در جستجوی حقیقت
1.48K subscribers
875 photos
41 videos
99 files
215 links
جنگ هفتاد دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند(حافظ)
کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ
کار ما ین است که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم(سهراب سپهری)
در جستجوی حقیقت کانالی است برای معرفی نوشته ها و تأملات دکتر محمد باقر تاج الدین
Download Telegram
آموزش و پرورش؛
نظام هشت طبقه تولیدی*

سعید معدنی

این روزها آغاز سال تحصیلی است. والدین فرزندان‌شان را با هزار آرزو به مدرسه می فرستند تا آرزوهایی که خودشان به آن نرسیده‌اند فرزندشان جامه عمل بپوشانند.
اما همه چیز دست والدین و فرزندان نیست. بخصوص در جامعه بشدت نابرابرما، اگر استثناها را کنار بگذاریم، فرزندان خانواده های فقیر بازتولید شده و دوباره کم سواد از مدارس فارغ التحصیل‌ و فقیر به جامعه برمی‌گردند. چرا که امکانات و کیفیت آموزش برای فرزندان این سرزمین یکسان نیست و برونداد آن با توجه به تنوع مدارس فرق می‌کند. فقرای روستایی و شهری مدارس خود را دارند و فرزندان ثروتمندان و برخورداران هم مدارس خاص خود را دارند. برای هر قشری هم مدرسه تعریف شده. در یک بررسی سر انگشتی ما در جامعه هشتاد میلیونی‌مان هشت نوع مدرسه داریم و برونداد این هشت نوع مدرسه هشت قشر و طبقه متفاوت تولید می‌کند.

۱-مدارس دولتی؛ اکثر خانواده های ایرانی بخصوص طبقه کارگر، کارمند و... که توان پرداخت مدارس پولی را ندارند فرزندان‌شان را به این مدارس می‌فرستند. نتیجه آنکه از چهل نفر افراد برتر کنکور۱۴۰۲ تنها سه نفر از این مدارس بودند.

۲-مدارس هیات امنایی؛ همان مدارس دولتی هستند منتهی چند سالی است برای اینکه امورات مدرسه بچرخد مبلغی از والدین میگیرند.‌ اما فاصله‌ی اندکی با مدارس دولتی دارند.

۳- دبیرستان‌های ماندگار؛ اینها مدارس قدیمی‌اند که در خاطره‌ی مردم در گذشته از شهرت فراوانی برخوردار بودند. سعی کردند این مدارس با همان کیفیت حفظ کنند.آزمون‌های ورودی جدی برگزار می‌کنند اما متنفذین فرزندان خود را با پارتی به این مدارس تحمیل می‌کنند. مدرسه فنی و البرز تهران از این نوع هستند.

۴-نمونه دولتی؛ این مدارس در راستای جذب  فرزندان درس‌خوان و باهوش همه‌ی مناطق کشور ایجاد شده است. از این لحاظ خوب است که برای دانش آموزان با استعداد مناطق دورافتاده و روستایی خوابگاه دارند. این مدارس مبلغی برای ثبت نام دریافت میکنند. بدیهی است که این مدارس دانش آموزان تحمیلی و سفارشی هم دارد!

۵- مدارس سمپاد یا تیز هوشان: این‌ مدارس در ادامه مدارس " استعدادهای درخشان " قبل از انقلاب است. اما چون مدارس غیر انتفاعی - معدود و خاص- با پول هنگفت و برگزاری آزمون، رقیب مدارس تیزهوشان شد، این مدارس هم پولی شدند لذا دانش آموزان لزوما تیزهوش نیستند. گاهی پول‌داری هم‌ تیزهوشی می آورد!

۶- مدارس شاهد: این مدارس ابتدا برای فرزندان شهدا ایجاد شد. اما وقتی انبوه  فرزندان شهدا از مرحله دبیرستان عبور کردند. فرزندان جانبازان، جبهه رفته ها و مردمان عادی- با پرداخت مبلغی - در این مدارس درس می خوانند. مدارس شاهد به خاطر توجه خاص به فرزندان شهدا کیفیت نسبتا خوبی داشتند. هنوز از همان شهرت قدیم خود سود می‌برند.‌

۷-مدارس غیر انتفاعی: این مدارس برای کسانی است که حاضراند برای آسایش و آینده فرزندان شان پول هنگفت پرداخت کنند. طیف این مدارس متنوع است. شامل مدارس سما و... می شود.

۸- مدارس بین‌المللی: دروس این مدارس به زبان انگلیسی است. پولی بوده و شکل و ماهیت آن متفاوت از سایر مدارس است. فرزندان افراد خارجی مقیم ایران، همچنین ایرانیانی که فرزندان‌شان خارج از کشور بزرگ شده اند در این مدارس درس می خوانند.

درمدارس ماندگار، نمونه دولتی، شاهد و سمپاد بیشترین پارتی بازی رواج دارد. این هشت نوع مدرسه در درون خود بستگی به کیفیت لایه‌های متفاوت دارند. مثلا کیفیت مدارس دولتی مناطق مرفه‌نشین با مناطق محروم فرق میکند. درکل این هشت نوع مدرسه هشت طبقه تولید و عملا جامعه ایران را به لایه‌ها و بروندادهای تبعیض‌آمیز تبدیل کرده است. غیر از مدارس دولتی بقیه پولی هستند از ده میلیون گرفته تا صدمیلیون در سال هزبنه می‌شود. البته مدارس دولتی هم گاهی پول می‌گیرند اما قانون مصوب ندارد. 

در قانون اساسی آمده است تحصیلات در ایران تا پایان متوسطه رایگان است. اما قانون را دور زدند و برای ثروتمندان و برخورداران جامعه مدارس اختصاصی پولی ساختند و تبعیض عادی شد. تا آنجا که وزیر آموزش و پرورش گفته: "برای ثبت نام در مدرسه با کیفیت، باید مانند خودروی مدل بالا پول بیشتری پرداخت"!

نمی‌دانیم در این میان فارغ‌التحصیلان مدارس دولتی در مناطق محروم که اکثریت مردم را تشکیل می‌دهند و غالبا هم مدرک شان سودی ندارد، با مشاهده مدارس پرامکانات و لاکچری، چه تحقیرها و عقده‌های فروخورده ای در جامعه بازتولید می‌‌‌کند.

دوم مهرماه ۱۴۰۲

*اول انقلاب شعار موهوم "جامعه‌ بی‌طبقه‌ توحیدی" بر سر زبان‌ها بود. جلال‌الدین فارسی سال ۶۰- ۱۳۵۹ به همراه هیاتی به شوروی سابق سفر می کند. حاصل خاطرات‌اش در کتابی با عنوان " جامعه هشت طبقه تولیدی" چاپ می شود. عنوان یادداشت از این کتاب گرفته شده است.  


#سعید_معدنی
#طبقه_اجتماعی
#مدارس_طبقاتی
#محرومیت
#تبعیض
#فقر

@Saeed_Maadani
جامعه فقرزده و تشویق به فرزندآوری

سعید معدنی

در این روزهایی که همه خاورمیانه و ایران مشغول جنگ غزه هستند. در ایران اختلاس و گرانی و آلودگی هوا و گسترش فقر و فرونشست زمین و..و... همچنان ادامه دارد.
اما در کنار همه این نگرانی‌‌هایی که دیگر عادت می کنیم و تبدیل به اپیدمی شده و حتی برخی از آنها شاید دیگر به این راحتی قابل درمان نباشد، مثل فرونشست زمین در بخش اعظمی از کشور، خبری دیگر نگرانی ها را افزایش می‌دهد، و آن "افت و عقب ماندگی تحصیلی" فرزندان این سرزمین در استان محروم سیستان و بلوچستان است. خبری که در دنیای پر هیاهوی امروز به راحتی از کنار آن گذشتیم. افت شدید تحصیلی در میان دانش‌آموزان در استان محروم سیستان و بلوچستان واقعا نگران کننده است. آنطور که آمارها میگویند بیش از ۶۰ درصد دانش آموزان آن استانِ محروم از امکانات، قبل از دیپلم ترک تحصیل می کنند. اتفاقی که نیم قرن قبل در ایران باب بود و قرار بود در یک برنامه ریزی درازمدت ریشه کن شود!

معین‌الدین سعیدی، نماینده چابهار در مجلس گفته: «از هر ۱۰۰ نفر دانش‌آموز در سیستان و بلوچستان، کمتر از ۴۰ نفر موفق به کسب دیپلم می‌شوند و عمدتا ریزش تحصیلی رخ می‌دهد.»

