✅کلمات و واژگان و اصطلاحات و عبارات مربوط به《 دست ، دَس》 در زبان محلی هزار جریبی یا تَبَری مازندران /بخش اول
🍀دست لاف= اولین دریافت وجه و پول از کسب و درآمد روزانه، اولین مبلغی که کاسب و مغازه دار از مشتری دریافت میکند
🍀دَس خالی= نیازمند ، بی پول، دست خالی
🍀تِه دَس درد نکانه = دستت درد نکند سالم بماند
🍀دَست دِله= داخل دست
🍀دَسچو ( دَچّو) = چوبدستی، عصا ، چوب تکیه گاه
🍀دَستی هِدائِن = مبلغی و چیزی بیشتر از قیمت و هزینه یِ واقعیِ کالایی پرداخت کردن ،
🍀خاش دَس جِه هِدائه = چیزی نوک تیز یا خاری و تیغی را بخاطر بی احتیاطی در دستش فرو کرد ، یا چیزی را با دست خویش به دیگری داد و پرداخت کرد (دَس دَس ره اِشنوسِئنه! اَیّ فِردا چِش نِئِله مِه سر کالا نِئِله)
🍀مِه دَست یا دَس نِمِک نِداشته !=
کنایه از کسی که جواب ِ لطف و خوبی و محبت دیگری را با بدی میدهد قدردان ِ زحمت و خوبیِ دیگران نیست
🍀هَمدستی هِکاردِن = همکاری کردن ، در انجام کاری ( چه نیک چه بد ) به یکدیگر کمک کردن . (خادِم دُمّه دُمبه وِشُون همدسّی هِکاردنه مِه سَر بِلا بِئُردِنه)
🍀دَس پاک کان = حوله یِ دست و صورت
🍀خاشِ دَست کار هِدائه = اشتباهی انجام داده ، مشکلی برای خودش درست کرده است.
🍀دَس اَمبُر ، دَس اَموُر = انبر دستی
🍀دَس ایندُو = اَندودَن و مالیدن مخلوط آب و گِل سفید روی دیوار با دست ( رنگ آمیزی) بِندُوستِن ، گِل اُ بَزُئِن
☘دس آخِر= سرانجام، بار آخر، درنهایت، مرحله آخر ، آخرین بار، آخرین نوبت
🍀دَس آمُخت،آمُوز = دست آموز، دست پَروَرده
دَس ساز=ابزاری که با دست ساخته شود.
🍀دس به خِئر هسته=دست به خیر بودن
🍀دس به تیرهسته=شکارچی وتیرانداز ماهر
🍀از دس هِدائِه = از دست داد ، فوت کرد ، ضایع شد ، ضرر کرد
🍀دس دس سوُ= کورمال کورمال دنبال چیزی گشتن
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#هاوست
#هزارجریب
#زبان_مادری
#دست
#بخش_اول
#بخش_دوم
🍀دست لاف= اولین دریافت وجه و پول از کسب و درآمد روزانه، اولین مبلغی که کاسب و مغازه دار از مشتری دریافت میکند
🍀دَس خالی= نیازمند ، بی پول، دست خالی
🍀تِه دَس درد نکانه = دستت درد نکند سالم بماند
🍀دَست دِله= داخل دست
🍀دَسچو ( دَچّو) = چوبدستی، عصا ، چوب تکیه گاه
🍀دَستی هِدائِن = مبلغی و چیزی بیشتر از قیمت و هزینه یِ واقعیِ کالایی پرداخت کردن ،
🍀خاش دَس جِه هِدائه = چیزی نوک تیز یا خاری و تیغی را بخاطر بی احتیاطی در دستش فرو کرد ، یا چیزی را با دست خویش به دیگری داد و پرداخت کرد (دَس دَس ره اِشنوسِئنه! اَیّ فِردا چِش نِئِله مِه سر کالا نِئِله)
🍀مِه دَست یا دَس نِمِک نِداشته !=
کنایه از کسی که جواب ِ لطف و خوبی و محبت دیگری را با بدی میدهد قدردان ِ زحمت و خوبیِ دیگران نیست
🍀هَمدستی هِکاردِن = همکاری کردن ، در انجام کاری ( چه نیک چه بد ) به یکدیگر کمک کردن . (خادِم دُمّه دُمبه وِشُون همدسّی هِکاردنه مِه سَر بِلا بِئُردِنه)
🍀دَس پاک کان = حوله یِ دست و صورت
🍀خاشِ دَست کار هِدائه = اشتباهی انجام داده ، مشکلی برای خودش درست کرده است.
🍀دَس اَمبُر ، دَس اَموُر = انبر دستی
🍀دَس ایندُو = اَندودَن و مالیدن مخلوط آب و گِل سفید روی دیوار با دست ( رنگ آمیزی) بِندُوستِن ، گِل اُ بَزُئِن
☘دس آخِر= سرانجام، بار آخر، درنهایت، مرحله آخر ، آخرین بار، آخرین نوبت
🍀دَس آمُخت،آمُوز = دست آموز، دست پَروَرده
دَس ساز=ابزاری که با دست ساخته شود.
🍀دس به خِئر هسته=دست به خیر بودن
🍀دس به تیرهسته=شکارچی وتیرانداز ماهر
🍀از دس هِدائِه = از دست داد ، فوت کرد ، ضایع شد ، ضرر کرد
🍀دس دس سوُ= کورمال کورمال دنبال چیزی گشتن
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#هاوست
#هزارجریب
#زبان_مادری
#دست
#بخش_اول
#بخش_دوم
کلمات و واژگان و اصـطلاحات مربـوط به
«دست، دَس» در زبان محلی هزار جریبی یا تَبَری مازندران(بخش دوم)
🍀دَست کیسه ( دَس کیسه) : کیسه ی کوچک (شبیهِ خورجینِ کوچک از وسط نصف شده ) از جنس پارچه سفید ململ گلدوزی شده یا با نخ کاموا بافته شده ، که قرقره های نخ و دیگر وسایل کوچک و ریز را داخلش قرار می دادند و سوزن خیاطی حاوی نخ را به قسمت ِ دنباله آن می چسباندند . دست کیسه در واقع جعبه ابزار ِبانوان هزارجریبی بود . که از قسمت اضافی و دنباله یِ کیسه با دو تا میخ از دیوار آویزان میشد .
🍀دَستی بَویئِن هِکاردِن : ( اُگِر ، علاقه مند ، تَن بو ) حیوان یا پرنده یِ اهلیِ رام شده ، که برای تغذیه از طریق دست یک فرد یا صاحبش عادت کرده است، هرجایی صاحبش میرود پشت سرش میرود در کنارش قرار میگیرد به صاحبش علاقه و اُنس پیدا کرده است. تغذیه حیوانات اهـلی و وحشی برای نجات و نگهداری ِ نوزادانی که والدینشان را در طبیعت از دست دادند، که باعث بقای نسل انها میشود.
🍀دَس دَستی : با بی دقّتی ، بی ملاحظگی ، با بی احتیاطی ، بدون تمرکز .
(دَس دَستی خاش مال ره از دست هِدامه)
🍀دَست اُ : مقداری آب گرم از آبی که برای پختِ برنج در دیگ مهیا و آماده شده ( دِسکِئله البته بدون نمک ) ، که کنار گذاشته میشود تا روی برنج آبکش شده ریخته شود نمک اضافیِ برنج ، خارج شود غذا شور نشود.
🍀دَس دِل واز = دست و دلباز ، سخاوتمند ، بخشنده
🍀دَستِک = میخ چوبی فرو رفته داخل دیوار برای آویزان کردن اشیاء
🍀دَست اِنداز=نرده چوبی
🍀دَسماره، دَستماره، دَستمره = کمک کار خانواده و بزرگتر ها و شاگرد ماهر
🍀دَس دَکِته=بیمار محتاج و نیازمند ، اُفتاده
🍀دَس یا دَست بَییته = عاشق یا معشوقی که بنا دلایلی، از ازدواج با یکدیگر منصرف شدند ، نامزدی را بهم زدند ، از هم دیگر جداشدند. همراه و همسفر خویش را در مسیری رها کردن و جا گذاشتن و همراهی نکردن و جلو افتادن و تنها گذاشتن(بی وفایی)
🍀دَس رَج= هدف گیری و نشانه گیریِ چیزی با دست. ( با انداختن و پرتابِ سنگ به کمک دست بدون استفاده از هیچ ابزاری میوه را از روی درخت هدف میگیرد می اندازد یا گنجشک را روی درخت شکار میکند.
🍀دَس پَت = دَست پُخت ، مهارت آشپزی ِ کدبانو ، دارای تجربه و دستور غذایی ویژه
🍀دَس سر بوردِن=مشتاق بودن برای چیزی
🍀دَست اِش = تنگ دست ، وابسته به دیگری ، بیمار نیازمند و محتاج ، مریضی که برای انجام کار روزمره نیازمند به کمک کسی هست
🍀دَس پِه هاییتِن = شروع به استفاده از وسیله یِ نو ، مصرف و استفاده از ظرف و وسایل و لباسی که به قبلا خریدیم و جایگزین اجناس و وسایل کهنه و قدیمی کردیم .
🍀دَس نِمِک نِداشّه نِداشته= کنایه از قدر نشناسیِ افراد ناسپاس که جواب خوبی و لطف را با بدی میدهند
🍀دَس جِه بَر نِنه = یعنی از عهده یِ انجام کاری بر نمی آید ( بی عرضگی )
🍀دَس به دَست هادیم = همکاری کنیم ، مشورت کنیم ( تعاون و کار جمعی تیمی گروهی برای رفع مشکلی)
🍀دَس ره باید مَکِّم ( مُحکَم ) داشتِن = کنایه از قناعت و صرفه جویی ، از مصرف بی رویه و اسراف جلوگیری کردن
🍀دَست دِرِست = نوعی تشکر یعنی کارِت به درستی پیش برود انجام شود
🍀دَس دِینگُوئِن = دست انداختن ، مسخره کردن
🍀دس چین هِکاردِن = دست چین کردن ِ میوه و چیزی
🍀دس به آب( دَستاب) بُردِن =( بَخشِنِنی) برای رفع مزاج به دستشویی یا توالت یا مُستراح رفتن
🍀دَس لَوِه = دیگ و قابلمه ای که بیشتر از دیگر دیگ ها ،کدبانو و مادر هزارجریبی از آن استفاده میکند . دیگی که مدام دم دست باشد و بیشتر کاربرد دارد.
🍀وَردَست = بشقاب کوچک میوه خوری ، شاگرد و کمک کار ِ استاد
🍀زیردَستی = بشقاب پیش دستی،
بشقاب کوچک برنجی، استکان و نعلبکی داخلش قرار می گرف.
🍀دَس بِراس دَس بِراست بَویئِن ،دست بِلِند هِکاردِن ،= حالتِ بالا آوردن ِ دو دست جهت آماده درگیری
🍀دست دله می نداشتن=بی پول بودن
🍀دستی بخواه بویئن=طلبکار بودن در عوض خوبی
🍀دست میست ادم=خسیس بودن
🍀دست به سرهاکاردِن=دست به سر کردن، از سر خود وا کردن
🍀دست به سیاه و سفید نَزِنده=کاری انجام نمی دهد، تنبل بودن
🍀دست به دامِن بویئن=التماس وخواهش کردن
🍀دست کج=دزد، کسی که دستش کج است و چیزی را از روی مرض برمیدارد.
🍀خاش دست=خوش دست، ابزاری که برای کار مفید باشه مثلا چاقو، دهره، داس،تفنگ
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#هاوست
#هزارجریب
#زبان_مادری
#دست
#بخش_اول
#بخش_دوم
«دست، دَس» در زبان محلی هزار جریبی یا تَبَری مازندران(بخش دوم)
🍀دَست کیسه ( دَس کیسه) : کیسه ی کوچک (شبیهِ خورجینِ کوچک از وسط نصف شده ) از جنس پارچه سفید ململ گلدوزی شده یا با نخ کاموا بافته شده ، که قرقره های نخ و دیگر وسایل کوچک و ریز را داخلش قرار می دادند و سوزن خیاطی حاوی نخ را به قسمت ِ دنباله آن می چسباندند . دست کیسه در واقع جعبه ابزار ِبانوان هزارجریبی بود . که از قسمت اضافی و دنباله یِ کیسه با دو تا میخ از دیوار آویزان میشد .
🍀دَستی بَویئِن هِکاردِن : ( اُگِر ، علاقه مند ، تَن بو ) حیوان یا پرنده یِ اهلیِ رام شده ، که برای تغذیه از طریق دست یک فرد یا صاحبش عادت کرده است، هرجایی صاحبش میرود پشت سرش میرود در کنارش قرار میگیرد به صاحبش علاقه و اُنس پیدا کرده است. تغذیه حیوانات اهـلی و وحشی برای نجات و نگهداری ِ نوزادانی که والدینشان را در طبیعت از دست دادند، که باعث بقای نسل انها میشود.
🍀دَس دَستی : با بی دقّتی ، بی ملاحظگی ، با بی احتیاطی ، بدون تمرکز .
(دَس دَستی خاش مال ره از دست هِدامه)
🍀دَست اُ : مقداری آب گرم از آبی که برای پختِ برنج در دیگ مهیا و آماده شده ( دِسکِئله البته بدون نمک ) ، که کنار گذاشته میشود تا روی برنج آبکش شده ریخته شود نمک اضافیِ برنج ، خارج شود غذا شور نشود.
🍀دَس دِل واز = دست و دلباز ، سخاوتمند ، بخشنده
🍀دَستِک = میخ چوبی فرو رفته داخل دیوار برای آویزان کردن اشیاء
🍀دَست اِنداز=نرده چوبی
🍀دَسماره، دَستماره، دَستمره = کمک کار خانواده و بزرگتر ها و شاگرد ماهر
🍀دَس دَکِته=بیمار محتاج و نیازمند ، اُفتاده
🍀دَس یا دَست بَییته = عاشق یا معشوقی که بنا دلایلی، از ازدواج با یکدیگر منصرف شدند ، نامزدی را بهم زدند ، از هم دیگر جداشدند. همراه و همسفر خویش را در مسیری رها کردن و جا گذاشتن و همراهی نکردن و جلو افتادن و تنها گذاشتن(بی وفایی)
🍀دَس رَج= هدف گیری و نشانه گیریِ چیزی با دست. ( با انداختن و پرتابِ سنگ به کمک دست بدون استفاده از هیچ ابزاری میوه را از روی درخت هدف میگیرد می اندازد یا گنجشک را روی درخت شکار میکند.
🍀دَس پَت = دَست پُخت ، مهارت آشپزی ِ کدبانو ، دارای تجربه و دستور غذایی ویژه
🍀دَس سر بوردِن=مشتاق بودن برای چیزی
🍀دَست اِش = تنگ دست ، وابسته به دیگری ، بیمار نیازمند و محتاج ، مریضی که برای انجام کار روزمره نیازمند به کمک کسی هست
🍀دَس پِه هاییتِن = شروع به استفاده از وسیله یِ نو ، مصرف و استفاده از ظرف و وسایل و لباسی که به قبلا خریدیم و جایگزین اجناس و وسایل کهنه و قدیمی کردیم .
🍀دَس نِمِک نِداشّه نِداشته= کنایه از قدر نشناسیِ افراد ناسپاس که جواب خوبی و لطف را با بدی میدهند
🍀دَس جِه بَر نِنه = یعنی از عهده یِ انجام کاری بر نمی آید ( بی عرضگی )
🍀دَس به دَست هادیم = همکاری کنیم ، مشورت کنیم ( تعاون و کار جمعی تیمی گروهی برای رفع مشکلی)
🍀دَس ره باید مَکِّم ( مُحکَم ) داشتِن = کنایه از قناعت و صرفه جویی ، از مصرف بی رویه و اسراف جلوگیری کردن
🍀دَست دِرِست = نوعی تشکر یعنی کارِت به درستی پیش برود انجام شود
🍀دَس دِینگُوئِن = دست انداختن ، مسخره کردن
🍀دس چین هِکاردِن = دست چین کردن ِ میوه و چیزی
🍀دس به آب( دَستاب) بُردِن =( بَخشِنِنی) برای رفع مزاج به دستشویی یا توالت یا مُستراح رفتن
🍀دَس لَوِه = دیگ و قابلمه ای که بیشتر از دیگر دیگ ها ،کدبانو و مادر هزارجریبی از آن استفاده میکند . دیگی که مدام دم دست باشد و بیشتر کاربرد دارد.
🍀وَردَست = بشقاب کوچک میوه خوری ، شاگرد و کمک کار ِ استاد
🍀زیردَستی = بشقاب پیش دستی،
بشقاب کوچک برنجی، استکان و نعلبکی داخلش قرار می گرف.
🍀دَس بِراس دَس بِراست بَویئِن ،دست بِلِند هِکاردِن ،= حالتِ بالا آوردن ِ دو دست جهت آماده درگیری
🍀دست دله می نداشتن=بی پول بودن
🍀دستی بخواه بویئن=طلبکار بودن در عوض خوبی
🍀دست میست ادم=خسیس بودن
🍀دست به سرهاکاردِن=دست به سر کردن، از سر خود وا کردن
🍀دست به سیاه و سفید نَزِنده=کاری انجام نمی دهد، تنبل بودن
🍀دست به دامِن بویئن=التماس وخواهش کردن
🍀دست کج=دزد، کسی که دستش کج است و چیزی را از روی مرض برمیدارد.
🍀خاش دست=خوش دست، ابزاری که برای کار مفید باشه مثلا چاقو، دهره، داس،تفنگ
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#هاوست
#هزارجریب
#زبان_مادری
#دست
#بخش_اول
#بخش_دوم
✅کلمات، واژگان واصطلاحات مربوط به «دست،دس» در زبان مردم هزارجریب مازندران /بخش سوم
دَس بَهیره= به دست بگیرد
دس بَهیره= دست بکشد_رها کند
دست دینگوئن=به دست بیاویزد
دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند
دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد
دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران
دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن
دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند
دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب
دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک
دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند
دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.
دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور
دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی
دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید
دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی
دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران
دست چال=چاله وحفره کوچک
دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده
✍نجما نجار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
دَس بَهیره= به دست بگیرد
دس بَهیره= دست بکشد_رها کند
دست دینگوئن=به دست بیاویزد
دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند
دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد
دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران
دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن
دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند
دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب
دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک
دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند
دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.
دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور
دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی
دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید
دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی
دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران
دست چال=چاله وحفره کوچک
دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده
✍نجما نجار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
#بخش_اول 🎥 گزارشی از آیین رونمایی از کتاب رفتن به قاف عشق به وقت قرنطینه آخرین سرودههای شاعر درخت و روشنایی کیوان ملکی سوادکوهی 📆 این برنامه با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و علاقمندان شعر و ادبیات و موسیقی چهارشنبه، ۵ اردیبهشت در سالن…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#بخش_دوم
🎥 گزارشی از آیین رونمایی از کتاب
رفتن به قاف عشق به وقت قرنطینه
آخرین سرودههای شاعر درخت و روشنایی
کیوان ملکی سوادکوهی
📆 این برنامه با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و علاقمندان شعر و ادبیات و موسیقی چهارشنبه، ۵ اردیبهشت در سالن کتابخانه عمومی قائمشهر برگزار شد
فیلم: عشقعلی ایرانمنش
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
🎥 گزارشی از آیین رونمایی از کتاب
رفتن به قاف عشق به وقت قرنطینه
آخرین سرودههای شاعر درخت و روشنایی
کیوان ملکی سوادکوهی
📆 این برنامه با حضور جمعی از نویسندگان، شاعران و علاقمندان شعر و ادبیات و موسیقی چهارشنبه، ۵ اردیبهشت در سالن کتابخانه عمومی قائمشهر برگزار شد
فیلم: عشقعلی ایرانمنش
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest