📕تازه این خلیفه «ایرانی است»
✍️ #بهرام_بسطامی
(۲/۲)
همان خلیفهای که قصاب مسلمانان سوریه (بشار اسد) را رهبر شجاع «محور مقاومت» مینامد، و هیچگاه به حرمت کلمه، عظمت راستی و قداست زبان باوری ندارد.
حال کمی پرندهٔ خیال را پرواز دهید و به چند قرن عقبتر بروید، جایی که نه تکنولوژیهای رسانهای غربی در میان بود، نه حقوق بشر و سازمان مللی که نظارت میکند و فشار میآورد، نه قوهٰ قضاییه و مجلسی جدا از ارادهٔ خلیفه پیامبر، نه وظیفهٔ دولت چیزی جز امنیت نظامی مرزها بود، و نه پادشاهی از ایرانیان و از دل زبان و فرهنگ خود این مردم حاکم بود؛ چنین خلیفهای که مردم غیر هم زبان بیگانه را به حکم قرآن و حدیث، غنیمت و برده و کنیز خود میدید، و بنا به آنکه دین آنها پستتر است، آنها را لایق تحقیر و جزیهگیری و انواع فشار میدید، چگونه با پدران و مادران ما برخورد میکرد؟
اینجاست که شاید از طریق دانشگاه جمهوری اسلامی، بتوانیم فقط اندکی از تنبلی خود در خواندن تاریخ را جبران کنیم، و بفهمیم که به چه بلایی دچار شدهایم؟ و این بلا برای امروز و دیروز (۴۳ سال اخیر) نبوده و باید خدا را شکر کرد که این دمل چرکین به سطح آمده، و در جلوی چشم جهان و خود ایرانیان جولان میدهد.
◼️امروز ظهر، تلویزیون خلیفه از «علامه» محمدرضا حکیمی در بیمارستان گزارش تهیه کرده بود؛ کسی که در کل عمرش سانسور کامل بود. این مرد شیفتهٔ اهل بیت و احادیث آنها بود و به «مکتب تفکیک» تعلق داشت. فقيه و حديثشناسی بود که از نظر دانش اسلامی کل مجلس خفتگان و رهبر، با هم به گرد پایش هم نمیرسند؛ از لحاظ اخلاقی فردی وارسته بود و منتقد جدی حکومت کنونی، اما توانایی ذهنی و شجاعت فکری آن را نداشت که دریابد و اذعان کند که آنچه همهٔ عمرش را وقف آن کرده، به چیزی جز این کابوس نمیانجامید، و خود همان، بطور طیفی، از مبانی تئوریک حکمرانی خلفا در طی قرون بوده است. عمری به پای احادیث معصوم گذاشتن و معصوم را ملاک هدایت بشری دانستن و عقل را مکرر در مکرر تحقیر کردن، در نهایت به چه میانجامد؟! با کدام ابزار میتوان در مقابل طالبان و داعش سنی و شیعه ایستاد و زندهزنده خورده نشد؟ با ابزار خودش که اگر از تو مسلطتر نباشد، راه تفسیر متفاوت و مطلوب قدرت و یافتن احادیث، آیات و تفاسیر مؤید را به خوبی بلد است؟
شاید اگر بخواهم به اختصار این شخصیت که وصی معلم (شبه) انقلاب ۵۷ بود را معرفی کنم، اشاره به این پرسش و پاسخ از اصغر طاهرزاده (ملقب به «استاد»، که علی خامنهای را با عنوان «حضرت امام خامنهای» معرفی میکند؛ و انواع پاچهخواریهای حقیرانه را نسبت به خلیفه ابراز میدارد، و انواع خرافات، تناضات و تحجرها در نوشتههایش موج میزند) کافی باشد. البته در وجه اخلاقی و شعور سیاسی، قیاس این فرد با حکیمی، قیاسی معالفارق است، اما برای برای آن کسی که کمترین شناختی از حکیمی ندارد، چنین آشنایی اولیهای بد نیست:
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۲/۲)
همان خلیفهای که قصاب مسلمانان سوریه (بشار اسد) را رهبر شجاع «محور مقاومت» مینامد، و هیچگاه به حرمت کلمه، عظمت راستی و قداست زبان باوری ندارد.
حال کمی پرندهٔ خیال را پرواز دهید و به چند قرن عقبتر بروید، جایی که نه تکنولوژیهای رسانهای غربی در میان بود، نه حقوق بشر و سازمان مللی که نظارت میکند و فشار میآورد، نه قوهٰ قضاییه و مجلسی جدا از ارادهٔ خلیفه پیامبر، نه وظیفهٔ دولت چیزی جز امنیت نظامی مرزها بود، و نه پادشاهی از ایرانیان و از دل زبان و فرهنگ خود این مردم حاکم بود؛ چنین خلیفهای که مردم غیر هم زبان بیگانه را به حکم قرآن و حدیث، غنیمت و برده و کنیز خود میدید، و بنا به آنکه دین آنها پستتر است، آنها را لایق تحقیر و جزیهگیری و انواع فشار میدید، چگونه با پدران و مادران ما برخورد میکرد؟
اینجاست که شاید از طریق دانشگاه جمهوری اسلامی، بتوانیم فقط اندکی از تنبلی خود در خواندن تاریخ را جبران کنیم، و بفهمیم که به چه بلایی دچار شدهایم؟ و این بلا برای امروز و دیروز (۴۳ سال اخیر) نبوده و باید خدا را شکر کرد که این دمل چرکین به سطح آمده، و در جلوی چشم جهان و خود ایرانیان جولان میدهد.
◼️امروز ظهر، تلویزیون خلیفه از «علامه» محمدرضا حکیمی در بیمارستان گزارش تهیه کرده بود؛ کسی که در کل عمرش سانسور کامل بود. این مرد شیفتهٔ اهل بیت و احادیث آنها بود و به «مکتب تفکیک» تعلق داشت. فقيه و حديثشناسی بود که از نظر دانش اسلامی کل مجلس خفتگان و رهبر، با هم به گرد پایش هم نمیرسند؛ از لحاظ اخلاقی فردی وارسته بود و منتقد جدی حکومت کنونی، اما توانایی ذهنی و شجاعت فکری آن را نداشت که دریابد و اذعان کند که آنچه همهٔ عمرش را وقف آن کرده، به چیزی جز این کابوس نمیانجامید، و خود همان، بطور طیفی، از مبانی تئوریک حکمرانی خلفا در طی قرون بوده است. عمری به پای احادیث معصوم گذاشتن و معصوم را ملاک هدایت بشری دانستن و عقل را مکرر در مکرر تحقیر کردن، در نهایت به چه میانجامد؟! با کدام ابزار میتوان در مقابل طالبان و داعش سنی و شیعه ایستاد و زندهزنده خورده نشد؟ با ابزار خودش که اگر از تو مسلطتر نباشد، راه تفسیر متفاوت و مطلوب قدرت و یافتن احادیث، آیات و تفاسیر مؤید را به خوبی بلد است؟
شاید اگر بخواهم به اختصار این شخصیت که وصی معلم (شبه) انقلاب ۵۷ بود را معرفی کنم، اشاره به این پرسش و پاسخ از اصغر طاهرزاده (ملقب به «استاد»، که علی خامنهای را با عنوان «حضرت امام خامنهای» معرفی میکند؛ و انواع پاچهخواریهای حقیرانه را نسبت به خلیفه ابراز میدارد، و انواع خرافات، تناضات و تحجرها در نوشتههایش موج میزند) کافی باشد. البته در وجه اخلاقی و شعور سیاسی، قیاس این فرد با حکیمی، قیاسی معالفارق است، اما برای برای آن کسی که کمترین شناختی از حکیمی ندارد، چنین آشنایی اولیهای بد نیست:
«سلام علیکم: مطلبی از استاد حکیمی نقل شده که میخواهم نظرتان را بدانم: «ملاصدرا هم از کتاب اسفار اربعه استغفار کرد»:
علامه، سالنامه شرق:
«ارزش دین به دو چیز است؛ تربیت و معرفت که جامع آن حکمت است و حکمت از طریق غیر وحی محال است. آنها که فلسفه را به حکمت برگرداندند آگاهانه یا ناخودآگاه خیانت کردند. حکمت علم استوار است و خاص قرآن. خود ملاصدرا اواخر عمر کتاب کوچکی دارد به نام «الحکمه العرشیه» که آن را پس از اسفار نوشته است. او در آن از اسفار نام برده و از این اثر فوقالعاده و ستودنی خویش استغفار میکند و میگوید: خدایا در کتاب مطالبی است که به دین و سنت پیامبر ضرر میرساند. جمله او خبریه است نه شرطیه. نمی گوید اگر در کتاب مشکلی بود من استغفار میکنم، میگوید چنین چیزی هست و استغفار میکنم».
🔹باسمه تعالی: سلام علیکم: حتماً مستحضرید که آقای حکیمی متعلق به جریان تفکیک هستند و این جریان، همه تلاشششان آن است که طوری در جملات فیلسوفان بگردند و ثابت کنند آنها مستبصر شدهاند. یک زمانی در جملات علامه طباطبایی نشانههایی را مطرح میکردند و حالا بحث ملاصدرا را. حضرت امام خمینی یکبار فرمودند از نمازهایی که خواندهام، استغفار میکنم. آیا این بدین معنا است که عظمتِ جلال خدا را بالاتر از نمازی که خواندند میدانند؟ و یا به این معنا است که مستبصر شدهاند و از این به بعد نماز نمیخوانند؟ جناب ملاصدرا تا آخر بر مبنای حکمت متعالیه و اصالت وجود که عین توحید است، پایبند میباشند. مگر میشود کسی حقایقی را که با عقل بهدست آورده، زیر پا بگذارد؟! تأسف بنده از آن جهت است که چطور جریان تفکیک متوجهی تاریخی که در آن قرار داریم نیستند و نمیدانند امروز اگر پشتوانهی عقلی برای آموزههای دینی نداشته باشیم عملاً ما را متهم به انسانهای خرافی و احساساتی و وَهمزده میکند».
(+)➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
#ببینید
📺 تازه این خلیفه «ایرانی است»
ایران و خوزستان در صدای این زن میگوید: چرا تیراندازی میکنی؟! اما نمیداند که خلیفه و تکتک چاکرانش (از سعید نمکی تا یک سرباز بسیجی) مدتهاست که دیگر آدم نیستند که زبان نرم آدمی را بتوانند بفهمند؛ این را حتا احمدینژاد…
📺 تازه این خلیفه «ایرانی است»
ایران و خوزستان در صدای این زن میگوید: چرا تیراندازی میکنی؟! اما نمیداند که خلیفه و تکتک چاکرانش (از سعید نمکی تا یک سرباز بسیجی) مدتهاست که دیگر آدم نیستند که زبان نرم آدمی را بتوانند بفهمند؛ این را حتا احمدینژاد…
نقدآگین
#نقد_قرآن #نقد_ادبی چگونه محمد به شیوهٔ ادبی قرآن رسید؟ 🖌#ترجمه: #جیم_حا این اولین قسمت از مجموعۀ «#اعجاز_ادبی؟!» است که در آن به نقد ادعای بزرگ اعجاز ادبی میپردازیم. در این #مستند انتقادی، #سراج_حیانی به ادعای «اعجاز ادبی» قرآن میپردازد و با بیان اجمالی…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی که به اتوبوسها حمله میکرد و فاجعه میآفرید با مردان مسلح روبرو میشد، آنوقت آن فجایع رخ نمیداد.
مسلح بودن در آمریکا، اشاره به آن دارد که هر وقت دولت خواست به توی شهروند آمریکا زور بگوید و حقوق اساسی شما را پایمال کند، توی شهروند مجازی از حق فرد خودت و جامعهٔ آمریکایی دفاع کنی! برای امام زمان هم که یاریاش کنیم امر شده که مسلح باشیم.
⬇️ در ادامه (اینجا) «خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟» #یادداشت #بهرام_بسطامی پیرامون سخنان طرح شده در #پرونده «#دینگریزی» (اینجا) را بخوانید.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی که به اتوبوسها حمله میکرد و فاجعه میآفرید با مردان مسلح روبرو میشد، آنوقت آن فجایع رخ نمیداد.
مسلح بودن در آمریکا، اشاره به آن دارد که هر وقت دولت خواست به توی شهروند آمریکا زور بگوید و حقوق اساسی شما را پایمال کند، توی شهروند مجازی از حق فرد خودت و جامعهٔ آمریکایی دفاع کنی! برای امام زمان هم که یاریاش کنیم امر شده که مسلح باشیم.
⬇️ در ادامه (اینجا) «خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟» #یادداشت #بهرام_بسطامی پیرامون سخنان طرح شده در #پرونده «#دینگریزی» (اینجا) را بخوانید.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
📕خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟
✍️ #بهرام_بسطامی
(۱/۵)
واقعا نمیخواهم سیاسی باشم و اخبار مسخره سیاستمداران را لحظهای نیز بشنوم، اما سیاست از كودكی و درون خانه و مدرسه به من حمله کرده بود و تقریبا هر حفرهای را که میخواستم نفسی آزاد بکشم، مسدود کرده بود یا به گند کشیده بود. و هر چه بزرگتر میشدم به اینکه چقدر این سیاست با همه چیز من کار دارد و سرک میکشد و فرمان میدهد، آگاهتر میشدم.
حتا دین من تماما سیاسی است. یعنی سیاستمداران تاریخ، آن را بنا به مقتضیات روزشان با دروغ و دغلهای کهکشانی پرداختهاند، و اسم باور از روی ترس (ترس از خدای دهشتناک و داعشی بعد مرگ، و خدایان داعشی در زمان حیات در جامعهٔ اسلامی) و جهل، به این دروغهای سترگ و متکثر را ایمان گذاشتهاند و دیانت! یعنی اسم دروغ و بزدلی و بردهصفتی را گذاشتهاند «دیانت»؛ درحالی که «کلمه دین در اوستا به صورت دئنا آمدهاست و برگرفته از واژهٔ «دا» به معنای «اندیشیدن و شناختن» میباشد. ضمنا واژهٔ دهی نیز در سانسکریت از همین مادهاست. «دئنا» یک اسم زنانهاست که ترجمه آن به معنای «آنچه که دیده یا مشاهده میشود»، میباشد. در کتاب «دین زرتشتی؛ مقدمهای بر ایمان باستانی»، پیتر کلارک نشان دادهاست که این اصطلاح ممکن است با ریشه اوستایی «ده» یا «دی»، به معنای «به دست آوردن درک و فهم»، پیوند داشته باشد» (به نقل از اینجا).
و اگر چو منی (که در حال تکثیریم در ایران امروز) از این دروغهای سطحی و احمقانه بالا بیاورم، و نتوانم به خورد وجدان و خردم بدهم، کافرم، دینستیزم، مادهگرایم و شهوتپرستم، نطفهام اشکال دارد و زنازادهام و...، و ارزشم از یک آخوند مفتخوار زالوصفت بیسواد بیوجدان، که همهٔ ارزشهای انسانی در مغز او وارونه است، پستتر است؛ بلکه از حیوانات و درختان نیز پستترم (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) و نجس اطلاق میشوم؛ و حق حیات نیز ندارم طبق احادیث صحیح، و به جهنم و شکنجهگاههای دیوانهکنندهٔ الله خواهم رفت، طبق قول قرآن.
از کودکی به مغز من و میلیاردها انسان در تاریخ، واژه به وازهٔ این دروغها را ساعتها و روزها و سالها، چونان «حقیقت مطلق» فرو کردهاند و مجبورم کردهاند از رویشان مشق کنم؛ حفظشان کنم و امتحان بدهم و آیندهام (اعم از مادی و معنوی) را به تکرار طوطیوار این دروغهای کثیر و بزرگ و لزوم ایمان به آنها گره خورده ببینم.
این جنایت و تجاوزهای تاریخی به من و نسلهای متمادی کودکان معصوم را هیچ خدایی نکرد، بلکه خدا مثل همیشه ناظر جنایتها و حماقتهای بیپایان گونهٔ خودشیفته و متوهم هموساپینس (انسان خردمند!) بود؛ مثل قرنهایی از تاریخ که شاهد قربانی شدن کودکان معصوم و حیوانات بیگناه برای رضای خدایان (کاهنان صاحبان معبد و خدایان) بود.
اما شما بکوشید که چنین جنایت و حماقت مضاعفی را با فرزندان خود مرتکب نشوید و نگذارید در یک نظام آموزشی عمیقا فاسد در نظر و عمل، پیر شوند و تمام استعدادها و امیدها و انگیزهها و خصائل انسانی و بشری و هنرها و زیباییها و لطافتها و احساسها و پرسشهای طبیعی و وجودیشان به باد رود.
اگر میبینید که امروز مشکلاتی ابتدایی چون واکسن، برق، آب، مسکن، کار و اینترنت و...بطور فراگیر داریم؛ اگر میبینید امروز رهبران دچار جنون و تفرعن و توهم توطئه و دچار انواع عقدهها و دروغگوییها و لافزنیهای بچگانهای داریم که با زندگی چند نسل یک ملت، برای هیچ قمار میکنند؛ با یک مسألهٔ سادهٔ «آدمهای بد که مختارانه خواستند بد شوند» روبرو نیستیم؛ بلکه با دروغهای درهم تنیدهای روبرو هستیم که قرنها بر حجم، جرم و چگالیشان افزوده شده و قامت ما را چنان تا کردهاند که دیگر نمیدانیم با کجای این دیو هزار سر دروغ-خودفریبی باید جنگید تا از این دریای حماقت و رذالت خلاص شد؟
خرافهباوری، خودفریبی و مُسکن اگر برای لحظهای باشد، شاید ضرری نداشته باشد، اما اگر عمرت را بر خرافهها و اوهام استوار کنی و جامعهات بطور سیستماتیک چنین جامعهای شود؛ ابدا با یک انتخاب شخصی و محترمانه روبرو نیستیم؛ بلکه با کرونا-طاعونی بسیار مخربتر، تا حد ویرانی چند نسل و چند قرن و هزاره روبروایم.
خرافه مغز را عمیقا تنبل و معتاد میکند، و توانایی کندوکاو و سنجش را هر روز کمتر از دیروز میکند؛ با خرافه فرد سادهلوحتر میشود، و دغدغهٔ جستجوی حقیقت در هر مسأله، و شجاعت شک به باورهای مورد قبول جمعی بزرگ یا کوچک را از دست میدهد. خرافه منطق بینالاذهانی را نابود میکند، و ویروسی عمیقا اجتماعی و واگیردار است؛ چرا که انسان به هر حال حیوانی اجتماعیست، و حداقل در سطح خانواده و دوستانش میتواند بدل به یک الگوی مولد و منتشرکنندهٔ ویروس شود، و منطق و روحیهٔ نقادی و جستجوگری روشمند را از فرد فرد اطرافیانش بگیرد یا از قوتشان بکاهد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۱/۵)
واقعا نمیخواهم سیاسی باشم و اخبار مسخره سیاستمداران را لحظهای نیز بشنوم، اما سیاست از كودكی و درون خانه و مدرسه به من حمله کرده بود و تقریبا هر حفرهای را که میخواستم نفسی آزاد بکشم، مسدود کرده بود یا به گند کشیده بود. و هر چه بزرگتر میشدم به اینکه چقدر این سیاست با همه چیز من کار دارد و سرک میکشد و فرمان میدهد، آگاهتر میشدم.
حتا دین من تماما سیاسی است. یعنی سیاستمداران تاریخ، آن را بنا به مقتضیات روزشان با دروغ و دغلهای کهکشانی پرداختهاند، و اسم باور از روی ترس (ترس از خدای دهشتناک و داعشی بعد مرگ، و خدایان داعشی در زمان حیات در جامعهٔ اسلامی) و جهل، به این دروغهای سترگ و متکثر را ایمان گذاشتهاند و دیانت! یعنی اسم دروغ و بزدلی و بردهصفتی را گذاشتهاند «دیانت»؛ درحالی که «کلمه دین در اوستا به صورت دئنا آمدهاست و برگرفته از واژهٔ «دا» به معنای «اندیشیدن و شناختن» میباشد. ضمنا واژهٔ دهی نیز در سانسکریت از همین مادهاست. «دئنا» یک اسم زنانهاست که ترجمه آن به معنای «آنچه که دیده یا مشاهده میشود»، میباشد. در کتاب «دین زرتشتی؛ مقدمهای بر ایمان باستانی»، پیتر کلارک نشان دادهاست که این اصطلاح ممکن است با ریشه اوستایی «ده» یا «دی»، به معنای «به دست آوردن درک و فهم»، پیوند داشته باشد» (به نقل از اینجا).
و اگر چو منی (که در حال تکثیریم در ایران امروز) از این دروغهای سطحی و احمقانه بالا بیاورم، و نتوانم به خورد وجدان و خردم بدهم، کافرم، دینستیزم، مادهگرایم و شهوتپرستم، نطفهام اشکال دارد و زنازادهام و...، و ارزشم از یک آخوند مفتخوار زالوصفت بیسواد بیوجدان، که همهٔ ارزشهای انسانی در مغز او وارونه است، پستتر است؛ بلکه از حیوانات و درختان نیز پستترم (أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ) و نجس اطلاق میشوم؛ و حق حیات نیز ندارم طبق احادیث صحیح، و به جهنم و شکنجهگاههای دیوانهکنندهٔ الله خواهم رفت، طبق قول قرآن.
از کودکی به مغز من و میلیاردها انسان در تاریخ، واژه به وازهٔ این دروغها را ساعتها و روزها و سالها، چونان «حقیقت مطلق» فرو کردهاند و مجبورم کردهاند از رویشان مشق کنم؛ حفظشان کنم و امتحان بدهم و آیندهام (اعم از مادی و معنوی) را به تکرار طوطیوار این دروغهای کثیر و بزرگ و لزوم ایمان به آنها گره خورده ببینم.
این جنایت و تجاوزهای تاریخی به من و نسلهای متمادی کودکان معصوم را هیچ خدایی نکرد، بلکه خدا مثل همیشه ناظر جنایتها و حماقتهای بیپایان گونهٔ خودشیفته و متوهم هموساپینس (انسان خردمند!) بود؛ مثل قرنهایی از تاریخ که شاهد قربانی شدن کودکان معصوم و حیوانات بیگناه برای رضای خدایان (کاهنان صاحبان معبد و خدایان) بود.
اما شما بکوشید که چنین جنایت و حماقت مضاعفی را با فرزندان خود مرتکب نشوید و نگذارید در یک نظام آموزشی عمیقا فاسد در نظر و عمل، پیر شوند و تمام استعدادها و امیدها و انگیزهها و خصائل انسانی و بشری و هنرها و زیباییها و لطافتها و احساسها و پرسشهای طبیعی و وجودیشان به باد رود.
اگر میبینید که امروز مشکلاتی ابتدایی چون واکسن، برق، آب، مسکن، کار و اینترنت و...بطور فراگیر داریم؛ اگر میبینید امروز رهبران دچار جنون و تفرعن و توهم توطئه و دچار انواع عقدهها و دروغگوییها و لافزنیهای بچگانهای داریم که با زندگی چند نسل یک ملت، برای هیچ قمار میکنند؛ با یک مسألهٔ سادهٔ «آدمهای بد که مختارانه خواستند بد شوند» روبرو نیستیم؛ بلکه با دروغهای درهم تنیدهای روبرو هستیم که قرنها بر حجم، جرم و چگالیشان افزوده شده و قامت ما را چنان تا کردهاند که دیگر نمیدانیم با کجای این دیو هزار سر دروغ-خودفریبی باید جنگید تا از این دریای حماقت و رذالت خلاص شد؟
خرافهباوری، خودفریبی و مُسکن اگر برای لحظهای باشد، شاید ضرری نداشته باشد، اما اگر عمرت را بر خرافهها و اوهام استوار کنی و جامعهات بطور سیستماتیک چنین جامعهای شود؛ ابدا با یک انتخاب شخصی و محترمانه روبرو نیستیم؛ بلکه با کرونا-طاعونی بسیار مخربتر، تا حد ویرانی چند نسل و چند قرن و هزاره روبروایم.
خرافه مغز را عمیقا تنبل و معتاد میکند، و توانایی کندوکاو و سنجش را هر روز کمتر از دیروز میکند؛ با خرافه فرد سادهلوحتر میشود، و دغدغهٔ جستجوی حقیقت در هر مسأله، و شجاعت شک به باورهای مورد قبول جمعی بزرگ یا کوچک را از دست میدهد. خرافه منطق بینالاذهانی را نابود میکند، و ویروسی عمیقا اجتماعی و واگیردار است؛ چرا که انسان به هر حال حیوانی اجتماعیست، و حداقل در سطح خانواده و دوستانش میتواند بدل به یک الگوی مولد و منتشرکنندهٔ ویروس شود، و منطق و روحیهٔ نقادی و جستجوگری روشمند را از فرد فرد اطرافیانش بگیرد یا از قوتشان بکاهد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
📕خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟
✍️ #بهرام_بسطامی
(۲/۵)
فقط یک بار لیست خرافاتی را که یک مسلمان شیعهٔ دوازده امامی ملتزم به ولایت فقیه و مصداقش باور دارد، بشمارید و بنویسید؛ حیرت میکنید.
باور به «اعجاز ادبی قرآن، اعجاز علمی قرآن، تنها کتاب مقدس تحریف نشده، و کتاب خود خود خدای خالق بودن قرآن، باور به کتاب خدا و سعادت بشریت بودن یک اثر هزار و خوردهای ساله با هزار و یک نقص، باور به حق امامت و پادشاهی ویژهٔ یک ژن خاص و معصومیتشان در هر موقعیتی، باور به وجود و ضرورت وجود امام زمانی هزار و خوردهای ساله برای سعادت بشر، باور به نظریهٔ مترقی «قدرت مطلقه و بدون نظارت عمومی یک آخوند، و لزوم اطاعت و عدم مخالفت با مصداقی که یک جمع آخوند، معصوم، اصلح و عادل دانستهاند تا آخر عمر آن پادشاه؛ باور به دزد و جاسوس و فاسد بودن اکثر مسؤلان نظام و رؤسای جمهور به جز شخص رهبر و خانوادهاش و...»
مگر مغز چقدر توانایی دارد که مقاومت کند و زنده بماند؟ وقتی در آن حجم عظیم و بههمپیوستهای از خرافات را از کودکی بریزید و انبارش را پر کنید، بسیاری از تواناییها به سرعت یا به تدریج میسوزد و از بین میرود؛ و از مغز جز لشی که جز بدرد توالت رفتن، بچه درست کردن و غذا خوردن و پول درآوردن و سجده کردن و اطاعت از هر مافوق قدرتمند منتسب به مذهب نمیخورد، نمیماند.
آنوقت انتظار دارید معجزهای رخ دهد و در چنین جامعهای انواع مجرمان و خلافکاران با پروندههای کلان اقتصادی، یا تولیدکنندگان ارشد خرافات و اوهام و دروغ، به ریاست مجلس و ریاست جمهور و رهبری و...نرسند؟
سم اصلی خرافات و خرافهباوری، آزادی بیان و رسانهها و دولت کوچک و کوچکتر است؛ و بطور عکس، هر چه رسانهها و مطبوعات مستقل و شبکههای اجتماعی آزاد، بیشتر سر بریده شوند، و هیولای دولت و قوانینش بیشتر به هر سوراخی سرک بکشند و بخواهد از مردم (ایتام/رمه و گلهٔ ولی که صاحب جان و مال و ناموسشان است طبق فقه شیعی) «صیانت کنند»، خرافات و اوهام کنار مفاسد بزرگ و کلان رشد میکنند.
🔹دوست پیر خوشقلبی مسلمان و اهل قلم و بحث، چند وقت قبل این پست را ارسال کرده بود. من از هر نوع اسلحهٔ سرد و گرم بیزارم؛ از گوشت حیوان هم به همچنین؛ ولی مگر ناچار نیستیم از مگسکش استفاده کنیم؟ یا سم سوسک در خانههای مدرنمان بریزیم تا سوسکها درون دهان و غذایمان نروند؟ در خاورمیانهای که مرد «دولت و دین» همه کاره است و در عین حال امنیت حداقلی و فیزیکی ما (غیر از امنیت اقتصادی و سیاسی و فکری و...)، در هجوم انواع سارقان بیکار و به فقر پرتاب شده، هر روز کمتر و کمتر میشود؛ آیا این حماقت آشکار (و یک خرافهٔ مدرن) نیست که مردم به آن تن دادهاند که چنین حقی را از خود سلب کنند و برای احیای آن تکاپو نکنند؟! حقی که به عقل بنیانگذاران آمریکا و نویسندگان قانون اساسیاش نیز رسیده بود. و به عقل گذشتگان ما از چند هزار سال قبل تا همین اواخر نیز میرسید، اما در این زمینه، ما از مردمان جهان سنت نیز خرافیتر شدهایم و به خدای دولتی مدرن (که یک هزارم آن نیز در ایران وجود خارجی ندارد) مؤمن شدهایم؛ به همینخاطر دولتی که همهٔ اموالمان را هر سال با تورم و نابود کردن ارزش پول ملی آتش میزند و زندگی خود و فرزندانمان را ناممکن و بیافق کرده، میتواند بهسادگی جولان دهد و دربارهٔ پوشش خودمان و همسر و خواهر و فرزندمان، دربارهٔ اینترنت خانهٔ ما و دیش ماهورهٔ بالای پشتباممان هم نظر دهد؛ و بیشک اگر باز به او راه بدهیم، وارد حمام و توالت و تختخواب ما هم خواهد شد تا بنا به اصول کافی وارد این مکانها شویم و اعمال مختلف توصیهشده و مستحب را به جا آوریم.
یادم رفته بود که یکی از پروپاگاندهای مداوم تلویزیون را یادآور شوم. اخبار کشتاری که از مدارس آمریکا با فاصلهای نه چندان زیاد منتشر میکند و این را به حق ابتدایی بشری که نقض نشده (حق حمل و فروش اسلحه و دفاع از خود) ربط میدهد تا این حق را در ذهن مخاطبان تخریب کند و معادل بلبشو نشان دهد. درحالی که در مقایسه، اخبار کشت و کشتار حاصل از چاقوکشی و تجاوز در ایران و مدارسش، یا اخبار اسیدپاشیهای وحشیانه، یا آمار برتر ما در کشتار حاصل از تصادفات در جهان (بخاطر کیفیت پایین ماشینهای داخلی) و...را به اندازهٔ یک دهم آن هم تکرار نمیکند؛ و با همان منطق، که اینجا اتفاقا واردتر است، به ریشههایی چون انحصار دولتی و رانتهای ویرانگر صنعت خودرو، و عدم ایمینی خودروهای داخلی، یا عدم آموزشهای لازم جنسی-عاطفی-روانی در مدارس و... نمیپردازد.
انسان عاقل، هر سخن بلندگوی مستقیم و انحصاری قدرت مطلقه را که اگر در روز، چند بار به مردمش دروغ نگوید، حقوق ماهیانه نمیگیرد را به عکس میکند، و عکس آن را صادقتر درنظر میگیرد، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۲/۵)
فقط یک بار لیست خرافاتی را که یک مسلمان شیعهٔ دوازده امامی ملتزم به ولایت فقیه و مصداقش باور دارد، بشمارید و بنویسید؛ حیرت میکنید.
باور به «اعجاز ادبی قرآن، اعجاز علمی قرآن، تنها کتاب مقدس تحریف نشده، و کتاب خود خود خدای خالق بودن قرآن، باور به کتاب خدا و سعادت بشریت بودن یک اثر هزار و خوردهای ساله با هزار و یک نقص، باور به حق امامت و پادشاهی ویژهٔ یک ژن خاص و معصومیتشان در هر موقعیتی، باور به وجود و ضرورت وجود امام زمانی هزار و خوردهای ساله برای سعادت بشر، باور به نظریهٔ مترقی «قدرت مطلقه و بدون نظارت عمومی یک آخوند، و لزوم اطاعت و عدم مخالفت با مصداقی که یک جمع آخوند، معصوم، اصلح و عادل دانستهاند تا آخر عمر آن پادشاه؛ باور به دزد و جاسوس و فاسد بودن اکثر مسؤلان نظام و رؤسای جمهور به جز شخص رهبر و خانوادهاش و...»
مگر مغز چقدر توانایی دارد که مقاومت کند و زنده بماند؟ وقتی در آن حجم عظیم و بههمپیوستهای از خرافات را از کودکی بریزید و انبارش را پر کنید، بسیاری از تواناییها به سرعت یا به تدریج میسوزد و از بین میرود؛ و از مغز جز لشی که جز بدرد توالت رفتن، بچه درست کردن و غذا خوردن و پول درآوردن و سجده کردن و اطاعت از هر مافوق قدرتمند منتسب به مذهب نمیخورد، نمیماند.
آنوقت انتظار دارید معجزهای رخ دهد و در چنین جامعهای انواع مجرمان و خلافکاران با پروندههای کلان اقتصادی، یا تولیدکنندگان ارشد خرافات و اوهام و دروغ، به ریاست مجلس و ریاست جمهور و رهبری و...نرسند؟
سم اصلی خرافات و خرافهباوری، آزادی بیان و رسانهها و دولت کوچک و کوچکتر است؛ و بطور عکس، هر چه رسانهها و مطبوعات مستقل و شبکههای اجتماعی آزاد، بیشتر سر بریده شوند، و هیولای دولت و قوانینش بیشتر به هر سوراخی سرک بکشند و بخواهد از مردم (ایتام/رمه و گلهٔ ولی که صاحب جان و مال و ناموسشان است طبق فقه شیعی) «صیانت کنند»، خرافات و اوهام کنار مفاسد بزرگ و کلان رشد میکنند.
🔹دوست پیر خوشقلبی مسلمان و اهل قلم و بحث، چند وقت قبل این پست را ارسال کرده بود. من از هر نوع اسلحهٔ سرد و گرم بیزارم؛ از گوشت حیوان هم به همچنین؛ ولی مگر ناچار نیستیم از مگسکش استفاده کنیم؟ یا سم سوسک در خانههای مدرنمان بریزیم تا سوسکها درون دهان و غذایمان نروند؟ در خاورمیانهای که مرد «دولت و دین» همه کاره است و در عین حال امنیت حداقلی و فیزیکی ما (غیر از امنیت اقتصادی و سیاسی و فکری و...)، در هجوم انواع سارقان بیکار و به فقر پرتاب شده، هر روز کمتر و کمتر میشود؛ آیا این حماقت آشکار (و یک خرافهٔ مدرن) نیست که مردم به آن تن دادهاند که چنین حقی را از خود سلب کنند و برای احیای آن تکاپو نکنند؟! حقی که به عقل بنیانگذاران آمریکا و نویسندگان قانون اساسیاش نیز رسیده بود. و به عقل گذشتگان ما از چند هزار سال قبل تا همین اواخر نیز میرسید، اما در این زمینه، ما از مردمان جهان سنت نیز خرافیتر شدهایم و به خدای دولتی مدرن (که یک هزارم آن نیز در ایران وجود خارجی ندارد) مؤمن شدهایم؛ به همینخاطر دولتی که همهٔ اموالمان را هر سال با تورم و نابود کردن ارزش پول ملی آتش میزند و زندگی خود و فرزندانمان را ناممکن و بیافق کرده، میتواند بهسادگی جولان دهد و دربارهٔ پوشش خودمان و همسر و خواهر و فرزندمان، دربارهٔ اینترنت خانهٔ ما و دیش ماهورهٔ بالای پشتباممان هم نظر دهد؛ و بیشک اگر باز به او راه بدهیم، وارد حمام و توالت و تختخواب ما هم خواهد شد تا بنا به اصول کافی وارد این مکانها شویم و اعمال مختلف توصیهشده و مستحب را به جا آوریم.
یادم رفته بود که یکی از پروپاگاندهای مداوم تلویزیون را یادآور شوم. اخبار کشتاری که از مدارس آمریکا با فاصلهای نه چندان زیاد منتشر میکند و این را به حق ابتدایی بشری که نقض نشده (حق حمل و فروش اسلحه و دفاع از خود) ربط میدهد تا این حق را در ذهن مخاطبان تخریب کند و معادل بلبشو نشان دهد. درحالی که در مقایسه، اخبار کشت و کشتار حاصل از چاقوکشی و تجاوز در ایران و مدارسش، یا اخبار اسیدپاشیهای وحشیانه، یا آمار برتر ما در کشتار حاصل از تصادفات در جهان (بخاطر کیفیت پایین ماشینهای داخلی) و...را به اندازهٔ یک دهم آن هم تکرار نمیکند؛ و با همان منطق، که اینجا اتفاقا واردتر است، به ریشههایی چون انحصار دولتی و رانتهای ویرانگر صنعت خودرو، و عدم ایمینی خودروهای داخلی، یا عدم آموزشهای لازم جنسی-عاطفی-روانی در مدارس و... نمیپردازد.
انسان عاقل، هر سخن بلندگوی مستقیم و انحصاری قدرت مطلقه را که اگر در روز، چند بار به مردمش دروغ نگوید، حقوق ماهیانه نمیگیرد را به عکس میکند، و عکس آن را صادقتر درنظر میگیرد، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
🔹اما در مورد پدیدهٔ دینگریزی و اسلامگریزی، اگر به بخش 📕خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟
✍️ #بهرام_بسطامی
(۳/۵)
اما در مورد پدیدهٔ دینگریزی و اسلامگریزی، اگر به بخش قابل توجهی از متنها و سخنرانیها که به بررسی ریشههای این پدیده میپردازند رجوع کنیم (برای مثال جناب گاو، نکونام، بنیصدر)، میبینیم که زبانی بسیار مبهم و کلی و انتزاعی-کتابی را برای توصیف پدیدهٔ مدنظرشان بکار میگیرند، که نتیجه بدست آمده از مقدمات نیز، بنا بر اینکه مبانی آنها و واژگانی که به کار میگیرند روشن و دقیق نیست، و گاه اشتراک لفظ و دایرهٔ مصداقیاش بسیار وسیع است و نتیجتا به مغالطهٔ «اشتراک لفظ» نیز دچار میشوند؛ بیش از آنکه ما را به سمت درک واقعیت نزدیکتر کنند، به سمت تصدیق ایدهٔ اولیهٔ آن شخص مؤمن به یک مذهب خاص میبرند.
برای مثال جناب گاو، نکونام و بنیصدر هر سه مسلمان شیعه هستند، و این فاکتور مهم را در بررسیهای خود بطور جدی در نظر نمیگیرند و نمیکوشند بهسان یک فرد محقق تا حد امکان، فراسوی مجراهای تنگ باور و پیشفرضهای شخصی خود بروند؛ حداقل در ظواهر امر. یعنی هر سه از «دینگریزی» میگویند، درحالی که اولا باید از «اسلامگریزی» بگویند و مصداق را کوچکتر و قابل سنجشتر کنند. و هر سه از اسلامگریزی مفهومی منفی را مراد میکنند که بطور ضمنی یعنی، اگر روزی در نظرسنجی رسمی از مردم ایران، اکثریت اعلام کردند مسلمان نیستند، ما با جامعهای تباهتر و فاسدتر و آشفتهتر از جامعهٔ کنونی یا ایران چند دهه و چند سدهٔ قبل طرف خواهیم بود؛ که خود این محل جدی مناقشه است، که آیا در جهان و تاریخ چنین بوده؟ و اگر مردمی دین اسلام را نداشتهباشند؛ حال یا دینشان را عوض کنند یا ناباور شوند و تکنولوژیهای منسوخ شدهٔ پر از نقص و باگ چند هزار سال قبل اجدادشان را بخواهند اوراق کنند، اندیشهٔ راهنمای بدیل و تفکری برای زیست ندارند؟ و دچار فساد و یا حماقت و تباهی بیشتری میشوند؟
در واقع، گارد آنها به عنوان یک مسلمان نیز بسیار بسته و متحجر است، و از موضع یک دیندار فرافرقهای سخن نمیگویند، چرا که میدانیم، ادیان متعددی در جهان امروز وجود دارد؛ و گریز مردم یک کشور از دین ایکس، لزوما مساوی گریز از تمام مصادیق ادیان قدیم و جدید نیست. و یا نپذیرفتن باورهای سترگ خرافی و اصلی ادیان سامی، به معنای بیسامانهٔ اخلاقی-فکری شدن فرد نیست؛ بلکه از قضا اکثرا افرادی که میتوانند برخلاف جریان اصلی آب تاریخ و جهان شنا کنند، و دین موروثی و جامعهٔ بستهٔ خود و منافع حاصل از ریاکاری و تظاهر به قبول آن عقاید را ترک کنند، از نوعی فردیت قابل تقدیر و شجاعت و صداقت و پاکی و سادگی و خلوص بیشتر از اکثریت جامعهٔ مبتنی بر شعائر و باورهای دگم تاریخی برخوردارند.
ابراهیم (پدر ایمانورزی ادیان سامی) نیز در جوانی (و قبل دچار شدن به انواع خرافات و خودشیفتگیهای مذهبی)، تقریبا از سنخ مردمان ناباور امروز بود و بلکه بسیار رادیکالتر، چرا که نه تنها کل مقدسات آنان را با تبر خراب کرد و بدانها توهین کرد، بلکه در نهایت آنان و باورهایشان را به سخره و طنز نیز کشید که کار الله اکبرتان است؛ و از این فراتر رفت و گفت:
«به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه می پرستید بیزاری میجوییم، و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است....» (۴ ممتحنه).
به علاوه، عدم توجه به آمارهای جهانی و حرکت مردم جهان از تسلیم شدن به دو تکنولوژی تاریخی سامی (که اکثر جمعیت حال حاضرشان مدیون شمشیر و زور بوده) به سمت بیباوری به آنها، باعث میشود پدیدهای تاریخی-تمدنی را پدیدهای سیاسی-امنیتی-روانشناختی فهم کنیم.
دینهای تاریخی، مثل هر مکتب و ابزاری، تماما بشری و انسان ساختهاند، و هر پدیدار هستی و صنع بشری یک تاریخ انقضا نیز دارد؛ مگر اینکه دینها و ابزارهای تاریخی بشر را معادل خود خدا و غایت بگیریم و باور داشته باشیم باید تک تک ادیان تاریخ که منقرض و منسوخ و گم شدند، باقی میماندند؛ یا باور خودشیفتهوار هر مؤمن مذهبی را به اسم روشنفکری به دوش کشیم که بله، مذهب ما مذهب آخر و مذهب برگزیدهٔ خدا و تاریخ است! و تا ابد و قیامت باقی میماند و نباید مردم جهان از آن دلخسته شوند و نباید منقضیشدهاش ببینند و اگر دیدند، نباید از آن بگریزند، یا اگر در دفن شدن و کنار کشیدن از سیطرهٔ زورمحور بر مناسبات سیاسی-اجتماعی-اقتتصادی حیات بشر مقاومت میکند، و جهانی را دچار تنش و جنگ و خشونت و رنج بیدلیل کرده، نباید با آن بستیزند و از حقوق زندگی انسانی خود دفاع کنند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۳/۵)
اما در مورد پدیدهٔ دینگریزی و اسلامگریزی، اگر به بخش قابل توجهی از متنها و سخنرانیها که به بررسی ریشههای این پدیده میپردازند رجوع کنیم (برای مثال جناب گاو، نکونام، بنیصدر)، میبینیم که زبانی بسیار مبهم و کلی و انتزاعی-کتابی را برای توصیف پدیدهٔ مدنظرشان بکار میگیرند، که نتیجه بدست آمده از مقدمات نیز، بنا بر اینکه مبانی آنها و واژگانی که به کار میگیرند روشن و دقیق نیست، و گاه اشتراک لفظ و دایرهٔ مصداقیاش بسیار وسیع است و نتیجتا به مغالطهٔ «اشتراک لفظ» نیز دچار میشوند؛ بیش از آنکه ما را به سمت درک واقعیت نزدیکتر کنند، به سمت تصدیق ایدهٔ اولیهٔ آن شخص مؤمن به یک مذهب خاص میبرند.
برای مثال جناب گاو، نکونام و بنیصدر هر سه مسلمان شیعه هستند، و این فاکتور مهم را در بررسیهای خود بطور جدی در نظر نمیگیرند و نمیکوشند بهسان یک فرد محقق تا حد امکان، فراسوی مجراهای تنگ باور و پیشفرضهای شخصی خود بروند؛ حداقل در ظواهر امر. یعنی هر سه از «دینگریزی» میگویند، درحالی که اولا باید از «اسلامگریزی» بگویند و مصداق را کوچکتر و قابل سنجشتر کنند. و هر سه از اسلامگریزی مفهومی منفی را مراد میکنند که بطور ضمنی یعنی، اگر روزی در نظرسنجی رسمی از مردم ایران، اکثریت اعلام کردند مسلمان نیستند، ما با جامعهای تباهتر و فاسدتر و آشفتهتر از جامعهٔ کنونی یا ایران چند دهه و چند سدهٔ قبل طرف خواهیم بود؛ که خود این محل جدی مناقشه است، که آیا در جهان و تاریخ چنین بوده؟ و اگر مردمی دین اسلام را نداشتهباشند؛ حال یا دینشان را عوض کنند یا ناباور شوند و تکنولوژیهای منسوخ شدهٔ پر از نقص و باگ چند هزار سال قبل اجدادشان را بخواهند اوراق کنند، اندیشهٔ راهنمای بدیل و تفکری برای زیست ندارند؟ و دچار فساد و یا حماقت و تباهی بیشتری میشوند؟
در واقع، گارد آنها به عنوان یک مسلمان نیز بسیار بسته و متحجر است، و از موضع یک دیندار فرافرقهای سخن نمیگویند، چرا که میدانیم، ادیان متعددی در جهان امروز وجود دارد؛ و گریز مردم یک کشور از دین ایکس، لزوما مساوی گریز از تمام مصادیق ادیان قدیم و جدید نیست. و یا نپذیرفتن باورهای سترگ خرافی و اصلی ادیان سامی، به معنای بیسامانهٔ اخلاقی-فکری شدن فرد نیست؛ بلکه از قضا اکثرا افرادی که میتوانند برخلاف جریان اصلی آب تاریخ و جهان شنا کنند، و دین موروثی و جامعهٔ بستهٔ خود و منافع حاصل از ریاکاری و تظاهر به قبول آن عقاید را ترک کنند، از نوعی فردیت قابل تقدیر و شجاعت و صداقت و پاکی و سادگی و خلوص بیشتر از اکثریت جامعهٔ مبتنی بر شعائر و باورهای دگم تاریخی برخوردارند.
ابراهیم (پدر ایمانورزی ادیان سامی) نیز در جوانی (و قبل دچار شدن به انواع خرافات و خودشیفتگیهای مذهبی)، تقریبا از سنخ مردمان ناباور امروز بود و بلکه بسیار رادیکالتر، چرا که نه تنها کل مقدسات آنان را با تبر خراب کرد و بدانها توهین کرد، بلکه در نهایت آنان و باورهایشان را به سخره و طنز نیز کشید که کار الله اکبرتان است؛ و از این فراتر رفت و گفت:
«به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه می پرستید بیزاری میجوییم، و میان ما و شما برای همیشه دشمنی و کینه پدید آمده است....» (۴ ممتحنه).
به علاوه، عدم توجه به آمارهای جهانی و حرکت مردم جهان از تسلیم شدن به دو تکنولوژی تاریخی سامی (که اکثر جمعیت حال حاضرشان مدیون شمشیر و زور بوده) به سمت بیباوری به آنها، باعث میشود پدیدهای تاریخی-تمدنی را پدیدهای سیاسی-امنیتی-روانشناختی فهم کنیم.
دینهای تاریخی، مثل هر مکتب و ابزاری، تماما بشری و انسان ساختهاند، و هر پدیدار هستی و صنع بشری یک تاریخ انقضا نیز دارد؛ مگر اینکه دینها و ابزارهای تاریخی بشر را معادل خود خدا و غایت بگیریم و باور داشته باشیم باید تک تک ادیان تاریخ که منقرض و منسوخ و گم شدند، باقی میماندند؛ یا باور خودشیفتهوار هر مؤمن مذهبی را به اسم روشنفکری به دوش کشیم که بله، مذهب ما مذهب آخر و مذهب برگزیدهٔ خدا و تاریخ است! و تا ابد و قیامت باقی میماند و نباید مردم جهان از آن دلخسته شوند و نباید منقضیشدهاش ببینند و اگر دیدند، نباید از آن بگریزند، یا اگر در دفن شدن و کنار کشیدن از سیطرهٔ زورمحور بر مناسبات سیاسی-اجتماعی-اقتتصادی حیات بشر مقاومت میکند، و جهانی را دچار تنش و جنگ و خشونت و رنج بیدلیل کرده، نباید با آن بستیزند و از حقوق زندگی انسانی خود دفاع کنند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
📚نقدآگین
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
📕خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟
✍️ #بهرام_بسطامی
(۴/۵)
در جهانی که عقلانیت و دانش و پرسشگری و جستجوگری بدل به روح زیست هرروزهٔ مردم شده است؛ این طبیعیترین و فرخندهترین اتفاق است که مردمانی برخلاف جبر جغرافیا و قدرت سیاسی، به سمت رها کردن تکنولوژیهای فرسوده و منقضیشده بروند.
چگونه تلگرام هر روز و هر هفته آپدیتهای جدید و بکلی قدرتمندی میآورد، اما کلام خدا که کلامی ثابت و ابدی تلقی میشود، و اساس باور یک مؤمن هم بر همین بنای کج استوار است، میتواند بشر جدید را راهنمایی کند؟
البته امثال بنیصدر ادعا میکنند که تفسیری بهروز و اخلاقی و مدرن از دینی که خودشان باور دارند هم وجود دارد؛ که این اساس مناقشههای جدی ما با به اصطلاح نواندیشان دینیست. و باور من، به طور اجمالی چنین است که این دست تفاسیر، با روح بخشهای قابل توجهی از کتاب قرآن و سنت نبوی در تضاد است؛ و این دست سخنان، کوشش محال و عبث عدهای مسلمان است که بهدرجهای به روشنفکری و جهان جدید مبتلا شدهاند و در برزخی بیانتها افتادهاند و دیگرانی را نیز به برزخ و نوعی سردرگمی جدی انداختهاند.
و تنها با خودفریبی و فریب میتوانند تفاسیری متناقضی با صریح «متون مبین» منتسب به الله و رسولش را بر فاهمهٔ عموم مسلمانان، غالب کنند؛ به همان روشی که بنیصدر، یک بار این کار را با خمینی (که کتاب ولایت فقیه منتشر شدهاش در نجف را خوانده بود) در پاریس کرد و دید که اژدها با بزک یک جوان مسلمان غربگرا، بدل به بلبل نمیشود؛ بلکه در نهایت به اصل خود باز میگردد و اتفاقا بسیار مهیبتر از حالت غیربزکشدهاش عمل میکند و چند نسل و چند ملت منطقه را شخم میزند و افق فراسوی ایران و همسایگانش را به تاریکی میکشاند.
به همین مراجع تقلید کنونی نگاه کنیم. کسانی که از دینگریزی مینالند، کمتر روحانیت و مراجع تقلید را از مصادیق بارز دینگریزی میشناسند و اعلام میکنند. چرا که آنان مقید به همه آداب و ظواهر شرع اسلام هستند. اما آیا اینان را انسانهای با وجدانی شفاف و زلال یافتهایم که برای جان و آبرو و امنیت و آرامش اقتصادی و حقوق و آزادیهای سیاسی مردم ایران و حتا مسلمانان و شیعیانش، به شکل حداقلی هم دل میسوزانند و وقت میگذارند؟ یعنی این مصادیق و میوههای عینی التزام به آداب شرع و دین محمدی، چگونه اکثرا اینچنین درآمدهاند که امید هیچکس در ایران امروز به آنها نیست؟ بلکه ترسشان از آنان است که در فلان سرکوب حکومتی و نمایش حکومتی بدل به بالی شوند برای تکفیر و حرام اعلام کردن انتخاب مردم مخالف حکومت؟
آخوندهایی چون موسا صدر نیز که دچار انواع اعواج و التقاط بودند، فرصت آشکار کردن بسیاری وجوه اسلامیشان را نیافتند؛ برای مثال حمایت او از حافظ اسد و مذهب در اقلیت علویان را جزو مذاهب اسلام وارد کردن، یک حرکت تماما سیاسی بود که در نهایت به انواع سرکوبها و خشنوتهای تاریخی قرن در سوریه انجامید. به همین ترتیب بیتفاوتی خلاف وجدان اخلاقی سیستانی در مسألهٔ ربایش زم یا خیز برداشتن دوبارهٔ طالبان وحشی در افغانستان و بسیاری سرکوبهای خشن مردم در ایران، پیش چشم ما است.
باید قبول کنیم که اسلام در جهان، بدل به یک سد و بلکه عامل ارتجاعی و سقوط و مردار بر دوش شده که صرفا اسمی از آن مطرح است، تا بال معنویت و رشد انسانیت و سکوی پرش به آرمانهای والای انسان امروز باشد؛ و این قصهٔ امروز و توطئهٔ چند کشور غربی و شرقی هم نیست؛ فقط کافیست به منابع اسلامی رجوع کنیم تا ببینیم برخورد غالب پیامبر اسلام و خلفا با مخالفان اسلام و دیگر مذاهب طبق قرآن و حدیث چه بوده؟ برخورد جوامع مسلمان با منتقدان بزرگی و فرهیختهای چون ابنمقفع و رازی چه بوده؟ کسی که دیگریهای وسیعی را برای باورهای شخصی خود خوار میکند، و با شعار ظاهری عبودیت و معنویت، فرعونیت خود و قبیله و دینش را بسط میدهد، نمیتواند ادعای رحمت و عشق برای جهانیان و تاریخ، و معنویت و سعادت و نجات بشریت هم بکند؛ نمیتوان خدا و خرما را در واقعیت و حرفهای غیرشعاری جمع کرد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۴/۵)
در جهانی که عقلانیت و دانش و پرسشگری و جستجوگری بدل به روح زیست هرروزهٔ مردم شده است؛ این طبیعیترین و فرخندهترین اتفاق است که مردمانی برخلاف جبر جغرافیا و قدرت سیاسی، به سمت رها کردن تکنولوژیهای فرسوده و منقضیشده بروند.
چگونه تلگرام هر روز و هر هفته آپدیتهای جدید و بکلی قدرتمندی میآورد، اما کلام خدا که کلامی ثابت و ابدی تلقی میشود، و اساس باور یک مؤمن هم بر همین بنای کج استوار است، میتواند بشر جدید را راهنمایی کند؟
البته امثال بنیصدر ادعا میکنند که تفسیری بهروز و اخلاقی و مدرن از دینی که خودشان باور دارند هم وجود دارد؛ که این اساس مناقشههای جدی ما با به اصطلاح نواندیشان دینیست. و باور من، به طور اجمالی چنین است که این دست تفاسیر، با روح بخشهای قابل توجهی از کتاب قرآن و سنت نبوی در تضاد است؛ و این دست سخنان، کوشش محال و عبث عدهای مسلمان است که بهدرجهای به روشنفکری و جهان جدید مبتلا شدهاند و در برزخی بیانتها افتادهاند و دیگرانی را نیز به برزخ و نوعی سردرگمی جدی انداختهاند.
و تنها با خودفریبی و فریب میتوانند تفاسیری متناقضی با صریح «متون مبین» منتسب به الله و رسولش را بر فاهمهٔ عموم مسلمانان، غالب کنند؛ به همان روشی که بنیصدر، یک بار این کار را با خمینی (که کتاب ولایت فقیه منتشر شدهاش در نجف را خوانده بود) در پاریس کرد و دید که اژدها با بزک یک جوان مسلمان غربگرا، بدل به بلبل نمیشود؛ بلکه در نهایت به اصل خود باز میگردد و اتفاقا بسیار مهیبتر از حالت غیربزکشدهاش عمل میکند و چند نسل و چند ملت منطقه را شخم میزند و افق فراسوی ایران و همسایگانش را به تاریکی میکشاند.
به همین مراجع تقلید کنونی نگاه کنیم. کسانی که از دینگریزی مینالند، کمتر روحانیت و مراجع تقلید را از مصادیق بارز دینگریزی میشناسند و اعلام میکنند. چرا که آنان مقید به همه آداب و ظواهر شرع اسلام هستند. اما آیا اینان را انسانهای با وجدانی شفاف و زلال یافتهایم که برای جان و آبرو و امنیت و آرامش اقتصادی و حقوق و آزادیهای سیاسی مردم ایران و حتا مسلمانان و شیعیانش، به شکل حداقلی هم دل میسوزانند و وقت میگذارند؟ یعنی این مصادیق و میوههای عینی التزام به آداب شرع و دین محمدی، چگونه اکثرا اینچنین درآمدهاند که امید هیچکس در ایران امروز به آنها نیست؟ بلکه ترسشان از آنان است که در فلان سرکوب حکومتی و نمایش حکومتی بدل به بالی شوند برای تکفیر و حرام اعلام کردن انتخاب مردم مخالف حکومت؟
آخوندهایی چون موسا صدر نیز که دچار انواع اعواج و التقاط بودند، فرصت آشکار کردن بسیاری وجوه اسلامیشان را نیافتند؛ برای مثال حمایت او از حافظ اسد و مذهب در اقلیت علویان را جزو مذاهب اسلام وارد کردن، یک حرکت تماما سیاسی بود که در نهایت به انواع سرکوبها و خشنوتهای تاریخی قرن در سوریه انجامید. به همین ترتیب بیتفاوتی خلاف وجدان اخلاقی سیستانی در مسألهٔ ربایش زم یا خیز برداشتن دوبارهٔ طالبان وحشی در افغانستان و بسیاری سرکوبهای خشن مردم در ایران، پیش چشم ما است.
باید قبول کنیم که اسلام در جهان، بدل به یک سد و بلکه عامل ارتجاعی و سقوط و مردار بر دوش شده که صرفا اسمی از آن مطرح است، تا بال معنویت و رشد انسانیت و سکوی پرش به آرمانهای والای انسان امروز باشد؛ و این قصهٔ امروز و توطئهٔ چند کشور غربی و شرقی هم نیست؛ فقط کافیست به منابع اسلامی رجوع کنیم تا ببینیم برخورد غالب پیامبر اسلام و خلفا با مخالفان اسلام و دیگر مذاهب طبق قرآن و حدیث چه بوده؟ برخورد جوامع مسلمان با منتقدان بزرگی و فرهیختهای چون ابنمقفع و رازی چه بوده؟ کسی که دیگریهای وسیعی را برای باورهای شخصی خود خوار میکند، و با شعار ظاهری عبودیت و معنویت، فرعونیت خود و قبیله و دینش را بسط میدهد، نمیتواند ادعای رحمت و عشق برای جهانیان و تاریخ، و معنویت و سعادت و نجات بشریت هم بکند؛ نمیتوان خدا و خرما را در واقعیت و حرفهای غیرشعاری جمع کرد.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
📕خرافهگریزی؛ خوب یا بد؟
✍️ #بهرام_بسطامی
(۵/۵)
آقایان با تفرعن اسم یکی از بدویترین و اصلاحنشدهتری ادیان معاصر (اسلام)، و یکی از پرخرافاتترین ادیان (مسیحیت که شبیه تشیع است) را «دین به معنای عام میگذارند»، و سپس «پرایدگریزی» را «ماشینگریزی» نامگذاری میکنند، و میگویند بشر بیدین و اندیشه راهنما و اخلاق و معنویت شده است! اتفاقا همینکه بخش روشنفکر شدهٔ مؤمنان یک مذهب نیز، چنین با خودشیفتگی و با تفرعن و عدم دقت بیانی سخن میگویند، نشان از این دارد که این «اسلامگریزی» از یک عقلانیت و اخلاق و معنویت عمیقتری تبعیت میکند و بیحساب نیست؛ و عین «دینگرایی» و «معنویتخواهی» و وفاداری به ارزشهای مشترک انسانی است.
مردمی که با جهان جدید و عقلانیت نو آشنا میشوند و دیگر مومنان تک کتابی سابق (که حتا اکثرا سواد فهم ترجمه کتاب را نداشتند و عربیخوانی میکردند تا ثوابی در بعد مرگ ببرند و عذاب و زجر قبر و قیامتشان کم شود!) نیستند که کتاب خود را مرکز عالم و راهنمای بشریت بدانند، تازه از قبایل بدوی ماقبل تاریخ وارد جرگهٔ انسانهای متمدن و شهرنشین در دهکدهٔ جهانی شدهاند.
بیشترین زندانیان، اعدامیها و اختلاسگران، دزدیدنها از کار و رشوه، نظام اداری فاسد، عدم برخورد جدی و علنی و قاطع با اختلاسگران و مقدسدانی و وحشت از قدرت مستقر بنا به نظریات و احادیث دینی، در کدام نقاط کره زمین وجود دارند؟ آیا اینها به همان نگاه جزمی یک مسیحی-مسلمان از احکام خدا و کتاب خدا و کتاب هدایت بشر بر نمیگردد؟ آیا اصول راهنمایی که اجازه نقدشان در کشورهایی که اکثرا مسلماناند، به احدی داده نمیشود، بواقع اصول هدایت و راهنمایند؟ یا اصول استبداد و قدرت مطلقه یک صنف و یک دسته مذهبی بر دیگر مردم و اصول کوری و سقوط جمعی؟
در کدام کشور اسلامی، در جهان معاصر و کل تاریخ هزار و چهارصد ساله، نقد قرآن و حدیث و صحابی و محمد، آزاد بوده و با ناقدان برخوردی انسانی شده و پاسخ نقد با استدلال و احترام و تکریم، و نه مغالطهها و تهدیدها، و عملی کردن آن ها داده شده است؟ در خود قرآن یک جا ناقدان محترم دانسته نشدهاند، و از آنان بابت شکاکیت و پرسشگری (تعقل غیرقرآنی) و دلیل و برهانجوییشان، به نیکی یاد نشده و مومنان را به الگوگیری از آنان در خردورزی دعوت ننموده است؛ سوای آنکه انواع مغالطه و تهمت و تحقیر و فحش و تهدید نصیبشان شده است؛ و در عمل نیز تار و مار شدند؛ و این بداخلاقیها و دیگریستیزیها و تار و مارسازیها به خود خدای مظلوم نسبت داده شده است و با نام دین، خنجرهای بسیاری بر معنویت و دینداری و زیست دانایی محور و آزادانه فرو رفته است. آیا واقعا از چنین جهانبینی مستبدانهٔ دیگریستیزی نباید گریخت؟ و حتا گریختن از دین داعش و جاعش و طالبان و بوکوحرام و مجاهدین خلق و... نیز حماقت طلقی میشود و بدان انگ منفی زده میشود به جای ستایش؟ وه که روشنفکران و عالمان مؤمن اگر چنیناند، وای از عوام مؤمنی که فرصت لختی درنگ و سؤال، و خود را جای دیگریهای تاریخ و جهان گذاشتن، ندارند.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
✍️ #بهرام_بسطامی
(۵/۵)
آقایان با تفرعن اسم یکی از بدویترین و اصلاحنشدهتری ادیان معاصر (اسلام)، و یکی از پرخرافاتترین ادیان (مسیحیت که شبیه تشیع است) را «دین به معنای عام میگذارند»، و سپس «پرایدگریزی» را «ماشینگریزی» نامگذاری میکنند، و میگویند بشر بیدین و اندیشه راهنما و اخلاق و معنویت شده است! اتفاقا همینکه بخش روشنفکر شدهٔ مؤمنان یک مذهب نیز، چنین با خودشیفتگی و با تفرعن و عدم دقت بیانی سخن میگویند، نشان از این دارد که این «اسلامگریزی» از یک عقلانیت و اخلاق و معنویت عمیقتری تبعیت میکند و بیحساب نیست؛ و عین «دینگرایی» و «معنویتخواهی» و وفاداری به ارزشهای مشترک انسانی است.
مردمی که با جهان جدید و عقلانیت نو آشنا میشوند و دیگر مومنان تک کتابی سابق (که حتا اکثرا سواد فهم ترجمه کتاب را نداشتند و عربیخوانی میکردند تا ثوابی در بعد مرگ ببرند و عذاب و زجر قبر و قیامتشان کم شود!) نیستند که کتاب خود را مرکز عالم و راهنمای بشریت بدانند، تازه از قبایل بدوی ماقبل تاریخ وارد جرگهٔ انسانهای متمدن و شهرنشین در دهکدهٔ جهانی شدهاند.
بیشترین زندانیان، اعدامیها و اختلاسگران، دزدیدنها از کار و رشوه، نظام اداری فاسد، عدم برخورد جدی و علنی و قاطع با اختلاسگران و مقدسدانی و وحشت از قدرت مستقر بنا به نظریات و احادیث دینی، در کدام نقاط کره زمین وجود دارند؟ آیا اینها به همان نگاه جزمی یک مسیحی-مسلمان از احکام خدا و کتاب خدا و کتاب هدایت بشر بر نمیگردد؟ آیا اصول راهنمایی که اجازه نقدشان در کشورهایی که اکثرا مسلماناند، به احدی داده نمیشود، بواقع اصول هدایت و راهنمایند؟ یا اصول استبداد و قدرت مطلقه یک صنف و یک دسته مذهبی بر دیگر مردم و اصول کوری و سقوط جمعی؟
در کدام کشور اسلامی، در جهان معاصر و کل تاریخ هزار و چهارصد ساله، نقد قرآن و حدیث و صحابی و محمد، آزاد بوده و با ناقدان برخوردی انسانی شده و پاسخ نقد با استدلال و احترام و تکریم، و نه مغالطهها و تهدیدها، و عملی کردن آن ها داده شده است؟ در خود قرآن یک جا ناقدان محترم دانسته نشدهاند، و از آنان بابت شکاکیت و پرسشگری (تعقل غیرقرآنی) و دلیل و برهانجوییشان، به نیکی یاد نشده و مومنان را به الگوگیری از آنان در خردورزی دعوت ننموده است؛ سوای آنکه انواع مغالطه و تهمت و تحقیر و فحش و تهدید نصیبشان شده است؛ و در عمل نیز تار و مار شدند؛ و این بداخلاقیها و دیگریستیزیها و تار و مارسازیها به خود خدای مظلوم نسبت داده شده است و با نام دین، خنجرهای بسیاری بر معنویت و دینداری و زیست دانایی محور و آزادانه فرو رفته است. آیا واقعا از چنین جهانبینی مستبدانهٔ دیگریستیزی نباید گریخت؟ و حتا گریختن از دین داعش و جاعش و طالبان و بوکوحرام و مجاهدین خلق و... نیز حماقت طلقی میشود و بدان انگ منفی زده میشود به جای ستایش؟ وه که روشنفکران و عالمان مؤمن اگر چنیناند، وای از عوام مؤمنی که فرصت لختی درنگ و سؤال، و خود را جای دیگریهای تاریخ و جهان گذاشتن، ندارند.
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📻 پادكست
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
#ببینید
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
#ارسالی_مخاطبان
✍️📺 ویدیو و متن این پست: #جعفر_ح
این کلیپ یک نکته دارد: «جواز مسلح بودن»، این اجازه در اسلام یکی از «حقوق انسانها» است. مرد مسلمان حق دارد و به او امر شده که مسلح باشد. آنوقت اخلاق مسلح بودن را باید در اسلام کاوید.
اگر ریگی…
⬛️ زن از چشم الله
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
🗄 پست مرتبط:
📺 محو لاسوگاس (مصاحبه با کریستف لوکزنبرگ)
📺 چگونه محمد به شیوهٔ ادبی قرآن رسید؟
📺 اعجاز ادبی قرآن کجاست؟
📺 حیدری ۱۰۲۴۲ اختلاف در قرآن وجود دارد
📺 آیت الله کمالحیدری: قرآن اصلی دست ما نیست!
📺 آیت الله کمال حیدری و بیان اشکالات متعدد صرف و نحوی قرآن
📺 مؤلفان قرآن («عیسی» و «انجیل» دو دلیل بر غیر الاهی بودن قرآن)
📽 آیا ابراهیم و هاجر به مکه رفتند؟
📘باکره؛ کدام باکره؟
📘اسلام و روش تفکر
📻 اسلام، نوانديشان مسلمان و راه طی شدۀ غرب
#زنان_و_اسلام #نقد_قرآن
➖➖➖
🌾@Naqdagin
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
🗄 پست مرتبط:
📺 محو لاسوگاس (مصاحبه با کریستف لوکزنبرگ)
📺 چگونه محمد به شیوهٔ ادبی قرآن رسید؟
📺 اعجاز ادبی قرآن کجاست؟
📺 حیدری ۱۰۲۴۲ اختلاف در قرآن وجود دارد
📺 آیت الله کمالحیدری: قرآن اصلی دست ما نیست!
📺 آیت الله کمال حیدری و بیان اشکالات متعدد صرف و نحوی قرآن
📺 مؤلفان قرآن («عیسی» و «انجیل» دو دلیل بر غیر الاهی بودن قرآن)
📽 آیا ابراهیم و هاجر به مکه رفتند؟
📘باکره؛ کدام باکره؟
📘اسلام و روش تفکر
📻 اسلام، نوانديشان مسلمان و راه طی شدۀ غرب
#زنان_و_اسلام #نقد_قرآن
➖➖➖
🌾@Naqdagin
⬛️ زن از چشم الله
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
(۱/۲)
نمیدانم آیا واقعا آخوند، مداح و بسيجیای هست که با دیدن نظیر این رنجها، خصوصا نسبت به زنان عشایر ایران که مولدترینها اعضای جامعه هستند، آن هم در سال ۲۰۲۱ میلادی و ۱۴۰۰ هجری-شمسی و بعد ۴۳ سال از انقلاب و قدرتگیری آخوندها، دچار سرگیجه شدید و حالت عذاب وجدان و گریه شود؟ بهگونهای که کل افسانهٔ مبتنی بر دروغها و تناقضهای بزرگ و متعدد بهاصطلاح رایج غلط «قیام حسین» از یادش برود و با خدای خود عهد و نذر کند تا بدین زندهها و رنجهای مستهلککننده و عبثشان نرسد، مراسم عزاداری پوچشده و کارناوالیشده را تعطیل کند؟ آخر آدم سالم روانی برای مردگان هزار و خوردهای سال قبل، که اکنون در بهشت حوریان و غلمانهای قرآن در شادی مطلقاند، که تازه معلوم نیست چند درصد از این افسانهسراییهای شاخدار هم راست باشد، گریه میکند، قمه میزند، گلمالی میکند، بر سر و سینهاش با هیجان میزند، پول و زمان و انرژی خرج میکند، ولی برای انسانهای زنده و گوشت و پوست و استخواندار هموطن و خانواده و همسایهاش که اسیر انواع رنجهای قابل جلوگیریاند، هیچکدام از اینها را نمیکند و بیتفاوت، و مثل اینکه مردهاند و بلکه اصلا در جهان نبوده و نیستند، از کنارشان میگذرد و به زیست روزمرهٔ خود میپردازد؟
نمیدانم آیا الله جز حمایت یکسویه در دعواهای محمد و یاری در فزودن حرمسرایش و سرکوب خواستها و مطالبات زنانش و بدگویی و تهدیدشان، و سپس نمایش زنان در معراج بدو، که اکثر اهل جهنم را تشكيل میدهند و الله ارحمالراحمین(!) و عادل(!) از همه جایشان آویزانشان کرده(!)، نمیتوانست میان چند هزار آیه با ربط و بیربط به زندگی، چند آیه از حقوق اولیه زنان و برخورد درست و معقول در مشکلات طبیعی حاصل از خلقت حکیمانهاش، به طور دقیق و صریح بگوید؟
◾️به جای امر به کتک زدنشان، نمیتوانست آیهای بیاورد که در اختلافات شما مردان کوتاه بیایید و چون زور بیشتری دارید حرمت زنان را به هیچوجهی نشکنید و سؤاستفاده از تواناییهایتان نکنید؛ زنان مزارع و املاک شما نیستند (آیه ۲۲۳ بقره زنان را تا حد کشتزار مردان فرومیکاهد)؛ انسانهای آزاد و برابر با شمایگاناند و هیچ انسانی ملک دیگری نیست؟
◾️و قرار نیست مثل موش و خرگوش، در هر سطح شعور و توان زیستی که هستید، بچه بکارید، آن هم هر چقدر شد و توان بدنی داشتید، و هر چه بیشتر بهتر(!) چرا که امت محمد گستردهتر از نظر عدد شود، گناهانتان ریخته میشود ولو کیفیت امت محمد از نوع مصرفکنندهٔ صرف خاورمیانهای و در جنگی هزار ساله برای هیچ و پوچ عقاید باشد!
◾️یا آیهای بفرستد که رابطه با دیگری و حتا سکس را، رابطهای انسانیتر و زیباشناسانهتر بکنید؛ ناسلامتی شما آدمید(!) که ملائک از سر مأموری و معذوری و وحشت از من، بر شما سجده کردند!
◾️آیا نمیتوانست به موارد متعدد تعرض فیزیکی، زبانی، حقوقی و عاطفی مردان به حقوق زنان اشاره کند، و بگوید در جاهایی که زن مورد تعرض قرار گرفته، همانطور که برای حق مردان آیه نازل کرده و تا امر به تحریم و کتک زدن هم پیش رفته، آیاتی را نازل کند که نشان دهد نویسندگان قرآن یکسری مرد بادیهنشین پایینتنهپرست عرب نبودهاند، بلکه خدای بیجنسیت بوده که هوای هر دو سو، خصوصا بخش مورد ستم تاریخی را بیشتر داشته؟
این حکومت که هوای سوخت، لباس و مسکن مزدورانش چون نصرالله، حوثیها و حماس را دارد، آیا بعد ۴۰ سال بلعیدن از سفره، نمیتواند یک مرکز بهداشتی در هر جا که ایرانیان ساکنناند بزند و نوار بهداشتی و سایر اقلام مورد نیاز زنان و مردان را (خصوصا در مناطق محروم) به دستشان بطور رایگان برساند و آموزشهای لازم را بدهد؟مگر چقدر بودجه میبرد و سفرههای چرب آقایان مجلس و دولت با حقوقهای چند دهمیلیونی و پاداش بازنشستگی چند صد میلیونی را تنگ میکند؟ آیا در سختی و هزینه، معادل فتح ماه و پرتاب همهٔ ایرانیان به قلههای معنویت و آدمیت مد نظر اسلام است؟
یا حوزههای علمیه که به هر دهکورهای ملایی میفرستند، نمیتوانند به طلاب و زنانشان، یکسری آموزشهای اساسی مربوط به مسائل اساسی و روزمرۀ زنان و مردان را هم بياموزند و بخواهند که در تبلیغهایشان حداقل هر سال چند روز را به این آموزشها اختصاص دهند تا خمس و پول نفت و بودجه اختصاصیشان درصدی حلالشان شود؟
سند ۲۰۳۰ که که جهانیان پذیرفتهاند، برای رشد همجنسگرایی و فحشا و...است(!)، مثل واکسن فایزر و مدرنا که برای گذاشتن جیپیاس و جاسوسی از ۸۰ میلیون ایرانی بوده(!)، خب حداقل به این همه طلبه که از مردم ارتزاق میکنند، یکسری آموزشهای حداقلی مربوط به امور طبیعی زنان و مردان را بدهید تا مردم از این همه خرافات، خودسرکوبی و ترسهای بیهوده و مخرب رها شوند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
(۱/۲)
نمیدانم آیا واقعا آخوند، مداح و بسيجیای هست که با دیدن نظیر این رنجها، خصوصا نسبت به زنان عشایر ایران که مولدترینها اعضای جامعه هستند، آن هم در سال ۲۰۲۱ میلادی و ۱۴۰۰ هجری-شمسی و بعد ۴۳ سال از انقلاب و قدرتگیری آخوندها، دچار سرگیجه شدید و حالت عذاب وجدان و گریه شود؟ بهگونهای که کل افسانهٔ مبتنی بر دروغها و تناقضهای بزرگ و متعدد بهاصطلاح رایج غلط «قیام حسین» از یادش برود و با خدای خود عهد و نذر کند تا بدین زندهها و رنجهای مستهلککننده و عبثشان نرسد، مراسم عزاداری پوچشده و کارناوالیشده را تعطیل کند؟ آخر آدم سالم روانی برای مردگان هزار و خوردهای سال قبل، که اکنون در بهشت حوریان و غلمانهای قرآن در شادی مطلقاند، که تازه معلوم نیست چند درصد از این افسانهسراییهای شاخدار هم راست باشد، گریه میکند، قمه میزند، گلمالی میکند، بر سر و سینهاش با هیجان میزند، پول و زمان و انرژی خرج میکند، ولی برای انسانهای زنده و گوشت و پوست و استخواندار هموطن و خانواده و همسایهاش که اسیر انواع رنجهای قابل جلوگیریاند، هیچکدام از اینها را نمیکند و بیتفاوت، و مثل اینکه مردهاند و بلکه اصلا در جهان نبوده و نیستند، از کنارشان میگذرد و به زیست روزمرهٔ خود میپردازد؟
نمیدانم آیا الله جز حمایت یکسویه در دعواهای محمد و یاری در فزودن حرمسرایش و سرکوب خواستها و مطالبات زنانش و بدگویی و تهدیدشان، و سپس نمایش زنان در معراج بدو، که اکثر اهل جهنم را تشكيل میدهند و الله ارحمالراحمین(!) و عادل(!) از همه جایشان آویزانشان کرده(!)، نمیتوانست میان چند هزار آیه با ربط و بیربط به زندگی، چند آیه از حقوق اولیه زنان و برخورد درست و معقول در مشکلات طبیعی حاصل از خلقت حکیمانهاش، به طور دقیق و صریح بگوید؟
◾️به جای امر به کتک زدنشان، نمیتوانست آیهای بیاورد که در اختلافات شما مردان کوتاه بیایید و چون زور بیشتری دارید حرمت زنان را به هیچوجهی نشکنید و سؤاستفاده از تواناییهایتان نکنید؛ زنان مزارع و املاک شما نیستند (آیه ۲۲۳ بقره زنان را تا حد کشتزار مردان فرومیکاهد)؛ انسانهای آزاد و برابر با شمایگاناند و هیچ انسانی ملک دیگری نیست؟
◾️و قرار نیست مثل موش و خرگوش، در هر سطح شعور و توان زیستی که هستید، بچه بکارید، آن هم هر چقدر شد و توان بدنی داشتید، و هر چه بیشتر بهتر(!) چرا که امت محمد گستردهتر از نظر عدد شود، گناهانتان ریخته میشود ولو کیفیت امت محمد از نوع مصرفکنندهٔ صرف خاورمیانهای و در جنگی هزار ساله برای هیچ و پوچ عقاید باشد!
◾️یا آیهای بفرستد که رابطه با دیگری و حتا سکس را، رابطهای انسانیتر و زیباشناسانهتر بکنید؛ ناسلامتی شما آدمید(!) که ملائک از سر مأموری و معذوری و وحشت از من، بر شما سجده کردند!
◾️آیا نمیتوانست به موارد متعدد تعرض فیزیکی، زبانی، حقوقی و عاطفی مردان به حقوق زنان اشاره کند، و بگوید در جاهایی که زن مورد تعرض قرار گرفته، همانطور که برای حق مردان آیه نازل کرده و تا امر به تحریم و کتک زدن هم پیش رفته، آیاتی را نازل کند که نشان دهد نویسندگان قرآن یکسری مرد بادیهنشین پایینتنهپرست عرب نبودهاند، بلکه خدای بیجنسیت بوده که هوای هر دو سو، خصوصا بخش مورد ستم تاریخی را بیشتر داشته؟
این حکومت که هوای سوخت، لباس و مسکن مزدورانش چون نصرالله، حوثیها و حماس را دارد، آیا بعد ۴۰ سال بلعیدن از سفره، نمیتواند یک مرکز بهداشتی در هر جا که ایرانیان ساکنناند بزند و نوار بهداشتی و سایر اقلام مورد نیاز زنان و مردان را (خصوصا در مناطق محروم) به دستشان بطور رایگان برساند و آموزشهای لازم را بدهد؟مگر چقدر بودجه میبرد و سفرههای چرب آقایان مجلس و دولت با حقوقهای چند دهمیلیونی و پاداش بازنشستگی چند صد میلیونی را تنگ میکند؟ آیا در سختی و هزینه، معادل فتح ماه و پرتاب همهٔ ایرانیان به قلههای معنویت و آدمیت مد نظر اسلام است؟
یا حوزههای علمیه که به هر دهکورهای ملایی میفرستند، نمیتوانند به طلاب و زنانشان، یکسری آموزشهای اساسی مربوط به مسائل اساسی و روزمرۀ زنان و مردان را هم بياموزند و بخواهند که در تبلیغهایشان حداقل هر سال چند روز را به این آموزشها اختصاص دهند تا خمس و پول نفت و بودجه اختصاصیشان درصدی حلالشان شود؟
سند ۲۰۳۰ که که جهانیان پذیرفتهاند، برای رشد همجنسگرایی و فحشا و...است(!)، مثل واکسن فایزر و مدرنا که برای گذاشتن جیپیاس و جاسوسی از ۸۰ میلیون ایرانی بوده(!)، خب حداقل به این همه طلبه که از مردم ارتزاق میکنند، یکسری آموزشهای حداقلی مربوط به امور طبیعی زنان و مردان را بدهید تا مردم از این همه خرافات، خودسرکوبی و ترسهای بیهوده و مخرب رها شوند.
(ادامه دارد)
➖➖➖
✅ نقدآگین را دنبال کنید:
📽 یوتیوب
📸 اینستاگرام
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
#ببینید
📺 پریود (گزارشی از مشکلات زنان عشایر و روستایی و شهری لُر)
📍در این فیلم کوتاه که توسط «گروهی از فعالین زن لُر زاگرسْنشین» تهیه شده است، به مواجۀ زنان عشایر، روستایی و شهری لُر، با مشکلات و باورهای غلطی که در ارتباط با پریود زنان وجود دارد پرداخته…
📺 پریود (گزارشی از مشکلات زنان عشایر و روستایی و شهری لُر)
📍در این فیلم کوتاه که توسط «گروهی از فعالین زن لُر زاگرسْنشین» تهیه شده است، به مواجۀ زنان عشایر، روستایی و شهری لُر، با مشکلات و باورهای غلطی که در ارتباط با پریود زنان وجود دارد پرداخته…
⬛️ زن از چشم الله
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
(۲/۲)
یعنی اگر صد در رحمت جهان مدرن را به مردم خود میبندید، یک اپسیلون خلاقیت در بروزرسانی آموزشهای همین آخوندها هم برایتان ممکن نیست؟ و مکرر باید در مغز مردم دادههای بیهوده و نامعتبر تاريخی بریزید و بعد که زندگیشان را با ندادن دادههای بدرد بخور و سعادتبخش، به جهنم رنجهای بیدلیل تبدیل کردید، بیش از یک ماه سال به اسم داستان اسطورهای تشنگی حسین و ضربت خوردن فاطمه از عمر و...، بگریانیدشان با نوحههای سر تا پا دروغ مخلوط با آهنگهای غربی؟ و انواع خودزنی (که حتا محمد و امامان نیز نهی شدید کردهاند) را امری اخلاقی و ثوابمند و فریضه و واجب مهم الاهی نشان دهید و تخلیه روحی و مالیشان کنید، و به همین چرخهٔ جهنمی و کور ادامه بدهید؟ فکر میکنید این چرخهٔ جهنمی را کمی بهبود نبخشیدن و انسانیتر نکردن، در قرن ۲۱ مثل بومرنگ به خودتان بازنمیگردد و به زودی سفرۀ بلعيدن به اسم ابا عبدالله و نظام را برای همیشه از زیر پایتان نمیکشد؟ من که عاقبت نه چندان دورتان را چنین چندان خوش نمیبینم بنا به سیر امور جهان کنونی؛ حال خود دانید.
در انتها، آیاتی نورانی از سورهٔ بقره، از کتابی که تنها معجزۀ باقی در دست بشر است، و شقالقمری که خود خود الله بر قلب پیامبرش با واسطه یک مرد خوشسیمای اصالتا یمنی به نام جبرئیل در آسمان، و دحی کلبی در زمین (که کار تمام مسلمین مدینه دید زدن مداوم این مرد خوشکل یمنی و فرشته وحی بود!) انزال کرده را نقل قول میکنم تا دید عمیقا تناسلی، مردانه و داعشی-طالبانی الله به رابطهٔ ذو-وجوه زن و مرد را مستند کنم، تا ببینیم اگر امروز مشکل اول کشور نه واکسیناسیون کرونا و دادگاهی کردن کشتار عمدی بیشتر از صد هزار ایرانی به خاطر ممنوعیت واردات واکسن، بلکه موی زنان است یا بستن فضای مجازی فتنهانگیز و...و طالبان و داعش هم مشکل اولش همین امور است، از چه روست؟
یا چرا زن در چشم الله و عبادش، فقط از وجه سکس، مفعولیت و فرزندآوری شناخته میشود، و نه فاعلیت، انتخاب آزاد، استقلال و انسان بودن؟ و وجوه متعدد احساسی، زیباشناختی، خردمندی و دوستی برابر بودن، جهت رشد متقابل مرد نادیده انگاشته میشود؟ یا چرا الله وقتی صحبت حیض میشود فقط به مسألۀ دخول و افزايش عدد مجاهدان شهادتطلب اسلام فکر میکند و هیچ چیز دیگری به مغزش که دیتای مطلق عالم در آن است نمیرسد؛ مثل کاستن همین رنجهای روانی حاصل از خرافات گستردهٔ جهان سنت چون نجسبینی و حرمت زن برای ورود به اماکن مذهبی، یا درست کردن غذا؟ یا چرا محبت بیشتر در این دوران و بوسه، نوازش و کمک کردن بیشتر در كارهای منزل به همسر را تشویق نمیکند و از اجر عظیمش نمیگوید؟ واقعا فقط از مجرای خواست آلت مردانه آیه نازل کردن، معجزهایست که در توان احدی نیست؟ مردان را چنین تحقیر کردن که حیوانی ۳ پا هستند که فقط به، و با پاهای خود فکر میکنند، تحقیر مردان نیز نیست؟ زن در چنین دورانی نیازهای مختلفش بیشتر نمیشود؟ توجه دادن به این نیازها هیچ ضرورتی نداشته و لزومی به تذکر به مردان نبوده است و ارزش و ضرورتش از صدها آیهٔ قرآن کنونی بالاتر نبوده؟
بنگریم که بنا به کدام دید قرآنی، گزینش-تفتیش عقیدتی در ادارات شکل گرفته (در عین ادعای گزاف لااکراه فیالدین، یا لکم دینکم و لی دین)، و به جای توجه دادن مؤمنین به وجوه مختلف اخلاقی و خانوادگی و هنر زندگی شریک زندگی، صرفا عقیده طرح شده، و یک زن-مرد غیرمسلمان که مثلا باور به قطع دست و پا، و شلاق زدن شرابنوش و سنگسار و کشتن مرتد، و نجس دیدن دیگرباوران و ضرورت شکنجهٔ ابدی ترککنندگان اسلام و...ندارد، در هر صورت پستتر و جهنمسازتر از یک زن-مرد مسلمان، ولو برده دانسته شده:
🌾@Naqdagin
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
(۲/۲)
یعنی اگر صد در رحمت جهان مدرن را به مردم خود میبندید، یک اپسیلون خلاقیت در بروزرسانی آموزشهای همین آخوندها هم برایتان ممکن نیست؟ و مکرر باید در مغز مردم دادههای بیهوده و نامعتبر تاريخی بریزید و بعد که زندگیشان را با ندادن دادههای بدرد بخور و سعادتبخش، به جهنم رنجهای بیدلیل تبدیل کردید، بیش از یک ماه سال به اسم داستان اسطورهای تشنگی حسین و ضربت خوردن فاطمه از عمر و...، بگریانیدشان با نوحههای سر تا پا دروغ مخلوط با آهنگهای غربی؟ و انواع خودزنی (که حتا محمد و امامان نیز نهی شدید کردهاند) را امری اخلاقی و ثوابمند و فریضه و واجب مهم الاهی نشان دهید و تخلیه روحی و مالیشان کنید، و به همین چرخهٔ جهنمی و کور ادامه بدهید؟ فکر میکنید این چرخهٔ جهنمی را کمی بهبود نبخشیدن و انسانیتر نکردن، در قرن ۲۱ مثل بومرنگ به خودتان بازنمیگردد و به زودی سفرۀ بلعيدن به اسم ابا عبدالله و نظام را برای همیشه از زیر پایتان نمیکشد؟ من که عاقبت نه چندان دورتان را چنین چندان خوش نمیبینم بنا به سیر امور جهان کنونی؛ حال خود دانید.
در انتها، آیاتی نورانی از سورهٔ بقره، از کتابی که تنها معجزۀ باقی در دست بشر است، و شقالقمری که خود خود الله بر قلب پیامبرش با واسطه یک مرد خوشسیمای اصالتا یمنی به نام جبرئیل در آسمان، و دحی کلبی در زمین (که کار تمام مسلمین مدینه دید زدن مداوم این مرد خوشکل یمنی و فرشته وحی بود!) انزال کرده را نقل قول میکنم تا دید عمیقا تناسلی، مردانه و داعشی-طالبانی الله به رابطهٔ ذو-وجوه زن و مرد را مستند کنم، تا ببینیم اگر امروز مشکل اول کشور نه واکسیناسیون کرونا و دادگاهی کردن کشتار عمدی بیشتر از صد هزار ایرانی به خاطر ممنوعیت واردات واکسن، بلکه موی زنان است یا بستن فضای مجازی فتنهانگیز و...و طالبان و داعش هم مشکل اولش همین امور است، از چه روست؟
یا چرا زن در چشم الله و عبادش، فقط از وجه سکس، مفعولیت و فرزندآوری شناخته میشود، و نه فاعلیت، انتخاب آزاد، استقلال و انسان بودن؟ و وجوه متعدد احساسی، زیباشناختی، خردمندی و دوستی برابر بودن، جهت رشد متقابل مرد نادیده انگاشته میشود؟ یا چرا الله وقتی صحبت حیض میشود فقط به مسألۀ دخول و افزايش عدد مجاهدان شهادتطلب اسلام فکر میکند و هیچ چیز دیگری به مغزش که دیتای مطلق عالم در آن است نمیرسد؛ مثل کاستن همین رنجهای روانی حاصل از خرافات گستردهٔ جهان سنت چون نجسبینی و حرمت زن برای ورود به اماکن مذهبی، یا درست کردن غذا؟ یا چرا محبت بیشتر در این دوران و بوسه، نوازش و کمک کردن بیشتر در كارهای منزل به همسر را تشویق نمیکند و از اجر عظیمش نمیگوید؟ واقعا فقط از مجرای خواست آلت مردانه آیه نازل کردن، معجزهایست که در توان احدی نیست؟ مردان را چنین تحقیر کردن که حیوانی ۳ پا هستند که فقط به، و با پاهای خود فکر میکنند، تحقیر مردان نیز نیست؟ زن در چنین دورانی نیازهای مختلفش بیشتر نمیشود؟ توجه دادن به این نیازها هیچ ضرورتی نداشته و لزومی به تذکر به مردان نبوده است و ارزش و ضرورتش از صدها آیهٔ قرآن کنونی بالاتر نبوده؟
بنگریم که بنا به کدام دید قرآنی، گزینش-تفتیش عقیدتی در ادارات شکل گرفته (در عین ادعای گزاف لااکراه فیالدین، یا لکم دینکم و لی دین)، و به جای توجه دادن مؤمنین به وجوه مختلف اخلاقی و خانوادگی و هنر زندگی شریک زندگی، صرفا عقیده طرح شده، و یک زن-مرد غیرمسلمان که مثلا باور به قطع دست و پا، و شلاق زدن شرابنوش و سنگسار و کشتن مرتد، و نجس دیدن دیگرباوران و ضرورت شکنجهٔ ابدی ترککنندگان اسلام و...ندارد، در هر صورت پستتر و جهنمسازتر از یک زن-مرد مسلمان، ولو برده دانسته شده:
«و زنان مشرک را به همسری مگیرید تا ایمان بیاورند، و البته کنیزی با ایمان از زنی آزاد و مشرک بهتر است هر چند او شما را خوش آید؛ و به مردان مشرک زن ندهید تا ایمان بیاورند، و حتما بردهای باایمان از مردی آزاد و مشرک بهتر است هر چند او شما را خوش آید؛ آنها به سوی آتش می خوانند و خداوند به توفیق خود به سوی بهشت و آمرزش می خواند و آیات خود را برای مردم بیان می کند، شاید متذکر شوند. (۲۲۱). و از تو درباره عادت زنانه می پرسند، بگو: آن نوعی آزار و ناراحتی است. پس از آمیزش با زنان در زمان عادت کنارهگیری نمایید و تا پاک نشوند به آنها نزدیک نشوید و چون پاک شدند از همانجا که الله دستور داده (الله دستور داده از هر جا خواستید) با آنان آمیزش نمایید، همانا خداوند کسانی را که زود و زیاد توبه میکنند و کسانی را که کوشا در پاکیاند دوست دارد (۲۲۲). زنان شما کشتزار شمایند، پس از هر سو و هر وقت که خواستید به کشتزار خود درآیید و برای خودتان پیش فرستید و از خدا پروا کنید و بدانید که او را ملاقات خواهید کرد و مؤمنان را مژده بده!» (۲۲۳).
➖➖➖🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
⬛️ زن از چشم الله
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
🗄 پست مرتبط:
📺 محو لاسوگاس (مصاحبه با کریستف لوکزنبرگ)
📺 چگونه محمد به شیوهٔ ادبی قرآن رسید؟
📺 اعجاز ادبی قرآن کجاست؟
📺 حیدری ۱۰۲۴۲ اختلاف در قرآن وجود دارد
📺 آیت الله کمالحیدری: قرآن اصلی…
(پیرامون مستند «پریود»)
✍️ #بهرام_بسطامی
🗄 پست مرتبط:
📺 محو لاسوگاس (مصاحبه با کریستف لوکزنبرگ)
📺 چگونه محمد به شیوهٔ ادبی قرآن رسید؟
📺 اعجاز ادبی قرآن کجاست؟
📺 حیدری ۱۰۲۴۲ اختلاف در قرآن وجود دارد
📺 آیت الله کمالحیدری: قرآن اصلی…
Forwarded from حسین پورفرج | مدادِ مردمکِ دیده
پیرامونِ پرچانگیهای فتنهانگیز و سکوتهای شربرانگیزِ اللهِ اهلِ تبعیض
بازخوانی انتقادی یادداشت «قرآن، پر از سکوت خداست» به قلم حسین پورفرج
به قلم #بهرام_بسطامی، در چهار بخش:
از متن: واقعا پورفرج بعد از بررسیِ جدی مباحث متعددی که مطرح نشده (سوای مباحثی چون فیزیک و معماری و.. که تنها برخی ابلهانِ درون حوزههای علمیه باور دارند در قرآن باید باشد و هست)، به این رسیده است که قطعا لزومی برای طرح آن مباحث (در مقایسه با سرتیترهایی که در قرآن جملات متعددی را به خود اختصاص داده) نبوده است؟
یا چون باور به اراده احسنِ الله داشته، عدم طرح مباحثی به ظاهر لازم، و طرح مباحثی به ظاهر زائد و حاشیهای را، مثل عمومِ مومنان، به امرِ مبهمی چون «حکمت بالغه الهی» عودت میدهد؟
در واقع چون مخاطب نوشتارش مومنانی از آن سوی طیف هستند، تنها میکوشد نقدهایِ بسیارِ وارد بر کتاب در زمانهی مدرن را با اصطلاح «سکوت عمدی خدا»، به نحوی رفع شبهه نماید و مومنان را به همراهی با ارزشهای مدرن همراهِ حفظِ باورها بخواند؟ یعنی همانی که به نحوی روشنفکرانِ دینی بدان مشغولند؟
بگذارید برای وضوح بیشتر و با مثال واردِ سنجش مدعیات پورفرج شویم:
آیا وقتی الله درباره آزادی در دخول و سکس با زنان (کشتزارِ مردان) صحبت میکند، عدمِ "اعتماد به عقول انسانی" دارد؟ و باید سکوتِ ملیاردها ساله خود را بشکند؟ یعنی آنوقت که میگفت: "زنان شما کشتزار شمایند از هر طرف [۱] [۲] و هر زمان که خواستید به کشتزار خود درآئید" به این میاندیشید که اگر این جملهی طلاییِ تاریخ را نگوید:
۱) ای بسا مردان از روشِ سکسِ مقعدی وارد کشتزار و محلّ بذرافشانی (ترجمه آیت الله مکارم) وارد نمیشدند؟
۲) آنگاه ممکن بود، مردان توفیقی در لذات خاص مردانه بدست نمیآوردند؟
۳) اگر این آزادی داده نمیشد، ممکن بود زن در آن وضعیت به حالتی حیوانی و حقارتآمیز قرار نگیرد و از این بابت به انواعِ بیماریها و فشارهای جسمی و روانی دچار نشود؟ (برای نمونه ویدیوی پیوست را نگاه کنید)
۴) مردان زنان را به چشمِ چیزی بیش از محلّ کشت و کارِ مقدس میدیدند؟ مثلا جمالِ الاهی؟ یا انسانی آزاد و مستقل؟ یا یک شریک برابر در لذت و خوشی؟
۵) زنان برای خود فاعلیتی قائل میشدند و تصور میکردند نیازهای جنسی آنها نیز نزد خالق طبیعت با نیازهای جنسی مردان یکسان دیده میشود؟ و زنان نیز به هر نحو و هر زمان خواستند میتوانند با همسر خود رابطه برقرار کنند؟ و نظمِ و عدلِ مردانه کائنات به هم میخورد؟
اصل مطالب را در لینکهای زیر بخوانید:
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5816
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5817
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5819
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5820
@HosseinPourfaraj
بازخوانی انتقادی یادداشت «قرآن، پر از سکوت خداست» به قلم حسین پورفرج
به قلم #بهرام_بسطامی، در چهار بخش:
از متن: واقعا پورفرج بعد از بررسیِ جدی مباحث متعددی که مطرح نشده (سوای مباحثی چون فیزیک و معماری و.. که تنها برخی ابلهانِ درون حوزههای علمیه باور دارند در قرآن باید باشد و هست)، به این رسیده است که قطعا لزومی برای طرح آن مباحث (در مقایسه با سرتیترهایی که در قرآن جملات متعددی را به خود اختصاص داده) نبوده است؟
یا چون باور به اراده احسنِ الله داشته، عدم طرح مباحثی به ظاهر لازم، و طرح مباحثی به ظاهر زائد و حاشیهای را، مثل عمومِ مومنان، به امرِ مبهمی چون «حکمت بالغه الهی» عودت میدهد؟
در واقع چون مخاطب نوشتارش مومنانی از آن سوی طیف هستند، تنها میکوشد نقدهایِ بسیارِ وارد بر کتاب در زمانهی مدرن را با اصطلاح «سکوت عمدی خدا»، به نحوی رفع شبهه نماید و مومنان را به همراهی با ارزشهای مدرن همراهِ حفظِ باورها بخواند؟ یعنی همانی که به نحوی روشنفکرانِ دینی بدان مشغولند؟
بگذارید برای وضوح بیشتر و با مثال واردِ سنجش مدعیات پورفرج شویم:
آیا وقتی الله درباره آزادی در دخول و سکس با زنان (کشتزارِ مردان) صحبت میکند، عدمِ "اعتماد به عقول انسانی" دارد؟ و باید سکوتِ ملیاردها ساله خود را بشکند؟ یعنی آنوقت که میگفت: "زنان شما کشتزار شمایند از هر طرف [۱] [۲] و هر زمان که خواستید به کشتزار خود درآئید" به این میاندیشید که اگر این جملهی طلاییِ تاریخ را نگوید:
۱) ای بسا مردان از روشِ سکسِ مقعدی وارد کشتزار و محلّ بذرافشانی (ترجمه آیت الله مکارم) وارد نمیشدند؟
۲) آنگاه ممکن بود، مردان توفیقی در لذات خاص مردانه بدست نمیآوردند؟
۳) اگر این آزادی داده نمیشد، ممکن بود زن در آن وضعیت به حالتی حیوانی و حقارتآمیز قرار نگیرد و از این بابت به انواعِ بیماریها و فشارهای جسمی و روانی دچار نشود؟ (برای نمونه ویدیوی پیوست را نگاه کنید)
۴) مردان زنان را به چشمِ چیزی بیش از محلّ کشت و کارِ مقدس میدیدند؟ مثلا جمالِ الاهی؟ یا انسانی آزاد و مستقل؟ یا یک شریک برابر در لذت و خوشی؟
۵) زنان برای خود فاعلیتی قائل میشدند و تصور میکردند نیازهای جنسی آنها نیز نزد خالق طبیعت با نیازهای جنسی مردان یکسان دیده میشود؟ و زنان نیز به هر نحو و هر زمان خواستند میتوانند با همسر خود رابطه برقرار کنند؟ و نظمِ و عدلِ مردانه کائنات به هم میخورد؟
اصل مطالب را در لینکهای زیر بخوانید:
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5816
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5817
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5819
https://t.me/Tafakor_e_Enteghadi/5820
@HosseinPourfaraj
📚عقـل الله در ترازوی سعدی
(پرچانگیهای فتنهانگیز و سکوتهای شربرانگیزِ اللهِ اهلِ تبعیض)
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۱/۴)
🔶 طرح بحث: درد حقیقت و پرسشمندی یا پاک کردن عجولانهٔ صورت مسأله؟
۱- حسین پورفرج عزیز یادداشت خود را چنین آغاز میکند:
◾️ «شاید یکی از مهمترین موضوعات قرآنپژوهی معاصر تحقیق بر روی "آموزههای مطرحنشدهی قرآن" باشد. بگذارید نام این مسئله را "سکوت عمدی خدا" بنامم. در قرآن مسائل فراوانی یا بیان نشده؛ و یا اگر بیان شده، در سطح یک تذکار باقی مانده. نمیباید بار اضافه بر دوش قرآن بنهیم و توقع هر اندیشهای را از آن داشته باشیم».
پورفرج بنا به اینکه قرآن را سخن خود خدا میداند، به خدایی متشخص و انسانوار باورمند است؛ خداوندی که «اراده و قصد و هدفگذاری» دارد؛ ارادهای مبتنی بر «حکمت محض، علم مطلق و طرح قبلی خلقت».
از سویی او بدونِ بررسی گستردهٔ مسائلی که در قرآن طرح شده، و مسائلی که مسکوت باقی مانده، و سنجش بی طرفانهٔ وزن کیفی و کمی هر کدام، بلافاصله به مؤمنین توصیه میکند که «بر قرآن، بارِ اضافه نگذارند». به چه طریق؟ از طریق «توقع هر اندیشهای را از آن داشتن».
اینجا نیز برای پورفرج مثل همه دیندارانِ آگاه شده به مباحثِ روشنفکری (در فلسفه، علم و اخلاق جدید)، هیچ گونه سوالِ جدی و حدشکنی، طرح نمیشود تا بتواند با طرحافکنی پرسشها میان ناس، عشق به جستجوی حقیقت و اندیشیدن بنیادیتری را در آنان بیدار کند؛ چرا که در مذهب، نفس پرسشگری و پرسشهای بنیادی، محترم و مقدس نیست؛ بلکه «جوابهای جاودانه و نهایی» مطرح است؛ و مهم، «قرائت/خواندن و حفظ سریعتر جوابهای مقدس» و «تقید به آنها» در امتحان کوتاه زندگی، و رد شدن از پلِ صراط بعد از مرگ (یا به عبارت خودمانیتر، ترس مداوم و شدید از مرگ و بعد از مرگ و طمع به لذت نامحدود عشرتکدهٔ موعود)، است.
کمتر برای عامه و تئولوژی دینی، که به نوعی دستگاه نظم بخش عامه است، پرسش و نقد، و انسان پرسشگر و ناقد، ارزشی درخور دارد. سوال و نقد، مرتب نادانی و هیچ بودنِ ما را یادآور میشود و مانع از روالِ روزمره و بدونِ اندیشه زندگی، و مانع از غرّه شدن به داشتههایِ (در ذهن) برتری-بخش ما میشود. اندیشه از ریشه «تشویش» است و همیشه «تشویشِ اذهان عمومی» توسطِ فدرتهای جامعه نهی شده و با برچسب «شبهه» و «بر هم زنندهٔ امنیت/ایمان» مطرود شده است.
سوالِ متداولِ «چیه؟ تویِ فکری؟» بیانگر مطرود بودن اندوهی است که با هر اندیشه ای از سطح امورِ روزمره تا سطوحی عمیقتر همراه است؛ چرا که زندگی در هر سطحی از فکر، نسبتی با رنج و وضعیت ترازیک دارد؛ زندگی چیست مگر درکِ امکانات محدود، تضادها و مرگ هر دم نزدیکشونده و چسبیده به نفسنفسهای آدمی؟ شگفتیها و زیباییهای باشکوهش نیز، تنها با نگاه و اندیشه هر لحظه به مرگ و تراژدیهای ناگزیر زندگی، و با هرسکردنِ دائمی هراسها و امیال بیهوده، آشکار میشود.
اندیشه یعنی سوزاندنِ بیشتر انرژی برای یک گونه شدیدن تنبلِ ترسو (محافظه کار) از حیوانات زمین که میکوشد سخت از ذخایر محدودِ انرژیش محافظت کند. به همین خاطر، پرسش، نقد و خیالورزی خلاقانه درباره امور، بیشتر به جنزدگی میماند. فرد جنزده مثل عامه نمیتواند باشد، و از فرهنگ قبیله بناچار، خروج میکند و از همین رو، شاعران و مصلحین جامعه را بعضن به تهمتِ جنون و جنزدگی، و یا گاه به تهمتِ جادوگری میبستند. زنان آگاهی که در اروپای قرون وسطا، به اتهام جادوگری در آتش سوزاندهشدند، بسیاریشان دقیقن به همین درد جانافزا دچار شدند.
انسان به درجهای که جنزده و مجنون میشود، یعنی از روحِ جمعیِ (عادات، روزمرگیها و جزمیات مورد شک واقع نشده) میرهد، صاحبِ روح، اهلِ حیرت، و عاشق میشود و اندوهِ جمعِ بزرگتری را میخورد و نتیجتن، پرسشهای بیشتر و عمیقتری بر او پدیدار میشود.
اما گویی روالِ جامعه این است که هر بار یک جنزده را طرد کند و دشمنش شود، آنگاه او را بکشد؛ و بعد از مرگ، عاشق و مقلد او شود؛ و آنگاه از یک استثنا، یک سنت برای تقلید بسازد؛ از یک فرد که راه خود را در پرسش و جستجو و طغیان بر ارزشهای وارونه جمع زمانهاش جست، یک جوابِ نهایی و زنجیرِ جذاب و نو برای بردگی و جماعتگرایی و تنهاییگریزی خویش بسازد.
این است که مثلن وقتی کتابی به نام قرآن و خانهای به نام کعبه ساخته شد، کار عامه دورِ این دو چرخیدن شد. روزی دور بتانی به اسامی دیگر میچرخیدند، جنزدهای آمد تا آنان را از این کار بازدارد، در زمان حیاتش چندان نتوانست کاری بکند و وقتی مرد، آنان چشمبسته، به گردِ آثار او چرخیدند و این را حرکت از شرکِ جاهلیت به سوی توحیدِ دینداری دانستند؛ جابجا کردنِ اسامی بتان را مساوی رستن از بردگی و انسان شدن دانستند.
🌾@Naqdagin
(پرچانگیهای فتنهانگیز و سکوتهای شربرانگیزِ اللهِ اهلِ تبعیض)
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۱/۴)
🔶 طرح بحث: درد حقیقت و پرسشمندی یا پاک کردن عجولانهٔ صورت مسأله؟
۱- حسین پورفرج عزیز یادداشت خود را چنین آغاز میکند:
◾️ «شاید یکی از مهمترین موضوعات قرآنپژوهی معاصر تحقیق بر روی "آموزههای مطرحنشدهی قرآن" باشد. بگذارید نام این مسئله را "سکوت عمدی خدا" بنامم. در قرآن مسائل فراوانی یا بیان نشده؛ و یا اگر بیان شده، در سطح یک تذکار باقی مانده. نمیباید بار اضافه بر دوش قرآن بنهیم و توقع هر اندیشهای را از آن داشته باشیم».
پورفرج بنا به اینکه قرآن را سخن خود خدا میداند، به خدایی متشخص و انسانوار باورمند است؛ خداوندی که «اراده و قصد و هدفگذاری» دارد؛ ارادهای مبتنی بر «حکمت محض، علم مطلق و طرح قبلی خلقت».
از سویی او بدونِ بررسی گستردهٔ مسائلی که در قرآن طرح شده، و مسائلی که مسکوت باقی مانده، و سنجش بی طرفانهٔ وزن کیفی و کمی هر کدام، بلافاصله به مؤمنین توصیه میکند که «بر قرآن، بارِ اضافه نگذارند». به چه طریق؟ از طریق «توقع هر اندیشهای را از آن داشتن».
اینجا نیز برای پورفرج مثل همه دیندارانِ آگاه شده به مباحثِ روشنفکری (در فلسفه، علم و اخلاق جدید)، هیچ گونه سوالِ جدی و حدشکنی، طرح نمیشود تا بتواند با طرحافکنی پرسشها میان ناس، عشق به جستجوی حقیقت و اندیشیدن بنیادیتری را در آنان بیدار کند؛ چرا که در مذهب، نفس پرسشگری و پرسشهای بنیادی، محترم و مقدس نیست؛ بلکه «جوابهای جاودانه و نهایی» مطرح است؛ و مهم، «قرائت/خواندن و حفظ سریعتر جوابهای مقدس» و «تقید به آنها» در امتحان کوتاه زندگی، و رد شدن از پلِ صراط بعد از مرگ (یا به عبارت خودمانیتر، ترس مداوم و شدید از مرگ و بعد از مرگ و طمع به لذت نامحدود عشرتکدهٔ موعود)، است.
کمتر برای عامه و تئولوژی دینی، که به نوعی دستگاه نظم بخش عامه است، پرسش و نقد، و انسان پرسشگر و ناقد، ارزشی درخور دارد. سوال و نقد، مرتب نادانی و هیچ بودنِ ما را یادآور میشود و مانع از روالِ روزمره و بدونِ اندیشه زندگی، و مانع از غرّه شدن به داشتههایِ (در ذهن) برتری-بخش ما میشود. اندیشه از ریشه «تشویش» است و همیشه «تشویشِ اذهان عمومی» توسطِ فدرتهای جامعه نهی شده و با برچسب «شبهه» و «بر هم زنندهٔ امنیت/ایمان» مطرود شده است.
سوالِ متداولِ «چیه؟ تویِ فکری؟» بیانگر مطرود بودن اندوهی است که با هر اندیشه ای از سطح امورِ روزمره تا سطوحی عمیقتر همراه است؛ چرا که زندگی در هر سطحی از فکر، نسبتی با رنج و وضعیت ترازیک دارد؛ زندگی چیست مگر درکِ امکانات محدود، تضادها و مرگ هر دم نزدیکشونده و چسبیده به نفسنفسهای آدمی؟ شگفتیها و زیباییهای باشکوهش نیز، تنها با نگاه و اندیشه هر لحظه به مرگ و تراژدیهای ناگزیر زندگی، و با هرسکردنِ دائمی هراسها و امیال بیهوده، آشکار میشود.
اندیشه یعنی سوزاندنِ بیشتر انرژی برای یک گونه شدیدن تنبلِ ترسو (محافظه کار) از حیوانات زمین که میکوشد سخت از ذخایر محدودِ انرژیش محافظت کند. به همین خاطر، پرسش، نقد و خیالورزی خلاقانه درباره امور، بیشتر به جنزدگی میماند. فرد جنزده مثل عامه نمیتواند باشد، و از فرهنگ قبیله بناچار، خروج میکند و از همین رو، شاعران و مصلحین جامعه را بعضن به تهمتِ جنون و جنزدگی، و یا گاه به تهمتِ جادوگری میبستند. زنان آگاهی که در اروپای قرون وسطا، به اتهام جادوگری در آتش سوزاندهشدند، بسیاریشان دقیقن به همین درد جانافزا دچار شدند.
انسان به درجهای که جنزده و مجنون میشود، یعنی از روحِ جمعیِ (عادات، روزمرگیها و جزمیات مورد شک واقع نشده) میرهد، صاحبِ روح، اهلِ حیرت، و عاشق میشود و اندوهِ جمعِ بزرگتری را میخورد و نتیجتن، پرسشهای بیشتر و عمیقتری بر او پدیدار میشود.
اما گویی روالِ جامعه این است که هر بار یک جنزده را طرد کند و دشمنش شود، آنگاه او را بکشد؛ و بعد از مرگ، عاشق و مقلد او شود؛ و آنگاه از یک استثنا، یک سنت برای تقلید بسازد؛ از یک فرد که راه خود را در پرسش و جستجو و طغیان بر ارزشهای وارونه جمع زمانهاش جست، یک جوابِ نهایی و زنجیرِ جذاب و نو برای بردگی و جماعتگرایی و تنهاییگریزی خویش بسازد.
این است که مثلن وقتی کتابی به نام قرآن و خانهای به نام کعبه ساخته شد، کار عامه دورِ این دو چرخیدن شد. روزی دور بتانی به اسامی دیگر میچرخیدند، جنزدهای آمد تا آنان را از این کار بازدارد، در زمان حیاتش چندان نتوانست کاری بکند و وقتی مرد، آنان چشمبسته، به گردِ آثار او چرخیدند و این را حرکت از شرکِ جاهلیت به سوی توحیدِ دینداری دانستند؛ جابجا کردنِ اسامی بتان را مساوی رستن از بردگی و انسان شدن دانستند.
🌾@Naqdagin
Telegram
حسین پورفرج | مدادِ مردمکِ دیده
قرآن، پر از سکوت خداست...
#حسین_پورفرج
شاید یکی از مهمترین موضوعات قرآنپژوهی معاصر تحقیق بر روی "آموزههای مطرحنشدهی قرآن" باشد. بگذارید نام این مسئله را "سکوت عمدی خدا" بنامم. در قرآن مسائل فراوانی یا بیان نشده؛ و یا اگر بیان شده، در سطح یک تذکار…
#حسین_پورفرج
شاید یکی از مهمترین موضوعات قرآنپژوهی معاصر تحقیق بر روی "آموزههای مطرحنشدهی قرآن" باشد. بگذارید نام این مسئله را "سکوت عمدی خدا" بنامم. در قرآن مسائل فراوانی یا بیان نشده؛ و یا اگر بیان شده، در سطح یک تذکار…
📚عقـل الله در ترازوی سعدی
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۲/۴)
قبل ظهور آن جنزده، پرسشی برای جامعه مطرح نبود؛ و بعد از مرگ او و جابجایی قبله به سوی مدفن و آثار او، باز هم پرسشی بنیادین برای جامعه مطرح نیست که با آن بزیید. سوال یعنی شک و تردید؛ و تردید و شک، یعنی اندوه و در وادی حیرت افتادن و از گله جا افتادن، و اسیرِ گرگان شدن! گرگانی که یا تو را میدرند، یا اگر عاشقانه برای حقیقت ایستادگی کنی، به جنزدهای دیگر در چشم جماعت مؤمن-برده بدل میکنند، هرچند جز به آنان و تغییرِ سرنوشت رنجبارشان نمیاندیشی و از این اندیشه کوهی از پرسشهای مدام بر جانت فرود میآید.
با سؤال ماندن (و هیچ پاسخی را عجولانه نخواستن و نپذیرفتن) اما یکی از صعبترین کارها است؛ زیرا ذهن بسیار مکّار و تنبل است و میتواند هر پاسخ اشتباهی را فراهم کند: میتواند به تو تسلا بدهد؛ میتواند چیزی به تو بدهد تا به آن بیاویزی؛ و آنگاه سؤال پاسخ داده نخواهد شد، بلکه سرکوب خواهد شد؛ آنگاه تو به باورمندی/بردگی یک «پاسخ نهایی» ادامه خواهی داد؛ ولی آن سؤال همچون زخمی در اعماق ناخودآگاهت باقی خواهد ماند؛ نه آنکه بدل به بذری شود که باغ وجودت را گلستانتر کند و بر گشودگی وجودیات بیافزاید.
۲- پورفرج در ادامه میگوید:
◾️«میباید بپذیریم که خدا در قرآن به بسیاری از مسائل مبتلابه محیطهای انسانی ورود ننموده و پرچانگی بیمورد نکرده. از قرآن نمیتوان علم "جنینشناسی" و "فیزیک" و "فلسفهی مدرن" و غیره به دست آورد. سادهباورانهترین دیدگاه همین دیدگاه حداکثری است که گمان میکند قرآن دایرةالمعارفیست که تمام علوم و معارف در آن جای دارد. "قرآن پر از سکوت خداست". پر از موضوعاتیست که میتوانست مطرح شود، امّا نشد. دلیلی برای طرح این مباحث وجود نداشت، و این یعنی "اعتماد به عقول انسانی".
بله، "سکوت تعمدی خدا" به این دلیل است که او عقل آدمی را واجد "صلاحیت نسبی" جهت درک مسائل حساس میداند و حاضر نیست به یمن عرضهی خود از حقِ انسانها بزند. چقدر جهان عبث مینمود اگر همهچیزمان از طریق فرامینالهی تأمین میشود و ما هیچ نقشی در گیتی و در تعیین چگونگی زندگیمان نداشتیم».
سوالاتی که از حسین پورفرج باید بپرسیم، که البته با هوشی که من از او سراغ دارم، احتمالن او نیز در خلوتی از خود پرسیده است:
❓آیا منِ پورفرج چون ایمان دارم، هیچ گاه پرچانگیِ بی مورد در قرآن ندیدهام؟ یا وقتی با خردی بی طرف، لیستِ پرچانگیهای الله قرآن را سنجیدم، و آنها را بررسی کردم، به این حقیقتِ رسیدگیپذیر و ابطالپذیر رسیدم؟
❓اگر نگاه حداکثری به متن را به طوری بدیهی ابلهانه بدانیم، آیا نگاهِ حداقلی و مالامال از رضایتِ منِ حسین پورفرج لزومن مبتنی بر سنجیدن خردی آزاد و مشتاق حقیقت، سوایِ باورهایِ پیشینی است؟
بیانم را دقیقتر کنم، پور فرج میگوید:
◾️« قرآن پر از موضوعاتیست که میتوانست مطرح شود، امّا نشد. دلیلی برای طرح این مباحث وجود نداشت، و این یعنی "اعتماد به عقول انسانی.»
❓واقعن پورفرج بعد از بررسیِ جدی مباحث متعددی که در قرآن طرح نشده (سوای مباحثی چون فیزیک و معماری و.. که تنها برخی ابلهانِ درون حوزههای علمیه باور دارند در قرآن باید باشد یا هست)، به این رسیده که قطعن، لزومی برای طرح آن مباحث (در مقایسه با سرتیترهایی که در قرآن بطور گسترده به خود اختصاص داده) نبوده است؟ یا چون باور به اراده احسنِ الله داشته، عدم طرح مباحثی به ظاهر لازم، و طرح مباحثی به ظاهر زائد و حاشیهای را، مثل عمومِ مومنان، به امرِ مبهمی چون «حکمت بالغه الهی» عودت میدهد؟
در واقع، چون مخاطب نوشتارش مومنانی از آن سوی طیف هستند، تنها میکوشد نقدهایِ بسیارِ وارد بر کتاب در زمانهی مدرن را با اصطلاح «سکوت عمدی خدا»، به نحوی رفع شبهه نماید و مومنان را به همراهی با ارزشهای مدرن، همراهِ حفظِ باورها بخواند؟ یعنی همانی که به نحوی روشنفکرانِ دینی بدان مشغولاند؟
🔶 پرچانگیهای فتنهانگیز
بگذارید برای وضوح بیشتر و با مثال واردِ سنجش مدعیات پورفرج شویم:
❓آیا وقتی الله درباره آزادی در دخول و سکس با زنان (کشتزارِ مردان؟) صحبت میکند، عدمِ "اعتماد به عقول انسانی" دارد؟ و باید سکوتِ ملیاردها ساله خود را بشکند؟ یعنی آنوقت که میگفت: "زنان شما کشتزار شمایند؛ از هر طرف [۱] [۲] و هر زمان که خواستید به کشتزار خود درآیید"، به این میاندیشید که اگر این جملهی طلاییِ تاریخ را نگوید:
۱) ای بسا مردان از روشِ سکسِ مقعدی وارد کشتزار و محل بذرافشانی (ترجمهٔ مکارم) نمیشدند؟
۲) آنگاه ممکن بود که مردان توفیقی در لذات خاص مردانه بدست نیاورند؟
۳) اگر این آزادی داده نمیشد، ممکن بود زن در وضعیتی خطرناک و حقارتآمیز قرار نگیرد و نتیجتن به انواعِ فشارهای جسمی-روانی دچار نشود؟ (بنگرید به
🌾@Naqdagin
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۲/۴)
قبل ظهور آن جنزده، پرسشی برای جامعه مطرح نبود؛ و بعد از مرگ او و جابجایی قبله به سوی مدفن و آثار او، باز هم پرسشی بنیادین برای جامعه مطرح نیست که با آن بزیید. سوال یعنی شک و تردید؛ و تردید و شک، یعنی اندوه و در وادی حیرت افتادن و از گله جا افتادن، و اسیرِ گرگان شدن! گرگانی که یا تو را میدرند، یا اگر عاشقانه برای حقیقت ایستادگی کنی، به جنزدهای دیگر در چشم جماعت مؤمن-برده بدل میکنند، هرچند جز به آنان و تغییرِ سرنوشت رنجبارشان نمیاندیشی و از این اندیشه کوهی از پرسشهای مدام بر جانت فرود میآید.
با سؤال ماندن (و هیچ پاسخی را عجولانه نخواستن و نپذیرفتن) اما یکی از صعبترین کارها است؛ زیرا ذهن بسیار مکّار و تنبل است و میتواند هر پاسخ اشتباهی را فراهم کند: میتواند به تو تسلا بدهد؛ میتواند چیزی به تو بدهد تا به آن بیاویزی؛ و آنگاه سؤال پاسخ داده نخواهد شد، بلکه سرکوب خواهد شد؛ آنگاه تو به باورمندی/بردگی یک «پاسخ نهایی» ادامه خواهی داد؛ ولی آن سؤال همچون زخمی در اعماق ناخودآگاهت باقی خواهد ماند؛ نه آنکه بدل به بذری شود که باغ وجودت را گلستانتر کند و بر گشودگی وجودیات بیافزاید.
۲- پورفرج در ادامه میگوید:
◾️«میباید بپذیریم که خدا در قرآن به بسیاری از مسائل مبتلابه محیطهای انسانی ورود ننموده و پرچانگی بیمورد نکرده. از قرآن نمیتوان علم "جنینشناسی" و "فیزیک" و "فلسفهی مدرن" و غیره به دست آورد. سادهباورانهترین دیدگاه همین دیدگاه حداکثری است که گمان میکند قرآن دایرةالمعارفیست که تمام علوم و معارف در آن جای دارد. "قرآن پر از سکوت خداست". پر از موضوعاتیست که میتوانست مطرح شود، امّا نشد. دلیلی برای طرح این مباحث وجود نداشت، و این یعنی "اعتماد به عقول انسانی".
بله، "سکوت تعمدی خدا" به این دلیل است که او عقل آدمی را واجد "صلاحیت نسبی" جهت درک مسائل حساس میداند و حاضر نیست به یمن عرضهی خود از حقِ انسانها بزند. چقدر جهان عبث مینمود اگر همهچیزمان از طریق فرامینالهی تأمین میشود و ما هیچ نقشی در گیتی و در تعیین چگونگی زندگیمان نداشتیم».
سوالاتی که از حسین پورفرج باید بپرسیم، که البته با هوشی که من از او سراغ دارم، احتمالن او نیز در خلوتی از خود پرسیده است:
❓آیا منِ پورفرج چون ایمان دارم، هیچ گاه پرچانگیِ بی مورد در قرآن ندیدهام؟ یا وقتی با خردی بی طرف، لیستِ پرچانگیهای الله قرآن را سنجیدم، و آنها را بررسی کردم، به این حقیقتِ رسیدگیپذیر و ابطالپذیر رسیدم؟
❓اگر نگاه حداکثری به متن را به طوری بدیهی ابلهانه بدانیم، آیا نگاهِ حداقلی و مالامال از رضایتِ منِ حسین پورفرج لزومن مبتنی بر سنجیدن خردی آزاد و مشتاق حقیقت، سوایِ باورهایِ پیشینی است؟
بیانم را دقیقتر کنم، پور فرج میگوید:
◾️« قرآن پر از موضوعاتیست که میتوانست مطرح شود، امّا نشد. دلیلی برای طرح این مباحث وجود نداشت، و این یعنی "اعتماد به عقول انسانی.»
❓واقعن پورفرج بعد از بررسیِ جدی مباحث متعددی که در قرآن طرح نشده (سوای مباحثی چون فیزیک و معماری و.. که تنها برخی ابلهانِ درون حوزههای علمیه باور دارند در قرآن باید باشد یا هست)، به این رسیده که قطعن، لزومی برای طرح آن مباحث (در مقایسه با سرتیترهایی که در قرآن بطور گسترده به خود اختصاص داده) نبوده است؟ یا چون باور به اراده احسنِ الله داشته، عدم طرح مباحثی به ظاهر لازم، و طرح مباحثی به ظاهر زائد و حاشیهای را، مثل عمومِ مومنان، به امرِ مبهمی چون «حکمت بالغه الهی» عودت میدهد؟
در واقع، چون مخاطب نوشتارش مومنانی از آن سوی طیف هستند، تنها میکوشد نقدهایِ بسیارِ وارد بر کتاب در زمانهی مدرن را با اصطلاح «سکوت عمدی خدا»، به نحوی رفع شبهه نماید و مومنان را به همراهی با ارزشهای مدرن، همراهِ حفظِ باورها بخواند؟ یعنی همانی که به نحوی روشنفکرانِ دینی بدان مشغولاند؟
🔶 پرچانگیهای فتنهانگیز
بگذارید برای وضوح بیشتر و با مثال واردِ سنجش مدعیات پورفرج شویم:
❓آیا وقتی الله درباره آزادی در دخول و سکس با زنان (کشتزارِ مردان؟) صحبت میکند، عدمِ "اعتماد به عقول انسانی" دارد؟ و باید سکوتِ ملیاردها ساله خود را بشکند؟ یعنی آنوقت که میگفت: "زنان شما کشتزار شمایند؛ از هر طرف [۱] [۲] و هر زمان که خواستید به کشتزار خود درآیید"، به این میاندیشید که اگر این جملهی طلاییِ تاریخ را نگوید:
۱) ای بسا مردان از روشِ سکسِ مقعدی وارد کشتزار و محل بذرافشانی (ترجمهٔ مکارم) نمیشدند؟
۲) آنگاه ممکن بود که مردان توفیقی در لذات خاص مردانه بدست نیاورند؟
۳) اگر این آزادی داده نمیشد، ممکن بود زن در وضعیتی خطرناک و حقارتآمیز قرار نگیرد و نتیجتن به انواعِ فشارهای جسمی-روانی دچار نشود؟ (بنگرید به
پیوست
و اینجا)🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📚 عقـل الله در ترازوی سعدی
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۳/۴)
۴) مردان زنان را به چشمِ چیزی بیش از محلّ کشت و کارِ مقدس میدیدند؟ مثلا جمالِ الاهی؟ یا انسانی آزاد و مستقل؟ یا یک شریک برابر در لذت و خوشی؟
۵) زنان برای خود فاعلیتی قائل میشدند و تصور میکردند نیازهای جنسی آنها نیز نزد خالق طبیعت با نیازهای جنسی مردان یکسان دیده میشود؟ و زنان نیز به هر نحو و هر زمان خواستند میتوانند با همسر خود رابطه برقرار کنند؟ و نظمِ و عدلِ مردانه کائنات به هم میخورد؟
۶) «هر زمانی خواستید بر انان وارد شوید» (که مویدات روایی هم دارد که مرد حتی اگر بالای شتر هم میل کرد، باید زن تمکین کند)، دقیقن از مواردی بود که الله باید سکوتِ ازلیاش را بشکند و به غرایزِ مردان یا تسلیم بودنِ زنانِ مومن اعتماد نکند؟ در غیر اینصورت ممکن بود مردان خود را با زمانهای خاصی که زنانشان نیز راغب هستند و حاضر، تنظیم بکنند، و نظمِ آلت محورِ عالم، که تا مرد برانگیخته میشود باید رابطه رخ دهد، به هم بخورد؟
❓چرا در مسائلِ جنسیِ نبی با همسرانش و مسائلِ جنسیای نظیر آیه ۲۲۳ بقره که ذکر خیرش رفت، اکثرن این زناناند که موضوعِ فکر و بهرهگیری الله و مجاهدان اسلام هستند؟ و نه مخاطب مستقیم الله؟ تا حقوقِ و نیازهای آن نیز، به مثابه انسانی فراتر از کشتزارِ مردان یا اموال محمد، مورد توجه و رعایت واقع شود؟ آیا این همان مسائلی نیست که الله دربارهٔ آنها سکوت میکند؟ چون مصلحت خود و مردانِ مومن را در این سکوت میبیند؟
❓چرا یک مرد باید در هر زمان خواست به کشتزار وارد شود؟ مگر حتی کشتزارِ واقعی، فصل و ماه و شرایط خاص ورود نمیخواهد؟ و چرا حداقل این حق در موردِ زنان به طور متقابل اعلام نمیشود؟
🔶 سکوتهای شربرانگیز
1️⃣ فایل
۳- پورفرج در ادامه میگوید:
◾️"البته این حرف بدین معنا نیست که قرآن هیچ حرفی نزده است. برعکس؛ قرآن حامل جهانبینیایست که هدایت اُخروی آدمیان را ادعا میکند و جان باورداران را آرام میسازد. قرآن چنانچه میدانید کتاب هدایت است؛ و چه چشمروشنیای بالاتر از این موهبت ارزنده. یک مؤمن از خدای خویش جز لقای او چه میخواهد؟! و چه متاعی طلب میکند؟! حقیقتاً هیچ چیز نمیتواند جای رستگاری و فلاح نهایی را بگیرد و جایگزین آن باشد. معهذا، گمان نکنید که این جهانبینی نسبت به جهان فانی خنثیست. هرگز؛ راه آخرت از دنیا میگذرد و "الدنيا مزرعة الآخرة". نتیجتاً، من چنین درمییابم که.... این متن "پر از سکوت خداست". سکوت در باب مسائلی که عقل آدمی بیپشتوانهی فرامینالهی نیز میتواند بدآن دست یابد و حیات انسانی را شکوفا و بالان کند.
علیابنابی طالب میگوید: "همانا خدا واجباتي را بر شما لازم شمرد، آنها را تباه نكنيد، و حدودي براي شما معين فرمود، از آنها تجاوز نكنيد، و از چيزهايي نهي فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد، و نسبت به چيزهايي سكوت فرمود نه از روي فراموشي، پس خود را درباره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد"».
✔️ باید اذعان کنم که زبان پورفرج نسبت به بسیاری مسلمانان متواضع است و از متن بهاصطلاح مقدس، چیز زیادی نجسته و نمیطلبد؛ به همینخاطر، در به کارگیری افعال نیز بعضن از باورِ شخصی خود نمیگوید؛ بلکه میگوید: "قرآن هدایت اُخروی آدمیان را ادعا میکند"، که این حفظِ فاصلهایست که یک معتقد کمتر میتواند با موضوع اعتقاد خود برقرار کند.
2️⃣ اما بیایید مورد دوم از بیشمار سکوتهای نابجایِ الله را بررسی نماییم (خصوصا با توجه به سخنگوییهای حیرتآور او در آیه ۲۲۳ بقره، یا برخی آیات سوره احزاب (۶، ۳۳، ۵۵، ۵۱، ۵۳ و..) یا ۱۲ مجادله که به محمد و مؤمنین، حقوقی ویژه و یکسویه میدهد؛ نظیر:
۱-مجوزِ گرفتن بیش از ۴ زن عقدی (سوای کنیزها)؛
۲- مجوز ازدواج با زنان شوهردار؛
۳- مجوز ازدواج با خویشاوندان مهاجر؛
۴- مجوزِ هدیهگیریِ (هبه) زنان بدونِ التزام به پرداخت مهریه (به طور اختصاصی)؛
۵- عدم لزوم پایبندی به عدل در موعد و نوبت همخوابگی با زنان خود؛
۶ و ۷ و ۸- زنان محمد، حق تقاضای نفقه بیشتر ندارند و نباید دیده شوند، و باید از پشت پرده با مردم صحبت کنند و بعد از مرگ او حق ازدواج مجدد ندارند؛
۹- وجوب پول دادن، قبل ملاقات محمد):
🌾@Naqdagin
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۳/۴)
۴) مردان زنان را به چشمِ چیزی بیش از محلّ کشت و کارِ مقدس میدیدند؟ مثلا جمالِ الاهی؟ یا انسانی آزاد و مستقل؟ یا یک شریک برابر در لذت و خوشی؟
۵) زنان برای خود فاعلیتی قائل میشدند و تصور میکردند نیازهای جنسی آنها نیز نزد خالق طبیعت با نیازهای جنسی مردان یکسان دیده میشود؟ و زنان نیز به هر نحو و هر زمان خواستند میتوانند با همسر خود رابطه برقرار کنند؟ و نظمِ و عدلِ مردانه کائنات به هم میخورد؟
۶) «هر زمانی خواستید بر انان وارد شوید» (که مویدات روایی هم دارد که مرد حتی اگر بالای شتر هم میل کرد، باید زن تمکین کند)، دقیقن از مواردی بود که الله باید سکوتِ ازلیاش را بشکند و به غرایزِ مردان یا تسلیم بودنِ زنانِ مومن اعتماد نکند؟ در غیر اینصورت ممکن بود مردان خود را با زمانهای خاصی که زنانشان نیز راغب هستند و حاضر، تنظیم بکنند، و نظمِ آلت محورِ عالم، که تا مرد برانگیخته میشود باید رابطه رخ دهد، به هم بخورد؟
❓چرا در مسائلِ جنسیِ نبی با همسرانش و مسائلِ جنسیای نظیر آیه ۲۲۳ بقره که ذکر خیرش رفت، اکثرن این زناناند که موضوعِ فکر و بهرهگیری الله و مجاهدان اسلام هستند؟ و نه مخاطب مستقیم الله؟ تا حقوقِ و نیازهای آن نیز، به مثابه انسانی فراتر از کشتزارِ مردان یا اموال محمد، مورد توجه و رعایت واقع شود؟ آیا این همان مسائلی نیست که الله دربارهٔ آنها سکوت میکند؟ چون مصلحت خود و مردانِ مومن را در این سکوت میبیند؟
❓چرا یک مرد باید در هر زمان خواست به کشتزار وارد شود؟ مگر حتی کشتزارِ واقعی، فصل و ماه و شرایط خاص ورود نمیخواهد؟ و چرا حداقل این حق در موردِ زنان به طور متقابل اعلام نمیشود؟
🔶 سکوتهای شربرانگیز
1️⃣ فایل
پیوست
یکی از رنجهای ویرانگری است که زنان زیادی در تاریخ با آن مواجه بوده و هستند. (با توجه به آنکه عقل بسیاری از مردان، بدون هدایت الله به این امور قد نمیدهد و بر مبنای غریزه و اوتوماتیک، حکمی که الله در آیه ۲۲۳ بقره داده را هزاران سال اجرا میکردند) آیا الله نباید این رنج و عذابها و خطرات را موضوع تذکر خود قرار میداد؟ و زمان و نوع ورود به کشتزار را بنا به قواعدِ بهداشتی و رضایت و خواست خود کشتزارِ دارای احساسات و عقل و شعور واگذار میکرد، و اعلام میکرد رضایت من در گروِ رضایت همسرتان است؟۳- پورفرج در ادامه میگوید:
◾️"البته این حرف بدین معنا نیست که قرآن هیچ حرفی نزده است. برعکس؛ قرآن حامل جهانبینیایست که هدایت اُخروی آدمیان را ادعا میکند و جان باورداران را آرام میسازد. قرآن چنانچه میدانید کتاب هدایت است؛ و چه چشمروشنیای بالاتر از این موهبت ارزنده. یک مؤمن از خدای خویش جز لقای او چه میخواهد؟! و چه متاعی طلب میکند؟! حقیقتاً هیچ چیز نمیتواند جای رستگاری و فلاح نهایی را بگیرد و جایگزین آن باشد. معهذا، گمان نکنید که این جهانبینی نسبت به جهان فانی خنثیست. هرگز؛ راه آخرت از دنیا میگذرد و "الدنيا مزرعة الآخرة". نتیجتاً، من چنین درمییابم که.... این متن "پر از سکوت خداست". سکوت در باب مسائلی که عقل آدمی بیپشتوانهی فرامینالهی نیز میتواند بدآن دست یابد و حیات انسانی را شکوفا و بالان کند.
علیابنابی طالب میگوید: "همانا خدا واجباتي را بر شما لازم شمرد، آنها را تباه نكنيد، و حدودي براي شما معين فرمود، از آنها تجاوز نكنيد، و از چيزهايي نهي فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد، و نسبت به چيزهايي سكوت فرمود نه از روي فراموشي، پس خود را درباره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد"».
✔️ باید اذعان کنم که زبان پورفرج نسبت به بسیاری مسلمانان متواضع است و از متن بهاصطلاح مقدس، چیز زیادی نجسته و نمیطلبد؛ به همینخاطر، در به کارگیری افعال نیز بعضن از باورِ شخصی خود نمیگوید؛ بلکه میگوید: "قرآن هدایت اُخروی آدمیان را ادعا میکند"، که این حفظِ فاصلهایست که یک معتقد کمتر میتواند با موضوع اعتقاد خود برقرار کند.
2️⃣ اما بیایید مورد دوم از بیشمار سکوتهای نابجایِ الله را بررسی نماییم (خصوصا با توجه به سخنگوییهای حیرتآور او در آیه ۲۲۳ بقره، یا برخی آیات سوره احزاب (۶، ۳۳، ۵۵، ۵۱، ۵۳ و..) یا ۱۲ مجادله که به محمد و مؤمنین، حقوقی ویژه و یکسویه میدهد؛ نظیر:
۱-مجوزِ گرفتن بیش از ۴ زن عقدی (سوای کنیزها)؛
۲- مجوز ازدواج با زنان شوهردار؛
۳- مجوز ازدواج با خویشاوندان مهاجر؛
۴- مجوزِ هدیهگیریِ (هبه) زنان بدونِ التزام به پرداخت مهریه (به طور اختصاصی)؛
۵- عدم لزوم پایبندی به عدل در موعد و نوبت همخوابگی با زنان خود؛
۶ و ۷ و ۸- زنان محمد، حق تقاضای نفقه بیشتر ندارند و نباید دیده شوند، و باید از پشت پرده با مردم صحبت کنند و بعد از مرگ او حق ازدواج مجدد ندارند؛
۹- وجوب پول دادن، قبل ملاقات محمد):
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📚 عقـل الله در ترازوی سعدی
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۴/۴)
دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل میگوید: "در سال ۲۰۱۷ حدود ۸۷ هزار زن و دختر در جهان به قتل رسیدهاند؛ ۵۰ هزار تن، یعنی روزانه دستکم ۱۳۷ زن توسط نزدیکانشان کشتهشدهاند. علت بیشتر این قتلها، معمولاً سوءظن و مشکوک شدن به رابطه زنی با مردی جز همسر قانونیاش، و احتمال رابطهای خارج از عرف و خواست خانوادهها است؛ بی آنکه حتا فعل زن در دادگاهی اثبات شده باشد".
📝 یعنیِ تازه در قرن ۲۱، قرنِ حقوق بشر، آموزش و پرورش مدرن عمومی و پلیس فراگیر، ۵۰ هزار زن در یک سال (هر روز ۱۳۷ زن) توسط نزدیکانِ خود و بنا به نگرهای ریشهدار در اخلاق جهانِ سنت (باور به «حق مالکیت مرد بر بدن و جانِ زنان خانواده خود به مثابه اسیر/ناموس/ملک/عورت» [۳]) به شکلهای فجیعی به قتل رسیدهاند.
❓از آقای پورفرج و مومنینِ دارای حداقلی از بلوغِ عقلی-وجدانی میپرسم که آیا حقیقتن این موضوع، از موضوعاتی که در آیات بقره و احزاب برشمردیم (و مطلقن یک سویه، جانب لذاتِ غریزی مردانِ مومن یا شخص پیامبر را گرفتهاند)، برای تکان خوردنِ وجدان و حکمت الله و برای شکستن سکوت و نزولِ حداقل چند آیه (نمیگویم یک سورهٔ بلند که حداقل جملاتِ لازم در مقابل این فاجعه میدانم) ضروریتر نبود؟! که فریاد زند:
«ای مومنین به خدا و روز قیامت، هیچ مردی، هیچگونه مالکیتی بر هیچ زنی ندارد! و در مقابل سوءظن یا حتی اثباتِ رابطه خارج از چارچوب خانواده، حقّ مجازاتِ سر خود، کتک زدن، آزار و قتل زنی را ندارید! وگرنه در آخرت با خشم/مجازات الاهی روبرو خواهید شد، و در دنیا اشد مجازات (در مقایسه با قتل و جرح و آزارهای دیگر) برای شما مقرر میگردد؛ باشد تا حدشناس گردید! و زنان را شیئی برای بذر افشانی ندانید تا هر کاری که به سرتان زد با آنان کنید».
❓آیا اگر موضوعات طرح شده در قرآن، پیرامون غرایز، فانتزیها و امیال تنوعجویانه و سلطهطلبانهٔ مردان، از زبان الله طرح نمیشد، به جایی بر میخورد؟ و این وقایع، به طور کاملن غریزی رخ نمیداد؟ و بالعکس، موضوعاتی که طرح نشده (نظیرِ دو موردی که ذکر شد)، اگر طرح میشد، جلوی بسیاری از آزارها و تعرضات، تراژدیها، شکنجهها و قتلهای هر روزه و هر سالهٔ حاصل از شیءانگاری («ملک/ناموس/مزرعهبینی» زنان) را نمیگرفت؟
از آقای پورفرج دعوت میکنم جرأت ابراهیمی به خرج دهد، و با الله و کتاب منتسب به او نیز، مثل یک بتِ احتمالی خارجیِ (و حجاب حقیقت استعلاییِ فراچنگ ذهن) برخورد کند تا بتواند در کنار آراستن و تلطیفِ و کندهکاری بت تاریخی قوم، با توجه به مقتضیات زمان، و جهت کمک به تودهٔ ناچارن بتطلب، برای همراهِ زمانه کردنشان، پرسشهایی نیز، از عمق وجدان و خرد مقابل این بت اعظم طرح کند؛ شاید که برخی از این قوم دریابند که خدا محدود به بتان نوشتاری نیز نیست؛ کلماتِ «هستیِ در سکوت رقصان»، اینقدر محدود و تنگ نیست؛ ید الله مغلوله نیست؛ و خدا سخنگوی اختصاصی ندارد که کار انسانهای خردمند، رجوعِ مدام به سخنِ آنان و رقصیدن با بضاعت مزاجی-ذهنیِ آن سخنگویانِ با هزار محدودیتِ ذهنی-وجدانی-تاریخی-علمی، و کندهکاری و آرایش مداومِ سخنانشان، بنا به مقتضیات زمانه باشد.
🔻 کلام خود را با دو بیت سعدی پایان میبرم که مطابق آن، و این مختصر که از واژگونبینی قرآن در تشخیصِ «جایگاه صحیحِ سکوت و سخن» بیان شد، حکمت و خردِ مؤلفان قرآن را از حد یک انسان با حداقلی از حکمت و عدالت بسی نازلتر یافتم.
اینجانب بعنوان یک مسلمانِ سابق، گواهی میدهم که هرچه مجاهدت کردم با مالهای چالههای گشاد این حکمتِ واژگون را پر نمایم، عاجز ماندم و در نهایت، از شرّ الله و کتاب منتسب به او (که اجدادِ انسانی ما بنا به وسع و بضاعت محدود خود، پدید آوردهاند)، به حقیقتی فراچنگ باورهای قومی-قبیلگی پناه بردم.
امید که سایر مسلمانان نیز، به هر میزان حقیقتی را با نور وجدان و خردشان مییابند، ولو خلافآمدِ کلیشههای موروثیشان باشد، تسلیمش شوند، تا حقیقتن مسلمان نامیده شوند؛ نه شرکورزانی مقلّد سنتها و باورهای موروثی:
«اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقـل است، دم فـرو بستن
به وقت گفتـن و گفتــن به وقت خامــوشـی»
➖➖➖
پانویس
[۱] در تفسیر المیزان روایات گوناگونی از منابع اهل تشیع جمعآوری گردیده است و در پایان نتیجه گیری شده که نزدیکی از دُبُر (سکس مقعدی) جایز است. امام جعفر: «هنگام حیض تنها نزدیکی از واژن بر مرد حرام است» (الکافی / جلد ۵ / صفحه ۵۳۹).
[۲] از قول امامان شیعه احادیثی زیادی دال بر جوال سکس مقعدی وجود دارد؛ از رضا در مورد سکس از پشت پرسیده میشود، میگوید ایرادی ندارد (کافی/ جلد ۵ / صفحه ۵۴۰)
[۳] در کامنت
🌾@Naqdagin
بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست»
✍️#بهرام_بسطامی
(۴/۴)
دفتر مقابله با جرم و مواد مخدر سازمان ملل میگوید: "در سال ۲۰۱۷ حدود ۸۷ هزار زن و دختر در جهان به قتل رسیدهاند؛ ۵۰ هزار تن، یعنی روزانه دستکم ۱۳۷ زن توسط نزدیکانشان کشتهشدهاند. علت بیشتر این قتلها، معمولاً سوءظن و مشکوک شدن به رابطه زنی با مردی جز همسر قانونیاش، و احتمال رابطهای خارج از عرف و خواست خانوادهها است؛ بی آنکه حتا فعل زن در دادگاهی اثبات شده باشد".
📝 یعنیِ تازه در قرن ۲۱، قرنِ حقوق بشر، آموزش و پرورش مدرن عمومی و پلیس فراگیر، ۵۰ هزار زن در یک سال (هر روز ۱۳۷ زن) توسط نزدیکانِ خود و بنا به نگرهای ریشهدار در اخلاق جهانِ سنت (باور به «حق مالکیت مرد بر بدن و جانِ زنان خانواده خود به مثابه اسیر/ناموس/ملک/عورت» [۳]) به شکلهای فجیعی به قتل رسیدهاند.
❓از آقای پورفرج و مومنینِ دارای حداقلی از بلوغِ عقلی-وجدانی میپرسم که آیا حقیقتن این موضوع، از موضوعاتی که در آیات بقره و احزاب برشمردیم (و مطلقن یک سویه، جانب لذاتِ غریزی مردانِ مومن یا شخص پیامبر را گرفتهاند)، برای تکان خوردنِ وجدان و حکمت الله و برای شکستن سکوت و نزولِ حداقل چند آیه (نمیگویم یک سورهٔ بلند که حداقل جملاتِ لازم در مقابل این فاجعه میدانم) ضروریتر نبود؟! که فریاد زند:
«ای مومنین به خدا و روز قیامت، هیچ مردی، هیچگونه مالکیتی بر هیچ زنی ندارد! و در مقابل سوءظن یا حتی اثباتِ رابطه خارج از چارچوب خانواده، حقّ مجازاتِ سر خود، کتک زدن، آزار و قتل زنی را ندارید! وگرنه در آخرت با خشم/مجازات الاهی روبرو خواهید شد، و در دنیا اشد مجازات (در مقایسه با قتل و جرح و آزارهای دیگر) برای شما مقرر میگردد؛ باشد تا حدشناس گردید! و زنان را شیئی برای بذر افشانی ندانید تا هر کاری که به سرتان زد با آنان کنید».
❓آیا اگر موضوعات طرح شده در قرآن، پیرامون غرایز، فانتزیها و امیال تنوعجویانه و سلطهطلبانهٔ مردان، از زبان الله طرح نمیشد، به جایی بر میخورد؟ و این وقایع، به طور کاملن غریزی رخ نمیداد؟ و بالعکس، موضوعاتی که طرح نشده (نظیرِ دو موردی که ذکر شد)، اگر طرح میشد، جلوی بسیاری از آزارها و تعرضات، تراژدیها، شکنجهها و قتلهای هر روزه و هر سالهٔ حاصل از شیءانگاری («ملک/ناموس/مزرعهبینی» زنان) را نمیگرفت؟
از آقای پورفرج دعوت میکنم جرأت ابراهیمی به خرج دهد، و با الله و کتاب منتسب به او نیز، مثل یک بتِ احتمالی خارجیِ (و حجاب حقیقت استعلاییِ فراچنگ ذهن) برخورد کند تا بتواند در کنار آراستن و تلطیفِ و کندهکاری بت تاریخی قوم، با توجه به مقتضیات زمان، و جهت کمک به تودهٔ ناچارن بتطلب، برای همراهِ زمانه کردنشان، پرسشهایی نیز، از عمق وجدان و خرد مقابل این بت اعظم طرح کند؛ شاید که برخی از این قوم دریابند که خدا محدود به بتان نوشتاری نیز نیست؛ کلماتِ «هستیِ در سکوت رقصان»، اینقدر محدود و تنگ نیست؛ ید الله مغلوله نیست؛ و خدا سخنگوی اختصاصی ندارد که کار انسانهای خردمند، رجوعِ مدام به سخنِ آنان و رقصیدن با بضاعت مزاجی-ذهنیِ آن سخنگویانِ با هزار محدودیتِ ذهنی-وجدانی-تاریخی-علمی، و کندهکاری و آرایش مداومِ سخنانشان، بنا به مقتضیات زمانه باشد.
🔻 کلام خود را با دو بیت سعدی پایان میبرم که مطابق آن، و این مختصر که از واژگونبینی قرآن در تشخیصِ «جایگاه صحیحِ سکوت و سخن» بیان شد، حکمت و خردِ مؤلفان قرآن را از حد یک انسان با حداقلی از حکمت و عدالت بسی نازلتر یافتم.
اینجانب بعنوان یک مسلمانِ سابق، گواهی میدهم که هرچه مجاهدت کردم با مالهای چالههای گشاد این حکمتِ واژگون را پر نمایم، عاجز ماندم و در نهایت، از شرّ الله و کتاب منتسب به او (که اجدادِ انسانی ما بنا به وسع و بضاعت محدود خود، پدید آوردهاند)، به حقیقتی فراچنگ باورهای قومی-قبیلگی پناه بردم.
امید که سایر مسلمانان نیز، به هر میزان حقیقتی را با نور وجدان و خردشان مییابند، ولو خلافآمدِ کلیشههای موروثیشان باشد، تسلیمش شوند، تا حقیقتن مسلمان نامیده شوند؛ نه شرکورزانی مقلّد سنتها و باورهای موروثی:
«اگر چه پیش خردمند خامشی ادب است
به وقت مصلحت آن به که در سخن کوشی
دو چیز طیره عقـل است، دم فـرو بستن
به وقت گفتـن و گفتــن به وقت خامــوشـی»
➖➖➖
پانویس
[۱] در تفسیر المیزان روایات گوناگونی از منابع اهل تشیع جمعآوری گردیده است و در پایان نتیجه گیری شده که نزدیکی از دُبُر (سکس مقعدی) جایز است. امام جعفر: «هنگام حیض تنها نزدیکی از واژن بر مرد حرام است» (الکافی / جلد ۵ / صفحه ۵۳۹).
[۲] از قول امامان شیعه احادیثی زیادی دال بر جوال سکس مقعدی وجود دارد؛ از رضا در مورد سکس از پشت پرسیده میشود، میگوید ایرادی ندارد (کافی/ جلد ۵ / صفحه ۵۴۰)
[۳] در کامنت
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
روایت کشتار زنان در جهان
🔹دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد گزارش داده است در سال ۲۰۱۷ حدود ۸۷ هزار زن و دختر در سراسر جهان به قتل رسیدهاند.
🔹از این تعداد، قتل ۵۰ هزار زن یعنی روزانه دستکم ۱۳۷ زن توسط نزدیکان آنها صورت گرفته است.
🔹علت بیشتر…
🔹دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل متحد گزارش داده است در سال ۲۰۱۷ حدود ۸۷ هزار زن و دختر در سراسر جهان به قتل رسیدهاند.
🔹از این تعداد، قتل ۵۰ هزار زن یعنی روزانه دستکم ۱۳۷ زن توسط نزدیکان آنها صورت گرفته است.
🔹علت بیشتر…
نقدآگین
📚عقـل الله در ترازوی سعدی (پرچانگیهای فتنهانگیز و سکوتهای شربرانگیزِ اللهِ اهلِ تبعیض) بازخوانی انتقادی «قرآن، پر از سکوت خداست» ✍️#بهرام_بسطامی (۱/۴) 🔶 طرح بحث: درد حقیقت و پرسشمندی یا پاک کردن عجولانهٔ صورت مسأله؟ ۱- حسین پورفرج عزیز یادداشت خود…
آنچه خواندید برشی کوتاه بود از «عقـل الله در ترازوی سعدی (سکوت و سخن»های نابجای الله)، به قلم #بهرام_بسطامی، در بازخوانی انتقادی متن «قرآن، پر از سکوت خداست»، به قلم حسین پورفرج که در تلگرام نقدآگین منتشر شده است.
.
📌متن کامل این یادداشت انتقادی را (اینجا) بخوانید.
🗄 پست مرتبط:
📘 زن از چشم الله (پیرامون مستند «پریود»)
📘 تعدد زوجات در اسلام؛ حمایت اخلاقی؟تنوعطلبی جنسی؟ یا هر دو؟
📺 چای، سکس و احکام اسلامی
📺 تفسیری تاریخی نواندیش سوری از «چند همسری قرآن»
📺 زن در چشم علی
📺 مغالطهٔ کودکانهٔ علی در تحقیر زنان
#زنان_و_اسلام #نقد_قرآن #نقد_اسلام #نقد_روشنفکران
➖➖➖
🌾@Naqdagin
.
📌متن کامل این یادداشت انتقادی را (اینجا) بخوانید.
🗄 پست مرتبط:
📘 زن از چشم الله (پیرامون مستند «پریود»)
📘 تعدد زوجات در اسلام؛ حمایت اخلاقی؟تنوعطلبی جنسی؟ یا هر دو؟
📺 چای، سکس و احکام اسلامی
📺 تفسیری تاریخی نواندیش سوری از «چند همسری قرآن»
📺 زن در چشم علی
📺 مغالطهٔ کودکانهٔ علی در تحقیر زنان
#زنان_و_اسلام #نقد_قرآن #نقد_اسلام #نقد_روشنفکران
➖➖➖
🌾@Naqdagin
نقدآگین
دکتر محمود فرجامی – شوخطبعی هراسی اسلام
#نقد_قرآن #نقد_روشنفکران
📘ای #کانت، ز قرآن بیاموز اخلاق را!
— نقش مؤلفان الله و قرآن در انحطاط اخلاقی جوامع مسلمان
✍️#بهرام_بسطامی
- «همیشه طوری رفتار کن که انسان برایت هیچوقت ابزار نباشد، بلکه به خودی خود همیشه برایت هدف باشد؛ چه خودت، چه دیگری» (ایمانوئل کانت).
- «فقط بر اساس قاعدهای عمل کن که بتوانی در عین حال بخواهی که یک قانون همگانی شود» (همو).
- «در به کار بردن خرد خویش دلیری ورز!» (کانت به نقل از هوراس).
🍂 دکتر سروش دباغ در قسمت نظرات و نقدهای کنفرانس «شوخطبعی هراسیِ اسلام»، در این تایم 1:16:00 تا 1:20:30، نقل به مضمون (با تعبیراتی از من) میگوید: «باید مراقب باشیم در نقد اسلام، به چند خطا دچار نشویم: ۱- ذات گرایی، ۲- زمانپریشی، ۳- بیتوجهی به «روح/خود قرآن». ...
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل در تلگراف تلگرام یا در سایت «تریبون زمانه»
⏰ زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
🔖 ۱۹۲۸ واژه
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘ای #کانت، ز قرآن بیاموز اخلاق را!
— نقش مؤلفان الله و قرآن در انحطاط اخلاقی جوامع مسلمان
✍️#بهرام_بسطامی
- «همیشه طوری رفتار کن که انسان برایت هیچوقت ابزار نباشد، بلکه به خودی خود همیشه برایت هدف باشد؛ چه خودت، چه دیگری» (ایمانوئل کانت).
- «فقط بر اساس قاعدهای عمل کن که بتوانی در عین حال بخواهی که یک قانون همگانی شود» (همو).
- «در به کار بردن خرد خویش دلیری ورز!» (کانت به نقل از هوراس).
🍂 دکتر سروش دباغ در قسمت نظرات و نقدهای کنفرانس «شوخطبعی هراسیِ اسلام»، در این تایم 1:16:00 تا 1:20:30، نقل به مضمون (با تعبیراتی از من) میگوید: «باید مراقب باشیم در نقد اسلام، به چند خطا دچار نشویم: ۱- ذات گرایی، ۲- زمانپریشی، ۳- بیتوجهی به «روح/خود قرآن». ...
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل در تلگراف تلگرام یا در سایت «تریبون زمانه»
⏰ زمان مطالعه: ۱۰ دقیقه
🔖 ۱۹۲۸ واژه
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘نشانههای وجود الله در قرآن
(۱/۲)
چکیده
الله معجزهای به محمد نداده، ولی بارها ادعا کرده که در قرآن، نشانههایی برای وجود خود، ارائه میکند (بقره٩٩)، ولی به نظر میرسد هیچ نشانهای ارائه نشده یا نشانههایی که ارائه شده، مغلطههایی سطحی بوده، نه در راستای موجه کردن ادعای سترگ محمد بن عبدالله. آیا اگر محمد فرستادۀ خدای خالق (علم و حکمت مطلق) بود، اینچنین از آوردن معجزه یا استدلالی بدون مغالطههای درشت و بدخیم، عاجز میماند؟
توضیح
الله، در مقایسه با یهوه و مسیح (که بنا به کتب مقدس مسیحیان و یهودیان، معجزاتی برای قوم خود آوردند) هیچ معجزهای برای محمد قرار نداده و در قرآن نیز صراحت دارد که معجزهای به محمد عطا نکرده و محمد معجزهای ندارد (ر.ک. شعراء ۴، اسراء ۹۰-۹۳، طه ۱۳۳ قصص ۴۸، انعام ۱۰۹-۱۱۰، انفال ۳۲-۳۴، اسراء ۵۹)، ولی ادعا کرده که نشانههای برای تصدیق وجود الله فرستادهاست.
🍂 برخی از مهمترین نشانههای وجود اللهِ قرآن را با هم مرور میکنیم:
۱- «بیگمان یکی از نشانههای الله این است که الله با رعد و برق شما را میترساند(!)» (روم۲۴) «و از جمله آيات پروردگار اين است که او برق را آشكار نمايد، كز آن بيمتان در دل است، و يا آنكه اميدتان حاصل است».
نقد: آیا واقعا ترس از رعد و برق، نشانهای برای وجودِ الله است؟! یا اینکه انسانهای جاهل و بدوی در گذشته فکر میکردند، پدیدههای طبیعی مثل خورشیدگرفتگی یا رعد و برق، نشانۀ خشم خدای آسمانهاست و با آن انسانها را تهدید میکند؟
۲- «بیگمان یکی از نشانههای الله این است که در دریاها باد میوزد، ولی اگر خدا میخواست، نمیوزید» (شوری ۳۲و ۳۳).
نقد: آیا وزیدن باد، نشانۀ قطعی وجود خدایی متشخص و با اراده، و بطور خاص، اللهِ مورد ادعای قرآن است؟! وزیدن باد، نشانۀ وجود جریان هواست و توضیحی کاملا فیزیکی منطقی در حد علوم تجربی سوم دبستان دارد.
۳- «اینکه زمین میمیرد و دوباره زنده میشود و گیاهان دوباره از زمین میرویند، نشانۀ وجود الله است» (یس۳۳).
نقد: برخی از گذشتگان، بهاشتباه فکر میکردند که درختان و زمین در زمستان میمیرند و دوباره زنده میشوند، درحالیکه ما میدانیم واقعا نمیمیرند و اگر چیزی واقعا بمیرد، امکان علمیِ دوباره زنده شدنش نیست، ولی آیا این پدیدههای طبیعی که توضیحاتی علمی در حد علوم تجربی دوره ابتدائی دارند، نشانههای وجود داشتنِ الله مورد ادعای قرآن و پیامبر بودن محمد هستند؟! ذکر این دست نشانههای طبیعی، البته در قرآن زیاد است؛ وجود آسمانها و زمین و شب و روز و ستاره و خورشید و کوه و حتی شتر، از نشانههای الله است.
۴- «اگر خدایی غیر از الله وجود داشت، آسمانها و زمین فاسد میشد» (انبیاء ۲۲).
«اگر جز خدا داشت ربى وجود / خلل راه مىيافت در هرچه بود
گر كه مىبود جز خدایی الاه، اين زمين و سپهر بودند تباه»
نقد: امکان ندارد چندین خدا، دنیا را بین خود تقسیم کنند و هر یک، قلمرو و وظایف خود را داشته باشند؟ آیا مدل چندخدایی یا ثنویت (دوخدایی)، از مدل تکخدایی، در مواجهه با برهان شر، موجهتر نیست؟ آیا آشوب و بینظمی، بخشی بنیادین و غیرقابل انکار از کیهان نیست؟ اینهمه شرور پس چیست؟
۵- «اینکه سایه وجود دارد و خورشید باعث ایجاد و گسترش سایه است، از آیات خداست و اگر این را نفهمی حیوانی و از حیوان هم نادانتری!» (فرقان ۴۴ و ۴۵).
«مىنبينى كه چون خداى مجيد / بر زمين طول سايهها بكشيد
بود ساكن اگر خدا مىخواست، مهر پس بهر سايه رهنماست»
نقد: آیا وجود سایه وجود خدا را اثبات میکند؟! برهان سایه؟! البته استدلالات قرآن، معمولا از همین دست و بسیار خام و کودکانه است و بهتر است نامش را کتابِ «فرهنگ مغالطات جهان باستان» یا «مغالطاتنامه» بگذاریم و بهعنوان یک واحد درسی، برای آموزش انواع مغالطات، با مثالهای متنوع و گوناگون در هر صفحهاش، تدریس شود.
🍂 حال آیا میدانستید دلیل پیامبر بودن پیامبران چیست؟ «دلیل پیامبری پیامبران این است که خدا میداند که آنها پیامبرند(!)» (یس۱۵ و ۱۶). میبینید که قوم پیامبران از ایشان دلیل و اثبات میخواستند و پیامبران جواب میدادند که «خدا شاهده ما پیامبریم(!)» [برای مطالعۀ بیشتر ر.ک. «برهان قاطعِ محمد: "خدا سر شاهده!"»].
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @pajhooheshgar
(۱/۲)
چکیده
الله معجزهای به محمد نداده، ولی بارها ادعا کرده که در قرآن، نشانههایی برای وجود خود، ارائه میکند (بقره٩٩)، ولی به نظر میرسد هیچ نشانهای ارائه نشده یا نشانههایی که ارائه شده، مغلطههایی سطحی بوده، نه در راستای موجه کردن ادعای سترگ محمد بن عبدالله. آیا اگر محمد فرستادۀ خدای خالق (علم و حکمت مطلق) بود، اینچنین از آوردن معجزه یا استدلالی بدون مغالطههای درشت و بدخیم، عاجز میماند؟
توضیح
الله، در مقایسه با یهوه و مسیح (که بنا به کتب مقدس مسیحیان و یهودیان، معجزاتی برای قوم خود آوردند) هیچ معجزهای برای محمد قرار نداده و در قرآن نیز صراحت دارد که معجزهای به محمد عطا نکرده و محمد معجزهای ندارد (ر.ک. شعراء ۴، اسراء ۹۰-۹۳، طه ۱۳۳ قصص ۴۸، انعام ۱۰۹-۱۱۰، انفال ۳۲-۳۴، اسراء ۵۹)، ولی ادعا کرده که نشانههای برای تصدیق وجود الله فرستادهاست.
🍂 برخی از مهمترین نشانههای وجود اللهِ قرآن را با هم مرور میکنیم:
۱- «بیگمان یکی از نشانههای الله این است که الله با رعد و برق شما را میترساند(!)» (روم۲۴) «و از جمله آيات پروردگار اين است که او برق را آشكار نمايد، كز آن بيمتان در دل است، و يا آنكه اميدتان حاصل است».
نقد: آیا واقعا ترس از رعد و برق، نشانهای برای وجودِ الله است؟! یا اینکه انسانهای جاهل و بدوی در گذشته فکر میکردند، پدیدههای طبیعی مثل خورشیدگرفتگی یا رعد و برق، نشانۀ خشم خدای آسمانهاست و با آن انسانها را تهدید میکند؟
۲- «بیگمان یکی از نشانههای الله این است که در دریاها باد میوزد، ولی اگر خدا میخواست، نمیوزید» (شوری ۳۲و ۳۳).
نقد: آیا وزیدن باد، نشانۀ قطعی وجود خدایی متشخص و با اراده، و بطور خاص، اللهِ مورد ادعای قرآن است؟! وزیدن باد، نشانۀ وجود جریان هواست و توضیحی کاملا فیزیکی منطقی در حد علوم تجربی سوم دبستان دارد.
۳- «اینکه زمین میمیرد و دوباره زنده میشود و گیاهان دوباره از زمین میرویند، نشانۀ وجود الله است» (یس۳۳).
نقد: برخی از گذشتگان، بهاشتباه فکر میکردند که درختان و زمین در زمستان میمیرند و دوباره زنده میشوند، درحالیکه ما میدانیم واقعا نمیمیرند و اگر چیزی واقعا بمیرد، امکان علمیِ دوباره زنده شدنش نیست، ولی آیا این پدیدههای طبیعی که توضیحاتی علمی در حد علوم تجربی دوره ابتدائی دارند، نشانههای وجود داشتنِ الله مورد ادعای قرآن و پیامبر بودن محمد هستند؟! ذکر این دست نشانههای طبیعی، البته در قرآن زیاد است؛ وجود آسمانها و زمین و شب و روز و ستاره و خورشید و کوه و حتی شتر، از نشانههای الله است.
۴- «اگر خدایی غیر از الله وجود داشت، آسمانها و زمین فاسد میشد» (انبیاء ۲۲).
«اگر جز خدا داشت ربى وجود / خلل راه مىيافت در هرچه بود
گر كه مىبود جز خدایی الاه، اين زمين و سپهر بودند تباه»
نقد: امکان ندارد چندین خدا، دنیا را بین خود تقسیم کنند و هر یک، قلمرو و وظایف خود را داشته باشند؟ آیا مدل چندخدایی یا ثنویت (دوخدایی)، از مدل تکخدایی، در مواجهه با برهان شر، موجهتر نیست؟ آیا آشوب و بینظمی، بخشی بنیادین و غیرقابل انکار از کیهان نیست؟ اینهمه شرور پس چیست؟
۵- «اینکه سایه وجود دارد و خورشید باعث ایجاد و گسترش سایه است، از آیات خداست و اگر این را نفهمی حیوانی و از حیوان هم نادانتری!» (فرقان ۴۴ و ۴۵).
«مىنبينى كه چون خداى مجيد / بر زمين طول سايهها بكشيد
بود ساكن اگر خدا مىخواست، مهر پس بهر سايه رهنماست»
نقد: آیا وجود سایه وجود خدا را اثبات میکند؟! برهان سایه؟! البته استدلالات قرآن، معمولا از همین دست و بسیار خام و کودکانه است و بهتر است نامش را کتابِ «فرهنگ مغالطات جهان باستان» یا «مغالطاتنامه» بگذاریم و بهعنوان یک واحد درسی، برای آموزش انواع مغالطات، با مثالهای متنوع و گوناگون در هر صفحهاش، تدریس شود.
🍂 حال آیا میدانستید دلیل پیامبر بودن پیامبران چیست؟ «دلیل پیامبری پیامبران این است که خدا میداند که آنها پیامبرند(!)» (یس۱۵ و ۱۶). میبینید که قوم پیامبران از ایشان دلیل و اثبات میخواستند و پیامبران جواب میدادند که «خدا شاهده ما پیامبریم(!)» [برای مطالعۀ بیشتر ر.ک. «برهان قاطعِ محمد: "خدا سر شاهده!"»].
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @pajhooheshgar
Telegram
نقدآگین
📚برهان قاطعِ محمد: "خدا سر شاهده!"
✍️#بهرام_بسطامی
#يادداشت
#نقد_اسلام #نقد_قرآن #اعجاز_قرآن #مغلطجات #جوادی_آملی
⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۰ دقیقه
🗄پست مرتبط:
📽گزارشی از کلیشههای واکاوی نشدهی تاریخ اسلام توسط دکتر جی. اسمیت
◼️راز بزرگ اسلام (آشکار…
✍️#بهرام_بسطامی
#يادداشت
#نقد_اسلام #نقد_قرآن #اعجاز_قرآن #مغلطجات #جوادی_آملی
⏰ زمان تقریبی مطالعه: ۱۰ دقیقه
🗄پست مرتبط:
📽گزارشی از کلیشههای واکاوی نشدهی تاریخ اسلام توسط دکتر جی. اسمیت
◼️راز بزرگ اسلام (آشکار…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👳🏿♂️ در اینجا، قرآن توسط خمینی (بعنوان نماد اسلام فقاهتی) تحریفِ بزرگی میشود. حداقل قرآن، وقتی از «رفع فتنه» میگوید، منظورش بنا به آیات توبه و ممتحنه، پایاندهی به فتنههاییست که مشرکان با پیمانشکنی بدان مبادرت ورزیدند؛ یعنی بر هم زدنِ مجدد امنیت فیزیکی-روانی مردمی که سالها، از بستگان، همسایگان و قبایلشان بودند، بصرف تفاوت عقیده، نه «رفع فتنه از عالم» و آن هم «جنگ عقیدتی»؛ بخاطر همین، تأکید میکند با مشرکانی که پیمان نشکستهاند، پیمان نگه دارید و نیکی کنید که خدا این امر را دوست دارد.
👳🏿♂️ خمینی بنا بر احادیث و سنت (که از جهت تحریف، بسی رسواتر و بیاعتبارتر از قرآناند)، تفسیری بنیادگرایانه ارائه میدهد و مفهوم جهاد را در ترمی استفاده میکند که اگر اسرائیل/غرب نیز از آن بهره بگیرند، باید شبانهروز به خاورمیانه و سایر نقاط لشکرکشی کنند تا همه را یهودی/مسیحی کنند و فتنۀ انحراف از دین حق و غلتیدن به ضلالتِ دین باطل را برطرف کنند؛ چونانکه بسادگی برای صدام مسلمان، لفظ کافر را بکار برده تا جنگی سیاسی را بدل به جنگ عقیدتی و جهاد اسلامی (در معنایی فقهی) کند.
✍🏻 #بهرام_بسطامی
#آخوندیسم
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
👳🏿♂️ خمینی بنا بر احادیث و سنت (که از جهت تحریف، بسی رسواتر و بیاعتبارتر از قرآناند)، تفسیری بنیادگرایانه ارائه میدهد و مفهوم جهاد را در ترمی استفاده میکند که اگر اسرائیل/غرب نیز از آن بهره بگیرند، باید شبانهروز به خاورمیانه و سایر نقاط لشکرکشی کنند تا همه را یهودی/مسیحی کنند و فتنۀ انحراف از دین حق و غلتیدن به ضلالتِ دین باطل را برطرف کنند؛ چونانکه بسادگی برای صدام مسلمان، لفظ کافر را بکار برده تا جنگی سیاسی را بدل به جنگ عقیدتی و جهاد اسلامی (در معنایی فقهی) کند.
✍🏻 #بهرام_بسطامی
#آخوندیسم
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📺 ضرورتِ شجاعت در بیان آزادانۀ افکار
— اشارتی به سرکوبِ شدیدِ علامه سید محمدحسین طباطبایی در حوزه
🎙آیتالله #کمال_حیدری
🖌 زبان کلیپ: عربی و بدون زیرنویس | خلاصهکلیپ: #عبدالله و #بهرام_بسطامی
🍂 عزیزانم! نکتۀ مهمی را در ساحت نظر و عمل به شما گوشزد میکنم. هر وقت در خود تواناییِ واقعی و حرفی درخور برای طرح و عرضه یافتید، خود را مقابل بزرگان عرضه کنید و از هیچ امری نترسید؛ از هیچ چیز نترسید. حتی اگر در زمان شما، چهار پنج نفر علیهتان فتوایی صادر کردند، ذرهای نترسید، ذرهای! عزیزانم! تاریخ بیشک حقّ شما را ادا خواهد کرد! مطمئن باشید عزیزانم و تاریخ مشخص میکند چه کسی در یادها خواهد ماند. در زمان خودتان، با شما بیرحمی خواهند کرد، اما نهایتا یک سده بعد، ورق خواهد برگشت و حقایق آشکار خواهد شد. نمونهاش علی بن ابیطالب که ۷۰-۸۰ سال بر منابرِ بنیامیه لعنت میشد، ولی در حال حاضر، کسی که بر مسلک بنیامیه است هم علی را بیشتر از بنیامیه قبول دارد. این یک اصل است؛ پس هرگز نترسید.
🍂 مثالِ دیگر از این اصل، سرنوشت ملاصدراست، یا سید محمدحسین طباطبایی که همعصر همۀ ماست. آقای بروجردی بنا به مصالحی باور داشت که فلسفه نباید تدریس شود که در اول کتاب «اصول تفسیر» خود، ماجرایش را نوشتهام، و بسیار به من ایراد گرفتند و حمله کردند بابت حرفم، درحالیکه بینی و بین الله، من باور دارم آقای بروجردی، مردی بزرگ بود و فقط در این مورد خاص با مشی او مخالفم؛ آقای طباطبایی نیز با بروجردی در این زمینه مخالف بود. به همین خاطر گفتهبود «تو به تکلیفت عمل میکنی و من نیز به تکلیف خود عمل میکنم». طباطبایی در جواب آیتالله بروجردی پیام دادهبود که «اگر تمامِ درها به روی من بستهشود، در خیابانها مینشینم و فلسفه درس میدهم؛ اما چرا شما که با من میجنگید و دشمنی میکنید، ممر معاشِ طلبههایم را نیز وارد این نزاع کردهاید؟». چرا که شهریۀ شاگردانش را نیز قطع کردهبودند. به بروجردی میگوید، «این دیگر چه کاریست؟ با من میخواهید بجنگید، چرا معیشتِ این افراد محتاج و مسکین و ضعیف را قطع میکنید؟». این رفتارهای سرکوبگرایانه، رفتار جدیدی نیست.
🍂 شیخ مصباح بارها این خاطره را بیان میکرد که کل قم را میگشتند تا خانهای برای اجاره برای آقای طباطبایی پیدا کنند، و تا میفهمیدند که فلسفه درس میدهد، به او خانه اجاره نمیدادند، چون معتقد بودند خانهشان با این کار (تدریس فلسفه) نجس میشود!
🍂 و آقای طباطبایی در آخر عمرش در خانه/اتاقی ۲۰ متری زندگی میکرد که نصفش برای خانوادهاش بود و نصفش محل درس و با پردهای میانشان مرز کشیدهبود. حالا کسانی که مقابلش ایستادند چقدر در تاریخ اثرگذار بودند و اکنون یادی از آنها باقی ماندهاست و او در چه جایگاهیست؟ در خانهای نیست که میراث طباطبایی موجود نباشد و همه به تفسیر المیزان او رجوع میکنند و ۹۰۰ مقاله و کتاب در مورد طباطبایی تا به امروز نوشته شدهاست؛ درحالیکه دهها نفری که مقابل او ایستادند و با او مخالفت کردند، قبرشان نیز مشخص نیست که کجاست!
🍂 یکی از مراجع بزرگ و مشهور به من گفته که «صبر پیشه کن! نه به پشتت نگاه کن، نه به راست و نه چپ. به جلو نگاه کن و به پیش برو! و وقتی خدا بندهای را نعمتی میبخشد، حتما او را با بلایا میآزماید». من مدعی نیستم که هر چه میگویم درست است و هر چه دیگران میگویند، خطاست؛ بلکه افکار نوییست که طرحافکنی کردهام.
#آخوندیسم #تفکر_انتقادی
#ترجمه #اختصاصی_نقدآگین
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— اشارتی به سرکوبِ شدیدِ علامه سید محمدحسین طباطبایی در حوزه
🎙آیتالله #کمال_حیدری
🖌 زبان کلیپ: عربی و بدون زیرنویس | خلاصهکلیپ: #عبدالله و #بهرام_بسطامی
🍂 عزیزانم! نکتۀ مهمی را در ساحت نظر و عمل به شما گوشزد میکنم. هر وقت در خود تواناییِ واقعی و حرفی درخور برای طرح و عرضه یافتید، خود را مقابل بزرگان عرضه کنید و از هیچ امری نترسید؛ از هیچ چیز نترسید. حتی اگر در زمان شما، چهار پنج نفر علیهتان فتوایی صادر کردند، ذرهای نترسید، ذرهای! عزیزانم! تاریخ بیشک حقّ شما را ادا خواهد کرد! مطمئن باشید عزیزانم و تاریخ مشخص میکند چه کسی در یادها خواهد ماند. در زمان خودتان، با شما بیرحمی خواهند کرد، اما نهایتا یک سده بعد، ورق خواهد برگشت و حقایق آشکار خواهد شد. نمونهاش علی بن ابیطالب که ۷۰-۸۰ سال بر منابرِ بنیامیه لعنت میشد، ولی در حال حاضر، کسی که بر مسلک بنیامیه است هم علی را بیشتر از بنیامیه قبول دارد. این یک اصل است؛ پس هرگز نترسید.
🍂 مثالِ دیگر از این اصل، سرنوشت ملاصدراست، یا سید محمدحسین طباطبایی که همعصر همۀ ماست. آقای بروجردی بنا به مصالحی باور داشت که فلسفه نباید تدریس شود که در اول کتاب «اصول تفسیر» خود، ماجرایش را نوشتهام، و بسیار به من ایراد گرفتند و حمله کردند بابت حرفم، درحالیکه بینی و بین الله، من باور دارم آقای بروجردی، مردی بزرگ بود و فقط در این مورد خاص با مشی او مخالفم؛ آقای طباطبایی نیز با بروجردی در این زمینه مخالف بود. به همین خاطر گفتهبود «تو به تکلیفت عمل میکنی و من نیز به تکلیف خود عمل میکنم». طباطبایی در جواب آیتالله بروجردی پیام دادهبود که «اگر تمامِ درها به روی من بستهشود، در خیابانها مینشینم و فلسفه درس میدهم؛ اما چرا شما که با من میجنگید و دشمنی میکنید، ممر معاشِ طلبههایم را نیز وارد این نزاع کردهاید؟». چرا که شهریۀ شاگردانش را نیز قطع کردهبودند. به بروجردی میگوید، «این دیگر چه کاریست؟ با من میخواهید بجنگید، چرا معیشتِ این افراد محتاج و مسکین و ضعیف را قطع میکنید؟». این رفتارهای سرکوبگرایانه، رفتار جدیدی نیست.
🍂 شیخ مصباح بارها این خاطره را بیان میکرد که کل قم را میگشتند تا خانهای برای اجاره برای آقای طباطبایی پیدا کنند، و تا میفهمیدند که فلسفه درس میدهد، به او خانه اجاره نمیدادند، چون معتقد بودند خانهشان با این کار (تدریس فلسفه) نجس میشود!
🍂 و آقای طباطبایی در آخر عمرش در خانه/اتاقی ۲۰ متری زندگی میکرد که نصفش برای خانوادهاش بود و نصفش محل درس و با پردهای میانشان مرز کشیدهبود. حالا کسانی که مقابلش ایستادند چقدر در تاریخ اثرگذار بودند و اکنون یادی از آنها باقی ماندهاست و او در چه جایگاهیست؟ در خانهای نیست که میراث طباطبایی موجود نباشد و همه به تفسیر المیزان او رجوع میکنند و ۹۰۰ مقاله و کتاب در مورد طباطبایی تا به امروز نوشته شدهاست؛ درحالیکه دهها نفری که مقابل او ایستادند و با او مخالفت کردند، قبرشان نیز مشخص نیست که کجاست!
🍂 یکی از مراجع بزرگ و مشهور به من گفته که «صبر پیشه کن! نه به پشتت نگاه کن، نه به راست و نه چپ. به جلو نگاه کن و به پیش برو! و وقتی خدا بندهای را نعمتی میبخشد، حتما او را با بلایا میآزماید». من مدعی نیستم که هر چه میگویم درست است و هر چه دیگران میگویند، خطاست؛ بلکه افکار نوییست که طرحافکنی کردهام.
#آخوندیسم #تفکر_انتقادی
#ترجمه #اختصاصی_نقدآگین
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین