نقدآگین
9.24K subscribers
2.42K photos
1.47K videos
63 files
4.05K links
«حقیقت، خواستار نقد است؛ نه مدح»
— بررسی پدیدارهای فرهنگی با رویکردی انتقادی

🔗 نقدآگين در پلتفرم‌ها:
t.me/Naqdagin/6435
⚡️⚡️توضیح ضروری:
t.me/Naqdagin/6155
Download Telegram
نقدآگین
قدح در خون: عبدالکریم سروش و بوسه بر تیغ #V 096 نویسنده میهمان - جواد س. : امروز نیز که عبدالکریم سروش بیرق «اقتداردوستی» بر افراشته و «اقتدار» پیامبر خود را چیزی «خواستنی» جلوه می‌دهد، باز هم برخی را به این گمان باطل کشانده که او پا در مسیری تازه گذاشته…
مردم‌شناسی جنسی ج۱
@Naqdagin
🎧 درسگفتار مردم‌شناسی جنسی

🎙 دکتر #ابراهیم_فیاض

جلسهٔ اول

✂️ برش‌هایی از سخنان مطروحه در این جلسه را در عکس‌نوشته‌ها (اینجا) بخوانید.


#درسگفتار #نقد_فرهنگ #زنان #همجنس‌گرایی #پدوفیلی #گشت_ارشاد
#حافظ #مولوی #سعدی #رودکی




🌾@Naqdagin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ایران #خیالپرسه

📺#حافظ از غیب خبری نمی‌دهد

🍂 #جواد_طباطبایی در این گفتار، از اندیشه‌ی حافظ سخن می‌گوید. وی با پیش کشیدنِ بیتی از حافظ، اندیشه‌ی او را جمع میان نظر و عمل می‌داند.



🌾 @joreah_journal
🌾@Naqdagin
#خیالپرسه #فلسفیدن

📘#حافظ و رندی

✍🏻 #راتین_مهراسپند

🍂 ناساز با همهٔ کسانی که تمامیت حافظ را در قرآن می‌بینند و همه کسانی از طیف مخالف که حافظ را یک مرتد یک لاقبا می‌دانند، حافظ نه این است و نه آن؛ هم این است و هم آن. مساله ساده در شعر حافظ این است که خدا، اصل شوریدگی در گیتی و فراسوی کفر و دین است؛ از اینرو، «رند» انسانی‌ست که در قالب‌های از-پیش‌-تعیین‌شده در «کفر» و «دین» نمی‌گنجد و از آنها فراتر می‌رود.

🍂 رند، فراسوی کفر و دین می‌ایستد و این در فراسو ایستادن از یک سو، به‌معنای بی‌حقیقتی کفر و دین است و از سوی دیگر بدان معناست که در هر دوی کفر و دین نیز، «حقیقتی» هست. به هر جهت، «فراسوی کفر و دین» ایستادن ایجاب می‌کند که ارزش‌های اخلاقی که رند با آنها به زندگی معنا می‌بخشد، پایبند معیارهای «فضلیت و تقوی» در دین یا معیارهای «رد دین» در کفر نباشد.

🍂 رند پایبند تقسیم‌بندی‌هایی مانند مومن و کافر و ملحد و مرتد و مشرک نیست؛ از آن سو، موقعیت خود را با «ضدیت» با دین تعریف نمی‌کند؛ به این معنا، اخلاقیات رند، اخلاقیات انسان «آزاد شده از بند مکاتب» است. اصل اساسی نزد رند، این است که زندگی «فسرده» نباشد. همین ایده‌آل را با آرایش‌های دیگری نزد خیام، مولوی و سعدی نیز می‌بینیم.

🍂 نزد رند، ریا آن اصل سامان بخشی در جامعه است که زندگی را به «فسردگی» می‌کشاند‌. طبعا منظور حافظ از ریا فقط یک ریاکاری ساده نیست. تاخت و تاز حافظ به آنگونه ریایی‌ست که دایر مدار همه امور در جامعه است و چنین ریایی دقیقا نتیجه گرفتار شدن انسان در قالب تفکرات و «نظام‌های حقیقت» ثابتی‌ست که حقیقت را فقط و فقط نزد خود می‌یابند. در هر جامعه ای که چنین تصویری از دارندگی حقیقت به وجود آید، ریا در آن جامعه به اصل سامانبخش جامعه تبدیل می‌شود. ریا یک خطای ساده اخلاقی نیست، بلکه آن نیروی تباه کننده‌ای است که همه جامعه از شیخ و مفتی و محتسب تا «حافظ» را «بیمار» می‌کند. در چنین جامعه‌ای، همه انسانها بیمار و تباهی‌زده‌اند.

🍂 «طرح نو»یی که حافظ ترسیم می‌کند، طرحی‌ست برای «عبور» از چنین شرایط منحط و ویرانگری که در آن ریا و ریاکاری، خود زندگی است. «گل برافشاندن» و «می در ساغر انداختن»، پاسخ رندانه حافظ به چنین موقعیتی‌ست. حافظ یک بزم می‌گساری را تصویر می‌کند که در آن، هر کس در اثر مستی «خودش» است.

🍂 رند، انسانی‌ست که از مستی زهد و ریا باز آمده‌است و خویشتن خویش را بازیافته است. رندان همان به خود آمدگان‌اند. آنها به سبب اینکه بدنبال زندگی‌ای شوریده هستند، جان‌های زیبایی هستند که جهان را زیبا می‌خواهند.

🍂 معیار رند برای داوری درباره همه امور، همین «زیبایی و شوریدگی» است. «خدا، انسان، و جهان» تنها در پرتو خرمی و شوریدگی برای رند معنایی دارند؛ جز این هر چه باشد، «سردی و فسردگی» است. خدایی که انسان را به موجودی رقصان و طربناک تبدیل نکند و جهانی که در آن «سرود زهره» طنین‌انداز نباشد، برای رند کمترین ارزشی ندارند. چنین جهان بیگانه با رقص و سرودی جهانی است که عود زهره در آن سوخته‌است و طنین سوگ «مسیحا»یان گوش فلک را پر کرده‌است.



🌾@Naqdagin
#خیالپرسه #فلسفیدن

📘صمد و صنم نزد #حافظ
— انسانی فراسوی قرآن و مکتب

✍🏻 #راتین_مهراسپند

🍂 اینکه برخی می‌گویند، تمام حافظ را می‌توان در قرآن پی‌جویی کرد و یافت، وهنی‌ست به حافظ و یک «متفکر تراز مکتب» ساختن از او. وقتی که شما تمام حافظ را در قرآن ببینید، دیگر تفاوتی بین شما و آیت الله مطهری نیست. تمامِ هیچ یک از متفکران بزرگ ما در قرآن نیست، چه رسد به حافظ که تعمداً، رندی را «فراسوی کفر و دین» تعریف می‌کند.

🍂 اولا در متفکران ما اندیشه‌هایی «اخگری» هستند که در قالب هیچ مکتبی قالب‌گیری‌پذیر نیستند؛ ثانیا آن «آنی» که حافظ از آن سخن می‌گوید یک «آن» قرآنی نیست. بله! می‌توان گفت که حافظ هر چه کرده از دولت قرآن کرده، اما طی یک فرآیند رفع و ارتقا. اگر از این نکته چشم بپوشیم که حافظ، مصادیق آنچه از «دولت قرآن» کرده را در مصرع اول مشخص کرده، حتی با یک نگاه کلیت‌بخشانه نیز در حافظ با یک جریان ارتقایی مواجهیم.

🍂 در سپهر خداشناسی حافظ، این ایده بزرگ را که «عنقا شکار کس نشود» از قرآن می‌گیرد، اما از آن نه «توحید» (که البته از دید او ضروری‌ست) که «رندی»، یعنی همان «آشتی صمد و صنم» را تأویل و استخراج می‌کند.

🍂 خدا چهره‌ای ندارد و نمی‌تواند داشته باشد، با اینحال حافظ با علم به این نکته، تصویر خود از خدا را در قلمرو «شور و شرار و سرمستی» مستقر می‌کند. خدای حافظ یک خدای شوریده و مست است: «در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست/ مست از می و میخواران از نرگس مستش مست». خدای حافظ «خدای سرود» است و اعتراضش به زمانه نیز درست از این دریچه است که: «زهره رودی خوش نمی‌سازد»؛ منطق این سرود‌اندیشی همان منطق قرآنی نیست.

🍂 رندی حافظ، توجیهش را از این «خدای مست» می‌گیرد. طبیعی‌ست که این خدا در دام هیچ مکتبی گرفتار نمی‌شود؛ درست به همانگونه که خود زندگی را نمی‌توان در قالب این یا آن مکتب جامع و کامل، اسیر ساخت. خدای حافظ خدایی ناگرفتنی‌ست و همین ناگرفتنی بودن است که با نظر در آن رند در عین بهره گرفتن از همه مکتب‌ها، «در بند درمان آنها درنمی‌ماند».

🍂 این که شخص حافظ به لحاظ زندگی فردی، چه دین یا ایمانی داشته‌است، برای من کمترین اهمیتی ندارد (هرچند خود او نیز خویشتن خویشتن را «رند بدنام جهان» معرفی کرده و از زبان ترسایی، مسلمانی خود را «می‌آلوده» دانسته‌است) این خود مفهوم «رندی‌»ست که با «تفکر مکتبی» قابل جمع نیست و مانع از آن می‌شود که تمام حافظ یا «رند» بطور کلی را، بتوان به آنچه از یک مکتب خاص برگرفته‌است تقلیل داد. منطق زندگی «بدنامانه» رند که سر در آستان «پیر مغان» دارد و سکنی در میخانه، همان منطق زندگی «خوشنامانه» در مسجد و دیر و کنشت نیست!



🌾@Naqdagin
#فلسفیدن #اسطوره‌شناسی #ایران #نقد_فرهنگ

📘 انسان ئازا

✍🏻 #راتین_مهراسپند

🍂 در اساطیر باستانی ما، سیمرغ «همه‌-پزشک» است و همین سیمرغ است که در #شاهنامه، پرورنده زال است و زال فرزند سام نریمان، نیای خاندانی‌ست که خاندان پاسداران ایران هستند؛ سیستان، نگهبان ایران است.

🍂 در بندهشن در همان صفحات نخست، با این ایده مواجه می‌شویم که اهریمن، به سرزمین اورمزد یورش می آورد و «جان جهان» را بیمار می‌کند. رسالت فروهر [نیرویی معنوی (مینوی) که می‌توان جوهر حیاتش نامید] انسان از آن پس، نجات جهان از این بیماری تعریف می‌شود. جهان به درد تجاوز، تعدی و سرکشی مبتلاست و انسان نجات‌دهنده اوست. این هسته حماسی فرهنگ ایران است! هسته بارآوری که در سرتاسر تاریخ فرهنگ ایران در کالبدهای گوناگون باززایی شده‌است و هیچ‌وقت به‌معنای دقیق کلمه، کنار نرفته‌است.

🍂 اگر با چشمان موشکاف بنگریم در دُروندی [دروغ‌پرستی] که #زرتشت با آن می‌رزمد تا زاهدی که با ریایش، جهان را بر رند #حافظ تلخ کرده‌است، با یک «روح» مواجه هستیم؛ روحی که با گشودگی، شادمانی و زیبایی در کشمکش و تعارض است.

🍂 «فروهری» که با اورمزد «می‌سگالد» [هم‌اندیشی می‌کند] تا گیتی را از درد برهاند و رندی که تنها گناه را «آزار» می‌داند و بس، در سپهر فرهنگ یک حرف واحد را می‌زنند و آن همان، رگۀ "مهری" فرهنگ ایران است.

🍂 آنجا که «قهر و تجاوز و امر و نهی» هست، فرهنگ نیست؛ فرهنگ با «کشش و ربایش» تعریف می‌شود؛ حتی خدا نیز به فروهرها «امر» نمی‌کند. بنیاد رسالت انسان بر ....

🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
۵ دقیقه
🔖 ۹۷۵ واژه

🗄پست‌های مرتبط



🌾 @Naqdagin
#فلسفیدن #ایران #نقد_فرهنگ #نقد_روشنفکران

📘باغ کاغذین روشنفکری ایران‌گریز

✍🏻 #راتین_مهراسپند

🍂 بارها این حرف را تکرار کرده‌ام و باز تکرار می‌کنم که «فرهنگ بازتاب آیینه‌ای واقعیات سیاسی و فقهی و حقوقی در یک جامعه نیست». ازینرو، سیاست نامه‌هایی مانند «نامه تنسر» را آیینه تمام‌نمای فرهنگ ایرانیان دانستن، سخن پوچی‌ست که بسیاری از "خداوندان رای" در ایران، نیندیشیده و نکاویده، آن را بر زبان رانده‌اند. چنین باوری همانقدر ابلهانه‌است که بیاییم و کتبی مانند «رساله‌های عملیه» و «قانون» در ایران امروز را «آیینه تمام‌نمای فرهنگ مردمان امروز» بدانیم یا اینکه کسانی مانند #حافظ را از جنس امثال «آل مظفر» بینگاریم.

🍂 فرهنگ عمومی یک جامعه، بیشتر از هر جا، خودش را در زندگی عادی مردم، در خوی و خیم‌ها، در مدافعات و مرافعات، در انتقام گیری‌ها و بخشایشگری‌ها، در همبستگی‌ها و ازهم‌گسیختگی‌ها، در آرزوها ، در جشن‌ها و سوگ‌ها و ... نشان می‌دهد و به گواهی بسیاری از بیگانگانی که از ایرانیان دیدار کرده‌اند، ایرانیان در بسیاری از ازمنه، به‌ویژه در روزگاران باستان، از سربلندان و سرآمدان روزگار بوده‌اند و اراده خیر در آنها بر اراده شر غلبه داشته‌است و به لحاظ ایده آل‌های فرهنگی، حتی به بهای شکست هم که شده، در جانب نیکی، بهی و شادی مردمان ایستاده‌اند.

🍂 در این زمینه، #شاهنامه بیشتر از هر کتاب دیگری، تصویری از زندگی عادی مردم ایران نشان می‌دهد و دلایل مهر و کین ایشان را باز می‌نماید. هرچند در کتاب‌هایی مانند «نامه تنسر و دینکرد و مینوی خرد و ماتیکان هزار دستان» و ... نیز، آنجا که پای ایده‌آل‌های اخلاقی و «دین مردمی» درمیان است، ما با برخی از برترین ایده‌ال‌های اخلاقی جهان، رودرروییم.

🍂 کلمه «برخی» را هم خواسته و دانسته به کار می‌برم تا نزد کسانی که به‌قول خودشان، با شنیدن نام «ایران» کهیر می‌زنند، به «باستان‌گرایی، عظمت‌طلبی و هخامنشی‌گرایی» متهم نشوم؛ هرچند از زبان همان مردمان کهن نیز شنیده‌ایم: «درود به نوکنندگان گیتی و زندگی، آنها که جان‌ها و جهان را آباد می‌ دارند و در زمین بذر شادی و مهر می‌پاشند».

🍂 در اینجا تنها برای اینکه توجه دوستان منصف خودم را جلب کنم، به این نکته اشاره می‌کنم که در همان «نامه تنسر»، ایران، «بلاد الخاضعین» نامیده شده‌است؛ ایران سرزمین فروتنان است. این ادعایی‌ست که در همان روزگاران، بیگانگان نیز بر آن انگشت نهاده‌اند و به‌معنایی «جداشناختار» [وجه ممیزه] ایرانیان از سایر جهانیان بوده‌است.


🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
۶ دقیقه
🔖 ۱۰۸۶ واژه

🗄پست‌های مرتبط



🌾 @Naqdagin
#نقد_فرهنگ

📘دعوی بی‌گناهی

✍️#رضا_زمان

🍂 #حافظ شیرازی به طنز و جدّی می‌گفت «مستحق کرامت گناه‌کارانند». او که - به تعبیر سروش - شاعر و حکیمِ «گناه‌شناس» بود، برخلاف بسیاری دیگر از معاصران خود، نه با وعظ دینی گناه را می‌کوفت و نه مردم را به بی‌گناهی دعوت می‌کرد. او از منظرِ انسان‌شناسانه‌ی فرادینی، به گناه می‌نگریست. هرچند در این منظر از متون دینی وام می‌گرفت. حافظ، از افسانه‌ی خلقت انسان، درسِ گناه‌کاری بنی‌آدم را استخراج می‌کرد: پدرم روضه رضوان به دو گندوم بفروخت/ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم(غزل ۳۴۰). از نگاه حافظ، دعوی بی‌گناهی زیبنده‌ی آدمیان نیست وقتی که برقِ عصیان بود که بر آدم صفیّ زد(غزل ۴۸۹). وی، با همین نگرش، اساساً انسان را «خرقه تردامن، خواب‌آلوده و سجاده شراب‌آلوده»(غزل ۴۲۳) تعریف می‌کرد. نگاهِ حافظ به توبه، نگاهِ خطاپذیری انسان است؛ حافظ شیرازی، توبه را با گناه معنا و ترجمه می‌کرد: سهو و خطای بنده گرش اعتبار نیست/معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست(غزل ۶۵). اگر گناه نبود، عفو و رحمت آمرزگار هم بی‌معنا بود. اگر گناه‌کاری بندگان بی‌اعتبار است، توبه هم بی‌اعتبار است. به همین سبب هم می‌گوید: مستحق کرامت گناه‌کارانند(غزل ۱۹۵).

🍂 اندیشه و اخلاقِ حافظی، چونان اندیشه‌ی گناه‌شناس و اخلاقِ گناه‌باور، درسِ گران‌مایه و ارزشمندی برای مؤمنان دارد: توبه، پس از گناه می‌آید. اگر گناه نبود، توبه هم نمی‌بود. بدون گناه، توبه هم بی‌معناست. توبه‌گران نخست باید گناه‌کاری خویش را بپذیرند. توبه، اعتراف به گناه و گناه‌کاری‌ست. توبه سزاوارِ اهل گناه و خطاست، درخورِ گناه‌کاران و خطاکاران است. توبه، شایسته‌‌ی بنی‌آدمی است که ذاتاً و ضرورتاً خطاکار و گناه‌آلود است؛ بنی‌آدمی که نه قدّیس و فرشته که انسانِ خاکی و زمینی است. و از حیث خاکی و زمینی بودن، شرور است و نادان.

🍂 در این درس و آموزه‌ی حافظی، چونان برداشتی از دین، فایده‌ی بسیار است برای همگان. مؤمنانِ گناه‌کار، در برابر خلق و خالق، بسی فروتن‌تر و خاضع‌تر خواهند نشست و بریده از کبر و ریا، خشوع و تواضع بیش‌تری به خرج خواهند داد. مؤمنانِ فروتن و متواضع، در کنار دیگر مردمان، نامؤمن و نادين، می‌نشینند و به ناباوران و منکران، چونان انسان‌هایی می‌نگرند که، به قول علی بن ابی‌طالب، در آفرینش با آنان یکسان و برابرند و این یکسان‌انگاری و برابرنگری، آغاز هم‌نشینی و هم‌زیستیِ مسالمت‌آمیزِ مؤمن و لائیک است. در این هم‌نشینی و هم‌زیستی، گناهْ آزاد است و بی‌گناهی محال؛ همچنان که خدای مؤمنان آدم را در گناه‌ورزیدن آزاد گذاشت و سرشت و طبع‌شان را بر گناه‌کاری بنا کرد.




🌾 @shahrvand_sabz
🌾 @Nagdagin
📘حقیقت‌گویی خیامیت علیه رازوارگی

✍️#سینا_جهاندیده

🍂 منظور از اصطلاح «حقیقت‌گویی»، این نیست که خياميت «راز»ی را در اختیار داشته است. خياميت از این نظر گفتمانی «ضدّ راز» است و در مقابل گفتمان‌هایی است که مدعی‌اند «اسرار آفرینش» را می‌دانند:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده بیفتد نه تو مانی و نه من

🍂 بلکه منظور این است که خياميت می‌توانست، تناقضات گفتمان مسلط را به صراحت به زبان آورد. به‌همین دلیل مدام علیه صداهای بلند دلیل می‌آورد و آن‌ها را «تو» خطاب می‌کند.

🍂 به بیان دیگر، خياميت با استعاره‌های رازانگیز هر گفتمانی که «مدعی راز» است، بازی می‌کند.

🍂 بنابراین، حقیقت‌گویی در خياميت، با «صراحت لهجه، ریسک، برهنه‌گویی، توجه به اسرار مگو و طرح معماهایی که گفتمان‌های مسلط میل به آشکار شدن آن ندارند»، رابطه دارد.

🍂 وجود مفاهیمی چون «اسرار ازل، پرده» و سؤالات هستی‌شناختی بی‌جواب و رازناکی جهان (ره زین شب تاریک نبردند به روز) نشان می‌دهد که این استعاره‌ها برای خياميت، منشأ بازی است.

🍂 در خياميت، حقیقت‌گویی با «پارودی» و نقیضه‌سازی رابطه‌ی دقیق دارد. به همین دلیل، گزاره‌ها و استعاره‌هایی در خياميت آشکار می‌شوند که گزاره‌های گفتمان رقیب است و خياميت بخاطر نقیضه‌سازی، آن‌ها را دوبار واژگونه طرح می‌کند.

🍂 حقیقت‌گویی خياميت هم نگاه سلبی را دامن می‌زند و هم گفتگومندی این گفتمان را تأیید می‌کند؛ به‌عبارت دیگر، گفتمان خیامیت با تخاصم و ستیز شکل گرفته‌است؛ به همین دلیل مدام جدل می‌کند و برهان‌های سرکوب‌گر را نمی‌پذیرد؛ بنابراین، روش خیامیت در مواجهه با گفتمان‌های سرکوب‌گر «واسازانه» است.

🍂 خیامیت به این گفتمان‌ها می‌گوید، من حقیقتی را نمی‌دانم، اما ادعاهای شما از دانستن راز، نه ‌تنها منطقی نیست، بلکه فریبی‌ست برای تأیید اعمال غیرمنطقی شما:
گویند مرا که دوزخی باشد مست
قولی‌ست خلاف، دل در آن نتوان بست
گر عاشق و می‌خواره به دوزخ باشند
فردا بینی بهشت همچون کف دست

🍂 حقیقت‌گویی نه تنها در گفتمان خياميت، بلکه در هر گفتمانی که در برابر گفتمان مسلط قرار دارد، قابل شناسایی‌ست.

🍂 از این نظر، خياميت می‌تواند به‌مثابه‌ یک استعاره باشد؛ زیرا حقیقت‌گویی با ناخوداگاه بشر رابطه دارد. حقیقت طنز، یک حقیقت سرکوب شده‌است. هر طنزی دارای حافظه‌ی واژگونه است؛ زیرا طنز به چیزی حمله می‌برد که آن را به درون خود آورده‌است. رابطه‌ی بیناذهنیت طنز با «حقیقت سرکوب شده»، نشان می‌دهد که طنز همیشه با چیزی گفتگو می‌کند؛ به‌همین دلیل، هیچ یک از پرسش‌های خياميت تازه نیست؛ از این جهت، خياميت چه در استدلال و چه در نقیضه‌سازی، کودک‌وار عمل می‌کند.

🍂 او می‌داند که عاجز از پاسخ‌گویی به سوالات بی‌جواب آفرینش است و همین آگاهی، به او اراده‌‌ای می‌دهد تا کودک‌وار فریاد زند که شما دروغ می‌گویید! شما از راز زرهی ساخته‌اید تا کسی به شما حمله نکند.

🍂 فریاد کودک‌وار خیامیت، همان چیزی‌ست که کودک هانس کریستین اندرسن با خنده می‌گوید: «پادشاه برهنه است». به تعبیر فرویدی، خياميت به مثابه‌ی نهاد (Id) در برابر «فراخود» (Super ego) است.

🍂 خياميت تنها در جامعه‌ای تبدیل به گفتمان می‌شود که وجدان جمعی آن جامعه نسبت به «بازی‌های نهاد» حساس است؛ از این رو، بازی نهاد را منع نمی‌کند. از سوی دیگر، خياميت نیز آگاه است که فراخودی وجود دارد که نسبت به «میل‌ها و خواست‌ها» حساس است و خود را «رازناک» جلوه می‌دهد؛ بنابراین حقیقت‌گویی و پرده‌دری خياميت، خود براساس فشارهای گفتمان مسلط شکل گرفته‌است.

🍂 در واقع، آشکار شدن خياميّت، خود بیانگر این است که گفتمان اخلاق‌مدار و دین‌مدار مسلط، از درون دچار تناقض است و حقیقت‌گویی خياميت، با همین تناقض‌ها شکل گرفته است.

🍂 پارسیاستس (حقیقت‌گویی) خياميت، در نقطه‌ی مواجه شدن با نیستی، با پارسیاستس تصوف تلاقی پیدا می‌کند؛ به عبارت دیگر، میل خياميت به تصوف یا برعکس (میل تصوف به خياميت)، منشأ گرفته از ساختاری‌ست که عدم و نیستی و نفی، بخشی از آن را می‌سازد؛ به‌همین دلیل، نیهیلیسم تصوف نمی‌تواند به نیهیلیسم خياميّت نزدیک شود؛ چنانکه این اتفاق در شعر حافظ می‌افتد.

🍂 #حافظ تنها شاعر جهان پیشامدرن است که فهمید که گفتمان خیامیت و گفتمان تصوف، در چه چیز اشتراک دارند. او هرگز ساده‌لوحانه از یاد نبرد که گفتمان خیامیت، از درون جهان دینی برخاسته است؛ چنانکه خیا‌م‌پژوهان مدرن به این نتیجه رسیدند. خیامیت نوعی نهیلیسم دینی است.


#فلسفیدن #خیالپرسه #خیام



🌾 @Naqdagin | @tabarshenasi_ketab
#فهرست هشتگ‌های نقدآگین

✍️هر یک از این هشتگ‌ها، یک صفحه از صفحات ویژه نقدآگین‌ هستند که علاقه‌مندان به هر دسته موضوعی، بسادگی می‌توانند با دنبال کردن آن هشتگ، راحت‌تر به محتوای مطلوب خود دسترسی پیدا کنند👇

۱- #نقد_اسلام، با مطالبی از #حجت‌الله_نیکویی، #علیرضاموثق، #محمد_رضوانی #ایمان_سلیمانی، #اسکپتیک و...

۲. #نقد_قرآن، با مطالبی از #حجت‌الله_نیکویی، #علیرضاموثق، #ایمان_سلیمانی و...

۳. #بازاندیشی: نگاه تجدیدنظرطلبانه در دین یا تاریخ‌نگاری سنتی، با مطالبی از #زهیر_میرکریمی، #مدی، #محسن_بنائی، #آرمین_لنگرودی، #امین_قضایی، #احمد_قبانچی، #دن_گیبسون، #امیرحسین_ترکاشوند، #محمدعلی_امیرمعزی

۴. #روشنفکری_دینی: طرح مباحث نواندیشان مسلمان یا به‌اصطلاح روشنفکران دینی برای فهم بهتر قرائت‌های مدرن از اسلام و نقد و بررسی عقلانی‌تر اسلام، با مطالبی از #عبدالکریم_سروش، #سروش_دباغ، #آرش_نراقی و...

۵. #نقد_روشنفکران: نقد روشنفکران و نواندیشان (اعم از مسلمان و دیندار یا غیر آن)، با مطالبی از #علیرضاموثق و #حجت‌الله_نیکویی و..

۶- #نقد_ادیان، با مطالبی از #محمد_رضوانی، #مدی، #ریچارد_داوکینز و..

۷- #اسطوره‌شناسی: نگاهی همدلانه با اسطوره‌ها جهت فهم بهتر انسان، تاریخ و جامعه ایرانی، با مطالبی از #مدی، #راتین_مهراسپند و #شروین_وکیلی و...

۸. #ایران

۹. #حکومت_اسلامی، با مطالبی از #رضا_زمان، #علیرضاموثق، #محمد_رضوانی و...

۱۰. #استمرارطالبان: پیرامون ابزارهای فریب و سرکوب نرم حکومت داعشی

۱۱. #روشیعه: پیرامون سلطه‌گری و نفوذ روسیه (و چین و دیگر قدرت‌ها) در منطقهٔ میان‌رودان، خصوصن روی (حکومت) شیعه

۱۲. #نقد_شیعه، با مطالبی از #کمال_حیدری، #محمد_رضوانی و...

۱۳. #آخوندیسم

۱۴. #زنان: بررسی مسائل حوزه زنان، با تأکید بیشتر بر جامعه ایران و مشکلاتی که اسلام و حکومت اسلامی برای آنها افزوده، با مطالبی از: #علیرضاموثق و...

۱۵. #نقد_فرهنگ

۱۶. #اپوزیشنقد: نقد و بررسی به‌اصطلاح اپوزیسون و عوامل درجا زدن یا انحطاط آن و گاردهای خطای کوچک و بزرگش

۱۷. #نقد_چپ با تأکید بیشتر بر #چپ_ایرانی

۱۸. #نقد_رسانه

۱۹. #مغلطجات: آموزش مغالطه‌های رایچ و یا طرح مثال‌هایی از مغالطات

۲۰. #تفکر_انتقادی

۲۱. #فلسفیدن: مباحث مربوط به اندیشه و فلسفه

۲۲. #چیستا: مباحث علمی، اعم از آنکه به دین و فلسفه مرتبط باشد یا نباشد.

۲۳. #درسگفتار، با مطالبی از #امین_بزرگیان، #علینجات_غلامی، #حجت‌الله_نیکویی، #محمد_رضوانی و...

۲۴. #خیالپرسه: ادبیات، اعم از ادبیات داستانی یا مباحث نظری پیرامون نویسندگان/شاعران
#صادق_هدایت #فردوسی #شاهنامه #حافظ #خیام و...

۲۵. #شعرانه

۲۶. #نقد_ادبی: نقد ادبی آثار، اعم از کتب به‌اصطلاح مقدس (چون قرآن) و آثار ادبی معاصر یا کلاسیک ایران/جهان

۲۷. #تئاتر

۲۸. #پرفورمنس‌آرت

۲۹. #بزمگه: رقص‌ و شادی‌های تنانه

۳۰. #بوقت_آواز

۳۱. #نوا

۳۲. #نگار_نو: تکثیر تصاویر زیبا، جالب یا تابوشکنانه

۳۳. #گزیده‌فیلم

۳۴. #نقد_فیلم

۳۵. #گزیده‌سخن

۳۶. #پادکستکش: جستجویی برای شکار از دنیای پادکست‌ها و بازنشر و معرفی آنها

۳۷. #پادکست_نقدآگین: پادکست اختصاصی نقدآگین که متون ارزشمند و برگزیده انتقادی را با کمک همیاران گوینده‌ای از میان مخاطبان، بازخوانی می‌کنیم.

۳۸. #مصاحبه و #گفتگو

۳۹. #مستند

۴۰. #کتاب: کتابخانه نقدآگین

۴۱. #نقد_کتاب: نقد یا معرفی یک کتاب ارزشمند

۴۲. اشارات و تنبیهات (هشتگ نیست و می‌توان با سرچ در کانال یافتش و دنبال کرد): یادداشت‌هایی مختصر پیرامون موضوعات مختلف

۴۳. #نقدخند: لبخندی برای رهایی موقت

۴۴. #تجربه_زیسته

۴۵. #زیست‌روان: بررسی مباحث مربوط به روان و زندگی، با مطالبی از #محمدرضا_ابراهیمی و...

۴۶. #خورنقد: بررسی عادات غذایی از منظر علمی و اخلاقی، با مطالبی از #مایکل_گرگر و...

۴۷. #حیوان‌دوستی: کوششی برای تجدیدنظر در رابطهٔ وحشیانه و غیرصمیمی ما با دیگر فرزندان مام زمین

۴۸. #آینه_تاریخ: بررسی حوادث مهم تاریخی

۴۹. #در_چنین_روزی: گزارشی فشرده از برخی حوادث تاریخ ایران و جهان در هر روز تقویم

۵۰. #ویدیو_تحلیل: نقد و بررسی جزئی‌تر برخی کلیپ‌ها

۵۱. #گزارش

۵۲. #ترجمه

۵۳. #فهرست‌: گردآوری مطالب در موضوعی خاص
🗄فهرست پادکست نقدآگین
🗄
فهرست پرونده‌های روی میز

۵۴. #خبر_نقدآگین: اطلاع‌رسانی از امور مهم چنل

۵۵. #اختصاصی_نقدآگین: کتاب‌ها،‌ ترجمه‌ها و مصاحبه‌های اختصاصی کانال، با مطالبی از #فریدون_فرخ، #بابک_ایرانی، #عبدالله، #بابک و...

📓مرگ مسمای اسلام و بقای نامش؛ پیرامون امتناع اسلام در جهان جدید (مناظرات علیرضا موثق)
🎙مصاحبه با دکتر محسن بنائی (جلسه ۱: قسمت ۱ | قسمت ۲؛ جلسه ۲: قسمت ۱| قسمت ۲)

۵۶. #خلاصه‌کلیپ (طرح آتی نقدآگین): ارائه‌ خلاصه‌ای از کلیپ‌های ارزنده جهان تا آخرین محتوای روز انتقادی را بشکل اجمالی درمیان گذاریم.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 شهریار و #حافظ

🎙#محمدحسن_صادقی

پاشو ای مست که دنیا همۀ دیوانه توست
همه آفاق پر از نعرۀ مستانۀ توست

درِ دکانِ همه باده‌فروشان تخته‌است
آن که باز است همیشه، درِ میخانۀ توست

دستِ مشاطۀ طبع تو بنازم که هنوز
زیور زلف عروسان سخن، شانۀ توست

ای زیارتگهِ رندانِ قلندر، برخیز
توشۀ من، همه در گوشه انبانه تست

همت ای پیر که کشکولِ گدائی در کف
رندم و حاجتم آن، همتِ رندانۀ توست

ای کلیدِ درِ گنجینۀ اسرار ازل
عقل، دیوانۀ گنجی که به ویرانۀ توست

شمعِ من، دور تو گردم به کاخ شبِ وصل
هر که توفیق پری یافته، پروانۀ توست

همه غواص ادب بودم و هر جا صدفی‌ست
همه بازش دهن از، حیرت دردانه توست

زهره گو تا دم صبحِ ابد افسون بدمد
چشمک نرگس، مخمور به افسانۀ توست

ای گدای سرِ خوانت همه شاهانِ جهان
شهریار آمده، دربانِ درِ خانۀ توست


#شعرانه


🌾 @Naqdagin | @UtopiaDialogue
📘یلدای حافظی

✍🏻
#رضا_زمان

🍂 از سُنت‌های نیک ایرانی در یلدای کهن و باستانی ما ایرانیان، شعرخوانی و از آن میان، حافظ‌خوانی‌ست. این چیزی‌ست که غنای بیش‌تری به آیین ایرانی می‌دهد و به یک تعبیر، یلدا را ایرانی‌تر می‌کند. #حافظ شیرازی، به حق، از پدران فرهنگی ایران‌زمین است؛ از میان پدران نامقدس، چنان برای ایرانیان خودی‌ست که هر آیین و جشن، یلدا باشد یا نوروز، بهانه می‌کنند برای مراجعه به دیوان و خوانش غزلیاتش؛ این امّا بهانهٔ نابه‌جایی نیست، حافظ برای یلدا، بهانهٔ جور و موجهی‌ست، بهانهٔ فضیلت است. شب یلدا بدون حافظ، چیزی کم دارد، چیزی ارزش‌مند؛ چون همۀ چیزهایی را دارد که در پسِ یلدا هست، یا باید باشد: «پاس‌داشت زندگی، آری‌گویی به دنیا، هم‌زیستی و مُدارا».

🍂 حافظ، شاعر گیتی‌باور ماست؛ گیتیانه‌ترین اشعار به فارسی شیرین، از آنِ حافظ است. او، در زمینِ دنیای خاکی، بدون تعارف و خجالت، بی‌شرم و بی‌لکنت، به زندگی، به زیستن، به دنیای اینجا-اکنون آری گفت. حافظ، به قول خودش، آدم بهشتی بود، اما در این سفر، «حالی اسیر عشق جوانان مهوش؛ مدهوشِ می صاف و روی خوش و موی دلکش». آموزهٔ حافظی، حظّ عالی از این سفر دنیوی‌ست؛ کام‌ جُستن از زیستِ اکنون، بهره بردن از زندگیِ این‌جا، لذت از بودن.

🍂 غزل حافظ، دعوت به بیشینهٔ خوشی و شادی‌ست در همین دنیا؛ کمال التذاذ در زیستن، بدون شرم و حیا! این است که حافظ، شاعر دنیادوست و دنیاگرای ما، زندگی را با تمام لذت‌ها و خوشی‌هایش می‌خواهد. حافظ در این گیتی‌باوری، بسی سخی و بخشنده است؛ کام‌جویی او سخاوت‌مندانه است نه خودخواهانه. با زبانی گویا و شیوا، مخاطب را می‌خواند که در لذت خود، با دیگری سهیم شود؛ اگر ساغرش پُر است، هم بنوشد و هم بنوشاند. «بنوشان و نوش کن»؛ شاد بودن و شادی را قسمت کردن، خوش بودن و خوشی را پخش کردن، لذت بردن و لذت را توزیع کردن.

🍂 آرمان‌شهر حافظ، که «آسایش دو گیتی» ست، هم‌نشینی و هم‌زیستی آدمیان در صلح و مسالمت است. که التذاذ و سخاوت جز در این آرمان‌شهر میسر نیست. اصل اخلاقی حافظ، بیزاری از مردم‌آزاری و ریاکاری‌ست؛ قانون حافظ، «آزادیِ گناه و آزادی گناهکاران» است و رهنمای او، احتراز از دخالت در زیست مردمان: «چه کارم با کس؟» تمام دعوای او با فقیهان و متشرعان، بر سر مداخله‌گری در انتخاب آدمیان بود. حافظ، رمز و سرّ هم‌نشینی و هم‌زیستی را تفسیر این دو حرف دید: مروت و مُدارا؛ «با دوستان مروت با دشمنان مُدارا». این مروت و مُدارا، مردمانِ «تردامن و خواب‌آلوده» را در یک زیستِ مشترک، در مسالمت و آسایش، کنار یکدیگر می‌نشاند.


#ایران #خیالپرسه #نقد_فرهنگ



🌾 @Naqdagin | @shahrvand_sabz
من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد؟
غالباً این قَدَرَم عقل و کِفایت باشد

تا به غایت رهِ میخانه نمی‌دانستم
ور نه مستوری ما تا به چه غایت باشد

زاهد و عُجب و نماز و من و مستی و نیاز
تا تو را خود ز میان با که عنایت باشد

زاهد ار راه به رندی نَبَرَد معذور است
عشق کاری‌ست که موقوف هدایت باشد

من که شب‌ها رهِ تقوا زده‌ام با دف و چنگ
این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد؟

بندهٔ پیرِ مغانم که ز جهلم بِرَهانْد
پیرِ ما هرچه کُنَد عینِ عنایت باشد

دوش از این غصه نَخُفتَم که رفیقی می‌گفت
حافظ ار مست بُوَد جایِ شکایت باشد

غزل شمارهٔ ۱۵۸ #حافظ

#شعرانه


🌾 @Naqdagin
من ار زان که گردم ز مستی هلاک
@Naqdagin
🎧من ار زآن که گردم به مستی هلاک

🎙#فرامرز_اصلانی

من ار زآن که گردم به مستی هلاک
به آیین مستان بریدم به خاک

به تابوتی از چوب تاکم کنید
به راه خرابات خاکم کنید

به آب خرابات غسلم دهید
پس آنگاه بر دوش مستم نهید

مریزید بر گور من جز شراب
میارید در ماتمم جز رباب

ولیکن به‌شرطی که در مرگ من
ننالد به جز مطرب و چنگ‌زن

تو خود حافظا سر ز مستی متاب
که سلطان نخواهد خراج از خراب


#بوقت_آواز #شعرانه #حافظ



🌾 @Naqdagin
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM