📘رتوریک و دماگوژی
— زمانی که خودآگاهی دموکراتیک غایب است
(۲/۲)
✍🏻 #سینا_جهاندیده
🍂 در دهۀ ۸۰، کسی مثل دکتر الهی قمشهای ظهور کرد؛ کسی که شکسپیر، مولانا، حافظ، شبستری، شعر عرب، قرآن و احادیث و هزار چیز دیگر را با هم ترکیب میکرد و مخاطب را در «افیون کلام» خود غرق.
🍂 چه اتفاقی افتادهبود که مردم، نیاز به این شبهپیامبران عامهپسند داشتند؟ در ایران، بارها ادبیات وجه افیونی خود را نشان دادهاست و جالب است که در بین همۀ کتابهای گذشتگان، مثنوی مولانا بیشتر از همه میتواند چنین مردم را میخکوب کند.
🍂 دموکراسی به تخیل مکتوب نیازمند است؛ زیرا دقیقا از زمانی که گفتمان گوتنبرگی، انسان را با خود تنها گذاشت، فردانیت نیز آشکار شد. همان فردانیتی که با استغراق در حروف مکتوب بدست میآید، نه با شنیدن سخنان معجزهگر یک سخنور.
🍂 در دهۀ ۹۰ شمسی، باز کسانی پیدا شدند که بهمراتب از دکتر الهی قمشهای، کمعمقتر بودند، اما با یک تفاوت فاحش، سخنورانی که میتوانند مثنوی را با «برایان تریسی» و بهطور کلی ادبیات کهن ایران را با روانشناسیِ عامهپسند ترکیب کنند. چنان قاطعانه سخن میگویند که گویی، همۀ حقیقت پیش آنها است، و آنها پیش و بیش از همه، به منبع جوشان حقیقت دسترسی دارند.
🍂 در حالیکه مغزشان انبانی از جملات قصار فریبنده است. سخنورانی که مخاطب را «مردمِ من» خطاب میکنند. تو کیستی که به هموطن خود «مردم من» میگویی، جز اینکه توهم خود بزرگبینی داشته باشی؟! این همان استعارۀ توهمِ «تجمیعِ تخیل ملت در یک تن» است که برخی را چنان متوهم کردهاست که بجای همه حرف میزنند. هیتلر هم مدام میگفت «فولک». کسانی که با گفتن «مردم من» میخواهند جهل مردم را به رویشان بیاورند، خود یک جاهل و جاعل بزرگاند، و البته کسانی که نمیخوانند و تحقیق نمیکنند بهراحتی به دام میافتند.
🍂 آیا تاکنون به تدریس برخی از این مدرسان حرفهای کنکور دقت کردهاید؟ آیا شما را به یاد سوفسطائیان نمیاندازد. آنها نیز فکر میکنند که حقیقت کنکور پیش آنها است و از معجزۀ ۱۰۰ درصد قبولی میگویند. حرکات تئاتری اینها هنگام تدریس، شما را به یاد چه میاندازد؟ کنکور در ایران نماد غیردموکراتیک بودن حقیقت است. چیزی که دانش را به فن تقلیل میدهد و سرانجام، جامعه را غیردموکراتیک، فرمایشی و طبقاتی خواهد کرد. وجود چنین رتوریکی که به مردم اجازۀ فکر کردن نمیدهد، نشان از غیاب دموکراسی و خودآگاهی تاریخی است.
🔺توضیحات
دماگوژی: این واژه از اصل یونانی «دماگوگیا» بهمعنای «رهبری مردم» گرفته شدهاست، اما رفتهرفته در زبان سیاسی، معنای عوامفریبی و مردمفریبی از طریق دادن وعدهها و شعارهای دروغین به خود گرفتهاست.
رتوریک: استفاده از هنرهای زبانی برای اقناع مخاطب در انجام کاری یا پذیرش اندیشهای. بلاغت، هنر سخنوری، هنر سخنوری اقناعی.
#تفکر_انتقادی #نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— زمانی که خودآگاهی دموکراتیک غایب است
(۲/۲)
✍🏻 #سینا_جهاندیده
🍂 در دهۀ ۸۰، کسی مثل دکتر الهی قمشهای ظهور کرد؛ کسی که شکسپیر، مولانا، حافظ، شبستری، شعر عرب، قرآن و احادیث و هزار چیز دیگر را با هم ترکیب میکرد و مخاطب را در «افیون کلام» خود غرق.
🍂 چه اتفاقی افتادهبود که مردم، نیاز به این شبهپیامبران عامهپسند داشتند؟ در ایران، بارها ادبیات وجه افیونی خود را نشان دادهاست و جالب است که در بین همۀ کتابهای گذشتگان، مثنوی مولانا بیشتر از همه میتواند چنین مردم را میخکوب کند.
🍂 دموکراسی به تخیل مکتوب نیازمند است؛ زیرا دقیقا از زمانی که گفتمان گوتنبرگی، انسان را با خود تنها گذاشت، فردانیت نیز آشکار شد. همان فردانیتی که با استغراق در حروف مکتوب بدست میآید، نه با شنیدن سخنان معجزهگر یک سخنور.
🍂 در دهۀ ۹۰ شمسی، باز کسانی پیدا شدند که بهمراتب از دکتر الهی قمشهای، کمعمقتر بودند، اما با یک تفاوت فاحش، سخنورانی که میتوانند مثنوی را با «برایان تریسی» و بهطور کلی ادبیات کهن ایران را با روانشناسیِ عامهپسند ترکیب کنند. چنان قاطعانه سخن میگویند که گویی، همۀ حقیقت پیش آنها است، و آنها پیش و بیش از همه، به منبع جوشان حقیقت دسترسی دارند.
🍂 در حالیکه مغزشان انبانی از جملات قصار فریبنده است. سخنورانی که مخاطب را «مردمِ من» خطاب میکنند. تو کیستی که به هموطن خود «مردم من» میگویی، جز اینکه توهم خود بزرگبینی داشته باشی؟! این همان استعارۀ توهمِ «تجمیعِ تخیل ملت در یک تن» است که برخی را چنان متوهم کردهاست که بجای همه حرف میزنند. هیتلر هم مدام میگفت «فولک». کسانی که با گفتن «مردم من» میخواهند جهل مردم را به رویشان بیاورند، خود یک جاهل و جاعل بزرگاند، و البته کسانی که نمیخوانند و تحقیق نمیکنند بهراحتی به دام میافتند.
🍂 آیا تاکنون به تدریس برخی از این مدرسان حرفهای کنکور دقت کردهاید؟ آیا شما را به یاد سوفسطائیان نمیاندازد. آنها نیز فکر میکنند که حقیقت کنکور پیش آنها است و از معجزۀ ۱۰۰ درصد قبولی میگویند. حرکات تئاتری اینها هنگام تدریس، شما را به یاد چه میاندازد؟ کنکور در ایران نماد غیردموکراتیک بودن حقیقت است. چیزی که دانش را به فن تقلیل میدهد و سرانجام، جامعه را غیردموکراتیک، فرمایشی و طبقاتی خواهد کرد. وجود چنین رتوریکی که به مردم اجازۀ فکر کردن نمیدهد، نشان از غیاب دموکراسی و خودآگاهی تاریخی است.
🔺توضیحات
دماگوژی: این واژه از اصل یونانی «دماگوگیا» بهمعنای «رهبری مردم» گرفته شدهاست، اما رفتهرفته در زبان سیاسی، معنای عوامفریبی و مردمفریبی از طریق دادن وعدهها و شعارهای دروغین به خود گرفتهاست.
رتوریک: استفاده از هنرهای زبانی برای اقناع مخاطب در انجام کاری یا پذیرش اندیشهای. بلاغت، هنر سخنوری، هنر سخنوری اقناعی.
#تفکر_انتقادی #نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘آموزش و پرورش در ایران
— استدلالگرایی یا حافظهمحوری؟
✍🏻 #مصطفی_ملکیان
🍂 آموزش و پرورش را چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه -کاری به این ندارم- مبتنی کردهاند بر حافظه، و هرچه ابتناء بر حافظه بیشتر، ابتنای بر استدلالگرایی کمتر میشود.
🍂 شما بسیار ساده این نکته را ببینید. از بچهات راجعبه تکلیف مدرسهاش سوال میکنی. میگوید بابا پاسخ فلان سوال در تاریخ یا جغرافی یا تعلیمات اجتماعی یا فیزیک یا شیمی چیست، مخصوصا در سنینی که شما میتوانید اظهارنظری بکنید. خب شما یک چیزی میگویید، مثلا میگویید جوابش این است. فورا بچه میگوید، نه بابا! خانم معلم ما این را گفتهاست.
🍂 وقتی شما دقت میکنید، میبینید که خانم معلمش هم همان سخنی را گفته که شما گفتهاید. با تعبیر زبانی دیگری گفتهاست. توجه میکنید؟ مثلا خانم معلمشان گفته که پایتخت فرانسه پاریس است و من بعنوان پدرش گفتهام مرکز فرانسه پاریس است. میگوید: نه! خانم معلم ما گفته که پایتخت فرانسه، پاریس است. بچهای که نمیتواند ورای کثرت الفاظ، وحدت معنا را ببیند، این معلوم است که مبتنی بر حافظه است. فهم یعنی چه؟ فهم یعنی ورای کثرات، آدم بتواند وحدتی ببیند.
🍂 وقتی اولاً بچۀ من نمیتواند فقط دو جمله را که به لحاظ ترکیببندی و بهلحاظ صرفی یا نحوی یا لغوی، با هم تفاوت دارند، پشت آن را ببیند که معنای واحدی وجود دارد و بعد میگوید عبارت باید عین عبارت معلمم باشد.
