📗اندر حکایتِ «هنرِ دشمنی کردن»
— حاشیهای بر مواضع مستقل و منصفانۀ وریا امیری
✍🏻 #علیرضاموثق
🍂 اریک فروم کتابی بسیار وزین و آموزنده دارد با عنوانِ «هنرِ عشق ورزیدن»، اما شایسته و بایسته است که در بابِ «هنر دشمنی کردن» یا «هنرِ اپوزیسیون بودن» نیز تأمل کرد و تذکر داد.
🍂 در ادبیات ما بسیار آمدهاست که دوستیِ خالهخرسه، نوعی دشمنیست (دوستیِ بیخرد، خود دشمنیست/ حقتعالی زین چنین خدمت غنیست)، و من نیز به قدر وسع، در روزهای آغازین این جنگ، در یادداشتی با همین عنوان «دوستی بیخرد، خود دشمنیست» به این معضلِ ویرانگرِ منافع ملی اشاره کردم، اما در سنتِ فکری و ادبی ما، چندان نیامدهاست که «دشمنِ نادان، بهترین دوستِ خصم است».
🍂 وقتی یک فرهنگ منحط میشود، به جسدی شبیه میشود که در حال فساد و زوال است؛ یعنی همۀ شئونش میگندد و بوی تعفنش فراگیر میشود؛ در فرهنگ ما نیز، هم ساحتِ دوستیِهایِ ما فاسد شده و هم ساحتِ دشمنیهایِ ما.
🍂 دوستیهایِ ما غالبا بهنحویست که بیشترین ضرر را به خودمان و به دوستانمان میزنیم و بیشترین فایده را به دشمنانمان میرسانیم؛ دشمنیهایِ ما نیز غالبا بهنحویست که باز، بیشترین ضرر را به خودمان و به دوستانمان میزنیم و باز، بیشترین فایده را به دشمنانمان میرسانیم. دشمنان ما با وجود ما چه غمی دارند؟! و دوستانِ ما با وجودِ ما چه نیازی به دشمن دارند؟!
🍂 این ماجرا از ساحتِ فردی تا ساحتِ اجتماعی و سیاسیِ ما در جریان است و از انقلابِ ۵۷ تا اکنونِ ما (و البته از گذشتههایِ دورتر تا اکنونِ ما): با یک «منطقِ باینری» و «سیاه و سفید» و «صفر و یک» و بدونِ «نگاه طیفی» به جهان نظر میکنیم؛ طالبِ «همه یا هیچ» هستیم؛ اولویتبندی روشنی نداریم و «منطقِ موقعیت» را در محاسبات لحاظ نمیکنیم؛ یکسری «مطلق» چون احکام ریاضی در ذهن خود ساختهایم و چشممان را به روی واقعیتها و تنوع و سیالیِ موقعیتها بستهایم؛ یک نفر را یک روز در جمیعِ شئون بُت میکنیم و روز بعد، در جمیعِ شئون شیطان، و دیگر مصادیقِ این نوع مواجهۀ بیمار و منحط و خام و عوامانه.
🍂 مخالفتِ ما با جمهوریِ اسلامی نیز همینطور است؛ کافیست که از صد عیب، یک حُسن و هنر را به او نسبت دهیم یا در بینِ دهها تضاد در منافع و ارزشها، به یک اشتراکِ نسبی منافع و ارزشها اشاره کنیم تا یک عده پفیوزِ بیسواد و بیمار، چون گرگ به ما حمله کنند!
🍂 مبارزه با جمهوری اسلامی بدون هنر و حکمت، شر و نکبت است؛ بلکه بنا بر قول صحیحِ وریا امیری، به تقویت و بقای آن آن نیز کمک میکند. کدام عاقلی گفته که تغییر رژیم سیاسی به هر قیمتی مطلوب است؟
🍂 تغییر نظام سیاسی را برایِ چه میخواهیم؟ برای بدبختتر شدن میخواهیم؟ تغییر نظام سیاسی در کدام زمان و مکان و به کدام روش و هزینه ما را بیشتر به مطلوبمان می رساند؟
🍂 از انقلاب ۵۷ و ایجاد خلاء قدرت و حمله صدام نباید درس گرفت؟ آیا راهی نیست که مطلوبِ سیاسیِ خود را طوری تعقیب کنیم که مثل انقلابِ ۵۷، صد سال به عقب نیافتیم و به سرنوشتِ چند نسل گند نزنیم؟
🍂 دشمنِ دشمنِ ما همیشه دوستِ ماست؟ حتی اگر نظامی مبتنی بر اشغالگری و توحش و آپارتاید قومی چون اسرائیل باشد؟ یعنی ما نباید هنوز بتوانیم این بدیهیات را درک کنیم که در هنگامۀ رخ دادنِ چنین فجایعِ عظیمِ انسانی و جنایاتِ جنگیِ غیرقابلِ کتمانِ گستردهای، اولویت چیست؟
🍂 آیا ما هیچ نقطۀ اشتراکِ ولو میلیمتری با نظام سیاسی موجود نداریم؟ و در هر شرایطی باید از دشمنان او حمایت کنیم؟ ولو اگر دشمنش اسرائیلیهای تندرو و داعشیای باشند که غیریهودیان را پستتر از یهودیان و شهروندانِ درجۀ چندم و یا حتا حیوانهای انساننما میدانند؟ در هر شرایطی باید به جمهوری اسلامی با هر بهانهای ضربه بزنیم؟ آیا نمیشود در وجهی با کسی مخالف بود و در وجهی موافق و در حمله و مبارزه نیز انصاف داشت؟ و در شرایطی بر نقاطِ اختلاف تأکید کرد و در شرایطی بر نقاطِ اشتراک؟ و در شرایطی هم سکوت کرد و جانب هیچ یک از طرفینِ جنگافروز را نگرفت و کلیت جنگ و جنایاتِ غیرقابل اغماض در حقّ شهروندان معمولی و زنان و کودکان بیگناه را محکوم کرد، مثل این انسانِ شریف و آزاده، بانو نرگس محمدی؟
#اپوزیشنقد #نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— حاشیهای بر مواضع مستقل و منصفانۀ وریا امیری
✍🏻 #علیرضاموثق
🍂 اریک فروم کتابی بسیار وزین و آموزنده دارد با عنوانِ «هنرِ عشق ورزیدن»، اما شایسته و بایسته است که در بابِ «هنر دشمنی کردن» یا «هنرِ اپوزیسیون بودن» نیز تأمل کرد و تذکر داد.
🍂 در ادبیات ما بسیار آمدهاست که دوستیِ خالهخرسه، نوعی دشمنیست (دوستیِ بیخرد، خود دشمنیست/ حقتعالی زین چنین خدمت غنیست)، و من نیز به قدر وسع، در روزهای آغازین این جنگ، در یادداشتی با همین عنوان «دوستی بیخرد، خود دشمنیست» به این معضلِ ویرانگرِ منافع ملی اشاره کردم، اما در سنتِ فکری و ادبی ما، چندان نیامدهاست که «دشمنِ نادان، بهترین دوستِ خصم است».
🍂 وقتی یک فرهنگ منحط میشود، به جسدی شبیه میشود که در حال فساد و زوال است؛ یعنی همۀ شئونش میگندد و بوی تعفنش فراگیر میشود؛ در فرهنگ ما نیز، هم ساحتِ دوستیِهایِ ما فاسد شده و هم ساحتِ دشمنیهایِ ما.
🍂 دوستیهایِ ما غالبا بهنحویست که بیشترین ضرر را به خودمان و به دوستانمان میزنیم و بیشترین فایده را به دشمنانمان میرسانیم؛ دشمنیهایِ ما نیز غالبا بهنحویست که باز، بیشترین ضرر را به خودمان و به دوستانمان میزنیم و باز، بیشترین فایده را به دشمنانمان میرسانیم. دشمنان ما با وجود ما چه غمی دارند؟! و دوستانِ ما با وجودِ ما چه نیازی به دشمن دارند؟!
🍂 این ماجرا از ساحتِ فردی تا ساحتِ اجتماعی و سیاسیِ ما در جریان است و از انقلابِ ۵۷ تا اکنونِ ما (و البته از گذشتههایِ دورتر تا اکنونِ ما): با یک «منطقِ باینری» و «سیاه و سفید» و «صفر و یک» و بدونِ «نگاه طیفی» به جهان نظر میکنیم؛ طالبِ «همه یا هیچ» هستیم؛ اولویتبندی روشنی نداریم و «منطقِ موقعیت» را در محاسبات لحاظ نمیکنیم؛ یکسری «مطلق» چون احکام ریاضی در ذهن خود ساختهایم و چشممان را به روی واقعیتها و تنوع و سیالیِ موقعیتها بستهایم؛ یک نفر را یک روز در جمیعِ شئون بُت میکنیم و روز بعد، در جمیعِ شئون شیطان، و دیگر مصادیقِ این نوع مواجهۀ بیمار و منحط و خام و عوامانه.
🍂 مخالفتِ ما با جمهوریِ اسلامی نیز همینطور است؛ کافیست که از صد عیب، یک حُسن و هنر را به او نسبت دهیم یا در بینِ دهها تضاد در منافع و ارزشها، به یک اشتراکِ نسبی منافع و ارزشها اشاره کنیم تا یک عده پفیوزِ بیسواد و بیمار، چون گرگ به ما حمله کنند!
🍂 مبارزه با جمهوری اسلامی بدون هنر و حکمت، شر و نکبت است؛ بلکه بنا بر قول صحیحِ وریا امیری، به تقویت و بقای آن آن نیز کمک میکند. کدام عاقلی گفته که تغییر رژیم سیاسی به هر قیمتی مطلوب است؟
🍂 تغییر نظام سیاسی را برایِ چه میخواهیم؟ برای بدبختتر شدن میخواهیم؟ تغییر نظام سیاسی در کدام زمان و مکان و به کدام روش و هزینه ما را بیشتر به مطلوبمان می رساند؟
🍂 از انقلاب ۵۷ و ایجاد خلاء قدرت و حمله صدام نباید درس گرفت؟ آیا راهی نیست که مطلوبِ سیاسیِ خود را طوری تعقیب کنیم که مثل انقلابِ ۵۷، صد سال به عقب نیافتیم و به سرنوشتِ چند نسل گند نزنیم؟
🍂 دشمنِ دشمنِ ما همیشه دوستِ ماست؟ حتی اگر نظامی مبتنی بر اشغالگری و توحش و آپارتاید قومی چون اسرائیل باشد؟ یعنی ما نباید هنوز بتوانیم این بدیهیات را درک کنیم که در هنگامۀ رخ دادنِ چنین فجایعِ عظیمِ انسانی و جنایاتِ جنگیِ غیرقابلِ کتمانِ گستردهای، اولویت چیست؟
🍂 آیا ما هیچ نقطۀ اشتراکِ ولو میلیمتری با نظام سیاسی موجود نداریم؟ و در هر شرایطی باید از دشمنان او حمایت کنیم؟ ولو اگر دشمنش اسرائیلیهای تندرو و داعشیای باشند که غیریهودیان را پستتر از یهودیان و شهروندانِ درجۀ چندم و یا حتا حیوانهای انساننما میدانند؟ در هر شرایطی باید به جمهوری اسلامی با هر بهانهای ضربه بزنیم؟ آیا نمیشود در وجهی با کسی مخالف بود و در وجهی موافق و در حمله و مبارزه نیز انصاف داشت؟ و در شرایطی بر نقاطِ اختلاف تأکید کرد و در شرایطی بر نقاطِ اشتراک؟ و در شرایطی هم سکوت کرد و جانب هیچ یک از طرفینِ جنگافروز را نگرفت و کلیت جنگ و جنایاتِ غیرقابل اغماض در حقّ شهروندان معمولی و زنان و کودکان بیگناه را محکوم کرد، مثل این انسانِ شریف و آزاده، بانو نرگس محمدی؟
#اپوزیشنقد #نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
🎧 دشمنِ دشمنِ ما دوست ما نیست
— در نقد جنایاتِ آپارتاید اسرائیل و اپوزیسیونِ واکنشی و باینریاندیش
🎙#وریا_امیری
🍂 جمهوری اسلامی، حماس و اسرائیل، ۳ ضلع یک مثلث بنیادگرایانهاند و از جنگ و تنش و عدمِ صلحِ پایدار استقبال میکنند، اما ما ایرانیان نباید طرف…
— در نقد جنایاتِ آپارتاید اسرائیل و اپوزیسیونِ واکنشی و باینریاندیش
🎙#وریا_امیری
🍂 جمهوری اسلامی، حماس و اسرائیل، ۳ ضلع یک مثلث بنیادگرایانهاند و از جنگ و تنش و عدمِ صلحِ پایدار استقبال میکنند، اما ما ایرانیان نباید طرف…
📘یک جای خالی بزرگ، در جنبشِ «زن زندگی آزادی»
✍🏻 #آرمان_امیری
🍂 اگر نخستین نطفهی جنبش مهسا، طغیان علیه تمامی تبعیضهای سیستماتیک جنسیتی بود، تداوم آن باید خیلی زود به وجه «آپارتاید مذهبی» کشیده میشد.
🍂 رژیم اسلامی، نطفهی هر دو وجه از آپارتاید جنسیتی و مذهبی را از ابتدا در ساختار حقوقی خود قرار داده بود و بروزش در ساختار حقیقی هم کاملا مشهود بود. درهمتنیدگی این دو نیز به قدری واضح است که سخت میتوان نفس آپارتاید جنسیتی را بدون لحاظ کردن باورهای مذهبی فهم کرد؛ اما زمانی که طغیان مدنی شهروندان، به مرحلهی «ترجمان سیاسی» رسید، با اعوجاجهایی همراه شد که مسیرش را منحرف کرد.
🍂 در ظاهر مطالبهی «سکولاریسم» خیلی زود به ادبیات گروههای سیاسی راه پیدا کرد، اما جدیترین جدالهای سیاسی حول محورهای به کل نامربوط و گاه کاملا کاذبی شکل گرفت که هیچ ریشهی و سبقهی واقعی در ساخت حقوقی رژیم نداشت. معروفترینش، ترجمان غلط تبعیضهای مذهبی، به «تبعیض قومی»، که نه تنها جنبش را به یکی از مخربترین جدالهای انحرافی خودش کشاند، بلکه اصل مسالهی آپارتاید مذهبی را به حاشیه برد.
🍂 به گمان من، بارزترین مصداق این انحراف آشکار را میتوانیم در وضعیت شهروندان بهایی ببینیم. اهل سنت ایران، درست به مانند زنان جامعه، هرچند آشکارا در وضعیت «شهروند درجه دو با حقوق و آزادیهای محدود» قرار دارند، اما همچنان از یک رسمیت نیمبندی بهرهمند هستند. غیرمذهبیهای کشور، در نوعی حجاب ناگفته و غیررسمی پنهان هستند، اما ایرانیان بهایی، آشکارترین قربانیان آپارتاید مذهبی هستند که نفس وجود و هویتشان در ساختار حقوقی کشور به رسمیت شناخته نمیشود.
🍂 متاسفانه من نمیتوانم از گوشهی ذهنم این احتمال را به کلی حذف کنم که «بهاییستیزی» در یک قرن گذشته، همچون «یهودستیزی» در آلمان نازی، به همان میزان که در ساختار آپارتاید حکومتی ریشه دارد، با نوعی همدستی خاموش یا حتی رضایت پنهان در اذهان بخشهایی از جامعه همراه شده. پس هربار خبری از تداوم فشارها بر شهروندان بهایی میشنوم، به خودم میگویم زمانی ما به وضعیت ایدهآل در جنبشهای دموکراتیک خود نزدیکتر از هر زمانی خواهیم شد که واکنش به این سرکوب سیستماتیک به صدر فهرست حساسیتهای اجتماعی و سیاسی ما نزدیک شود.
#اپوزیشنقد #نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | صفحهٔ آرمان امیری
✍🏻 #آرمان_امیری
🍂 اگر نخستین نطفهی جنبش مهسا، طغیان علیه تمامی تبعیضهای سیستماتیک جنسیتی بود، تداوم آن باید خیلی زود به وجه «آپارتاید مذهبی» کشیده میشد.
🍂 رژیم اسلامی، نطفهی هر دو وجه از آپارتاید جنسیتی و مذهبی را از ابتدا در ساختار حقوقی خود قرار داده بود و بروزش در ساختار حقیقی هم کاملا مشهود بود. درهمتنیدگی این دو نیز به قدری واضح است که سخت میتوان نفس آپارتاید جنسیتی را بدون لحاظ کردن باورهای مذهبی فهم کرد؛ اما زمانی که طغیان مدنی شهروندان، به مرحلهی «ترجمان سیاسی» رسید، با اعوجاجهایی همراه شد که مسیرش را منحرف کرد.
🍂 در ظاهر مطالبهی «سکولاریسم» خیلی زود به ادبیات گروههای سیاسی راه پیدا کرد، اما جدیترین جدالهای سیاسی حول محورهای به کل نامربوط و گاه کاملا کاذبی شکل گرفت که هیچ ریشهی و سبقهی واقعی در ساخت حقوقی رژیم نداشت. معروفترینش، ترجمان غلط تبعیضهای مذهبی، به «تبعیض قومی»، که نه تنها جنبش را به یکی از مخربترین جدالهای انحرافی خودش کشاند، بلکه اصل مسالهی آپارتاید مذهبی را به حاشیه برد.
🍂 به گمان من، بارزترین مصداق این انحراف آشکار را میتوانیم در وضعیت شهروندان بهایی ببینیم. اهل سنت ایران، درست به مانند زنان جامعه، هرچند آشکارا در وضعیت «شهروند درجه دو با حقوق و آزادیهای محدود» قرار دارند، اما همچنان از یک رسمیت نیمبندی بهرهمند هستند. غیرمذهبیهای کشور، در نوعی حجاب ناگفته و غیررسمی پنهان هستند، اما ایرانیان بهایی، آشکارترین قربانیان آپارتاید مذهبی هستند که نفس وجود و هویتشان در ساختار حقوقی کشور به رسمیت شناخته نمیشود.
🍂 متاسفانه من نمیتوانم از گوشهی ذهنم این احتمال را به کلی حذف کنم که «بهاییستیزی» در یک قرن گذشته، همچون «یهودستیزی» در آلمان نازی، به همان میزان که در ساختار آپارتاید حکومتی ریشه دارد، با نوعی همدستی خاموش یا حتی رضایت پنهان در اذهان بخشهایی از جامعه همراه شده. پس هربار خبری از تداوم فشارها بر شهروندان بهایی میشنوم، به خودم میگویم زمانی ما به وضعیت ایدهآل در جنبشهای دموکراتیک خود نزدیکتر از هر زمانی خواهیم شد که واکنش به این سرکوب سیستماتیک به صدر فهرست حساسیتهای اجتماعی و سیاسی ما نزدیک شود.
#اپوزیشنقد #نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | صفحهٔ آرمان امیری
Telegram
نقدآگین
📘از راست افراطی تا چپ افراطی
✍🏻 #رضا_یعقوبی
🍂 در روزهای آغازین «زن، زندگی، آزادی» که شور و همبستگی بالایی در میان اقشار جامعه به وجود آمده بود، از دانشجویان گرفته تا بازاریان و اصناف معلمان و پزشکان و وکلا و...، برای نقشآفرینی پا به میدان گذاشتند، پس از مدتها پراکندگی و افتراق و جدایی، جامعه داشت خودش را پیدا میکرد و به نیروی خودش و توانایی همبستگیاش ایمان میآورد، اما هنوز خبری از جریانهای سیاسی و ایدئولوژیک نبود.
🍂 مردم در حرکتهای انسانی همدیگر را پیدا کرده بودند و فهمیده بودند که راهشان از هم جدا نیست و پیوند و با هم بودن و در راه آزادی و حقوق پشت همدیگر را گرفتن هزاران بار زیباتر از تفرقه و دشمنی و رقابتهای حقیرانه است، اما یک جریان سیاسی که پول و رسانه را در دست داشت، حرکت برای مصادرهی این همبستگی را آغاز کرد که همان راست افراطی بود.
🍂 پوپولیسم رسانهای و رهبرتراشی مصنوعی و التماس مذبوحانهی کشورهای خارجی، جای عمل شجاعانه و همبستگی و خلاقیت میدانی را گرفت و مردمی که با آن حرارت برای گرفتن حقشان در حال مبارزه بودند، تبدیل شدند به موجودات ترسویی که زیر پست این نمایندهی پارلمان و آن سفیر، در حال التماس و ضجه بودند و منتظر «اتحاد اپوزیسیون»(!) تا خون جوانان کمتر ریخته شود!!
🍂 کمی بعد معلوم شد، این شوی رسانهای آنقدر سست بوده که آن اپوزیسیون ساختگی حتی توان گفتگو با همدیگر را ندارند. ماجرا زمانی مضحکتر از این شد که ولیعهد معزول، به درگاه احزاب راست افراطی مشغول گدایی شد؛ هر چه بود این جریان راست افراطی از چشم افتاد.
🍂 همزمان با از چشم افتادن این جریان، درست در زمانی که وقت آن رسیده بود که مردم متوجه شوند باید به خودشان تکیه کنند و جز همبستگی و با هم بودن و جز قدرت جمعی خودشان پناهی و چارهای ندارند، جریان چپ افراطی از راه رسید و اکنون تا حد زیادی توانسته فضا را در دست بگیرد.
🍂 برخلاف جریان راست افراطی، چپ افراطی با جمهوری اسلامی همزاد و همجنس است و بسیاری از روشنفکران چپ رادیکال، بعد از انقلاب در مدح جمهوری اسلامی و مبارزه با غرب سرمایهداری و امپریالیست سنگ تمام گذاشتند و سنگ بنای ماجراجوییهای چند دههی بعدی را گذاشتند. حالا هم این جریان همصدا و همراه با پروپاگاندای جمهوری اسلامی مردم ایران را قربانی غربستیزی و مبارزهی توهمیاش با امپریالیسمی کرده که دیگر وجود ندارد.
🍂 اشک تمساح میریزد که انسانیتش اجازه نمیدهد کودک فلسطینی را فراموش کند اما زیرکانه پنهان میکند که در حال پیگیری ایدئولوژی نخنماشدهی پیشین است و دلش به حال فلسطین نمیسوزد. این جریان که با تمام توان جنبش حقخواهی ایرانی را قربانی جنگ فلسطین کرده که حواسش نیست ریاکاریاش برای کودک فلسطینی، آنجایی فاش میشود که هر کند-ذهنی میتواند بفهمد ملتی که نمیتواند از حق کیان پیرفلک دفاع کند، چطور میتواند با قدرتهای جهانی مبارزه کند و حق کودک فلسطینی را احیا کند؟
🍂 وانگهی، فعالان این گروه با تب و تابِ هر روزه در شبکههای مجازی فارسیزبان، چطور میخواهند بر افکار عمومی جهان تاثیر بگذارند اگر این نقاب ایدئولوژی غربستیزی نیست و صرفا بحث انسانیت است؟
🍂 این گروه چپ رادیکال، روی دیگر سکهی راست افراطی است و همانقدر که در خور بود با جریان راست افراطی مبارزه کنیم، باید با چپ رادیکال هم مبارزه کنیم. اگر از لفظ «مبارزه» استفاده میکنم، دلیل مشخصی دارد. دلیلش این است که اگر قرار باشد در آینده، هر یک از این گروهها به صورت یکجانبه صاحب قدرت شوند، شکی نیست که با یک دیکتاتوری راستگرا یا چپگرا مواجه خواهیم شد.
🍂 جریان اعتدالی غیرافراطی و دموکراسیخواه، باید با این هر دو جریان مبارزه کند تا فردا روز، در یک چارچوب کلی و دموکراتیک جریانهای چپ و راست دموکراتیک در قالب احزاب با هم رقابت کنند و همدیگر را کنترل کنند و در نتیجه هیچکدامشان تمام قدرت را تصاحب نکند. مبارزهی امروز ما با جریانهای افراطی از چپ گرفته تا راست و همچنین با اسلامگرایان، ضامن دموکراسی لیبرال فرداست که با تکثر و اصول آزادی، حداکثر امکان مشارکت و همکاری را فراهم میکند.
#چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @rezayaghoubipublic
✍🏻 #رضا_یعقوبی
🍂 در روزهای آغازین «زن، زندگی، آزادی» که شور و همبستگی بالایی در میان اقشار جامعه به وجود آمده بود، از دانشجویان گرفته تا بازاریان و اصناف معلمان و پزشکان و وکلا و...، برای نقشآفرینی پا به میدان گذاشتند، پس از مدتها پراکندگی و افتراق و جدایی، جامعه داشت خودش را پیدا میکرد و به نیروی خودش و توانایی همبستگیاش ایمان میآورد، اما هنوز خبری از جریانهای سیاسی و ایدئولوژیک نبود.
🍂 مردم در حرکتهای انسانی همدیگر را پیدا کرده بودند و فهمیده بودند که راهشان از هم جدا نیست و پیوند و با هم بودن و در راه آزادی و حقوق پشت همدیگر را گرفتن هزاران بار زیباتر از تفرقه و دشمنی و رقابتهای حقیرانه است، اما یک جریان سیاسی که پول و رسانه را در دست داشت، حرکت برای مصادرهی این همبستگی را آغاز کرد که همان راست افراطی بود.
🍂 پوپولیسم رسانهای و رهبرتراشی مصنوعی و التماس مذبوحانهی کشورهای خارجی، جای عمل شجاعانه و همبستگی و خلاقیت میدانی را گرفت و مردمی که با آن حرارت برای گرفتن حقشان در حال مبارزه بودند، تبدیل شدند به موجودات ترسویی که زیر پست این نمایندهی پارلمان و آن سفیر، در حال التماس و ضجه بودند و منتظر «اتحاد اپوزیسیون»(!) تا خون جوانان کمتر ریخته شود!!
🍂 کمی بعد معلوم شد، این شوی رسانهای آنقدر سست بوده که آن اپوزیسیون ساختگی حتی توان گفتگو با همدیگر را ندارند. ماجرا زمانی مضحکتر از این شد که ولیعهد معزول، به درگاه احزاب راست افراطی مشغول گدایی شد؛ هر چه بود این جریان راست افراطی از چشم افتاد.
🍂 همزمان با از چشم افتادن این جریان، درست در زمانی که وقت آن رسیده بود که مردم متوجه شوند باید به خودشان تکیه کنند و جز همبستگی و با هم بودن و جز قدرت جمعی خودشان پناهی و چارهای ندارند، جریان چپ افراطی از راه رسید و اکنون تا حد زیادی توانسته فضا را در دست بگیرد.
🍂 برخلاف جریان راست افراطی، چپ افراطی با جمهوری اسلامی همزاد و همجنس است و بسیاری از روشنفکران چپ رادیکال، بعد از انقلاب در مدح جمهوری اسلامی و مبارزه با غرب سرمایهداری و امپریالیست سنگ تمام گذاشتند و سنگ بنای ماجراجوییهای چند دههی بعدی را گذاشتند. حالا هم این جریان همصدا و همراه با پروپاگاندای جمهوری اسلامی مردم ایران را قربانی غربستیزی و مبارزهی توهمیاش با امپریالیسمی کرده که دیگر وجود ندارد.
🍂 اشک تمساح میریزد که انسانیتش اجازه نمیدهد کودک فلسطینی را فراموش کند اما زیرکانه پنهان میکند که در حال پیگیری ایدئولوژی نخنماشدهی پیشین است و دلش به حال فلسطین نمیسوزد. این جریان که با تمام توان جنبش حقخواهی ایرانی را قربانی جنگ فلسطین کرده که حواسش نیست ریاکاریاش برای کودک فلسطینی، آنجایی فاش میشود که هر کند-ذهنی میتواند بفهمد ملتی که نمیتواند از حق کیان پیرفلک دفاع کند، چطور میتواند با قدرتهای جهانی مبارزه کند و حق کودک فلسطینی را احیا کند؟
🍂 وانگهی، فعالان این گروه با تب و تابِ هر روزه در شبکههای مجازی فارسیزبان، چطور میخواهند بر افکار عمومی جهان تاثیر بگذارند اگر این نقاب ایدئولوژی غربستیزی نیست و صرفا بحث انسانیت است؟
🍂 این گروه چپ رادیکال، روی دیگر سکهی راست افراطی است و همانقدر که در خور بود با جریان راست افراطی مبارزه کنیم، باید با چپ رادیکال هم مبارزه کنیم. اگر از لفظ «مبارزه» استفاده میکنم، دلیل مشخصی دارد. دلیلش این است که اگر قرار باشد در آینده، هر یک از این گروهها به صورت یکجانبه صاحب قدرت شوند، شکی نیست که با یک دیکتاتوری راستگرا یا چپگرا مواجه خواهیم شد.
🍂 جریان اعتدالی غیرافراطی و دموکراسیخواه، باید با این هر دو جریان مبارزه کند تا فردا روز، در یک چارچوب کلی و دموکراتیک جریانهای چپ و راست دموکراتیک در قالب احزاب با هم رقابت کنند و همدیگر را کنترل کنند و در نتیجه هیچکدامشان تمام قدرت را تصاحب نکند. مبارزهی امروز ما با جریانهای افراطی از چپ گرفته تا راست و همچنین با اسلامگرایان، ضامن دموکراسی لیبرال فرداست که با تکثر و اصول آزادی، حداکثر امکان مشارکت و همکاری را فراهم میکند.
#چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @rezayaghoubipublic
📘طغیان روح: از معاشقه تا شکنجه!
✍️ #نادر_فتورهچی
🍂 در ایران روحی نا آرام سر به طغیان برداشته و در جستجوی پیکر خویش از کالبدهای گوناگونی گذر کردهاست؛ در ۷۶ به خاتمی رای داد؛ در ۸۸ میخواست رایش به موسوی را در خیابان پس بگیرد؛ در ۹۲ کوشید در آشتی با صندوق رای، به قدرت مستقر «نه» بگوید؛ در ۹۶ آخرین تتمه امیدش را به سبد رای روحانی ریخت، اما بعد فریاد زد که از اصلاحطلب و اصولگرا عبور کردهاست؛ در آبان ۹۸ آکنده از خشمْ غریو براندازی سرداد و در ۱۴۰۱ گمان کرد در حالِ انقلاب است، در حالِ تکرار ۵۷.
🍂 این روح چه میخواهد؟ از کجا آمدهاست؟ سرنوشتش چه خواهد شد؟ پیکرش را کجا خواهد یافت؟ نامش چیست؟ دشمنانش کیستند؟ دوستانش؟
🍂 یافتن پاسخ این پرسشها مستلزم به حرف آوردن تاریخ است؛ روحهای جمعی، خلقالساعه پدید نمیآیند، آنان در بطن تاریخ پرورانده میشوند، ایدۀ تجددخواهی عصر مشروطه، یکشبه به مخیله دیوانسالاران و در پی آن، برخی از منورالفکران و فقها خطور نکرد، چونانکه تجددستیزی، ناگهان در شب ۲۲ بهمن پنجاهوهفت از آسمان نازل نشد؛ طغیانِ هیچ روحی، بدون پیشزمینه نیست؛ بدون سابقه، بدون سرچشمه، بدون مقدمه، بدون پیشامدهایی که همچون لایههایی از سرگذشت در او متراکم شده باشند.
🍂 به حرف آوردن تاریخ، تلاش روح برای خودآگاه شدن است، جانکندنش برای فهمیدن خویشتن؛ روح میخواهد صدای تاریخ در گوشش بپیچد تا بتواند این حال منقلب و متلاطم را به گذشته و آینده پیوند دهد، اما تاریخ سرسخت است؛ بهآسانی لب به سخن نمیگشاید؛ آگاهی رنجآلود است، فهمیدن بها دارد؛ چند دهه طول کشید؛ دو شکست از روسیه، هزاران کشته، کل قلمروی ایران در قفقاز از دست رفت تا تاریخ کمی با ایرانیان حرف بزند، بگوید عصر مدرن فرا رسیدهاست، بگوید جهان عوض شدهاست.
🍂 ایرانیان صدای تاریخ را در طنین هولانگیز غرش توپخانۀ سنگین دشمن شنیدند؛ صدایی که بهنجوا میگفت، از شمشیرها کاری ساخته نیست؛ منتظر «عنایات پروردگار» نباشید، دلیری و رشادت، بهتنهایی جواب نمیدهد؛ باید مدرن شد؛ دولت ساخت؛ ارتش داشت؛ دیپلمات و سفیر تربیت کرد؛ علم فراگرفت؛ فنّ جنگ دانست؛ باید روابط و مناسبات جهان جدید را فهمید و به کار بست.
🍂 حرف زدن تاریخ اینگونه است؛ شیرۀ وجود یک ملت را میمکد تا فقط جهت را نشانش دهد.
🍂 آیا تاریخ، دوباره مهیای سخن گفتن با ماست؟ آیا گوشهایمان را برای شنیدن زمزمههایش تیز کردهایم؟ زبانش را بلدیم؟ میدانیم چگونه باید او را به حرف آورد؟
🍂 «ایدئولوژی» میگوید، راهِ به حرف آوردن تاریخ، معاشقه با اوست؛ این معاشقه یعنی ساده کردن «واقعیت پیچیده»؛ یعنی اگر واقعیت با آنچه در کاسۀ سر ما میگذرد، یکسان نبود، آن را با دوز و کلک، با عقاید خود یکسان جلوه داد؛ یعنی برابرکردنِ چیزهای نابرابر در ذهن، نامگذاری پدیدهها به دلخواه خود، آشتی دادن تناقضات واقعی با عشوهگریهای اخلاقی و آرمانی؛ ایدئولوژی قصد شنیدن حرف تاریخ را ندارد؛ میخواهد خودش حرف بزند و تاریخ تاییدش کند.
🍂 برخلاف ایدئولوژی، «اندیشه» زبانش دراز نیست؛ گوشهایش تیز است؛ میداند راه به حرف آوردن تاریخ معاشقه نیست، بل شکنجه است. تاریخ را باید سوالپیچ کرد؛ در منگنه گذاشت؛ تناقضاتش را هر چه بیشتر رو آورد و آنقدر زبانش را با انبُر از حلقومش بیرون کشید تا شاید، بخشی از اسرارش را برملا کند.
🍂 ایدئولوژی عقلش به چشمش است. ۷۶ داد میزد زنده باد اصلاحات؛ ۸۸ برای خیابان قصیده میسرود؛ ۹۲ ناگهان عاشق صندوق رای شد؛ ۹۶ اول تبلیغ رای دادن میکرد، بعد پشیمان شد؛ ۹۸ گفت مرده باد اصلاحات، و ۱۴۰۱ برای انقلاب هورا میکشید. ایدئولوژی فقط گوشت را میبیند، دیدنِ روح، کارِ شاقّ اندیشه است.
🍂 این متن تلاشی برای نشان دادن تمایز معاشقه از شکنجه است؛ تفاوت سرنوشتساز اندیشه با ایدئولوژی.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل در مشاهدۀ فوری
⏰ زمان مطالعه: ۲۱ دقیقه
🔖 ۴۱۴۵ واژه
#فلسفیدن #آینه_تاریخ #ایران #چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍️ #نادر_فتورهچی
🍂 در ایران روحی نا آرام سر به طغیان برداشته و در جستجوی پیکر خویش از کالبدهای گوناگونی گذر کردهاست؛ در ۷۶ به خاتمی رای داد؛ در ۸۸ میخواست رایش به موسوی را در خیابان پس بگیرد؛ در ۹۲ کوشید در آشتی با صندوق رای، به قدرت مستقر «نه» بگوید؛ در ۹۶ آخرین تتمه امیدش را به سبد رای روحانی ریخت، اما بعد فریاد زد که از اصلاحطلب و اصولگرا عبور کردهاست؛ در آبان ۹۸ آکنده از خشمْ غریو براندازی سرداد و در ۱۴۰۱ گمان کرد در حالِ انقلاب است، در حالِ تکرار ۵۷.
🍂 این روح چه میخواهد؟ از کجا آمدهاست؟ سرنوشتش چه خواهد شد؟ پیکرش را کجا خواهد یافت؟ نامش چیست؟ دشمنانش کیستند؟ دوستانش؟
🍂 یافتن پاسخ این پرسشها مستلزم به حرف آوردن تاریخ است؛ روحهای جمعی، خلقالساعه پدید نمیآیند، آنان در بطن تاریخ پرورانده میشوند، ایدۀ تجددخواهی عصر مشروطه، یکشبه به مخیله دیوانسالاران و در پی آن، برخی از منورالفکران و فقها خطور نکرد، چونانکه تجددستیزی، ناگهان در شب ۲۲ بهمن پنجاهوهفت از آسمان نازل نشد؛ طغیانِ هیچ روحی، بدون پیشزمینه نیست؛ بدون سابقه، بدون سرچشمه، بدون مقدمه، بدون پیشامدهایی که همچون لایههایی از سرگذشت در او متراکم شده باشند.
🍂 به حرف آوردن تاریخ، تلاش روح برای خودآگاه شدن است، جانکندنش برای فهمیدن خویشتن؛ روح میخواهد صدای تاریخ در گوشش بپیچد تا بتواند این حال منقلب و متلاطم را به گذشته و آینده پیوند دهد، اما تاریخ سرسخت است؛ بهآسانی لب به سخن نمیگشاید؛ آگاهی رنجآلود است، فهمیدن بها دارد؛ چند دهه طول کشید؛ دو شکست از روسیه، هزاران کشته، کل قلمروی ایران در قفقاز از دست رفت تا تاریخ کمی با ایرانیان حرف بزند، بگوید عصر مدرن فرا رسیدهاست، بگوید جهان عوض شدهاست.
🍂 ایرانیان صدای تاریخ را در طنین هولانگیز غرش توپخانۀ سنگین دشمن شنیدند؛ صدایی که بهنجوا میگفت، از شمشیرها کاری ساخته نیست؛ منتظر «عنایات پروردگار» نباشید، دلیری و رشادت، بهتنهایی جواب نمیدهد؛ باید مدرن شد؛ دولت ساخت؛ ارتش داشت؛ دیپلمات و سفیر تربیت کرد؛ علم فراگرفت؛ فنّ جنگ دانست؛ باید روابط و مناسبات جهان جدید را فهمید و به کار بست.
🍂 حرف زدن تاریخ اینگونه است؛ شیرۀ وجود یک ملت را میمکد تا فقط جهت را نشانش دهد.
🍂 آیا تاریخ، دوباره مهیای سخن گفتن با ماست؟ آیا گوشهایمان را برای شنیدن زمزمههایش تیز کردهایم؟ زبانش را بلدیم؟ میدانیم چگونه باید او را به حرف آورد؟
🍂 «ایدئولوژی» میگوید، راهِ به حرف آوردن تاریخ، معاشقه با اوست؛ این معاشقه یعنی ساده کردن «واقعیت پیچیده»؛ یعنی اگر واقعیت با آنچه در کاسۀ سر ما میگذرد، یکسان نبود، آن را با دوز و کلک، با عقاید خود یکسان جلوه داد؛ یعنی برابرکردنِ چیزهای نابرابر در ذهن، نامگذاری پدیدهها به دلخواه خود، آشتی دادن تناقضات واقعی با عشوهگریهای اخلاقی و آرمانی؛ ایدئولوژی قصد شنیدن حرف تاریخ را ندارد؛ میخواهد خودش حرف بزند و تاریخ تاییدش کند.
🍂 برخلاف ایدئولوژی، «اندیشه» زبانش دراز نیست؛ گوشهایش تیز است؛ میداند راه به حرف آوردن تاریخ معاشقه نیست، بل شکنجه است. تاریخ را باید سوالپیچ کرد؛ در منگنه گذاشت؛ تناقضاتش را هر چه بیشتر رو آورد و آنقدر زبانش را با انبُر از حلقومش بیرون کشید تا شاید، بخشی از اسرارش را برملا کند.
🍂 ایدئولوژی عقلش به چشمش است. ۷۶ داد میزد زنده باد اصلاحات؛ ۸۸ برای خیابان قصیده میسرود؛ ۹۲ ناگهان عاشق صندوق رای شد؛ ۹۶ اول تبلیغ رای دادن میکرد، بعد پشیمان شد؛ ۹۸ گفت مرده باد اصلاحات، و ۱۴۰۱ برای انقلاب هورا میکشید. ایدئولوژی فقط گوشت را میبیند، دیدنِ روح، کارِ شاقّ اندیشه است.
🍂 این متن تلاشی برای نشان دادن تمایز معاشقه از شکنجه است؛ تفاوت سرنوشتساز اندیشه با ایدئولوژی.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل در مشاهدۀ فوری
⏰ زمان مطالعه: ۲۱ دقیقه
🔖 ۴۱۴۵ واژه
#فلسفیدن #آینه_تاریخ #ایران #چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegraph
طغیان روح: از معاشقه تا شکنجه!
نادر فتوره چی در ایران روحی نا آرام سر به طغیان برداشته و در جستجوی پیکر خویش از کالبدهای گوناگونی گذر کردهاست؛ در ۷۶ به خاتمی رای داد؛ در ۸۸ میخواست رایش به موسوی را در خیابان پس بگیرد؛ در ۹۲ کوشید در آشتی با صندوق رای، به قدرت مستقر «نه» بگوید؛ در ۹۶…
گرامیداشت کوروش
@Naqdagin
🎧 گرامیداشت #کوروش
— ویژگیهای سیاستمدار حرفهای و سیاستمدار تفننی از نظر ماکس وبر
🎙#ایمان_سلیمانی امیری
#آینه_تاریخ #ایران #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @imansoleymaniamiri
— ویژگیهای سیاستمدار حرفهای و سیاستمدار تفننی از نظر ماکس وبر
🎙#ایمان_سلیمانی امیری
#آینه_تاریخ #ایران #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @imansoleymaniamiri
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📺 مدرنیتۀ سیاسی، انقلاب فرانسه و ظهور مفهوم ملیت در اروپا
— بخشی از کلاس «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»
🎙دکتر #شروین_وکیلی
#آینه_تاریخ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @sherwin_vakili
— بخشی از کلاس «جامعهشناسی تاریخی ایران معاصر»
🎙دکتر #شروین_وکیلی
#آینه_تاریخ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @sherwin_vakili
تصویری از نشریۀ ملانصرالدین سپتامبر ۱۹۱۳، مهر ۱۲۹۲
راست: ای جماعت! یک نفر بانوی سیده در خانۀ ما گرسنه و لخت دراز کشیده! برای او اعانه لازم است. هر کس هر چه در توانش هست بدهد؛ یک در این دنیا خرج کنید، هزار در آخرت عوضش را خواهید گرفت.
چپ: خطاب به عیالش: یکی دو ساعت این جوری دراز بکش!
🔺حدود نیمقرن بعد، بهمدد «عمق بینشِ» ساواک در سرکوب بخش روشنفکر و مدرنِ جامعه و سیاستِ تکحزبیِ شبه«کمونیستی-حزباللهی»، و انواع حمایت مالی-رسانهای از مراکزِ بسط خرافات و آخوندهای بهاییستیزی چون فلسفی (بهمثابه باجِ پسا کودتای ۲۸ مرداد) و سنتگرایانِ غربستیزی چون نصر و فردید، همین آخوندها، روضهخوانها و مداحان، شاه مملکت شدند! نیمقرن فرصت برای ساخت مدارسی با آموزش لائیکِ مبتنی بر بسطِ تفکر انتقادی و حمایت از مطبوعات و روشنفکرانی که دینخویی را در جامعه، با بسط پرسشگری و تفکر تحلیلی به حداقل برسانند، و مانعزدایی از فعالیت احزاب ملی، بر باد دادهشد، تا حتی در سال ۲۰۲۳، بخشی از اذهانِ مدرن جامعه، مثل آتش شاکرمی، «عامل اصلیِ» قدرتگیری آخوندها و بقایشان را با تئوری توطئه، به غرب منتسب کنند.
#آینه_تاریخ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
راست: ای جماعت! یک نفر بانوی سیده در خانۀ ما گرسنه و لخت دراز کشیده! برای او اعانه لازم است. هر کس هر چه در توانش هست بدهد؛ یک در این دنیا خرج کنید، هزار در آخرت عوضش را خواهید گرفت.
چپ: خطاب به عیالش: یکی دو ساعت این جوری دراز بکش!
🔺حدود نیمقرن بعد، بهمدد «عمق بینشِ» ساواک در سرکوب بخش روشنفکر و مدرنِ جامعه و سیاستِ تکحزبیِ شبه«کمونیستی-حزباللهی»، و انواع حمایت مالی-رسانهای از مراکزِ بسط خرافات و آخوندهای بهاییستیزی چون فلسفی (بهمثابه باجِ پسا کودتای ۲۸ مرداد) و سنتگرایانِ غربستیزی چون نصر و فردید، همین آخوندها، روضهخوانها و مداحان، شاه مملکت شدند! نیمقرن فرصت برای ساخت مدارسی با آموزش لائیکِ مبتنی بر بسطِ تفکر انتقادی و حمایت از مطبوعات و روشنفکرانی که دینخویی را در جامعه، با بسط پرسشگری و تفکر تحلیلی به حداقل برسانند، و مانعزدایی از فعالیت احزاب ملی، بر باد دادهشد، تا حتی در سال ۲۰۲۳، بخشی از اذهانِ مدرن جامعه، مثل آتش شاکرمی، «عامل اصلیِ» قدرتگیری آخوندها و بقایشان را با تئوری توطئه، به غرب منتسب کنند.
#آینه_تاریخ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘غربستیزی و غربگدایی، دو رویِ یک سکه
— دیالوگی با آتش و بسیاری ذهنیتهای مشابه
🔸نقدی بر این گزارۀ #آتش_شاکرمی: «غرب "عامل اصلیِ" بالا آمدن و سر پا ماندنِ حکومت آخوندی و دیگر حکومتهای افراطیست و باید از این کار دست بردارد»
#چپ_ایرانی #نقد_فرهنگ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— دیالوگی با آتش و بسیاری ذهنیتهای مشابه
🔸نقدی بر این گزارۀ #آتش_شاکرمی: «غرب "عامل اصلیِ" بالا آمدن و سر پا ماندنِ حکومت آخوندی و دیگر حکومتهای افراطیست و باید از این کار دست بردارد»
#چپ_ایرانی #نقد_فرهنگ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘توهمِ پینوشهخواهی
✍🏻 #مهرپویا_علا
🍂 دمکراسیخواهان آنقدر هم که «پا-در-زمین-واقعیت-داشتهها» تصور میکنند، از پشت کوه آمده و بیخبر از تاریخ و از خیابان نیستند که ندانند، اغلب مردم - در سراسر جهان - بینش سیاسی درستی ندارند، فریب وعدههای پوچ را میخورند یا دمکراسی نمیتواند معجزه کند، ولی واقعیتی که این عزیزان «پا در زمین واقعیت» نادیده میگیرند، این است که شما در جامعهای مثل ایران، برای اینکه دمکراسی «نداشته» باشید، باید هزینه بدهید؛ باید دائم آدم بکشید؛ اول زیادتر بعد که تثبیت شدید کمتر. در تهران و تبریز و یزد کمتر، در سقز و خرمشهر و زاهدان بیشتر، ولی آنچه ثابت است، اینکه دائم باید آمادۀ سرکوب باشید و ابزار آن را به روز نگاه دارید. اگر لحظهای از کشتن غفلت کنید، شما را پایین خواهند کشید. البته احتمال دارد چند سال بعدش اسطوره هم بشوید(!)، ولی آن لحظه کلکتان را کندهاند. پس اگر دمکراسی نداشته باشیم، باید کسی پیدا شود که آدم بکشد و بلد هم باشد که آدم بکشد. اینجا چند تا مشکل «کوچک» به وجود میآید:
اولاً صرفنظر از اخلاقیات، که نادیده گرفتن آن در سیاست مشخصۀ فاشیسم و بلشویسم است، از کجا اینقدر مطمئن هستید که آن کُشنده قرار است شما باشید؟ اسلحه ندیده و رنج نکشیده خودتان را پینوشه تصور کردهاید از کجا طرف مقابل لنین نباشد؟ در واقعیت البته فعلاً که کشنده کس دیگری است!
ثانیاً حالا گیرم که آدمکش موفق شما بشوید. دولتی همواره آمادۀ سرکوب نمیتواند فاسد نشود، چون با همان ابزاری که مخالف سیاسی را میکشد، روزنامهنگار فضولی را هم که هوسِ سرک کشیدن به بعضی جاها به سرش زدهاست، سر به نیست میکند و احکام دادگاه را هدایت میکند؛ در نتیجه، حق تعطیل میشود. حق که تعطیل شد، ابزارتان برای تضمین امنیت سرمایهگذاری چیست؟ پس چگونه میخواهید «توسعه» دهید؟ بعد چرا فکر میکنید، اپوزوسیون بیقدرتی که چند صد هزار دلار پول اهدایی را «گم» میکند، فردا در مصدر قدرت قرار است امین میلیاردها دلار درآمد نفتی شما باشد؟
🍂 این فکر را که یک مستبدِ خیرخواه و دولتمردان «نخبه» و «وطنپرست» میتوانند با برنامهریزی و «حکمرانیِ خوب» (بخوانید فروش نفت و سرمایهگذاری در طرحهای احمقانه) منطبق با منافع ملی(؟) کشور را «توسعه» دهند و ما هم ۲۰ سال دیگر، مثلاً کرۀ جنوبی شویم، از سرتان بیرون بیاورید. «پای در زمین واقعیت» بگذارید و توهم نبافید. مسائل دنیا آنقدر که تصور میکنید ساده نیستند که با کشتن دویست سیصد نفر از کسانی که دوستشان ندارید، وفق مرادتان شود. هیچ کشوری اینگونه توسعه پیدا نمیکند. اگر چنین فکر میکنید، بی برو برگرد، سوسیالیست هستید، حتی اگر به فلان شاعر نود ساله بد و بیراه بگویید که چرا ۴۴ سال پیش دری وریهایی را تکرار میکردی که آن زمان همه از جمله حاکمان میگفتند. حرفهای الان شما هم دست کمی از آن حرفها ندارد.
🍂 یک کشور مثل ایران را نمیتوان مانند کویت و امارات اداره کرد. اگر مناسبات دوران قاجار ادامه مییافت، میشد تصور کرد که کشوری میبودیم متشکل از مثلاً بیست مملکت محروسه با سنت اشرافیت مختص خودشان که بهتدریج، راهی مانند آن امیرنشینها میرفتند، ولی آن مناسبات خوب یا بد تمام شدند.
#اپوزیشنقد #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @Alamehrpouia
✍🏻 #مهرپویا_علا
🍂 دمکراسیخواهان آنقدر هم که «پا-در-زمین-واقعیت-داشتهها» تصور میکنند، از پشت کوه آمده و بیخبر از تاریخ و از خیابان نیستند که ندانند، اغلب مردم - در سراسر جهان - بینش سیاسی درستی ندارند، فریب وعدههای پوچ را میخورند یا دمکراسی نمیتواند معجزه کند، ولی واقعیتی که این عزیزان «پا در زمین واقعیت» نادیده میگیرند، این است که شما در جامعهای مثل ایران، برای اینکه دمکراسی «نداشته» باشید، باید هزینه بدهید؛ باید دائم آدم بکشید؛ اول زیادتر بعد که تثبیت شدید کمتر. در تهران و تبریز و یزد کمتر، در سقز و خرمشهر و زاهدان بیشتر، ولی آنچه ثابت است، اینکه دائم باید آمادۀ سرکوب باشید و ابزار آن را به روز نگاه دارید. اگر لحظهای از کشتن غفلت کنید، شما را پایین خواهند کشید. البته احتمال دارد چند سال بعدش اسطوره هم بشوید(!)، ولی آن لحظه کلکتان را کندهاند. پس اگر دمکراسی نداشته باشیم، باید کسی پیدا شود که آدم بکشد و بلد هم باشد که آدم بکشد. اینجا چند تا مشکل «کوچک» به وجود میآید:
اولاً صرفنظر از اخلاقیات، که نادیده گرفتن آن در سیاست مشخصۀ فاشیسم و بلشویسم است، از کجا اینقدر مطمئن هستید که آن کُشنده قرار است شما باشید؟ اسلحه ندیده و رنج نکشیده خودتان را پینوشه تصور کردهاید از کجا طرف مقابل لنین نباشد؟ در واقعیت البته فعلاً که کشنده کس دیگری است!
ثانیاً حالا گیرم که آدمکش موفق شما بشوید. دولتی همواره آمادۀ سرکوب نمیتواند فاسد نشود، چون با همان ابزاری که مخالف سیاسی را میکشد، روزنامهنگار فضولی را هم که هوسِ سرک کشیدن به بعضی جاها به سرش زدهاست، سر به نیست میکند و احکام دادگاه را هدایت میکند؛ در نتیجه، حق تعطیل میشود. حق که تعطیل شد، ابزارتان برای تضمین امنیت سرمایهگذاری چیست؟ پس چگونه میخواهید «توسعه» دهید؟ بعد چرا فکر میکنید، اپوزوسیون بیقدرتی که چند صد هزار دلار پول اهدایی را «گم» میکند، فردا در مصدر قدرت قرار است امین میلیاردها دلار درآمد نفتی شما باشد؟
🍂 این فکر را که یک مستبدِ خیرخواه و دولتمردان «نخبه» و «وطنپرست» میتوانند با برنامهریزی و «حکمرانیِ خوب» (بخوانید فروش نفت و سرمایهگذاری در طرحهای احمقانه) منطبق با منافع ملی(؟) کشور را «توسعه» دهند و ما هم ۲۰ سال دیگر، مثلاً کرۀ جنوبی شویم، از سرتان بیرون بیاورید. «پای در زمین واقعیت» بگذارید و توهم نبافید. مسائل دنیا آنقدر که تصور میکنید ساده نیستند که با کشتن دویست سیصد نفر از کسانی که دوستشان ندارید، وفق مرادتان شود. هیچ کشوری اینگونه توسعه پیدا نمیکند. اگر چنین فکر میکنید، بی برو برگرد، سوسیالیست هستید، حتی اگر به فلان شاعر نود ساله بد و بیراه بگویید که چرا ۴۴ سال پیش دری وریهایی را تکرار میکردی که آن زمان همه از جمله حاکمان میگفتند. حرفهای الان شما هم دست کمی از آن حرفها ندارد.
🍂 یک کشور مثل ایران را نمیتوان مانند کویت و امارات اداره کرد. اگر مناسبات دوران قاجار ادامه مییافت، میشد تصور کرد که کشوری میبودیم متشکل از مثلاً بیست مملکت محروسه با سنت اشرافیت مختص خودشان که بهتدریج، راهی مانند آن امیرنشینها میرفتند، ولی آن مناسبات خوب یا بد تمام شدند.
#اپوزیشنقد #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @Alamehrpouia
Telegram
نقدآگین
نقدآگین
📘مرگ و انقلاب زندگی — نقد چهار کد اشتباه، به بهانهٔ انتخاب #محمد_مرادی ✍️ #فریدون_فرخ 🍂 مرگ سوژه میتواند یک انتخاب باشد، همانگونه که خواب؛ هرچند تولد تدریجی سوژه، «جبرن» سوژهٔ انتخابگر را میسازد؛ همانگونه که بیداری موقتی از خواب تا موعد خواب بعدی، عمدتن…
📘دوستی و ادبِ پایانِ دوستانه و درست
🍂 دیروز (۵ دی)، سالگرد کنش اعتراضی #محمد_مرادی عزیز بود.
🍂 اگر بفهمیم چقدر سریعتر از زود میگذرد، رغبتِ خیلی فکرها را هم نخواهیم یافت؛ چه رسد به عملی کردنشان.
🍂 دوستی، آداب و ظرائف متعددی دارد. تصور میکنم که حتی فرهیختهترین افراد نیز بسیار کم از آداب دشوار دوستی میفهمند، چه رسد به ملزم کردن خود به رعایتِ آن آداب.
🍂 نوع پایان دادنِ به رابطۀ دوستی، یا حتی قطع موقتش بنا به مشکلات زندگیِ شخصی، یکی از مهمترین سنگِ محکهای بلوغ و معرفت هر فرد و میزان صداقتش در دوستی و ابزار ندیدنِ دیگری در رابطه است.
🍂 نمیتوان برای بسط اخلاق و عقلانیت در جامعه قیام کرد، ولی در رابطه با نزدیکترین دوست خود، چنین نامسئولانه و نامهربانانه و بدون «گفتگویی صمیمانه و معقول و تصمیمگیریِ مشترک»، رابطه را پایان داد؛ بنحوی که قلبش را تا پایان عمر، در سیاهچال چنین پایانی، آتش زد و مچاله ساخت.
🍂 متن زیر در آن ایام صعب، در نقد کنش محمد مرادی عزیز نوشته شد:
📕مرگ و انقلاب زندگی (نقد چهار کد اشتباه، به بهانهٔ انتخاب محمد مرادی)
#نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🍂 دیروز (۵ دی)، سالگرد کنش اعتراضی #محمد_مرادی عزیز بود.
🍂 اگر بفهمیم چقدر سریعتر از زود میگذرد، رغبتِ خیلی فکرها را هم نخواهیم یافت؛ چه رسد به عملی کردنشان.
🍂 دوستی، آداب و ظرائف متعددی دارد. تصور میکنم که حتی فرهیختهترین افراد نیز بسیار کم از آداب دشوار دوستی میفهمند، چه رسد به ملزم کردن خود به رعایتِ آن آداب.
🍂 نوع پایان دادنِ به رابطۀ دوستی، یا حتی قطع موقتش بنا به مشکلات زندگیِ شخصی، یکی از مهمترین سنگِ محکهای بلوغ و معرفت هر فرد و میزان صداقتش در دوستی و ابزار ندیدنِ دیگری در رابطه است.
🍂 نمیتوان برای بسط اخلاق و عقلانیت در جامعه قیام کرد، ولی در رابطه با نزدیکترین دوست خود، چنین نامسئولانه و نامهربانانه و بدون «گفتگویی صمیمانه و معقول و تصمیمگیریِ مشترک»، رابطه را پایان داد؛ بنحوی که قلبش را تا پایان عمر، در سیاهچال چنین پایانی، آتش زد و مچاله ساخت.
🍂 متن زیر در آن ایام صعب، در نقد کنش محمد مرادی عزیز نوشته شد:
📕مرگ و انقلاب زندگی (نقد چهار کد اشتباه، به بهانهٔ انتخاب محمد مرادی)
#نقد_فرهنگ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘مرگ و انقلاب زندگی
— نقد چهار کد اشتباه، به بهانهٔ انتخاب #محمد_مرادی
✍️ #فریدون_فرخ
🌐 مطالعهٔ متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۹ دقیقه
🔖 ۱۸۲۹ واژه
#زیستروان #نقد_فرهنگ #اپوزیشنقد #نقد_رسانه
➖➖➖
🌾 نقدآگین
— نقد چهار کد اشتباه، به بهانهٔ انتخاب #محمد_مرادی
✍️ #فریدون_فرخ
🌐 مطالعهٔ متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۹ دقیقه
🔖 ۱۸۲۹ واژه
#زیستروان #نقد_فرهنگ #اپوزیشنقد #نقد_رسانه
➖➖➖
🌾 نقدآگین
📘تناقض مدلِ «رهبری» با «نمایندگی سیاسی»
— بحران سیاستورزی با اپوزیسیونِ غیرسیاسی!
(۳/۳)
✍🏻 #آرمان_امیری
🍂 خوشبختانه جامعهی ایرانی، از سطح تحصیلات دانشگاهی خوبی برخوردار است و علیرغم تمامی انتقاداتی که به نهاد دانشگاه وارد میشود، تجربهی من میگوید که در نهایت، این نهاد بهتر از بسیاری از بخشهای جامعه کارش را انجام میدهد.
🍂 اگر روی بحثها و مجادلات دانشجویی متمرکز شوید، اگر فهرستی از پروژهها یا پایاننامهها را مرور کنید، اگر پای تجربیات اساتید بنشینيد، به بحثهای بسیار خوبی در تشریح جزییات مشکلات کشور در حوزههای مختلف بر خواهید خورد؛ که اکثرا عینی، ملموس و برآمده از زمین واقعیتها هستند. بسیاری از این مباحث تخصصی و جزئی هستند، اما اغلب، در نهایت، به کلانترین تصمیمات سیاسی ختم میشوند.
🍂 خلاصهاش اینکه فرض میکنيم پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بر سر مسالهی پوشش اختیاری و رفع تبعیض جنسیتی و مذهبی، اصلا جای ابهامی باقی نمانده باشد، اما اين تازه اول راه است.
🍂 مسالهی مملکت، بحران شدید اقتصادی است. مباحث اقتصادی کجای بحث و جدلهای اپوزوسیون قرار دارد؟ مگر میشود حکومتی به اين بزرگی را نقد کرد، اما هیچ نظرگاه و هیچ وجهی از نقد اقتصادی را وارد بحث نکرد؟
🍂 هیچ دو دانشجوی نوجوانی را در اين مملکت نمیشود پیدا کرد که بحث جدی سیاسی بکتند و کار به اقتصاد نرسد. این چه اپوزوسیونیست که اثتلاف میکند و انشقاق میکند و هنوز یک کلام «بحث اقتصادی» نکردهاست؟
🍂 مسالهی مملکت بحران شدید «روابط بینالملل» است. بجز نقد سربالای حکومت، کدام جریان اپوزوسیون در مورد سیاست عقلانی برای «مدیریت بحران منطقهای» صحبتی کردهاست؟ مسالهی فلسطین و اسرائیل اینقدر پررنگ شده و این همه رفقا دارند تکرار سیاستهای جمهوری اسلامی را به اسم اپوزوسیون بازتولید میکنند. چه کسی در مورد خطر تداوم بحران روابط بینالملل در نبود رژیم، موضع مسئولانه و عقلانیای ارائه کردهاست؟
🍂 مگر میشود از رابطه با غرب گرفته تا رابطه با چین و روسیه، با اسرائیل، با کشورهای منطقه و... هیچ محلی از بحث و اختلاف در چهرههای آپوزوسیون نداشته باشد؟ پس میخواهید مملکت را تحویل بگیرید با آن چه کنید؟
🍂 وضعیت نرمال این بود که تمامی جریانات سیاسی، مواضع خودشان را در حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مطرح کرده بودند. بعد تازه جامعه میرسید به این مرحله که برنامهتان برای موفقیت و اجرای این وعدهها چیست؟
🍂 ما اما باید خواب آن مرحله را ببینیم. حضرات اپوزوسیون، بجز ژست گرفتن جلوی دوربين، تا بهحال هرچه ارائه دادهاند، از جنس دعواهای کودکستانی و چنگ کشیدن به سیمای همدیگر بودهاست.
#اپوزیشنقد #سیاست #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
— بحران سیاستورزی با اپوزیسیونِ غیرسیاسی!
(۳/۳)
✍🏻 #آرمان_امیری
🍂 خوشبختانه جامعهی ایرانی، از سطح تحصیلات دانشگاهی خوبی برخوردار است و علیرغم تمامی انتقاداتی که به نهاد دانشگاه وارد میشود، تجربهی من میگوید که در نهایت، این نهاد بهتر از بسیاری از بخشهای جامعه کارش را انجام میدهد.
🍂 اگر روی بحثها و مجادلات دانشجویی متمرکز شوید، اگر فهرستی از پروژهها یا پایاننامهها را مرور کنید، اگر پای تجربیات اساتید بنشینيد، به بحثهای بسیار خوبی در تشریح جزییات مشکلات کشور در حوزههای مختلف بر خواهید خورد؛ که اکثرا عینی، ملموس و برآمده از زمین واقعیتها هستند. بسیاری از این مباحث تخصصی و جزئی هستند، اما اغلب، در نهایت، به کلانترین تصمیمات سیاسی ختم میشوند.
🍂 خلاصهاش اینکه فرض میکنيم پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، بر سر مسالهی پوشش اختیاری و رفع تبعیض جنسیتی و مذهبی، اصلا جای ابهامی باقی نمانده باشد، اما اين تازه اول راه است.
🍂 مسالهی مملکت، بحران شدید اقتصادی است. مباحث اقتصادی کجای بحث و جدلهای اپوزوسیون قرار دارد؟ مگر میشود حکومتی به اين بزرگی را نقد کرد، اما هیچ نظرگاه و هیچ وجهی از نقد اقتصادی را وارد بحث نکرد؟
🍂 هیچ دو دانشجوی نوجوانی را در اين مملکت نمیشود پیدا کرد که بحث جدی سیاسی بکتند و کار به اقتصاد نرسد. این چه اپوزوسیونیست که اثتلاف میکند و انشقاق میکند و هنوز یک کلام «بحث اقتصادی» نکردهاست؟
🍂 مسالهی مملکت بحران شدید «روابط بینالملل» است. بجز نقد سربالای حکومت، کدام جریان اپوزوسیون در مورد سیاست عقلانی برای «مدیریت بحران منطقهای» صحبتی کردهاست؟ مسالهی فلسطین و اسرائیل اینقدر پررنگ شده و این همه رفقا دارند تکرار سیاستهای جمهوری اسلامی را به اسم اپوزوسیون بازتولید میکنند. چه کسی در مورد خطر تداوم بحران روابط بینالملل در نبود رژیم، موضع مسئولانه و عقلانیای ارائه کردهاست؟
🍂 مگر میشود از رابطه با غرب گرفته تا رابطه با چین و روسیه، با اسرائیل، با کشورهای منطقه و... هیچ محلی از بحث و اختلاف در چهرههای آپوزوسیون نداشته باشد؟ پس میخواهید مملکت را تحویل بگیرید با آن چه کنید؟
🍂 وضعیت نرمال این بود که تمامی جریانات سیاسی، مواضع خودشان را در حوزههای مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مطرح کرده بودند. بعد تازه جامعه میرسید به این مرحله که برنامهتان برای موفقیت و اجرای این وعدهها چیست؟
🍂 ما اما باید خواب آن مرحله را ببینیم. حضرات اپوزوسیون، بجز ژست گرفتن جلوی دوربين، تا بهحال هرچه ارائه دادهاند، از جنس دعواهای کودکستانی و چنگ کشیدن به سیمای همدیگر بودهاست.
#اپوزیشنقد #سیاست #ایران
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
انتخابات ایران، اپوزیسیون و ترامپ
@Naqdagin
🎧 انتخابات ایران، اپوزیسیون و ریاستجمهوری احتمالی ترامپ
🎙#مهدی_خلجی
#اپوزیشنقد #حکومت_اسلامی #سیاست
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙#مهدی_خلجی
#اپوزیشنقد #حکومت_اسلامی #سیاست
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
مجاهدین و مشروعگی
@Naqdagin
🎧 مجاهدین خلق و مشروعگی
🎙مصاحبۀ «کانال یک» با دکتر #محسن_بنائی
#اپوزیشنقد #نقد_چپ #چپ_ایرانی #آینه_تاریخ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🎙مصاحبۀ «کانال یک» با دکتر #محسن_بنائی
#اپوزیشنقد #نقد_چپ #چپ_ایرانی #آینه_تاریخ
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘چرا مجاهدین خلق در بین ایرانیان فاقد اقبال عمومیاند؟
✍🏻 #علیرضاموثق
🍂 در چهل و پنجمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ و با توجه به نقش جدی احزاب و گروههای چپگرا، علیالخصوص مجاهدین خلق، در شکلگیریِ این حرکت تاریخیِ مهلک، ضروریست کمی عمیقتر به وارسی ماهیت این گروهها بپردازیم. در پرتو این مهم، در ادامه میکوشم پاسخی به پرسش موجود در عنوان یادداشت، پیرامون مجاهدین خلق بدهم.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل در «سایت گویانیوز» یا «مشاهدۀ فوری»
⏰ زمان مطالعه: ۵ دقیقه
🔖 ۹۸۰ واژه
#چپ_ایرانی #نقد_چپ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #علیرضاموثق
🍂 در چهل و پنجمین سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ و با توجه به نقش جدی احزاب و گروههای چپگرا، علیالخصوص مجاهدین خلق، در شکلگیریِ این حرکت تاریخیِ مهلک، ضروریست کمی عمیقتر به وارسی ماهیت این گروهها بپردازیم. در پرتو این مهم، در ادامه میکوشم پاسخی به پرسش موجود در عنوان یادداشت، پیرامون مجاهدین خلق بدهم.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل در «سایت گویانیوز» یا «مشاهدۀ فوری»
⏰ زمان مطالعه: ۵ دقیقه
🔖 ۹۸۰ واژه
#چپ_ایرانی #نقد_چپ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
📘«من سلیطهام»: زبانی رادیکال و عملی محافظهکارانه
✍🏻 #امین_بزرگیان
🍂 ارجاعاتِ کمپین «من سلیطهام» بهنوعی از مقاومت مدنی حائز توجه است. کمپین را میتوان اینگونه خلاصه کرد: متلک انداختن به زنی که در برابر تعرض سکوت نکرد، پاسخی جمعی پیدا کرد. او سلیطه خطاب شد و در مقابل، در یک همراهی جمعی، خود آن متلک معنای تازهای یافت و به نمادی از مقاومت در برابر سازوکاری مبدل شد که به شکلهای مختلف آلوده به زنستیزی است.
🍂 اما این سازوکار لیبرال و قدرتمندِ مواجهه با قدرت، علاوه بر تمامی معناهایی که با خود حمل میکند، واجد نشانهایست که به شناخت جامعۀ ایران (بهخصوص طبقات میانی) کمک میکند. در واقع، ما میتوانیم از این کمپین به فهم هژمونی مسلط (به معنای گرامشی آن) در نزد جامعۀ مدنی نزدیک شویم. به جز اینکه این کمپین نشان میدهد که مکانیزمهای زبانیِ کنترل جامعه (در این مورد، زنان)، تا چه حد فرسوده شده و توان خود را از دست دادهاند، نوع پاسخ به این تعرض هم مهم است.
🍂 جامعه در قبال تصویری که از یک تعرض دیده، کمپین خود را حول و حوش پاسخی زبانی، سامان میدهد و پا فراتر از آن نمیگذارد. افراد، آخوند متعرض را جستجو نمیکنند و این رویداد را میانجی یک «اقدام عملی» نمیکنند، بلکه خشم خود را ترجیح میدهند از طریق «معنابخشی تازه به کلمات» نشان دهند. در یک وضعیت بدیل، در قبال این اتفاقات، گروههایی را میتوان مفروض گرفت که سازماندهیشده، متعرض را پیدا کرده و او را تنبیه میکنند، و سپس این تنبیه را سعی میکنند بهتمامی ارکان طبقهی حاکم گسترش دهند. این وضعیت فرضی، که پا فراتر از نزاع گفتمانی میگذارد، به اِعمال خشونت در قبال ستمکاران گشودهاست و کنش سیاسی را نوعی مبارزۀ مستقیم، تنانه و سازماندهیشده ادراک میکند، «وضعیت انقلابی» میگویند.
🍂 سوژۀ سیاسی اما با کمپین «من سلیطهام»، همزمان با اینکه مخالفت خود را با نظام موجود نشان میدهد، اما آن را در سطحِ مبارزۀ هژمونیک نگه میدارد، به فراسوی آن نمیرود و به ابراز عقیده بسنده میکند. بهواقع، همبستگی را در همراهی نظرگاهها در-مییابد. در این جا، ما شاهد برجسته شدن نوعی از «انقلاب اجتماعی» هستیم که عمق پیدا کرده، اما از «انقلاب سیاسی» مدام دوری میکند. این سرشت سیاسی را در همۀ این سالها و در طبقات میانی دیدهایم، و کمپین حاضر هم بخشی از آن است. در واقع، هژمونی حاکم بر کنش طبقۀ متوسط، همچنان «اصلاحی» است و نه «انقلابی». هرچند در ساحت نظر، افراد بیشتری به تغییر بنیادین نظام باور پیدا کردهاند، اما در ساحت عمل، همچنان از شیوههایی استقبال میکنند که پا فراتر از ابراز نظر نمیگذارد.
#زنان #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #امین_بزرگیان
🍂 ارجاعاتِ کمپین «من سلیطهام» بهنوعی از مقاومت مدنی حائز توجه است. کمپین را میتوان اینگونه خلاصه کرد: متلک انداختن به زنی که در برابر تعرض سکوت نکرد، پاسخی جمعی پیدا کرد. او سلیطه خطاب شد و در مقابل، در یک همراهی جمعی، خود آن متلک معنای تازهای یافت و به نمادی از مقاومت در برابر سازوکاری مبدل شد که به شکلهای مختلف آلوده به زنستیزی است.
🍂 اما این سازوکار لیبرال و قدرتمندِ مواجهه با قدرت، علاوه بر تمامی معناهایی که با خود حمل میکند، واجد نشانهایست که به شناخت جامعۀ ایران (بهخصوص طبقات میانی) کمک میکند. در واقع، ما میتوانیم از این کمپین به فهم هژمونی مسلط (به معنای گرامشی آن) در نزد جامعۀ مدنی نزدیک شویم. به جز اینکه این کمپین نشان میدهد که مکانیزمهای زبانیِ کنترل جامعه (در این مورد، زنان)، تا چه حد فرسوده شده و توان خود را از دست دادهاند، نوع پاسخ به این تعرض هم مهم است.
🍂 جامعه در قبال تصویری که از یک تعرض دیده، کمپین خود را حول و حوش پاسخی زبانی، سامان میدهد و پا فراتر از آن نمیگذارد. افراد، آخوند متعرض را جستجو نمیکنند و این رویداد را میانجی یک «اقدام عملی» نمیکنند، بلکه خشم خود را ترجیح میدهند از طریق «معنابخشی تازه به کلمات» نشان دهند. در یک وضعیت بدیل، در قبال این اتفاقات، گروههایی را میتوان مفروض گرفت که سازماندهیشده، متعرض را پیدا کرده و او را تنبیه میکنند، و سپس این تنبیه را سعی میکنند بهتمامی ارکان طبقهی حاکم گسترش دهند. این وضعیت فرضی، که پا فراتر از نزاع گفتمانی میگذارد، به اِعمال خشونت در قبال ستمکاران گشودهاست و کنش سیاسی را نوعی مبارزۀ مستقیم، تنانه و سازماندهیشده ادراک میکند، «وضعیت انقلابی» میگویند.
🍂 سوژۀ سیاسی اما با کمپین «من سلیطهام»، همزمان با اینکه مخالفت خود را با نظام موجود نشان میدهد، اما آن را در سطحِ مبارزۀ هژمونیک نگه میدارد، به فراسوی آن نمیرود و به ابراز عقیده بسنده میکند. بهواقع، همبستگی را در همراهی نظرگاهها در-مییابد. در این جا، ما شاهد برجسته شدن نوعی از «انقلاب اجتماعی» هستیم که عمق پیدا کرده، اما از «انقلاب سیاسی» مدام دوری میکند. این سرشت سیاسی را در همۀ این سالها و در طبقات میانی دیدهایم، و کمپین حاضر هم بخشی از آن است. در واقع، هژمونی حاکم بر کنش طبقۀ متوسط، همچنان «اصلاحی» است و نه «انقلابی». هرچند در ساحت نظر، افراد بیشتری به تغییر بنیادین نظام باور پیدا کردهاند، اما در ساحت عمل، همچنان از شیوههایی استقبال میکنند که پا فراتر از ابراز نظر نمیگذارد.
#زنان #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
نقدآگین
📘پیرامون نوع مواجهۀ عقلانی با حوادث مشابهِ «من سلیطهام» ⬇️ حاشیهای توضیحی بر تصاویر، بهقلم #مانا_نیستانی در پست بعد ➖➖➖ 🌾 @Naqdagin
📘پیرامون نوع مواجهۀ عقلانی با حوادث مشابهِ «من سلیطهام»
✍🏻 #مانا_نیستانی
🍂 هر از گاهی در جریان خیزش مردمی ملت ما، مسالهای پیش میآید که مخالفان حکومت را به یقهگیریِ همدیگر وا میدارد؛ معمولا الگوی یکسانی بر این دعواهای عمدتا مجازی حاکم است، گفتم به بهانه تازهترین آنها، کاری انجام بدهم و نظرم را دربارۀ این که کجای این برخوردها میلنگد، با شما مخاطبان بهاشتراک بگذارم.
🍂 اسم این شش هفت تصویر پیاپی را «کارتون و کاریکاتور» نمیگذارم، چرا که تاکیدی بر طنز ماجرا نداشتهام؛ بیشتر «نظر مصور» من است به این امید که سادگی تصاویر، ارتباط را با موضوع آسانتر کند.
🍂 کسانی که از گردآلود کردن فضا، بهنحوی منفعت میبرند بهکنار، سایبریهایی که وظیفۀ انگشت توی سوراخ اختلافات کردن و سوق دادن ملت را به سمت یقهگیری و تفرقه بر عهده دارند هم به کنار. مخاطب اصلی من، شهروندان عادی و سهیم در مبارزۀ ملی هستند که گاهی مردد دربارۀ اتفاقی در فضای مجازی میچرخند، نظر قطعی ندارند، کامنت زیر پستها و بعضی نوشتهها را میخوانند و بدونِ آزمودنِ آنها در بوتۀ منطق و عقلانیت، جَو سُوقشان میدهد بهسمت سمتگیری، یا تماشای واکنش «همتیمی»ها برایشان میشود ملاکِ واکنش و رفتاری که باید نشان بدهند؛ خلاصه، ناخواسته تبدیل میشویم به «جمعیت هیاهوکن و بیهویتِ» یک اتفاق، مشغول فحاشی و انگزنی به همدیگر، و آنچه صدمه میبیند، روند مبارزه ما برای کسب آزادی و پس گرفتن کشور است از متحجران.
🍂 خواهش میکنم با خویشتنداری، نگاهی به تمام اسلایدشوها بیندازید و اندکی دربارهشان فکر کنید. تفکر شما ایدههای ناپختۀ این چند تصویر را پختهتر و منطقیتر خواهد ساخت.
#نقد_فرهنگ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 #مانا_نیستانی
🍂 هر از گاهی در جریان خیزش مردمی ملت ما، مسالهای پیش میآید که مخالفان حکومت را به یقهگیریِ همدیگر وا میدارد؛ معمولا الگوی یکسانی بر این دعواهای عمدتا مجازی حاکم است، گفتم به بهانه تازهترین آنها، کاری انجام بدهم و نظرم را دربارۀ این که کجای این برخوردها میلنگد، با شما مخاطبان بهاشتراک بگذارم.
🍂 اسم این شش هفت تصویر پیاپی را «کارتون و کاریکاتور» نمیگذارم، چرا که تاکیدی بر طنز ماجرا نداشتهام؛ بیشتر «نظر مصور» من است به این امید که سادگی تصاویر، ارتباط را با موضوع آسانتر کند.
🍂 کسانی که از گردآلود کردن فضا، بهنحوی منفعت میبرند بهکنار، سایبریهایی که وظیفۀ انگشت توی سوراخ اختلافات کردن و سوق دادن ملت را به سمت یقهگیری و تفرقه بر عهده دارند هم به کنار. مخاطب اصلی من، شهروندان عادی و سهیم در مبارزۀ ملی هستند که گاهی مردد دربارۀ اتفاقی در فضای مجازی میچرخند، نظر قطعی ندارند، کامنت زیر پستها و بعضی نوشتهها را میخوانند و بدونِ آزمودنِ آنها در بوتۀ منطق و عقلانیت، جَو سُوقشان میدهد بهسمت سمتگیری، یا تماشای واکنش «همتیمی»ها برایشان میشود ملاکِ واکنش و رفتاری که باید نشان بدهند؛ خلاصه، ناخواسته تبدیل میشویم به «جمعیت هیاهوکن و بیهویتِ» یک اتفاق، مشغول فحاشی و انگزنی به همدیگر، و آنچه صدمه میبیند، روند مبارزه ما برای کسب آزادی و پس گرفتن کشور است از متحجران.
🍂 خواهش میکنم با خویشتنداری، نگاهی به تمام اسلایدشوها بیندازید و اندکی دربارهشان فکر کنید. تفکر شما ایدههای ناپختۀ این چند تصویر را پختهتر و منطقیتر خواهد ساخت.
#نقد_فرهنگ #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘پیرامون نوع مواجهۀ عقلانی با حوادث مشابهِ «من سلیطهام»
⬇️ حاشیهای توضیحی بر تصاویر، بهقلم #مانا_نیستانی در پست بعد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
⬇️ حاشیهای توضیحی بر تصاویر، بهقلم #مانا_نیستانی در پست بعد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🍂 سالگرد ۲۹ اسفند، معمولا فرصت مناسبی برای بازخوانی، تحلیل و نقد ماجرای ملیشدن صنعت نفت است. میتوان ضرورتها، یا پیامدهای آن اقدام را از جنبههای مختلف سیاسی، اجتماعی و البته اقتصادی بررسی کرد و برای وضعیت امروز درسهایی گرفت، اما به طرز عجیبی، در فضای رسانهای ما، سال به سال به جای اینکه سطح برخی از بحثها بالاتر برود و نقدها عمیقتر و جدیتر بشود، کار به یک مباحث عجیبی کشیده میشود که آدم نمیداند ناظر فضای عمومی و سیاسی یک کشور بزرگ است، یا به تماشای جدلهایی کودکانه در جریان زنگ تفریح یک مدرسهی ابتدایی نشسته! کار تاریخ پژوهی و نقد سیاسی هم وقتی به گعدهبازی و حلقههای مرید و مرادی کشیده بشود، نتیجهی نهایی هم چیزی جز این نخواهد بود.
🍂 القصه، در چنین فضایی بحث جدیدی هم برای طرح کردن نیست. فقط امروز که دیدم برخی از دوستان، دستخط تاریخی پیشنهاد دهندگان ملی شدن صنعت نفت را بازنشر میکردند، یک نکته جالب به چشمم خورد: در بخشی از امضای سه نفر از اعضا، نام «دکتر» به چشم میخورد!
🍂 با دیدن این تصویر، یاد انتقادات دکتر غنینژاد به دکتر مصدق افتادم که دستمایهی تمسخر و استهزاء گروهی از مریدان ایشان را هم فراهم کرده بود تا از مصدق چهرهی یک خودشیفتهی کمظرفیت را به نمایش بگذارند که عقدهی نوشتن نام «دکتر» را داشت. دیدن سه امضا که به طرز مشابهی از نام «دکتر» استفاده کرده بودند بهانهای شد که یک جستجوی ساده و دمدستی انجام بدهم. البته من چون به مانند دکترغنینژاد «دکتر» نیستم و به اندازهی ایشان هم بلد نیستم «تحقیق کنم»، سراغ «همه جای جهان» نرفتم. فقط در همین کشور خودمان و رجال عصر پهلوی جستجویی کردم و خیلی زود نتایج جالبی به دست آوردم.
🍂 بخشی از نتایج را در تصاویر اسلایدها میتوانید ببینید. به عنوان منبع فقط این را بگویم که اگر عبارت سادهی «نمونه امضای اعضای هیأت دولت» را جستجو کنید، یک مجموعهی بلندبالا از مقالات به همپیوسته با این عنوان را میتوانید مشاهده کنید که برای مثال در سایت نورمگز منتشر شدهاند. منبع اکثر اسلایدهای من هم همان مجموعه است.
✍🏻 #آرمان_امیری
#نقد_روشنفکران #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
🍂 القصه، در چنین فضایی بحث جدیدی هم برای طرح کردن نیست. فقط امروز که دیدم برخی از دوستان، دستخط تاریخی پیشنهاد دهندگان ملی شدن صنعت نفت را بازنشر میکردند، یک نکته جالب به چشمم خورد: در بخشی از امضای سه نفر از اعضا، نام «دکتر» به چشم میخورد!
🍂 با دیدن این تصویر، یاد انتقادات دکتر غنینژاد به دکتر مصدق افتادم که دستمایهی تمسخر و استهزاء گروهی از مریدان ایشان را هم فراهم کرده بود تا از مصدق چهرهی یک خودشیفتهی کمظرفیت را به نمایش بگذارند که عقدهی نوشتن نام «دکتر» را داشت. دیدن سه امضا که به طرز مشابهی از نام «دکتر» استفاده کرده بودند بهانهای شد که یک جستجوی ساده و دمدستی انجام بدهم. البته من چون به مانند دکترغنینژاد «دکتر» نیستم و به اندازهی ایشان هم بلد نیستم «تحقیق کنم»، سراغ «همه جای جهان» نرفتم. فقط در همین کشور خودمان و رجال عصر پهلوی جستجویی کردم و خیلی زود نتایج جالبی به دست آوردم.
🍂 بخشی از نتایج را در تصاویر اسلایدها میتوانید ببینید. به عنوان منبع فقط این را بگویم که اگر عبارت سادهی «نمونه امضای اعضای هیأت دولت» را جستجو کنید، یک مجموعهی بلندبالا از مقالات به همپیوسته با این عنوان را میتوانید مشاهده کنید که برای مثال در سایت نورمگز منتشر شدهاند. منبع اکثر اسلایدهای من هم همان مجموعه است.
✍🏻 #آرمان_امیری
#نقد_روشنفکران #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘حق تنها در رابطه با «فرد» میتواند تعریف شود و امری «جهانشمول» است
✍🏻 #مهرپویا_علا
🍂 اگر شما قائل به «حقوق اتنیکی، جنسیتی، صنفی» و... هستید، منطقاً باید قائل به «تکلیف اتنیکی، جنسیتی، صنفی» و... باشید؛ و در نهایت، قائل به «مجازات دستهجمعی» هم باشید؛ چون حق و تکلیف همراه یکدیگرند. اگر من «حق حیات» دارم، پس تمام انسانهای جهان هم «حق حیات» دارند (جهانشمولی)؛ پس همچنانکه «حق دارم کسی به حیات من تعرض نکند»، «تکلیف دارم که به حق حیات دیگری تعرض نکنم». اگر به حق حیات من حمله شد حق دارم به دادگاه مراجعه کنم، چنانکه اگر خودم چنین کردم باید در دادگاه حاضر شوم.
🍂 اکنون اگر شما قائل به این هستید که برای مثال کردها یا زنان یا کارگران بعنوان «کرد، زن یا کارگر» دارای حقوقی هستند، قاعدتاً باید قائل به «تکلیف دستهجمعی» و در صورت تخطی از این تکلیف، «دادگاه و مجازات دستهجمعی» هم برای آنها باشید. این نتیجهگیری بسیار خطرناک ولی اجتنابناپذیر است.
🍂 «حقوق عمومی» هم که اغلب وجود آن را بدیهی فرض میکنند با همین استدلال بیمعناست و کاربرد بسیار رایج آن در آکادمی و قوانین موجود بیمعنایی آن را جبران نمیسازد.
🍂 حقوق عمومی ریشه در ایدئولوژی «دولتگرایی» دارد. معنای درست حقوق عمومی این است: مزیت ویژهای (۱) که دولت برای تعدادی از آدمها قائل میشود چون زور و اسلحه دارند.
🍂 راهحلِ از بین بردن این تبعیض (برای مثال، تبعیض علیه گویشوران زبانهای غیرفارسی یا غیرشیعهها در ایران) «ایجاد مزیت ویژه و رانتِ موازی» برای گروههای دیگر نیست، بلکه «از بین بردن آن رانت» و «بازگشت به معنی صحیح و بدون مغلطۀ حق» و «کوتاه ساختن دست دولت از دخالت در انتخابهای فردی» است.
🍂 «تعمیم مزیت ویژۀ دولتی» به تمام اقشار، راهحلِ ناممکن چپها برای رفع تبعیض است؛ چون وجود پدیدهای به نام «مزیت ویژه» اساساً ریشه در «کمبود منابع» دارد و کمبود منابع خارج از ارادۀ انسان و امری طبیعی است.
🍂 هواداران هر گروه سیاسی غیرلیبرالی، بنا به مصلحت خود بخشی از مباحث بالا را نادیده میگیرند و در مقابل، بخشی دیگر را بعنوان سلاحی علیه دیگر رقبای غیرلیبرال خود به کار میبرند. در چنین شرایطی، حقیقت امور لابهلای گرد و غبارهای به پا خاسته از جدال این گروهها پنهان میشود و درک حقایق بدیهی دشوار میگردد.
🍂 درک مباحث لیبرالیسم «سهل ممتنع» است؛ آسان است چون از بدیهیاتی صحبت میکند که انسانها در زندگی اجتماعی ناچار با آنها روبهرو میشوند، و دشوار است، چون انسانها تمایل به انکار آن بدیهیات دارند و هژمونی در این نادیده انگاشتن به یاری آنها میشتابد.
1. Privilege
#سیاست #چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @Alamehrpouia
✍🏻 #مهرپویا_علا
🍂 اگر شما قائل به «حقوق اتنیکی، جنسیتی، صنفی» و... هستید، منطقاً باید قائل به «تکلیف اتنیکی، جنسیتی، صنفی» و... باشید؛ و در نهایت، قائل به «مجازات دستهجمعی» هم باشید؛ چون حق و تکلیف همراه یکدیگرند. اگر من «حق حیات» دارم، پس تمام انسانهای جهان هم «حق حیات» دارند (جهانشمولی)؛ پس همچنانکه «حق دارم کسی به حیات من تعرض نکند»، «تکلیف دارم که به حق حیات دیگری تعرض نکنم». اگر به حق حیات من حمله شد حق دارم به دادگاه مراجعه کنم، چنانکه اگر خودم چنین کردم باید در دادگاه حاضر شوم.
🍂 اکنون اگر شما قائل به این هستید که برای مثال کردها یا زنان یا کارگران بعنوان «کرد، زن یا کارگر» دارای حقوقی هستند، قاعدتاً باید قائل به «تکلیف دستهجمعی» و در صورت تخطی از این تکلیف، «دادگاه و مجازات دستهجمعی» هم برای آنها باشید. این نتیجهگیری بسیار خطرناک ولی اجتنابناپذیر است.
🍂 «حقوق عمومی» هم که اغلب وجود آن را بدیهی فرض میکنند با همین استدلال بیمعناست و کاربرد بسیار رایج آن در آکادمی و قوانین موجود بیمعنایی آن را جبران نمیسازد.
🍂 حقوق عمومی ریشه در ایدئولوژی «دولتگرایی» دارد. معنای درست حقوق عمومی این است: مزیت ویژهای (۱) که دولت برای تعدادی از آدمها قائل میشود چون زور و اسلحه دارند.
🍂 راهحلِ از بین بردن این تبعیض (برای مثال، تبعیض علیه گویشوران زبانهای غیرفارسی یا غیرشیعهها در ایران) «ایجاد مزیت ویژه و رانتِ موازی» برای گروههای دیگر نیست، بلکه «از بین بردن آن رانت» و «بازگشت به معنی صحیح و بدون مغلطۀ حق» و «کوتاه ساختن دست دولت از دخالت در انتخابهای فردی» است.
🍂 «تعمیم مزیت ویژۀ دولتی» به تمام اقشار، راهحلِ ناممکن چپها برای رفع تبعیض است؛ چون وجود پدیدهای به نام «مزیت ویژه» اساساً ریشه در «کمبود منابع» دارد و کمبود منابع خارج از ارادۀ انسان و امری طبیعی است.
🍂 هواداران هر گروه سیاسی غیرلیبرالی، بنا به مصلحت خود بخشی از مباحث بالا را نادیده میگیرند و در مقابل، بخشی دیگر را بعنوان سلاحی علیه دیگر رقبای غیرلیبرال خود به کار میبرند. در چنین شرایطی، حقیقت امور لابهلای گرد و غبارهای به پا خاسته از جدال این گروهها پنهان میشود و درک حقایق بدیهی دشوار میگردد.
🍂 درک مباحث لیبرالیسم «سهل ممتنع» است؛ آسان است چون از بدیهیاتی صحبت میکند که انسانها در زندگی اجتماعی ناچار با آنها روبهرو میشوند، و دشوار است، چون انسانها تمایل به انکار آن بدیهیات دارند و هژمونی در این نادیده انگاشتن به یاری آنها میشتابد.
1. Privilege
#سیاست #چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin | @Alamehrpouia
🔻بهاحترام این خبرنگار، باید کلاه را از سر برداشت. به دیالوگشان در مصاحبه توجه کنید:
وزیر خارجۀ انگلیس: حملۀ آنها یک شکست کامل و مضاعف بود... کار ایران در حمله به اسرائیل بیملاحظه و خطرناک بود.
خبرنگار: اگر کسی کنسولگری بریتانیا را بمباران کند، ما چه کار میکنیم؟
وزیر: خب، ما یک واکنش خیلی شدید نشان میدهیم.
خبرنگار: ایران میگوید این همان کاریست که ما کردیم.
وزیر: آاااااا.... هوممم.. حملهای که کردند خیلی مقیاسش بزرگ بود، بزرگتر از چیزی که توقع میرفت!
🔺توجه کنید که امثال همین کامرون، در مواجهه با کشتار چند ده هزار فلسطینیها و ویرانکردن کل یک شهر و آواره کردن مردم آن که ابدا و با هیچ متر و معیاری قابل قیاس با فاجعۀ ۷ آوریل نبود، چنین واکنشِ آبوتابداری نشان ندادند. حال او به دفاعی که بهقصد کشتن حتی یک نظامی اسرائیلی نبوده و از قبل اطلاعرسانی کافی شده، با استاندارد دوگانه چنین واکنشی نشان میدهد؛ آن هم درحالیکه در آغاز، آن را یک «شکست کامل» توصیف کردهبود.
🍂 حال بد نیست که اندکی به ریشهٔ برخی از واکنشهای رایج و قالبی و یکسویهٔ بخشی از اپوزیسیون ایرانی، در باب موضوع این روزها، تامل کنیم.
🍂 یکی از ویژگیهای ذهنیِ بخشی از ایرانیان در تاریخ، و ایضا ۵۷یهای متاثر از ذهنیتِ شیعهگری و ایدئولوژیهای چپگرا، مواجهۀ احساسی-واکنشی-انفعالی با پدیدههای ذوابعادِ اجتماعی-سیاسی بودهاست. شیعهگری و سنتِ لعنت بر عمر و ابوبکر و عثمان و عایشه و...، و خدا و معصوم و قدیس ساختنِ از علی و ژن برگزیدۀ الاهی و سلطنتیاش، یکی از سرنمونههای این ویژگیست. شیعه از یک نظر، یک ایدئولوژیِ اپوزیسیون مبارزِ ایرانی در مقابلِ نمادهای اسلامِ غالب و دستگاه خلافت بودهاست. نگاه شیعی، اگر روزی کارکرد سیاسیِ مبارزاتی داشت (که در پیروزی واقعی و پایدار بر محورِ دروغسالاری و خرافهگستری و بیانصافی، جای مناقشۀ جدیست)، وقتی که مذهبِ رسمی شد، در وجوهی، بدل به یک سم جدی و بازتولیدگرِ برخی رذائل فرهنگی شد.
🍂 در قبل از انقلاب ۵۷ نیز هر کار معقولی که نظام شاهنشاهی، حتی در زمینۀ نظامی میکرد را بهاسم مبارزه و انقلابیگری برای خلقِ ستمدیده و قهرمان، میزدند و میگفتند اصلا چرا خرجِ این همه تجهیزاتِ نظامی بیفایده میکند، درحالیکه کلی فقیر و محروم و بیسواد داریم؟ یا چرا با امپریالیسم آمریکا رابطۀ خوبی دارد؟ پس نوکر و دستنشاندۀ بیاختیارِ آمریکاست! و ناتوان بودند از اینکه لااقل ۳ نکتۀ مثبت در نظام مستقر نام ببرند و انصافی حداقلی از خود بهنمایش بگذارند. نظام مستقر، شر محض و «دیوِ سیاه» بود، و اگر با هر روشِ ممکن نابود میشد، فرشتهای بهشکل خودبهخود جانشین این «نجاست محض» میشد و در جهنم خاورمیانه، به بهشت برین وارد میشدیم!
🍂 قضاوتِ اهریمن/اهورایی، حاصلِ ذهنِ بدوی و اسطورهاندیش و ایدئولوژیک است که حتی بعضا روشنفکرانی که مدعیِ نقد دین، اسطورهاندیشی و نظام دینیاند، بدان دچار میشوند و در این لغزشگاهِ شایعِ در میان عامه میلغزند؛ در نقاطی که بههر دلیل، بدل به سوژۀ نفرت یا هراسشان شدهاست.
🍂 وقتی از چیزی بدمان میآید و بههر دلیلی مخالفش میشویم، آن را شر مجسم و تباهیِ محض نشان میدهیم و ناتوانیم از اینکه چند نقطۀ مثبت آن را نیز ببینیم و بفهمیم، چه رسد به اینکه شجاعت و انصاف بهخرج بدهیم و از تکفیر شدن توسطِ جامعۀ واکنشی و مدگرا و رسانههای وابسته، نترسیم و آنچه دیدهایم را با صدایِ بلند بگوییم. همین امر در موردِ عکس آن نیز صادق است، کافیست از یک شخصیتِ تاریخی یا یک دین و ایدئولوژی و مکتب خوشمان بیاید، دیگر ذهنیتِ مستقل خود را از کف میدهیم و تاب و توانِ حتی شنیدن کوچکترین نقدی به آن و مواجهه با بیان آزاد نقائص و خطاهای آن را نداریم و هر کس چنین کند را، فردی بیاخلاق و بیهویت، مزدور یا عامل بیگانه و خودفروخته و... مینامیم، چه رسد به اینکه خودمان در نقد آن نیز شجاعت بهخرج بدهیم و نشان دهیم حبّ ما، حبی کور و گلهوار نیست، بلکه دوستیای مشروط و نسبیانگارانه و حاصلِ نگاهی بالغانه و مدرن و استدلالی-انتقادیست و همیشه بهروی گفتگوی انتقادی بیشتر و تجدیدنظر گشودهاست.
#سیاست #نقد_فرهنگ
#نقد_شیعه #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
وزیر خارجۀ انگلیس: حملۀ آنها یک شکست کامل و مضاعف بود... کار ایران در حمله به اسرائیل بیملاحظه و خطرناک بود.
خبرنگار: اگر کسی کنسولگری بریتانیا را بمباران کند، ما چه کار میکنیم؟
وزیر: خب، ما یک واکنش خیلی شدید نشان میدهیم.
خبرنگار: ایران میگوید این همان کاریست که ما کردیم.
وزیر: آاااااا.... هوممم.. حملهای که کردند خیلی مقیاسش بزرگ بود، بزرگتر از چیزی که توقع میرفت!
🔺توجه کنید که امثال همین کامرون، در مواجهه با کشتار چند ده هزار فلسطینیها و ویرانکردن کل یک شهر و آواره کردن مردم آن که ابدا و با هیچ متر و معیاری قابل قیاس با فاجعۀ ۷ آوریل نبود، چنین واکنشِ آبوتابداری نشان ندادند. حال او به دفاعی که بهقصد کشتن حتی یک نظامی اسرائیلی نبوده و از قبل اطلاعرسانی کافی شده، با استاندارد دوگانه چنین واکنشی نشان میدهد؛ آن هم درحالیکه در آغاز، آن را یک «شکست کامل» توصیف کردهبود.
🍂 حال بد نیست که اندکی به ریشهٔ برخی از واکنشهای رایج و قالبی و یکسویهٔ بخشی از اپوزیسیون ایرانی، در باب موضوع این روزها، تامل کنیم.
🍂 یکی از ویژگیهای ذهنیِ بخشی از ایرانیان در تاریخ، و ایضا ۵۷یهای متاثر از ذهنیتِ شیعهگری و ایدئولوژیهای چپگرا، مواجهۀ احساسی-واکنشی-انفعالی با پدیدههای ذوابعادِ اجتماعی-سیاسی بودهاست. شیعهگری و سنتِ لعنت بر عمر و ابوبکر و عثمان و عایشه و...، و خدا و معصوم و قدیس ساختنِ از علی و ژن برگزیدۀ الاهی و سلطنتیاش، یکی از سرنمونههای این ویژگیست. شیعه از یک نظر، یک ایدئولوژیِ اپوزیسیون مبارزِ ایرانی در مقابلِ نمادهای اسلامِ غالب و دستگاه خلافت بودهاست. نگاه شیعی، اگر روزی کارکرد سیاسیِ مبارزاتی داشت (که در پیروزی واقعی و پایدار بر محورِ دروغسالاری و خرافهگستری و بیانصافی، جای مناقشۀ جدیست)، وقتی که مذهبِ رسمی شد، در وجوهی، بدل به یک سم جدی و بازتولیدگرِ برخی رذائل فرهنگی شد.
🍂 در قبل از انقلاب ۵۷ نیز هر کار معقولی که نظام شاهنشاهی، حتی در زمینۀ نظامی میکرد را بهاسم مبارزه و انقلابیگری برای خلقِ ستمدیده و قهرمان، میزدند و میگفتند اصلا چرا خرجِ این همه تجهیزاتِ نظامی بیفایده میکند، درحالیکه کلی فقیر و محروم و بیسواد داریم؟ یا چرا با امپریالیسم آمریکا رابطۀ خوبی دارد؟ پس نوکر و دستنشاندۀ بیاختیارِ آمریکاست! و ناتوان بودند از اینکه لااقل ۳ نکتۀ مثبت در نظام مستقر نام ببرند و انصافی حداقلی از خود بهنمایش بگذارند. نظام مستقر، شر محض و «دیوِ سیاه» بود، و اگر با هر روشِ ممکن نابود میشد، فرشتهای بهشکل خودبهخود جانشین این «نجاست محض» میشد و در جهنم خاورمیانه، به بهشت برین وارد میشدیم!
🍂 قضاوتِ اهریمن/اهورایی، حاصلِ ذهنِ بدوی و اسطورهاندیش و ایدئولوژیک است که حتی بعضا روشنفکرانی که مدعیِ نقد دین، اسطورهاندیشی و نظام دینیاند، بدان دچار میشوند و در این لغزشگاهِ شایعِ در میان عامه میلغزند؛ در نقاطی که بههر دلیل، بدل به سوژۀ نفرت یا هراسشان شدهاست.
🍂 وقتی از چیزی بدمان میآید و بههر دلیلی مخالفش میشویم، آن را شر مجسم و تباهیِ محض نشان میدهیم و ناتوانیم از اینکه چند نقطۀ مثبت آن را نیز ببینیم و بفهمیم، چه رسد به اینکه شجاعت و انصاف بهخرج بدهیم و از تکفیر شدن توسطِ جامعۀ واکنشی و مدگرا و رسانههای وابسته، نترسیم و آنچه دیدهایم را با صدایِ بلند بگوییم. همین امر در موردِ عکس آن نیز صادق است، کافیست از یک شخصیتِ تاریخی یا یک دین و ایدئولوژی و مکتب خوشمان بیاید، دیگر ذهنیتِ مستقل خود را از کف میدهیم و تاب و توانِ حتی شنیدن کوچکترین نقدی به آن و مواجهه با بیان آزاد نقائص و خطاهای آن را نداریم و هر کس چنین کند را، فردی بیاخلاق و بیهویت، مزدور یا عامل بیگانه و خودفروخته و... مینامیم، چه رسد به اینکه خودمان در نقد آن نیز شجاعت بهخرج بدهیم و نشان دهیم حبّ ما، حبی کور و گلهوار نیست، بلکه دوستیای مشروط و نسبیانگارانه و حاصلِ نگاهی بالغانه و مدرن و استدلالی-انتقادیست و همیشه بهروی گفتگوی انتقادی بیشتر و تجدیدنظر گشودهاست.
#سیاست #نقد_فرهنگ
#نقد_شیعه #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegram
نقدآگین
📘راستِ افراطی، یا "چپِ" نیرنگباز؟
✍🏻 دکتر #محسن_بنائی
پیشگفتار (۲/۲)
🍂 حزب توده و همپیمانان پیدا و پنهانش، پس از انقلاب نیز خزیدن در زیر عبای خمینی و همکاری با نهادهای سرکوب را "مبارزه ضدامپریالیستی" نامیدند.
🍂 اینچنین بود که رژیم برآمده از همکاری مارکسیسم و اسلامیسم، هم به جان واژگان افتاد و مزدورانی که کاری جز سرکوب و خوارشماری زنان این آبوخاک نداشتند، نام "گشت ارشاد" را بر خود نهادند، که از ریشهٔ "رُشد" است، تو گویی که آنان هرگز آماجی جز «بالِش و برآیش زنان ایرانی» را در سر نداشتهاند.
🍂 این روزها و در خاموشی خیابان، بار دیگر واژهپردازان گفتمانِ ۵۷ به میدان آمدهاند، تا به مانند همیشهی یکسد سال گذشته، بز بلاگردانی بیابند و گناه همه کژکاریها و تباهکاریهای خود را به گردن او بیفکنند. یکی از واژههایی که در این رهگذر، با بسآمد بسیار به گوش میرسد، دشناموارۀ "راست افراطی" است؛ واژهای که بهدرستی دانسته نیست در کدام راستا و با کدام آماج به کار گرفته میشود.
🍂 از آنجا که نئومارکسیستهای ایرانی، یا همان گرایشهایی که من آنان را "ووکیست" مینامم، همواره مقلد همتایان اروپائی/امریکائی خود بودهاند، گمان میبرم اینبار نیز در پیرویِ کورکورانه از همانان دست به این واژهپردازی زدهباشند (۳).
🍂 در زبانهای اروپائی، ما با دو فنواژه افراطگرائی (extremism) و بنیانگرایی (۴) (radicalism) سروکار داریم. بر من دانسته نیست واژهٔ "راست افراطی" که اکنون بر سر زبانهاست، برگردان کدامیک از آن دو است، چرا که واژهشناسی سیاسی-اجتماعی، دستکم در آلمان، این دو پدیده را یکی نمیپندارد.
🍂 در جایی که بنیانگرایان به ریشهٔ (radix) پدیدههای اجتماعی میپردازند، افراطگرایان میتوانند خشونت، زور و قانونشکنی را ابزارهایی برای پیشبرد سیاستهای خود بدانند. افراطگرایان به حکومت قانون، دموکراسی و برابری شهروندان باوری ندارند، ولی بنیانگرایان میتوانند در چارچوب سازوکارهای دموکراتیک کنشگری کنند (۵).
🍂 بدینگونه پیش از اینکه بتوان نیروهایی یا کسانی را "راست افراطی" نامید، باید نخست تعریفی دانشگاهی از این واژه بهدست داد، ویژگیهای آن را برشمرد و آن گاه آن نیروها و ویژگیهایشان را با این تعریف برسنجید. تا جایی که من میبینم، در این ستیزهجوییها، نهتنها راست و چپ در جایگاه دو فنواژۀ دانش جامعهشناسی تعریف نمیشوند، که افراطگرائی و بنیانگرائی نیز یکی گرفته میشوند (۶).
🍂 آیا ما در سپهر سیاست ایرانی، راست افراطی و راست بنیانگرا داریم؟ بیبروبرگرد! کسانی که در بینش و کنش، شهروندان را برابر نمیدانند، کسانی که بنیانهای ساختاری یک همزیستی دموکراتیک را به چالش میگیرند، کسانی که به حکومتهای اقتدارگرا باور دارند، کسانی که نیازی به انتخابات نمیبینند و از همین امروز هم شکل و هم درونمایۀ حکومت آینده ایران را تعیین کردهاند، همگی "افراطگرا" به شمار میآیند، اینکه آیا میتوان همۀ آنان را "راست" یا "چپ" نامید، پرسشی دیگر است که برای پاسخ به آن باید نخست یک تعریف دانشگاهی از دو فنواژه چپ و راست به دست داد.
🍂 پس تا اینجا دانسته شد که "راست افراطی" پیش از آنکه یک فنواژه برای نامیدن گروهی یکپارچه، همگن و همگون باشد، دشناموارهای سیاسی، در راستای از میدان به در کردن هماوردان و سرپوش نهادن بر کاستیهای خودیها است؛ چرا که اگر نیک به کنش و منش کسانی بنگریم که این واژه را به کار میبرند، آنگاه خواهیم دید که بسیاری از آنان خود بیشتر سزاوار این واژهاند. پیش از آن ولی گذری در تاریخ جهان و ایران تُهی از هوده نخواهد بود:
🍂 به وارونۀ آنچه که بسیاری از ما میپنداشتیم و برخی از ما هنوز هم میپنداریم، "افراطگری یا اکسترمیسم" در سدۀ بیستم از دل گرایشهای چپ بیرون آمد، یا اگر ریشهایتر به تاریخ بنگریم، این سوسیالیستها بودند که هم به افراطگرائی و هم به بنیانگرائی دامن زدند. سوسیالیستهای اروپا، با بخش شدن به دو دسته ناسیونالست و انترناسیونالیست، سرتاسر سده بیستم را به خون و آتش و ویرانی آغشتند؛ از دل سوسیالیسم ملی، موسولینی و هیتلر به در آمدند و از دل سوسیالیسم جهانمیهن، استالین و مائو و پولپوت. حزب ناسیونال سوسیالیسم کارگران آلمان (NSDAP) دنباله حزب کارگران آلمان (DAP) بود که همۀ بنیانگذارانش کارگران راهآهن بودند. موسولینی هم از سال ۱۹۱۲ سردبیر روزنامه به پیش! (۷) (Avanti!) ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا (Partito Socialista Italiano) بود.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۸ دقیقه
🔖 ۱۶۵۱ واژه
#نقد_چپ #چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 دکتر #محسن_بنائی
پیشگفتار (۲/۲)
🍂 حزب توده و همپیمانان پیدا و پنهانش، پس از انقلاب نیز خزیدن در زیر عبای خمینی و همکاری با نهادهای سرکوب را "مبارزه ضدامپریالیستی" نامیدند.
🍂 اینچنین بود که رژیم برآمده از همکاری مارکسیسم و اسلامیسم، هم به جان واژگان افتاد و مزدورانی که کاری جز سرکوب و خوارشماری زنان این آبوخاک نداشتند، نام "گشت ارشاد" را بر خود نهادند، که از ریشهٔ "رُشد" است، تو گویی که آنان هرگز آماجی جز «بالِش و برآیش زنان ایرانی» را در سر نداشتهاند.
🍂 این روزها و در خاموشی خیابان، بار دیگر واژهپردازان گفتمانِ ۵۷ به میدان آمدهاند، تا به مانند همیشهی یکسد سال گذشته، بز بلاگردانی بیابند و گناه همه کژکاریها و تباهکاریهای خود را به گردن او بیفکنند. یکی از واژههایی که در این رهگذر، با بسآمد بسیار به گوش میرسد، دشناموارۀ "راست افراطی" است؛ واژهای که بهدرستی دانسته نیست در کدام راستا و با کدام آماج به کار گرفته میشود.
🍂 از آنجا که نئومارکسیستهای ایرانی، یا همان گرایشهایی که من آنان را "ووکیست" مینامم، همواره مقلد همتایان اروپائی/امریکائی خود بودهاند، گمان میبرم اینبار نیز در پیرویِ کورکورانه از همانان دست به این واژهپردازی زدهباشند (۳).
🍂 در زبانهای اروپائی، ما با دو فنواژه افراطگرائی (extremism) و بنیانگرایی (۴) (radicalism) سروکار داریم. بر من دانسته نیست واژهٔ "راست افراطی" که اکنون بر سر زبانهاست، برگردان کدامیک از آن دو است، چرا که واژهشناسی سیاسی-اجتماعی، دستکم در آلمان، این دو پدیده را یکی نمیپندارد.
🍂 در جایی که بنیانگرایان به ریشهٔ (radix) پدیدههای اجتماعی میپردازند، افراطگرایان میتوانند خشونت، زور و قانونشکنی را ابزارهایی برای پیشبرد سیاستهای خود بدانند. افراطگرایان به حکومت قانون، دموکراسی و برابری شهروندان باوری ندارند، ولی بنیانگرایان میتوانند در چارچوب سازوکارهای دموکراتیک کنشگری کنند (۵).
🍂 بدینگونه پیش از اینکه بتوان نیروهایی یا کسانی را "راست افراطی" نامید، باید نخست تعریفی دانشگاهی از این واژه بهدست داد، ویژگیهای آن را برشمرد و آن گاه آن نیروها و ویژگیهایشان را با این تعریف برسنجید. تا جایی که من میبینم، در این ستیزهجوییها، نهتنها راست و چپ در جایگاه دو فنواژۀ دانش جامعهشناسی تعریف نمیشوند، که افراطگرائی و بنیانگرائی نیز یکی گرفته میشوند (۶).
🍂 آیا ما در سپهر سیاست ایرانی، راست افراطی و راست بنیانگرا داریم؟ بیبروبرگرد! کسانی که در بینش و کنش، شهروندان را برابر نمیدانند، کسانی که بنیانهای ساختاری یک همزیستی دموکراتیک را به چالش میگیرند، کسانی که به حکومتهای اقتدارگرا باور دارند، کسانی که نیازی به انتخابات نمیبینند و از همین امروز هم شکل و هم درونمایۀ حکومت آینده ایران را تعیین کردهاند، همگی "افراطگرا" به شمار میآیند، اینکه آیا میتوان همۀ آنان را "راست" یا "چپ" نامید، پرسشی دیگر است که برای پاسخ به آن باید نخست یک تعریف دانشگاهی از دو فنواژه چپ و راست به دست داد.
🍂 پس تا اینجا دانسته شد که "راست افراطی" پیش از آنکه یک فنواژه برای نامیدن گروهی یکپارچه، همگن و همگون باشد، دشناموارهای سیاسی، در راستای از میدان به در کردن هماوردان و سرپوش نهادن بر کاستیهای خودیها است؛ چرا که اگر نیک به کنش و منش کسانی بنگریم که این واژه را به کار میبرند، آنگاه خواهیم دید که بسیاری از آنان خود بیشتر سزاوار این واژهاند. پیش از آن ولی گذری در تاریخ جهان و ایران تُهی از هوده نخواهد بود:
🍂 به وارونۀ آنچه که بسیاری از ما میپنداشتیم و برخی از ما هنوز هم میپنداریم، "افراطگری یا اکسترمیسم" در سدۀ بیستم از دل گرایشهای چپ بیرون آمد، یا اگر ریشهایتر به تاریخ بنگریم، این سوسیالیستها بودند که هم به افراطگرائی و هم به بنیانگرائی دامن زدند. سوسیالیستهای اروپا، با بخش شدن به دو دسته ناسیونالست و انترناسیونالیست، سرتاسر سده بیستم را به خون و آتش و ویرانی آغشتند؛ از دل سوسیالیسم ملی، موسولینی و هیتلر به در آمدند و از دل سوسیالیسم جهانمیهن، استالین و مائو و پولپوت. حزب ناسیونال سوسیالیسم کارگران آلمان (NSDAP) دنباله حزب کارگران آلمان (DAP) بود که همۀ بنیانگذارانش کارگران راهآهن بودند. موسولینی هم از سال ۱۹۱۲ سردبیر روزنامه به پیش! (۷) (Avanti!) ارگان حزب سوسیالیست ایتالیا (Partito Socialista Italiano) بود.
🌐 مطالعۀ ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۸ دقیقه
🔖 ۱۶۵۱ واژه
#نقد_چپ #چپ_ایرانی #اپوزیشنقد
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegraph
راست افراطی، یا "چپ" نیرنگباز؟
دکتر محسن بنائی 🍂 یکی از ویرانگرترین دستآوردهای انقلاب ۵۷ تجاوز به واژگان و رخدادها بود. از سویی مانند نمونۀ "لیبرال" به یک واژۀ نیک درونمایهای زشت بخشیده میشد (۱) و از دیگر سو، پدیدههایی که در نهادِ خود زشت و نکوهیده بودند، با نامی مردمپسند نامیده میشدند.…