در جستجوی حقیقت
1.49K subscribers
894 photos
42 videos
100 files
216 links
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ)
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری)
در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین
Download Telegram
Forwarded from فراسوی سیاست (Abbas Khalaji)
🔴 کوچ علم از دانشگاه

📣 بخشي از سخنرانی دکتر چشمه سهرابی

🔹 چرا کانادا، فرانسه، استرالیا، انگلستان، ژاپن و ... همانند ایران آمار تولید علم خود را منتشر نمی کنند؟ محال است آمار تعداد مقالات منتشر شده ژاپن را بیابید. چرا؟ چرا فقط کشورهایی مانند پاکستان، برزیل و هند عطش آمار مقالات دارند؟

🔹جالب است بدانیم که ما تنها کشوری هستیم که رشته علم سنجی در آن دایر است؛ چراکه فقط ما سرگرم علم سنجی خودمان هستیم. ما بالاترین انتشار مقالات در این حوزه را در اختیار داریم.

🔹 هدف علم سنجی که از حوزه کتابداری آمده است، در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.

🔹در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. راجرز کتابی نوشته به نام اشاعه نواوری. تا به حال 2500 مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.

🔹اگر آیین نامه ارتقا تا ده سال دیگر همین باشد، ما علاوه بر سرآمدی در تولید مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت!

🔹کشوری مثل انگلستان بیش از سی سال است که از سنت publish or perish گذشته است.

🔹حدود 400 جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های ISI استفاده نمی کنند.

🔹در سنت پژوهشی انگلستان اصلاً به شاخص های ISI، ضریب تأثیر و مانند آن توجهی نمی شود. آنها مجدد به ارزیابی مقالات به شیوه خودشان مبادرت می کنند و به پرداخت پژوهانه و مانند آن ... اقدام می کنند.

🔹نظام رتبه بندی دانشگاه های ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که واضع ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.

🔹ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود 800 مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.

🔹از یکی از اساتیدی که 400 مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود.

🔹از مدیران کشور 97% از مقالات ISI استفاده نمی کنند، 93% نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟

🔹وقتی شاخص ارزیابی اچ اندیکس شد، پژوهشگر با چه انگیزه ای روی پروژه ملی کار کند!؟

🔹دلیل عمده این اتفاق این است که وزارت علوم ارزیابی ها را به سیاست گره زده است و افراد تنها به فکر ارتقای خویش هستند نه کشور .

#ایران #دانشگاه #علم #علم_سنجي

@SCMEDIA

@akhalaji
صفحه نخست روزنامه #ایران
دوشنبه،١١شهریورماه ١٣٩٨

#روزنامه_ایران
@irannewspaper
مسلمانان باهم خوب می‌جنگند!

سعید معدنی

پس از توافق اخیر عربستان و ایران که ظاهرا با میانجیگری چین همراه بود، برخی به طعنه می‌گویند چرا یک کشور کمونیستی غیر مسلمان که دین و آیین الهی ندارد میانجی دو کشور مسلمان شده است.

واقعیت آن است مناسبات جهان مدرن بر اساس عقیده و دین چیده نشده، بلکه اصل بر منافع ملی است. لذا همه‌‌ی کشورها براساس منافع خود رفتار می‌کنند که چین هم چنین کاری کرده است. اگر در جهان پیشامدرن و یا بعدتر در عصر ایدئولوژی‌ها، ارتباط با همکیشان مذهبی و ایدئولوژیک معیار بود، امروزه دیگر چنین نیست و معیارها متفاوت شده و منافع ملی همه چیز شده است.

زمانی در دیدگاه افرادی مثل سیدجمال‌الدین اسدآبادی، اقبال لاهوری، علی شریعتی، روح‌الله خمینی، و مانند آن مفهوم "امت اسلامی" مهم بود. آنها در اندیشه وحدت و اتحاد مسلمانان بودند. مثلا می‌گفتند "اگر مسلمانان باهم متحد شوند و فقط وزوز کنند گوش استعمار پیر - انگلیس - کر خواهد شد" و یا "اگر یک میلیارد مسلمان هر کدام یک سطل آب بریزند اسراییل را آب خواهد برد". بعدها مشخص شد در درون امت اسلام آنقدر گسل و اختلاف وجود دارد که وحدت امت اسلام رویا و خیالی بیش نیست.

امروزه در دوره شکل گیری جهان مدرن و نظریه "دولت- ملت" همه کشورهای عربی و مسلمان صرفا به فکر منافع ملی خویش هستند تا "امت اسلامی". به همین دلیل بسیاری از کشورهای عرب و مسلمان با اسراییل روابط حسنه برقرار کرده‌اند زیرا باور دارند که منافع ملی‌شان در این پیوند است.

از سوی دیگر در همیشه تاریخ در بلاد اسلامی پیروان فِرَق اسلامی با هم جنگیده‌اند، فکر نمی‌کنم در ۱۴۰۰ سال گذشته ماهی و سالی گذشته باشد و مردمان مسلمان باهم نجنگیده باشند. وقتی هفتاد و اندی سال پیش کشور اسرائیل تاسیس شد، همه کشورهای اسلامی - غیر از تعدادی- با موجودیت آن دشمنی کردند. اما در این مدت به جای اینکه با اسرائیل بجنگند، بین خودشان جنگ‌ها کرده اند و کشته‌ها بر پشته‌ها افزوده اند. همه جنگ اعراب متحد با اسرائیل به شکل جدی فقط شش روز طول کشید! که معروف به "جنگ شش روزه‌ی اعراب و اسرائیل" است. اما برای مثال جنگ ایران و عراق هشت سال به طول انجامید و این دو کشور همسایه طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم را رقم زدند. هشت سالی که زیان‌های فراوانی به دو طرف وارد کرد که هنوز از آسیب های آن رنج می‌‌بریم. وقتی به شهدای جنگ که می‌شناختم فکر می‌کنم، آنها از بهترین و شایسته‌ترین‌‌‌ها بودند.

شاید سوال شود چرا کشورهای مسلمان باهم می‌‌جنگند؟ دلایل بسیار است اما از جهتی می‌توان گفت؛ در جهان اسلام فرقه‌های فراوانی وجود دارند که بیشترشان هم مدعی‌اند می‌توانند حکومت را در دست گرفته و مسلمانان و جهانیان را به سرای سعادت و خوشبختی رهنمون کنند. از همین‌جا نزاع و جنگ‌ها شروع می‌شوند. تا زمانی که دین هست فرقه های دینی هم هستند و تا زمانی فِرَق دینی سیاسی هستند و سودای حکومت دارند، جنگ دینی هم وجود دارد. لذا تا زمانی که مسلمانان گرفتار در چنبره مذهب سیاسی هستند نمی‌توانند با هم آشتی کنند و روی خوش ببینند و به ناچار نیاز به یک غیر مسلمان( مانند چین) است تا شاید آنها را آشتی دهد. از زمانی که جهان مسیحیت بعد قرون وسطی دست از سیاست کشید و در عرصه‌‌ فردی، اجتماعی و فرهنگی فعالیت می‌کند. دیگر چندان شاهد جنگ درون دینی و کشتار مسیحیان به نام دین نبوده‌ایم. البته جنگ مذهبی و فرقه‌ای در جهان اسلام یکی از دلایل مهم است. علل دیگری هم هست که نیاز به بحث و بررسی دارد.

۲۲ اسفند ۱۴۰۱

#سعید_معدنی
#ایران
#عربستان
#امت
#چین
#نزاع
#جنگ


@Saeed_Maadani
☸️نقدی بر کتاب های "غربزدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" جلال آل احمد
[بخش ششم]

✍️محمدباقر تاج الدین


14.آل احمد در تعریف غربزدگی چنین گفته است: «مجموعۀ عوارضی که در زندگی و فرهنگ و تمدّن و روش اندیشۀ مردمان نقطه ای از عالَم حادث شده است؛ بی هیچ سنتی به عنوان تکیه گاهی و بی هیچ تداومی در تاریخ و بی هیچ مدرّج تحوّل یابنده ای، بلکه فقط به عنوان سوغات ماشین و روشن است اگر پس از این تعبیر گفته شود که ما یکی از این مردمانیم و چون بحث این دفتر به طریق اولی به حول و حوش اقلیمی و زبانی و سنتی و مذهبی نویسنده اش تعلق می یابد روشن تر است که بگوییم که ما وقتی ماشین را داشتیم یعنی ساختیم دیگر نیازی به سوغات آن نیست تا به مقدمات و مقارناتش باشد. پس غربزدگی مشخصۀ دورانی از تاریخ ماست که هنوز به ماشین دست نیافته ایم و رمز سازمان آن و ساختمان آن را نمی دانیم. غربزدگی مشخصۀ دورانی از تاریخ ماست که به مقدمات ماشین یعنی به علوم جدید و تکنولوژی آشنا نشده ایم. غربزدگی مشخصۀ دورانی از تاریخ ماست که به جبر بازار و اقتصاد و رفت و آمد نفت، ناچار از خریدن و مصرف کردن ماشینیم»(صص 26 - 25).

15.در نقد تعریف آل احمد از غربزدگی بیان چند نکتۀ کلیدی ضرورت دارد. نخست این که تعریف آل احمد بدون این که خودش بداند و از آن آگاه باشد به نوعی تعریف "تغییرات و تحولات اجتماعی" است و نه لزوماً تعریف اصطلاح نادرست و من درآوردی غربزدگی. دوم این که مجموعه تغییرات و تحولات یا به گفتۀ آل احمد مجموعه عوارضی که در یک جامعه و فرهنگ ایجاد می شود بسیار پیچیده تر، گسترده تر و عمیق تر از آن است که بتوان آن را تنها به عنوان سوغات ماشین قلمداد کرد. البته که صنعتی شدن و ورود فناوری های صنعتی به هر جامعه ای تغییرات فراوانی در آن جامعه ایجاد می کند که در نوع خودش بی نظیر و کاملا جدید و نوپدید خواهد بود. سوم این که آل احمد به اشتباه گمان می کرد که صنعتی شدن و یا مدرن شدن ضرورتاً می بایست از دل سنت کهن ایرانی می جوشید و نه این که به عوان سوغاتی از مغرب زمین می آمد و تو گویی که سنت ایران زمین واجد چنین ظرفیت و پتانسیلی بوده است. چهارم این که آل احمد نسبت به این نکتۀ زیربنایی غافل بود که مدرنیته با تمام پیچیدگی ها، ابعاد، گستره و عمقی که دارد تنها در ماشینی شدن خلاصه نمی شود. پنجم این که ایشان نسبت به روند تاریخی به نسبت طولانی و عمیق مدرنیته که از پانصد سال پیش در مغرب زمین آغاز شده بود و ریشه های فکری، فلسفی، علمی و فرهنگی گستردۀ آن چندان آشنایی نداشت و بسیار عجولانه و غیر محققانه آن را در "غرب" و "غربزدگی" خلاصه کرد.

16.مدرنیته دارای تکیه گاه و سنت فکری عظیم و گسترده ای است که آل احمد آن را به اشتباه و به صورت وارونه در درون سنت ایرانی خودش جستجو می کرد و نمی اندیشید که نه تنها سنت ایرانی بلکه هیچ سنت دیگری در سایر کشورها و جوامع واجد چنین ظرفیت و پتانسیلی نبودند و این تحول تاریخی خاصی بود که فقط در مغرب زمین و از سنت فکری آن نقطه از جهان نشأت گرفته بود. این گونه بود که ماکس وبر فیلسوف و جامعه شناس مشهور آلمانی گفته بود که "عقلانیت مدرن" و "اخلاقیات مدرن" و پس از آن "نظام سرمایه داری جدید" تنها در مغرب زمین شکل و محتوا یافته و در هیچ کجای دیگر از این جهان خاکی به هر دلیل امکان بروز و ظهور نداشته است. این ها گفته شد تا این نکتۀ اساسی بیان شود که تا زمانی که بنیادهای فکری، فلسفی، علمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مدرنیته به درستی درک نشود همچنان در بر همان پاشنه می چرخد و امیدی به برون رفت از انبوه مشکلاتی که جامعۀ ما گرفتار آن است وجود نخواهد داشت. البته از کسی چون آل احمد چنین انتظاری هم بیهوده است که درک درستی از این بنیادهای بروز و ظهور مدرنیته می داشت به دلایلی چون حضور در زیر سایبان گسترده و عمیق سنت ایرانی-اسلامی در آن زمان و عدم مطالعۀ بنیان های شکل گیری مدرنیته و یا آن گونه که خودش گفته است تمدن جدید!!

(ادامه دارد.......)
#غربزدگی
#سنت
#مدرنیته
#روشنفکری
#ایران


@tajeddin_mohammadbagher
☸️نقدی بر کتاب های "غربزدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" جلال آل احمد
[بخش هفتم]

✍️محمدباقر تاج الدین


17.آل احمد در فرازی دیگر از کتاب غربزدگی به این موضوع می پردازد که ما از یک سو توان ایستادگی در برابر غرب و ماشینیسم را نداشتیم و از سوی دیگر توان حفظ تاریخ و فرهنگ خودمان را نیز نداشتیم و در نتیجه نابود شدیم. ایشان رد این زمینه آورده است:«حرف اصلی این دفتر در این است که ما نتوانسته ایم شخصیت فرهنگی- تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری اَش حفظ کنیم. بلکه مضمحل شده ایم. حرف در این است که ما نتوانسته ایم موقعیت سنجیده و حساب شده ای در قبال این هیولای قرون جدید بگیریم. حرف در این است که ما تا وقتی ماهیت و اساس و فلسفۀ تمدن غرب را در نیافته ایم و تنها به صورت و به ظاهر ادای غرب را در می آوریم-با مصرف کردن ماشین هایش-درست هم چون آ ن خریم که در پوست شیر رفت و دیدیم که چه به روزگارش آمد»(ص 20).

18.آل احمد در این فراز از کتاب خودش تضاد سنت و مدرنیته را البته با زبان دیگری بیان کرده و تصورش بر این بود که اگر بتوانیم شخصیت فرهنگی-تاریخی خود را حفظ کنیم آن گاه از عوارض و پیامدهای منفی غرب و ماشین-به زعم ایشان-در امان می مانیم. اما پرسش اصلی این است که این شخصیت فرهنگی-تاریخی ما ایرانیان واجد کدام ویژگی های مثبت و اثرگذاری بوده است که اکنون انسان ایرانی موظف به حفظ آن است؟ و این که مگر تمامی وجوه و ابعاد شخصیت فرهنگی -تاریخی ما ایرانیان قابل دفاع و نیازمند حفظ شدن است که آل احمد این چنین برای از دست رفتن اَش غمگین و دلخور است؟ پرسش دیگری که می توان مطرح کرد این است که اتخاذ موقعیت سنجیده و حساب شده در برابر قرون جدید به چه معناست؟ و این که چگونه می توانستیم یا اکنون نیز می توانیم ماهیت و اساس و فلسفۀ تمدن غرب را به درستی دریابیم؟

19.البته انصاف در این است که بیان کنیم آل احمد درخصوص دریافت و درک ماهیت و فلسفۀ تمدن غرب سخن به نسبت درستی گفته است و از قضا یکی از بحث های اساسی در این زمینه این است که ما طی یکصد سال اخیر بنا به دلایل گوناگون نتوانستیم ریشه های مدرنیته را به درستی درک کنیم و بیش از همه به میوه ها و محصولات جهان مدرن پرداختیم. اما می ماند این نکتۀ بینادین که محصولات و میوه های جهان مدرن را هرگز نمی توان بر ریشه های سنت کهن ایرانی که هیچ قرابت و نسبتی با بنیادهای فکری، فلسفی و علمی جهان مدرن ندارد، استوار نمود. به دیگر سخن آل احمد گمان می برد که ما ایرانیان با استفاده از ریشه های سنتی خودمان می توانیم طرحی نو دراندازیم و فلک را سقف بشکافیم و از این منظر دیگر هیچ نیازی به تمدن غرب نیز نخواهیم داشت که به نظر می رسد سخنی سست و نادرست باشد. در واقع، بحث بر سر این است که میوه ها و محصولات جهان مدرن را نمی توان بر ریشه های درختی دیگر استوار نمود که از جنس دیگری هستند. ریشه های جهان مدرن عبارتند از: عقلانیت مدرن، دانش های مدرن، اخلاقیات مدرن، اومانیسم(انسان گرایی)، سکولاریسم(عرفی گرایی) و لیبرالیسم(آزادی خواهی) در سه شاخۀ فرهنگی، سیاسی و اقتصادی.

(ادامه دارد........)

#مدرنیته
#سنت
#فرهنگ
#تاریخ
#ایران


@tajeddin_mohammadbagher
☸️نقدی بر کتاب های "غربزدگی" و "در خدمت و خیانت روشنفکران" جلال آل احمد
[بخش هشتم]

✍️محمدباقر تاج الدین


20.اکنون و پس از گذشت دهه ها از آن دورانی که آل احمد چنین سخنانی را بیان کرده است هنوز هم عده ای در جامعۀ ما گمان می برند که هیچ نیازی به اخذ ریشه های مدرنیته نیست چرا که آن ها را در فرهنگ خودمان داریم و اگر برخی تکنیک ها و ابزارهای جهان مدرن را به عنوان محصولات و میوه های جهان مدرن اخذ کنیم چندان مشکلی نیست و تو گویی که میوه ها را بدون ریشه ها می توان به دست آورد و این همان اندیشۀ خام و متوهمانه ای است که جامعه را به این وضع بغرنج درآوده است و راه برون رفتی نیز برای آن پیدا نمی کنند. آنان که چنین اندیشه های خام و توهم آمیزی را ارائه کرده اند اکنون باید پاسخ گوی چنین وضعی باشند.

21شوربختانه این که این دسته از افراد اکنون و در قرن بیست و یکم نه تنها به درک درست و منطقی از مدرنیته نائل نشده اند بلکه با بدفهمی و ناقص فهمی از مدرنیته سودای دیگری در سر دارند و با استفاده از ایدئولوژی های غیر عقلانی، غیر علمی، غیر انسانی و غیر اخلاقی می خواهند جامعه ای با پیچیدگی های فراوان فکری، فرهنگی، اجتماعی، جمعیتی، اقتصادی و سیاسی را با روش های ساده و پیش پا افتاده مدیریت کنند و این چنین است که در ابتدایی ترین امور نیز درمانده شدند. این گروه گمان باطل می برند که بدون عقلانیت جدید، دانش های جدید و اخلاقیات جدید می توانند بسیاری از مشکلات و مسائل پیچیدۀ جامعۀ امروز ایران را حل و فصل نمایند اما می دانیم که این فقط خیالی بس خام و بی پایه و اساس است.

22.نقد دیدگاه جلال آل احمد دربارۀ غرب، مدرنیته و روشنفکری صرفاً به این معنا نیست که بخواهیم بگوییم چنین دیدگاهی برای آن روزگار بسیار خام و ابتدایی بوده است بلکه تمام بحث بر سر این است که گفته شود چنین دیدگاهی اگر مورد نقد همه جانبه و دقیق قرار نگیرد در روزگاران فعلی نیز ممکن است همچنان محل رجوع و استفاده باشد و نتایج خسارت باری برای جامعه به همراه داشته باشد. کما این که در سال های به نسبت طولانی اخیر نیز دیدگاه ایشان و برخی دیدگاه های مشابه دیگر آن چنان محل توجه بوده است به گونه ای که برخی سیاستگذاران و برنامه ریزان جامعه با همین دیدگاه خام و نادرست مشکلات و مسائلی را به وجود آورده اند که هنوز هم گریبان گیر جامعه است. لذا هدف اصلی از طرح چنین نقدهایی یافتن راه های عقلانی و علمی برای برون رفت انبوهی از مشکلات و مسائلی است که جامعۀ ما گرفتارشان شده است و این گونه به نظر می رسد که یکی از نقطه عزیمت های مهم فعلی برای روشنفکران و اندیشمندان ایرانی باید همین باشد.

23.نکتۀ مهم دیگر این است که نقد این دیدگاه می تواند "مسأله ها" را از "مسأله نماها" به خوبی متمایز سازد تا همگان و به ویژه نخبگان جامعه به خوبی دریابند که بدون فهم دقیق مسأله ها ممکن است در دام مسأله نماها گرفتار شویم و آن وقت به جای کوشش برای حل مسأله ها تمام انرژی و سرمایه های جامعه در جهت حل مسأله نماها صرف می شود و در نهایت نیز جامعه از هر جهت دچار فرسودگی و خستگی خواهد شد. واقعیت این است که طی دهه های اخیر جامعۀ ایران به دلیل گرفتار آمدن در دام ایدئولولوژی های گوناگون در تشخیص دقیق و درست مسأله های خودش تا حد زیادی ناکام مانده و در نتیجه امکان حل بسیاری از مشکلات خودش را نیز نداشته است.

24.اکنون در نقد دیدگاه آل احمد نیز تمام سخن در این است که ایشان نیز در تشخیص و تمییز "مسأله ها" از "مسأله نماها" در جامعۀ آن روز ایران تا حد زیادی دچار اشتباه شده بود به گونه ای که به جای پرداختن به ریشه های توسعه نیافتگی جامعۀ ایران مشکل را در "غربزدگی ایرانیان" از یک سو و "اشتباهات روشنفکران وطنی" جستجو نموده است. آل احمد درنیافته بود که جریان مدرنیته جریانی ریشه دار و تاریخی است و اگر ایرانیان نیز خواهان پیشرفت و توسعه هستند در گام نخست ضرورت تام و همه جانبه دارد که این ریشه ها را به خوبی بیاموزند و در گام دوم آن ها را به کار گیرند.

(ادامه دارد.......)

#ایدئولوژی
#مدرنیته
#ایران
#مسأله
#مسأله نما
#توسعه


@tajeddin_mohammadbagher
☸️به هوش باش که "ایران" تو را پیام دهد
پیامِ مامِ جگرخسته را زِ جان بشنو که پند و موعظه‌ات با صد اهتمام دهد
زِ چشمِ مامِ وطن خون چکد بر این آفاق که سرخی شفقش جلوۀ صبح و شام دهد(ملک الشعرای بهار)

✍️محمدباقر تاج الدین

مهم ترین پیامی که در این روزها به گوش می رسد این است که حال و روز مادرِ وطن چندان خوب نیست. به گفتۀ استاد بهار از چشمِ مامِ وطن خون می چکد و بس جگر خسته است، خسته از تکرارها و مضطرب در پشت دیوارها و نگران از انبوهی از گرفتاری ها و رنج هایی که جامعه و مردمانش را فراگرفته و شاید هم نا امید از آینده ای مبهم که در پیش روی دارد. افسوس و هزاران دریغ و درد که گوشِ شنوایی هم برای شنیدن این دردها و رنج های فروخفته در پسِ این سالیان به نسبت طولانی وجود نداشته و ندارد. عجیب این است که بسیاری از سیاستگذاران و مدیران این سرزمین توجه چندانی به چنین شرایط بغرنج نمی کنند و گویا برای درک و تحلیل مسائل و مشکلات کشور دچار غفلت عمدی یا سهوی شده اند!!!!. تمامی دلسوزان و روشنفکران و آگاهان به شرایط کشور با اجماع کامل بارها و از مجاری گوناگون فریاد زدند که شرایط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور اصلاً خوب نیست.

✳️در همین راستا باید افسوس خورد از ساده سازی ها و تقلیل گرایی هایی که برخی دست اندرکاران امور انجام می دهند و خواسته های متنوع، متکثر، و برحقِ شهروندان را به مواردی بسیار ساده و پیش پا افتاده تقلیل می دهند و می پندارند که اگر این موارد را بر طرف کنند و از پیش پای خود بردارند دیگر ملالی و نگرانی ای نیست و کشور به سرمنزل مقصود رسیده است. این دسته از مسئولین تنها به اقدامات دافعه جویانه دل خوش می دارند و عوامل دم دستی و سطحی را مقصران اصلی قلمداد می کنند و تأسف بار این که نمی اندیشند و فکر نمی کنند که واقعیت های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی در دنیای امروز بسی پیچیده تر و بغرنج تر از آن چیزی است که تصور می کنند. مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی یکی و دوتا و ده تا و صد البته دمِ دستی و سطحی هم نیستند که راه حل های سطحی، غیر علمی، غیر منطقی، سیاسی و ایدئولوژیک داشته باشند. جهانِ امروز جهانِ عقلانیت جدید، علوم جدید و اخلاق جدید است و در چنین جهانی صد البته بدون عقلانیت و علم و اخلاق جدید نمی توان درصدد حل و فصل مشکلات و مسائل برآمد و به تَبَعِ آن خواهانِ پیشرفت و توسعه متوازن و پایدار بود. جهان امروز جهانِ شناخت علمی و عقلانی و جهان برنامه ریزی های منطقی و آینده نگرانه است و از طریق سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های منطقی و علمی می توان امیدوار بود که از میان انبوهی از مشکلات و مسائل گوناگونی که کشور را در بر گرفته اند، عبور کرد و به سرمنزل سعادت و آرامش و امنیت رسید.

❇️نسل جدید را بنگرید که چه پیامی دارد و با چه زبانی سخن می گوید. این نسل هرگز چونان نسل پیشین نمی اندیشد و از اساس در جهان دیگری زیست می کند و صد البته خواهان برآورده شدن نیازها و خواسته های خویش است. اکنون باید به هوش بود و پیام فرزندانِ این آب و خاک را به جان نیوشید و به خوبی دریافت که با راه و روش های گذشته نگرانه و یک جانبه و ایدئولوژیک نمی توان در جهت آرامش و آسایش و رفاه و بهروزی جامعه گامی برداشت و انتظار رفع و کاهش مشکلات و مسائل را داشت. پیامِ فرزندان ایران پیامِ صلح و آزادی و برابری و خِرَدورزی و دوستی و رفاه و بهروزی و سعادت مردمانش و در یک کلمه "پیام زندگی" است و هر اقدام و راه روش دیگری غیر از این کشور را دچار بحران می کند. لذا باید به هوش بود که از هرگونه اقدامات غیر عقلانی، غیر علمی، غیر انسانی، غیر اخلاقی، و مغایر با حقوق انسانی و اجتماعی، مغایر با نیازهای نسل امروز، مغایر با شأن و شئونات انسانی و مغایر با راه و روش های زندگی در جهان امروزین به طور جدی پرهیز نمود.

#ایران
#زندگی
#نسل
#مسائل_اجتماعی
#عقلانیت
#دانش_ورزی
#ایدئولوژی_اندیشی
#آزادی
#برابری
#رفاه_اجتماعی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️سنخ شناسی(تیپولوژی) جامعۀ ایران
[بخش دوم و پایانی]

✍️محمدباقر تاج الدین


2.سنخ نیمه سنتی-نیمه مدرن؛ گروه هایی از افراد جامعه محسوب می شوند که پایی در سنت و پایی در مدرنیته دارند به این صورت که بخشی از باورها، ارزش ها، هنجارها و رفتارهای خود را مطابق با الگوهای جامعۀ سنتی تنظیم می کنند و بخشی دیگر را مطابق با الگوهای جامعۀ مدرن. این دسته از افراد برای مثال هم برخی از اعمال و عبادات دینی را به جای می آورند و هم برخی اعمال مربوط به جهان مدرن مانند گوش دادن به انواع موسیقی، رقص، آواز و یا رفتن به سفرهای خارجی. این افراد هم کتاب های مقدس را می خوانند هم رمان ها و کتاب های علمی جهان مدرن. هم به سفرهای زیارتی می روند و هم به سفرهای سیاحتی. مسأله شناسی این سنخ را می توان در بروز انواع تضادها و تناقض ها در باورها و رفتارهای شان دانست که نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی هم در زیست فردی و هم در زیست اجتماعی شان دارند. این دسته از افراد که پای در سنت و روی در مدرنیته دارند با انواع تناقض ها و تضادهایی که مواجه می شوند توان لازم برای برون رفت از این مسألۀ اساسی را ندارند. شاید بتوان حدود 30 درصد از جمعیت جامعه را در این سنخ جای داد. به لحاظ نسلی نیز نسل دهۀ چهل و بخشی از نسل دهۀ پنجاه در این سنخ قرار می گیرند.

3.سنخ مدرن؛ گروه هایی از افراد جامعه که به دلیل شهرنشینیِ حدِّ بالا، استفادۀ گسترده از رسانه های جدید به ویژه شبکه های مجازی، ارتقاء سطح تحصیلات و دانش و مهاجرت های فراوان به کشورهای توسعه یافته و پیشرفتۀ جهان به طور کامل مدرن شده و باورها، ارزش ها و هنجازرهای جهان مدرن را پذیرفته اند. این گروه از زیر سقف جهان سنتی کاملا بیرون آمده و با هیچ یک از مؤلّفه ها و عناصر جهان سنتی زیست شان را تنظیم نمی کنند. استفاده از عقلانیت جدید، دانش های جدید، اخلاقیات جدید، سکولار شدن و در نتیجه سامان دهی زیست خود مطابق با الگوهای جهان مدرن در میان افراد این سنخ فراوان دیده می شود. دست کم حدود 40 درصد از افراد جامعه را می توان در این سنخ جای داد و به لحاظ نسلی نسل دهۀ 60 به بعد عموماً در این سنخ قرار می گیرند. مسأله شناسی این سنخ از افراد را می توان در تضاد نسلی با نسل های پیشین از یک سو و در اختیار داشتن زندگی توأم با رفاه و آرامش و صلح و آزادی و برابری از سوی دیگر دانست.

4.سنخ پست مدرن؛ افراد این سنخ را می توان با ویژگی ها و نشانه هایی چون: فردگرایی شدید، سبک زندگی و مصرف نمایشی، آزادی خواهی حدِّ بالا در تمامی امور، سیّالیّت شدید در زیست شخصی و اجتماعی، تغییرات شتابناک در باورها، ارزش ها و هنجارها، ذهن بی خانمان، بریده شدن کامل از سنت ها، بدنمندی، دیجیتالی شدن، هویت شناور و چهل تکه و شخصی شدن تجربیات زندگی دانست. حدود 10 درصد از افراد جامعه که عمدتاً نسل دهۀ هشتاد به بعد یا نسل Z را در بر می گیرند شامل این سنخ هستند. مسأله شناسی این نسل را می توان در شکاف و گسست نسلی کامل با نسل های پیشین دانست که زیست جهانی به طور کامل متفاوت با نسل های پیشین دارند و با سرعت هر چه تمام تر رو به آینده دارند و خواهان رفاه، آرامش، آزادی و زندگی این جهانی اَند.

#سنخ_شناسی
#جامعه
#ایران
#سنتی
#مدرن
#پست_مدرن
#نسل
#گسست_نسلی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️سیاست و سرنوشت شهروندان

✍️محمدباقر تاج الدین

اگر جامعه را بنا بر قول جامعه شناسان شامل چهار نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تصور کنیم آن گاه می توان گفت که نظام سیاسی و در واقع سیاست هر جامعه ای بدون تردید بر روی سایر نظام های جامعه تأثیرگذار بوده و در نهایت بر روی سرنوشت و زندگی شهروندان اثرات مثبت و منفی برجای خواهد گذاشت. بدون تردید سیاست های عقلانی، منطقی، علمی و مطابق با نیازها و خواسته های شهروندان در جهان مدرن خواهد توانست سرنوشت و زندگی آنان را هرچه بیش تر بهبود ببخشد و به سمت رفاه و خوشبختی و زندگی با کیفیت سوق دهد.

✳️گفتن ندارد که سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با نیازها و خواسته های شهروندان و مغایر با منافع ملی سرنوشت آنان را نیز دچار سیه روزی و فلاکت خواهد نمود. نگاهی به کارنامۀ کشورهایی که سیاست های عقلانی و علمی در پیش گرفته اند و در راستای منافع ملی و شهروندان حرکت کرده اند به خوبی نشان می دهد که تا کجا رفاه و آرامش و زندگی با کیفیت برای شهروندان خویش به ارمغان آورده اند و در مقابل کشورهایی که سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با منافع ملی در پیش گرفته اند چه سرنوشت تلخ و دردناکی برای شهروندان رقم زده اند.

❇️اگرچه ممکن است گفته شود که سرنوشت شهروندان فقط وابسته به سیاست های نظام سیاسی نبوده و برخی عوامل و شرایط دیگر از جمله عوامل فردی، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و حتی منطقه ای و بین المللی نیز در این زمینه دخالت دارند اما واقعیت این است که دست کم بخش مهمی از سرنوشت و زندگی شهروندان هر جامعه ای به طور مستقیم و غیر مستقیم ناشی از سیاست هایی است که توسط نظام سیاسی اِعمال می شود. برای مثال هنگامی که نظام سیاسی با در پیش گرفتن برنامه های کاملا نادرست و مخالف با نظر و خواست شهروندان بسیاری از فرصت های زندگی با کیفیت و همراه با رفاه را از آنان می ستاند در چنین وضعیت اسف باری شهروندان چگونه خواهند توانست به سرنوشتی مناسب با شأن و جایگاه انسانی خویش دست یابند. یا در پیش گرفتن سیاست هایی که سبب می شود تمرکز قدرت و ثروت در دستان گروه هایی خاص و به ویژه گروه هایی که به کانون های قدرت و ثروت نزدیک تر هستند قرار بگیرد آن گاه چگونه می توان انتظار داشت که سرنوشت بسیاری از شهروندان جامعه دچار تیره روزی و فلاکت نشود؟

کشورهایی که دولت های آنان "سیاست شادکامی شهروندان" را در پیش گرفته اند همواره در پی ارتقاء سطح زندگی شهروندان شان بوده و تمامی کوشش های خود را به کار گرفته اند تا تمامی شهروندان از بهترین و مناسب ترین سطح رفاهی، شادکامی، کیفیت زندگی، تأمین اجتماعی، آموزش های مطلوب، تفریح و فراغت، بهداشت و درمان مطلوب و تمامی فرصت های پیشرفت برخوردار شوند. در مقابل، کشورهایی که "سیاست تلخ کامی شهروندان" را در پیش گرفته اند و در واقع سیاست های آلوده به انواع ایدئولوژی را در پیش گرفته اند آشکار است که سرنوشت شهروندان در تمامی ابعاد آن دچار تیره روزی، تلخ کامی و تباهی شده است.

✳️شوربختانه این که اگر سرنوشت شهروندان به نوعی در اسارت سیاست های سراسر اشتباه، غیر عقلانی و غیر انسانی درآید هزینه های چنین سیاست نادرستی را بیش از همه شهروندان آن جامعه باید بپردازند که البته گفتن ندارد که هزینه های بسیار تلخ و سنگینی نیز خواهد بود. لذا شهروندان هر جامعه ای فقط و فقط با در پیش گرفته شدن سیاست های عقلانی، اخلاقی و انسانی و در یک کلام سیاست شادکامی خواهند توانست به یک زندگی با کیفیت، شاد، توأم با رفاه، آرامش بخش، بدون نگرانی و همراه با سرزندگی، خوشی، خوبی و ارزشمندی دست یابند و تنها از همین راه است که انسانیت واقعی انسان و شأن و جایگاه حقیقی او حفظ می شود و هر راه دیگری غیر از این در پیش گرفته شود تنها نتیجۀ تلخ آن سقوط انسانیت خواهد بود. واقعیت بسیار تلخ و دردناک این است که سیاست هایی که اکنون در جامعۀ ایران اتخاذ و اجرا می شود تا حد زیادی سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با نیازها و خواست های واقعی اکثریت شهروندان این جامعه بوده و نتایج این سیاست ها نیز بسیار ناگوار و ناخوشایند است که نه تنها هیچ دردی از دردهای موجود را درمان نمی کند بلکه هر روز بر دردهای باشندگان این سرزمین می افزاید و خدا داند که این دردِ کمی نیست!!!!!

#سیاست
#سرنوشت
#شهروندان
#شادکامی
#فقر
#محرومیت
#ایران


@tajeddin_mohammadbagher
تاریخ نگاری و تاریخ سازی در ایران
[بخش نخست]

محمدباقر تاج الدین

مروری بر کتاب ها و اسناد تاریخی به جای مانده از گذشته در کشور ما کم و بیش نشان از این موضوع دارد که تاریخ سازی بیش از تاریخ نگاریِ علمی، دقیق و غیر جانبدارانه بر این سرزمین غلبه داشته است. از آن جا که در این سرزمین حکومت های استبدادی در طول قرن های متمادی بر تمامی امور تسلط همه جانبه داشته اند لذا تاریخ را نیز آن گونه که باب میل شان بوده است دستور ساختن اَش را داده اند. از این جهت می توان گفت که تاریخ ایران به طور عموم تاریخ حاکمان بوده است و نه تاریخ محکومان!!! و این حاکمان بوده اند که همواره دستورات ملوکانه صادر کرده اند تا تاریخ مطابق با خواست شان ساخته شود.

به دیگر سخن می توان موضوع را این گونه تقریر نمود که تاریخ نگاری واقع بینانه، به نسبت دقیق و علمی بسیار نادر و کمیاب بوده و تاکنون نیز همین روند ادامه داشته است!!! به جز چند مورد نادر از تاریخ نگاران بی طرف که بدون پیش داوری، تعصب و غرض ورزی کوشش کرده اند وقایع و حوادث تاریخی را آن گونه که بوده است به رشتۀ تحریر درآورند در باقی موارد اعتماد چندانی به بسیاری از کتاب های تاریخی موجود نمی توان داشت. این گفته هرگز به این معنا نیست که تمام کتاب ها و اسناد تاریخی موجود غیر قابل اعتماد اَند و چیزی نیستند به جز مشتی دروغ پردازی و وارونه جلوه دادن اموری که روی داده اند، بلکه سخن بر سرِ این است که به تاریخ نگاری هایی که ایرانیان بدان مبادرت ورزیدند باید با احتیاط، دقت و وسواس لازم نگریست تا از این طریق بتوان به واقعیت ها و حقایق دست یافت.

نکتۀ مهم تر دیگر در این زمینه است که در زمانۀ کنونی نیز برخی تاریخ پژوهان و صد البته راویان تاریخ گذشته بخش قابل ملاحظه ای از کتاب ها و اسناد تاریخی را پنهان می کنند و تاریخ نگاری های نه چندان دقیق موجود را نیز به صورت گزینشی و دل بخواهانه روایت می کنند. برای مثال برخی کسانی که در زمینۀ تاریخ ایران یا اسلام کار می کنند دست کم بخش مهمی از روایت های تاریخی مربوط به این دو را به درستی و کامل روایت نمی کنند و فقط آن بخش هایی که نظر آنان را جلب کرده و یا مصلحت می دانند روایت می کنند و بقیه را بازگو نمی کنند که این خود نوعی وارونه جلوه دادن و تحریف تاریخ است. لذا می توان گفت نوعی "تحریف مضاعف" در تاریخ ما وجود دارد که کوشش های نظری و علمی فراوانی می طلبد تا به راستی ها و ناراستی های این تاریخ به خوبی پی ببریم.

این گونه است که باید توجه و دقت لازم را به خرج داد تا تاریخ نگاری های دقیق، عالمانه، عاری از غرض ورزی و پیش داوری را از تاریخ سازی های مغرضانه و سرشار از پیش داوری ها و جزم اندیشی ها و انحصارگرایی ها را از یگدیگر بازشناخت. برای مثال به کتاب جامع التواریخ یا تاریخ رشیدی که به دستور غازان خان مغول نوشته شده است که البته چون غازان خان درگذشت نویسنده آن را به اولجایتو تقدیم کرد مراجعه کنید تا دریابید که چقدر تاریخ سازی ها در آن صورت گرفته است. یا تاریخ عالم آرای عباسی که توسط اسکندر بیک ترکمان مشهور به منشی نوشته شد و هر چه می خوانید چیزی نیست جز تمجید و تعریف از سلسلۀ صفویه و روایت های کاملاً جانبدارانه چرا که اسکندر بیک منشی مخصوص شاه عباس یکم بود.
(ادامه دارد...........)

#تاریخ
#تاریخ_نگاری
#تاریخ_سازی
#ایران
#تحریف_تاریخ

@tajeddin_mohammadbagher
تاریخ نگاری و تاریخ سازی در ایران
[بخش سوم]
(شکاف های تاریخی در ایران)

محمدباقر تاج الدین

تاریخ ایران سرشار از شکاف ها و گسست های فراوان است به گونه ای که به تقریب می توان گفت هیچ از یک دوره های تاریخی این سرزمین با دیگر دوره ها متصل نشده است. به عبارت دیگر، در اثر وجود شکاف ها و گسست های گوناگون در دوره های تاریخی ایران تجربیات هر دوره به دوره های دیگر منتقل نشده و تو گویی که مردمان هر دورۀ تاریخی محکوم به این بوده اند که از نو دست به تجربه بزنند و از آغاز جامعۀ خود را بسازند. ضرب المثلی انگلیسی می گوید: «اگر فرهنک از نسلی به نسل دیگر منتقل نشود نسل بعد چاره ای جز این ندارد که چرخ را دوباره اختراع کند». بر این اساس این گونه به نظر می رسد که ایرانیان در هر دورۀ تاریخی مجبور بودند که دست به اختراع چرخ بزنند چرا که تجربۀ چندان مفید و مطلوبی از دوره های تاریخی قبل از خود نداشته اند. به دلیل همین عدم اتصال دوره های تاریخی این سرزمین با یکدیگر است که امکان انباشت فرهنگ، انباشت دانش و انباشت سرمایه میسر نشده و در نتیجه مردمان این سرزمین نتوانستند به یک موقعیت با ثبات و مشخصی دست پیدا کنند و مسیر توسعه را به درستی طی کننند.

توجه به این نکته ضرورت دارد که سخن از شکاف و گسست تاریخی در ایران به معنای این نیست که به طور مطلق هیچ گونه تجربه، آثار و میراثی از گذشته به آنان نرسیده باشد و آنان همواره مجبور بوده باشند که از نقطۀ صفر آغاز کنند، بلکه بدین معنا است که دوره های تاریخی چندان به یکدیگر متصل نشده اند که بتواند منجر به یک ساختار و الگوی قوی و منسجمی شود و این ساختار و الگو بتواند راهنمای نظر و عمل ایرانیان در دوره های بعدی باشد و از این طریق زمینه های پیشرفت و توسعۀ این سرزمین فراهم شود.

غور و بررسی در تاریخ ایران نشان از این موضوع مهم دارد که به دلیل عدم اتصال دوره های تاریخی با یکدیگر هیچ گاه انباشتی از فرهنگ، دانش و سرمایه صورت نگرفته و از پسِ چنین عدم انباشتی بوده است که هیچ گاه ساختار و الگویی مشخص و قابل قبول نیز شکل نگرفته است. ساختار و الگویی که مبتنی بر آن بتوان پایه ها و بنیان های پیشرفت و توسعۀ همه جانبه و پایدار را پی ریزی نمود. برای مثال می توان پرسید که صفویان کدام ساختار و الگوی مشخصی را از خود برجای گذاشته اند تا حکومت بعدی یعنی افشاریه از آن استفادۀ معقول و مطلوب نموده باشد؟ افشاریه چطور؟ قاجاریه چطور؟ و این پرسش بسیار بنیادینی است که ضرورت پرداختن به آن کاملا احساس می شود. از این جهت که بتوانیم یک دورۀ تاریخی را به درستی به دورۀ تاریخی دیگر متصل سازیم تا انباشتی از تجربیات، دانش، فرهنگ، سرمایه های اجتماعی و اقتصادی و ساختار و الگوی مشخصی شکل بگیرد تا مبتنی بر آن مسیر توسعه نیز هموارتر شود.

#شکاف_تاریخی
#ایران
#تاریخ_ایران
#ساختار
#الگو
#انباشت_دانش
#توسعه

@tajeddin_mohammadbagher
موانع توسعه در ایران؛ داخلی یا خارجی؟
[بخش نخست]
(عقلانیتِ توسعه، دانشِ توسعه و اخلاقِ توسعه)

محمدباقر تاج الدین

توسعه مقوله ای بسیار پیچیده، چند وجهی و نیازمند ایجاد زیرساخت های بنیادینی است که اگر بدان ها توجه نشود بسیار دور از انتظار است که بتوان به آن دست یافت. بیش از یکصد سال است که ایرانیان در مسیر توسعه حرکت های رفت و برگشتی داشته اند اما آن گونه که می بایست نتوانستند به توسعه دست یابند و تو گویی که چونان جوان ناکامی شده اند که آرزوهای زیادی در دل شان مانده است و اکنون حسرت بسیاری از اموری را می خورند که دیگران از آن ها بهره مند شده اند!!! اما پرسش اساسی در این زمینه این است که موانع توسعۀ کشورمان داخلی اَند یا خارجی؟ و این که چرا این گونه است؟!

پاسخ به این پرسش ها هم امر آسانی نیست که بتوان در این نوشتارهای کوتاه بدان ها پاسخ همه جانبه و قطعی داد. تاکنون دربارۀ توسعه و موانع موجود بر سرِ راهِ آن در ایران کتاب ها، مقالات و پایان نامه های دانشگاهی فراوانی نوشته شد و همایش ها و سمینارهای فراوانی هم برگزار شد که هر کدام شان به ابعاد گوناگون این موضوع پرداخته اند. با این همه اما همچنان این پرسش اساسی مطرح است که چرا به توسعه نرسیدیم؟! در نوشتار حاضر که در چند بخش ادامه خواهد یافت کوشش می شود به این موضوع پرداخته شود تا شاید دریچه های نویی در این زمینه گشوده شود. هرچند که هرگز ادعا بر این نیست که تمام ابعاد و زوایای پیچیدۀ این موضوع مورد واکاوی قرار خواهد گرفت.

در این نوشتار بر روی سه موضوع بسیار بنیادین تأکید خواهد شد که عبارتند از:
1.عقلانیتِ توسعه
2.دانشِ توسعه
3.اخلاقِ توسعه
ادعا بر این است که توسعه نیازمند در اختیار داشتن عقلانیت جدید، دانش های جدید و اخلاقیات جدید به عنوان زیرساخت های بنیادین است که اگر ملتی به طور همزمان و به صورت یکپارچه و هماهنگ به این سه مقولۀ بنیادین دست نیابند بسیار دور از انتظار است که به توسعه دست یابند. از سوی دیگر ادعای دوم این است که جامعۀ ایران به دلایل گوناگون که دربارۀ آن ها بحث خواهد شد در فرصت و زمانۀ مناسب و به موقع نتوئانسته به این سه مقولۀ بنیادین دست یابد و در نتیجه از دست یابی به توسعۀ یکپارچه، متوازن و همه جانبه دست یابد. در نوشتار بعدی به این سه موضوع بنیادین پرداخته خواهد شد.
#توسعه
#موانع_داخلی
#موانع_خارجی
#عقلانیت
#دانش
#اخلاق
#ایران
@tajeddin_mohammadbagher
☸️درود بر این شادی آفرینان و مهرورزان

✍️محمدباقر تاج الدین

نوروز به عنوان جشن باستانی ایرانیان هر سال که از راه می رسد همراه با بهار طبیعت است و ایرانیان با شور و شعف خاصی به استقبال آن می روند. نوروز فصل رویش و زایش و زندگی را نوید می دهد و از همگان می خواهد که غم ها و ناراحتی ها را به کناری نهند و با رویی باز و آغوشی گشاده به استقبال بهار بروند. جالب توجه ترین بخش این جشن برپایی مراسم های مختلف شادی و نوروزخوانی در سراسر کشور است که به نظر می رسد امسال در بسیاری از شهرهای ایران با جلوه ای دیگر برگزار شده است. از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب ایران. مازندرانی ها و گیلانی ها و خراسانی ها، آذربایجانی ها و کردها، لرها و بوشهری ها و بندری ها و خلاصه همگی جشن های نوروز ویژه ای برپای کردند و در شهرها و روستاها به آواز خوانی و رقص و شادی پرداختند.

✳️سخن اصلی نوشتار حاضر دربارۀ آن گروهی از هنرمندان است که کارناوال های شادی را برپای می دارند و به راه می اندازند و در تمام کوی و برزن این سرزمین دیرینه و عزیز شادی و مهر و صفا را با خود به ارمغان می آورند. در کردستان عزیز که چندین مراسم بسیار زیبا و روح نواز برپا شد و هنرمندان عزیز کرد به اجرای رقص و آواز بسیار جذّاب و دیدنی پرداختند. برایم بسیار جالب توجه بود که هنرمندان کرد در شهر زیبای شیراز نیز اجرایی جذّاب داشتند!! به نظر می رسد که شهروندان این سرزمین دریافتند که باید خودشان دست به کار شوند و برای هر چه بیش تر شاد کردن همگان اقدام کنند چرا که از دست اندرکاران امور دیگر هیچ امیدی نمی رود!!

❇️نکتۀ مهم تر دیگر در این زمینه این است که چنین جشن هایی که با استقبال فراوانی از سوی شهروندان روبرو می شود نشان از پیام بسیار روشنی دارد و آن پیام این است که شهروندان زندگی می خواهند، زندگی ای همراه با شادی و رفاه و ارامش و دوستی و مهرورزی!! لذا اگر دست اندرکاران امور به خود نیایند و برای شاد کردن و فراهم نمودن زندگی مهرورزانه و عاشقانه برای شهروندان اقدامی نکنند دیگر مورد توجه هیچ یک از شهروندئان قرار نمی گیرند!!این جشن های بزرگ با حضور میلیون ها ایرانی پیام مهمی برای سازمان هایی مانند صدا و سیما هم دارد که شهروندان از برنامه های شما که هیچ جان و دلی را گرم نمی کند عبور کرده اند و خود به صدا و سیمایی بزرگ، گسترده و همگانی بدل شده اند!!!

#نوروز
#جشن_نوروز
#نوروز_خوانی
#ایران
#شهروندان
#شادی
#مهرورزی


@tajeddin_mohammadbagher
#
☸️نوروز بهانه ای برای شادی مردمی است که فرصت های شادی بسیاری از آنان ستانده شد!!

✍️محمدباقر تاج الدین

این روزها برخی سلاح در دست گرفته اند تا نوروز را که مراسم جشن دیرینه ای است زیر سوال ببرند و مثلا آن را به اسطوره های بابِلی یا سومری ربط و نسبت بدهند. گیریم که چنین باشد و نوروز آیینی ایرانی نباشد حالا چه فرقی در اصل ماجرا می کند که فرصتی برای شاد بودن و رهایی از غم و اندوه و نگرانی است!! حقیقت این که با پژوهش های تاریخی موافقم که کسانی بروند وقت بگذارند و ریشۀ نوروز را پیدا کنند. اما این که ریشه اش هم معلوم بشود به هر حال فرصتی که برای شاد بودن ایجاد شده است را که نباید تحت الشعاع قرار دهد. من معتقدم از هر فرصت و بهانه ای برای شاد نمودن و رها کردن مردم این سرزمین از اندوه و ماتم فراوانی که طی قرن ها و دهه های اخیر گرفتارشان شده اند باید سود جست و بهره برد خواه نوروز باشد و خواه چهارشنبه سوری و خواه هر آیین و مراسم دیگری!!

✳️بنده با این سخن بسیار ارزشمند و استوار موافقم که هر چیزی از دین گرفته تا آیین و اسطوره و علم و فلسفه و عرفان و ادبیات که بتواند از درد و رنج های ما ایرانیان بکاهد و البته به حقیقت نزدیک مان کند باید بهره ببریم. البته که ریشه های تاریخی هر کدام از این ها چه بوده اند می تواند محل جستجو و پژوهش های علمی و فنی باشد که در جای خویش اقدامی نیکو و ارزشمند است. اما آن چه که مهم تر است رهایی زنان و مردان این دیار از درد و رنج است!! حقیقت این است که نوروز فرصتی مطلوب و مناسب است که ایرانیان حتی به قدر اندکی هم که شده است از درد و رنج رهایی یابند و به شادی بپردازند!! چرا که شاد بودن زمینه ای مناسب و مطلوب برای اندیشیدن و تفکر کردن هر چه بهتر و دقیق تر دربارۀ زیست این جهانی مان است!! و در مقابل هر چقدر به سمت و سوی اندوه و ماتم برویم قدرت اندیشیدن مان رو به تحلیل و ضعف می رود.

❇️سخن درست بگویم که من با دوستانی چون دکتر محدثی یا دکتر مصطفی مهرآیین که این گونه به نقد و البته مخالفت با ایرانی بودن نوروز می پردازند چندان موافق نیستم چرا که زمینه ای برای محدود کردن این تنها فرصت ارزشمند برای شاد بودن مان را فراهم می سازند!! اقدامی که دست اندرکاران امور نیز همواره درصدد بوده اند که این آیین دیرپای و ارزشمند را دچار محدودیت هایی نمایند!!لذا حرکت در این مسیر چندان خوشایند نیست و اگر این دوستان فرهیخته قصد پژوهش دارند موضوعات فراوان و واجب تر دیگری وجود دارد که بهتر است بدان ها بپردازند!!!

#نوروز
#جشن
#شادی
#تفکر
#اندیشیدن
#ایران
#ایرانیان


@tajeddin_mohammadbagher
☸️پژوهش های تاریخی و فرهنگی را ارزشمند می دانم اما شادی و کاهش درد و رنج انسان ها را ارزشمندتر
(پاسخی به دکتر محدثی گرامی)

✍️محمدباقر تاج الدین

در ارتباط با نقدی که جناب دکتر محدثی درخصوص نوشتۀ کوتاه و در واقع اشاره اینجانب به موضوع طرح شده از سوی ایشان شده است بیان چند نکتۀ زیر بی فایده نیست:

1.بنده اصلا وارد مباحث خاصی نشدم که بخواهم آن ها را خلط کنم. فقط گفته ام که نقد دکتر محدثی در خصوص نوروز و نقد دکتر مهرآیین درخصوص تبریک و شادباش گفتن عید نوروز هر دو به نوعی زیر سوال بردن این آیین است. بنده وارد بحث های ریزتر در این زمینه نشده ام و هرگز نگفتم که بحث دکتر محدثی و دکتر مهرآیین یکی هستند بلکه فقط خواستم بگویم که نتایج هر دو بحث در یک راستا عمل می کنند! و آن زیر سوال بردن این آیین شادی بخش است! این نخستین بی دقتی جناب دکتر محدثی است!!

2. بنده در نوشتۀ کوتاه خودم چندبار تکرار کردم که پژوهش های تاریخی و فرهنگی در جای خودش بسیار ارزشمند است و هرگز چنین امر ارزشمندی را زیر سوال نبردم و از قضا معتقدم ضرورت هم دارد. ضمن این که بنده کی گفتم بحث دانش پژوهانه دربارۀ نوروز انجام نشود و یا اگر انجام بشود شادی را از جامعه می گیرد؟ بله من هم در حد و اندازه خودم این را می فهمم و متأسفانه دوست عزیز ما دکتر محدثی چرا برای شان مایۀ شگفتی شده است بنده در نمی یابم!!!

3.این که ایرانیان نوروز را از آنِ خود بدانند در جای خود نه تنها ارزشمند است بلکه هیچ گونه تفاخری هم نیست. مگر سایر ملت ها بسیاری از آیین ها و جشن ها را مخصوص خودشان نمی دانند؟ و آیا در حالِ تفاخر کردن و نژاد پرستی هستند؟ این که عده ای اندک به دنبال گسترش نژادگرایی و رسم پرستی هستند چه ربطی به گرامی داشت یک آیین توسط اکثریت یک ملت دارد؟ البته که نژادگرایی و انحصار گرایی در هر زمینه ای نادرست و بی پایه و اساس است و بنده هم هرگز آن را نمی پسندم!! هویت گرایی ، ملی گرایی و قوم گرایی افراطی البته که امری نادرست و غیر اخلاقی است و هر ملتی که چنین کند پای در مسیری اشتباه نهاده است و در جای خودش قابل نقد و بررسی است!!! این ها نکاتی است که فکر می کنم جناب محدثی گرامی درباره شان بی دقتی می کنند نه بنده!!!

4.نکتۀ مهم دیگر دربارۀ نوشتۀ کوتاه بنده این است که اینجانب ادعا نکرده ام که به طور بنیادی وارد این بحث شده ام چرا که هیچ ضرورتی نمی بینیم که در حالی که ده ها و بل صدها مسأله و مشکل فوری و فوتی دیگری پیش پای ما قرار دارد را راها کنیم و به اموری که چندان ضرورتی ندارد بپردازیم!! از جناب دکتر محدثی می پرسم که مسألۀ حالِ حاضر ایران ملی گرایی افراطی است که بدان می پردازند؟ لذا جناب دکتر محدثی اشارۀ کوتاه به موضوعی را با بحث بنیادی خلط کرده اند و آن را البته به بنده نسبت نابجا داده اند!!!

#نوروز
#دکتر_محدثی
#دکتر_مهرآیین
#ملی_گرایی
#ایران_گرایی


@tajeddin_mohammadbagher
🔵جامعه متکثر ایرانی
به گفته محمدباقر تاج‌الدین، دکترای جامعه‌شناسی و استاد دانشگاه، جامعۀ ایران در ابعاد و لایه‌های گوناگون آن به صورت متکثر و مدرن در آمده است و هر روز بر این تکثر و مدرن شدن افزوده می‌شود. قطعا یکدست و یکپارچه کردن چنین جامعه‌ای و نادیده انگاشتن تفاوت‌های فراوانِ موجود در میان آدمیان، نشدنی و غیر قابل باور و پذیرش است. اگر نظام سیاسی بخواهد بر اساس جهان‌بینی و باوری خاص، شهروندان را در قالب و کلیشه‌ای از پیش تعیین شده قرار دهد و به انبوهی از تفاوت‌های فردی، اجتماعی و فرهنگی آنان بی‌توجه باشد، فقط سبب وارد کردن انواع دردها و رنج‌ها‌ بر جسم و جان این انسان‌ها و همچنین جامعه خواهد بود.
نویسنده کتاب «تجدد و ناخرسندی‌های آن» در پاسخ به این پرسش بسیار مهم و بنیادی که با استفاده از نگاه و جهان‌بینی سنتی چگونه می‌توان جامعه‌ای را با صدها و بلکه هزاران پیچیدگی، تکثر و مدرنیت مدیریت کرد، می‌گوید: متاسفانه عده‌ای همچنان می‌خواهند با همان اندیشۀ مدینۀ فاضله ساختن که روزگاری به خطا در ذهن و ضمیر افراد شکل گرفته بود، انبوهی از مشکلات و مسائل را از پیش پا بردارند، اما آشکارا می‌بینیم که نه تنها چنین نشده، بلکه هر روز بر مشکلات جامعه افزوده می‌شود و تنها چیزی که برجای می‌ماند و رو به افزونی می‌رود، درد و رنج‌های ساکنان این سرزمین است. زمان آن فرا رسیده است تا منطبق با واقعیت‌های انسانی و اجتماعی همانند بسیاری از جوامع دنیا اقدام کنیم تا این چنین دچار خطاهای جبران ناپذیر نشویم.

بروز فردگرایی در ایران
محمدباقر تاج‌الدین، استاد دانشگاه معتقد است که فردگرایی و شیوع انواع و اقسام سبک‌ها و شیوه‌های زندگی در جامعۀ امروزین ایران، گواه بر این ادعا است که این جامعه به‌هیچ‌وجه دیگر آن جامعۀ ساده، یکدست و یکپارچه‌ای نیست که در جهان پیشین و سنتی وجود
داشت.
وی می‌گوید: برای مثال اگر روزگاری در جهان سنتی ایرانی، حرف و سخن بزرگان، مورد پذیرش همگان بود، امروز دیگر چنین نیست، چرا که با تنوع و تکثری از افراد و گروه‌های اجتماعی روبرو هستیم که هر کدام دارای تفسیر و قرائتی متفاوت از انسان، جامعه، زندگی و جهان هستند. برای اینکه از بحران‌های جامعه کاسته شود لازم است این تنوع و تکثر را
بپذیریم.
به گفته این جامعه‌شناس، علاوه بر این‌ها باید به ارتقاء سطح سواد و دانش افراد جامعه، آگاهی یافتن از جایگاه اجتماعی و همچنین حقوق شهروندی آنان اشاره کرد. بنابراین با چنین شهروندانی و با چنین جامعه‌ای متکثر و متنوع، جستجوی مدینۀ فاضله کاری است نه چندان عقلانی و منطقی و با هیچ حساب و کتابی در این جهان بسیار پرشتاب نمی‌خواند و نتیجۀ ناگوار آن هم از پیش مشخص و آشکار است.
#مدرنیته
#ایران
#سنت
#تکثر


@tajeddin_mohammadbagher
☸️اینجا تهران است یا کابل؟!!(نقد و نظری بر مهاجرت افسار گسیختۀ افغانستانی ها به ایران)

✍️محمدباقر تاج الدین

روز شنبه برای انجام کاری به ناچار به یکی از مناطق جنوبی تهران رفتم. چون مسیر را به درستی بلد نبودم به طور اشتباهی وارد یکی از خیابان ها و سپس یکی از محلات حاشیۀ بزرگراه آزادگان شدم که ناگهان با انبوهی از مهاجرین افغانستانی روبرو شدم که حقیقتاً فکر کردم وارد یکی از محلات کابل یا هرات و قندهار شدم!!! هیچ گاه این میزان و حجم از جمعیت افغانستانی را یکجا ندیده بودم و برایم بسیار عجیب بود. البته که همۀ ما هر روزه در مراکز مختلف از مترو گرفته تا میدان ها و خیابان ها و فروشگاه ها با تعداد زیادی از افغانستانی ها روبرو می شویم که تو گویی که کم کم همه جا را به تسخیر خود در آورده اند. دیروز فیلمی را در فضای مجازی دیده ام که از تجمع بیش از حد افغانستانی ها در یکی از محلات شهر اصفهان گرفته شده بود. می خواهم بگویم تمام این موارد و مشاهدات نشان از این مساله دارد که مهاجرت افغانستانی ها به ایران روندی شتابناک، ناموزون و بدون قاعده به خود گرفته است و اگر هر چه زودتر فکری اساسی در این زمینه نشود ممکن است عواقب و پیامدهای نامطلوبی برای جامعۀ ایران به همراه داشته باشد.

✳️فوراً اضافه می کنم که بنده با مهاجرت به هیچ وجه مخالف نیستم و هر یک از شهروندان این کرۀ خاکی از هر شهر و کشوری می تواند به شهر و کشوری دیگر برود اما مبتنی بر ضوابط و معیارهای مشخص و نه به صورت افسارگسیخته و بی قاعده!! این دیگر نامش هر چه باشد مهاجرت نیست بلکه نوعی هجوم به کشوری دیگر است. بارها در کلاس های درس دانشگاهی ام برخی دانشجویان افغانستانی حضور داشتند و این موضوع را به بحث و نظر گذاشته ام که از قضا این دوستان هم با نظر بنده کم و بیش موافق بودند که مهاجرت باید ضابطه مند باشد و نه به این صورت لجام گسیخته و بی قاعده!! در واقع سخن اصلی بر سر این است که چنین مهاجرت های ناموزون و بی قاعده ای نه تنها برای ما ایرانی ها بلکه برای خود افغانستانی ها هم بسیار ناگوار و تلخ خواهد بود. وضعیت زیست برخی از اینان را همۀ ما ممکن است دیده باشیم که چقدر اسفناک و غمبار است!! برای مثال برخی از این مهاجرین افغانستانی در کارگاه ها و مزارع و دامداری ها و کوره پزخانه ها با روش های غیر انسانی در حال کار و زندگی اَند که برای هر انسانی دیدن چنین صحنه هایی دردناک و اسف بار است!!

❇️دقت شود که بحث بر سر سامان دادن به زیست و زندگی این مهاجرین به نحو مطلوب است و نه مخالفت با مهاجرت شان به ایران یا هر کشور دیگری!! برای مثال بسیاری از این مهاجرین بدون هویت مشخصی در ایران زندگی می کنند که در واقع از بسیاری از حقوق شهروندی شان نیز محروم هستند و در عین حال از ابتدایی ترین خدمات یک زیست معمولی هم بهره مند نیستند!! اگر قرار بر این است که آنان در جامعۀ ایران پذیرش و ادغام شوند باید شیوه نامۀ پذیرش و ادغام شان مشخص باشد. اگر قرار نیست که پذیرش و ادغام شوند که مسألۀ دیگری است که باید در مورد آن سیاستگذاری درستی اتخاذ شود. اما در حال حاضر گویی که هیچ سیاستگذاری مشخص و روشنی دربارۀ مهاجرین افغانستانی وجود ندارد و این روندی بس نگران کننده است!! به دست اندرکاران و تصمیم گیران امور پیشنهاد می شود که کارگروهی تخصصی در این زمینه تشکیل شود تا ابعاد و زوایای موضوع مورد بررسی قرار گیرد و هر چه زودتر سیاست و برنامه ای مشخص و دقیق و منطقی در این زمینه اتخاذ گردد چون هم شهروندان ایرانی و هم شهروندان افغانستانی در این زمینه بسیار نگران و دغدغه مند اَند و در انتظار تصمیمات منطقی و مشخصی هستند!!!
#مهاجرت
#افغانستانی
#ایران
#افغانستان
#شهروندان
#حقوق_شهروندی


@tajeddin_mohammadbagher
🟪همراه با شاعران پارسی گو


🔵محمدرضا شفیعی کدکنی (م. سرشک)


طفلی به نامِ شادی، دیری‌ست گم شده‌ست
با چشم‌های روشنِ برّاق
با گیسویی بلند، به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد،
ما را کُنَد خبر
این هم نشانِ ما:
یک‌سو، خلیج فارس
سویِ دگر، خزر


#شادی
#ایران
#شفیعی_کدکنی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️رنگین کمان مدارس در ایران(گفتار در فعالیت 23 نوع مدرسه در کشور)

✍️محمدباقر تاج الدین

بنابر بررسی های صورت گرفته می دانیم که 23 نوع مدرسه در ایران در حال فعالیت هستند از مدارس دولتی گرفته تا مدارس غیر انتفاعی، نمونه دولتی، هیأت امنایی، تیزهوشان(سمپاد)، شاهد، استثنایی، غیردولتی، خیریّه، و چندین مدرسه دیگر که همگی مبتنی بر یک نظام آموزشی اقدام به ارائۀ آموزش به دانش آموزان می کنند. به رساتی وجود این همه مدارس گوناگون و رنگارنگ بنابر کدام ضرورت آموزشی راه اندازی شده اند و در نهایت قرار است کدام یک از اهداف مهم آموزش را برآورده سازند؟ ممکن است گفته شود بنابر تکثر و تنوع در جامعه مدارس نیز متنوع و متکثر شده اند که از جهتی ممکن است این پاسخ جای تأمّل و بررسی داشته باشد. اما در ادامه باز هم پرسش دیگری مطرح می شود <و آن بحث عدالت آموزشی است که این همه دربارۀ آن داد سخن داده می شود!!

✳️هنگامی که نظام آموزشی کشور به صورت یگانه و مبتنی بر سیاست های متمرکز و خاصی تنظیم می شوند آن وقت وجود این همه مدارس متفاوت چگونه قابل توجیه است؟ می ماند این نکتۀ مهم که فقط برخی مدارس لاکچری و آن چنانی که شهریه های گزافی دریافت می کنند برخی امکانات خاص و ویژه برای دانش آموزان تدارک می بینند که سایر مدارس به ویژه مدارس دولتی هرگز توان ارائۀ چنین خدمات و امکاناتی را ندارند. البته آشکار است که مدارسی با شهریه های گزاف مانند مدارس غیرانتفاعی کوشش می کنند از معلمان با سابقه و با دستمزدهای گران نیز استفاده کنند تا با برگزاری کلاس ها و دوره ها ی آموزشی خاص دانش آموزان را برای ورود به دانشگاه های معتبر و تراز اول آماده سازند. آن گاه این دانش آموزان مدارس لاکچری و خاص را مقایسه کنید با دانش آموزان مدارس دولتی در مناطق محروم کشور که از ابتدایی ترین امکانات نیز بهره مند نیستند!!

❇️واقعیت این است که بسیاری از ایرانیان گمان نمی کردند که روزگاری برسد که با رنگین کمانی از مدارس گوناگون مواجه شوند که هر کدام شان گویی که در حال برپا کردن دنیایی خاص برای دانش آموزان شان باشند!! موضوع جالب این جا است که برخی نهادهای سیاستگذاری و برنامه ریزی کشور نیز بارها وجود این همه مدارس متنوع و رنگارنگ را خلاف عدالت آموزشی اعلام کرده اند اما در عمل نه تنها هیچ گونه تجدید نظری اساسی در این قضیه صورت نگرفت بلکه تو گویی که هر روز بر تنوع این مدارس نیز افزوده شد!! بدترین وضع را در این میان نیز مدارس دولتی دارند که بودجه شان نزدیک به صفر است و برای گذران امور معمولی روزانه مانند پرداخت قبوض آب و برق و تلفن دست به دامن والدین دانش آموزان شده اند، آن هم والدینی که به اصطلاح هشت شان گرو نُهشان است و از فرط فقر و محرومیت توان تهیۀ ملزومات ساده و اولیّۀ تحصیلی فرزندان خودشان را هم ندارند چه رسد به این که به مدارس کمک هم بکنند!! خانواده ای فرزند خودش را با شهریه چند صد میلیون تومانی به مدارس ویژه در شمال شهر تهران می فرستد و خانواده ای دیگر در مناطق محروم یا توان فرستادن فرزندان خود را به مدرسۀ معمولی هم ندارد یا اگر هم بفرستد با وضعی اسف بار و دردناک!!!
#مدرسه
#ایران
#آموزش


@tajeddin_mohammadbagher
☸️ایران؛ جامعۀ نابهنجار(آنومیک)

✍️محمدباقر تاج الدین

جامعۀ نابهنجار جامعه ای است که از هنجارها و قواعد مشخصی پیروی نکند و نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی لایه های گوناگون جامعه را در بر گرفته باشد. شرایط آنومیک یا نابهنجار شرایطی است که طی آن هنجارها، باورها و ارزش های یک جامعۀ سنتی دستخوش تغییرات اساسی شده و نتوانسته به هنجارها، ارزش ها و باورهای جامعۀ مدرن و جدید تبدیل شود. هرگاه هنجارهای جامعه آن چنان دستخوشِ تغییراتی قرار گیرند که اثر و نفوذ خود را بر افراد جامعه از دست بدهند و راهنمای عملِ افراد قرار نگیرند و همبستگی اجتماعی دچار فروپاشی بشود در این شرایط دیگر هنجاری برای تنظیم رفتارها و کنش های افراد وجود نداشته و یا وجود دارند و کارکرد خود را از دست می دهند. در چنین وضعیتی نوعی بلا تکلیفی برای افراد جامعه به وجود می آید و افراد نمی دانند از کدام هنجار، ارزش و یا باور پیروی کنند. در شرایط نابهنجار نمی توان از افراد انتظار تعهد، وفاداری و پیوند متقابل را داشت و از آن جا که شبکۀ پیوندها و تعهدات متقابل دچار فروپاشی شده اند و همبستگی های اجتماعی تا حدود زیادی سست و بی پایه شده اند، لذا افراد جامعه در تنهایی و فردیت خود راهی برای برون رفت از مشکلات و گرفتاری ها جستجو می کنند و غافلند از این که بدون وجود تعهدات و همبستگی هایِ قویِ اجتماعی امکان حل همه مشکلات وجود ندارد.

✳️زندگی در فردیت خویش و نبود همبستگی ها، تعهدات و پیوندهایِ متقابلِ اجتماعی نتیجه ای جز ساختار اجتماعی ضعیف و بیمار نداشته و بدتر این که در چنین وضعیتی نه افراد و نه جامعه قادر به برون رفت از مشکلات اجتماعی نخواهند بود. از قضا گسستن از پیوندها و شبکه های اجتماعی و فرو رفتن در تنهایی و انزوای بیمار گونه نه تنها بحران های فردی و اجتماعی را کاهش نمی دهد، بلکه آتش مشکلات و گرفتاری ها را شعله ورتر می سازد. راه چاره تقویت پیوندها و همبستگی های اجتماعی است و نه پاره کردن و گسستن این پیوندها و همبستگی ها. از سوی دیگر، شرایط نابهنجار مستعدترین و مناسب ترین شرایط برای بروز و گسترش انواع آسیب های اجتماعی است. اکنون باید دانست که بروز گستردۀ طلاق، سرقت، فرار از منزل، کارتن خوابی، بیکاری، کودکان کار، روسپیگری، اعتیاد، خشونت و سایر آسیب های اجتماعی ناشی از چنین شرایطی است و دلیل بروز آنها را باید بیش از همه در همین شرایط و وضعیت جستجو نمود.

❇️همچنین شرایط نابهنجار مستعد فرسایش کارکرد سازمان ها و نهاد های اجتماعی هم هست، چرا که نهادها و سازمان های اجتماعی کارکرد مؤثر و مفید خود را از دست می دهند. از آنجا که نهادهای اجتماعی بر اساس کارکردی که دارند مقرر است نیازهای اساسی جامعه را برآورده سازند، لذا در شرایطی که دچار فرسایشِ ناشی از نابهنجاری می شوند نمی توانند آن نیازها را برآورده سازند. ضمن این که در مواردی شاید به مانع بزرگی بر سر راه برآورده نمودن نیازها هم تبدیل شوند. نگاهی هرچند سطحی به وضعیت سازمان های مختلف در ایران به خوبی گویای این مدعا است که این سازمان ها عموما نه تنها گرهی از کار افراد جامعه نمی گشایند، بلکه در بسیاری از موارد گره های تازه ای هم می افزایند. وجود بوروکراسی های(نظام اداری و سازمانی گسترده) در ایران که هنوز هم قادر به حل بسیاری از مشکلات جامعه نیستند به نظر می رسد که از وجود و دوام شرایط آنومیک در جامعه حکایت می کنند، یعنی بوروکراسی های بی کارکرد و بی اثر!!.

شرایط نابهنجار که مهم ترین پیامد آن کاهش و فروپاشی همبستگی اجتماعی، انسجام اجتماعی و از بین رفتن تعاملات و پیوندهای اجتماعی است، منجر به فرسایش و فروپاشی سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی، سرمایه های انسانی، طرد اجتماعی، انزوای اجتماعی و ده ها پیامد منفی دیگر هم خواهد شد. در چنین شرایطی است که انتظار حل و فصل مشکلات و معضلات اجتماعی دور از ذهن خواهد بود. ضمن این که امکان توسعۀ اجتماعی پایدار به آرزویی دست نایافتنی تبدیل می شود. جامعه ای خواهد توانست به توسعۀ اجتماعی پایدار و همه جانبه دست یابد که بتواند بر شرایط نابهنجار خود غلبه کند و جامعه را به تعادل پیشین بازگرداند و در جهت تقویت همبستگی های اجتماعی و پیوندهای اجتماعی گام بردارد. در واقع، تقویت همبستگی و پیوندهای اجتماعی منجر به گسترش و تقویت اعتماد اجتماعی دو جانبه بین مردم و دولت گردیده و در پرتو آن همکاری های اجتماعی مسالمت آمیز و مثبت افزایش یافته و از این طریق امکان حل مشکلات تا حدود زیادی میسر و آسان می شود.
#ایران
#جامعه_نابهنجار
#مسائل_اجتماعی
#همبستگی_اجتماعی


@tajeddin_mohammadbagher