✅ واژههای مربوط به کشاورزی و خرمن در هزارجریب مازندران / بخش دوم
تَلی سازِه: جارویی چوبی که از شاخه های درختان تیغ دار مانند آلوچه تهیه می شود و خس و خاشاک و داز درون حیاط، کوچه، خرمنگاه و داخل آغل را با آن جارو میزنند.
خِزّه: تختهای بزرگ به شکل مربع که کَر را داخل آن میچینند و با ریسمان به جفت وِرزا ( گاوی نر که با آن زمین شخم میزنند ) وصل کرده و گاو آنرا حمل کرده و به جای مورد نظر کشاورز میبرد.
داز: پُرزها و زائدههای بلند نوک تیز و سوزنی شکلِ خوشه های خشک گندم و جو.
آلِم: تهمانده محصولاتی مانند گندم و جو که پس از برداشت محصول در زمین باقی میماند.
فیئه: وسیلهای چوبی شبیه پارو که کف آن کمی گود هست و برای پاک کردن محصولاتی مانند گندم و جو در خرمنگاه استفاده میشود.
قَلوِل: (یا قلوال) الک غلاتی مانند گندم، جو و برنج و ...
کَروچ: بافتی از چوب (پرچین) که به شکل گرد و به بلندی ۲ متر است و گندم و جوی درو شده را در آن قرار میدهند از گزند گراز و گاو تا هنگام خرمنکوبی در امان باشد. در برخی مناطق هزارجریب کروچ را با سنگ نیز درست میکنند.
کَرشِن - کَرشان: چوبی نوک تیز انعطافپذیر که برای پرتاب دستههای گندم و جو و برنج بر روی کوپا استفاده میشود.
کَر کَشی: بردن محصول درو شده به خرمنگاه یا کروچ.
کَر زَنی :خرمنکوبی،جدا کردن ِ دانه های غلّات گندم و جو از ساقه و خوشه در خرمن به کمک اسب
کَمِل: کاه باقیمانده از خرمنکوبی شالی و ارزن (گُرس) که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کَـه: کاه باقیمانده از خرمنکوبی گندم و جو که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کیله: پیمانه چوبی با حجمی مشخص که با آن محصولاتی مانند گندم، جو، شالی، گُرس و عدس و ... را اندازه میکنند.
گِوال، گوآل یا جوال: کیسه بزرگ بافته شده با پشم بز یا گوسفند که برای جابجایی بار و محصولات کشاورزی استفاده میشود.
لِفا - لیفا: چوب دو شاخی که برای جدا کردن کاه از دانه محصولاتی مانند گندم و جو و برنج و عدس و ... استفاده میشود.
نِنگه: خرده ریز کاه پس از خرمنکوبی که برای خوردن دام و یا کاهگل استفاده میشود.
وَندِه: تور بافته شده از طناب پشمی یا کنفی و پنبه ای برای حمل کاه و علوفه با اسب و قاطر و الاغ.
📝 نجما نجّار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#بخش۲
#نجما_نجار_لندی
تَلی سازِه: جارویی چوبی که از شاخه های درختان تیغ دار مانند آلوچه تهیه می شود و خس و خاشاک و داز درون حیاط، کوچه، خرمنگاه و داخل آغل را با آن جارو میزنند.
خِزّه: تختهای بزرگ به شکل مربع که کَر را داخل آن میچینند و با ریسمان به جفت وِرزا ( گاوی نر که با آن زمین شخم میزنند ) وصل کرده و گاو آنرا حمل کرده و به جای مورد نظر کشاورز میبرد.
داز: پُرزها و زائدههای بلند نوک تیز و سوزنی شکلِ خوشه های خشک گندم و جو.
آلِم: تهمانده محصولاتی مانند گندم و جو که پس از برداشت محصول در زمین باقی میماند.
فیئه: وسیلهای چوبی شبیه پارو که کف آن کمی گود هست و برای پاک کردن محصولاتی مانند گندم و جو در خرمنگاه استفاده میشود.
قَلوِل: (یا قلوال) الک غلاتی مانند گندم، جو و برنج و ...
کَروچ: بافتی از چوب (پرچین) که به شکل گرد و به بلندی ۲ متر است و گندم و جوی درو شده را در آن قرار میدهند از گزند گراز و گاو تا هنگام خرمنکوبی در امان باشد. در برخی مناطق هزارجریب کروچ را با سنگ نیز درست میکنند.
کَرشِن - کَرشان: چوبی نوک تیز انعطافپذیر که برای پرتاب دستههای گندم و جو و برنج بر روی کوپا استفاده میشود.
کَر کَشی: بردن محصول درو شده به خرمنگاه یا کروچ.
کَر زَنی :خرمنکوبی،جدا کردن ِ دانه های غلّات گندم و جو از ساقه و خوشه در خرمن به کمک اسب
کَمِل: کاه باقیمانده از خرمنکوبی شالی و ارزن (گُرس) که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کَـه: کاه باقیمانده از خرمنکوبی گندم و جو که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کیله: پیمانه چوبی با حجمی مشخص که با آن محصولاتی مانند گندم، جو، شالی، گُرس و عدس و ... را اندازه میکنند.
گِوال، گوآل یا جوال: کیسه بزرگ بافته شده با پشم بز یا گوسفند که برای جابجایی بار و محصولات کشاورزی استفاده میشود.
لِفا - لیفا: چوب دو شاخی که برای جدا کردن کاه از دانه محصولاتی مانند گندم و جو و برنج و عدس و ... استفاده میشود.
نِنگه: خرده ریز کاه پس از خرمنکوبی که برای خوردن دام و یا کاهگل استفاده میشود.
وَندِه: تور بافته شده از طناب پشمی یا کنفی و پنبه ای برای حمل کاه و علوفه با اسب و قاطر و الاغ.
📝 نجما نجّار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#بخش۲
#نجما_نجار_لندی
✅نام گوسفندان بر اساس رنگ پشم وشکل گوش ( صفات و مشخصات و ویژگی های ظاهری) در هزارجریب
▫️بخش دوم
اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)
بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.
بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.
بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.
بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.
جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.
چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.
دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.
سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.
سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.
شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.
شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید
شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.
قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.
غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.
کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار
کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
▫️بخش دوم
اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)
بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.
بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.
بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.
بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.
جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.
چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.
دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.
سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.
سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.
شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.
شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید
شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.
قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.
غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.
کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار
کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
Telegram
attach 📎