✅ واژههای مربوط به کشاورزی و خرمن در هزارجریب مازندران / بخش اول
اِنازِم: کوپایی متوسط که به شکل مستطیل چیده شود
اوُزین: پیش آمدگی بخشی از کوپا از قسمت شیبدار بالای کوپا تا باران به داخل آن نفوذ نکنه و مانع پوسیدگی کر میشود.
بُن بار - بِن کوه - بِن کوپا: کوپایی که روی زمین چیده شود
برِسیئه: محصولِ آماده ی برداشت.
تریجه - رِآ: ریشه زدن بذر
تیرگ: ساقه کم گندم و جو بعد از سر بر آوردن از خاک
خَسیل: ساقههای جو به بلندی نیم تا یک متر که در زمستان برای چرای دام استفاده میشود
دسته: تعدادی از مینگالهها که با چند رشته ساقه بستهبندی شود.
دست درو: درو با داس و دست
رِس دکته: گندم یا جو در آستانهی برداشت که به طلایی کم رنگ باشد.
کـَر: ساقههای تراشیده گندم و جو و برنج/ محصول درو شده قبل از خرمن
کوله: دستههای گندم یا جو یا برنج تراشیده شده که بصورت موقت در جاهایی از زمین کشاورزی روی هم قرار می دهند
کوپتلار (کوپ+تِلار): کوپ مخفف کوپا به معنی انباشته کردن چیزی در یک جا بر روی هم و تِلار نیز قسمتی از سازه و ساختمان چوبی که در ارتفاع قرار دارد و برای نگهداری محصول درو شده تا قبل از خرمنکوبی بر روی آن قرار دارد تا از گزند حیواناتی مانند گراز و گاو در امان باشد./ کوپتلار همان کوپا تلار است، بعبارتی کوپایی روی تِلار.
مانگِله یامونگله: گندم سبز نیمه خشک که بریان میکنند ومی خورند
مینگاله: مقداری از محصول که در مشت جا شود و با یک رشته از خودش به دور ساقه بسته شود.
نوج: جوانه بذر و سر شاخه درخت
واش وِرین: داس ِ درو
📝نجما نجار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#نجما_نجار_لندی
اِنازِم: کوپایی متوسط که به شکل مستطیل چیده شود
اوُزین: پیش آمدگی بخشی از کوپا از قسمت شیبدار بالای کوپا تا باران به داخل آن نفوذ نکنه و مانع پوسیدگی کر میشود.
بُن بار - بِن کوه - بِن کوپا: کوپایی که روی زمین چیده شود
برِسیئه: محصولِ آماده ی برداشت.
تریجه - رِآ: ریشه زدن بذر
تیرگ: ساقه کم گندم و جو بعد از سر بر آوردن از خاک
خَسیل: ساقههای جو به بلندی نیم تا یک متر که در زمستان برای چرای دام استفاده میشود
دسته: تعدادی از مینگالهها که با چند رشته ساقه بستهبندی شود.
دست درو: درو با داس و دست
رِس دکته: گندم یا جو در آستانهی برداشت که به طلایی کم رنگ باشد.
کـَر: ساقههای تراشیده گندم و جو و برنج/ محصول درو شده قبل از خرمن
کوله: دستههای گندم یا جو یا برنج تراشیده شده که بصورت موقت در جاهایی از زمین کشاورزی روی هم قرار می دهند
کوپتلار (کوپ+تِلار): کوپ مخفف کوپا به معنی انباشته کردن چیزی در یک جا بر روی هم و تِلار نیز قسمتی از سازه و ساختمان چوبی که در ارتفاع قرار دارد و برای نگهداری محصول درو شده تا قبل از خرمنکوبی بر روی آن قرار دارد تا از گزند حیواناتی مانند گراز و گاو در امان باشد./ کوپتلار همان کوپا تلار است، بعبارتی کوپایی روی تِلار.
مانگِله یامونگله: گندم سبز نیمه خشک که بریان میکنند ومی خورند
مینگاله: مقداری از محصول که در مشت جا شود و با یک رشته از خودش به دور ساقه بسته شود.
نوج: جوانه بذر و سر شاخه درخت
واش وِرین: داس ِ درو
📝نجما نجار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#نجما_نجار_لندی
✅ واژههای مربوط به کشاورزی و خرمن در هزارجریب مازندران / بخش دوم
تَلی سازِه: جارویی چوبی که از شاخه های درختان تیغ دار مانند آلوچه تهیه می شود و خس و خاشاک و داز درون حیاط، کوچه، خرمنگاه و داخل آغل را با آن جارو میزنند.
خِزّه: تختهای بزرگ به شکل مربع که کَر را داخل آن میچینند و با ریسمان به جفت وِرزا ( گاوی نر که با آن زمین شخم میزنند ) وصل کرده و گاو آنرا حمل کرده و به جای مورد نظر کشاورز میبرد.
داز: پُرزها و زائدههای بلند نوک تیز و سوزنی شکلِ خوشه های خشک گندم و جو.
آلِم: تهمانده محصولاتی مانند گندم و جو که پس از برداشت محصول در زمین باقی میماند.
فیئه: وسیلهای چوبی شبیه پارو که کف آن کمی گود هست و برای پاک کردن محصولاتی مانند گندم و جو در خرمنگاه استفاده میشود.
قَلوِل: (یا قلوال) الک غلاتی مانند گندم، جو و برنج و ...
کَروچ: بافتی از چوب (پرچین) که به شکل گرد و به بلندی ۲ متر است و گندم و جوی درو شده را در آن قرار میدهند از گزند گراز و گاو تا هنگام خرمنکوبی در امان باشد. در برخی مناطق هزارجریب کروچ را با سنگ نیز درست میکنند.
کَرشِن - کَرشان: چوبی نوک تیز انعطافپذیر که برای پرتاب دستههای گندم و جو و برنج بر روی کوپا استفاده میشود.
کَر کَشی: بردن محصول درو شده به خرمنگاه یا کروچ.
کَر زَنی :خرمنکوبی،جدا کردن ِ دانه های غلّات گندم و جو از ساقه و خوشه در خرمن به کمک اسب
کَمِل: کاه باقیمانده از خرمنکوبی شالی و ارزن (گُرس) که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کَـه: کاه باقیمانده از خرمنکوبی گندم و جو که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کیله: پیمانه چوبی با حجمی مشخص که با آن محصولاتی مانند گندم، جو، شالی، گُرس و عدس و ... را اندازه میکنند.
گِوال، گوآل یا جوال: کیسه بزرگ بافته شده با پشم بز یا گوسفند که برای جابجایی بار و محصولات کشاورزی استفاده میشود.
لِفا - لیفا: چوب دو شاخی که برای جدا کردن کاه از دانه محصولاتی مانند گندم و جو و برنج و عدس و ... استفاده میشود.
نِنگه: خرده ریز کاه پس از خرمنکوبی که برای خوردن دام و یا کاهگل استفاده میشود.
وَندِه: تور بافته شده از طناب پشمی یا کنفی و پنبه ای برای حمل کاه و علوفه با اسب و قاطر و الاغ.
📝 نجما نجّار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#بخش۲
#نجما_نجار_لندی
تَلی سازِه: جارویی چوبی که از شاخه های درختان تیغ دار مانند آلوچه تهیه می شود و خس و خاشاک و داز درون حیاط، کوچه، خرمنگاه و داخل آغل را با آن جارو میزنند.
خِزّه: تختهای بزرگ به شکل مربع که کَر را داخل آن میچینند و با ریسمان به جفت وِرزا ( گاوی نر که با آن زمین شخم میزنند ) وصل کرده و گاو آنرا حمل کرده و به جای مورد نظر کشاورز میبرد.
داز: پُرزها و زائدههای بلند نوک تیز و سوزنی شکلِ خوشه های خشک گندم و جو.
آلِم: تهمانده محصولاتی مانند گندم و جو که پس از برداشت محصول در زمین باقی میماند.
فیئه: وسیلهای چوبی شبیه پارو که کف آن کمی گود هست و برای پاک کردن محصولاتی مانند گندم و جو در خرمنگاه استفاده میشود.
قَلوِل: (یا قلوال) الک غلاتی مانند گندم، جو و برنج و ...
کَروچ: بافتی از چوب (پرچین) که به شکل گرد و به بلندی ۲ متر است و گندم و جوی درو شده را در آن قرار میدهند از گزند گراز و گاو تا هنگام خرمنکوبی در امان باشد. در برخی مناطق هزارجریب کروچ را با سنگ نیز درست میکنند.
کَرشِن - کَرشان: چوبی نوک تیز انعطافپذیر که برای پرتاب دستههای گندم و جو و برنج بر روی کوپا استفاده میشود.
کَر کَشی: بردن محصول درو شده به خرمنگاه یا کروچ.
کَر زَنی :خرمنکوبی،جدا کردن ِ دانه های غلّات گندم و جو از ساقه و خوشه در خرمن به کمک اسب
کَمِل: کاه باقیمانده از خرمنکوبی شالی و ارزن (گُرس) که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کَـه: کاه باقیمانده از خرمنکوبی گندم و جو که در زمستان برای خوراک دام استفاده میشود.
کیله: پیمانه چوبی با حجمی مشخص که با آن محصولاتی مانند گندم، جو، شالی، گُرس و عدس و ... را اندازه میکنند.
گِوال، گوآل یا جوال: کیسه بزرگ بافته شده با پشم بز یا گوسفند که برای جابجایی بار و محصولات کشاورزی استفاده میشود.
لِفا - لیفا: چوب دو شاخی که برای جدا کردن کاه از دانه محصولاتی مانند گندم و جو و برنج و عدس و ... استفاده میشود.
نِنگه: خرده ریز کاه پس از خرمنکوبی که برای خوردن دام و یا کاهگل استفاده میشود.
وَندِه: تور بافته شده از طناب پشمی یا کنفی و پنبه ای برای حمل کاه و علوفه با اسب و قاطر و الاغ.
📝 نجما نجّار لِندی
🆔@Haavest
#واژههای_کشاورزی_خرمن
#هزارجریب
#مازندران
#بخش۱
#بخش۲
#نجما_نجار_لندی
✅نام های گوسفند وبز در هزارجریب بر اساس سن وجنس/بخش اول
بِزکَل: بز نرِ بزرگ چند ساله با اندام وجـثه ی بـزرگتر وشـاخ های بـلندتر به عـنوان بز پیش آهنگ وراهنمای گله
بِزکَل کوله: بزغاله ی نرِ زیر یکسال
باکو: گوسفند ماده ای که قادر به تولید مثل نباشد
بِلیک: رَمه، گله ی گوسفند
پاژَن_کوتِن: بز نری که قادر به تولید مثل نباشد
پیر مِش: گوسفندِ پیر
پیت: بُزِ نَری که شاخ ندارد
تُخمی نَر: گوسفند نری که برای جفت گیری و ازدیاد نسل در گله نگهداری می شود.(بقیه ی گوسفندان نر فروخته می شوند)
تِقالی: گوسفندِ نر یکساله. گوسفند ماده ای که بزرگتر از بره اسـت و هـنوز به مرحله ی زایش نرسیده. تِقالی =بره ی هر دو جنس نر تقالی و ماده تقالی، شش ماهه تا یکساله را میگویند که کمتر شیر میخورد و درمرحله جدا شدن از مادر هسـت وهـنوز به دوره ی زایـش وتـولـید مـثل نرسیده است، معروف به پَییرکا وبهارکا، پاییز به دنیا می آیند و بهار به فروش می رسند وبرعکس. وهمچنین مناسب برای ذبح عید قربان و فروش به «گوشتی خرین،چوبدار»
چَبِش: بز ماده زیر یکسال
خالِک وَره: بره ی تازه زاییده شده
دَق: گوسفندِ نری که شاخ ندارد
دِلاق: نوعی از نژاد گوسفند، ترکیب نژاد اَفشـار و زِل
دِمبِلی: گوسفندی که دم آن بریده شده باشد.
دِمبِل: گوسفندِ دُنبه دار دارای دُم پر حجم چربی و پیه
دولی(دولی وَره): بره ای که در فصل زمستان به دنیا بیاید.
دِگالی(دِگالی وَره): بره ی دوقلو
دِ وَری: گوسفندی که در طی یکسال و در دو فصل بهار وپاییز بره به دنیا بیاورد به آن برّه ها دِ وری می گویند(دِ وری وازا)
زِل: نـژاد گوســفندان اصـیل و بـومی مـنطقه هزارجریب با دم لاغر وبدون چربی می باشد.
شیشک(کاوی):گوسفندی که در آستانه ی نخستین زایش و تولید مثل است، جنس نرِ آنرا«نر شیئِک» مـی گـویند،«ماده شیئِک» را برای افزایـش زاد و ولد و تولید مِثل نگه می دارند.
کَل دار: گوسفند ماده ای که شاخ دارد
کَچیز، کَچِز: گوسفندِ نر که ظاهری متفاوت با دیگر نرهای گله دارد و قادر به تولید مثل نمی باشد.
کچیز به ندرت در گله ای وجود دارد، طبق گفته ی دامداران از هر۲٠٠٠راس گوسفند یک عدد آن کچیز می شود وصاحب گله وجودش را خوش یُمن می داند.
همچنین طبق باور اهالی منطقه هزارجریب وجودِ گوسفندِ ماده ی شاخ دار(کل دار) و گوسـفندِ نر با چهار عدد شـاخ در گله خوش یـمن بوده و باعث برکت وفراوانی مال خواهد شد.
گوسفِن،گوسپِن: در اصطلاح به همه ی گوسفندها گفته می شود.
مار بِز: بز مادر
مُغانی یا مـاغانی: یـکی از باکیفـیت ترین نـژاد گوسفند که شیر، گوشت وپشم مرغوب دارد.
نَیرِم: رفتارِ گوسفندی مادری که برّه اش را نمی پذیرد وقبول نمیکند(نّیرِم هاکارده)
به بره ی این گوسفند«دَل وَره»یا «نِر» میگویند که از گوسفندان دیگر شیر میخورد.
وازا: بره ای که در فصل بهار به دنیا بیاید
وَره: بره
وَره مار: گوسفند مادر صاحب بره
📝 نجما نجّار هزارجریبی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#فرهنگ_چوپانی
#گوسفند
#بز
#هاوست
#بخش۱
#نجما_نجار_هزارجریبی
بِزکَل: بز نرِ بزرگ چند ساله با اندام وجـثه ی بـزرگتر وشـاخ های بـلندتر به عـنوان بز پیش آهنگ وراهنمای گله
بِزکَل کوله: بزغاله ی نرِ زیر یکسال
باکو: گوسفند ماده ای که قادر به تولید مثل نباشد
بِلیک: رَمه، گله ی گوسفند
پاژَن_کوتِن: بز نری که قادر به تولید مثل نباشد
پیر مِش: گوسفندِ پیر
پیت: بُزِ نَری که شاخ ندارد
تُخمی نَر: گوسفند نری که برای جفت گیری و ازدیاد نسل در گله نگهداری می شود.(بقیه ی گوسفندان نر فروخته می شوند)
تِقالی: گوسفندِ نر یکساله. گوسفند ماده ای که بزرگتر از بره اسـت و هـنوز به مرحله ی زایش نرسیده. تِقالی =بره ی هر دو جنس نر تقالی و ماده تقالی، شش ماهه تا یکساله را میگویند که کمتر شیر میخورد و درمرحله جدا شدن از مادر هسـت وهـنوز به دوره ی زایـش وتـولـید مـثل نرسیده است، معروف به پَییرکا وبهارکا، پاییز به دنیا می آیند و بهار به فروش می رسند وبرعکس. وهمچنین مناسب برای ذبح عید قربان و فروش به «گوشتی خرین،چوبدار»
چَبِش: بز ماده زیر یکسال
خالِک وَره: بره ی تازه زاییده شده
دَق: گوسفندِ نری که شاخ ندارد
دِلاق: نوعی از نژاد گوسفند، ترکیب نژاد اَفشـار و زِل
دِمبِلی: گوسفندی که دم آن بریده شده باشد.
دِمبِل: گوسفندِ دُنبه دار دارای دُم پر حجم چربی و پیه
دولی(دولی وَره): بره ای که در فصل زمستان به دنیا بیاید.
دِگالی(دِگالی وَره): بره ی دوقلو
دِ وَری: گوسفندی که در طی یکسال و در دو فصل بهار وپاییز بره به دنیا بیاورد به آن برّه ها دِ وری می گویند(دِ وری وازا)
زِل: نـژاد گوســفندان اصـیل و بـومی مـنطقه هزارجریب با دم لاغر وبدون چربی می باشد.
شیشک(کاوی):گوسفندی که در آستانه ی نخستین زایش و تولید مثل است، جنس نرِ آنرا«نر شیئِک» مـی گـویند،«ماده شیئِک» را برای افزایـش زاد و ولد و تولید مِثل نگه می دارند.
کَل دار: گوسفند ماده ای که شاخ دارد
کَچیز، کَچِز: گوسفندِ نر که ظاهری متفاوت با دیگر نرهای گله دارد و قادر به تولید مثل نمی باشد.
کچیز به ندرت در گله ای وجود دارد، طبق گفته ی دامداران از هر۲٠٠٠راس گوسفند یک عدد آن کچیز می شود وصاحب گله وجودش را خوش یُمن می داند.
همچنین طبق باور اهالی منطقه هزارجریب وجودِ گوسفندِ ماده ی شاخ دار(کل دار) و گوسـفندِ نر با چهار عدد شـاخ در گله خوش یـمن بوده و باعث برکت وفراوانی مال خواهد شد.
گوسفِن،گوسپِن: در اصطلاح به همه ی گوسفندها گفته می شود.
مار بِز: بز مادر
مُغانی یا مـاغانی: یـکی از باکیفـیت ترین نـژاد گوسفند که شیر، گوشت وپشم مرغوب دارد.
نَیرِم: رفتارِ گوسفندی مادری که برّه اش را نمی پذیرد وقبول نمیکند(نّیرِم هاکارده)
به بره ی این گوسفند«دَل وَره»یا «نِر» میگویند که از گوسفندان دیگر شیر میخورد.
وازا: بره ای که در فصل بهار به دنیا بیاید
وَره: بره
وَره مار: گوسفند مادر صاحب بره
📝 نجما نجّار هزارجریبی
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#فرهنگ_چوپانی
#گوسفند
#بز
#هاوست
#بخش۱
#نجما_نجار_هزارجریبی
Telegram
attach 📎
✅نام گوسفندان بر اساس رنگ پشم وشکل گوش ( صفات و مشخصات و ویژگی های ظاهری) در هزارجریب
▫️بخش دوم
اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)
بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.
بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.
بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.
بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.
جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.
چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.
دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.
سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.
سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.
شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.
شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید
شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.
قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.
غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.
کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار
کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
▫️بخش دوم
اَبلِق: گوسفندی که پشمش دورنگ باشد.(سیاه وسفید)(بور و سفید)
بَرجی: گوسفندِ سیاه رنگ خط عمودی دراز زیبا شبیه داغ روی گوش وصورت دارد.
بَنوش، وَنوش: گوسفند سفید رنگ سرش خال های سیاه رنگ وگوسـفند سـیاه رنگ که سـرش خال های سفید رنگ دارد.
بور: گوسفندی که در صورتش رنگ های قرمز و نارنجی دارد.
بوراغ: گوسفندی که رنگ قرمز دارد و زیر چشمش خطی سیاه رنگ عمودی به شکل داغ دارد.
جَلمه: گوسفـندی که رنـگ پوسـت و پشمش کاملا سفید است.
چَرمه: گوسفند و بزی سفـیدرنگ موی سیاه دارد وبه اصطلاح جو و گندمی است.
دِمبِل: گوسفندی که دارای دنبه های پهن است، این نوع از گوسفند دارای گوشتی مرغوب است.
سِمِش: گوسفندی که پشمش سیاه رنگ است.
سیا قَشقه،سیوُ قشقه: گوسـفندی که پـشمش سیاه رنگ و پیشانی سفید است.
شالی: گوسفندی که رنگ پشمش سیاه وبور است.
شِئه قَشقه: گوسفندی با رنگ قهوه ای و پیشانی سفید
شِوا: گوسفندی که رنگ بور زیبا دارد.
قَزِل: گوسفندی که رنگ سفید وصورتی بورِ آمیخته به رنگ سیاه دارد.
غول گوسفِن: گوسفندی که گوش بسیار ریز شبیه گوشواره دارد و به تعبیر دیگر می توان گفت گوش ندارد(به این نوع گوسفند کَر غول هم می گویند) غول گوسفِن در معنای کنایی دلالت بر فرد ساده لوح دارد. فلانی غول گوسفِن موندنِه: فلانی مثل گوسفند است.
کار: گوسفندی با هر نوع رنگ که گوشهای باریک کوچک دارد گفته می شود. مثال: شالی کار، جَلمه کار، نشون کار
کَر: گوسفندی که گوش باریـک وکوچک دارد و شنوایی اش کم است.جلمه کر،شِوا کر، شالی کر
مثال:فلانی کَر گوسفن واری دِ رَج رَم کانده. فلانی مانند گوسفند کر دوبار رَم می کند.
گوسفند کر چون شنوایی کمی دارد بار اول وقتی می بیند بقیه گوسفندها رَم کردند رم میکند بار دوم تازه متوجه علت فرار گوسفندان می شود رم می کند.
📝 نجما نجّار
🆔 هاوست، کانال فرهنگ و هنر مازندران
@Haavest
#مازندران
#هزارجریب
#گوسفند
#فرهنگ_چوپانی
#بخش۱
#بخش۲
#هاوست
#نجما_نجار_هزارجریبی
Telegram
attach 📎