📘کاوۀ زمانه با صدای زنانه
(۲/۲)
✍️#رضا_نساجی
🍂 باری، بهجای لاسزدن با ادیان و اساطیر کهن (بهجای اسطوره و دینی دیگر)، یا ستودن قهرمان قومی و پهلوان مردانه در جهانی که انسانباوری فارغ از قوالب، جای اندیشههای تنگنظرانه را گرفته، باید دقت داشت که اسطورهای به کار امروز میآید که انسان را بستاید (مقایسه کنید با اسطورهی یونانی پرومتئوس که دور از چشم زئوس، آتش را برای انسانها ارمغان آورد) و ایزدان را هیچ بشمارد (نظیر ستیز انسانها با خدایان، در حماسهی گیلگمش و اسطورههای یونان)؛ انسان را فارغ از تخمه و دود ارج نهد و گردنکشان علیه مردم – نه خدایان – را سر جایشان بنشاند و مردان و زنان دانا و دادخواه را بر کرسی داد بنشاند.
🍂 از این منظر، در ایران امروز، که فریدونهای دروغین، سیاوشهای سیاهباز و گردآفریدهای دروغزن کم نیستند، کاوهی آهنگر و گرمایل و ارمایل دانا هم در شمار بسیارند و در شجاعت نادر، با این تفاوت که بیشترِ ایشان زناناند.
🍂 اگر در داستان ضحاک ماردوش، ارمایل و گرمایل خود را در مقام خوالیگر به خورشخانهی درگاه ضحاک میرسانند تا با آمیختن مغز یک حیوان با مغز انسان برای تغذیهی مارها، هر روز یک نفر را از مرگ نجات دهند و آن مردان جوان رسته از مرگ که در آینده سربازان سپاه قیام خواهند بود، بزعم حکیم طوس، مردمان کردزبان ایرانزمیناند:
«کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد / کز آباد ناید به دل بَرْش یاد»،
🍂 اکنون آن چند گردآفرید این سالهای سخت، به صدهزاران مانند کاوه، ارمایل و گرمایل، رستم و رهام، آرش و اسفندیار، سهراب و سیاوش، فرهاد و فرامرز، بیژن و بهرام، زال و زواره و... در کار هستند که عمده از زناناند.
🍂 آنکه فریاد میآورد که ضحاک را زیر خاک خواهد کشید، کاوهی زمانهی خود است با صدای رسای زنانه. نامش را بر درفشها باید نوشت.
🖌پینوشت #راتین_مهراسپند:
🍂 این خوانش الحادی از جمشید را خیلی میپسندم و چند جایی بدان اشاره کردهام (رجوع کنید به: در بزم جمشید)، ولی فروکاست داستان جمشید به الحاد صرف، وزنه اسطورهایاش را از قلم میاندازد.
🍂 بحث در اینجا، بر سر چهرهای ارکهتایپی است، نه یک مرد سیاسی صرف. مهم الحاد نیست، بلکه ایدهآلهاییست که نام جمشید به آنها گره خورده و آن ایدهآلها، در سرتاسر شاهنامه، جهت داستانها را تعیین میکنند؛ مسئله در ایدۀ «شهریاری نیک»، در «شهریاری» نیست، در «نیکی» و «گیتیفروزی»ست؛ به این معنا، فریدون نیز به همان اندازه «جمشیدی»ست که «رستم و کیخسرو.»
🍂 این ایدهها بر فراز همه نظامهای سیاسی چپ و راست میایستند و معیار داوری درباره انها هستند. شما چپ باش یا راست باش، خدا پرست یا دیوپرست باش، ولی «گیتیفروز و جوانساز جهان» نباش، طبق این معیارها محکومی؛ در میان لشگر افراسیاب باش و پیران ویسه باش، زیبا و ارجمندی! شاه ایرانزمین باش، ولی دردآفرین، رستمی پیدا میشود که بر سرت داد بکشد «بیعقلی، نادانی، همه کارت از یکدگر بدتر است!».
🍂 اما در مورد مفهوم «کرد»، باید گفت که در بخش ضحاک شاهنامه، منظور لزوما «قوم یا زبان کردی» نیست. «کرد» در شاهنامه، به قوم خاصی اشاره ندارد و بیشتر منظور «ایلات شبانکاره» هستند؛ برای همین ما «دهکرد» داریم یا در استان فارس منطقه به نام کرد. این مفهوم قوم و قومیت، به شکلی که امروز در فضای سیاسی مطرح میشود، از عدم درک صحیح «ترکیب جمعیتی ما» نشات گرفته؛ ما انسان «شهرنشین» انسان «روستانشین» و انسان «عشیرهای» داشتیم؛ مسعودی هم عشایر را تحت عنوان کُرد معرفی میکند.
➖➖➖
🌾 @RezaNassaji
🌾 @Naqdagin
(۲/۲)
✍️#رضا_نساجی
🍂 باری، بهجای لاسزدن با ادیان و اساطیر کهن (بهجای اسطوره و دینی دیگر)، یا ستودن قهرمان قومی و پهلوان مردانه در جهانی که انسانباوری فارغ از قوالب، جای اندیشههای تنگنظرانه را گرفته، باید دقت داشت که اسطورهای به کار امروز میآید که انسان را بستاید (مقایسه کنید با اسطورهی یونانی پرومتئوس که دور از چشم زئوس، آتش را برای انسانها ارمغان آورد) و ایزدان را هیچ بشمارد (نظیر ستیز انسانها با خدایان، در حماسهی گیلگمش و اسطورههای یونان)؛ انسان را فارغ از تخمه و دود ارج نهد و گردنکشان علیه مردم – نه خدایان – را سر جایشان بنشاند و مردان و زنان دانا و دادخواه را بر کرسی داد بنشاند.
🍂 از این منظر، در ایران امروز، که فریدونهای دروغین، سیاوشهای سیاهباز و گردآفریدهای دروغزن کم نیستند، کاوهی آهنگر و گرمایل و ارمایل دانا هم در شمار بسیارند و در شجاعت نادر، با این تفاوت که بیشترِ ایشان زناناند.
🍂 اگر در داستان ضحاک ماردوش، ارمایل و گرمایل خود را در مقام خوالیگر به خورشخانهی درگاه ضحاک میرسانند تا با آمیختن مغز یک حیوان با مغز انسان برای تغذیهی مارها، هر روز یک نفر را از مرگ نجات دهند و آن مردان جوان رسته از مرگ که در آینده سربازان سپاه قیام خواهند بود، بزعم حکیم طوس، مردمان کردزبان ایرانزمیناند:
«کنون کُرد از آن تخمه دارد نژاد / کز آباد ناید به دل بَرْش یاد»،
🍂 اکنون آن چند گردآفرید این سالهای سخت، به صدهزاران مانند کاوه، ارمایل و گرمایل، رستم و رهام، آرش و اسفندیار، سهراب و سیاوش، فرهاد و فرامرز، بیژن و بهرام، زال و زواره و... در کار هستند که عمده از زناناند.
🍂 آنکه فریاد میآورد که ضحاک را زیر خاک خواهد کشید، کاوهی زمانهی خود است با صدای رسای زنانه. نامش را بر درفشها باید نوشت.
🖌پینوشت #راتین_مهراسپند:
🍂 این خوانش الحادی از جمشید را خیلی میپسندم و چند جایی بدان اشاره کردهام (رجوع کنید به: در بزم جمشید)، ولی فروکاست داستان جمشید به الحاد صرف، وزنه اسطورهایاش را از قلم میاندازد.
🍂 بحث در اینجا، بر سر چهرهای ارکهتایپی است، نه یک مرد سیاسی صرف. مهم الحاد نیست، بلکه ایدهآلهاییست که نام جمشید به آنها گره خورده و آن ایدهآلها، در سرتاسر شاهنامه، جهت داستانها را تعیین میکنند؛ مسئله در ایدۀ «شهریاری نیک»، در «شهریاری» نیست، در «نیکی» و «گیتیفروزی»ست؛ به این معنا، فریدون نیز به همان اندازه «جمشیدی»ست که «رستم و کیخسرو.»
🍂 این ایدهها بر فراز همه نظامهای سیاسی چپ و راست میایستند و معیار داوری درباره انها هستند. شما چپ باش یا راست باش، خدا پرست یا دیوپرست باش، ولی «گیتیفروز و جوانساز جهان» نباش، طبق این معیارها محکومی؛ در میان لشگر افراسیاب باش و پیران ویسه باش، زیبا و ارجمندی! شاه ایرانزمین باش، ولی دردآفرین، رستمی پیدا میشود که بر سرت داد بکشد «بیعقلی، نادانی، همه کارت از یکدگر بدتر است!».
🍂 اما در مورد مفهوم «کرد»، باید گفت که در بخش ضحاک شاهنامه، منظور لزوما «قوم یا زبان کردی» نیست. «کرد» در شاهنامه، به قوم خاصی اشاره ندارد و بیشتر منظور «ایلات شبانکاره» هستند؛ برای همین ما «دهکرد» داریم یا در استان فارس منطقه به نام کرد. این مفهوم قوم و قومیت، به شکلی که امروز در فضای سیاسی مطرح میشود، از عدم درک صحیح «ترکیب جمعیتی ما» نشات گرفته؛ ما انسان «شهرنشین» انسان «روستانشین» و انسان «عشیرهای» داشتیم؛ مسعودی هم عشایر را تحت عنوان کُرد معرفی میکند.
➖➖➖
🌾 @RezaNassaji
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘علیه لفاظی غیرعلمی برخیزیم!
— پاسخی به متن #حسن_محدثی و نقد میری در باب کودکهمسری
✍️#رضا_نساجی
🍂 جواد میری به مطلب «علیه کودکهمسری برخیزیم!» حسن محدثی، پاسخی داده، که کودکهمسری را از شمول مفهوم «فرهنگ قبیلهای» خارج میکند؛ زیرا به زعم میری «دختران صغیر بریتانیایی هم که حامله میشوند و بچه به دنیا میآورند و "ازدواج" هم نمیکنند (نه واجد مشروعیت قانونی پیوندشان هست و نه واجد مقبولیت فرهنگی) در وضعیت سختتری هم بسر میبرند ولی ما بهعنوان جامعهشناس که در وضعیت توسعهنیافتگی مستقر هستیم و ازدواج صغیران را علامت قبیلگی میدانیم از منظر جامعهشناسی وضعیت بریتانیا را که در موقعیت توسعهیافتگی هم قرار دارد چه نوع فرهنگی میتوانیم بنامیم؟»
🍂 محدثی البته چنین تعبیری در آن متن کوتاهش ندارد، ولی در مطالب دیگری در این باره نوشته و از جمله گفته که از ««فقه عقبمانده و ریشهدار در فرهنگ سنتی یا حتا قبیلهای، حقوق پیشرفتهای برای زنان استخراج نتواند شد»؛ گزارهای درست که میتواند دقیقتر شود. اگر نخست به تفاوت فرهنگ و تمدن (در معنای متعارض آلمانی و نه آنگلوساکسون که فرهنگ را ذیل تمدن میآورد) دقت کنیم و سپس سنتهای شفاهی قبیلهای را از سنتهای مکتوب دینی جدا کنیم.
🍂 در تدقیق دوم، میتوان از طالبان افغانستان مثال آورد که افزون بر شریعت اهل سنت حنفی (که ملاک آن باید افزون بر سنت پیامبر و خلفای راشدین در قالب کتب سیره و احادیث صحاح سته، متن مکتوب فقه امام حنفی باشد) معیار دیگر و سختگیرانهتری دارند به نام «پشتونوالی» که همان قواعد قبایل پشتون است؛ نظیر اینکه خلاف فقه اسلامی یا رسوم مسلمانان، زنان را به پردهنشینی محکوم و از ارث محروم میکند.
🌐 مطالعهٔ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۷ دقیقه
🔖 ۱۴۱۱ واژه
#نقد_روشنفکران #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
— پاسخی به متن #حسن_محدثی و نقد میری در باب کودکهمسری
✍️#رضا_نساجی
🍂 جواد میری به مطلب «علیه کودکهمسری برخیزیم!» حسن محدثی، پاسخی داده، که کودکهمسری را از شمول مفهوم «فرهنگ قبیلهای» خارج میکند؛ زیرا به زعم میری «دختران صغیر بریتانیایی هم که حامله میشوند و بچه به دنیا میآورند و "ازدواج" هم نمیکنند (نه واجد مشروعیت قانونی پیوندشان هست و نه واجد مقبولیت فرهنگی) در وضعیت سختتری هم بسر میبرند ولی ما بهعنوان جامعهشناس که در وضعیت توسعهنیافتگی مستقر هستیم و ازدواج صغیران را علامت قبیلگی میدانیم از منظر جامعهشناسی وضعیت بریتانیا را که در موقعیت توسعهیافتگی هم قرار دارد چه نوع فرهنگی میتوانیم بنامیم؟»
🍂 محدثی البته چنین تعبیری در آن متن کوتاهش ندارد، ولی در مطالب دیگری در این باره نوشته و از جمله گفته که از ««فقه عقبمانده و ریشهدار در فرهنگ سنتی یا حتا قبیلهای، حقوق پیشرفتهای برای زنان استخراج نتواند شد»؛ گزارهای درست که میتواند دقیقتر شود. اگر نخست به تفاوت فرهنگ و تمدن (در معنای متعارض آلمانی و نه آنگلوساکسون که فرهنگ را ذیل تمدن میآورد) دقت کنیم و سپس سنتهای شفاهی قبیلهای را از سنتهای مکتوب دینی جدا کنیم.
🍂 در تدقیق دوم، میتوان از طالبان افغانستان مثال آورد که افزون بر شریعت اهل سنت حنفی (که ملاک آن باید افزون بر سنت پیامبر و خلفای راشدین در قالب کتب سیره و احادیث صحاح سته، متن مکتوب فقه امام حنفی باشد) معیار دیگر و سختگیرانهتری دارند به نام «پشتونوالی» که همان قواعد قبایل پشتون است؛ نظیر اینکه خلاف فقه اسلامی یا رسوم مسلمانان، زنان را به پردهنشینی محکوم و از ارث محروم میکند.
🌐 مطالعهٔ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۷ دقیقه
🔖 ۱۴۱۱ واژه
#نقد_روشنفکران #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegraph
علیه لفاظی غیرعلمی برخیزیم!
— پاسخ به متن محدثی و نقد میری در باب کودکهمسری ✍️رضا نساجی جواد میری به مطلب «علیه کودکهمسری برخیزیم!» حسن محدثی پاسخی داده، که کودکهمسری را از شمول مفهوم «فرهنگ قبیلهای» خارج میکند؛ زیرا به زعم میری «دختران صغیر بریتانیایی هم که حامله میشوند و بچه…
📘میمون را بیموز تازیانه بزن!
✍️#رضا_نساجی
🍂 برای تحلیل منویات معظمله نباید دنبال نظریات جامعهشناسانه گشت؛ دربارهی عوارض مستی و جنون ناشی از قدرت بدون مسئولیت، تحلیل نشانههای بالینی پاسخ بهتری میدهد (۱۴۷۲ صفحه قطع وزیری ویرایش ۱۷م اطلس روانپزشکی کاپلان برایتان جا خواهد افتاد).
🍂 البته من قبلاً (اینجا) مرتکب تحلیل جامعهشناختی منویات معظمله شدهام، اما هدفم شناخت مخاطبان بودهاست. فلذا نکتهای دیگر دربارهی مخاطبان سخنان معظمله خطاب به اعضای فرقه باید اضافه کنم.
🍂 نامبرده هرگز با تودهی مردم سخن نمیگوید (حتی وقتی «آحاد مردم» را خطاب میکند) و میداند که سخنش نزد عموم پشیزی ارزش ندارد. چه وقتی مسئولیتی روی دوش کسی میگذرد (مثلا مطالبهی فرزندآوری)، چه وقتی که موضعی را تبیین کرده (نظیر تغییر معنای «مستضعف» از فرودستان به «علمای امت» یا حتی تعیین روز عید فطر خلاف رای سایر مراجع شیعه)، چه وقتی که موضعی را تحقیر و تخطئه میکند (نظیر خواست رفراندوم) تنها با «طرفداران خودش و مقامات حاکمیت» حرف میزند. نقد خواست رفراندوم هم نه پاسخ به مخالفان، بلکه تهییج موافقان خود اوست، اما این مخاطب قرار دادن هوادارا،ن لزوماً جنبهی تهییج و تقویت آنان را ندارد و گاه عمل یا محتواییست تحقیرآمیز؛ مثلاً حمایت از طالبان (که قبلا متهم به بنیادگرایی سنی، همراهی با وهابی و سلفی و نیز کشتار شیعیان افغانستان و دپیلماتهای ایرانی بودند) یا آشتی ناگهانی با عربستان سعودی بعد از تمام ادعاهای ابلهانه و اقدامات خسارتبار.
🍂 در حقیقت، معظمله طرفدارانش را هم «چیزی به حساب نمیآورد» و برایشان ارزش قائل نیست؛ بلکه روی آنان «تمرین توبیخ» (و نه حتی تشویق) صورت میدهد تا «شرطی» شوند: «میمون موز نخورده و مزد ندیده، کتک میخورد» تا بفهمد «رئیس کیست و برای چه کسی باید رقاصی کند؟» طرفداران باید آنقدر «تحقیر» شوند تا بدانند از خودشان «شخصیت مستقل»ی ندارند و نباید در ازای حمایتی که از وی میکنند (اعم از بلاغتی که بهقدر وسع خود، برای «توجیه بلاهت» وی در شبکههای اجتماعی، مقالات شبهعلمی و کتابهای سطحی به کار میبرند یا کتکی که در کوچه بابت نهی از منکر میخورند و خفتی که در خیابان از خیل دختران شجاع میکشند)، توقع «ایراد نظر مشورتی یا انتقادی» داشته باشند (کاری که جمعی از «جوانان سادهلوح عدالتخواه حکومتی» به مدت بیش از دو دهه مرتکب میشوند و هرساله گمان میکنند در دیدار افطاری با رهبری گل کاشتهاند!).
🍂 تصور معظمله از امت خود، چیزی است شبیه داستانهای نقلشده دربارهی «سادهلوحی و اطاعت محض مردم شام» در قبال معاویه ابن ابیسفیان (البته سلف ایشان میگفت که «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و تودهی میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(ع) میباشند» (صحیفه امام خمینی، جلد ۲۱، ص ۴۱۰))؛ تصویری که مفهوم «فرقه» (در معنای cult) را متبادر میکند؛ تودهی امت «ذوب در ولایت امام».
🍂 از این منظر، همانطور که بارها نوشتهام، میان «فرقهی شیعهی ولایی» با «فرقهی شیعهی رجوی» فرق چندانی نیست. انتظار لیدر فرقه آن است که مردان فرقه در صورت لزوم زنان خود را هم در اختیار رهبر قرار دهند؛ امری که گاه حتی اگر لزومی نداشته باشد، بهصورت «آزمایشی» انجام میشود تا «ایمان اعضای فرقه و اطاعتپذیری آنان» محک زده شود و افراد مردود در آزمون، بهعنوان «مرتد» طرد شوند.
🍂 رهبر فرقهای که میخواهد همچون معاویه خلاف مدعاهای پیشین، فرزندش را به جانشینی بگمارد تا خلافت اسلامی را بدل به سلطنت موروثی کند، باید از باور عمیق اعضایش مطمئن شود؛ اعضایی که ایمانشان مانند «شیعهی تنوری»، بدون چون و چرا منجر به مرگ داوطلبانه شود و حتی همچون حشاشین در شیعیان اسماعیلی و چگینیها در شیعیان صفوی، آمادهی دریدن دیگری باشند.
🍂 چنین کسانی باید پیوسته مخاطب قرار گیرند تا مبادا آموزههای قبلی فراموش شود و نیز باید همواره در آزمونهای تازه شرکت کنند تا ضمن تکرار ریزشها و رویشها (که البته این دومی شوخیست، مگر جذب مزدور)، بیاموزند که در ایمان، جای استدلال و انتقاد نیست؛ هر چه رهبر میگوید، باید عیناً اطاعت شود؛ ولو آنکه خلاف عقل، قانون، اخلاق و شرع، یا خلاف نص و سیرهی رهبر قبلی نظام، و یا حتی خلاف نص و سیرهی قبلی همین رهبر باشد.
#حکومت_اسلامی #زیستروان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
✍️#رضا_نساجی
🍂 برای تحلیل منویات معظمله نباید دنبال نظریات جامعهشناسانه گشت؛ دربارهی عوارض مستی و جنون ناشی از قدرت بدون مسئولیت، تحلیل نشانههای بالینی پاسخ بهتری میدهد (۱۴۷۲ صفحه قطع وزیری ویرایش ۱۷م اطلس روانپزشکی کاپلان برایتان جا خواهد افتاد).
🍂 البته من قبلاً (اینجا) مرتکب تحلیل جامعهشناختی منویات معظمله شدهام، اما هدفم شناخت مخاطبان بودهاست. فلذا نکتهای دیگر دربارهی مخاطبان سخنان معظمله خطاب به اعضای فرقه باید اضافه کنم.
🍂 نامبرده هرگز با تودهی مردم سخن نمیگوید (حتی وقتی «آحاد مردم» را خطاب میکند) و میداند که سخنش نزد عموم پشیزی ارزش ندارد. چه وقتی مسئولیتی روی دوش کسی میگذرد (مثلا مطالبهی فرزندآوری)، چه وقتی که موضعی را تبیین کرده (نظیر تغییر معنای «مستضعف» از فرودستان به «علمای امت» یا حتی تعیین روز عید فطر خلاف رای سایر مراجع شیعه)، چه وقتی که موضعی را تحقیر و تخطئه میکند (نظیر خواست رفراندوم) تنها با «طرفداران خودش و مقامات حاکمیت» حرف میزند. نقد خواست رفراندوم هم نه پاسخ به مخالفان، بلکه تهییج موافقان خود اوست، اما این مخاطب قرار دادن هوادارا،ن لزوماً جنبهی تهییج و تقویت آنان را ندارد و گاه عمل یا محتواییست تحقیرآمیز؛ مثلاً حمایت از طالبان (که قبلا متهم به بنیادگرایی سنی، همراهی با وهابی و سلفی و نیز کشتار شیعیان افغانستان و دپیلماتهای ایرانی بودند) یا آشتی ناگهانی با عربستان سعودی بعد از تمام ادعاهای ابلهانه و اقدامات خسارتبار.
🍂 در حقیقت، معظمله طرفدارانش را هم «چیزی به حساب نمیآورد» و برایشان ارزش قائل نیست؛ بلکه روی آنان «تمرین توبیخ» (و نه حتی تشویق) صورت میدهد تا «شرطی» شوند: «میمون موز نخورده و مزد ندیده، کتک میخورد» تا بفهمد «رئیس کیست و برای چه کسی باید رقاصی کند؟» طرفداران باید آنقدر «تحقیر» شوند تا بدانند از خودشان «شخصیت مستقل»ی ندارند و نباید در ازای حمایتی که از وی میکنند (اعم از بلاغتی که بهقدر وسع خود، برای «توجیه بلاهت» وی در شبکههای اجتماعی، مقالات شبهعلمی و کتابهای سطحی به کار میبرند یا کتکی که در کوچه بابت نهی از منکر میخورند و خفتی که در خیابان از خیل دختران شجاع میکشند)، توقع «ایراد نظر مشورتی یا انتقادی» داشته باشند (کاری که جمعی از «جوانان سادهلوح عدالتخواه حکومتی» به مدت بیش از دو دهه مرتکب میشوند و هرساله گمان میکنند در دیدار افطاری با رهبری گل کاشتهاند!).
🍂 تصور معظمله از امت خود، چیزی است شبیه داستانهای نقلشده دربارهی «سادهلوحی و اطاعت محض مردم شام» در قبال معاویه ابن ابیسفیان (البته سلف ایشان میگفت که «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و تودهی میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله (ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(ع) میباشند» (صحیفه امام خمینی، جلد ۲۱، ص ۴۱۰))؛ تصویری که مفهوم «فرقه» (در معنای cult) را متبادر میکند؛ تودهی امت «ذوب در ولایت امام».
🍂 از این منظر، همانطور که بارها نوشتهام، میان «فرقهی شیعهی ولایی» با «فرقهی شیعهی رجوی» فرق چندانی نیست. انتظار لیدر فرقه آن است که مردان فرقه در صورت لزوم زنان خود را هم در اختیار رهبر قرار دهند؛ امری که گاه حتی اگر لزومی نداشته باشد، بهصورت «آزمایشی» انجام میشود تا «ایمان اعضای فرقه و اطاعتپذیری آنان» محک زده شود و افراد مردود در آزمون، بهعنوان «مرتد» طرد شوند.
🍂 رهبر فرقهای که میخواهد همچون معاویه خلاف مدعاهای پیشین، فرزندش را به جانشینی بگمارد تا خلافت اسلامی را بدل به سلطنت موروثی کند، باید از باور عمیق اعضایش مطمئن شود؛ اعضایی که ایمانشان مانند «شیعهی تنوری»، بدون چون و چرا منجر به مرگ داوطلبانه شود و حتی همچون حشاشین در شیعیان اسماعیلی و چگینیها در شیعیان صفوی، آمادهی دریدن دیگری باشند.
🍂 چنین کسانی باید پیوسته مخاطب قرار گیرند تا مبادا آموزههای قبلی فراموش شود و نیز باید همواره در آزمونهای تازه شرکت کنند تا ضمن تکرار ریزشها و رویشها (که البته این دومی شوخیست، مگر جذب مزدور)، بیاموزند که در ایمان، جای استدلال و انتقاد نیست؛ هر چه رهبر میگوید، باید عیناً اطاعت شود؛ ولو آنکه خلاف عقل، قانون، اخلاق و شرع، یا خلاف نص و سیرهی رهبر قبلی نظام، و یا حتی خلاف نص و سیرهی قبلی همین رهبر باشد.
#حکومت_اسلامی #زیستروان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین
📘نابرابری بربریت بنیادگرایانه
✍️#رضا_نساجی
🍂 بزرگترین جفا به انقلابیهای سیاسی دوران جدید، مقایسهی آنها با نهضت اسلامی ایران است؛ از جمله خطای مقایسهی کشتارهای حکومت مذهبی پس از بهمن ۵۷ با اعدامهای پساانقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه.
🍂 کشتارهای بنیادگرایان شیعه را تنها با همانندهای سنی آنها (طالبان در افغانستان و داعش و القاعده در عراق و سوریه) میتوان مقایسه کرد.
🍂 از جمله این خطاها، تعبیر «روبسپریسم» در باب حوادث پسا ۵۷، حال آنکه ماهیت اعدام در انقلاب فرانسه با نهضت ۵۷ بهکلی متفاوت بود.
🍂 اعدام لویی شانزدهم با گیوتین (۲۱ ژانویه ۱۷۹۳) در انقلاب فرانسه قرار بود «مشروعیت الهی و نامیرایی شاه» را به چالش بکشد؛ و این کار را هم کرد، حال آنکه نهضت ۵۷ مشروعیت الهی را بیش از پیش به شخص حاکم عطا کرد.
🍂 اعدامهای پسینی برای حذف رقبا که دوران وحشت/ترور (۵ سپتامبر ۱۸۷۳ تا ۲۷ جولای ۱۸۷۴) را رقم زد، هم قابل مقایسه با جمهوری اسلامی نیست؛ زیرا نه فقط دوران کشتار (از فروردین ۱۳۵۸ که نخستین اعدامهای سران حکومت سابق و آدمرباییهای اقلیتهای مذهبی انجام شد تا پایان تابستان ۱۳۶۷ که کشتار فلهای زندانیان سیاسی رخ داد) در تمام دوران حکومت جمهوری اسلامی ادامه یافته، که دوران ترمیدور انقلاب هرگز آغاز نشده است.
🍂 بهعلاوه، برای اصحاب انقلاب فرانسه، اعدام جنبهی «اخلاقی و قانونی شرعی» نداشت و تنها راه «سرکوب رقیب» و «بازگرداندن آرامش به جامعه» تلقی میشد. چنانچه ماکسیمیلین روبسپیر (۱۷۵۸-۱۷۹۴) که بهعنوان نماد کشتار و اعدام در انقلاب فرانسه شناخته شده، زمانی خود از مخالفان حکم اعدام بود. او که در دانشگاه پاریس حقوق خوانده بود، پیش از انقلاب و بهتوصیه اسقف آراز، بهعنوان قاضی دادگاه جنایی منصوب شد، اما بهدلیل مخالفتی با حکم اعدام از این سمت کنارهگیری کرد. همچنین خلع، دستگیری و اعدام خود او به دست همفکران سابقش در باشگاه مونتانیارها ببود که به دوران وحشت پایان داد.
🍂 اما برای بنیادگرایان شیعهی حاکم بر جمهوری اسلامی، اعدام نه تاکتیکی موقتی و مصلحتی غیراخلاقی، که عین اخلاق و قانون شرعی به موجب «حکم الهی» است و هرکس با آن مخالفت کند، خود مستوجب اعدام است؛ از جمله، «جبههی ملی ایران» که بابت مخالفت با لایحهی قصاص، و اعلام تظاهرات ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در اعتراض آن، «مرتد» و غیرقانونی اعلام شد. چنین بربریتی را نمیتوان با خشنترین اقدامات هیچ حکومت توتالیتری برابر دانست.
🍂 هر نوع نقد و نظری در باب دینداران باید درونماندگار باشد:
شیعهی بنیادگرای جمهوری اسلامی با شیعهی سنتی علیه بابی و بهایی؛ شیعهی بنیادگرا با سنی بنیادگرا؛ مسلمان بنیادگرا با یهودی بنیادگرا؛ مسلمان جهادی با مسیحی صلیبی و یهودی صهیونیست و...
#حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
✍️#رضا_نساجی
🍂 بزرگترین جفا به انقلابیهای سیاسی دوران جدید، مقایسهی آنها با نهضت اسلامی ایران است؛ از جمله خطای مقایسهی کشتارهای حکومت مذهبی پس از بهمن ۵۷ با اعدامهای پساانقلاب کبیر فرانسه و انقلاب اکتبر روسیه.
🍂 کشتارهای بنیادگرایان شیعه را تنها با همانندهای سنی آنها (طالبان در افغانستان و داعش و القاعده در عراق و سوریه) میتوان مقایسه کرد.
🍂 از جمله این خطاها، تعبیر «روبسپریسم» در باب حوادث پسا ۵۷، حال آنکه ماهیت اعدام در انقلاب فرانسه با نهضت ۵۷ بهکلی متفاوت بود.
🍂 اعدام لویی شانزدهم با گیوتین (۲۱ ژانویه ۱۷۹۳) در انقلاب فرانسه قرار بود «مشروعیت الهی و نامیرایی شاه» را به چالش بکشد؛ و این کار را هم کرد، حال آنکه نهضت ۵۷ مشروعیت الهی را بیش از پیش به شخص حاکم عطا کرد.
🍂 اعدامهای پسینی برای حذف رقبا که دوران وحشت/ترور (۵ سپتامبر ۱۸۷۳ تا ۲۷ جولای ۱۸۷۴) را رقم زد، هم قابل مقایسه با جمهوری اسلامی نیست؛ زیرا نه فقط دوران کشتار (از فروردین ۱۳۵۸ که نخستین اعدامهای سران حکومت سابق و آدمرباییهای اقلیتهای مذهبی انجام شد تا پایان تابستان ۱۳۶۷ که کشتار فلهای زندانیان سیاسی رخ داد) در تمام دوران حکومت جمهوری اسلامی ادامه یافته، که دوران ترمیدور انقلاب هرگز آغاز نشده است.
🍂 بهعلاوه، برای اصحاب انقلاب فرانسه، اعدام جنبهی «اخلاقی و قانونی شرعی» نداشت و تنها راه «سرکوب رقیب» و «بازگرداندن آرامش به جامعه» تلقی میشد. چنانچه ماکسیمیلین روبسپیر (۱۷۵۸-۱۷۹۴) که بهعنوان نماد کشتار و اعدام در انقلاب فرانسه شناخته شده، زمانی خود از مخالفان حکم اعدام بود. او که در دانشگاه پاریس حقوق خوانده بود، پیش از انقلاب و بهتوصیه اسقف آراز، بهعنوان قاضی دادگاه جنایی منصوب شد، اما بهدلیل مخالفتی با حکم اعدام از این سمت کنارهگیری کرد. همچنین خلع، دستگیری و اعدام خود او به دست همفکران سابقش در باشگاه مونتانیارها ببود که به دوران وحشت پایان داد.
🍂 اما برای بنیادگرایان شیعهی حاکم بر جمهوری اسلامی، اعدام نه تاکتیکی موقتی و مصلحتی غیراخلاقی، که عین اخلاق و قانون شرعی به موجب «حکم الهی» است و هرکس با آن مخالفت کند، خود مستوجب اعدام است؛ از جمله، «جبههی ملی ایران» که بابت مخالفت با لایحهی قصاص، و اعلام تظاهرات ۲۵ خرداد ۱۳۶۰ در اعتراض آن، «مرتد» و غیرقانونی اعلام شد. چنین بربریتی را نمیتوان با خشنترین اقدامات هیچ حکومت توتالیتری برابر دانست.
🍂 هر نوع نقد و نظری در باب دینداران باید درونماندگار باشد:
شیعهی بنیادگرای جمهوری اسلامی با شیعهی سنتی علیه بابی و بهایی؛ شیعهی بنیادگرا با سنی بنیادگرا؛ مسلمان بنیادگرا با یهودی بنیادگرا؛ مسلمان جهادی با مسیحی صلیبی و یهودی صهیونیست و...
#حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
📘دایرۀ ناشنوایی و نازایی
— روشنفکران دیندار و دویدنی دمادم در دایره؛ از ناشنوایی پرسشها تا نازایی پاسخها
✍️#رضا_نساجی
🗄پست مرتبط
📺 نقاشی بر بدن در نیویورک و روشنفکران بیبدن ایران
📕اینترنت، عالمتاج و شبح سرگردان فردید
📕هنرنشناسی عبدالکریم سروش
📕قبض معرفتی عبدالکریم سروش
📕روشنفکران اشرافزاده
📕تصور عبدالکریمی در مورد نسل امروز، دچار عقبماندگی تاریخیست
📕عبدالکریمی نمادی از یک تناقض ساختاری
📕عبدالکریمی و استاندارد دوگانه
📕روشنفکران قفسساز
📕غریزه دربرابر ایدئولوژی
📕توّاب اهل فلسفه (تبارشناسی تیپ تواب)
📻 انقلابیون محافظهکار؟! (محافظهکاران ایرانی و تناقضاتشان)
📻 چرا سروش به گلشیفته تاخت؟
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
— روشنفکران دیندار و دویدنی دمادم در دایره؛ از ناشنوایی پرسشها تا نازایی پاسخها
✍️#رضا_نساجی
🗄پست مرتبط
📺 نقاشی بر بدن در نیویورک و روشنفکران بیبدن ایران
📕اینترنت، عالمتاج و شبح سرگردان فردید
📕هنرنشناسی عبدالکریم سروش
📕قبض معرفتی عبدالکریم سروش
📕روشنفکران اشرافزاده
📕تصور عبدالکریمی در مورد نسل امروز، دچار عقبماندگی تاریخیست
📕عبدالکریمی نمادی از یک تناقض ساختاری
📕عبدالکریمی و استاندارد دوگانه
📕روشنفکران قفسساز
📕غریزه دربرابر ایدئولوژی
📕توّاب اهل فلسفه (تبارشناسی تیپ تواب)
📻 انقلابیون محافظهکار؟! (محافظهکاران ایرانی و تناقضاتشان)
📻 چرا سروش به گلشیفته تاخت؟
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
📘دایرۀ ناشنوایی و نازایی
— روشنفکران دیندار و دویدنی دمادم در دایره؛ از ناشنوایی پرسشها تا نازایی پاسخها
✍️#رضا_نساجی
🍂 دو دهه پیش، در مناظرهای در دانشگاه پلیتکنیک در باب مفهوم و جایگاه روشنفکری دینی (مرداد ۱۳۸۳)، رامین جهانبگلو به نمایندگی از روشنفکران سکولار، محمود صدری از طیف دینی را با پرسشهای سادهای خطاب قرار داد تا معنا و مصداق روشنفکری نزد او را به چالش بکشد. پرسشهایی از این قرار که «آیا در مقام روشنفکر حاضر است اجازه بدهد دخترش شب را خارج از خانه به سر ببرد یا نه؟»
🍂 طبیعتاً مردسالاری - و در معنای عامتر، پدرسالاری - مانع از این بود که دینداری، ولو مدعی روشنفکری، قید قیمومت مطلقه بر زنان را داوطلبانه بگسلد، اما هنوز زمان برای آن پرسشها هم زود بود؛ باید چندی بعد، با روی کار آمدن دولت احمدینژاد که موج گشت ارشاد و سرکوب زنان را در پی داشت، جهانبگلو بازداشت و مجبور به اعتراف اجباری میشد تا ارتباطش با جامعهی ایران برای همیشه قطع شود تا آن پرسشها تعلیق شود و دو دهه بعد، این بار خود زنان، قیمومت مردان را به چالش بکشند، ولو آنکه بازداشت و مجبور به اعتراف شوند.
🍂 با این همه، روشنفکر دینی در کمین است و با همان ذهنیت ۲۰ و بلکه ۳۰ سال پیش؛ در اوج جنبش «زن، زندگی، آزادی»، این بار #عبدالکریم_سروش به بازیگری زن میتازد و بعد از آنکه همه از سویهی زنستیزانه در سخنانش راجع به گلشیفته فراهانی انتقاد کردند، باز هم اصرار و الحاح میکند که «سرتاپا برهنه شدن و بدن عریان و شرمگاه خود را در مقابل چشمان جهانی به نمایش نهادن (حتی اگر مردی چنین کند) نه تنها کاریست که افتخاری ندارد، بلکه مورد تقبیح کثیری از عقلای عالم است و لذا چنین کاری نمیکنند».
🍂 روشنفکری دینی که با صعود اصلاحات به اوج رسید و در پی سقوط به دوران محمود و ایاز، همچنان در جمود ماند، ده سال و صد و ده سال دیگر همین خواهد بود که در دههی هفتاد بود: نه پرسش امروز جامعه را میفهمد و نه پاسخی برای آن میتواند داشت.
🍂 اینکه جنبش «زن، زندگی، آزادی» با پشتوانهی اجتماعی زنان و رانهی فرهنگی لایفاستایل متفاوت، علیه انقلاب «مردسالار، مرگسالار و مذهبسالار» ۵۷ و تمام دستاوردهای اصولگرایانه و دستاویزهای اصلاحطلبانهی آن برآمده و به خوبی پیش رفته است، به مذاق بهاصطلاح «روشنفکران دیندار» خوش نمیآید. این است که طفل صغیر داوری اردکانی و طفیلی فلسفه در آکادمی میگوید: «جوانان ایرانی .... اتوپیایی جز مصرف ندارند».
#نقد_روشنفکران #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
— روشنفکران دیندار و دویدنی دمادم در دایره؛ از ناشنوایی پرسشها تا نازایی پاسخها
✍️#رضا_نساجی
🍂 دو دهه پیش، در مناظرهای در دانشگاه پلیتکنیک در باب مفهوم و جایگاه روشنفکری دینی (مرداد ۱۳۸۳)، رامین جهانبگلو به نمایندگی از روشنفکران سکولار، محمود صدری از طیف دینی را با پرسشهای سادهای خطاب قرار داد تا معنا و مصداق روشنفکری نزد او را به چالش بکشد. پرسشهایی از این قرار که «آیا در مقام روشنفکر حاضر است اجازه بدهد دخترش شب را خارج از خانه به سر ببرد یا نه؟»
🍂 طبیعتاً مردسالاری - و در معنای عامتر، پدرسالاری - مانع از این بود که دینداری، ولو مدعی روشنفکری، قید قیمومت مطلقه بر زنان را داوطلبانه بگسلد، اما هنوز زمان برای آن پرسشها هم زود بود؛ باید چندی بعد، با روی کار آمدن دولت احمدینژاد که موج گشت ارشاد و سرکوب زنان را در پی داشت، جهانبگلو بازداشت و مجبور به اعتراف اجباری میشد تا ارتباطش با جامعهی ایران برای همیشه قطع شود تا آن پرسشها تعلیق شود و دو دهه بعد، این بار خود زنان، قیمومت مردان را به چالش بکشند، ولو آنکه بازداشت و مجبور به اعتراف شوند.
🍂 با این همه، روشنفکر دینی در کمین است و با همان ذهنیت ۲۰ و بلکه ۳۰ سال پیش؛ در اوج جنبش «زن، زندگی، آزادی»، این بار #عبدالکریم_سروش به بازیگری زن میتازد و بعد از آنکه همه از سویهی زنستیزانه در سخنانش راجع به گلشیفته فراهانی انتقاد کردند، باز هم اصرار و الحاح میکند که «سرتاپا برهنه شدن و بدن عریان و شرمگاه خود را در مقابل چشمان جهانی به نمایش نهادن (حتی اگر مردی چنین کند) نه تنها کاریست که افتخاری ندارد، بلکه مورد تقبیح کثیری از عقلای عالم است و لذا چنین کاری نمیکنند».
🍂 روشنفکری دینی که با صعود اصلاحات به اوج رسید و در پی سقوط به دوران محمود و ایاز، همچنان در جمود ماند، ده سال و صد و ده سال دیگر همین خواهد بود که در دههی هفتاد بود: نه پرسش امروز جامعه را میفهمد و نه پاسخی برای آن میتواند داشت.
🍂 اینکه جنبش «زن، زندگی، آزادی» با پشتوانهی اجتماعی زنان و رانهی فرهنگی لایفاستایل متفاوت، علیه انقلاب «مردسالار، مرگسالار و مذهبسالار» ۵۷ و تمام دستاوردهای اصولگرایانه و دستاویزهای اصلاحطلبانهی آن برآمده و به خوبی پیش رفته است، به مذاق بهاصطلاح «روشنفکران دیندار» خوش نمیآید. این است که طفل صغیر داوری اردکانی و طفیلی فلسفه در آکادمی میگوید: «جوانان ایرانی .... اتوپیایی جز مصرف ندارند».
#نقد_روشنفکران #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین
📘دایرۀ ناشنوایی و نازایی
— روشنفکران دیندار و دویدنی دمادم در دایره؛ از ناشنوایی پرسشها تا نازایی پاسخها
✍️#رضا_نساجی
🗄پست مرتبط
📺 نقاشی بر بدن در نیویورک و روشنفکران بیبدن ایران
📕اینترنت، عالمتاج و شبح سرگردان فردید
📕هنرنشناسی عبدالکریم سروش
📕قبض…
— روشنفکران دیندار و دویدنی دمادم در دایره؛ از ناشنوایی پرسشها تا نازایی پاسخها
✍️#رضا_نساجی
🗄پست مرتبط
📺 نقاشی بر بدن در نیویورک و روشنفکران بیبدن ایران
📕اینترنت، عالمتاج و شبح سرگردان فردید
📕هنرنشناسی عبدالکریم سروش
📕قبض…
📘نمد مالیدن خلیفهی شیعه به شیوهی زنانه
✍️#رضا_نساجی
🍂 پاسخ عبدالکریمی به نقد بادامچی گواه آن است که ایشان نه فقط با ادبیات جامعهشناسی و تاریخ اجتماعی ایران آشنایی ندارد و پابرهنه در بحثها میدود، که از مفاهیم همان سنت پدیدارشناسانه که بدان تمسک میجوید، بیاطلاع است. ظاهراً برای استاد مایهی پرسش هم نخواهد بود که این مفاهیم چیست که به من اطلاق کردهاند - بروم بخوانم که یاد بگیرم و بیربط نگویم - بلکه اشکال میگیرد و دستور میدهد که خودت بگو یعنی چه. انگار که متن با مخاطب عام یا عامی سر و کار دارد. و صد البته اگر بادامچی هیئت علمی دانشگاه نبود، همین پاسخ را هم دریافت نمیکرد؛ زیرا استاد فقط با اصحاب قدرت و ثروت - دستکم عضو هیئت علمی دانشگاه یا کسی که روابط سیاسی-اقتصادی خوبی داشته باشد - وارد دیالوگ، دوستی یا همکاری میشود.
🍂 باری، گفتارهای عبدالکریمی و مانند او را نه با نظام مفاهیم و اصطلاحات پرطمطراق فلسفی مورد استفاده همچون «بیتاریخی»، که با گزارههای هنجاری و داوریهای سیاسی متن فهمید که دلالتهای آشکار و پنهان را مینمایانند:
«به اعتقاد من کاربرد صفت «زنستیز» برای حاکمان ایران صرفا یک برساخت رسانهای است و به هیچ وجه نمیتوان حاکمان ایران را زنستیز دانست».
اینها البته لغزش نیستند که گرای روشن بهاصطلاح روشنفکران دینی به حکومت دینی برای دریافت سهم معتنابه از منابعاند، در نتیجه باید آنها را با مفاهیم «مشتقات» (derivations) و «تهنشستها» (residues) ویلفردو پارهتو، جامعهشناس-اقتصاددان کلاسیک ایتالیایی، سنجید؛ بدان معنا که این اظهارات فلسفی و شبهجامعهشناسانه در واقع توجیهات استدلالی و عقیدتی از نوع «مشتقات» هستند که برای بزک کردن «تهنشستها» استفاده میشوند؛ از جمله تهنشستهای موسوم به «ابقای گروه» که گرایش محافظهکارانه به حفظ فرادستی مردان در جامعهی مردسالار را در امثال اینان در بر میگیرد.
🍂 ترس چهرههای محافظهکار از فروریختن نظم مستقر، نه بر اساس شناختی عینی از ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه ترسی آخرالزمانی و متافیزیکی از فروریزی بنای ولایت شیعی (و البته ترس شخصی از جمع شدن سفرهی چاکران و نوکران خاصه) است؛ یادآور هراس نخبگان از فروریختن بنای خلافت سنی عباسی که برای آن نشانههای آخرالزمانی ساخته بودند، نظیر اینکه با ریختن خون خلیفه، آسمان فروخواهد ریخت، آنگونه که در قصیدهی سعدی آمده است: «آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین | بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین» در نتیجه، شیعیان دستاندرکار برانداختن خلافت عباسی در جریان هجوم مغول، برای عقیم گذاشتن این عقوبت آسمانی، خلیفه را آنقدر نمدمال کردند تا بدون آنکه قطرهای خون از اون بیاید، بمیرد (20 فوریه 1258 م / ۱۴ صفر ۶۵۶ ه.ق).
🍂 پاسخ هراس تئوریسینهای نظام پدرسالاری شیعی هم این است که نگران انقلاب دفعی نباشید؛ زنان ایران ۴۴ سال است که امامت/ولایت/خلافت شیعه در قالب جمهوری اسلامی را نمدمال کردهاند؛ بیآنکه خونی ریخته شود، هیمنهی امام/ولی فقیه/خلیفهی شیعه در هم شکسته است. زنان خلیفه را لای نمد میمالند و مردانی نیز به کار مالیدن دست و بازوی خلیفه مشغولاند.
🍂 اما پاسداران آکادمیک حکومت مردسالار-مرگسالار-مذهبسالار به فکر خود باید باشند که در فردای پیروزی انقلاب زن-زندگی-آزادی، چگونه مانند فردید و داوری همرنگ جماعت شوند؛ نظیر داوری اردکانی که در کتاب «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم» (1361) ناگهان «عابد و زاهد و مسلمانا» شد و در پایان مقدمهای که با آیات سورهی فجر شروع میشد، نوشت: «ادراک ماهیت انقلاب لازمهی پاسداری از آن است و اگر این دفتر کمترین اثری در روشن شدن حقیقت انقلاب اسلامی داشته باشد، نویسنده به اجر خود رسیده است. با این امید نوشتهی ناچیز خود را به پاسداران انقلاب اسلامی در تمام جبههها تقدیم میکنم».
#نقد_روشنفکران #حکومت_اسلامی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
✍️#رضا_نساجی
🍂 پاسخ عبدالکریمی به نقد بادامچی گواه آن است که ایشان نه فقط با ادبیات جامعهشناسی و تاریخ اجتماعی ایران آشنایی ندارد و پابرهنه در بحثها میدود، که از مفاهیم همان سنت پدیدارشناسانه که بدان تمسک میجوید، بیاطلاع است. ظاهراً برای استاد مایهی پرسش هم نخواهد بود که این مفاهیم چیست که به من اطلاق کردهاند - بروم بخوانم که یاد بگیرم و بیربط نگویم - بلکه اشکال میگیرد و دستور میدهد که خودت بگو یعنی چه. انگار که متن با مخاطب عام یا عامی سر و کار دارد. و صد البته اگر بادامچی هیئت علمی دانشگاه نبود، همین پاسخ را هم دریافت نمیکرد؛ زیرا استاد فقط با اصحاب قدرت و ثروت - دستکم عضو هیئت علمی دانشگاه یا کسی که روابط سیاسی-اقتصادی خوبی داشته باشد - وارد دیالوگ، دوستی یا همکاری میشود.
🍂 باری، گفتارهای عبدالکریمی و مانند او را نه با نظام مفاهیم و اصطلاحات پرطمطراق فلسفی مورد استفاده همچون «بیتاریخی»، که با گزارههای هنجاری و داوریهای سیاسی متن فهمید که دلالتهای آشکار و پنهان را مینمایانند:
«به اعتقاد من کاربرد صفت «زنستیز» برای حاکمان ایران صرفا یک برساخت رسانهای است و به هیچ وجه نمیتوان حاکمان ایران را زنستیز دانست».
اینها البته لغزش نیستند که گرای روشن بهاصطلاح روشنفکران دینی به حکومت دینی برای دریافت سهم معتنابه از منابعاند، در نتیجه باید آنها را با مفاهیم «مشتقات» (derivations) و «تهنشستها» (residues) ویلفردو پارهتو، جامعهشناس-اقتصاددان کلاسیک ایتالیایی، سنجید؛ بدان معنا که این اظهارات فلسفی و شبهجامعهشناسانه در واقع توجیهات استدلالی و عقیدتی از نوع «مشتقات» هستند که برای بزک کردن «تهنشستها» استفاده میشوند؛ از جمله تهنشستهای موسوم به «ابقای گروه» که گرایش محافظهکارانه به حفظ فرادستی مردان در جامعهی مردسالار را در امثال اینان در بر میگیرد.
🍂 ترس چهرههای محافظهکار از فروریختن نظم مستقر، نه بر اساس شناختی عینی از ساختارهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، بلکه ترسی آخرالزمانی و متافیزیکی از فروریزی بنای ولایت شیعی (و البته ترس شخصی از جمع شدن سفرهی چاکران و نوکران خاصه) است؛ یادآور هراس نخبگان از فروریختن بنای خلافت سنی عباسی که برای آن نشانههای آخرالزمانی ساخته بودند، نظیر اینکه با ریختن خون خلیفه، آسمان فروخواهد ریخت، آنگونه که در قصیدهی سعدی آمده است: «آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین | بر زوال ملک مستعصم امیرالمؤمنین» در نتیجه، شیعیان دستاندرکار برانداختن خلافت عباسی در جریان هجوم مغول، برای عقیم گذاشتن این عقوبت آسمانی، خلیفه را آنقدر نمدمال کردند تا بدون آنکه قطرهای خون از اون بیاید، بمیرد (20 فوریه 1258 م / ۱۴ صفر ۶۵۶ ه.ق).
🍂 پاسخ هراس تئوریسینهای نظام پدرسالاری شیعی هم این است که نگران انقلاب دفعی نباشید؛ زنان ایران ۴۴ سال است که امامت/ولایت/خلافت شیعه در قالب جمهوری اسلامی را نمدمال کردهاند؛ بیآنکه خونی ریخته شود، هیمنهی امام/ولی فقیه/خلیفهی شیعه در هم شکسته است. زنان خلیفه را لای نمد میمالند و مردانی نیز به کار مالیدن دست و بازوی خلیفه مشغولاند.
🍂 اما پاسداران آکادمیک حکومت مردسالار-مرگسالار-مذهبسالار به فکر خود باید باشند که در فردای پیروزی انقلاب زن-زندگی-آزادی، چگونه مانند فردید و داوری همرنگ جماعت شوند؛ نظیر داوری اردکانی که در کتاب «انقلاب اسلامی و وضع کنونی عالم» (1361) ناگهان «عابد و زاهد و مسلمانا» شد و در پایان مقدمهای که با آیات سورهی فجر شروع میشد، نوشت: «ادراک ماهیت انقلاب لازمهی پاسداری از آن است و اگر این دفتر کمترین اثری در روشن شدن حقیقت انقلاب اسلامی داشته باشد، نویسنده به اجر خود رسیده است. با این امید نوشتهی ناچیز خود را به پاسداران انقلاب اسلامی در تمام جبههها تقدیم میکنم».
#نقد_روشنفکران #حکومت_اسلامی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین
📘حجاب بهمثابه «گشتل قدسی»
✍️ #ابوطالب_صفدری
🔸محمد حسین بادامچی در یادداشت اخیرش، حجاب را نوعی «گشتل قدسی» خوانده که سوژهی ایرانی را به ابژهگی کشاندهاست. بیژن عبدالکریمی اما، معنای خاصی در این عبارت نیافته و آن را به پرسش کشیده. در این نوشتار کوتاه…
✍️ #ابوطالب_صفدری
🔸محمد حسین بادامچی در یادداشت اخیرش، حجاب را نوعی «گشتل قدسی» خوانده که سوژهی ایرانی را به ابژهگی کشاندهاست. بیژن عبدالکریمی اما، معنای خاصی در این عبارت نیافته و آن را به پرسش کشیده. در این نوشتار کوتاه…
📘مادهی ۶۳۸ قانون اساسی!
✍️#رضا_نساجی
🍂 اگر همچون دورکیم، تکامل مذهب را حاصل دگردیسی احترام به "جامعه"، چونان موجودیتی فراتر از مجموع افراد بشر، به پرستش "خدا"، چونان موجودی فراتر از یکایک افراد بشر، بنگریم، خواهیم دید که دین در جهان مدرن امروزی، چیزی جز پروژهی وارون آن پروسهی تکامل نیست: مذهب نه حول پرستش خدا چون باوری ایمانی، یا باور به مجموعه عقاید و تقید به مجموعه احکام شریعت چونان روش زندگی، یا حتی یک ایدئولوژی و دستگاه فکری و عملی، بلکه صرفاً «بهانهای برای تشکیل یک اجتماع بستهٔ فرقهای مستحکم» که به یکایک افراد عضو فرقه، قدرت میبخشد.
🍂 کارکرد مذهب حول ستایش قدرت یک اجتماع متحد است، نه باور به خدا، پیامبر یا نهاد کلیسا و مشابه آن. کلیسا، خدا و پیامبر زمانی ارزش دارد که «بتواند افراد عضو فرقه را در برابر دیگریهای جامعه قدرتمند کند». بنابراین تشکیل حکومت دینی یا داشتن کلیسا-جامع ثروتمند، جذابیت دوچندان خواهد داشت. موج بنیادگرایی سالهای اخیر در کشورهای اسلامی (و جوامع یهودی، مسیحی، هندو و حتی بودایی) گواه این ادعاست.
🍂 مسلمان شیعه هم زمانی که در موکب حسینی (ایستگاه صلواتی سابق) یا هیئت جمع میشود، نه دغدغهی باور به اصول عقاید و اجرای شعائر دین دارد (محال است جز در ماه رمضان قرآن بخواند و بعید است بتواند صفحهای از قرآن را بیغلط بخواند)، نه دغدغهی قیام امام حسین را دارد (محال است هیچ کتابی در این باره خوانده باشد و بعید است پای جلسهی سخنرانی در این باره بنشیند)، نه حتی قوانین حکومت دینی مستقر را میشناسد و برایش ارزشی قائل است (بعید است بداند قانون اساسی جمهوری اسلامی "اصل" دارد نه "ماده" و محال است بداند که ۱۷۷ اصل هم بیشتر نیست که او بتواند به مادهی ۶۳۸ آن برای محکوم کردن زنی در خیابان رفرنس بدهد)، بلکه دستگاه عزاداری مذهبی جایی است که او و خودیهایشان میتوانند جمع شوند و برای غیرخودیها شاخوشانه بکشند,
🍂 چنین مذهبی که وجه لاهوتیاش چیزی جز لفافه - اگر نگوییم لافوگزاف - برای امر ناسوتی نیست، در بنیان خود، مادی و سکولار است؛ اجتماع مردان قدرتطلب و زورگو به «زنان و غیرمذهبیها». جایی که پسربچهای بیسواد و لمپن، میتواند تحت لوای «موکب عزاداری» با استناد به «مواد مندرآوردی از قانون اساسیای که اصلاً نخوانده»، زنها و هر کس دیگری را تهدید کند، از آنها بدون اجازه فیلم بگیرد و بیهیچ دادگاه و دادسرایی، «مجرم» بخواند؛ چون مطمئن است حاکمیت دینی در هر دعوایی بین دو شهروند، طرف خودیهایش را میگیرد؛ زیرا این حاکمیت هم حکومت نیست، بلکه «فرقهی کوچک و تندرویی است که مردم را گروگان گرفته» و رهبرش هم مثل پدری زورگو است که بچههایش را لوس و لات بار آورده که در هر دعوایی، پدرشان را صدا میزنند تا بچههای محله را کاردی کند.
🍂 خدایی هم اگر هست، خود رهبر است که میتواند نخودیهای اقلیت ترسخوردهی مذهبی را در چند روز محرم و تنها در شعاع چند متری موکب و زیر نظر دوربینهای مداربستهی امنیتی، کدخدا و ناخدا کند و گاه به آنها قدرت میدهد تا با صورتهای پوشیده و پلاکهای سیاه، حتی بیرون از شهر، سراغ کوهنورد و طبیعتگرد بروند و آنها را بابت «گردش در محرم» تا حد مرگ کتک بزنند؛ خدای «دوربینهای مداربسته و دوربینهای اعتراف تلویزیونی»، «تفنگهای ساچمهای و گازهای اشکآور»، «گلولههای پلاستیکی و جنگی»، «شوکر و باتوم»، «خودروهای پلاکسیاه و ونهای گشتارشاد»، و... «خدای آدمربایی، شکنجه، اعتراف، اعدام، کشتارجمعی» و...
#حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
✍️#رضا_نساجی
🍂 اگر همچون دورکیم، تکامل مذهب را حاصل دگردیسی احترام به "جامعه"، چونان موجودیتی فراتر از مجموع افراد بشر، به پرستش "خدا"، چونان موجودی فراتر از یکایک افراد بشر، بنگریم، خواهیم دید که دین در جهان مدرن امروزی، چیزی جز پروژهی وارون آن پروسهی تکامل نیست: مذهب نه حول پرستش خدا چون باوری ایمانی، یا باور به مجموعه عقاید و تقید به مجموعه احکام شریعت چونان روش زندگی، یا حتی یک ایدئولوژی و دستگاه فکری و عملی، بلکه صرفاً «بهانهای برای تشکیل یک اجتماع بستهٔ فرقهای مستحکم» که به یکایک افراد عضو فرقه، قدرت میبخشد.
🍂 کارکرد مذهب حول ستایش قدرت یک اجتماع متحد است، نه باور به خدا، پیامبر یا نهاد کلیسا و مشابه آن. کلیسا، خدا و پیامبر زمانی ارزش دارد که «بتواند افراد عضو فرقه را در برابر دیگریهای جامعه قدرتمند کند». بنابراین تشکیل حکومت دینی یا داشتن کلیسا-جامع ثروتمند، جذابیت دوچندان خواهد داشت. موج بنیادگرایی سالهای اخیر در کشورهای اسلامی (و جوامع یهودی، مسیحی، هندو و حتی بودایی) گواه این ادعاست.
🍂 مسلمان شیعه هم زمانی که در موکب حسینی (ایستگاه صلواتی سابق) یا هیئت جمع میشود، نه دغدغهی باور به اصول عقاید و اجرای شعائر دین دارد (محال است جز در ماه رمضان قرآن بخواند و بعید است بتواند صفحهای از قرآن را بیغلط بخواند)، نه دغدغهی قیام امام حسین را دارد (محال است هیچ کتابی در این باره خوانده باشد و بعید است پای جلسهی سخنرانی در این باره بنشیند)، نه حتی قوانین حکومت دینی مستقر را میشناسد و برایش ارزشی قائل است (بعید است بداند قانون اساسی جمهوری اسلامی "اصل" دارد نه "ماده" و محال است بداند که ۱۷۷ اصل هم بیشتر نیست که او بتواند به مادهی ۶۳۸ آن برای محکوم کردن زنی در خیابان رفرنس بدهد)، بلکه دستگاه عزاداری مذهبی جایی است که او و خودیهایشان میتوانند جمع شوند و برای غیرخودیها شاخوشانه بکشند,
🍂 چنین مذهبی که وجه لاهوتیاش چیزی جز لفافه - اگر نگوییم لافوگزاف - برای امر ناسوتی نیست، در بنیان خود، مادی و سکولار است؛ اجتماع مردان قدرتطلب و زورگو به «زنان و غیرمذهبیها». جایی که پسربچهای بیسواد و لمپن، میتواند تحت لوای «موکب عزاداری» با استناد به «مواد مندرآوردی از قانون اساسیای که اصلاً نخوانده»، زنها و هر کس دیگری را تهدید کند، از آنها بدون اجازه فیلم بگیرد و بیهیچ دادگاه و دادسرایی، «مجرم» بخواند؛ چون مطمئن است حاکمیت دینی در هر دعوایی بین دو شهروند، طرف خودیهایش را میگیرد؛ زیرا این حاکمیت هم حکومت نیست، بلکه «فرقهی کوچک و تندرویی است که مردم را گروگان گرفته» و رهبرش هم مثل پدری زورگو است که بچههایش را لوس و لات بار آورده که در هر دعوایی، پدرشان را صدا میزنند تا بچههای محله را کاردی کند.
🍂 خدایی هم اگر هست، خود رهبر است که میتواند نخودیهای اقلیت ترسخوردهی مذهبی را در چند روز محرم و تنها در شعاع چند متری موکب و زیر نظر دوربینهای مداربستهی امنیتی، کدخدا و ناخدا کند و گاه به آنها قدرت میدهد تا با صورتهای پوشیده و پلاکهای سیاه، حتی بیرون از شهر، سراغ کوهنورد و طبیعتگرد بروند و آنها را بابت «گردش در محرم» تا حد مرگ کتک بزنند؛ خدای «دوربینهای مداربسته و دوربینهای اعتراف تلویزیونی»، «تفنگهای ساچمهای و گازهای اشکآور»، «گلولههای پلاستیکی و جنگی»، «شوکر و باتوم»، «خودروهای پلاکسیاه و ونهای گشتارشاد»، و... «خدای آدمربایی، شکنجه، اعتراف، اعدام، کشتارجمعی» و...
#حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین
1️⃣ #رضا_نساجی
🍂 در روز جهانی روژاوا، بار دیگر باید بر این نکته پای بفشاریم که دفاع از فلسطین معنا ندارد، مگر آنکه خشونتهای مشابه دولتی، علیه شهروندان غیرمسلح و گروههای مقاومتِ مردمی را محکوم کنیم؛ در این فهرست، بمباران کردهای سوریه و عراق به دست ارتش ترکیه، همزمان با بمباران مردم غزه به دست ارتش اسرائیل، بیش از همه تکاندهنده است.
🍂 برای دروغگویی چون اردوغان که تودۀ مذهبی ترکیه را با شعارهای توخالی علیه اسرائیل تهدید میکند (در حالیکه میتوانست از ابتدای تهدید اسرائیل، برای قطع سوخت، برق و آب غزه، متقابلاً اسرائیل را تهدید به قطع جریان لولههای نفت آذربایجان از مسیر ترکیه کند)، و اسرائیل هم با درک این موضوع، با فراخواندن دیپلماتهایش، در این نمایش عوامفریبانه همراهی میکند تا بازی اردوغان، زیرپوستی به نظر برسد و نیازی به کار جدیتر نباشد (جالب اینکه خود ترکیه دیپلماتی را فرانخواند یا اخراج نکرد)، پرسش اصلی تداوم بمباران روژاوا است.
🍂 من البته من یک گام فراتر میروم و دربارهی سرکوب ترکهای اویغور در سینکیانگ چین هم از مدعیان «محور مقاومت» میپرسم که بیشترین قرابت را با فلسطینیها دارند. من نه مسلمانم و نه ترک؛ اما بهعنوان ناشر - احتمالاً تنها ناشر در ایران - که اشعار شاعران آزادیخواه و ملی اویغور را منتشر کرده است («پرواز یک تکه برف» با ترجمهی شیوا و شاعرانهی رسول یونان)، اتهام «بنیادگرایی و تروریسم» به مردم اویغور را مهملی ساختۀ دولت چین میدانم که به خورد احمقهای هوادار جمهوری اسلامی خوش میآید.
🍂 مردمی که زبان و قومیتشان انکار میشود، مذهبشان سرکوب میشود، به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند، و در معرض پاکسازی قومیتیاند. آنزمان که چین گروههای بنیادگرای سنی را ساخت تا مبارزات جریانات سکولار و ناسیونالیست اویغور را بدنام کند، آوازهی شاعران، نوازندگان و خوانندگان ملی ترک - همچون عبدالرحیم هیأت، نوازندهی دوتار و خوانندهی مشهور به «سلطان دوتار» که سال ۲۰۱۹ در اردوگاه کار اجباری درگذشت - در جهان پیچیده بود.
2️⃣ #فریدون_فرخ
🍂 عجیب است که ترکیۀ اردوغان، موضوع تجمعات پر شور و جمعیتِ جهانی، اشک و فریاد و خطکشی رسانهها و روشنفکران جریان اصلی چپ و راست نیست، درحالیکه نسلکشی ارامنه در کارنامۀ خونین پدران ترکیه است، و از جهت همدردی نیز ملل مسیحی باید بیشتر با کردها احساس همذاتپنداری کنند؛ ترکیۀ قصابِ مسیحیان، امروز قصد جان کردهای بیپناه را کرده و حقوق اولیه و اساسیشان را بسادگی نقض میکند.
🍂 گویا مرگ کردها در همهجا، امری طبیعی و پیشپاافتاده تلقی میشود؛ همانطور که در ایران، کولبری که از طبقات محروم و مستضعف محسوب میشود و کار او هیچ آسیب مستقیمی به کسی نمیرساند، بهشکل روزمره، چنان بیرحمانه بهقتل میرسد که وقتی سوسکی از مرز خانۀ انسانی بگذرد، کشته میشود.
🍂 من کرد نیستم و بعنوان یک لیبرالِ ملیگرایِ ایراندوست، این تبعیض رسانهایِ فراگیر و تقلید در اولویتبندی دغدغهها را سمی ویرانگر برای آیندۀ ایرانمان میدانم. بخش غالب و پر سر و صدای چپ، #ایران را به جایی از خود نمیگیرند، چرا که درکی از اولویت امر ملی، آن هم در خاومیانۀ مذهب-قبیلهزده ندارند، اما راستهای ایرانی نیز در مقابل این غوغاسالاری مسئولند، به خاطر انفعال و واکنش محض بودنشان، بهجای آنکه این هژمونی رسانهای را با پرداختن به جنایات ترکیۀ اردوغان بشکنند. اردوغان بجای اینکه زیر فشار خبرنگاران و تجمعات بزرگ جهانی علیه ترکیه برود، در هنگامۀ قصابی بیمحابایش، با تئاتر و نمایش، جایگاه دروغینِ مسیح مردم مظلوم فلسطین را برای خود در رسانهها خریده و اخبار جنایاتش را به اخباری حاشیهای بدل ساخته؛ این ضعف کمی برای راستها و ملیگرایان نیست.
3️⃣ رادیو زمانه
🍂 حملات ترکیه به مناطق اداره خودگردان شمال و شرق سوریه شدت بیشتری پیدا کرده است. ترکیه تنها در اکتبر سال جاری بیش از ۳۰۰ مرتبه با پهپاد و آتش توپخانه مراکز حیاتی در روژآوا را هدف حمله قرار داده و میلیونها نفر را از دسترسی به ابتداییترین نیازهای روزمره محروم کرده است. دولت ترکیه طی ۳۰۴ حمله مختلف (شامل ۸۳ حمله پهپادی و ۲۲۱ حملە توپخانهای) در اکتبر ۲۰۲۳ بیشتر زیرساختهای حیاتی روژآوا را مورد هدف قرار داده است. در این حملات دولت ترکیه دستکم ۲۲۴ مکان مختلف شامل زیرساختهای مانند مدارس، بیمارستانها، ایستگاههای تأمین برق و آب و سایتهایی نفتی، شهرداریها و ساختمانهایی از این دست را به صورت هدفمند بمباران کرده است. حملات هوایی پیاپی ترکیه به زیرساختهای حیاتی شمال و شرق سوریه موجب ویرانی گستردهای شده و خساراتی بیش از یک میلیارد دلار وارد کرده است. علاوه بر این، تاکنون بیش از دو میلیون نفر از دسترسی به نیازهای حیاتی روزانه خود نیز محروم ماندهاند.
➖➖➖
🌾 @Naqdagin| @RezaNassaji
🍂 در روز جهانی روژاوا، بار دیگر باید بر این نکته پای بفشاریم که دفاع از فلسطین معنا ندارد، مگر آنکه خشونتهای مشابه دولتی، علیه شهروندان غیرمسلح و گروههای مقاومتِ مردمی را محکوم کنیم؛ در این فهرست، بمباران کردهای سوریه و عراق به دست ارتش ترکیه، همزمان با بمباران مردم غزه به دست ارتش اسرائیل، بیش از همه تکاندهنده است.
🍂 برای دروغگویی چون اردوغان که تودۀ مذهبی ترکیه را با شعارهای توخالی علیه اسرائیل تهدید میکند (در حالیکه میتوانست از ابتدای تهدید اسرائیل، برای قطع سوخت، برق و آب غزه، متقابلاً اسرائیل را تهدید به قطع جریان لولههای نفت آذربایجان از مسیر ترکیه کند)، و اسرائیل هم با درک این موضوع، با فراخواندن دیپلماتهایش، در این نمایش عوامفریبانه همراهی میکند تا بازی اردوغان، زیرپوستی به نظر برسد و نیازی به کار جدیتر نباشد (جالب اینکه خود ترکیه دیپلماتی را فرانخواند یا اخراج نکرد)، پرسش اصلی تداوم بمباران روژاوا است.
🍂 من البته من یک گام فراتر میروم و دربارهی سرکوب ترکهای اویغور در سینکیانگ چین هم از مدعیان «محور مقاومت» میپرسم که بیشترین قرابت را با فلسطینیها دارند. من نه مسلمانم و نه ترک؛ اما بهعنوان ناشر - احتمالاً تنها ناشر در ایران - که اشعار شاعران آزادیخواه و ملی اویغور را منتشر کرده است («پرواز یک تکه برف» با ترجمهی شیوا و شاعرانهی رسول یونان)، اتهام «بنیادگرایی و تروریسم» به مردم اویغور را مهملی ساختۀ دولت چین میدانم که به خورد احمقهای هوادار جمهوری اسلامی خوش میآید.
🍂 مردمی که زبان و قومیتشان انکار میشود، مذهبشان سرکوب میشود، به اردوگاههای کار اجباری فرستاده میشوند، و در معرض پاکسازی قومیتیاند. آنزمان که چین گروههای بنیادگرای سنی را ساخت تا مبارزات جریانات سکولار و ناسیونالیست اویغور را بدنام کند، آوازهی شاعران، نوازندگان و خوانندگان ملی ترک - همچون عبدالرحیم هیأت، نوازندهی دوتار و خوانندهی مشهور به «سلطان دوتار» که سال ۲۰۱۹ در اردوگاه کار اجباری درگذشت - در جهان پیچیده بود.
2️⃣ #فریدون_فرخ
🍂 عجیب است که ترکیۀ اردوغان، موضوع تجمعات پر شور و جمعیتِ جهانی، اشک و فریاد و خطکشی رسانهها و روشنفکران جریان اصلی چپ و راست نیست، درحالیکه نسلکشی ارامنه در کارنامۀ خونین پدران ترکیه است، و از جهت همدردی نیز ملل مسیحی باید بیشتر با کردها احساس همذاتپنداری کنند؛ ترکیۀ قصابِ مسیحیان، امروز قصد جان کردهای بیپناه را کرده و حقوق اولیه و اساسیشان را بسادگی نقض میکند.
🍂 گویا مرگ کردها در همهجا، امری طبیعی و پیشپاافتاده تلقی میشود؛ همانطور که در ایران، کولبری که از طبقات محروم و مستضعف محسوب میشود و کار او هیچ آسیب مستقیمی به کسی نمیرساند، بهشکل روزمره، چنان بیرحمانه بهقتل میرسد که وقتی سوسکی از مرز خانۀ انسانی بگذرد، کشته میشود.
🍂 من کرد نیستم و بعنوان یک لیبرالِ ملیگرایِ ایراندوست، این تبعیض رسانهایِ فراگیر و تقلید در اولویتبندی دغدغهها را سمی ویرانگر برای آیندۀ ایرانمان میدانم. بخش غالب و پر سر و صدای چپ، #ایران را به جایی از خود نمیگیرند، چرا که درکی از اولویت امر ملی، آن هم در خاومیانۀ مذهب-قبیلهزده ندارند، اما راستهای ایرانی نیز در مقابل این غوغاسالاری مسئولند، به خاطر انفعال و واکنش محض بودنشان، بهجای آنکه این هژمونی رسانهای را با پرداختن به جنایات ترکیۀ اردوغان بشکنند. اردوغان بجای اینکه زیر فشار خبرنگاران و تجمعات بزرگ جهانی علیه ترکیه برود، در هنگامۀ قصابی بیمحابایش، با تئاتر و نمایش، جایگاه دروغینِ مسیح مردم مظلوم فلسطین را برای خود در رسانهها خریده و اخبار جنایاتش را به اخباری حاشیهای بدل ساخته؛ این ضعف کمی برای راستها و ملیگرایان نیست.
3️⃣ رادیو زمانه
🍂 حملات ترکیه به مناطق اداره خودگردان شمال و شرق سوریه شدت بیشتری پیدا کرده است. ترکیه تنها در اکتبر سال جاری بیش از ۳۰۰ مرتبه با پهپاد و آتش توپخانه مراکز حیاتی در روژآوا را هدف حمله قرار داده و میلیونها نفر را از دسترسی به ابتداییترین نیازهای روزمره محروم کرده است. دولت ترکیه طی ۳۰۴ حمله مختلف (شامل ۸۳ حمله پهپادی و ۲۲۱ حملە توپخانهای) در اکتبر ۲۰۲۳ بیشتر زیرساختهای حیاتی روژآوا را مورد هدف قرار داده است. در این حملات دولت ترکیه دستکم ۲۲۴ مکان مختلف شامل زیرساختهای مانند مدارس، بیمارستانها، ایستگاههای تأمین برق و آب و سایتهایی نفتی، شهرداریها و ساختمانهایی از این دست را به صورت هدفمند بمباران کرده است. حملات هوایی پیاپی ترکیه به زیرساختهای حیاتی شمال و شرق سوریه موجب ویرانی گستردهای شده و خساراتی بیش از یک میلیارد دلار وارد کرده است. علاوه بر این، تاکنون بیش از دو میلیون نفر از دسترسی به نیازهای حیاتی روزانه خود نیز محروم ماندهاند.
➖➖➖
🌾 @Naqdagin| @RezaNassaji
Telegram
Radio Zamaneh
در حالیکه اردوغان ادعای حمایت از #فلسطین را دارد، دست به بمباران تأسیسات حیاتی در #روژآوا زده و #کردها را تروریست میخواند؛ کردهایی که خود از حامیان تاریخی فلسطینیها هستند.
کارتون بالا این ریاکاری رئیس جمهوری ترکیه را نشانه گرفته.
گزارش درباره آخرین…
کارتون بالا این ریاکاری رئیس جمهوری ترکیه را نشانه گرفته.
گزارش درباره آخرین…
📘چادر چونان «لباس فرم و فقر»
(۱/۲)
✍🏻 #رضا_نساجی
🍂 چالش بر سر اینکه «لباس آخوندی»، «لباس فرم» شغل است یا نه؟ و اینکه آیا «لباس پیامبر» -تو گویی ابوسفیان و ابوجهل در مکه، لباس متفاوتی از جنس کتوکروات یا دکولته با دامن پیچازی میپوشیدهاند!-، برای این صنف، «روحانیت» میآورد یا نه، در مقابلِ «چادر»، چونان «لباس فرم»، موضوعی ثانویست.
🍂 چادر را در کنار مقنعه در نظر بگیرید. مقنعه موفقترین اختراع یا کشف جمهوری اسلامی است؛ با راندمان ۱۱۰ درصد، بالاتر از ماشین کارنو، که میتواند هر زنی را آنچنان زشت کند تا «دشمنی آخوند شیعه با هر امر زیبا، والا و پویا» - در کنار «هر امر منطقی و اخلاقی» - محقق شود، اما چادر که همچون مقنعه در معنای کلی آن، سلطۀ دین، حکومت دین و حکومت مردان بر بدن زن را محقق میکند، چه کارکردی یا دلالتی دارد؟
۱. چادر «لباس فرمِ جمهوری اسلامی»ست؛ لباسِ فرم «مقامات و طرفداران نظام» که با فرمان شخص رهبر فقید انقلاب، به تمام کارمندان دولت، دانشآموزان و حتی دیگران تحمیل شد.
(مهملات کلیپِ «عمامهصورتی» در بهانهگیری از حسن روحانی بابتِ تحمیلِ دستور رهبر در باب حجاب اجباری، به زنان زیرمجموعۀ خودش در آغاز دهۀ شصت -یعنی ارتش-، تقلیل ارادۀ کلی نظام و شخص رهبر آن در باب حجاب اجباری، به نقش اجرایی عوامل خورد است)
🍂 البته این لباس در سالهای اخیر، بین مقامات و همسران مقامات، کمرنگ شده که شاید پیشگام آن، زنان دیپلماتهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور باشند که افزون بر تن دادن به اقتضائاتِ کشور میزبان، آن را درونی کرده و در بازگشت به ایران هم، بدل به خردهفرهنگی درون لایههای بالای حاکمیت کردند.
۲. چادر «لباس فرم مذهب رسمی» است؛ حتی اگر مذهبی باشید و بخواهید بدون چادر به زیارت امام یا امامزادههای بزرگپیکر (منظور از پیکر، درازایِ دستگاه تولیت و وسعت درآمد آن است) بروید، دمِ در به شما چادر تحمیل میشود. البته این حجابِ اجباریِ موقت، نه «چادر سیاه»، که «چادر نماز» است.
🍂 چادر -خاصه در فرم سیاه آن-، لباس زنان سنتی شیعۀ شهریِ فارس و ترک است؛ پس از انقلاب به زنان غیرشیعه، روستایی، عشایری و اقوام دیگر هم تحمیل شد. ورنه، برای مثال، زن بلوچ و کرد سنی یا زن شیعۀ لک، لر، گیلک، مازندرانی و... چادر سر نمیکردند، یا در شهر فارسنشینِ ورزنه در مرز اصفهان و یزد، زنان همچون زرتشتیان قدیم، «چادر سفید» سر میکنند.
۳. چادر «لباس فرم نظام تنبیه و مجازات» است؛ «لباس فرمِ زنان زندانی»، درست مثل چشمبند در حین اجرای حکم اعدام، به زندانی تحمیل میشود (البته شاید برای اجرای حکم شلاق، به روسری هم بسنده کنند. نک روایت رویا حشمتی).
🍂 اما از ترکیب موارد یک و سه، یعنی «زنان مذهبی شیعه»، به گروهی وسیع برمیخوریم که خارج از دوایر دولتی و حتی بدون ارتزاق از دولت، یا بدون آنکه در قید و بند تمام شرایع مذهب رسمی باشند، حجاب رسمی، یعنی چادر سیاه، بر سر دارند؛ زنانی که همچنان، «مذهبی» و شاید «سنتی» باقی ماندهاند، اما این گروه، اکنون در حال آب رفتن است، و زنان چادری (و مقنعهای)، بیشتر خانوادههای طبقات متوسط به پایین را شامل میشود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin| @RezaNassaji
(۱/۲)
✍🏻 #رضا_نساجی
🍂 چالش بر سر اینکه «لباس آخوندی»، «لباس فرم» شغل است یا نه؟ و اینکه آیا «لباس پیامبر» -تو گویی ابوسفیان و ابوجهل در مکه، لباس متفاوتی از جنس کتوکروات یا دکولته با دامن پیچازی میپوشیدهاند!-، برای این صنف، «روحانیت» میآورد یا نه، در مقابلِ «چادر»، چونان «لباس فرم»، موضوعی ثانویست.
🍂 چادر را در کنار مقنعه در نظر بگیرید. مقنعه موفقترین اختراع یا کشف جمهوری اسلامی است؛ با راندمان ۱۱۰ درصد، بالاتر از ماشین کارنو، که میتواند هر زنی را آنچنان زشت کند تا «دشمنی آخوند شیعه با هر امر زیبا، والا و پویا» - در کنار «هر امر منطقی و اخلاقی» - محقق شود، اما چادر که همچون مقنعه در معنای کلی آن، سلطۀ دین، حکومت دین و حکومت مردان بر بدن زن را محقق میکند، چه کارکردی یا دلالتی دارد؟
۱. چادر «لباس فرمِ جمهوری اسلامی»ست؛ لباسِ فرم «مقامات و طرفداران نظام» که با فرمان شخص رهبر فقید انقلاب، به تمام کارمندان دولت، دانشآموزان و حتی دیگران تحمیل شد.
(مهملات کلیپِ «عمامهصورتی» در بهانهگیری از حسن روحانی بابتِ تحمیلِ دستور رهبر در باب حجاب اجباری، به زنان زیرمجموعۀ خودش در آغاز دهۀ شصت -یعنی ارتش-، تقلیل ارادۀ کلی نظام و شخص رهبر آن در باب حجاب اجباری، به نقش اجرایی عوامل خورد است)
🍂 البته این لباس در سالهای اخیر، بین مقامات و همسران مقامات، کمرنگ شده که شاید پیشگام آن، زنان دیپلماتهای جمهوری اسلامی در خارج از کشور باشند که افزون بر تن دادن به اقتضائاتِ کشور میزبان، آن را درونی کرده و در بازگشت به ایران هم، بدل به خردهفرهنگی درون لایههای بالای حاکمیت کردند.
۲. چادر «لباس فرم مذهب رسمی» است؛ حتی اگر مذهبی باشید و بخواهید بدون چادر به زیارت امام یا امامزادههای بزرگپیکر (منظور از پیکر، درازایِ دستگاه تولیت و وسعت درآمد آن است) بروید، دمِ در به شما چادر تحمیل میشود. البته این حجابِ اجباریِ موقت، نه «چادر سیاه»، که «چادر نماز» است.
🍂 چادر -خاصه در فرم سیاه آن-، لباس زنان سنتی شیعۀ شهریِ فارس و ترک است؛ پس از انقلاب به زنان غیرشیعه، روستایی، عشایری و اقوام دیگر هم تحمیل شد. ورنه، برای مثال، زن بلوچ و کرد سنی یا زن شیعۀ لک، لر، گیلک، مازندرانی و... چادر سر نمیکردند، یا در شهر فارسنشینِ ورزنه در مرز اصفهان و یزد، زنان همچون زرتشتیان قدیم، «چادر سفید» سر میکنند.
۳. چادر «لباس فرم نظام تنبیه و مجازات» است؛ «لباس فرمِ زنان زندانی»، درست مثل چشمبند در حین اجرای حکم اعدام، به زندانی تحمیل میشود (البته شاید برای اجرای حکم شلاق، به روسری هم بسنده کنند. نک روایت رویا حشمتی).
🍂 اما از ترکیب موارد یک و سه، یعنی «زنان مذهبی شیعه»، به گروهی وسیع برمیخوریم که خارج از دوایر دولتی و حتی بدون ارتزاق از دولت، یا بدون آنکه در قید و بند تمام شرایع مذهب رسمی باشند، حجاب رسمی، یعنی چادر سیاه، بر سر دارند؛ زنانی که همچنان، «مذهبی» و شاید «سنتی» باقی ماندهاند، اما این گروه، اکنون در حال آب رفتن است، و زنان چادری (و مقنعهای)، بیشتر خانوادههای طبقات متوسط به پایین را شامل میشود.
(ادامه دارد)
➖➖➖
🌾 @Naqdagin| @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین
📘چادر چونان «لباس فرم و فقر»
(۲/۲)
✍🏻 #رضا_نساجی
🍂 دختران خانوادههای فرادست اقتصادی و سیاسی، بیشترشان یا حجاب ندارند، یا حجابهای آسانتر (نظیر چادرهای عربی با روسریهای رنگی) را جایگزین چادر مشکی با مقنعه ساختهاند؛ بنابراین اکنون میتوان نتیجه گرفت که:
۴. چادر «لباس فقر» است؛ زنان فرودست خانوادههای شیعۀ همچنان مذهبی و سنتی که در مقابل مدرنشدن مقاومت میکنند، و البته سهمی از ثروت حکومت مذهب شیعه نمیبرند، «بزرگترین گروه مقید به حجاب رسمی چادر» ماندهاند.
🍂 خانوادههایی که روزبهروز فقیرتر میشوند، تا آنجا که چادر پیش و بیش از هر چیز، دلالت بر «فرودستی» داشته باشد (و البته شاید همین امر، برخی از کمسوادترینهای آنان را در حمایت از حاکمیت مدعی عقایدِ ایشان، استوار سازد؛ زیرا بدون آن، دستکاه سیاسی در مقابل خانوادههای مدرنتر، مرفهتر و در یک کلام «دیگری» آنان، متحد و مستحکم جلوه میدهد).
🍂 بدین ترتیب، شمار بسیار زنان چادری در حال «تکدیگری و دستفروشی» در مترو و معابر شهری که بسیاری تا ساعاتِ آخرِ شب، همچنان به چشم میخورند و ظنّ بیخانمانی را تقویت میکنند؛ اگرچه به چشمِ حجاببانانِ مترو و همکاران آنان در نهادهای امنیتی و مقامات ارشد حاکمیتِ شیعی نمیآیند، اما فقرِ عیان آنان، عیار حکومت و واقعیت چادر را نمایان میسازد.
🍂 اگر رابطۀ فقر و بزهکاری را هم در نظر بگیریم، خواهیم دید که بسیاری از زنان بزهکار، که درواقع قربانیان بزه هستند، نیازی به تحمیل حجاب رسمی زندان ندارند؛ زیرا خود با این حجاب زیستهاند (نک «محلههای شهیدپرور و جرمخیز»). بدین ترتیب، مرزی روشن میان فرادستترین قشر حاکم با فرودستترین قشرها ترسیم میشود که لباس کمابیش واحد بر تنشان، دلالت بر شباهتی به هم ندارد.
#زنان #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin| @RezaNassaji
(۲/۲)
✍🏻 #رضا_نساجی
🍂 دختران خانوادههای فرادست اقتصادی و سیاسی، بیشترشان یا حجاب ندارند، یا حجابهای آسانتر (نظیر چادرهای عربی با روسریهای رنگی) را جایگزین چادر مشکی با مقنعه ساختهاند؛ بنابراین اکنون میتوان نتیجه گرفت که:
۴. چادر «لباس فقر» است؛ زنان فرودست خانوادههای شیعۀ همچنان مذهبی و سنتی که در مقابل مدرنشدن مقاومت میکنند، و البته سهمی از ثروت حکومت مذهب شیعه نمیبرند، «بزرگترین گروه مقید به حجاب رسمی چادر» ماندهاند.
🍂 خانوادههایی که روزبهروز فقیرتر میشوند، تا آنجا که چادر پیش و بیش از هر چیز، دلالت بر «فرودستی» داشته باشد (و البته شاید همین امر، برخی از کمسوادترینهای آنان را در حمایت از حاکمیت مدعی عقایدِ ایشان، استوار سازد؛ زیرا بدون آن، دستکاه سیاسی در مقابل خانوادههای مدرنتر، مرفهتر و در یک کلام «دیگری» آنان، متحد و مستحکم جلوه میدهد).
🍂 بدین ترتیب، شمار بسیار زنان چادری در حال «تکدیگری و دستفروشی» در مترو و معابر شهری که بسیاری تا ساعاتِ آخرِ شب، همچنان به چشم میخورند و ظنّ بیخانمانی را تقویت میکنند؛ اگرچه به چشمِ حجاببانانِ مترو و همکاران آنان در نهادهای امنیتی و مقامات ارشد حاکمیتِ شیعی نمیآیند، اما فقرِ عیان آنان، عیار حکومت و واقعیت چادر را نمایان میسازد.
🍂 اگر رابطۀ فقر و بزهکاری را هم در نظر بگیریم، خواهیم دید که بسیاری از زنان بزهکار، که درواقع قربانیان بزه هستند، نیازی به تحمیل حجاب رسمی زندان ندارند؛ زیرا خود با این حجاب زیستهاند (نک «محلههای شهیدپرور و جرمخیز»). بدین ترتیب، مرزی روشن میان فرادستترین قشر حاکم با فرودستترین قشرها ترسیم میشود که لباس کمابیش واحد بر تنشان، دلالت بر شباهتی به هم ندارد.
#زنان #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin| @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین
📘سقوطِ خدایان
(۲/۲)
✍🏻 #رضا_نساجی
🍂 در ادامه، خواهیم دید که در نمونهای برجسته، سیدعلیمحمد باب با تکیه به نسب سیادت و سوابق طلبگی (بهویژه نزد سید کاظم رشتی، پیشوای دوم مکتب شیخیه، پس از شیخ احمد احسائی، استادش و مبدع این جنبش منجیگرایانه که مبلغ ظهور عنقریب امام عصر بود)، ادعاهای مشابهی را با روندی متفاوت طی کرد.
🍂 او در هزارمین سالگرد آغاز غیبت صغری (۱۲۶۰ ه.ق)، ادعای نیابت امام عصر (باب) را مطرح کرد؛ چهار سال بعد (۱۲۶۴ ه.ق) خود را امام زمان (بقیهالله) خواند؛ و دو سال بعد (۱۲۶۶ ه.ق) با طرح ادعای نبوت (من یظهره الله) پیش رفت؛ تا آنکه بهعنوان «مرتد» محکوم و در همان سال (۲۸ شعبان ۱۲۶۶ ه.ق) اعدام شد تا معلوم شود که انسانی میرا، ناسوتی و کذاب است.
🍂 اما آنچه باب و بها در مراحل متعدد و متوالی انجام دادند، در دولتی که رهبرش خود را «نایب امام زمان» میدانست و اینک مدعیِ جاری شدن کلام خدا بر زبان خویش است، با جهشی ناگهانی انجام میشود. زمانی رهبر کنونی، دربارۀ رهبر فقید گفته بود که، او تنها اندکی تا مقام عصمت فاصله داشت؛ ادعایی که در صورت پذیرش، قابل تعمیم به خود او، چونان راوی قول و جانشین، بود. چنین اقوال و ادعاهایی برای «موروثی شدنِ ولایت» نیز لازم است.
🍂 با اینهمه، الوهی شدنِ حاکم، در تعارض با ضرورت «ناسوتی شدنِ حکومت»، چونان «سلطنت موروثی» است، اما برخلاف خلافت مسلمین که لازم بود در دولت معاویه، «الوهیتزدایی» شود تا بتوان آن را چونان «سلطنت موروثی» ساخت، ولایت فقیه همچون «امامت شیعیان» (اعم از امامی، زیدی، اسماعیلی و...) میتواند موروثی بماند.
🍂 اما تفاوت ظریفی هست: خلافت معاویه میتوانست به ارث برسد؛ زیرا دوران خلافت او، عصر پایان جنگهای داخلی و برقراری امنیت (امنیتی که خود معاویه در دوران خلیفۀ پیشین تهدید میکرد)، گسترش جنگهای خارجی (کشورگشاییهای پیروزمندانه در شرق و غرب، که تداوم آن در دوران عباسی هم در قالب دولت اموی آندلس، دورانی درخشان برای مسلمانان بود)، و رواج تجارت و گسترش ثروت بود و اذهان را آمادۀ انتقال قدرت از پدرِ باکفایت به پسر بیکفایت (ولو هنرمند و هنرپرور) ساخت (مقبولیتی بهرغم عدم مشروعیت، که در مورد انتقال خلافت از علی به حسن وجود نداشت و در نتیجه، اردوی نظامی او بلافاصله فروپاشید و وی را ناگزیر از امضای صلح و انتقال مسالمتآمیز خلافت ساخت).
🍂 خلیفه-ولی کنونی اما، نه پیروزی چشمگیری در خارج کسب کردهاست (خصوصاً با شکستهای کنونی و تحلیل «محور مقاومت» او که توانایی چانهزنیاش با قدرتها را بهشدت کاهش داد)، نه توانسته به جنگهای داخلی جناحهای طالب قدرت (خصوصاً طالب جانشینی) پایان دهد، نه اتکایی استوار بر توانایی داخلی، یا منابع خارجی اقتصادی، یافتهاست (بهویژه ناتوانی در امضای برجامی قویتر و امتناع از پذیرش افایتیاف که ضرورتهای برقراری امنیت سیاسی-اقتصادی در سطح جهانی هستند)، و نه کفایتی از خود نشان داده که کفایت پسر را تضمین کند.
🍂 صعود سلطان، شاه، امپراتور و خلیفه تا حد خدایان، مستلزم پردهپوشی از بندگان و بردگان است؛ کوه نباید تکان بخورد و خدا نباید دیده شود تا مبادا عادیبودن و خطاپذیری آن، بر دیگران آشکار شود، اما اگر خلیفۀ خدانما در هر کار جزئی - از لباس زنان تا عروسک کودکان – دخالت کند و بخواهد دربارۀ هر چیزی نظر بدهد، آنگاه به ورطۀ عوام سقوط خواهد کرد، خاصه اگر در مقام ملّایی معلمندیده در همهچیز بهکلی هیچندان باشد و تکیهاش تنها منحصر به جهل عوام شود.
پینوشت
پارۀ آخر در صورتی قابل بررسیست که روایت کنونی از تاریخ اسلام را بپذیریم، هرچند مدارک باستانشناختی اخیر، تصویر متفاوتی از معاویه ارائه میدهند؛ زیرا برخلاف پیامبر اسلام و خلفای راشدین که هیچگونه سکه، لوح یا سند مکتوبی از زمان ایشان وجود ندارد، نخستین شواهد واقعی از تاریخ صدر اسلام، سکۀ نقرهای به نام معاویه، ضربشده در دارابگرد فارس و نیز سنگنوشتههایی به نام او در اردن و یونان است [که دال بر مسیحی بودن اوست و شخصیتی بکل متفاوت از آنچه تاریخنگاری عباسی روایت میکند را بازنمایی میکند].
#سیاست #نقد_شیعه #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
(۲/۲)
✍🏻 #رضا_نساجی
🍂 در ادامه، خواهیم دید که در نمونهای برجسته، سیدعلیمحمد باب با تکیه به نسب سیادت و سوابق طلبگی (بهویژه نزد سید کاظم رشتی، پیشوای دوم مکتب شیخیه، پس از شیخ احمد احسائی، استادش و مبدع این جنبش منجیگرایانه که مبلغ ظهور عنقریب امام عصر بود)، ادعاهای مشابهی را با روندی متفاوت طی کرد.
🍂 او در هزارمین سالگرد آغاز غیبت صغری (۱۲۶۰ ه.ق)، ادعای نیابت امام عصر (باب) را مطرح کرد؛ چهار سال بعد (۱۲۶۴ ه.ق) خود را امام زمان (بقیهالله) خواند؛ و دو سال بعد (۱۲۶۶ ه.ق) با طرح ادعای نبوت (من یظهره الله) پیش رفت؛ تا آنکه بهعنوان «مرتد» محکوم و در همان سال (۲۸ شعبان ۱۲۶۶ ه.ق) اعدام شد تا معلوم شود که انسانی میرا، ناسوتی و کذاب است.
🍂 اما آنچه باب و بها در مراحل متعدد و متوالی انجام دادند، در دولتی که رهبرش خود را «نایب امام زمان» میدانست و اینک مدعیِ جاری شدن کلام خدا بر زبان خویش است، با جهشی ناگهانی انجام میشود. زمانی رهبر کنونی، دربارۀ رهبر فقید گفته بود که، او تنها اندکی تا مقام عصمت فاصله داشت؛ ادعایی که در صورت پذیرش، قابل تعمیم به خود او، چونان راوی قول و جانشین، بود. چنین اقوال و ادعاهایی برای «موروثی شدنِ ولایت» نیز لازم است.
🍂 با اینهمه، الوهی شدنِ حاکم، در تعارض با ضرورت «ناسوتی شدنِ حکومت»، چونان «سلطنت موروثی» است، اما برخلاف خلافت مسلمین که لازم بود در دولت معاویه، «الوهیتزدایی» شود تا بتوان آن را چونان «سلطنت موروثی» ساخت، ولایت فقیه همچون «امامت شیعیان» (اعم از امامی، زیدی، اسماعیلی و...) میتواند موروثی بماند.
🍂 اما تفاوت ظریفی هست: خلافت معاویه میتوانست به ارث برسد؛ زیرا دوران خلافت او، عصر پایان جنگهای داخلی و برقراری امنیت (امنیتی که خود معاویه در دوران خلیفۀ پیشین تهدید میکرد)، گسترش جنگهای خارجی (کشورگشاییهای پیروزمندانه در شرق و غرب، که تداوم آن در دوران عباسی هم در قالب دولت اموی آندلس، دورانی درخشان برای مسلمانان بود)، و رواج تجارت و گسترش ثروت بود و اذهان را آمادۀ انتقال قدرت از پدرِ باکفایت به پسر بیکفایت (ولو هنرمند و هنرپرور) ساخت (مقبولیتی بهرغم عدم مشروعیت، که در مورد انتقال خلافت از علی به حسن وجود نداشت و در نتیجه، اردوی نظامی او بلافاصله فروپاشید و وی را ناگزیر از امضای صلح و انتقال مسالمتآمیز خلافت ساخت).
🍂 خلیفه-ولی کنونی اما، نه پیروزی چشمگیری در خارج کسب کردهاست (خصوصاً با شکستهای کنونی و تحلیل «محور مقاومت» او که توانایی چانهزنیاش با قدرتها را بهشدت کاهش داد)، نه توانسته به جنگهای داخلی جناحهای طالب قدرت (خصوصاً طالب جانشینی) پایان دهد، نه اتکایی استوار بر توانایی داخلی، یا منابع خارجی اقتصادی، یافتهاست (بهویژه ناتوانی در امضای برجامی قویتر و امتناع از پذیرش افایتیاف که ضرورتهای برقراری امنیت سیاسی-اقتصادی در سطح جهانی هستند)، و نه کفایتی از خود نشان داده که کفایت پسر را تضمین کند.
🍂 صعود سلطان، شاه، امپراتور و خلیفه تا حد خدایان، مستلزم پردهپوشی از بندگان و بردگان است؛ کوه نباید تکان بخورد و خدا نباید دیده شود تا مبادا عادیبودن و خطاپذیری آن، بر دیگران آشکار شود، اما اگر خلیفۀ خدانما در هر کار جزئی - از لباس زنان تا عروسک کودکان – دخالت کند و بخواهد دربارۀ هر چیزی نظر بدهد، آنگاه به ورطۀ عوام سقوط خواهد کرد، خاصه اگر در مقام ملّایی معلمندیده در همهچیز بهکلی هیچندان باشد و تکیهاش تنها منحصر به جهل عوام شود.
پینوشت
پارۀ آخر در صورتی قابل بررسیست که روایت کنونی از تاریخ اسلام را بپذیریم، هرچند مدارک باستانشناختی اخیر، تصویر متفاوتی از معاویه ارائه میدهند؛ زیرا برخلاف پیامبر اسلام و خلفای راشدین که هیچگونه سکه، لوح یا سند مکتوبی از زمان ایشان وجود ندارد، نخستین شواهد واقعی از تاریخ صدر اسلام، سکۀ نقرهای به نام معاویه، ضربشده در دارابگرد فارس و نیز سنگنوشتههایی به نام او در اردن و یونان است [که دال بر مسیحی بودن اوست و شخصیتی بکل متفاوت از آنچه تاریخنگاری عباسی روایت میکند را بازنمایی میکند].
#سیاست #نقد_شیعه #حکومت_اسلامی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘خوکها در خیابان
✍🏻 #رضا_نساجی
🗄پست مرتبط
📺 جشنوارۀ «هنر شیراز» و شایعه سکس بر صحنۀ یک نمایش: «خوک، بچه و آتش»
#آینه_تاریخ #حکومت_اسلامی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
✍🏻 #رضا_نساجی
🗄پست مرتبط
📺 جشنوارۀ «هنر شیراز» و شایعه سکس بر صحنۀ یک نمایش: «خوک، بچه و آتش»
#آینه_تاریخ #حکومت_اسلامی #زنان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
📘خوکها در خیابان
✍🏻#رضا_نساجی
🍂 در یکی از مشهورترین رخدادهای یازدهمین/آخرین جشن هنر شیراز (۱۳۵۶)، نمایشی در خیابانهای شهر اجرا شد بهنام «خوک، بچه، آتش» اثر گروه مجاری اسکوات. نمایشی که در صحنهای از آن، سربازی بهزور و در ملاء عام، به زنی روسپی در خیابان تجاوز میکند، اما مردم تماشا میکنند و اعتراض نه.
🍂 نمایش به ضد خود بدل شد، نه بدین جهت که برخلاف آن سرباز آمریکاییِ مستِ از ویتنام برگشته، سرباز برای مردم ایران «قداست» داشت، یا روسپیگری در ایران «ممنوع» بود، یا نمایش به «فرهنگ منحط آمریکایی» تعلق داشت و نه فرهنگ اسلامی و ایرانی، و یا اینکه حکومت این نمایش را «تبلیغ» میکرد؛ در واقعیت امر، دستاندرکاران جشن، نهتنها تا حد ممکن آن را سانسور کرده بودند، بلکه ساواک مانع ار تکرار اجرای آن شد. خود دستاندرکاران نمایش (که از بلوک شرق بودند) هم، اکت اول با نام «اعترافات استاوروگین» (ملهم از رمانی به همین نام از داستایوفسکی) را جایگزین کردهبودند. البته صحنۀ نمایش در شیراز، شباهتی با صحنۀ نیویورک نداشت، اما کل ماجرا چیز دیگری بود.
🍂 قرار بود این نمایش، بیتفاوتی «جامعه» نسبت به ظلم را نشان دهد، اما «اجتماع» مذهبی، کاری به «ظلم» نداشت و تنها «گناه» را میفهمید. «تجاوز» چونان ظلم به زنان، البته مهم است، اما «گناه» چونان ظلم به خدا مهمتر است. اجتماع نباید «ظلم» را تحمل کند، اما بهتر و آسانتر این است که اجتماع ظلم را تماشا نکند. چگونه؟ اگر زنان در خانه بمانند، کسی مزاحمشان نخواهد شد. تجاوز به زنان بد است، اما روسپیگری و عریان بودن بدتر است. البته ممکن است زنان در خانۀ خود روسپیگری کنند، اما مهم این است که دیگران این فعل «گناه» را نبینند؛ همچنان که ممکن است زنان بر اثر گرسنگی، تن به تنفروشی دهند، اما بهتر است دیگران نه تنفروشی آنها را بفهمند، نه گرسنگیشان را.
🍂 کلید ماجرا همین است: «تصویر» اجتماع مسلمین نباید خدشهدار شود. تصویر «شهر زمینی» که انعکاس «شهر آسمانی»ست. حتی در دورانی که بعدها «دوران طاغوت» خوانده و طرد شد، شهر مسلمین شهر خداست. مهم نیست زیر پوست این شهر چه میگذرد، بلکه تصویر ظاهری این شهر اهمیت دارد. تصویری که بهتر است زنان در آن حضور نداشته باشند، یا اگر بهاجبار حضور دارند، تا حد امکان پوشیده باشند.
🍂 ذهن مسلمانان بیش از آنکه درگیر «واقعیت/بود» باشد، به «تصویر/نمود» التفات دارد. به بیان آلمانیها، Schein بر Sein غالب است. یعنی مهم نیست در واقعیت چه میگذارد، مهم نمایش جاری و تصویریست که القا میشود؛ برای نمونه، در مسائل اخلاقی، وجود فساد جنسی موضوعیت ندارد، بلکه «علنی شدن فساد یا حتی افشای آن» خطرناک است. مصداقش، زنیست که علیه تجاوز افشاگری کند؛ خودش بایکوت میشود، اگر رسماً محکوم نشود؛ زیرا «افشای فساد»، خود مفسدۀ بزرگتریست؛ خاصه آنکه در قبال فساد مردان، بیشتر اغماض میشود تا افشاگری زنان از فساد. هر چه باشد، شهر اسلامی شهر «مردانه» است. «شهر زنان» داستانهای دلکشیست که به قلمرو ادبیات تعلق دارد (شهر «هروم» در شاهنامۀ فردوسی و «بردع» در اسکندرنامۀ نظامی)؛ در واقعیت اما، و در بهترین حالت، زنان پردهنشینان حرمسراها هستند (در حقیقت، «کلفت مطبخ و رختشورخانه» که پیوسته میزاید، شیر میدهد و کهنه عوض میکند). اجتماع ما مردانه است و زن اگر «عین گناه» نباشد (افسانۀ گناه نخستین حوا)، دستکم «عامل» آن است.
🍂 نمایش «خوک، بچه، آتش» ظاهرا یکی از جرقههای آغاز اعتراضات مسلمانان به دستگاه فرهنگی حکومت پهلوی بود که در یک سال زبانه کشید و همهچیز آنِ دستگاه سیاسی را خاکستر کرد. اجتماع مسلمین که تحمل دیدن «گناه» در قلمرو خود نداشت، ناگهان اراده کرده بود «ظلم» را هم از آنجا پاک کند، اما باز هم «گناه مهمتر از ظلم بود»؛ این بود که چند روز پیش از آنکه پادگانها و کاخهای رژیم اشغال شوند، روسپیخانۀ «قلعۀ شهر نو» و کارخانۀ «آبجوی شمس» در بالا و پایین یک محله، به آتش کشیدهشدند؛ زنان قلعه یا اعدام شدند، یا آواره، اما اینکه آیا واقعاً گناه و ظلم از این قلمرو پاک شد، ماجرای دیگریست. شاید گناه از حصار قلعه بیرون آمد و در همهجای شهر گسترده شد، همچنان که ظلم از حصار پادگان و کاخ بیرون آمد و در خیابان روان شد.
🍂 نیمقرن پس از آن ماجراها، «مدینۀ فاضلۀ» مسلمانان، بیشتر به «فضولاتِ مانده و فاضلابِ روان» میماند، اما مسلمانان از اعتراض خود به برهنگی دست برنداشتهاند؛ این بار به جای آنا، بازیگر مجارستانی نمایش «خوک، بچه، آتش»، تمام زنان ایرانی باید به میل مردان خود را در علن بپوشانند (و در مقابل میل به تجاوز مردان در خفا، سکوت کنند). تصویر مقدس نباید هرگز ملوث شود؛ بچهخوکها که لباس سربازان به تن دارند، در خیابان موظف به اجرای این دستورند و البته در صورت ضرورت، دستور آتش نیز به ایشان داده شده است.
➖➖➖
🌾@Naqdagin
✍🏻#رضا_نساجی
🍂 در یکی از مشهورترین رخدادهای یازدهمین/آخرین جشن هنر شیراز (۱۳۵۶)، نمایشی در خیابانهای شهر اجرا شد بهنام «خوک، بچه، آتش» اثر گروه مجاری اسکوات. نمایشی که در صحنهای از آن، سربازی بهزور و در ملاء عام، به زنی روسپی در خیابان تجاوز میکند، اما مردم تماشا میکنند و اعتراض نه.
🍂 نمایش به ضد خود بدل شد، نه بدین جهت که برخلاف آن سرباز آمریکاییِ مستِ از ویتنام برگشته، سرباز برای مردم ایران «قداست» داشت، یا روسپیگری در ایران «ممنوع» بود، یا نمایش به «فرهنگ منحط آمریکایی» تعلق داشت و نه فرهنگ اسلامی و ایرانی، و یا اینکه حکومت این نمایش را «تبلیغ» میکرد؛ در واقعیت امر، دستاندرکاران جشن، نهتنها تا حد ممکن آن را سانسور کرده بودند، بلکه ساواک مانع ار تکرار اجرای آن شد. خود دستاندرکاران نمایش (که از بلوک شرق بودند) هم، اکت اول با نام «اعترافات استاوروگین» (ملهم از رمانی به همین نام از داستایوفسکی) را جایگزین کردهبودند. البته صحنۀ نمایش در شیراز، شباهتی با صحنۀ نیویورک نداشت، اما کل ماجرا چیز دیگری بود.
🍂 قرار بود این نمایش، بیتفاوتی «جامعه» نسبت به ظلم را نشان دهد، اما «اجتماع» مذهبی، کاری به «ظلم» نداشت و تنها «گناه» را میفهمید. «تجاوز» چونان ظلم به زنان، البته مهم است، اما «گناه» چونان ظلم به خدا مهمتر است. اجتماع نباید «ظلم» را تحمل کند، اما بهتر و آسانتر این است که اجتماع ظلم را تماشا نکند. چگونه؟ اگر زنان در خانه بمانند، کسی مزاحمشان نخواهد شد. تجاوز به زنان بد است، اما روسپیگری و عریان بودن بدتر است. البته ممکن است زنان در خانۀ خود روسپیگری کنند، اما مهم این است که دیگران این فعل «گناه» را نبینند؛ همچنان که ممکن است زنان بر اثر گرسنگی، تن به تنفروشی دهند، اما بهتر است دیگران نه تنفروشی آنها را بفهمند، نه گرسنگیشان را.
🍂 کلید ماجرا همین است: «تصویر» اجتماع مسلمین نباید خدشهدار شود. تصویر «شهر زمینی» که انعکاس «شهر آسمانی»ست. حتی در دورانی که بعدها «دوران طاغوت» خوانده و طرد شد، شهر مسلمین شهر خداست. مهم نیست زیر پوست این شهر چه میگذرد، بلکه تصویر ظاهری این شهر اهمیت دارد. تصویری که بهتر است زنان در آن حضور نداشته باشند، یا اگر بهاجبار حضور دارند، تا حد امکان پوشیده باشند.
🍂 ذهن مسلمانان بیش از آنکه درگیر «واقعیت/بود» باشد، به «تصویر/نمود» التفات دارد. به بیان آلمانیها، Schein بر Sein غالب است. یعنی مهم نیست در واقعیت چه میگذارد، مهم نمایش جاری و تصویریست که القا میشود؛ برای نمونه، در مسائل اخلاقی، وجود فساد جنسی موضوعیت ندارد، بلکه «علنی شدن فساد یا حتی افشای آن» خطرناک است. مصداقش، زنیست که علیه تجاوز افشاگری کند؛ خودش بایکوت میشود، اگر رسماً محکوم نشود؛ زیرا «افشای فساد»، خود مفسدۀ بزرگتریست؛ خاصه آنکه در قبال فساد مردان، بیشتر اغماض میشود تا افشاگری زنان از فساد. هر چه باشد، شهر اسلامی شهر «مردانه» است. «شهر زنان» داستانهای دلکشیست که به قلمرو ادبیات تعلق دارد (شهر «هروم» در شاهنامۀ فردوسی و «بردع» در اسکندرنامۀ نظامی)؛ در واقعیت اما، و در بهترین حالت، زنان پردهنشینان حرمسراها هستند (در حقیقت، «کلفت مطبخ و رختشورخانه» که پیوسته میزاید، شیر میدهد و کهنه عوض میکند). اجتماع ما مردانه است و زن اگر «عین گناه» نباشد (افسانۀ گناه نخستین حوا)، دستکم «عامل» آن است.
🍂 نمایش «خوک، بچه، آتش» ظاهرا یکی از جرقههای آغاز اعتراضات مسلمانان به دستگاه فرهنگی حکومت پهلوی بود که در یک سال زبانه کشید و همهچیز آنِ دستگاه سیاسی را خاکستر کرد. اجتماع مسلمین که تحمل دیدن «گناه» در قلمرو خود نداشت، ناگهان اراده کرده بود «ظلم» را هم از آنجا پاک کند، اما باز هم «گناه مهمتر از ظلم بود»؛ این بود که چند روز پیش از آنکه پادگانها و کاخهای رژیم اشغال شوند، روسپیخانۀ «قلعۀ شهر نو» و کارخانۀ «آبجوی شمس» در بالا و پایین یک محله، به آتش کشیدهشدند؛ زنان قلعه یا اعدام شدند، یا آواره، اما اینکه آیا واقعاً گناه و ظلم از این قلمرو پاک شد، ماجرای دیگریست. شاید گناه از حصار قلعه بیرون آمد و در همهجای شهر گسترده شد، همچنان که ظلم از حصار پادگان و کاخ بیرون آمد و در خیابان روان شد.
🍂 نیمقرن پس از آن ماجراها، «مدینۀ فاضلۀ» مسلمانان، بیشتر به «فضولاتِ مانده و فاضلابِ روان» میماند، اما مسلمانان از اعتراض خود به برهنگی دست برنداشتهاند؛ این بار به جای آنا، بازیگر مجارستانی نمایش «خوک، بچه، آتش»، تمام زنان ایرانی باید به میل مردان خود را در علن بپوشانند (و در مقابل میل به تجاوز مردان در خفا، سکوت کنند). تصویر مقدس نباید هرگز ملوث شود؛ بچهخوکها که لباس سربازان به تن دارند، در خیابان موظف به اجرای این دستورند و البته در صورت ضرورت، دستور آتش نیز به ایشان داده شده است.
➖➖➖
🌾@Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🍂 تماشای جملات قصاری از نامۀ جعلی چارلی چاپلین به دخترش در بنرهای نمایشگاه مطبوعات دردآور بود، اما مشاهدۀ جملات جعلی از ماركس (که معلوم نیست کارل مارکس است یا ماکس وبر!) دربارۀ رسالت محمد، آنهم در نقاط پررفتوآمد مرکز تهران، قطعاً فاجعه است.
🍂 مارکس و انگلس در نامههایی که در بهار ۱۸۵۳ رد و بدل کردهاند، ظهور اسلام را در چارچوب عوامل مادی، از جمله تضعیف مناسبات تجارتی در شبهجزیره عربستان، فهمیدهاند. در مجموعه آثار مارکس و انگلس تعبیر «انقلاب مذهبی محمد» دربارۀ بعثت رسول به کار رفته، اما این تعبیر از آن انگلس است نه مارکس:
«Mohammed’s religious revolution, like every religious movement, was formally a reaction, a would-be return to what was old and simple.»
Engels To Marx In London Source: Collected Works; Moscow 1983; Volume 39, p. 325-328.
Written Manchester, before 28 May 1853
🔺 اما این تعبیر که ظهور اسلام را «نوعی عقبگرد» «همچون دیگر مذاهب» میداند، عکس آن جملهای است که به مارکس نسبت داده شدهاست.
🍂 به واسطه چنین جعلیاتِ فراتر از مهملات فضای مجازی است که باید در طرح عقاید و آرای دیگران، دقتهای صوری، از قبیل ارجاع دقیق به منبع فارسی و یا نقل دقیق متن زبان اصلی را مد نظر داشت.
✍🏻 #رضا_نساجی
#تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
🍂 مارکس و انگلس در نامههایی که در بهار ۱۸۵۳ رد و بدل کردهاند، ظهور اسلام را در چارچوب عوامل مادی، از جمله تضعیف مناسبات تجارتی در شبهجزیره عربستان، فهمیدهاند. در مجموعه آثار مارکس و انگلس تعبیر «انقلاب مذهبی محمد» دربارۀ بعثت رسول به کار رفته، اما این تعبیر از آن انگلس است نه مارکس:
«Mohammed’s religious revolution, like every religious movement, was formally a reaction, a would-be return to what was old and simple.»
Engels To Marx In London Source: Collected Works; Moscow 1983; Volume 39, p. 325-328.
Written Manchester, before 28 May 1853
🔺 اما این تعبیر که ظهور اسلام را «نوعی عقبگرد» «همچون دیگر مذاهب» میداند، عکس آن جملهای است که به مارکس نسبت داده شدهاست.
🍂 به واسطه چنین جعلیاتِ فراتر از مهملات فضای مجازی است که باید در طرح عقاید و آرای دیگران، دقتهای صوری، از قبیل ارجاع دقیق به منبع فارسی و یا نقل دقیق متن زبان اصلی را مد نظر داشت.
✍🏻 #رضا_نساجی
#تفکر_انتقادی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @RezaNassaji
Telegram
نقدآگین