گروه شریعتی
573 subscribers
1.67K photos
557 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
⭕️ زمانی که زنان «مسأله» شدند!

″. . . امروزه «مسأله زنان» سوژه‌ای است که همه ساحت‌ها از جمله #دین، سیاست، اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و… را درگیر کرده [ اما همواره این گونه نبوده]. . .
به دنبال جنبش‌های زنان در دهه هفتاد، در فرانسه نشستی برگزار و در آن بررسی شد که «آیا زنان سوژه تاریخی هستند؟ و تاریخ دارند؟» چراکه برای دارا بودن تاریخ باید سند، ردپا و امر مکتوب داشت.

در دهه‌ی هشتاد، نشست دیگری برگزار و در آن بررسی شد که فرض را بر این می‌گذاریم که زنان تاریخ دارند اما آیا می‌توان تاریخ‌شان را نوشت در عین اینکه موجودیت تاریخی به ثبت رسیده‌ای ندارند؟
اما در دهه‌ی نود، مجدداً، نشست سومی برگزار و در آن پرسیده شد اصلاً مگر می‌شود تاریخ نوشت بدون زنان؟

. . . در تمدن یونان قبل از مسیحیت اساساً بحث تبار بشر موضوعیت نداشت چه برسد به اینکه بخواهیم در مورد زنانگی یا مردانگی سخن بگوییم. از این رو، سوژه‌های اصلی در یونان قدیم، اسطوره‌ها و الهه‌های شهرها بودند. بنابراین، ما در این دوره، با هیچ «تنش جنسیتی» مواجه نیستیم. اما از قرن یکم به بعد و تحت تأثیر مسیحیت، بتدریج شاهد ردپای زنانه‌-مردانه هستیم چراکه اساساً در ادیان ابراهیمی است که با وارد کردن «اسطوره آدم و حوا»، پدیده‌ای به‌عنوان «مرد» و «زن»، سوژه و مسأله می‌شود. به تعبیری، پس از آنکه «اسطوره» جای خود را به «دین» می‌دهد و خدا، انسان را به‌عنوان نماینده و جانشین خود معرفی می‌کند، بتدریج «انسان» تشخص می‌یابد و «امر انسانی» سر می‌زند اما در این دوره، با وجود تشخص یافتن انسان، «زن» در تفسیر قرون وسطایی، در هبوط (پرتاب‌شدگی انسان به زمین) همدست شیطان قلمداد شده است و تا رنسانس و اومانیسم این دیدگاه ادامه دارد.

از این رو، از قرن چهاردهم به بعد زنانی داریم که معتقدند باید موقعیت زنان را به گونه دیگری تفسیر کرد و با تفسیر دیگری از دین، به زنان به‌عنوان «سوژه‌های اجتماعی» نگریست. در این راستا، #رنسانس و بعد رفرم دینی و در ادامه #اومانیسم، زمینه‌ی این تفسیر مجدد را فراهم کرد و از #زن اعاده حیثیت شد.

مقطع سومی که در اروپا اهمیت پیدا می‌کند، #انقلاب فرانسه تا پایان قرن نوزدهم است. در این جامعه، با بشر در معنای جدیدی مواجه می‌شویم و نخستین #حقوق‌بشر در انقلاب فرانسه کلید می‌خورد. با وجود اینکه زنان در این انقلاب، نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کنند اما همچنان از «حق رأی» محروم هستند!
بر این اساس، می‌توان گفت که در جریان انقلاب فرانسه «بشر» سر می‌زند اما «زن» خیر!
۴۰ سال بعد، دوباره زنان نقش مهمی را در کمون پاریس بازی می‌کنند، اما همچنان از دادن رأی محروم هستند و اینجا است که در پایان قرن نوزدهم در فرانسه، از سوی زنان، نهضتی برای حق‌رأی به وجود می‌آید و نخستین جنبش‌های ‌‌فمینیستی کلید می‌خورد.
#فمینیسم از واژه «femme» به معنای «زن» گرفته شده و به «طرفداران زنان» تعبیر می‌شود. در ابتدا در قرن نوزدهم، فمینیسم یک اصطلاح پزشکی بود و به مردانی اطلاق می‌شد که رفتار زنانه داشتند. فعالان حقوق زن این اصطلاح را از حوزه پزشکی به حوزه اجتماعی وارد کردند و آن را «جنبش زنان» نامیدند. به همین دلیل، موج اول فمینیسم به زنانی اطلاق شد که ادای مردان را درمی‌آوردند.
موج اول فمینیسم، از پایان قرن نوزدهم شروع شد و تا پایان جنگ جهانی دوم ادامه ‌یافت و به زنانی اطلاق می‌شد که خواهان حق‌رأی بودند اما چه در ترکیب با چپ‌ها (#مارکسیست ها) و چه در ترکیب راست‌ها، همچنان مسأله زنان به تعویق انداخته می‌شد.
در پایان قرن نوزدهم با سه نوع حضور زنان مواجه هستیم؛ نخست، زنان و سیاست؛ افرادی که به شکلی مبارزه‌جویانه خواهان حق‌رأی هستند. دوم، کسانی که دنبال طرح‌های سیاسی نیستند اما فرهنگ‌سازند و شکل دیگری از زنانگی را پایه‌گذاری می‌کنند و سوم، آنان که در پی نوعی از برابری‌جویی زنانه و مردانه هستند اما رویکردشان مبارزه‌جویانه نیست؛ به تعبیری، #اصلاح‌طلب هستند و رویکرد براندازنده ندارند.
از جنگ جهانی اول(۱۹۱۴) تا جنگ جهانی دوم (۱۹۴۴) سال‌های مهمی است زیرا در این زمان «زنان» به مسأله بدل می‌شوند هر چند که در عمل در جنبش‌هایشان شکست می‌خورند و در مطالباتشان (خواست حق‌رأی) پاسخی نمی‌گیرند. این در حالی است که در جریان جنگ جهانی اول، اتفاق مهمی در حوزه زنان رخ می‌دهد و از آنجا که در جریان جنگ، ۱۰ میلیون از مردان کشته می‌شوند، زنان جای آنان را در کارخانه‌ها می‌گیرند و از این رهگذر به «امر اجتماعی» ورود می‌کنند و زن جدیدی سر می‌زند. بنابراین در پایان جنگ جهانی دوم با وجود اینکه چهار دهه شکست زنان را شاهد هستیم اما با زن جدیدی مواجه می‌شویم که در ادبیات، اجتماع و دنیای کار حضور فعال و عاملانه‌تری دارند...″

دکتر #سوسن_شریعتی

@Shariati_Group
🆔 @VoNoKh
⭕️ #فرانسیس_فوکویاما فیلسوف و نظریه پرداز معروف امریکایی است که نظريه "پایان تاریخ" او باعث شهرتش در جهان شد. خلاصه سخن او این بود که بعد از فروپاشی #شوروی، جهان سلطه‌ی "لیبرال دموکراسی" را خواهد پذیرفت و این مکتب، بهترین و عالی‌ترین مدل بشری برای اداره کشورهاست! که بعد از آن مدل بهتری نخواهد آمد...

اما کمتر از ۳ دهه بعد در سال ۲۰۱۴ میلادی، #فوكوياما در گفتگو با برنامه هارد تاک بی‌بی‌سی اصل حرف خود را پس گرفت و رسماً اعلام کرد: «من فکر نمی‌کنم که جهت تاریخ، هنوز هم به سمت #لیبرال_دموکراسی باشد.
#دموکراسی بسیار شکننده است و آنچه من طی این ۲۵ سال به آن رسیده‌ام این است که ایجاد نهادهای دموکراتیک بسیار دشوار است، به خصوص حکومت‌های دموکراتیکی که بتوانند بدون فساد اداری و مالی به مردم خدمات بدهند...
من هیچ‌گاه #آمریکا را الگویی برای سایر کشورها معرفی نکرده‌ام... به عقیده‌ی من، آمریکا هنوز هم به ارتش خود دل بسته است و یکی از دلایل شکست دموکراسی هم همين موضوع است. آمریکایی‌ها فکر می‌کردند که می‌توانند با قدرت نظامی، شکل دنیا را تغییر بدهند. اگرچه که دولت آمریکا نسبت به دولت قرن نوزدهم از بسیاری از فسادها رها شده است، اما همان فسادها به‌گونه‌ای دیگر دوباره به نظام آمریکا برگشته‌اند، از جمله اینکه گروه‌های مختلف آن چنان در کنگره و دولت نفوذ دارند که عملاً موضوع «نمایندگی مردم»
را به فراموشی سپرده است. بانک‌ها و شرکت‌های بزرگ می‌توانند سیاست‌های دولت را به نفع خود تغییر دهند. این دموکراسی نیست، یعنی ایده آل دموکراسی و هر نفر، یک رأی نیست. »

🔅 این مساله به شدت من را به یاد سخنی از معلم #علی_شریعتی انداخت که قریب به پنج دهه قبل می‌گفت:

"... باز نسل‌ها مبارزه و فداکاری و قربانی در جست‌و‌جوی رهایی، تا انسان به "علم" دل بست و "آزادی"، تا او را از بند آنچه به نام #دین بر گردن‌اش نهاده‌اند برهاند. #رنسانس کرد. به "لیبرالیسم" رسید و به‌جای حکومت "تئوکراسی"، "دموکراسی" را چتر نجات خویش گرفت. گرفتار #سرمایه‌داری خشنی شد که در آن دموکراسی به همان اندازه کاذب بود که #تئوکراسی، و لیبرالیسم میدان بازی بود که در آن تنها "سواره‌ها" به ترک‌تازی می‌پرداختند و در "رقابت" و "غارت" آزاد بودند.
#انسان باز قربانی‌ِ بی‌دفاع قدرت‌های مهار گسیخته‌ای شد که #علم و #تکنیک را همه بر مدار جنون‌آور منافع مادی و آزمندی متصاعد خویش می‌گرداندند..."

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۴ / انسان / ص ۱۱۷

@Shariati_Group
⭕️ روشنفکر و پروتستانتیسم

"... #روشنفکر، در این جامعه، و در این لحظه، برای آزاد کردنِ مردم، و هدایتِ آن‌ها، و ایجادِ یک #عشق و #ایمان و جوششِ تازه و روشنایی بخشیدن به ذهن‌ها و اندیشه‌ها و آگاه نمودنِ مردم از عواملِ جهل، خرافه، ستم، و انحطاط، در جوامعِ اسلامی، باید از "مذهب" آغاز کند. #مذهب، به معنای این فرهنگِ مذهبی‌ِ خاص، و این برداشت و تلقی‌ِ درست و مستقیم، نه آنچه که موجود است و در برابرش می‌بیند، بلکه، درست علیهِ آن، و حتی برای نفی‌ آنچه که در برابرش می‌بیند.

روشنفکر باید به ایجادِ یک #پروتستانتیسمِ اسلامی پردازد، تا هم‌چنان که پروتستانتیسمِ مسیحی، اروپای قرونِ وسطی را منفجر کرد و همه‌ی عواملِ انحطاطی را، که به نام مذهب، اندیشه و سرنوشتِ جامعه را، متوقف و منجمد کرده بود، سرکوب نمود، بتواند فورانی از اندیشه‌ی تازه و حرکتِ تازه به جامعه ببخشد.

برخلافِ پروتستانتیسمِ اروپایی، که در دست‌اش چیزی نداشت، و مجبور بود از مسیحِ صلح و سازش، یک مسیحِ آزادی‌خواه و مسئول و جهان‌گرا بسازد، یک پروتستانتیسم مسلمان، دارای توده‌ی انبوهی از عناصرِ پر از حرکت، روشن‌گرایی، هیجان، مسئولیت‌سازی و جهان‌گرایی است، و اساسی‌ترین سنتِ فرهنگی‌اش، سنتِ شهادت و کوشش و تلاشِ انسانی است و تاریخی پُر از مبارزه‌ی بین عدل و ظلم، و مفاهیمِ روشنگر و مسئولیت‌ساز و مدافعِ آزادی‌ انسان دارد، و سرشت‌اش مملوِ از این عناصر است.

پس، نقطه‌ی آغازِ کارِ روشنفکر و مسئولیتِ او، در احیاء و نجات و حرکت بخشیدنِ به جامعه‌اش، ایجادِ یک پروتستانتیسم اسلامی است، تا:

۱. ذخایرِ عظیمِ فرهنگی‌ جامعه‌مان را، روشنفکر، که مهندسِ فرهنگِ جامعه است، استخراج و تصفیه کند، و این موادی را که باعثِ انحطاط و تراکم شده، تبدیل به انرژی و حرکت نماید.

۲. تضاد‌های اجتماعی و طبقاتی را، از بطنِ جامعه‌ی موجود، به قدرتِ هنری، نویسندگی، گویندگی، و دیگر امکاناتی که در اختیار دارد، واردِ وجدان و خودآگاهی‌ِ جامعه‌اش نماید و شعله‌ی آگاهی‌ِ اجتماعی و دانش روشنگر و حیات‌بخشِ پیامبرانه‌اش را، به شب و زمستانِ مردم افکند. این، همان آتشِ خدایی است، که "پرومته" به انسان می‌دهد.

۳. میانِ "جزیره‌ی انتلکتوئل" و "ساحلِ مردم"، که از هم دور افتاده‌اند و هر چه می‌گذرد دورتر می‌شوند، پلی از خویشاوندی و آشنایی و تفاهم و هم‌زبانی ایجاد کند، تا مذهبی که برای «حیات و حرکت» به وجود آمده، در خدمتِ زندگی قرار گیرد.

۴. سلاحِ مذهب را، از دستِ عواملی که، به دروغ، با این سلاح، مسلح شده‌اند، تا قدرتِ خودشان را، اعمال کنند، و یا از آن دفاع نمایند، بگیرد و بدین وسیله، قطبِ مخالف را، خلعِ سلاح کند، تا در حرکت بخشیدنِ به مردم، نیروی لازم را داشته باشد.

۵. با یک #رنسانس مذهبی، یعنی بازگشتِ به آن مذهبِ حیات و حرکت و قدرت و عدالت، هم عواملِ ارتجاع را فلج کند، همان عواملی را که روشنفکر تاکنون تقویت می‌کرد، و هم مردم را از آنچه که موجبِ تخدیر و توقف و انحراف و اغفال‌شان بود نجات دهد، و همان عناصر را، وسیله‌ی احیاء و آگاهی و حرکت و مبارزه‌ی با خرافات کند، و با تکیه بر فرهنگِ اصیلِ خویش، به تجدیدِ ولادت و احیای شخصیتِ فرهنگی‌ خویش بپردازد، و هویتِ انسانی‌ خود، و شناسنامه‌ی تاریخی و اجتماعی‌ خود را، در برابرِ هجومِ فرهنگی‌ غرب، مشخص سازد.

۶. و بالاخره، با ایجادِ یک نهضتِ "پروتستانتیسمِ اسلامی" (به ویژه شیعی، که خود، مذهبِ اعتراض است و عقیده‌اش: اصالتِ برابری و رهبری، و تاریخ‌اش: جهاد و شهادتِ مستمر)، روحِ تقلیدی و تخدیری و تمکینی‌ مذهبِ فعلی‌ توده را، به روحِ اجتهادی‌ تهاجمی‌ اعتراضی و انتقادی، بدل کند، و این انرژی‌ عظیمِ متراکمِ در بطنِ جامعه‌اش و تاریخ‌اش را، استخراج و تصفیه کند، و از آن، ماده‌های حرکت‌زای و عناصرِ حرارت‌بخش، به جامعه ببخشد، و عصرِ خویش را، روشن، و نسلِ خویش را، بیدار کند.

بدین گونه است که، من، به عنوان معلمی دردمند، در میانِ شما، دانشجویانم!، که از عمقِ رنج‌ها و تجربه‌های #تاریخ و مردم‌ام برخاسته‌ام، امیدوارم که روشنفکر، به یک "ایمانِ تازه" برسد، و توده، به یک "خودآگاهی‌ِ جوشان و مترقی"...
زیرا، توده‌ی مردم به "آگاهی" نیاز دارد، و روشنفکرِ ما، به "ایمان" ..."

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۰ / چه باید کرد؟ / ص ۲۹۲
🔵 طالقانی؛ پرتوی از توحید، فراخوانی به دموکراسی شورایی

#احسان_شریعتی در گفت‌وگو با ایکنا در اصفهان:

🔹دین برای #طالقانی یک #رسالت و مسئولیت است. یعنی نگاه ایشان به مقوله #دین از سنخ اجتهادی ـ اجتماعی، نواندیشانه و تحول‌خواهانه در تداوم نهضت دین‌پیرایی (رفرماسیون) و نوزایی (#رنسانس) است.

🔹مهم‌ترین وجه اشتراک فکری میان راهکارهای آیت‌الله طالقانی و دکتر #شریعتی، الهیات رهایی‌بخش و نوع تلقی خاص از #توحید به‌ مثابه «جهانبینی» و پشتوانه کلامی ـ فلسفی جهت‌گیری سیاسی و اجتماعی بود و نیز همسویی اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی که این دو داشته‌اند.