🍂 ثانیاً فرض میکنیم که بچه اشتباه نکرده باشد و واقعا حرفی که به او زدهاید، با حرف معلمش دو تا باشد. چرا فوری میگوید آن چیزی که معلمم گفت درست است؟ این را از کجا یاد گرفته است؟ توجه می کنید؟ نهایتاً باید میگفت که پدرم یک چیزی راجع به این گفت، ولی معلمم چیزی دیگری. من باید ببینم کدامشان درست است؟ اما چرا فوری میگوید، آنی که معلمم گفت، درست است؟ باز به جهت این که استدلال و نحوۀ برخورد استدلالی را به او یاد ندادهاند؛ فقط به او گفتهاند که مطلب این است که ما می گوییم و این را باید حفظ کنید. به ورای این هم نباید بپردازید.
🍂 این استدلالناگرایی رشد میکند و بعد میبینید که شخص دانشجو هم هست، تحصیلات هم کرده، دکترا هم گرفته، پزشک و مهندس است، ولی میبینید هیچ چیزی در وجودش بیشتر از جزم و جمود بارز نیست. شاخص نیست. با این که تحصیلات آکادمیک هم دارد و ما گمان میکنیم کسی که تحصیلات دارد، نباید اهل جزم و جمود باشد، نباید اهل پیشداوری باشد، اهل خرافهپرستی باشد، ولی میبینید که هست؛ به دلیل این که آموزش و پرورش، آموزش و پرورش مبتنی بر ظاهر یا مبتنی بر حافظه است، نه مبتنی بر باطن یا استدلالگرایی.
#تفکر_انتقادی #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— استدلالگرایی یا حافظهمحوری؟
✍🏻 #مصطفی_ملکیان
🍂 آموزش و پرورش را چه آگاهانه و چه غیرآگاهانه -کاری به این ندارم- مبتنی کردهاند بر حافظه، و هرچه ابتناء بر حافظه بیشتر، ابتنای بر استدلالگرایی کمتر میشود.
🍂 شما بسیار ساده این نکته را ببینید. از بچهات راجعبه تکلیف مدرسهاش سوال میکنی. میگوید بابا پاسخ فلان سوال در تاریخ یا جغرافی یا تعلیمات اجتماعی یا فیزیک یا شیمی چیست، مخصوصا در سنینی که شما میتوانید اظهارنظری بکنید. خب شما یک چیزی میگویید، مثلا میگویید جوابش این است. فورا بچه میگوید، نه بابا! خانم معلم ما این را گفتهاست.
🍂 وقتی شما دقت میکنید، میبینید که خانم معلمش هم همان سخنی را گفته که شما گفتهاید. با تعبیر زبانی دیگری گفتهاست. توجه میکنید؟ مثلا خانم معلمشان گفته که پایتخت فرانسه پاریس است و من بعنوان پدرش گفتهام مرکز فرانسه پاریس است. میگوید: نه! خانم معلم ما گفته که پایتخت فرانسه، پاریس است. بچهای که نمیتواند ورای کثرت الفاظ، وحدت معنا را ببیند، این معلوم است که مبتنی بر حافظه است. فهم یعنی چه؟ فهم یعنی ورای کثرات، آدم بتواند وحدتی ببیند.
🍂 وقتی اولاً بچۀ من نمیتواند فقط دو جمله را که به لحاظ ترکیببندی و بهلحاظ صرفی یا نحوی یا لغوی، با هم تفاوت دارند، پشت آن را ببیند که معنای واحدی وجود دارد و بعد میگوید عبارت باید عین عبارت معلمم باشد.
🍂 ثانیاً فرض میکنیم که بچه اشتباه نکرده باشد و واقعا حرفی که به او زدهاید، با حرف معلمش دو تا باشد. چرا فوری میگوید آن چیزی که معلمم گفت درست است؟ این را از کجا یاد گرفته است؟ توجه می کنید؟ نهایتاً باید میگفت که پدرم یک چیزی راجع به این گفت، ولی معلمم چیزی دیگری. من باید ببینم کدامشان درست است؟ اما چرا فوری میگوید، آنی که معلمم گفت، درست است؟ باز به جهت این که استدلال و نحوۀ برخورد استدلالی را به او یاد ندادهاند؛ فقط به او گفتهاند که مطلب این است که ما می گوییم و این را باید حفظ کنید. به ورای این هم نباید بپردازید.
🍂 این استدلالناگرایی رشد میکند و بعد میبینید که شخص دانشجو هم هست، تحصیلات هم کرده، دکترا هم گرفته، پزشک و مهندس است، ولی میبینید هیچ چیزی در وجودش بیشتر از جزم و جمود بارز نیست. شاخص نیست. با این که تحصیلات آکادمیک هم دارد و ما گمان میکنیم کسی که تحصیلات دارد، نباید اهل جزم و جمود باشد، نباید اهل پیشداوری باشد، اهل خرافهپرستی باشد، ولی میبینید که هست؛ به دلیل این که آموزش و پرورش، آموزش و پرورش مبتنی بر ظاهر یا مبتنی بر حافظه است، نه مبتنی بر باطن یا استدلالگرایی.
#تفکر_انتقادی #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
تحلیل در مورد کرمان
@Naqdagin
🎧 تحلیلی در مورد کرمان
👨🎨 مختصری از موقعیت و الزامات، ابعاد فاجعه و علل، بازخوانی و بررسی اشکالاتِ اولیۀ عربیِ بیانیۀ ساختگیِ منتسب به داعش و دیگر باگهای این جعل
🔻هیچگاه یک ارتش کلاسیک این کار را نمیکند
🔻بررسی نقاط مثبت و ضعفهای بنیادینِ مدیریتِ امنیتیِ موقعیت پیش و پس از وقوع حادثه
🔻نقد واکنش سریعِ در اتهام زدن و تبعاتِ منفی چنین مواجهههای احساسی-عجولانهای
🔻حاشیهمحوری و مسئولیتناپذیری ما
🔻این نوع بمبگذاری بیشتر از ۲۰ تا ۳۰ نفر (با ارفاق) نمیتوانسته تلفات داشتهباشد
#تفکر_انتقادی #پادکستکش
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @mili_podcast
👨🎨 مختصری از موقعیت و الزامات، ابعاد فاجعه و علل، بازخوانی و بررسی اشکالاتِ اولیۀ عربیِ بیانیۀ ساختگیِ منتسب به داعش و دیگر باگهای این جعل
🔻هیچگاه یک ارتش کلاسیک این کار را نمیکند
🔻بررسی نقاط مثبت و ضعفهای بنیادینِ مدیریتِ امنیتیِ موقعیت پیش و پس از وقوع حادثه
🔻نقد واکنش سریعِ در اتهام زدن و تبعاتِ منفی چنین مواجهههای احساسی-عجولانهای
🔻حاشیهمحوری و مسئولیتناپذیری ما
🔻این نوع بمبگذاری بیشتر از ۲۰ تا ۳۰ نفر (با ارفاق) نمیتوانسته تلفات داشتهباشد
#تفکر_انتقادی #پادکستکش
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @mili_podcast
کودکهمسری
@Naqdagin
🎧دربارۀ مسألۀ «کودکهمسری» در غرب و دوران قدیم
🎙دکتر #آزیتا_ساعیان
#زنان #نقد_فرهنگ #زیستروان #تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
🎙دکتر #آزیتا_ساعیان
#زنان #نقد_فرهنگ #زیستروان #تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾@Naqdagin
📊ظرائف استناد به آمار جرائم جنسی
✍🏻#فاطمه_موسویویایه
🍂 در یک سال اخیر که گرفتار بحث و جدل در شبکههای اجتماعی چون وایبر و تلگرام بودم، بارها با این مساله روبرو شدم که فردی برای اثبات ادعای خود، دربارۀ انحطاط فرهنگ در کشورهای توسعهیافته، به آمار جرائم جنسی در این کشورها استناد میکند.
🍂 معمولا این دست مطالب برای نشان دادنِ کلیشۀ تبلیغاتیِ «اوضاع بد کشورهای غربی» نوشته میشود تا به طور ضمنی، رویکرد برابری جنسیتی در این کشورها را دارای پیامدهای اخلاقی و اجتماعی ناشایست و مضر، حتی برای زنان و کودکان، نشان دهد.
🍂 گذشته از نیت نویسندگان، در مقایسه و تحلیل آمار جرائم جنسی کشورهای مختلف، باید به چند نکته توجه داشت:
۱- در مقایسه آمار جرائم، باید به تفاوت تعریف آن در قانون جزایی هر کشور هم توجه داشت؛ مثلا در اکثر کشورهای غربی، تمتع شوهر از زن در صورت عدم تمایل زن، تجاوز محسوب میشود، تمتع جنسی از فرد زیر سن رضایت به رابطه جنسی (که در کشورهای مختلف ۱۶ یا ۱۸ سال است) با وجود رضایت و خواست فرد زیر آن سن، باز هم تجاوز جنسی محسوب میشود. اگر قرار بود این تعریف در ایران اعمال شود، ازدواج تمام دختران زیر ۱۶ سال باید جزو آمار آزار جنسی کودکان و تجاوز طبقه بندی میشد.
۲- آمار آزار جنسی فقط به آمار تجاوز محدود نیست و مواردی چون پورنوگرافی کودکان، لمس کردن و .... را هم شامل میشود. سوء استفاده از مقام و موقعیت و برقراری رابطه جنسی با کارمند یا کارگر زیردست، موکل، بیمار و ... نیز بعنوان آزار جنسی در محل کار در همین آمار میآیند؛ جرمی که اصلا در قوانین ایران وجود ندارد و تعریف نشدهاست.
۳- آزار جنسی کودکان یک مساله جهانیست و متاسفانه ربطی به توسعهیافتگی یا دموکراسی ندارد. هند و زامبیا آمار بالایی در این زمینه دارند. کشور تایلند و فیلیپین رسما روسپیگری کودکان را بعنوان منبع درآمد و جذب توریست میبینند. جز این، بنا بر تحقیقات جهانی، آزار جنسی کودکان در همۀ طبقات اجتماعی هم دیده میشود و لزوما نسبتی با تحصیلات و فقر ندارد؛ دینداری هم لزوما مانع آن نیست؛ بنا بر آمار، ۶ درصد کشیشان کاتولیک کودکان کلیسای خود را آزارجنسی داده و میدهند.
۴- پایین بودن آمار آزار جنسی در بعضی کشورها، بهمعنای کم بودن وقوع آن نیست، بلکه بهمعنای پایین بودن گزارش آن تحت سیطرۀ فرهنگ مردسالاری و بهدلایلی چون حفظ آبرو یا پنهانکاریست. بههیچ عنوان فکر نکنید در مملکت ما و سایر کشورهای اسلامی، آزار جنسی کودکان یا زنای با محارم، امری نادر است. شاهد هستیم که گزارش تجاوز از سوی زنان بزرگسال نیز اندک است؛ زیرا معمولا پیگیری قضایی آن و اثبات جرم، بعید و افشای آن به سرزنش قربانی منجر میشود.
#تفکر_انتقادی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @women_socialproblems
✍🏻#فاطمه_موسویویایه
🍂 در یک سال اخیر که گرفتار بحث و جدل در شبکههای اجتماعی چون وایبر و تلگرام بودم، بارها با این مساله روبرو شدم که فردی برای اثبات ادعای خود، دربارۀ انحطاط فرهنگ در کشورهای توسعهیافته، به آمار جرائم جنسی در این کشورها استناد میکند.
🍂 معمولا این دست مطالب برای نشان دادنِ کلیشۀ تبلیغاتیِ «اوضاع بد کشورهای غربی» نوشته میشود تا به طور ضمنی، رویکرد برابری جنسیتی در این کشورها را دارای پیامدهای اخلاقی و اجتماعی ناشایست و مضر، حتی برای زنان و کودکان، نشان دهد.
🍂 گذشته از نیت نویسندگان، در مقایسه و تحلیل آمار جرائم جنسی کشورهای مختلف، باید به چند نکته توجه داشت:
۱- در مقایسه آمار جرائم، باید به تفاوت تعریف آن در قانون جزایی هر کشور هم توجه داشت؛ مثلا در اکثر کشورهای غربی، تمتع شوهر از زن در صورت عدم تمایل زن، تجاوز محسوب میشود، تمتع جنسی از فرد زیر سن رضایت به رابطه جنسی (که در کشورهای مختلف ۱۶ یا ۱۸ سال است) با وجود رضایت و خواست فرد زیر آن سن، باز هم تجاوز جنسی محسوب میشود. اگر قرار بود این تعریف در ایران اعمال شود، ازدواج تمام دختران زیر ۱۶ سال باید جزو آمار آزار جنسی کودکان و تجاوز طبقه بندی میشد.
۲- آمار آزار جنسی فقط به آمار تجاوز محدود نیست و مواردی چون پورنوگرافی کودکان، لمس کردن و .... را هم شامل میشود. سوء استفاده از مقام و موقعیت و برقراری رابطه جنسی با کارمند یا کارگر زیردست، موکل، بیمار و ... نیز بعنوان آزار جنسی در محل کار در همین آمار میآیند؛ جرمی که اصلا در قوانین ایران وجود ندارد و تعریف نشدهاست.
۳- آزار جنسی کودکان یک مساله جهانیست و متاسفانه ربطی به توسعهیافتگی یا دموکراسی ندارد. هند و زامبیا آمار بالایی در این زمینه دارند. کشور تایلند و فیلیپین رسما روسپیگری کودکان را بعنوان منبع درآمد و جذب توریست میبینند. جز این، بنا بر تحقیقات جهانی، آزار جنسی کودکان در همۀ طبقات اجتماعی هم دیده میشود و لزوما نسبتی با تحصیلات و فقر ندارد؛ دینداری هم لزوما مانع آن نیست؛ بنا بر آمار، ۶ درصد کشیشان کاتولیک کودکان کلیسای خود را آزارجنسی داده و میدهند.
۴- پایین بودن آمار آزار جنسی در بعضی کشورها، بهمعنای کم بودن وقوع آن نیست، بلکه بهمعنای پایین بودن گزارش آن تحت سیطرۀ فرهنگ مردسالاری و بهدلایلی چون حفظ آبرو یا پنهانکاریست. بههیچ عنوان فکر نکنید در مملکت ما و سایر کشورهای اسلامی، آزار جنسی کودکان یا زنای با محارم، امری نادر است. شاهد هستیم که گزارش تجاوز از سوی زنان بزرگسال نیز اندک است؛ زیرا معمولا پیگیری قضایی آن و اثبات جرم، بعید و افشای آن به سرزنش قربانی منجر میشود.
#تفکر_انتقادی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @women_socialproblems
📘باور به «امام زمان» و «جزئینگری»
✍🏻#کاظم_استادی
🍂 صدها داستان از ملاقات افراد و علما با امام زمان و «کمکرسانی فیزیکی» یا «راهنمایی زبانی» امام برای ایشان، در نقلیات و نوشتههای مختلف، درج شدهاند؛ حتی دهها کتاب به جمعآوری این داستانها و ترویج آنها اقدام و در تیراژ زیاد منتشر گشتهاند.
🍂 در این میان، عدۀ کمی از اندیشمندان، این داستانها و ملاقاتها را با بدبینی، «جعلی» و یا با خوشبینی، «توهمی» قلمداد نمودهاند؛ و اصالت آنها را زیر سؤال بردهاند.
🍂 اکنون درصدد رد یا قبول این نظریهها نیستیم، اما اگر پذیرفته شود که این داستانها، صادق و واقعی هستند، یک سؤال بسیار بزرگ پیشروی ما قرار خواهد گرفت؛ با این مقدمه که:
🍂 با نظر به متن و محتوای حکایات و داستانهای ملاقات افراد با امام زمان و عنایت ایشان به برخی از اشخاص به صورت فیزیکی یا زبانی، به این نکته قابل توجه میرسیم که: تمامی موارد «امدادرسانی» امام عصر در این حکایات، مواردی «جزئی» و «فردی» هستند.
❓سؤال
🔶 چرا امام مهدی به مسائل بزرگ جامعه و مشکلاتی که به عموم مردم یک کشور یا جهان مربوط است، توجهی ندارند؟ و تلاشی در «امدادرسانی فیزیکی» یا «راهنمایی زبانی» برای جوامع انسانی بزرگ انجام نمیدهند؟
🔸مثلاً چرا امام به خواب آدولف هیتلر یا ولادیمیر پوتین نمیآیند؛ که مثلاً جنگ اوکراین را شروع نکن، که عدهای بیگناه در این مناقشه کشته خواهند شد؟
🔸یا مثلاً چرا حضرت مهدی به ملاقات اسماعیل هنیه نمیآیند، که اگر طوفان الاقصی را شروع کنی، آغاز آن با توست، ولی پایان آن ممکن است به کشتهشدن دهها هزار انسان و آوارگی میلیونها نفر منجر شود، و تمامی زیرساختها و امکانات نظامی و امنیتی شما از بین خواهد رفت؟
🔸یا مثلاً چرا امام عصر در خواب دکتر علیرضا مرندی نمیآیند، که ایدۀ «فرزند کمتر» تو، ممکن است آیندۀ جمعیتی ایران را تهدید نماید؟
🔸یا مثلاً چرا حضرت حجت به خواب سران سه قوه و رهبر معظم ایران نمیآیند، که اگر یکدفعه صبح، بنزین گران شود، ممکن است هزار نفر از مردم ایران به خاک و خون کشیدهشوند؟
🔸یا مثلاً چرا امام به ملاقات مسؤلین عالیرتبۀ نظام نمیآیند، که چند ماه است در چین کرونا آمده، خوب است شما مقدمات پیشگیری و ستاد بحران تشکیل دهید و در اولین فرصت، واکسنی استاندارد تولید یا تهیه نمایید، تا صد هزار نفر تلفاتِ کمتر بر جمعیت اندک ایران بار شود؟
یا مثلا ...
🔷 شاید گفتهشود که امام زمان، از این دست امدادرسانیها، فراوان انجام دادهاند، ولی مردم جهان، از این اقدامات ایشان اطلاعی ندارند و اخبار آنها منتشر نشدهاست.
❌ خب، در مقابل، جوانان ما، اشکال خواهند نمود که چرا حکایت و روایت ملاقاتها و امدادرسانیهای «جزئی» و «فردی» از امام زمان اطلاعرسانی و منتشر میشوند، ولی اقدامات جهانی و عمومی ایشان، در پرده سکوت باقی میمانند؟
#نقد_شیعه #تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻#کاظم_استادی
🍂 صدها داستان از ملاقات افراد و علما با امام زمان و «کمکرسانی فیزیکی» یا «راهنمایی زبانی» امام برای ایشان، در نقلیات و نوشتههای مختلف، درج شدهاند؛ حتی دهها کتاب به جمعآوری این داستانها و ترویج آنها اقدام و در تیراژ زیاد منتشر گشتهاند.
🍂 در این میان، عدۀ کمی از اندیشمندان، این داستانها و ملاقاتها را با بدبینی، «جعلی» و یا با خوشبینی، «توهمی» قلمداد نمودهاند؛ و اصالت آنها را زیر سؤال بردهاند.
🍂 اکنون درصدد رد یا قبول این نظریهها نیستیم، اما اگر پذیرفته شود که این داستانها، صادق و واقعی هستند، یک سؤال بسیار بزرگ پیشروی ما قرار خواهد گرفت؛ با این مقدمه که:
🍂 با نظر به متن و محتوای حکایات و داستانهای ملاقات افراد با امام زمان و عنایت ایشان به برخی از اشخاص به صورت فیزیکی یا زبانی، به این نکته قابل توجه میرسیم که: تمامی موارد «امدادرسانی» امام عصر در این حکایات، مواردی «جزئی» و «فردی» هستند.
❓سؤال
🔶 چرا امام مهدی به مسائل بزرگ جامعه و مشکلاتی که به عموم مردم یک کشور یا جهان مربوط است، توجهی ندارند؟ و تلاشی در «امدادرسانی فیزیکی» یا «راهنمایی زبانی» برای جوامع انسانی بزرگ انجام نمیدهند؟
🔸مثلاً چرا امام به خواب آدولف هیتلر یا ولادیمیر پوتین نمیآیند؛ که مثلاً جنگ اوکراین را شروع نکن، که عدهای بیگناه در این مناقشه کشته خواهند شد؟
🔸یا مثلاً چرا حضرت مهدی به ملاقات اسماعیل هنیه نمیآیند، که اگر طوفان الاقصی را شروع کنی، آغاز آن با توست، ولی پایان آن ممکن است به کشتهشدن دهها هزار انسان و آوارگی میلیونها نفر منجر شود، و تمامی زیرساختها و امکانات نظامی و امنیتی شما از بین خواهد رفت؟
🔸یا مثلاً چرا امام عصر در خواب دکتر علیرضا مرندی نمیآیند، که ایدۀ «فرزند کمتر» تو، ممکن است آیندۀ جمعیتی ایران را تهدید نماید؟
🔸یا مثلاً چرا حضرت حجت به خواب سران سه قوه و رهبر معظم ایران نمیآیند، که اگر یکدفعه صبح، بنزین گران شود، ممکن است هزار نفر از مردم ایران به خاک و خون کشیدهشوند؟
🔸یا مثلاً چرا امام به ملاقات مسؤلین عالیرتبۀ نظام نمیآیند، که چند ماه است در چین کرونا آمده، خوب است شما مقدمات پیشگیری و ستاد بحران تشکیل دهید و در اولین فرصت، واکسنی استاندارد تولید یا تهیه نمایید، تا صد هزار نفر تلفاتِ کمتر بر جمعیت اندک ایران بار شود؟
یا مثلا ...
🔷 شاید گفتهشود که امام زمان، از این دست امدادرسانیها، فراوان انجام دادهاند، ولی مردم جهان، از این اقدامات ایشان اطلاعی ندارند و اخبار آنها منتشر نشدهاست.
❌ خب، در مقابل، جوانان ما، اشکال خواهند نمود که چرا حکایت و روایت ملاقاتها و امدادرسانیهای «جزئی» و «فردی» از امام زمان اطلاعرسانی و منتشر میشوند، ولی اقدامات جهانی و عمومی ایشان، در پرده سکوت باقی میمانند؟
#نقد_شیعه #تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 شقالقمر؛ واقعه یا خرافه؟
🎙دکتر #عبدالکریم_سروش و #مصطفی_ملکیان
#تفکر_انتقادی #روشنفکری_دینی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙دکتر #عبدالکریم_سروش و #مصطفی_ملکیان
#تفکر_انتقادی #روشنفکری_دینی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نقد برنامۀ تلوزیونی «زندگی پس از زندگی»
✍🏻 #حسین_بیات
۱. مقدمه
🍂 پیش از این نظرم را دربارۀ این برنامه، در قالب یک "استوری" ابراز کرده بودم. همچنان معتقدم ترویج خرافات است، اما اکنون قصد دارم مفصلتر به سراغش بروم.
🍂 نقد برنامه "زندگی پس از زندگی" مستلزم پرداختن به ابعاد و جزئیات فراوانی است که در یک یا چند پست کوتاه اینستاگرامی نمیگنجد. اما میتوان به برخی از مهمترین مدعاها و دلایل و شواهدی که در این برنامه گفته شده اند، اشاره کرد. من این موارد را شمارهگذاری میکنم و چون میدانم بحث بسیار پرمناقشهای است از مخالفان و موافقان میخواهم با ارجاع به همین شمارهها نظرشان را بگویند.
۱. من به پیچیدگی و مناقشهآمیز بودن مفاهیم و مدعیات واقفم اما به هیچ عنوان از آن نتیجه نمیگیرم که پس حق با مدعیان است! یا حتی به ندانمگرایی متوسل نمیشوم و حکم را تعلیق نمیکنم؛ یا به موضعگیری متناقض و مبهم و چندپهلو پناه نمیبرم، بلکه اتفاقا با قاطعیت میگویم:
الف) مدعای این برنامه این است که "تجربه نزدیک به مرگ" تجربهگران دلیلی تجربی و موجه بر وجود روح و بقای روح (زندگی پس از مرگ) و حقانیت آموزههای دینی مرتبط با آنهاست.
ب) دلایل و شواهدی که ارائه میشود تماماً نادرست یا ناموجهاند و بنابراین استنتاج وجود و ماهیت و بقای روح از این دلایل و شواهد تجربهگران، کاملاً ناموجه و نامعقول است. یعنی حتی اگر روحی درکار باشد و پس از مرگ باقی بماند، هیچ ربط منطقی به این تجربیات و این روایات از تجربیات ندارد.
ج) باور من به الف و ب بر اساس دلایل و شواهدیست که برای مخاطبان به تدریج و فراخور گفتگو بازگویی میشوند و تا زمانی که این شواهد و دلایلم به قوت خود باقیاند، باور من نیز بر الف و ب با صراحت و قطعیت باقی است.
🔻در ادامه سعی میکنم الف و ب را مفصلتر توضیح دهم و به ج التزام داشته باشم.
🌐 مطالعهٔ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه
🔖 ۳۴۷۰ واژه
#تفکر_انتقادی #چیستا #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @hossein_bayat
✍🏻 #حسین_بیات
۱. مقدمه
🍂 پیش از این نظرم را دربارۀ این برنامه، در قالب یک "استوری" ابراز کرده بودم. همچنان معتقدم ترویج خرافات است، اما اکنون قصد دارم مفصلتر به سراغش بروم.
🍂 نقد برنامه "زندگی پس از زندگی" مستلزم پرداختن به ابعاد و جزئیات فراوانی است که در یک یا چند پست کوتاه اینستاگرامی نمیگنجد. اما میتوان به برخی از مهمترین مدعاها و دلایل و شواهدی که در این برنامه گفته شده اند، اشاره کرد. من این موارد را شمارهگذاری میکنم و چون میدانم بحث بسیار پرمناقشهای است از مخالفان و موافقان میخواهم با ارجاع به همین شمارهها نظرشان را بگویند.
۱. من به پیچیدگی و مناقشهآمیز بودن مفاهیم و مدعیات واقفم اما به هیچ عنوان از آن نتیجه نمیگیرم که پس حق با مدعیان است! یا حتی به ندانمگرایی متوسل نمیشوم و حکم را تعلیق نمیکنم؛ یا به موضعگیری متناقض و مبهم و چندپهلو پناه نمیبرم، بلکه اتفاقا با قاطعیت میگویم:
الف) مدعای این برنامه این است که "تجربه نزدیک به مرگ" تجربهگران دلیلی تجربی و موجه بر وجود روح و بقای روح (زندگی پس از مرگ) و حقانیت آموزههای دینی مرتبط با آنهاست.
ب) دلایل و شواهدی که ارائه میشود تماماً نادرست یا ناموجهاند و بنابراین استنتاج وجود و ماهیت و بقای روح از این دلایل و شواهد تجربهگران، کاملاً ناموجه و نامعقول است. یعنی حتی اگر روحی درکار باشد و پس از مرگ باقی بماند، هیچ ربط منطقی به این تجربیات و این روایات از تجربیات ندارد.
ج) باور من به الف و ب بر اساس دلایل و شواهدیست که برای مخاطبان به تدریج و فراخور گفتگو بازگویی میشوند و تا زمانی که این شواهد و دلایلم به قوت خود باقیاند، باور من نیز بر الف و ب با صراحت و قطعیت باقی است.
🔻در ادامه سعی میکنم الف و ب را مفصلتر توضیح دهم و به ج التزام داشته باشم.
🌐 مطالعهٔ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۱۸ دقیقه
🔖 ۳۴۷۰ واژه
#تفکر_انتقادی #چیستا #نقد_ادیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @hossein_bayat
Telegraph
نقد برنامۀ تلوزیونی «زندگی پس از زندگی»
حسین بیات ۱. مقدمه پیش از این نظرم را دربارۀ این برنامه، در قالب یک "استوری" ابراز کرده بودم. همچنان معتقدم ترویج خرافات است، اما اکنون قصد دارم مفصلتر به سراغش بروم. نقد برنامه "زندگی پس از زندگی" مستلزم پرداختن به ابعاد و جزئیات فراوانی است که در یک یا…
📘تلقین یا indoctrination چیست؟
— بهمناسبتِ خبر تعطیلیِ مراکز تفریحی در سیزدهبدر
(۲/۲)
✍🏻 #مهدی_رضاییان
🍂 طیِ این فرآیندها، کودک و نوجوان آموزش میبیند، و افکار و باورها و رفتارهایش کانالیزه و جهتدهی میشوند. این اتفاق، بهسادگی موجب میشود که «ارزش»های تحمیلشده، در فرد «درونی» شوند، یعنی فرد پس از مدتی بهراحتی میگوید «من با عقلِ خودم به این ارزشها رسیدهام، اینها ارزشهای خودم هستند، اینها باورهای خودم هستند و من با استدلال از آنها دفاع میکنم و هیچکس در زندگی من نمیتواند آنها را از من بگیرد؛ زیرا هیچکس جز خودم آنها را به من ندادهاست». این دیالوگِ درونی در فرد شکل میگیرد، زیرا ارزشهایی که در فرایند تلقین و indoctrination به او بار شدهاست، حالا عمیقاً «درونی» گشتهاند. در این مرحله، فرد فکر میکند «اخلاقیاتِ» شخصی (مورالیتی) خود را خودش به خودش دادهاست. این مرحله محکمترین و امنترین مرحله تثبیتِ ایدئولوژی در افراد است، و حکومتها از اینجا به بعد نه تنها هزینهای نمیکنند، بلکه حمایتِ افراد را نیز کسب میکنند.
🍂 برای مثال، افراد در روز سیزده بدر، برای تفریح کردن، با اینکه تحتِ ارعابِ حکومتی قرار گرفتهاند، اما میگویند: «هرچند اعتقادی به این چیزها ندارم، ولی خُب زشته. نباید بیحرمتی کرد». فرد در اینجا دچارِ «درونی شدنِ تلقین» گشتهاست، و بههیچوجه نمیتوان او را قانع کرد که ارزشهایش و حرمتهایی را که رعایت میکند، از خودِ او نیستند.
🍂 و در نهایت، فراتر از تمامِ این مراحل، فرد به سوگیریِ شناختی مبتلا میشود. سوگیریِ شناختی نهتنها به پیشفرضها و باورهای تثبیتشده مربوط است (یعنی فرد جهانبینیِ خاصِ خود را با پیشفرضهایی میسازد، که قبلا به او تحمیل شده)، بلکه باقیِ عمرش، تمامِ دیتاها و اطلاعات و دانشهایی را که کسب میکند، با این پیشفرضها و باورها «همجهت» میکند. به همین دلیل پیش میآید که پرفسورِ «فیزیکِ کوانتوم» دربارۀ «معراج پیامبر» صحبت میکند، و «متخصص جراح مغز و اعصاب» توصیه میکند که «در روز شهادت امام علی، تفریح و خوشحالی نکنیم».
#تفکر_انتقادی #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @amorDei_amorFati
— بهمناسبتِ خبر تعطیلیِ مراکز تفریحی در سیزدهبدر
(۲/۲)
✍🏻 #مهدی_رضاییان
🍂 طیِ این فرآیندها، کودک و نوجوان آموزش میبیند، و افکار و باورها و رفتارهایش کانالیزه و جهتدهی میشوند. این اتفاق، بهسادگی موجب میشود که «ارزش»های تحمیلشده، در فرد «درونی» شوند، یعنی فرد پس از مدتی بهراحتی میگوید «من با عقلِ خودم به این ارزشها رسیدهام، اینها ارزشهای خودم هستند، اینها باورهای خودم هستند و من با استدلال از آنها دفاع میکنم و هیچکس در زندگی من نمیتواند آنها را از من بگیرد؛ زیرا هیچکس جز خودم آنها را به من ندادهاست». این دیالوگِ درونی در فرد شکل میگیرد، زیرا ارزشهایی که در فرایند تلقین و indoctrination به او بار شدهاست، حالا عمیقاً «درونی» گشتهاند. در این مرحله، فرد فکر میکند «اخلاقیاتِ» شخصی (مورالیتی) خود را خودش به خودش دادهاست. این مرحله محکمترین و امنترین مرحله تثبیتِ ایدئولوژی در افراد است، و حکومتها از اینجا به بعد نه تنها هزینهای نمیکنند، بلکه حمایتِ افراد را نیز کسب میکنند.
🍂 برای مثال، افراد در روز سیزده بدر، برای تفریح کردن، با اینکه تحتِ ارعابِ حکومتی قرار گرفتهاند، اما میگویند: «هرچند اعتقادی به این چیزها ندارم، ولی خُب زشته. نباید بیحرمتی کرد». فرد در اینجا دچارِ «درونی شدنِ تلقین» گشتهاست، و بههیچوجه نمیتوان او را قانع کرد که ارزشهایش و حرمتهایی را که رعایت میکند، از خودِ او نیستند.
🍂 و در نهایت، فراتر از تمامِ این مراحل، فرد به سوگیریِ شناختی مبتلا میشود. سوگیریِ شناختی نهتنها به پیشفرضها و باورهای تثبیتشده مربوط است (یعنی فرد جهانبینیِ خاصِ خود را با پیشفرضهایی میسازد، که قبلا به او تحمیل شده)، بلکه باقیِ عمرش، تمامِ دیتاها و اطلاعات و دانشهایی را که کسب میکند، با این پیشفرضها و باورها «همجهت» میکند. به همین دلیل پیش میآید که پرفسورِ «فیزیکِ کوانتوم» دربارۀ «معراج پیامبر» صحبت میکند، و «متخصص جراح مغز و اعصاب» توصیه میکند که «در روز شهادت امام علی، تفریح و خوشحالی نکنیم».
#تفکر_انتقادی #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @amorDei_amorFati
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
📺 رژیم فستینگ ۱۶/۸ و خطر ابتلا به بیماری قلبی؟ (+)
— تحلیلی بر مقالۀ نقل شده در منوتو از واشنگتنپست
🍂 رژیم فستینگ ۱۶/۸ شبیه به روزهای است که ما میشناسیم، البته تقریبا برعکس آن، یعنی ۱۶ ساعت روزهداری، از بعد از شام تا ناهار فردا و ۸ ساعت فرصت برای غذاخوردن که در این زمان میتوانید ۲ تا ۳ وعده غذایی بخورید. البته در این فرصت هم باید غذاهای سالم بخورید و غذاهای فرآوریشده و پرکالری را کنار بگذارید. خوردن آب، چای و دیگر نوشیدنیهای فاقد کالری مجاز است.
🍂 برخلاف رژیمهای غذایی سنتی، در این رژیم، هیچ قاعدهای در مورد اینکه چه غذاهایی «باید» یا «نباید» خورده شود، وجود ندارد و بهجای آن، زمان غذا خوردن مهم است. این روند در چند سال گذشته بهدلیل وعدههای جذاب بهبود سلامت و کاهش وزن، بهطورفزایندهای موردتوجه قرار گرفته است.
#نقد_رسانه #تفکر_انتقادی
#خورنقد #چیستا
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— تحلیلی بر مقالۀ نقل شده در منوتو از واشنگتنپست
🍂 رژیم فستینگ ۱۶/۸ شبیه به روزهای است که ما میشناسیم، البته تقریبا برعکس آن، یعنی ۱۶ ساعت روزهداری، از بعد از شام تا ناهار فردا و ۸ ساعت فرصت برای غذاخوردن که در این زمان میتوانید ۲ تا ۳ وعده غذایی بخورید. البته در این فرصت هم باید غذاهای سالم بخورید و غذاهای فرآوریشده و پرکالری را کنار بگذارید. خوردن آب، چای و دیگر نوشیدنیهای فاقد کالری مجاز است.
🍂 برخلاف رژیمهای غذایی سنتی، در این رژیم، هیچ قاعدهای در مورد اینکه چه غذاهایی «باید» یا «نباید» خورده شود، وجود ندارد و بهجای آن، زمان غذا خوردن مهم است. این روند در چند سال گذشته بهدلیل وعدههای جذاب بهبود سلامت و کاهش وزن، بهطورفزایندهای موردتوجه قرار گرفته است.
#نقد_رسانه #تفکر_انتقادی
#خورنقد #چیستا
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘دربارۀ «انسانها چرا با هم میجنگند؟»
✍🏻 #محبوبه_زمانیان
🍂 انصافا درِ اون دانشگاه و انجمن و هرچی که اینو بعنوان فیلسوفِ سخنران معرفی میکنه رو باید کاهگل گرفت. انسان بدون روایت، با همون تیر و تختهای که میگه، فرقی نداره. شیادی این آدم اینجاست که کانتکستها رو با هم قاطی میکنه.
🍂 یه آدم عاقل اونجا نیست که بهش بگه این چیزی که میگی، هیچ ربطی به جنگ نداره و فقط داری از موضوع جنگ، برای پروپاگاندای ذهن مریض و «روایتستیز»ت استفاده میکنی، که نفسِ روایت رو بزنی. اونم چه روایتی؟ روایتی که معناسازی میکنه و دستگاه معرفت و شناخت ما رو میسازه.
🍂 گرچه این کچل کل ایران رو گرفته و دیگه دیر شده هشدار بدیم، ولی وقتی سواد جامعه، مدل لحاف چهلتیکه (یه ذره ازین یه ذره از اون) باشه و عمقی نداشتهباشه، امثال همین «روایتستیزان»، تریبون دستشون میافته که بیان با پروپاگاندای جهلشون، «اسطوره» و «تاریخ» و «میهن» و هر چی هست رو بریزن توی دریا!
🍂 متاسفانه چنین شگردهایی از شیادان، اینجا زیاد مخاطب داره؛ یک نمونهاش هم همون بحثی هست که دارن با تلفیق «جامعهشناسی» و «زیستشناسی»، نسخه میپیچن واسمون. یه روزی هم باخبر میشیم چه کلاه گشادی سرمون رفته که دیر شده.
🍂 دیگه وقتی تفاوت «اسطوره» و «دین» رو نمیفهمن و توی دانشگاه دارن مخ دانشجو رو با این اراجیف پر میکنن، مشخصه هدفشون از بین بردن روایت و کلهپا کردن استقلال تاریخی جوامع و از بین بردن «معرفت تاریخی»شونه.
🍂 این فرایند رو هم فقط از دانشگاه شروع نکردند؛ اولین قدمشون، از بین بردن روایتهای داستانی و فانتزی کودکان بود. دختر بچهای که با افتخار میگفت «اگه داستان نوح واقعی باشه، پس داستان پریها هم باید واقعی باشه، ولی میدونم که همهشون دروغ هستند» و چقدر همه خوشحال شدند که ببینید نسل جدید چقدر باهوشه و نسخۀ دین رو پیچیده!!!
🍂 جامعه اگه کمی هوشیاری خودش رو بالا ببره، متوجه میشه چطور دارن بیهویت و بیروایتش میکنند.
🍂 این شیاد هم کارش شده پروپاگاندا کردن، و مردم هم بسادگی میگن «دانشمنده، پس حتما علم داره و درست میگه». فهمیدن این که چی علم هست و چی شبهعلم، فقط از ذهن آموزشدیده برمیآد، نه ذهنی که فقط کتاب میخونه و هر چی توی کتاب هست رو بدون خرد انتقادی کپیپیست میکنه توی کلهاش.
🍂 قابل توجهِ اونایی که غش و ضعف میرن واسه «علم خالص زیستشناسی و عصبشناسی»، انسان دوران تیر و تخته که هنوز «قبیله» هم نشدهبود و فقط یک «گروه» رو تشکیل میدادن، طبق مدارکی که از اون عصر بجا مونده، همدیکه رو با دندون پاره میکردن. تمام استخوانهایی که ازشون بهجا مونده، جای شکستگی و کشتوکشتاره. زن و بچۀ خودشونم میکشتن، چه برسه بیگانگان!
🍂 لابد این احمق میخواد بگه اونام سر روایت دعوا میکردن. اونم انسان اولیهای که هنوز قدرت تکلم نداشت، چه برسه خیالپردازی! این جانور اگه فیلسوف بود، میدونست که از آغاز «عصر دیالوگ» بود که انسان، بهشکل خودآگاهانه از کشتار همنوعش عقب کشید. دیگه بههرحال، یه جهانوطن بیشتر از این نمیتونه بفهمه، دستِ خودش نیست.
#نقد_روشنفکران #تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #محبوبه_زمانیان
🍂 انصافا درِ اون دانشگاه و انجمن و هرچی که اینو بعنوان فیلسوفِ سخنران معرفی میکنه رو باید کاهگل گرفت. انسان بدون روایت، با همون تیر و تختهای که میگه، فرقی نداره. شیادی این آدم اینجاست که کانتکستها رو با هم قاطی میکنه.
🍂 یه آدم عاقل اونجا نیست که بهش بگه این چیزی که میگی، هیچ ربطی به جنگ نداره و فقط داری از موضوع جنگ، برای پروپاگاندای ذهن مریض و «روایتستیز»ت استفاده میکنی، که نفسِ روایت رو بزنی. اونم چه روایتی؟ روایتی که معناسازی میکنه و دستگاه معرفت و شناخت ما رو میسازه.
🍂 گرچه این کچل کل ایران رو گرفته و دیگه دیر شده هشدار بدیم، ولی وقتی سواد جامعه، مدل لحاف چهلتیکه (یه ذره ازین یه ذره از اون) باشه و عمقی نداشتهباشه، امثال همین «روایتستیزان»، تریبون دستشون میافته که بیان با پروپاگاندای جهلشون، «اسطوره» و «تاریخ» و «میهن» و هر چی هست رو بریزن توی دریا!
🍂 متاسفانه چنین شگردهایی از شیادان، اینجا زیاد مخاطب داره؛ یک نمونهاش هم همون بحثی هست که دارن با تلفیق «جامعهشناسی» و «زیستشناسی»، نسخه میپیچن واسمون. یه روزی هم باخبر میشیم چه کلاه گشادی سرمون رفته که دیر شده.
🍂 دیگه وقتی تفاوت «اسطوره» و «دین» رو نمیفهمن و توی دانشگاه دارن مخ دانشجو رو با این اراجیف پر میکنن، مشخصه هدفشون از بین بردن روایت و کلهپا کردن استقلال تاریخی جوامع و از بین بردن «معرفت تاریخی»شونه.
🍂 این فرایند رو هم فقط از دانشگاه شروع نکردند؛ اولین قدمشون، از بین بردن روایتهای داستانی و فانتزی کودکان بود. دختر بچهای که با افتخار میگفت «اگه داستان نوح واقعی باشه، پس داستان پریها هم باید واقعی باشه، ولی میدونم که همهشون دروغ هستند» و چقدر همه خوشحال شدند که ببینید نسل جدید چقدر باهوشه و نسخۀ دین رو پیچیده!!!
🍂 جامعه اگه کمی هوشیاری خودش رو بالا ببره، متوجه میشه چطور دارن بیهویت و بیروایتش میکنند.
🍂 این شیاد هم کارش شده پروپاگاندا کردن، و مردم هم بسادگی میگن «دانشمنده، پس حتما علم داره و درست میگه». فهمیدن این که چی علم هست و چی شبهعلم، فقط از ذهن آموزشدیده برمیآد، نه ذهنی که فقط کتاب میخونه و هر چی توی کتاب هست رو بدون خرد انتقادی کپیپیست میکنه توی کلهاش.
🍂 قابل توجهِ اونایی که غش و ضعف میرن واسه «علم خالص زیستشناسی و عصبشناسی»، انسان دوران تیر و تخته که هنوز «قبیله» هم نشدهبود و فقط یک «گروه» رو تشکیل میدادن، طبق مدارکی که از اون عصر بجا مونده، همدیکه رو با دندون پاره میکردن. تمام استخوانهایی که ازشون بهجا مونده، جای شکستگی و کشتوکشتاره. زن و بچۀ خودشونم میکشتن، چه برسه بیگانگان!
🍂 لابد این احمق میخواد بگه اونام سر روایت دعوا میکردن. اونم انسان اولیهای که هنوز قدرت تکلم نداشت، چه برسه خیالپردازی! این جانور اگه فیلسوف بود، میدونست که از آغاز «عصر دیالوگ» بود که انسان، بهشکل خودآگاهانه از کشتار همنوعش عقب کشید. دیگه بههرحال، یه جهانوطن بیشتر از این نمیتونه بفهمه، دستِ خودش نیست.
#نقد_روشنفکران #تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘هفت ابزارِ #دنیل_دنت برای اندیشیدن
🖌#ترجمه: محمدمهدی مرادی
🍂 دنیل دنت (Daniel Dennett)، دانشمند و فیلسوفِ علومِ شناختی، یکی از سرشناسترین اندیشمندانِ امروزِ آمریکاست. او در این گزیده از کتابِ جدیدش، "تپشهای شهود و ابزارهای دیگر برای اندیشیدن"، برخی از درسهایی که زندگی به وی آموخته را آشکار میسازد.
۱. از اشتباهاتتان استفاده کنید
همهی ما این گفتهی مذبوحانه را شنیدهایم: "خب، در زمانِ خودش عقیدهی خوبی بود!" این عبارت میتواند مصداقِ عقیدهی تأسفبارِ یک ابله و یا نشانهی حماقت باشد، اما حقیقت این است که ما باید آن را بعنوانِ رکنی از ارکانِ خردمندی، تحسین کنیم.
هر وجودی، هر فاعلی، که واقعا میتواند بگوید که "خب، در زمانِ خودش عقیدهی خوبی بود!" بر آستانِ مهارت ایستاده است. ما انسانها به هوشمان افتخار میکنیم، و یکی از نمادهای اصالتِ آن این است که ما قادریم اندیشههای گذشتهمان را بیاد بیاوریم و دربابشان تفکر کنیم – دربابِ اینکه چطور به نظر میآمدند، چرا در همان ابتدا وسوسهانگیز بودند و اینکه درنهایت، چطور غلط از آب درآمدند.
من هیچ مدرکی را نمیشناسم تا ثابت کند، گونههای زیستشناختیِ دیگری روی زمین هستند که قادرند به چنین اندیشههایی فکر کنند. اگر اینطور بود، پس تقریبا میتوانستند به اندازهی ما هوشمند باشند. وقتی شما اشتباه میکنید، باید یاد بگیرید که نفسی عمیق بکشید، عزمتان را جزم کنید و مجموعهی اشتباهاتتان را با نهایتِ بیرحمی و بیغرضی ارزیابی کنید. چندان آسان نیست. عکسالعملِ طبیعیِ انسان دربرابرِ اشتباه، شرمندگی و عصبانیت است (ما هیچ وقت نمیتوانیم عصبانیتر از وقتی باشیم که از دستِ خودمان خشمگینایم) و باید سخت تلاش کنید تا بر این عکسالعملهای احساسی غلبه کنید.
تلاش کنید تا تمرینِ استقبال از اشتباهاتتان را بیاموزید و از افشای آن بهانههایی که باعثِ انحرافتان شده، خوشحال شوید. وقتی به تمامِ منافعی که میشد از اشتباهاتتان بدست آورید نائل شدید، میتوانید با شادمانی، همهشان را پشت سر بگذارید و به سوی فرصتِ بزرگِ بعدی رهسپار شوید. اما این کافی نیست: باید با همان جدیّتی که بعدا برای جبرانِ فرصتهای از دسترفته نشان میدهید، در جستجوی فرصتهای تازه باشید.
در فضای علم، اشتباهاتِ شما علنیست. شما آنها را فاش میسازید تا دیگر بتوانند از آن درس بگیرند. از این طریق، شما نه تنها از جریانِ منحصر به خودتان دربطنِ فضای اشتباهات، بلکه از تجربیاتِ دیگران نیز سود میبَرید (ولفگنگ پاولیِ (Wolfgang Pauli) فیزیکدان، در جایی، برایِ تحقیرِ کارِ یکی از همکارانش، عبارتِ معروفِ "بدتر از اشتباه" را بکار بُرد. کذبِ محضی که با منتقدان قسمت شده، از احساساتِ گنگ و غلوآمیز بهتر است).
باری، این دلیل دیگریست تا دریابیم چرا ما انسانها بسیار باهوشتر از دیگر گونههای زیستشناختی هستیم. این چندان بدین خاطر نیست که مغزهایمان بزرگتر یا قدرتمندتر هستند، و یا اینکه از مهارت فکر کردن به اشتباهاتِ گذشتهمان برخورداریم، بلکه ما سود و مزیّتهایی را با دیگران قسمت میکنیم که مغزهایمان با پیشینههای مجزّای آزمون و خطا بدست آوردهاند.
من از بسیاری افرادِ واقعا باهوش درشگفتم که درک نمیکنند که شما میتوانید علنا اشتباه کنید و اصلا هم صدمهای از این بابت نبینید. من محققینِ برجستهای را میشناسم که بمیزانِ زیادی قلمفرسایی میکنند تا از پذیرشِ اشتباهشان دربارهی مسئلهای خاص، شانه خالی کنند. در حقیقت، مردم عاشق زمانی هستند که شخصی به اشتباهش اعتراف میکند. تمامِ مردم، عاشقِ این هستند که اشتباهات را برجسته کنند.
افرادِ بلندنظر، سپاسگزارِ فرصتی هستند که برای مصاعدت به آنها میبخشید، و در عینِ حال، وقتی خودشان موفق شدند به شما کمک کنند، بدان اذعان میکنند؛ افرادِ تنگنظر، از شرمنده کردنِ شما لذت میبرند. بگذار ببرند! در هر حال، ما برندهایم.
۲. به حریفتان احترام بگذارید
فکر میکنید به هنگامِ نقدکردنِ عقایدِ حریفتان، چقدر خیرخواه هستید؟ اگر تناقضاتِ آشکاری در مطلبِ حریفتان وجود دارد، باید بشکلِ مؤثری بدانها اشاره کنید. اگر این تناقضات، تاحدودی پنهاناند، باید محتاتانه آنها را مدنظر قرار دهید، و سپس بشدّت نقدشان کنید. اما جستجو برای یافتنِ تناقضاتِ پنهان، اغلب به ایرادگرفتنهای بیجا، تظاهر به باسوادی یا تقلیدهای آشکارا مضحک بدل میشود. هیجانِ جستجو و یقین داشتن به این مسئله که حریفتان جایی دچارِ آشفتگیِ فکریست، به تفسیرهای بیرحمانه و بدونِ اغماض منجر میشود؛ تفاسیری که هدفِ آسانی را برای حمله در تیررستان میگذارد.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه
🔖 ۲۲۴۳ واژه
#تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🖌#ترجمه: محمدمهدی مرادی
🍂 دنیل دنت (Daniel Dennett)، دانشمند و فیلسوفِ علومِ شناختی، یکی از سرشناسترین اندیشمندانِ امروزِ آمریکاست. او در این گزیده از کتابِ جدیدش، "تپشهای شهود و ابزارهای دیگر برای اندیشیدن"، برخی از درسهایی که زندگی به وی آموخته را آشکار میسازد.
۱. از اشتباهاتتان استفاده کنید
همهی ما این گفتهی مذبوحانه را شنیدهایم: "خب، در زمانِ خودش عقیدهی خوبی بود!" این عبارت میتواند مصداقِ عقیدهی تأسفبارِ یک ابله و یا نشانهی حماقت باشد، اما حقیقت این است که ما باید آن را بعنوانِ رکنی از ارکانِ خردمندی، تحسین کنیم.
هر وجودی، هر فاعلی، که واقعا میتواند بگوید که "خب، در زمانِ خودش عقیدهی خوبی بود!" بر آستانِ مهارت ایستاده است. ما انسانها به هوشمان افتخار میکنیم، و یکی از نمادهای اصالتِ آن این است که ما قادریم اندیشههای گذشتهمان را بیاد بیاوریم و دربابشان تفکر کنیم – دربابِ اینکه چطور به نظر میآمدند، چرا در همان ابتدا وسوسهانگیز بودند و اینکه درنهایت، چطور غلط از آب درآمدند.
من هیچ مدرکی را نمیشناسم تا ثابت کند، گونههای زیستشناختیِ دیگری روی زمین هستند که قادرند به چنین اندیشههایی فکر کنند. اگر اینطور بود، پس تقریبا میتوانستند به اندازهی ما هوشمند باشند. وقتی شما اشتباه میکنید، باید یاد بگیرید که نفسی عمیق بکشید، عزمتان را جزم کنید و مجموعهی اشتباهاتتان را با نهایتِ بیرحمی و بیغرضی ارزیابی کنید. چندان آسان نیست. عکسالعملِ طبیعیِ انسان دربرابرِ اشتباه، شرمندگی و عصبانیت است (ما هیچ وقت نمیتوانیم عصبانیتر از وقتی باشیم که از دستِ خودمان خشمگینایم) و باید سخت تلاش کنید تا بر این عکسالعملهای احساسی غلبه کنید.
تلاش کنید تا تمرینِ استقبال از اشتباهاتتان را بیاموزید و از افشای آن بهانههایی که باعثِ انحرافتان شده، خوشحال شوید. وقتی به تمامِ منافعی که میشد از اشتباهاتتان بدست آورید نائل شدید، میتوانید با شادمانی، همهشان را پشت سر بگذارید و به سوی فرصتِ بزرگِ بعدی رهسپار شوید. اما این کافی نیست: باید با همان جدیّتی که بعدا برای جبرانِ فرصتهای از دسترفته نشان میدهید، در جستجوی فرصتهای تازه باشید.
در فضای علم، اشتباهاتِ شما علنیست. شما آنها را فاش میسازید تا دیگر بتوانند از آن درس بگیرند. از این طریق، شما نه تنها از جریانِ منحصر به خودتان دربطنِ فضای اشتباهات، بلکه از تجربیاتِ دیگران نیز سود میبَرید (ولفگنگ پاولیِ (Wolfgang Pauli) فیزیکدان، در جایی، برایِ تحقیرِ کارِ یکی از همکارانش، عبارتِ معروفِ "بدتر از اشتباه" را بکار بُرد. کذبِ محضی که با منتقدان قسمت شده، از احساساتِ گنگ و غلوآمیز بهتر است).
باری، این دلیل دیگریست تا دریابیم چرا ما انسانها بسیار باهوشتر از دیگر گونههای زیستشناختی هستیم. این چندان بدین خاطر نیست که مغزهایمان بزرگتر یا قدرتمندتر هستند، و یا اینکه از مهارت فکر کردن به اشتباهاتِ گذشتهمان برخورداریم، بلکه ما سود و مزیّتهایی را با دیگران قسمت میکنیم که مغزهایمان با پیشینههای مجزّای آزمون و خطا بدست آوردهاند.
من از بسیاری افرادِ واقعا باهوش درشگفتم که درک نمیکنند که شما میتوانید علنا اشتباه کنید و اصلا هم صدمهای از این بابت نبینید. من محققینِ برجستهای را میشناسم که بمیزانِ زیادی قلمفرسایی میکنند تا از پذیرشِ اشتباهشان دربارهی مسئلهای خاص، شانه خالی کنند. در حقیقت، مردم عاشق زمانی هستند که شخصی به اشتباهش اعتراف میکند. تمامِ مردم، عاشقِ این هستند که اشتباهات را برجسته کنند.
افرادِ بلندنظر، سپاسگزارِ فرصتی هستند که برای مصاعدت به آنها میبخشید، و در عینِ حال، وقتی خودشان موفق شدند به شما کمک کنند، بدان اذعان میکنند؛ افرادِ تنگنظر، از شرمنده کردنِ شما لذت میبرند. بگذار ببرند! در هر حال، ما برندهایم.
۲. به حریفتان احترام بگذارید
فکر میکنید به هنگامِ نقدکردنِ عقایدِ حریفتان، چقدر خیرخواه هستید؟ اگر تناقضاتِ آشکاری در مطلبِ حریفتان وجود دارد، باید بشکلِ مؤثری بدانها اشاره کنید. اگر این تناقضات، تاحدودی پنهاناند، باید محتاتانه آنها را مدنظر قرار دهید، و سپس بشدّت نقدشان کنید. اما جستجو برای یافتنِ تناقضاتِ پنهان، اغلب به ایرادگرفتنهای بیجا، تظاهر به باسوادی یا تقلیدهای آشکارا مضحک بدل میشود. هیجانِ جستجو و یقین داشتن به این مسئله که حریفتان جایی دچارِ آشفتگیِ فکریست، به تفسیرهای بیرحمانه و بدونِ اغماض منجر میشود؛ تفاسیری که هدفِ آسانی را برای حمله در تیررستان میگذارد.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۱۱ دقیقه
🔖 ۲۲۴۳ واژه
#تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegraph
هفت ابزارِ دنیلدِنِت برای اندیشیدن
ترجمهی محمّدمهدی مرادی دنیل دنت (Daniel Dennett)، دانشمند و فیلسوفِ علومِ شناختی، یکی از سرشناسترین اندیشمندانِ امروزِ آمریکاست. او در این گزیده از کتابِ جدیدش، "تپشهای شهود و ابزارهای دیگر برای اندیشیدن"، برخی از درسهایی که زندگی به وی آموخته را آشکار…
📺 ضرورتِ شجاعت در بیان آزادانۀ افکار
— اشارتی به سرکوبِ شدیدِ علامه سید محمدحسین طباطبایی در حوزه
🎙آیتالله #کمال_حیدری
🖌 زبان کلیپ: عربی و بدون زیرنویس | خلاصهکلیپ: #عبدالله و #بهرام_بسطامی
🍂 عزیزانم! نکتۀ مهمی را در ساحت نظر و عمل به شما گوشزد میکنم. هر وقت در خود تواناییِ واقعی و حرفی درخور برای طرح و عرضه یافتید، خود را مقابل بزرگان عرضه کنید و از هیچ امری نترسید؛ از هیچ چیز نترسید. حتی اگر در زمان شما، چهار پنج نفر علیهتان فتوایی صادر کردند، ذرهای نترسید، ذرهای! عزیزانم! تاریخ بیشک حقّ شما را ادا خواهد کرد! مطمئن باشید عزیزانم و تاریخ مشخص میکند چه کسی در یادها خواهد ماند. در زمان خودتان، با شما بیرحمی خواهند کرد، اما نهایتا یک سده بعد، ورق خواهد برگشت و حقایق آشکار خواهد شد. نمونهاش علی بن ابیطالب که ۷۰-۸۰ سال بر منابرِ بنیامیه لعنت میشد، ولی در حال حاضر، کسی که بر مسلک بنیامیه است هم علی را بیشتر از بنیامیه قبول دارد. این یک اصل است؛ پس هرگز نترسید.
🍂 مثالِ دیگر از این اصل، سرنوشت ملاصدراست، یا سید محمدحسین طباطبایی که همعصر همۀ ماست. آقای بروجردی بنا به مصالحی باور داشت که فلسفه نباید تدریس شود که در اول کتاب «اصول تفسیر» خود، ماجرایش را نوشتهام، و بسیار به من ایراد گرفتند و حمله کردند بابت حرفم، درحالیکه بینی و بین الله، من باور دارم آقای بروجردی، مردی بزرگ بود و فقط در این مورد خاص با مشی او مخالفم؛ آقای طباطبایی نیز با بروجردی در این زمینه مخالف بود. به همین خاطر گفتهبود «تو به تکلیفت عمل میکنی و من نیز به تکلیف خود عمل میکنم». طباطبایی در جواب آیتالله بروجردی پیام دادهبود که «اگر تمامِ درها به روی من بستهشود، در خیابانها مینشینم و فلسفه درس میدهم؛ اما چرا شما که با من میجنگید و دشمنی میکنید، ممر معاشِ طلبههایم را نیز وارد این نزاع کردهاید؟». چرا که شهریۀ شاگردانش را نیز قطع کردهبودند. به بروجردی میگوید، «این دیگر چه کاریست؟ با من میخواهید بجنگید، چرا معیشتِ این افراد محتاج و مسکین و ضعیف را قطع میکنید؟». این رفتارهای سرکوبگرایانه، رفتار جدیدی نیست.
