☸️فرار از مدرسه؛ فرار از وطن
[بخش دوم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
4.گسترده تر شدن شکاف طبقاتی و نابرابری های اجتماعی در جامعه به گونه ای که اقلیتی از افراد جامعه از بهترین امکانات و فرصت های اقتصادی و اجتماعی و همچنین سرمایه ها و ثروت های بی حساب و کتاب و نجومی برخورداراَند و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از بسیاری از امکانات موجود محروم هستند و هر روز خود را فقیرتر و محروم تر می یابند. پرسش این اکثریت این است که چگونه آن اقلیت به این ثروت های نجومی دست یافته اند و ما نمی توانیم؟!!!
5.فقدان دسترسی مناسب و مطلوب به فرصت های اجتماعی و اقتصادی برای بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی؛ واقعیت آشکار در جامعۀ ما این است که فرصت ها و موقعیت های مناسب برای پیشرفت در زندگی فقط در اختیار عده ای خاص قرار دارد و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از موقعیت های بسیار کمی در این زمینه برخوردار اَند!!
6.برخوردار نبودن از زندگی با کیفیت و با ارزش به گونه ای که بسیاری از شهروندان گمان می کنند که زندگی شان هر روز بی کیفیت تر و بی ارزش تر می شود و بدتر این که لای چرخ دنده های سیاست ها و برنامه های معیوب خُرد و شکسته می شود؛
7.فقدان آزادی های مدنی و اجتماعی مطلوب؛ وجود آزادی های اجتماعی و مدنی لازمه و تضمین کنندۀ توسعۀ هر جامعه ای محسوب می شود و در فقدان چنین آزادی هایی امکان بروز خلاقیت ها، استعدادها و ظرفیت های انسانی و اجتماعی کاملا غیر ممکن خواهد شد. آشکار است که اگر آدمی خود را در تگناهایی این چنین ببیند به دنبال راه رهایی می گردد و در نتیجه دست به مهاجرت و در واقع فرار می زند.
8.رعایت نشدن شأن و منزلت شهروندان، هنگامی که شهروندان از حقوق شهروندی خویش کم و بیش محروم شوند آن گاه است که در می یابند شأن و منزل شان نیز رعایت نمی شود و دچار تحقیر و فرومایگی می شوند. از کارگران گرفته تا معلمان و استادان و پزشکان و سایر گروه های اجتماعی شأن و منزلت مطلوبی را درک نمی کنند و از این جهت دچار سرخوردگی های فراوانی می شوند.
#مدرسه
#دانشگاه
#دانش_آموزان
#دانشجویان
#معلمان
#استادان
#پزشکان
#مهاجرت
#سرخوردگی
@tajeddin_mohammadbagher
[بخش دوم و پایانی]
✍️محمدباقر تاج الدین
4.گسترده تر شدن شکاف طبقاتی و نابرابری های اجتماعی در جامعه به گونه ای که اقلیتی از افراد جامعه از بهترین امکانات و فرصت های اقتصادی و اجتماعی و همچنین سرمایه ها و ثروت های بی حساب و کتاب و نجومی برخورداراَند و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از بسیاری از امکانات موجود محروم هستند و هر روز خود را فقیرتر و محروم تر می یابند. پرسش این اکثریت این است که چگونه آن اقلیت به این ثروت های نجومی دست یافته اند و ما نمی توانیم؟!!!
5.فقدان دسترسی مناسب و مطلوب به فرصت های اجتماعی و اقتصادی برای بسیاری از افراد و گروه های اجتماعی؛ واقعیت آشکار در جامعۀ ما این است که فرصت ها و موقعیت های مناسب برای پیشرفت در زندگی فقط در اختیار عده ای خاص قرار دارد و بقیه که اکثریت را تشکیل می دهند از موقعیت های بسیار کمی در این زمینه برخوردار اَند!!
6.برخوردار نبودن از زندگی با کیفیت و با ارزش به گونه ای که بسیاری از شهروندان گمان می کنند که زندگی شان هر روز بی کیفیت تر و بی ارزش تر می شود و بدتر این که لای چرخ دنده های سیاست ها و برنامه های معیوب خُرد و شکسته می شود؛
7.فقدان آزادی های مدنی و اجتماعی مطلوب؛ وجود آزادی های اجتماعی و مدنی لازمه و تضمین کنندۀ توسعۀ هر جامعه ای محسوب می شود و در فقدان چنین آزادی هایی امکان بروز خلاقیت ها، استعدادها و ظرفیت های انسانی و اجتماعی کاملا غیر ممکن خواهد شد. آشکار است که اگر آدمی خود را در تگناهایی این چنین ببیند به دنبال راه رهایی می گردد و در نتیجه دست به مهاجرت و در واقع فرار می زند.
8.رعایت نشدن شأن و منزلت شهروندان، هنگامی که شهروندان از حقوق شهروندی خویش کم و بیش محروم شوند آن گاه است که در می یابند شأن و منزل شان نیز رعایت نمی شود و دچار تحقیر و فرومایگی می شوند. از کارگران گرفته تا معلمان و استادان و پزشکان و سایر گروه های اجتماعی شأن و منزلت مطلوبی را درک نمی کنند و از این جهت دچار سرخوردگی های فراوانی می شوند.
#مدرسه
#دانشگاه
#دانش_آموزان
#دانشجویان
#معلمان
#استادان
#پزشکان
#مهاجرت
#سرخوردگی
@tajeddin_mohammadbagher