🔹مرحوم طالقانی و دکتر شریعتی از لحاظ جهت‌گیری فکری عضو خانواده احیاگران ـ اصلاحگران دینی بودند و از نظر سیاسی نیز در یک جبهه مشترک سیاسی ملی ـ مردمی حضور داشتند. بنابراین در عین حال که رابطه‌ی مرحوم طالقانی و دکتر شریعتی رابطه‌ای پدرانه و پسرانه بود، ولی طبیعی است که تفاوت‌های فکری به لحاظ برداشت‌های نسلی و عصری بین آنها وجود داشته باشد.

🔹در دوره فکری مرحوم #محمدتقی_شریعتی، آیت‌‎الله طالقانی، مهندس #بازرگان و دکتر #سحابی، نوعی تفکر و رویکرد علم‌گرایانه وجود داشت، زیرا در آن مقطع، پیشرفت و جهش‌های علمی و تکنولوژی در جهان می‌درخشید و این برای روشنفکران جوامع مختلف مرجع علمی بود. در نسل بعد، یعنی در نزد کسانی مثل دکتر شریعتی، این علوم انسانی و ایدئولوژی‌های آن عصر هستند که اهمیت پیدا می‌کنند.

🔹در #سوسیال_دموکراسی بر بُعد اجتماعی تأکید می‌شود که این نوع #دموکراسی صرفاً «سیاسی» نیست، بلکه «اجتماعی» نیز هست. همچنین بیشتر بر #عدالت‌ خواهی تأکید می‌شود، چون می‌دانیم در آنجا و در دموکراسی اروپایی و غربی لیبرال، به‌ تدریج گرایش راست کاپیتالیستی ‌ـ‌ امپریالیستی، غلبه ‌می‌کند در حالیکه جریان چپ و عدالت‌خواهی و کارگری گرایشی به نقد آن داشته و بر نوعی دموکراسی رادیکال و انقلابی‌تر تکیه دارد. اکنون در بحث‌های رایج ادبیات ژورنالیستی، همه این‌ها در تقابل با یکدیگر فهمیده می‌شود، مثلاً اینکه اکنون برخی فراموش کرده‌اند که دموکراسی محصول #انقلاب بوده است.

🔹نگاه توحیدی که یکی از منابع اصلی تفکر دموکراتیک به‌شمار می‌رود، متکی بر اصل جهان‌شمولی به نام «خدای یگانه» است. این توحید یعنی همه انسان‌ها در برابر خداوند مساوی هستند. آموزه آیه ۱۳ سوره حجرات نیز همین است که مردم از هر قوم و قبیله و جنسیت و طبقه در برابر خداوند مساوی‌اند و تنها برتری‌شان در تقوای آنهاست.

🔹در تجربه عملی در دولت‌شهر مدینه که پیامبر(ص) پایه‌گذار آن بودند، جامعه به‌ صورت شورایی اداره می‌شد. یعنی پیامبر(ص) در مقام یک شهروند و جدا از مقام رسالتی که داشتند و به ایشان #وحی می‌شد، در برخی مواقعی می‌خواستند تصمیم‎هایی سیاسی و اجتماعی بگیرند، در اقلیت قرار می‌گرفتند، مثلاً وقتی مشورت می‌کردند که برای دفاع از شهر، در شهر بمانیم و یا از آن خارج شویم، تابع نظر اکثریت بودند، چون مدیریت شورایی بود

🔹شعار #شورا در همه کشورهای اسلامی زینت‌آرای مجالس است، ولی این بیشتر جنبه نصیحت‌گونه پیدا کرده است. اکنون شوراهای اسلامی شهر و روستا را در کشور داریم، ولی این به معنای آن نظام شورایی مبتنی بر نگاه توحیدی و قرآنی مورد نظر طالقانی نیست.

🔺نظام شورایی یعنی نظام دموکراسی مستقیم، به این معنا که تمام امور جامعه به‌شکل شورایی اداره شود. در چنین نظامی، چراغ دولت به‌ معنای متمرکز و جدا از جامعه ناظر و حاکم بر آن به تدریج خاموش می‌شود. 

🔹طالقانی می‌گفت من از همین لفظ «حکومت» هم استفاده نمی‌کنم، چون حکومت یعنی این‌که عده‌ای بر دیگران حکومت کنند، در صورتی که #مردم باید بر خود حکومت کنند. این تفکر، «تفکر شورایی» محسوب می‌شود و با شوراهای اسلامی شهر و روستا که به شکل فعلی هستند، بسیار متفاوت است.

🔹هدف اصلی دموکراسی یعنی اینکه مردم به‌صورت شورایی بر خود حاکم باشند و امور مربوط به خودشان را اداره کنند و این نوعی نظام توحیدی، اسلامی و دموکراتیک به معنای مطلق کلمه است. البته چون همه مردم نمی‌توانند در یک جا جمع شوند و تصمیم بگیرند، نمایندگانی را انتخاب می‌کنند، ولی این نمایندگان نباید به قشری جدا از مردم و با منافع خاص تبدیل شوند که به نام مردم، اما در واقع حکومت بر مردم باشد و با اراده‌ی عمومی ناهمخوان باشد.

@Shariati_Group

🔗 متن کامل قسمت اول این گفت‌وگوی تفصیلی را در لینک زیر بخوانید👇
https://isfahan.iqna.ir/00GSFK
📕 دنیا به سمت مرگ امر سیاسی حرکت می‌کند

♦️دکتر #بیژن_عبدالکریمی می‌گوید درک شریعتی از انقلاب، صرفا یک انقلاب سیاسی و اجتماعی نبود، بلکه او انقلاب را در رنسانس دینی، تغییر بینش مسلمانان و بازسازی و بازنگری اسلام و تشیع در افق جهان معاصر می‌فهمید.

♦️به گزارش خبرنگار ایلنا، «بیژن عبدالکریمی» فیلسوف ایرانی، نویسنده و دانشیار و عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال است، علائق اصلی او فلسفه هایدگر، فلسفه فرهنگ و فلسفه سیاسی است، از آنجا که او در میان سخنرانی‌ها، آثار و تألیفات خود نگاه ویژه‌ای به اندیشه دکتر علی شریعتی داشته و در این خصوص آثار تألیفی همچون شریعتی و تفکر آینده ما، شریعتی و سیاست‌زدگی، نگاهی دوباره به مبانی فلسفه سیاسی #شریعتی و همچنین ویرایش اثر نوشته‌های اساسی شریعتی دارد، لذا در این مقال با او در خصوص اندیشه‌ها و تفکرات انقلابی دکتر علی شریعتی به گفتگو نشستیم.

♦️استاد فلسفه دانشگاه در پاسخ به این سؤال که «آیا برداشت استاد #علی_شریعتی از انقلاب، انقلابی در بُعد درونی بود، یعنی انقلابی در مسلمانی و تدین ما، یا اینکه به انقلاب نگاهی اجتماعی و سیاسی داشت و اساسا انقلاب در نزد ایشان چه معنایی داشت»، اظهار کرد: این سؤال ساده‌ای نیست چون در این خصوص باید تمام متون را بررسی کرد تا متوجه شد که ایشان مفهوم انقلاب را در کدام سیاق‌ها به کار می‌برد، ولی آنچه که لااقل برای من مهم است درک شریعتی از انقلاب، صرفا یک #انقلاب سیاسی و اجتماعی نبود، بلکه او انقلاب را در رنسانس دینی، تغییر بینش مسلمانان و بازسازی و بازنگری #اسلام و #تشیع در افق جهان معاصر می‌فهمید، هر چند تغییر بینش، تحولاتی را هم در حیات اجتماعی به همراه دارد اما او بیشتر خواهان تغییر بینش بود، بیشتر خواهان یک #رنسانس در اندیشه دینی و یک نوع #پروتستانتیسم در عالم اسلام بود.

🔗 مطالعه متن کامل

@Shariati_Group
📌 با خوانش نوشته‌های #شریعتی در مجموعه‌ی گرد آمده توسط #عبدالکریمی با عنوان "نوشته‌های اساسی شریعتی" تازه متوجه این سخن #بیژن_عبدالکریمی می‌شوم (نقل به مضمون):
«من اساتید خودم، سروران خودم: #ملکیان، #سروش و #شایگان، را نمی‌بخشم که اندیشهٔ شریعتی را ایدئولوژیک خواندند و جامعهٔ ما را به عبور از او و اندیشه‌اش دعوت کردند؛ چرا که جامعه را از سنت فکری خویش گسست‌اند. اگر شریعتی از ایدئولوژی اسلامی سخن گفت حق نداریم این مفهوم را در کانتکس خویش معنا کنیم؛ این خطای بزرگ و نابخشودهِ هرمنوتیکی‌ست.»

شما را به بخشی از سخنان دکتر شریعتی با عنوان اسلام شناسی۲ دعوت می‌کنم و خواهش می‌کنم در این سخنان دقت کنید:

آیا تکیه #روشنفکر امروز [به مذهب]توقف در قالب‌های ثابت و تعیین کننده نیست؟روشنفکرانی که باید بیاندیشند، تجزیه و تحلیل کنند، انتخاب کنند و باید #ایدئولوژی متغیر هماهنگ با تغییرات نظام اجتماعی و تاریخی پیدا کنند، تکیه به #مذهب و دعوت آنها به مذهب و اعتقاد آنها به مذهب باعث نمی‌شود که ذهن آنها در قالب‌های ثابت تعیین شده لایتغیر مذهبی بماند؟ من معتقدم که نه تنها این جا باز ممکن است بماند، بلکه اگر مذهب به صورت تلقینات مذهبی به آن شکلی که رایج است باشد، می‌بینیم می‌ماند و تعصب کور این آزادی قضاوت و اندیشیدن را از آنها می‌گیرد. اگر آگاهانه به مذهب بر گردیم و اگر با اختیار و تشخیص مذهب و #اسلام را انتخاب کنیم، نه تنها ذهن‌مان در قالب‌های تعیین شده ثابت و جامد، فرم منجمد نمی‌گیرد،دبلکه این نیز بزرگ‌ترین عامل حرکت بخشیدن به ذهن و شناخت است و بزرگ‌ترین نشانه نیل فرد به مرحله‌ی انتخاب اندیشه است. اسلام نقش خودش را در این فرم و به این شکل به عنوان یک جهت نگرش، یک تعهد، نوع تیپی از #انسان، یک نژاد خاص، یک بینش خاص، یک ایمان و حرارت و حرکت تازه در درون،یک تجدید تولد انسانی در جنازه‌های پوسیده و مرده اکنون و همچنین به عنوان دمیدن یک صوراسرافیل انسانی در قبرستان منجمد و ساکت زمان و به عنوان برشوریدن و #انقلاب انسانی علیه همهٔ سنت‌های منجمد و علیه همه قالب‌های منجمد_که تو مرا به آن متهم می‌کنی، ایفا خواهد کرد؛ا گر روشنفکر آگاهانه آن را انتخاب کند. اینجا، روشنفکر به اسلام نه به عنوان مجموعه علوم بر می‌گردد، نه به عنوان مجموعه سنت‌های اجتماعی عوام(نه سنت به معنای سنت اجتماعیو نه فرهنگ اسلامی)، بلکه به اسلام به عنوان ایدئولوژی بر می گردد.به این عنوان، اسلام شکننده سنت‌های جامد و پوسیده منحط تاریخی و اجتماعی و قومی و قالب ریزی‌های ذهنی است و این تعصب، بزرگ‌ترین عامل نفی و مرگ تعصب کور جاهلی. تعصب انحرافی را_این ها مسائل خیلی اساسی است_ یک روشنفکر آزاد بی‌قید بی‌تعهد نمی‌تواند از بین ببرد.
تعصب کور را تعصب آگاه از بین می‌برد، و روشنفکر اگر به تعصب برسد می‌تواند روشنفکر متعهد باشد. تعصب یعنی تعهد...

تعصب یعنی وابستگی و تعهد به گروه. این وابستگی، که اسمش تعصب است، برای آدم آگاه نه تنها مثل تعصب کور سنتی موروثی نیست، بلکه این تعصب، بزرگ‌ترین عامل نفی آن است.ذچنان که بزرگ‌ترین عامل نفی اسلام منحط و موجود، اسلام مترقی "پیش راستین" نخستین است.

بنابراین، اسلام به عنوان ایدئولوژی مجموعه‌ای از قالب‌های موروثی سنتی منجمد قومی نیست، بلکه یک تجدید تولد روحی و یک #رنسانس فکری و یک جهش[است] و نه بازگشت به گذشته، بلکه احیاء گذشته در حال است. و این دو یکی نیست...

میثم دهقانی

@Shariati_Group
🔷🔸 در آستانِ سده‌ی نو

🖋احسان شریعتی

🔸‌ پیش‌بینی سرنوشت ایران در قرن آینده در گرو بازنگری مسیری است که در سده‌ی گذشته پیموده‌ایم:
در آغاز سده‌ی پیش، با افول جنبش مشروطه و برآمدنِ تجددگرایی آمرانه طی دو دهه‌ی نخست، مسیری را شروع و طی نیم قرن پیمودیم که سرانجام به واکنش بنیادگرایی سنتی نیم قرن بعد انجامید. در این دو حرکت دو «سرمشق» متناقض در دو جهت خودنمایی می‌کرد:
-شیفتگی نخست نسبت به تجدد غربی که بدون شناخت مبانی فلسفی و محرک‌های تاریخی به‌دنبال تقلید و تشبیه صوری و تحقق ظواهر آن بودیم،
-و در فاز بلند بعدی که با سرخوردگی از خلف‌وعده‌ها یا خیانت‌های قدرت‌های استعماری نسبت به دعاوی خود، به نفی کلیّت غرب و تجدد پرداختیم، باز بدون نقد و واسازی روندها و سویه‌های متباین آن مجموعه.

🔹 هر چند در هر دو حال با نوعی تلفیق ناموفق سنت و تجدد مواجه بودیم: خواه آن‌گاه که تجدد را با آمریت یا سنت دیرین استبداد شرقی آمیختیم و خواه آن‌گاه که سنت خلافت و ولایت را با دموکراسی و جمهوری و پارلمان مُدرن. ناموفق از آنرو که هر نیمه از این ترکیب با پاره‌ی دیگر در تناقض بود و مانع رشد و انکشاف کامل هدف اعلام‌شده می‌گشت.

🔸‌ اگر بخواهیم قرن پانزده ما نیز قرن رنسانس (نوزایی) و رفرماسیون (نوپیرایی) فرهنگِ ملی و دینی ایران و جهان اسلام باشد، می‌بایست به‌جای سرمشق‌های سنت‌گروی و بنیادگرایی‌های باستانی اعم از ملی و مذهبی، و نیز تجددگرایی‌های غیرانتقادی، بی‌ریشه یا شالوده‌شکن، "راه سوم" یا همان چشم‌انداز ازسرگیری و بازسازی هویت در گفتگوی انتقادی با خود و دیگری را در پیش گیریم.
«سنت» یا فرادهش فرهنگی-تمدنی تاریخی ملی و منطقه‌ای، و «کتاب» همچون منبع اصلی همه‌ی آموزه‌های اعتقادی دینی می‌بایست یک‌باردیگر در پرتو آخرین دستاوردهای «علم و زمان»(انقلاب علمی یا گسست معرفت‌شناختی، و جهش های حقوقی-سیاسی و اجتماعی-اقتصادی عصر مدرن و اولترامُدرن) آنچنان بازخوانی و بازسازی شود که کژتابی‌های دوگانه‌ساز سرمشق‌های پیشین در وحدتی عالی‌تر «رفع» گردند و از این پس به‌سمت راه توسعه‌ای دیگر گام برداریم که مردم‌سالاری و جمهوری تحقق‌بخش عدالت و آزادی و حقوق بشر و شهروند، و شیوه‌ی زیست و تولیدی سالم و سعادتمند و متناسب با مقتضیات اقلیمی و عُرف و فرادهش فرهنگی، محصول و منتجه‌ی باورهای دینی و ملی ما، همچون پشتیبانان اخلاقی-معنوی و نه موانع و سد راه این آرمان ها باشند.

🔹 در زمینه‌ی سیاست خارجی نیز، در سده‌ی گذشته اصل «موازنه‌ی منفی» و «نه شرقی، نه غربی»، برغم همرایی ملی و اجماع رسمی بر سر آن، تحقق کامل نیافت. و نیک می‌دانیم که بدیلِ خروج از سلطه و سیطره‌ی سرمایه‌ی غرب تمایل به نظام‌های استبدادی و توتالیتر از نوع روسی و چینی نیست. و هرچند شرق سیاسی سابق آرمان عدالت را کنار گذارده است، به انواعی از سرمایه‌داری دولتی شبه نولیبرال در عرصه‌ی اقتصادی روی آورده اند که تفاوتش با سرمایه‌داری و لیبرالیسم کلاسیک در بی‌اعتنایی به حقوق و آزادی‌های فردی است و عدم رعایت اقلیت‌ها و ..، و سکوت و سازش در برابر ضدانسانی‌ترین نظام‌های سرکوب‌گر و نسل‌کشی همچون نظامیان میانمار و ...

🔸‌ در سده‌ی آینده، «امید»های گذشته به تحقق آرمان‌های آزادی و عدالت، پیشرفت و تعالی، می‌بایست با درس‌گیری از علل و عوامل شکست‌ها و ناکامی‌های نهضت‌ها و جنبش‌های قرن گذشته، تبدیل به اصل و روحیه‌ی «مسئولیت»پذیری گردد. ...

و این‌بار و از این پس و به این "امید"، آغازی دیگر را در سال نو آرزو می‌کنیم ...

***

#قرن_پانرده
#تجدد_آمرانه
#بنیادگرایی_سنتی
#راه_سوم
#رنسانس_رفرماسیون
#موازنه‌_منفی
#امید_مسئولیت
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati
″… «رنسانس» به معنای این است که یک آدم، یا یک جامعه دو تا تولد دارد، همچنانکه دو مرگ دارد. یک آدم یک وقت از مادر زاده می‌شود، اینجا گاه هست که ماما او را می‌زاید و می‌آورد بیرون و او خون جنین می‌مکد تا متولد شود. ولی بعضی‌ها تولد دوم دارند. در تولد دوم مامای آدمی خود آدم است و اینجاست که #انسان گاه می‌رسد به اختیار و انتخابی که خودش را انتخاب می‌کند، نه آنچنان که وراثت، #سنت، #مذهب او را ساخته است، خودش در خودش تجديد ساختمان می‌کند؛ این #رنسانس است، رنسانس یعنی تولد، رنسانس يعنی تجديد آدمی به دست خودش...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۱ / زن - ص ۸۷

@Shariati_Group
🔷🔆استاد شریعتی و بنیان‌گذاری راه سوم

🖋احسان شریعتی

📌منبع: روزنامه شرق

🔹تاریخ: اردیبهشت ۱۳۹۸

🔆جامعه ایران از یک دوران «نوسازی آمرانه» بیرون آمده بود و با این احساس کاذب «رهایی»، قطب‌بندی شده بود بر سر دو راهی «بازگشت به سنت» (از سوی مردم)، یا روی‌آوردن (روشنفکران و اقشار تحصیلکرده) به ایدئولوژی‌ها، گفتمان‌ها، یا روایت‌های دیگری از تجدد و اردوکشی‌های جدید جهانی. در عمق جامعه، نیروی تعیین‌کننده‌، هرچند به‌شکل نامحسوس، همچنان سنت‌گرایی دینی بود. استاد شریعتی اما، راه دیگر «دوم» یا دقیق‌تر بگوییم «سوم» خود را با گزینش طرح «پیرایش» (رفرماسیون) ایمان دینی و «نوزایش» (رنسانس) فرهنگ ملی در پیش گرفت. 

📌مطالعه کامل متن در لینک زیر

http://drshariati.org/?p=23257


🆔 @Shariati_SCF

#راه_سوم
#رنسانس
#دینی
#یاد_استاد
#سی_چهارمین_سالیاد
#محمد_تقی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی
📌 زشت و زیبای آراء مرتضی مطهری
#رضا_علیجانی

▪️طرح‌ نظريه‌ پيشينی‌ بودن‌ #عدالت‌ نسبت‌ به‌ ديانت‌ در كل‌ دستگاه‌ فكری‌ آقای‌ #مطهری‌ بسط‌ پيدا نكرده‌ است‌. اگر يك‌ شاخص‌ خود بنياد خارج‌ از #دين‌ در نظر گرفته‌ شود اساساً دستگاه‌ و سامان‌ فكری‌ به‌ گونه‌ ديگری‌ شكل‌ می‌گيرد. ولی‌ به‌ هر حال‌ ايشان‌ اين‌ اصل‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ نظريه‌ پذيرفته‌ است‌ و اين‌ اصل‌ به‌ عنوان‌ يك‌ "رگه‌" مثبت‌ در "چارچوب‌ فكری‌" وی‌ قرار دارد، ضمن‌ اينكه‌ اين‌ نظريه‌ كاربرد علمی‌ و تسری‌ و استمرار در مجموعه‌ دستگاه‌ فكری‌ ايشان‌ نداشته‌ است‌.

▪️گرايش‌ استدلالی‌ در همه‌ انديشه مطهری‌ وجود دارد و ما می‌توانيم‌ يك‌ سامان‌ فكری‌ در دستگاه‌ فكری‌ او ببينيم‌، هر چند در جاهايی‌ ممكن‌ است‌ تعارضاتی‌ هم‌ وجود داشته‌ باشد. تقليدی‌ و تعبدی‌ نديدن‌ همه‌ امور و تأكيد بر بحث‌ تحقيق‌ و استدلال‌ و يك‌ نوع‌ عقل‌گرايی‌. هرچند عقلانيت‌ مورد نظر ايشان‌ عقل‌ مدرن‌ نيست،‌ يا گرايش‌ فلسفی‌شان‌ گرايش‌ فلسفی‌ ما قبل‌ انديشه‌ها و نحله‌های‌ مختلف‌ فلسفی‌ بعد از #رنسانس‌ است‌؛ اما در عين‌ حال‌ يك‌ روحيه‌ استدلالی‌ در آثار ايشان‌ مشاهده‌ می‌شود و آن‌ گرايشات‌ تعبدی‌ كه‌ در برخی‌ از نحله‌های‌ حوزوی‌ وجود دارد در آثار ايشان‌ كمتر ديده‌ می‌شود.

▪️شايد اين‌ نقطه‌ ضعف‌ و نقطه‌ منفی‌ مهم‌ را نه‌ تنها در آقای‌ مطهری‌ بلكه‌ در بسياری‌ از روحانيون‌ ببينيم‌ كه‌ حرف‌ خود و حوزه‌ها را "اصل‌" اسلام‌ می‌پندارند. يعنی‌ وقتی‌ حرف‌ می‌زنند و برداشت‌ها و مواريث‌ تاريخی‌شان‌ را بيان‌ می‌كنند، می‌گويند: "نظر #اسلام‌ اين‌ است‌ كه‌...". نسبی‌‌نگری‌ در اندیشه‌ آقای‌ مطهری‌ جايی‌ ندارد (نسبی‌نگری‌ نه‌ نسبی‌گرايی‌). ايشان‌ اساساً يك‌ شاخص‌ نهايی‌ شده‌ و مطلق‌ دارد، يك‌ جای‌ ثابت‌ ايستاده‌ است‌ و از آنجا همه‌ جای‌ دنيا و همه‌ مقولات‌ را می‌بينيد و همه‌ چيز را نقد می‌كند.

▪️عدم‌ اعتقاد به‌ #آزادی‌ عقيده‌ معنای‌ روشنترش‌ عدم‌ اعتقاد به‌ آزادی‌ بيان‌ آن‌ عقيده‌ است‌. پس‌ به‌ زبان‌ ديگر مرحوم‌ مطهری‌ به‌ آزادی‌ فكر معتقد است‌ اما به‌ طور كامل‌ به‌ آزادی‌ بيان‌ معتقد نيست‌. هر دو رويكرد ياد شده‌ در آثار ايشان‌ وجود دارد: هم‌ اشاره‌ به‌ آزادی‌ و حقوق‌ طبيعی‌ و هم‌ تأكيد بر بحث‌ كتب‌ ضاله‌ و بحث‌ ارتداد و اينكه‌ ماديگری‌ جرم‌ قابل‌ تعقيب‌، مجازات‌ و حتی‌ اعدام‌ است‌. اين‌ دو سوی‌ يك‌ ماجرا است‌.

@Shariati_Group

📎 مطالعه متن کامل:
https://www.naqdedini.org/140003-06/
 
🔅این احساس لامذهبی و اعتقاد به عدم وجود خدا بحث و مسئله تازه‌ای است که از اروپای بعد از #رنسانس قرون شانزدهم و هفدهم در دنیا مطرح شده است، و در تاریخ اصلاً مطرح نبوده است، در هیچ جامعه‌ای مطرح نبوده. جامعه‌های سی هزار سال پیش در اسپانیا را می‌شناسند که این بشر هنوز لباس نداشته، اما خدایانی را معتقد بوده و می‌پرستیده است؛ هنوز خانواده تشکیل نشده است، اما معبد داشته و می‌پرستیده است، بنابراین تمام #رسالت پیغمبران به‌حق که ما به این تسلسل نبوت‌ها معتقدیم، کارشان تحقق توحید بوده در برابر شرک، که مذهبی است در برابر #مذهب دیگر. از اینجا اهمیت شناختن توحید برای مسلمانی که معتقد به #نهضت ابراهیم است و بالاخص مسلمانی که آمده است تا اینجا ادای ابراهیم را ده روز در بیاورد - فهمش و ضرورت فهمش کاملا پیدا است.

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۳/ جهان‌بینی و ایدئولوژی / اهمیت توحید
📙 اخلاق یهودی و تمدن غربی

#معرفی_کتاب

🔸#مدرنیته یا همان #روح و فلسفهٔ ایجاد #مدرنیسم را می‌توان تحولات گستردهٔ دنیای غرب تلقی کرد که پس از دوران طولانی جمود و رکود #علم و الهیات منسوخ شدهٔ مسیحی یهودی (قرون وسطا) و تحولات دورهٔ #رنسانس، فصل جدید و متفاوتی را نسبت به تفکرات گذشته (سنت) مغرب زمین ایجاد کرد. تغییرات همه جانبه‌ای در #سیاست، #فرهنگ، #اقتصاد و روابط اجتماعی آدمیان نیم‌کرهٔ غربی که به سرعت همهٔ مرزهای جهانی را در نوردید.

🔸در معرفی این #کتاب آمده است که سعی در معرفی رویکرد مشترک اشرار #صهیونیست و فرهنگ و #تمدّن غربی دارد. رویکردی که تمامیت شیطنت، حرص، ولع، دنیاطلبی و بررسی ویژگی‌های بیان شده در #قرآن کریم برای یهودیان و تطبیق آن با آنان در عصر حاضر را به نمایش گذاشته است.

🔸در حالیکه شرق در هوای تجربهٔ مدرنیته و رسیدن به قافلهٔ تمدن از همه چیز خود می‌گذرد و بی‌پرسش و جست‌وجو جملهٔ سنت‌های فرهنگی و مقدس خود را به فراموشی می‌سپارد، پایه‌های مدرنیته به لرزه درآمده است. پرسش و انکار جای ولع و حرص دستیابی به #مدرنیزاسیون را گرفته است. چنانچه شرق اسلامی در آغازین روزهای تجربهٔ #غرب هوشمندانه و متفکرانه از بنیادهای تفکر و فرهنگ غرب و مدرنیته پرسش می‌کرد، به وضع فلاکت بار امروزین نمی‌رسید؛ وضعی که او را در میان آسمان و زمین معلق و بحران را قرین روزان و شبانش ساخته است.

@Shariati_Group

اثر سیدمحمدباقر رکنی
📖 نشر هلال | ۱۳۸۹
🔗 خرید بصورت الکترونیکی