This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازسازی چهره برخی از #پادشاهان_ایرانزمین، دوره #ساسانيان که از روی نگارهها و سکههای آنان انجام گرفته است.
#ساسانیان👇
#ساسان
#پاپک(بابک)
#اردشیر_پاپکان
#هرمز_یکم
#بهرام_یکم
#بهرام_دوم
#بهرام_سوم
#نرسه
#هرمز_دوم
#آذرنرسی
#شاپور_دوم
#اردشیر_دوم
#شاپور_سوم
#بهرام_چهارم
#یزدگرد_یکم
#بهرام_گور (پنجم)
#یزدگرد_دوم
#هرمز_سوم
( #شهبانو_دینگ)
#پیروز_یکم
#بلاش
#غباد_یکم
#جاماسپ
#خسرو_انوشیروان (یکم)
#هرمز_چهارم
#بهرام_چوبین (ششم)
#خسرو_پرویز (دوم)
#ویستهم
#شیرویه(غباد)
#اردشیر_سوم
#شهربراز
#خسرو_سوم
#شاپور_شهروراز
#گشتاسب (پیروز دوم)
#آزرمیدخت
#خسرو_فرخزاد (چهارم)
#فرخ_هرمز
#هرمز_ششم
#پوراندخت
#یزدگرد_سوم
#پیروز_سوم
#نرسی
#بهرام_هفتم
#خسرو_پنجم
امپراتوری ایران و شکوه هخامنشیان💚
امپراتوری ایران و شکوه اشکانیان🤍
امپراتوری ایران و شکوه ساسانيان❤️
پاینده باد ایرانزمین کهن پرگهرمان💚🤍❤️
@Persianzoroastrians🔥
#ساسانیان👇
#ساسان
#پاپک(بابک)
#اردشیر_پاپکان
#هرمز_یکم
#بهرام_یکم
#بهرام_دوم
#بهرام_سوم
#نرسه
#هرمز_دوم
#آذرنرسی
#شاپور_دوم
#اردشیر_دوم
#شاپور_سوم
#بهرام_چهارم
#یزدگرد_یکم
#بهرام_گور (پنجم)
#یزدگرد_دوم
#هرمز_سوم
( #شهبانو_دینگ)
#پیروز_یکم
#بلاش
#غباد_یکم
#جاماسپ
#خسرو_انوشیروان (یکم)
#هرمز_چهارم
#بهرام_چوبین (ششم)
#خسرو_پرویز (دوم)
#ویستهم
#شیرویه(غباد)
#اردشیر_سوم
#شهربراز
#خسرو_سوم
#شاپور_شهروراز
#گشتاسب (پیروز دوم)
#آزرمیدخت
#خسرو_فرخزاد (چهارم)
#فرخ_هرمز
#هرمز_ششم
#پوراندخت
#یزدگرد_سوم
#پیروز_سوم
#نرسی
#بهرام_هفتم
#خسرو_پنجم
امپراتوری ایران و شکوه هخامنشیان💚
امپراتوری ایران و شکوه اشکانیان🤍
امپراتوری ایران و شکوه ساسانيان❤️
پاینده باد ایرانزمین کهن پرگهرمان💚🤍❤️
@Persianzoroastrians🔥
#جشن_شب_چله
❇️ خاورشناسان و تاریخ نویسان هم سخن كه ايرانيان بیش از چهار هزار سال است كه شب چله آخرين شب پاييز از آذر ماه را كه درازترين و تاريکترين شب در درازای سال است تا سپيدهدم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردی هوا روحيه آنان را سست نكند و با به روشنی گرایيدن آسمان (موجب اطمينان از بازگشت خورشيد در پی يک شب دراز و سياه كه زایش تازه آن عنوان شده است)
پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايرانزمين) روز پس از شب چله (يكم دیماه) را «خور روز» و «دیگان» میخواندند و به آرمیدن میپرداختند و آسوده روز همگانی بود. در اين روز به اين نگر از كار دست میكشيدند كه نمیخواستند احيانا انجام دهنده بدی كردن شوند كه ميترائيسم انجام هر كار بد، كوچک را در روز زایش خورشيد بزهای بزرگ میشمرد.
«هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمانی كه گرامر تطبيقی زبانهای آريايی را نوشته است كه پارسی از جمله اين زبانها است نگر داده كه «دی» به چم «روز» به اين دليل بر اين ماه ايرانی گذارده شده كه ماه زایش دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسی يک زبان گرمانيک (خانواده زبانهای آلمانی) و ازخانواده بزرگتر زبانهای آريايی (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دیگان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه برابر با زایش دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار میكرد.
#فردوسی بزرگ به استناد بنمایههای خود، چله و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادی ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:
كه ما را ز دين بهي ننگ نيست
به گيتی به از دين هوشنگ نيست
همه راه داد است و آيين مهر
نظر كردن اندر شمار سپهر.
آداب شب چله در درازای زمان دگرگونی نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوههايی را كه انبار كردهاند و خشكبار و شبچره میخورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاری روشن مینشينند تا سپيدهدم بشارت شكست تاريكی و آمدن روشنايی و گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به پندار آنان در اين شب، تاريكی و سياهی در اوج خود است.
«خور روز (دیگان)، يكم دی ماه» در ايران باستان در عين حال روز برابری انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه تنپوش ساده میپوشيدند تا يكسان به دید آيند و كسی حق دستور دادن به ديگری را نداشت و كارها به میل انجام میگرفت، نه زیر امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزی، حتا كشتن گوسفند و مرغ هم بازداشته بود. اين باره را نيروهای دشمن ايرانيان میدانستند و در جبههها پیشرو گیری میكردند و خونريزی گذرا پایان مییافت و بسيار ديده شده است كه همين پایان گذرا پیکار، به سازش مدید و خوشی انجاميده بود.
واژه «چله» از دوران #ساسانيان كه متمايل به بكار گيری دبیره سريانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است. «يلدا» همان "ميلاد" به چم زايش، زادروز يا تولد است كه از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياری از جای ايران بویژه در جنوب و جنوب خاوری برای ناميدن بلندترين شب سال، به جای شب يلدا از واژه مركب شب چله (۴۰روز مانده به جشن سده، شب سياه و سرد) استفاده میشود.
مراسم شب يلدا (شب چله) از مسیر ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده میشد. جشن ساتورن پس از مسيحی شدن رومیها هم ارج خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروی از مسيحيت در ميان روميان، با برنهادن رئيس هنگام كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را ۲۵دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز پس از چله (شب ۲۱دسامبر) است و چم هر دو واژه هم يكی است. از آن پس اين دو زادروز تقريبا باهم بر گزار میشدهاند. آراستن سرو و كاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت بویژه سرو به چم نماد ایستادهگی در برابر تاريكي و سرما مینگريستند و در «خور روز» در برابر سرو میايستادند و پیمان میكردند كه تا سال پسین يک نهال سرو ديگر كشت كنند.
دل جهان است ایرانشهر 🔥
#پاینده_ایران
✍️ #رنسانس_ایرانی
@persianzoroastrians🔥
❇️ خاورشناسان و تاریخ نویسان هم سخن كه ايرانيان بیش از چهار هزار سال است كه شب چله آخرين شب پاييز از آذر ماه را كه درازترين و تاريکترين شب در درازای سال است تا سپيدهدم بيدار مانده، در كنار يكديگر خود را سرگرم كرده تا اندوه غيبت خورشيد و تاريكي و نيز سردی هوا روحيه آنان را سست نكند و با به روشنی گرایيدن آسمان (موجب اطمينان از بازگشت خورشيد در پی يک شب دراز و سياه كه زایش تازه آن عنوان شده است)
پيشتر، ايرانيان (مردم سراسر ايرانزمين) روز پس از شب چله (يكم دیماه) را «خور روز» و «دیگان» میخواندند و به آرمیدن میپرداختند و آسوده روز همگانی بود. در اين روز به اين نگر از كار دست میكشيدند كه نمیخواستند احيانا انجام دهنده بدی كردن شوند كه ميترائيسم انجام هر كار بد، كوچک را در روز زایش خورشيد بزهای بزرگ میشمرد.
«هرمان هيرت» زبانشناس بزرگ آلمانی كه گرامر تطبيقی زبانهای آريايی را نوشته است كه پارسی از جمله اين زبانها است نگر داده كه «دی» به چم «روز» به اين دليل بر اين ماه ايرانی گذارده شده كه ماه زایش دوباره خورشيد است. بايد دانست كه انگليسی يک زبان گرمانيک (خانواده زبانهای آلمانی) و ازخانواده بزرگتر زبانهای آريايی (آرين) است. هرمان هيرت در آستانه «دیگان» به دنيا آمده بود و به زادروز خود كه برابر با زایش دوباره خورشيد بود، مباهات بسيار میكرد.
#فردوسی بزرگ به استناد بنمایههای خود، چله و «خور روز» را به هوشنگ از شاهان پيشدادی ايران ( كيانيان كه از سيستان پارس برخاسته بودند) نسبت داده و در اين زمينه از جمله گفته است:
كه ما را ز دين بهي ننگ نيست
به گيتی به از دين هوشنگ نيست
همه راه داد است و آيين مهر
نظر كردن اندر شمار سپهر.
آداب شب چله در درازای زمان دگرگونی نكرده و ايرانيان در اين شب، باقيمانده ميوههايی را كه انبار كردهاند و خشكبار و شبچره میخورند و دور هم گرد هيزم افروخته و بخاری روشن مینشينند تا سپيدهدم بشارت شكست تاريكی و آمدن روشنايی و گرمي (در ايران باستان، از ميان نرفتن و زنده بودن خورشيد كه بدون آن حيات نخواهد بود) را بدهد، زيرا كه به پندار آنان در اين شب، تاريكی و سياهی در اوج خود است.
«خور روز (دیگان)، يكم دی ماه» در ايران باستان در عين حال روز برابری انسانها بود. در اين روز همگان از جمله شاه تنپوش ساده میپوشيدند تا يكسان به دید آيند و كسی حق دستور دادن به ديگری را نداشت و كارها به میل انجام میگرفت، نه زیر امر. در اين روز جنگ كردن و خونريزی، حتا كشتن گوسفند و مرغ هم بازداشته بود. اين باره را نيروهای دشمن ايرانيان میدانستند و در جبههها پیشرو گیری میكردند و خونريزی گذرا پایان مییافت و بسيار ديده شده است كه همين پایان گذرا پیکار، به سازش مدید و خوشی انجاميده بود.
واژه «چله» از دوران #ساسانيان كه متمايل به بكار گيری دبیره سريانی (الفبای از راست به چپ) شده بودند بكار رفته است. «يلدا» همان "ميلاد" به چم زايش، زادروز يا تولد است كه از آن زبان سامی وارد پارسی شده است. بايد دانست كه هنوز در بسياری از جای ايران بویژه در جنوب و جنوب خاوری برای ناميدن بلندترين شب سال، به جای شب يلدا از واژه مركب شب چله (۴۰روز مانده به جشن سده، شب سياه و سرد) استفاده میشود.
مراسم شب يلدا (شب چله) از مسیر ايران به قلمرو روميان راه يافت و جشن «ساتورن» خوانده میشد. جشن ساتورن پس از مسيحی شدن رومیها هم ارج خود را از دست نداد و ادامه يافت كه در همان نخستين سده آزاد شدن پيروی از مسيحيت در ميان روميان، با برنهادن رئيس هنگام كليسا، كريسمس (مراسم ميلاد مسيح ) را ۲۵دسامبر قراردادند كه چهار روز و در سالهاي كبيسه سه روز پس از چله (شب ۲۱دسامبر) است و چم هر دو واژه هم يكی است. از آن پس اين دو زادروز تقريبا باهم بر گزار میشدهاند. آراستن سرو و كاج در كريسمس هم از ايران باستان اقتباس شده است، زيراكه ايرانيان به اين دو درخت بویژه سرو به چم نماد ایستادهگی در برابر تاريكي و سرما مینگريستند و در «خور روز» در برابر سرو میايستادند و پیمان میكردند كه تا سال پسین يک نهال سرو ديگر كشت كنند.
دل جهان است ایرانشهر 🔥
#پاینده_ایران
✍️ #رنسانس_ایرانی
@persianzoroastrians🔥