ایرانیان زرتشتی
امروز دوشنبه دهم تیر ماه روز تیر (ستاره تیر) از ماه تشتریا سال ۳۷۵۷ مزدیسنی است. امروز #جشن_تیرگان از #جشنهای_ماهانه #ایرانیمان را پیش رو داریم. #جشن_تیرگان یادآور فداکاری و جانبازی #آرشها در راستای پاسداشت خاک مهرانگیز #ایران است. #جشن_تيرگان جشن پيروزی…
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان بر میگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونهای که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد. منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد، پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها، بر آن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت. آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگذارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی میپردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.👇
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان بر میگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونهای که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد. منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد، پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها، بر آن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت. آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگذارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی میپردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.👇
بخشی از نامهای زیبای ایرانی در این چکامه:
باغبانها به روی گلهاشان
نامهای زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس آفتاب و بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه میكند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهستی و #مهشيد
با #دلافروز و #نازنين و #بهار
باز #نوشآفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گلها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوش آواست
همچو لبخند يار خوش سيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نامهایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل ميگفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين، #آريا، #سروش، #ارژنگ
#مهرزاد و #بهزاد و #آروین #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده میآيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده میآيند
روی گلدختران آبادی
بگزاريد نام بارانی
چون #فروغ #فرانک #پوران
نامهایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر و #ماندانا و #سيمين
#شهرناز و #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تنناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاریست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداریست
تا به ياد #منيژه میافتم
#بيژن آزاد میشود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
میشود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس و #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو و #بهرام و #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او همرديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک ايران است
نام #كورش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #بهمن و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشهی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نامشان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #آرش را
نام #افشین و #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ...)
ایرانی هستیم پس نامهای زیبای ایرانی بر فرزندان ایرانی خود برمیگزینیم.
@Persianzoroastrians 🔥
باغبانها به روی گلهاشان
نامهای زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس آفتاب و بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه میكند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهستی و #مهشيد
با #دلافروز و #نازنين و #بهار
باز #نوشآفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گلها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوش آواست
همچو لبخند يار خوش سيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نامهایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل ميگفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين، #آريا، #سروش، #ارژنگ
#مهرزاد و #بهزاد و #آروین #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده میآيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده میآيند
روی گلدختران آبادی
بگزاريد نام بارانی
چون #فروغ #فرانک #پوران
نامهایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر و #ماندانا و #سيمين
#شهرناز و #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تنناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاریست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداریست
تا به ياد #منيژه میافتم
#بيژن آزاد میشود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
میشود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس و #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو و #بهرام و #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او همرديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک ايران است
نام #كورش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #بهمن و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشهی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نامشان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #آرش را
نام #افشین و #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ...)
ایرانی هستیم پس نامهای زیبای ایرانی بر فرزندان ایرانی خود برمیگزینیم.
@Persianzoroastrians 🔥
ایرانیان زرتشتی
جشنهای ماهانه فلسفه #جشن_تيرگان تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود. اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است. @Persianzoroastrians…
جشنهای ماهانه
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان بر میگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونها که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد. منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد، پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها، بر آن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت. آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگذارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت دو بیتیهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم کوچک در مییابد که دو بیتی خوانده شده مربوط به نیت خواسته و 👇
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان بر میگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونها که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد. منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد، پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها، بر آن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت. آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگذارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد. در این فالگیری بیشتر بانوان شرکت میکنند و سال خوردگان با صدایی بلند به نوبت دو بیتیهایی میخوانند و دختر در پایان هر شعر دست خود را درون دوله میبرد و یکی از چیزها را بیرون میآورد، به این ترتیب صاحب آن جسم کوچک در مییابد که دو بیتی خوانده شده مربوط به نیت خواسته و 👇
👆تا مکتب و مذهب دد بیابانی خشک و خشنِ تازشگر و ستمگرِ تازیان در ایرانزمین کهن پرگهرمان باشد از اینگونه اهریمنان نیز خواهند روید و رشد مینمایند👆
اینک سروده #وبا و #عبا را از چکامهسرا و اندیشمند ایرانی #ايرج_میرزا که ١٠٠سال پیش گفته که گویی سخن همین دیروز و امروز روز است.
#وبا و #عبا
شنیدم که رندی به عهد قدیم
بیامد به نزدیک شخصی حکیم
بگفتا تو مردی جهاندیدهای
در اقصای عالم تو گردیدهای
بفرما که در بین نوع بشر
چه دردی بود بدتر و پر خطر
شنیدم که آن شخص نیکو نهاد
جواب سوالش بدینگونه داد
بگفتا که در بین نوع بشر
دو بیماریند پر ز شر و خطر
"وبا" هست اول بلایی قدر
فتد همچو آتش به نسل بشر
و بعد از "وبا" درد دیگر "عباست"
که خود عامل درد و رنج و بلاست
چو شیطان به زیر عبا پا نهاد
عبا گشت کانون جهل و فساد
عبا را کنون پرچم جهل دان
فساد و جهالت بزیرش نهان
چو حاکم شود بر دیاری عبا
در آن نشنوی غیر صوت عزا
وبا و عبا مثل یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
وبای جهالت ز زیر عباست
که خود منشا درد و رنج و بلاست
امان از #عبا و امان از #وبا
که شد مردم ایران بدان مبتلا.
✍️ #ایرج_میرزا
@persianzoroastrians🔥
اینک سروده #وبا و #عبا را از چکامهسرا و اندیشمند ایرانی #ايرج_میرزا که ١٠٠سال پیش گفته که گویی سخن همین دیروز و امروز روز است.
#وبا و #عبا
شنیدم که رندی به عهد قدیم
بیامد به نزدیک شخصی حکیم
بگفتا تو مردی جهاندیدهای
در اقصای عالم تو گردیدهای
بفرما که در بین نوع بشر
چه دردی بود بدتر و پر خطر
شنیدم که آن شخص نیکو نهاد
جواب سوالش بدینگونه داد
بگفتا که در بین نوع بشر
دو بیماریند پر ز شر و خطر
"وبا" هست اول بلایی قدر
فتد همچو آتش به نسل بشر
و بعد از "وبا" درد دیگر "عباست"
که خود عامل درد و رنج و بلاست
چو شیطان به زیر عبا پا نهاد
عبا گشت کانون جهل و فساد
عبا را کنون پرچم جهل دان
فساد و جهالت بزیرش نهان
چو حاکم شود بر دیاری عبا
در آن نشنوی غیر صوت عزا
وبا و عبا مثل یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
وبای جهالت ز زیر عباست
که خود منشا درد و رنج و بلاست
امان از #عبا و امان از #وبا
که شد مردم ایران بدان مبتلا.
✍️ #ایرج_میرزا
@persianzoroastrians🔥
جشنهای ماهانه ایرانیمان
#جشن_تیرگان
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان برمیگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونها که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد.
منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها برآن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت.
آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگزارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
#جشن_تیرگان
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان برمیگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونها که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد.
منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها برآن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت.
آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگزارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
جشنهای ماهانه ایرانیمان
#جشن_تیرگان
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان برمیگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونها که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد.
منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها برآن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت.
آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگزارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
👇ادامهاش👇
#جشن_تیرگان
فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان برمیگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در شاهنامه فردوسی آمده است که فريدون دارای سه پسر به نامهای ايرج، سلم، و تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونها که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه #ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد.
منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها برآن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران بهسوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت.
آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگزارد. آرش از بلندای کوه دماوند زه کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
👇ادامهاش👇
بخوانید بخشی از نامهای زیبای ایرانی را در این چکامه زیبا:
باغبانها به روی گلهاشان
نامهای زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس #آفتاب و #بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه میكند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهرشاد و #مهشيد
با #دلافروز و #نازنين و #بهار
باز #نوشآفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به #دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گلها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوشآواست
همچو لبخند يار خوشسيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نامهایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل میگفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين #آريا #سروش #ارژنگ
#مهرزاد #بهزاد و #بهمن یا #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده میآيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده میآيند
روی گلدختران آبادی
بگزاريد نام #بارانی
چون #فروغ و #فرانک و #پوران
نامهایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر #سیمین و #ماندانا
#شهرناز #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تنناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاریست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداریست
تا به ياد #منيژه میافتم
#بيژن آزاد میشود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
میشود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو #بهرام #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او همرديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک #ايران است
نام #كوروش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #تورج و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشهی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نامشان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #شاهین را
نام #افشین #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ناشناس )
ما ایرانی هستیم پس نامهای زیبای ایرانی را بر فرزندان ایرانی خویش برمیگزینیم.
نه نامهای زشت تازیان تازشگر وحشی مسلمان را که به کشورمان ایران حمله کردند و ستمها، غارتها، ویرانیها، تجاوزها و جنایتها کردند.
به امید آگاهی و دانایی و خردمندی بخش دیگری از ایرانیان.
@Persianzoroastrians🔥
باغبانها به روی گلهاشان
نامهای زیبا و قشنگ بگزارند
نامی از جنس #آفتاب و #بهار
نام خوش آب و رنگ بگرارند
تا شبت را #سپيده گل بزند
نام #مهتاب و #ژاله را بنويس
شور #شهناز تا #دلارام است
#نسترن را و #لاله را بنويس
عشق #هنگامه میكند برپا
با #نگار و #نگين و #ركسانا
با #هما و #شراره و #نوشين
با #پريسا و #هستی و #مينا
با #پريا و #مهری و #مينو
#مهرناز و #مهرشاد و #مهشيد
با #دلافروز و #نازنين و #بهار
باز #نوشآفرين شود #خورشيد
مانده طرحی قشنگ در يادم
روی دستان آب، #نيلوفر
بيشتر از #شكوفه بنويسيم
از #زری، از #فرشته، از #زيور
#روشنک را به #پرنيان بسپار
تا به #دريا به #آرزو برسی
نام #آزاده را #رها بنويس
تا به گلها به عطر و بو برسی
#ارغوان و #ستايش و #مهناز
#شهرزاد و #بهاره و #مهسا
نام #رودابه خوب و خوشآواست
همچو لبخند يار خوشسيما
#ماهرخسار و #ماهرخ زيباست
نامهایی قشنگ و پر شورند
#شهربانو و #مهرنوش و #پری
همچو #فيروزه نشابورند
همچنان مانده است در يادم
#شاهرخ، #پارسا و #گوهرشاد
#مهربانو به #نازگل میگفت
نام #ايران ما گرامی باد
بنويسيد #هومن و #فرشيد
يا #كيان و #كيارش و #نيما
#آرمين #آريا #سروش #ارژنگ
#مهرزاد #بهزاد و #بهمن یا #سپهر
#داريوش اين گل هخامنشی
#شهريار بزرگ #ايران است
#باربد، #برديا، #نكیسا، حال
نوبت #آرمان و #اشكان است
#مانی و #ماهيار با #مزدک
از گذرگاه جاده میآيند
شاه #انوشيروان و #شروين
با #آبتين هم پياده میآيند
روی گلدختران آبادی
بگزاريد نام #بارانی
چون #فروغ و #فرانک و #پوران
نامهایی هميشه #ايرانی
نام #سودابه و #كتايون را
نام #آذر #سیمین و #ماندانا
#شهرناز #انوشه و #سيندخت
#ياسمين و #نسرين و #تنناز
غصه دارد هنوز #تهمينه
داغ #سهراب در دلش جاریست
با #فرنگيس و #فریده آشنا باشیم
ياد آنان نشان بيداریست
تا به ياد #منيژه میافتم
#بيژن آزاد میشود از چاه
نام #جمشيد و #ايرج و #هوشنگ
میشود با #بهار و گل همراه
شاه #تهمورس #سيامک و #سام
رنگ و بوی گل میهن دارند
#گيو #بهرام #آرش و #مهران
ريشه در كشوری كهن دارند
ياد #فرهاد و بيستون باشيد
بلكه #شيرين شود روان شما
با #كيومرس جان قدم بزنيد
گل كند باز ، باغ جان شما
به #منوچهرِ عشق، دل بدهيم
نام او همرديف #باران است
#سورنا را به ياد بسپاريم
آبرودار خاک #ايران است
نام #كوروش ز يادمان نرود
با #خشايار هم عنان باشيم
با #فرامرز و #اردشير و #قباد
زير چتری از آسمان باشيم
بايد از #مازيار بنويسيم
از #فريدون و #تورج و #سامان
از #فريبرز و #بابک و #شاپور
از #رهام و #سيامک و #ساسان
#آریوبرزن این شهید وطن
قهرمان همیشهی #ایران
#رستم و #یزدگرد و #فیروزان
نامشان سربلند و جاویدان
بنویسید #کاوه را با شوق
نام #شایان و نام #شاهین را
نام #افشین #بابک و #خسرو
نگرارید جا نام #سیاوش را
پارسی این زبان ایرانی
افتخار و نماد اتحادمان باشد
نام این سرزمین جاویدان
تا همیشه به یادمان باشد.
(✍️سراینده ناشناس )
ما ایرانی هستیم پس نامهای زیبای ایرانی را بر فرزندان ایرانی خویش برمیگزینیم.
نه نامهای زشت تازیان تازشگر وحشی مسلمان را که به کشورمان ایران حمله کردند و ستمها، غارتها، ویرانیها، تجاوزها و جنایتها کردند.
به امید آگاهی و دانایی و خردمندی بخش دیگری از ایرانیان.
@Persianzoroastrians🔥
✅ فلسفه #جشن_تيرگان
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان برمیگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در #شاهنامه فردوسی آمده است که #فريدون دارای سه پسر به نامهای #ايرج، #سلم، و #تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونهای که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی #فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و #افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد.
منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها برآن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران به سوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت.
آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگزارد. آرش از بلندای کوه دماوند زره کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی #کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
👇ادامهاش👇
تيرگان يکی از جشنهای ايرانیست که در روز تير از ماه تير برگزار میشود.
اين روز برابر است با سيزدهم تير در گاهشمار ايران باستان که هر ماه آن دارای ۳۰روز بوده و با دهم تير در گاهشمار خورشیدی برابر شده است.
جشن تيرگان آیین آبريزان نیز نامیده میشود. جشنی شاداب از ستايش آب است.
در استورهها و افسانهها پيدايش اين جشن را به پيروزی آب بر خشکسالی در زندگی نسبت میدهند.
در یشتها و استورههای ایرانی آمده که «تيشتر» ستاره باران برای آبياری زمين و گياهان به دريای فراخکرت رفت تا آب برگيرد و به آسمان ببرد و به سان(:شکل) باران بر زمين بباراند. ولی در ميان راه «اَپوش»، ديو خشکسالی، سد راهش میشود تا نگذارد آب به زمين برساند. سه شبانه روز ميان اين دو جنگ درمیگيرد که سرانجام «تيشتر» شکست میخورد. تيشتر، بار ديگر به دريای فراخکرت میرود و پس از برداشتن آب دوباره با آپوش درگير میشود ولی در اين نبرد تيشتر پيروز میشود و آب را به آسمان میبرد و زندگی و سرسبزی و شادابی را به جهان برمیگرداند.
داستان ديگری که به تيرگان پيوند داده میشود داستان آرش کمانگير استوره ملی ايرانيان است. در #شاهنامه فردوسی آمده است که #فريدون دارای سه پسر به نامهای #ايرج، #سلم، و #تور بوده است. او در پايان زندگی، سرزمين گسترده خود را ميان فرزندانش بخش کرد. بهگونهای که، سرزمين ايران را به ايرج، روم را به سلم، و توران را به تور بخشيد. سلم و برادر بزرگش تور، بر برادر کوچکتر خود رشک(حسد) میبرند و ايرج را با نيرنگ میکشند تا شايد سرزمين ايران را بدست آورند. ولی #فريدون پس از مرگ فرزندش ايران را به #منوچهر نوه ايرج بخشيد.
جنگی که ميان منوچهر پادشاه ايران و #افراسياب فرمانروای توران در میگيرد، سالها به درازا میکشد.
منوچهر که از سوی افراسياب در مازندران به تنگنا افتاد پس از چند روز پايداری سرانجام نمايندگانی برای سازش نزد افراسياب فرستاد. پس از گفتگوها برآن شدند که برای گزينش مرز ايران و توران از سپاه ايران تيراندازی برگزيده شود تا با انداختن تير از مازندران به سوی خورآسان، هر جا که تير فرود آيد آنجا مرز ايران و توران گردد.
آرش پهلوان استورهای سپاه ايران که در تيراندازی پر آوازه بود، برای اينکار برگزيده شد و برای انداختن تير از کوه البرز بالا رفت.
آرش میدانست که پهنای کشور ايران به نيروی بازو و پرش تير او بسته است و بايد همه جان و توان خود را در اين راه بگزارد. آرش از بلندای کوه دماوند زره کمان را کشيد و تير را چنان پرتاب کرد که پيکر بیجان وی بر زمين افتاد. تير پرتاب شده از بامداد تا نيمروز در آسمان در پرواز بود و از کوهها و دشتها گذشت تا سرانجام در کنار رود آمودريا(جيحون) بر تنه ی درخت گردويی بزرگ نشست و آنجا مرز ايران و توران گرديد. به همين روی آرش را آرش کمانگير میگويند و اين رويداد بزرگ هر ساله در تيرگان پاس داشته میشود.
از ویژگیهای جشن تیرگان آیینهایی است که نیاکان ما از دیرباز برپا داشتهاند.
یکی از آنها آیین آبریزان است.
این جشن در کنار آبها، همراه با تراداد(:سنتها) وابسته با آب و آب پاشی و آرزوی بارش باران در سال پیشرو همراه بوده و همچون دیگر جشنهایی که با آب در پیوند هستند، با نام عمومی آبریزگان یا آبپاشان یاد شده است.
در آیین آبریزان جوانان و کوچکترها بیشتر به شادی می پردازند و هرگونه که میسر باشد با پاشیدن اندکی آب بر یکدیگر از خُنکی آب برخوردار میشوند.
«ابوریحان بیرونی» و «گردیزی» در زینالاخبار ناپدید شدن یکی از جاودانان ایرانی #کیخسرو را نیز در این روز و پس از شستشوی خود در آب چشمه دانستهاند.
یکی دیگر از آیینهای این جشن فالکوزه است که زرتشتیان به آن(چکُ دولَه) میگویند.
پیش از جشن تیرگان دوشیزهای را برمیگزینند و کوزهی سفالی سبز رنگ دهان گشادی به او میدهند که دوله نام دارد. او این ظرف را از آب پاکیزه پر میکند و یک دستمال سبز ابریشمی را بر روی دهانهی آن میاندازد آنگاه «دوله» را نزد همهی کسانی که میبرد که آرزویی در دل دارند و میخواهند در مراسم «چک دولَه» شرکت کنند و آنها جسم کوچکی مانند انگشتری، گوشواره، سنجاق سر، سکه یا مانند اینها در آب دوله میاندازند. سپس دختر دوله را به زیر درختی همیشه سبز چون سرو یا مورد میبرد و در آنجا میگذارد. در روز جشن تیرگان و پس از مراسم آبریزان، همهی کسانی که در دوله جسمی انداختهاند و نیت و آرزویی داشتنهاند در جایی گردهم میآیند و دوشیزه دوله را از زیر درخت به میان جمع میآورد.
👇ادامهاش👇