✅ فصل «گوسفِن تاشی» در هزار جریب
آیین چوپانی "گوسفِن تاشی" یا چیدن پشم گوسفند از دیرباز در مازندران به ویژه نواحی کوهستانی رواج داشته است و چوپانان طی دو مرحله در سال، یکی در اوایل بهار و یکی هم در اواخر تابستان تا اوایل پاییز پشم گوسفندان را میچینند تا علاوه بر سر حال و سبک شدن حیوان، پشم برای فروش یا ریسیدن نخ در تهیهی لباسهایی مانند لم چوقا، پَه شِلوال، قِوا (کت پشمی)، جورِب، دَسکَش و... استفاده میکنند.
دامداران در این فصل با تعیین زمان و مکانی خاص، پشمهای دام خود را میچینند و در همان مکان نیز تدارک ناهار میبینند (که چَرخِهپِلا نامیده میشود) و تا پایان کار پشم چینی و ریسه کردن آن در گُندلههای بزرگ، آنجا میمانند.
پشم گوسفند با چَرخه (قیچی بزرگ دو تکه مخصوص تراشیدن پشم گوسفند) و توسط افرادی خبره که به چرخهچی معروفند، چیده میشود. در پایان هم هدیهای به عنوان چرخهسری و یا پول نقد به چرخهچی میدهند تا زحمتش را جبران کنند.
نوشته و عکس: نجما نجار، روستای لند، هزارجریب
🆔 @Haavest
#چرخه
#گوسفند
#پشم_چینی
#چرخه_سری
#چرخه_چی
#چرخه_پلا
#هزارجریب
#مازندران
#نجما_نجار
#روستای_لند
آیین چوپانی "گوسفِن تاشی" یا چیدن پشم گوسفند از دیرباز در مازندران به ویژه نواحی کوهستانی رواج داشته است و چوپانان طی دو مرحله در سال، یکی در اوایل بهار و یکی هم در اواخر تابستان تا اوایل پاییز پشم گوسفندان را میچینند تا علاوه بر سر حال و سبک شدن حیوان، پشم برای فروش یا ریسیدن نخ در تهیهی لباسهایی مانند لم چوقا، پَه شِلوال، قِوا (کت پشمی)، جورِب، دَسکَش و... استفاده میکنند.
دامداران در این فصل با تعیین زمان و مکانی خاص، پشمهای دام خود را میچینند و در همان مکان نیز تدارک ناهار میبینند (که چَرخِهپِلا نامیده میشود) و تا پایان کار پشم چینی و ریسه کردن آن در گُندلههای بزرگ، آنجا میمانند.
پشم گوسفند با چَرخه (قیچی بزرگ دو تکه مخصوص تراشیدن پشم گوسفند) و توسط افرادی خبره که به چرخهچی معروفند، چیده میشود. در پایان هم هدیهای به عنوان چرخهسری و یا پول نقد به چرخهچی میدهند تا زحمتش را جبران کنند.
نوشته و عکس: نجما نجار، روستای لند، هزارجریب
🆔 @Haavest
#چرخه
#گوسفند
#پشم_چینی
#چرخه_سری
#چرخه_چی
#چرخه_پلا
#هزارجریب
#مازندران
#نجما_نجار
#روستای_لند
✅ واژههای مربوط به کشاورزی و خرمن در هزارجریب مازندران / بخش اول
اِنازِم: کوپایی متوسط که به شکل مستطیل چیده شود
اوُزین: پیش آمدگی بخشی از کوپا از قسمت شیبدار بالای کوپا تا باران به داخل آن نفوذ نکنه و مانع پوسیدگی کر میشود.
بُن بار - بِن کوه - بِن کوپا: کوپایی که روی زمین چیده شود
برِسیئه: محصولِ آماده ی برداشت.
تریجه - رِآ: ریشه زدن بذر
تیرگ: ساقه کم گندم و جو بعد از سر بر آوردن از خاک
خَسیل: ساقههای جو به بلندی نیم تا یک متر که در زمستان برای چرای دام استفاده میشود
دسته: تعدادی از مینگالهها که با چند رشته ساقه بستهبندی شود.
دست درو: درو با داس و دست
رِس دکته: گندم یا جو در آستانهی برداشت که به طلایی کم رنگ باشد.
کـَر: ساقههای تراشیده گندم و جو و برنج/ محصول درو شده قبل از خرمن
کوله: دستههای گندم یا جو یا برنج تراشیده شده که بصورت موقت در جاهایی از زمین کشاورزی روی هم قرار می دهند
کوپتلار (کوپ+تِلار): کوپ مخفف کوپا به معنی انباشته کردن چیزی در یک جا بر روی هم و تِلار نیز قسمتی از سازه و ساختمان چوبی که در ارتفاع قرار دارد و برای نگهداری محصول درو شده تا قبل از خرمنکوبی بر روی آن قرار دارد تا از گزند حیواناتی مانند گراز و گاو در امان باشد./ کوپتلار همان کوپا تلار است، بعبارتی کوپایی روی تِلار.
مانگِله یامونگله: گندم سبز نیمه خشک که بریان میکنند ومی خورند
مینگاله: مقداری از محصول که در مشت جا شود و با یک رشته از خودش به دور ساقه بسته شود.
نوج: جوانه بذر و سر شاخه درخت
واش وِرین: داس ِ درو
📝نجما نجار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#نجما_نجار_لندی
اِنازِم: کوپایی متوسط که به شکل مستطیل چیده شود
اوُزین: پیش آمدگی بخشی از کوپا از قسمت شیبدار بالای کوپا تا باران به داخل آن نفوذ نکنه و مانع پوسیدگی کر میشود.
بُن بار - بِن کوه - بِن کوپا: کوپایی که روی زمین چیده شود
برِسیئه: محصولِ آماده ی برداشت.
تریجه - رِآ: ریشه زدن بذر
تیرگ: ساقه کم گندم و جو بعد از سر بر آوردن از خاک
خَسیل: ساقههای جو به بلندی نیم تا یک متر که در زمستان برای چرای دام استفاده میشود
دسته: تعدادی از مینگالهها که با چند رشته ساقه بستهبندی شود.
دست درو: درو با داس و دست
رِس دکته: گندم یا جو در آستانهی برداشت که به طلایی کم رنگ باشد.
کـَر: ساقههای تراشیده گندم و جو و برنج/ محصول درو شده قبل از خرمن
کوله: دستههای گندم یا جو یا برنج تراشیده شده که بصورت موقت در جاهایی از زمین کشاورزی روی هم قرار می دهند
کوپتلار (کوپ+تِلار): کوپ مخفف کوپا به معنی انباشته کردن چیزی در یک جا بر روی هم و تِلار نیز قسمتی از سازه و ساختمان چوبی که در ارتفاع قرار دارد و برای نگهداری محصول درو شده تا قبل از خرمنکوبی بر روی آن قرار دارد تا از گزند حیواناتی مانند گراز و گاو در امان باشد./ کوپتلار همان کوپا تلار است، بعبارتی کوپایی روی تِلار.
مانگِله یامونگله: گندم سبز نیمه خشک که بریان میکنند ومی خورند
مینگاله: مقداری از محصول که در مشت جا شود و با یک رشته از خودش به دور ساقه بسته شود.
نوج: جوانه بذر و سر شاخه درخت
واش وِرین: داس ِ درو
📝نجما نجار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#نجما_نجار_لندی
✅ واژههای مربوط به کشاورزی و خرمن در هزارجریب مازندران / بخش دوم
تَلی سازِه: جارویی چوبی که از شاخه های درختان تیغ دار مانند آلوچه تهیه می شود و خس و خاشاک و داز درون حیاط، کوچه، خرمنگاه و داخل آغل را با آن جارو میزنند.
خِزّه: تختهای بزرگ به شکل مربع که کَر را داخل آن میچینند و با ریسمان به جفت وِرزا ( گاوی نر که با آن زمین شخم میزنند ) وصل کرده و گاو آنرا حمل کرده و به جای مورد نظر کشاورز میبرد.
داز: پُرزها و زائدههای بلند نوک تیز و سوزنی شکلِ خوشه های خشک گندم و جو.
آلِم: تهمانده محصولاتی مانند گندم و جو که پس از برداشت محصول در زمین باقی میماند.
فیئه: وسیلهای چوبی شبیه پارو که کف آن کمی گود هست و برای پاک کردن محصولاتی مانند گندم و جو در خرمنگاه استفاده میشود.
قَلوِل: (یا قلوال) الک غلاتی مانند گندم، جو و برنج و ...
کَروچ: بافتی از چوب (پرچین) که به شکل گرد و به بلندی ۲ متر است و گندم و جوی درو شده را در آن قرار میدهند از گزند گراز و گاو تا هنگام خرمنکوبی در امان باشد. در برخی مناطق هزارجریب کروچ را با سنگ نیز درست میکنند.
کَرشِن - کَرشان: چوبی نوک تیز انعطافپذیر که برای پرتاب دستههای گندم و جو و برنج بر روی کوپا استفاده میشود.
کَر کَشی: بردن محصول درو شده به خرمنگاه یا کروچ.
کَر زَنی :خرمنکوبی،جدا کردن ِ دانه های غلّات گندم و جو از ساقه و خوشه در خرمن به کمک اسب
کَمِل: کاه باقیمانده از خرمنکوبی شالی و ارزن (گُرس) که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کَـه: کاه باقیمانده از خرمنکوبی گندم و جو که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کیله: پیمانه چوبی با حجمی مشخص که با آن محصولاتی مانند گندم، جو، شالی، گُرس و عدس و ... را اندازه میکنند.
گِوال، گوآل یا جوال: کیسه بزرگ بافته شده با پشم بز یا گوسفند که برای جابجایی بار و محصولات کشاورزی استفاده میشود.
لِفا - لیفا: چوب دو شاخی که برای جدا کردن کاه از دانه محصولاتی مانند گندم و جو و برنج و عدس و ... استفاده میشود.
نِنگه: خرده ریز کاه پس از خرمنکوبی که برای خوردن دام و یا کاهگل استفاده میشود.
وَندِه: تور بافته شده از طناب پشمی یا کنفی و پنبه ای برای حمل کاه و علوفه با اسب و قاطر و الاغ.
📝 نجما نجّار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#بخش۲
#نجما_نجار_لندی
تَلی سازِه: جارویی چوبی که از شاخه های درختان تیغ دار مانند آلوچه تهیه می شود و خس و خاشاک و داز درون حیاط، کوچه، خرمنگاه و داخل آغل را با آن جارو میزنند.
خِزّه: تختهای بزرگ به شکل مربع که کَر را داخل آن میچینند و با ریسمان به جفت وِرزا ( گاوی نر که با آن زمین شخم میزنند ) وصل کرده و گاو آنرا حمل کرده و به جای مورد نظر کشاورز میبرد.
داز: پُرزها و زائدههای بلند نوک تیز و سوزنی شکلِ خوشه های خشک گندم و جو.
آلِم: تهمانده محصولاتی مانند گندم و جو که پس از برداشت محصول در زمین باقی میماند.
فیئه: وسیلهای چوبی شبیه پارو که کف آن کمی گود هست و برای پاک کردن محصولاتی مانند گندم و جو در خرمنگاه استفاده میشود.
قَلوِل: (یا قلوال) الک غلاتی مانند گندم، جو و برنج و ...
کَروچ: بافتی از چوب (پرچین) که به شکل گرد و به بلندی ۲ متر است و گندم و جوی درو شده را در آن قرار میدهند از گزند گراز و گاو تا هنگام خرمنکوبی در امان باشد. در برخی مناطق هزارجریب کروچ را با سنگ نیز درست میکنند.
کَرشِن - کَرشان: چوبی نوک تیز انعطافپذیر که برای پرتاب دستههای گندم و جو و برنج بر روی کوپا استفاده میشود.
کَر کَشی: بردن محصول درو شده به خرمنگاه یا کروچ.
کَر زَنی :خرمنکوبی،جدا کردن ِ دانه های غلّات گندم و جو از ساقه و خوشه در خرمن به کمک اسب
کَمِل: کاه باقیمانده از خرمنکوبی شالی و ارزن (گُرس) که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کَـه: کاه باقیمانده از خرمنکوبی گندم و جو که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کیله: پیمانه چوبی با حجمی مشخص که با آن محصولاتی مانند گندم، جو، شالی، گُرس و عدس و ... را اندازه میکنند.
گِوال، گوآل یا جوال: کیسه بزرگ بافته شده با پشم بز یا گوسفند که برای جابجایی بار و محصولات کشاورزی استفاده میشود.
لِفا - لیفا: چوب دو شاخی که برای جدا کردن کاه از دانه محصولاتی مانند گندم و جو و برنج و عدس و ... استفاده میشود.
نِنگه: خرده ریز کاه پس از خرمنکوبی که برای خوردن دام و یا کاهگل استفاده میشود.
وَندِه: تور بافته شده از طناب پشمی یا کنفی و پنبه ای برای حمل کاه و علوفه با اسب و قاطر و الاغ.
📝 نجما نجّار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#بخش۲
#نجما_نجار_لندی
Forwarded from اتچ بات
✅ چرچیها در مناطق کوهستانی مازندران
وقتی خبر رسیدن چرچی (پارچهروش، بار روش یاچَچیروش) به گوش میرسید، موجی از شادی در روستا جاری میشد و برای اینکه چرچی ورود خود را اعلام کند، با صدای بلند و کشدار محصولات خود را جار میزد: پااارچه دارمی .... کلوش و چکمه دارمی ..... جاجیکا دارمی .... و بلافاصله زنان ده دورش را میگرفتند و چرچی هم بساطش را از اسب یا قاطر و الاغ پایین میگذاشت و در معرض دید خریداران مشتاق.
چرچیها، دستفروشان دورهگردی بودند که در فصل بهار و تابستان از جاهای دور به مناطق ییلاقی مازندران میرفتند و مایحتاج اولیه مردم روستاها را تامین میکردند. آنان از نخ و سوزن تا کفش و کلوش و دمپایی و پارچه تا ظروف و میوههای فصل و خشکبار را میفروختند و بجایش پول و خاک شیر، گندم و عدس و برنج، یا پشم و پوست و پنیر گوسفند و ذغال .... میگرفتند.
چرچیها گاهی اجناس خود را نسیه هم میدادند و دفعه بعد یا سال بعد که به روستا میرفتند طلب خود را میگرفتند.
در گذشته که بر سر هر کوچه و خیابانی مغازه نبود و امکان دسترسی به شهر هم وجود نداشت، این چرچیها بودند که وظیفه تامین نیازهای اولیه مردم را به عهده داشتند و روستا به روستا، کوچه به کوچه و خانه به خانه میرفتند و با اندک سودی که از این راه بدست میآوردند، هم زندگی خود را تامین مالی میکردند و هم نیازهای مردم روستاها را.
در مناطق هزارجریب بهشهر و چهاردانگه ساری و بخاطر نزدیکی با دامغان، بیشتر این فروشندهها که کامشی (کومشی، قُومسی) نامیده میشدند، چرچیگری میکردند.
چرچی معمولا در میدان ده یا جایی باز که در معرض دید مردم باشد، بساط میکرد و هنگام ظهر یکی از اهالی برایش ناهار میبرد و یا در حیاط هر کسی بود، ناهار را مهمان آن خانواده میشد و اگر به شب بر میخورد در منزل یکی از اهالی که بیشتر با او آشنا بود، میماند.
در فصل پاییز که برف میآمد، چرچی روزها و هفتهها در روستا ماندگار میشد و گاهی نیز در برف و بوران جنگل و کوهستان غافلگیر میشد و با توجه به مسافت طولانی بین هزارجریب تا دامغان و صعبالعبور بودن مسیر و کم رفت و آمدی راههای مالرو، جانشان را از دست میدادند.
امروزه با توجه به رفت و آمد روزانه مردم به شهر و وجود مغازه در هر روستا، کمتر کسی در مناطق کوهستانی مازندران به این شغل مشغولست و آخرین بازماندههای چرچیها و فروشندههای دوره گرد نسل گذشته نیز در این سالها از دنیا رفتهاند ولی گاهی فروشندههایی با خودروی وانت در این مناطق دیده شده است.
📝 نوشته: نجما نجار، روستای لند هزارجریب
📝 بازنویسی: عیناله آزموده، روستای بالاده، چهاردانگه
@Haavest
#چرچی
#هزارجریب
#چهاردانگه
#مازندران
#روستا
#نجما_نجار
#عین_اله_آزموده
📷 آقامیرفاضل حسینی کارکمی، ساکن روستای کارکم هزارجریب ، آخرین بازمانده چرچیها که در سال ۱۴۰۱ درگذشت.
وقتی خبر رسیدن چرچی (پارچهروش، بار روش یاچَچیروش) به گوش میرسید، موجی از شادی در روستا جاری میشد و برای اینکه چرچی ورود خود را اعلام کند، با صدای بلند و کشدار محصولات خود را جار میزد: پااارچه دارمی .... کلوش و چکمه دارمی ..... جاجیکا دارمی .... و بلافاصله زنان ده دورش را میگرفتند و چرچی هم بساطش را از اسب یا قاطر و الاغ پایین میگذاشت و در معرض دید خریداران مشتاق.
چرچیها، دستفروشان دورهگردی بودند که در فصل بهار و تابستان از جاهای دور به مناطق ییلاقی مازندران میرفتند و مایحتاج اولیه مردم روستاها را تامین میکردند. آنان از نخ و سوزن تا کفش و کلوش و دمپایی و پارچه تا ظروف و میوههای فصل و خشکبار را میفروختند و بجایش پول و خاک شیر، گندم و عدس و برنج، یا پشم و پوست و پنیر گوسفند و ذغال .... میگرفتند.
چرچیها گاهی اجناس خود را نسیه هم میدادند و دفعه بعد یا سال بعد که به روستا میرفتند طلب خود را میگرفتند.
در گذشته که بر سر هر کوچه و خیابانی مغازه نبود و امکان دسترسی به شهر هم وجود نداشت، این چرچیها بودند که وظیفه تامین نیازهای اولیه مردم را به عهده داشتند و روستا به روستا، کوچه به کوچه و خانه به خانه میرفتند و با اندک سودی که از این راه بدست میآوردند، هم زندگی خود را تامین مالی میکردند و هم نیازهای مردم روستاها را.
در مناطق هزارجریب بهشهر و چهاردانگه ساری و بخاطر نزدیکی با دامغان، بیشتر این فروشندهها که کامشی (کومشی، قُومسی) نامیده میشدند، چرچیگری میکردند.
چرچی معمولا در میدان ده یا جایی باز که در معرض دید مردم باشد، بساط میکرد و هنگام ظهر یکی از اهالی برایش ناهار میبرد و یا در حیاط هر کسی بود، ناهار را مهمان آن خانواده میشد و اگر به شب بر میخورد در منزل یکی از اهالی که بیشتر با او آشنا بود، میماند.
در فصل پاییز که برف میآمد، چرچی روزها و هفتهها در روستا ماندگار میشد و گاهی نیز در برف و بوران جنگل و کوهستان غافلگیر میشد و با توجه به مسافت طولانی بین هزارجریب تا دامغان و صعبالعبور بودن مسیر و کم رفت و آمدی راههای مالرو، جانشان را از دست میدادند.
امروزه با توجه به رفت و آمد روزانه مردم به شهر و وجود مغازه در هر روستا، کمتر کسی در مناطق کوهستانی مازندران به این شغل مشغولست و آخرین بازماندههای چرچیها و فروشندههای دوره گرد نسل گذشته نیز در این سالها از دنیا رفتهاند ولی گاهی فروشندههایی با خودروی وانت در این مناطق دیده شده است.
📝 نوشته: نجما نجار، روستای لند هزارجریب
📝 بازنویسی: عیناله آزموده، روستای بالاده، چهاردانگه
@Haavest
#چرچی
#هزارجریب
#چهاردانگه
#مازندران
#روستا
#نجما_نجار
#عین_اله_آزموده
📷 آقامیرفاضل حسینی کارکمی، ساکن روستای کارکم هزارجریب ، آخرین بازمانده چرچیها که در سال ۱۴۰۱ درگذشت.
Telegram
attach 📎
✅ نوروزخوانی، آئینی کهن در شمال کشور
سابقه نوروزخوانی شاید به دوران ایران باستان و آغاز نوروز میرسد و در سرزمینهای کرانه جنوبی دریای خزر به ویژه در استان مازندران از نیمه اسفند و تا چند روز پیش از رسیدن نوروز توسط نوروزخوانها اجرا میشود.
نوروز خوانان، خنیاگران گمنامی هستند که آمدن بهار را نوید میدهند و معمولا در روستا و شهرها بر در خانهها رفته و اشعاری را در ستایش و مدح امامان به ویژه امام اول شیعیان و ترانههای محلی و نیز در مدح صاحبخانه خوانده و آمدن طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند و از سوی صاحبخانه نیز هدیهای به صورت پول و یا گردو و تخممرغ و میوه و شیرینی خانگی و ... به آنها داده میشود.
نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کولهکــَش (بارکش) میگویند به در خانههای مردم میروند و با هم میخوانند:
باد بِهارون بِیَمو
نوروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوسِتون
گل در گلستون بیمو
بهار آمد بهار آمد، خِـش آمد
علی با ذوالفقار آمد، خش آمد
در چند سال اخیر در کوچه پس کوچههای روستاها و شهرهای مازندران نوای دلنشین نوروز خوانان دوباره طنینانداز شده است و صدایشان نوروز و بهار و سال نو را نوید میدهد.
📝 نجما نجّار
📷 فضای مجازی
@Haavest
#نوروزخوانی
#نوروزخوان
#بهار
#نوروز
#آئین_مازندرانی
#سنت
#ایران_باستان
#نجما_نجار
سابقه نوروزخوانی شاید به دوران ایران باستان و آغاز نوروز میرسد و در سرزمینهای کرانه جنوبی دریای خزر به ویژه در استان مازندران از نیمه اسفند و تا چند روز پیش از رسیدن نوروز توسط نوروزخوانها اجرا میشود.
نوروز خوانان، خنیاگران گمنامی هستند که آمدن بهار را نوید میدهند و معمولا در روستا و شهرها بر در خانهها رفته و اشعاری را در ستایش و مدح امامان به ویژه امام اول شیعیان و ترانههای محلی و نیز در مدح صاحبخانه خوانده و آمدن طلیعه سال نو را به آنان مژده میدهند و از سوی صاحبخانه نیز هدیهای به صورت پول و یا گردو و تخممرغ و میوه و شیرینی خانگی و ... به آنها داده میشود.
نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را میخواند، یک نفر ساز میزند، نفر دیگر که به آن کولهکــَش (بارکش) میگویند به در خانههای مردم میروند و با هم میخوانند:
باد بِهارون بِیَمو
نوروز سِلطون بِیَمو
مژده هادین دوسِتون
گل در گلستون بیمو
بهار آمد بهار آمد، خِـش آمد
علی با ذوالفقار آمد، خش آمد
در چند سال اخیر در کوچه پس کوچههای روستاها و شهرهای مازندران نوای دلنشین نوروز خوانان دوباره طنینانداز شده است و صدایشان نوروز و بهار و سال نو را نوید میدهد.
📝 نجما نجّار
📷 فضای مجازی
@Haavest
#نوروزخوانی
#نوروزخوان
#بهار
#نوروز
#آئین_مازندرانی
#سنت
#ایران_باستان
#نجما_نجار
Telegram
attach 📎
✅ پخت نان سنتی برای نوروز در هزارجریب مازندران
با نزدیک شدن به نوروز باستانی، بانوان هزارجریبی پخت نان محلی با تنور خانگی را آغاز میکنند. این نان را "خاشِکِ نون، رِزِه نون یا اغوز دله نون هم میگویند.
◽️مواد اولیه:
آرد گندم، مایه خمیر، تخم مرغ یا تخم غاز، شیر، شکر،گردو، روغن جامد، و نمک.
◽️روش پخت:
ابتدا آرد الک شده را در لگن ریخته، مایه خمیر و نمک را اضافه میکنند.
روغن جامد را گرم کرده تا مایع و کمی ولرم شود. شیر را جوشانده و ولرم میکنند، شکر را با آب گرم حل کرده و تخم مرغ را شکسته و در ظرفی میریزند.
همه ی این مواد را داخل آرد ریخته و با هم مخلوط میکنند (آریشه کردن میگویند) و با دست ورز داده و خمیر که آماده شد، لای سفرهای پیچیده و یک ساعت صبر میکنند تا آماده پختن شود.
در این فاصله تا خمیر آماده شود گردو و شکر را آسیاب کرده تا برای مغز نان استفاده شود. وقتی خمیر آماده پخت شد (خمیر بموُئِن) چند خانم با کمک هم چانههای کوچکی از خمیر را بر میدارند و داخل آنرا با مخلوط مغز گردو و شکر آسیاب شده، پر میکنند.
تنور گِلی خانگی را با هیزم خشک گرم کرده و بانویی باتجربه، یک به یک این نانهای کوچک را به تنور داغ میچسباند و ده دقیقه صبر میکند تا نان کاملا بپزد و سپس آن را از تنور بیرون آورده، با آنکه دستان زحمتکش او از داغی تنور سوخته و صورتش سرخ شده، اما کِشتاک کودکان خانواده (نان کوچک مخصوص بچهها) را از یاد نمیبرد. نانهای پخته شده را در سفرهای میپیچند و در جای خنک میگذارند.
https://t.me/Haavest/13669
آغوز دله نون را در ایام نوروز برای پذیرایی از مهمان روی سفرهی نوروز میگذارند.
من وقتی این نان را میخورم، به این میاندیشم که آیا فرزندان هزارجریب مازندران در آینده هم از این آغوزدله نون خواهند پخت یا این سنت چند صد ساله فراموش خواهد شد؟
📝 و 📷 نجما نجّار
🆔@Haavest
#نوروز
#نان
#آئین_مازندرانی
#هزارجریب
#نجما_نجار
با نزدیک شدن به نوروز باستانی، بانوان هزارجریبی پخت نان محلی با تنور خانگی را آغاز میکنند. این نان را "خاشِکِ نون، رِزِه نون یا اغوز دله نون هم میگویند.
◽️مواد اولیه:
آرد گندم، مایه خمیر، تخم مرغ یا تخم غاز، شیر، شکر،گردو، روغن جامد، و نمک.
◽️روش پخت:
ابتدا آرد الک شده را در لگن ریخته، مایه خمیر و نمک را اضافه میکنند.
روغن جامد را گرم کرده تا مایع و کمی ولرم شود. شیر را جوشانده و ولرم میکنند، شکر را با آب گرم حل کرده و تخم مرغ را شکسته و در ظرفی میریزند.
همه ی این مواد را داخل آرد ریخته و با هم مخلوط میکنند (آریشه کردن میگویند) و با دست ورز داده و خمیر که آماده شد، لای سفرهای پیچیده و یک ساعت صبر میکنند تا آماده پختن شود.
در این فاصله تا خمیر آماده شود گردو و شکر را آسیاب کرده تا برای مغز نان استفاده شود. وقتی خمیر آماده پخت شد (خمیر بموُئِن) چند خانم با کمک هم چانههای کوچکی از خمیر را بر میدارند و داخل آنرا با مخلوط مغز گردو و شکر آسیاب شده، پر میکنند.
تنور گِلی خانگی را با هیزم خشک گرم کرده و بانویی باتجربه، یک به یک این نانهای کوچک را به تنور داغ میچسباند و ده دقیقه صبر میکند تا نان کاملا بپزد و سپس آن را از تنور بیرون آورده، با آنکه دستان زحمتکش او از داغی تنور سوخته و صورتش سرخ شده، اما کِشتاک کودکان خانواده (نان کوچک مخصوص بچهها) را از یاد نمیبرد. نانهای پخته شده را در سفرهای میپیچند و در جای خنک میگذارند.
https://t.me/Haavest/13669
آغوز دله نون را در ایام نوروز برای پذیرایی از مهمان روی سفرهی نوروز میگذارند.
من وقتی این نان را میخورم، به این میاندیشم که آیا فرزندان هزارجریب مازندران در آینده هم از این آغوزدله نون خواهند پخت یا این سنت چند صد ساله فراموش خواهد شد؟
📝 و 📷 نجما نجّار
🆔@Haavest
#نوروز
#نان
#آئین_مازندرانی
#هزارجریب
#نجما_نجار
Telegram
هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
✅ پخت نان سنتی برای نوروز در هزارجریب مازندران
با نزدیک شدن به نوروز باستانی، بانوان هزارجریبی پخت نان محلی با تنور خانگی را آغاز میکنند. این نان را "خاشِکِ نون، رِزِه نون یا اغوز دله نون .....
ادامه در پست بعدی 👇
@Haavest
با نزدیک شدن به نوروز باستانی، بانوان هزارجریبی پخت نان محلی با تنور خانگی را آغاز میکنند. این نان را "خاشِکِ نون، رِزِه نون یا اغوز دله نون .....
ادامه در پست بعدی 👇
@Haavest
✅ چِلچِلا، مژدهآور بهار در هزارجریب مازندران
◻️چلچلا، پرستو، یا چلچله پرندهای زیباست که بالی باریک دارد و دم او دو شاخه است، پرهای پشتش نیلیرنگ و پاهای ریز و مشکی دارد. اندازه قدش در حالت پرواز بین ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتر میباشد.
همه ساله با آغاز فصل بهار، چلچلهها از کوچ شش ماههی خود برمیگردند و بهار و تابستان را در مازندران و هزارجریب میگذرانند. آنها آشیانهی خود را زیر شیروانی و ایوان خانهها و درون اصطبلها (که برایشان جای امنی هست)، با گِل خیس و ساقهی علفهای خشک و پَر پرندگان به صورت ماهرانهای میسازند و معمولا لانههای خود را مانند کندوهای زنبورعسل در میآورند و در آن تخمگذاری کرده و جوجهها تا زمان پرواز در لانه میمانند و پدر و مادر برایشان غذاهایی مانند حشرات میآورند.
این پرندگان خوش آواز اغلب به لانهی سال قبل خود باز میگردند و اگر نیاز باشد آنرا تعمیر میکنند و اگر ویران شده باشد، دوباره میسازند.
مردم روستاهای هزارجریب، آمدن چلچلا را مژده بهار دانسته و کشتن آن را گناه میدانند. چلچلا نماد وفاداری برای مردم این منطقه بوده و از قداست خاصی برخوردار است. از قدیم باوری بین مردم هزارجریب وجود دارد که میگویند: «چِلچِلای کَش بِن، قارآن کَته» (زیر بالهای پرستو، آیههای قرآن هست) و با ترویج این باور، مانع کشتهشدن پرستو توسط بچههای بازیگوش میشوند.
مردم به ویژه زنان و دختران هزارجریبی با خواندن این شعر محلی، چلچلا را نوازش میدهند:
چٍلــچـــــلای ســـفری
اورشِم کٓشمـبه لٓتــری*
مِـــــه تنِ دردِ بَـــوری
مِه چِشِ سو رِه بیاری
پرستوی مهاجر
برایت آویشن میآورم
درد را از تنم ببری
نور چشمانم را بیاوری
کارشناسان محیط زیست میگویند گستردگی و جمعیت این پرنده زیاد است، اما تغییرات اقلیمی باعث کوتاهتر شدن عمر و کم شدن جمعیت آن میشود.
* لَتِری: مقیاس اندازهگیری در قدیم و برابر با چهار کیلو هست.
📝نجما نجّار
📷 فضای مجازی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#چلچلا
#پرستو
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#هاوست
◻️چلچلا، پرستو، یا چلچله پرندهای زیباست که بالی باریک دارد و دم او دو شاخه است، پرهای پشتش نیلیرنگ و پاهای ریز و مشکی دارد. اندازه قدش در حالت پرواز بین ۱۵ تا ۲۰ سانتیمتر میباشد.
همه ساله با آغاز فصل بهار، چلچلهها از کوچ شش ماههی خود برمیگردند و بهار و تابستان را در مازندران و هزارجریب میگذرانند. آنها آشیانهی خود را زیر شیروانی و ایوان خانهها و درون اصطبلها (که برایشان جای امنی هست)، با گِل خیس و ساقهی علفهای خشک و پَر پرندگان به صورت ماهرانهای میسازند و معمولا لانههای خود را مانند کندوهای زنبورعسل در میآورند و در آن تخمگذاری کرده و جوجهها تا زمان پرواز در لانه میمانند و پدر و مادر برایشان غذاهایی مانند حشرات میآورند.
این پرندگان خوش آواز اغلب به لانهی سال قبل خود باز میگردند و اگر نیاز باشد آنرا تعمیر میکنند و اگر ویران شده باشد، دوباره میسازند.
مردم روستاهای هزارجریب، آمدن چلچلا را مژده بهار دانسته و کشتن آن را گناه میدانند. چلچلا نماد وفاداری برای مردم این منطقه بوده و از قداست خاصی برخوردار است. از قدیم باوری بین مردم هزارجریب وجود دارد که میگویند: «چِلچِلای کَش بِن، قارآن کَته» (زیر بالهای پرستو، آیههای قرآن هست) و با ترویج این باور، مانع کشتهشدن پرستو توسط بچههای بازیگوش میشوند.
مردم به ویژه زنان و دختران هزارجریبی با خواندن این شعر محلی، چلچلا را نوازش میدهند:
چٍلــچـــــلای ســـفری
اورشِم کٓشمـبه لٓتــری*
مِـــــه تنِ دردِ بَـــوری
مِه چِشِ سو رِه بیاری
پرستوی مهاجر
برایت آویشن میآورم
درد را از تنم ببری
نور چشمانم را بیاوری
کارشناسان محیط زیست میگویند گستردگی و جمعیت این پرنده زیاد است، اما تغییرات اقلیمی باعث کوتاهتر شدن عمر و کم شدن جمعیت آن میشود.
* لَتِری: مقیاس اندازهگیری در قدیم و برابر با چهار کیلو هست.
📝نجما نجّار
📷 فضای مجازی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#چلچلا
#پرستو
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#هاوست
Telegram
attach 📎
✅ کالسنگ، ابزاری چند کاره
📝 عیناله آزموده/ روستای بالاده، چهاردانگه
📝 نجما نجار/ روستای لند، هزارجریب
◽️انتشار در سایت سادوا: ۲۲ فروردین ۱۴۰۲
◽️ این پژوهش را در سایت سادوای بالاده بخوانید:
sadva.ir/index.php/archives/14170
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#کال_سنگ
#ابزاری_چندکاره
#فرهنگ_چوپانی
#فرهنگ_کشاورزی
#مازندران
#روستای_بالاده
#بخش_چهاردانگه
#روستای_لند
#هزارجریب
#ساری
#سایت_سادوا
#نجما_نجار
#عین_اله_آزموده
#هاوست
📝 عیناله آزموده/ روستای بالاده، چهاردانگه
📝 نجما نجار/ روستای لند، هزارجریب
◽️انتشار در سایت سادوا: ۲۲ فروردین ۱۴۰۲
◽️ این پژوهش را در سایت سادوای بالاده بخوانید:
sadva.ir/index.php/archives/14170
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#کال_سنگ
#ابزاری_چندکاره
#فرهنگ_چوپانی
#فرهنگ_کشاورزی
#مازندران
#روستای_بالاده
#بخش_چهاردانگه
#روستای_لند
#هزارجریب
#ساری
#سایت_سادوا
#نجما_نجار
#عین_اله_آزموده
#هاوست
✅ ابزار ریسندگی دستی در هزارجریب مازندران
🔰 شوُن سر یا شونِک چو -چَل
◻️ریسندگی دستی شکل قدیمی تاباندن الیاف به دور هم برای تشکیل نخ است که میتوان از آن برای ساخت لباس واقلام مختلف استفاده کرد.
◽️تاریخچه ریسندگی دستی به بیش از ده هزار سال میرسد.
نخستین ابزار ریسندگی وبافندگی در غار هوتو و کمربند بهشهر یافت شده است که به ۷هزار سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد.
ریسندگی دستی درگذشته یک ضرورت محسوب میشد وتقریبا در تمام خانوادهها انجام می شده است از این رو هر خانه ای در هزارجریب و روستاهای مازندران مجهز به دستگاه و ابزار لازم برای ریسندگی بوده است و هرکاری که با ریسندگی ارتباط داشت به نحوی از پرورش حیوانات به منظور پشم چینی گرفته تا پرورش محصولاتی مانند پنبه وابریشم که همه خانواده به آن مبادرت داشتهاند.
استفاده از پشم گوسفند رایج ترین و کم هزینه ترین نوع الیاف برای ریسیدن بود و دسترسی آسان باعث میشد بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد.
◽️مراحل چیدن پشم تا ریسیدن آن
پشم گوسفند پس از چیده شدن شسته و خشک میشود، ابتدا آن را با شانه ای مخصوص (شوُن سر یا شونک چو) حلاجی میکنند، سپس آنرا با چَل نخ ریسی یا کاتلُم (دوک نخ ریسی) با تاباندن مداوم به صورت نخ تبدیل میکنند.
نخ بدست آمده اگر با کاتلُم ریسیده شود کمی ضخیم بوده و برای بافت گِوال (جوال)خورجین (خارجین) توبره (توره) طناب (رَسِن) مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر با چَل ریسیده شود نخی نازکتر بدست میآید که برای بافتن جوراب، دستکش، چوقا، ساق پیچ، پاتو یا پاتاوه و....استفاده میشود.
📝نجما نجّار
#هاوست
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#چل
#کاتلوم
#شونسر
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
🔰 شوُن سر یا شونِک چو -چَل
◻️ریسندگی دستی شکل قدیمی تاباندن الیاف به دور هم برای تشکیل نخ است که میتوان از آن برای ساخت لباس واقلام مختلف استفاده کرد.
◽️تاریخچه ریسندگی دستی به بیش از ده هزار سال میرسد.
نخستین ابزار ریسندگی وبافندگی در غار هوتو و کمربند بهشهر یافت شده است که به ۷هزار سال پیش از میلاد مسیح باز میگردد.
ریسندگی دستی درگذشته یک ضرورت محسوب میشد وتقریبا در تمام خانوادهها انجام می شده است از این رو هر خانه ای در هزارجریب و روستاهای مازندران مجهز به دستگاه و ابزار لازم برای ریسندگی بوده است و هرکاری که با ریسندگی ارتباط داشت به نحوی از پرورش حیوانات به منظور پشم چینی گرفته تا پرورش محصولاتی مانند پنبه وابریشم که همه خانواده به آن مبادرت داشتهاند.
استفاده از پشم گوسفند رایج ترین و کم هزینه ترین نوع الیاف برای ریسیدن بود و دسترسی آسان باعث میشد بیشتر مورد استفاده قرار بگیرد.
◽️مراحل چیدن پشم تا ریسیدن آن
پشم گوسفند پس از چیده شدن شسته و خشک میشود، ابتدا آن را با شانه ای مخصوص (شوُن سر یا شونک چو) حلاجی میکنند، سپس آنرا با چَل نخ ریسی یا کاتلُم (دوک نخ ریسی) با تاباندن مداوم به صورت نخ تبدیل میکنند.
نخ بدست آمده اگر با کاتلُم ریسیده شود کمی ضخیم بوده و برای بافت گِوال (جوال)خورجین (خارجین) توبره (توره) طناب (رَسِن) مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر با چَل ریسیده شود نخی نازکتر بدست میآید که برای بافتن جوراب، دستکش، چوقا، ساق پیچ، پاتو یا پاتاوه و....استفاده میشود.
📝نجما نجّار
#هاوست
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#چل
#کاتلوم
#شونسر
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
Telegram
هاوِست - فرهنگ و هنر مازرونی
✅پیرون گفته
◽️اَفتوبه لَگِن هَف دس، شوُمُ نِهار هِچ چی
🔸معنی: آفتابه و لگن هفت دست، اما از ناهار و شام خبری نیست.
🔸کاربرد: زمانی که تدارکات زیاد انجام میگیرد اما بهره و نتیجهای به همراه ندارد. (توجه افراد به ظاهرسازی)
◽️ریشهی داستانی این ضربالمثل:
در گذشته که صاحبخانه مهمان عزیزی داشت، معمولا قبل از صرف غذا خدمتکار یا اهالی کوچکتر خانه آفتابه را پر از آب کرده و لگن را به همراه حوله نزد مهمان میآوردند و روی دستان مهمان آب ریخته که دست بشوید و با حوله خشک کند، سپس مشغول خوردن غذا شود.
این رسم نوعی مهماننوازی در نزد مردم مازندران بود که مهمان را گرامی میداشتند اما زمانی که فقط دست شستن بود و پذیرایی جانانه در کار نبود، میگفتند: "اَفتوبه لگن هف دس، شوم و نهار هِچ چی" و هنوز هم این مثال در گفتگوهای روزمره مردم کاربرد دارد. این مثال در زبان پارسی هم کاربرد دارد.
📸 و 📝 نجما نجّار
📌شهر دیباج (چهارده) دامغان
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هاوست
#هزارجریب
#پیرون_گفته
#نجما_نجار
#فرهنگ_عامه.
◽️اَفتوبه لَگِن هَف دس، شوُمُ نِهار هِچ چی
🔸معنی: آفتابه و لگن هفت دست، اما از ناهار و شام خبری نیست.
🔸کاربرد: زمانی که تدارکات زیاد انجام میگیرد اما بهره و نتیجهای به همراه ندارد. (توجه افراد به ظاهرسازی)
◽️ریشهی داستانی این ضربالمثل:
در گذشته که صاحبخانه مهمان عزیزی داشت، معمولا قبل از صرف غذا خدمتکار یا اهالی کوچکتر خانه آفتابه را پر از آب کرده و لگن را به همراه حوله نزد مهمان میآوردند و روی دستان مهمان آب ریخته که دست بشوید و با حوله خشک کند، سپس مشغول خوردن غذا شود.
این رسم نوعی مهماننوازی در نزد مردم مازندران بود که مهمان را گرامی میداشتند اما زمانی که فقط دست شستن بود و پذیرایی جانانه در کار نبود، میگفتند: "اَفتوبه لگن هف دس، شوم و نهار هِچ چی" و هنوز هم این مثال در گفتگوهای روزمره مردم کاربرد دارد. این مثال در زبان پارسی هم کاربرد دارد.
📸 و 📝 نجما نجّار
📌شهر دیباج (چهارده) دامغان
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هاوست
#هزارجریب
#پیرون_گفته
#نجما_نجار
#فرهنگ_عامه.
✅آغاز کوچ دامداران هزارجریب به
مناطق بالا دست
◽️کوچ گری یا یِلاق یِشلاق(ییلاق وقشلاق) رسم کهن و دیرینهای است که همه ساله در اوایل اردبیهشت آغاز و در آستانهی فصل پاییز به پایان می رسد.
روستاییان دامدار در این ایام به همراه دامهایشان از شهر یا مناطق جلگه ای به روستای زادگاه خود یا مناطق مرتفع نقل مکان کرده و در آنجا به تامین معاش زندگی خود میپردازند.
◽️این نوع سفر از دیرباز تا به امروز همچنان در بین روستاییان منطقهی هزارجریب رواج داشته و طبق سنت دیرینه به ییلاقات کوچ میکنند تا در خنکای هوای پاک روستا ایام تابستان را سپری کنند و دامها هم در مراتع و دشت ها چرا کنند و با فرارسیدن فصل پاییز به مناطق جلگهای کوچ کنند.
📝نجما نجار
📸جواد فدایی نیا
خِشِی مِه کُوچِ بارا دِل مِه هِمرا
بِهارِ بُو مِه اَرمُون گِل مِه هِمرا
دِکارِم دِلخِشِی رِه مَل دَوِندِه
نِمارِ کُهنِه دارِ پِل مِه هِمرا
✍️ کوکی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#هاوست
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#کوچ
#ییلاق
#قشلاق
مناطق بالا دست
◽️کوچ گری یا یِلاق یِشلاق(ییلاق وقشلاق) رسم کهن و دیرینهای است که همه ساله در اوایل اردبیهشت آغاز و در آستانهی فصل پاییز به پایان می رسد.
روستاییان دامدار در این ایام به همراه دامهایشان از شهر یا مناطق جلگه ای به روستای زادگاه خود یا مناطق مرتفع نقل مکان کرده و در آنجا به تامین معاش زندگی خود میپردازند.
◽️این نوع سفر از دیرباز تا به امروز همچنان در بین روستاییان منطقهی هزارجریب رواج داشته و طبق سنت دیرینه به ییلاقات کوچ میکنند تا در خنکای هوای پاک روستا ایام تابستان را سپری کنند و دامها هم در مراتع و دشت ها چرا کنند و با فرارسیدن فصل پاییز به مناطق جلگهای کوچ کنند.
📝نجما نجار
📸جواد فدایی نیا
خِشِی مِه کُوچِ بارا دِل مِه هِمرا
بِهارِ بُو مِه اَرمُون گِل مِه هِمرا
دِکارِم دِلخِشِی رِه مَل دَوِندِه
نِمارِ کُهنِه دارِ پِل مِه هِمرا
✍️ کوکی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#هاوست
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
#کوچ
#ییلاق
#قشلاق
✅مِرقی
◽️مِرقی نام محلی گونهای از قارچهای خوراکی است که در مناطق کوهستانی مازندران به صورت خودرو رشد میکند.
◽️این نوع قارچ پس از اولین رگبار بهاری و با ایجاد رعد و برق و شوک طبیعت، در زمین هایی که به طور طبیعی هاگ قارچ وجود دارد سر از خاک بیرون میآورد و اغلب در زمینهای شیب دار و کاله (بایر) و زیر درختان کهنسال رشد میکند.
پیدا کردن این قارچهای خوشمزه، بسیار سخت است و اهالی بومی منطقه که شناخت کافی به قارچهای سمی و غیرسمی(خوراکی) دارند، برای چیدن آن به دشت میروند و آنرا به آرامی با دست میچینند. این نوع قارچ پس از رویش باید طی سه تا چهار روز چیده شود، چون تابش آفتاب باعث خشک شدن آن میشود.
◽️روش استفاده:
مرقی پس از چیده شدن با آب سرد شسته میشود. بعد آنرا آبپز کرده و آبش دور ریخته میشود. سپس با روغن و پیاز تفت داده و ادویه (فلفل و زردچوبه و نمک) اضافه کرده و با نان خورده میشود. مرقی اغلب به صورت سرخ شده یا کبابی استفاده میشود.
این گیاه خودرو در اکثر مناطق کوهستانی مازندران و هزارجریب میروید. نیمه فروردین تا نیمه اردبیهشت ماه، بهترین زمان برای چیدن مرقی است.
📝 نجما نجار
📸 اینترنت
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مرقی
#قارچ
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
◽️مِرقی نام محلی گونهای از قارچهای خوراکی است که در مناطق کوهستانی مازندران به صورت خودرو رشد میکند.
◽️این نوع قارچ پس از اولین رگبار بهاری و با ایجاد رعد و برق و شوک طبیعت، در زمین هایی که به طور طبیعی هاگ قارچ وجود دارد سر از خاک بیرون میآورد و اغلب در زمینهای شیب دار و کاله (بایر) و زیر درختان کهنسال رشد میکند.
