هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
1.31K subscribers
10.2K photos
2.72K videos
85 files
1.09K links
🔅ما برای #هاوست (یاری دادن) فرهنگ و هنر مازندران دور هم هستیم

#فرهنگ
#هنر
#شعر
#موسیقی
#تاریخ
#کتاب
#زبان
#آداب و #رسوم
#میراث
#گردشگری
و همچنین #اخبارِ #همایشها #جشن و #نمایش
و معرفی #اساتید تبری

ارسال مطلب:
@z_kardgar
@dr_ali_ramzani_paji
Download Telegram
ابزار ریسندگی دستی در هزارجریب مازندران

🔰 شوُن سر یا شونِک چو -چَل

◻️ریسندگی دستی شکل قدیمی تاباندن الیاف به دور هم برای تشکیل نخ است که می‌توان از آن برای ساخت لباس واقلام مختلف استفاده کرد.

◽️تاریخچه ریسندگی دستی به بیش از ده هزار سال می‌رسد.
نخستین ابزار ریسندگی وبافندگی در غار هوتو و کمربند بهشهر یافت شده است که به ۷هزار سال پیش از میلاد مسیح باز می‌گردد.

ریسندگی دستی درگذشته یک ضرورت محسوب می‌شد وتقریبا در تمام خانواده‌ها انجام می شده است از این رو هر خانه ای در هزارجریب و روستاهای مازندران مجهز به دستگاه و ابزار لازم برای ریسندگی بوده است و هرکاری که با ریسندگی ارتباط داشت به نحوی از پرورش حیوانات به منظور پشم چینی گرفته تا پرورش محصولاتی مانند پنبه وابریشم که همه خانواده به آن مبادرت داشته‌اند.

استفاده از پشم گوسفند رایج ترین و کم هزینه ترین نوع الیاف برای ریسیدن بود و دسترسی آسان باعث می‌شد بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد.

◽️مراحل چیدن پشم تا ریسیدن آن

پشم گوسفند پس از چیده شدن شسته و خشک می‌شود، ابتدا آن را با شانه ای مخصوص (شوُن سر یا شونک چو) حلاجی می‌کنند، سپس آنرا با چَل نخ ریسی یا کاتلُم (دوک نخ ریسی) با تاباندن مداوم به صورت نخ تبدیل می‌کنند.

نخ بدست آمده اگر با کاتلُم ریسیده شود کمی ضخیم بوده و برای بافت گِوال (جوال)خورجین (خارجین) توبره (توره) طناب (رَسِن) مورد استفاده قرار می‌گیرد.
اگر با چَل ریسیده شود نخی نازک‌تر بدست می‌آید که برای بافتن جوراب، دستکش، چوقا، ساق پیچ، پاتو یا پاتاوه و....استفاده می‌شود.

📝نجما نجّار

#هاوست
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#چل
#کاتلوم
#شون‌سر

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
پیرون گفته
◽️اَفتوبه لَگِن هَف دس، شوُمُ نِهار هِچ چی

🔸معنی: آفتابه و لگن هفت دست، اما از ناهار و شام خبری نیست.

🔸کاربرد: زمانی که تدارکات زیاد انجام می‌گیرد اما بهره و نتیجه‌ای به همراه ندارد. (توجه افراد به ظاهرسازی)


◽️ریشه‌ی داستانی این ضر‌ب‌المثل:
در گذشته که صاحبخانه مهمان عزیزی داشت، معمولا قبل از صرف غذا خدمتکار یا اهالی کوچکتر خانه آفتابه را پر از آب کرده و لگن را به همراه حوله نزد مهمان می‌آوردند و روی دستان مهمان آب ریخته که دست بشوید و با حوله خشک کند، سپس مشغول خوردن غذا شود.

این رسم نوعی مهمان‌نوازی در نزد مردم مازندران بود که مهمان را گرامی می‌داشتند اما زمانی که فقط دست شستن بود و پذیرایی جانانه در کار نبود، میگفتند: "اَفتوبه لگن هف دس، شوم و نهار هِچ چی" و هنوز هم این مثال در گفتگوهای روزمره مردم کاربرد دارد. این مثال در زبان پارسی هم کاربرد دارد.

📸 و 📝 نجما نجّار
📌شهر دیباج (چهارده) دامغان

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هاوست
#هزارجریب
#پیرون_گفته
#نجما_نجار
#فرهنگ_عامه.
آغاز کوچ دامداران هزارجریب به
مناطق بالا دست


◽️کوچ گری یا یِلاق یِشلاق(ییلاق وقشلاق) رسم کهن و دیرینه‌ای است که همه ساله در اوایل اردبیهشت آغاز و در آستانه‌ی فصل پاییز به پایان می رسد.
روستاییان دامدار در این ایام به همراه دامهایشان از شهر یا مناطق جلگه ای به روستای زادگاه خود یا مناطق مرتفع نقل مکان کرده و در آنجا به تامین معاش زندگی خود می‌پردازند.

◽️این نوع سفر از دیرباز تا به امروز همچنان در بین روستاییان منطقه‌ی هزارجریب رواج داشته و طبق سنت دیرینه به ییلاقات کوچ می‌کنند تا در خنکای هوای پاک روستا ایام تابستان را سپری کنند و دامها هم در مراتع و دشت ها چرا کنند و با فرارسیدن فصل پاییز به مناطق جلگه‌ای کوچ کنند.

📝نجما نجار
📸جواد فدایی نیا


خِشِی مِه کُوچِ بارا دِل مِه هِمرا
بِهارِ بُو مِه اَرمُون گِل مِه هِمرا
دِکارِم دِلخِشِی رِه مَل دَوِندِه
نِمارِ کُهنِه دارِ پِل مِه هِمرا

  ✍️ کوکی


🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#هاوست
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#کوچ
#ییلاق
#قشلاق
مِرقی

◽️مِرقی نام محلی گونه‌ای از قارچ‌های خوراکی است که در مناطق کوهستانی مازندران‌ به صورت خودرو رشد می‌کند.

◽️این نوع قارچ پس از اولین رگبار بهاری و با ایجاد رعد و برق و شوک طبیعت، در زمین هایی که به طور طبیعی هاگ قارچ وجود دارد سر از خاک بیرون می‌آورد و اغلب در زمین‌های شیب دار و کاله (بایر) و زیر درختان کهنسال رشد می‌کند.

پیدا کردن این قارچ‌های خوشمزه، بسیار سخت است و اهالی بومی منطقه که شناخت کافی به قارچ‌های سمی و غیرسمی(خوراکی) دارند، برای چیدن آن به دشت می‌روند و آن‌را به آرامی با دست می‌چینند. این نوع قارچ پس از رویش باید طی سه تا چهار روز چیده شود، چون تابش آفتاب باعث خشک شدن آن می‌شود.

◽️روش استفاده:
مرقی پس از چیده شدن با آب سرد شسته می‌شود. بعد آن‌را آب‌پز کرده و آبش دور ریخته می‌شود. سپس با روغن و پیاز تفت داده و ادویه (فلفل‌ و زردچوبه و نمک) اضافه کرده و با نان خورده می‌شود. مرقی اغلب به صورت سرخ شده یا کبابی استفاده می‌شود.

این گیاه خودرو در اکثر مناطق کوهستانی مازندران و هزارجریب می‌روید. نیمه فروردین تا نیمه اردبیهشت ماه، بهترین زمان برای چیدن مرقی است.

📝 نجما نجار
📸 اینترنت

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#مرقی
#قارچ
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
امامزاده عبدالله
📌روستای لَلِرد، دهستان پی‌رجه، هزارجریب شهرستان‌نکا
📆 اردبیهشت ۱۴۰۲
📸فرهاد آشکاران

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
#هزارجریب
#للرد
#بهار
#هاوست
#آشکاران
اصطلاح شال عروسی در فرهنگ مردم هزارجریب

◽️شال عاروسی: هوای آفتابی توام با رگبار باران که به عقیده ی مردم هزارجریب، زمان عروسی شغال ها است.

◽️شال عاروسی-شال عارسی(عروسی شغال) نوعی پدیده‌ی طبیعی زیباست که‌ از درهم آمیختن باران و آفتاب منظره دیدنی به وجود می آید‌ که خیلی اندک و زودگذر است و مردم  هزارجریب مازندران آن را خوش‌ يمن دانسته وبه فال نیک می‌گیرند.

کودکان‌در زمان شال عاروسی زیر باران رفته و به شادی کودکانه پرداخته و آواز سر می دهند.

◽️دیدن این پدیده زیبا در حالی است که آسمان کاملا ابری است و نور خورشید از لابلای ابرها بر زمین می‌تابد و هم زمان مقداری باران نیز می‌بارد.

📝 نجما نجّار

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#هاوست
#شال_عروسی
#فرهنگ_عامه
#پدیده_طبیعی
#نجما_نجار
کلمات و واژگان و اصطلاحات و عبارات مربوط به《 دست ، دَس》 در زبان محلی هزار جریبی یا تَبَری مازندران /بخش اول

🍀دست لاف= اولین دریافت وجه و پول از کسب و درآمد روزانه، اولین مبلغی که کاسب و مغازه دار از مشتری دریافت میکند

🍀دَس خالی= نیازمند ، بی پول، دست خالی

🍀تِه دَس درد نکانه
= دستت درد نکند سالم بماند

🍀دَست دِله= داخل دست

🍀دَسچو ( دَچّو)
= چوبدستی، عصا ، چوب تکیه گاه

🍀دَستی هِدائِن
= مبلغی و چیزی بیشتر از قیمت و هزینه یِ  واقعیِ کالایی پرداخت کردن ،

🍀خاش دَس جِه هِدائه
= چیزی نوک تیز یا خاری و تیغی را بخاطر بی احتیاطی در دستش فرو کرد ، یا چیزی را با دست خویش به دیگری داد و پرداخت کرد (دَس دَس ره اِشنوسِئنه!  اَیّ فِردا چِش نِئِله مِه سر کالا نِئِله)

🍀مِه دَست یا دَس نِمِک نِداشته
!=
کنایه از کسی که جواب ِ لطف و خوبی و محبت دیگری را با بدی میدهد  قدردان ِ زحمت و خوبیِ دیگران نیست 

🍀هَمدستی هِکاردِن
= همکاری کردن ، در انجام کاری ( چه نیک چه بد ) به یکدیگر کمک کردن . (خادِم دُمّه دُمبه وِشُون همدسّی هِکاردنه مِه سَر بِلا بِئُردِنه)

🍀دَس پاک کان
= حوله یِ دست و صورت

🍀خاشِ دَست کار هِدائه = اشتباهی انجام داده ، مشکلی برای خودش درست کرده است.

🍀دَس اَمبُر ، دَس اَموُر = انبر دستی

🍀دَس ایندُو = اَندودَن و مالیدن مخلوط آب و گِل سفید  روی دیوار با دست ( رنگ آمیزی) بِندُوستِن ، گِل اُ بَزُئِن
دس آخِر= سرانجام،  بار آخر، درنهایت، مرحله آخر ، آخرین بار، آخرین نوبت

🍀دَس آمُخت،آمُوز = دست آموز، دست پَروَرده

دَس ساز=ابزاری که با دست ساخته شود.

🍀دس به خِئر هسته=دست به خیر بودن

🍀دس به تیرهسته=شکارچی وتیرانداز ماهر

🍀از دس هِدائِه = از دست داد ، فوت کرد ، ضایع شد ، ضرر کرد
🍀دس دس سوُ= کورمال کورمال دنبال چیزی گشتن
🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#هاوست
#هزارجریب
#زبان_مادری
#دست
#بخش_اول
#بخش_دوم
🍏 میوه‌های بهاری و تابستانی و پاییزی در هزارجریب، شرق استان مازندران  

▫️گل‌دهی درخت انار شیرین
▫️تِرش‌هَلی (آلوچه ترش، گوجه سبز)
▫️کاندِس (کِنس، ازگِل، ازگیل ِ وحشی)
▫️شیرین‌سِه (سیب شیرین)

▫️روستای لائی، زیارتکلا، دهستان‌ زارم‌رود هزارجریب، شهرستان نکا
🗓 ۱۴ خرداد ۱۴۰۲
📸 فرهاد آشکاران

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#میوه
#لایی
#زیارتکلا
#زارم_رود
#هزارجریب
#شرق_مازندران
#مازندران
کلمات و واژگان و اصـطلاحات مربـوط به
«دست، دَس» در زبان محلی هزار جریبی یا تَبَری مازندران
(بخش دوم)


🍀دَست کیسه ( دَس کیسه) : کیسه ی کوچک (شبیهِ خورجینِ کوچک از وسط نصف شده ) از جنس پارچه سفید ململ  گلدوزی شده یا با نخ کاموا بافته شده ، که قرقره های نخ  و دیگر وسایل کوچک و ریز را داخلش قرار می دادند و سوزن خیاطی حاوی نخ را به قسمت ِ دنباله آن می چسباندند . دست کیسه در واقع جعبه ابزار ِبانوان هزارجریبی بود . که از قسمت اضافی و دنباله یِ کیسه با دو تا میخ از  دیوار  آویزان میشد .

🍀دَستی بَویئِن هِکاردِن : ( اُگِر ، علاقه مند ، تَن بو ) حیوان یا پرنده یِ اهلیِ رام شده  ، که  برای تغذیه از طریق دست یک فرد  یا صاحبش  عادت کرده است،  هرجایی صاحبش میرود پشت سرش میرود در کنارش قرار میگیرد به صاحبش علاقه و اُنس پیدا کرده است.  تغذیه حیوانات اهـلی و وحشی  برای نجات و نگهداری ِ  نوزادانی که والدینشان را در طبیعت از دست دادند، که باعث بقای نسل انها میشود.

🍀دَس دَستی : با بی دقّتی ، بی ملاحظگی ، با بی احتیاطی ، بدون تمرکز .
(دَس دَستی خاش مال ره از دست هِدامه)

🍀دَست اُ : مقداری آب گرم از  آبی که برای پختِ برنج در دیگ مهیا و آماده شده ( دِسکِئله البته بدون نمک ) ، که کنار گذاشته میشود تا روی برنج آبکش شده ریخته شود نمک اضافیِ برنج ، خارج شود غذا شور نشود.

🍀دَس دِل واز  = دست و دلباز ، سخاوتمند ، بخشنده
🍀دَستِک = میخ چوبی فرو رفته داخل دیوار برای آویزان کردن اشیاء

🍀دَست اِنداز=نرده چوبی
🍀دَسماره،  دَستماره،  دَستمره = کمک کار خانواده و بزرگتر ها و شاگرد ماهر

🍀دَس دَکِته=بیمار محتاج و نیازمند ، اُفتاده

🍀دَس یا دَست بَییته = عاشق یا معشوقی که بنا دلایلی،  از ازدواج با یکدیگر منصرف شدند ، نامزدی را بهم زدند ، از هم دیگر جداشدند. همراه و همسفر خویش را در مسیری  رها کردن و جا گذاشتن و همراهی نکردن و جلو افتادن و تنها گذاشتن(بی وفایی)

🍀دَس رَج= هدف گیری و نشانه گیریِ چیزی با دست. ( با انداختن و پرتابِ سنگ به کمک دست بدون استفاده از هیچ ابزاری میوه را از روی درخت هدف میگیرد می اندازد  یا گنجشک را روی درخت شکار میکند.

🍀دَس پَت = دَست پُخت ، مهارت آشپزی ِ کدبانو ، دارای تجربه و دستور غذایی ویژه

🍀دَس سر بوردِن=مشتاق بودن برای چیزی

🍀دَست اِش = تنگ دست ، وابسته به دیگری ، بیمار نیازمند و محتاج ، مریضی که برای انجام کار روزمره نیازمند به کمک کسی هست

🍀دَس پِه هاییتِن = شروع به استفاده از وسیله یِ نو ، مصرف و استفاده از ظرف و وسایل و لباسی که به  قبلا خریدیم و جایگزین اجناس و وسایل کهنه و قدیمی کردیم .

🍀دَس نِمِک نِداشّه نِداشته= کنایه از قدر نشناسیِ  افراد ناسپاس که جواب خوبی و لطف را با بدی میدهند

🍀دَس جِه بَر نِنه = یعنی از عهده یِ انجام کاری بر نمی آید ( بی عرضگی )

🍀دَس به دَست هادیم = همکاری کنیم ، مشورت کنیم ( تعاون و کار جمعی تیمی گروهی برای رفع مشکلی)

🍀دَس ره باید مَکِّم ( مُحکَم ) داشتِن = کنایه از قناعت و صرفه جویی ، از مصرف بی رویه و اسراف جلوگیری کردن

🍀دَست دِرِست = نوعی تشکر یعنی کارِت  به درستی پیش برود انجام شود

🍀دَس دِینگُوئِن = دست انداختن ، مسخره کردن

🍀دس چین هِکاردِن = دست چین کردن ِ میوه و چیزی
🍀دس به آب( دَستاب) بُردِن =( بَخشِنِنی) برای رفع مزاج به دستشویی یا توالت یا مُستراح  رفتن

🍀دَس لَوِه = دیگ و قابلمه ای که بیشتر از دیگر دیگ ها ،کدبانو و مادر هزارجریبی  از آن  استفاده میکند . دیگی که مدام دم دست باشد و بیشتر کاربرد دارد.

🍀وَردَست = بشقاب کوچک میوه خوری ، شاگرد و کمک کار ِ استاد

🍀زیردَستی = بشقاب پیش دستی،
بشقاب کوچک برنجی، استکان و نعلبکی داخلش قرار می گرف.

🍀دَس بِراس دَس بِراست بَویئِن ،دست بِلِند هِکاردِن ،= حالتِ بالا آوردن ِ دو دست جهت آماده درگیری
🍀دست دله می نداشتن=بی پول بودن
🍀دستی بخواه بویئن=طلبکار بودن در عوض خوبی
🍀دست میست ادم=خسیس بودن
🍀دست به سرهاکاردِن=دست به سر کردن، از سر خود وا کردن
🍀دست به سیاه و سفید نَزِنده=کاری انجام نمی دهد، تنبل بودن
🍀دست به دامِن بویئن=التماس وخواهش کردن

🍀دست کج=دزد، کسی که دستش کج است و چیزی را از روی مرض برمیدارد.

🍀خاش دست=خوش دست، ابزاری که برای کار مفید باشه مثلا چاقو، دهره، داس،تفنگ 

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#هاوست
#هزارجریب
#زبان_مادری
#دست
#بخش_اول
#بخش_دوم
🌻با آغار تابستان، فصل گل‌دهی آفتابگردان در بسیاری از جاهای مازندران نیز شروع می‌شود.

لازم به یادآوری هست آفتابگردانی که در تصویر مشاهده می‌کنید بذرش متعلق به محصول سال قبل بوده که در زیر خاک باقی مانده بود و امسال به صورت دِیم با آب باران رشد کرد و آغاز به گل دهی کرد.

◽️ روستای زَرِندین سُفلی (پایین زَرِندین) از دهستان پِی‌رجه، بخش مرکزی شهرستان نکا
📷 فرهاد آشکاران

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران @Haavest

#آفتابگردان
#کشاورزی
#زرندین
#هزارجریب
#نکا
#فرهاد_آشکاران

در رابطه با کشت آفتابگردان به مطلب پست بعدی توجه کنید.👇
هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
🌻با آغار تابستان، فصل گل‌دهی آفتابگردان در بسیاری از جاهای مازندران نیز شروع می‌شود. لازم به یادآوری هست آفتابگردانی که در تصویر مشاهده می‌کنید بذرش متعلق به محصول سال قبل بوده که در زیر خاک باقی مانده بود و امسال به صورت دِیم با آب باران رشد کرد و آغاز…
🌻 کاشت، داشت و برداشت آفتابگردان

آفتابگردان (سِمِشکه) محصولی است که علاوه بر دشت، در زمین های زراعی  سردسیر منطقه هزارجریب استان مازندران کشت می‌شود و به خوبی محصول می‌دهد.

ابتدا در اواخر تابستان و اوایل پاییز یا یک ماه قبل از کِشت بذر در اوایل بهار، روی زمین کشاورزی، کود حیوانی پخش می‌کنند و زمین را شخم می‌زنند تا بقایای محصول سال قبل زیر خاک برود. ذرات خاک سطحی باید نرم و متراکم باشد.

برای کاشتنِ بذر آفتابگردان، بذر را ۱۴ ساعت داخل آب می‌خیسانند. سپس در سایه خشک کرده و قارچ کش می‌زنند و بعد به روش ردیفی یا دست‌پاش می‌کارند. آفتابگردان در بهار زمانی که خطر سرمازدگی وجود ندارد و خاک گرم است، کِشت می‌شود.

با توجه به ارقام مختلف بذر و پا کوتاه و پا بلند بودنِ آن، باید فاصله و فضایی بین ردیف و فاصله آب بین ِبوته‌ها در نظر گرفت. بهتر هست از بذری استفاده شود که تولید شاخه‌های جانبی نکند و فقط یک طبق یا گل تولید کند.

از آنجایی که این گیاه تمایل زیادی به نور آفتاب دارد با حرکت آفتاب، سر گیاه می‌چرخد پ کشاورزان نحوه کاشت را شمالی _ جنوبی در نظر می‌گیرند تا موقع برداشت راحت باشد.

هنگامی که رطوبت در ارقام دانه‌های پا بلند، ۸ یا ۹ درصد هست و پشت طبق زرد و قهوه‌ای شد، یعنی دانه رسیده است و زمان برداشت محصول می‌باشد. برداشت زود هنگام باعث کاهش عملکرد و تاخیر در برداشت نیز باعث ریختن دانه‌های آفتابگردان از طبق و افزایش خسارت توسط گنجشک می‌شود.

برای برداشت ارقام پا کوتاه و پُر طبق، از کمباین و حتی از دست هم برای جدا کردن تخمه‌ها استفاده می‌کنند.

از کاشت تا برداشت آفتابگردان حدوداً ۱۲۰ روز طول می‌کشد. گل ­‌های آفتابگردان هنگامی‌که پشت گل­‌ها شروع به زرد شدن می‌کنند و سر گل فرو می‌اُفتد، آمادۀ برداشت هستند.

زمان برداشت آن از اوایل شهریور ماه شروع می‌شود و تا مهر ماه ادامه دارد.

از دانه های آفتابگردان برای استخراج روغن استفاده می‌شود.

محصول جانبیِ آن کُنجاله آفتابگردان هست که به عنوان پروتئین و خوراک دام اهلی و طیور استفاده میشود.

دانه های آفتابگردان را با مقداری محلول آب و نمک و نشاسته و آبلیمو تفت می‌دهند تا بو داده شود و تخمه بدست می‌آید و بعنوان تنقلات (سِمِشکه) در جشن یلدا و عید نوروز و شب‌نشینی استفاده می‌کنند.

🗓 آخر خرداد ماه
فرهاد آشکاران

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران @Haavest

#آفتابگردان
#کشاورزی
#زرندین
#هزارجریب
#نکا
#فرهاد_آشکاران
آئین عرفه و عید قربان در هزارجریب

در این مجال کوتاه، از رسوم عید قربان در منطقه هزار‌جریب که هنوز هم اجرا می‌شود به چند مورد اشاره می‌شود: 

شخصی که مالدار هست به تنهایی گوسفندی قربانی می‌کند، اگر مالدار نباشد با چند نفر دیگر گوسفـندی خریده و به صورت شراکتی قربانی می‌کنند. از این رو هر خانواده‌ای کـه شریک در قربانی باشد مقداری نمک سنگی می‌برد تا گوسفند پیش از ذبح شدن، زبان بزند. گاهی هم حبه قند به گوسفند می‌دهند که بخورد. بر سر گوسفند حنا می‌بندند و به چشمان گوسفند سرمه می‌کشند. زیرا باور دارند وقتی حضـرت ابراهیم (ع) قبل از ایـنکه اسماعیل را مهیای قربانی کند به او نبات داد و دور چشمانش را سرمه کشید و دیگر اینکه هدیه‌ای زیبا به پیشگاه معبود آورده باشند.

ابتدا در گوشه‌ای از حیاط، چاله‌ای می‌کنند و سپس دعا می‌خوانند و گوسفند را رو به قبله، قربانی می‌کنند و معمولا صبح زود ایـن کار را انجام می‌دهند. خون قـربانی باید درون چاله بریزد و سپس روی آن را با خاک می‌پوشانند تا توسط انسان و حیوانات دیگر لگدمال نشود.

استخوان‌های گوسفند قربانی را پشت بام خانه انداخته یا جایی دفن می‌کنند و بر این باورند که نباید سگ و گربه یا حیوان دیگری آنرا بخورد یا بو کند.

پس از پوست کندن حیوان، سهم بیشتر این گوشت را به همسایگان به ویژه کسانی که استطاعت مالی ندارند و قربانی نکرده باشند، می‌دهند.

همچنین باور دارند که با مالیدن خون قربانی به دست، بعضی از بیماری‌های پوستی برطرف می‌شود. گاهی هم خون قربانی را به نذر یا تبرک بر پیشانی کودکان می‌مالند.

پوشیدن لباس نو و تمیز کردن منزل (بِندوستن، گِل اِندود کردن دیوارها) هم در این روز انجام می‌شود. سرزدن به اقوام دور و نزدیک و خانواده‌هایی که عزیزی از دست داده باشد و زیارت اهـلِ قبور، به صـورت دسته‌جمعی یا انفرادی هم از دیگر رسوم روز عید قربان است.

در گذشـته‌های نه چندان دور، به یُمن ایـن عید، گـوش دخـتران کوچک را در روز عرفه با سوزن سوراخ می‌کردند و گـوشواره می‌انداختند.

نجما نجّار

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#آئین_مازندرانی
#عید_قربان
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار_هزارجریبی
نام های گوسفند وبز در هزارجریب بر اساس سن وجنس/بخش اول

بِزکَل: بز نرِ بزرگ چند ساله با اندام وجـثه ی بـزرگتر وشـاخ های بـلندتر به عـنوان بز پیش آهنگ وراهنمای گله

بِزکَل کوله: بزغاله ی نرِ زیر یکسال

باکو: گوسفند ماده ای که قادر به تولید مثل نباشد

بِلیک: رَمه، گله ی گوسفند

پاژَن_کوتِن: بز نری که قادر به تولید مثل نباشد

پیر مِش: گوسفندِ پیر

پیت: بُزِ نَری که شاخ ندارد

تُخمی نَر: گوسفند نری که برای جفت گیری و ازدیاد نسل در گله نگهداری می شود.(بقیه ی گوسفندان نر فروخته می شوند)

تِقالی: گوسفندِ نر یکساله. گوسفند ماده ای که بزرگتر از بره اسـت و هـنوز به مرحله ی زایش نرسیده. تِقالی =بره ی هر دو جنس نر تقالی و ماده تقالی، شش ماهه تا یکساله را میگویند که کمتر شیر میخورد و درمرحله جدا شدن از مادر هسـت وهـنوز به دوره ی زایـش وتـولـید مـثل نرسیده است، معروف به پَییرکا وبهارکا، پاییز به دنیا می آیند و بهار به فروش می رسند وبرعکس. وهمچنین مناسب برای ذبح عید قربان و فروش به «گوشتی خرین،چوبدار»


چَبِش: بز ماده زیر یکسال

خالِک وَره: بره ی تازه زاییده شده

دَق: گوسفندِ نری که شاخ ندارد

دِلاق: نوعی از نژاد گوسفند، ترکیب نژاد اَفشـار و زِل

دِمبِلی: گوسفندی که دم آن بریده شده باشد.

دِمبِل: گوسفندِ دُنبه دار دارای دُم پر حجم چربی و پیه

دولی(دولی وَره): بره ای که در فصل زمستان به دنیا بیاید.

دِگالی(دِگالی وَره): بره ی دوقلو

دِ وَری: گوسفندی که در طی یکسال و در دو فصل بهار وپاییز بره به دنیا بیاورد به آن برّه ها دِ وری می گویند(دِ وری وازا)

زِل: نـژاد گوســفندان اصـیل و بـومی مـنطقه هزارجریب با دم لاغر وبدون چربی می باشد.

شیشک(کاوی):گوسفندی که در آستانه ی نخستین زایش و تولید مثل است، جنس نرِ آنرا«نر شیئِک» مـی گـویند،«ماده شیئِک» را برای افزایـش زاد و ولد و تولید مِثل نگه می دارند.

کَل دار: گوسفند ماده ای که شاخ دارد

کَچیز، کَچِز: گوسفندِ نر که ظاهری متفاوت با دیگر نرهای گله دارد و قادر به تولید مثل نمی باشد.
کچیز به ندرت در گله ای وجود دارد، طبق گفته ی دامداران از هر۲٠٠٠راس گوسفند یک عدد آن کچیز می شود وصاحب گله وجودش را خوش یُمن می داند.
همچنین طبق باور اهالی منطقه هزارجریب وجودِ گوسفندِ ماده ی شاخ دار(کل دار) و گوسـفندِ نر با چهار عدد شـاخ در گله خوش یـمن بوده و باعث برکت وفراوانی مال خواهد شد.

گوسفِن،گوسپِن: در اصطلاح به همه ی گوسفندها گفته می شود.

مار بِز: بز مادر

مُغانی یا مـاغانی: یـکی از باکیفـیت ترین نـژاد گوسفند که شیر، گوشت وپشم مرغوب دارد.

نَیرِم: رفتارِ گوسفندی مادری که برّه اش را نمی پذیرد وقبول نمیکند(نّیرِم هاکارده)
به بره ی این گوسفند«دَل وَره»یا «نِر» میگویند که از گوسفندان دیگر شیر میخورد.

وازا: بره ای که در فصل بهار به دنیا بیاید

وَره: بره

وَره مار: گوسفند مادر صاحب بره


📝 نجما نجّار هزارجریبی


🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest


#مازندران
#هزارجریب
#فرهنگ_چوپانی
#گوسفند
#بز
#هاوست
#بخش۱
#نجما_نجار_هزارجریبی
نام گوسفندان بر اساس رنگ پشم وشکل گوش ( صفات و مشخصات و ویژگی های ظاهری) در هزارجریب

▫️بخش دوم


اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)

بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.

بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.

بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.

بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.

جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.

چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.

دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.

سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.

سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.

شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.

شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید

شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.

قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.

غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.

کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار

کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم  میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.


📝 نجما نجّار


🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
کلمات، واژگان واصطلاحات مربوط به «دست،دس» در زبان مردم هزارجریب مازندران /بخش سوم


دَس بَهیره= به دست بگیرد

دس بَهیره= دست بکشد_رها کند

دست دینگوئن=به دست بیاویزد

دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند

دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد

دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران

دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن

دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند

دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب

دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک

دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند

دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.

دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور

دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی

دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید

دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی

دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران

دست چال=چاله وحفره کوچک

دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده


نجما نجار



🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
جِن‌دره هزارجریب

جن‌دره در روستای وَنِشد یا ونوشه در بخش هزارجریب شهرستان بهشهر واقع شده است. جن‌دره‌ها در نقاط مختلف کشور وجود دارند.

یکی از نقاط بسیار دیدنی و بکر و جذاب هزارجریب، جن‌دره است که در فاصله یک کیلومتری روستا قرار دارد. دره‌ای مخوف که داستان‌های زیادی درباره آن گفته می‌شود.

برخی از مردم محلی معتقدند علت نامگذاری «جن‌دره» حفره‌هایی است که در این بخش از کوه وجود دارد و مردم قدیم گنج‌های خود را در آن پنهان می‌کردند که به عقل جن هم نمی‌رسید.

برخی دیگر علت این نامگذاری را خروشان بودن سیلاب‌های فصلی که در این دره صداهای ترس‌آلودی پدید می‌آورد، می‌دانند.

دلیل دیگر نامگذاری، پژواک و بازتاب صدا و تبدیل آن به صداهای گنگ و هراسناک در این دره است و چون مردم در روزگار قدیم، علت پژواک و بازتاب صدا را پیدا نمی‌دانستند گمان می‌کردند که جن‌ها صدایشان را تکرار می‌کنند.

حرکت انسان به تنهایی در جن‌دره، سـکوت سنگین و وهم‌آلود دره، بازتاب صدای آب و پرندگان و جانوران دیگر، چنین داستان‌هایی را به وجود آورده است.

آب رودخانه جن‌دره از سمت روستاهای کوا و کوادره سرازیر می‌شود و دارای آبشارهای بسیار زیبا می‌باشد. این رودخانه در نهایت با رود شمشیربُر و رود اِلارز ادغام شده و به سمت شهر نکا در ۲۰ کیلومتری غرب بهشهر می‌رود.

نجما نجار
▫️روستای لِند، هزارجریب بهشهر
📸ابوالفضل وکیلی/روستاگردومستندساز
▫️روستای کوادره، هزارجریب بهشهر

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

⚠️ استفاده از این پست فقط با درج نام و نشانی (لینک) کانال هاوست مجاز می‌باشد.

#جن_دره
#مازندران
#هزارجریب
#ونشد
#نجما_نجار
#ابوالفضل_وکیلی
#هاوست
روش تهیه کشک در کوهستان‌های مازندران

کشک، یکی از مواد آشپزی در بین مردم مازندران به ویژه نواحی کوهستانی هست که از دوغ گوسفند و گاو تهیه و در طول سال خصوصا فصل سرد استفاده می‌شود.

تِلِم زنی: فرایندی که طی آن ماست ترش به دوغ و کره فرآوری می‌شود.

تلم از تنه درخت بلوط و نمدار درست می‌شود، دامدار یا نجار وسط تنه را خالی کرده و پس از درزگیری و آب‌بندی، ماست را به همراه مقداری آب داخل تلم ریخته و با ابزارچوبی (تلم دسته یا پَردسته) و به آرامی ماست را هم زده، تا جایی که کره از آن جدا شود. مایعی که بعد از کره در تلم می‌ماند، دوغ است.

دامداران دوغ را پس از پختن، داخل کیسه‌ مخصوص از جنس مِتقال ریخته و روی دونفار یا دونپار (سازه چوبی) گذاشته و روی کیسه نیز قطعه‌ای تخته سنگ می‌گذارند تا آب اضافی دوغ (دُو زرد اُ ) خارج شده و به کشک (سِزمه) تبدیل شود.

سزمه که بدون آب و کاملا غلیظ است با مقداری نمک ترکیب شده و پس از آماده‌سازی به صورت چانه‌های کوچک روی تخته در معرض نور آفتاب قرار می‌گیذد تا کاملا خشک شود. کشک خشک شده را درون کیسه یا پارچه قرار می‌دهند تا رطوبت نگیرد و ماندگاری بیشتری داشته باشد.

اگر بخواهند از دوغ تلم، آش درست کنند آنرا نمی‌پزند، بلکه داخل کیسه ریخته تا آبش خارج شده و سفت شود (دوغ ِ چکیده)، سپس استفاده می‌کنند.

نجما نجار
▫️عکس تلم: حمیدرضا حامی/ عکاس ساروی
▫️عکس کشک: ابوالفضل وکیلی/ روستاگرد و مستندساز


🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest


#مازندران
#هزارجریب
#کشک
#هاوست
#نجما_نجار
#حمید_رضا_حامی
#ابوالفضل_وکیلی
🔸اینَم از(ونوشه) بَنوشِه سال ۱۴۰۲😍
🔸در #هزارجریب_شهرستان_نکا😍
🔸به وقتهِ بَنوشِه چینیِ و موقِعهِ بَنوشِه چینیِ در فصل زِمِستُون زیبا در #روستای_لایی_زیارتکلا😍

🔸از دهستان زارم رود
🔸از توابع بخش هزارجریب شهرستان نکا

🗓️بعدازظهر جمعه ۲۰ اونِ ما ۱۵۳۵ تبری
🗓️۱۴۰۲/۱۲/۱۸ خورشیدی
🗓️#اسفند_ماه (#فصل_زیبای_زمستان)

📸 فرهاد آشکاران

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
آغوز شیش چِمبِلی
شش گردوی به هم متصل
🔶در روستای لایی زیارتکلا (زیارتِکلا)
🔶منطقه زارم رود
هزارجریب شهرستان نکا

🗓️سه شنبه ۱۴۰۳/۳/۲۳ خورشیدی

📸 فرهاد آشکاران

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest

#بهار_ماه
#خرداد_ماه
#شیش_چمبلی
#آغوز
#روستای_لایی_زیارتکلا
#هزارجریب_شهرستان_نکا
تمِشک سال ۱۴۰۳😍

🔶بِهارِ تمِشک خَله خاهُون دارِنه
🔶جانِ خِدایِ
سِفره هَمیشِگ وائه
🔶کاندِس، وَلِگ، تِرش هَلی، قارچ و گیاهان دارویی
🔶که
هزارجریب دله وِفورِ نعمِت هَسته

🔶تمِشک بهاری در
🌳جنگل های منطقه پِی رجه
📌
هزارجریب شهرستان نکا

🗓️یکشنبه ۱۴۰۲/۳/۲۷ خورشیدی
🗓️(خرداد ماه) (فصل بهار)

📸 فرهاد آشکاران

#بهار_ماه
#خرداد_ماه
#تمشک
#جنگل_های_منطقه_پی_رجه
#هزارجریب_شهرستان_نکا

🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest