📌 سرمایه فرهنگی یک جامعه اصیل
🔅آنچه اکنون به نام #فرهنگ_ایرانی و #فرهنگ_اسلامی از #فلسفه، #قصه، #اساطیر، #هنر، #حکمت، #کلام، #مذهب و #عرفان... بر روی هم انباشته شده، مجموعه فرهنگ ماست. اینها ساخت یک فرد، یک گروه، یک نسل و یک دوره نیست، درست مثل منابع زیرزمینی، مثل جنگلی (با درختها، حیوانها، و هرچه هست که در اثر پنجاه هزار سال فشار طبقات زمین، تبدیل به #نفت میشود، و این نفت زاییده فشاری خاص و طبقهای خاص نیست، بلکه زاییده تمام تحمل و دگرگون شدن این ماده است و در شرایط خاص تحتالارضی در طی صد هزار سال فشار تکوین مییابد.)
🔅بنابراین، #فرهنگ ایرانی و اسلامی - مثلاً - نه تنها متناسب با زمان ماست، نه تنها متجانس با #نژاد ماست و با خصوصیات قومی ما، بلکه اصولاً ریشه در اعماق #تاریخ ما دارد.
🔅فرهنگ مواد معدنی یا اقتصادی جامعه نیست که از ذاتش جدا باشد و چون برگیریاش فقط جامعه را فقیر کند؛ فرهنگ صفت ذاتی #جامعه است، نه یکی از مواد یا سرمایههایی که در کنار یا در میان جامعه باشد؛ فرهنگ «چگونه بودن» جامعه است، ماهیت اجتماع و ماهیت معنوی یک قوم و نژاد است.
🔅این است که وقتی فرهنگ را از #انسان بافرهنگ و #خودآگاه و دارای #ثروت و غنای انسانی میگیرند و فرهنگزداییاش میکنند، فرهنگ را از او استخراج میکنند و دور میاندازند و بیفرهنگش میکنند، وجودی (خالی) میشود، درست بصورت یک مجسمه - مانکنهای گچی - در میآید، که تسلیم و رنگ پذیر است؛ هر لباسی را که بخواهند، به سادگی تنش میکنند و پشت ویترینش میگذارند.
🔅آدمی چنین بیفرهنگ، تنها مصرفش انفعال پذیری است و ارزشش پذیرفتنی، و ابزار به فرمان #دشمن و بیگانه که به هر شکل که بخواهند در میآید و هر بعدی که بخواهند میگیرند و میدهند...
🔅وقتی فرهنگ را از انسانی میگیرند، انسان بودن را از او میگیرند و خصوصیات ذاتی و قومی و فردیش را، و به صورت لشی درش میآورند که تعریف جامع و مانع منطقش این است: وزن و قد و دیگر هیچ..!
همین دو بعد - وزن و قد - میماند و بعد هرگونه حساسیتی، ایمانی، بیایمانیای، مأموریتی و هرگونه تفکری که اراده کنی، میتوانی به این قالب ببخشی، آنچنان که بلندگو و ابزار دستت باشد!
🔅این است که «امه سزر» میگوید: فرهنگ جنبه قومی دارد و تجلی ذاتی یک جامعه خاص است، و «فرهنگ بشری» بیمعناست؛ «فرهنگ شرقی»، «فرهنگ غربی»، «فرهنگ چینی»، «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ آفریقایی» است که وجود دارد، و فرهنگ آفریقایی ادامهی تکامل اجتماعی خود اوست، و آنان خود را در جو فرهنگی خویش و جهت فرهنگیای که تاریخشان در آن قرار داشته، باید ادامه دهند، و گرچه سیاه[آفریقایی] برای زندگی بدنیش از تکنیک - غرب یا شرق - باید اقتباس کند، (ولی) برای آنکه انسان بماند و بتواند #انتخاب کند، باید فرهنگ خود را داشته باشد، اما اگر فرهنگی متحجر است باید به فرهنگی متحول تبدیلش کند؛ اگر فرهنگی پست دارد نباید خفهاش کند و به جای آن فرهنگ بیگانه را بگیرد و خود بشود «هیچ»، بلکه باید فرهنگ پستاش را به فرهنگی متعالی تبدیل کند.
🔅به هر حال، آفریقایی، به هر #انقلاب فکری و اجتماعیای که دست میزند، باید آفریقایی باشد. پس، فرهنگ، تجلی قوم خاص است...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدیولوژی
🔅آنچه اکنون به نام #فرهنگ_ایرانی و #فرهنگ_اسلامی از #فلسفه، #قصه، #اساطیر، #هنر، #حکمت، #کلام، #مذهب و #عرفان... بر روی هم انباشته شده، مجموعه فرهنگ ماست. اینها ساخت یک فرد، یک گروه، یک نسل و یک دوره نیست، درست مثل منابع زیرزمینی، مثل جنگلی (با درختها، حیوانها، و هرچه هست که در اثر پنجاه هزار سال فشار طبقات زمین، تبدیل به #نفت میشود، و این نفت زاییده فشاری خاص و طبقهای خاص نیست، بلکه زاییده تمام تحمل و دگرگون شدن این ماده است و در شرایط خاص تحتالارضی در طی صد هزار سال فشار تکوین مییابد.)
🔅بنابراین، #فرهنگ ایرانی و اسلامی - مثلاً - نه تنها متناسب با زمان ماست، نه تنها متجانس با #نژاد ماست و با خصوصیات قومی ما، بلکه اصولاً ریشه در اعماق #تاریخ ما دارد.
🔅فرهنگ مواد معدنی یا اقتصادی جامعه نیست که از ذاتش جدا باشد و چون برگیریاش فقط جامعه را فقیر کند؛ فرهنگ صفت ذاتی #جامعه است، نه یکی از مواد یا سرمایههایی که در کنار یا در میان جامعه باشد؛ فرهنگ «چگونه بودن» جامعه است، ماهیت اجتماع و ماهیت معنوی یک قوم و نژاد است.
🔅این است که وقتی فرهنگ را از #انسان بافرهنگ و #خودآگاه و دارای #ثروت و غنای انسانی میگیرند و فرهنگزداییاش میکنند، فرهنگ را از او استخراج میکنند و دور میاندازند و بیفرهنگش میکنند، وجودی (خالی) میشود، درست بصورت یک مجسمه - مانکنهای گچی - در میآید، که تسلیم و رنگ پذیر است؛ هر لباسی را که بخواهند، به سادگی تنش میکنند و پشت ویترینش میگذارند.
🔅آدمی چنین بیفرهنگ، تنها مصرفش انفعال پذیری است و ارزشش پذیرفتنی، و ابزار به فرمان #دشمن و بیگانه که به هر شکل که بخواهند در میآید و هر بعدی که بخواهند میگیرند و میدهند...
🔅وقتی فرهنگ را از انسانی میگیرند، انسان بودن را از او میگیرند و خصوصیات ذاتی و قومی و فردیش را، و به صورت لشی درش میآورند که تعریف جامع و مانع منطقش این است: وزن و قد و دیگر هیچ..!
همین دو بعد - وزن و قد - میماند و بعد هرگونه حساسیتی، ایمانی، بیایمانیای، مأموریتی و هرگونه تفکری که اراده کنی، میتوانی به این قالب ببخشی، آنچنان که بلندگو و ابزار دستت باشد!
🔅این است که «امه سزر» میگوید: فرهنگ جنبه قومی دارد و تجلی ذاتی یک جامعه خاص است، و «فرهنگ بشری» بیمعناست؛ «فرهنگ شرقی»، «فرهنگ غربی»، «فرهنگ چینی»، «فرهنگ ایرانی» و «فرهنگ آفریقایی» است که وجود دارد، و فرهنگ آفریقایی ادامهی تکامل اجتماعی خود اوست، و آنان خود را در جو فرهنگی خویش و جهت فرهنگیای که تاریخشان در آن قرار داشته، باید ادامه دهند، و گرچه سیاه[آفریقایی] برای زندگی بدنیش از تکنیک - غرب یا شرق - باید اقتباس کند، (ولی) برای آنکه انسان بماند و بتواند #انتخاب کند، باید فرهنگ خود را داشته باشد، اما اگر فرهنگی متحجر است باید به فرهنگی متحول تبدیلش کند؛ اگر فرهنگی پست دارد نباید خفهاش کند و به جای آن فرهنگ بیگانه را بگیرد و خود بشود «هیچ»، بلکه باید فرهنگ پستاش را به فرهنگی متعالی تبدیل کند.
🔅به هر حال، آفریقایی، به هر #انقلاب فکری و اجتماعیای که دست میزند، باید آفریقایی باشد. پس، فرهنگ، تجلی قوم خاص است...
✅ @Shariati_Group
📚معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲۳ / جهانبینی و ایدیولوژی
Telegram
.
🔅چگونه میشود از این آفت که گریبان همهی ما را گرفته است و همه را تهدید میکند- مقصود همهی روشنفکرانی است که آغاز کننده کار اجتماعی و پیشاهنگ #انقلاب تودهاند- رها شد؟ با کار.
🔅کار، #ایدئولوژی را از حافظه و از ذهن به عمق وجود و #فطرت انسان فرومیبرد و با سرشت او میآمیزد و عجین میکند و بدین شکل است که یک ایدئولوژی تبدیل به یک #ایمان میشود و یک #روشنفکر تبدیل به یک #انسان مؤمن. مؤمن با همهی عمق، پهنا و سرمایهای که در این کلمه وجود دارد.
🔅تفکیک میان مؤمن و #مسلمان در #فرهنگ اسلامی حاکی از چنین تجربهای است و گواه شناخت اندیشمندان آگاه ما از فرق میان کسانی که یک ایدئولوژی را به عنوان یک عقیده، فکر، ایدهآل، مجموعهای از #مکتب در ذهن خویش دارند و در لفظ خویش اقرار میکنند، اما ذاتشان از آن غافل است و کسانیکه این مکتب در آنها به صورت یک فطرت درآمده است.
🔅مسلمان کسی است که به #توحید تسلیم فکری است، اما مؤمن کسی است که به درجهی «تسلیم وجودی» رسیده است. #منافق در پنهانیترین و عمیقترین شکل خویش، صفت کسانی است که جهت وجودیشان و جهت اعتقادیشان از یکدیگر جدا است. «نفق» به معنی حفره و فاصله است و منافق در یک معنی، انسانی است که میان این دو جلوه از هستیاش فاصلهای وجود دارد، نوعی دوشخصیتی بودن.
🔅اخلاص، یکتاییِ وجودی و به تعبیری توحید وجودی، #وحدت بخشیدن میان اندیشه و عمل است. رابطه میان اندیشه و عمل یک رابطهی متقابل است. به بهترین تعبیر آنچنان که #علی گفته است (کسی که خود نیز نمونه چنین توحیدی است):
«من الایمان یستدل بالعمل»
«و من الاعمل یستدل بالایمان»
«از ایمان به عمل راه برده میشود و از عمل نیز به ایمان راه برده میشود.»
🔅روشنفکر از این نظر در لبهی پرتگاه است که آگاهیاش را از #کتاب میگیرد و این خطر نوعی ازخودبیگانگی ذهنی و کتابزدگی را به وجود میآورد، بیماریای که در آن، ارزشهای انسانی برای روشنفکر به صورت الفاظ منطقی و علمی و فلسفی مطرح است، کلماتی که معنا دارند اما #روح، شور و احساس را فاقدند. حتی روشنفکرانی که از اصالت عمل نیز سخن میگویند، باز ممکن است دچار نوعی ازخودبیگانگی لفظی شوند. اینان همچون واعظانی هستند که پول میگیرند تا درباره اعراض از دنیا منبر روند، یا همچون مؤمنانی که بر سفرههای هزار و یک شبی غذا میخورند و از زهد علی ستایشها میکنند و میپندارند که خداوند تنها آنان را از نعمت #ولایت وی برخوردار کرده است. کسانی که عثمانوار زندگی میکنند، اما به #ابوذر عشق میورزند کم نیستند، حتی آنان که دست در دست #معاویه دارند، اما برای #حسین میگریند و آنان که فاطمهوار سخن میگویند، اما شیوه زندگیشان تقلیدی مهوع از ملکه خاتون است!
🔅از #حج بازمیگردند (آنجا که برابری را لااقل برای چند روز آن هم به گونه یک نمایش، تمرین باید کرد)- و رجز میخوانند که وضع ما، کاروان ما و هتل ما و غذای ما از همه بهتر بود، و یا غرق لذت میشوند که در این سفر همه را عقب زدند و خود با هوشیاری و یا لیاقت و یا جادوی پول همه مشکلات را حل کردند و پیش رفتند. اینها مثل همان مارکسیستهای با «بی.ام.و» قرمزند که در #مذهب، توجیهی تخدیر کننده برای جبران ضعفهای وجودی خویش میجویند. همانطور که آن مارکسیستها نیز در #مارکسیسم راههایی برای فرار به سوی لاابالیگری، در قبال قیدهایی که مذهب بر زندگی فردی تحمیل میکند، میجویند: نوعی لش بودن صوفیانه و لاابالیگری روشنفکرانه!
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی
🔅کار، #ایدئولوژی را از حافظه و از ذهن به عمق وجود و #فطرت انسان فرومیبرد و با سرشت او میآمیزد و عجین میکند و بدین شکل است که یک ایدئولوژی تبدیل به یک #ایمان میشود و یک #روشنفکر تبدیل به یک #انسان مؤمن. مؤمن با همهی عمق، پهنا و سرمایهای که در این کلمه وجود دارد.
🔅تفکیک میان مؤمن و #مسلمان در #فرهنگ اسلامی حاکی از چنین تجربهای است و گواه شناخت اندیشمندان آگاه ما از فرق میان کسانی که یک ایدئولوژی را به عنوان یک عقیده، فکر، ایدهآل، مجموعهای از #مکتب در ذهن خویش دارند و در لفظ خویش اقرار میکنند، اما ذاتشان از آن غافل است و کسانیکه این مکتب در آنها به صورت یک فطرت درآمده است.
🔅مسلمان کسی است که به #توحید تسلیم فکری است، اما مؤمن کسی است که به درجهی «تسلیم وجودی» رسیده است. #منافق در پنهانیترین و عمیقترین شکل خویش، صفت کسانی است که جهت وجودیشان و جهت اعتقادیشان از یکدیگر جدا است. «نفق» به معنی حفره و فاصله است و منافق در یک معنی، انسانی است که میان این دو جلوه از هستیاش فاصلهای وجود دارد، نوعی دوشخصیتی بودن.
🔅اخلاص، یکتاییِ وجودی و به تعبیری توحید وجودی، #وحدت بخشیدن میان اندیشه و عمل است. رابطه میان اندیشه و عمل یک رابطهی متقابل است. به بهترین تعبیر آنچنان که #علی گفته است (کسی که خود نیز نمونه چنین توحیدی است):
«من الایمان یستدل بالعمل»
«و من الاعمل یستدل بالایمان»
«از ایمان به عمل راه برده میشود و از عمل نیز به ایمان راه برده میشود.»
🔅روشنفکر از این نظر در لبهی پرتگاه است که آگاهیاش را از #کتاب میگیرد و این خطر نوعی ازخودبیگانگی ذهنی و کتابزدگی را به وجود میآورد، بیماریای که در آن، ارزشهای انسانی برای روشنفکر به صورت الفاظ منطقی و علمی و فلسفی مطرح است، کلماتی که معنا دارند اما #روح، شور و احساس را فاقدند. حتی روشنفکرانی که از اصالت عمل نیز سخن میگویند، باز ممکن است دچار نوعی ازخودبیگانگی لفظی شوند. اینان همچون واعظانی هستند که پول میگیرند تا درباره اعراض از دنیا منبر روند، یا همچون مؤمنانی که بر سفرههای هزار و یک شبی غذا میخورند و از زهد علی ستایشها میکنند و میپندارند که خداوند تنها آنان را از نعمت #ولایت وی برخوردار کرده است. کسانی که عثمانوار زندگی میکنند، اما به #ابوذر عشق میورزند کم نیستند، حتی آنان که دست در دست #معاویه دارند، اما برای #حسین میگریند و آنان که فاطمهوار سخن میگویند، اما شیوه زندگیشان تقلیدی مهوع از ملکه خاتون است!
🔅از #حج بازمیگردند (آنجا که برابری را لااقل برای چند روز آن هم به گونه یک نمایش، تمرین باید کرد)- و رجز میخوانند که وضع ما، کاروان ما و هتل ما و غذای ما از همه بهتر بود، و یا غرق لذت میشوند که در این سفر همه را عقب زدند و خود با هوشیاری و یا لیاقت و یا جادوی پول همه مشکلات را حل کردند و پیش رفتند. اینها مثل همان مارکسیستهای با «بی.ام.و» قرمزند که در #مذهب، توجیهی تخدیر کننده برای جبران ضعفهای وجودی خویش میجویند. همانطور که آن مارکسیستها نیز در #مارکسیسم راههایی برای فرار به سوی لاابالیگری، در قبال قیدهایی که مذهب بر زندگی فردی تحمیل میکند، میجویند: نوعی لش بودن صوفیانه و لاابالیگری روشنفکرانه!
✅ @Shariati_Group
📚 معلم علےشریعتے
مجموعه آثار ۲ / خودسازی انقلابی
Telegram
.