گروه شریعتی
562 subscribers
1.66K photos
554 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
⭕️ اصلاح جامعه اسلامی، ابوذر می‌خواهد...

″... #ابوذر می‌دانست که اگر خاموش باشد فریب، #استثمار و ذلت نیز توجیه می‌شود، برای #مردم توجیه می‌شود. لااقل من فریاد کنم تا مردم بدانند که دچار چه سرنوشتی‌اند، تا اشرافیت را و ذلت را و #بت پرستی را در جامه‌ی زیبا و نوین #توحید لااقل بشناسند. این بود که رسالتش را انجام داد.
یک روز شنید که عبدالرحمن بن عوف، رئیس مجلس شورایی که با یک حیله #علی را کنار زد و از خلافت محروم کرد و #عثمان را به جانشینی و به خلافت #پیغمبر برنشاند ـ این رئیس مجلس شورا، که #عمر انتخابش کرده بود و حق وتو در انتخابات را به او داده بود، و بزرگترین حق را بر عثمان داشت ـ مرده است و ثروت عبدالرحمن بن عوف را به مسجد آورده‌اند، آنقدر کوه شده و تپه شده که بین عثمان و مردم مسلمانی که به #مسجد آمده بودند حائل شده و عثمان بر منبر پیغمبر گفته است که #خدا بیامرزد عبدالرحمن بن عوف را که خوب زندگی کرد و پاک! ، و اکنون که مرد این همه ثروت نیز بر جای گذاشت و کعب الاحبار - روحانی ذلیلی که امروز جزء بهترین و نزدیکترین مفتیان عثمان در کنار تخت خلافت پیغمبر است ، گفته است: راست گفتی‌ ای امیرالمؤمنین..!
ابوذر می‌شنود. تنها، هیچ یاوری ندارد. بلال در گوشه‌ای از شام خاموش شده است و هیچ گونه راهی نمی‌بیند، علی در یک ضرورت و حساسیتی به سر می‌برد که فریاد و عصیان نیز برایش و برای #اسلام به جایی نمی‌رسد. اصحاب دیگر نیز گروهی فروخته شده به زر و گروهی خاموش مانده به #مصلحت یا به حقیقت و گروهی، به هرحال راه فراری در تنهایی [یافته‌اند]، و بدون توجه به سرنوشت مردم و اسلام، راه دیگران را برای به دست آوردن #بهشت، از طریق ریاضت و عبادت و گوشه نشینی انتخاب کرده‌اند.
ابوذر پیر، تنهاست که باید فریاد کند. به شتاب به طرف کاخ عثمان می‌رود، در راه سلاحی ندارد ـ حقیقت را خلع سلاح کرده‌اند ـ اما استخوان شتری را در کوچه می‌بیند، از خشم برآشفته است (ابوذر آشفتگی مطلق است در برابر باطل، گر چه پارساست و حلیم و نرم و مهربان است در برابر حق) استخوان شتر را بر می‌دارد، به شتاب وارد کاخ عثمان می‌شود، بی‌تردید و بی‌درنگ. عثمان ایستاده است و کعب الاحبار در کنارش. فریاد می‌زند‌ای عثمان تو این مردی را که این همه سرمایه و ثروت مردم را اندوخته کرده است و انبار کرده است، در حالی که مردم گرسنه هستند می‌گویی خدا او را جزای خیر داده است. آمرزیده است؟ از طرف خدا تکلیف تعیین می‌کنی؟

عثمان می‌گوید: ابوذر مگر نه این است که هر کس زکاتش را بدهد اگر کاخی بسازد که خشتی از طلا و خشتی از نقره باشد، بر او حرجی نیست؟

ابوذر می‌گوید: این آیه تند: اَلَّذینَ یَکنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الفِضَّهَ وَ لایُنفِقونَها فی سَبیلِ اللهِ فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ اَلیمٍ، مال کسانی نیست که #زکات را نداده‌اند، مال کسانی است که گنج می‌نهند، ولو زکات را داده باشند و بیشتر از زکات نیز داده باشند. به اینهاست حمله می‌کند. و کعب الاحبار می‌گوید: که اینها مربوط به احبار و رهبانان، مربوط به رجال #دین و #دولت در #مذاهب دیگر است و در اسلام صادق نیست! ، و راست گفت امیرالمؤمنین که اگر کسی زکاتش را داده باشد بر او حرجی نیست که هر جور زندگی کند و هر جور ثروت بیندوزد.
ابوذر خشمگین می‌شود، استخوان شتر را برمی‌دارد، به طرف کعب حمله می‌کند:
ای #یهودی زاده، تو می‌خواهی دین ما را به ما بیاموزی؟ کعب الاحبار پشت سر عثمان پنهان می‌شود (همان طور که اشاره کردم این تثلیث همیشه هست. اینجا عبدالرحمن، مظهر #زر و عثمان مظهر #زور و کعب الاحبار #مذهب انحرافیِ شرک‌آلود #تزویر، هر سه پی در پی پشت سر هم و در برابرش ابوذر، تنها، مهاجم) مردی که رائد به او گفته بود که:
«از #حق نترس، بگو، ولو تلخ باشد...»

و رسول خدا گفت: « [مردی که] تنها زندگی می‌کند، تنها می‌میرد و فردا تنها برانگیخته می‌شود. هم در قیام قیامت، هم در قیام هر عصری...» ″

@Shariati_Group
📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳/ ابوذر