در جستجوی حقیقت
1.49K subscribers
894 photos
42 videos
100 files
216 links
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ)
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری)
در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین
Download Telegram
به مناسبت فرارسیدن اولین سالگرد درگذشت دکترمحمدامین قانعی راد، در روز پنج شنبه ۲۳خردادماه۹۸ساعت ۱۸ در جوار آرامگاه ابدی ایشان در قطعه نام آوران بهشت زهرا(قطعه۲۵۵ردیف۵۴۷شماره۱۶) به سوگ این فقدان عظیم می نشینیم.
حضور و همراهی دوستان، اساتید ودانشجویان گرامی همچون گذشته موجب دلگرمی و امتنان خواهد بود.
بااحترام
خانواده قانعی راد
@MAminGhaneirad
#جامعه_شناسی_حوزه_عمومی
☸️سنخ شناسی(تیپولوژی) جامعۀ ایران
[بخش دوم و پایانی]

✍️محمدباقر تاج الدین


2.سنخ نیمه سنتی-نیمه مدرن؛ گروه هایی از افراد جامعه محسوب می شوند که پایی در سنت و پایی در مدرنیته دارند به این صورت که بخشی از باورها، ارزش ها، هنجارها و رفتارهای خود را مطابق با الگوهای جامعۀ سنتی تنظیم می کنند و بخشی دیگر را مطابق با الگوهای جامعۀ مدرن. این دسته از افراد برای مثال هم برخی از اعمال و عبادات دینی را به جای می آورند و هم برخی اعمال مربوط به جهان مدرن مانند گوش دادن به انواع موسیقی، رقص، آواز و یا رفتن به سفرهای خارجی. این افراد هم کتاب های مقدس را می خوانند هم رمان ها و کتاب های علمی جهان مدرن. هم به سفرهای زیارتی می روند و هم به سفرهای سیاحتی. مسأله شناسی این سنخ را می توان در بروز انواع تضادها و تناقض ها در باورها و رفتارهای شان دانست که نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی هم در زیست فردی و هم در زیست اجتماعی شان دارند. این دسته از افراد که پای در سنت و روی در مدرنیته دارند با انواع تناقض ها و تضادهایی که مواجه می شوند توان لازم برای برون رفت از این مسألۀ اساسی را ندارند. شاید بتوان حدود 30 درصد از جمعیت جامعه را در این سنخ جای داد. به لحاظ نسلی نیز نسل دهۀ چهل و بخشی از نسل دهۀ پنجاه در این سنخ قرار می گیرند.

3.سنخ مدرن؛ گروه هایی از افراد جامعه که به دلیل شهرنشینیِ حدِّ بالا، استفادۀ گسترده از رسانه های جدید به ویژه شبکه های مجازی، ارتقاء سطح تحصیلات و دانش و مهاجرت های فراوان به کشورهای توسعه یافته و پیشرفتۀ جهان به طور کامل مدرن شده و باورها، ارزش ها و هنجازرهای جهان مدرن را پذیرفته اند. این گروه از زیر سقف جهان سنتی کاملا بیرون آمده و با هیچ یک از مؤلّفه ها و عناصر جهان سنتی زیست شان را تنظیم نمی کنند. استفاده از عقلانیت جدید، دانش های جدید، اخلاقیات جدید، سکولار شدن و در نتیجه سامان دهی زیست خود مطابق با الگوهای جهان مدرن در میان افراد این سنخ فراوان دیده می شود. دست کم حدود 40 درصد از افراد جامعه را می توان در این سنخ جای داد و به لحاظ نسلی نسل دهۀ 60 به بعد عموماً در این سنخ قرار می گیرند. مسأله شناسی این سنخ از افراد را می توان در تضاد نسلی با نسل های پیشین از یک سو و در اختیار داشتن زندگی توأم با رفاه و آرامش و صلح و آزادی و برابری از سوی دیگر دانست.

4.سنخ پست مدرن؛ افراد این سنخ را می توان با ویژگی ها و نشانه هایی چون: فردگرایی شدید، سبک زندگی و مصرف نمایشی، آزادی خواهی حدِّ بالا در تمامی امور، سیّالیّت شدید در زیست شخصی و اجتماعی، تغییرات شتابناک در باورها، ارزش ها و هنجارها، ذهن بی خانمان، بریده شدن کامل از سنت ها، بدنمندی، دیجیتالی شدن، هویت شناور و چهل تکه و شخصی شدن تجربیات زندگی دانست. حدود 10 درصد از افراد جامعه که عمدتاً نسل دهۀ هشتاد به بعد یا نسل Z را در بر می گیرند شامل این سنخ هستند. مسأله شناسی این نسل را می توان در شکاف و گسست نسلی کامل با نسل های پیشین دانست که زیست جهانی به طور کامل متفاوت با نسل های پیشین دارند و با سرعت هر چه تمام تر رو به آینده دارند و خواهان رفاه، آرامش، آزادی و زندگی این جهانی اَند.

#سنخ_شناسی
#جامعه
#ایران
#سنتی
#مدرن
#پست_مدرن
#نسل
#گسست_نسلی


@tajeddin_mohammadbagher
تاریخ نگاری و تاریخ سازی در ایران
[بخش دوم]
(پیوند جامعه شناسی و تاریخ)

محمدباقر تاج الدین

مطالعات اجتاعی و فهم دقیق و علمی پدیده ها و واقعیت های اجتماعی بدون فهم دقیق پدیده ها و وقایع تاریخی کم و بیش ناقص و نادرست است. بدون تردید هر پدیده و واقعیت اجتماعی دارای گذشته ای بوده و این گونه نیست که خلق الساعه باشد و همین امروز بروز و ظهور کرده باشد. انسان موجودی تاریخی است و به تبعِ آن جامعه نیز ماهیت تاریخی داشته و پیشینه های خاص خودش را دارد که برای فهم این پیشنه ها ناگزیر به فهم امور تاریخی نیز هستیم. این گونه به نظر می رسد که بدون فهم پدیده های تاریخی فهم پدیده های اجتماعی نیز غیر ممکن باشد و از آن مهم تر ارائۀ نسخه و راهکار نیز با موانعی روبرو شود. اگرچه در جامعه شناسی پارادایم پوزیتویستی(اثبات گرایانه) که از دل آن روش های کمّی و آماری بیرون می آید چندان توجهی به تاریخ نمی کند اما واقعیت این است که این یکی از نقاط ضعف پارادایم و روش مورد اشاره است.

از سوی دیگر باید توجه داشت که در علوم انسانی و اجتماعی بسیاری رشته ها درهم تنیدگی ها و پیوندهای بسیاری با یکدیگر دارند که نمی توان بدون توجه به دیگری به فهم دقیق و همه جانبۀ پدیده های انسانی و اجتماعی دست یافت. ضمن این که پدیده های انسانی و اجتماعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که ما تصور می کنیم و ابعاد و زوایای بسیاری دارند که به سادگی در دسترس قرار نمی گیرند. به دیگر سخن واقعیت های انسانی و اجتماعی به دلیل داشتن ابعاد، زوایا و پیچیدگی های گسترده و عمیق به آسانی قابل فهم نیستند و این گونه است که انواع نظریه ها و دیدگاه های علمی در رشته های علوم انسانی و اجتماعی سر برآورده اند. برای مثال در علمی چون روان شناسی با انواع نظریه های روان کاوی، رفتارگرایی، انسان گرایی، شناختی، وجودگرایی و زیستی-عصبی روبرو می شویم که هر یک از این نظریه ها تنها بخشی از ابعاد و پیچیدگی های گسترده و عمیق انسان را روشن می کنند و نه تمام آن ها را. همین گونه است در جامعه شناسی، انسان شناسی، تاریخ و سایر رشته های علوم انسانی و اجتماعی.

جامعه شناس چه بخواهد و چه نخواهد ناگزیر از مراجعه به تاریخ و داده های تاریخی برجای مانده از گذشته است. برای مثال جامعه شناسی که بخواهد ابعاد و زوایای پیدا و پنهان انقلاب مشروطه را به درستی درک کند هیچ راهی به جز در پیش گرفتن روش تاریخی و مراجعه به تاریخ ندارد. جامعه شناس است و اسناد و مدارک برجای مانده از انقلاب مشروطه که باید اسناد مورد نظر را با دقت علمی و پژوهشی مورد واکاوی قرار دهد تا به حقایق این انقلاب پی ببرد. مثال دیگر دلایل و موانع توسعۀ ایران است که در این زمینه نیز جامعه شناس بدون تردید باید به سراغ تاریخ معاصر ایران برود و تمامی اسناد و مدارک موجود را مورد مطالعۀ دقیق قرار دهد تا ریشه های تاریخی مسأله را پیدا کند. لذا سخن اصلی و جان کلام در این است که اگر داده های تاریخی نادقیق و همراه با سوگیری ها و جانبداری هایی باشند جامعه شاس نیز در روش خودش به خطا می رود و مشتی داده های نادرست و خطا آمیز را جمع آوری می کند و از همه مهم تر این که در نتیجه گیری نیز کاملاً دچار اشتباه می شود. لذا جامعه شناس راهی به جز کوشش های فراوان برای دست یابی به اسناد و مدارک به نسبت دقیقِ تاریخی ندارد. این جاست که می توان گفت تاریخ تا چه اندازه اهمیت دارد و هرگونه بی توجهی به این موضوع بسیاری از پژوهش های جامعه شناسانه را نیز دچار نقصان و ضعف اساسی می کند.


#جامعه_شناسی
#تاریخ
#پدیده_های_تاریخی
#پدیده_های_اجتماعی
#فهم_تاریخ
#فهم_انسان
#فهم_جامعه




@tajeddin_mohammadbagher
موانع توسعۀ یک کشور بیش تر داخلی(درونی) اَند یا خارجی(بیرونی)؟ چرا؟

محمدباقر تاج الدین

یکی از پرسش های بسیار اساسی و مهمی که سال هاست توسط اندیشمندان حوزۀ توسعه مطرح می شود این است که موانع توسعۀ یک کشور بیش تر داخلی اَند یا خارجی؟ به عبارت دیگر بیش ترین موانع برای دست یابی به توسعه را باید در درون یک جامعه و فرهنگ جستجو نمود یا در بیرون از آن؟ و چرا؟ در این باره بیش تر خواهم نوشت. اما از همراهان و فرهیختگان کانال و کسانی دیگر که این پرسش را می خوانند درخواست دارم هرگونه نقد و نظری که در این باره دارند برای بنده بفرستند تا ببینیم به چه نتایج و جمع بندی ای در این زمینه دست می یابیم. منتظر نظرات ارزشمند شما عزیزان هستم.
#توسعه
#موانع_توسعه
#درونی
#بیرونی
#جامعه
#فرهنگ

@tajeddin_mohammadbagher
☸️واقعیت ها را درست و دقیق ببینیم
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)

✍️محمدباقر تاج الدین

از یک جامعه شاس نخستین و کم ترین انتظار این است که واقعیت های انسانی و اجتماعی را به درستی و دقیق ببیند و مورد تحلیل قرار دهد. انتزاعی اندیشیدن و عمل کردن خلاف دید جامعه شناختی است که از جامعه شناس چنین انتظاری نمی رود. دوست و همکار گرامی ما جناب دکتر نجاتی حسینی امر انتزاعی را مقدم بر امر واقعی تلقی کرده و گمان برده اند که انسان ها در حالت انتزاعی روزگاران خود را سپری می کنند. ضمن این که آرمانی و ایدئال دیدن و تحلیل کردن پدیده های انسانی و اجتماعی راه به جایی نمی برد. این میزان آشکار است که انسان ها خواهان یک زندگی معمولی و مطابق با نیازهای انسانی شان در این جهان هستند و نمی توانند با اندیشه های آرمان گرایانه زیست خود را سامان دهند.

✳️البته که تمام انسان ها مسئولیت هایی بر عهده شان است و تا آن جا که ممکن است باید این مسئولیت های انسانی شان را به خوبی انجام دهند. اما بحث بر سر این است که اگر زیست و حیات آدمیان در خطر بیفتد و دچار چالش های اساسی شود آن وقت چقدر از آن ها می توان انتظار داشت همچنان بر سرِ مسئولیت های انسانی شان باقی بمانند. این موضوعی بسیار پیچیده است که به راحتی و با نگاه های ساده اندیشانه و تقلیل گرایانه نمی توان از آن عبور کرد. پرسش ساده و البته مهمی از اقای دکتر نجاتی دارم و آن این است که اگر فردی فرزندش دچار بیماری سختی باشد و نیازمند دارویی برای درمان و بدون پرداخت رشوه هم امکان دست یابی به این دارو را نداشته باشد چه باید بکند؟ در این جا هم به نظر شما همچنان باید با شرّ مبارزه کند؟ و اخلاقی بزید؟ و این که آیا از همۀ انسان ها می توان چنین توقع و انتظاری داشت؟ آیا نباید میزان توان و تحمّل جسمی و روانی افراد را در نظر گرفت؟ آیا نباید میزان دسترسی افراد به فرصت ها و امکانات لازم برای اخلاقی زیستن را مدّ نظر قرار داد؟

❇️نکتۀ مهم تر این که اکنون بحث فردی در میان نیست بلکه بحث اجتماعی و ساختاری در میان است که باز هم از ایشان به عنوان کسی که جامعه شناسی خوانده انتظار می رفت نگاه ساختاری و اجتماعی را در این بحث لحاظ می کردند که متأسفانه چنین نکردند!!!قرار گرفتن شهروندان یک جامعه در یک ساختار معیوب که بسیاری از راه های اخلاقی و بلکه بهنجار زیستن را دشوار و حتی تاحدی ناممکن می کند به لحاظ جامعه شناختی چگونه قابل تحلیل و تبیین است؟ از چنین شهروندانی چگونه و تا کجا می توان انتظار داشت که با شرّ مبارزه کنند؟ بنده هم می گویم باید با شرّ مبارزه کرد و در مقابل باید اخلاقی و بهنجار زیست اما پرسش اساسی این است که چگونه و مبتنی بر چه سازِکاری؟ از جناب نجاتی حسینی انتظار این است که به این پرسش های کلیدی و مهم پاسخ گوید و الّا گفتن این که انسان ها باید مسئولیت اخلاقی شان را اَدا کنند آسان است و سخنی است تکراری و کلّی گویانه!!!سخن اصلی این است که اخلاقی و بهنجار زیستن انسان ها در ساختار به نسبت سالم که چندان هنر نیست اما در یک ساختار معیوب و ناسالم بسیار هنر است!!! و این که راه کار زیستِ انسانی و بهنجار و اخلاقی در چنین ساختارهایی کدام اَند؟

#واقعیت
#ساختار
#جامعه
#امر_اجتماعی
#جامعه_شناس
#تحلیل
#تبیین
#فساد
#شرّ
#اخلاق


@tajeddin_mohammadbagher
🔰چشم ها را باید شست طور دیگر باید دید :
تکمله ای بر نوشتار جناب تاج الدین همکار گرامی ام در علوم اجتماعی ایرانی
که نقدی است بر نوشتار نجاتی حسینی🔰


🔻نوشته نجاتی حسینی که مورد نقد واقع شده است

https://t.me/NewHasanMohaddesi/10144

https://t.me/smnejatihosseini/7819

🔻🔻نوشته جناب تاج الدین به لطف فضای گفتگویی جناب محدثی گیلوایی دیگر همکارم در علوم اجتماعی ایرانی که نقدیست بر نوشته نجاتی حسینی

https://t.me/NewHasanMohaddesi/10148

https://t.me/tajeddin_mohammadbagher/3779

🔻🔻🔻تکمله نجاتی حسینی بر هر دو نوشته بالا

🔹جناب تاج الدین در کل
از امر واقع اخلاقی پرسیده اند و خواسته اند
به عنوان جامعه شناس
امر اخلاقی انتزاعی را به امر اخلاقی انضمامی ابژکتیو و عینی فروکاست و آدمیان گرفتار در زندگی روزمره پر از تباهی و تبهکاری و فساد و رشوه خواهی و تبانی گرایی و پارتی بازی و سرهم بندی کردن همه چیز را درک کرد

( البته تا به حال هم در ایران اسلامی ! و ایران جمهوری اسلامی! و خود جمهوری اسلامی ! وضع اجتماعی فرهنگی سیاسی حقوقی همین گونه بوده و چندان بر مدار و مرام امر اخلاقی انتزاعی همه شمول و امر اخلاقی دینی اسلامی شیعی انسان گرایانه نبوده است متاسفانه! و باز متاسفانه احتمالا هم چنین خواهد بود مگر شرایطی دیگر فراهم آید و خداوند معجزه ای کند ! )

به عبارتی دیگر جناب تاج الدین خواسته اند جامعه شناسانه با کنشگران عقلانی که در مواجهه با مسایل زیست روزمره شان از جمله ناهنجاری‌های اخلاقی مانند رشوه و...مواجهند و لازم است طبق مدل هزینه فایده از عقلانیت ابزاری شان برای برون رفتن از بن بست غیراخلاقی تلاش کنند تا مشکل فردی شان حل شود
همدلی و هم فهمی شود .

و ضمنا کار جامعه شناسانه و شان جامعه شناسی را اجل از گفتن و توصیه و ترویج و تبلیغ کلی گویی های اخلاقی

مانند آنچه در نوشتار نجاتی حسینی ذیل عنوان* مبارزه اخلاقی با شر و مسئولیت اخلاقی کنش گران با شر بخاطر نفع جمعی ولو به هزینه ضرر فردی * آمده است دانسته اند!

اما اصل مساله که متاسفانه جناب تاج الدین و بسیاری دیگر از اصحاب علوم اجتماعی ایرانی کنونی آن را ایگنور کرده اند و یا آن را متوجه نشده اند و یا حتی از آن ممکن است آگاه نباشند اینست که :

در مباحث امر اخلاقی انتزاعی و واقعی و همه شمول برای سوژه های کلی و جمعی و گروهی و فردی و به قول ژیژک سوژه شخصی
هم نگاه توصیفی تجربی به سبک
*جامعه شناسی اخلاق و انسان شناسی اخلاق* لازم است و هم نگاه تحلیلی هنجاری انتقادی تجویز ی به سبک * فلسفه اخلاق و الهیات اخلاق * ضروریست

و نیز ایضا تلفیق هر دو نگاه در آنچه من ذیل عنوان
*فلسفه اجتماعی اخلاق و جامعه شناسی فلسفی اخلاق * به کار گرفته ام از جمله در نوشته مورد نقد جناب تاج الدین لازم و ضروریست .

باری
در این نگاه تلفیقی که عرض کردم رویکرد پژوهشگر مرتبط
( از جمله من به عنوان پژوهشگری که تابع الگوی فلسفه اجتماعی اخلاق و جامعه شناسی فلسفی اخلاق به سبک هابرماسی آن است و نه جامعه شناسی معمولی پوزیتیویستی که مورد نظر امثال تاج الدین ها است )

رویکردی علمی فلسفی از نوع تحلیلی هنجاری تجویزی انتقادی با مساله مواجهه سوژه های کلی جمعی گروهی فردی شخصی با بن بست های اخلاقی
( مانند رشوه دادن یا ندادن و رشوه گرفتن یا نگرفتن در وضعیت های مرزی که سوژه دچار مشکل بحرانی مالی و...شده) است .

بنابرین در این نگاه جایی برای توصیف استثنائات و تصمیم گیریهای موضعی موردی مقطعی که افراد را به بن بست اخلاقی می کشاند نیست .

.این مساله را خود افراد گرفتار در بن بست اخلاقی وفق نظام ارزشی معنوی اخلاقی شان که به آن معتقدند باید تصمیم گیری و حل کنند.چه بسا بسیاری از کنش گران عقلانی در این جا اخلاقی تصمیم می گیرند ( نه رشوه می دهند و نه می گیرند ) و چه بسیار بسیاری از همین کنش گران عقلانی وفق تجویز جناب تاج الدین تابع الگوی جامعه شناسی هزینه فایده اند!
( رشوه می دهند و می گیرند تا کار شان راه افتد !؟)

قطعا در نوشتار های نجاتی حسینی که از منظر *فلسفه اجتماعی اخلاق و جامعه شناسی
فلسفی اخلاق* صورت بندی می‌شود هیچ توجیه جامعه شناختی و اخلاقی برای چنین اعمال خلاف امر اخلاق عرفی و دینی صادر نخواهد شد .

چون کار وظیفه معرفتی فرهنگی *فلسفه اجتماعی* به عنوان تیپ ایدئال تبیین و تفسیر و تحلیل و تجویز صورت بندیهای ایدئال از امرخیر وامر خوب و جامعه خوب و انسان اجتماعی خوب و فرهنگ خوب و امر اخلاقی درست است .

اما
توجیه به عهده
جامعه شناسی معمولی پوزیتیویستی رایج گذاشته شده تا هر گونه توجیهی را برای امر خلاف اخلاق صادر کند !
Tehran
@smnejatihosseini
19 011 1402

#توجیه_جامعه_شناختی_امر_غیر_اخلاقی
#فلسفه_اجتماعی_اخلاق
#جامعه_شناسی_فلسفی_اخلاق
#فتوای_سیستانی
#هابرماس
#تاج_الدین‌
#محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
☸️فقدان سازگاری نگاه سنتی و ایدئولوژیک با جامعۀ متکثر و مدرن

✍️محمدباقر تاج الدین

جامعۀ ایران در ابعاد و لایه های گوناگون آن به صورت متکثر و مدرن در آمده است و هر روز بر این تکثر و مدرن شدن نیز افزوده می شود. لذا چنین جامعه ای را یکدست و یکپارچه نمودن و تفاوت های فراوانِ موجود در میان آدمیان را ندیدن از ساس نشدنی و غیر قابل باور و پذیرش است. این که نظام سیاسی موجود بخواهد بر اساس ایدئولوژی و باوری خاص شهروندان را در قالب و کلیشه ای از پیش تعیین شده قرار دهد و انبوهی از تفاوت های فردی و اجتماعی و فرهنگی شان را نادیده بگیرد کاری است عبث و باطل که فقط سبب وارد نمودن انواع درد و رنج ها بر جسم و جان این انسان ها و همچنین جامعه خواهد بود.

✳️در این زمینه پرسشی بسیار مهم و بنیادی مطرح است که با استفاده از نگاه سنتی و ایدئولوژیک چگونه می توان جامعه ای با صدها و بلکه هزاران پیچیدگی، تکثر و مدرنیت را مدیریت نمود و انواع مشکلات و مسائل گوناگون اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی را به آسانی حل نمود؟! تو گویی که با همان اندیشۀ مدینۀ فاضله ساختن که روزگاری به خطا در ذهن و ضمیر عدّه ای شکل گرفته بود و تصور کرده بودند با چنین اندیشه ای می توان جامعه ای را مدیریت نمود اکنون نیز با همان طرز تفکر می خواهند انبوهی از مشکلات و مسائل را از پیش پا بردارند!!اما آشکارا می بینیم که نه تنها چنین نشده است بلکه هر روز بر مشکلات جامعه افزوده می شود و تنها چیزی که برجای می ماند و بل رو به افزونی می رود درد و رنج های باشندگان این سرزمین است!!! به راستی آیا زمان آن فرا نرسیده که منطبق با واقعیت های انسانی و اجتماعی همانند بسیاری از جوامع دنیا اقدام نمود تا این چنین دچار خطاهای جبران ناپذیر نشد؟

❇️جامعۀ ایران کم و بیش جامعه ای مدرن شده است و شاهد تکثر و تنوع فراوان در این جامعه هستیم. فردگرایی و شیوع انواع و اقسام سبک ها و شیوه های زندگی در جامعۀ امروزین ایران گواه بر این ادعا است که این جامعه به هیچ وجه دیگر آن جامعۀ ساده و یکدست و یکپارچه ای نیست که در جهان پیشین و سنتی وجود داشت. برای مثال اگر روزگاری در جهان سنتی ایرانی حرف و سخنی که مرجعی دینی یا دولتی می گفت و مورد پذیرش همگان بود امروز دیگر چنین نیست، چرا که با تنوع و تکثری از افراد و گروه های اجتماعی روبرو هستیم که هرکدام دارای تفسیر و قرائتی متفاوت از انسان، جامعه، زندگی و جهان هستند.

بر این ها باید افزود ارتقاء سطح سواد و دانش افراد جامعه و با خبر شدن و آگاهی یافتن از جایگاه اجتماعی و همچنین حقوق شهروندی خویش که آنان را از "رعیت" و "امّت" به "شهروند" و "ملّت" تبدیل کرده است. لذا با چنین شهروندانی و با چنین جامعه ای متکثر و متنوع جست و جوی مدینۀ فاضله کاریست نه چندان عقلانی و منطقی و با هیچ حساب و کتابی در این جهان بسیار پرشتاب نمی خواند. جامعه و شهروندانی با تفاوت های فردی، اجتماعی و فرهنگی بسیار را هرگز نمی توان یکدست و یکپارچه نمود و کلیشه و قالبی برای شان ساخت و آنان را در آن جای داد. اقداماتی این چنین همان مدینۀ فاضله ساختن است و نتیجۀ ناگوار آن هم از پیش مشخص و آشکار است!!!

#نگاه_سنتی
#نگاه_ایدئولوژیک
#جامعه_مدرن
#جامعه_متکثر


@tajeddin_mohammadbagher
☸️عبور شهروندان و جامعه از سیاست هایِ موجود

✍️محمدباقر تاج الدین

واقعیت آشکار این است که جامعۀ ایران و شهروندان اَش از طیف ها و گروه های اجتماعی گوناگون به دلیل برخورداری از هوشمندی ها و توانمندی های قابل توجه از سیاست ها و برنامه های موجود عبور کرده و پیشی گرفته اند. به دیگر سخن اکثریت شهروندان ایرانی دیگر نیازی به سیاست ها و برنامه های ارائه شده توسط سیاست گذاران و برنامه ریزانِ فعلی نداشته و بنابر تشخیص و درک خود زندگی و امور شان را در زمینه های گوناگون سامان می دهند و تو گویی که به صورت هوشمندانه نظمی جدید در بین گروه های اجتماعی گوناگون جامعه شکل گرفته و بنابر قانونی نانوشته به خوبی دست به کنش گری های مطلوب نیز می زنند!! سیاست گذاری ها و برنامه های موجود نشان از این موضوع مهم دارد که از جامعه و شهروندان اَش بسیار عقب افتاده و دیگر نمی تواند مطابق با نیازها و خواسته های آنان به ویژه نسل جدید عمل کند. در واقع در سرزمینی به نام ایران اکنون با دو روایت از زندگی مواجه هستیم که یکی روایت شهروندان و دیگری روایت نظام سیاسی است که تفاوت بسیار آشکاری نیز بین این دو نوع روایت وجود دارد!!!

✳️به عبارت دیگر، سیاستگذاری ها و برنامه های مختلفی که توسط مجموعۀ نظام سیاسی اجرا می شود نسبت به سطح آگاهی و نیاز های شهروندان جامعه دچار تأخیر ها و عقب ماندگی های جدی است و فایده ای برای آنان ندارد. نمونه های فراوانی برای این ادعا می توان ارائه نمود که در این جا فقط به چند نمونه از آن ها اشاره می شود. کنش گری های شهروندان در نوروز امسال به خوبی نشان داده که با سیاست ها و برنامه های ایدئولوژیک رسمی بسیار متفاوت است. کتاب های درسی ای که در مدارس تدریس می شوند از سطح آگاهی نسل جدید عقب مانده و نسل جدید هیچ ارتباطی با این کتاب ها برقرار نمی کنند. بسیاری از سیاست ها و برنامه هایی که برای کارمندان، استادان، معلمان، کارگران، پزشکان و سایر گروه های اجتماعی ارائه و اِعمال می شوند هیچ تأثیری در وضع و حال این گروه ها نداشته و شوربختانه این که فقط سرمایه های مادی و معنوی جامعه است که هدر می رود!! هزاران بنر و پوستر و بیلبورد ایدئولوژیک که در سراسر شهرها، جادّه ها، پارک ها، سازمان ها، مدارس، دانشگاه ها و سایر مکان های عمومی نصب می شوند توجه هیچ یک از شهروندان را به خود جلب نمی کنند و تأسف بار این که فقط هزینه های گزافی است که از جیب شهروندان پرداخت می شود!!! صدا و سیما که قرائت رسمی و ایدئولوژیک را ارائه می دهد دیگر هیچ جایگاهی در بین اکثریت شهروندان نداشته و برای خودش می گوید و برای خودش هم می خندد و شوربختانه این که فقط بودجۀ هنگفتی را به باد فنا می دهد!!!

❇️مسألۀ اصلی در بحث حاضر این است که عموم شهروندان جامعه و به ویژه نسل جدید دچار تحولات و تغییرات گسترده و عمیقِ فکری و فرهنگی از یک سو و سبک و شیوۀ زندگی از سوی دیگر شده اند به گونه ای که اکنون در زیست جهانی به کلی متفاوت و حتی متضاد با زیست جهان نسل های پیشین زندگی می کنند. این در حالی است که سیاستگذاران و برنامه ریزان جامعه گمان می کنند که با شیوه های پیشین، سنتی و ایدئولوژیک می توانند چنین جامعۀ پیچیده و تحول یافته ای را مدیریت کنند و به خواسته ها و نیازهای شان پاسخ گویند. این موضوع چون روز روشن است که هیچ کدام از سیاست ها و برنامه های موجود توان و جامعیت لازم و ضروری برای پاسخ گویی به نیازها و خواسته های گسترده و جدید شهروندان را نداشته چرا که شهروندان از از این سیاست ها و برنامه ها به طور کامل عبور کرده و پیشی گرفته اند. آشکار است که بیش تر شهروندان جامعۀ ایران خواهان برخورداری از رفاه اجتماعی، زندگیِ با کیفیت، آرامش، مداراجویی، آزادی های اجتماعی و مدنی و برابری بوده و از سیاست ها و برنامه های ایدئولوژیک و گذشته نگرانۀ موجود خسته و دلزده شده اند و در نتیجه اقدام به عبور از این سیاست ها و برنامه ها کرده اند!!!.

#شهروندان
#جامعه
#سیاست_ها
#برنامه_ها
#زیست_جهان_جدید


@tajeddin_mohammadbagher
☸️نان یا آزادی؟ کدام یک اولویت دارد؟
«کدام یک را ترجیح می‌دهی: آنکه نان‌اَت می‌دهد و آزادی‌‌اَت می‌گیرد یا آنکه نان‌اَت می‌بُرد و آزادی‌اَت می‌دهد؟»(آلبر کامو)

✍️محمدباقر تاج الدین

واقعیت این است که این پرسش از آن دست پرسش های دشواری است که آلبر کامو نویسندۀ مشهور فرانسوی پیش پای ما می گذارد که پاسخ به آن نیز دشواری هایی دارد. این پرسش ناظر به وضعیتی است که طی آن انسان ها بین انتخاب نان و آزادی اختیار داشته باشند که دست کم یکی را برگزینند اما اگر چنین انتخابی در میان نباشد آن وقت است که وضع از این هم دشوارتر می شود. برای مثال در حکومت های توتالیتر و تمامیت خواه وضع به گونه ای است که هم نان را می بُرند و هم آزادی را می گیرند که در چنین شرایطی دیگر پرسش مورد نظر تا حد زیادی بی معنا و بلا موضوع می شود!!

✳️اما اگر فرض کنیم که در برخی جوامع انسان ها را بین انتخاب این دو مقوله مخیّر کنند آن گاه چه می توان گفت؟ چند درصد از انسان های چنین جوامعی آزادی را بر می گزینند و نان را وا می نهند و یا بالعکس چند درصد نان را بر می گزینند و آزادی را وا می نهند و این که اساساً کدام یک در اولویت است؟ آزادی یا نان؟ چنین پرسش هایی به لحاظ فلسفی نوعی دو راهه های حادّی است که در برخی مواقع انسان ها گرفتارشان می شوند. اگر اشتباه نکنم آلبر کامو در کتاب بیگانه در این زمینه سخن نغز دیگری هم دارد:«اگر کسي نانِ شما را ببُرد، آزادي شما را نيز گرفته است. اما اگر آزادي شما را بگيرد يقين داشته باشيد که نانِتان نيز در خطر است، زيرا از آن پس نانِتان وابسته به هوس و دلخواه ارباب خواهد بود نه به تلاش خودتان».

❇️ممکن است کسانی بگویند که این موضوع تا حدود زیادی روشن است که آدمی در بادی امر و بیش از هر چیزی به نان نیاز دارد چرا که بدون نان ادامۀ زندگی غیرممکن خواهد شد. نان، جزیی گریز ناپذیر و کاملاً ضروری از همان نیازهای فیزیولوژیک است که روان شناس مشهور آبراهام مازلو در هرم نیازهای انسانی از آن نام برده است، چرا که بی نان ماندن معنایی جز در خطر افتادن حیات زیستی آدمی ندارد!! اما واقعیت این است که اگر آزادی هم نباشد نان آدمی نیز در خطر خواهد افتاد چرا که در آن صورت بسیاری از فرصت های در اختیار داشتن شغل مناسب، پیشرفت در زندگی، کسب و کار، سلامتی، کیفیت زندگی، شادی، تفریح، رفاه و خلاصه تمام آن چیزهایی که هر انسانی برای زیستن مطلوب نیازمندشان است از بین می رود.

هنگامی که دانشمند بزرگی چون آمارتیاسن کتاب "توسعه به مثابه آزادی" را می نویسد دقیقا ناظر به همین موضوع مهم و بنیادین است که بدون آزادی امکان توسعه نیز از انسان ها و جوامع سلب خواهد شد و در نتیجه اگر توسعه ای در کار نباشد نان شان نیز در خطر خواهد بود. در این صورت است که آزادی شرط نخست و بنیادین برای هر انسان و جامعه ای محسوب می شود چرا که زمینه ساز به دست آوردن نان و وضع مطلوب اقتصادی نیز خواهد بود. این گونه به نظر می رسد که آنان که تنها برای به دست آوردن نان مبارزه کرده اند اگرچه در کوتاه مدت نانی مختصر و به اصطلاح قوت لایموتی به چنگ شان آمده است اما تردید نباید کرد که آزادی شان تضمین نشده و در دراز مدت و حتی میان مدت آن نان مختصر نیز از دست شان رفته است!!

✳️ناگفته نماند که آزادی "هدف" نیست بلکه "روش" است آن هم روشی برای رسیدن به اهداف ارزشمندی چون در اختیار داشتن زندگی "ارزشمند"، "خوش" و "خوب". آزادی روشی است برای تضمین کم و بیش همیشگی برخورداری از یک زندگی مطلوب و باکیفیت از هر لحاظ و بدون دخالت دولت اقتدارگرا. چرا که در صورت فقدان آزادی آن هم آزادی های مدنی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر آن ممکن است دولت اقتدارگرا تمام زندگی شهروندان را دستخوش تلاطم ها، دشواری ها و محدودیت های فراوانی نماید که در این صورت دیگر نانی هم برای خوردن وجود نخواهد داشت. لذا اگر گفته شود که آزادی با خود نان می آورد و نه بالعکس سخنی گزاف گفته نشده است!! روشن است که در جامعه ای که ازادی وجود داشته باشد زمینه های مناسب و مطلوب برای هر گونه پیشرفت و توسعه نیز فراهم خواهد بود و این یک واقعیت است که تجربۀ تاریخی دست کم دویست سال اخیر کشورهای پیشرفته به خوبی به ما نشان می دهد. عکس آن هم این است که کشورهایی که حکومت های شان آزادی را از شهروندان شان گرفته اند و محدود کرده اند نان این شهروندان نیز به طرز چشمگیری در خطر افتاده است!!!
#نان
#آزادی
#انسان
#جامعه
#حکومت

@tajeddin_mohammadbagher
☸️پذیرش و اجرای قانون منوط به پذیرش اکثریت شهروندان است

✍️محمدباقر تاج الدین

این روزها که داستان حجاب در جامعۀ ما بالا گرفته است عدّه ای برای این که هرگونه اقدام خود را در این زمینه توجیه کنند آن را قانون خوانده و با نوعی تحکّم می گویند همگان باید این قانون را بپذیرند و به هر صورت هم این قانون باید اجرا شود!!! برای روشن شدن و حالی کردن به این اقلیتی که دچار کج فهمی در موضوع قانون هستند و درک درستی هم از شرایط جامعۀ مدرن و انسان های مدرن ندارند بیان چند نکتۀ مهم زیر ضرورت دارد:
1.درست است که در جامعۀ مدرن قانون کم و بیش جای سنت ها و عرف را گرفته و تنظیم کنندۀ روابط اجتماعی شده و هدف اصلی آن ایجاد بهزیستی و رفاه اجتماعی و در حقیقت گسترش خیر و مصلحت عمومی تمام شهروندان است. این هم درست است که اگر عده ای بخواهند چنین قوانینی را نقض کنند باز هم مطابق با قانون مجازات می شوند البته به شرط رعایت تناسب جرم با مجازات. پس قوانین برای انسان ها و جامعه ای که در آن زیست می کنند و البته توسط خود انسان ها تنظیم می شوند تا تماماً در خدمت خیر و صلاح عموم شهروندان باشند. تا این جای موضوع فکر نمی کنم احدی در آن تردید داشته باشد.

2.قوانین زمانی ارزشمند اَند که در خدمت انسان و جامعه قرار گیرند و کارکردهای مطلوب و مناسبی برای شان داشته باشند. کارکردهای اساسی و مهمی چون: تسهیل گری، بهزیستی، رفاه اجتماعی، برابری اجتماعی، همبستگی اجتماعی، برخورداری از حقوق شهروندی، برخورداری از آزادی های مدنی، نظم اجتماعی، توانمندسازی اجتماعی، جلوگیری از خودسری ها، کاهش خشونت اجتماعی، کاهش محرومیت اجتماعی، کاهش فاصله و شکاف طبقاتی، کاهش آسیب ها و مسائل اجتماعی و در مجموع داشتن جامعه ای بهنجار(نرمال) و مطلوب. نکتۀ کلیدی ای که در این جا وجود دارد این است که قوانین زمانی می توانند کارکردهای مثبت و مطلوبی داشته باشند که جنبه ها و ابعاد انسان شناختی، روان شناختی، جامعه شناختی، فلسفی و حتی تاریخی انسان و جامعه با دقت هر چه تمام تر مد نظر قرار گیرند. قانون را برای انسان و جامعه می نویسند پس ضرورت تام دارد که در خدمت انسان و جامعه باشد تا سبب ارتقاء سطح زندگی شان بشود و اگر غیر از این باشد عدمش به زِ وجود!!

3.قوانینی که منافع و مصالح همگانی در آن لحاظ شود حتما مورد پذیرش همگان نیز خواهد بود و اگر اقلیتی از شهروندان جامعه از این قوانین پیروی نکنند مجازات خواهند شد چرا که منافع و مصالح عمومی را رعایت نکرده اند. اما در مقابل، قوانینی که منافع و مصالح اکثریت در آن ها نباشد خودبخود مورد پذیرش قرار نخواهند گرفت و لذا اِعمال هرگونه مجازات برای افراد بی معنا و بی وجه خواهد بود و نوعی اِعمال زور و اجبار تلقی می شود. به کار بردن قوّۀ قهریه برای جاری و ساری ساختن قانون زمانی معنادار و قابل پذیرش است که آن قانون از یک سو از پشتوانۀ حداکثری شهروندان برخوردار باشد و از سوی دیگر منافع و مصالح همگانی را در پی داشته باشد.

4.قوانین را برای انسان ها می نویسند، آن هم انسان هایی که درون بافت و زمینه ای اجتماعی، فرهنگی و تاریخی زیست می کنند لذا ضرورت دارد که با توجه و عنایت به چنین شرایط و زمینه ای دست به تنظیم قوانین زد و تمامی واقعیت های انسانی، اجتماعی و فرهنگی را را به خوبی لحاظ نمود. ضمن این که قوانین باید توسط نهادهای مدنی مستقل و نمایندگان واقعی شهروندان تنظیم و تصویب شود تا بتواند هر چه بیش تر در خدمت شهروندان و منافع و مصالح همگانی باشد. لذا هرگونه اِعمالِ سلیقه از سوی برخی نهادها و افراد قدرتمند در قالب قانون که به لحاظ عقلی و منطقی خلاف منافع و مصالح عمومی است به هیچ وجه مورد پذیرش نبوده و نمی تواند عنوان قانون به خود بگیرد تا چه رسد به اِعمال و اجرایِ آن!!!
#قانون
#انسان
#شهروندان
#جامعه
#خیر_عمومی
#مصلحت_عمومی
#رفاه_اجتماعی
#پذیرش_عمومی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️انسان و جامعه؛ انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟

✍️محمدباقر تاج الدین

یکی از پرسش های مهمی که بسیاری از افراد در ذهن خود دارند و آن را مطرح میکنند این پرسش است که انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟ پرسشی که بسیاری از دانشجویان در کلاس های درس نیز آن را پیش می کشند و مطرح می کنند؟ممکن است در همین رابطه برخی بپرسند که پاسخ به این پرسش قرار است کدام یک از مشکلات گوناگون انسان و جامعه را حل کند؟ به فرض که ثابت کردیم یکی از این دو دیگری را می سازد خب پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای پاسخ گویی به این پرسش های مهم و پرداختن به آن ها ضرورت دارد چند نکتۀ اساسی در این جا مورد بحث قرار گیرد:

1.پرسش مورد اشاره از قضا پرسش مهمی است که پرداختن به آن ضرورت دارد و از این رهگذر می توان به برخی پرسش های مهم دیگر نیز پرداخت. همین که افراد بسیاری این پرسش را مطرح می کنند و در گذشته نیز مورد بحث بوده است ما را به این نکتۀ مهم رهنمون می شود که این موضوع ساده و پیش پا افتاده ای نیست که بتوان بی توجه و بی تفاوت از کنار آن گذشت چرا که با روشن شدن ابعاد این موضوع می توان تکلیف برخی موضوعات مرتبط دیگر را نیز تا حدودی روشن نمود.

2.نکتۀ بعدی این است که پرسش مزبور اساساً پرسشی دشوار و پیچیده است که هرگز پاسخی دم دستی و ساده و حاضر و آماده ندارد. نیم نگاهی به بحث های مفهومی و نظری ای که فیلسوفان، روان شناسان ، انسان شناسان و جامعه شناسان از گذشته تا به امروز در این زمینه ارائه کرده اند همگی نشان می دهد که این پرسش پاسخ های متعدد و متفاوتی دارد به گونه ای که از منظرهای گوناگون قابل بحث و بررسی است. برخی اندیشمندان بنا به دلایلی که عرضه کرده اند بر این باورند که نقش انسان در ساخته و پرداخته کردن جامعه بسیار بنیادین و البته انکارناپذیر است و انسان ها بنابر توانمندی های فراوان و گوناگونی که دارند در کنار یکدیگر جامعه را شکل و معنا می دهند . بنابر چنین نظری هیچ جامعه ای بدون حضور و کنش گری های انسانی نمی تواند ایجاد شود و تداوم یابد و لذا انسان و کنش گری های او زیربنای اصلی و اساسی هر جامعه ای محسوب می شود.

3.گروه دیگری از اندیشمندان معتقدند که جامعه بنابر ساختار و الگوهایی که از پیش ایجاد کرده است تمام ابعاد وجودی انسان را می سازد و هیچ انسانی بدون بودن درون یک جامعه امکان بقا و دوام نخواهد داشت. بیرون از جامعه جایی نیست که انسانی بتواند در آن جا حضور داشته باشد و به زندگی خویش ادامه دهد. اگر کسی شاعر، فیزیکدان، پزشک، خلبان، معلم، کارمند، استاد، خانه دار، هنرمند، نویسنده یا هر حرفه و شغل و شأن دیگری یافته است فقط و فقط درون جامعه بوده است و نه بیرون از آن. هیچ فردی به تنهایی نمی تواند معنایی به زندگی خودش ببخشد و به یک انسان رشد یافته و تکامل یافته ای بدل شود. برای مثال اگر انسانی را در کودکی در جایی دور دست رها کنند بسیار دور از انتظار است که بتواند به یک انسان با ویژگی های انسانی ای که می شناسیم تبدیل شود. ضمن این که از این منظر میتوان گفت هر انسانی رنگ و لعاب و فرهنگ و جامعه و تاریخ خودش را دارد.

4.واقعیت این است که آنان که بر روی توانمندی های انسانی تأکید بیش از اندازه داشته و انسان را در ساختن جامعۀ خویش اصل دانسته و برای جامعه و ساختار اجتماعی جایگاهی قائل نیستند به خطا رفته و هم آن گروهی که بر روی ساختار جامعه بیش از اندازه تأکید و اصرار دارند و توانمندی های گوناگون فردی انسان ها را نادیده می انگارند نیز به خطا رفته اند. لذا برای برون رفت از این بحران نظری و مفهومی در دهه های گذشته برخی جامعه شناسان به اصطلاح "برساخت گرا" بر این عقیده شدند که بین انسان و جامعه رابطه ای دوجانبه و برهم کنشی وجود دارد به گونه ای که به طور هم زمان هم انسان جامعه را می سازد وهم جامعه انسان را. لذا نه جامعۀ بدون انسان معنا دارد و قابل فهم است و نه انسان بدون جامعه. در این زمینه در نوشته های بعدی بیش تر بحث خواهد شد.
#انسان
#جامعه
#فلسفه
#روان_شناسی
#انسان_شناسی
#جامعه_شناسی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تورّم و گرانی و رابطۀ آن با اخلاقی زیستن

✍️محمدباقر تاج الدین

اخلاقی زیستن یکی از مهم ترین وجه انسان بودن در هر جامعه ای است و تمامی جوامع بنابر اصول و قواعد اخلاقی ای که دارند به شهروندان می آموزند که بدون اخلاق نمی توان جامعه ای سالم و مطلوب داشت. در این میان برخی افراد و حتی برخی از به اصطلاح اخلاقیون که خود را به نوعی مربی و معلم اخلاق هم می پندارند در حقیقت نوعی اخلاق انتزاعی و بریده از شرایط و زمینه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی را به دیگران توصیه می کنند. این دسته از افراد گمان می کنند که با توصیه ها و نصیحت های اخلاقی به دیگران می توانند انسان های اخلاقی و به تَبَعِ آن جامعه ای اخلاقی داشته باشند اما غافل از این موضوع بنیادین هستند که امر اخلاقی وابستگی های زیادی به شرایط و زمینه های اجتماعی در معنای تامّ آن دارد. برای مثال از یک انسان فقیر و گرسنه که نیازهای ضروری و اولیه اش نیز تأمین نمی شود نمی توان انتظار اخلاقی بودن را داشت چرا که برای بقا و حیات خودش ممکن است هر لحظه از قواعد و اصول اخلاقی عبور کند تا به یک زندگی و زیست حداقلی دست یابد!!

✳️این گونه به نظر می رسد که علاوه بر تأثیرات شرایط اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بر روی اخلاق و امر اخلاقی وضعیت اقتصادی یک جامعه نیز تأثیرات انکار ناپذیری بر اخلاقی زیستن انسان های آن جامعه دارد. براین اساس می توان گفت که رابطۀ بین اقتصاد و اخلاق رابطه ای مستقیم است و این موضوعی است که مورد تأکید بسیاری از اندیشمندان نیز قرار گرفته است. به دیگر سخن در شرایطی که جامعه ای با وضعیت تورمی هولناک از یک سو و گرانی های لجام گسیخته از سوی دیگر مواجه است و یک زیست حداقلی یا یک زندگی معمولی برای بسیاری از شهروندان با دشواری های فراوانی روبرو است به راستی چگونه می توان از آنان درخواست نمود که قواعد و اصول اخلاقی را مراعات کنند و اخلاقی باشند؟!! این موضوع به ویژه برای فقرا و محرومین جامعه بیش از همه مورد بحث است به گونه ای که هرگونه سخن گفتن از اخلاق دربارۀ آنان به نظر می رسد که سخنی بی معنا و بی فایده باشد!! تأسف بارتر این که این دسته از فقرا و محرومین به چشم خود شکاف های طبقاتی وحشتناکی را هم در جامعه می بینند که چگونه عده ای اندک با ثروت های بادآورده به زندگی های به اصطلاح لاکچری دست یافته اند و آنان باید در فقر و محرومیتی جانکاه و دردناک دست و پا بزنند!!

❇️تورم و گرانی های افسار گسیخته ای که هر روز و بلکه هر ساعت هزینه های زیست معمولی را افزایش می دهد و بسیاری از فقرا و محرومین توان تأمین این هزینه ها را هم ندارند بدون تردید بر اخلاق آنان تأثیرات انکار ناپذیری می گذارد!! برای نمونه مستأجری که برای اجارۀ یک واحد کوچک در جنوب تهران باید از این بنگاه به آن بنگاه برود و نزد بنگاه دار و مالکان انواع حقارت ها و سرخوردگی ها را ببیند و تحمل کند چگونه می تواند انسانی اخلاقی باشد؟!! یا بیمار فقیری که برای درمان بیماری خودش در بیمارستان ها سرگردان بماند و توان تأمین هزینه های درمانی خودش را نداشته باشد چگونه می توان از او انتظار اخلاقی بودن را داشت؟!! معلم و کارگر و کارمندی که با حقوق ناچیز قرار است هزینه های سنگین زندگی خودش را تأمین کند چگونه میتواند اخلاق حرفه ای را در شغل خودش رعایت کند؟!! پس می توان نتیجه گرفت که هر چقدر میزان تورم و گرانی افزایش یابد از میزان اخلاقی بودن شهروندان جامعه نیز کاسته می شود! این گونه است که در می یابیم اخلاق امری انتزاعی نیست که در خلاء شکل بگیرد بلکه به طور تام ریشه در شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی هر جامعه دارد!! لذا در شرایط وخیم اقتصادی نمی توان انتظار اخلاقی بودن افراد را نیز داشت!! البته که عوامل دیگری هم بر روی اخلاق اثرگذاری دارند اما در این نوشته سخن بر سر رابطۀ تورم وگرانی با اخلاق است!!
#تورم
#گرانی
#اخلاق
#اخلاقی_بودن
#اخلاقی_زیستن
#شهروندان
#جامعه


@tajeddin_mohammadbagher
☸️تاریخ شرکت بیمه نیست

✍️محمدباقر تاج الدین

کارل مارکس اندیشمند آلمانی در کتاب هجدهم برومر لویی بناپارت گفته است: «این آدمیان هستند که تاریخ خود را می سازند، ولى نه آن گونه که خود می خواهند، یا در شرایطى که خود برگزیده باشند؛ بل که در شرایط داده شده‌اى که بازمانده از گذشته است و خود، یک راست با آن درگیرند». این گفتۀ مارکس از یک سو بر مسئولیت های اساسی انسان در بروز تحولات تاریخی صحّه می گذارد و از سوی دیگر نقش انکار ناپذیر تاریخ، سنت و میراث گذشته را یادآور می شود. در واقع مارکس می خواهد به انسان ها بگوید که یادتان باشد تاریخ دارای قانون مندی های خاص خودش است و این گونه نیست که مطابق با خواست و میل شما حرکت کند. در نتیجه تاریخ به هیچ فرد یا گروهی ضمانت هم نمی دهد که همواره به آنان وفادار بماند و تا ابد همراهی کند و تمامی آرزوها و خواسته های شان را آن گونه که می خواهند برآورده نماید. تاریخ برای ملت های جهان به یک شکل و شیوه رقم نمی خورد و اساساً تاریخ شرکت بیمه نیست که ضمانت خاصی به کسی یا گروهی بدهد. به عبارت دیگر، تاریخ به فرمان کسی عمل نمی کند و صدها و بل هزاران عوامل انسانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در حقیقت بسیاری عوامل بیرونی و درونی باید در کنار هم قرار بگیرند تا حادثه ای در تاریخ روی دهد.

✳️نشناختن قانون مندی های حاکم بر تاریخ و همچنین نشناختن قانون مندی های حاکم بر ساحات وجودی انسان و جامعه چنین می شود که حالا عده ای گمان کنند تمام آرزوها و امیدهای شان از دست رفته است و گویی که تاریخ به آن ها خیانت ورزیده است!!!. بسیار ساده دلانه و تقلیل گرایانه است که کس یا کسانی گمان کنند که قانون مندی های حاکم بر تاریخ و جامعه و یا اساساً قانون مندی های حاکم بر این جهان همگی به دست انسان است و هر طور که بخواهند می توانند عمل کنند و هر آرزویی که داشته باشند می توانند برآورده نمایند. برای مثال انقلابیون برای توجیه بسیاری از اقدامات و عملکردهای خویش از تاریخ گذشته سود می جویند و صحنه های گذشته را برای خود شبیه سازی می کنند و قهرمانان تاریخی(چه در جبهۀ موافق و چه در جبهۀ مخالف) را به صحنه می آورند تا از این طریق دل خوش باشند برای به دست آوردن موفقیت ها و پیروزی ها یا توجیه شکست ها!!

❇️این گفته هرگز به این معنا نیست که انسان ها هیچ گونه اختیار و اراده ای برای تغییر امور این جهان را ندارند و کاملا تحت تأثیر جریانات تاریخی قرار دارند و این جبر تاریخ است که اراده و کنش گری شان را هدایت می کند، بلکه تمام سخن در این است که نباید گمان کرد تمامی امور این جهان در دست آدمیان است و هر آرزو و اراده ای که داشته باشند حتما و به ناگزیر برآورده خواهد شد. به این معنا هم نیست که انسان ها دست از کنش گری و کوشش بردارند و برای تغییر امور نامطلوب کاری نکنند و در جهت بهروزی و بهزیستی خویش و جامعه اقدامی نکنند که صد البته باید هم چنین کنند اما با آگاهی و شناخت نسبت به قانون مندی های حاکم بر انسان، جامعه و تاریخ تا بعدها دچار یأس و سرخوردگی نشوند.

دانستن این موضوع مهم ضرورت دارد که کنش گری های عقلانی و آگاهانه به نتایج مطلوب و سازنده ای بدل خواهد شد و کنش گری های ناشی از احساسات و خوش باشی ها و از سرِ عدم شناخت و عدم عقلانیت به نتایج نامطلوب و نادرست. تمام سخن در این است که آدمی باید هم قانون مندی های حاکم بر ساحات وجودی خویش یعنی پنج ساحت شناختی، احساسی، ارادی، رفتاری و گفتاری خود را به خوبی بداند و آگاه باشد و هم قانون مندی های حاکم بر تاریخ و جامعه و هم قانون مندی های حاکم بر این جهان را و اگر غیر از این باشد و دست به کنش گری بزند لازم است بداند که احتمال قریب به یقین به نتایجی که دنبال شان بوده است، نمی رسد. بر این اساس است که گفته می شود "تاریخ شرکت بیمه نیست".
#تاریخ
#انسان
#جامعه
#سیاست


@tajeddin_mohammadbagher
☸️از سیاست هایِ شادکامانه تا سیاست هایِ تلخ کامانه

✍️محمدباقر تاج الدین

"سیاست های شادکامانه" آن نوع سیاست هایی اَند که شادکامی همۀ شهروندان را در هستۀ مرکزی تمامی سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های خودش قرار می دهد و در این مسیر تمام سرمایه های مادّی و معنوی کشور را در جهت ارتقاء سطح رفاه، کیفیت زندگی، تأمین اجتماعی، آموزش های مطلوب، تفریح و فراغت، بهداشت و درمان مطلوب و تمامی فرصت های پیشرفت شهروندان به کار می گیرد. نظام سیاسی هر کشوری وظیفۀ قانونی، انسانی و اخلاقی ای بر عهده دارد که فقط و فقط در جهت ارتقاء شادکامی شهروندان بکوشد و در این مسیر از هیچ کوششی دریغ نکند. لذا اگر نظام سیاسی هر کشوری شادکامی شهروندان خودش را بخواهد سیاستگذاری ها و برنامه ریزی هایی که انجام می دهد نیز در همین راستا و مسیر خواهد بود.

✳️مهم ترین نکته در بحث حاضر این است که اگر ملتی پس از اجرای سیاست ها و برنامه هایی که دولت در دست اقدام دارد شادکام تر شوند به معنای پیروزی بزرگی تلقی می شود و اگر غیر از این باشد یعنی تلخ کام تر شوند به معنای شکست تمام سیاست ها و برنامه ها خواهد بود. در واقع، شاخص اصلی در موفقیت سیاست ها و برنامه ها دست یابی به شادکامی تمامی شهروندان است و هرگونه ادعای دیگر در این زمینه در حد شعار و حرف باقی خواهد ماند. آشکار است که کشورهایی که دولت های آن ها "سیاست شادکامی شهروندان" را در پیش گرفته اند همواره در پی ارتقاء سطح زندگی شهروندان شان بوده و تمامی کوشش های خود را به کار گرفته اند تا تمامی شهروندان از بهترین و مناسب ترین سطح شادکامی برخوردار شوند.

❇️در "سیاست شادکامانه" تمام توجه و کوشش دولت ها بر این است که انسان ها به یک زندگی سرشار از ارزشمندی، خوشی و خوبی دست یابند و تا حد ممکن از بسیاری از مشکلات، مسائل و گرفتاری های دور بمانند. در این نوع سیاست مبتنی بر حکمرانی مطلوب و ایجاد ساختاری کارآمد شایستگان زمام امور را در دست می گیرند و با مدیریتی قوی و علمی زمینه های زیست با کیفیت و همراه با رفاه و شادی و امید را برای تمامی شهروندان فراهم می کنند.

در مقابل، سیاست های تلخ کامانه آن دسته از سیاست ها و برنامه هایی اَند که در نهایت به جز افزودن بر درد و رنج و گرفتاری و مسائل و مشکلات شهروندان هیچ نتیجۀ دیگری در پی نخواهد داشت. سیاست های تلخ کامانه از آن جا که بدون عقلانیت لازم، بدون استفاده از دانش های روز، بدون استفاده از نخبگان و اندیشمندان جامعه، بدون توجه به واقعیت های پیچیدۀ انسان و جامعه در جهان امروزین و بدتر از همه مبتنی بر ایدئولوژی های سخت گیرانه اجرا می شوند نتایج تلخ و دردناکی به همراه دارند. نمونه های فراوانی در قرن بیستم و حتی در قرن بیست و یکم می توان ارائه نمود که مصداق بارز سیاست های تلخ کامانه اَند. سیاست هایی که در کشورهایی چون کره شمالی، سوریه، یمن، ونزوئلا، افغانستان و برخی کشورهای مشابه اجرا می شوند همگی سیاست های تلخ کامانه اَند که کام شهروندان شان را به شدت تلخ می کنند و بر درد و رنج شان می افزایند!!

✳️این گونه به نظر می رسد که "سیاست تلخ کامانه" سیاستی آلوده به انواع ایدئولوژی هایی است که بریده از تمامی واقعیت های موجود بوده و با نوعی آرمان پردازی و رؤیا فروشی فرجام بسیار دردناک و تباهی کننده ای برای شهروندان به همراه دارد. در "سیاست تلخ کامانه" نه تنها توسعۀ کشور، صیانت از حقوق شهرو ندان، حفظ محیط زیست، حفظ منابع و منافع ملّی، حفظ سرمایه های انسانی و اجتماعی و در مجموع انسان هیچ جایگاهی ندراد، بلکه تأسف بارتر این که انسان و جامعه همگی در پای ایدئولوژی ای توهم آمیز قربانی می شوند و رو به تباهی و نابودی می روند. این نوع سیاست با ایجاد ساختاری معیوب و حکمرانی ای ناکارآمد پیامدهایی خسارت بار و تاریک و فلاکت آمیز برای شهروندان به همراه دارند.

#سیاست_شاد_کامانه
#سیاست_تلخ_کامانه
#انسان
#جامعه
#شهروندان
#شادکامی

@tajeddin_mohammadbagher
☸️تخریب کرامت انسانی

✍️محمدباقر تاج الدین

"کرامت انسانی" در یک تعریف ساده به معنای این است که هر شهروندی فارغ از جنسیت، قومیت، باورهای دینی و طبقۀ اقتصادی و اجتماعی از تمامی حقوق شهروندی، فرصت های گوناگون اجتماعی و آزادی های اجتماعی و مدنی مطابق با استانداردهای جهان جدید برخوردار باشد و به درجه ای از اعتماد و اطمینان برسد که نهادهای دولتی از این حقوق شهروندی به نحو مطلوبی صیانت و حفاظت می کنند. مطابق با این تعریف هرگونه خدشه دار شدن حقوق شهروندی و بی توجهی به جایگاه و منزلت انسان در جامعه در دست یابی به فرصت های اجتماعی آن گونه که شأن و مقام انسانی است به معنای تخریب کرامت انسانی خواهد بود. همچنین تخریب کرامت انسانی به معنای این است که هر انسانی در روابط با دیگران و به ویژه در مواجهه با نهادها و سازمان ها دریابد که نیروی لازم و ضروری برای برخورداری از یک زیست بهنجار و معمولی را از دست داده و به انسانی تحقیر شده و بلکه له شده در لای چرخ دنده های بی رحم سازمان ها و نهادهای موجود دولتی تبدیل شده است!! دیگر بدتر از این و بلکه وحشتناک تر از این نمی توان تصور کرد که انسانی به این درجه از تحقیر و اضمحلال برسد که گمان کند دیگر بود و نبودش یکسان است و حتی گمان کند که وجودش باری اضافی بر دوش خودش و دیگران است!!!

✳️اینجاست که می توان به این نتیجۀ بسیار اساسی رسید که تقویت جامعۀ مدنی و ایجاد سازِکارهای لازم برای صیانت از حقوق شهروندی در تمام ابعاد و لایه های آن یگانه راه مطمئن برای ارتقاء "کرامت انسانی" است. برای مثال اگر اقتصاد یگانه زیربنا و زیرساخت جامعه محسوب نشود بلکه دست کم یکی از زیربناها و زیرساخت های اساسی آن به حساب می آید چرا که زمینه های لازم و ضروری برای تأمین و تضمین کرامت انسانی شهروندان را تا حد مطلوبی فراهم می سازد. دیگر اکنون و در این شرایط بسیار تلخ و بغرنج اقتصادی برای همگان روشن شده است که فقدان زیرساخت های اقتصادی در جامعه چگونه زیست معمولی و بهینۀ شهروندان را دستخوش تلاطم ها های انسان برافکن و اخلاق برافکنی می کند و چگونه آنان را به ورطۀ سقوط اقتصادی، انسانی، اخلاقی و اجتماعی می کشاند!!!

❇️همچنین بی توجهی به حقوق شهروندی و آزادی های اجتماعی و مدنی شهروندان چونان دشنه ای زهرآگین بر جسم و روان شهروندان این سرزمین فرو رفته که از کرامت انسانی شان کم و بیش دیگر چیزی باقی نمانده است. شهروندانی که به چنین وضع دردناک و تلخی رسیده اند به خوبی می دانند که کرامت انسانی که نباشد دیگر زیستن شان در این جهان و جامعه به چه می ارزد؟!! کرامت انسانی است که به زیست انسان ارزشمندی و خوشی و معنا می بخشد و اگر غیر از این باشد چه سود از زیستن در این جهان؟!!! لذا نخستین گام بنیادین در این زمینه ایجاد سازِکارهای نظری و عملی برای توجه اساسی به حقوق شهرو ندی و آزادی های اجتماعی و مدنی است که صد البته در اختیار داشتن چنین سازکار و ساختاری نیازمند بهره بردن از عقلانیت و دانش های روز و مشورت با اهل فن و متخصصان و اندیشمندان صاحب صلاحیت است که تنها باید گفت: هزاران دریغ و درد و افسوس!!!!!!

یکی از واقعیت های بسیار دردناک و تلخ دربارۀ جامعۀ ایران این است که با تضعیف طبقۀ متوسط از یک سو و تضعیف جامعۀ مدنی از سوی دیگر هر چه بیش تر بر جمعیت طبقۀ پایین و محروم و مطرود نیز افزوده شد که بروز چنین وضعیت دردناکی یکی از نشانه های روشن تخریب کرامت انسانی است. به دیگر سخن، در فقدان جامعۀ مدنی قوی و گسترده و طبقۀ متوسط قدرتمند هیچ نیروی قابل اتکایی برای دفاع از حقوق شهروندان وجود نخواهد داشت. آشکار است که با از بین رفتن طبقۀ متوسط و افزوده شدن بر طبقۀ پایین جامعه شاهد تخریب هر چه بیش تر کرامت انسانی نیز هستیم. شوربختانه این که سخن از انسان هایی می رود که تمام منزلت اقتصادی، انسانی و اجتماعی خود را از کف رفته می پندارند و بدتر این که شهروندان جامعه آن چنان منزلت انسانی و اجتماعی خویش را از کف بنهند که به این گمان برسند که دیگر "انسانیت" شان در مرکز توجه نیست!!!
#انسان
#کرامت_انسانی
#حقوق_شهروندی
#جامعه_مدنی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جامعه نشناسی که تصویر نادرست و مغشوش از جامعۀ ایران ارائه می کند

✍️محمدباقر تاج الدین

مناظرۀ آقایان آزاد ارمکی و انتظاری را از طریق فضای مجازی به طور کامل تماشا کردم. ایشان در تمام برنامه سخنان ضد و نقیض و اشتباهی را بیان کردند که نشان از بی سوادی و جامعه نشناسی شان دارد. نام برده هیچ درک درستی از جامعۀ امروز ایران نداشته و قاطعانه می گویم حتی تعریف مفاهیم اولیه جامعه شناسی را هم نمی داند. شاید بگویید از کجا چنین ادعایی را مطرح می کنید؟ در پاسخ می گویم که دوباره همین مناظره را با دقت ببینید تا دریابید که چه سخنان بی پایه و اساسی دربارۀ جامعۀ ایران و سایر جوامع بیان کرده اند. برای مثال ایشان هیچ درک درستی از نئولیبرالیسم ندارند چرا که دولت هایی در ایران پسا انقلابی را دولت های نئولیبرالیستی خطاب می کند و در ک نمی کند که پایۀ اصلی نئولیبرالیسم ازادی های اقتصادی(بازار آزاد)، آزادی های سیاسی(جامعۀ مدنی، احزاب قوی و رسانه های مستقل) و آزادی های اجتماعی و فرهنگی است که هیچ کدام در ایران فعلی محقق نشده اند!!! بدتر از همه ادبیات سخیف ایشان دربارۀ جان باختن خانم مهسا امینی است که با مفهوم زشت "نفله شدن" آن را به کار بردند که بسیار مایۀ شرمساری است!!!

✳️آقای انتظاری حتی درک درستی از تاریخ معاصر ایران و جامعۀ دورۀ قاجار ندارد و تصویر کاملاً مغشوش و مبهمی از این دوران ارائه می کند!! کسی که ادعا می کند که جامعه شناس است نباید تورقی حتی سطحی و دم دستی از تاریخ به ویژه تاریخ معاصر ایران داشته باشد تا چنین سخنان متناقضی بیان نکند؟!! ایشان در این مناظره تفاوت ایدئولوژی با سوسیولوژی(جامعه شناسی)را در نمی یابد و توان ارائۀ تعریفی درست از جامعه، فرهنگ، هویت، سیاست، دموکراسی، لیبرالیسم، سنت و مدرنیته را ندارد !!! از کسی که ادعا می کند جامعه شناس است(که در حقیقت نیست) انتظار این است که سخنان منطقی و دقیقی دربارۀ جامعه و فرهنگ و اقتصاد ارائه کند و شاخص ها و مولفه های آن ها را بیان نماید و نه این که مفاهیم ایدئولوژیک را با مفاهیم جامعه شناسی خلط کند و نتایج دلبخواهانه ای بگیرد. ایشان گویا نمی داند که جامعه شناسی علم است آن هم علمی که به توصیف و تبیین امور واقع می پردازد تا از این طریق ضمن ارائۀ شناخت دقیق و همه جانبه از وضعیت و شرایط اجتماعی راهکارهای منطقی نیز ارائه کند.

❇️ایشان حتی قدرت نقد روندهای جاری و موجود جامعه را نداشته و نمی تواند درک کند که جامعۀ ایران دچار تحولات اساسی در تمام زمینه ها شده و دیگر با نگاه و رویکرد سنت گرایانه و غیر علمی و غیر عقلانیِ جهان مدرن نمی توان چنین جامعه ای را مدیریت نمود و در صدد ایجاد رفاه اجتماعی برای تمام گروه های اجتماعی برآمد. برای مثال نامبرده در این مناظره از اقتصاد اسلامی سخن می گوید و هنگامی که از ایشان سوال می شود تعریف اقتصاد اسلامی چیست توان تعریف آن را ندارد(همان پرسشی که آقای دکتر غنی نژاد در مناظره با یکی از استادان اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی مطرح کرد و آن استاد نتوانست پاسخ درستی ارائه کند). شوربختانه این که هنگامی که چنین افرادی خود را به عنوان جامعه شناس نشان می دهند و در چنین برنامه هایی شرکت می کنند تصویری غلط از علم جامعه شناسی را در ذهن و ضمیر شهروندان ایجاد می کنند و شهروندان ممکن است پرسش کنند که آیا جامعه شناسی چنین علم بی در و پیکری است که هر کسی بیاید و چنین بی پایه و اساس حرف بزند؟!!
#جامعه_شناسی
#جامعه_نشناسی
#جامعۀ_ایران
#توصیف_وقایع
تبیین_وقایع


@tajeddin_mohammadbagher
☸️جستاری دربارۀ انسان و روابط اَش درون جامعه و فرهنگ
[بخش دوم و پایانی]

✍️محمدباقر تاج الدین

واقعیت آشکار و مسلّم این است که نه انسان بدون جامعه(و روابط اجتماعی) می تواند وجود داشته و نه جامعه بدون انسان به معنایی که از توانمندی ها و نیروهای فردی و درونی انسان می فهمیم. ما انسان ها همزمان و در هر لحظه درون جامعه و فرهنگ زیست می کنیم و در همان لحظه هم بر روی جامعه و فرهنگ مان تأثیر می گذاریم، چرا که دارای نیروهای درونی و فردی خاصی نیز هستیم. اما می ماند این نکتۀ مهم و کلیدی که ما با تمام توانمندی های فردی و درونی ای که داریم اگر قرار بر این بود که به تنهایی و بیرون از جامعه و فرهنگ مان زیست کنیم هیچ کدام از استعداد ها و ظرفیت های انسانی مان شکوفا نمی شد و آنی نمی شدیم که اکنون هستیم. اگر مهندس، پزشک، استاد، معلم، هنرمند، شاعر، خواننده، نوازنده، وکیل، قاضی، حسابدار، پرستار و هر چیز دیگری شده ایم تمام این ها به واسطۀ این است که درون جایی به نام جامعه و فرهنگ حضور داشتیم و هرگز بیرون از ساختاری به نام جامعه و فرهنگ نمی توانستیم چنین موقعیت ها و جایگاه هایی را به دست آوریم و در واقع استعدادهای درونی مان را شکوفا سازیم.

✳️از آن طرف، جامعه و فرهنگ و تمام نهادهای موجود در جامعه نیز بدون حضور انسان و بدون کنش گری ها و فعالیت های معنادار انسانی هیچ ارزش و معنایی نداشته و در واقع هیچ کارکردی هم نمی توانند داشته باشند. این گفته بدان معنا است که انسان ها از آن جا که به صورت بالقوّه دارای قدرت خلاقیت، عقلانیت، معنادهی و تفسیرگری اَند لذا تمام این نهادها و ساختارها را می سازند و به آن ها معنا می بخشند و البته خودشان نیز درون همین نهادهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و سیاسی به زیست خود ادامه می دهند. هم انسان، جامعه و فرهنگ را می سازد و هم بالعکس جامعه و فرهنگ است که به انسان امکان شکوفا ساختن ظرفیت ها و استعدادهای درونی شان را می دهد و این نوعی رابطۀ دوجانبه است که همواره در زندگی انسان ها جریان دارد. نه می توان انسان و توانمندی های فردی و درونی وی را نادیده گرفت و نه می توان نیروها و اثرگذاری های جامعه و فرهنگ و در مجموع نهادهای اجتماعی گوناگون را ناچیز جلوه داد.

❇️برای مثال اگر یک روان شناس به فردی که دچار بیماری "استرس" و "اضطراب" است بگوید که باید فقط با تکیه بر توانمندی های فردی خودت را درمان کنی و هیچ توجهی به آن چه درون جامعه و فرهنگی که در آن زندگی می کنی نداشته باشی حقیقت این است که سخنی یاوه و بی معنا گفته است، چرا که هیچ انسانی در خلاء و بیرون از جریان های نیرومند اجتماعی و فرهنگی زیست نمی کند. همچنین اگر جامعه شناسی به شهروندان جامعه اش بگوید که تمام گرفتاری ها و مسائل و مشکلات شما زیر سر ساختارها و نهادهای اجتماعی مثلا نهاد سیاست است و شما به عنوان انسان های جامعه(کنشگران اجتماعی) هیچ توان و اراده ای برای حل این مشکلات و مسائل ندارید، این هم سخنی بی پایه و اساس است، چرا که تمام توانمندی ها و نیروهای فردی و درونی انسان ها را نادیده گرفته است. نتیجه این که نه فرد انسانی و نیروهای فردی و درونی اَش قابل نادیده گرفتن است و نه جامعه و نیروهای اجتماعی بیرونی، چرا که هر دو واقعیت های آشکار و مسلمی اَند که وجود دارند و هر دو بر روی یکدیگر تأثیر متقابل دارند.
#انسان
#رابطه
#جامعه
#فرهنگ
#نهادهای_اجتماعی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️قتل این خسته به شمشیر تو تقدیر نبود

✍️محمدباقر تاج الدین

چند سال پیش و در پی کشته شدن دختری به نام رومینا اشرفی در استان گیلان و در منطقۀ تالش به دست پدرش متنی با همین عنوان منتشر کردم و طی آن یادآور شدم که به دلیل وجود باورهای نادرست سنتی در جامعۀ ما از یک سو و وجود قوانین ناکارآمد و نهادهای ناکارآمدتر اجتماعی و فرهنگی از سوی دیگر همگی دست به هم داده و چنین فجایع هولناک و دردآوری را رقم می زنند. این چندمین مورد از این دست قتل های فجیع و تلخ است که دختران و زنانی به دست پدران و همسران و یا برادران شان کشته می شوند. نمونۀ بسیار دردناک و اسف بار آن بریده شدن سر زنی به دست شوهرش در استان خوزستان و گرداندن سرش در خیابان ها بود که آدمی را به یاد جنایت های فجیع هزاران سال پیش می انداخت!!! به راستی تا کی و کجا باید شاهد چنین فجایع هولناکی در جامعه باشیم؟ چرا اکنون و در قرن بیست و یکم هنوز باید چنین وضعیت تلخ و اسف باری را تجربه کنیم؟!!

✳️همچنین به نظر می رسد که این دختر مقتول و پدرش با دو نوع باور و ارزش متفاوت رو در روی یکدیگر قرار گرفتند و چون دو نوع تفسیر و برداشت متفاوت را برساخت کرده اند لذا نتوانستند زبان همدیگر را به درستی درک و فهم کنند و در نهایت کار به نزاع کشید و البته پدر که از یک سو خود را بنا بر یک باور نادرست مالک و صاحب دختر تصور می کرد و از سوی دیگر زور و توان اَش در این ماجرا بیشتر بود و البته آبروی خود را نیز در خطر می دید لذا به خود اجازه داد که هر کاری که می تواند با دختر اَش بکند و این چنین حیات و زندگی اَش را به پایان برساند!!! تو گویی که هنوز برخی پدران و شوهران و برادران این سرزمین درنیافته اند که زن ناموس کسی نیست و چنین نگاه های از بنیاد اشتباه را باید به دور بیندازند و بیاموزند که زن نیز مانند مرد انسان است با تمام ویژگی ها و نیازها و خواسته های انسانی و این که زن جنس دوم نیست و هیچ کسی مالک و صاحب هیچ دختر و زنی محسوب نمی شود!!

❇️اما خوب می دانیم که این تمام ماجرا نیست و اضلاع دیگر آن عبارتند از: قوانین ضعیف و غیر کاربردی برای انسان های این جامعه در این دوره و زمانه از یک طرف که باز هم ساخته و پرداخته انسان های همین جامعه و فرهنگ هستند، نبود نهادهای حمایتی برای کودکان، نوجوانان و سایر گروه های اجتماعی و همچنین از طرف دیگر وجود هنجارها و ارزش های اجتماعی فشارآور و محدود کننده همگی مزید بر علت شده اند و چنین حادثه تلخی را رقم زده اند. به خوبی می بینیم که مجموعه ای از شرایط اجتماعی و فرهنگی ای که محصول بازنمایی های معنایی و تفسیری آدمیان همین جامعه و فرهنگ است دست به دست هم داده و این چنین سرنوشت دختری را تباه نموده است. این دختر مقتول و همچنین پدرش قربانی جامعه و فرهنگی هستند که "خودشان" و "دیگران" آن را ساخته و پرداخته کرده اند. اگر چه ممکن است میزان قصوری که متوجه آن دیگرانی است که در بروز این ماجرای تلخ و ماجراهایی از این دست سهیم بوده و هستند بسیار بیشتر از این دختر مقتول و پدر قاتلش باشد. همه می دانیم که واقعیت ها و پدیده های اجتماعی بسیار پیچیده تر از آن هستند که صرفاً از طریق برخی ساده سازی ها و تقلیل گرایی ها قابل تحلیل و تبیین باشند، لذا شاید بتوان گفت مجموعه ای از شرایط در کنار هم قرار گرفته اند که چنین حادثۀ هولناکی رقم خورده است و آن مجموعه از خود دختر مقتول گرفته تا پدرش تا خانواده اَش تا فرهنگ منطقه اَش تا قوانین جامعه اَش تا هنجارها، باورها، ارزش ها و قواعد ساخته شده در فرهنگ این جامعه همه و همه مقصران و عاملان این قتل و قتل هایی نظیر آن بوده و هستند.
#قتل_دختر
#پدر_قاتل
#قتل_ناموسی
#فرهنگ
#جامعه
#قوانین
#زن
#دختر
#ایلام


@tajeddin_mohammadbagher
☸️ایران؛ جامعۀ نابهنجار(آنومیک)

✍️محمدباقر تاج الدین

جامعۀ نابهنجار جامعه ای است که از هنجارها و قواعد مشخصی پیروی نکند و نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی لایه های گوناگون جامعه را در بر گرفته باشد. شرایط آنومیک یا نابهنجار شرایطی است که طی آن هنجارها، باورها و ارزش های یک جامعۀ سنتی دستخوش تغییرات اساسی شده و نتوانسته به هنجارها، ارزش ها و باورهای جامعۀ مدرن و جدید تبدیل شود. هرگاه هنجارهای جامعه آن چنان دستخوشِ تغییراتی قرار گیرند که اثر و نفوذ خود را بر افراد جامعه از دست بدهند و راهنمای عملِ افراد قرار نگیرند و همبستگی اجتماعی دچار فروپاشی بشود در این شرایط دیگر هنجاری برای تنظیم رفتارها و کنش های افراد وجود نداشته و یا وجود دارند و کارکرد خود را از دست می دهند. در چنین وضعیتی نوعی بلا تکلیفی برای افراد جامعه به وجود می آید و افراد نمی دانند از کدام هنجار، ارزش و یا باور پیروی کنند. در شرایط نابهنجار نمی توان از افراد انتظار تعهد، وفاداری و پیوند متقابل را داشت و از آن جا که شبکۀ پیوندها و تعهدات متقابل دچار فروپاشی شده اند و همبستگی های اجتماعی تا حدود زیادی سست و بی پایه شده اند، لذا افراد جامعه در تنهایی و فردیت خود راهی برای برون رفت از مشکلات و گرفتاری ها جستجو می کنند و غافلند از این که بدون وجود تعهدات و همبستگی هایِ قویِ اجتماعی امکان حل همه مشکلات وجود ندارد.

✳️زندگی در فردیت خویش و نبود همبستگی ها، تعهدات و پیوندهایِ متقابلِ اجتماعی نتیجه ای جز ساختار اجتماعی ضعیف و بیمار نداشته و بدتر این که در چنین وضعیتی نه افراد و نه جامعه قادر به برون رفت از مشکلات اجتماعی نخواهند بود. از قضا گسستن از پیوندها و شبکه های اجتماعی و فرو رفتن در تنهایی و انزوای بیمار گونه نه تنها بحران های فردی و اجتماعی را کاهش نمی دهد، بلکه آتش مشکلات و گرفتاری ها را شعله ورتر می سازد. راه چاره تقویت پیوندها و همبستگی های اجتماعی است و نه پاره کردن و گسستن این پیوندها و همبستگی ها. از سوی دیگر، شرایط نابهنجار مستعدترین و مناسب ترین شرایط برای بروز و گسترش انواع آسیب های اجتماعی است. اکنون باید دانست که بروز گستردۀ طلاق، سرقت، فرار از منزل، کارتن خوابی، بیکاری، کودکان کار، روسپیگری، اعتیاد، خشونت و سایر آسیب های اجتماعی ناشی از چنین شرایطی است و دلیل بروز آنها را باید بیش از همه در همین شرایط و وضعیت جستجو نمود.

❇️همچنین شرایط نابهنجار مستعد فرسایش کارکرد سازمان ها و نهاد های اجتماعی هم هست، چرا که نهادها و سازمان های اجتماعی کارکرد مؤثر و مفید خود را از دست می دهند. از آنجا که نهادهای اجتماعی بر اساس کارکردی که دارند مقرر است نیازهای اساسی جامعه را برآورده سازند، لذا در شرایطی که دچار فرسایشِ ناشی از نابهنجاری می شوند نمی توانند آن نیازها را برآورده سازند. ضمن این که در مواردی شاید به مانع بزرگی بر سر راه برآورده نمودن نیازها هم تبدیل شوند. نگاهی هرچند سطحی به وضعیت سازمان های مختلف در ایران به خوبی گویای این مدعا است که این سازمان ها عموما نه تنها گرهی از کار افراد جامعه نمی گشایند، بلکه در بسیاری از موارد گره های تازه ای هم می افزایند. وجود بوروکراسی های(نظام اداری و سازمانی گسترده) در ایران که هنوز هم قادر به حل بسیاری از مشکلات جامعه نیستند به نظر می رسد که از وجود و دوام شرایط آنومیک در جامعه حکایت می کنند، یعنی بوروکراسی های بی کارکرد و بی اثر!!.

شرایط نابهنجار که مهم ترین پیامد آن کاهش و فروپاشی همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و از بین رفتن تعاملات و پیوندهای اجتماعی است، منجر به فرسایش و فروپاشی سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی، سرمایه های انسانی، طرد اجتماعی، انزوای اجتماعی و ده ها پیامد منفی دیگر هم خواهد شد. در چنین شرایطی است که انتظار حل و فصل مشکلات و معضلات اجتماعی دور از ذهن خواهد بود. ضمن این که امکان توسعۀ اجتماعی پایدار به آرزویی دست نایافتنی تبدیل می شود. جامعه ای خواهد توانست به توسعۀ اجتماعی پایدار و همه جانبه دست یابد که بتواند بر شرایط نابهنجار خود غلبه کند و جامعه را به تعادل پیشین بازگرداند و در جهت تقویت همبستگی های اجتماعی و پیوندهای اجتماعی گام بردارد. در واقع، تقویت همبستگی و پیوندهای اجتماعی منجر به گسترش و تقویت اعتماد اجتماعی دو جانبه بین مردم و دولت گردیده و در پرتو آن همکاری های اجتماعی مسالمت آمیز و مثبت افزایش یافته و از این طریق امکان حل مشکلات تا حدود زیادی میسر و آسان می شود.
#ایران
#جامعه_نابهنجار
#مسائل_اجتماعی
#همبستگی_اجتماعی


@tajeddin_mohammadbagher