Forwarded from فراسوی سیاست (Abbas Khalaji)
🔴 کوچ علم از دانشگاه
📣 بخشي از سخنرانی دکتر چشمه سهرابی
🔹 چرا کانادا، فرانسه، استرالیا، انگلستان، ژاپن و ... همانند ایران آمار تولید علم خود را منتشر نمی کنند؟ محال است آمار تعداد مقالات منتشر شده ژاپن را بیابید. چرا؟ چرا فقط کشورهایی مانند پاکستان، برزیل و هند عطش آمار مقالات دارند؟
🔹جالب است بدانیم که ما تنها کشوری هستیم که رشته علم سنجی در آن دایر است؛ چراکه فقط ما سرگرم علم سنجی خودمان هستیم. ما بالاترین انتشار مقالات در این حوزه را در اختیار داریم.
🔹 هدف علم سنجی که از حوزه کتابداری آمده است، در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
🔹در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. راجرز کتابی نوشته به نام اشاعه نواوری. تا به حال 2500 مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
🔹اگر آیین نامه ارتقا تا ده سال دیگر همین باشد، ما علاوه بر سرآمدی در تولید مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت!
🔹کشوری مثل انگلستان بیش از سی سال است که از سنت publish or perish گذشته است.
🔹حدود 400 جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های ISI استفاده نمی کنند.
🔹در سنت پژوهشی انگلستان اصلاً به شاخص های ISI، ضریب تأثیر و مانند آن توجهی نمی شود. آنها مجدد به ارزیابی مقالات به شیوه خودشان مبادرت می کنند و به پرداخت پژوهانه و مانند آن ... اقدام می کنند.
🔹نظام رتبه بندی دانشگاه های ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که واضع ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
🔹ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود 800 مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
🔹از یکی از اساتیدی که 400 مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود.
🔹از مدیران کشور 97% از مقالات ISI استفاده نمی کنند، 93% نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
🔹وقتی شاخص ارزیابی اچ اندیکس شد، پژوهشگر با چه انگیزه ای روی پروژه ملی کار کند!؟
🔹دلیل عمده این اتفاق این است که وزارت علوم ارزیابی ها را به سیاست گره زده است و افراد تنها به فکر ارتقای خویش هستند نه کشور .
#ایران #دانشگاه #علم #علم_سنجي
@SCMEDIA
@akhalaji
📣 بخشي از سخنرانی دکتر چشمه سهرابی
🔹 چرا کانادا، فرانسه، استرالیا، انگلستان، ژاپن و ... همانند ایران آمار تولید علم خود را منتشر نمی کنند؟ محال است آمار تعداد مقالات منتشر شده ژاپن را بیابید. چرا؟ چرا فقط کشورهایی مانند پاکستان، برزیل و هند عطش آمار مقالات دارند؟
🔹جالب است بدانیم که ما تنها کشوری هستیم که رشته علم سنجی در آن دایر است؛ چراکه فقط ما سرگرم علم سنجی خودمان هستیم. ما بالاترین انتشار مقالات در این حوزه را در اختیار داریم.
🔹 هدف علم سنجی که از حوزه کتابداری آمده است، در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
🔹در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. راجرز کتابی نوشته به نام اشاعه نواوری. تا به حال 2500 مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
🔹اگر آیین نامه ارتقا تا ده سال دیگر همین باشد، ما علاوه بر سرآمدی در تولید مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت!
🔹کشوری مثل انگلستان بیش از سی سال است که از سنت publish or perish گذشته است.
🔹حدود 400 جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های ISI استفاده نمی کنند.
🔹در سنت پژوهشی انگلستان اصلاً به شاخص های ISI، ضریب تأثیر و مانند آن توجهی نمی شود. آنها مجدد به ارزیابی مقالات به شیوه خودشان مبادرت می کنند و به پرداخت پژوهانه و مانند آن ... اقدام می کنند.
🔹نظام رتبه بندی دانشگاه های ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که واضع ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
🔹ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود 800 مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
🔹از یکی از اساتیدی که 400 مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود.
🔹از مدیران کشور 97% از مقالات ISI استفاده نمی کنند، 93% نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
🔹وقتی شاخص ارزیابی اچ اندیکس شد، پژوهشگر با چه انگیزه ای روی پروژه ملی کار کند!؟
🔹دلیل عمده این اتفاق این است که وزارت علوم ارزیابی ها را به سیاست گره زده است و افراد تنها به فکر ارتقای خویش هستند نه کشور .
#ایران #دانشگاه #علم #علم_سنجي
@SCMEDIA
@akhalaji
Forwarded from وبدا گلستان
دپو اقلام دارویی استان جهت استفاده توسط تیم های درمانی کمپ های استقرار سیل زدگان
#دانشگاه_علوم_پزشکی_گلستان
#دانشگاه_تا_انتهای_بحران_پای_کار_هست
#دانشگاه_علوم_پزشکی_گلستان
#دانشگاه_تا_انتهای_بحران_پای_کار_هست
🔵تجربۀ زیستۀ ادامۀ تحصیل
✍️فاطمه دیده کنان
❇️درود استاد تاج الدین گرامی آفرین بر این اراده، امیدوارم که موفق باشید بنده هم در ۴۴ سالگی کنکور ارشد دادم برای خودم تجربه ارزشمندی بود آنقدر ارزشمند که سبک و شیوه زندگیم را دگرگون کرد الان که می نویسم احساس رضایت میکنم چه خوب که این تجربه را در زندگیم داشته ام.
فارغ التحصیل سال ۷۳ دبیری علوم اجتماعی بودم و سال ۷۵ ارشد جامعه شناسی تهران مرکز پذیرفته شدم دانشگاهی که بیشتر استادانش استاد دوره کارشناسی خودم بودند اما ثبت نام نکردم هم خودم و هم دورو بری هایی که به من مشاوره داده بودند دانشگاه آزاد را قبول نداشتم و ترجیح دادم که به کار دبیری ادامه بدهم و قید ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد را بزنم ؛و اگر توانستم دانشگاه دولتی پذیرفته بشوم و ادامه تحصیل بدهم. این اتفاق نیفتاد و چند بار کنکور دانشگاه دولتی دادم، پذیرفته نشدم و بعد هم بی خیال شدم. نزدیک ۲۰ سال کار و معلمی کردن روانم را فرسوده کرده بود با اینکه مطالعه آزاد داشتم انگار اقناع نمی شدم چیزی در وجودم مرا به خواندن و رفتن به دانشگاه تشویق میکرد.
با اینکه مسئولیتهای زیادی داشتم و مطالعه زیادی هم در زمینه ی منابع کارشناسی ارشد نداشتم تصمیم گرفتم کنکور بدهم سال ۹۲ کنکور دانشگاه آزاد دادم و پذیرفته شدم. تنها زبان انگلیسی را ۸۸درصد زدم بقیه درصدها ی من پایین بود ۴۰، ۳۰ و...با این درصدها در دانشگاه تهران مرکز پذیرفته شدم همان دانشگاهی که ۲۰ سال پیش هم میتوانستم باشم.آن بودن کجا و این بودن کجا؛ تفاوت از زمین تا آسمان بود در ۳ ترم کلاس تئوری یک جلسه غیبت نداشتم . حضور در کلاسها برایم خیلی مهم بود. از استادان بسیار خوبی که داشتم بسیار آموختم هر چند فرصت زیادی برای مطالعه درسهای دانشگاه نداشتم از همان اندک فرصت هایی که در اختیارم بود تلاش کردم که استفاده کنم.
دانشگاه برای من پربار بود احساس می کنم همه جهان ذهنی من دگرگون شد برخی از همکلاسی های من در نوع نگرشم به زندگی بسیار تاثیر گذار بودند. تصورم این بود در ۴۴ سالگی نمیتوانم ادامه تحصیل بدهم و حتما مجبور به انصراف میشوم وقتی سرکلاس درس همکلاسی هایی را می دیدم که ۶۰ ساله هستند و بازنشسته ؛ با اینکه ادامه تحصیل در ارتقای شغلی شان نقشی نداشته انرژی مضاعفی می گرفتم و مصمم تر میشدم.پایان نامه ام ۴ترم طول کشید همه کلاسی های من دفاع کرده بودند و فارغ التحصیل شده بودند و برخی از آنها داشتند دکترا می خواندند وقتی در دانشگاه مرا می دیدند می گفتند "برای پایان نامه ارشد آدم این همه وقت و هزینه صرف میکنه ارزش نداره" من میخندیدم و میگفتم میخواهم یاد بگیرم و من همچنان هنوز اندر خم یک کوچه بودم (از این جهت که هنوز دفاع نکرده بودم و برخی از همکلاسی های جوانم دانشجوی دکترا در دانشکده شده بودند) استاد راهنمای من دکتر محدثی و استادمشاور من دکتر تاج الدین بودند با همه سختی ها در تیر ماه ۹۶ از پایان نامه دفاع کردم و آن سالها یکی از بهترین سالهای تحصیل و زندگی من بود.
بعدها که به گذشته بر می گشتم و هنوز هم گاهی برمیگردم میبینم هرگز نمی توانستم در سالهای جوانی ، این اندازه از روزها و سالهای تحصیلم در دوره ارشد بهره درست ببرم. بسیار از استادان پایان نامه آموختم و سپاسگزارشان هستم که وقت و زمان باارزششان را در اختیار من گذاشتند تندرستی و عمر با عزت برایشان آرزو میکنم.
#تجربۀ_زیسته
#ادامه_تحصیل
#دانشجویی
#دانشگاه
@tajeddin_mohammadbagher
✍️فاطمه دیده کنان
❇️درود استاد تاج الدین گرامی آفرین بر این اراده، امیدوارم که موفق باشید بنده هم در ۴۴ سالگی کنکور ارشد دادم برای خودم تجربه ارزشمندی بود آنقدر ارزشمند که سبک و شیوه زندگیم را دگرگون کرد الان که می نویسم احساس رضایت میکنم چه خوب که این تجربه را در زندگیم داشته ام.
فارغ التحصیل سال ۷۳ دبیری علوم اجتماعی بودم و سال ۷۵ ارشد جامعه شناسی تهران مرکز پذیرفته شدم دانشگاهی که بیشتر استادانش استاد دوره کارشناسی خودم بودند اما ثبت نام نکردم هم خودم و هم دورو بری هایی که به من مشاوره داده بودند دانشگاه آزاد را قبول نداشتم و ترجیح دادم که به کار دبیری ادامه بدهم و قید ادامه تحصیل در دانشگاه آزاد را بزنم ؛و اگر توانستم دانشگاه دولتی پذیرفته بشوم و ادامه تحصیل بدهم. این اتفاق نیفتاد و چند بار کنکور دانشگاه دولتی دادم، پذیرفته نشدم و بعد هم بی خیال شدم. نزدیک ۲۰ سال کار و معلمی کردن روانم را فرسوده کرده بود با اینکه مطالعه آزاد داشتم انگار اقناع نمی شدم چیزی در وجودم مرا به خواندن و رفتن به دانشگاه تشویق میکرد.
با اینکه مسئولیتهای زیادی داشتم و مطالعه زیادی هم در زمینه ی منابع کارشناسی ارشد نداشتم تصمیم گرفتم کنکور بدهم سال ۹۲ کنکور دانشگاه آزاد دادم و پذیرفته شدم. تنها زبان انگلیسی را ۸۸درصد زدم بقیه درصدها ی من پایین بود ۴۰، ۳۰ و...با این درصدها در دانشگاه تهران مرکز پذیرفته شدم همان دانشگاهی که ۲۰ سال پیش هم میتوانستم باشم.آن بودن کجا و این بودن کجا؛ تفاوت از زمین تا آسمان بود در ۳ ترم کلاس تئوری یک جلسه غیبت نداشتم . حضور در کلاسها برایم خیلی مهم بود. از استادان بسیار خوبی که داشتم بسیار آموختم هر چند فرصت زیادی برای مطالعه درسهای دانشگاه نداشتم از همان اندک فرصت هایی که در اختیارم بود تلاش کردم که استفاده کنم.
دانشگاه برای من پربار بود احساس می کنم همه جهان ذهنی من دگرگون شد برخی از همکلاسی های من در نوع نگرشم به زندگی بسیار تاثیر گذار بودند. تصورم این بود در ۴۴ سالگی نمیتوانم ادامه تحصیل بدهم و حتما مجبور به انصراف میشوم وقتی سرکلاس درس همکلاسی هایی را می دیدم که ۶۰ ساله هستند و بازنشسته ؛ با اینکه ادامه تحصیل در ارتقای شغلی شان نقشی نداشته انرژی مضاعفی می گرفتم و مصمم تر میشدم.پایان نامه ام ۴ترم طول کشید همه کلاسی های من دفاع کرده بودند و فارغ التحصیل شده بودند و برخی از آنها داشتند دکترا می خواندند وقتی در دانشگاه مرا می دیدند می گفتند "برای پایان نامه ارشد آدم این همه وقت و هزینه صرف میکنه ارزش نداره" من میخندیدم و میگفتم میخواهم یاد بگیرم و من همچنان هنوز اندر خم یک کوچه بودم (از این جهت که هنوز دفاع نکرده بودم و برخی از همکلاسی های جوانم دانشجوی دکترا در دانشکده شده بودند) استاد راهنمای من دکتر محدثی و استادمشاور من دکتر تاج الدین بودند با همه سختی ها در تیر ماه ۹۶ از پایان نامه دفاع کردم و آن سالها یکی از بهترین سالهای تحصیل و زندگی من بود.
بعدها که به گذشته بر می گشتم و هنوز هم گاهی برمیگردم میبینم هرگز نمی توانستم در سالهای جوانی ، این اندازه از روزها و سالهای تحصیلم در دوره ارشد بهره درست ببرم. بسیار از استادان پایان نامه آموختم و سپاسگزارشان هستم که وقت و زمان باارزششان را در اختیار من گذاشتند تندرستی و عمر با عزت برایشان آرزو میکنم.
#تجربۀ_زیسته
#ادامه_تحصیل
#دانشجویی
#دانشگاه
@tajeddin_mohammadbagher
☸️بیکاری 5 هزار دانش آموختۀ دکتری و جذب 24 هزار دانشجوی دکتری جدید چه تناسبی با هم دارند؟
✍️محمدباقر تاج الدین
✅بنابر آمارهای رسمی تعداد 5 هزار نفر از دانش آموختگان مقطع دکتری در رشته های مختلف بیکار اَند و در مقابل در آزمون ورودی دکترای سال 1403 قرار بر این است که 24 هزار دانشجوی جدید دکترا در دانشگاه های کشور جذب شوند. بسیار عجیب است که با وجود بیکاری تعداد قابل توجهی از دانش آموختگان این مقطع باز هم اقدام به جذب بی رویه و بی حساب و کتاب دانشجوی دکترا می شود!!! که چه شود؟ که دوباره چند سال بعد بر تعداد بیکاران با مدرک دکترا افزوده شود؟ نکتۀ مهم تر این که دو حالت برای این قضیه می توان تصور نمود. یکی این که مراکز دولتی و غیر دولتی برای جذب این دانش آموختگان ناتوان هستند و نمی توانند از وجود این افراد استفاده کنند و دیگر این که یا این دانش آموختگان از دانش و مهارت های ضروری برای انجام کار و فعالیت در بخش های دولتی و غیر دولتی ناتوان هستند!! در هر دو حالت نوعی شکست تلخ و دردناک را می توان تصور نمود!!!
✳️اگر دانشگاه ها در تربیت و پرورش نیروهای دانشی و ماهر ناتوان اَند پس چرا اقدام به تأسیس و راه اندازی این همه دانشگاه می شود و چرا اقدام به جذب این همه دانشجو می کنند؟ و باید فکری اساسی برای این موضوع نمود!!! و اگر بخش های دولتی و غیر دولتی توان جذب و به کارگیری این نیروها را ندارند این هم نوعی ضعف اساسی برای این بخش ها و مراکز محسوب می شود که خود قصه ای پر غصه و دردناک است!!! به راستی گسترش و راه اندازی این همه دانشگاه در مناطق مختلف کشور چه معنایی می تواند داشته باشد؟ انواع دانشگاه های رنگارنگ که حالا چیزی شبیه به آموزشگاه های زبان و موسیقی و کامپیوتر شده اند که سر هر کوچه و خیابانی در هر شهر کوچک و بزرگی مثل قارچ روییده اند!!! برای مثال شهر سمنان که از قضا مرکز استان هم هست با جمعیتی حدود 250 هزار نفر چندین دانشگاه دولتی، آزاد، علمی و کاربردی و غیر انتفاعی دارد!!! سایر شهرهای کشور هم همین وضع و حال را دارند!! که البته حالا از کمبود دانشجو برخی از این دانشگاه ها در حال تعطیل شدن نیز هستند!!! طنز ماجرا این است که برخی شهرهای کوچک با جمعیت 20 هزار نفر دارای دانشگاه های پیام نور، آزاد، علمی و کاربردی و غیر انتفاعی هستند!!!
❇️سیاست های غیر عقلانی و غیر علمی در حوزۀ آموزش عالی و پس از آن در حوزۀ اشتغال و جذب دانش آموختگان اکنون چنین نتایج فاجعه بار و دردناکی را به دنبال داشته است. تجربۀ بسیاری از کشورهای توسعه یافتۀ دنیا نشان می دهد که لزومی ندارد تمام دانش آموزان پس از پایان دورۀ دانش آموزی به دانشگاه بروند و بهترین مسیر مهارت آموزی و شناسایی استعدادهای دانش آموزان است تا در مسیر درست و منطقی هدایت شوند. امری که البته آموزش و پرورش معیوب و عقب ماندۀ فعلی عاجز تر از آن است که بدان مبادرت ورزد!!! بدتر از تمام این ها بروز نوعی سرخوردگی و افسردگی برای جوانانی است که پس از سال ها تحصیل و کسب مدرک عالی امکان دست یابی به شغل مناسب و درآمد را نداشته و در نتیجه عمر خود را تلف شده می پندارند!!! عمری که اگر به امور دیگری پرداخته می شد یقیناً نتایج بسیار بهتری به دست شان می آمد!!
#دکترا
#دانش_آموختگان
#بیکاری
#دانشگاه
#سرخوردگی
#افسردگی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅بنابر آمارهای رسمی تعداد 5 هزار نفر از دانش آموختگان مقطع دکتری در رشته های مختلف بیکار اَند و در مقابل در آزمون ورودی دکترای سال 1403 قرار بر این است که 24 هزار دانشجوی جدید دکترا در دانشگاه های کشور جذب شوند. بسیار عجیب است که با وجود بیکاری تعداد قابل توجهی از دانش آموختگان این مقطع باز هم اقدام به جذب بی رویه و بی حساب و کتاب دانشجوی دکترا می شود!!! که چه شود؟ که دوباره چند سال بعد بر تعداد بیکاران با مدرک دکترا افزوده شود؟ نکتۀ مهم تر این که دو حالت برای این قضیه می توان تصور نمود. یکی این که مراکز دولتی و غیر دولتی برای جذب این دانش آموختگان ناتوان هستند و نمی توانند از وجود این افراد استفاده کنند و دیگر این که یا این دانش آموختگان از دانش و مهارت های ضروری برای انجام کار و فعالیت در بخش های دولتی و غیر دولتی ناتوان هستند!! در هر دو حالت نوعی شکست تلخ و دردناک را می توان تصور نمود!!!
✳️اگر دانشگاه ها در تربیت و پرورش نیروهای دانشی و ماهر ناتوان اَند پس چرا اقدام به تأسیس و راه اندازی این همه دانشگاه می شود و چرا اقدام به جذب این همه دانشجو می کنند؟ و باید فکری اساسی برای این موضوع نمود!!! و اگر بخش های دولتی و غیر دولتی توان جذب و به کارگیری این نیروها را ندارند این هم نوعی ضعف اساسی برای این بخش ها و مراکز محسوب می شود که خود قصه ای پر غصه و دردناک است!!! به راستی گسترش و راه اندازی این همه دانشگاه در مناطق مختلف کشور چه معنایی می تواند داشته باشد؟ انواع دانشگاه های رنگارنگ که حالا چیزی شبیه به آموزشگاه های زبان و موسیقی و کامپیوتر شده اند که سر هر کوچه و خیابانی در هر شهر کوچک و بزرگی مثل قارچ روییده اند!!! برای مثال شهر سمنان که از قضا مرکز استان هم هست با جمعیتی حدود 250 هزار نفر چندین دانشگاه دولتی، آزاد، علمی و کاربردی و غیر انتفاعی دارد!!! سایر شهرهای کشور هم همین وضع و حال را دارند!! که البته حالا از کمبود دانشجو برخی از این دانشگاه ها در حال تعطیل شدن نیز هستند!!! طنز ماجرا این است که برخی شهرهای کوچک با جمعیت 20 هزار نفر دارای دانشگاه های پیام نور، آزاد، علمی و کاربردی و غیر انتفاعی هستند!!!
❇️سیاست های غیر عقلانی و غیر علمی در حوزۀ آموزش عالی و پس از آن در حوزۀ اشتغال و جذب دانش آموختگان اکنون چنین نتایج فاجعه بار و دردناکی را به دنبال داشته است. تجربۀ بسیاری از کشورهای توسعه یافتۀ دنیا نشان می دهد که لزومی ندارد تمام دانش آموزان پس از پایان دورۀ دانش آموزی به دانشگاه بروند و بهترین مسیر مهارت آموزی و شناسایی استعدادهای دانش آموزان است تا در مسیر درست و منطقی هدایت شوند. امری که البته آموزش و پرورش معیوب و عقب ماندۀ فعلی عاجز تر از آن است که بدان مبادرت ورزد!!! بدتر از تمام این ها بروز نوعی سرخوردگی و افسردگی برای جوانانی است که پس از سال ها تحصیل و کسب مدرک عالی امکان دست یابی به شغل مناسب و درآمد را نداشته و در نتیجه عمر خود را تلف شده می پندارند!!! عمری که اگر به امور دیگری پرداخته می شد یقیناً نتایج بسیار بهتری به دست شان می آمد!!
#دکترا
#دانش_آموختگان
#بیکاری
#دانشگاه
#سرخوردگی
#افسردگی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️فرار از مدرسه؛ فرار از وطن
[بخش دوم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
4.گسترده تر شدن شکاف طبقاتی و نابرابری های اجتماعی در جامعه به گونه ای که اقلیتی از افراد جامعه از بهترین امکانات و فرصت های اقتصادی و اجتماعی و همچنین سرمایه ها و ثروت های بی حساب و کتاب و نجومی برخورداراَند و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از بسیاری از امکانات موجود محروم هستند و هر روز خود را فقیرتر و محروم تر می یابند. پرسش این اکثریت این است که چگونه آن اقلیت به این ثروت های نجومی دست یافته اند و ما نمی توانیم؟!!!
5.فقدان دسترسی مناسب و مطلوب به فرصت های اجتماعی و اقتصادی برای بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی؛ واقعیت آشکار در جامعۀ ما این است که فرصت ها و موقعیت های مناسب برای پیشرفت در زندگی فقط در اختیار عده ای خاص قرار دارد و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از موقعیت های بسیار کمی در این زمینه برخوردار اَند!!
6.برخوردار نبودن از زندگی با کیفیت و با ارزش به گونه ای که بسیاری از شهروندان گمان می کنند که زندگی شان هر روز بی کیفیت تر و بی ارزش تر می شود و بدتر این که لای چرخ دنده های سیاست ها و برنامه های معیوب خُرد و شکسته می شود؛
7.فقدان آزادی های مدنی و اجتماعی مطلوب؛ وجود آزادی های اجتماعی و مدنی لازمه و تضمین کنندۀ توسعۀ هر جامعه ای محسوب می شود و در فقدان چنین آزادی هایی امکان بروز خلاقیت ها، استعدادها و ظرفیت های انسانی و اجتماعی کاملا غیر ممکن خواهد شد. آشکار است که اگر آدمی خود را در تگناهایی این چنین ببیند به دنبال راه رهایی می گردد و در نتیجه دست به مهاجرت و در واقع فرار می زند.
8.رعایت نشدن شأن و منزلت شهروندان، هنگامی که شهروندان از حقوق شهروندی خویش کم و بیش محروم شوند آن گاه است که در می یابند شأن و منزل شان نیز رعایت نمی شود و دچار تحقیر و فرومایگی می شوند. از کارگران گرفته تا معلمان و استادان و پزشکان و سایر گروه های اجتماعی شأن و منزلت مطلوبی را درک نمی کنند و از این جهت دچار سرخوردگی های فراوانی می شوند.
#مدرسه
#دانشگاه
#دانش_آموزان
#دانشجویان
#معلمان
#استادان
#پزشکان
#مهاجرت
#سرخوردگی
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش دوم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
4.گسترده تر شدن شکاف طبقاتی و نابرابری های اجتماعی در جامعه به گونه ای که اقلیتی از افراد جامعه از بهترین امکانات و فرصت های اقتصادی و اجتماعی و همچنین سرمایه ها و ثروت های بی حساب و کتاب و نجومی برخورداراَند و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از بسیاری از امکانات موجود محروم هستند و هر روز خود را فقیرتر و محروم تر می یابند. پرسش این اکثریت این است که چگونه آن اقلیت به این ثروت های نجومی دست یافته اند و ما نمی توانیم؟!!!
5.فقدان دسترسی مناسب و مطلوب به فرصت های اجتماعی و اقتصادی برای بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی؛ واقعیت آشکار در جامعۀ ما این است که فرصت ها و موقعیت های مناسب برای پیشرفت در زندگی فقط در اختیار عده ای خاص قرار دارد و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از موقعیت های بسیار کمی در این زمینه برخوردار اَند!!
6.برخوردار نبودن از زندگی با کیفیت و با ارزش به گونه ای که بسیاری از شهروندان گمان می کنند که زندگی شان هر روز بی کیفیت تر و بی ارزش تر می شود و بدتر این که لای چرخ دنده های سیاست ها و برنامه های معیوب خُرد و شکسته می شود؛
7.فقدان آزادی های مدنی و اجتماعی مطلوب؛ وجود آزادی های اجتماعی و مدنی لازمه و تضمین کنندۀ توسعۀ هر جامعه ای محسوب می شود و در فقدان چنین آزادی هایی امکان بروز خلاقیت ها، استعدادها و ظرفیت های انسانی و اجتماعی کاملا غیر ممکن خواهد شد. آشکار است که اگر آدمی خود را در تگناهایی این چنین ببیند به دنبال راه رهایی می گردد و در نتیجه دست به مهاجرت و در واقع فرار می زند.
8.رعایت نشدن شأن و منزلت شهروندان، هنگامی که شهروندان از حقوق شهروندی خویش کم و بیش محروم شوند آن گاه است که در می یابند شأن و منزل شان نیز رعایت نمی شود و دچار تحقیر و فرومایگی می شوند. از کارگران گرفته تا معلمان و استادان و پزشکان و سایر گروه های اجتماعی شأن و منزلت مطلوبی را درک نمی کنند و از این جهت دچار سرخوردگی های فراوانی می شوند.
#مدرسه
#دانشگاه
#دانش_آموزان
#دانشجویان
#معلمان
#استادان
#پزشکان
#مهاجرت
#سرخوردگی
@tajeddin_mohammadbagher