پیدا کردن این قارچهای خوشمزه، بسیار سخت است و اهالی بومی منطقه که شناخت کافی به قارچهای سمی و غیرسمی(خوراکی) دارند، برای چیدن آن به دشت میروند و آنرا به آرامی با دست میچینند. این نوع قارچ پس از رویش باید طی سه تا چهار روز چیده شود، چون تابش آفتاب باعث خشک شدن آن میشود.
◽️روش استفاده:
مرقی پس از چیده شدن با آب سرد شسته میشود. بعد آنرا آبپز کرده و آبش دور ریخته میشود. سپس با روغن و پیاز تفت داده و ادویه (فلفل و زردچوبه و نمک) اضافه کرده و با نان خورده میشود. مرقی اغلب به صورت سرخ شده یا کبابی استفاده میشود.
این گیاه خودرو در اکثر مناطق کوهستانی مازندران و هزارجریب میروید. نیمه فروردین تا نیمه اردبیهشت ماه، بهترین زمان برای چیدن مرقی است.
📝 نجما نجار
📸 اینترنت
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مرقی
#قارچ
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار
Telegram
attach 📎
✅ اصطلاح شال عروسی در فرهنگ مردم هزارجریب
◽️شال عاروسی: هوای آفتابی توام با رگبار باران که به عقیده ی مردم هزارجریب، زمان عروسی شغال ها است.
◽️شال عاروسی-شال عارسی(عروسی شغال) نوعی پدیدهی طبیعی زیباست که از درهم آمیختن باران و آفتاب منظره دیدنی به وجود می آید که خیلی اندک و زودگذر است و مردم هزارجریب مازندران آن را خوش يمن دانسته وبه فال نیک میگیرند.
کودکاندر زمان شال عاروسی زیر باران رفته و به شادی کودکانه پرداخته و آواز سر می دهند.
◽️دیدن این پدیده زیبا در حالی است که آسمان کاملا ابری است و نور خورشید از لابلای ابرها بر زمین میتابد و هم زمان مقداری باران نیز میبارد.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#هاوست
#شال_عروسی
#فرهنگ_عامه
#پدیده_طبیعی
#نجما_نجار
◽️شال عاروسی: هوای آفتابی توام با رگبار باران که به عقیده ی مردم هزارجریب، زمان عروسی شغال ها است.
◽️شال عاروسی-شال عارسی(عروسی شغال) نوعی پدیدهی طبیعی زیباست که از درهم آمیختن باران و آفتاب منظره دیدنی به وجود می آید که خیلی اندک و زودگذر است و مردم هزارجریب مازندران آن را خوش يمن دانسته وبه فال نیک میگیرند.
کودکاندر زمان شال عاروسی زیر باران رفته و به شادی کودکانه پرداخته و آواز سر می دهند.
◽️دیدن این پدیده زیبا در حالی است که آسمان کاملا ابری است و نور خورشید از لابلای ابرها بر زمین میتابد و هم زمان مقداری باران نیز میبارد.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#هاوست
#شال_عروسی
#فرهنگ_عامه
#پدیده_طبیعی
#نجما_نجار
✅ آئین عرفه و عید قربان در هزارجریب
در این مجال کوتاه، از رسوم عید قربان در منطقه هزارجریب که هنوز هم اجرا میشود به چند مورد اشاره میشود:
شخصی که مالدار هست به تنهایی گوسفندی قربانی میکند، اگر مالدار نباشد با چند نفر دیگر گوسفـندی خریده و به صورت شراکتی قربانی میکنند. از این رو هر خانوادهای کـه شریک در قربانی باشد مقداری نمک سنگی میبرد تا گوسفند پیش از ذبح شدن، زبان بزند. گاهی هم حبه قند به گوسفند میدهند که بخورد. بر سر گوسفند حنا میبندند و به چشمان گوسفند سرمه میکشند. زیرا باور دارند وقتی حضـرت ابراهیم (ع) قبل از ایـنکه اسماعیل را مهیای قربانی کند به او نبات داد و دور چشمانش را سرمه کشید و دیگر اینکه هدیهای زیبا به پیشگاه معبود آورده باشند.
ابتدا در گوشهای از حیاط، چالهای میکنند و سپس دعا میخوانند و گوسفند را رو به قبله، قربانی میکنند و معمولا صبح زود ایـن کار را انجام میدهند. خون قـربانی باید درون چاله بریزد و سپس روی آن را با خاک میپوشانند تا توسط انسان و حیوانات دیگر لگدمال نشود.
استخوانهای گوسفند قربانی را پشت بام خانه انداخته یا جایی دفن میکنند و بر این باورند که نباید سگ و گربه یا حیوان دیگری آنرا بخورد یا بو کند.
پس از پوست کندن حیوان، سهم بیشتر این گوشت را به همسایگان به ویژه کسانی که استطاعت مالی ندارند و قربانی نکرده باشند، میدهند.
همچنین باور دارند که با مالیدن خون قربانی به دست، بعضی از بیماریهای پوستی برطرف میشود. گاهی هم خون قربانی را به نذر یا تبرک بر پیشانی کودکان میمالند.
پوشیدن لباس نو و تمیز کردن منزل (بِندوستن، گِل اِندود کردن دیوارها) هم در این روز انجام میشود. سرزدن به اقوام دور و نزدیک و خانوادههایی که عزیزی از دست داده باشد و زیارت اهـلِ قبور، به صـورت دستهجمعی یا انفرادی هم از دیگر رسوم روز عید قربان است.
در گذشـتههای نه چندان دور، به یُمن ایـن عید، گـوش دخـتران کوچک را در روز عرفه با سوزن سوراخ میکردند و گـوشواره میانداختند.
✍ نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#آئین_مازندرانی
#عید_قربان
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار_هزارجریبی
در این مجال کوتاه، از رسوم عید قربان در منطقه هزارجریب که هنوز هم اجرا میشود به چند مورد اشاره میشود:
شخصی که مالدار هست به تنهایی گوسفندی قربانی میکند، اگر مالدار نباشد با چند نفر دیگر گوسفـندی خریده و به صورت شراکتی قربانی میکنند. از این رو هر خانوادهای کـه شریک در قربانی باشد مقداری نمک سنگی میبرد تا گوسفند پیش از ذبح شدن، زبان بزند. گاهی هم حبه قند به گوسفند میدهند که بخورد. بر سر گوسفند حنا میبندند و به چشمان گوسفند سرمه میکشند. زیرا باور دارند وقتی حضـرت ابراهیم (ع) قبل از ایـنکه اسماعیل را مهیای قربانی کند به او نبات داد و دور چشمانش را سرمه کشید و دیگر اینکه هدیهای زیبا به پیشگاه معبود آورده باشند.
ابتدا در گوشهای از حیاط، چالهای میکنند و سپس دعا میخوانند و گوسفند را رو به قبله، قربانی میکنند و معمولا صبح زود ایـن کار را انجام میدهند. خون قـربانی باید درون چاله بریزد و سپس روی آن را با خاک میپوشانند تا توسط انسان و حیوانات دیگر لگدمال نشود.
استخوانهای گوسفند قربانی را پشت بام خانه انداخته یا جایی دفن میکنند و بر این باورند که نباید سگ و گربه یا حیوان دیگری آنرا بخورد یا بو کند.
پس از پوست کندن حیوان، سهم بیشتر این گوشت را به همسایگان به ویژه کسانی که استطاعت مالی ندارند و قربانی نکرده باشند، میدهند.
همچنین باور دارند که با مالیدن خون قربانی به دست، بعضی از بیماریهای پوستی برطرف میشود. گاهی هم خون قربانی را به نذر یا تبرک بر پیشانی کودکان میمالند.
پوشیدن لباس نو و تمیز کردن منزل (بِندوستن، گِل اِندود کردن دیوارها) هم در این روز انجام میشود. سرزدن به اقوام دور و نزدیک و خانوادههایی که عزیزی از دست داده باشد و زیارت اهـلِ قبور، به صـورت دستهجمعی یا انفرادی هم از دیگر رسوم روز عید قربان است.
در گذشـتههای نه چندان دور، به یُمن ایـن عید، گـوش دخـتران کوچک را در روز عرفه با سوزن سوراخ میکردند و گـوشواره میانداختند.
✍ نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#آئین_مازندرانی
#عید_قربان
#مازندران
#هزارجریب
#نجما_نجار_هزارجریبی
Telegram
attach 📎
✅نام های گوسفند وبز در هزارجریب بر اساس سن وجنس/بخش اول
بِزکَل: بز نرِ بزرگ چند ساله با اندام وجـثه ی بـزرگتر وشـاخ های بـلندتر به عـنوان بز پیش آهنگ وراهنمای گله
بِزکَل کوله: بزغاله ی نرِ زیر یکسال
باکو: گوسفند ماده ای که قادر به تولید مثل نباشد
بِلیک: رَمه، گله ی گوسفند
پاژَن_کوتِن: بز نری که قادر به تولید مثل نباشد
پیر مِش: گوسفندِ پیر
پیت: بُزِ نَری که شاخ ندارد
تُخمی نَر: گوسفند نری که برای جفت گیری و ازدیاد نسل در گله نگهداری می شود.(بقیه ی گوسفندان نر فروخته می شوند)
تِقالی: گوسفندِ نر یکساله. گوسفند ماده ای که بزرگتر از بره اسـت و هـنوز به مرحله ی زایش نرسیده. تِقالی =بره ی هر دو جنس نر تقالی و ماده تقالی، شش ماهه تا یکساله را میگویند که کمتر شیر میخورد و درمرحله جدا شدن از مادر هسـت وهـنوز به دوره ی زایـش وتـولـید مـثل نرسیده است، معروف به پَییرکا وبهارکا، پاییز به دنیا می آیند و بهار به فروش می رسند وبرعکس. وهمچنین مناسب برای ذبح عید قربان و فروش به «گوشتی خرین،چوبدار»
چَبِش: بز ماده زیر یکسال
خالِک وَره: بره ی تازه زاییده شده
دَق: گوسفندِ نری که شاخ ندارد
دِلاق: نوعی از نژاد گوسفند، ترکیب نژاد اَفشـار و زِل
دِمبِلی: گوسفندی که دم آن بریده شده باشد.
دِمبِل: گوسفندِ دُنبه دار دارای دُم پر حجم چربی و پیه
دولی(دولی وَره): بره ای که در فصل زمستان به دنیا بیاید.
دِگالی(دِگالی وَره): بره ی دوقلو
دِ وَری: گوسفندی که در طی یکسال و در دو فصل بهار وپاییز بره به دنیا بیاورد به آن برّه ها دِ وری می گویند(دِ وری وازا)
زِل: نـژاد گوســفندان اصـیل و بـومی مـنطقه هزارجریب با دم لاغر وبدون چربی می باشد.
شیشک(کاوی):گوسفندی که در آستانه ی نخستین زایش و تولید مثل است، جنس نرِ آنرا«نر شیئِک» مـی گـویند،«ماده شیئِک» را برای افزایـش زاد و ولد و تولید مِثل نگه می دارند.
کَل دار: گوسفند ماده ای که شاخ دارد
کَچیز، کَچِز: گوسفندِ نر که ظاهری متفاوت با دیگر نرهای گله دارد و قادر به تولید مثل نمی باشد.
کچیز به ندرت در گله ای وجود دارد، طبق گفته ی دامداران از هر۲٠٠٠راس گوسفند یک عدد آن کچیز می شود وصاحب گله وجودش را خوش یُمن می داند.
همچنین طبق باور اهالی منطقه هزارجریب وجودِ گوسفندِ ماده ی شاخ دار(کل دار) و گوسـفندِ نر با چهار عدد شـاخ در گله خوش یـمن بوده و باعث برکت وفراوانی مال خواهد شد.
گوسفِن،گوسپِن: در اصطلاح به همه ی گوسفندها گفته می شود.
مار بِز: بز مادر
مُغانی یا مـاغانی: یـکی از باکیفـیت ترین نـژاد گوسفند که شیر، گوشت وپشم مرغوب دارد.
نَیرِم: رفتارِ گوسفندی مادری که برّه اش را نمی پذیرد وقبول نمیکند(نّیرِم هاکارده)
به بره ی این گوسفند«دَل وَره»یا «نِر» میگویند که از گوسفندان دیگر شیر میخورد.
وازا: بره ای که در فصل بهار به دنیا بیاید
وَره: بره
وَره مار: گوسفند مادر صاحب بره
📝 نجما نجّار هزارجریبی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#فرهنگ_چوپانی
#گوسفند
#بز
#هاوست
#بخش۱
#نجما_نجار_هزارجریبی
بِزکَل: بز نرِ بزرگ چند ساله با اندام وجـثه ی بـزرگتر وشـاخ های بـلندتر به عـنوان بز پیش آهنگ وراهنمای گله
بِزکَل کوله: بزغاله ی نرِ زیر یکسال
باکو: گوسفند ماده ای که قادر به تولید مثل نباشد
بِلیک: رَمه، گله ی گوسفند
پاژَن_کوتِن: بز نری که قادر به تولید مثل نباشد
پیر مِش: گوسفندِ پیر
پیت: بُزِ نَری که شاخ ندارد
تُخمی نَر: گوسفند نری که برای جفت گیری و ازدیاد نسل در گله نگهداری می شود.(بقیه ی گوسفندان نر فروخته می شوند)
تِقالی: گوسفندِ نر یکساله. گوسفند ماده ای که بزرگتر از بره اسـت و هـنوز به مرحله ی زایش نرسیده. تِقالی =بره ی هر دو جنس نر تقالی و ماده تقالی، شش ماهه تا یکساله را میگویند که کمتر شیر میخورد و درمرحله جدا شدن از مادر هسـت وهـنوز به دوره ی زایـش وتـولـید مـثل نرسیده است، معروف به پَییرکا وبهارکا، پاییز به دنیا می آیند و بهار به فروش می رسند وبرعکس. وهمچنین مناسب برای ذبح عید قربان و فروش به «گوشتی خرین،چوبدار»
چَبِش: بز ماده زیر یکسال
خالِک وَره: بره ی تازه زاییده شده
دَق: گوسفندِ نری که شاخ ندارد
دِلاق: نوعی از نژاد گوسفند، ترکیب نژاد اَفشـار و زِل
دِمبِلی: گوسفندی که دم آن بریده شده باشد.
دِمبِل: گوسفندِ دُنبه دار دارای دُم پر حجم چربی و پیه
دولی(دولی وَره): بره ای که در فصل زمستان به دنیا بیاید.
دِگالی(دِگالی وَره): بره ی دوقلو
دِ وَری: گوسفندی که در طی یکسال و در دو فصل بهار وپاییز بره به دنیا بیاورد به آن برّه ها دِ وری می گویند(دِ وری وازا)
زِل: نـژاد گوســفندان اصـیل و بـومی مـنطقه هزارجریب با دم لاغر وبدون چربی می باشد.
شیشک(کاوی):گوسفندی که در آستانه ی نخستین زایش و تولید مثل است، جنس نرِ آنرا«نر شیئِک» مـی گـویند،«ماده شیئِک» را برای افزایـش زاد و ولد و تولید مِثل نگه می دارند.
کَل دار: گوسفند ماده ای که شاخ دارد
کَچیز، کَچِز: گوسفندِ نر که ظاهری متفاوت با دیگر نرهای گله دارد و قادر به تولید مثل نمی باشد.
کچیز به ندرت در گله ای وجود دارد، طبق گفته ی دامداران از هر۲٠٠٠راس گوسفند یک عدد آن کچیز می شود وصاحب گله وجودش را خوش یُمن می داند.
همچنین طبق باور اهالی منطقه هزارجریب وجودِ گوسفندِ ماده ی شاخ دار(کل دار) و گوسـفندِ نر با چهار عدد شـاخ در گله خوش یـمن بوده و باعث برکت وفراوانی مال خواهد شد.
گوسفِن،گوسپِن: در اصطلاح به همه ی گوسفندها گفته می شود.
مار بِز: بز مادر
مُغانی یا مـاغانی: یـکی از باکیفـیت ترین نـژاد گوسفند که شیر، گوشت وپشم مرغوب دارد.
نَیرِم: رفتارِ گوسفندی مادری که برّه اش را نمی پذیرد وقبول نمیکند(نّیرِم هاکارده)
به بره ی این گوسفند«دَل وَره»یا «نِر» میگویند که از گوسفندان دیگر شیر میخورد.
وازا: بره ای که در فصل بهار به دنیا بیاید
وَره: بره
وَره مار: گوسفند مادر صاحب بره
📝 نجما نجّار هزارجریبی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#فرهنگ_چوپانی
#گوسفند
#بز
#هاوست
#بخش۱
#نجما_نجار_هزارجریبی
Telegram
attach 📎
✅نام گوسفندان بر اساس رنگ پشم وشکل گوش ( صفات و مشخصات و ویژگی های ظاهری) در هزارجریب
▫️بخش دوم
اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)
بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.
بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.
بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.
بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.
جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.
چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.
دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.
سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.
سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.
شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.
شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید
شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.
قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.
غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.
کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار
کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
▫️بخش دوم
اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)
بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.
بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.
بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.
بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.
جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.
چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.
دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.
سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.
سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.
شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.
شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید
شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.
قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.
غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.
کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار
کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
Telegram
attach 📎
✅کلمات، واژگان واصطلاحات مربوط به «دست،دس» در زبان مردم هزارجریب مازندران /بخش سوم
دَس بَهیره= به دست بگیرد
دس بَهیره= دست بکشد_رها کند
دست دینگوئن=به دست بیاویزد
دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند
دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد
دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران
دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن
دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند
دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب
دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک
دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند
دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.
دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور
دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی
دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید
دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی
دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران
دست چال=چاله وحفره کوچک
دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده
✍نجما نجار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
دَس بَهیره= به دست بگیرد
دس بَهیره= دست بکشد_رها کند
دست دینگوئن=به دست بیاویزد
دستارِم= فردی که زمین کشاورزی شخص دیگری را برای مدتی کشت کند
دستی=حیوانی که با انسانها انس بگیرد
دستی خوانه= طلبکار بودن درقبال لطف دیگران
دست جه اُ تِب نزنده=خسیس بودن
دَست گیز=مقیاس گرم بودن مایعات، کمی گرم تر از ولرم
دست لاکِن= فراخواندن شخصی با اشاره دست از راه دور
دست کَن=چاله ای که با دست کنده شود-زمانی
که حیوان نر برای مقابله با همجنس خود با دستش زمین را زیر و رو کند
دست وَر= پشت و رو کردن غلات وحبوبات زمان خشک شدن در آفتاب
دَس ماس=تکه پارچه ای که ابزار داغ را با آن برمی دارند_بهانه _عذر_دستاویز_گزک
دستِک=شادی وبازی گوساله وبره پس از خوردن شیر مادر
دست بُ بند= سربالایی تند
دست بِلار=دو بند پشمی دست باف که از وسط دستهای اسب رد شده وبه پالان وصل می شود و نگهش می دارد.
دَس شوُنه=کتف، سردست جانوران، دست جانور
دست ره بشوشته کنار هنیشته=ناامید شدن، بی خیال موضوعی شدن، عدم کارایی
دست دست ره اِشناسنه= کنایه از مسولیت پذیر بودن، امانتداری
دس جه بَر نِ نه=از دستش بر نمی آید
دَس سربیئشت دارنه=چیزی را از قبل آماده کردن، ذخیره داشتن
دستی دستی=عمدی، از روی آگاهی
دست پشت ره داغ هاکاردن=توبه کردن برای نیکی در حق دیگران
دست چال=چاله وحفره کوچک
دست بو بنه هاکاردِن=دست به زمین رساندن برای گرفتن سنگ وپرتاب کردن به سمت حیوانی درنده
✍نجما نجار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#زبان_مادری
#هزارجریب
#هاوست
#دست
#نجما_نجار
#بخش_اول
#بخش_دوم
#بخش_سوم
✅ جِندره هزارجریب
جندره در روستای وَنِشد یا ونوشه در بخش هزارجریب شهرستان بهشهر واقع شده است. جندرهها در نقاط مختلف کشور وجود دارند.
یکی از نقاط بسیار دیدنی و بکر و جذاب هزارجریب، جندره است که در فاصله یک کیلومتری روستا قرار دارد. درهای مخوف که داستانهای زیادی درباره آن گفته میشود.
برخی از مردم محلی معتقدند علت نامگذاری «جندره» حفرههایی است که در این بخش از کوه وجود دارد و مردم قدیم گنجهای خود را در آن پنهان میکردند که به عقل جن هم نمیرسید.
برخی دیگر علت این نامگذاری را خروشان بودن سیلابهای فصلی که در این دره صداهای ترسآلودی پدید میآورد، میدانند.
دلیل دیگر نامگذاری، پژواک و بازتاب صدا و تبدیل آن به صداهای گنگ و هراسناک در این دره است و چون مردم در روزگار قدیم، علت پژواک و بازتاب صدا را پیدا نمیدانستند گمان میکردند که جنها صدایشان را تکرار میکنند.
حرکت انسان به تنهایی در جندره، سـکوت سنگین و وهمآلود دره، بازتاب صدای آب و پرندگان و جانوران دیگر، چنین داستانهایی را به وجود آورده است.
آب رودخانه جندره از سمت روستاهای کوا و کوادره سرازیر میشود و دارای آبشارهای بسیار زیبا میباشد. این رودخانه در نهایت با رود شمشیربُر و رود اِلارز ادغام شده و به سمت شهر نکا در ۲۰ کیلومتری غرب بهشهر میرود.
✍ نجما نجار
▫️روستای لِند، هزارجریب بهشهر
📸ابوالفضل وکیلی/روستاگردومستندساز
▫️روستای کوادره، هزارجریب بهشهر
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
⚠️ استفاده از این پست فقط با درج نام و نشانی (لینک) کانال هاوست مجاز میباشد.
#جن_دره
#مازندران
#هزارجریب
#ونشد
#نجما_نجار
#ابوالفضل_وکیلی
#هاوست
جندره در روستای وَنِشد یا ونوشه در بخش هزارجریب شهرستان بهشهر واقع شده است. جندرهها در نقاط مختلف کشور وجود دارند.
یکی از نقاط بسیار دیدنی و بکر و جذاب هزارجریب، جندره است که در فاصله یک کیلومتری روستا قرار دارد. درهای مخوف که داستانهای زیادی درباره آن گفته میشود.
برخی از مردم محلی معتقدند علت نامگذاری «جندره» حفرههایی است که در این بخش از کوه وجود دارد و مردم قدیم گنجهای خود را در آن پنهان میکردند که به عقل جن هم نمیرسید.
برخی دیگر علت این نامگذاری را خروشان بودن سیلابهای فصلی که در این دره صداهای ترسآلودی پدید میآورد، میدانند.
دلیل دیگر نامگذاری، پژواک و بازتاب صدا و تبدیل آن به صداهای گنگ و هراسناک در این دره است و چون مردم در روزگار قدیم، علت پژواک و بازتاب صدا را پیدا نمیدانستند گمان میکردند که جنها صدایشان را تکرار میکنند.
حرکت انسان به تنهایی در جندره، سـکوت سنگین و وهمآلود دره، بازتاب صدای آب و پرندگان و جانوران دیگر، چنین داستانهایی را به وجود آورده است.
آب رودخانه جندره از سمت روستاهای کوا و کوادره سرازیر میشود و دارای آبشارهای بسیار زیبا میباشد. این رودخانه در نهایت با رود شمشیربُر و رود اِلارز ادغام شده و به سمت شهر نکا در ۲۰ کیلومتری غرب بهشهر میرود.
✍ نجما نجار
▫️روستای لِند، هزارجریب بهشهر
📸ابوالفضل وکیلی/روستاگردومستندساز
▫️روستای کوادره، هزارجریب بهشهر
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
⚠️ استفاده از این پست فقط با درج نام و نشانی (لینک) کانال هاوست مجاز میباشد.
#جن_دره
#مازندران
#هزارجریب
#ونشد
#نجما_نجار
#ابوالفضل_وکیلی
#هاوست
✅ روش تهیه کشک در کوهستانهای مازندران
کشک، یکی از مواد آشپزی در بین مردم مازندران به ویژه نواحی کوهستانی هست که از دوغ گوسفند و گاو تهیه و در طول سال خصوصا فصل سرد استفاده میشود.
تِلِم زنی: فرایندی که طی آن ماست ترش به دوغ و کره فرآوری میشود.
تلم از تنه درخت بلوط و نمدار درست میشود، دامدار یا نجار وسط تنه را خالی کرده و پس از درزگیری و آببندی، ماست را به همراه مقداری آب داخل تلم ریخته و با ابزارچوبی (تلم دسته یا پَردسته) و به آرامی ماست را هم زده، تا جایی که کره از آن جدا شود. مایعی که بعد از کره در تلم میماند، دوغ است.
دامداران دوغ را پس از پختن، داخل کیسه مخصوص از جنس مِتقال ریخته و روی دونفار یا دونپار (سازه چوبی) گذاشته و روی کیسه نیز قطعهای تخته سنگ میگذارند تا آب اضافی دوغ (دُو زرد اُ ) خارج شده و به کشک (سِزمه) تبدیل شود.
سزمه که بدون آب و کاملا غلیظ است با مقداری نمک ترکیب شده و پس از آمادهسازی به صورت چانههای کوچک روی تخته در معرض نور آفتاب قرار میگیذد تا کاملا خشک شود. کشک خشک شده را درون کیسه یا پارچه قرار میدهند تا رطوبت نگیرد و ماندگاری بیشتری داشته باشد.
اگر بخواهند از دوغ تلم، آش درست کنند آنرا نمیپزند، بلکه داخل کیسه ریخته تا آبش خارج شده و سفت شود (دوغ ِ چکیده)، سپس استفاده میکنند.
✍ نجما نجار
▫️عکس تلم: حمیدرضا حامی/ عکاس ساروی
▫️عکس کشک: ابوالفضل وکیلی/ روستاگرد و مستندساز
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#کشک
#هاوست
#نجما_نجار
#حمید_رضا_حامی
#ابوالفضل_وکیلی
کشک، یکی از مواد آشپزی در بین مردم مازندران به ویژه نواحی کوهستانی هست که از دوغ گوسفند و گاو تهیه و در طول سال خصوصا فصل سرد استفاده میشود.
تِلِم زنی: فرایندی که طی آن ماست ترش به دوغ و کره فرآوری میشود.
تلم از تنه درخت بلوط و نمدار درست میشود، دامدار یا نجار وسط تنه را خالی کرده و پس از درزگیری و آببندی، ماست را به همراه مقداری آب داخل تلم ریخته و با ابزارچوبی (تلم دسته یا پَردسته) و به آرامی ماست را هم زده، تا جایی که کره از آن جدا شود. مایعی که بعد از کره در تلم میماند، دوغ است.
دامداران دوغ را پس از پختن، داخل کیسه مخصوص از جنس مِتقال ریخته و روی دونفار یا دونپار (سازه چوبی) گذاشته و روی کیسه نیز قطعهای تخته سنگ میگذارند تا آب اضافی دوغ (دُو زرد اُ ) خارج شده و به کشک (سِزمه) تبدیل شود.
سزمه که بدون آب و کاملا غلیظ است با مقداری نمک ترکیب شده و پس از آمادهسازی به صورت چانههای کوچک روی تخته در معرض نور آفتاب قرار میگیذد تا کاملا خشک شود. کشک خشک شده را درون کیسه یا پارچه قرار میدهند تا رطوبت نگیرد و ماندگاری بیشتری داشته باشد.
اگر بخواهند از دوغ تلم، آش درست کنند آنرا نمیپزند، بلکه داخل کیسه ریخته تا آبش خارج شده و سفت شود (دوغ ِ چکیده)، سپس استفاده میکنند.
✍ نجما نجار
▫️عکس تلم: حمیدرضا حامی/ عکاس ساروی
▫️عکس کشک: ابوالفضل وکیلی/ روستاگرد و مستندساز
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#کشک
#هاوست
#نجما_نجار
#حمید_رضا_حامی
#ابوالفضل_وکیلی