✅کلمات، واژگان واصطلاحات مربوط به «دست،دس» در زبان مردم هزارجریب مازندران /بخش سوم
دَس بَهیره= به دست بگیرد
دس بَهیره= دست بکشد_رها کند
دست دینگوئن=به دست بیاویزد
دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند
دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد
دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران
دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن
دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند
دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب
دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک
دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند
دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.
دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور
دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی
دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید
دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی
دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران
دست چال=چاله وحفره کوچک
دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده
✍نجما نجار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
دَس بَهیره= به دست بگیرد
دس بَهیره= دست بکشد_رها کند
دست دینگوئن=به دست بیاویزد
دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند
دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد
دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران
دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن
دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند
دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب
دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک
دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند
دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.
دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور
دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی
دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید
دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی
دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران
دست چال=چاله وحفره کوچک
دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده
✍نجما نجار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم