اداره أمور دیوانی بنی‌امیه را در این نواحی به عهده داشته. فقط وقتی مروان تصمیم به عربی کردن دیوان می‌گیرد جایگاهش سستی می‌یابد. در کوران اتفاقاتی که با نزدیک شدن #حسین به #کوفه در جریان بود، همین سرجون یا سرجیو بود که به یزید گفت ابن‌زیاد را برای سرکوب #نهضت کوفیان مأموریت بده، البته حتماً با نشاختی که از ابن‌زیاد و قساوت و دشمنی او با یاران و خانواده #علی بطور اخص و ایرانیان بطور عام داشته است.

🔅در مورد این سرجیو یا سرجون مسیحی (مسیحی ملکی یا درباری) این مورد را هم داشته باشید که وقتی سرانجام اندکی طوفان‌های ضد دین نو و ضد ایرانی کنار می‌رود و مروان می‌خواهد #کعبه آسیب دیده را مرمت کند، دستور می‌دهد از ستون‌های یک محراب مسیحی در #فلسطین استفاده شود که سرجون پادرمیانی بالاترین مقامات وقت را جستجو می‌کند تا ازین موضوع جلوگیری و ستونها از طریق دیگر و جای دیگری تهیه بشود. «سرجیو» با تیم خودش یک پایگاه بزرگ حمایت از فرهنگ رومی را در برابر #فرهنگ ایرانی ایجاد کرده بود که همانطور که گفتم پنجاه سال و طی دوره چند #خلیفه اموی به فعالیت خودش ادامه می‌داد.

🔅برای معاویه هم شهرت «کاتب وحی» را تدارک می‌بینند که اگر صاحب و دریافت کننده وحی نبوده، حداقل با این لقب به نوعی دست او را در #وحی و دریافت کتاب دینی فعال نشان دهند. و حال آنکه #معاویه در #مکه ساکن بود و #محمد بعد از فتح مکه به #مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد. معاویه نمی‌توانسته کاتب وحی باشد. این مرتبت را برای او ساختند تا بتوانند برایش در برابر خانواده پیامبر جایگاه دهان پر کنی ایجاد کنند.

🔅تاریخ زدائی بنی‌امیه و امویان شامل ایرانی زدائی و «محمد پیامبر و قران» زدائی و جایگزین کردن #سیاست رومی بیزانسی و فرهنگ یهودی مسیحی بجای آنها بوده است.
درست زمانی که قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم به خوارزم رفت، هرکس را که خط خوارزمی می‌نوشت و از #تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت، از دم تیغ بی‌دریغ درگذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتاب‌هایشان همه سوزانید و تباه کرد، تا آنکه رفته رفته #مردم از خط و کتابت بی‌بهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت و درست وقتی که #ایرانی_ستیزی حجاج، زبان #پهلوی را که زبان رسمی #عراق بود، به عربی تغییر داد و دیوان‌های عراق و دفتر و دستک‌های اداری را نیز از #فارسی به #عربی باز گرداند، برای تزئین کعبه بعد از ویران کردن و تخریبش کاشی به امپراطور #روم سفارش می‌دادند (امپراطور روم در نقش کاشیکار کعبه!!!)

@Shariati_Group
🔻 ادامـه
🟢 تراژدی مرگ رسول آگاهی و رحمت
بخش‌هایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی

🔸از همه‌ی فصل‌های زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگ‌های پر سر و صدا را و به قول فیلمی‌ها «عملیاتی» را می‌فهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمی‌توانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدی‌ای غم‌انگیزتر، عمیق و واقعاً خونین‌تر است...

🔸احتضار پیامبر یک سال طول می‌کشد: از حجة الوداع تا لحظه‌ای که دهانش بسته می‌شود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونه‌ای دیگر است. حرف‌هایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطه‌اش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان می‌دهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و می‌خواهد روی این تکیه کند و می‌خواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار می‌شود.

🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشایی‌ترین صحنه‌ی زندگی است. بسیار کم‌اند مردانی که زیبا مرده‌اند...

🔸مردن‌های بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان می‌میرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان می‌میرد که هست. یکی از مشهورترین مردن‌ها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان می‌دهد. افسرانش بر بالینش ایستاده‌اند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشم‌هایی است که زیبائی‌ها و شکوه‌هایی را می‌بیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگ‌بین آن را نمی‌بینند.

🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسب‌های خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشم‌های کم سو هرگز زیبایی آن را ندیده‌اند. دیدار محمد با مرگ چگونه می‌تواند ساده باشد؟

🔸پیامبر یکایک چهره‌های برجسته‌ی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی می‌کند. وی خوب می‌داند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافته‌اند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید می‌کند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژه‌ای را دارا باشد.

🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمی‌توانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیام‌های غیب را به #انسان می‌آورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش می‌آمد دستش را در آب فرو می‌برد و بر صورتش می‌کشید و می‌گفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...

🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار می‌کشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی می‌کوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لب‌های محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...

@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام
Forwarded from گروه شریعتی
🟢 تراژدی مرگ رسول آگاهی و رحمت
بخش‌هایی از توصیف سال پایانی حیات #پیامبر #اسلام به نقل از دکتر #علی_شریعتی

🔸از همه‌ی فصل‌های زندگی پیامبر، زیباتر مرگش است. ما همیشه مرگ‌های پر سر و صدا را و به قول فیلمی‌ها «عملیاتی» را می‌فهمیم، که #جنگ و هیاهو دارد، کشمکش دارد، مقدمات دارد، صدا دارد، آکت دارد و به قول هنرمندان حادثه زیاد دارد، ماجرا زیاد دارد. اما نمی‌توانیم یک مرگ آرام را با آن همه عمق، عظمت و زیبایی و آن همه عبرتی که در آن هست، حس کنیم و بفهمیم و برای همین است که تاکنون مرگ پیامبر کشف نشده است! وگرنه برای هر کسی که یک ذره #احساس داشته باشد و این چیزها را بفهمد، مسلما مرگ پیامبر از مرگ #حسین تراژدی‌ای غم‌انگیزتر، عمیق و واقعاً خونین‌تر است...

🔸احتضار پیامبر یک سال طول می‌کشد: از حجة الوداع تا لحظه‌ای که دهانش بسته می‌شود و در حال مردن و آماده شدن برای مرگ است. در این یک سال تمام رفتارش به گونه‌ای دیگر است. حرف‌هایش طور دیگری است. روابطش با اصحاب حساب شده است و هر کدام حساب مشخص و معنی مشخص دارد و در میان آنها، رابطه‌اش با #علی تکیه خاصی پیدا کرده است و نشان می‌دهد که هم دلواپس سرنوشت این مرد است، و هم دلواپس سرنوشت خودش و می‌خواهد روی این تکیه کند و می‌خواهد تنهایی او را در بین این «اصحاب کبار» با ستایش زیاد خودش و خصوصیت رفتارش با او جبران کند. در تمام یک سال، این حکایت را تکرار می‌شود.

🔸مردن نیز خود هنریست و همچون هر هنری باید آن را آموخت. نمایشی سخت زیبا و عمیق. تماشایی‌ترین صحنه‌ی زندگی است. بسیار کم‌اند مردانی که زیبا مرده‌اند...

🔸مردن‌های بزرگ همه بر یک گونه نیست. هر کس آنچنان می‌میرد که آن چنان زندگی کرده است. آنچنان می‌میرد که هست. یکی از مشهورترین مردن‌ها از آن "وسپاسین" امپراطور #روم است، وی در بستر افتاده است و جان می‌دهد. افسرانش بر بالینش ایستاده‌اند. همین که احساس کرده مرگ تا گلویش بالا آمده است، ناگهان از جا پرید و فریاد زد که یک #امپراطور باید ایستاده بمیرد! و سپس در آغوش افسرانش سرپا جان داد. سخت پر شکوه است. اما چشم‌هایی است که زیبائی‌ها و شکوه‌هایی را می‌بیند که چندان عمیق و ظریف است که چشمان بزرگ‌بین آن را نمی‌بینند.

🔸مرگ محمد از این گونه است؛ برق شمشیر، موج #خون، شیهه اسب‌های خشمگین و فریادهای قهرمانانه رجز آن را تزیین نکرده است و از این روست که چشم‌های کم سو هرگز زیبایی آن را ندیده‌اند. دیدار محمد با مرگ چگونه می‌تواند ساده باشد؟

🔸پیامبر یکایک چهره‌های برجسته‌ی #امت خویش را که احتمالأ زمام #حکومت را پس از وی به دست خواهد آورد بررسی می‌کند. وی خوب می‌داند که فکر برابری انسانی و برادری اسلامی و اصالت #تقوی و #علم و فداکاری، گرچه در مغزهای مسلمانان و حتی اصحاب بزرگ وی رسوخ کرده است و بدان سخت اعتقاد یافته‌اند، اما هنوز در احساس و وجدان اخلاقی آنان راه ندارد و با سرشت روحی آنان عجین نگشته است، چه همواره احساس، دیرتر از اعتقاد تغییر می یابد. اما #رهبری جامعه تازه پایی که صدها خطر از داخل و خارج آن را تهدید می‌کند، رهبری که مسئولیت سیاسی و فکری جامعه را توأمان دارد، نه چنان مسئولیتی است که تنها #اعتقاد واقعی به #نبوت محمد آن را بتواند کفایت کند. مردی باید که همچون محمد در استعدادهای گوناگون انسانی، فردی و اجتماعی، معنوی و سیاسی، برجستگی ویژه‌ای را دارا باشد.

🔸احتضار فرا رسیده بود، محمد دیگر نمی‌توانست سخن بگوید، نشاط مرگ رفته بود و مرگ خود در چند قدمی خانه #عایشه است. لبهایی که آخرین پیام‌های غیب را به #انسان می‌آورد بسته شد؛ لحظات جان دادن است، علی سر محمد را بر روی سینه نهاد. ظرف آبی کنار محمد بود و هر گاه که اندکی به هوش می‌آمد دستش را در آب فرو می‌برد و بر صورتش می‌کشید و می‌گفت: خدایا ! در سکرات مرگ یاریم کن، خدایا در سکرات مرگ مرا بنگر...

🔸زنان برخاستند و پیش آمدند، در چهره محمد خیره شدند و آری! آری!
عایشه سرش را به روی محمد خم کرده بود و انتظار می‌کشید. #,فاطمه دور از اجتماع زنان بر دیوار، تنها تکیه کرده بود و به سختی می‌کوشید تا نبیند.
سکوت بی تاب و دردناکی بود، ناگهان لب‌های محمد تکان خورد: بل الرفیق الاعلی...
و پیامبر مرد...

@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار شماره ۲۸ / روش شناخت اسلام