گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🪴 شریعتی و پرسش بنیادین ما

دکتر #بیژن_عبدالکریمی

🔆 آن چیزی که #شریعتی را شریعتی می‌کند و او را از دیگران متمایز می‌سازد این است که وی کوشید دیالوگ و رابطه‌ای دیالکتیکی میان عقلانیت سنتی و عقلانیت مدرن ایجاد کند؛ بی‌آنکه یکی از آن دو را بر دیگری چیره سازد. این در حالی است که سنت گرایان (در معنای عام کلمه) درپی آن هستند که عالم #مدرن را به عالم #سنت بکشانند؛ یعنی می‌خواهند عالم مدرن را بر اساس چارچوب‌های مفهومی عالم سنت بفهمند، لذا نمی‌توانند به سرشت و حقیقت عالم مدرن و زیست جهان کنونیِ ما پی ببرند. از سوی دیگر خیل انبوه روشنفکران ما نیز می‌کوشند ارزش‌ها و #جهان‌بینی نهفته در سنت را انکار کنند و با تأثیرپذیری از جهان‌بینی و ارزش‌های عصر روشنگری، موضعی ضد سنت دارند یا حداکثر، همچون روشنفکران به اصطلاح دینی، می‌کوشند به نحوی سنت را مدرن کنند و صورت مدرن را به ماده سنت تاریخی تحمیل نمایند. در این روش نیز سنت از روح خودش تهی می‌شود. درصورتی که #علی_شریعتی نه می‌خواهد #مدرنیته را به عالم سنت، و نه سنت را به عالم مدرن تقلیل دهد و همین امر نیز باعث شده است که وی هم از جانب سنت گرایان و هم از طرف نوگرایان مورد هجمه و انتقاد شدید قرار گیرد و لذا نه مدرنیست‌ها و نه سنتی‌ها هیچ یک او را از آن خود و گروه اجتماعی خویش تلقی نکنند.

🔆 آنچه شریعتی به منزله #دین، #اسلام یا #تشیع می‌فهمد در قیاس با آنچه بسیار دیگری می‌فهمند، صرفاً یک «مشترک لفظی» است..!
آن چیزی که شریعتی به منزله‌ی دین یا اسلام می‌فهمد امری وجودی (اگزیستانسیل) است؛ یعنی شریعتی دین را نه صرفاً به منزله‌ی بخشی از #فرهنگ یا یک نظام #تئولوژیک یعنی به منزله‌ی مجموعه‌ای از باورهای نهادینه شده تاریخی، یا یک ابژه و موضوعی برای پژوهش علمی یا یک #ایدئولوژی سیاسی، بلکه دین را به منزله‌ی نحوه‌ای از هستی و بودن #انسان در جهان می‌بیند و می‌توان بیان داشت که مواجهه‌ی وی با دین علی‌رغم اینکه یک مواجهه‌ای مؤمنانه بوده، مواجهه‌ای پدیدارشناسانه نیز هست و این وجه پدیدارشناسانه همان چیزی است که در میان سنت گرایان و نیز نوگرایان جامعه‌ی ما تا حدودی زیادی غایب است.

🔗 مطالعه‌ی متن کامل این مصاحبه

@Shariati_Group
🔵 شریعتی، معلم کدام انقلاب؟

🔅در آستانه سالگرد انقلاب #مردم / مروری دوباره بر مقاله دکتر #سوسن_شریعتی در مجله شهروند، مورخ بهمن ۱۳۸۶ تحت عنوان شریعتی، معلم کدام انقلاب؟

معروف است که #شریعتی معلم #انقلاب بود. اما ما در روزگاری به سر می‌بریم که با این هر دو مؤلفه، “معلمی و انقلاب” مشکل پیدا کرده‌ایم..!
نه معلمی چندان اعتباری دارد و نه از انقلاب، - مقصود البته نفس مفهوم انقلاب – دل خوشی هست. معلمی که در بسیاری اوقات با کلیشه پروری، آگاهی‌های کاذب، برانگیختن شور و انهدامِ شعور، دادن دستورالعمل‌هایی برای رستگاری، یکی انگاشته شد (و امروز می‌شنویم ویوا-آکادمیا viva académia) انقلاب هم که مستعد تخریب و خشونتِ انقلابیون سابق یا معتقدند که:
الف- انقلاب خوب بود، اما #اصلاحات بهتر است؛
ب- انقلاب خوب بود اما وای به حالت اگر همچنان به آن فکر کنی.
پ- یا اینکه «رفته‌ایم این راه را نه بهرام است و نه گورش» و از همین رو عطای سیاست را به لقای آن می‌بخشند، چه به قصد کسب آن و چه به منظور در افتادن با آن.

در نتیجه یا باید بشوی #اصلاح‌طلب یا کارگزار سازندگی و یا فعال فرهنگی. در هر سه حال شریعتی با همان خاطره معلمی‌اش در انقلاب می‌ماند روی دستمان!

🔹آیا شریعتی معلمی بود انقلابی؟
در #معلم بودنش که تردیدی نیست. در محتوای تعلیمش می‌شود تا اطلاع ثانوی بحث کرد. لااقل تا زمانی که مواد آموزشی او، بزنگاه‌های زیستی ما باشد: نسبت #سنت و #مدرنیته، نسبت شرق و غرب، نسبت #عقل و #ایمان، نسبت سنت و #مذهب، #ایدئولوژی و #فرهنگ، اینکه پروژه اجتماعی اصلاح دینیِ او همانی بود که بعداً نامش #اسلام_سیاسی شد! و مبنای #دین و #حکومت؟
بازگشت به خویشتن او رقیب بنیادگرایی بود و یا همدست او؟ اینکه #عدالت طلبی او در برابر #دموکراسی خواهی بود؟ چپ بود یا لیبرال؟ چیز دیگری خواست و چیز دیگری شد؟ و…

🔹بیایید لجبازی کنیم و امیدوار بمانیم: شریعتی سال‌ها است که «ما» ی مذهبی را عصبانی می‌کند، «ما» ی اجتماعی را تحریک می‌کند و «ما» ی خلوت نشین را مضطرب و به این معنا «معلم انقلاب» باقی می‌ماند، حتی اگر معلمی و انقلاب امری از مد افتاده باشد..!

#انقلاب_۵۷
@Shariati_Group

🔗 مطالعه متن کامل
🔷 غیاب روشنفکران کم سعادتی جامعه است

📌صد سال روشنفکری ایرانی در گفتگو #احسان_شریعتی با روزنامه اعتماد

🔹روشنفکران به طور خاص کسانی هستند که از کار سنتی فرهنگی خود خارج می‌شوند و در جامعه مداخله می‌کنند و با اینکه به‌شکل تخصصی و حرفه‌ای سیاستمدار یا اقتصاددان نیستند، اما در جهت‌گیری اجتماع و اقتصاد موضع می‌گیرند. روشنفکران از جمله در #تاریخ ایران کسانی هستند که «ایده»های نو و اندیشه‌های تازه برای جامعه می‌آورند. اما تفاوت #روشنفکر با #متفکر و #فیلسوف این است که به نقد #قدرت («گفتن #حقیقت به قدرت») می‌پردازد یا قدرت به او می پردازد!

🔸تاریخ روشنفکری در #ایران را نیز باید «دورانی» دید: یک دوره آغازین داریم که «منورالفکران» هستند و به تنویر افکار می‌پردازند و ایده‌های نو می‌آورند. پارادایم حاکم شیفتگی نسبت به تجدد است. سرخوردگی ناسیونالیستی نسبت به قدرت‌هایی خارجی، به علاوه ورود اندیشه‌ی سوسیالیستی و مقاومت فرهنگی مشروعه‌خواهان، زمینه‌های دوره یاس و سرخوردگی نسبت به غرب و تجدد، را فراهم آورد. پس از تا به امروز که امیدواریم به نوعی رویکرد نقادانه و تفکیکی و تعادل نسبت هویت ملی و فرهنگی و به تجدد و غرب از دیگر سو رسیده باشیم.

🔹تجربه‌های تلخ گذشته باعث غلبه‌ی نوعی نگرش منفی نسبت به امر تشکل و تحزب شده و موجب گردیده که جامعه ایران از تشکل نایافتگی صنفی و سیاسی رنج ببرد.

🔸نقادی جنبش روشنفکری به این معنا نیست که روشنفکران تصمیم‌ گیرنده بودند، آنچنان که مخالفین روشنفکران در بین اقشار حاکم می‌گویند که روشنفکران بودند که جامعه را منحرف کردند و آنچه بر سر ما آمده، تقصیر ایشان بود!

🔹در شناخت #فرهنگ خودی ضعیف بودند. نشانه‌ی این ضعف را در ترجمه می‌توان دید... همچنین روشنفکران در دوره‌های انسداد سیاسی تمایل داشتند که در خود بخزند و زبانی زرگری (ژارگون) بین روشنفکران در حلقه‌های بسته فکری رایج شود.

🔸حتی اگر روشنفکران ناقد سلیقه عام هستند و با عوام گرایی و پوپولیسم و عوام فریبی یا دماگوژی مخالف، وظیفه دارند که با جامعه گفتگو کنند تا برای جامعه امکان مفاهمه را فراهم کنند و افق‌های جدیدی را برای آن بگشایند.

🔹در عرصه روشنفکری نیازمند روشنفکرانی هستیم که هم محلی(local) و هم جهانی(global) هستند... پس همچنان به ضرورت روشنفکر به معنای #متفکر_متعهد باور دارم. زیرا این روشنفکران هستند که بازتولید معنا می‌کنند و چشم انداز می‌سازند و هویت تاریخی را حفظ و منتقل می‌کنند و برای جامعه نوآوری و دگربودگی پدید می‌آورند. بنابراین ما به روشنفکر به این معنا نیاز داریم.

#سنت
#مدرنیته
#اندیشه
#روشنفکری

@Shariati_Group
@Dr_ehsanshariati

📌مطالعه کامل متن این مصاحبه به وبسایت احسان شریعتی مراجعه فرمایید
📌 عناصر منحصربفرد گفتمان شریعتی!

🔅اکنون که به سالروز کوچ ابدی دکتر #علی_شریعتی نزدیک می‌شویم؛ و در حالی که دهه‌هاست این سرمایه‌ی فرهنگی رخ در نقاب خاک کشیده، دیگر در میان جوانان این مرز و بوم مقبولیت چندانی ندارد؛ برآنم یادداشت کوتاهی را برای بزرگداشت نام او تقدیم دوستان کنم؛

🔅نا گفته پیداست که هیچ #انسان تحصیل کرده در مدارج بالایی به صرف استعمال سیگار #روشنفکر تلقی نمی‌شود! اما در روزگاری نه چندان دور، سیگار بر گوشه‌ی لب آکادمسین‌ها و دانشگاه دیده‌ها، نماد روشنفکری قلمداد می‌شد اما این قماش از روشنفکران عموماً دل خوشی از #دین و دیانت نداشتند و اساساً با آن سر ناسازگاری داشتند؛ این میانه اما دکتر علی #شریعتی یک استثناء بود.

🔅شریعتیِ #جامعه_شناس، دانشگاه دیده و از خارج برگشته‌ای بود که همچنان به سنت تاریخی خویش #عشق می‌ورزید. من هیچ وقت با قرار دادن شریعتی در قفسه‌ی روشنفکران دینی تفاهم نداشته‌ام؛ شریعتی دانسته یا ندانسته ویژگی‌هایی داشت که او را حتی در ظاهر با دیگران متمایز می‌کرد، و همینجا هست که باید به سراغ نمادهایی برویم که این تمایز را در ذهن مخاطبان شریعتی جا می‌انداخت.

🔅چه طور ممکن است که کسی به اعتباری واقعاً به جمع اضداد توفیق یابد از طرفی تحصیل در فرنگ آن هم در فرانسه‌ی آن دهه ها و درس خوانده‌ی سوربن #پاریس و معروف به آقای جامعه شناس، و از طرفی عاشق دلداده‌ی به "#حسین" وارث آدم و "#علی" حقیقتی بر گونه‌ی اساطیر... !

🔅اساساً کسی که کراوات می‌بندد و سیگار می‌کشد و از دین دفاع می‌کند و البته آشنای به تفکر انتقادی و علم زمانه‌ی خویش است، پتانسیل تمایزیافتگی را بالقوه داراست، اما این مشخصات در ظاهر کفایت نمی‌کرد تا شریعتی؛ شریعتی شود؛ این مرد خراسانی سری شوریده و زبانی آتشین داشت و روحی البته بزرگ..‌. و مجموع این معجون باطنی و ظاهری از جوانان آن دهه‌ها دلبری می‌کرد، بی کم و کاست...

🔅باید خوشحال بود که دوره‌ی بت سازی‌ها و شخصیت پرستی‌ها به پایان رسیده است؛ اما بلافاصله باید افزود که جای دریغ دارد که در عصر غروب بت‌ها؛ جوانان ما به همین سادگی از معدود سرمایه‌های فکری این سرزمين محروم داشته می‌شوند؛ بی تردید شریعتی مثل هر کس دیگری در ساحت اندیشه بی‌اشتباه نبود، اما راندن وی به چوب #ایدئولوژی اندیشی اجحاف بزرگیست در حق نه تنها او، که در در حق اندیشه؛ بدون اینکه بخواهم به دعوای #سنت و #مدرنیته و دینی و #سکولار و چه و چه وارد شوم باید اذعان کنم حضور عناصر سنت تاریخی و دینی در گفتمان مدرن شریعتی حتی در مقابل دیدگان یک خواننده‌ی انتقادی چیزی کم از یک شاهکار نداشت!

🔅طبایع سنتی به جهت تعلقات خویش کمتر زیست جهان جدید را به رسمیت می‌شناسند، و لاجرم هویتی توپر و مقاومتی به خود می‌گیرند؛ و از پذیرش شکاف مدرنیته در هویت خویش سرباز می‌زنند و این توی ذوق می‌زند؛ رجوع شریعتی به مآثر اما به گمانم چنین نبود. امروز از پس گذر سالیان و در سراسر جهان، دیگر برای اهل نظر سخن از یک چنین امکانی چیزی چندان خلاف آمد عادت نیست؛ کسی مدعی این نیست که شریعتی به پادزهر جهان نیهیلیستیک معاصر دست یافته بود، ولی ای بسا در میان بس بسیاران، شریعتی و گفتمان او هنوز منحصر بفرد و یگانه است. یادش گرامی...

دکتر #محمدحسن_علایی

@Shariati_Group

🔻از نگارنده این مطلب:
🎙 واکاوی امکانات تفکر شریعتی در مواجهه با نیهیلیسم! (سمینار ملی "شریعتی و راه آینده")
.
📌کارنامه مصدق نشان می‌دهد که در ایران امکان یک توسعه دموکراتیک ملی و مستقل وجود دارد


♦️معمولاً تمام انقلاب‌ها و جنبش‌هایمان از #مشروطیت به بعد در مرحله اول تا قبل از پیروزی، با نوعی ائتلاف و اتحاد و وحدت همه‌ی نیروها انجام می‌شده و به پیروزی می‌رسیده است؛ اما وحدت قبل از پیروزی جای خود را به تفرقه پس از پیروزی می‌دهد. تجربه آن ۱۴ سال ۱۲۸۵ تا ۱۲۹۹ تجربه بسیار مهمی در این زمینه است.

♦️ما از #انقلاب مشروطه و دولت #مشروطه، نهایتاً سر از یک #دولت استبدادی درمی‌آوریم که تمام دستاوردهای مشروطه را از بین می‌برد؛ ولی آنچه از آن باقی می‌گذارد و تحقق می‌بخشد، نوعی مدرنیزاسیون بدون #مدرنیته است. دانشگاه ساخته می‌شود؛ اما دانشگاهی که در آن #آزادی و حقیقت‌گویی وجود ندارد. #ارتش #مدرن ساخته می‌شود؛ اما ارتشی که به یک اراده ملی و یک نیروی دموکراتیک مردمی، متکی نیست که بتواند در روز حادثه در برابر دشمن بایستد؛ بلکه برعکس، به یک نهاد مدرن مجهز در راستای سرکوب #مردم تبدیل می‌شود. این تناقض دوره #رضا_شاه است. رضاشاه البته این کارها را به قیمت نابودی #روح و جوهره مشروطیت که چیزی جز حکومت #قانون و آزادی نبود، انجام داد.

در واقع هرگاه آزادی یا #رفاه و #عدالت، در مقابل #امنیت قرار می‌گرفت، اولویت اصلی امنیت می‌شد. به این معنی که امنیت، اولویت اصلی است.

♦️ما اساساً تاریخ ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نداشته‌ایم؛ اما #سلطنت برای اینکه برای خود پشتوانه پیدا کند، مقاطع پراکنده را به هم وصل می‌کند و ۲۵۰۰ سال تمام‌ عیار مستمر و مدام از نظام شاهنشاهی می‌سازد و ارائه می‌دهد. اما آیا همه #تاریخ چنین است؟ در دو، سه قرن اول که #ایران بخشی از امپراتوری بزرگ جهان #اسلام بوده، پس از آن نیز حکومت‌های محلی و امارات و امیرنشینانی چون امیر اسماعیل سامانی، یعقوب لیث صفاری و… حضور دارند. در دوره‌های مختلف نیز امپراتوری‌های مغول، ایلخانی، تیموری را می‌بینیم. در دوره‌های مشخصی نیز سلطنت ایرانی داریم.

♦️اما حتی بین دو دوره‌ی قاجاریه و صفویه نیز دوره ملوک‌الطوایفی داریم. نهاد سلطنت حتی در مقتدرترین دوره‌های #حکومت خود از آن قدرتی برخوردار نیست که به همه جامعه ایران دسترسی داشته باشد و آن استبدادی را که ما تصور و تصویر می‌کنیم، بر همه سرزمین اعمال کند. در دوران پیشامدرن اساساً چنین امکانی وجود نداشته است.

♦️توسعه رضاشاهی توسعه پایدار نبود. جنبه سخت‌افزاری توسعه بیشتر مطرح بود. توسعه پایدار قطعاً یک توسعه #دموکراتیک با مشارکت همه شهروندان البته متناسب با #فرهنگ ایرانی و اسلامی خواهد بود؛ یعنی ما شهروندانی صاحب حقوق انسانی داشته باشیم و شهروندان باید به حقوق خود آگاهی داشته و پاسدار حقوقشان باشند؛ وگرنه حکومت استبدادی که بخواهد از بالا بر رعیت بدون حقوق حکومت کند، توسعه ناپایداری خواهد داشت. توسعه مفهومی است همه‌جانبه که جز بامشارکت شهروندان صاحب حقوق ممکن نیست؛ اما ممکن است حکومت استبدادی از بالا با اتکا به درآمد #نفت مستقر شود و بتواند سریعاً راه و کارخانه بسازد. چنین چیزی ممکن است؛ اما اگر مشروعیت و مقبولیت نداشته باشد، دوامی نخواهد داشت.

♦️کره جنوبی پیش از دموکراتیک شدن، حکومت اقتدارگرایی داشت. تحت آن حکومت اقتدارگرا، رشد اقتصادی در خور توجهی نیز پیدا کرد. یک عامل مهم آن این بود که #بوروکراسی سالمی داشت؛ به این دلیل که #فساد ضد توسعه است. برای اینکه فساد نباشد، یا بوروکراسی از بالا باید چنان قوی باشد که راه را بر هرگونه فسادی ببندد یا حکومت دموکراتیکی وجود داشته باشد که در آن رسانه‌های غیردولتی آزادی داشته باشند تا همه چیز را شفاف کنند؛ درغیر این صورت سیستم استبدادی بشدت در معرض فساد است.

♦️یک نمونه مهم در راستای توسعه پایدار، تجربه دولت ملی دکتر #مصدق است. تجربه مصدق نشان می‌دهد که در بدترین شرایط محاصره اقتصادی و درحالی که حتی یک قطره نفت هم نمی‌توانست بفروشد و قدرت #بریتانیا را نیز در برابر خود می‌دید، در یک وضعیت فشار اقتصادی، در طول آن دو سال و چند ماه کارنامه درخشانی دارد. این کارنامه نشان می‌دهد که در ایران امکان یک توسعه دموکراتیک ملی و مستقل وجود دارد.

♦️دولت #محمد_مصدق اولین دولت در تاریخ ایران است که توانست تز اقتصاد بدون نفت را عملی کند. همچنین اولین دولتی بود که تراز بازرگانی‌اش مثبت شد. درحالی که همواره تاپیش از دولت مصدق، بدهکار بود. در بدترین شرایط اقتصادی از نظر درآمد توانست طرح‌هایی به سود طبقات زحمتکش، دهقانان و… ارائه دهد. درعین حال دولتی بود که در آن حکومت «قانون» وجود داشت، یک دولت دموکراتیک بود که در اوج محبوبیت و نفوذ و کاریزمایی که دکتر مصدق داشت، یک #حزب و #روزنامه به خاطر مخالفت با مصدق تعطیل نشد...
@Shariati_Group

دکتر #هاشم_آغاجری - شرق
📙 رتروتوپیا و جامعه شناسی امنیت جهانی

#معرفی_کتاب

این نوشتار به بررسی یکی از مهم‌ترین آثار منتشر شده در خصوص شرایط مخاطره‌آمیز حاکم بر جامعه جهانی می‌پردازد. کتابی با عنوان «رتروتوپیا» که #جامعه_شناس برجسته زیگمونت باومن آن را نگاشته و بهروز گرانپایه آن را به فارسی برگردانده است. ممکن است پرسیده شود که این اثر با رویکردی جامعه شناختی چه نسبتی با مسائل امنیتی و راهبردی دارد؟ در نگاه اول اینگونه تصور می‌شود که باومن صرفاً مباحثی نظری در خصوص وضعیت جهان امروز بشری ارائه داده است. اما هنگامی که به صورت عمیق‌تر و تحلیلی‌تر با متن برخورد می‌کنیم متوجه می‌شویم که این اثر سرشار از دلالت‌های راهبردی و امنیتی است.

🔅باومن با نگرشی آسیب شناسانه و انتقادی به ما نشان می‌دهد که جهانی که با ابتنای بر عقلانیت، وعده پیشرفت، #رفاه، #آزادی، #رستگاری و برپایی #بهشت بر روی زمین را داده بود، امروزه با جهنمی از «خشونت»، «قبیله گرایی»، «نابرابری»، و «تنهایی» روبه رو است. مؤلفه‌ها و مسائل ناامن کننده‌ای که بیش از هر چیز جهان بشری و به تبع آن جهان ایرانی را نیز با تهدیدات امنیتی مختلف مواجه ساخته است. از این حیث شاید بتوان کتاب باومن را نوعی «جامعه شناسی امنیت جهانی» معرفی کرد که هیچ کشوری از دایره شمول آن خارج نیست. جامعه ایرانی نیز از چالش‌ها و بحران‌های ترسیم شده توسط باومن مانند #خشونت و #تروریسم، قبیله‌گرایی، نابرابری، تنهایی و اتمیسم در امان نیست و این امور به اشکال مختلفی جامعـه مـا را با تهدیدات امنیتی مواجه ساخته‌اند. در نتیجه، بحث حاضر می‌کوشد ضمن معرفی کلی #کتاب و نگرش‌های انتقادی باومن، دلالت‌های خطرساز، امنیتی و راهبردی بحث او را نیز در پیوند با جامعه #ایران تا حد امکان نشان دهد.

🔅زیگمونت باومن، متولد ۱۹ نوامبر ۱۹۲۵ و درگذشته ۹ ژانویه ۲۰۱۷، جامعه‌شناس و فیلسوف یهودیِ لهستانی الاصل بود. وی از سال ۱۹۷۱ به عنوان استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه لیدز #انگستان مشغول به کار شد. باومن یکی از برجسته‌ترین نظریه پردازان اجتماعی جهان بود که در زمینه موضوعاتی چون #مدرنیته و #هولوکاست، #پست‌مدرنیته و هنر پسانوگرا کتاب نوشت.

🔅«رتروتوپیا» به معنای #بازگشت به یوتوپیاست. آن را بازگشت به #آرمانشهر یا بازگشت به آینده هم می‌توان گفت. #رتروتوپیا فراخوانی به نوعی بازاندیشی نو، ژرف و نقادانه‌ی شرایط موجود جامعۀ جهانی و وضعیت #مدرن #انسان امروز است؛
رتروتوپیا هشداری برای توقف در مسیری است که بی‌محابا به سوی #فساد و تباهی می‌رود و بازگشت به گذشته‌ای که عینیت نیافت اما همیشه در قالب #آرمان‌ ها و #ارزش‌ ها یا چارچوبی نظری، الهام‌بخش و امیدوار کننده بوده‌ است. مانند روح #یوتوپیا، محرک رتروتوپیا نیز از امید به #صلح و آشتی ریشه می‌‌گیرد. زیگمونت باومن، برای دستیابی به «جامعه‌ای آزادتر، برابرتر، دموکراتیک‌تر و زیست‌پذیرتر» همگان را به برخاستن و تلاش فرا می‌خواند. او کتاب را با این جمله به پایان می‌برد: «ما ــ ساکنان زمین‌ ــ با یکی از این دو موقعیت روبرو خواهیم بود: یا دست‌های به‌هم پیوسته یا گورهای مشترک...»

@Shariati_Group

📚 مختار نوری، دکترای علوم سیاسی و مدیر گروه روندهای فکری مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه
نویسنده: زیگمونت باومن
مترجم: بهروز گرانپایه
نشر ثالث، ۱۴۰۰
Audio
🔊 درسگفتارهای جامعه‌شناسی ادیان

دوره دکتری "مسائل جامعه‌شناسی ایران"
که حول محور تحلیلی بر روند تحولات و سیر #تاریخ معاصر #مدرنیته و تاثیر و تقابل آن با تفکر الهیاتی، و تمایز میان #سکولاریسم با تقدس‌زدایی در صورت‌بندی‌های جامعه‌شناختی و فلسفی، بخصوص در باب پدیده #انقلاب_اسلامی ایران، توسط دکتر #سیدجواد_میری بررسی می‌شود.

پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

@Shariati_Group
🆔 @seyedjavadmiri
⭕️ آیا دوگانه ایجاد شده به نام اسلام در برابر غرب باطل است


#حمید_دباشی ، #جامعه‌شناس و استاد ادبیات تطبیقی و مطالعات ایرانی دانشگاه کلمبیا، نویسنده #کتاب پایان دو توهم است. دباشی  مشاور فیلم‌هایی، چون قلمرو بهشت اثر ریدلی اسکات نیز بوده است. نوشتار زیر از جمله مقاله‌ی اوست که در نشریه میدل‌ایست آی منتشر شد.

🔅نکبت بارترین تقسیم‌بندی دوگانه‌ای که خوانش ما از #تاریخ جهان را از ظهور #اسلام تا امروز گرفتار کرده، انشعاب خیالی قائل شدن بین دو مفهوم "اسلام" و "غرب" است.

🔅درست مانند هر دوگانه بررسی نشده دیگر از جمله سیاه و سفید، #مرد و #زن و خیر و شر تمایز وجودی فرض شده بین اسلام و غرب نیز نیاز به توجهی انتقادی دارد.

🔅این ایده مطرح می‌شود که اسلام بد و غرب خوب است. مسلمانان "هندی" و غربی‌ها "کابوی" هستند؛ اسلام "تاریک" و غرب "سفید" است. اسلام "مرتجع" و غرب "مترقی" است.
 
🔅برخی ناظران تمام تلاش خود را می‌کنند تا ثابت نمایند که "غرب" در مورد "اسلام" اشتباه کرده است. با این وجود، اسلام و غرب به عنوان دو حقیقت متمایز و دو واقعیت رقیب وجودی و تقریبا مقدر شده علیه یکدیگر قرار می‌گیرند. متفکران ارتجاعی می‌خواهند این تمایز را تشدید کنند درحالی که مترقی‌ها و لیبرال‌ها می‌خواهند از شدت تنش بکاهند. با این وجود، همان گونه که "رودیارد کیپلینگ" نویسنده می‌گوید: "اوه، شرق شرق و غرب غرب است و این دو هرگز به هم نخواهند رسید".

🔅من در پی آن نبودم که بین "اسلام و غرب" بهبودی رابطه ایجاد کنم، بلکه تلاش کردم این دوگانه توهم آمیز را که یک محصول فرعی جامد #مدرنیته غربی (یا آن چه غربی‌های روشنگری می‌خوانند و سایر نقاط جهان را به عنوان تاریک‌ترین فصل‌های #استعمار غارتگرانه خود می‌شناسند) به طور کامل از بین ببرم.

🔅تمثیل "غرب" که ریشه در #فلسفه تاریخ هگلی تک خطی و عمیقاً با رویکرد نژادی دارد از ریشه‌ها و شرایط مدیترانه‌ای، آسیایی و آفریقایی خود کاملا آگاه است. به همین خاطر بیرون انداختن آن بخش قدرتمند تاریخ از خاطرات سرکوب شده‌اش همگی در گرو چسبیدن به توهم "غرب" هستند.

🔅بحث من در اینجا این نیست که اسلام و غرب واقعا دوست یکدیگر هستند و نه دشمن. این که اسلام و غرب با یکدیگر مهربان بوده‌اند و نه دشمن یکدیگر و پس از آن نتیجه‌گیری کنم که بنابراین، ما باید به سمت یک اروپایی سفید پوست مهربان مانند "چارلز سوم" پادشاه تازه بریتانیا که نسبت به مسلمانان بسیار مهربان بوده جذب شویم.
ادعای من این است که کلیت این دو انگاری قائل شدن میان اسلام و غرب نادرست و ناقص است و یک دوگانه ساخته و پرداخته استعماری است مانند دوگانه‌هایی، چون سفید پوست و سیاه پوست، ارباب و برده و مرد و زن که ما باید یکبار برای همیشه بر آن غلبه کنیم و آن را از بین ببریم.

 🔅ادعای من این است که با رهایی جهان از این دوگانه سازی کاذب و جعلی کل شکاف تمدنی تصور شده بین این دو جهان کیهانی که به طور متناقضی درهم تنیدگی آن را تعریف کرده پر خواهد شد.

🔅این شکاف ایجاد شده به ندرت ربطی به تجربیات زیسته مسلمانان یا افراد متنوع و در حال تغییر در جوامعی دارد که توسط #اسطوره "غرب" در کنار یکدیگر قرار گرفته‌اند. بنابراین، پیشنهاد من آن است که مفهوم "غرب" را به عنوان یک کالای ایدئولوژیک و شعار تمدنی قلمداد کنیم که در دوران روشنگری #اروپا ابداع شد و به عنوان کانونی برای ظهور مدرنیته #سرمایه‌داری جهانی شده عمل کرد.

🔅بنابراین، من تلقی مارکسیستی از #دین به‌ عنوان "افیون مردم" و برداشت فرویدی از دین به عنوان یک "توهم" را امری وارونه و علیه آن نظریه پردازان می‌دانم و معتقدم که #مارکس و #فروید هر دو در حال نظریه پردازی همان مفهوم "غرب" که پیش‌تر ذکر شد بوده‌اند و به همان خاطر در توهمات خود فکر می‌کردند که مقوله #مذهب را نظریه پردازی می‌کنند.

@Shariati_Group

🔗 مطالعه متن کامل این نوشتار
💢 درباره ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی»

•بخش اول / دکتر #بیژن_عبدالکریمی استاد #فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی:
ضمن احترام به شخصیت علمی و تلاش‌های نظری دکتر #سیدجواد_طباطبایی، می‌کوشم در خصوص اظهارات ایشان پیرامون وقایع و ناآرامی‌های اخیر و طرح ایده «انقلاب ملی در انقلاب اسلامی» نکاتی را طرح‌ کنم:

🔸به نظر می‌رسد که مواجهه‌ی دکتر طباطبایی با #سنت تاریخی ما بیش از آنکه مواجهه‌ای فلسفی باشد، مواجهه‌ای #ایدئولوژیک است. ایشان در واقع #تجدد و عقل مدرن را مطلق می‌کنند و از چشم‌انداز خرد یونانی، تجدد و #مدرنیته به جامعه و #تاریخ ما می‌نگرند و هر آنچه که ما را به تجدد نزدیک‌ کند از عوامل رشد و بالندگی #تاریخ ما و هرآنچه که ما را از تجدد دور کند، عامل انحطاط ما می‌دانند. در واقع طباطبایی، به منطق شرق‌شناسان تن داده‌اند، و نگاهشان اروپا محور است و به همین دلیل، علی‌رغم احترامی که برای تلاش‌های سترگ‌ ایشان قائلم، لیکن باید اظهار کنم که ایشان نمی‌توانند تاریخ ما را به درستی مفهوم‌سازی کرده و به درستی به سرشت خرد ایرانی نزدیک شوند. در این راستا، ایشان تمام مؤلفه‌هایی که قوام‌بخش #هویت و خرد ایرانی است، اعم از «تفسیر معنوی از جهان»، #عرفان و خرد دینی ایرانی، را عامل انحطاط تلقی می‌‌کنند!

🔸دکتر طباطبایی اصلاً نتوانسته‌اند‌ به این حقیقت نزدیک‌ شوند که #ایران یکی از کانو‌ن‌های معنوی جهان است. درواقع، اگر این خرد معنوی را از ایران حذف‌ کنیم، چیزی از ایرانیت باقی نمی‌ماند. به دلیلِ همین نادیده‌ گرفتن خرد و هویت خاص و معنوی ایرانی است که ایشان سرمایه‌های بزرگ فرهنگی و اجتماعی‌‌ای چون #شریعتی یا #فردید یا فهم اندیشمندانی چون #هانری_کربن از ایران به منزلۀ یک سنت عظیم تاریخی و نوعی #انتولوژی را، به تبع #پوپولیسم حاکم بر جامعه، مورد سخت‌ترین و تلخ‌ترین حملات قرار می‌دهند. به نظر من، بی‌تردید، کربن، شریعتی و فردید، علی‌رغم انتقاداتی که احیاناً می‌توان به آنها داشت، ایران را به عنوان یکی از بزرگترین کانون‌های معنوی جهان درک‌ کرده، به خرد و امر ایرانی نزدیک‌ترند.

🔸متأسفانه نگاه تجددمآبانه، شر‌ق‌شناسانه، و منطق اروپاسالارانۀ [غرب‌زدگی مفرط] دکتر طباطبایی عزیز خود را در تحلیل مسائل اخیر نیز نشان داد. من می‌‌توانم با آقای طباطبایی همسو و همدل باشم که جامعه‌ی جدیدی در ایران در حال شکل‌گیری است و ایران جدیدی متولد شده‌ است. اما به گمانم ما با دومین شکاف تمدنی خودمان مواجه شده‌ایم، بدین معنا که اگر با رویارویی با مدرنیته در صدر تاریخ #مشروطه و قبل از آن وجدان اجتماعی‌ـ‌‌تاریخی ما شکاف برداشت و برج و باروهای قلعه #ایمان سنتی برسر سوبژه مدرن نوظهور ایرانی ویران شد، امروز با ظهور جهان پسامدرن، ما با دومین شکاف تمدنی‌مان مواجه هستیم و همگام با نسل‌های جدید دومین شکاف‌ و گسست تاریخی و تمدنی‌‌مان از میراث، سنت، زیست‌جهان سنتی و هویت ملی و تاریخی‌مان تجربه‌ می‌شود. البته ما امروز فقط شاهد نوعی شکاف و گسست تاریخی نیستیم، بلکه نوعی خشم، کینه، نفرت و طغیان  نسبت به هویت اجتماعی‌‌ـ‌تاریخی و میراث و مآثر ما ظهور یافته است. با #انقلاب سال ۱۳۵۷، که قرار بود نوعی بازگشت به خویش صورت گیرد، متأسفانه به دلیل بسیاری عوامل داخلی همچون حاکمیت فرهنگ جهل و ظاهرپرستی مذهبی، انحصارگرایی دینی و تفسیر ایدئولوژیک از دین در قرائت‌های رسمی از امر دینی، تجسم مادی بخشیدن به ارزش‌های بزرگ باطنی و معنوی  و عدم درک حقیقت خرد ایرانی و همسویی‌های این عوامل بومی با عوامل جهانی‌ای چون ظهور جهان پسامدرن، بسط #سوبژکتیویسم متافیزیکی و دومین انقلاب صنعتی، یعنی تحولات در فناوری‌های اطلاعاتی و ارتباطی و شکل‌گیری شبکه‌های جهانی شاهد بروز نوعی خودزنی و خشم و نفرت نسبت به هر آن چیزی هستیم که متعلق به خودمان است، خشم و نفرتی که به لحاظ اجتماعی و روان‌شناختی کاملاً قابل فهم است لیکن به لحاظ متافیزیکی و تاریخی به‌ هیچ‌وجه قابل تأیید نیست.

🔸در همینجا، باید متذکر شوم که هیچ یک از جریانات فکری و اجتماعی ما، اعم از حوزه‌های علمیه، گفتمان انقلاب، حاکمیت سیاسی و نیز دانشگاه‌‌ها، روشنفکران و #اپوزیسیون ما از جمله خود دکتر طباطبایی و اندیشه‌های ایشان به هیچ وجه آمادگی مواجهه با بحران‌های ایران جدید را نداشته و نداریم. متأسفانه، اپوزیسیون ما و اکثر قریب به اتفاق روشنفکران از جمله آقای سیدجواد طباطباییِ نیز، که همواره کوشیده‌اند بر خلاف روشنفکران، مواجهه‌ای فلسفی با مسائل داشته، از رویکردهای سطحی و ایدئولوژیک فاصله گیرند، اسیر مواجهه‌ای احساسی و ایدئولوژیک با جامعه ایران شده،

@Shariati_Group
🔻 ادامـه
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽 | چراییِ عدم تطابق «سبک زندگی» و مطالبات روبناییِ مورد نظر بخش کثیری از معترضان، نسل‌های بیگانه با هویت فرهنگی و تاریخی خویش و حتی برخی شبه روشنفکران ایرانی با #مدرنیته و مفاهیم اصیل دنیای غرب #مدرن

دکتر #داریوش_سجادی: ما در #ایران جامعه یا طبقه مدرن واقعی نداریم

@Shariati_Group
⭕️ در حَسرت جلال آل‌احمد و در عُسرت روشنفکری

🔸مرحوم #جلال_آل‌احمد در کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» توأمان، با سه کسوتِ متفاوت ظاهر شده است: نخست تحلیل‌گر و نظریه‌پردازی که #روشنفکر و روشنفکران را ابژه کرده است و چه کسی بهتر از او برای این کار که هم تجربه‌ای زیسته دارد و هم با این قماش زیسته است؛ دوم، ناقدِ جدی ایشان است و بالاخره این که نقدش را از موضع و منظری روشنفکرانه بیان کرده است. پس #آل‌احمد در آنجا، هم روشنفکر است و هم روشنفکر‌شناس است و هم ناقدِ آگاه و بی‌محابای روشنفکری در #ایران. او به‌جز درگیر بودن با مسائل کلان‌تر عصر خویش، در تلاش بوده تا نگاه و مسیر روشنفکری در ایران را نیز #اصلاح کند؛ با نظرپردازی و با نقد و با کنش و منش و خوانش روشنفکرانه‌ای که از واقعیات ایران داشت.

🔸دو دسته از خصوصیات معرِّف روشنفکری را می‌توان در جلال یافت و نشان داد. نخست آنها که عمومیت دارند و در دیگران هم کمابیش وجود دارد؛ اما در جلال برجسته‌تر است و در اوج. دسته دوم اما مختص جلال است و همین‌ها او را در بین ایشان، فرید ساخته است.

🔸از خصوصیات دسته اول می‌توان به «پیش‌رو بودن» و «رو به آینده داشتن» و در «پیِ تغییر بودن» اشاره کرد. به‌علاوه «آزادگی» به هر دو معنای آن؛ یعنی هم «وارستگی» از مقام و موقعیت و هم «آزاداندیشی» که یک کمال درونی است و مهم‌تر و ریشه‌ای‌‌تر از آزادیِ اندیشه که به شرایط بیرونی برمی‌گردد. شاهد و نشانه آزاداندیشی در جلال هم آنجاست که روی تعصب و تعبد انگشت می‌گذارد و با همان معیار، نظامیان و متشرعان را از دایره امکان روشنفکری خارج می‌سازد؛ به این صفات باید «جستجوگری»، «مسئولیت‌پذیری اجتماعی» و «داشتن نگاه انتقادی» به اوضاع سیاسی و اجتماعی را نیز افزود.

🔸اما آن دسته که مختص جلال بود و ادراک و انتظار ما را نیز از روشنفکری تغییر داد و اصلاح کرد، در سه ویژگی زیر است. آنها که خلاف‌آمد روزگار جلال بودند و هنوز هم پس از گذشت شش دهه و تحولات و تجربیات فراوان در عرصه‌های مختلف فکری و سیاسی و اجتماعی، با تردید و ناباوری مواجه هستند. آن سه را می‌شود در آن سه نگرانی بنیادی جُست که تا به آخر هم با خود داشت:

🔅نگرانی از بابت #غرب‌زدگیِ حاکمیت و روشنفکران و فضای عمومیِ جامعه؛
🔅نگران از بابت بی‌ریشگیِ روشنفکران و بی‌هویتی؛
🔅نگرانی از بابت جداافتادگی روشنفکران از #مردم.

🔸مسئله جلال که از تعبیر #مدرنیته کمتر استفاده می‌کرد، با غرب بود. با غربِ استعماری؛ با غرب کاپیتالیستی و با غرب لجام‌گسیخته در مسیر #ماشینیسم؛ خیلی مهم نیست که این مسائل و تعابیر از طریق چه امواجی به او رسیده و اصطلاح غرب‌زدگی را از چه کسی گرفته؛ مهم نیست که رویکرد بومی‌گرا و بازگشت به خویشتن را پیش از او چه کسانی مطرح کرده بودند؛ مهم، اثر اجتماعیِ کارِ او به مثابه یک روشنفکر است که در هیچ یک از مبدعان و مدعیان آن تعابیر و نظریات دیده نمی‌شود و این مبین همان فضلی است که روشنفکر دارد و او را از نقش‌ها و جریانات دیگر متمایز می‌سازد.

🔸به همین رو جلال به موضعی رسیده و در موقعیتی نشسته که هم از مدرنیست‌ها و روشنفکران چپ‌ روزگار خویش متمایز شده است و هم از روشنفکران دینی. تمایز جلال از دسته اول، «درون‌خیزی» اوست و از دسته ‌دوم، در «خلوصِ مفهومی» روشنفکری.

🔗 مطالعه متن کامل گزارش

@Shariati_Group

یادداشت #علیرضا_شجاعی‌زند جامعه‌شناس و دانشیار دانشگاه تربیت مدرس بمناسبت یکصدمین سال تولد جلال آل‌احمد
💢 اندرحکایت شیعیان مدرنیته!

🔅این شیعه‌ی #مدرنیته، #انقلاب_اسلامی را به سبب مبنای قرآنی‌اش که بر اساس حق و باطل و با منطق توحیدی عمل می‌کند، غیرعقلانی می‌داند. این سخنان در صدا و سیمای جمهوری اسلامی زده می‌شود!

🔅ریشوهای علوم انسانی خوانده به بهانه‌ی گفتکو و شنیدن حرف مخالف پای هر بی‌سروپایی را به صدا و سیما باز می‌کنند. این مهملات برای عصر به اصطلاح روشنگری و قرن هجدهم و نوزدهم بود که #غرب را توهم عقلانیت گرفته بود و ذهن خود را عقل کل می‌دانست. اما امروز خود غربی‌ها با احتیاط مدرنیته را نماینده عقلانیت می‌دانند، اینطور که این مقلدین دسته چندم، آن را مساوی با عقلانیت می‌دانند. اما «عقل» از نگاه این ضبط صوت‌هایی که صرفاً حرف اساتید غربی‌ خود را غرغره می‌کنند چیست و چگونه کلمه‌ی عمیق عقل و تعقل قرآنی سخیف شده است؟

🔅عقل در مدرنیته به استدلال فروکاسته شد و #راسیونالیسم را در #ایران به #عقل‌گرایی ترجمه کردند، در حالی که عقل از منظر #قرآن و روایات بسیار عمیق‌تر و ارزشمندتر از آن است که به پیام‌آوران مدرنیته، اراذلی مانند جان‌ لاک، دکارت، اسپنسر، آگوست کنت و... داده شود. عقل قرآنی نتیجه‌ی تقواست و به همین دلیل این جوجه مدرنیست‌ها هیچ‌گاه آن را نمی‌فهمند. دوگانه‌های توحیدی مانند ″حق″ و ″باطل″ مبتنی بر عقل قرآنی فهم می‌شوند.


@Shariati_Group
امیر گودرزی
💠 خدا اِنگاری #انسان در عصر سلطه #نیهیلیسم

🔸روزی روزگاری #مدرنیته میدان‌دار بهت‌آوری جهانی بود. #تکنولوژی و اختراعات به‌عنوان معجزات انسان‌های قرن بیستمی شد تا جایی که گفتند جز خودشان هیچ خدایی را بنده نیستند..!

🔹مروجین #معنویت جدید یا به تعبیری پیامبران #دین مدرنیته با صدای بلند #انسان را به‌عنوان «خدای عصر جدید» معرفی کردند. در مدح قدرت انسان همچون هومر حماسه‌های افسانه‌ای سرودند. هر بار با اختراع جدید علمی این خدای بادکنکی فربه‌تر می‌شد و سرمستانه ادیان الهی را به هماوردی و تحدّی فرا می‌خواندند تا #علم را بهانه‌ای برای حذف دین و #خدا به نفع خدای جدید یعنی «انسان» فراهم آورند.

🔸نیل دونالدوالش یکی از مروجین معنویت جدید که به #پیامبر عصر جدید معروف است، در کتاب «ابداع زندگی» گفتگویی با باربارا مارکس‌هابرد، یکی دیگر از شخصیت‌های برجسته‌ی معنویت جدید در محور عصر جدید دارد.

🔹وی در این #کتاب، عصر جدید را عصر بازپس‌گیری قدرت انسان از خدا بیان می‌کند و تکنولوژی را موجب این #خودآگاهی متوهمانه می‌داند. «ما عادت داشتیم تمام توانایی‌های جدید را به خدایانمان نسبت دهیم ولی از وقتی‌که ما خودمان داریم یاد می‌گیریم هوش خود را از طریق ارتباطات سریع‌تر و گسترده‌تر گسترش دهیم، یاد می‌گیریم جسم‌مان را تغییر دهیم؛ یاد می‌گیریم در فضا زندگی کنیم، حتی دنیاهای جدید در فضا می‌سازیم. متوجه شدم که چیز حیرت‌آوری دارد اتفاق می‌افتد. ما قابلیت‌مان را به خدایان‌مان نسبت می‌دادیم و حالا این قابلیت را به اصل خودش یعنی خودمان. ما داریم چیزی می‌شویم که عادت داشتیم خدایان بخوانیم. چرا حالا، چرا سال پیش، دهه‌ی پیش یا قرن پیش نه؟ چرا این امر دارد اتفاق می‌افتد؟ چون وقتش است. چرا که علم و فناوری، قدرت‌های تازه‌ای به ما داده‌اند که عظیم‌تر از قدرت‌هایی است که بشر تاکنون داشته است؛ حالا می‌توانیم حقیقتاً خودمان را بشرهای جهانی خیلی کم سن و سال بخوانیم. زمین به‌ مثل یک کودکستان برای خدایان کوچک است، ولی باید تکامل آگاهانه را سریع یاد بگیریم”. (کتاب ابداع زندگی ص ۸۳)

🔸اما با ظهور سلاحی بیولوژیک تحت عنوان ویروسی ناشناخته و فراگیر به نام #کرونا، عمر تفرعن «انسان‌ - خدای مدرنیته» کوتاه شد. انسان کودک‌خدا، تنازع بقاء را به تکامل شعوری ترجیح داد.

🔹غول‌های رسانه‌ای اگر خاطرات کرونایی را در حافظه‌ی تاریخی خود ثبت کنند، مرور خاطرات صف‌های خرید اسلحه برای تنازع بقاء، به‌مرگی سالمندان، غارت فروشگاه‌ها و عجز علم برای حفظ جان هزاران انسان در برابر یک ویروس نادیده دیگر هیچ‌وقت سودای خدایی را در ذهن هیچ بنی‌بشری نمی‌آورد. انسان پسا کرونا ندای #فطرت خود را واضح‌تر شنید. قدرت الهی و عجز خود را به عیان مشاهده کرد و دست تسلیم بالا برد...

@Shariati_Group
رسول حسن‌زاده
📙 اخلاق یهودی و تمدن غربی

#معرفی_کتاب

🔸#مدرنیته یا همان #روح و فلسفهٔ ایجاد #مدرنیسم را می‌توان تحولات گستردهٔ دنیای غرب تلقی کرد که پس از دوران طولانی جمود و رکود #علم و الهیات منسوخ شدهٔ مسیحی یهودی (قرون وسطا) و تحولات دورهٔ #رنسانس، فصل جدید و متفاوتی را نسبت به تفکرات گذشته (سنت) مغرب زمین ایجاد کرد. تغییرات همه جانبه‌ای در #سیاست، #فرهنگ، #اقتصاد و روابط اجتماعی آدمیان نیم‌کرهٔ غربی که به سرعت همهٔ مرزهای جهانی را در نوردید.

🔸در معرفی این #کتاب آمده است که سعی در معرفی رویکرد مشترک اشرار #صهیونیست و فرهنگ و #تمدّن غربی دارد. رویکردی که تمامیت شیطنت، حرص، ولع، دنیاطلبی و بررسی ویژگی‌های بیان شده در #قرآن کریم برای یهودیان و تطبیق آن با آنان در عصر حاضر را به نمایش گذاشته است.

🔸در حالیکه شرق در هوای تجربهٔ مدرنیته و رسیدن به قافلهٔ تمدن از همه چیز خود می‌گذرد و بی‌پرسش و جست‌وجو جملهٔ سنت‌های فرهنگی و مقدس خود را به فراموشی می‌سپارد، پایه‌های مدرنیته به لرزه درآمده است. پرسش و انکار جای ولع و حرص دستیابی به #مدرنیزاسیون را گرفته است. چنانچه شرق اسلامی در آغازین روزهای تجربهٔ #غرب هوشمندانه و متفکرانه از بنیادهای تفکر و فرهنگ غرب و مدرنیته پرسش می‌کرد، به وضع فلاکت بار امروزین نمی‌رسید؛ وضعی که او را در میان آسمان و زمین معلق و بحران را قرین روزان و شبانش ساخته است.

@Shariati_Group

اثر سیدمحمدباقر رکنی
📖 نشر هلال | ۱۳۸۹
🔗 خرید بصورت الکترونیکی
📕 «حسین وارث آدم»

🔸این #کتاب نیز مثل اکثر قریب به اتفاق آثار #شریعتی در راستای تلاش او به منظور احیا و بازخوانی #سنت تاریخی ما در دورانی است که #فرهنگ و تفکر #مدرن در حال بسط و سیطره کامل، و فرهنگ و تفکر سنتی رو به اضمحلال بوده است. همچنین شریعتی به واسطه‌ی بازخوانی مفهوم «شهادت» خواهان نزدیک شدن به وجدان مغفوله‌ی جامعه و دعوت افراد خو کرده به اخلاق ذلت و بردگی به نوعی اصالت و خودجوشی بوده است.
در روزگار ما به تبع سیطره #مدرنیته و تمدن متافیزیکی غرب معنای متافیزیکی از #حقیقت در سراسر جهان سیطره یافته است. اما در سنن دینی و معنوی شرقی حقیقت معنای کاملاً متفاوتی داشته و «حقیقت» و «حضرت حق یا امر متعالی» در وحدت و این‌همانیِ شان مورد تفکر قرار می‌گیرد. در همه‌ی سنن دینی، شرقی و معنوی یکی از نشانه‌های باورمندی به وجود حقیقت و وفاداری با عهد و پیمانی که میان #انسان مؤمن متفکر با حقیقت وجود دارد، آمادگی فرد مؤمن و متفکر برای مواجهه‌ای انتخابی و آزادانه با پدیده «مرگ» است. در سنت تاریخی خود ما نیز «شهادت»، یعنی مرگ در راه #خدا و #ایمان به خداوند در همین سیاق، یعنی بر اساس درک خاصی از حقیقت و وجود پیوندی ازلی و ابدی میان فرد مؤمن با خداوند باید فهمیده شود. البته باید توجه داشت که «شهادت» و «آمادگی برای شهادت» از ارزش‌های بسیار متعالی سنن دینی و معنوی از جمله #اسلام و #تشیع و حتی سنن غیردینی بوده است. حتی #سقراط که یکی از بنیان گذاران سنت متافیزیک یونانی است، #فلسفه را «مشق مرگ» و آماده شدن برای رویارویی با مرگ می‌داند.

🔸کتاب «حسین وارث آدم» یکی از زیباترین و عمیق‌ترین آثاری است که در #تاریخ گذشته و حال ما در خصوص #شهادت به تحریر درآمده است. در این اثر غنا و گستردگی فرهنگی و عمق آگاهی و #خودآگاهی تاریخی شریعتی به خوبی خود را نمایان می‌سازد. در «حسین وارث آدم» شریعتی می‌کوشد تا بر اساس درکی وجودی (اگزیستانسیالیستی) شهادت را از یک باور بومی، قومی و فرقه‌ای که صرفاً مورد اعتقاد شیعیان است، به یک نحوه نگرش و به یک #فلسفه_تاریخ برای همه‌ی آن کسانی تبدیل کند که راهی برای نجات انسان از بردگی و اسارت جست وجو می‌کنند.

🔸اثر شریعتی مواجهه‌ای وجودی (اگزیستانسیالیستی) با مقوله مرگ خودآگاهانه و انتخابی(شهادت) و نه رویکردی تاریخی یا تئولوژیک با رویداهای #عاشورا است. شریعتی اعتقاد داشت که در نگرش شیعی نوعی فلسفه تاریخ وجود دارد و این فلسفه تاریخ خود را در «زیارت وارث» آشکار می‌سازد. او خواهان درک حماسه‌ی کربلای حسینی بر اساس نوعی فلسفه تاریخ بشری، خارج از باورهای قومی، اعتقادی و کلامی بود...

@Shariati_Group

📚 از نظرگاه دکتر #بیژن_عبدالکریمی