هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
1.49K subscribers
10.7K photos
2.9K videos
85 files
1.12K links
🔅ما برای #هاوست (یاری دادن) فرهنگ و هنر مازندران دور هم هستیم

#فرهنگ
#هنر
#شعر
#موسیقی
#تاریخ
#کتاب
#زبان
#آداب و #رسوم
#میراث
#گردشگری
و همچنین #اخبارِ #همایشها #جشن و #نمایش
و معرفی #اساتید تبری

ارسال مطلب:
@z_kardgar
@dr_ali_ramzani_paji
Download Telegram
کلمات، واژگان واصطلاحات مربوط به «دست،دس» در زبان مردم هزارجریب مازندران /بخش سوم


دَس بَهیره= به دست بگیرد

دس بَهیره= دست بکشد_رها کند

دست دینگوئن=به دست بیاویزد

دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند

دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد

دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران

دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن

دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند

دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب

دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک

دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند

دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.

دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور

دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی

دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید

دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی

دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران

دست چال=چاله وحفره کوچک

دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده


نجما نجار



🆔 هاوست، کانال فرهنگ‌ و‌ هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم