🔵 طالقانی؛ پرتوی از توحید، فراخوانی به دموکراسی شورایی
#احسان_شریعتی در گفتوگو با ایکنا در اصفهان:
🔹دین برای #طالقانی یک #رسالت و مسئولیت است. یعنی نگاه ایشان به مقوله #دین از سنخ اجتهادی ـ اجتماعی، نواندیشانه و تحولخواهانه در تداوم نهضت دینپیرایی (رفرماسیون) و نوزایی (#رنسانس) است.
🔹مهمترین وجه اشتراک فکری میان راهکارهای آیتالله طالقانی و دکتر #شریعتی، الهیات رهاییبخش و نوع تلقی خاص از #توحید به مثابه «جهانبینی» و پشتوانه کلامی ـ فلسفی جهتگیری سیاسی و اجتماعی بود و نیز همسویی اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی که این دو داشتهاند.
🔹مرحوم طالقانی و دکتر شریعتی از لحاظ جهتگیری فکری عضو خانواده احیاگران ـ اصلاحگران دینی بودند و از نظر سیاسی نیز در یک جبهه مشترک سیاسی ملی ـ مردمی حضور داشتند. بنابراین در عین حال که رابطهی مرحوم طالقانی و دکتر شریعتی رابطهای پدرانه و پسرانه بود، ولی طبیعی است که تفاوتهای فکری به لحاظ برداشتهای نسلی و عصری بین آنها وجود داشته باشد.
🔹در دوره فکری مرحوم #محمدتقی_شریعتی، آیتالله طالقانی، مهندس #بازرگان و دکتر #سحابی، نوعی تفکر و رویکرد علمگرایانه وجود داشت، زیرا در آن مقطع، پیشرفت و جهشهای علمی و تکنولوژی در جهان میدرخشید و این برای روشنفکران جوامع مختلف مرجع علمی بود. در نسل بعد، یعنی در نزد کسانی مثل دکتر شریعتی، این علوم انسانی و ایدئولوژیهای آن عصر هستند که اهمیت پیدا میکنند.
🔹در #سوسیال_دموکراسی بر بُعد اجتماعی تأکید میشود که این نوع #دموکراسی صرفاً «سیاسی» نیست، بلکه «اجتماعی» نیز هست. همچنین بیشتر بر #عدالت خواهی تأکید میشود، چون میدانیم در آنجا و در دموکراسی اروپایی و غربی لیبرال، به تدریج گرایش راست کاپیتالیستی ـ امپریالیستی، غلبه میکند در حالیکه جریان چپ و عدالتخواهی و کارگری گرایشی به نقد آن داشته و بر نوعی دموکراسی رادیکال و انقلابیتر تکیه دارد. اکنون در بحثهای رایج ادبیات ژورنالیستی، همه اینها در تقابل با یکدیگر فهمیده میشود، مثلاً اینکه اکنون برخی فراموش کردهاند که دموکراسی محصول #انقلاب بوده است.
🔹نگاه توحیدی که یکی از منابع اصلی تفکر دموکراتیک بهشمار میرود، متکی بر اصل جهانشمولی به نام «خدای یگانه» است. این توحید یعنی همه انسانها در برابر خداوند مساوی هستند. آموزه آیه ۱۳ سوره حجرات نیز همین است که مردم از هر قوم و قبیله و جنسیت و طبقه در برابر خداوند مساویاند و تنها برتریشان در تقوای آنهاست.
🔹در تجربه عملی در دولتشهر مدینه که پیامبر(ص) پایهگذار آن بودند، جامعه به صورت شورایی اداره میشد. یعنی پیامبر(ص) در مقام یک شهروند و جدا از مقام رسالتی که داشتند و به ایشان #وحی میشد، در برخی مواقعی میخواستند تصمیمهایی سیاسی و اجتماعی بگیرند، در اقلیت قرار میگرفتند، مثلاً وقتی مشورت میکردند که برای دفاع از شهر، در شهر بمانیم و یا از آن خارج شویم، تابع نظر اکثریت بودند، چون مدیریت شورایی بود
🔹شعار #شورا در همه کشورهای اسلامی زینتآرای مجالس است، ولی این بیشتر جنبه نصیحتگونه پیدا کرده است. اکنون شوراهای اسلامی شهر و روستا را در کشور داریم، ولی این به معنای آن نظام شورایی مبتنی بر نگاه توحیدی و قرآنی مورد نظر طالقانی نیست.
🔺نظام شورایی یعنی نظام دموکراسی مستقیم، به این معنا که تمام امور جامعه بهشکل شورایی اداره شود. در چنین نظامی، چراغ دولت به معنای متمرکز و جدا از جامعه ناظر و حاکم بر آن به تدریج خاموش میشود.
🔹طالقانی میگفت من از همین لفظ «حکومت» هم استفاده نمیکنم، چون حکومت یعنی اینکه عدهای بر دیگران حکومت کنند، در صورتی که #مردم باید بر خود حکومت کنند. این تفکر، «تفکر شورایی» محسوب میشود و با شوراهای اسلامی شهر و روستا که به شکل فعلی هستند، بسیار متفاوت است.
🔹هدف اصلی دموکراسی یعنی اینکه مردم بهصورت شورایی بر خود حاکم باشند و امور مربوط به خودشان را اداره کنند و این نوعی نظام توحیدی، اسلامی و دموکراتیک به معنای مطلق کلمه است. البته چون همه مردم نمیتوانند در یک جا جمع شوند و تصمیم بگیرند، نمایندگانی را انتخاب میکنند، ولی این نمایندگان نباید به قشری جدا از مردم و با منافع خاص تبدیل شوند که به نام مردم، اما در واقع حکومت بر مردم باشد و با ارادهی عمومی ناهمخوان باشد.
✅ @Shariati_Group
🔗 متن کامل قسمت اول این گفتوگوی تفصیلی را در لینک زیر بخوانید👇
https://isfahan.iqna.ir/00GSFK
#احسان_شریعتی در گفتوگو با ایکنا در اصفهان:
🔹دین برای #طالقانی یک #رسالت و مسئولیت است. یعنی نگاه ایشان به مقوله #دین از سنخ اجتهادی ـ اجتماعی، نواندیشانه و تحولخواهانه در تداوم نهضت دینپیرایی (رفرماسیون) و نوزایی (#رنسانس) است.
🔹مهمترین وجه اشتراک فکری میان راهکارهای آیتالله طالقانی و دکتر #شریعتی، الهیات رهاییبخش و نوع تلقی خاص از #توحید به مثابه «جهانبینی» و پشتوانه کلامی ـ فلسفی جهتگیری سیاسی و اجتماعی بود و نیز همسویی اجتماعی، سیاسی و مبارزاتی که این دو داشتهاند.
🔹مرحوم طالقانی و دکتر شریعتی از لحاظ جهتگیری فکری عضو خانواده احیاگران ـ اصلاحگران دینی بودند و از نظر سیاسی نیز در یک جبهه مشترک سیاسی ملی ـ مردمی حضور داشتند. بنابراین در عین حال که رابطهی مرحوم طالقانی و دکتر شریعتی رابطهای پدرانه و پسرانه بود، ولی طبیعی است که تفاوتهای فکری به لحاظ برداشتهای نسلی و عصری بین آنها وجود داشته باشد.
🔹در دوره فکری مرحوم #محمدتقی_شریعتی، آیتالله طالقانی، مهندس #بازرگان و دکتر #سحابی، نوعی تفکر و رویکرد علمگرایانه وجود داشت، زیرا در آن مقطع، پیشرفت و جهشهای علمی و تکنولوژی در جهان میدرخشید و این برای روشنفکران جوامع مختلف مرجع علمی بود. در نسل بعد، یعنی در نزد کسانی مثل دکتر شریعتی، این علوم انسانی و ایدئولوژیهای آن عصر هستند که اهمیت پیدا میکنند.
🔹در #سوسیال_دموکراسی بر بُعد اجتماعی تأکید میشود که این نوع #دموکراسی صرفاً «سیاسی» نیست، بلکه «اجتماعی» نیز هست. همچنین بیشتر بر #عدالت خواهی تأکید میشود، چون میدانیم در آنجا و در دموکراسی اروپایی و غربی لیبرال، به تدریج گرایش راست کاپیتالیستی ـ امپریالیستی، غلبه میکند در حالیکه جریان چپ و عدالتخواهی و کارگری گرایشی به نقد آن داشته و بر نوعی دموکراسی رادیکال و انقلابیتر تکیه دارد. اکنون در بحثهای رایج ادبیات ژورنالیستی، همه اینها در تقابل با یکدیگر فهمیده میشود، مثلاً اینکه اکنون برخی فراموش کردهاند که دموکراسی محصول #انقلاب بوده است.
🔹نگاه توحیدی که یکی از منابع اصلی تفکر دموکراتیک بهشمار میرود، متکی بر اصل جهانشمولی به نام «خدای یگانه» است. این توحید یعنی همه انسانها در برابر خداوند مساوی هستند. آموزه آیه ۱۳ سوره حجرات نیز همین است که مردم از هر قوم و قبیله و جنسیت و طبقه در برابر خداوند مساویاند و تنها برتریشان در تقوای آنهاست.
🔹در تجربه عملی در دولتشهر مدینه که پیامبر(ص) پایهگذار آن بودند، جامعه به صورت شورایی اداره میشد. یعنی پیامبر(ص) در مقام یک شهروند و جدا از مقام رسالتی که داشتند و به ایشان #وحی میشد، در برخی مواقعی میخواستند تصمیمهایی سیاسی و اجتماعی بگیرند، در اقلیت قرار میگرفتند، مثلاً وقتی مشورت میکردند که برای دفاع از شهر، در شهر بمانیم و یا از آن خارج شویم، تابع نظر اکثریت بودند، چون مدیریت شورایی بود
🔹شعار #شورا در همه کشورهای اسلامی زینتآرای مجالس است، ولی این بیشتر جنبه نصیحتگونه پیدا کرده است. اکنون شوراهای اسلامی شهر و روستا را در کشور داریم، ولی این به معنای آن نظام شورایی مبتنی بر نگاه توحیدی و قرآنی مورد نظر طالقانی نیست.
🔺نظام شورایی یعنی نظام دموکراسی مستقیم، به این معنا که تمام امور جامعه بهشکل شورایی اداره شود. در چنین نظامی، چراغ دولت به معنای متمرکز و جدا از جامعه ناظر و حاکم بر آن به تدریج خاموش میشود.
🔹طالقانی میگفت من از همین لفظ «حکومت» هم استفاده نمیکنم، چون حکومت یعنی اینکه عدهای بر دیگران حکومت کنند، در صورتی که #مردم باید بر خود حکومت کنند. این تفکر، «تفکر شورایی» محسوب میشود و با شوراهای اسلامی شهر و روستا که به شکل فعلی هستند، بسیار متفاوت است.
🔹هدف اصلی دموکراسی یعنی اینکه مردم بهصورت شورایی بر خود حاکم باشند و امور مربوط به خودشان را اداره کنند و این نوعی نظام توحیدی، اسلامی و دموکراتیک به معنای مطلق کلمه است. البته چون همه مردم نمیتوانند در یک جا جمع شوند و تصمیم بگیرند، نمایندگانی را انتخاب میکنند، ولی این نمایندگان نباید به قشری جدا از مردم و با منافع خاص تبدیل شوند که به نام مردم، اما در واقع حکومت بر مردم باشد و با ارادهی عمومی ناهمخوان باشد.
✅ @Shariati_Group
🔗 متن کامل قسمت اول این گفتوگوی تفصیلی را در لینک زیر بخوانید👇
https://isfahan.iqna.ir/00GSFK
◾️اقبال دو کلیدواژه مهمی دارد: «جهان فعل است و نه شیء» و نیز «جهان خطی است در حال کشیده شدن» و از این رو سیر و صیرورت جهان حتی در علم خدا نیز دقیقا روشن نیست و این دو سراندیشه مهم خلاق و فعل بودن و مختار بودن جهان را تبیین میکند.
#اقبال میگوید: «جهان چیزی نیست که تنها از طریق تصورات دیده و یا شناخته شود، بلکه چیزی است که با فعل پیوسته ساخته و از نو ساخته شود».
در ادامه همین مطلب، این جمله اقبال سخن او را دقیقتر میکند که «هدف نهایی من آن نیست که چیزی را ببیند، بلکه آن است که چیزی باشد».
نتیجه منطقی چنین الهیاتی آن است که حرکت و صیرورت استعلایی و هدفدار جهان از درون است و نه از بیرون.
◾️ به زعم اقبال، انزال #وحی و #بعثت پیامبران، بدان جهت بوده که آدمی به دلیل عدم بلوغ عقلانی محتاج دستگیری آسمانی بوده ولی پس از آن که در قرن هفتم میلادی (به دلایلی که اقبال توضیح داده است) بشریت به بلوغ عقلی لازم رسیده، دیگر نیازی نیست که پیامبری بیاید و بشریت را هدایت کند.
✍ #حسن_یوسفی_اشکوری
✅ @Shariati_Group
📎هستیشناسی اقبال|متن کامل:
https://www.naqdedini.org/139909-05/
#اقبال میگوید: «جهان چیزی نیست که تنها از طریق تصورات دیده و یا شناخته شود، بلکه چیزی است که با فعل پیوسته ساخته و از نو ساخته شود».
در ادامه همین مطلب، این جمله اقبال سخن او را دقیقتر میکند که «هدف نهایی من آن نیست که چیزی را ببیند، بلکه آن است که چیزی باشد».
نتیجه منطقی چنین الهیاتی آن است که حرکت و صیرورت استعلایی و هدفدار جهان از درون است و نه از بیرون.
◾️ به زعم اقبال، انزال #وحی و #بعثت پیامبران، بدان جهت بوده که آدمی به دلیل عدم بلوغ عقلانی محتاج دستگیری آسمانی بوده ولی پس از آن که در قرن هفتم میلادی (به دلایلی که اقبال توضیح داده است) بشریت به بلوغ عقلی لازم رسیده، دیگر نیازی نیست که پیامبری بیاید و بشریت را هدایت کند.
✍ #حسن_یوسفی_اشکوری
✅ @Shariati_Group
📎هستیشناسی اقبال|متن کامل:
https://www.naqdedini.org/139909-05/
📌 گزیدهای از نامهی مهرآمیز و توام با شگفتی زنده یاد دکتر #علی_شریعتی پیرامون ارزش کتاب "سیر تحول قرآن" و روحیات ویژه مرحوم مهندس #مهدی_بازرگان
″… در اينجا میخواهم مطلبی را که چند ماه است مرا بهشدتی که در بيان نمیگنجد به خود مشغول داشته است و يک لحظه از آن غافل نيستم عنوان کنم و آن تمام کردن آن شاهکار معجزهنمای کار درباره #قرآن است.
من کشف ايشان [منظور سیر تحول قرآن به قلم مهندس مهدی بازرگان است] را درباره قرآن؛ درست و بیمبالغه، شبيه کار گاليله درباره منظومه، و نيوتن درباره جاذبه، و پاستور درباره بيماری میدانم. آنها کليد علمی "وحی طبيعی" را بهدست آوردهاند و ايشان کليد علم "وحی کلامی" را.
من آن روز که ايشان [مهندس بازرگان] طرح اين کار را بيان میکردند، دچار يک حيرت بیسابقهای شده بودم و آنچه بر حيرتم میافزود اين بود که چطور؟ چرا آقای مهندس #بازرگان اين حرف را با اين سادگی و لحنی اينچنين عادی بيان میکنند؟
چرا آن را کاری در رديف ديگر کارها میدانند؟ من بههمان مقداری که آن روز توضيح فرمودند، آنچه دستگيرم شد چنان خارقالعاده بود که ناگهان احساس کردم که به قرآن، يک #ايمان علمی پيدا کردم: ايمان علمی، همچنان که به منظومه شمسی با ترکيب آب يا حرکت بادها ايمان علمی دارم. يعنی ديدم که «وحی» است! ديدم!
اين [کتاب سیر تحول قرآن] حادثهای است در علم #مذهب؛ اين تنها اثبات قرآن و #وحی نمیکند، اثبات وجود #خدا و غيب را [هم] میکند، آنهم اثبات خدا نه با زبان #عرفان و #اخلاق و #فلسفه و عقل، [بلکه] با علم، آن هم علوم دقيق و آن هم دقيقترين آن: رياضی!
باز هم در شگفتم که چرا آن روز آقای مهندس بازرگان آن طور عادی از آن سخن میگفتند! آن کار بزرگ همه حرفها و دليلها و منطقها را بيارزش و يا لااقل کمارزش کرده است. من با اطلاع و استعداد کمی که دارم چند بار در کلاس و مباحثه با دانشجويان با اين شرط که «هرچه قدرت انکار و رد و حتی لج داريد برای نپذيرفتن اين استدلال در وحی بودن قرآن بهکار بريد» و همه جا موفقيت آميخته با ايمان و شگفتی و اعجاب خارقالعاده بهدست آوردهام. نه تنها اقناع کننده است، اعجابآور و ايمانآور است.
من بهعنوان يک معلم ِ دانشجويان اين نسل و بهعنوان يک شاگرد ايشان، از ايشان استدعا میکنم و التماس میکنم که هرچه زودتر اين کار را تمام کنند، هرچه زودتر. هيچ کاری امروز در دنيا نيست که از اين فوریتر و حياتیتر باشد. کاش اين کار از همان اول بهعربی يا فرانسه يا انگليسی منتشر شود! ″
✍ قربانتان علی شريعتی
✅ @Shariati_Group
″… در اينجا میخواهم مطلبی را که چند ماه است مرا بهشدتی که در بيان نمیگنجد به خود مشغول داشته است و يک لحظه از آن غافل نيستم عنوان کنم و آن تمام کردن آن شاهکار معجزهنمای کار درباره #قرآن است.
من کشف ايشان [منظور سیر تحول قرآن به قلم مهندس مهدی بازرگان است] را درباره قرآن؛ درست و بیمبالغه، شبيه کار گاليله درباره منظومه، و نيوتن درباره جاذبه، و پاستور درباره بيماری میدانم. آنها کليد علمی "وحی طبيعی" را بهدست آوردهاند و ايشان کليد علم "وحی کلامی" را.
من آن روز که ايشان [مهندس بازرگان] طرح اين کار را بيان میکردند، دچار يک حيرت بیسابقهای شده بودم و آنچه بر حيرتم میافزود اين بود که چطور؟ چرا آقای مهندس #بازرگان اين حرف را با اين سادگی و لحنی اينچنين عادی بيان میکنند؟
چرا آن را کاری در رديف ديگر کارها میدانند؟ من بههمان مقداری که آن روز توضيح فرمودند، آنچه دستگيرم شد چنان خارقالعاده بود که ناگهان احساس کردم که به قرآن، يک #ايمان علمی پيدا کردم: ايمان علمی، همچنان که به منظومه شمسی با ترکيب آب يا حرکت بادها ايمان علمی دارم. يعنی ديدم که «وحی» است! ديدم!
اين [کتاب سیر تحول قرآن] حادثهای است در علم #مذهب؛ اين تنها اثبات قرآن و #وحی نمیکند، اثبات وجود #خدا و غيب را [هم] میکند، آنهم اثبات خدا نه با زبان #عرفان و #اخلاق و #فلسفه و عقل، [بلکه] با علم، آن هم علوم دقيق و آن هم دقيقترين آن: رياضی!
باز هم در شگفتم که چرا آن روز آقای مهندس بازرگان آن طور عادی از آن سخن میگفتند! آن کار بزرگ همه حرفها و دليلها و منطقها را بيارزش و يا لااقل کمارزش کرده است. من با اطلاع و استعداد کمی که دارم چند بار در کلاس و مباحثه با دانشجويان با اين شرط که «هرچه قدرت انکار و رد و حتی لج داريد برای نپذيرفتن اين استدلال در وحی بودن قرآن بهکار بريد» و همه جا موفقيت آميخته با ايمان و شگفتی و اعجاب خارقالعاده بهدست آوردهام. نه تنها اقناع کننده است، اعجابآور و ايمانآور است.
من بهعنوان يک معلم ِ دانشجويان اين نسل و بهعنوان يک شاگرد ايشان، از ايشان استدعا میکنم و التماس میکنم که هرچه زودتر اين کار را تمام کنند، هرچه زودتر. هيچ کاری امروز در دنيا نيست که از اين فوریتر و حياتیتر باشد. کاش اين کار از همان اول بهعربی يا فرانسه يا انگليسی منتشر شود! ″
✍ قربانتان علی شريعتی
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
گروه شریعتی
💠 پرگار: #عرفان باعث تلطیف #اسلام نشده؟ آیا عرفان موجب تلطیف اسلام شده و آن را از خشونت دور کرده است؟ در بزرگان عارف از بایزید بسطامی تا ابن عربی و مولانا چه نوع اسلامی میبینیم؟ مهمانان این هفته برنامه: #علی_طهماسبی پژوهشگر عرفان و #عمادالدین_باقی پژوهشگر…
📌 عرفان، اسلام، سیاست و خشونت
(متن کامل به صورت PDF)
🗒 این یادداشت در چارچوب گفتگوهای انجام شده در برنامه پرگار بیبیسی و به منظور بیان و یا شرح پارهای از نکاتی است که به دلیل محدودیت زمانی برنامه، مجال مطرح شدن نیافت.
▫️در مقاله این مباحث مطرح شدهاند:
چهار اشکال نظریهی #اسلام، #دین خشونت، تفاوت اسلام تاریخی و اسلام محمد(ص)، #عرفان، #عشق و مسئله فرافرقهای بودن صوفیگری، ایجاد تقابل میان عرفان «انسانگرا» و عرفان «خدا محور»، عقیده به تداوم #وحی، نسبت #حافظ و #سعدی با عرفان و تصوف، جهنم و مسئلهی خلود در عذاب از دیدگاه عرفان، کلام، جامعه شناسی و حقوق، پاسخ به ادعای نفی #حج توسط صوفیان و انسان کامل و #ولایت_فقیه ...
▫️یکی از خطیرترین و لغزندهترین مباحث، انسانگرایی عارفان ذیل مفهوم #انسان_کامل است؛ نکته مهم این است که عارفانی مثل ابن عربی، ولایت را لازمهی انسان کامل میدانند و دیگران هم چون انسان ناقص محسوب میشوند تحت ولایتاند. آیتالله خمینی میگوید: «انسان کامل و ولیّ مطلق، صاحب مقام مشیّت مطلقه است».
▫️اصطلاح ولایت مطلقهی فقیه که آقای #خمینی به کار برد و در قانون اساسی دوم درج شد هیچ ربطی به #فقه ندارد و از #عرفان به سیاست آمده است. در فقه، ولایت خیلی محدود و مقید و غیر سیاسی و کاملآ مدنی و محدود به ولایت بر ایتام و صغار و اموال مجهول المالک است، اما در عرفان هم لازمهی انسان کامل است و هم دیگران تحت ولایت اویند و هم رابطهی «مرید و مراد» است و هم ولایت، مطلقه است.
▫️در عرفان و تصوف اصل بر انسان کامل است ولی در فقه اصل بر انسان ناقص یا به عبارت بهتر، انسان عادی است. مسلمان و مؤمنی که #نماز میخواند و گناه هم میکند. حکومت از نظر فقهی حکومت متوسطان بر متوسطان، ولی در عرفان، حکومت انسان کامل بر انسان ناقص یا عادی است. در میان فقها و عرفا همواره این مسئله از کانونهای نزاع بود. شیخ اشراق #سهروردی، عارفی که اهل #فلسفه بود چون تعبیر ولایت را به کار میبرد فقها گمان کردند او مظنون به #باطنی_گری است و تکفیرش کردند و به زندان رفت و در حبس کشته شد. این حساسیت نسبت به باطنی گری هم ریشه در این داشت که باطنیون، ولایت را به قدرت گره زده بودند و مانند #حسن_صبّاح در #ایران در قلعه الموت اعلام حکومت کردند و فرقهای را سامان داده بودند که گرچه به دلیل شیعه اسماعیلی بودن، کل #شیعه را در معرض اتهام قرار میداد، اما بسیاری از فقهای شیعه و حتی برخی از اسماعیلیه هم آنها را قبول نداشتند.
▫️اواخر دههی شصت در نوشتاری پیرامون ریشه یابی اختلافات آیتالله خمینی و آیتالله#منتظری نوشتم امام خمینی مشرب عرفانی داشت و آیتالله منتظری، مشرب فقهی.
سلوک عرفانی و سنت دست بوسی و پابوسی و اطاعت از مرشد و... فارغ از اینکه فینفسه درست یا نادرست باشد، تا هنگامی که در حوزهی عمومی و مدنی باشد مانند سایر افکار و عقاید و رفتارهاست که امر شخصی بوده و مجاز است و حکومت نباید در آن دخالت کند. اما اگر این باورها و رفتار به #قدرت پیوند بخورند پر خطر میشوند.
✍ #عمادالدین_باقی
🔗 لینک برنامه تلویزیونی پرگار
🔗 لینک پادکست برنامه
✅ @Shariati_Group
.
(متن کامل به صورت PDF)
🗒 این یادداشت در چارچوب گفتگوهای انجام شده در برنامه پرگار بیبیسی و به منظور بیان و یا شرح پارهای از نکاتی است که به دلیل محدودیت زمانی برنامه، مجال مطرح شدن نیافت.
▫️در مقاله این مباحث مطرح شدهاند:
چهار اشکال نظریهی #اسلام، #دین خشونت، تفاوت اسلام تاریخی و اسلام محمد(ص)، #عرفان، #عشق و مسئله فرافرقهای بودن صوفیگری، ایجاد تقابل میان عرفان «انسانگرا» و عرفان «خدا محور»، عقیده به تداوم #وحی، نسبت #حافظ و #سعدی با عرفان و تصوف، جهنم و مسئلهی خلود در عذاب از دیدگاه عرفان، کلام، جامعه شناسی و حقوق، پاسخ به ادعای نفی #حج توسط صوفیان و انسان کامل و #ولایت_فقیه ...
▫️یکی از خطیرترین و لغزندهترین مباحث، انسانگرایی عارفان ذیل مفهوم #انسان_کامل است؛ نکته مهم این است که عارفانی مثل ابن عربی، ولایت را لازمهی انسان کامل میدانند و دیگران هم چون انسان ناقص محسوب میشوند تحت ولایتاند. آیتالله خمینی میگوید: «انسان کامل و ولیّ مطلق، صاحب مقام مشیّت مطلقه است».
▫️اصطلاح ولایت مطلقهی فقیه که آقای #خمینی به کار برد و در قانون اساسی دوم درج شد هیچ ربطی به #فقه ندارد و از #عرفان به سیاست آمده است. در فقه، ولایت خیلی محدود و مقید و غیر سیاسی و کاملآ مدنی و محدود به ولایت بر ایتام و صغار و اموال مجهول المالک است، اما در عرفان هم لازمهی انسان کامل است و هم دیگران تحت ولایت اویند و هم رابطهی «مرید و مراد» است و هم ولایت، مطلقه است.
▫️در عرفان و تصوف اصل بر انسان کامل است ولی در فقه اصل بر انسان ناقص یا به عبارت بهتر، انسان عادی است. مسلمان و مؤمنی که #نماز میخواند و گناه هم میکند. حکومت از نظر فقهی حکومت متوسطان بر متوسطان، ولی در عرفان، حکومت انسان کامل بر انسان ناقص یا عادی است. در میان فقها و عرفا همواره این مسئله از کانونهای نزاع بود. شیخ اشراق #سهروردی، عارفی که اهل #فلسفه بود چون تعبیر ولایت را به کار میبرد فقها گمان کردند او مظنون به #باطنی_گری است و تکفیرش کردند و به زندان رفت و در حبس کشته شد. این حساسیت نسبت به باطنی گری هم ریشه در این داشت که باطنیون، ولایت را به قدرت گره زده بودند و مانند #حسن_صبّاح در #ایران در قلعه الموت اعلام حکومت کردند و فرقهای را سامان داده بودند که گرچه به دلیل شیعه اسماعیلی بودن، کل #شیعه را در معرض اتهام قرار میداد، اما بسیاری از فقهای شیعه و حتی برخی از اسماعیلیه هم آنها را قبول نداشتند.
▫️اواخر دههی شصت در نوشتاری پیرامون ریشه یابی اختلافات آیتالله خمینی و آیتالله#منتظری نوشتم امام خمینی مشرب عرفانی داشت و آیتالله منتظری، مشرب فقهی.
سلوک عرفانی و سنت دست بوسی و پابوسی و اطاعت از مرشد و... فارغ از اینکه فینفسه درست یا نادرست باشد، تا هنگامی که در حوزهی عمومی و مدنی باشد مانند سایر افکار و عقاید و رفتارهاست که امر شخصی بوده و مجاز است و حکومت نباید در آن دخالت کند. اما اگر این باورها و رفتار به #قدرت پیوند بخورند پر خطر میشوند.
✍ #عمادالدین_باقی
🔗 لینک برنامه تلویزیونی پرگار
🔗 لینک پادکست برنامه
✅ @Shariati_Group
.
Telegram
.
#گروه_شریعتی
″... #روشنفکر یعنی انسان خودآگاهی که دارای آن علم «هدایتی» و آن مسؤلیت «حکمتی» است، که در برابر جامعهاش مسؤلیت رهبری احساس میکند. این معنی روشنفکر است.
دانشمند و متخصص و محقق و ادیب و فیلسوف و... نیست. روشنفکر آن عالمی است که #پیغمبر میگوید: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» (مرکب #قلم دانشمند از خون #شهید برتر است)
کدام دانشمند را میگوید؟ دانشمندی را میگوید که از نوع دانش انبیاء و در آن جهت دانش دارد.
از نوع دانش انبیاء یعنی چه؟ یعنی #وحی برایش میرسد؟! نه. یعنی بر آن جهت بینایی و مسؤلیت دارد و بر آن جهت زندگی میکند و بر آن جهت جامعه را میراند. چه #فیلسوف باشد چه نباشد، چه عالم باشد چه نباشد، چه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد چه نداشته باشد. این خودآگاهیِ اجتماعی و احساس هدایت و بینایی است که #علم نام دارد و مانند نور است: « یقذفها الله فی قلب من یشاء»
فیزیک و شیمی و فقه و اصول و... را باید خواند؛ نوری نیست که در قلب کسی بدمد.
آن خودآگاهیای که در روح جرقه میشود، و روشن میکند، جهت یابی تاریخی و جهت یابی فکری است...″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / فلسفه تاریخ در اسلام
✅ @Shariati_Group
دانشمند و متخصص و محقق و ادیب و فیلسوف و... نیست. روشنفکر آن عالمی است که #پیغمبر میگوید: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» (مرکب #قلم دانشمند از خون #شهید برتر است)
کدام دانشمند را میگوید؟ دانشمندی را میگوید که از نوع دانش انبیاء و در آن جهت دانش دارد.
از نوع دانش انبیاء یعنی چه؟ یعنی #وحی برایش میرسد؟! نه. یعنی بر آن جهت بینایی و مسؤلیت دارد و بر آن جهت زندگی میکند و بر آن جهت جامعه را میراند. چه #فیلسوف باشد چه نباشد، چه عالم باشد چه نباشد، چه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد چه نداشته باشد. این خودآگاهیِ اجتماعی و احساس هدایت و بینایی است که #علم نام دارد و مانند نور است: « یقذفها الله فی قلب من یشاء»
فیزیک و شیمی و فقه و اصول و... را باید خواند؛ نوری نیست که در قلب کسی بدمد.
آن خودآگاهیای که در روح جرقه میشود، و روشن میکند، جهت یابی تاریخی و جهت یابی فکری است...″
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / فلسفه تاریخ در اسلام
✅ @Shariati_Group
💡 دینخویی؛ مفهومی مبهم و تهی
✍ #حسن_یوسفی_اشکوری
▫️بیگمان یکی از مناقشه برانگیزترین نویسندگان و صاحبنظران معاصر #ایران مرحوم آرامش دوستدار است، که اخیراً درگذشت. هرچند او اصولا نویسندهای پُر کار نیست ولی سه اثر او در چهل سال اخیر یعنی «ملاحظات فلسفی در دین و علم»، «درخششهای تیره» و «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» و دیدگاههای خاص وی در باب #تاریخ و #فرهنگ ایران و حاملانش در دو کتاب اخیر است که مورد بحث و مناقشه قرار گرفته و میگیرد. واقعیت این است که در تاریخ معاصر ما، از یک سو رویکردهای انتقادی عمیق نسبت به تاریخ و فرهنگ ملی و مذهبی (#مذهب در تمام اشکالش) حول پاسخ به معضل عقب ماندگی فکری و تمدنی چندان جدی و کارآمد نبوده، و از سوی دیگر اگر صاحبنظری کم و بیش جدی پیدا شده و حرفی برای گفتن داشته، هم خود او یا چنان گرفتار عُجب و خودبزرگ بینی شده که دیگران را تحقیر کرده و خود را تافتهی جدابافته نمایانده و یا دیگران او را مورد تحقیر قرار داده و به هر تقدیر به افکار و مدعیاتش برخورد تحقیرآمیز کرده و گاه نیز بیتفاوت از آن گذشتهاند. البته چنین روندی در نهایت، نه به سود شخص مدعی تمام شده و نه چندان به توسعه و تعمیق اندیشه منتهی شده و نه در نهایت گرهی گشوده است. در این وجیزه، که به مناسبت درگذشت آرامش دوستدار قلمی می.شود، نمیتوان به ابعاد و اجزای مختلف مقولات مورد ادعای دوستدار در باب تاریخ و فرهنگ گذشته و حال ایرانی و اسلامی پرداخت، با این حال میکوشم به مفهوم ابداعی و کانونی دوستدار یعنی «دینخویی» بپردازم و مختصری در آن تأمل کرده و مخاطبان را به تأمل بیشتر حول این مفهوم دعوت کنم.
▫️تأملی در اصطلاح دین خویی
اصطلاح «دینخویی» در دو دههی اخیر وارد ادبیات فلسفی و اجتماعی و سیاسی شده و تقریباً جا افتاده است. به ویژه این عنوان از سوی دوستدار و پیروان فکری و سیاسیاش، بیشتر به عنوان یک دشنام و تحقیر مخالفان و منتقدانش و به طور خاص مسلمانان با تمرکز روی نواندیشان #اصلاح_طلبِ دینمدار کاربرد پیدا کرده است. اما جدای از این منازعات و حواشی، راستی مراد از دینخویی چیست؟ چه کسی دینخوست و دینخویی دارای چه مختصات قابل تحقیق و ارزیابی است؟ به ویژه که مبدع مدعی، دین خویی را تقریباً به تمام فیلسوفان و عالمان و اندیشمندان و شاعران ایران از گذشته تا کنون نسبت داده و حتی مهمتر از آن بیدینان و یا بالاتر، #دین ستیزان پرورشیافته در جوامع مذهبی با تمرکز روی ایران پس از #اسلام را نیز، دینی معرفی کرده و از این رو تمامی آنها را متهم به نیندیشدن کرده است. هرچند این تعبیر و اصطلاح همچنان ابهام و ایهام دارد ولی وفق توضیحات مکرر دوستدار از جمله در درخششهای تیره، «دین خویی یعنی آن رفتاری که امور را بدون پرسش و دانش میفهمند. بنابراین دین خویی در حدی که مدعی فهمیدن به معنی جدی آن است نه از عوام بلکه منحصر به خواص است». البته ایشان در چند اثر و در گفتارها و نوشتارهایش مبانی و مقومات و لوازم این مدعای خود را تبیین کرده است. گزیدهی این مبانی و استدلالها را میتوان چنین دانست:
یکم. هرچند #دین و #علم و #فلسفه در مقام پاسخ به پرسش بنیادین از چگونگی و چرایی هستی هستند، اما پاسخ آنها متفاوت است. دین پاسخ را به امر قدسی (#خدا و #پیامبر و #وحی) احاله میدهد و از این رو جهان و هستی را از پیش میشناسد؛ علم به دلیل ماهیت تجربیاش، هستی را از پس میشناسد و در نتیجه علم هم پس از شناخت جهان دیگر پرسش را بلاموضوع میکند. از آنجا که برای دوستدار «پرسش» (و به تعبیر دیگر او «پرسایی») اصلی اساسی و پایدار است، دین و علم عملاً و الزاماً نمیتوانند پرسشگر باشند و یا پرسا باقی بمانند. روشن است که از نظر دوستدار فقط فلسفه است که پرسشگر است و تا بینهایت میتواند پرسایی را ادامه دهد و در نتیجه اندیشه و تفکر را تا بینهایت استمرار بخشد، ادامه و حرکت و نوآوری را محقق کند. چنین مینماید که در منظر دوستدار فلسفه است که مادر تمامی معارف و معرفت.های بشری است و فقط اوست که در صدر مینشیند و طبعاً قدر میبیند.
دوم. بر این اساس، فرهنگ دینی به طور عام و مطلق، منطقا نمیتواند با اندیشهورزی میانه داشته باشد، چراکه همه چیز برای یک دیندار روشن است و او اگر هم سئوالی داشته باشد از پیش پاسخ.های آماده و مقطوع از جانب خدا و وحی و نبی (نبی به معنای آورندهی خبر) در اختیار دارد و از این رو این نوع پرسشها در واقع «استخبار» است و نه تفکر و پرسایی به معنای دقیق کلمه. بدین ترتیب «هرگاه چنین بگوییم که تفکر فلسفی به نیروی پرسش زنده است، میتوانیم بگوییم بینش دینی به مرگ قطعی خواهد مرد به محض این که نیروی پرسش واقعی در درون آن آزاد گردد».
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه مطلب کامل در سایت زیتون:
https://www.zeitoons.com/93619
✍ #حسن_یوسفی_اشکوری
▫️بیگمان یکی از مناقشه برانگیزترین نویسندگان و صاحبنظران معاصر #ایران مرحوم آرامش دوستدار است، که اخیراً درگذشت. هرچند او اصولا نویسندهای پُر کار نیست ولی سه اثر او در چهل سال اخیر یعنی «ملاحظات فلسفی در دین و علم»، «درخششهای تیره» و «امتناع تفکر در فرهنگ دینی» و دیدگاههای خاص وی در باب #تاریخ و #فرهنگ ایران و حاملانش در دو کتاب اخیر است که مورد بحث و مناقشه قرار گرفته و میگیرد. واقعیت این است که در تاریخ معاصر ما، از یک سو رویکردهای انتقادی عمیق نسبت به تاریخ و فرهنگ ملی و مذهبی (#مذهب در تمام اشکالش) حول پاسخ به معضل عقب ماندگی فکری و تمدنی چندان جدی و کارآمد نبوده، و از سوی دیگر اگر صاحبنظری کم و بیش جدی پیدا شده و حرفی برای گفتن داشته، هم خود او یا چنان گرفتار عُجب و خودبزرگ بینی شده که دیگران را تحقیر کرده و خود را تافتهی جدابافته نمایانده و یا دیگران او را مورد تحقیر قرار داده و به هر تقدیر به افکار و مدعیاتش برخورد تحقیرآمیز کرده و گاه نیز بیتفاوت از آن گذشتهاند. البته چنین روندی در نهایت، نه به سود شخص مدعی تمام شده و نه چندان به توسعه و تعمیق اندیشه منتهی شده و نه در نهایت گرهی گشوده است. در این وجیزه، که به مناسبت درگذشت آرامش دوستدار قلمی می.شود، نمیتوان به ابعاد و اجزای مختلف مقولات مورد ادعای دوستدار در باب تاریخ و فرهنگ گذشته و حال ایرانی و اسلامی پرداخت، با این حال میکوشم به مفهوم ابداعی و کانونی دوستدار یعنی «دینخویی» بپردازم و مختصری در آن تأمل کرده و مخاطبان را به تأمل بیشتر حول این مفهوم دعوت کنم.
▫️تأملی در اصطلاح دین خویی
اصطلاح «دینخویی» در دو دههی اخیر وارد ادبیات فلسفی و اجتماعی و سیاسی شده و تقریباً جا افتاده است. به ویژه این عنوان از سوی دوستدار و پیروان فکری و سیاسیاش، بیشتر به عنوان یک دشنام و تحقیر مخالفان و منتقدانش و به طور خاص مسلمانان با تمرکز روی نواندیشان #اصلاح_طلبِ دینمدار کاربرد پیدا کرده است. اما جدای از این منازعات و حواشی، راستی مراد از دینخویی چیست؟ چه کسی دینخوست و دینخویی دارای چه مختصات قابل تحقیق و ارزیابی است؟ به ویژه که مبدع مدعی، دین خویی را تقریباً به تمام فیلسوفان و عالمان و اندیشمندان و شاعران ایران از گذشته تا کنون نسبت داده و حتی مهمتر از آن بیدینان و یا بالاتر، #دین ستیزان پرورشیافته در جوامع مذهبی با تمرکز روی ایران پس از #اسلام را نیز، دینی معرفی کرده و از این رو تمامی آنها را متهم به نیندیشدن کرده است. هرچند این تعبیر و اصطلاح همچنان ابهام و ایهام دارد ولی وفق توضیحات مکرر دوستدار از جمله در درخششهای تیره، «دین خویی یعنی آن رفتاری که امور را بدون پرسش و دانش میفهمند. بنابراین دین خویی در حدی که مدعی فهمیدن به معنی جدی آن است نه از عوام بلکه منحصر به خواص است». البته ایشان در چند اثر و در گفتارها و نوشتارهایش مبانی و مقومات و لوازم این مدعای خود را تبیین کرده است. گزیدهی این مبانی و استدلالها را میتوان چنین دانست:
یکم. هرچند #دین و #علم و #فلسفه در مقام پاسخ به پرسش بنیادین از چگونگی و چرایی هستی هستند، اما پاسخ آنها متفاوت است. دین پاسخ را به امر قدسی (#خدا و #پیامبر و #وحی) احاله میدهد و از این رو جهان و هستی را از پیش میشناسد؛ علم به دلیل ماهیت تجربیاش، هستی را از پس میشناسد و در نتیجه علم هم پس از شناخت جهان دیگر پرسش را بلاموضوع میکند. از آنجا که برای دوستدار «پرسش» (و به تعبیر دیگر او «پرسایی») اصلی اساسی و پایدار است، دین و علم عملاً و الزاماً نمیتوانند پرسشگر باشند و یا پرسا باقی بمانند. روشن است که از نظر دوستدار فقط فلسفه است که پرسشگر است و تا بینهایت میتواند پرسایی را ادامه دهد و در نتیجه اندیشه و تفکر را تا بینهایت استمرار بخشد، ادامه و حرکت و نوآوری را محقق کند. چنین مینماید که در منظر دوستدار فلسفه است که مادر تمامی معارف و معرفت.های بشری است و فقط اوست که در صدر مینشیند و طبعاً قدر میبیند.
دوم. بر این اساس، فرهنگ دینی به طور عام و مطلق، منطقا نمیتواند با اندیشهورزی میانه داشته باشد، چراکه همه چیز برای یک دیندار روشن است و او اگر هم سئوالی داشته باشد از پیش پاسخ.های آماده و مقطوع از جانب خدا و وحی و نبی (نبی به معنای آورندهی خبر) در اختیار دارد و از این رو این نوع پرسشها در واقع «استخبار» است و نه تفکر و پرسایی به معنای دقیق کلمه. بدین ترتیب «هرگاه چنین بگوییم که تفکر فلسفی به نیروی پرسش زنده است، میتوانیم بگوییم بینش دینی به مرگ قطعی خواهد مرد به محض این که نیروی پرسش واقعی در درون آن آزاد گردد».
✅ @Shariati_Group
🔗 مطالعه مطلب کامل در سایت زیتون:
https://www.zeitoons.com/93619
سایت خبری تحلیلی زیتون
دینخویی؛ مفهومی مبهم و تهی | سایت خبری تحلیلی زیتون
درآمد بی گمان یکی از مناقشهبرانگیزترین نویسندگان و صاحبنظران معاصر ایران مرحوم آرامش دوستدار است که اخیرا درگذشت. هرچند او اصولا نویسندهای پُر کار نیست ولی سه اثر او در چهل سال اخیر یعنی «ملاحظات فلسفی در دین و علم»، «درخشش های تیره» و «امتناع تفکر در…
🔅 مخاطب قرآن نه مردان است و نه زنان، مخاطب قرآن انسان است
✍️ محمدعلی ایازی
🔹یکی از دغدغههای نواندیشان نقد نگاه جنسیتی به انسان و نقد توراتی آفرینش #زن از دنده چپ مرد بوده است؛ با مفروض گرفتن تساوی میان زن و مرد از سوی این متفکران سه نظریه مطرح شده است.
۱)تساوی در آفرینش و تفاوت در منزلت،
۲)تساوی در آفرینش و منزلت و اختلاف در حقوق و
۳) تساوی زن و مرد در هویت، منزلت و حقوق عامه و اختلاف در برخی احکام به لحاظ اقتضائات خاص با تحفظ #عدالت جسیتی. براساس مجموع این آرا زن جنس دوم نیست. زائده و برای به خدمت مرد بودن نیست. زن برای مرد و مرد برای زن در نظام تکوین است.
🔹به نظر اغلب نواندیشان دینی، نگاهی که در گذشته نسبت به حقوق زن در کتابهای فقهی شده، اشکالات اساسی داشته است. این مسئله معلول عواملی است، یکی به دلیل بافت فرهنگی و اجتماعی است که در جوامع و به خصوص جامعههای اسلامی وجود داشته و نوعی مردسالاری و یک نوع نگاه کمینهانگاری نسبت به زن را جاری شده تا جایی که تلقی آنها حتی این بوده است که همانطور که بین #مسلمان و غیرمسلمان شهروند یک و شهروند دو وجود داشته است، وقتی که بحث انسان هم میشده است میگفتند جنس ۱ و جنس ۲؛ جنس زن در حقیقت جنس دوم در حقوق بوده است. این دو در کنار هم نبودند. یکی هم به دلیل شکاف تغییر در مناسبات اجتماعی و تحول در شرایط علمی، آموزشی و حضور سیاسی زنان در جامعه که همه این اتفاقات موضوع زن را از گذشته به حال دگرگون کرده و این زن، آن زن پیشین بیسواد، خانهنشین و طفیل مرد نیست. این زن میتواند از خود دفاع کند.
🔹وقتی به #قرآن مراجعه میکنیم همه جا بحث از #انسان میکند. بحث از خلافت و مسئولیت انسان میکند، بحث از فضیلت انسان میکند یا وقتی که سخن از کرنش ملائکه و یا حق حیات و یا خصوصیات و صفات هشدار دهنده او را میآورد، بدون اینکه تفکیک جنسیتی بکند مخاطب او انسان است. قرآن وقتی میگوید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ». (احزاب: ۷۳)؛
ما امانت خود را عرضه بر آسمان و زمین و کوهها کردیم، نمیگوید بر مردها هم عرضه کردیم، بلکه میگوید انسان آن را پذیرفت.
🔹درباره برخی از آیات این نگاه تبعیضآمیز وجود دارد پاسخ اینکه این آیات را برخلاف تفاسیر سنتی میتوان به گونه دیگری تفسیر کرد، نواندیشان دینی از آن جمله علامه فضلالله در تفسیر من #وحی القرآن و برخی دیگر از مفسران معاصر این دسته از آیات را به مفهوم برتری مردان بر زنان تفسیر نکردهاند. پیش از بیان برخی از آیات نکته قابل توجه آن دسته از آیاتی است که در باره آفرینش و منزلت انسان سخن میگوید. در حقیقت این آیات محکمات و گوهریات قرآن هستند و هر تفسیری که معارض با این محکمات باشد به نفع این آیات تأویل میشود.
🔹بنیادهای اصلی قرآن امور عارضی مناسبات و شرایط اجتماعی و تاریخی را به معنای اصل تساوی تفسیر میکند. به عنوان نمونه آیه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»(نساء: ۳۴)؛
مردان قوام بر زنان هستند، اما هیچ کسی تردیدی ندارد که این آیه به قرینه نفقه و کلماتی مانند صالحات و قانتات و یا مقابل آن نشوز در رابطه با خانواده است، چون انفاق به زن مربوط به کل مردان نیست و نشوز زن ناظر به همسر اوست. مفهوم آیه هم این است که چون برخی از مردان بر زنان برتری دارند و نفقه خانواده را پرداخت میکنند مدیریت خانه بهعهده آنان است. علامه #طباطبایی با پذیرش این استدلال باز میگوید: ملاک این آیه شامل همه مردان و زنان میشود و لذا در مقام مدیریت این حق مردان در اداره کلان جامعه است. اما چرا ایشان اینگونه استدلال میکنند، با این که کلمه: «بما» در آیه در مقام تعلیل است؛ چون هنوز آن ذهنیت فرهنگی و تاریخی وجود دارد.
🔹استدلال ما این است که آن آیات کلی که بحث انسان را مطرح میکند، بمنزله قرینه منفصل و بیان محکم قرآن در تساوی جایگاه و منزلت و حقوق انسان است و فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. وقتی قرآن کرامت را مطرح میکند فرقی بین زن و مرد نیست؛ یا زمانی که بار مسئولیت یا خلافت انسان را مطرح میکند، باز هم فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. وقتی حق حیات را مطرح میکند، با تعبیر به نفس فرقی نمیگذارد.
✅ @Shariati_Group
✍️ محمدعلی ایازی
🔹یکی از دغدغههای نواندیشان نقد نگاه جنسیتی به انسان و نقد توراتی آفرینش #زن از دنده چپ مرد بوده است؛ با مفروض گرفتن تساوی میان زن و مرد از سوی این متفکران سه نظریه مطرح شده است.
۱)تساوی در آفرینش و تفاوت در منزلت،
۲)تساوی در آفرینش و منزلت و اختلاف در حقوق و
۳) تساوی زن و مرد در هویت، منزلت و حقوق عامه و اختلاف در برخی احکام به لحاظ اقتضائات خاص با تحفظ #عدالت جسیتی. براساس مجموع این آرا زن جنس دوم نیست. زائده و برای به خدمت مرد بودن نیست. زن برای مرد و مرد برای زن در نظام تکوین است.
🔹به نظر اغلب نواندیشان دینی، نگاهی که در گذشته نسبت به حقوق زن در کتابهای فقهی شده، اشکالات اساسی داشته است. این مسئله معلول عواملی است، یکی به دلیل بافت فرهنگی و اجتماعی است که در جوامع و به خصوص جامعههای اسلامی وجود داشته و نوعی مردسالاری و یک نوع نگاه کمینهانگاری نسبت به زن را جاری شده تا جایی که تلقی آنها حتی این بوده است که همانطور که بین #مسلمان و غیرمسلمان شهروند یک و شهروند دو وجود داشته است، وقتی که بحث انسان هم میشده است میگفتند جنس ۱ و جنس ۲؛ جنس زن در حقیقت جنس دوم در حقوق بوده است. این دو در کنار هم نبودند. یکی هم به دلیل شکاف تغییر در مناسبات اجتماعی و تحول در شرایط علمی، آموزشی و حضور سیاسی زنان در جامعه که همه این اتفاقات موضوع زن را از گذشته به حال دگرگون کرده و این زن، آن زن پیشین بیسواد، خانهنشین و طفیل مرد نیست. این زن میتواند از خود دفاع کند.
🔹وقتی به #قرآن مراجعه میکنیم همه جا بحث از #انسان میکند. بحث از خلافت و مسئولیت انسان میکند، بحث از فضیلت انسان میکند یا وقتی که سخن از کرنش ملائکه و یا حق حیات و یا خصوصیات و صفات هشدار دهنده او را میآورد، بدون اینکه تفکیک جنسیتی بکند مخاطب او انسان است. قرآن وقتی میگوید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ». (احزاب: ۷۳)؛
ما امانت خود را عرضه بر آسمان و زمین و کوهها کردیم، نمیگوید بر مردها هم عرضه کردیم، بلکه میگوید انسان آن را پذیرفت.
🔹درباره برخی از آیات این نگاه تبعیضآمیز وجود دارد پاسخ اینکه این آیات را برخلاف تفاسیر سنتی میتوان به گونه دیگری تفسیر کرد، نواندیشان دینی از آن جمله علامه فضلالله در تفسیر من #وحی القرآن و برخی دیگر از مفسران معاصر این دسته از آیات را به مفهوم برتری مردان بر زنان تفسیر نکردهاند. پیش از بیان برخی از آیات نکته قابل توجه آن دسته از آیاتی است که در باره آفرینش و منزلت انسان سخن میگوید. در حقیقت این آیات محکمات و گوهریات قرآن هستند و هر تفسیری که معارض با این محکمات باشد به نفع این آیات تأویل میشود.
🔹بنیادهای اصلی قرآن امور عارضی مناسبات و شرایط اجتماعی و تاریخی را به معنای اصل تساوی تفسیر میکند. به عنوان نمونه آیه: «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ»(نساء: ۳۴)؛
مردان قوام بر زنان هستند، اما هیچ کسی تردیدی ندارد که این آیه به قرینه نفقه و کلماتی مانند صالحات و قانتات و یا مقابل آن نشوز در رابطه با خانواده است، چون انفاق به زن مربوط به کل مردان نیست و نشوز زن ناظر به همسر اوست. مفهوم آیه هم این است که چون برخی از مردان بر زنان برتری دارند و نفقه خانواده را پرداخت میکنند مدیریت خانه بهعهده آنان است. علامه #طباطبایی با پذیرش این استدلال باز میگوید: ملاک این آیه شامل همه مردان و زنان میشود و لذا در مقام مدیریت این حق مردان در اداره کلان جامعه است. اما چرا ایشان اینگونه استدلال میکنند، با این که کلمه: «بما» در آیه در مقام تعلیل است؛ چون هنوز آن ذهنیت فرهنگی و تاریخی وجود دارد.
🔹استدلال ما این است که آن آیات کلی که بحث انسان را مطرح میکند، بمنزله قرینه منفصل و بیان محکم قرآن در تساوی جایگاه و منزلت و حقوق انسان است و فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. وقتی قرآن کرامت را مطرح میکند فرقی بین زن و مرد نیست؛ یا زمانی که بار مسئولیت یا خلافت انسان را مطرح میکند، باز هم فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. وقتی حق حیات را مطرح میکند، با تعبیر به نفس فرقی نمیگذارد.
✅ @Shariati_Group
Telegram
.
💠 تمایز آزادی عقیده نزد اندیشه توحیدی و نظام سلطه بشری
🧩 بخش ۱
🔅در بین مفاهیم رایج در علوم انسانی، برخی واژگان و عبارات بسیار پرتکرار، چشمگیر و راهبردی است؛ بهعنوان نمونه مبحث «آزادی عقیده» و در پی آن، «آزادی بیان» که در دنیای امروز، یکی از معیارهای مرزبندی میان جوامع توسعه یافته با جوامع درحال توسعه، دراصل تبلور عینی و میزان پشتیبانی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن جامعه از این مفاهیم است، و تمامی این حساسیتها نیز نهایتاً در شکل اجرایی و ماهیت عملیِ «آزادی بیان» خود را عیان میسازند و سنگ محک قرار میگیرند.
🔅اما جدای از بحث آزادی بیان و به رسمیت شناخته شدن اینکه هر انسان در یک جامعهی آزاد، این #حق را دارد که عقاید و باورهای خود را در چارچوب قانونی آن جامعه، اظهار نماید ( که البته همین بحث هم بسیار فراخ و پردامنه است و عمده اندیشمندان نیز معیار تحقق این مسئله را به نهادینه شدن مفاهیم حقوق بشری گره زدهاند)، باید دید که آیا صرف بیان آزاد هر عقیدهای الزاماً امری پسندیده - معقول و مطلوب خیر جمعی است؟ و جدای از آن، صرف بیان این عقاید، آیا تضمینی برای فهم و در نهایت به رسمیت شناختن آن عقیده هم میباشد یا خیر...!؟
🔅موضوع مهم اما، بررسی ابتدایی بر روی مفهوم آزادی عقیده از جنبه ساحت مذهبی و بویژه نگاه کلان اسلامی به آن است که متاسفانه دستخوش قرائتها و خوانشهای متعدد و گاه متضاد جوامع مختلف و سیاستمداران، با رهیافت ابتدایی از این مسائل نزد تفکر اصیل اسلامی شده است. هرچند این مباحث بسیار پرمناقشه و صدالبته کارشناسانه است و بخصوص در بحث علم حقوق و بروز و ظهور این مبانی در حوزه علوم انسانی و سیاسی، جنبه تخصصی و فنی پیدا میکند، اما در سطح عمومیتر نیاز است که ذهن عامه جامعه نیز با مرور و تحلیل این موارد تلنگری خورده و دچار بازنگری شود.
🔅وجه تمایز و ارزش آدمی به این است که #اختیار و #قدرت #انتخاب داشته باشد و باورهایی را با قلب و جان خود گره بزند و به آنها اعتقاد پیدا کند. "تفکر" آزاد است و کسی نمیتواند #انسان را مجبور کند که به چه امری و چگونه فکر کند؛ هم چنین در تفکر اصیل اسلامی، "عقیده" نیز آزاد است و هیچ کسی نمیتواند عقیدهای را بر آدمی تحمیل نماید و او را در باورها و اعتقاداتش مجبور سازد؛ که اگر غیر از این بود، "جبر" حاکم میشد، چنان که بر فرشتگان و حیوانات حاکم میباشد، و اگر عقاید جبری بر انسان حاکم بود، دیگر نه ارسال انبیاء و رسول و انزال #وحی موضوعیت و اثری داشت و نه برپایی قیامت، حساب و کتاب و پاداش یا مکافات معنا و مفهومی پیدا میکرد!
حتی شخص #پیامبر اکرم(ص) نیز نمیتوانستند دیگران را به "عقیده" مجبور سازند، چنان که خداوند سبحان خطاب به ایشان فرمود:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» (الغاشیة، ۲۱ و ۲۲)
ترجمه: بنابراين تو اى پيامبر! يادآورى نما كه تو فقط يادآورى كنندهاى * تو بر آنان تسلّطى ندارى (که بتوانی مجبورشان کنی).
🔅در کلام اسلامی، حتی ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس نیز فقط دعوت کننده و وسوسه کننده هستند، اما هیچ سلطهای ندارند که بتوانند کسی را مجبور به #کفر، #شرک، #عصیان و #انحراف بنمایند، مگر آن که کسی به اختیار خودش، "ولایت = سرپرستی" آنها را برگزیند و تبعیت نماید:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، ۹۹ و ۱۰۰)
- حقیقتاً او، بر كسانى كه #ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل میكنند، تسلّطى ندارد * تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيدهاند و آنها كه نسبت به او [خدا] شرک مىورزند (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مىنهند).
بنابراین، همگان در عقاید خود آزادند. هر کسی میتواند بر اساس براهین عقلی، علم و شناخت، به عقایدی برسد، و یا براساس موهومات، خیالات و خرافات، باورهایی را با قلب و جان خود گره بزند.
🔅 #آزادی و بالتبع "آزادی عقیده"، از آن دسته شعارهایی میباشند که بیش از توجه به معانی و مصادیق آن، توسط بسیاری از نظامات بشری و بخصوص نظم نوینی که در دنیای امروز حاکم کشته است (#نظم_نوین_جهانی) و ما اصطلاحاً از آن بعنوان "نظام سلطه" یاد میکنیم، مورد سوء استفادۀ ابزاری و شعاری قرار گرفتهاند!
اما نکته کلیدی این است که احترام به تمامی عقاید، دروغ است! ، معنای "آزادی عقیده" این نیست که هر عقیدهای خوب، مفید، درست، متعالی و قابل احترام میباشد، بلکه صرفاً بیا آنها آزاد است و نه ترویج و تبیین و تقلید از آنها...
✍ #مبانی_و_جهتگیری / ع.م
✅ @Shariati_Group
🚩 ادامه دارد...
🧩 بخش ۱
🔅در بین مفاهیم رایج در علوم انسانی، برخی واژگان و عبارات بسیار پرتکرار، چشمگیر و راهبردی است؛ بهعنوان نمونه مبحث «آزادی عقیده» و در پی آن، «آزادی بیان» که در دنیای امروز، یکی از معیارهای مرزبندی میان جوامع توسعه یافته با جوامع درحال توسعه، دراصل تبلور عینی و میزان پشتیبانی اجتماعی و سیاسی و فرهنگی آن جامعه از این مفاهیم است، و تمامی این حساسیتها نیز نهایتاً در شکل اجرایی و ماهیت عملیِ «آزادی بیان» خود را عیان میسازند و سنگ محک قرار میگیرند.
🔅اما جدای از بحث آزادی بیان و به رسمیت شناخته شدن اینکه هر انسان در یک جامعهی آزاد، این #حق را دارد که عقاید و باورهای خود را در چارچوب قانونی آن جامعه، اظهار نماید ( که البته همین بحث هم بسیار فراخ و پردامنه است و عمده اندیشمندان نیز معیار تحقق این مسئله را به نهادینه شدن مفاهیم حقوق بشری گره زدهاند)، باید دید که آیا صرف بیان آزاد هر عقیدهای الزاماً امری پسندیده - معقول و مطلوب خیر جمعی است؟ و جدای از آن، صرف بیان این عقاید، آیا تضمینی برای فهم و در نهایت به رسمیت شناختن آن عقیده هم میباشد یا خیر...!؟
🔅موضوع مهم اما، بررسی ابتدایی بر روی مفهوم آزادی عقیده از جنبه ساحت مذهبی و بویژه نگاه کلان اسلامی به آن است که متاسفانه دستخوش قرائتها و خوانشهای متعدد و گاه متضاد جوامع مختلف و سیاستمداران، با رهیافت ابتدایی از این مسائل نزد تفکر اصیل اسلامی شده است. هرچند این مباحث بسیار پرمناقشه و صدالبته کارشناسانه است و بخصوص در بحث علم حقوق و بروز و ظهور این مبانی در حوزه علوم انسانی و سیاسی، جنبه تخصصی و فنی پیدا میکند، اما در سطح عمومیتر نیاز است که ذهن عامه جامعه نیز با مرور و تحلیل این موارد تلنگری خورده و دچار بازنگری شود.
🔅وجه تمایز و ارزش آدمی به این است که #اختیار و #قدرت #انتخاب داشته باشد و باورهایی را با قلب و جان خود گره بزند و به آنها اعتقاد پیدا کند. "تفکر" آزاد است و کسی نمیتواند #انسان را مجبور کند که به چه امری و چگونه فکر کند؛ هم چنین در تفکر اصیل اسلامی، "عقیده" نیز آزاد است و هیچ کسی نمیتواند عقیدهای را بر آدمی تحمیل نماید و او را در باورها و اعتقاداتش مجبور سازد؛ که اگر غیر از این بود، "جبر" حاکم میشد، چنان که بر فرشتگان و حیوانات حاکم میباشد، و اگر عقاید جبری بر انسان حاکم بود، دیگر نه ارسال انبیاء و رسول و انزال #وحی موضوعیت و اثری داشت و نه برپایی قیامت، حساب و کتاب و پاداش یا مکافات معنا و مفهومی پیدا میکرد!
حتی شخص #پیامبر اکرم(ص) نیز نمیتوانستند دیگران را به "عقیده" مجبور سازند، چنان که خداوند سبحان خطاب به ایشان فرمود:
«فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ» (الغاشیة، ۲۱ و ۲۲)
ترجمه: بنابراين تو اى پيامبر! يادآورى نما كه تو فقط يادآورى كنندهاى * تو بر آنان تسلّطى ندارى (که بتوانی مجبورشان کنی).
🔅در کلام اسلامی، حتی ابلیس و سایر شیاطین جنّ و انس نیز فقط دعوت کننده و وسوسه کننده هستند، اما هیچ سلطهای ندارند که بتوانند کسی را مجبور به #کفر، #شرک، #عصیان و #انحراف بنمایند، مگر آن که کسی به اختیار خودش، "ولایت = سرپرستی" آنها را برگزیند و تبعیت نماید:
«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ» (النّحل، ۹۹ و ۱۰۰)
- حقیقتاً او، بر كسانى كه #ايمان دارند و بر پروردگارشان توكّل میكنند، تسلّطى ندارد * تسلّط او تنها بر كسانى است كه او را به سرپرستى خود برگزيدهاند و آنها كه نسبت به او [خدا] شرک مىورزند (و فرمان شيطان را به جاى فرمان خدا، گردن مىنهند).
بنابراین، همگان در عقاید خود آزادند. هر کسی میتواند بر اساس براهین عقلی، علم و شناخت، به عقایدی برسد، و یا براساس موهومات، خیالات و خرافات، باورهایی را با قلب و جان خود گره بزند.
🔅 #آزادی و بالتبع "آزادی عقیده"، از آن دسته شعارهایی میباشند که بیش از توجه به معانی و مصادیق آن، توسط بسیاری از نظامات بشری و بخصوص نظم نوینی که در دنیای امروز حاکم کشته است (#نظم_نوین_جهانی) و ما اصطلاحاً از آن بعنوان "نظام سلطه" یاد میکنیم، مورد سوء استفادۀ ابزاری و شعاری قرار گرفتهاند!
اما نکته کلیدی این است که احترام به تمامی عقاید، دروغ است! ، معنای "آزادی عقیده" این نیست که هر عقیدهای خوب، مفید، درست، متعالی و قابل احترام میباشد، بلکه صرفاً بیا آنها آزاد است و نه ترویج و تبیین و تقلید از آنها...
✍ #مبانی_و_جهتگیری / ع.م
✅ @Shariati_Group
🚩 ادامه دارد...
Telegram
.
🔺 ادامـه
🔅کفارِ مستکبر، پیش از هر بیان، استدلال و برهانی، برای خودشان یک "حق" ایجاد میکنند و میگویند: «این حق ماست که شما به عقیده ما نیز احترام بگذاری»! و البته در عمل و تجربه اثبات شده است که خودشان هیچ حق و احترامی برای عقاید دیگران قائل نیستند!
تمامی شیطانپرستان، نظامات زیرمجموعه فراماسونی و صهیونیستی، نحلههای نژاد پرستی، خاندانهای بدنام اشرافی، کفار، ظالمان و جنایتکاران جهان، به ساختار و اهداف خود و تعریفشان از عالم هستی، #انسان و آن چه میکنند، #عقیده دارند؛ آیا عقاید آنها باید محترم شمرده شود؟! #شیطان، چه #ابلیس لعین باشد و چه سایر شیاطین #جنّ و انس، همگی در ساختار جهان دو قطبی و آفرینش براساس تضاد، عملٱ در زمره گمراه کنندگان و دشمنان #خدا و #مردم هستند؛ آیا باید دشمن را محترم شمرد و به عقایدش احترام گذاشت؟!
دزد، جنایتکار، زناکار، قمارباز، حقهباز، کلاهبردار و...، به آن چه میکنند عقیده دارند و خود را مُحقّ میدانند، آیا باید خودشان و عقایدشان مورد احترام باشند؟! طبیعتاً چنین نیست...
🔅از زاویهای دیگر نیز چنین برداشت میشود که اگر هر مدل عقیدهای محترم بود، ابتدا خداوند سبحان هر عقیدهای را محترم میشمرد و بالتبع نه #پیامبر و #وحی میفرستاد – نه امر به دوری، بیزاری و مقابله با کفار مینمود – و نه #معاد، #بهشت و جهنمی برپا مینمود. پس، "آزادی عقیده" وجود دارد و کسی هم نمیتواند این #آزادی را از کسی سلب کند، اما هر عقیدهای محترم نیست. لذا در همان آیهای که فرمود: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»، بیان نمود که کدام عقیدهای درست، محکم و مفید میباشد:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، ۲۵۶)
- در قبول #دين، اكراهى نيست (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است؛ بنابر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا #ايمان آورد، به دستگيرۀ محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست و خداوند، شنوا و داناست....
✍ #مبانی_و_جهتگیری / ع.م
✅ @Shariati_Group
🚩 ادامه دارد...
🔅کفارِ مستکبر، پیش از هر بیان، استدلال و برهانی، برای خودشان یک "حق" ایجاد میکنند و میگویند: «این حق ماست که شما به عقیده ما نیز احترام بگذاری»! و البته در عمل و تجربه اثبات شده است که خودشان هیچ حق و احترامی برای عقاید دیگران قائل نیستند!
تمامی شیطانپرستان، نظامات زیرمجموعه فراماسونی و صهیونیستی، نحلههای نژاد پرستی، خاندانهای بدنام اشرافی، کفار، ظالمان و جنایتکاران جهان، به ساختار و اهداف خود و تعریفشان از عالم هستی، #انسان و آن چه میکنند، #عقیده دارند؛ آیا عقاید آنها باید محترم شمرده شود؟! #شیطان، چه #ابلیس لعین باشد و چه سایر شیاطین #جنّ و انس، همگی در ساختار جهان دو قطبی و آفرینش براساس تضاد، عملٱ در زمره گمراه کنندگان و دشمنان #خدا و #مردم هستند؛ آیا باید دشمن را محترم شمرد و به عقایدش احترام گذاشت؟!
دزد، جنایتکار، زناکار، قمارباز، حقهباز، کلاهبردار و...، به آن چه میکنند عقیده دارند و خود را مُحقّ میدانند، آیا باید خودشان و عقایدشان مورد احترام باشند؟! طبیعتاً چنین نیست...
🔅از زاویهای دیگر نیز چنین برداشت میشود که اگر هر مدل عقیدهای محترم بود، ابتدا خداوند سبحان هر عقیدهای را محترم میشمرد و بالتبع نه #پیامبر و #وحی میفرستاد – نه امر به دوری، بیزاری و مقابله با کفار مینمود – و نه #معاد، #بهشت و جهنمی برپا مینمود. پس، "آزادی عقیده" وجود دارد و کسی هم نمیتواند این #آزادی را از کسی سلب کند، اما هر عقیدهای محترم نیست. لذا در همان آیهای که فرمود: «لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»، بیان نمود که کدام عقیدهای درست، محکم و مفید میباشد:
«لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى لَا انْفِصَامَ لَهَا وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، ۲۵۶)
- در قبول #دين، اكراهى نيست (زيرا) راه درست از راه انحرافى، روشن شده است؛ بنابر اين، كسى كه به طاغوت [بت و شيطان، و هر موجود طغيانگر] كافر شود و به خدا #ايمان آورد، به دستگيرۀ محكمى چنگ زده است، كه گسستن براى آن نيست و خداوند، شنوا و داناست....
✍ #مبانی_و_جهتگیری / ع.م
✅ @Shariati_Group
🚩 ادامه دارد...
Telegram
.
🟢 در خبرها آمد، عبارت شریف لاالهالاالله از پرچم #عربستان حذف میشود. این خبر تأسف انگیز را خبرگزاری آسوشیتدپرس چنین اعلام کرد که گویا مجلس شورا، بالاترین نهاد مشورتی پادشاهی سعودی به تغییر سرود ملی و پرچم عربستان رأی مثبت داده است.
🔅این واقعه با همهی دردناک بودنش، اما شاید در عمق وجود خود یک پیام مثبت و روشنگر و راهبردی هم داشته باشد؛ چه بهتر که رژیم آل سعود و اعوان و انصار صهیون تبار و بار آمده در آغوش #استعمار #انگلستان و پرورش یافته نظام فراگیر ماسونی بعنوان عامل نفوذی در بلاد اسلامی، ظاهر و باطناش عیان گردد و بالاخره پس از قریب به یک قرن نقاب مزورانه دروغین خود را کنار گذارد، و ماهیت راستین خود را برملا سازد...
🔅این حاکمیتهای مستکبر و مستبد، یکی پس از دیگری، دیر یا زود باید در صحنهی بازیِ جهانِ رو به اضمحلالِ معماری شده توسط برپا کنندگان #نظم_نوین_جهانی ، نقش غایی خود را ایفا کنند و سرسپردگی پنهانی خود به این معماران بنای «شر و تباهی» در جهان را آشکار سازند؛ این کژراهه سبقهای به وسعت #تاریخ #اسلام دارد و الزاماً مسئلهای امروزین و صرفاً مربوط به رژیم سعودی نیست.
🔅از روزی که نبی مکرم اسلام توسط ایادی جهل و جور و جنایت، آشکارا #ترور گشت و خون مبارک فرزندان قبیله رحمت، یکی پس از دیگری، خاک سرزمین #وحی و دیگر بلاد اسلامی را گلگون ساخت، بذر منحوس این نفاق در جامعه اسلامی و ملل موحد کاشته شد.
🔅این بازی تازه شروع کار است. دو عنصر مهم و زیربنایی، یعنی #مذهب و #ملیت باید در تمام جهان کمرنگ و منزوی و تخریب شوند؛ تمامی عناصر فرهنگی، بومی، ملی و تاریخی، اگر در راستای آن پروسه یکسان سازی تصنعی و هضم ملل جهان در یک قالب کلیشهای و استحاله انسانی قرار نداشته باشند، محکوم به نابودی و حذف تدریجی از صحنه زیست #انسان و جوامع فردا خواهند بود و این گامی است فراپیش به سوی پروژه ظهورِ تصنعی و دروغینِ پیامآور #موعود آخرالزمان که مستکبران عالم میکوشند به خیال خام خود، در برابر منجیِ حقیقیِ وعده شده، سامان دهند...
🔅براساس #جهانبینی_توحیدی و آموزههای برآمده از متن و بطن #قرآن کریم، بیگمان تلاش مذبوحانه و قرین با حیله، تزویر و خباثت سبب ماندگاری نمیشود؛ بلکه این همه در خود و با خود، مرگ محتوم در اسفل درکات را داراست؛ چنان که همهی ملل و نحل این کلام را تأیید میکنند که:
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا...
«و بگو حق آمد و باطل نابود شد، آرى باطل همواره نابود شدنى است»
✅ @Shariati_Group
✍ #مبانی_و_جهتگیری / ع.م
🔅این واقعه با همهی دردناک بودنش، اما شاید در عمق وجود خود یک پیام مثبت و روشنگر و راهبردی هم داشته باشد؛ چه بهتر که رژیم آل سعود و اعوان و انصار صهیون تبار و بار آمده در آغوش #استعمار #انگلستان و پرورش یافته نظام فراگیر ماسونی بعنوان عامل نفوذی در بلاد اسلامی، ظاهر و باطناش عیان گردد و بالاخره پس از قریب به یک قرن نقاب مزورانه دروغین خود را کنار گذارد، و ماهیت راستین خود را برملا سازد...
🔅این حاکمیتهای مستکبر و مستبد، یکی پس از دیگری، دیر یا زود باید در صحنهی بازیِ جهانِ رو به اضمحلالِ معماری شده توسط برپا کنندگان #نظم_نوین_جهانی ، نقش غایی خود را ایفا کنند و سرسپردگی پنهانی خود به این معماران بنای «شر و تباهی» در جهان را آشکار سازند؛ این کژراهه سبقهای به وسعت #تاریخ #اسلام دارد و الزاماً مسئلهای امروزین و صرفاً مربوط به رژیم سعودی نیست.
🔅از روزی که نبی مکرم اسلام توسط ایادی جهل و جور و جنایت، آشکارا #ترور گشت و خون مبارک فرزندان قبیله رحمت، یکی پس از دیگری، خاک سرزمین #وحی و دیگر بلاد اسلامی را گلگون ساخت، بذر منحوس این نفاق در جامعه اسلامی و ملل موحد کاشته شد.
🔅این بازی تازه شروع کار است. دو عنصر مهم و زیربنایی، یعنی #مذهب و #ملیت باید در تمام جهان کمرنگ و منزوی و تخریب شوند؛ تمامی عناصر فرهنگی، بومی، ملی و تاریخی، اگر در راستای آن پروسه یکسان سازی تصنعی و هضم ملل جهان در یک قالب کلیشهای و استحاله انسانی قرار نداشته باشند، محکوم به نابودی و حذف تدریجی از صحنه زیست #انسان و جوامع فردا خواهند بود و این گامی است فراپیش به سوی پروژه ظهورِ تصنعی و دروغینِ پیامآور #موعود آخرالزمان که مستکبران عالم میکوشند به خیال خام خود، در برابر منجیِ حقیقیِ وعده شده، سامان دهند...
🔅براساس #جهانبینی_توحیدی و آموزههای برآمده از متن و بطن #قرآن کریم، بیگمان تلاش مذبوحانه و قرین با حیله، تزویر و خباثت سبب ماندگاری نمیشود؛ بلکه این همه در خود و با خود، مرگ محتوم در اسفل درکات را داراست؛ چنان که همهی ملل و نحل این کلام را تأیید میکنند که:
وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقًا...
«و بگو حق آمد و باطل نابود شد، آرى باطل همواره نابود شدنى است»
✅ @Shariati_Group
✍ #مبانی_و_جهتگیری / ع.م
Telegram
.
🟢 یادنامه یازدهمین سالگرد شهادت هدی صابر منتشر شد
در آستانۀ یازدهمین سالگرد شهادت #هدی_صابر، یادنامهای در پاسداشت و بازخوانی آراء و نظرات این فعال سیاسی-اجتماعی و #روشنفکر مذهبی منتشر شد.
📌 در این یادنامه مقالهای از #سارا_شریعتی، جامعهشناس و روشنفکر مذهبی با عنوان «هدی صابر، روشنفکر جمعساز» به سنجش و تحلیل نقش هدی صابر به عنوان نمودی از ظهور تیپ جدید اجتماعی «فعالان مدنی با هدف آموزش و تشکل جامعه» و محدودیتها و امکانهای این نقشآفرینی منتشر شده است.
📌 «گفتگوی دوطرفه با خدا؛ تاملاتی پیرامون کتاب "باب بگشا"» عنوان مقالهای از حجتالاسلام دکتر سید حمید موسویان، استاد دانشگاه و #دین پژوه است که به بررسی مباحث قرآنیِ هدی صابر با عنوان «باب بگشا» پرداخته است.
📌 در این یادنامه همچنین سید حسین موسوی به کتاب «پنجاه سال برنامهریزی» اثر شهید صابر نگاهی داشته و مقالهای با عنوان «احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن» که حاوی مهمترین مضامین این کتاب است ارائه کرده است.
📌 «تعادل در دنیای متلاطم» عنوان یادداشت باوند صادقی است که در آن نقش محوری #عقل و حس #تاریخ در تعیین ماهیت #ایمان و معنای #وحی از منظر هدی صابر مورد واکاوی قرار گرفته و پرسشهای پیرامون وضعیت جاری جامعه را با مخاطب به اشتراک نهاده است.
📌 «از جامعۀ جنبشی به جامعۀ متشکل» عنوان نوشتهای از کمال رضوی است که به تحلیل دیدگاه هدی صابر دربارۀ حرکات و اعتراضات اجتماعی نظیر آنچه در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ابتدای دهۀ ۱۳۷۰ در #ایران رخ داد، پرداخته شده و نکاتی در مورد وضعیت جاری جامعۀ ایرانی به بحث نهاده شده است.
📌 بازخوانی تجربیات سالهای اخیر کنگره ایرانیان #کانادا در نوشتاری با عنوان «راهبرد صلحطلبی؛ پرهیز از مبارزۀ مبتنی بر نفرت» از رضا نامداری و با الهام از رویکرد هدی صابر در مباحث تاریخی - ایدئولوژیک او، پایانبخش این یادنامه است.
✅ @Shariati_Group
🔗 دریافت نسخه PDF یادنامه
در آستانۀ یازدهمین سالگرد شهادت #هدی_صابر، یادنامهای در پاسداشت و بازخوانی آراء و نظرات این فعال سیاسی-اجتماعی و #روشنفکر مذهبی منتشر شد.
📌 در این یادنامه مقالهای از #سارا_شریعتی، جامعهشناس و روشنفکر مذهبی با عنوان «هدی صابر، روشنفکر جمعساز» به سنجش و تحلیل نقش هدی صابر به عنوان نمودی از ظهور تیپ جدید اجتماعی «فعالان مدنی با هدف آموزش و تشکل جامعه» و محدودیتها و امکانهای این نقشآفرینی منتشر شده است.
📌 «گفتگوی دوطرفه با خدا؛ تاملاتی پیرامون کتاب "باب بگشا"» عنوان مقالهای از حجتالاسلام دکتر سید حمید موسویان، استاد دانشگاه و #دین پژوه است که به بررسی مباحث قرآنیِ هدی صابر با عنوان «باب بگشا» پرداخته است.
📌 در این یادنامه همچنین سید حسین موسوی به کتاب «پنجاه سال برنامهریزی» اثر شهید صابر نگاهی داشته و مقالهای با عنوان «احیای نظام کارشناسیِ ملی و موانعِ پیشِ روی آن» که حاوی مهمترین مضامین این کتاب است ارائه کرده است.
📌 «تعادل در دنیای متلاطم» عنوان یادداشت باوند صادقی است که در آن نقش محوری #عقل و حس #تاریخ در تعیین ماهیت #ایمان و معنای #وحی از منظر هدی صابر مورد واکاوی قرار گرفته و پرسشهای پیرامون وضعیت جاری جامعه را با مخاطب به اشتراک نهاده است.
📌 «از جامعۀ جنبشی به جامعۀ متشکل» عنوان نوشتهای از کمال رضوی است که به تحلیل دیدگاه هدی صابر دربارۀ حرکات و اعتراضات اجتماعی نظیر آنچه در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و ابتدای دهۀ ۱۳۷۰ در #ایران رخ داد، پرداخته شده و نکاتی در مورد وضعیت جاری جامعۀ ایرانی به بحث نهاده شده است.
📌 بازخوانی تجربیات سالهای اخیر کنگره ایرانیان #کانادا در نوشتاری با عنوان «راهبرد صلحطلبی؛ پرهیز از مبارزۀ مبتنی بر نفرت» از رضا نامداری و با الهام از رویکرد هدی صابر در مباحث تاریخی - ایدئولوژیک او، پایانبخش این یادنامه است.
✅ @Shariati_Group
🔗 دریافت نسخه PDF یادنامه
Telegram
.
🔴 عاشورا در بستر تاریخ سیاسی حوزه تمدنی ِایران زمین
🔅تأکید دارم #عاشورا و قتل عام یاران #حسین را در دامنهی #تاریخ سیاسی ایران زمین بررسی کنم. به مرور این واقعه بصورت یک تک واقعه روایت شده که گوئی تنها چون جنگی بین #بنیامیه عرب و حسین ابن علی #بنیهاشم در گوشهای دور افتاده، جدا از روابط قدرتهای بزرگ آن زمان اتفاق افتاده است. که اینطور نیست.
🔅غارت بخشهای درونی و مرکزی #ایران توسط حاشیه نشینان عرب حجاز که با واژه فتوحات مزین شد، آبشخور و پشتیبانانی داشت که باشناخت و اطلاع از آن چه در شبه جزیره #عرب اتفاق افتاده بود، یعنی #ظهور یک #دین نو و نزول یک #کتاب دینی جدید، قصد بهرهبرداری از آن را برای پیروزی در اختلافات دیرین خود داشتند. منطقهی شام و تجربهی سیاسی دیوانی #نظامی رومی آن پشت بنیامیه و #معاویه و بعد #یزید ایستاد و فنآوریهایش را در خدمت این دشمن #پیامبر و #قرآن قرار داد تا مبادا به دینی که حمایت میکردند، دین جدید سبقت گیرد و برای همین آگاهان واقعی به کتاب و دین نو را کنار میزدند تا مُهرههای مورد حمایت خود را که مثل ستون پنجم آنها عمل میکردند مُعّرف دین نو، معرفی کنند.
🔅معاویه شام و #سوریه را در مسیحیت خودشان آزاد گذاشت. یکی از مشاوران نظامی و اقتصادی و در واقع همه کاره او شخصی بود بنام سرجیو یا سرجون بن منصور که به مدت نیم قرن اداره أمور دیوانی بنیامیه را در این نواحی به عهده داشته. فقط وقتی مروان تصمیم به عربی کردن دیوان میگیرد جایگاهش سستی مییابد. در کوران اتفاقاتی که با نزدیک شدن #حسین به #کوفه در جریان بود، همین سرجون یا سرجیو بود که به یزید گفت ابنزیاد را برای سرکوب #نهضت کوفیان مأموریت بده، البته حتماً با نشاختی که از ابنزیاد و قساوت و دشمنی او با یاران و خانواده #علی بطور اخص و ایرانیان بطور عام داشته است.
🔅در مورد این سرجیو یا سرجون مسیحی (مسیحی ملکی یا درباری) این مورد را هم داشته باشید که وقتی سرانجام اندکی طوفانهای ضد دین نو و ضد ایرانی کنار میرود و مروان میخواهد #کعبه آسیب دیده را مرمت کند، دستور میدهد از ستونهای یک محراب مسیحی در #فلسطین استفاده شود که سرجون پادرمیانی بالاترین مقامات وقت را جستجو میکند تا ازین موضوع جلوگیری و ستونها از طریق دیگر و جای دیگری تهیه بشود. «سرجیو» با تیم خودش یک پایگاه بزرگ حمایت از فرهنگ رومی را در برابر #فرهنگ ایرانی ایجاد کرده بود که همانطور که گفتم پنجاه سال و طی دوره چند #خلیفه اموی به فعالیت خودش ادامه میداد.
🔅برای معاویه هم شهرت «کاتب وحی» را تدارک میبینند که اگر صاحب و دریافت کننده وحی نبوده، حداقل با این لقب به نوعی دست او را در #وحی و دریافت کتاب دینی فعال نشان دهند. و حال آنکه #معاویه در #مکه ساکن بود و #محمد بعد از فتح مکه به #مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد. معاویه نمیتوانسته کاتب وحی باشد. این مرتبت را برای او ساختند تا بتوانند برایش در برابر خانواده پیامبر جایگاه دهان پر کنی ایجاد کنند.
🔅تاریخ زدائی بنیامیه و امویان شامل ایرانی زدائی و «محمد پیامبر و قران» زدائی و جایگزین کردن #سیاست رومی بیزانسی و فرهنگ یهودی مسیحی بجای آنها بوده است.
درست زمانی که قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم به خوارزم رفت، هرکس را که خط خوارزمی مینوشت و از #تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت، از دم تیغ بیدریغ درگذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهایشان همه سوزانید و تباه کرد، تا آنکه رفته رفته #مردم از خط و کتابت بیبهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت و درست وقتی که #ایرانی_ستیزی حجاج، زبان #پهلوی را که زبان رسمی #عراق بود، به عربی تغییر داد و دیوانهای عراق و دفتر و دستکهای اداری را نیز از #فارسی به #عربی باز گرداند، برای تزئین کعبه بعد از ویران کردن و تخریبش کاشی به امپراطور #روم سفارش میدادند (امپراطور روم در نقش کاشیکار کعبه!!!)
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
🔅تأکید دارم #عاشورا و قتل عام یاران #حسین را در دامنهی #تاریخ سیاسی ایران زمین بررسی کنم. به مرور این واقعه بصورت یک تک واقعه روایت شده که گوئی تنها چون جنگی بین #بنیامیه عرب و حسین ابن علی #بنیهاشم در گوشهای دور افتاده، جدا از روابط قدرتهای بزرگ آن زمان اتفاق افتاده است. که اینطور نیست.
🔅غارت بخشهای درونی و مرکزی #ایران توسط حاشیه نشینان عرب حجاز که با واژه فتوحات مزین شد، آبشخور و پشتیبانانی داشت که باشناخت و اطلاع از آن چه در شبه جزیره #عرب اتفاق افتاده بود، یعنی #ظهور یک #دین نو و نزول یک #کتاب دینی جدید، قصد بهرهبرداری از آن را برای پیروزی در اختلافات دیرین خود داشتند. منطقهی شام و تجربهی سیاسی دیوانی #نظامی رومی آن پشت بنیامیه و #معاویه و بعد #یزید ایستاد و فنآوریهایش را در خدمت این دشمن #پیامبر و #قرآن قرار داد تا مبادا به دینی که حمایت میکردند، دین جدید سبقت گیرد و برای همین آگاهان واقعی به کتاب و دین نو را کنار میزدند تا مُهرههای مورد حمایت خود را که مثل ستون پنجم آنها عمل میکردند مُعّرف دین نو، معرفی کنند.
🔅معاویه شام و #سوریه را در مسیحیت خودشان آزاد گذاشت. یکی از مشاوران نظامی و اقتصادی و در واقع همه کاره او شخصی بود بنام سرجیو یا سرجون بن منصور که به مدت نیم قرن اداره أمور دیوانی بنیامیه را در این نواحی به عهده داشته. فقط وقتی مروان تصمیم به عربی کردن دیوان میگیرد جایگاهش سستی مییابد. در کوران اتفاقاتی که با نزدیک شدن #حسین به #کوفه در جریان بود، همین سرجون یا سرجیو بود که به یزید گفت ابنزیاد را برای سرکوب #نهضت کوفیان مأموریت بده، البته حتماً با نشاختی که از ابنزیاد و قساوت و دشمنی او با یاران و خانواده #علی بطور اخص و ایرانیان بطور عام داشته است.
🔅در مورد این سرجیو یا سرجون مسیحی (مسیحی ملکی یا درباری) این مورد را هم داشته باشید که وقتی سرانجام اندکی طوفانهای ضد دین نو و ضد ایرانی کنار میرود و مروان میخواهد #کعبه آسیب دیده را مرمت کند، دستور میدهد از ستونهای یک محراب مسیحی در #فلسطین استفاده شود که سرجون پادرمیانی بالاترین مقامات وقت را جستجو میکند تا ازین موضوع جلوگیری و ستونها از طریق دیگر و جای دیگری تهیه بشود. «سرجیو» با تیم خودش یک پایگاه بزرگ حمایت از فرهنگ رومی را در برابر #فرهنگ ایرانی ایجاد کرده بود که همانطور که گفتم پنجاه سال و طی دوره چند #خلیفه اموی به فعالیت خودش ادامه میداد.
🔅برای معاویه هم شهرت «کاتب وحی» را تدارک میبینند که اگر صاحب و دریافت کننده وحی نبوده، حداقل با این لقب به نوعی دست او را در #وحی و دریافت کتاب دینی فعال نشان دهند. و حال آنکه #معاویه در #مکه ساکن بود و #محمد بعد از فتح مکه به #مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد. معاویه نمیتوانسته کاتب وحی باشد. این مرتبت را برای او ساختند تا بتوانند برایش در برابر خانواده پیامبر جایگاه دهان پر کنی ایجاد کنند.
🔅تاریخ زدائی بنیامیه و امویان شامل ایرانی زدائی و «محمد پیامبر و قران» زدائی و جایگزین کردن #سیاست رومی بیزانسی و فرهنگ یهودی مسیحی بجای آنها بوده است.
درست زمانی که قتبیه بن مسلم سردار حجاج، بار دوم به خوارزم رفت، هرکس را که خط خوارزمی مینوشت و از #تاریخ و علوم و اخبار گذشته آگاهی داشت، از دم تیغ بیدریغ درگذراند و موبدان و هیربدان قوم را یکسر هلاک نمود و کتابهایشان همه سوزانید و تباه کرد، تا آنکه رفته رفته #مردم از خط و کتابت بیبهره گشتند و اخبار آنها اکثر فراموش شد و از میان رفت و درست وقتی که #ایرانی_ستیزی حجاج، زبان #پهلوی را که زبان رسمی #عراق بود، به عربی تغییر داد و دیوانهای عراق و دفتر و دستکهای اداری را نیز از #فارسی به #عربی باز گرداند، برای تزئین کعبه بعد از ویران کردن و تخریبش کاشی به امپراطور #روم سفارش میدادند (امپراطور روم در نقش کاشیکار کعبه!!!)
✅ @Shariati_Group
🔻 ادامـه
🔅فاطمه ، امتداد مذهب ابراهیم
″... اکنون #محمدۖ، پیامبر است، در #مدینه، در اوج شکوه و اقتدار و عظمتی که #انسان میتواند تصور کند. درختی که نه از عبدالمناف و هاشم و عبدالمطلب، که از نو روئیده است، بر زیر کوه، در حرا. و سراسر صحرا را، چه میگویم؟ افق تا افق ز منی را... و چه میگویم؟ درازنای زمان را، همه آینده را تا انتهای #تاریخ فرا میگیرد، فرا خواهد گرفت. و این مرد چهار دختر دارد. اما نه ، سه تنشان پیش از خود وی مردند. و اکنون تنها یک فرزند بیش ندارد، یک دختر، کوچکترینش.
#فاطمه وارث همهی مفاخر خاندانش، وارث اشرافیت نوینی که نه از #خاک و #خون و #پول که پدیدهی #وحی است، آفریده #ایمان و #جهاد و #انقلاب و اندیشه و انسانیت و ... بافت زیبائی از همهی ارزشهای متعالی #روح.
محمد، نه به عبدالمطلب و عبدالمناف، قریش و عرب، که به تاریخ بشریت پیوند خورده و وارث #ابراهیم است و #نوح و #موسی و #عیسی و فاطمه، تنها وارث او....
انااعطیناکالکوثر، فصل لربک و انحر. ان شانئک هوالابتر.
به تو" کوثر" عطا کردیم ای محمدۖ. پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینه توز تو همو" ابتر" است!
او باده پسر، ابتر است، عقیم و بی دم و دنباله است، به تو کوثر را دادیم، فاطمه را. این چنین است که "انقلاب" در عمق وجدان زمان پدید میآید!
اکنون، یک "دختر"، ملاک ارزشهای پدر میشود، وارث همهی مفاخر خانواده میگردد و ادامهی سلسله، تیره و تباری بزرگ، سلسلهای که از #آدم آغاز میشود و بر همهی راهبران #آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر میکند و به ابراهیم بزرگ میرسد و موسی و عیسی را به خود میپیوندد و به محمد میرسد و آخرین حلقهی این "زنجیر عدل الهی"، زنجیر راستین #حقیقت، "فاطمه" است.
آخرین دختر خانوادهای که در انتظار پسر بود. و محمد میداند که دست تقدیر با او چه میکند. و فاطمه نیز میداند که کیست!
آری در این #مکتب، این چنین انقلاب میکنند. در این #مذهب، این چنین #زن را آزاد میکنند. و مگر نه این مذهب، «مذهب ابراهیم» است و اینان وارثان اویند؟ ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۱ / زن - فاطمه فاطمه است
″... اکنون #محمدۖ، پیامبر است، در #مدینه، در اوج شکوه و اقتدار و عظمتی که #انسان میتواند تصور کند. درختی که نه از عبدالمناف و هاشم و عبدالمطلب، که از نو روئیده است، بر زیر کوه، در حرا. و سراسر صحرا را، چه میگویم؟ افق تا افق ز منی را... و چه میگویم؟ درازنای زمان را، همه آینده را تا انتهای #تاریخ فرا میگیرد، فرا خواهد گرفت. و این مرد چهار دختر دارد. اما نه ، سه تنشان پیش از خود وی مردند. و اکنون تنها یک فرزند بیش ندارد، یک دختر، کوچکترینش.
#فاطمه وارث همهی مفاخر خاندانش، وارث اشرافیت نوینی که نه از #خاک و #خون و #پول که پدیدهی #وحی است، آفریده #ایمان و #جهاد و #انقلاب و اندیشه و انسانیت و ... بافت زیبائی از همهی ارزشهای متعالی #روح.
محمد، نه به عبدالمطلب و عبدالمناف، قریش و عرب، که به تاریخ بشریت پیوند خورده و وارث #ابراهیم است و #نوح و #موسی و #عیسی و فاطمه، تنها وارث او....
انااعطیناکالکوثر، فصل لربک و انحر. ان شانئک هوالابتر.
به تو" کوثر" عطا کردیم ای محمدۖ. پس برای پروردگارت نماز بگزار و شتر قربانی کن. همانا، دشمن کینه توز تو همو" ابتر" است!
او باده پسر، ابتر است، عقیم و بی دم و دنباله است، به تو کوثر را دادیم، فاطمه را. این چنین است که "انقلاب" در عمق وجدان زمان پدید میآید!
اکنون، یک "دختر"، ملاک ارزشهای پدر میشود، وارث همهی مفاخر خانواده میگردد و ادامهی سلسله، تیره و تباری بزرگ، سلسلهای که از #آدم آغاز میشود و بر همهی راهبران #آزادی و بیداری تاریخ انسان گذر میکند و به ابراهیم بزرگ میرسد و موسی و عیسی را به خود میپیوندد و به محمد میرسد و آخرین حلقهی این "زنجیر عدل الهی"، زنجیر راستین #حقیقت، "فاطمه" است.
آخرین دختر خانوادهای که در انتظار پسر بود. و محمد میداند که دست تقدیر با او چه میکند. و فاطمه نیز میداند که کیست!
آری در این #مکتب، این چنین انقلاب میکنند. در این #مذهب، این چنین #زن را آزاد میکنند. و مگر نه این مذهب، «مذهب ابراهیم» است و اینان وارثان اویند؟ ...″
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۱ / زن - فاطمه فاطمه است
Telegram
.