نقدآگین
9.33K subscribers
2.43K photos
1.48K videos
65 files
4.09K links
«حقیقت، خواستار نقد است؛ نه مدح»
— بررسی پدیدارهای فرهنگی با رویکردی انتقادی

🔗 نقدآگين در پلتفرم‌ها:
t.me/Naqdagin/6435
⚡️⚡️توضیح ضروری:
t.me/Naqdagin/6155
Download Telegram
📘درسی از اسپینوزا

✍🏻 #مهدی_رضاییان

🍂 یکی از نکاتی که اسپینوزا در کتاب «اخلاق» مطرح می‌کند، این است که اگر چیزی در جهان (هر چیزی)، طورِ دیگری بود، جوهر یا خدا باید طور دیگری می‌بود، و این امری مهمل است. به بیان ساده‌تر، اگر ممکن بود چیزی در جهان «طورِ دیگری» باشد، خدا باید طور دیگری می‌بود. حتی اگر یک سنگ در طبیعت در جای خود نبود، خدا باید طور دیگری می‌بود. از همین قضیه می‌توان نتیجه گرفت که مثلا خدا، نمی‌تواند تقدیر کسی را عوض کند، یا به دلخواه خود، کارهایی را انجام دهد و جریان امور را عوض کند. به عبارت دیگر، خدا خودش تابعِ نظمِ طبیعت است. اما دلیل این حرف چیست؟

🍂 دلیلش بر این قضیه استوار است که «خدا بر اساس ضرورتِ طبیعتِ خود» عمل می‌کند، و این بدان معناست که قوانین طبیعت، همان قوانین اعمالِ خدا هستند، و این دو نمی‌توانند «دو چیزِ متمایز» باشند. اگر متمایز بودند، آن‌گاه خدا ناقص می‌بود و نامتناهی نبود، زیرا قوانینی در «بیرون» از خودش، او را مرزبندی می‌کردند. از طرف دیگر، خدا نمی‌تواند طور دیگری باشد؛ زیرا «یک جوهر» بیشتر نمی‌تواند در هستی باشد، و آن جوهر نیز درون‌ماندگار است.

🍂 به همین دلیل است که وقتی دینداران از تغییر «قضا و قدر» صحبت می‌کنند، یا از «خواست» خدا و «حکمت» خدا سخن می‌گویند، تلویحا قائل به این هستند که خدا ناقص است، و خدا می‌توانست طورِ دیگری باشد. کسانی که گمان می‌کنند با «دعا» کردن، سرنوشت‌شان تغییر می‌کند، یا اعتقاد دارند خدا کارهایی را انجام می‌دهد و بعدا می‌تواند آن کارها را عوض کند، مهمل می‌گویند.

🍂 برای مثال، شما اکنون در حال خواندنِ این پستِ تلگرامی هستید؛ در صورتی که به این معتقد باشید که خدا اگر می‌خواست، می‌توانست کاری کند که شما اکنون در حال خواندن این پست نباشید، اعتقادتان مهمل و غیرعقلانی است. خدا نمی‌تواند فعلی که انجام دادید، یا قرار است بنا به علت‌های مشخص انجام دهید، را عوض کند؛ خدا نمی‌تواند از تجاوزِ متجاوز به یک کودک جلوگیری کند؛ خدا نمی‌تواند از بدنیا آمدنِ یک نوزادِ ناقص جلوگیری کند؛ زیرا به این رویدادها، علت‌های مشخصی تعلق گرفته‌است که از «ضرورتِ طبیعتِ الاهی» (neccessity of the divine nature) ناشی می‌شوند.


#فلسفیدن #هستی‌کاوی #نقد_ادیان



🌾 @Naqdagin
📘تلقین یا indoctrination چیست؟
— به‌مناسبتِ خبر تعطیلیِ مراکز تفریحی در سیزده‌بدر
(۱/۲)
✍🏻 #مهدی_رضاییان

🍂 تلقین یا indoctrination فرآیندی‌ست سیستماتیک و نظام‌مند از تثبیت‌شدنِ مجموعه‌ای از باورها، عقاید، ایدئولوژی‌ها، و اصول اخلاقیاتی در یک فرد، که معمولا از کودکی و نوجوانی آغاز می‌شود، به هدفِ شکل دادن به جهان‌بینیِ انسان‌ها از کودکی، و جهت‌دهی به افکار و گرایشات و رفتارها برای تطبیق‌یافتن و جا گرفتن در یک ایدئولوژیِ خاص یا زیستنِ مطیعانه در یک سیستم یا یک حکومتِ ایدئولوژیک.

مثال: در روز شهادت حضرت علی، نباید تفریح کنیم.

🍂 معمولا تلقین به روش‌های گوناگونی صورت می‌گیرد و نتایج مختلفی دارد. برخی از این فرآیندها به شرح زیر است:

1️⃣ آموزش و پرورش: کودک تحتِ آموزش‌های ایدئولوژیک و مذهبی قرار می‌گیرد و اصولِ اعتقادی و تاریخِ دین و ایدئولوژیِ مربوطه، به صورت فکت‌های غیرِ قابلِ انکار به کودک آموزانده می‌شود. نظم و دیسیپلینی را که در مدارس اجرا می‌شود نیز با ایدئولوژی و مذهب می‌آمیزند تا نه‌تنها محتوا، بلکه فُرمِ بدن-ذهنِ کودک همجهت با ایدئولوژی و مذهب گردد.

مثال: آموزش دینی در مدارس ایران، و «الله اکبر، «خامنه‌ای رهبر» گفتن در صف مدارس، نماز اجباری در نمازخانۀ مدارس، خواندن قرآن سر صف، برگزاری جشن‌ها و عزاداری‌ها در حیاط مدرسه و غیره.

2️⃣ سنت‌ها و مراسم‌ها: کودک تحتِ آموزش و تاثیرِ سازمان‌های ایدئولوژیک و مذهبیِ جامعه قرار می‌گیرد، از پدر و مادر گرفته تا مراکز مذهبی مثل مساجد و کلیساها. برای کودک به تدریج این مراسمات و سنت ه‌ و سازمان‌ها «نرمال» به نظر می‌رسند، و اگر در جامعه‌ای چنین سنت‌هایی نباشد، آن را «غیر نرمال» خواهد دانست.

مثال: مجبور کردن کودک به نماز خواندن و مسجد رفتن یا شادی‌ نکردن در روزهای عزای مذهبی، نخوردن گوشت خوک و غیره.

3️⃣ فشارِ نظیر یا تأثیرِ اطرافیان:
کودک تحتِ فشارِ نظیر (peer pressure) در جامعه و در جمع دوستان، آشنایان و خانواده، و نیز کلیتِ جهتِ یک جامعه قرار می‌گیرد. فشارِ نظیر باعث می‌شود کودک هرگز در جهتِ خلافِ آنچه جامعه از او می‌خواهد حرکت نکند؛ زیرا در این صورت، مورد مجازات قرار می‌گیرد. کودک شرطی می‌شود که هم‌جهت با اکثریت قرار گیرد، و هرچه هم جهت‌تر باشد، بیشتر پاداش می‌بیند و این پروسه بیشتر تحکیم می‌شود. در صورتِ هم‌جهت نبودنِ با جمع، فرد از گروه خواه‌ناخواه طرد و حذف می‌شود، و این مسئله یکی از بزرگترین ترس‌ها را در فرد ایجاد می‌کند.

4️⃣ تاثیر رسانه‌ها
: معمولا در یک حکومتِ ایدئولوژیک یا مذهبی، رسانه‌ها در جهتِ تحکیمِ ایدئولوژی و مذهبِ خاصِ حاکمان کار می‌کنند. رادیو و تلویزیون، روزنامه‌ها، اینترنت و غیره تحتِ تدابیر شدیدِ سانسورچی‌ها، و کارشناسانِ جهت‌دهی به افکارِ عمومی قرار می‌گیرد. حتی هنر، چه موسیقی چه فیلم و چه هنرهای دیگر، فیلترشده و سانسورشده و طبقه‌بندی‌شده به‌دست مخاطبان می‌رسد. کودک در چنین فضایی بزرگ می‌شود، و چون همگان را تابع این اوضاع می‌بیند، برایش نرمالیزه و طبیعی می‌شود.

5️⃣ پاداش، ارعاب و تنبیه: فرد از کودکی تحت قوانینی زندگی می‌کند که هم‌جهت بودن با ایدئولوژی و مذهب پاداش می‌بیند، و تخطی از فرامین ایدئولوژیک و مذهبی، مجازات می‌شود. بدین ترتیب، فرد ارزش‌هایش را بین دو طبقه دسته‌بندی می‌کند: خوب آن‌هایی‌ست که پاداش می‌بینند، و بد آن‌هایی است که مجازات می‌شوند.

والدین نیز در این فرآیند دخیلند و آن را تثبیت می‌کنند. برای مثال، در جامعۀ ایرانی، پدرها همیشه به فرزندان توصیه می‌کنند که «سیاسی نباش!». این عبارت به طور خلاصه یعنی اینکه، سعی نکن نقدی به ایدئولوژی حکومتی وارد کنی و هیچ حرکتی در جهتِ خلافِ آنچه بر تو فرمان می‌راند، انجام نده؛ زیرا مجازات سنگینی در انتظارت خواهد بود. فرآیند ترساندن و ارعاب، معمولا یکی از بهترین و موثرترین روش‌ها برای تحکیم ایدئولوژی‌ست. بستنِ پارکها و مراکز تفریحی در روز سیزده بدر نیز مثالِ بارزِ آن است.

(ادامه دارد)


🌾 @Naqdagin
📘تلقین یا indoctrination چیست؟
— به‌مناسبتِ خبر تعطیلیِ مراکز تفریحی در سیزده‌بدر
(۲/۲)
✍🏻 #مهدی_رضاییان

🍂 طیِ این فرآیند‌ها، کودک و نوجوان آموزش می‌بیند، و افکار و باورها و رفتارهایش کانالیزه و جهت‌دهی می‌شوند. این اتفاق، به‌سادگی موجب می‌شود که «ارزش»های تحمیل‌شده، در فرد «درونی» شوند، یعنی فرد پس از مدتی به‌راحتی می‌گوید «من با عقلِ خودم به این ارزش‌ها رسیده‌ام، این‌ها ارزش‌های خودم هستند، این‌ها باورهای خودم هستند و من با استدلال از آن‌ها دفاع می‌کنم و هیچ‌کس در زندگی من نمی‌تواند آن‌ها را از من بگیرد؛ زیرا هیچ‌کس جز خودم آن‌ها را به من نداده‌است». این دیالوگِ درونی در فرد شکل می‌گیرد، زیرا ارزش‌هایی که در فرایند تلقین و indoctrination به او بار شده‌است، حالا عمیقاً «درونی» گشته‌اند. در این مرحله، فرد فکر می‌کند «اخلاقیاتِ» شخصی (مورالیتی) خود را خودش به خودش داده‌است. این مرحله محکم‌ترین و امن‌ترین مرحله تثبیتِ ایدئولوژی در افراد است، و حکومت‌ها از این‌جا به بعد نه تنها هزینه‌ای نمی‌کنند، بلکه حمایتِ افراد را نیز کسب می‌کنند.

🍂 برای مثال، افراد در روز سیزده بدر، برای تفریح کردن، با اینکه تحتِ ارعابِ حکومتی قرار گرفته‌اند، اما می‌گویند: «هرچند اعتقادی به این چیزها ندارم، ولی خُب زشته. نباید بی‌حرمتی کرد». فرد در اینجا دچارِ «درونی شدنِ تلقین» گشته‌است، و به‌هیچ‌وجه نمی‌توان او را قانع کرد که ارزش‌هایش و حرمت‌هایی را که رعایت می‌کند، از خودِ او نیستند.

🍂 و در نهایت، فراتر از تمامِ این مراحل، فرد به سوگیریِ شناختی مبتلا می‌شود. سوگیریِ شناختی نه‌تنها به پیش‌فرض‌ها و باورهای تثبیت‌شده مربوط است (یعنی فرد جهان‌بینیِ خاصِ خود را با پیش‌فرض‌هایی می‌سازد، که قبلا به او تحمیل شده)، بلکه باقیِ عمرش، تمامِ دیتاها و اطلاعات و دانش‌هایی را که کسب می‌کند، با این پیش‌فرض‌ها و باورها «هم‌جهت» می‌کند. به همین دلیل پیش می‌آید که پرفسورِ «فیزیکِ کوانتوم» دربارۀ «معراج پیامبر» صحبت می‌کند، و «متخصص جراح مغز و اعصاب» توصیه می‌کند که «در روز شهادت امام علی، تفریح و خوشحالی نکنیم».


#تفکر_انتقادی #حکومت_اسلامی



🌾 @Naqdagin | @amorDei_amorFati