ایرانیان زرتشتی
1.67K subscribers
3.99K photos
1.5K videos
23 files
1.29K links
مزدا اهورا
که دانش بیکران هستی‌مند است
بنیاد آفرینش است‌.
اهورامزدا هیچ فرمان و احکامی برای مردم ندارد.

فیسبوک
https://www.facebook.com/IranianZartoshti
اینستاگرام
https://www.instagram.com/persianzoroastrians
Download Telegram
فهمش ما از اندیشه نیاکان ایرانی‌مان:

#اشوزرتشت_خردمند به ما آموخت:
که اندیشه و گفتار و کردارمان نیک باشد. خردورز و خردگرا باشیم. تن و روان را سالم نگه داریم. به شادمانی زیستن را. در پی خوشبختی دیگران باشیم. به سازندگی و آبادانی بپردازیم. برای بهزیستی بایستی با هنجار اشا(راستی) همراه گردیم.

#کوروش_بزرگ به ما فهماند:
که بدن و ساختمان‌ها نابود خواهند شد ولی اندیشه‌ها و کردارهای نیک می‌تواند برای همیشه پا برجا بماند. حق و حقوق دیگران را پایمال نکنیم و در گزینش باور آزاد باشیم.

#داریوش_بزرگ فهماند:
که نیاز پایداری هنجاری درست، تلاش فراوان و هوشمندی است. توانا و نیرومند باشیم.

#خشایار_شاه فهماند:
که کاستی‌ها را تلافی کن هر چند اندک باشند.

#آریوبرزن فهماند:
که هر شکستی برای مَرتوی(:انسان) هدفمند و دلیر در جای خود پیروزی است.

#ارشک فهماند:
که شتاب نکن در هر آماج(:هدف)، پشتکاری پیوسته سبب پیروزی خواهد شد.

#سورنا فهماند:
که شکیبایی و خویشتنداری پیروزی آور است. در حین بزرگی فروتن باشیم.

#اردشیر_بابکان فهماند:
که گاهی برای بازسازی، چاره‌ای جز نابودی نیست.

#شاپور_شاه فهماند:
که وفاداری به خانواده و خواسته‌های آنان ارزشمند است. چگونه تازشگران را سر جایشان بنشانیم.

#خسرو_انوشیروان فهماند:
که گاهی برای آماجی(هدف) نیکو، خشونت نیز کارساز خواهد بود.

#خسرو_پرویز فهماند:
که آمال و آرزوها از نیاکانت به تو ارث رسیده است نباید نسبت به خواست آنان بی‌تفاوت باشیم.

#یزدگرد فهماند:
که هرگاه در کشورت نیز آواره شدی، آن را به دیگر سرزمین‌ها برتری بخش.

#یوتاب فهماند:
که اندک بودن مهم نیست. بی‌باک باید بود. دلیر و دلاور مهم و ارزشمند است.

#آرتمیس فهماند:
که سرداری و فرماندهی هوشمندی و توامند بودن است و دلیر و دلاوری زن و مرد هم نمی‌شناسد.

#پوراندخت و #آزمیدخت فهماند:
که توانایی و کارآمدی ویژه به یک جنس خاص بودن نیست. بینش و درایت هم زن و هم مرد می‌تواند باشد.

#رادمان_پورماهک(یعقوب لیث سفاری) فهماند:
که برای آماج و آرمان‌های بزرگ بایستی از ساده بودن دست برداری. زبان نیز ریشه و هویت توست.

#بابک_خرمدین فهماند:
که در برابر ستمگران و بیگانگانی که سرزمینت را اشغال کرده‌اند باید ایستاد.

#فردوسی_فهماند:
کارهای بزرگ و ماندنی، تلاش و پیگیری فراوانی نیاز دارد. نباید بی‌تفاوت به زبان و فرهنگ و تاریخ و تمدن آیین ایرانی‌ات باشی.

#نادرشاه_برزگ فهماند:
که خواستن توانستن است. با یک گرز هم می‌شود از سرزمینت دفاع کرد.

#رضاشاه_بزرگ فهماند:
که با دانشگاه نرفتن و با دست خالی هم می‌شود سازندگی و آبادانی نمود. بزرگی و شکوه را باز گرداند.


@Persianzoroastrians🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
٢۵ آبان‌ماه تا ٢٨ آبان‌ماه یادبود جنگ قادسیه و سالگشت کشتار ایرانیان بدست تازیان مسلمان وحشی.


ازین مارخوار اهرمن چهرگان
ز دانایی و شرم بی بهرگان
نه گنج و نه نام و نه تخت و نژاد
همی‌ داد خواهند گیتی به‌باد
بسی گنج و گوهر پراگنده شد
بسی سر به‌خاک اندر آگنده شد
چنین گشت پرگار چرخ بلند
که آید بدین پادشاهی گزند
ازین زاغ ساران بی‌آب و رنگ
نه هوش و نه دانش نه نام و نه ننگ
که نوشین روان دیده بود این به‌خواب
کزین تخت به پراگند رنگ و آب
چنان دید کز تازیان صد هزار
هیونان مست و گسسته مهار
گذر یافتندی با روند رود
نماندی برین بوم بر تار و پود
به ایران و بابل نه کشت و درود
به چرخ زحل برشدی تیره دود
هم آتش به مردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده
از ایوان شاه جهان کنگره
فتادی به میدان او یکسره
کنون خواب را پاسخ آمد پدید
ز ما بخت گردن بخواهد کشید
شود خوار هرکس که هست ارجمند
فرومایه را بخت گردد بلند
پراگنده گردد بدی در جهان
گزند آشکارا و خوبی نهان
بهر کشوری در ستمگاره‌ای
پدید آید و زشت پتیاره‌ای
نشان شب تیره آمد پدید
همی روشنایی بخواهد پرید
کنون ما به دستوری رهنمای
همه پهلوانان پاکیزه رای
به‌سوی خراسان نهادیم روی
بر مرزبانان دیهیم جوی
ببینیم تا گردش روزگار
چه گوید بدین رای نا استوار
پس اکنون ز بهر کنارنگ توس
بدین‌سو کشیدیم پیلان و کوس
فرخ زاد با ما ز یک پوستست
به پیوستگی نیز هم دوستست
بالتونیه‌ست او کنون رزمجوی
سوی جنگ دشمن نهادست روی
کنون کشمگان پور آن رزمخواه
بر ما بیامد بدین بارگاه
بگفت آنچ آمد ز شایستگی
هم از بندگی هم ز بایستگی
شیندیم زین مرزها هرچ گفت
بلندی و پستی و غار و نهفت
دژ گنبدین کوه تا خرمنه
دگر لاژور دین ز بهر بنه
ز هر گونه بنمود آن دل گسل
ز خوبی نمود آنچ بودش به‌دل
وزین جایگه شد بهر جای کس
پژوهنده شد کارها پیش و پس
چنین لشگری گشن ما را که هست
برین تنگ دژها نشاید نشست
نشستیم و گفتنیم با رای زن
همه پهلوانان شدند انجمن
ز هر گونه گفتیم و انداختیم
سر انجام یکسر برین ساختیم
که از تاج و ز تخت و مهر و نگین
همان جامه روم و کشمیر و چین
ز پر مایه چیزی که آمد بدست
ز روم و ز طایف همه هرچ هست
همان هر چه از ما پراگند نیست
گر از پوشش است ار ز افگند نیست
ز زرینه و جامه نابرید
ز چیزی که آن را نشاید کشید
هم از خوردنی‌ها ز هرگونه ساز
که ما را بیاید برو بر نیاز
ز گاوان گردون کشان چل هزار
که رنج آورد تا که آید به کار
به خروار زان پس ده و دو هزار
به خوشه درون گندم آرد ببار
همان ارزن و پسته و ناردان
بیارد یکی موبدی کاردان
شتروار زین هریکی ده هزار
هیونان بختی بیارند بار
همان گاو گردون هزار از نمک
بیارند تا بر چه گردد فلک
ز خرما هزار و ز شکر هزار
بود سخته و راست کرده شمار
ده و دو هزار انگبین کندره
بدژها کشند آن همه یکسره
نمک خورده سرپوست چون چل هزار
بیارند آن را که آید به کار
شتروار سیصد ز زربفت شاه
بیارند بر بارها تا دو ماه
بیاید یکی موبدی با گروه
ز گاه شمیران و از را به کوه
به دیدار پیران و فرهنگیان
بزرگان که‌اند از کنارنگیان
به دو روز نامه به دژها نهند
یکی نامه گنجور ما را دهند
دگر خود بدارند با خویشتن
بزرگان که باشند زان انجمن
همانا بران راغ و کوه بلند
ز ترک و ز تازی نیاید گزند
شما را بدین روزگار سترگ
یکی دست باشد بر ما بزرگ
هنرمند گوینده دستور ما
بفرماید اکنون به گنج‌ور ما
که هرکس این را ندارد به رنج
فرستد ورا پارسی جامه پنج
یکی خوب سربند پیکر به زر
بیابند فرجام زین کار بر
بدین روزگار تباه و دژم
بیابد ز گنجور ما چل درم
به سنگ کسی کو بود زیردست
یکی زین درم‌ها گر آید بدست
از آن شست بر سرش و چاردانگ
بیارد نبشته بخواند به بانگ
به‌یک روی بر نام یزدان پاک
کزویست امید و زو ترس و باک
دگر پیکرش افسر و چهر ما
زمین بارور گشته از مهر ما
به نوروز و مهر آن هم آراستست
دو جشن بزرگست و با خواستست
درود جهان بر کم آزار مرد
کسی کو ز دیهیم ما یاد کرد
بلند اختری نامجوی سواری
بیامد به کف نامه شهریار.

(✍️ #شاهنامه پادشاهی #یزدگرد بخش هشتم)

@Persianzoroastrians 🔥
در پی شکست #ایران در حمله تازیان مسلمان(اعراب مسلمان)، #یزدگرد_سوم شاهنشاه ایران از استخر در مرودشت پارس، برای تجهیز و تقویت سپاهی دیگر بسوی سیستان رفت.
شاه سیستان که ایران #رستم نام داشت او شاهنشاه خود را برای چند سالی پذیرایی
و سپس او را تا مرو بدرقه نمود.
سپاه اعراب به فرماندهی ربیع‌ابن‌زیاد، برای پیگرد یزدگرد سوم به سیستان لشگر کشید.
نبردی سخت میان دو لشگر صورت گرفت و سرانجام سیستانیان، ناچار به مذاکره با اعراب و پرداخت خراج شدند.
ربیع‌ابن‌زیاد که چهره‌‌ای عبوس و هول انگیز داشت بر پشته‌ای از اجساد کشته‌شدگان ایرانی جلوس کرد.
ایرانیان جهت گفتگو و میزان خراج بر او وارد شدند و...

کتاب تاریخ سیستان از کتاب‌های کهن به زبان پارسی است. این کتاب جدا از ارزش تاریخی، از نظر زبان و ادبیات پارسی اهمیت بسیار زیادی دارد.
از این کتاب تنها یک نسخه خطی بدست آمده است.
در این کتاب اطلاعات ارزشمند تاریخی‌ای وجود دارد که در کتاب‌های دیگر یافت نشده‌است. هنوز نسخه دقیق و روشنی از این کتاب در دسترس نیست و نسخه کنونی را استاد #بهار از روی نسخه‌ای مغلوط و ناتمام با رنج فراوان تصحیح کرده است.
۲۵ بهمن ماه سالگشت جنگ نهاوند است.
۲۵ بهمن ماه، سالروز حمله اعراب مسلمان عربستان خراب شده به کشور عزیزمان ایران است.
بیست‌و‌پنجم بهمن ماه سالگرد جنگ نهاوند چیرگی اعراب مسلمان بیابانی بر بزرگی و شکوه ایران‌زمین.
چیرگی بر جشن‌ها، شادمانی‌هایمان.
چیرگی بر راستی‌ها، درستی‌ها، نیکی‌ها، ارزش‌ها و منش ایرانی انسانی‌مان.
و آغاز فرومایگی، واپسگرایی، خرافات، یاوه‌ها، خردباختگی، خودباختگی، دروغ، نیرنگ، خواری، بی‌اعتباری و بی‌ارزشی و...
باری،
٢۵بهمن ماه سالگشت جنگ نهاوند روز به سوگ نشستن است.
روز نسل‌کشی ایرانیان بدست اعراب مسلمان وحشی که کشتارها بسبار فراوان کردند. تجاوزها، چپاول‌ها و غارت‌ها کردند. ویرانی‌ها به بار آوردند و سوزاندند.
مردان و پسران ایرانی را به اسارت گرفتند و نوکری گماشتند.‌
دختران و زنان ایرانی را به بند کشیدن و به برده‌گی بردن و در بازار مدینه و مکه به فروش رساندند.
آری،
١٣۸۳سال پیش در چنین روزی ایرانیان نیک سرشت در جنگ نهاوند از اعراب مسلمان عربستان اهریمن شکست خوردند تا که #فرهنگ_ناب، #تمدن_بزرگ، #تاریخ_کهن و #آیین_نیک_نیاکان_ایرانی‌مان گرفتار شود.
درود بر زنان و مردان ایرانی که در برابر تازیان مسلمان از همان زمان تا کنون تا پای جان‌ ایستادند و جانفشانی‌ها کردند
یاد و نام‌شان جاودان.
.
جنگ نهاوند در روز ۲۵بهمن سال ۲۰خورشیدی، روز اورمزد سال۱۲۰۱ شاهنشاهی و ۱۴ فوریه سال۶۴۲ میلادی بین سپاه ایران و تازیان، در یورش اعراب مسلمان به ایران در نزدیکی نهاوند که در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده، رخ داد.
#یزدگرد_ساسانی از خراسان، گرگان، تبرستان، مرو، سیستان، کرمان و پارس نزدیک به ۱۰۰هزار تن لشگر گردآوری نمود و در نهاوند گردهم آمدند.
گرد آمدن سپاه انبوه ایرانیان در نهاوند، خطر بزرگی برای اعراب مسلمان به‌شمار می‌رفت. از برای همین «عمار ابن‌یاسر» عرب که در این زمان، بجای «سعد ابن‌ابی‌وقاص» عرب بود، نامه‌ای به خلیفه تازیان مسلمان نوشت و او را از این ماجرا آگاه کرد و در دفع این خطر از او کمک خاست.
خلیفه تازی که از این خبر سخت به وحشت افتاد، لشگری فراهم کرد و از کوفه به‌سوی نهاوند و در جایی نزدیک نهاوند اردو زدند.
چند روزی لشگر ایرانیان و اعراب مسلمان رودرروی یکدیگر بودند و جنگ و درگیری پیش نمی‌آمد تا اینکه تازیان دد به دروغ آوازه سردادند که خلیفه عرب مرده است و آنان قصد بازگشت را دارند. با این حیله که کارشان از صدراسلام بود، ایرانیان را از سنگر بیرون کشیدند و در بیابان با آنها دست به جنگ زدند.
جنگی که روی داد، سخت و خونین بود و سه روز به درازا کشید. و فرمانده لشگر تازیان مسلمان «نعمان ابن‌عمرو ابن‌مقرن‌مزنی» در جنگ کشته شد.
👇ادامه‌اش👇
۲۵ تا ۲۸ آبان ماه نبرد قادسیه.

جان سپردن #رستم_فرخزاد و یارانش در جنگ قادسیه در برابر اعراب مسلمان ددمنش:

#يزدگرد_سوم هنگامی به پادشاهی رسید که با دشواری بزرگی روبرو بود و آن هجوم و یورش بيگان بود بخش‌های مرزی ايران در جنوب عراق ميان ايرانيان و اعراب بگونه­‌ای دنباله­‌دار دست به دست می‌شد و باره تاخت و تاز و چپاول تازيان مسلمان قرار می‌گرفت. اين یورش‌ها دنباله‌دار می‌شد تا آنكه #بهمن‌‌_جادويه سردار ايران در جنگ پل(جِسر) بر اعراب مسلمان ددمنش پيروز شد. کارایی اين پيروزی بر روحيه­‌ی اعراب به اندازه‌­ای بود كه آنان در جنگ دوباره با ايران دچار دودلی شده بودند و تا يک سال خليفه دوم مسلمانان فرومایه نام عراق را نمی­‌آورد با اين همه وی دوباره دست به سپاه زد و اعراب را برای تاخت و تاز به ايران با نويد جنگاورد(:غنيمت) و بهشت وعده داده شده در قرآن پس از کشته شدنشان برانگيخت.
سرانجام سعد‌ابن‌ابی‌وقاص در راس سپاه جای گرفت و رهسپار عراق شد و در قادسيه اردو زد. در آنجا بودن اعراب به درازا كشيد و دست به تاراج و چپاول بخش‌های پيرامون زدند تا آنجا كه امان مردم را بريده بود. مردم به #يزدگرد شكايت بردند و بيم دادند كه اگر شاه به دور كردن اعراب نكوشد آنها شهر و سرزمين را به ناچار بدست خويش به عرب خواهند داد. پادشاه كه گویا در آغاز جنگ با اين اعراب دو‌ دل بود سرانجام برآن شد تا لشگر برای رانش آنها گسيل دارد. پس #رستم_فرخ­زاد را خواست و او را برای رويارويی با اعراب نامزد كرد.
#یزدگرد چون این گزارش‌ها را شنید با #رستم رایزنی کرد. #رستم که از نخست خطر هجوم اعراب را به روشنی درک کرده بود کوشش کرد #یزدگرد را به شکیبایی و چاره‌جویی فراخواند به همین شوند در برابر درخواست شاه برای فرستادن خود رستم به آنجا پایداری کرد و تلاش کرد شاه را خشنود سازد تا بجای او اکنون آدم دیگری به کوی بفرستد. #رستم گفت: ای پادشاه مرا بگذار که عربان تا هنگامی‌که مرا به رودرویی آنها وانداری پیوسته از پارس‌ها بیمناک باشند شاید روش این باشد که اکنون مرا نگه دارید در جنگ، درنگ از شتاب بهتر است و اینک درنگ باید که جنگ سپاهی از پس سپاهی دیگر، از گریز یکجا درست‌تر می‌نماید و برای دشمن سخت‌تر.
#رستم جنگيدن را شايسته نمی‌دید گمان می‌کرد اعراب از گرسنگی و تشنگی و بی‌ساز و برگی خود ناچار، باز خواهند گشت. او می‌پنداشت كه اگر رانش آنها نیاز آيد با دسته‌هایی چند از سربازان سپاه كه با فرماندهی‌ #جالينوس فرستاده شوند شكست اعراب شدنی است. وی می‌انديشيد كه اگر جنگ روی دهد و كار به خواسته برنيايد پريشانی شهریار آشكار خواهد شد و عرب گستاخ‌تر و خيره­‌تر خواهد گشت. اما #يزدگرد پافشاری كرد كه جز جنگ چاره نيست و گويند #رستم را بيم داد كه اگر به جنگ عرب نرود شاه به تن خويش دست بدين كار خواهد زد. #رستم ناچار پذيرفت اما با بی‌ميلی تمام.
سرانجام وی راه قادسيه را در پيش گرفت او #درفش_كاويانی را نيز به‌همراه داشت. او نه اميدی به نتيجه جنگ داشت و نه باوری به آغاز آن. از اينرو چون جنگ با عرب را برای ايران بی‌سود و شايد بدفرجام می‌دید از آغاز آن خودداری می‌کرد. گویا گمان می‌کرد اعراب بيابان را در پيش روی دارند و همواره پس از شكست به آنجا می‌گریزند و باز برمی‌گردند. از اينرو جنگ با آنها برای ايران جز نابودی جان و دارایی و سپاه سودی ندارد. بدين شوند می‌خواست بدون جنگ آنها را برگرداند. دو دلی او در آغاز جنگ و پافشاری او در مبادله‌ی فرستادگان در دنباله­‌ی گفتگوها هم بی‌گمان به همين آرمان بود. گمان می‌کرد اگر اعراب را با سازش و پيمان خرسند كند و بازگرداند از آغاز جنگ که با آن پريشانی‌ها فرجام آن روشن نبود جلوگيری می‌كند. سرانجام #رستم در قادسیه در جايی بنام «عتيق» فرود آمد و اردو زد. 👇ادامه‌اش👇
آیا موبدان زرتشتی سبب ضعف #ایرانشهر ساسانی شدند؟

داستان ملال‌آور و بدون پشتوانه دخالت موبدان در سیاست و زیاده خواهی آنان از دلایل اصلی فروریزی ساسانیان و شکست از اعراب مسلمان بوده است را بسیار شنیده‌اید و چه بسا برخی از ما بدون اندکی درنگ و اندیشه، آن را برای دیگران نیز روایت می‌کنیم و خشم خود را از آخوندهای شیعه، متوجه موبدان زرتشتی در اواخر روزگار ساسانی می‌کنیم و آشکارا چون یک تنه به قاضی می‌رویم، راضی هم برمی‌گردیم.

اکنون ببینیم آیا براستی ناخشنودی مردم از کارکرد موبدان در دهه‌های پایانی ساسانیان از دلایل سرنگونی ایران ساسانی بوده است یا نه؟
در اینجا می‌کوشیم تا بر پایه متون بازمانده از دوره ساسانیان یا دفترهای پارسی برجا مانده از سده‌های نخست هجری، موبدان سرشناس آن روزگاران را شناسایی نماییم و ببینیم اصولا موبد نامداری در دهه‌های واپسین ساسانی وجود داشته است که نفوذش به ناخشنودی مردم انجامیده است یا نه؟

در زمان #اردشر_پاپکان، بنیادگذار نامدار ساسانیان، ماهان و ماهداد را از جمله موبدان زرتشتی نامدار می‌بینیم و البته تئوریسین سرشناس نظام ساسانی، تنسر را نیز پیشاپیش دیگران در فهرست داریم.
پس از #اردشیر_ساسانی و پسر شایسته‌اش، #شاپور_یکم و سپس #هرمز_یکم، دوران اوجگیری کرتیر در درازای شاهی #بهرام یکم تا #بهرام سوم رسید. موبدی که دامنه قدرتش از دایره یک موبدان موبد هم فراتر رفته بود، یکه‌تاز میدان سیاست و دین گردید.
به دلیل پیگرد مانویان، کرتیر به عنوان موبدی سختگیر توسط تاریخ نگاران غیرایرانی شناسایی شده است.

در زمان #شاپور دوم، موبدانی همچون بِهَک، مهربراز، مهرآکاوید، آدرشک، آدیابن، آذرپره، دورنامیک، پویِسن شاد، یودان ییم، نامشان در نوشتارهای تاریخی آورده شده‌اند.
دوره ۷۰ساله شاهی #شاپور دوم، روزگار تنش‌های بزرگ میان جهان زرتشتی و جهان مسیحی بود و از اینرو در مرثیه خوانی مسیحیان زیر عنوان کارنامه شهدای مسیحی نام‌های برخی از موبدان ایرانی را می‌توان یافت. دوره‌ای که حتا به تایید "کریستین سن"، بدکرداری برخی مسیحیان نسبت به زرتشتیان در ایران، برانگیزنده بیشتر خشونت‌ها و کشمکش‌های دینی بود.

چهره درخشان این دوره، "آذرپاد مهراسپندان" موبد و نویسنده سرشناس است که از وی اندرزنامه پرآوازه‌ای هم برجای مانده است. "آذربوزی" یگانه موبدی است که نامش در زمان #یزدگرد یکم که گشایش بزرگی در کار مسیحیان داده شد، آمده است.
"زروانداد" و "مهر شاپور" در زمان بهرام گور از جمله موبدان سرشناس بوده‌اند. هَمَگدین در روزگار #یزدگرد دوم، موبدان موبد بوده است. در سده ششم میلادی و به روزگار قباد یکم و فرزند نام آورش، انوشیروان، آذرفروغ بغ، آذربذ، ویه شاپور، آدرمهر، بخت آفریدو دادهرمز، نام‌شان به عنوان موبدان مطرح آورده شده است. واپسین موبدی که نامش را در روزگار #خسرو_انوشیروان در متون می‌بینیم، آزادشاد است. در این جستار، از کنار نام وزیران سرشناس روزگار ساسانیان همچون ابرسام، مهرنرسی، سوخرا و بزرگمهر می‌گذریم.

از تاریخ درگذشت انوشیروان که سال579 ترسایی است تا سال636 که جنگ قادسیه رخ می‌دهد، نام هیچ موبدی را در اسناد تاریخی نمی‌بینیم. تنها در مقدمه شاهنامه ابومنصوری اشاره‌ای به نام فرخان به عنوان موبدان موبد زمان #یزدگرد سوم، شده است. این، یعنی دقیقا در واپسین دهه‌های روزگار ساسانی، از سال579 تا 636 که نزدیک شش دهه می‌باشد، اثری از موبدانی که دارای نفوذ بوده باشند، دیده نمی‌شود چون در هیچ مدرک تاریخی، نام و نشانی از آنان یافت نمی‌شود.
چگونه موبدان موجب ناخرسندی مردم در آستانه حمله اعراب شده‌اند در حالیکه اصولا در پنجاه شصت ساله پایانی ساسانیان، موبدان به گوشه‌ای رانده شده بودند، #خسرو_پرویز داماد امپراتور بیزانس(موریس) شده بود، #شیرویه که از مادر مسیحی بود به ولیعهدی دست یافته بود، برخلاف رسم کهن ساسانیان، هیچکدام از شاهان این چند دهه پایانی پیش از تاج گذاری و بر تخت نشستن، به آتشکده شهر استخر نرفته بودند (به جز #یزدگرد سوم خردسال) و نامی از موبدی مشهور در سندی و نوشته‌ای آورده نشده است.
برخلاف ادعای معمول، از دیدگاه نگارنده این سطور، دور افتادن جامعه از نظام باوری استواری که در درازای چهار سده، کشور را آسیب ناپذیر ساخته بود و فاصله گرفتن جامعه ایرانی از ایدیولوژی ایرانی و تهی شدن از اعتقادات سنتی و ملی، راه را برای زوال روحی روانی ایرانیان هموار نمود و ما را در آستانه یورش تازیان، بی‌پدافند و ناتوان ساخت. موبدان در پنجاه سال پایانی نقشی در کشور نداشتند و همین امر، پیوند استوار دین ملی و دولت ملی را که در آن روزگاران امری بنیادین و ضروری برای پاسداری از کیان کشور و منافع ملی #ایرانشهر بود، سست و ناکارآمد نمود.

✍️ #شاهین‌نژاد

@Persianzoroastrians🔥
امروز ۲۵ بهمن ماه سالگشت جنگ نهاوند است.
۲۵ بهمن ماه، سالروز حمله اعراب مسلمان عربستان خراب شده به کشور عزیزمان ایران است.
بیست‌و‌پنجم بهمن ماه سالگرد جنگ نهاوند چیرگی اعراب مسلمان بیابانی بر بزرگی و شکوه ایران‌زمین.
چیرگی بر جشن‌ها، شادمانی‌هایمان.
چیرگی بر راستی‌ها، درستی‌ها، نیکی‌ها، ارزش‌ها و منش ایرانی انسانی‌مان.
و آغاز فرومایگی، واپسگرایی، خرافات، یاوه‌ها، خردباختگی، خودباختگی، دروغ، نیرنگ، خواری، بی‌اعتباری و بی‌ارزشی و...
باری،
٢۵بهمن ماه سالگشت جنگ نهاوند روز به سوگ نشستن است.
روز نسل‌کشی ایرانیان بدست اعراب مسلمان وحشی که کشتارها بسبار فراوان کردند. تجاوزها، چپاول‌ها و غارت‌ها کردند. ویرانی‌ها به بار آوردند و سوزاندند.
مردان و پسران ایرانی را به اسارت گرفتند و نوکری گماشتند.‌
دختران و زنان ایرانی را به بند کشیدن و به برده‌گی بردن و در بازار مدینه و مکه به فروش رساندند.
آری،
١٣۸۳سال پیش در چنین روزی ایرانیان نیک سرشت در جنگ نهاوند از اعراب مسلمان عربستان اهریمن شکست خوردند تا که #فرهنگ_ناب، #تمدن_بزرگ، #تاریخ_کهن و #آیین_نیک_نیاکان_ایرانی‌مان گرفتار شود.
درود بر زنان و مردان ایرانی که در برابر تازیان مسلمان از همان زمان تا کنون تا پای جان‌ ایستادند و جانفشانی‌ها کردند
یاد و نام‌شان جاودان.
.
جنگ نهاوند در روز ۲۵بهمن سال ۲۰خورشیدی، روز اورمزد سال۱۲۰۱ شاهنشاهی و ۱۴ فوریه سال۶۴۲ میلادی بین سپاه ایران و تازیان، در یورش اعراب مسلمان به ایران در نزدیکی نهاوند که در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده، رخ داد.
#یزدگرد_ساسانی از خراسان، گرگان، تبرستان، مرو، سیستان، کرمان و پارس نزدیک به ۱۰۰هزار تن لشگر گردآوری نمود و در نهاوند گردهم آمدند.
گرد آمدن سپاه انبوه ایرانیان در نهاوند، خطر بزرگی برای اعراب مسلمان به‌شمار می‌رفت. از برای همین «عمار ابن‌یاسر» عرب که در این زمان، بجای «سعد ابن‌ابی‌وقاص» عرب بود، نامه‌ای به خلیفه تازیان مسلمان نوشت و او را از این ماجرا آگاه کرد و در دفع این خطر از او کمک خاست.
خلیفه تازی که از این خبر سخت به وحشت افتاد، لشگری فراهم کرد و از کوفه به‌سوی نهاوند و در جایی نزدیک نهاوند اردو زدند.
چند روزی لشگر ایرانیان و اعراب مسلمان رودرروی یکدیگر بودند و جنگ و درگیری پیش نمی‌آمد تا اینکه تازیان دد به دروغ آوازه سردادند که خلیفه عرب مرده است و آنان قصد بازگشت را دارند. با این حیله که کارشان از صدراسلام بود، ایرانیان را از سنگر بیرون کشیدند و در بیابان با آنها دست به جنگ زدند.
جنگی که روی داد، سخت و خونین بود و سه روز به درازا کشید. و فرمانده لشگر تازیان مسلمان «نعمان ابن‌عمرو ابن‌مقرن‌مزنی» در جنگ کشته شد.

براستی نمی‌توان یاد و خاطره‌ی ایستادگی‌ها و جانفشانی‌های مردمان پاک‌نهاد این سرزمین را فراموش کرد.
درود بر روان تمامی نیکان و درگذشتگان و درود بر فروهر پاک بزرگ مردان و شیر زنانی که به پاسداری از استقلال ایران زمین در خاک خفتند.
بر روان و فروهر همه‌ی این دلیران دلاور درود باد.
به روان تابناک همه‌ی جانگواهان راه دفاع از کیان ملی میهن عزیزمان ایران سرفراز درود باد.
یادشان گرامی و راه نیک‌شان پر رهرو باد و سرای سرود برین جایگاهشان باد.
به همه‌ی نیک اندیشان، نیک گفتاران، و نیک کردان، راستی جویان و سپنته‌من‌های ایران و جهان درود باد.
باد و باران بیهوده می‌پویند، هیچ راهی نیست و این مهر همواره با ماست و این عشق، خویش و هم‌خانه‌ی ماست.
عشق و ایمانم به ایران در دو گیتی هم نگنجد
نیست پیاله‌ای در انیران سنجد این، پیمانه‌ای هم.

گردآورنده و نگارنده:
#ایــرانـیـان_زرتـشــتــی🔥
@Persianzoroastrians 🔥
۲۵ تا ۲۸ آبان ماه نبرد قادسیه.

جان سپردن #رستم_فرخزاد و یارانش در جنگ قادسیه در برابر اعراب مسلمان ددمنش:

#يزدگرد_سوم هنگامی به پادشاهی رسید که با دشواری بزرگی روبرو بود و آن هجوم و یورش بيگان بود بخش‌های مرزی ايران در جنوب عراق ميان ايرانيان و اعراب بگونه­‌ای دنباله­‌دار دست به دست می‌شد و باره تاخت و تاز و چپاول تازيان مسلمان قرار می‌گرفت. اين یورش‌ها دنباله‌دار می‌شد تا آنكه #بهمن‌‌_جادويه سردار ايران در جنگ پل(جِسر) بر اعراب مسلمان ددمنش پيروز شد. کارایی اين پيروزی بر روحيه­‌ی اعراب به اندازه‌­ای بود كه آنان در جنگ دوباره با ايران دچار دودلی شده بودند و تا يک سال خليفه دوم مسلمانان فرومایه نام عراق را نمی­‌آورد با اين همه وی دوباره دست به سپاه زد و اعراب را برای تاخت و تاز به ايران با نويد جنگاورد(:غنيمت) و بهشت وعده داده شده در قرآن پس از کشته شدنشان برانگيخت.
سرانجام سعد‌ابن‌ابی‌وقاص در راس سپاه جای گرفت و رهسپار عراق شد و در قادسيه اردو زد. در آنجا بودن اعراب به درازا كشيد و دست به تاراج و چپاول بخش‌های پيرامون زدند تا آنجا كه امان مردم را بريده بود. مردم به #يزدگرد شكايت بردند و بيم دادند كه اگر شاه به دور كردن اعراب نكوشد آنها شهر و سرزمين را به ناچار بدست خويش به عرب خواهند داد. پادشاه كه گویا در آغاز جنگ با اين اعراب دو‌ دل بود سرانجام برآن شد تا لشگر برای رانش آنها گسيل دارد. پس #رستم_فرخ­زاد را خواست و او را برای رويارويی با اعراب نامزد كرد.
#یزدگرد چون این گزارش‌ها را شنید با #رستم رایزنی کرد. #رستم که از نخست خطر هجوم اعراب را به روشنی درک کرده بود کوشش کرد #یزدگرد را به شکیبایی و چاره‌جویی فراخواند به همین شوند در برابر درخواست شاه برای فرستادن خود رستم به آنجا پایداری کرد و تلاش کرد شاه را خشنود سازد تا بجای او اکنون آدم دیگری به کوی بفرستد. #رستم گفت: ای پادشاه مرا بگذار که عربان تا هنگامی‌که مرا به رودرویی آنها وانداری پیوسته از پارس‌ها بیمناک باشند شاید روش این باشد که اکنون مرا نگه دارید در جنگ، درنگ از شتاب بهتر است و اینک درنگ باید که جنگ سپاهی از پس سپاهی دیگر، از گریز یکجا درست‌تر می‌نماید و برای دشمن سخت‌تر.
#رستم جنگيدن را شايسته نمی‌دید گمان می‌کرد اعراب از گرسنگی و تشنگی و بی‌ساز و برگی خود ناچار، باز خواهند گشت. او می‌پنداشت كه اگر رانش آنها نیاز آيد با دسته‌هایی چند از سربازان سپاه كه با فرماندهی‌ #جالينوس فرستاده شوند شكست اعراب شدنی است. وی می‌انديشيد كه اگر جنگ روی دهد و كار به خواسته برنيايد پريشانی شهریار آشكار خواهد شد و عرب گستاخ‌تر و خيره­‌تر خواهد گشت. اما #يزدگرد پافشاری كرد كه جز جنگ چاره نيست و گويند #رستم را بيم داد كه اگر به جنگ عرب نرود شاه به تن خويش دست بدين كار خواهد زد. #رستم ناچار پذيرفت اما با بی‌ميلی تمام.
سرانجام وی راه قادسيه را در پيش گرفت او #درفش_كاويانی را نيز به‌همراه داشت. او نه اميدی به نتيجه جنگ داشت و نه باوری به آغاز آن. از اينرو چون جنگ با عرب را برای ايران بی‌سود و شايد بدفرجام می‌دید از آغاز آن خودداری می‌کرد. گویا گمان می‌کرد اعراب بيابان را در پيش روی دارند و همواره پس از شكست به آنجا می‌گریزند و باز برمی‌گردند. از اينرو جنگ با آنها برای ايران جز نابودی جان و دارایی و سپاه سودی ندارد. بدين شوند می‌خواست بدون جنگ آنها را برگرداند. دو دلی او در آغاز جنگ و پافشاری او در مبادله‌ی فرستادگان در دنباله­‌ی گفتگوها هم بی‌گمان به همين آرمان بود. گمان می‌کرد اگر اعراب را با سازش و پيمان خرسند كند و بازگرداند از آغاز جنگ که با آن پريشانی‌ها فرجام آن روشن نبود جلوگيری می‌كند. سرانجام #رستم در قادسیه در جايی بنام «عتيق» فرود آمد و اردو زد. 👇ادامه‌اش👇
بخوانید بخشی از نام‌های زیبای ایرانی را در این چکامه زیبا:

باغبان‌ها به روی گل‌هاشان
نام‌های زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس #آفتاب و #بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه می‌كند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهرشاد و #مهشيد
با #دل‌افروز و #نازنين و #بهار
باز #نوش‌آفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به #دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گل‌ها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوش‌آواست
همچو لبخند يار خوش‌سيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نام‌هایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه‌ نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل می‌گفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين #آريا #سروش #ارژنگ
#مهرزاد #بهزاد و #بهمن یا #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده می‌آيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده می‌آيند
روی گل‌دختران آبادی
بگزاريد نام #بارانی
چون #فروغ و #فرانک و #پوران
نام‌هایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر #سیمین و #ماندانا
#شهرناز #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تن‌ناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاری‌ست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداری‌ست
تا به ياد #منيژه می‌افتم
#بيژن آزاد می‌شود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
می‌شود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو #بهرام #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او هم‌رديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک #ايران است
نام #كوروش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #تورج و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشه‌ی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نام‌شان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #شاهین را
نام #افشین #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ناشناس )

ما ایرانی هستیم پس نام‌های زیبای ایرانی را بر فرزندان ایرانی خویش برمی‌گزینیم.
نه نام‌های زشت تازیان تازشگر وحشی مسلمان را که به کشورمان ایران حمله کردند و ستم‌ها، غارت‌ها، ویرانی‌ها، تجاوزها و جنایت‌ها کردند.

به امید آگاهی و دانایی و خردمندی بخش دیگری از ایرانیان.

@Persianzoroastrians🔥
۲۵ بهمن ماه سالگشت جنگ نهاوند است.
۲۵ بهمن ماه، سالروز حمله اعراب مسلمان عربستان خراب شده به کشور عزیزمان ایران است.
بیست‌و‌پنجم بهمن ماه سالگرد جنگ نهاوند چیرگی اعراب مسلمان بیابانی بر بزرگی و شکوه ایران‌زمین.
چیرگی بر جشن‌ها، شادمانی‌هایمان.
چیرگی بر راستی‌ها، درستی‌ها، نیکی‌ها، ارزش‌ها و منش ایرانی انسانی‌مان.
و آغاز فرومایگی، واپسگرایی، خرافات، یاوه‌ها، خردباختگی، خودباختگی، دروغ، نیرنگ، خواری، بی‌اعتباری و بی‌ارزشی و...
باری،
٢۵بهمن ماه سالگشت جنگ نهاوند روز به سوگ نشستن است.
روز نسل‌کشی ایرانیان بدست اعراب مسلمان وحشی که کشتارها بسبار فراوان کردند. تجاوزها، چپاول‌ها و غارت‌ها کردند. ویرانی‌ها به بار آوردند و سوزاندند.
مردان و پسران ایرانی را به اسارت گرفتند و نوکری گماشتند.‌
دختران و زنان ایرانی را به بند کشیدن و به برده‌گی بردن و در بازار مدینه و مکه به فروش رساندند.
آری،
١٣۸۳سال پیش در چنین روزی ایرانیان نیک سرشت در جنگ نهاوند از اعراب مسلمان عربستان اهریمن شکست خوردند تا که #فرهنگ_ناب، #تمدن_بزرگ، #تاریخ_کهن و #آیین_نیک_نیاکان_ایرانی‌مان گرفتار شود.
درود بر زنان و مردان ایرانی که در برابر تازیان مسلمان از همان زمان تا کنون تا پای جان‌ ایستادند و جانفشانی‌ها کردند
یاد و نام‌شان جاودان.
.
جنگ نهاوند در روز ۲۵بهمن سال ۲۰خورشیدی، روز اورمزد سال۱۲۰۱ شاهنشاهی و ۱۴ فوریه سال۶۴۲ میلادی بین سپاه ایران و تازیان، در یورش اعراب مسلمان به ایران در نزدیکی نهاوند که در منطقه‌ای کوهستانی واقع شده، رخ داد.
#یزدگرد_ساسانی از خراسان، گرگان، تبرستان، مرو، سیستان، کرمان و پارس نزدیک به ۱۰۰هزار تن لشگر گردآوری نمود و در نهاوند گردهم آمدند.
گرد آمدن سپاه انبوه ایرانیان در نهاوند، خطر بزرگی برای اعراب مسلمان به‌شمار می‌رفت. از برای همین «عمار ابن‌یاسر» عرب که در این زمان، بجای «سعد ابن‌ابی‌وقاص» عرب بود، نامه‌ای به خلیفه تازیان مسلمان نوشت و او را از این ماجرا آگاه کرد و در دفع این خطر از او کمک خاست.
خلیفه تازی که از این خبر سخت به وحشت افتاد، لشگری فراهم کرد و از کوفه به‌سوی نهاوند و در جایی نزدیک نهاوند اردو زدند.
چند روزی لشگر ایرانیان و اعراب مسلمان رودرروی یکدیگر بودند و جنگ و درگیری پیش نمی‌آمد تا اینکه تازیان دد به دروغ آوازه سردادند که خلیفه عرب مرده است و آنان قصد بازگشت را دارند. با این حیله که کارشان از صدراسلام بود، ایرانیان را از سنگر بیرون کشیدند و در بیابان با آنها دست به جنگ زدند.
جنگی که روی داد، سخت و خونین بود و سه روز به درازا کشید. و فرمانده لشگر تازیان مسلمان «نعمان ابن‌عمرو ابن‌مقرن‌مزنی» در جنگ کشته شد.

براستی نمی‌توان یاد و خاطره‌ی ایستادگی‌ها و جانفشانی‌های مردمان پاک‌نهاد این سرزمین را فراموش کرد.
درود بر روان تمامی نیکان و درگذشتگان و درود بر فروهر پاک بزرگ مردان و شیر زنانی که به پاسداری از استقلال ایران زمین در خاک خفتند.
بر روان و فروهر همه‌ی این دلیران دلاور درود باد.
به روان تابناک همه‌ی جانگواهان راه دفاع از کیان ملی میهن عزیزمان ایران سرفراز درود باد.
یادشان گرامی و راه نیک‌شان پر رهرو باد و سرای سرود برین جایگاهشان باد.
به همه‌ی نیک اندیشان، نیک گفتاران، و نیک کردان، راستی جویان و سپنته‌من‌های ایران و جهان درود باد.
باد و باران بیهوده می‌پویند، هیچ راهی نیست و این مهر همواره با ماست و این عشق، خویش و هم‌خانه‌ی ماست.
عشق و ایمانم به ایران در دو گیتی هم نگنجد
نیست پیاله‌ای در انیران سنجد این، پیمانه‌ای هم.

گردآورنده و نگارنده:
#ایــرانـیـان_زرتـشــتــی🔥
@Persianzoroastrians 🔥
آیا موبدان زرتشتی سبب ضعف #ایرانشهر ساسانی شدند؟

داستان ملال‌آور و بدون پشتوانه دخالت موبدان در سیاست و زیاده خواهی آنان از دلایل اصلی فروریزی ساسانیان و شکست از اعراب مسلمان بوده است را بسیار شنیده‌اید و چه بسا برخی از ما بدون اندکی درنگ و اندیشه، آن را برای دیگران نیز روایت می‌کنیم و خشم خود را از آخوندهای شیعه، متوجه موبدان زرتشتی در اواخر روزگار ساسانی می‌کنیم و آشکارا چون یک تنه به قاضی می‌رویم، راضی هم برمی‌گردیم.

اکنون ببینیم آیا براستی ناخشنودی مردم از کارکرد موبدان در دهه‌های پایانی ساسانیان از دلایل سرنگونی ایران ساسانی بوده است یا نه؟
در اینجا می‌کوشیم تا بر پایه متون بازمانده از دوره ساسانیان یا دفترهای پارسی برجا مانده از سده‌های نخست هجری، موبدان سرشناس آن روزگاران را شناسایی نماییم و ببینیم اصولا موبد نامداری در دهه‌های واپسین ساسانی وجود داشته است که نفوذش به ناخشنودی مردم انجامیده است یا نه؟

در زمان #اردشر_پاپکان، بنیادگذار نامدار ساسانیان، ماهان و ماهداد را از جمله موبدان زرتشتی نامدار می‌بینیم و البته تئوریسین سرشناس نظام ساسانی، تنسر را نیز پیشاپیش دیگران در فهرست داریم.
پس از #اردشیر_ساسانی و پسر شایسته‌اش، #شاپور_یکم و سپس #هرمز_یکم، دوران اوجگیری کرتیر در درازای شاهی #بهرام یکم تا #بهرام سوم رسید. موبدی که دامنه قدرتش از دایره یک موبدان موبد هم فراتر رفته بود، یکه‌تاز میدان سیاست و دین گردید.
به دلیل پیگرد مانویان، کرتیر به عنوان موبدی سختگیر توسط تاریخ نگاران غیرایرانی شناسایی شده است.

در زمان #شاپور دوم، موبدانی همچون بِهَک، مهربراز، مهرآکاوید، آدرشک، آدیابن، آذرپره، دورنامیک، پویِسن شاد، یودان ییم، نامشان در نوشتارهای تاریخی آورده شده‌اند.
دوره ۷۰ساله شاهی #شاپور دوم، روزگار تنش‌های بزرگ میان جهان زرتشتی و جهان مسیحی بود و از اینرو در مرثیه خوانی مسیحیان زیر عنوان کارنامه شهدای مسیحی نام‌های برخی از موبدان ایرانی را می‌توان یافت. دوره‌ای که حتا به تایید "کریستین سن"، بدکرداری برخی مسیحیان نسبت به زرتشتیان در ایران، برانگیزنده بیشتر خشونت‌ها و کشمکش‌های دینی بود.

چهره درخشان این دوره، "آذرپاد مهراسپندان" موبد و نویسنده سرشناس است که از وی اندرزنامه پرآوازه‌ای هم برجای مانده است. "آذربوزی" یگانه موبدی است که نامش در زمان #یزدگرد یکم که گشایش بزرگی در کار مسیحیان داده شد، آمده است.
"زروانداد" و "مهر شاپور" در زمان بهرام گور از جمله موبدان سرشناس بوده‌اند. هَمَگدین در روزگار #یزدگرد دوم، موبدان موبد بوده است. در سده ششم میلادی و به روزگار قباد یکم و فرزند نام آورش، انوشیروان، آذرفروغ بغ، آذربذ، ویه شاپور، آدرمهر، بخت آفریدو دادهرمز، نام‌شان به عنوان موبدان مطرح آورده شده است. واپسین موبدی که نامش را در روزگار #خسرو_انوشیروان در متون می‌بینیم، آزادشاد است. در این جستار، از کنار نام وزیران سرشناس روزگار ساسانیان همچون ابرسام، مهرنرسی، سوخرا و بزرگمهر می‌گذریم.

از تاریخ درگذشت انوشیروان که سال579 ترسایی است تا سال636 که جنگ قادسیه رخ می‌دهد، نام هیچ موبدی را در اسناد تاریخی نمی‌بینیم. تنها در مقدمه شاهنامه ابومنصوری اشاره‌ای به نام فرخان به عنوان موبدان موبد زمان #یزدگرد سوم، شده است. این، یعنی دقیقا در واپسین دهه‌های روزگار ساسانی، از سال579 تا 636 که نزدیک شش دهه می‌باشد، اثری از موبدانی که دارای نفوذ بوده باشند، دیده نمی‌شود چون در هیچ مدرک تاریخی، نام و نشانی از آنان یافت نمی‌شود.
چگونه موبدان موجب ناخرسندی مردم در آستانه حمله اعراب شده‌اند در حالیکه اصولا در پنجاه شصت ساله پایانی ساسانیان، موبدان به گوشه‌ای رانده شده بودند، #خسرو_پرویز داماد امپراتور بیزانس(موریس) شده بود، #شیرویه که از مادر مسیحی بود به ولیعهدی دست یافته بود، برخلاف رسم کهن ساسانیان، هیچکدام از شاهان این چند دهه پایانی پیش از تاج گذاری و بر تخت نشستن، به آتشکده شهر استخر نرفته بودند (به جز #یزدگرد سوم خردسال) و نامی از موبدی مشهور در سندی و نوشته‌ای آورده نشده است.
برخلاف ادعای معمول، از دیدگاه نگارنده این سطور، دور افتادن جامعه از نظام باوری استواری که در درازای چهار سده، کشور را آسیب ناپذیر ساخته بود و فاصله گرفتن جامعه ایرانی از ایدیولوژی ایرانی و تهی شدن از اعتقادات سنتی و ملی، راه را برای زوال روحی روانی ایرانیان هموار نمود و ما را در آستانه یورش تازیان، بی‌پدافند و ناتوان ساخت. موبدان در پنجاه سال پایانی نقشی در کشور نداشتند و همین امر، پیوند استوار دین ملی و دولت ملی را که در آن روزگاران امری بنیادین و ضروری برای پاسداری از کیان کشور و منافع ملی #ایرانشهر بود، سست و ناکارآمد نمود.

✍️ #شاهین‌نژاد

@Persianzoroastrians🔥