گروه شریعتی
572 subscribers
1.67K photos
555 videos
66 files
1.56K links
به نام خداوند حقیقت، زیبایی و خیر

🌐 نشـانی ما در فیس بوک:
Facebook.com/shariati.group

📩 تماس با ما:
Shariati.group@Gmail.com
Download Telegram
🔷🔸«نه به کینه»
🔸علیه انواع نژادپرستی
در شب میلاد پیام‌آور مهر

🖋احسان شریعتی

🔸نژادپرستی(راسیسم) در آغاز نگرشی بود قایل به وجود نژادهای انسانی و نوعی سلسله‌مراتب پایگانی تمایزگذارنده میان نژادهای برتر و پست‌تر. پیآمد عملی چنین عقیده‌ای تفکیک و تبعیض، ستم‌گری و بهره‌کشی و گاه تخاصم فعال و خشونت‌آمیز میان انسان‌ها بود. نژادپرستی با به‌کار‌بستن مفهوم نژاد در مورد انسان‌ها و خلط تفاوت‌های طبیعی مشهود با تمایزات اجتماعی و رفتاری اقوام، همه را به شاخص‌های نژادی تعبیر می‌کرد. نژادپرستی این پیش‌فرض جعلی را تبلیغ می‌کرد که علت انحصاری همهٔ تفاوت‌های فرهنگی بیولوژیکی(۱) است . نژادپرستی زیست‌شناختی اما ساده‌ترین شکل انواع خودپرستی‌های جمعی و قوم‌وقبیله و تبار و خاندان‌گرایی‌های افراطی شبه‌ناسیونالیستی و شووینیستی بود. همین شکل ابتدایی نژادپرستی هم هنوز حتی در پیشرفته‌ترین کشورهای صنعتی جهان مانند ایالات متحده حضور فعال دارد؛ که استمرار آن‌را در حوادث اخیر این کشور، و جنبش اعتراضی فراگیری که در غرب برانگیخت، دیدیم. اما بطورکلی، پس از جنگ دوم جهانی و برملا شدن ابعاد نسل‌کشی نژادی، نه تنها واژهٔ «نژاد» (و کاربردش در مورد انسان) زیر سؤال رفته که امروزه مفهوم «راسیسم» فراتر از حوزهٔ نژادی، به هر نوع خودگرایی جمعی حذف کنندهٔ دیگری نیز اطلاق می‌شود و از انواع‌ و اشکال‌ گوناگون نژادپرستی نه فقط قومی بلکه همچنین فرهنگی (و از جمله دینی و حتی متافیزیکی) سخن می‌رود، که البته در این موارد واژهٔ دیگری باید جست و نژادپرستی مفهوم گویایی برای رساندن این معنای کلی و دربرگیرندهٔ مصادیق متنوع گرایش‌های خودمحورانهٔ بشر نیست، و فقط برای رساندن منظور و تسهیل تبادل آراء در گفت‌وگو با تسامح غیرعلمی، چه رسانه‌ای چه عامیانه، از این قبیل اصطلاحات رایج و سرسام‌آور استفاده می‌شود: بنیادگرایی، رادیکالیسم، اسلام‌گرایی، اسلام سیاسی، اسلام‌هراسی، اسلام‌ستیزی، سکولاریسم و لائیسیسم جنگی، و نوزایی جنگ‌های صلیبی دیروز در پوش جنگ تمدن‌های امروز و...

🔹هنگامی‌که قدرت‌ها و دولت‌ها پای به وادی دین و دکترین می‌نهند و خلاصه، در جشن و جنگ تبلیغاتی و رسانه‌ای جمعی و جهانی امروز، در بازار مکاره و زبان زرگریِ واژگان و معیارهای افراط‌وتفریطی، اعم از دینی و ضددینی، تمدنی و ضدمدنی، فستیوالی برپا می‌شود از جنون و عدم‌تساهل، هراس و کینه، ستیز و تحریک، خون و خشونت، فناتیسم‌ و پروفاناسیون(هتک حرمت)، آنچه در این «رژیم‌های حقیقت» قربانی می‌شود، نفس حقیقت است، و عدالت و ارج‌شناسی دیگری، و انسانیت و دوستی، و صلح و آزادی.

🔸درچنین فضای شبهه‌ناک و آلوده‌ای از سوء ظنّ و فهم سوء نسبت به دیگری، بار دیگر در شرایطی مشابه آستانهٔ جنگ جهانی اول قرار گرفته‌ایم، دورانی از گسترش سراسر ارضی بیماری‌های همه‌گیر و برآمدن انواع نژادپرستی و اقتدارگرایی‌، و در چنین زمانی بود که برجسته‌ترین فیلسوف آن‌زمان فرانسه، هانری برگسون، در برابر تمامی «اخلاق های بسته» و «دین‌های ایستا» که «خاستگاهی» جز ترس از فروپاشی و مرگ، و عقل و پرسش‌گری نداشتند، بازگشت به سرچشمهٔ اخلاق «باز» و دین «پویا» را فرامی‌خواند(۲)، «سرچشمه»ای که جز «عشق و عرفان» نبود: دین و اخلاقِ همهٔ قهرمانان و قدیسان، بنیانگذاران و اصلاح‌گران، «عارفان» تحول‌‌خواه و تعالی‌جو .

————————————————————

۱- در طبقه‌بندی‌های بیولوژیک، واژهٔ «نژاد»(race، از ریشهٔ ایتالیایی razza به‌معنای خانواده، خاستگاه، نوع)، یک پله پایین‌تر از «نوع» است که آن‌را به زیرمجموعه‌هایی قابل تلفیق با یکدیگر تقسیم‌پذیر می‌سازد (مثل اسب و خر). مفهوم نژاد که به‌لحاظ بیولوژیکی پیچیده‌تر و مسئله‌زاتر از «نوع» است،غالبا غلط استفاده می‌شود. از آنجا که جمیعت‌های انسانی با تفاوت‌های ژنتیکی معناداری از هم متمایز نمی‌شوند، کاربرد آن بر موجودات انسانی بیشتر معنایی قراردادی و دلبخواهی دارد. (J.Ruffié, De la biologie à la culture, pp.99,102,144)

۲- نگا. هانری برگسون، "دو سرچشمه اخلاق و دین"، 1932


#نژاد_پرستی
#خود_پرستی
#نسل_کشی_نژادی
#بنیادگرایی
#انسانیت
#عشق_عرفان
#یادداشت
#احسان_شریعتی

@Dr_ehsanshariati


🖇http://ehsanshariati.org/PostView?Action=Post&ID=53
⭕️ نیاز روشنفکر امروز به فلسفه‌ی #آزادی، #عشق و #برابری

″... فلسفه‌ای که، نه سایه #خدا بودن و فرزند خدا و خورشیدِ طبیعت بودن و نه والا گوهر بودن و چیزی را به نام فره ایزدی در صلب خویش ریختن و یا چیزکی به نام همای سعادت بر تارک خویش نشاندن و نه از خون ویژه‌ای و #نژاد ویژه‌ای بودن [که شرافت آنچنان رگهایش را پر کرده است که جا را برای هر چیزی حتی برای آدمیت تنگ ساخته است] بلکه تجلی اراده‌های آزاد و انتخاب یکایک انسان‌های یک جامعه را به عنوان منبع #قدرت «حکومت» می‌شمارد و قدرت‌های بزرگ را، شخصیت‌های جهانی را با نیش #قلم یک نویسنده یا #هنر یک نقاش، یا معجزه یک کارگردان فرو می‌آورد و به لجن می‌کشد! و از #انسان که پناهی ندارد اما سر تسلیم در برابر قدرت حاکم بر خاک نمی‌آورد، به نیروی #قانون حمایت می‌کند و در برابر یک رژیم قدرتمند از او دفاع می‌کند، قدرتی که می‌تواند آسمان‌ها را بشکافد، اما قادر نیست قلمی را بشکند. می‌تواند سپهر حاکم بر طبیعت را ببرد، اما لبی را نمی‌تواند...″

📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲/ خودسازی انقلابی

@Shariati_Group
🔆 ایران را از یاد نبریم...

چه موهبتی از این بزرگتر که کسی بتواند #فردوسی و #خیّام و #حافظ و #مولوی را به زبانِ خودِ آنان بخواند؟ برای آنکه بتوان آنان را تا مغزِ استخوان احساس کرد همان بس نیست که فارسی بیاموزند، باید ایرانی بود.

نباید بگذاریم که مشکل‌های گذرنده و نهیب‌های زمانه، گذشته را از یاد ما ببرد. ما امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند آنیم که از شکوه و غنای تاریخیِ خود الهام بگیریم زیرا در آستانه‌ی تحوّلی هستیم. خوشبختانه ضربه‌هایی که بر سرِ #ایران فرود آمده است هرگز بدانگونه نبوده که او را از گذشته‌ی خود جدا سازد. حمله‌ی تازیان، شاهنشاهیِ ساسانی را از هم فرو ریخت، کاخ‌ها خراب شد و گنج‌ها بر باد رفت، امّا روحِ ایرانی مسخّر نگردید. ایــران طیّ قرن‌ها به‌ دست فرمانروایان غیر ایرانی حکم‌گذاری شده است. ولی چه باک؟ عرب و ترک و غُز و مغول و تاتار چون میهمانانی بودند که چند صباحی بر سر سفره‌ی ایــران نشستند؛ آمدند و رفتند بی‌آنکه بتوانند ایران را با خود ببرند. در همان زمان‌هایی که پیکر ایران لخته‌لخته شده بود و هر پاره‌ی آن در سلطه‌ی حاکم خودی یا بیگانه‌ای بود، روحِ او پهناور و تجزیه ناپذیر مانده بود.

ایـــرانِ واقعی تا بدانجا گسترده می‌شد که #تمدّن و #فرهنگ و #زبان او در زیر نگین داشت. ایران همواره استوارتر و ریشه‌دار‌تر از آن بوده است که به #نژاد یا مسلکِ سلطان یا خان یا فاتحی اعتنا کند؛ قلمروی ایران، قلمروی فرهنگی بوده و تمدّن و زبان، مرزهای او را مشخّص می‌داشته‌اند. #تاریخ جاودانیِ هر ملّتی تاریخ تمدّن و فکر اوست، مابقی وقایعِ گذرنده‌ای هستند که ارزشِ آنها سنجیده نمی‌شود مگر در کمکی که به بهبود زندگی و تأمین رفاه #مردم زمان خود کرده‌اند...

@Shariati_Group

✍️ محمّد‌علی اسلامی‌ نُدوشن
📌 سرمایه فرهنگی یک جامعه اصیل

🔅آنچه اکنون به نام #فرهنگ_ایرانی و #فرهنگ_اسلامی از #فلسفه، #قصه، #اساطیر، #هنر، #حکمت، #کلام، #مذهب و #عرفان... بر روی هم انباشته شده، مجموعه فرهنگ ماست. اینها ساخت یک فرد، یک گروه، یک نسل و یک دوره نیست، درست مثل منابع زیرزمینی، مثل جنگلی (با درخت‌ها، حیوان‌ها، و هرچه هست که در اثر پنجاه هزار سال فشار طبقات زمین، تبدیل به #نفت می‌شود، و این نفت زاییده فشاری خاص و طبقه‌ای خاص نیست، بلکه زاییده تمام تحمل و دگرگون شدن این ماده است و در شرایط خاص تحت‌الارضی در طی صد هزار سال فشار تکوین می‌یابد.)

🔅بنابراین، #فرهنگ ایرانی و اسلامی - مثلاً - نه تنها متناسب با زمان ماست، نه تنها متجانس با #نژاد ماست و با خصوصیات قومی ما، بلکه اصولاً ریشه در اعماق #تاریخ ما دارد.

🔅فرهنگ مواد معدنی یا اقتصادی جامعه نیست که از ذاتش جدا باشد و چون برگیری‌اش فقط جامعه را فقیر کند؛ فرهنگ صفت ذاتی #جامعه است، نه یکی از مواد یا سرمایه‌هایی که در کنار یا در میان جامعه باشد؛ فرهنگ «چگونه بودن» جامعه است، ماهیت اجتماع و ماهیت معنوی یک قوم و نژاد است.

🔅این است که وقتی فرهنگ را از #انسان بافرهنگ و #خودآگاه و دارای #ثروت و غنای انسانی می‌گیرند و فرهنگ‌زدایی‌اش می‌کنند، فرهنگ را از او استخراج می‌کنند و دور می‌اندازند و بی‌فرهنگش می‌کنند، وجودی (خالی) می‌شود، درست بصورت یک مجسمه - مانکن‌های گچی - در می‌آید، که تسلیم و رنگ پذیر است؛ هر لباسی را که بخواهند، به سادگی تنش می‌کنند و پشت ویترینش می‌گذارند.

🔅آدمی چنین بی‌فرهنگ، تنها مصرفش انفعال پذیری است و ارزشش پذیرفتنی، و ابزار به فرمان #دشمن و بیگانه که به هر شکل که بخواهند در می‌آید و هر بعدی که بخواهند می‌گیرند و می‌دهند...

🔅وقتی فرهنگ را از انسانی می‌گیرند، انسان بودن را از او می‌گیرند و خصوصیات ذاتی و قومی و فردیش را، و به صورت لشی درش می‌آورند که تعریف جامع و مانع منطقش این است: وزن و قد و دیگر هیچ..!
همین دو بعد - وزن و قد - می‌ماند و بعد هرگونه حساسیتی، ایمانی، بی‌ایمانی‌ای، مأموریتی و هرگونه تفکری که اراده کنی، می‌توانی به این قالب ببخشی، آنچنان که بلندگو و ابزار دستت باشد!

🔅این است که «امه سزر» می‌گوید: فرهنگ جنبه قومی دارد و تجلی ذاتی یک جامعه خاص است، و «فرهنگ بشری» بی‌معناست؛ «فرهنگ شرقی»، «فرهنگ غربی»، «فرهنگ چینی»، «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ آفریقایی» است که وجود دارد، و فرهنگ آفریقایی ادامه‌ی تکامل اجتماعی خود اوست، و آنان خود را در جو فرهنگی خویش و جهت فرهنگی‌ای که تاریخ‌شان در آن قرار داشته، باید ادامه دهند، و گرچه سیاه[آفریقایی] برای زندگی بدنیش از تکنیک - غرب یا شرق - باید اقتباس کند، (ولی) برای آنکه انسان بماند و بتواند #انتخاب کند، باید فرهنگ خود را داشته باشد، اما اگر فرهنگی متحجر است باید به فرهنگی متحول تبدیلش کند؛ اگر فرهنگی پست دارد نباید خفه‌اش کند و به جای آن فرهنگ بیگانه را بگیرد و خود بشود «هیچ»، بلکه باید فرهنگ پست‌اش را به فرهنگی متعالی تبدیل کند.

🔅به هر حال، آفریقایی، به هر #انقلاب فکری و اجتماعی‌ای که دست می‌زند، باید آفریقایی باشد. پس، فرهنگ، تجلی قوم خاص است...

@Shariati_Group

📚معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهان‌بینی و ایدیولوژی
″... #ناسیونالیسم در معنای کلاسیک آن عبارت است از: تکیه بر خصوصیات نژادی و قومی...

🔅ناسیونالیسم را باید از بیماری #نژاد_پرستی (#راسیسم) و خاک‌پرستی (#شوونیسم) که مزاجش برای سرایت این بیماری‌ها مستعد است، دور داشت و آنرا بر روی پایه‌های عینی و علمی و انسانی‌اش استوار کرد. ناسیونالیسم یک واقعیت ثابت ابدی نیست، یک پدیده دیالکتیکی است. بدین معنی که هنگامی ناسیونالیسم پدید میآید که در معرض نفی و کتمان قرار می‌گیرد یا تحقیر می‌شود و تحقیر خود یک نوع نفی و کتمان ارزش‌ها و فضیلت‌ها است. (ملت #یهود از هنگامی پدید آمد که در جامعه مسیحیت غربی، وجودش و یا ارزش‌های وجودیش انکار می‌شد. #صهیونیسم جبرأ و منطقأ زاده‌ی آنتی سمیتیسم است.
در تاریخ #ایران می‌بینیم، ناسیونالیسم ایرانی در برابر هجوم #اسلام خاموش است، اما در سلطنت اموی پدیدار می‌شود و جان می‌گیرد، زیرا اسلام تنها به نوع تفکر و اعتقاد مذهبی کار داشت و نیز شکل اجتماعی و سیاسی و روابط گروهی و فردی #ایران را می‌خواست تغییر دهد، در حالیکه رژیم #بنی‌امیه با تکیه بر عربیت و تفاخر، به تحقیر #ملت و انکار ارزش‌های فرهنگی و مفاخر ملی وکشتن #تاریخ ایران می‌کوشید. ملت ایران در برابر ملت #عرب قرار گرفت، عرب، درحالیکه می‌کوشید ملیت ایرانی را نفی کند، آنرا خلق می‌کرد).

🔅این حقیقت که ناسیونالیسم منطقأ نه یک #مکتب بلکه یک پدیده دیالکتیکی است آنرا در شرایط کنونی جهان، بعنوان آنتی تزی در قبال #امپریالیسم استعماری در شکل سیاسی و اقتصادی و بخصوص فرهنگی و فکری‌اش مشخص می‌سازد... از این‌رو، #روشنفکر با علم بدین امر که در بسیاری از موارد، طبقه‌ی برخوردار و بخصوص دستگاه رهبری آن، از ناسیونالیسم ماسک فریبنده‌ای برای سیمای #استثمار خود، و ماده‌ای کورکننده‌ی #خودآگاهی طبقاتی توده ساخته است، باید تنها در مرحله‌ی مبارزه ضدامپریالیستی و استعماری در سنگرهای این پایگاه موضع گیرد، چه در زمان ما ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت ضداستعماری است، چنانکه #استعمار یک واقعیت ضدناسیونالیستی است.

🔅از آن رو که استعمار، یک واقعیت ضد #ملی و فوق طبقاتی و زیربنای اجتماعیِ جامعه‌های استعمارزده است، ناسیونالیسم به عنوان تکیه بر ارزش‌های فرهنگی و واقعیت تاریخی و موجودیت مشخص و مستقل ملی باید تکیه‌گاه روشنفکر در فوری‌ترین و حیاتی‌ترین مبارزه باشد و چون ناسیونالیسم منطقأ یک واقعیت دیالکتیکیِ زاده استعمار و امپریالیسم است، تکیه بر آن نه یک امر ایده‌آلیستی و عاطفی و ناشی از احساسات ارتجاعی و نژادپرستی و تفاخرات خودخواهانه جاهلی، بلکه یک
موضع گیری منطقی و علمی و عینی و کاملاً مترقیانه است.

🔅پس از پایان یافتن مرحله‌ی مبارزه ضدامپریالیستی و طرد کامل استعمار، بی‌درنگ شکل مبارزه باید دگرگون شود و به داخل کشیده شود و ادامه‌ی ناسیونالیسم بعنوان وحدت ملی، در این زمان، به صورت فریاد کشیدن و رجزخوانی‌های حماسی در صحنه‌ای است که دشمن غایب است و هیاهوئی است برای اغفال #مردم در درون شهر!
در این مرحله، مبارزه از شکل ملی خود به شکل طبقاتی تغییر می‌یابد و شعار "برادری" که در برابر بیگانه معنی و مورد دارد، باید جای خود را به شعار "برابری" بدهد. این نکته را باید بعنوان یک اصل اعتقادی پذیرفت که اعتقاد «رهبران ملی» به اینکه ناسیونالیسم یک پیوند ابدی و یک ایده‌آل سرمدی است، شعاری است که به‌همان اندازه که در مرحله‌ی مبارزه ضداستعماری حیاتی و سازنده است، پس از طی این مرحله و نیل به #استقلال، وجهه‌ی منفی و ارتجاعی و انحطاط آوری می‌یابد ...″

@Shariati_Group
📚 معلم علے‌شریعتے
مجموعه آثار ۴ / بازگشت
💠 مصدق، اسلام و ایران

🔅برای مردی که در وصیت نامه‌اش، سهمی برای #نماز و #روزه و #حج خود کنار می‌گذارد و یا در حصر به فرزندش ندا می‌دهد که برای استخوان سبک کردن موافق است تا سفری یک هفته‌ای به عتبات داشته باشد، احراز «مسلمانی» خیلی سخت نیست، هرچند اگر برای از میدان به در شدن بارها و بارها به نامسلمانی متهم شده باشد! با این حال حقیر قصد ورود به این بحث را که یک مساله‌ی اعتقادی و شخصی‌ست ندارد. آنچه در این بحث مطمح نظر است تأکید بر کارکردهای جامعه شناختی #اسلام در جامعه‌ی ایرانی از دیدگاه #مصدق است، که آن [اسلام] را از حوزه‌ی «خصوصی» فراتر برده و وارد حوزه‌ی «اجتماعی» می‌کند.

🔅نطق دکتر #محمد_مصدق در #مجلس ششم شورای ملی به تاریخ ششم مهر سال ۱۳۰۶ برای فهم دیدگاه او در این رابطه بسیار حائز اهمیت است. این همان نطقی‌ست که در آن، مصدق از "ایرانی مآبی" خود در برابر "فرنگی مآبی" سخن گفته است:
"اگر ایرانی مآبی من، نماینده‌ی محترم را عصبانی نمود، ایشان را ذی‌حق نمی‌دانم زیرا گذشته از این که فرنگی مآبی یعنی مقلد صرف فرنگستان شدن برای یک #ملت تاریخی شایسته و زیبنده نیست، به نظر من مقدور هم نیست."

🔅اما چرا مقدور نیست؟ از دیدگاه مصدق، اخلاق، عادات و قوانین هر ملتی، در وضعیت جغرافیایی، #مذهب، #زبان و #نژاد آن ریشه دارد و همین است که قوانین ملت‌ها را از یکدیگر متمایز کرده و منجر به این می‌شود که هر ملتی قوانین خاص خود را داشته باشد:
"اگر ممکن بود هر ملتی قانون دیگری را قبول کند، دولت سوییس، #کتاب قانون جزایی یکی از دول را می‌خرید و در مملکت اجراء می‌کرد و سال‌های سال، خود را معطل تصویب قوانین مزبور نمی‌نمود، توضیحا عرض کنم که مملکت سوییس مرکب از بیست و پنج #دولت و #قانون جزایی هر یک جداست ..."

🔅مصدق به عنوان یک حقوقدانِ آشنا به فلسفه‌یِ #حقوق، با درکِ عمیق از تأثیر شریعت بر فرهنگِ عمومی، با مثالی که در مورد مجازاتِ قاتل در ایالات سوییس می‌زند، می‌گوید:
"اگر ما فرنگی مآب باشیم، لابدیم که از قوانین فرنگستان، بین #حبس و #قصاص، حبس را انتخاب کنیم -اما- این #انتخاب، گذشته از این که بر خلاف #مذهب است، صلاح هم نیست، زیرا فلسفه‌ی مجازات قاتل، بنا به قول اکثریت قریب به اتفاق جزائیون، عبرت است و در مملکت ما، تا -قاتل- قصاص نشود، عبرت نمی‌گیرند، در این مملکت، حبس که سبب عبرت نیست ..."

🔅روشن است که غرض از نقل این سخنان که در سال ۱۳۰۶(در حدود یکصد سال پیش) بیان شده‌اند به جهت تأکید بر مضمون آن (رجحان قصاص بر حبس) نیست بلکه هدف، نشان دادن نوعِ نگاه و فهمِ دقیق مصدق از جامعه‌ای است که در آن زندگی می‌کرده، چیزی که اغلب فعالان و کنشگران سیاسی، بدلایل گوناگون به آن اعتنایی ندارند و فکر می‌کنند که صرفاً با تکیه بر منشور #حقوق_بشر، صرف نظر از ریشه‌های متفاوت فرهنگی جوامع مختلف، می‌توانند به آسانی بر موانعی که پیشاروی شان قرار دارد، غلبه کنند!

🔅″... هر ایرانی که دیانت‌مند است و هر کسی که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل از #وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه‌ای ننماید که یکی از آن دو اصل، «اسلامیت» است و دیگری «وطن پرستی»، و امروز در مملکت ما، اصل اسلامیت اقواست زیرا یک #مسلمان حقیقی، تسلیم نمی‌شود، مگر اینکه حیات او قطع شود...اصل اسلامیت و اصل وطن پرستی با هم متباین نیست...هر مسلمانی، وطن پرست است، چه حب الوطن من الایمان ...″

🔗 برای خواندن متن کامل یادداشت "مشاهده فوری" را لمس کنید

@Shariati_Group
🆔 @hamidrezaabedian

پ.ن: این یادداشت پیش‌تر و در هفتادمین سالگشت تاسیس #جبهه_ملی_ایران - با عنوان "مصدق در چالش میان توسعه و سنت" منتشر شده بود، لیکن بدلیل طرح مساله‌ی #سکولاریسم که هم امروز در دستور کار بخشی از کنشگران سیاسی قرار دارد، با مختصر جرح و تعدیلی بازنشر شده است./ ح.عابدیان