🍂 شیخ مصباح بارها این خاطره را بیان میکرد که کل قم را میگشتند تا خانهای برای اجاره برای آقای طباطبایی پیدا کنند، و تا میفهمیدند که فلسفه درس میدهد، به او خانه اجاره نمیدادند، چون معتقد بودند خانهشان با این کار (تدریس فلسفه) نجس میشود!
🍂 و آقای طباطبایی در آخر عمرش در خانه/اتاقی ۲۰ متری زندگی میکرد که نصفش برای خانوادهاش بود و نصفش محل درس و با پردهای میانشان مرز کشیدهبود. حالا کسانی که مقابلش ایستادند چقدر در تاریخ اثرگذار بودند و اکنون یادی از آنها باقی ماندهاست و او در چه جایگاهیست؟ در خانهای نیست که میراث طباطبایی موجود نباشد و همه به تفسیر المیزان او رجوع میکنند و ۹۰۰ مقاله و کتاب در مورد طباطبایی تا به امروز نوشته شدهاست؛ درحالیکه دهها نفری که مقابل او ایستادند و با او مخالفت کردند، قبرشان نیز مشخص نیست که کجاست!
🍂 یکی از مراجع بزرگ و مشهور به من گفته که «صبر پیشه کن! نه به پشتت نگاه کن، نه به راست و نه چپ. به جلو نگاه کن و به پیش برو! و وقتی خدا بندهای را نعمتی میبخشد، حتما او را با بلایا میآزماید». من مدعی نیستم که هر چه میگویم درست است و هر چه دیگران میگویند، خطاست؛ بلکه افکار نوییست که طرحافکنی کردهام.
#آخوندیسم #تفکر_انتقادی
#ترجمه #اختصاصی_نقدآگین
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— اشارتی به سرکوبِ شدیدِ علامه سید محمدحسین طباطبایی در حوزه
🎙آیتالله #کمال_حیدری
🖌 زبان کلیپ: عربی و بدون زیرنویس | خلاصهکلیپ: #عبدالله و #بهرام_بسطامی
🍂 عزیزانم! نکتۀ مهمی را در ساحت نظر و عمل به شما گوشزد میکنم. هر وقت در خود تواناییِ واقعی و حرفی درخور برای طرح و عرضه یافتید، خود را مقابل بزرگان عرضه کنید و از هیچ امری نترسید؛ از هیچ چیز نترسید. حتی اگر در زمان شما، چهار پنج نفر علیهتان فتوایی صادر کردند، ذرهای نترسید، ذرهای! عزیزانم! تاریخ بیشک حقّ شما را ادا خواهد کرد! مطمئن باشید عزیزانم و تاریخ مشخص میکند چه کسی در یادها خواهد ماند. در زمان خودتان، با شما بیرحمی خواهند کرد، اما نهایتا یک سده بعد، ورق خواهد برگشت و حقایق آشکار خواهد شد. نمونهاش علی بن ابیطالب که ۷۰-۸۰ سال بر منابرِ بنیامیه لعنت میشد، ولی در حال حاضر، کسی که بر مسلک بنیامیه است هم علی را بیشتر از بنیامیه قبول دارد. این یک اصل است؛ پس هرگز نترسید.
🍂 مثالِ دیگر از این اصل، سرنوشت ملاصدراست، یا سید محمدحسین طباطبایی که همعصر همۀ ماست. آقای بروجردی بنا به مصالحی باور داشت که فلسفه نباید تدریس شود که در اول کتاب «اصول تفسیر» خود، ماجرایش را نوشتهام، و بسیار به من ایراد گرفتند و حمله کردند بابت حرفم، درحالیکه بینی و بین الله، من باور دارم آقای بروجردی، مردی بزرگ بود و فقط در این مورد خاص با مشی او مخالفم؛ آقای طباطبایی نیز با بروجردی در این زمینه مخالف بود. به همین خاطر گفتهبود «تو به تکلیفت عمل میکنی و من نیز به تکلیف خود عمل میکنم». طباطبایی در جواب آیتالله بروجردی پیام دادهبود که «اگر تمامِ درها به روی من بستهشود، در خیابانها مینشینم و فلسفه درس میدهم؛ اما چرا شما که با من میجنگید و دشمنی میکنید، ممر معاشِ طلبههایم را نیز وارد این نزاع کردهاید؟». چرا که شهریۀ شاگردانش را نیز قطع کردهبودند. به بروجردی میگوید، «این دیگر چه کاریست؟ با من میخواهید بجنگید، چرا معیشتِ این افراد محتاج و مسکین و ضعیف را قطع میکنید؟». این رفتارهای سرکوبگرایانه، رفتار جدیدی نیست.
🍂 شیخ مصباح بارها این خاطره را بیان میکرد که کل قم را میگشتند تا خانهای برای اجاره برای آقای طباطبایی پیدا کنند، و تا میفهمیدند که فلسفه درس میدهد، به او خانه اجاره نمیدادند، چون معتقد بودند خانهشان با این کار (تدریس فلسفه) نجس میشود!
🍂 و آقای طباطبایی در آخر عمرش در خانه/اتاقی ۲۰ متری زندگی میکرد که نصفش برای خانوادهاش بود و نصفش محل درس و با پردهای میانشان مرز کشیدهبود. حالا کسانی که مقابلش ایستادند چقدر در تاریخ اثرگذار بودند و اکنون یادی از آنها باقی ماندهاست و او در چه جایگاهیست؟ در خانهای نیست که میراث طباطبایی موجود نباشد و همه به تفسیر المیزان او رجوع میکنند و ۹۰۰ مقاله و کتاب در مورد طباطبایی تا به امروز نوشته شدهاست؛ درحالیکه دهها نفری که مقابل او ایستادند و با او مخالفت کردند، قبرشان نیز مشخص نیست که کجاست!
🍂 یکی از مراجع بزرگ و مشهور به من گفته که «صبر پیشه کن! نه به پشتت نگاه کن، نه به راست و نه چپ. به جلو نگاه کن و به پیش برو! و وقتی خدا بندهای را نعمتی میبخشد، حتما او را با بلایا میآزماید». من مدعی نیستم که هر چه میگویم درست است و هر چه دیگران میگویند، خطاست؛ بلکه افکار نوییست که طرحافکنی کردهام.
#آخوندیسم #تفکر_انتقادی
#ترجمه #اختصاصی_نقدآگین
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🍂 تماشای جملات قصاری از نامۀ جعلی چارلی چاپلین به دخترش در بنرهای نمایشگاه مطبوعات دردآور بود، اما مشاهدۀ جملات جعلی از ماركس (که معلوم نیست کارل مارکس است یا ماکس وبر!) دربارۀ رسالت محمد، آنهم در نقاط پررفتوآمد مرکز تهران، قطعاً فاجعه است.
🍂 مارکس و انگلس در نامههایی که در بهار ۱۸۵۳ رد و بدل کردهاند، ظهور اسلام را در چارچوب عوامل مادی، از جمله تضعیف مناسبات تجارتی در شبهجزیره عربستان، فهمیدهاند. در مجموعه آثار مارکس و انگلس تعبیر «انقلاب مذهبی محمد» دربارۀ بعثت رسول به کار رفته، اما این تعبیر از آن انگلس است نه مارکس:
«Mohammed’s religious revolution, like every religious movement, was formally a reaction, a would-be return to what was old and simple.»
Engels To Marx In London Source: Collected Works; Moscow 1983; Volume 39, p. 325-328.
Written Manchester, before 28 May 1853
🔺 اما این تعبیر که ظهور اسلام را «نوعی عقبگرد» «همچون دیگر مذاهب» میداند، عکس آن جملهای است که به مارکس نسبت داده شدهاست.
🍂 به واسطه چنین جعلیاتِ فراتر از مهملات فضای مجازی است که باید در طرح عقاید و آرای دیگران، دقتهای صوری، از قبیل ارجاع دقیق به منبع فارسی و یا نقل دقیق متن زبان اصلی را مد نظر داشت.
✍🏻 #رضا_نساجی
#تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
🍂 مارکس و انگلس در نامههایی که در بهار ۱۸۵۳ رد و بدل کردهاند، ظهور اسلام را در چارچوب عوامل مادی، از جمله تضعیف مناسبات تجارتی در شبهجزیره عربستان، فهمیدهاند. در مجموعه آثار مارکس و انگلس تعبیر «انقلاب مذهبی محمد» دربارۀ بعثت رسول به کار رفته، اما این تعبیر از آن انگلس است نه مارکس:
«Mohammed’s religious revolution, like every religious movement, was formally a reaction, a would-be return to what was old and simple.»
Engels To Marx In London Source: Collected Works; Moscow 1983; Volume 39, p. 325-328.
Written Manchester, before 28 May 1853
🔺 اما این تعبیر که ظهور اسلام را «نوعی عقبگرد» «همچون دیگر مذاهب» میداند، عکس آن جملهای است که به مارکس نسبت داده شدهاست.
🍂 به واسطه چنین جعلیاتِ فراتر از مهملات فضای مجازی است که باید در طرح عقاید و آرای دیگران، دقتهای صوری، از قبیل ارجاع دقیق به منبع فارسی و یا نقل دقیق متن زبان اصلی را مد نظر داشت.
✍🏻 #رضا_نساجی
#تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین