گروه شریعتی
572 subscribers
1.67K photos
555 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🖋انگشتانم را بندبند می‌برم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کشم، حتی زبانم را می‌برم و لبم را می‌دوزم، اما قلمم را به بیگانه نمی‌دهم!

📝 علےشريعتے
🎨 محمدرضا میرشاه‌ولد

روز #قلم

@Shariati_Group
🔷🗒قلم توتم من است

🖋علی شریعتی

🔆«قلم توتم من است. توتم ما است. به قلمم سوگند. به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند. به رشحهٔ خونی که از زبانش می‌تراود سوگند. به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش برمی‌آید سوگند ... که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کشم، گوشت و خونش را نمی‌خورم، به‌دست زورش تسلیم نمی‌کنم ، به کیسهٔ زرش نمی‌بخشم ، به سرانگشت تزویرش نمی‌سپارم، دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمی‌گذارم ! »

📌 «توتم‌پرستی»، م.آ. ۱۳ (هبوط در کویر)، تهران: چاپخش، چ ۱۳، ۱۳۷۷، ص ۶۶۵

#قلم
#توتم
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
شریعتی و سوسیال دموکراسی ا #حسین_رفیعی ا ملی‌گرایی-تجدید حیات فکری ا چاپ اول 1398 ا شومیز ،رقعی ا 191 صفحه ا 45000 تومان ا #قلم
🖋 ۱۴ تیر، روز ملی قلم گرامی باد

#قلم زبان خدا است،
قلم امانت آدم است،
قلم ودیعه‌ی #عشق است.
هر کسی را توتمی است
و قلم #توتم من است!
توتم ما است...
به قلم سوگند،
به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند،
به رشحه‌ی خونی که از زبانش می‌تراود سوگند،
به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش بر می‌آید سوگند،
که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کُشم،
گوشت و خونش را نمی‌خورم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه‌ی زرش نمی‌بخشم، به سرانگشت تزویراش نمی‌سپارم...
دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمی‌گذارم. چشم‌هایم را کور می‌کنم، گوش‌هایم را کر می‌کنم، پاهایم را می‌شکنم، انگشتانم را بند بند می‌برم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کُشَم، حتی زبانم را می‌بُرم و لبم را می‌دوزم …

اما قلمم را به بیگانه نمی‌دهم...

📚 معلم علے‌شریعتے / توتم‌پرستی

@Shariati_Group
🖋 گرامی باد چهاردهم تیر ماه، روز قلم

قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است. قلم ودیعه‌ی عشق است...
هر کسی را توتمی است.
و #قلم توتم من است.
و قلم توتم ماست.


📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۳ / توتم پرستی

@Shariati_Group
″... #روشنفکر یعنی انسان خودآگاهی که دارای آن علم «هدایتی» و آن مسؤلیت «حکمتی» است، که در برابر جامعه‌اش مسؤلیت رهبری احساس می‌کند. این معنی روشنفکر است.
دانشمند و متخصص و محقق و ادیب و فیلسوف و... نیست. روشنفکر آن عالمی است که #پیغمبر می‌گوید: «مداد العلماء افضل من دماء الشهداء» (مرکب #قلم دانشمند از خون #شهید برتر است)
کدام دانشمند را می‌گوید؟ دانشمندی را می‌گوید که از نوع دانش انبیاء و در آن جهت دانش دارد.

از نوع دانش انبیاء یعنی چه؟ یعنی #وحی برایش می‌رسد؟! نه. یعنی بر آن جهت بینایی و مسؤلیت دارد و بر آن جهت زندگی می‌کند و بر آن جهت جامعه را می‌راند. چه #فیلسوف باشد چه نباشد، چه عالم باشد چه نباشد، چه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد چه نداشته باشد. این خودآگاهیِ اجتماعی و احساس هدایت و بینایی است که #علم نام دارد و مانند نور است: « یقذفها الله فی قلب من یشاء»
فیزیک و شیمی و فقه و اصول و... را باید خواند؛ نوری نیست که در قلب کسی بدمد.
آن خودآگاهی‌ای که در روح جرقه می‌شود، و روشن می‌کند، جهت یابی تاریخی و جهت یابی فکری است...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۱۹ / فلسفه تاریخ در اسلام

@Shariati_Group
🔷🔆قلم توتم من است.


🖋علی شریعتی

🔆...قلم توتم من است، توتم ماست. به قلمم سوگند، به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند، به رشحه‌ی خونی که از زبانش می‌تراود سوگند، به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش برمی‌آید سوگند... که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کشم، گوشت و خونش را نمی‌خورم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه‌ی زرش نمی‌بخشم، به سرانگشت تزویرش نمی‌سپارم. دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمي‌گذارم. چشم‌هایم را کور می‌کنم، گوش‌هایم را کر می‌کنم، پاهایم را می‌شکنم، انگشتانم را بندبند می‌برم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کشم، حتی زبانم را می‌برم و لبم را می‌دوزم...اما قلمم را به بیگانه نمی‌دهم.
به جان او سوگند که جانم را فدیه‌اش می‌کنم، اسماعیلم را قربانی‌اش می‌کنم. به خون سیاه او سوگند که در غدیر خون سرخم غوطه می‌خورم. به فرمان او، هرجا مرا بخواند، هرجا مرا براند، هرچه از من بخواهد، در طاعتش درنگ نمی‌کنم.
قلم توتم من است، امانت روح‌القدس من است، ودیعه‌ی مریم پاک من است، صلیب مقدس من است. در وفای او اسیر قیصر نمی‌شوم، زرخرید یهود نمی‌شوم، تسلیم فریسیان نمی‌شوم. بگذار بر قامت بلند و راستین و استوار قلمم به صلیبم کشند، به چهار میخم کوبند، تا او که استوانه‌ی حیاتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نام‌جويي بر قلمم بالا نرفته‌ام، تا خلق بداند که به کام‌جويي بر سفره‌ی گوشت حرام توتمم ننشسته‌ام، تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را فرعونیان نمی‌توانند از من گرفت، ودیعه‌ی عشق را قارونیان نمی‌توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی‌توانند از من ربود...
...هر کسی را، هر قبیله‌ای را توتمی است. توتم من، توتم قبیله‌ی من قلم است.

🔆قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است. قلم ودیعه‌ی عشق است. هر کسی را توتمی است.
و قلم توتم من است.
و قلم توتم ماست.

📌مشهد، 1347
 
( توتم پرستی-علی شریعتی. م.آ. ۱۳)

#توتم
#قلم
#نویسنده
#علی_شریعتی
#بنیاد_فرهنگی_دکتر_علی_شریعتی

🆔 @Shariati_SCF
🔆طرح: فرهاد آرام راد
من هرگز تعطیل و بی‌پناه نخواهم ماند. هیچ‌گاه "تنهایی - کتاب - قلم"، این سه روح و سه زندگی و سه دنیای مرا کسی از من نخواهد گرفت. قصر بلند و زیبای تنهائی و از آن دو یار همیشگی‌ام #کتاب و #قلم...
دیگر چه می‌خواهم؟ #آزادی چهارمین بود که به آن نرسیدم و آن را از من گرفتند. اما این سه را که نمی‌توانند گرفت. حتی به #زندان هم که می‌روم، این‌ها وفادارتر می‌شوند...


📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۳۳ / گفتگوهای تنهایی ۲

@Shariati_Group
📄 ادای دین به رضا براهنی

الان دریافتم که دکتر #رضا_براهنی درگذشت. اخیراً در جایی به مناسبتی نوشته بودم که آدمی معمولا از مرگ دوست و عزیزی که از نزدیک می‌شناسد بیشتر متأسف و متأثر می‌شود. در مورد مرگ #براهنی نیز چنین است. زیرا او را از نزدیک می‌شناختم و به نوعی با من و زندگی من آن هم در لحظات حساس زندگی فکری و سیاسی‌ام پیوند دارد.
ابعاد متنوع در کارنامه زندگی براهنی به چشم می‌خورد که در مجموع او را برجسته و نامدار و اثرگذار کرده است. ادیب، شاعر، نویسنده، مبارز راه #آزادی و فعال پیگیر در اعتراض به بیماری #سانسور در دو رژیم گذشته و فعلی. با آثار و افکارش در دهه‌ی چهل و پنجاه کم و بیش آشنا بودم. در دوران #انقلاب فعالیت‌های سیاسی براهنی را دنبال می‌کردم. کتاب «تاریخ مذکر» او هنوز هم در ذهن و اندیشه‌ام سایه انداخته است. «طلا در مس» در نقد ادبی و به ویژه رمان مهم «رازهای سرزمین من» در ارتباط به #تاریخ انقلاب هنوز در خاطره‌ام ماندگار است.
با این همه، انگیزه‌ی این نکوداشت چیز دیگری است. فکر می‌کنم در اوایل دهه‌ی هفتاد بود که او را تصادفا در جایی در #تهران دیدم. اولین بار بود که براهنی را از نزدیک می‌دیدم. او مرا از قبل می‌شناخت. شاید ساعتی دو نفره صحبت کردیم. به مناسبتی ذکری از دکتر #شریعتی شد. از او به نیکی و نیکویی یاد کرد. خاطره‌هایی با او در زندان کمیته داشت.
پس از بازداشت من در تابستان ۱۳۷۹، یکی از نهادهای حقوق بشری انجمن جهانی قلم بود که تا پایان زندانم تمام قد از حقوق من به عنوان یک نویسنده که به جرم گفتن و نوشتن زندانی شده بودم دفاع و حمایت کرد. نام من به عنوان عضو افتخاری انجمن #قلم در پنج کشور ثبت شد. فعال‌ترین و اثرگذارترین این انجمن‌ها انجمن قلم #کانادا بود که بعدتر دانستم که فعالیت‌ها و پیگیری‌های زنده یاد براهنی به عنوان رئیس دوره‌ای انجمن قلم این کشور موجب این فعالیت‌ها بوده است. حتی گفته شد در زمان تشکیل جلسات انجمن قلم کانادا یک صندلی خالی نهاده می‌شد که به طور نمادین صندلی من بود. در طول حدود پنج سال #زندان، انجمن و گاه براهنی مستقیما با خانواده‌ام در تماس بود و از وضعیت من خبر می‌گرفت تا بتواند اقدامات مقتضی را بگیرد.
پس از آزادی از زندان در زمستان ۸۳ براهنی از نخستین کسانی بود که از خارج از کشور تلفنی تماس گرفت. شاید نیم ساعتی صحبت کردیم. او از من خواست تا سفری به خارج از کشور و از جمله به کانادا داشته باشم. هرچند او در آن زمان دیگر رئیس انجمن قلم نبود ولی عضو فعال آن بود. می‌گفت اگر به اینجا بیایید انجمن قلم طی نشستی از شما تجلیل خواهد کرد.
با این همه تا بهار سال ۲۰۱۰ موفق به سفر به کانادا نشدم. در آن زمان کنفرانسی با همت آقای رامین جهانبگلو در دانشگاه تورنتو برگزار می‌شد که من نیز از مدعوین بودم. کنفرانس گرچه به انگلیسی بود ولی من و البته اکبر گنجی به فارسی سخن گفتیم و فردی خلاصه را ترجمه کرد. عنوان سخن من عبارت بود از «زیست مؤمنانه در جهان عرفی». پس از پایان پانل براهنی از انبوه جمع خود را به من رساند. کلی از دیدار هم خوشحال شدیم. از مضمون سخنانم رضایت کامل داشت. می‌گفت این نوع حرف‌ها از کسانی چون شما و گنجی جا می‌افتد و برای آینده #ایران مفید است. عکسی هم به یادگار گرفتیم. هرچند آن عکس هرگز در اختیار من قرار نگرفت.
براهنی گفت چند ماه دیگر نشست‌های دوره‌ای انجمن قلم برگزار می‌شود. پیشنهاد کرد بمانم تا در نشست انجمن حضور پیدا کنم. اما امکان ماندن تا آن زمان نبود. قرار شد بعدها به تورنتو بازگردم. براهنی پیشنهاد کرد برای سخن در اجلاس متنی آماده کنم. در هرحال بازگشتم ولی دیگر خبری از دعوت نشد و طبعأ موفق به حضور در اجلاس انجمن و دیدار با براهنی نشدم. البته در ان سال‌ها کم و بیش از طریق رسانه‌ها گاه خبری از براهنی می‌رسید. تا آخرین خبر که پسرش منتشر کرد: «به تاریخ پنجم فروردین ماه هزار و چهارصد و یک؛ پدرم رضا براهنی جهان را ترک و به دیدار آفتاب شتاب کرد».
تسلیت صمیمانه به بازماندگان
جمعه پنجم فروردین ۱۴۰۱

#یوسفی_اشکوری

@Shariati_Group
⭕️ نیاز روشنفکر امروز به فلسفه‌ی #آزادی، #عشق و #برابری

″... فلسفه‌ای که، نه سایه #خدا بودن و فرزند خدا و خورشیدِ طبیعت بودن و نه والا گوهر بودن و چیزی را به نام فره ایزدی در صلب خویش ریختن و یا چیزکی به نام همای سعادت بر تارک خویش نشاندن و نه از خون ویژه‌ای و #نژاد ویژه‌ای بودن [که شرافت آنچنان رگهایش را پر کرده است که جا را برای هر چیزی حتی برای آدمیت تنگ ساخته است] بلکه تجلی اراده‌های آزاد و انتخاب یکایک انسان‌های یک جامعه را به عنوان منبع #قدرت «حکومت» می‌شمارد و قدرت‌های بزرگ را، شخصیت‌های جهانی را با نیش #قلم یک نویسنده یا #هنر یک نقاش، یا معجزه یک کارگردان فرو می‌آورد و به لجن می‌کشد! و از #انسان که پناهی ندارد اما سر تسلیم در برابر قدرت حاکم بر خاک نمی‌آورد، به نیروی #قانون حمایت می‌کند و در برابر یک رژیم قدرتمند از او دفاع می‌کند، قدرتی که می‌تواند آسمان‌ها را بشکافد، اما قادر نیست قلمی را بشکند. می‌تواند سپهر حاکم بر طبیعت را ببرد، اما لبی را نمی‌تواند...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲/ خودسازی انقلابی

@Shariati_Group
🔴 برادرم، مردِ آگاهی و ایمان...

قدرت #قلم، روشنی اندیشه، رقت روح، اخلاص نیت، آشنایی با رنج #مردم و زبان زمان و جبهه بندی‌های جهان و داشتن #فرهنگ انسانی اسلامی شیعی و زیستن با آن «روح» که ویژه «حوزه» بود و یادگار «ومعه خالی آن روزها» و سرچشمه‌ی زاینده آن همه نبوغ‌ها و جهادها و اجتهادها و میراث آن تمدنی که با #علم و #عشق و #تقوا بنا شده بود، همگی در شما جمع است و می‌دانید که این صفات، بسیار کم با هم جمع می‌شود و این ویژگی آنچه را امروز «مسئولیت» می‌نامند، بر دوش شما سنگین‌تر می‌سازد و سکوت و انزوا را به هر دلیل بر شما، نه خدا می‌بخشاید و نه خلق.

📚 بخشی از #وصیت نامه شرعی دکتر #علی_شریعتی خطاب به علامه #محمدرضا_حکیمی

@Shariati_Group
🆔 @allamehhakimi
🖋 ۱۴ تیر، روز ملی قلم گرامی باد

#قلم زبان #خدا است،
قلم امانت آدم است،
قلم ودیعه‌ی #عشق است.
هر کسی را توتمی است
و قلم #توتم من است!
توتم ما است...
به قلم سوگند،
به خون سیاهی که از حلقومش می‌چکد سوگند،
به رشحه‌ی خونی که از زبانش می‌تراود سوگند،
به ضجه‌های دردی که از سینه‌اش بر می‌آید سوگند،
که توتم مقدسم را نمی‌فروشم، نمی‌کُشم،
گوشت و خونش را نمی‌خورم، به دست زورش تسلیم نمی‌کنم، به کیسه‌ی زرش نمی‌بخشم، به سرانگشت تزویراش نمی‌سپارم...
دستم را قلم می‌کنم و قلمم را از دست نمی‌گذارم. چشم‌هایم را کور می‌کنم، گوش‌هایم را کر می‌کنم، پاهایم را می‌شکنم، انگشتانم را بند بند می‌برم، سینه‌ام را می‌شکافم، قلبم را می‌کُشَم، حتی زبانم را می‌بُرم و لبم را می‌دوزم …

اما قلمم را به بیگانه نمی‌دهم...

📚 معلم علے‌شریعتے / توتم‌پرستی

@Shariati_Group
″... هر انسانی امانتدار خداوند است (چون فرزند #آدم است) و مسئول. و نه تنها مسئول گروه و خانواده و مردم خویش، که در برابر تمام وجود و اراده‌ی حاکم بر وجود، و در برابر همه‌ی کائنات #مسئول است. این است دامنه‌ی مسئولیت #انسان. اما در #اسلام بزرگترین #مسئولیت متوجه #علم است. این است که در آن نهضت تازه پای اسلام در #عربستان، که برای درگیری با بُت‌پرست‌ها، و دشمنان، اشراف و قدرت‌های مهاجم، به #مجاهدین نیاز افتاده است، #رهبر نهضت با کلامی مجاهدین را آواز می‌دهد، که بشریت هنوز در دوره نبوغ و #فرهنگ و دانش‌اش فاقد چنان تعبیر درخشانی است که از سینه‌ی جامعه‌ای بی‌سواد (حتی بی خط و کتابت) می‌جوشد که:

"مداد العلماء افضل من دماء الشهداء"

در ارزش، مرکب دانشمندان از خون شهیدان برتر است. و از چنین تعبیری آیا این معنای بلند روشن استنباط نمی‌شود که: اولاً #خون و #مرکب، مسئولیتی مشابه دارند، و ثانیاً مسئولیت مرکب از مسئولیت خون حساس‌تر و سنگین‌تر است؟
این است که #قرآن در جامعه‌ای بی‌سواد (که پیامبرش در آغاز کار، حتی در #مدینه فقط یک منشی دارد و آن هم یهودی است و خودش نیز یک امی است به #کتاب، #مرکب، #قلم، و به آنچه که می‌نویسند سوگند می‌خورد (ن و القلم و ما یسطرون) اما به قلمی که مسئول است، و به مرکبی که همزاد برتر و خویشاوند والاتر خون است.

این است که #علم و #عالم را در زبان قرآن و اسلام، نه بنا به عقیده‌ی متجددان، مطلق هر علم و هر عالمی و متخصص در رشته‌ای می‌دانم و نه مثل بسیاری قدما، می‌گویم فقط علم #دین است و یعنی #فقه و علم بر احکام دینی، بلکه عالم در اینجا درست به همان معنی است که امروز در فرهنگ‌ها و ادبیات اجتماعی و ایدئولوژی‌های مردمی و انقلابی و مسئول، برای "#روشنفکر" قائلند.

"علماء امتی افضل من انبیاء بنی اسرائیل"
(دانشمندان #امت من، برتر از علماء بنی اسرائیل‌اند).
در این سخن، #پیامبر اسلام، عالم را همردیف و مشابه پیامبر و علم را ادامه #نبوت می‌داند، و از نظر ارزیابی، #رسالت دانشمندان #تاریخ و جامعه خویش را از رسالت پیامبران تاریخ #بنی‌اسرائیل سنگین‌تر و برتر و پر ارج‌تر می‌شمارد...

این علم مسئول است، مسئولیتی که همراه و همگام نبوت است. و همین نتیجه را در حدیثی دیگر باز می‌گوید که: "العلماء و رثة الانبیاء"
(دانشمندان، وارثان پیامبرانند)!

چه چیز به ارث می‌برند؟ #آگاهی را و مسئولیت در برابر زمان و نسبت به سرنوشت #مردم را. این مسأله‌ی دقیق، در #تشیع، به صورت سه اصل طرح شده است، که اگرچه ظاهراً مطرح نیست، اما در متن تشیع، عمل تشیع، و در فرهنگ و اصول اعتقادی و عملی تشیع مشخص است... ″

@Shariati_Group

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۷ / مسئولیت شیعه بودن
″... چنین است سیمای مذهبی که رسالت رهبری آینده #انسان را بر دوش گرفته است و ازین است که جامه خاتمیت بر اندام مذهبی برازنده است که خدایش هم سیمای #یهوه را دارد و هم سیمای تئوس را، کتابش هم حکمت #تورات را دارد و هم مواعظ #انجیل را، و پیامبرش هم دماغ #موسی را و هم دل #عیسی را، و پروردگانش هم سیمای چریکی را دارند که زندگی را جز نبرد به خاطر #آزادی و #مردم نمی‌دانند و آن را تنها و تنها «عقیده و مبارزه» می‌خوانند و هم سیمای حکیمی را که «مرکب دانشمندان را از خون شهیدان برتر» می‌شمارند و به #قلم و نوشته سوگند می‌خورند، و هم سیمای عارفی را که دل از نام و نان و زندگی و فریب‌ها و بازیچه‌های پستش برکنده‌اند و دور از جهان، جهـانی در خویش آفریده‌اند و با عشق‌های بزرگ، دردهای عزیز و زیستن‌هایی نه بر روی خاک آشنا گشته‌اند در خلوت عظیم و زیبای خویش زندگی می‌کنند و شمع جمعیت تنهایی خویشند...

#محمد خود با دو خط زیبا و صریح سیمای اینان را تصویر کرده است که: «پارسایان شب‌اند و شیران روز».
بدین گونه است که تنها محمد و رسالت چند بعدی و دو «جهته‏»اش شایستگی آن را دارند که آرزوی بزرگ #انسان امروز را تحقق بخشند ...″

@Shariati_Group
📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه اثار ۳۰/ سیمای محمد
🔹۲۰فروردین، سی‌ویکمین سالروز شهادت «سید شهیدان اهل قلم»، سید #مرتضی_آوینی است. آوینی به‌عنوان روشنفکری در جستجوی شدن، که تحت تأثیر پدیده‌ی شگرف #انقلاب_اسلامی به زعامت آیت... #خمینی قرار گرفت، در قامت یک هنرمند متعهد، انقلابی، رسالت شناس و مسئولیت پذیر با نگرانی از رواج #فرهنگ و #هنر غربی در جامعه‌ی #ایران، همواره در برابر جریان‌ها و طیف‌های منفعل و عاجز از درک هنر اصیل اسلامی، قد علم می‌کرد و آنان را از گرفتار آمدن در دام‌های فریبنده هنر شیطانی غرب بر حذر می‌داشت. شهید آوینی یکی از سالکان و رهروان طریق مکتب #انقلاب بود که با زبان، نگاه و #قلم هنرمندانه و سبک‌های بدیع و نوآورانه‌اش، وقایع دفاع مقدس را ماندگار کرد و نابرابری #جنگ ما را به دنیا نشان داد، جنگی که همچنان استمرار داشته و فراتر از عرصه‌های سخت و نیمه سخت، امروز در حوزه #جنگ_ترکیبی و شناختی ادامه دارد...

🔹آوینی دوران جوانی خود را در قابی چنین تصویر کرده است: ″... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده دربارهٔ چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جلوه‌ فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و #کتاب «انسان تک ساحتی» هربرت #مارکوزه را ـ بی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اش ـ طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده‌ است که ناچار شده‌ام رو دربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر دانایی نیز با تحصیل #فلسفه حاصل نمی‌آید. باید در جست‌وجوی #حقیقت بود و این متاعی‌ است که هرکس به‌راستی طالبش باشد، آن را خواهد یافت و در نزد خویش نیز خواهد یافت، و حالا از یک راه طی شده با شما حرف می‌زنم...″

🔹آوینی در کتاب آینه جادو اندیشه‌های ملی و دینی خود را چنین توصیف می‌کند: ″... من به شدّت وطن‌دوست هستم، سرم را برای #ایران می‌دهم. #شاهنامه نه تنها منافاتی با #دین ندارد بلکه حکمت معنوی‌ست و چه بسا از این لحاظ کم‌نظیر است. ریشه حکمت معنوی شاهنامه، همان تفکر عرفانی ماست؛ یعنی در تفکری که من خود را به آن منتسب می‌دانم، #اسلام نسبتی با ملیت دارد. این چیزی که می‌گویم #ناسیونالیسم نیست، حقیقت ملیت است، وگرنه ملی‌گرایی به مفهوم ناسیونالیسم با اسلام جمع نمی‌شود. اصطلاح ″ملی‌گرایی″ که معادل ″ناسیونالیسم″ است خودش یک شریعت است و با هیچ دین دیگری جمع نمی‌شود.

🔹او روشن ضمیرانه اذعان دارد که معتقد به تعارض ملیت با دین نیستم؛ تقربی که ما به دین پیدا کرده‌ایم، به این هویت ملی وابسته است و اگر این هویت ایرانی و ملی نبود، این نوع تقرب به دین پیدا نمی‌شد. نسبتی که ما ایرانی‌ها با دین اسلام برقرار کردیم، بهتر از نسبتی بود که اعراب برقرار کردند. دین را باید مجرد از فرهنگ‌های محلی بررسی کرد. دین معرفتی‌ست نسبت به عالم آفرینش، و این هیچ منافاتی با فرهنگ قومی و ملی ندارد؛ مشروط بر آن که فرهنگ ملی گرفتار بت‌پرستی نشده باشد. یکی از دلایل اصلی رشد و گسترش اسلام در ایران، قومیت ایرانی‌ست. سابقه میترائیسم در ایران به این امر کمک کرده، چرا که مقارنه‌هایی بین میترائیسم و تفکر شیعی وجود دارد. این تفکر در ما ریشه‌دار است. دین در واقع پایگاه شکوفایی هویت ملی‌ست.″

🔹در کلیپ ضمیمه، گوشه‌های از دیدگاه اندیشمندانه و عارفانه‌ی این شهید اهل قلم را درباره «مرگ» برگرفته از مستند «آقا مرتضی» را مشاهده خواهیم کرد.

یادش گرامی‌ و اندیشه‌اش جاودان بــاد

@Shariati_Group