📘پاسخ دو پرسش
(۲/۲)
✍🏻 #شهرام_مهرافروز
پرسش دوم: آیا چهارشنبهسوری با «بازگشت فروهرها» پیوند دارد؟
🍂 فرود و بازگشت فروهر به زمین، ساخته-و-پرداختۀ «یزدانشناسی زرتشتی»ست و بسیار با اندیشههای فرهنگ ایران دربارۀ «فروهر»، دگرسان (متفاوت) است. در بخشِ نخست کتاب «بندهش»، در بند هشتم که بازتابدهندۀ اندیشههای زرتشتی دربارۀ فروهرهاست، آمدهاست که «اهورامزدا، جهان مینوی را بیافرید و همۀ چیزها چون انسان و جانور و گیاه و دیگر چیزها را، پیش از آنکه بهگونۀ مادی بیافریند، به گونۀ فَروَشی یا مینُوی آفرید. این جهان مینُوی، ۳۰۰۰ سال به درازا کشید و سپس اهورامزدا از شکلهای مینوی، گونههای مادی و اینجهانی را آفرید. خویشکاری «فروهر» این است که از هنگامیکه نطفه بسته میشود تا دم مرگ، آدمی را پاسداری میکند. فروهر چیزی بهجز «روان» [نفس در اصطلاح اسلامی] است. «روان» سرپرستِ کردارِ انسان است و کیفرپذیر است، ولی «فروهر» همیشه پاک و سره است. فروهرِ آدمی پس از مرگ، دوباره به جهان مینُوی باز-میگردد، ولی بازماندگانِ درگذشتگان را فراموش نمیکند و در آغازِ سال، دوباره به دیدار آنها میرود».
🔻ردپای بخشی از اندیشههای ایرانیان پیش از پیدایش «یزدانشناسی زرتشتی»، در کتاب «بندهش» آمدهاست. ایرانیان بر این باور بودند که انسان، دارای دو بخش تنتنانی (جسمی) و مینُوی (روحی) است. بخش تنتنانی همان «تن» است که از جنس «آرمیتی» (مادر زمین) است که در فرجام، دوباره به آن باز-میگردد و بخش مینُوی، از ۴ گوهر بههمپیوسته ساختهشده که مولانا در شعرهایش، از آنها با نام «چهار پر» [سیمرغ] یاد کردهاست:
نخستینِ آنها، «گوشورون» ( =مینوی جان) است که به «باد» که همان «دم» یا «واد» یا «وات» یا «وای» یا «سیمرغ» است دگرگون میشود؛
دوم، «رام» است که به بوی (حسها) دگرگون میشود؛ چیزی که برای شناخت جهان، به آن نیاز است؛
سوم، «ماه» (یا دین) است که به خورشید دگرگون میشود. دین «بینش زَهشی و جوششی از گوهر انسان» است و «ماه» بینشِ در تاریکی و «خورشید» بینشِ در روشناییست؛
چهارم، «بهمن» ( =وهومن=خرد) است که به «فروهر» که همان «فرهوشی» یا «ارتافرود» (خوشۀ جانهاست) دگرگون میشود. هر جانی که از خوشۀ خدا یا هستی جدا میشود، دوباره به آن میپیوندد و با آن میآمیزد.
#اسطورهشناسی #نقد_ادیان #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۲/۲)
✍🏻 #شهرام_مهرافروز
پرسش دوم: آیا چهارشنبهسوری با «بازگشت فروهرها» پیوند دارد؟
🍂 فرود و بازگشت فروهر به زمین، ساخته-و-پرداختۀ «یزدانشناسی زرتشتی»ست و بسیار با اندیشههای فرهنگ ایران دربارۀ «فروهر»، دگرسان (متفاوت) است. در بخشِ نخست کتاب «بندهش»، در بند هشتم که بازتابدهندۀ اندیشههای زرتشتی دربارۀ فروهرهاست، آمدهاست که «اهورامزدا، جهان مینوی را بیافرید و همۀ چیزها چون انسان و جانور و گیاه و دیگر چیزها را، پیش از آنکه بهگونۀ مادی بیافریند، به گونۀ فَروَشی یا مینُوی آفرید. این جهان مینُوی، ۳۰۰۰ سال به درازا کشید و سپس اهورامزدا از شکلهای مینوی، گونههای مادی و اینجهانی را آفرید. خویشکاری «فروهر» این است که از هنگامیکه نطفه بسته میشود تا دم مرگ، آدمی را پاسداری میکند. فروهر چیزی بهجز «روان» [نفس در اصطلاح اسلامی] است. «روان» سرپرستِ کردارِ انسان است و کیفرپذیر است، ولی «فروهر» همیشه پاک و سره است. فروهرِ آدمی پس از مرگ، دوباره به جهان مینُوی باز-میگردد، ولی بازماندگانِ درگذشتگان را فراموش نمیکند و در آغازِ سال، دوباره به دیدار آنها میرود».
🔻ردپای بخشی از اندیشههای ایرانیان پیش از پیدایش «یزدانشناسی زرتشتی»، در کتاب «بندهش» آمدهاست. ایرانیان بر این باور بودند که انسان، دارای دو بخش تنتنانی (جسمی) و مینُوی (روحی) است. بخش تنتنانی همان «تن» است که از جنس «آرمیتی» (مادر زمین) است که در فرجام، دوباره به آن باز-میگردد و بخش مینُوی، از ۴ گوهر بههمپیوسته ساختهشده که مولانا در شعرهایش، از آنها با نام «چهار پر» [سیمرغ] یاد کردهاست:
نخستینِ آنها، «گوشورون» ( =مینوی جان) است که به «باد» که همان «دم» یا «واد» یا «وات» یا «وای» یا «سیمرغ» است دگرگون میشود؛
دوم، «رام» است که به بوی (حسها) دگرگون میشود؛ چیزی که برای شناخت جهان، به آن نیاز است؛
سوم، «ماه» (یا دین) است که به خورشید دگرگون میشود. دین «بینش زَهشی و جوششی از گوهر انسان» است و «ماه» بینشِ در تاریکی و «خورشید» بینشِ در روشناییست؛
چهارم، «بهمن» ( =وهومن=خرد) است که به «فروهر» که همان «فرهوشی» یا «ارتافرود» (خوشۀ جانهاست) دگرگون میشود. هر جانی که از خوشۀ خدا یا هستی جدا میشود، دوباره به آن میپیوندد و با آن میآمیزد.
#اسطورهشناسی #نقد_ادیان #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 ریشههای اساطیری «[حاجی] فیروز»
✍🏻 با گفتارهایی از مهرداد بهار، ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق و مهرکعلی صابونچی
🎼 نماهنگ حاجی فیروز از مرکز موسیقی بتهوون با صدای زندهیاد مرتضی احمدی
🎙گوینده: بهناز شیخانصاری
کاری از انجمنِ زبانهای باستانی آژیار
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 با گفتارهایی از مهرداد بهار، ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق و مهرکعلی صابونچی
🎼 نماهنگ حاجی فیروز از مرکز موسیقی بتهوون با صدای زندهیاد مرتضی احمدی
🎙گوینده: بهناز شیخانصاری
کاری از انجمنِ زبانهای باستانی آژیار
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🍁نوروز و سیاست رامش
✍🏻 #راتین_مهراسپند
🍂 در گاهان، یشتها و برخی از متون و منشورهای باستانی، همۀ سرسخن از «آشتی» و «رامش» است. این ایدهآلها، با آنچه سپستر در نسکهایی مانند «نامه تنسر» میبینیم، سخت ناساز و ناهمگوناند؛ با توجه به همین نکته، میتوانیم دو نگاره از نظام سیاسی ایدهآل را در فرهنگ ایران از هم بازشناسیم؛ با بازگشت به شاهنامه میتوانیم، این دو ایدهآل را ایدهآل «فرّی» و ایده آل «شاهی» بنامیم. سرتاسر شاهنامه را میتوانیم بر بنیان «تنش» ایدهآل فرّی و ایدهآل شاهی یا رهبری بازخوانی کنیم.
🍂 همه کسانی که اندیشه سیاسی در ایران را به گنجانیدههای چنان کتیبهها و نسکهایی فرو میکاهند، هیچگاه به درک این تنش بین آغازه شاهی و آغازه فرّی راه نخواهند برد. چنین کسانی، از فهم «فرهنگ سیاسی مردم در چهره آرمانخواهانه آن» که در اسطورهها و نقشاندیشیها خود را نمایان میسازد، ناتوان میمانند.
🍂 اسطورههای مردمی، با ایستادن در جانب ایدهآل فرّی که همواره با «رامشآوری، فروغافروزی، آبادسازی، بزمآفرینی، دادآیینی» و به کوتاه سخن، با «تلاش برای پاسداری از زندگی» تعریف می شود، فراسوی همه «دستورنامه»هایی میایستند که صرفاً، بازتابنده خواست فرمانروایان یا تقدیسگران قدرتاند.
🍂 اساطیر مردمی «بدبینی مطلق» مردم، نسبت به نظامهای سیاسی را بازتاب میدهند. سرچشمه اندیشه سیاسی در اساطیر ایران، همین بدبینی مطلق به قدرت است. فرهنگ سیاسی مردم در شاهنامه، بیش از هر چیز با همین «بدبینی» نسبت به قدرت و قدرتمندان شناخته میشود و بیش از همه، خود را در اسطورههای ایرج و سیاوش بازتاب میدهد و نمادپردازی میکند.
🍂 اندیشه سیاسی مردمی ایران، تا همیشه با چهرههایی مانند ایرج و سیاوش پیوند خوردهاست که هر دو بهمعنایی «کشته مهر»اند. ایرج تا همیشه، ایدهآل مهر را در فراسوی قدرت و سیاوش تا همیشه، آغازه مهر و «دیگریپذیری» را در برابر آغازه دشمنی و «دیگریستیزی» قرار میدهد. ایرج کشته میشود که با مهر خود، تا همیشه قدرتپرستان را رسوا سازد و سیاوش کشته میشود که تا همیشه مهر را بر دشمنجویی و دشمنخویی و دشمنیآفرینی چیرگی بخشد.
🍂 ایدهآل مهری و فرّی سیاوش تا همیشه، بر فراز همه نظامهای سیاسیای قرار میگیرد که با «آفریدن دشمن»، به سیاستهای چیرگیجویانه خود «مشروعیت» میبخشند. ایدهآل مهری سیاوش، فراتر از هر نظام سیاسیای قرار میگیرد که نابودی دیگری را به بهانه «دشمنی» روا میشمارد.
🍂 سیاوش نشان میدهد که همواره، ارزشهایی فراتر از دشمنی و دیگریستیزی در میان هستند و این ارزشها، همانا «مهر و پیمان»اند به شیوهای که در چهره خود او تندیسیده میشوند.
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
#فلسفیدن #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #راتین_مهراسپند
🍂 در گاهان، یشتها و برخی از متون و منشورهای باستانی، همۀ سرسخن از «آشتی» و «رامش» است. این ایدهآلها، با آنچه سپستر در نسکهایی مانند «نامه تنسر» میبینیم، سخت ناساز و ناهمگوناند؛ با توجه به همین نکته، میتوانیم دو نگاره از نظام سیاسی ایدهآل را در فرهنگ ایران از هم بازشناسیم؛ با بازگشت به شاهنامه میتوانیم، این دو ایدهآل را ایدهآل «فرّی» و ایده آل «شاهی» بنامیم. سرتاسر شاهنامه را میتوانیم بر بنیان «تنش» ایدهآل فرّی و ایدهآل شاهی یا رهبری بازخوانی کنیم.
🍂 همه کسانی که اندیشه سیاسی در ایران را به گنجانیدههای چنان کتیبهها و نسکهایی فرو میکاهند، هیچگاه به درک این تنش بین آغازه شاهی و آغازه فرّی راه نخواهند برد. چنین کسانی، از فهم «فرهنگ سیاسی مردم در چهره آرمانخواهانه آن» که در اسطورهها و نقشاندیشیها خود را نمایان میسازد، ناتوان میمانند.
🍂 اسطورههای مردمی، با ایستادن در جانب ایدهآل فرّی که همواره با «رامشآوری، فروغافروزی، آبادسازی، بزمآفرینی، دادآیینی» و به کوتاه سخن، با «تلاش برای پاسداری از زندگی» تعریف می شود، فراسوی همه «دستورنامه»هایی میایستند که صرفاً، بازتابنده خواست فرمانروایان یا تقدیسگران قدرتاند.
🍂 اساطیر مردمی «بدبینی مطلق» مردم، نسبت به نظامهای سیاسی را بازتاب میدهند. سرچشمه اندیشه سیاسی در اساطیر ایران، همین بدبینی مطلق به قدرت است. فرهنگ سیاسی مردم در شاهنامه، بیش از هر چیز با همین «بدبینی» نسبت به قدرت و قدرتمندان شناخته میشود و بیش از همه، خود را در اسطورههای ایرج و سیاوش بازتاب میدهد و نمادپردازی میکند.
🍂 اندیشه سیاسی مردمی ایران، تا همیشه با چهرههایی مانند ایرج و سیاوش پیوند خوردهاست که هر دو بهمعنایی «کشته مهر»اند. ایرج تا همیشه، ایدهآل مهر را در فراسوی قدرت و سیاوش تا همیشه، آغازه مهر و «دیگریپذیری» را در برابر آغازه دشمنی و «دیگریستیزی» قرار میدهد. ایرج کشته میشود که با مهر خود، تا همیشه قدرتپرستان را رسوا سازد و سیاوش کشته میشود که تا همیشه مهر را بر دشمنجویی و دشمنخویی و دشمنیآفرینی چیرگی بخشد.
🍂 ایدهآل مهری و فرّی سیاوش تا همیشه، بر فراز همه نظامهای سیاسیای قرار میگیرد که با «آفریدن دشمن»، به سیاستهای چیرگیجویانه خود «مشروعیت» میبخشند. ایدهآل مهری سیاوش، فراتر از هر نظام سیاسیای قرار میگیرد که نابودی دیگری را به بهانه «دشمنی» روا میشمارد.
🍂 سیاوش نشان میدهد که همواره، ارزشهایی فراتر از دشمنی و دیگریستیزی در میان هستند و این ارزشها، همانا «مهر و پیمان»اند به شیوهای که در چهره خود او تندیسیده میشوند.
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
#فلسفیدن #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegraph
نوروز و سیاست رامش
✍🏻 راتین مهراسپند 🍂 در گاهان، یشتها و برخی از متون و منشورهای باستانی، همۀ سرسخن از «آشتی» و «رامش» است. این ایدهآلها، با آنچه سپستر در نسکهایی مانند «نامه تنسر» میبینیم، سخت ناساز و ناهمگوناند؛ با توجه به همین نکته، میتوانیم دو نگاره از نظام سیاسی…
📗نوروز چیست؟
— گذر از خطای بزرگ نیچه، در فهم ماهیت زرتشت
✍🏻 #علینجات_غلامی
🍂 نوروز، «باقیماندۀ» فرهنگی «درونماندگار» است که زرتشت (در مقام موسس «فراروندگی») علیه آن فرهنگ شورش میکند، اما بر این «مولفۀ نوروز» (از آنجا که خصیصهای «پُلوار» دارد)، نمیتواند غلبه کند و آن را در حاقّ فرهنگی که میسازد، نگاه میدارد؛ بههمین دلیل، اساس فرهنگی که زرتشت میسازد، دارای یک «تضاد درونی» میشود که همین تضاد، تاریخ را به حرکت در میآورد.
🍂 فرهنگ زرتشتی با قوام مسئلۀ «این-آن»، هم خاستگاهِ «مسئلۀ آرخه» و متافیزیک غرب است و هم خاستگاهِ مقوم مفهومِ «احد» و الهیاتِ برابر-اروپایی.
🍂 نوروز، هستۀ فرهنگی «جمشیدی» است که در زندگی ایرانیان، خاصه در حاق زندگی «مادها» جریان داشت و زرتشت بدواً، با تکیه بر نیروی نظامی و قدرت سیاسی پارسها، علیه این فرهنگ قیام میکند. البته در میترائیسم، ایرانیان ماد نیز کمی قبلتر، از خلالِ گسترشِ آئین «نذری/قربانی» تا سطح حاکمیت، آغازههای آپولونی شروع شده بود.
🍂 فرهنگِ جمشیدی، درونماندگار و دینوزیوسی است. به بیانی «منسوبِ» به آزوناس (استاد زرتشت) در پاسخ به فیثاغورث: «من در طبیعت جز طبیعت نمیبینم و نمیپرستم» [و خدای نادیدنیِ آن مصلح اُرُمی را باور نمیکنم]. این نوعی «ناتورالیسم خام» نیست که سنخی از آن را در فرهنگ مکانیستیِ «گالیلهای-نیوتونی» مدرن میبینیم، بلکه آن چیزیست که سنخی از آن را نزد اسپینوزا میبینیم.
🍂 نیچه، متفکر بسیار تیزبینیست که متوجه این لحظۀ خاص در زرتشت میشود و این دقیقۀ «دینوزیوسی» را حتی بیش از هراکلیتوس، در زرتشت ملاحظه میکند و به همین سبب، از وی، قهرمان متون خودش را میسازد، اما خطای نیچه دقیقاً همینجاست. این فقط «یک لایۀ ناخواسته» در کار زرتشت بود.
🍂 زرتشت در اصل، نه متضاد مسیح، بلکه خاستگاهِ فکری او بود. زرتشتیت نیای مسیحیت است و اولین دین از «ادیان سیستماتیک»، یا به عبارتی «دین-سیاست» است که در دوران هخامنشی، همان «مزدیسنایی» و احیاناً از اواسط اشکانی و خاصه با آغاز ساسانی، «زرتشتیت» نام گرفت. در واقع همانطور که کانت متوجه شد: «زرتشت، رئیس دین نیز بود».
🍂 تمامی عناصر کلیدی آپولونی را در واقع، زرتشت تأسیس کرد و جنبۀ ایجابی کار زرتشت، همین جنبۀ آپولونیست. که البته، نیچه غافل از این نمادهای اینوجوه نیست، اما منطقش را کامل شکار نمیکند، و صدالبته، این سویۀ آپولونی در معنای باستانیاش هنوز چیزی منفی نیست؛ زیرا همین «روح آپولونی» است که قدرت واقعیِ ساختنِ تمدن و شهر و قانون و سیاست را داشت.
🍂 اسمی که نیچه باید دنبال آن میبود، در واقع «جمشید» است، نه زرتشت؛ کسی که نبی نشد؛ کسی که زرتشت بهدلیل اینکه «خوردن قطعات گوشت را به مردم یاد داد» نفرینش میکرد.
🍂 با این حال، خود زرتشت در مقابل هستۀ آموزهی جمشید، یعنی «نوروز» تسلیم شد و آن را پذیرفت؛ زیرا شهری که زرتشت در پی ساختن آن با «قوانین» بود را «نوروز» تنظیم میکرد. نوروز، دقیقاً لحظهایست که دینوزیوس «وارد بازار» میشود؛ بیجهت نیست که خیام باید نوروزنامه مینوشت.
🍂 نوروز یک رویداد شگرف است که میتواند پای اگوی فراروندۀ زرتشتی را در جهانِ زندگی مستقر سازد. دقیقاً لحظهای که «درونماندگاری» میتواند از نوعی آنارشیسم، رها شده و «نظمِ انتولوژیک» خاص خودش را مقرر کند.
🍂 نوروز، قابلیت تبدیل شدن به یک «عید» یا «جشن» جهانی را دارد؛ تمامی اعیاد موجود در جهان – بجز مواردی کلاسیک در هندوستان - مربوط به ادیان نظاممندند و درواقع آپولونی هستند. با این حال، همۀ آنها، «شادمانیشان» را چونان «رسوبی» از نوروز به یادگار دارند.
🍂 نوروز، آخرین و قدرتمندترین جشن دینوزیوسیست و «فهم/اجرای» آن، میتواند ما را امیدوار به سنتزِ نهایی «آپولون/دینوزیوس» کند.
#فلسفیدن #اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @madrasefalsafe
— گذر از خطای بزرگ نیچه، در فهم ماهیت زرتشت
✍🏻 #علینجات_غلامی
🍂 نوروز، «باقیماندۀ» فرهنگی «درونماندگار» است که زرتشت (در مقام موسس «فراروندگی») علیه آن فرهنگ شورش میکند، اما بر این «مولفۀ نوروز» (از آنجا که خصیصهای «پُلوار» دارد)، نمیتواند غلبه کند و آن را در حاقّ فرهنگی که میسازد، نگاه میدارد؛ بههمین دلیل، اساس فرهنگی که زرتشت میسازد، دارای یک «تضاد درونی» میشود که همین تضاد، تاریخ را به حرکت در میآورد.
🍂 فرهنگ زرتشتی با قوام مسئلۀ «این-آن»، هم خاستگاهِ «مسئلۀ آرخه» و متافیزیک غرب است و هم خاستگاهِ مقوم مفهومِ «احد» و الهیاتِ برابر-اروپایی.
🍂 نوروز، هستۀ فرهنگی «جمشیدی» است که در زندگی ایرانیان، خاصه در حاق زندگی «مادها» جریان داشت و زرتشت بدواً، با تکیه بر نیروی نظامی و قدرت سیاسی پارسها، علیه این فرهنگ قیام میکند. البته در میترائیسم، ایرانیان ماد نیز کمی قبلتر، از خلالِ گسترشِ آئین «نذری/قربانی» تا سطح حاکمیت، آغازههای آپولونی شروع شده بود.
🍂 فرهنگِ جمشیدی، درونماندگار و دینوزیوسی است. به بیانی «منسوبِ» به آزوناس (استاد زرتشت) در پاسخ به فیثاغورث: «من در طبیعت جز طبیعت نمیبینم و نمیپرستم» [و خدای نادیدنیِ آن مصلح اُرُمی را باور نمیکنم]. این نوعی «ناتورالیسم خام» نیست که سنخی از آن را در فرهنگ مکانیستیِ «گالیلهای-نیوتونی» مدرن میبینیم، بلکه آن چیزیست که سنخی از آن را نزد اسپینوزا میبینیم.
🍂 نیچه، متفکر بسیار تیزبینیست که متوجه این لحظۀ خاص در زرتشت میشود و این دقیقۀ «دینوزیوسی» را حتی بیش از هراکلیتوس، در زرتشت ملاحظه میکند و به همین سبب، از وی، قهرمان متون خودش را میسازد، اما خطای نیچه دقیقاً همینجاست. این فقط «یک لایۀ ناخواسته» در کار زرتشت بود.
🍂 زرتشت در اصل، نه متضاد مسیح، بلکه خاستگاهِ فکری او بود. زرتشتیت نیای مسیحیت است و اولین دین از «ادیان سیستماتیک»، یا به عبارتی «دین-سیاست» است که در دوران هخامنشی، همان «مزدیسنایی» و احیاناً از اواسط اشکانی و خاصه با آغاز ساسانی، «زرتشتیت» نام گرفت. در واقع همانطور که کانت متوجه شد: «زرتشت، رئیس دین نیز بود».
🍂 تمامی عناصر کلیدی آپولونی را در واقع، زرتشت تأسیس کرد و جنبۀ ایجابی کار زرتشت، همین جنبۀ آپولونیست. که البته، نیچه غافل از این نمادهای اینوجوه نیست، اما منطقش را کامل شکار نمیکند، و صدالبته، این سویۀ آپولونی در معنای باستانیاش هنوز چیزی منفی نیست؛ زیرا همین «روح آپولونی» است که قدرت واقعیِ ساختنِ تمدن و شهر و قانون و سیاست را داشت.
🍂 اسمی که نیچه باید دنبال آن میبود، در واقع «جمشید» است، نه زرتشت؛ کسی که نبی نشد؛ کسی که زرتشت بهدلیل اینکه «خوردن قطعات گوشت را به مردم یاد داد» نفرینش میکرد.
🍂 با این حال، خود زرتشت در مقابل هستۀ آموزهی جمشید، یعنی «نوروز» تسلیم شد و آن را پذیرفت؛ زیرا شهری که زرتشت در پی ساختن آن با «قوانین» بود را «نوروز» تنظیم میکرد. نوروز، دقیقاً لحظهایست که دینوزیوس «وارد بازار» میشود؛ بیجهت نیست که خیام باید نوروزنامه مینوشت.
🍂 نوروز یک رویداد شگرف است که میتواند پای اگوی فراروندۀ زرتشتی را در جهانِ زندگی مستقر سازد. دقیقاً لحظهای که «درونماندگاری» میتواند از نوعی آنارشیسم، رها شده و «نظمِ انتولوژیک» خاص خودش را مقرر کند.
🍂 نوروز، قابلیت تبدیل شدن به یک «عید» یا «جشن» جهانی را دارد؛ تمامی اعیاد موجود در جهان – بجز مواردی کلاسیک در هندوستان - مربوط به ادیان نظاممندند و درواقع آپولونی هستند. با این حال، همۀ آنها، «شادمانیشان» را چونان «رسوبی» از نوروز به یادگار دارند.
🍂 نوروز، آخرین و قدرتمندترین جشن دینوزیوسیست و «فهم/اجرای» آن، میتواند ما را امیدوار به سنتزِ نهایی «آپولون/دینوزیوس» کند.
#فلسفیدن #اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @madrasefalsafe
Telegram
نقدآگین
📘 تاریخچۀ نوروز
✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار
🍂 در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمینهای دیگر، گاهشماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی میتوانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونیهای آن همچون دگرگونیهای خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه باشد. حتی در روزگارانی بس کهنتر، مردمان سادهدل، ماه را گرانمایهتر از خورشید میپنداشتند؛ چون بنا بر باور آنان نورافشانی خورشید هرچند درخشانتر، همپای ماه نبود، چون ماه دل تاریکی شب را بهروشنی میآراست، درحالیکه خورشید زمانی میدرخشید که روز روشن بود![۱]
🍂 گاهشماری بر مبنای ماه، در ایران در حدود پنج قرن پیش از میلاد، با گاهشماری خورشیدی که رهاوردی از مصر، بهدنبال کشورگشاییهای ایران بود، درآمیخت و نوعی گاهشماری باستانی بر مبنای باورهای دینی نیز بر آن تأثیر گذاشت و پایه گاهشماری ایران، با ۳۶۰ روز، متشکل از ۱۲ ماه ۳۰ روزه، بهعلاوۀ ۵ روز کبیسه، گشت.[۲] پنج ساعت و چهلوهشت دقیقه و ۵۱/۴۵ ثانیه که از زمان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید باقی میماند، روزهای ماه را هر چهار سالی یک روز به عقب میبرد[۳]. در قدیم، این کسریها را یکجا جمع میکردند و هر ۱۲۰ سال، ماهی دیگر بر ۱۲ ماه سال میافزودند. درحالیکه در ماههای غیرخورشیدی که کبیسه پنجروزه در آن مراعات نمیشد، یعنی سال ۳۶۰ روز بود، هر ۶ سال یکبار نیاز به یک ماه اضافی بود[۴]. چنین سالی بس میمون و فرخنده بود. به این مناسبت جشنهای فراوانی برگزار میکردند و مالیاتها را میبخشودند و رفاه بیشتری را اعمال میکردند.
🍂 سخن گفتن از ویژهکاریهای نجومی این گاهشماری، مناسب این نوشته نیست. فقط شایان ذکر است که آنچه کمکم جا افتاد و نشانههای تاریخی بر قدمت آن، از روزگاران کهن گواهی میدهد[۵]، سالیست با ۱۲ ماه، به نامهایی که هنوز هم پس از گذشتن سالیان دراز، بر تارک ماههای ما میدرخشد و همنام با دوازده ایزدی هستند که هر کدام، نگهبان پدیدهای از پدیدههای مفید طبیعت میباشند. هر روز از سی روز ماه نیز به ایزدی تعلق داشت که از آن پاسداری میکرد.
🍂 ۳۰ روزه ماه با نامهای ویژه خود، نوعی تقسیمبندی دوگانه و چهارگانه داشتند. در تقسیمبندی دوگانه، در رأس نخستین پانزده روز، اهورامزدا یا اورمزد، خدای آفریدگار، جای داشت و در رأس پانزده روز دوم، میترا یا مهر، ایزدی که بر بخش بزرگی از باورهای باستانی ایرانیان سروری میکرد. در تقسیمبندی چهارگانه، روزها به چهار بخش، دو هفت روز و دو هشت روز تقسیم شده بودند و بر سر چهار بخش، نام اورمزد، یا صفت آفریدگاری او یعنی «دی» (به معنی «آفریننده») جلوه میکرد. به این ترتیب که روز اول اورمزد و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم «دی» نام داشتند. برای تفکیک این سه روز از هم، آنها را با روزهای بعد مینامیدند، مانند دی به آذر، دی به مهر و دی به دین.
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
#ایران #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار
🍂 در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمینهای دیگر، گاهشماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی میتوانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونیهای آن همچون دگرگونیهای خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه باشد. حتی در روزگارانی بس کهنتر، مردمان سادهدل، ماه را گرانمایهتر از خورشید میپنداشتند؛ چون بنا بر باور آنان نورافشانی خورشید هرچند درخشانتر، همپای ماه نبود، چون ماه دل تاریکی شب را بهروشنی میآراست، درحالیکه خورشید زمانی میدرخشید که روز روشن بود![۱]
🍂 گاهشماری بر مبنای ماه، در ایران در حدود پنج قرن پیش از میلاد، با گاهشماری خورشیدی که رهاوردی از مصر، بهدنبال کشورگشاییهای ایران بود، درآمیخت و نوعی گاهشماری باستانی بر مبنای باورهای دینی نیز بر آن تأثیر گذاشت و پایه گاهشماری ایران، با ۳۶۰ روز، متشکل از ۱۲ ماه ۳۰ روزه، بهعلاوۀ ۵ روز کبیسه، گشت.[۲] پنج ساعت و چهلوهشت دقیقه و ۵۱/۴۵ ثانیه که از زمان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید باقی میماند، روزهای ماه را هر چهار سالی یک روز به عقب میبرد[۳]. در قدیم، این کسریها را یکجا جمع میکردند و هر ۱۲۰ سال، ماهی دیگر بر ۱۲ ماه سال میافزودند. درحالیکه در ماههای غیرخورشیدی که کبیسه پنجروزه در آن مراعات نمیشد، یعنی سال ۳۶۰ روز بود، هر ۶ سال یکبار نیاز به یک ماه اضافی بود[۴]. چنین سالی بس میمون و فرخنده بود. به این مناسبت جشنهای فراوانی برگزار میکردند و مالیاتها را میبخشودند و رفاه بیشتری را اعمال میکردند.
🍂 سخن گفتن از ویژهکاریهای نجومی این گاهشماری، مناسب این نوشته نیست. فقط شایان ذکر است که آنچه کمکم جا افتاد و نشانههای تاریخی بر قدمت آن، از روزگاران کهن گواهی میدهد[۵]، سالیست با ۱۲ ماه، به نامهایی که هنوز هم پس از گذشتن سالیان دراز، بر تارک ماههای ما میدرخشد و همنام با دوازده ایزدی هستند که هر کدام، نگهبان پدیدهای از پدیدههای مفید طبیعت میباشند. هر روز از سی روز ماه نیز به ایزدی تعلق داشت که از آن پاسداری میکرد.
🍂 ۳۰ روزه ماه با نامهای ویژه خود، نوعی تقسیمبندی دوگانه و چهارگانه داشتند. در تقسیمبندی دوگانه، در رأس نخستین پانزده روز، اهورامزدا یا اورمزد، خدای آفریدگار، جای داشت و در رأس پانزده روز دوم، میترا یا مهر، ایزدی که بر بخش بزرگی از باورهای باستانی ایرانیان سروری میکرد. در تقسیمبندی چهارگانه، روزها به چهار بخش، دو هفت روز و دو هشت روز تقسیم شده بودند و بر سر چهار بخش، نام اورمزد، یا صفت آفریدگاری او یعنی «دی» (به معنی «آفریننده») جلوه میکرد. به این ترتیب که روز اول اورمزد و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم «دی» نام داشتند. برای تفکیک این سه روز از هم، آنها را با روزهای بعد مینامیدند، مانند دی به آذر، دی به مهر و دی به دین.
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
#ایران #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegraph
تاریخچۀ نوروز
ژاله آموزگار در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمینهای دیگر، گاهشماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی میتوانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونیهای آن همچون دگرگونیهای خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه…
📘سرافرازی یا سرافکندگی؟ مسئله این است!
— نقدی بر دو متن از رضا نساجی و دکتر حسن محدثی
✍🏻 #راتین_مهراسپند
#نقد_روشنفکران #نقد_چپ #ایران #اسطورهشناسی #چپ_ایرانی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— نقدی بر دو متن از رضا نساجی و دکتر حسن محدثی
✍🏻 #راتین_مهراسپند
#نقد_روشنفکران #نقد_چپ #ایران #اسطورهشناسی #چپ_ایرانی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘پاسخ ۱۰ پرسش پیرامون ایران
(۲/۲)
✍🏻 #شهرام_مهرافروز
پرسش ششم- ایرانیان «کوه» را به چیزی اینهمانی میدادند؟
ایرانیان در روزگار بسیار کهن، کوه را با «نی» اینهمانی میدادند. ردپای این اندیشه در واژگان ما به جا ماندهاست. برای نمونه، در زبان پارسیِ باستان، «کئوفا» و در زبان پهلوی کوپ (کوف) به چم کوه است و کوپ همچنین به چم «نی» نیز است.
واژۀ شخ یا شاخ نیر که کوه و فراز کوه باشد، همان شاخ یا شاخه است. ایرانیان همۀ رُستنیها و شاخ جانوران را اینهمانی با «نی» میدادند.
پرسش هفتم- درباره ریشۀ واژۀ «بت» برایمان سخن بگویبد.
واژۀ «بت» در اوستا در ریختار «بوئیتی» که نام دیوی بوده، سه بار بکار برده شدهاست. در زبان سانسکریت «بوتا» شبح است. شبح همان «شه وه » در زبان کردی است که زنخدای ایران بوده که به «جنِ نوزادکش» دگرگونش کردند. «شه وه» همچنین به چم «شب» است که شب و سیاهی مادینهاند. بت را «صنم» نیز میگفتند که همان سن یا سیمرغ است که در آخرش بندواژۀ (حرف) «م» افزوده شده است. «صنم» به چم معشوق یا دلبر یا جانان یا دوست است که همه آنها زابهای ( صفت های) خدای ایران، سیمرغ بودهاند.
پرسش هشتم- آیا در «بابل و سومر»، تمدن و فرهنگ کاملا جدا از پشتۀ «ایران» شکل گرفتهبود؟
خیر، «میتانیها» از ۲۲۹۰ تا ۲۲۰۸ پیش از میلاد، نزدیک به ۲۰۹ سال در «سومر» فرمانروایی کردند و قانونهای ناپسند بردهداریِ سومریان را دگرگون ساختند و «کاسیها» هم نزدیک ۱۵۰ سال از نزدیک ۱۵۵۰ تا ۱۳۹۰ پیش از میلاد، بر بابل فرمانروایی کردند.
هر دوی این دودمانها از ایرانیان بودند. برخی تاریخنگاران بر این باورند که میتانیها از کوههای میتان، در جنوب خاوری ایران، بودند، در هنگامی که دیگر پژوهشگران بر این باورند که این دودمانها از باختر ایران بودند که سپس به سومر مهاجرت کردهاند. کاسیها نیز ایرانیانی بودند که از زاگرس در باختر ایران، به بابل آمدند و فرهنگ و هنر و رازگری (معماری) و قانونهای این سرزمین را دگرگون کردند. کوروش بزرگ، نزدیک دویست و بیست سال پس از سرنگونی دودمان کاسی در بابل، دوباره در سال ۵۳۰ پیش از میلاد به بابل چیره شد.
پرسش نهم - آیا «عقاب» همان «عنقا» یا «سیمرغ» است؟
عقاب (شهباز= شاه پرندگان) را عنقا (سیمرغ) نیز می خواندند. عق (آب) و عنق (گردن=نی) از همین خانواده هستند. عنقا باید عربیشدۀ واژۀ «انگا» باشد که هم «نی» است و هم شیره و ژد درون نی. در عرفان نیز به عقل نخستین که «قلم» (=نی) باشد، عقاب میگفتند؛ چراکه عقاب بالاروترین پرندگان است ( تعریفهای جرجانی). به عقاب اُل یا اُلَه نیز میگفتند که نامهای دیگر سیمرغ است. در زبانهای ایرانی به عقاب که اینهمانی با سیمرغ داده میشد، «دال» یا «دالمن» نیز میگفتند، از اینرو بود که سومریان ایران را «دیلمون» یعنی آشیانۀ سیمرغ مینامیدند.
پرسش دهم- «هخامنش» به چه معناست؟
هخا به چم «دوستدار» است و «منش»به چمِ اندیشه است. هخامنش یعنی دوستدار اندیشه. یا به گفتۀ دیگر، کسانی که در دوستی و مهر میاندیشیدند. در نوشتههای تاریخنگاران یونانیتبار، دربارۀ سردودمان هخامنشیان، «هخامنش» آمده که او در آشیانه شهباز (یا سیمرغ) پرورش پیدا میکند.
#ایران #اسطورهشناسی #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۲/۲)
✍🏻 #شهرام_مهرافروز
پرسش ششم- ایرانیان «کوه» را به چیزی اینهمانی میدادند؟
ایرانیان در روزگار بسیار کهن، کوه را با «نی» اینهمانی میدادند. ردپای این اندیشه در واژگان ما به جا ماندهاست. برای نمونه، در زبان پارسیِ باستان، «کئوفا» و در زبان پهلوی کوپ (کوف) به چم کوه است و کوپ همچنین به چم «نی» نیز است.
واژۀ شخ یا شاخ نیر که کوه و فراز کوه باشد، همان شاخ یا شاخه است. ایرانیان همۀ رُستنیها و شاخ جانوران را اینهمانی با «نی» میدادند.
پرسش هفتم- درباره ریشۀ واژۀ «بت» برایمان سخن بگویبد.
واژۀ «بت» در اوستا در ریختار «بوئیتی» که نام دیوی بوده، سه بار بکار برده شدهاست. در زبان سانسکریت «بوتا» شبح است. شبح همان «شه وه » در زبان کردی است که زنخدای ایران بوده که به «جنِ نوزادکش» دگرگونش کردند. «شه وه» همچنین به چم «شب» است که شب و سیاهی مادینهاند. بت را «صنم» نیز میگفتند که همان سن یا سیمرغ است که در آخرش بندواژۀ (حرف) «م» افزوده شده است. «صنم» به چم معشوق یا دلبر یا جانان یا دوست است که همه آنها زابهای ( صفت های) خدای ایران، سیمرغ بودهاند.
پرسش هشتم- آیا در «بابل و سومر»، تمدن و فرهنگ کاملا جدا از پشتۀ «ایران» شکل گرفتهبود؟
خیر، «میتانیها» از ۲۲۹۰ تا ۲۲۰۸ پیش از میلاد، نزدیک به ۲۰۹ سال در «سومر» فرمانروایی کردند و قانونهای ناپسند بردهداریِ سومریان را دگرگون ساختند و «کاسیها» هم نزدیک ۱۵۰ سال از نزدیک ۱۵۵۰ تا ۱۳۹۰ پیش از میلاد، بر بابل فرمانروایی کردند.
هر دوی این دودمانها از ایرانیان بودند. برخی تاریخنگاران بر این باورند که میتانیها از کوههای میتان، در جنوب خاوری ایران، بودند، در هنگامی که دیگر پژوهشگران بر این باورند که این دودمانها از باختر ایران بودند که سپس به سومر مهاجرت کردهاند. کاسیها نیز ایرانیانی بودند که از زاگرس در باختر ایران، به بابل آمدند و فرهنگ و هنر و رازگری (معماری) و قانونهای این سرزمین را دگرگون کردند. کوروش بزرگ، نزدیک دویست و بیست سال پس از سرنگونی دودمان کاسی در بابل، دوباره در سال ۵۳۰ پیش از میلاد به بابل چیره شد.
پرسش نهم - آیا «عقاب» همان «عنقا» یا «سیمرغ» است؟
عقاب (شهباز= شاه پرندگان) را عنقا (سیمرغ) نیز می خواندند. عق (آب) و عنق (گردن=نی) از همین خانواده هستند. عنقا باید عربیشدۀ واژۀ «انگا» باشد که هم «نی» است و هم شیره و ژد درون نی. در عرفان نیز به عقل نخستین که «قلم» (=نی) باشد، عقاب میگفتند؛ چراکه عقاب بالاروترین پرندگان است ( تعریفهای جرجانی). به عقاب اُل یا اُلَه نیز میگفتند که نامهای دیگر سیمرغ است. در زبانهای ایرانی به عقاب که اینهمانی با سیمرغ داده میشد، «دال» یا «دالمن» نیز میگفتند، از اینرو بود که سومریان ایران را «دیلمون» یعنی آشیانۀ سیمرغ مینامیدند.
پرسش دهم- «هخامنش» به چه معناست؟
هخا به چم «دوستدار» است و «منش»به چمِ اندیشه است. هخامنش یعنی دوستدار اندیشه. یا به گفتۀ دیگر، کسانی که در دوستی و مهر میاندیشیدند. در نوشتههای تاریخنگاران یونانیتبار، دربارۀ سردودمان هخامنشیان، «هخامنش» آمده که او در آشیانه شهباز (یا سیمرغ) پرورش پیدا میکند.
#ایران #اسطورهشناسی #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📻 ضحاک که بود؟ (+)
— بررسی شخصیتِ اسطورهای ضحاک در #شاهنامه و فرهنگ ایرانی
🎙مهرداد فرهمند با #تامار_گیندین (متخصص در زبانهای ایران باستان)
🗄 پست مرتبط
📻 تاریخ اسلام زیر ذرهبین
📻 چرا تاریخپردازی عباسی؟
📻 جنگهای ساسانیان و اعراب پیش از اسلام
📻 سیاهچالۀ تاریخ اسلام
📕چگونه اعراب بر امپراتوری ایران غلبه کردند؟
📕چگونه اعراب بر امپراتوری ایران غلبه کردند؟
📕چگونگی خَلق شخصیت محمد از روی الگوی مانی پیامبر
📺 ابن زبیر هویتتراش؛ بنیانگذار کعبه و دین نو
📺 سنجش تاریخنگاری اسلامی با دکتر محسن بنائی:
جلسهٔ یکم: قسمت یکم| قسمت دوم
جلسهٔ دوم: قسمت یکم| قسمت دوم
📺 کدام محمد؟ (ابن اسحاق دجال)
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— بررسی شخصیتِ اسطورهای ضحاک در #شاهنامه و فرهنگ ایرانی
🎙مهرداد فرهمند با #تامار_گیندین (متخصص در زبانهای ایران باستان)
🗄 پست مرتبط
📻 تاریخ اسلام زیر ذرهبین
📻 چرا تاریخپردازی عباسی؟
📻 جنگهای ساسانیان و اعراب پیش از اسلام
📻 سیاهچالۀ تاریخ اسلام
📕چگونه اعراب بر امپراتوری ایران غلبه کردند؟
📕چگونه اعراب بر امپراتوری ایران غلبه کردند؟
📕چگونگی خَلق شخصیت محمد از روی الگوی مانی پیامبر
📺 ابن زبیر هویتتراش؛ بنیانگذار کعبه و دین نو
📺 سنجش تاریخنگاری اسلامی با دکتر محسن بنائی:
جلسهٔ یکم: قسمت یکم| قسمت دوم
جلسهٔ دوم: قسمت یکم| قسمت دوم
📺 کدام محمد؟ (ابن اسحاق دجال)
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
اسطوره فریدون و ضحاک
@Naqdagin
🎧 ضحاک که بود؟
— بررسی شخصیتِ اسطورهای ضحاک در فرهنگ ایرانی
🎙مهرداد فرهمند با #تامار_گیندین (متخصص در زبانهای ایران باستان)
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— بررسی شخصیتِ اسطورهای ضحاک در فرهنگ ایرانی
🎙مهرداد فرهمند با #تامار_گیندین (متخصص در زبانهای ایران باستان)
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘دلالتهای مفهومی تن
✍🏻#رضا_احمدی
🍂 در میان اشکالی که انسان در برابر خدایان شورش و عصیان میکند، هیچچیز بمانندِ تن نمیتواند آن را بازنمایی کند. تن مهمترین نماد عصیان بشریست. تن محور تمایلات، خشونتورزیها، مجازاتها، محرومیتها، وسوسهها و انواع کردارهاییست که بر اساس آن شکل میگیرند.
🍂 در متون مقدس، عصیان حضرت آدم موجب پیدایش قضیب (آلت تناسلی) در انسان است که در واقع با نشانگان (symptom) روی تن ظهور مییابد و بر این اساس، تن «تاریخ یک گناه» را به همراه دارد. در گذشته، ایجاد علامت بر روی بدن همچون ختنه کردن، نماد «تعلق به یک مذهب و آیین» بود. هر چند امروزه خالکوبی و ایجاد زخم بر بدن، میتواند یک شخص را از سایرین متمایز کند و کارکردی کاملا عکسِ الحاق به یک گروه داشتهباشد.
🍂 در دورۀ مدرن نیز تن نماد عصیانگری خود را محفوظ داشتهاست، ولی نه بصورت یک استثنایی بر نظم پوشیدۀ اجتماعی، بلکه تن و شورش آن، مهترین رکن نظم فعلی جوامع میباشد. نظم فعلی جوامع، «نظم تن» است؛ نظمی که عصیان قاعدۀ آن است. به همین جهت، دورۀ مدرن را باید با یک ویژگی اساسی بازشناسی کرد و آن، نظمبخشی به خودِ عصیان است. هنر و سینما از مهمترین ابزارهای تدوین این عصیان تلقی میشوند.
🍂 در دورۀ مدرن انسان توانست آن عصیان اولیۀ حضرت آدم را بارها و بارها تکرار کند. در حالی که در سنت، تمام تلاش انسان معطوف به «آمرزش گناه نخستین» بود و دین مسیحیت و اعتقاد به آن، راه نجات و رستگاری از گناه نخستین بشمار میآمد. جهان غرب در دورۀ سنت مسیحی را میتوان «تاریخ جستجوی آمرزش» معرفی کرد. تمام آیینها و مناسک دینی، در راستای زدودن «معصیت نخستین» از پیشانی انسان شکل میگیرد. اما دورۀ جدید، خود بمنزلۀ «آمرزش گناه اولیه با نادیده گرفتن آن» است. مکانیسم نادیدهانگاشتن گناه اولیه در این دوره «ارتکاب مجدد آن» است.
🍂 انسان تنها در صورتی میتوانست خودش را آمرزیده بحساب آورد که توجیه دینی و عقلانی «ارتکاب مجدد معصیت اولیه» را فراهم آورد. در این باور جدید، «توسل به گناه دوباره» بهترین شیوه برای آمرزش آن اشتباه آغازین بود؛ بنابراین، تن به جهت نماد «عصیانگری»، محور مجازات و اعمال قدرت نیز خواهد بود. درست به همین دلیل، فوکو پزشکی را شیوۀ جدیدی از اعمال قدرت بر بدن میداند. بنابر نظر فوکو، در گذشته مرگ بیمار، پایان بیماری بود، ولی بواسطۀ علم جدیدِ پزشکی، مرگ بیمار آغاز مطالعات پزشکی بر روی جسد است؛ گویا بیماری پس از بیمار نیز تدوام دارد. ماحصل تحقیقات فوکو در این خصوص این است که در دورۀ مدرن، گفتمان ما به بدن تغییر کرده و با بدن، بواسطۀ رشد دانش، سینما، پو.رنوگرافی و غیره.... مواجۀ دیگری غیر از آنچه در سنت بود، صورت میگیرد.
#فلسفیدن #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻#رضا_احمدی
🍂 در میان اشکالی که انسان در برابر خدایان شورش و عصیان میکند، هیچچیز بمانندِ تن نمیتواند آن را بازنمایی کند. تن مهمترین نماد عصیان بشریست. تن محور تمایلات، خشونتورزیها، مجازاتها، محرومیتها، وسوسهها و انواع کردارهاییست که بر اساس آن شکل میگیرند.
🍂 در متون مقدس، عصیان حضرت آدم موجب پیدایش قضیب (آلت تناسلی) در انسان است که در واقع با نشانگان (symptom) روی تن ظهور مییابد و بر این اساس، تن «تاریخ یک گناه» را به همراه دارد. در گذشته، ایجاد علامت بر روی بدن همچون ختنه کردن، نماد «تعلق به یک مذهب و آیین» بود. هر چند امروزه خالکوبی و ایجاد زخم بر بدن، میتواند یک شخص را از سایرین متمایز کند و کارکردی کاملا عکسِ الحاق به یک گروه داشتهباشد.
🍂 در دورۀ مدرن نیز تن نماد عصیانگری خود را محفوظ داشتهاست، ولی نه بصورت یک استثنایی بر نظم پوشیدۀ اجتماعی، بلکه تن و شورش آن، مهترین رکن نظم فعلی جوامع میباشد. نظم فعلی جوامع، «نظم تن» است؛ نظمی که عصیان قاعدۀ آن است. به همین جهت، دورۀ مدرن را باید با یک ویژگی اساسی بازشناسی کرد و آن، نظمبخشی به خودِ عصیان است. هنر و سینما از مهمترین ابزارهای تدوین این عصیان تلقی میشوند.
🍂 در دورۀ مدرن انسان توانست آن عصیان اولیۀ حضرت آدم را بارها و بارها تکرار کند. در حالی که در سنت، تمام تلاش انسان معطوف به «آمرزش گناه نخستین» بود و دین مسیحیت و اعتقاد به آن، راه نجات و رستگاری از گناه نخستین بشمار میآمد. جهان غرب در دورۀ سنت مسیحی را میتوان «تاریخ جستجوی آمرزش» معرفی کرد. تمام آیینها و مناسک دینی، در راستای زدودن «معصیت نخستین» از پیشانی انسان شکل میگیرد. اما دورۀ جدید، خود بمنزلۀ «آمرزش گناه اولیه با نادیده گرفتن آن» است. مکانیسم نادیدهانگاشتن گناه اولیه در این دوره «ارتکاب مجدد آن» است.
🍂 انسان تنها در صورتی میتوانست خودش را آمرزیده بحساب آورد که توجیه دینی و عقلانی «ارتکاب مجدد معصیت اولیه» را فراهم آورد. در این باور جدید، «توسل به گناه دوباره» بهترین شیوه برای آمرزش آن اشتباه آغازین بود؛ بنابراین، تن به جهت نماد «عصیانگری»، محور مجازات و اعمال قدرت نیز خواهد بود. درست به همین دلیل، فوکو پزشکی را شیوۀ جدیدی از اعمال قدرت بر بدن میداند. بنابر نظر فوکو، در گذشته مرگ بیمار، پایان بیماری بود، ولی بواسطۀ علم جدیدِ پزشکی، مرگ بیمار آغاز مطالعات پزشکی بر روی جسد است؛ گویا بیماری پس از بیمار نیز تدوام دارد. ماحصل تحقیقات فوکو در این خصوص این است که در دورۀ مدرن، گفتمان ما به بدن تغییر کرده و با بدن، بواسطۀ رشد دانش، سینما، پو.رنوگرافی و غیره.... مواجۀ دیگری غیر از آنچه در سنت بود، صورت میگیرد.
#فلسفیدن #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘سرِ داستان نامِ کیومرث بود
✍🏻#آرمان_امیری
🍂 مرور و شناخت تاريخ و فرهنگ باستانی ايرانزمين، همواره آميخته بودهاست با بازخوانی آيين زرتشتی، كيش ديرينۀ ايرانيان. نسک تاریخیای که به پیشینۀ باستانی ایران میپردازند، سرشار هستند از نمادها و باورهایی که ریشه در کیش زرتشتی دارند. در این میان، شاهنامۀ #فردوسی، این شاهکار جاودان ادب ایرانی، را میتوان نمونهای بیمانند در بکارگیری از این باورها به بهترین و استادانهترین شیوه ممکن دانست. اين نوشتار، به بررسی داستان کیومرث -اولین داستان #شاهنامه-، و ریشههای زرتشتی آن میپردازد.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۵ دقیقه
🔖 ۱۰۰۰ واژه
#خیالپرسه #اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @DivaneSara
✍🏻#آرمان_امیری
🍂 مرور و شناخت تاريخ و فرهنگ باستانی ايرانزمين، همواره آميخته بودهاست با بازخوانی آيين زرتشتی، كيش ديرينۀ ايرانيان. نسک تاریخیای که به پیشینۀ باستانی ایران میپردازند، سرشار هستند از نمادها و باورهایی که ریشه در کیش زرتشتی دارند. در این میان، شاهنامۀ #فردوسی، این شاهکار جاودان ادب ایرانی، را میتوان نمونهای بیمانند در بکارگیری از این باورها به بهترین و استادانهترین شیوه ممکن دانست. اين نوشتار، به بررسی داستان کیومرث -اولین داستان #شاهنامه-، و ریشههای زرتشتی آن میپردازد.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۵ دقیقه
🔖 ۱۰۰۰ واژه
#خیالپرسه #اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @DivaneSara
آیا خداناباوران شیطانپرست هستند؟
@Naqdagin
🎧 آیا خداناباوران شیطانپرست هستند؟
🎙#آرمین_لنگرودی و دکتر #محسن_بنائی و...
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙#آرمین_لنگرودی و دکتر #محسن_بنائی و...
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 لیلیت (۱)
— همسر اول آدم قبل از حوا
🍂 لیلیت، زن اول آدم، موجودیست که بهدلیل ابهام در بخشی از کتابهای مذهبی قدیمی جان گرفتهاست. داستانی که از داستان شناختهشده آفرینش انسان متفاوت است و بر اساس آن، آدم قبل از حوا، همسر دیگری داشت که به دلیل اختلاف نظرش با آدم و اصراری که به برابری زن با مرد داشت، از دست آدم در بهشت فرار کرد.
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— همسر اول آدم قبل از حوا
🍂 لیلیت، زن اول آدم، موجودیست که بهدلیل ابهام در بخشی از کتابهای مذهبی قدیمی جان گرفتهاست. داستانی که از داستان شناختهشده آفرینش انسان متفاوت است و بر اساس آن، آدم قبل از حوا، همسر دیگری داشت که به دلیل اختلاف نظرش با آدم و اصراری که به برابری زن با مرد داشت، از دست آدم در بهشت فرار کرد.
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 لیلیت (۲)
— زنِ فراریِ آدم
🍂 براساس روایتی متفاوت از داستان آفرینش، قبل از حوا، خدا زنی را به اسم لیلیت بعنوان همسر آدم خلق کردهبود، اما لیلیت که خودش رو برابر با آدم میدید، حاضر به تبعیت از اون نبود و در نهایت، از باغ عدن فرار میکنه.
🍂 در ویدیوی قبلی (همسر اول آدم قبل از حوا) دربارۀ اصل داستان آفرینش و لیلیت صحبت شد. در این ویدیو جزییات بیشتری از داستان لیلیت بیان میشود.
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— زنِ فراریِ آدم
🍂 براساس روایتی متفاوت از داستان آفرینش، قبل از حوا، خدا زنی را به اسم لیلیت بعنوان همسر آدم خلق کردهبود، اما لیلیت که خودش رو برابر با آدم میدید، حاضر به تبعیت از اون نبود و در نهایت، از باغ عدن فرار میکنه.
🍂 در ویدیوی قبلی (همسر اول آدم قبل از حوا) دربارۀ اصل داستان آفرینش و لیلیت صحبت شد. در این ویدیو جزییات بیشتری از داستان لیلیت بیان میشود.
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 لیلیت؛ از الهه تا شیطان
🍂 لیلیث در اساطیر کهن میانرودان خدای طوفان بوده و او را به بادها نسبت میدادهاند. نخستین بار چهره لیلیث در میان گروهی از خدایان بادها و طوفانهای سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم میخورد که به لیلیتو موسوم بودند. بسیاری از صاحبنظران پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کردهاند. در افسانهها و روایات یهود، لیلیث در اساطیر یهودی به عنوان یکی از خدایان شب و در ترجمه انگلیسی شاه جیمز کتاب اشعیای نبی به عنوان جغد ذکر شدهاست. در منابع متاخر یهودی، مثل تلمود بابلی، از لیلت به عنوان همسر اول آدم نام برده شدهاست. البته بسیاری از منابع سنتی ربانی، از جمله ابن میمون و مناخیم میری، وجود لیلیث را رد میکنند. از او در منابع مندائی نیز یاد شدهاست.
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🍂 لیلیث در اساطیر کهن میانرودان خدای طوفان بوده و او را به بادها نسبت میدادهاند. نخستین بار چهره لیلیث در میان گروهی از خدایان بادها و طوفانهای سومری در ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد به چشم میخورد که به لیلیتو موسوم بودند. بسیاری از صاحبنظران پیدایش نام لیلیث را در زمانی حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح ارزیابی کردهاند. در افسانهها و روایات یهود، لیلیث در اساطیر یهودی به عنوان یکی از خدایان شب و در ترجمه انگلیسی شاه جیمز کتاب اشعیای نبی به عنوان جغد ذکر شدهاست. در منابع متاخر یهودی، مثل تلمود بابلی، از لیلت به عنوان همسر اول آدم نام برده شدهاست. البته بسیاری از منابع سنتی ربانی، از جمله ابن میمون و مناخیم میری، وجود لیلیث را رد میکنند. از او در منابع مندائی نیز یاد شدهاست.
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 کیومرث؛ نخستین انسانِ ایرانی (+)
🍂 کیومرث در روایتهای شاهنامه، اولین پادشاه ایران زمین خوانده شدهاست که در کوه خانه داشت و لباسهایی از جنس پوست حیوانات میپوشید. اما در روایت آفرینش ایرانیان باستان، کیومرث نخستین انسانی بود که از بخشی از یک بدن ساخته شده از آتش مینویی خلق شد و در جریان حملۀ اهریمن و نیروهایش به دنیای آفریدۀ اورمزد، جان خود را از دست داد. از نطفۀ کیومرث مشی و مشیانه پدید آمدند که معادل آدم و حوا در روایتهای سامیِ آفرینش هستند.
⌚️فهرست زمانی
00:00 نخستین انسان ایرانی
00:41 آغازگر پادشاهی در ایرانزمین
03:04 نخستین انسان
07:50 مرگ کیومرث
🗄پستهای مرتبط
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🍂 کیومرث در روایتهای شاهنامه، اولین پادشاه ایران زمین خوانده شدهاست که در کوه خانه داشت و لباسهایی از جنس پوست حیوانات میپوشید. اما در روایت آفرینش ایرانیان باستان، کیومرث نخستین انسانی بود که از بخشی از یک بدن ساخته شده از آتش مینویی خلق شد و در جریان حملۀ اهریمن و نیروهایش به دنیای آفریدۀ اورمزد، جان خود را از دست داد. از نطفۀ کیومرث مشی و مشیانه پدید آمدند که معادل آدم و حوا در روایتهای سامیِ آفرینش هستند.
⌚️فهرست زمانی
00:00 نخستین انسان ایرانی
00:41 آغازگر پادشاهی در ایرانزمین
03:04 نخستین انسان
07:50 مرگ کیومرث
🗄پستهای مرتبط
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 آدم و حوا در اساطیر ایران (+)
— پردهای از نخستین دروغگوهای تاریخ
🍂 مشی و مشیانه، نخستین زن و مرد در اساطیر ایران، چهل سال بعد از آن به دنیا آمدند که کیومرث در پی توطئههای اهریمن، کشتهشد و تخمهاش بر زمین ریخت. از این تخمه، مشی و مشیانه همچون یک ریواس سبز شدند و بعد از آن که به پیکر آدمیان درآمدند، روان به درون آنها وارد شد.
🗄پست مرتبط
📺 کیومرث؛ نخستین انسانِ ایرانی
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— پردهای از نخستین دروغگوهای تاریخ
🍂 مشی و مشیانه، نخستین زن و مرد در اساطیر ایران، چهل سال بعد از آن به دنیا آمدند که کیومرث در پی توطئههای اهریمن، کشتهشد و تخمهاش بر زمین ریخت. از این تخمه، مشی و مشیانه همچون یک ریواس سبز شدند و بعد از آن که به پیکر آدمیان درآمدند، روان به درون آنها وارد شد.
🗄پست مرتبط
📺 کیومرث؛ نخستین انسانِ ایرانی
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 اسطورۀ آفرینش انسان (+)
🗄پست مرتبط
📺 کیومرث؛ نخستین انسانِ ایرانی
📺 آدم و حوا در اساطیر ایران
📺 لیلیت؛ اولین انسان-زن (۱) (۲) (۳)
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🗄پست مرتبط
📺 کیومرث؛ نخستین انسانِ ایرانی
📺 آدم و حوا در اساطیر ایران
📺 لیلیت؛ اولین انسان-زن (۱) (۲) (۳)
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 خالقِ واقعی آدم و حوا
— آفرینشِ انسان در باورِ مانی
🍂 در باور مانی، اهریمن بعد از حسادتی که به دنیای نور، تحتِ امر زروان داشت، در پی آن برآمد که با دزدیدنِ بخشی از نورهای دنیای زروان، نسخۀ مشابهی از این دنیا را بسازد. او اولین انسانها را که تحت عنوان آدم و حوا در روایتهای مذهبی معرفی میشوند، بعنوان نسخههایی کپی شده از دو ایزد آفریدۀ زروان ساخت.
🗄پست مرتبط
📕چگونگی خَلق شخصیت محمد از روی الگوی مانی پیامبر
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— آفرینشِ انسان در باورِ مانی
🍂 در باور مانی، اهریمن بعد از حسادتی که به دنیای نور، تحتِ امر زروان داشت، در پی آن برآمد که با دزدیدنِ بخشی از نورهای دنیای زروان، نسخۀ مشابهی از این دنیا را بسازد. او اولین انسانها را که تحت عنوان آدم و حوا در روایتهای مذهبی معرفی میشوند، بعنوان نسخههایی کپی شده از دو ایزد آفریدۀ زروان ساخت.
🗄پست مرتبط
📕چگونگی خَلق شخصیت محمد از روی الگوی مانی پیامبر
#اسطورهشناسی #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
خلقت آدم و حوا زیر ذرهبین
@Naqdagin
🎧 آدم و حوا چگونه از اساطیر باستان به تورات و قرآن رسیدند
🎙#مدی (مهدی اهرابی)، پژوهشگر ادیان هندو-اروپایی و...
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙#مدی (مهدی اهرابی)، پژوهشگر ادیان هندو-اروپایی و...
#نقد_ادیان #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin