ایرانیان زرتشتی
1.65K subscribers
3.97K photos
1.49K videos
23 files
1.29K links
مزدا اهورا
که دانش بیکران هستی‌مند است
بنیاد آفرینش است‌.
اهورامزدا هیچ فرمان و احکامی برای مردم ندارد.

فیسبوک
https://www.facebook.com/IranianZartoshti
اینستاگرام
https://www.instagram.com/persianzoroastrians
Download Telegram
#بهرام_ساسانی پادشاه ایرانی به امپراتور روم گفت: صلح آری اما تقسيم خاورمیانه هرگز.

بنابر آنچه رخدادنگاران نوشته‌اند ٢٨سپتامبر سال ٢٨٠ ميلادی كه اكنون برپايه‌ی برابرگزاری‌ها همان ششم مهرماه برآورد شده‌است «بهرام دوم» پادشاه ساسانی به فرستاده امپراتور روم گفت:
«دولت روم بايد دست خود را از آسيا كوتاه كند و از مديترانه شرقی پا فراتر نگزارد، آنگاه ايران آماده است با روم در صلح و دوستی به سر برد».
«بهرام دوم» پيشنهاد «پروبوس» امپراتور روم را برای تقسيم خاورزمين ميان دو ابرقدرت ايران و روم رد كرد. فرستاده‌ی امپراتور روم، از سوی امپراتور پيشنهاد تقسيم خاورزمين ميان دو‌ ابر قدرت را آورده بود كه بهرام، آن را رد كرد و گفت:
«دولت روم بايد دست خود را از آسيا كوتاه كند. اما ايران آماده است با روم در صلح و دوستی به سر برد».
فرستاده‌ی امپراتور روم درخواست كرد، شاه ايران نماينده‌ای با او به رم بفرستد تا اين پيشنهاد شاه ايران را در آنجا بازگويد. بنابراين بهرام ساسانی دبير نخست دفتر خود را با وی به رم فرستاد و يک صلح كوتاه‌ مدت ميان دو كشور برقرار شد.
رخدادنگارانی كه زمان رد اين پيشنهاد را پس از برآوردهای تقويمی تازه، در آستانه‌ی جشن سالانه‌ی مهرگان به دست داده‌اند، نوشته‌اند كه؛ اين نخستين پيشنهاد تقسيم خاورزمين بود كه بعدها و به‌ويژه در سده‌های جديد و كنونی چندبار از سوی قدرت‌های وقت ‌(قدرت‌های اروپايی ميان خود) تكرار شد اما هيچ‌گاه عملی نشد.

✍️ #انوشيروان_كيهانی‌زاده
@Persianzoroastrians🔥
بخشی از نام‌های زیبای ایرانی در این چکامه:

باغبان‌ها به روی گل‌هاشان
نام‌های زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس آفتاب و بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه می‌كند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهستی و #مهشيد
با #دل‌افروز و #نازنين و #بهار
باز #نوش‌آفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گل‌ها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوش آواست
همچو لبخند يار خوش سيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نام‌هایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه‌ نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل ميگفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين، #آريا، #سروش، #ارژنگ
#مهرزاد و #بهزاد و #آروین #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده می‌آيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده می‌آيند
روی گل‌دختران آبادی
بگزاريد نام بارانی
چون #فروغ #فرانک #پوران
نام‌هایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر و #ماندانا و #سيمين
#شهرناز و #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تن‌ناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاری‌ست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداریست
تا به ياد #منيژه می‌افتم
#بيژن آزاد می‌شود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
می‌شود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس و #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو و #بهرام و #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او هم‌رديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک ايران است
نام #كورش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #بهمن و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشه‌ی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نامشان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #آرش را
نام #افشین و #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ...)

ایرانی هستیم پس نام‌های زیبای ایرانی بر فرزندان ایرانی خود برمی‌گزینیم.


@Persianzoroastrians 🔥
بيش از ۴ ماه دو لشگر در برابر هم بودند اما از آغاز جنگ پرهیز می‌کردند. در اين زمان سعد‌ابن‌ابی‌وقاص از قادسیه همواره با خليفه در مدينه نوشت و خواند می‌كرد و در كارها با او مشورت می‌کرد و از او فرمان می‌گرفت #رستم نيز با لشگر خويش در آن سوی می‌آسود و می‌كوشيد تا مگر از راه گفتگو و پيمان راه حلی برای اين داستان بيابد و كار بی‌جنگ بگذرد چنانكه يک روز #رستم با یکی از فرماندهان مسلمين ددمنش برخورد كرد و از او خواست كه اعراب نزد وی بيایند و خواست خود را كه از اين لشگركشی دارند برای وی روشن دارند. در پی اين برخورد بود كه مغيره‌بن‌شعبه و چند كس ديگر به درگاه او فرستاده شدند. اين فرستادگان بارها نزد او آمدند و رفتند و كوشيدند تا خواست مسلمين را به او بفهمانند. به دنبال اين گفتگوها اعراب، رستم و لشگر او را فرامی‌خاندند كه يا اسلام بیاورند يا باج و جزيه بپردازند و اگر از اين دو پيشنهاد هيچ­‌يک را نمی‌پذیرند آماده جنگ باشند. اين عرب‌ها كه به درگاه #رستم می‌آمدند گستاخ و بی‌پروا بودند، ساده و بی‌پيرايه سخن می‌گفتند و نشانه ايمان و بر آن شدن در كردارشان ديده می‌شد. سخن‌های درشت می‌راندند. آیین و آداب درباری را به چيزی نمی‌گرفتند با اميد پيش می‌آمدند از نيزه و شمشير سخن می‌گفتند بی‌هراس و بی‌نگرش به دين دد خويش می‌باليدند. در آن زمان چنانكه از گفته‌ها برمی‌آيد در دستگاه رستم نيز مانند درگاه #يزدگرد_سوم ورود نمايندگان و فرستادگان بيگانه با آیین‌های ويژه‌ای همراه بود. اين تشريفات برای فرستادگان عرب سخت می‌نمود چنانكه در بکارگیری اين آرستن و فرنمایی خود را مانند يک اسير در بند می‌ديدند. بی‌آگاهی تازيان از تشريفات درباری مايه­‌ی ريشخند ايرانيان می‌شد.
ورود آنها با جامه ساده و ژنده عربی و يا رفتار خشن و يا ناتراشیده چادرنشینی نیز مايه­‌ی شگفتی و حيرت می‌شد. سپاهيان رستم اين فرستادگان ژنده‌پوش را درخور خواری می‌يافتند. نيزه­‌های آنان را همانند به دوک پيرزنان می‌دیدند و می‌خنديدند. هرآینه همه چيز در لشگر #رستم_فرخزاد از ديد اعراب درباره‌ی خودشان گوناگون بود آنان #رستم را بر روی تخت باشكوه و والای شاهانه­‌ای می‌دیدند و لشگرش را با ساز و برگ باورنكردنی.
در اين رفت‌وآمدها از سوی اعراب هرگاه فرستاده­ای ديگر می‌آمد و سعد‌ابن‌ابی‌وقاص يک تن را دوبار نمی‌فرستاد. روزی #رستم به يكی از فرستادگان تازی گفت: چرا فرمانده­ی شما هر سری فرستاده ديگر گسيل ميدارد و يک آدم دو نوبت به پيام‌رسانی نمی‌آيد؟ فرستاده گفت: از آنجا كه فرمانده­ی ما در سختی و رنج ميان سپاه ميانه‌روی می‌كند روا نمی‌دارد كه يک تن را دوبار سختی دهد و ديگران آسوده باشند.
باری رفت‌وآمد اين فرستادگان دراز شد و در اين گفتگوها سخن‌های تند رد و بدل شد. در پایان #رستم به ناچار در آغاز جنگ ديگر شک و دو دلی روا نديد و جنگ آغاز شد و چند روز به درازا كشيد. بدست آوردن جنگاورد در هنگام پیروزی و نويد بهشت که پر از حوریان همیشه باکره و غلامان(پسربچه‌ها) به مسلمانان شهوتران در هنگام کشته شدنشان در جنگ، انگيزه بيشتری برای جنگيدن به آنان می‌داد. سعد‌ابن‌ابی‌وقاص در اين جنگ به شوند آبسه و کورکی كه بر ران داشت نه بر اسپ نشست و نه به ميدان جنگ آمد وانگه تنها تماشاگر ميدان جنگ بود.
اين زمانی بود كه #رستم خود در اين چند روز به تن خويش جنگ كرده بود و بر تن خویش زخم بسيار داشت. در اين هنگام از خستگی زير سايبان خود بر تخت نشسته بود و می‌آسود. ناگهان بادی تندی از بيابان برخاست. گرد و خاک و شن و ريگ بیابان را به چشم و روی خسته سپاه ايران ريخت. پایه برخی خیمه‌ها را از جا كند و سايبانی را كه #رستم در زير آن از گرما و خستگی فراوان آسوده بود از جا درآورد و در رود آب افكند و آشوب و ترس در سپاه ايران افتاد و تازیان دد به لشگرگاه ايران ريختند. در آن گيرودار عرب مسلمانی پلید آهنگ جان #رستم كرد. #رستم در سايه­‌ی چارپايی چند كه بارهای گران داشت نشسته بود. تازی ريسمان يک استر بريد آن بار كه بر استر بود فرو افتاد و بر پشت خسته #رستم رسيد و عرب خود برجست و او را با شمشیری زد. #رستم پای عرب را با چوبه­‌ی پيكان به ركاب دوخت و سپس خود را به آب زد. عرب كه گويی او را شناخته بود، خود را به آب افكند در آب پای رستم را بگرفت و از آب بیرون كشيد. سپس خنجر برآورد و سرش را برید. بر پايه‌ی گزارش‌#انوشيروان‌‌_كيهانی‌زاده، #رستم‌_فرخزاد در روز ۲۵ آبان كشته شده است.👇ادامه‌اش👇
بيش از ۴ ماه دو لشگر در برابر هم بودند اما از آغاز جنگ پرهیز می‌کردند. در اين زمان سعد‌ابن‌ابی‌وقاص از قادسیه همواره با خليفه در مدينه نوشت و خواند می‌كرد و در كارها با او مشورت می‌کرد و از او فرمان می‌گرفت #رستم نيز با لشگر خويش در آن سوی می‌آسود و می‌كوشيد تا مگر از راه گفتگو و پيمان راه حلی برای اين داستان بيابد و كار بی‌جنگ بگذرد چنانكه يک روز #رستم با یکی از فرماندهان مسلمين ددمنش برخورد كرد و از او خواست كه اعراب نزد وی بيایند و خواست خود را كه از اين لشگركشی دارند برای وی روشن دارند. در پی اين برخورد بود كه مغيره‌بن‌شعبه و چند كس ديگر به درگاه او فرستاده شدند. اين فرستادگان بارها نزد او آمدند و رفتند و كوشيدند تا خواست مسلمين را به او بفهمانند. به دنبال اين گفتگوها اعراب، رستم و لشگر او را فرامی‌خاندند كه يا اسلام بیاورند يا باج و جزيه بپردازند و اگر از اين دو پيشنهاد هيچ­‌يک را نمی‌پذیرند آماده جنگ باشند. اين عرب‌ها كه به درگاه #رستم می‌آمدند گستاخ و بی‌پروا بودند، ساده و بی‌پيرايه سخن می‌گفتند و نشانه ايمان و بر آن شدن در كردارشان ديده می‌شد. سخن‌های درشت می‌راندند. آیین و آداب درباری را به چيزی نمی‌گرفتند با اميد پيش می‌آمدند از نيزه و شمشير سخن می‌گفتند بی‌هراس و بی‌نگرش به دين دد خويش می‌باليدند. در آن زمان چنانكه از گفته‌ها برمی‌آيد در دستگاه رستم نيز مانند درگاه #يزدگرد_سوم ورود نمايندگان و فرستادگان بيگانه با آیین‌های ويژه‌ای همراه بود. اين تشريفات برای فرستادگان عرب سخت می‌نمود چنانكه در بکارگیری اين آرستن و فرنمایی خود را مانند يک اسير در بند می‌ديدند. بی‌آگاهی تازيان از تشريفات درباری مايه­‌ی ريشخند ايرانيان می‌شد.
ورود آنها با جامه ساده و ژنده عربی و يا رفتار خشن و يا ناتراشیده چادرنشینی نیز مايه­‌ی شگفتی و حيرت می‌شد. سپاهيان رستم اين فرستادگان ژنده‌پوش را درخور خواری می‌يافتند. نيزه­‌های آنان را همانند به دوک پيرزنان می‌دیدند و می‌خنديدند. هرآینه همه چيز در لشگر #رستم_فرخزاد از ديد اعراب درباره‌ی خودشان گوناگون بود آنان #رستم را بر روی تخت باشكوه و والای شاهانه­‌ای می‌دیدند و لشگرش را با ساز و برگ باورنكردنی.
در اين رفت‌وآمدها از سوی اعراب هرگاه فرستاده­ای ديگر می‌آمد و سعد‌ابن‌ابی‌وقاص يک تن را دوبار نمی‌فرستاد. روزی #رستم به يكی از فرستادگان تازی گفت: چرا فرمانده­ی شما هر سری فرستاده ديگر گسيل ميدارد و يک آدم دو نوبت به پيام‌رسانی نمی‌آيد؟ فرستاده گفت: از آنجا كه فرمانده­ی ما در سختی و رنج ميان سپاه ميانه‌روی می‌كند روا نمی‌دارد كه يک تن را دوبار سختی دهد و ديگران آسوده باشند.
باری رفت‌وآمد اين فرستادگان دراز شد و در اين گفتگوها سخن‌های تند رد و بدل شد. در پایان #رستم به ناچار در آغاز جنگ ديگر شک و دو دلی روا نديد و جنگ آغاز شد و چند روز به درازا كشيد. بدست آوردن جنگاورد در هنگام پیروزی و نويد بهشت که پر از حوریان همیشه باکره و غلامان(پسربچه‌ها) به مسلمانان شهوتران در هنگام کشته شدنشان در جنگ، انگيزه بيشتری برای جنگيدن به آنان می‌داد. سعد‌ابن‌ابی‌وقاص در اين جنگ به شوند آبسه و کورکی كه بر ران داشت نه بر اسپ نشست و نه به ميدان جنگ آمد وانگه تنها تماشاگر ميدان جنگ بود.
اين زمانی بود كه #رستم خود در اين چند روز به تن خويش جنگ كرده بود و بر تن خویش زخم بسيار داشت. در اين هنگام از خستگی زير سايبان خود بر تخت نشسته بود و می‌آسود. ناگهان بادی تندی از بيابان برخاست. گرد و خاک و شن و ريگ بیابان را به چشم و روی خسته سپاه ايران ريخت. پایه برخی خیمه‌ها را از جا كند و سايبانی را كه #رستم در زير آن از گرما و خستگی فراوان آسوده بود از جا درآورد و در رود آب افكند و آشوب و ترس در سپاه ايران افتاد و تازیان دد به لشگرگاه ايران ريختند. در آن گيرودار عرب مسلمانی پلید آهنگ جان #رستم كرد. #رستم در سايه­‌ی چارپايی چند كه بارهای گران داشت نشسته بود. تازی ريسمان يک استر بريد آن بار كه بر استر بود فرو افتاد و بر پشت خسته #رستم رسيد و عرب خود برجست و او را با شمشیری زد. #رستم پای عرب را با چوبه­‌ی پيكان به ركاب دوخت و سپس خود را به آب زد. عرب كه گويی او را شناخته بود، خود را به آب افكند در آب پای رستم را بگرفت و از آب بیرون كشيد. سپس خنجر برآورد و سرش را برید. بر پايه‌ی گزارش‌#انوشيروان‌‌_كيهانی‌زاده، #رستم‌_فرخزاد در روز ۲۵ آبان كشته شده است.👇ادامه‌اش👇
بخوانید بخشی از نام‌های زیبای ایرانی را در این چکامه زیبا:

باغبان‌ها به روی گل‌هاشان
نام‌های زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس #آفتاب و #بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه می‌كند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهرشاد و #مهشيد
با #دل‌افروز و #نازنين و #بهار
باز #نوش‌آفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به #دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گل‌ها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوش‌آواست
همچو لبخند يار خوش‌سيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نام‌هایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه‌ نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل می‌گفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين #آريا #سروش #ارژنگ
#مهرزاد #بهزاد و #بهمن یا #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده می‌آيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده می‌آيند
روی گل‌دختران آبادی
بگزاريد نام #بارانی
چون #فروغ و #فرانک و #پوران
نام‌هایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر #سیمین و #ماندانا
#شهرناز #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تن‌ناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاری‌ست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداری‌ست
تا به ياد #منيژه می‌افتم
#بيژن آزاد می‌شود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
می‌شود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو #بهرام #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او هم‌رديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک #ايران است
نام #كوروش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #تورج و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشه‌ی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نام‌شان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #شاهین را
نام #افشین #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ناشناس )

ما ایرانی هستیم پس نام‌های زیبای ایرانی را بر فرزندان ایرانی خویش برمی‌گزینیم.
نه نام‌های زشت تازیان تازشگر وحشی مسلمان را که به کشورمان ایران حمله کردند و ستم‌ها، غارت‌ها، ویرانی‌ها، تجاوزها و جنایت‌ها کردند.

به امید آگاهی و دانایی و خردمندی بخش دیگری از ایرانیان.

@Persianzoroastrians🔥