از اظهارات این نماینده معلوم می شود که به لحاظ شاخص تحصیلی، محرومیت در این استان در آینده تولید و باز تولید خواهد شد. وی در ادامه صحبت هایش گفته است: "حدود ۱۰ درصد بازماندگان از تحصیل در کشور در این استان هستند و حدود ۱۴ هزار و ۵۰۰ معلم کم داریم.» شاید عده‌ای بگویند چه بهتر که دانش آموزان این آموزش و پرورش بی‌کیفیت را ترک کنند. اما این گزاره برای یک استان محروم که در آن تحصیل کردن مهمترین راه تحرک و موفقیت اجتماعی است، معنایی ندارد.

از سوی دیگر یک اقتصاد دان - فرشاد مومنی- معتقد است که هفتاد درصد مردم یا زیر خط فقر هستند و یا در آستانه فقیر شدن. این فقیر شدن در استان هایی مثل سیستان و بلوچستان بسی بیشتر و بیشتر است. در این اوضاع وانفسا بخشی از حاکمیت و تریبون داران مردم را به فرزندآوری تشویق می کنند! آن‌هم از نوع تشویق‌های مادی. زمانی در این کشور رئیس‌جمهوری وجود داشت که در یک اظهار نظر پوپولیستی و عوامانه گفته بود برای خانواده‌هایی که فرزند به دنیا بیاورند یک میلیون تومان پاداش و پس انداز برای نوزاد در نظر گرفته می شود. در این صورت والدین مثلا مهندس و خلیان و پزشک و معلم و بازاری برای یک میلیون تومان که بچه دار نمی شوند بلکه باز هم خانواده های محروم و آسیب زا که با ده‌ها مشکل دست و پنجه نرم می کنند، برای دریافت پول تشویق به فرزند آوری می‌شوند. در نتیجه فرزندان خانواده های فقیر افزایش پیدا می‌کنند که انگیزه و توان تحصیل و کسب مهارت‌ها را ندارند.

اصولا در برخی کشورهای جهان سوم و از جمله کشور ما که هر روز بر گستره فقر و محرومیت و تورم و بیکاری افزوده می شود، در تشویق به فرزند آوری باید تامل کرد و اگر باز هم عده ای خود را موظف به تشویق می‌دانند باید از تشویق های مادی دوری کنند و شیوه های دیگری را برای تبلیغ فرزندآوری انتخاب کنند. تشویق به فرزندآوری در کنار ترک تحصیل ۶۰ درصدی دانش آموزان یک استان به نظر منطقی نمی‌رسد.

۱۴ آذر ۱۴۰۲

#سعید_معدنی
#افت_تحصیلی
#سیستان_و_بلوچستان
#فقر
#فرزند‌آوری

@Saeed_Maadani
☸️سیاست و سرنوشت شهروندان

✍️محمدباقر تاج الدین

اگر جامعه را بنا بر قول جامعه شناسان شامل چهار نظام اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی تصور کنیم آن گاه می توان گفت که نظام سیاسی و در واقع سیاست هر جامعه ای بدون تردید بر روی سایر نظام های جامعه تأثیرگذار بوده و در نهایت بر روی سرنوشت و زندگی شهروندان اثرات مثبت و منفی برجای خواهد گذاشت. بدون تردید سیاست های عقلانی، منطقی، علمی و مطابق با نیازها و خواسته های شهروندان در جهان مدرن خواهد توانست سرنوشت و زندگی آنان را هرچه بیش تر بهبود ببخشد و به سمت رفاه و خوشبختی و زندگی با کیفیت سوق دهد.

✳️گفتن ندارد که سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با نیازها و خواسته های شهروندان و مغایر با منافع ملی سرنوشت آنان را نیز دچار سیه روزی و فلاکت خواهد نمود. نگاهی به کارنامۀ کشورهایی که سیاست های عقلانی و علمی در پیش گرفته اند و در راستای منافع ملی و شهروندان حرکت کرده اند به خوبی نشان می دهد که تا کجا رفاه و آرامش و زندگی با کیفیت برای شهروندان خویش به ارمغان آورده اند و در مقابل کشورهایی که سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با منافع ملی در پیش گرفته اند چه سرنوشت تلخ و دردناکی برای شهروندان رقم زده اند.

❇️اگرچه ممکن است گفته شود که سرنوشت شهروندان فقط وابسته به سیاست های نظام سیاسی نبوده و برخی عوامل و شرایط دیگر از جمله عوامل فردی، خانوادگی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و حتی منطقه ای و بین المللی نیز در این زمینه دخالت دارند اما واقعیت این است که دست کم بخش مهمی از سرنوشت و زندگی شهروندان هر جامعه ای به طور مستقیم و غیر مستقیم ناشی از سیاست هایی است که توسط نظام سیاسی اِعمال می شود. برای مثال هنگامی که نظام سیاسی با در پیش گرفتن برنامه های کاملا نادرست و مخالف با نظر و خواست شهروندان بسیاری از فرصت های زندگی با کیفیت و همراه با رفاه را از آنان می ستاند در چنین وضعیت اسف باری شهروندان چگونه خواهند توانست به سرنوشتی مناسب با شأن و جایگاه انسانی خویش دست یابند. یا در پیش گرفتن سیاست هایی که سبب می شود تمرکز قدرت و ثروت در دستان گروه هایی خاص و به ویژه گروه هایی که به کانون های قدرت و ثروت نزدیک تر هستند قرار بگیرد آن گاه چگونه می توان انتظار داشت که سرنوشت بسیاری از شهروندان جامعه دچار تیره روزی و فلاکت نشود؟

کشورهایی که دولت های آنان "سیاست شادکامی شهروندان" را در پیش گرفته اند همواره در پی ارتقاء سطح زندگی شهروندان شان بوده و تمامی کوشش های خود را به کار گرفته اند تا تمامی شهروندان از بهترین و مناسب ترین سطح رفاهی، شادکامی، کیفیت زندگی، تأمین اجتماعی، آموزش های مطلوب، تفریح و فراغت، بهداشت و درمان مطلوب و تمامی فرصت های پیشرفت برخوردار شوند. در مقابل، کشورهایی که "سیاست تلخ کامی شهروندان" را در پیش گرفته اند و در واقع سیاست های آلوده به انواع ایدئولوژی را در پیش گرفته اند آشکار است که سرنوشت شهروندان در تمامی ابعاد آن دچار تیره روزی، تلخ کامی و تباهی شده است.

✳️شوربختانه این که اگر سرنوشت شهروندان به نوعی در اسارت سیاست های سراسر اشتباه، غیر عقلانی و غیر انسانی درآید هزینه های چنین سیاست نادرستی را بیش از همه شهروندان آن جامعه باید بپردازند که البته گفتن ندارد که هزینه های بسیار تلخ و سنگینی نیز خواهد بود. لذا شهروندان هر جامعه ای فقط و فقط با در پیش گرفته شدن سیاست های عقلانی، اخلاقی و انسانی و در یک کلام سیاست شادکامی خواهند توانست به یک زندگی با کیفیت، شاد، توأم با رفاه، آرامش بخش، بدون نگرانی و همراه با سرزندگی، خوشی، خوبی و ارزشمندی دست یابند و تنها از همین راه است که انسانیت واقعی انسان و شأن و جایگاه حقیقی او حفظ می شود و هر راه دیگری غیر از این در پیش گرفته شود تنها نتیجۀ تلخ آن سقوط انسانیت خواهد بود. واقعیت بسیار تلخ و دردناک این است که سیاست هایی که اکنون در جامعۀ ایران اتخاذ و اجرا می شود تا حد زیادی سیاست های غیر عقلانی، غیر علمی و مغایر با نیازها و خواست های واقعی اکثریت شهروندان این جامعه بوده و نتایج این سیاست ها نیز بسیار ناگوار و ناخوشایند است که نه تنها هیچ دردی از دردهای موجود را درمان نمی کند بلکه هر روز بر دردهای باشندگان این سرزمین می افزاید و خدا داند که این دردِ کمی نیست!!!!!

#سیاست
#سرنوشت
#شهروندان
#شادکامی
#فقر
#محرومیت
#ایران


@tajeddin_mohammadbagher
مرگ در اثر فقر و محرومیت

محمدباقر تاج الدین

امروز برای خرید مرغ به فروشگاه گوشت و مرغ محلّه رفته بودم که سال هاست به آن جا می روم و با اعلامیه فوت یکی از کارکنان فروشگاه روبرو شدم و سبب تعجبم شد چرا که سن و سال زیادی نداشت و بارها با او گفتگو و در مواقعی شوخی داشتم. مردی بود خوش برخورد و مهربان که با تمام مشتریان خوش رفتاری داشت. با یکی از همکاران ایشان و رییس فروشگاه گفتگو کردم و تسلیت و تأثر خود را به ایشان گفتم!!

همکارش آهی از دل برکشید و گفت:«اقا این بندۀ خدا از فقر و نداری مرد. بسیار آدم زحمت کشی بود. صبح زود از ورامین به کشتارگاه می رفت و بعدش به فروشگاه می اومد و تا دیر وقت هم این جا کار می کرد. خیلی وضع مالی بدی داشت. توی یه خونۀ قدیمی با زن و دو فرزندش زندگی خیلی دشواری داشت. حدود دو ماه پیش هم مریض شد و چون پول درست و حسابی نداشت نتونست به پزشک و بیمارستان خوبی هم مراجعه کنه. مدتی توی بیمارستان ورامین بستری بود و بعدش هم رفت خونه و با کمال تأسف فوت کرد. خیلی آدم خوبی بود و همیشه هوای همه همکاران رو داشت. خدا رحمتش کنه. مرگ حقه ولی خیلی بده که آدم از فقر و نداری بمیره. این دردها رو به کی بگیم و کجا بگیم؟ صدای ما که به جایی نمی رسه»!!!!

بله درست است مرگ در اثر فقر و محرومیت مرگی بسیار دردناک و تلخ است که اکنون کسر قابل توجهی از افراد جامعۀ ایران گرفتارش می شوند و با درد و رنجی جانکاه و دردناک و صد البته به صورتی کاملا خاموشانه در گوشه ای از این سرزمین جان خود را به رایگان در می بازند!!! آری، فقر و محرومیت مرگ تلخی را رقم می زند که برای بازماندگان نیز بسی تلخ تر و جان گدازتر است. این چند جمله را برای این که صدای خاموش این گروه از افراد جامعه باشم بنا به مسئولیت و وظیفۀ اجتماعی اَم قلمی کردم!!!
#فقر
#محرومیت
#مرگ
#صدای_خاموش



@tajeddin_mohammadbagher
استاد دانشگاه هستم با پانصد هزار تومان حساب بانکی، پس من هستم!!!

محمدباقر تاج الدین

یکی از استادان دانشگاه که از دوستان مورد اعتماد اینجانب است دیروز برایم می گفت که از حقوق ماه گذشته ام فقط پانصد هزار تومان برایم مانده و این چند روز باقی مانده تا پرداخت حقوق این ماه را باید با همین پول بگذارنم. تصور کنید که حقوق یک استاد دانشگاه برای یک هفته هم دوام نمی آورد و این چنین باید در غم نان غمناک شود!! آری غم نان!! غم نان غم بودن و نبودن است!! چه کسی گفته به فکر مادیات نباشید و غم روزی را نخورید خودش می آید و درست می شود!! از کجا می آید؟!! این تفکرات برای روزگاران پیشین بود که زندگی ها آن قدر ساده و بی پیرایه بود که چنین افکاری را تولید می کرد و با یکدیگر جور در می آمدند. اما امروزِ روز چطور؟!! واقعاً می شود تصور کرد که با پانصد هزار تومان بتوان یک روز که چه عرض کنم حتی چند ساعت را گذراند؟!!

آنان که روزگاری اقتصاد و تولید و ثروت وسرمایه را به هیچ می گرفتند و صد البته اکنون در رقابت ثروت اندوزی بر روی یکدیگر چنگ می اندازند و حتی به قیمت غارتگری حاضر شده اند ثروت های قارونی جمع کنند بیایند پاسخ دهند که یک معلم و استاد و کارمند و کارگر در این وانفسای اقتصادی چگونه باید زندگی خود را که نه بلکه مُردگی خود را مدیریت کند!!! در جامعه ای که عده ای برای نگه داری حیوانات خانگی شان ماهانه میلیون ها تومان هزینه می کنند در مقابل می بینیم که یک معلم و استاد و کارگر حتی از مدیریت هزینه های ناچیز زندگی خویش برنمی آید!!!!

حالا این استاد با کدام خاطر جمعی برود و بنشیند کتاب بنویسد؟ مقاله خوب بنویسد؟ توآوری کند؟ نظریه پرداز شود؟ یکی از مسئولین گفته بود که ما اگر به نخبگان خودمان ماهی یکصد میلیون تومان هم بدهیم دیگر نمی مانند چرا که کشورهای حاشیه خلیج فارس بیش از هفتصد میلیون تومان به آنان می دهند. این بندۀ خدا گویا نمی داند که برخی استادان دانشگاه فقط پانزده میلیون تومان حقوق ماهانه می گیرند و نه یکصد میلیون تومان!!!
#فقر
#فقر_استادان
#شکاف_طبقاتی
#نخبگان
@tajeddin_mohammadbagher
و تو چه دانی که فقیر و محروم بودن چیست!!!

محمدباقر تاج الدین

در جامعه ای که درصد قابل توجهی از جمعیت آن با فقر و محرومیت دردناکی روزگار خود را سپری می کنند به راستی زندگی های شان چقدر می تواند تلخ و دردآور باشد. تصور کنید حال و روز کارگران، معلمان، پرستاران، کارمندان و استادانی که با حقوق ناچیزی که دریافت می کنند و در واقع در حال "مدیریت کردن فقر" خویش هستند!!!! معلمی که پس از 30 سال گچ خوردن و به اصطلاح سرِکلّه زدن با دانش آموزان امکان دریافت پاداش خدمت خود را به سادگی ندارد و با مبلغی بسیار ناچیز بازنشسته می شود چگونه باید باور کند که در چنین فقر و محرومیتی زیست کند و او و همکارانش از دست یابی به حقوق حقّۀ خویش محروم باشند؟!!!چگونه می توان به جوانان تحصیل کرده و نخبۀ این مرزو بوم که پس از سال ها درس خواندن و زحمت کشیدن و رنج بردن حتی از دست یابی به یک شغل معمولی هم محروم هستند این مسألۀ بغرنج و تلخ را توضیح داد و آنان را قانع نمود که با کوشش می توان مشکلات را پشت سر گذاشت و به فرصت ها و موقعیت های خوبی دست یافت؟!!

مستأجران کم توان مالی این جامعه که حتی توان اجارۀ یک آپارتمان کوچک را نیز ندارند چگونه می توانند در چنین وضعیتی بر اعصاب خود مسلط باشند و دچار افسردگی و اضطراب و استرس نشوند؟ دهک نخست جامعه که فقیرترین دهک درآمدی جامعه محسوب می شوند و بنابر محاسبات صورت گرفته درآمد سالانۀ آنان به زحمت به 30 میلیون تومان می رسد و خانه دار شدن شان 140 سال طول می کشد با چنین وضعی به کجا باید پناه ببرند؟!!به راستی بیکاران این جامعه که از دست یابی به یک شغل معمولی با دستمزد ناچیز هم محروم هستند در قبال چنین فقر و محرومیتی چه حال و روزی خواهند داشت؟ و چه می توان گفت دربارۀ بیماران فقیر و محرومی که توان پرداخت هزینه های درمانی خود را ندارند و چون شمع ذرّه ذرّه آب می شوند؟!!!

به راستی آیا این سزاوار است که در جامعه ای عده ای پُرشمار از دریافت کم ترین خدمات و امکانات گوناگون محروم باشند و در مقابل عده ای اندک شمار این گونه اموال و ثروت جامعه را که حق تمامی شهروندان است دستبرد بزنند و به راحتی میلیاردها تومان پول را به جیب خویش سرازیر سازند؟ خانواده هایی که حتی از تأمین پیش پا افتاده ترین امکانات و خدمات برای فرزندان خویش ناتوان هستند چگونه باور کنند که چنین سرمایه هایی به راحتی و پیش چشم شان غارت می شود؟!! بدتر از همۀ این ها حال و روز فقرا و محرومینی است که در مناطق محروم و فقیر کشور با کم ترین امکانات و در فقری جانسوز زندگی خویش را می گذرانند و به کم ترین ها رضایت داده و قناعت کرده اند. تا کجا و چگونه باید به اینان گفت که صبور باشید و با فقر و نداری خود بسازید؟ و اساساً چنین توصیه هایی چقدر می تواند اخلاقی و انسانی باشد؟!! راستی به کارگران فصلی که در میدان ها و چهارراه های شهرها ایستاده اند و با نگرانی تمام انتظار دارند که کسی بیاید آنان را برای انجام کاری ببرد تا مزدی ناچیز دریافت کنند و نانی هرچند خالی برای خانوادۀ خود ببرند چه توضیحی باید داد؟

#فقر
#محرومیت
#فقیر
#بیکاری
#تورم
#گرانی
#بیماری
#سرخوردگی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فقر مطلق؛ فقر نسبی و فقر قابلیتی

✍️محمدباقر تاج الدین

هنگامی که با برخی افراد دربارۀ فقر که گفتگو می کنیم آنان می گویند مگر شما الان نان ندارید بخورید؟ یا لباس بر تن ندارید؟ یا مسافرت نمی روید؟ این گفته ها نشان از درک ساده و ابتدایی از پدیدۀ فقر نزد این دسته از افراد دارد . لذا ضرورت دارد بین سه دسته فقر تفکیک قائل شد که عبارتند از: 1. فقر مطلق؛ 2.فقر نسبی و 3.فقر قابلیتی. در این باره توضیح زیر ممکن است راه گشا باشد.

1.فقر مطلق؛ بنابر تعریف آن نوع فقری است که فرد فقیر حتی امکان گذران یک زندگی عادی و معمولی را نیز از دست بدهد به گونه ای که به آب سالم، غذا، سرپناه و پوشاک مناسب دسترسی نداشته باشد. در این حالت امکان مرگ چنین افرادی و یا بیماری و آسیب پذیری های شدید دیگر وجود دارد. به زبان ساده فقر مطلق زمانی روی می دهد که افراد ابتدایی ترین نیازهای زیستی شان برآورده نشود که همان نیازهای فیزیولوژیکی است که آبراهام مازلو روان شناس انسان گرا در هرم نیازها به آن ها اشاره کرد. به لحاظ اقتصادی نیز میزان درآمد افراد در هر کشوری نشان دهندۀ وضعیت فقر مطلق آنان است. بحث های اقتصادی در این زمینه نیز بسیار اهمیت دارند که آن را به اهل فن واگذار می کنم. اما در حال حاضر بنابر نظر اقتصاد دانان غیردولتی دست کم 30 درصد جمعیت کشور زیر خط فقر مطلق قرار دارند. برای آگاهی از دیدگاه ها و نظرات آنان ضرورت دارد به اسنادی که در این زمینه ارائه کرده اند مراجعه شود.

2.فقر نسبی؛ بنا به تعریف هرگونه عدم برخورداری و فقدان دست یابی به "سطح استاندارد زندگی در جهان امروزین" را فقر نسبی می گویند. در چنین وضعیتی شهروندان یک جامعه در مقایسه با افراد برخوردار و ثروتمند از برآورده نمودن برخی نیازهای خودشان ناتوان هستند. دقت شود وقتی گفته می شود فقر نسبی یعنی در نسبت و مقایسه با دیگران. برای مثال وقتی افراد یک جامعه به لحاظ اقتصادی در طبقۀ متوسط قرار می گیرند در مقایسه با افراد طبقۀ بالا از بسیاری از امکانات و فرصت ها و خدماتی که آنان دارند محروم هستند و در این حالت خود را در مقایسه با آنان فقیر می دانند. اگر خط فقر نسبی را در حال حاضر در کشورمان 30 میلیون تومان در نظر بگیریم دست کم 50 درصد افراد جامعه زیر خط فقر نسبی قرار دارند به گونه ای که از برآورده نمودن استانداردهای زندگی شان ناتوان اَند.برای مثال این گروه از شهروندان که استادان دانشگاه، کارمندان، معلمان، درصدی از پزشکان، پرستاران و سایرین را تشکیل می دهند امکان تأمین هزینه های درخور شأن و منزلت و جایگاه شان را ندارند. مثلا استاد دانشگاه یا معلم نمی تواند هزینه های کلاس های آموزشی و هنری و ورزشی فرزندان خود را تأمین کند و از این جهت دچار حس حقارت می شود.

3.فقر قالبلیتی؛ این دیدگاه را آمارتیاسن اقتصاد دان مشهور هندی-انگلیسی و برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد مطرح کرده است که دیدگاهی ارزشمند و درخور توجه است. بنا بر تعریفی که ایشان از فقر قابلیتی ارائه کرده است آن نوع فقری است که طی آن افراد امکان شکوفا نمودن استعدادها و ظرفیت های وجودی خویش را به دلایل مختلف ندارند. برای مثال فردی که استعداد نوازنده شدن یا ورزشکار حرفه ای شدن را دارد اما به دلایلی چون فقر خانواده و فقدان دسترسی به امکانات و فرصت های ضروری استعدادهای ایشان شکوفا نمی شود و در چنین حالتی حس حقارت و سرخوردگی پیدا می کند. لذا به آن دسته از افرادی که در این زمینه می گویند مگر آب و نان و غذا ندارید که بخورید یا لباس ندارید که بپوشید ضرورت دارد که این توضیحات سه گانه را برای شان ارائه نمود تا دریابند که هنگامی که گفته می شود "فقر" منظور چیست.

#فقر
#فقر_مطلق
#فقر_نسبی
#فقر_قابلیتی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️شهروندانِ فراموش شده (طردشدگانِ جامعه)

✍️محمدباقر تاج الدین

مروری بر وضعیت زیست و زندگی شهروندان جامعه به خوبی هر چه تمام تر نشان می دهد که کسر قابل توجهی از آنان فراموش شده محسوب می شوند. منظور از "فراموش شده" این است که نهاد ها و سازمان های سیاستگذار و برنامه ریز هیچ اقدام درخور و مناسبی برای برون رفت از انبوهی از مشکلات و گرفتاری هایی که این شهروندان دارند انجام نمی دهند و اگر سیاست ها و برنامه هایی هم در جریان باشد به هیچ وجه کفایت لازم را ندارند.

1.فقرا و محرومان؛ هر سال بر تعداد فقرا و محرومان جامعه افزوده می شود به گونه ای که اکنون ببیش از نیمی از جمعیت جامعه زیر خط فقر قرار دارند و با وضعیت بسیار دشواری زندگی خود را می گذرانند.
2. فرودستانِ جامعه؛ هرچقدر بر میزان فقرا و محرومان جامعه افزوده می شود این طبقۀ متوسط است که رو به نابودی و محو شدن می رود و در نتیجه بر تعداد افراد طبقۀ فرودست افزوده می شود و حالا می توان تصور کرد که جامعه از دو طبقۀ اکثریتِ فرودست و اقلیتِ فرادست تشکیل شده است که فرودستان وضعیت زیست بسیار دشوار و ناگواری را تجربه می کنند.
3.آسیب دیدگان اجتماعی؛ آشکارا می توان نتیجه گرفت که هر چقدر بر عمق و گسترۀ فقر و محرومیت و وضعیت فرودستی در جامعه افزوده می شود شاهد افزایش تصاعدی آسیب های اجتماعی نیز خواهیم بود. در این گروه افراد زیادی از معتادان گرفته تا سارقان و کارتن خواب ها و دیگران را می توان سراغ گرفت که تو گویی دیگر در سیاست ها و برنامه ها جایی ندارند و به اصطلاح جزء آمار نیستند تا برای آنان اقدام درخور و مناسبی صورت گیرد.
4.بیکاران؛ مطابق با آمارهای موجود میلیون ها نفر از جمعیت فعال جامعه هنوز دارای شغل خاصی نیستند که در این میان درصد قابل توجهی از آنان دانش آموختگان دانشگاه ها هستند. بیکاری حس بیهودگی و سربار بودن را به افراد بیکار می دهد و سبب ساز کاهش عزت نفس و منزلت اجتماعی و اقتصادی شان می شود و نتیجۀ چنین وضعی بسیار ناگوار و تلخ خواهد بود. همین هفته ها بود که شنیدیم برخی افرادی که از کارشان اخراج شده اند دست به خودکشی زده اند!!!
5.زنان سرپرست خانوار؛ در سال های گذشته به دلایل گوناگون بر تعداد زنان سرپرست خانوار افزوده شد که با مسائل و مشکلات فراوانی روبرو هستند. این دسته از زنان جامعه توان اقتصادی و اجتماعی لازم برای حل مشکلات خود را نداشته و در معرض آسیب های اجتماعی فراوانی قرار می گیرند.
6.مهاجرین؛ بسیاری از این افراد به امید یافتن شغلی از روستاها و شهرهای کوچک و متوسط به شهرهای بزرگ و به ویژه کلان شهرها مهاجرت می کنند که نه تنها شغل مناسبی نمی یابند بلکه با دشواری های مضاعف روزگاران خود را سپری می کنند.
7.بازنشستگان؛ بسیاری از بازنشستگان سازمان های مختلف به ویژه کارگران بازنشسته با توجه به بزرگ شدن فرزندان شان و افزوده شدن بر مخارج زندگی شان دریافتی های ناچیزشان به هیچ وجه کفاف هزینه های زندگی آنان را نمی دهد.
8.شهروندان مناطق محروم و توسعه نیافته؛ اکنون چندین استان کشور مانند استان های سیستان و بلوچستان، کردستان، لرستان، ایلام، خراسان جنوبی، کهگیلویه و بویراحمد و برخی استان های دیگر جزء استان های توسعه نیافته محسوب می شوند و بیش تر شهروندان این استان ها دچار فقر و محرومیت مضاعف اَند و در شرایط بسیار تلخ و ناگواری روزگارشان را سپری می کنند.
9.بیماران خاص؛ در وضعیت بغرنج اقتصادی کنونی ابتلا به بیماری خاص به ویژه اگر فرد مبتلا از طبقۀ فقیر و محروم جامعه هم باشد سرنوشتی بسیار تلخ و جان کاه خواهد داشت!!!
10.حاشیه نشینان کلان شهرها و شهرهای بزرگ؛ در اثر مهاجرت های گسترده از روستاها و شهرهای کوچک به کلان شهرها و شهرهای بزرگ تعداد حاشیه نشیان شهری نیز افزایش یافته که آمارها حکایت از 20 میلیون حاشیه نشین در کشور دارد. این حاشیه نشیان از هر نظر در وضعیت نامناسب و کاملا غیر استاندارد زندگی می کنند.
11.سالمندان(به ویژه سالمندان روستایی و فقیر)؛ با توجه به افزایش تعداد سالمندان در کشور کسر قابل توجهی از این افراد از حمایت های مناسب برای این دوران برخوردار نیستند. به ویژه در مناطق روستایی به دلیل مهاجرت فرزندان شان اکنون بسیاری از آنان در تنهایی و بدون هرگونه حمایتی روزگار شان را می گذرانند!!
12.معلولین؛ معلولیت حتی در شرایط بهنجار و مطلوب نیز دشواری های زیادی برای افراد معلول ایجاد می کند چه رسد به این که شرایط از هر جهت نابهنجار و نامطلوب باشد که دیگر وااَسفا است!!!
#شهروندان
#طرد_اجتماعی
#حقوق_شهروندی
#فقر
#حاشیه_نشینی
#معلولیت
#سالمندی
#بازنشستگی
#بیماری


@tajeddin_mohammadbagher
☸️مشاغلِ گورستانی و اِمرارِ معاش در گورستان های کشور

✍️محمدباقر تاج الدین

نگاهی به وضعیت گورستان ها در ایران نشان می دهد که به مکانی برای ایجاد و راه اندازی مشاغل گوناگون متنوع از یک سو و امرار معاش و تأمین بخشی از نیازهای زندگی کسر قابل توجهی از شهروندان شده است. این موضوع بیش از همه در گورستان های بزرگ و مشهور مانند بهشت زهرای تهران مشهود است. مشاغل گوناگونی که در بهشت زهرا شکل گرفته اند بسیار جای تأمّل و بررسی دارد. از گل فروشی های فراوان که کیلومترها پیش از رسیدن به بهشت زهرا در حال فعالیتند تا گریه کن های اجاره ای، نماز میت خوان ها، مداحان و روضه خوان ها، صندلی و میکروفون کرایه ای ها، گدایان فراوان، بازار گسترده سنگ قبر فروشی، رستوران ها و تالارهای پذیرایی فراوان، وانت بارهای کرایه ای برای حمل بار، خودروهای مسافربر، آمبولانس های فراوان برای حمل جنازه، تهیه کنندگان آگهی های ترحیم و بنر، دکّه های فروش مواد غذایی، میوه و آب معدنی، دستفروشان، قرآن خوان ها، دعا خوان ها، رنگ زن ها و نقاش ها که سنگ قبرها و نرده های اطراف آن ها را رنگ می زنند، گلاب فروشان و گلاب ریزان بر سر گورها، قبرشویی، شمع فروشی و شمع روشن کن ها، پاشیدن گندم بر سر قبرها و چندین شغل دیگر.

✳️بسیاری از شهروندان ممکن است در بادی نظر بهشت زهرا و سایر گورستان ها را صرفاً فضایی برای دفن مرده ها و گریه و زاری بدانند اما غور و بررسی بیش تر در این فضا موضوع را بسیار متفاوت جلوه می دهد. حالا دیگر فقط این مردگان نیستند که در گورستان ها آرام خوابیده اند بلکه بیش از آن ها این زندگان اَند که در این گورستان ها کسب و کارهای گوناگونی راه انداخته اند و از این طریق به اِمرار معاش می پردازند. چه دنیای عجیبی و البته چه جامعه و کشور عجیبی داریم که گورستان های آن به مکانی برای ایجاد اشتغال کاذب بدل شده اند. شاید برخی بگویند هنگامی که کارخانه ها و کارگاه های کشور یکی یکی رو به تعطیلی می روند و انبوهی از کارگران از کار بیکار می شوند باز خدا این مردگان را بیامرزد که چنین فضایی به واسطۀ مرگ شان ایجاد شده است تا انواع مشاغل سر برآورند و عده ای به امرا معاش بپردازند!!!
❇️در تحلیل و تبیین بروز و ظهور چنین وضعیت دردآوری درخصوص گورستان های کشور و به ویژه بهشت زهرای تهران به نظر می رسد مهم ترین دلیل گسترش این وضعیت بغرنج و البته زشت و زننده برای کشور را باید در ناگوار شدن اوضاع اقتصادی و در پیِ آن رکود تولید، کمبود شغل، کمبود درآمد، افزایش فقر و محرومیت و بدتر شدن زندگی شهروندان محروم و طبقۀ پایین جامعه جستجو کرد. در همین راستا نگاهی به افزایش سایر مشاغل کاذب در کشور و به ویژه کلان شهرها و شهرهای بزرگ از وانت بارهای میوه فروش در بسیاری از محلات و خیابان ها گرفته تا دستفروشان متروها و اتوبوس ها، گدایان خیابانی، دادزن های مغازه های مختلف، خط نگهدارها، تابلودارها و ده ها شغل کاذب دیگر همگی را نشانه هایی از رکود اقتصادی و افزایش بیکاری و سیل مهاجرت بیکاران به شهرها و گسترش فقر و محرومیت دانست.

البته دلیل فرهنگی نیز در جهت تبیین این وضعیت در کنار دلیل اقتصادی قابل ارائه است به گونه ای که در فرهنگ ما ایرانیان توجه به گورستان ها و مردگان و به ویژه رفتن و حضور در این مکان ها خودبخود زمینه را برای گسترش مشاغل کاذب و این وضعیت نه چندان خوشایند فراهم نموده است. برای مثال هنگامی که بستگان و اطرافیان هر فرد درگذشته ای انواع نوشیدنی ها و خوراکی ها را با خودشان بر سر گورها می برند و یا خواهان برگزاری مراسم گسترده و آن چنانی برای کفن و دفن مردگان شان هستند، آشکار است که مشاغل مورد اشاره نیز امکان بروز و ظهور می یابند. همۀ ما بارها دیده ایم که در گورستان ها انواع خوراکی ها و نوشیدنی ها بر سر گورها توزیع می شود و در نتیجه عده ای فقیر و یا حتی افراد غیر فقیر از این موقعیت های به وجود آمده استفاده می کنند. یا خرید دسته گل های گران قیمت در برخی مراسم های تشییع که پس از آن هم دور ریخته می شوند. یا خرید و استفادۀ سنگ قبرهای گران قیمت، انواع بنرها، برگزاری مراسم های گوناگون و چندین اقدام مشابه دیگر واقعاً چه توجیه عقلانی و منطقی ای می توان برای چنین کردارهایی ارائه نمود؟ خلاصه این که این گورستان ها و مشاغلی که در آن جاها ایجاد شده اند دنیای قابل مطالعۀ جالبی به نظر می رسند!!!

#گورستان
#مشاغل_گورستانی
#فقر
#اقتصاد
#فرهنگ


@tajeddin_mohammadbagher
☸️دزدانِ بزرگ؛ دزدانِ کوچک

✍️محمدباقر تاج الدین

برتولت برشت(Bertolt Brecht) [به آلمانی اویگن برتولت فریدریش برشتEugen Berthold Friedrich Brecht] شاعر، کارگردان و نویسندۀ نامدار آلمانی در این زمینه گفته است:«دزدان بزرگ بانک می زنند[بانک تأسیس می کنند] و دزدان کوچک بانک را می زنند[از بانک دزدی می کنند]. معمولاً پلیس دزدان کوچک را دستگیر می کند و از دزدان بزرگ محافظت می کند». بنابر آن چه که برتولت برشت گفته است می توان این گونه تحلیل کرد که اگر راه کار اساسی برای رهایی از دست دزدان معمولی و کوچک محکم کردن در و پنجره های خانه ها و مغازه های مان است اما و هزار اما راه کار اساسی برای رهایی از دست دزدان بزرگ به دست آوردن "آگاهی" در گام نخست و "ایجاد ساختارهایی" در گام دوم است تا وقوع هرگونه دزدی و تیره بختی را به پایین ترین حد ممکن برساند. ساختارها و الگوهایی که برای دزدان بزرگ حاشیه ها و فرصت های امنی ایجاد می کنند تا هر چه بیش تر به دزدی های کلان خود ادامه دهند باید بدل به ساختارها و الگوهای بازدارندۀ قوی و محکمی در برابر چنین دزدی های کلانی شوند.

✳️نکتۀ اساسی در این زمینه این است که گناه دزدان معمولی یا کوچک از جهتی بر گردن دزدان بزرگ است چرا که دزدان بزرگ تمام سرمایه های مادی و معنوی آنان را به یغما می برند و آن وقت انتظار دارند که این شهروندان سر به راه و نُرمال و قانون مدار باشند. در شرایطی که دزدان بزرگ بسیاری از ثروت ها و سرمایه های جامعه را به راحتی به یغما می برند چگونه می توان از شهروندانی که در فقر و محرومیت و بیکاری به سر می برند انتظار داشت که دست به دزدی های کوچک نزنند؟!! دزدان بزرگ قوانینی هم که وضع می کنند برای کنترل و بازدارندگی دزدان کوچک و صد البته تمام شهروندان است تا هر چه بیش تر و آسان تر به دزدی های کلان خود ادامه دهند. به عبارت بهتر، هرچقدر شهروندان بیش تر کنترل شوند آشکار است که دزدان بزرگ بدون هرگونه مانعی به غارت گری های خود ادامه می دهند.

❇️از سوی دیگر، دزدان بزرگ یک جمع کاملاً خودمانی و در واقع نوعی کلونیِ خاص خودشان را نیز تشکیل می دهند که هر کسی را یارای راه یافتن بدان جا نبوده و بخش بزرگ سرمایه های جامعه را بین خودشان تقسیم می کنند و البته از این طریق بدل به مافیاهای ثروت و قدرت هم می شوند که همه چیز ممکن است در اختیارشان باشد از رسانه ها گرفته تا ابزارهای کنترل مانند قوانینی که به نفع خودشان وضع می کنند تا به آسانی هر آن چه می خواهند انجام دهند. دزدانِ بزرگ با ایجاد انواع انحصار در زمینه های گوناگون راه های دسترسی شهروندان به ویژه شهروندان فقیر و محروم به فرصت های پیشرفت را خودبخود محدود و مسدود می سازند. در واقع، ساختار ها و الگوهایی که دزدانِ بزرگ ایجاد می کنند به طور کامل به هرچه بیش تر شدن فرصت ها و موقعیت های مطلوب و عالی خودشان می انجامد و در نتیجه چنین ساختاری در جهت بیشینه سازی منافع آنان و کمینه سازی و در حقیقت از بین بردن منافع شهروندان عمل می کند!!!!

در چنین وضع اسف باری که دزدانِ کوچک از دسترسی به بسیاری از فرصت های در اختیار داشتن یک زندگی حتی معمولی هم محروم می شوند چگونه می توان از آنان انتظار داشت که شهروندان نُرمال(بهنجار)، قانون مدار، اخلاقی، آرام، شکیبا و اهل مدارا باشند؟!! چگونه دچار این همه نابرابری و طرد و محرومیت باشند و در عین حال از آنان خواست که همچنان صبورانه چنین وضع تلخ و دردناکی را تحمل کنند و امیدوار باشند که شاید روزی طعم شیرین برابری و شادی و رفاه را در آغوش خواهند کشید!!!! این دزدان کوچک به تعبیر ماکسیم گورکی نویسندۀ چیره دست روسی برای سیر کردن شکم خود و فرزندان شان دست به دزدی های کوچک می زنند و البته از هیچ گونه حمایتی هم برخوردار نیستند!!
✳️ممکن است برخی دوستان بگویند که فقیر و محروم بودن هیچ مجوزی برای انجام رفتارهای خلاف قانون و اخلاق مانند دزدی هایِ کوچک هم نیست که در پاسخ باید گفت نخست این که سخن از اخلاق نظری و انتزاعی نیست بلکه سخن از اخلاق عملی و زمینه مند است و دوم این که در موقعیت و شرایطی که تمام یا بسیاری از فرصت های زندگی معمولی از این افراد ستانده شود دیگر سخن از اخلاق و قانون نوعی فریب و نهادن داغی بر دل این دسته از شهروندان است!!!کسانی که چنین توصیه هایی می کنند از قضا زمینه را برای تُرک تازی هر چه بیش ترِ دزدانِ بزرگ فراهم می کنند!! چنین سخنی هرگز به معنای ترویج بی اخلاقی یا بی قانونی نیست اما پرسش اساسی این است که گردن نهادن به کدام قانون و کدام اخلاق؟ در کدام زمینه و زمانه ای؟!! توسط کدام انسان ها؟ و در چه شرایط و موقعیتی؟!!!
#دزدان_بزرگ
#دزدان_کوچک
#آگاهی
#ساختار
#فقر
#محرومیت


@tajeddin_mohammadbagher
☸️غوغای دستفروشی در شهر نشانۀ چیست؟

✍️محمدباقر تاج الدین

این روزها در هر نقطه ای از کلان شهر تهران که می رویم با پدیدۀ دستقروشی روبرو می شویم از مترو گرفته تا اتوبوس های تندرو و تا میادین و چهار راه ها و بزرگراه ها و خیابان های مختلف. البته در سایر شهرهای کشور نیز این پدیده رواج بسیاری دارد و فقط مختص تهران نیست. این گونه به نظر می رسد که برخی دلایل بروز این پدیده را بتوان به شرح زیر مورد تأمّل و واکاوی قرار داد:

1.مهاجرت گسترده از روستااها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و کلان شهرها برای دست یابی به شغل و داشتن زندگی معمولی سبب شده است که بسیاری از این دسته از مهاجران به دلایل گوناگون نتوانند به شغلی مناسب دست یابند و در نتیجه در دسترس ترین شغلی که به نظر می رسد دستفروشی است!!!البته آن گونه که اقتصاد دانان بیان می کنند دستفروشی شغل محسوب نمی شود چرا که ویژگی های یک شغل به معنای اقتصادی و اجتماعی آن مانند پایدار بودن، بیمه بودن، برخورداری از مزایای شغلی و سایر ویژگی ها را ندارد!!! اما وقتی یک مهاجر وارد شهری بزرگ می شود و در نوعی بی پناهی و سرگردانی قرار می گیرد و به لحاظ درآمدی در تنگنا و مخمصه ای عجیب گرفتار می شود به جز دستفروشی چه راه دیگری برای امرار معاش و ادامۀ حیات خواهد داشت؟!!

2.بغرنج شدن وضعیت اقتصادی و به زیر خط فقر رفتن شهروندان و خانواده ها بسیاری از این افراد را بر آن داشته است که در کنار شغلی که دارند در زمان های دیگری به دستفروشی بپردازند تا از این طریق بخشی از هزینه های سنگین و گزاف زندگی خود را مدیریت کنند. کسر قابل توجهی از کارگران، کارمندان، معلمان و سایرین را می توان در این دسته قرار داد!!!

3.بسیاری از دانش آموختگان دانشگاه ها پس از آن که مدتی برای دست یابی به شغل مورد نظرشان کوشش های فراوانی به خرج می دهند و به نتیجه ای نمی رسند به ناچار به سمت و سوی دستفروشی می روند تا هم از بیکاری ولو به طور موقت رهایی یابند و هم درآمدی کسب کنند تا از پسِ هزینه های زندگی خود برآیند!!!

4.برخی از بازنشستگان که حقوق بازنشستگی شان به هیچ وجه کفاف هزینه های گزاف زندگی شان را نمی دهد به ناگزیر به دستفروشی روی می آورند تا هم از بیکاری دوران بازنشستگی بیرون بیایند و هم درآمدی کسب کنند. واقعیت این است که کسر قابل توجهی از بازنشستگان از حقوق و درآمد بسیار پایینی برخوردارند که هرگز توان پرداخت هزینه های زندگی شان را ندارند و شأن و جایگاه شان نزد اعضای خانواده نیز رعایت نمی شود!!!

5.زنان سرپرست خانوار که در شرایط بسیار بغرنج و دردناکی زندگی می کنند و به شغل و درآمد مناسبی هم دسترسی ندارند هیچ راهی به جز دستفروشی ندارند. این دسته از زنان از روی ناچاری و برای تأمین هزینه های زندگی شان که در شرایط ناگوار و تلخی قرار گرفته اند تو گویی که دستفروشی را تنها راه برای برون رفت از این وضع شان بر می گزینند!!!

6.نتیجه این که افزایش عجیب و غریب دستفروشی در شهرها از جمله نشانه های وضعیت بغرنج و ناگوار اقتصادی از افزایش میزان خط فقر گرفته تا تورم و گرانی و بیکاری دارد که هر روز نیز بر این وضع اسف بار افزوده می شود. اگر روزگاری افراد خاصی اقدام به دستفروشی می کردند اما امروزه تقریباً بسیاری از گروه های اجتماعی مختلف از دانشجویان گرفته تا دانش آموختگان دانشگاه ها، کارگران، کارمندان، پرستاران، معلمان، استادان و سایرین را نیز در این جرگه می توان یافت!!!! دستفروشی البته درد و رنج های خاص خودش را نیز دارد که به گفتاری جداگانه نیاز دارد!!

#دستفروشی
#بیکاری
#فقر
#مهاجرت
#تورم
#گرانی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️درد و رنج ناشی از سیل زدگی شهروندان محروم استان سیستان و بلوچستان

✍️محمدباقر تاج الدین

همان گونه که در خبرها آمده است سیلی ویرانگر استان سیستان و بلوچستان محروم و ستم دیده را در نوردیده و موجب بروز خسارت های فراوانی هم شده است. دربارۀ عوامل گوناگون بروز چنین حوادثی در کشور کارشناسان محترم بارها تحلیل های کارشناسی خود را ارائه کرده اند و آن چه البته به جایی نرسد فریاد است. به نظر می رسد که مهم ترین بُعد انسانی و اجتماعی حوادثی از این دست بازتولید درد و رنج مربوط به پیامدهای مخرب آن باشد که این پیامدها می تواند شامل قربانی شدن جان انسان های گرفتار در سیل و همچنین خسارت های مادی و معنوی فراوانِ دیگر باشد. خانواده هایی که تمام یا بخش مهمی از سرمایه های مادی آنان طعمۀ سیل می شود ضمن این که در غم و درد ناشی از دست دادن اعضای خانواده خود ناله ها سر می دهند و اشک ماتم می ریزند شوربختانه با نداری و بی خانمان و بی چیز شدن ناشی از سیل نیز باید دست و پنجه نرم کنند. تاب آوری و تحمل چنین درد و رنج هایی حقیقتا آسان نیست و آن چنان گران بار و خُرد کننده است که تمام زندگی سیل زدگان را تا مدت های طولانی و بلکه تا آخر عمرشان تحت تأثیر قرار می دهد.

✳️تصور کنید که مردمانی محروم و فقیر مشغول زندگی عادی و روز مرّه خود باشند و ناگهان سیلی ویرانگر اندک دار و ندار و هستی شان را ببرد و نابود کند و در لحظاتی کوتاه زحمات چندین و چند سالۀ آنان را به باد فنا و نیستی بسپرد. می ماند این پرسش کُشنده که حالا تا کی و چگونه باید تمام آن دارایی ها و سرمایه های مادی و معنوی خویش را دوباره باز یابی کنند و به زندگی عادی خویش برگردند؟ به ویژه این که استان سیستان و بلوچستان در حالت عادی نیز یکی از محروم ترین استان های ایران است که شهروندان عزیزش درد و رنج های فراوانی را تحمل می کنند از فقر و محرومیت گسترده گرفته تا بیکاری و عدم برخورداری از امکانات و خدمات اقتصادی و اجتماعی که در مقایسه با سایر استان های کشور در گرفتاری ها و مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند. بنده دوبار به این استان محروم سفر کردم و هر آن چه دیدم فقر و محرومیت بود که از در و دیوار این استان می بارید. اکنون هم که گرفتار سیلی ویرانگر شده است و نیازمند کمک های انسان دوستانۀ شهروندان.

#سیستان_و_بلوچستان
#سیل
#سیل_زدگی
#محرومیت
#فقر
#همدردی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️نشانه های فقیرتر شدن شهروندان

✍️محمدباقر تاج الدین

تورّم و گرانی چنان تُرک تازی می کنند که کسر قابل توجهی از شهروندان جامعه را دچار فقر و فلاکت نموده اند. نشانه های فراوانی در سطوح مختلف می توان از چنین روند بغرنج و دردآوری سراغ گرفت. در همین روزهای آخر سال اگر سری به فروشگاه ها و مراکز خرید بزنید به خوبی و آشکارا متوجه خواهید شد که چقدر خلوت هستند و بسیاری از شهروندان به دلیل گرانی اجناس و کالاها در این مراکز حضور ندارند. برای نمونه در محله ای که زندگی می کنم فروشگاه گوشت و مرغ مطمئنی وجود دارد که معمولاً برای خرید به آن جا مراجعه می کنم. طی روزهای پنج شنبه گذشته و دیروز که به آن جا مراجعه داشتم در مقایسه با سال های پیشین آن چنان خلوت بود که فروشندگان از بیکاری حوصله شان سر رفته بود و البته ناراحت و نگران هم بودند!! مسئول فروشگاه می گفت وقتی گوشت گوسفندی کیلویی 800 هزار تومان شده چه کسی می تواند خرید کند؟!! از شما چه پنهان که بنده هم خریدی نکردم و دست خالی به خانه بازگشتم!!

✳️نمونۀ دیگر را در مرکز خرید پوشاک در ساختمان پلاسکو و کوچه برلن و جمهوری دیدم که حقیقتاً خلوت تر از آن بود که بتوان وصف اَش کرد!!بنده برای خرید نرفته بودم بلکه برای تعمیر وسیله ای برقی رفته بودم که در آن نزدیکی ها بود و سری هم به این مراکز خرید زدم تا به عنوان یک پژوهشگر اجتماعی ببینم چه خبر است و اگر خواستم گزارشی بنویسم به نسبت دقیق و نزدیک به واقعیت باشد!!! راستش را بخواهید به آجیل فروشی های محل هم سری زدم که در این جاها هم چندان کسی را نیافتم که برای خرید آمده باشد چرا که قیمت های آجیل سر به فلک زده است. من هم برای این که دیگر این همه دست خالی به خانه نروم و بیش از این نزد اعضای خانواده خجالت نکشم مقداری نخود و کشمش خرید کردم!!!!!

❇️به راستی کارگری که مثلا 7 میلیون تومان حقوق می گیرد یا بازنشسته ای که به همین میزان حقوق می گیرد و حتی معلمان و کارمندان و استادان که همگی زیر خط فقر قرار دارند چگونه می توانند برای خرید شب عید به مراکز خرید مراجعه کنند؟ با این میزان عیدی ای که پرداخت کردند حتی برا ی یک نفر هم نمی توان لباس معمولی خرید چه رسد به سایر ملزومات دیگر!! پول شب عید کارمندان به عبارتی می شود سه کیلو گوشت، همین و بس!!! نشانه های فراوان دیگری می توان سراغ گرفت که همگی علامت های آشکاری برای فقیرتر شدن شهروندان محسوب می شوند!! حالا اگر در این وانفسا کسی دچار بیماری سختی شود که دیگر واویلایی عظیم است!! به خوبی می دانم که دیگر هیچ گوش شنوایی برای شنیدن این سخنان وجود ندارد اما فقط از باب درد دل آن دسته از شهروندانی که صداهای خاموش جامعه هستند به ویژه پدرانی که نزد همسر و فرزندان شان خجالت می کشند این متن نه چندان منظم و بل آشفته(چرا که با دیدن این صحنه های دردآور دچار آشفته حالی شده ام) را نوشتم و بسیار تأسف می خورم که کار دیگری به جز این از دستم بر نمی آید!!!امیدوارم شهروندان عزیز مرا به بزرگواری شان ببخشایند!!زیاده جسارت است!!

#فقر
#فقیر
#تورم
#گرانی


@tajeddin_mohammadbagher
☸️من التماسِ یک زندگی معمولی را در چشمان و گفتار و رفتار اینان دیدم

✍️محمدباقر تاج الدین

امروز که سوار قطار شهری تهران(مترو) شدم جوانی در سالن های قطار با دفی که در دست داشت می نواخت و با صدایی زیبا به زبان دل نشین کردی می خواند و در آخر از مسافرین خواهش می کرد که به ایشان کمک کنند تا نیازهای اولیۀ زندگی را برآورده کند!!! در صحنه ای دیگر فردی میانسال با کلامی جانکاه می گفت که من بازنشسته ام و توان تامین هزینه های زندگی ام را ندارم و از شهروندان التماس می کرد که به او کمک کنند!1 اندکی بعد زنی به نسبت جوان به همراه فرزند بیمارش از شهروندان درخواست می کرد برای درمان فرزندش به او کمک کنند!!! موارد زیاد بود که البته همۀ ما هر روزه در کلان شهر تهران آن ها را مشاهده می کنیم و صد البته بر درد و رنج های مان نیز افزوده می شود!!!

✳️در یکی از ایستگاه ها از قطار شهری پیاده شدم که در خروجی مترو چندین جوان در حال نواختن موسیقی بودند که بسیار هم زیبا و دل نشین می نواختند و سبب شد تعدادی از شهروندان به تماشای این صحنه بایستند. این جوانان هنرمند به احتمال زیاد به دلیل بیکاری تن به چنین کاری داده بودند و با زبان بی زبانی به رهگذران می گفتند به ما کمک کنید تا اندکی از مشکلات زندگی خود را برطرف کنیم و شاید به یک زندگی معمولی دست یابیم!! در مسیری که پیاده می رفتم بیمارستانی قرار داشت که در محوطۀ آن همراهان بیماران نگران و دردمند التماس زندگی می کردند چرا که از شهرستان های دور برای درمان بیماران خود به تهران آمده بودند!!!

❇️به میدانی رسیدم که در کنارۀ میدان مردی دستفروش بساط کالاهای خود را پهن کرده بود و از رهگذران درخواست می کرد که از او خرید کنند تا او هم بتواند زندگی خود را سامان دهد!! با به گفتگو پرداختم و از زندگی دردناک خود و خانواده اش می گفت!!از یکی از شهرستان های استان لرستان به تهران آمده بود تا بلکه شغلی بیابد اما پس از مدتی کوشش و تقلّا و بی نتیجه ماندن این کوشش ها به ناچار به دستفروشی روی آورده بود!!!

اما چه فایده؟!! آنان که باید این التماس ها و خواهش های شهروندان فقیر و محروم و دردمند را ببینند شوربختانه فعلا گرفتار انجام امور دیگری هستند و فرصت دیدن و پرداختن به این مشکلات و مسائل را ندارند!!! تلخ تر و بدتر این که این گروه از شهروندان چقدر دچار تحقیر و درد و رنج می شوند تا بلکه به یک زندگی بسیار معمولی دست یابند!!تو گویی که به دست آوردن یک زندگی معمولی نیز برای اینان به آرزویی بزرگ و بس دور و دراز بدل شده است!!!! آه ای زندگی معمولی!! آه ای زندگی معمولی!!!
#زندگی_معمولی
#فقر
#محرومیت
#صدای_خاموش


@tajeddin_mohammadbagher
☸️پیامدهایِ اجتماعیِ مخرّب و دردناکِ تورّم و گرانی

✍️محمدباقر تاج الدین

✳️اگرچه تورم و گرانی از جمله موضوعات اقتصادی اَند و در حوزۀ اقتصاد مورد واکاوی قرار می گیرند اما واقعیت این است که به دلیل در هم تنیدگی نظام های گوناگون اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و تأثیرگذاری های این ها بر روی یکدیگر می توان از پیامدهای اجتماعی مخرّب و دردناکی که تورّم و گرانی برجای می گذارد نیز سخن گفت. در نوشتار حاضر به چند پیامد دردناک و تلخ تورّم و گرانی به شرح زیر اشاره می شود:

1.گسترش و عمق فقر و محرومیت؛ به نظر می رسد که نخستین پیامد دردناکِ تورّم و گرانی گسترش و عمق فقر و محرومیت در بین گروه های مختلف اجتماعی باشد به گونه ای که بسیاری از این گروه ها آن چنان دچار فقر و محرومیت شده اند که توان تأمین هزینه های گوناگون زندگی خود را ندارند و چنین فقر و محرومیتی آنان را از طبقۀ متوسط به طبقة پایین افکنده است!! آشکار است که افزایش تعداد فقرا و محرومین در جامعه به تهدیدی همه جانبه تبدیل می شود و تمامی سرمایه های انسانی و اجتماعی را دچار فرسایش اساسی می کند!!

2.افزایش آسیب ها و مسائل اجتماعی؛ افزایش آسیب ها و مسائل گوناگونی چون: دزدی، گدایی، خودکشی، خشونت، دعواهای خیابانی، تن فروشی، بیکاری، اعتیاد، طلاق، دستفروشی، کارتن خوابی و خیابان خوابی و چندین آسیب و مسأله ریز و درشت دیگر که تمام جامعه را درگیر کرده است!!

3. افزایش حاشیه نشینی در کلان شهرها و شهرهای بزرگ؛ در چنین وضعیت دردناکی بسیاری از جمعیت مناطق فقیر و محروم کشور برای دست یابی به شغل و درآمد و زندگی بهتر به طور عموم به شهرهای بزرگ و به ویژه کلان شهرها مهاجرت می کنند و به دلیل ناتوانی در خرید یا اجاره مسکن در این شهرها به ناچار در حاشیۀ شهرهای مورد نظر ساکن می شوند که این حاشیه نشینی مسائل و مشکلات فراوان را به دنبال دارد!! آمارها از حاشیه نشینی تعداد 20 میلیون نفر از جمعیت کشور حکایت می کنند!!

4.افزایش فرار نخبگان از کشور؛ در اثر افزایش تورم و گرانی و در نتیجه دشوار شدن زندگی در کشور بسیاری از نخبگان تصمیم به خروج از کشور گرفته و مطابق با آمارها و شواهد موجود بسیاری از پزشکان، پرستاران، استادان، کارآفرینان و حتی کارگران ماهر یا از کشور خارج شده و یا تصمیم به خروج از کشور گرفته اند.

5.افزایش ناامیدی و بی انگیزگی؛
در فضای تورم و گرانی فزاینده هر روز بر میزان ناامیدی و بی انگیزگی شهروندان نیز افزوده می شود چرا که بخش مهمی از سرمایه های انسانی و اقتصادی شان در معرض تباهی و نابودی قرار می گیرد. در چنین وضعیت اسف باری شهروندان هر چقدر کوشش می کنند کم تر به نتیجه می رسند و در نتیجه تمام توان و رمق شان تحلیل می رود و بدتر این که امید و انگیزه ای برای شان باقی نمانده است!!.

6.افزایش بیماری های روانی؛ در اثر افزایش تورم و گرانی عموم شهروندان به ویژه فقرا و محرومین جامعه برای رفع نیازهای ضروری دچار دغدغه ها و نگرانی های فزاینده ای شده و در معرض استرس و اضطراب همیشگی قرار می گیرند که نتیجۀ این وضع دردناک افزایش بیماری های روانی است.

7.کاهش سطح سلامت جسمی، روانی و اجتماعی؛ هنگامی که تورم و گرانی افزایش می یابد خودبخود بسیاری از شهروندان امکان رفع نیازهای ضروری خود را نداشته و در اثر کار زیاد و طاقت فرسا از یک سو و عدم برخورداری از فرصت های مناسب برای تقویت وضعیت جسمی و روانی شان سلامت شان از هر نظر به خطر می افتد.

8.کاهش کیفیت زندگی؛ کیفیت زندگی دارای شاخص های کمّی و کیفی فراوانی است که از درآمد کافی گرفته تا میزان کالری دریافتی مناسب، ورزش، فراغت، شادی، آرامش، مسافرت، کیفیت روابط اجتماعی، برابری، آزادی، سلامت جسمی و روانی را در بر می گیرد. بدون تردید تورم و گرانی تمام این شاخص های کیفیت زندگی را دچار نقصان کرده و افراد را در معرض زندگی بی کیفیت قرار می دهد.
#تورم
#گرانی
#فلاکت
#آسیب_اجتماعی
#فقر
#محرومیت


@tajeddin_mohammadbagher
❇️خط فقر برای یک خانوار چهار نفرۀ شهری 30 میلیون تومان برآورد شده است که دربین هزینه های غیر خوراکی هزینۀ تأمین مسکن بالاترین نرخ را دارد که حدود 55 درصد از هزینه های خانوار را در بر می گیرد. این در حالی است که برخی گروه های درآمدی اعلام شده در بالا آشکارا درآمدهای ماهانه شان دست بالا 10 تا 15 میلیون تومان است. لذا می ماند این پرسش اساسی که گروه های درآمدی مورد اشاره چگونه خواهند توانست لیست بلند بالای هزینه های گوناگون اعضای خانواده شان را برآورده سازند؟ بدون تردید بسیاری از نیازهای برشمرده شده به هیچ وجه امکان برآورده شدن ندارند و بسیاری از خانوارهای شهری و حتی روستایی همچنان زیر خط فقر و در شرایط بسیار ناگوار و دردناک زیست می کنند. این مشکل برای مناطق توسعه نیافتۀ کشور بسی دردناک تر و وخیم تر است. ضمن این که بخشی از جمعیت کشور مانند مددجویان تحت پوشش سازمان های حمایتی، زنان سرپرست خانوار، مشاغل موقتی و کاذب و خیل عظیم بیکاران که هیچ درآمد ثابت و قابل توجهی ندارند در وضعیت بسیار اسف بار و رنج آوری روزگاران خود را سپری می کنند!!
#هزینه
#درآمد
#فقر
#خانوار


@tajeddin_mohammadbagher