ما چیستیم؟
دکتر حسن محدثی گیلوایی
👈 کانال پادکست های ادیبان (سامانه مدیریت آموزش):
Link: https://t.me/Adibaan_Podcast
عنوان پادکست: ما چیستیم؟
🎶⏯ #پادکست:
✅#حوزه_جامعه_شناسی
✅ #انسان_شناسی
✅ #روان_شناسی
✅#عمومی
⁉️ #ما_چیستیم_؟
👤 #دکتر_حسن_محدثی_گیلوایی
🎤🎬🎧🎶 #پادکست_سامانه_مدیریت_آموزش_ادیبان
👈 کانال پادکست های ادیبان (سامانه مدیریت آموزش):
Link: https://t.me/Adibaan_Podcast
Link: https://t.me/Adibaan_Podcast
عنوان پادکست: ما چیستیم؟
🎶⏯ #پادکست:
✅#حوزه_جامعه_شناسی
✅ #انسان_شناسی
✅ #روان_شناسی
✅#عمومی
⁉️ #ما_چیستیم_؟
👤 #دکتر_حسن_محدثی_گیلوایی
🎤🎬🎧🎶 #پادکست_سامانه_مدیریت_آموزش_ادیبان
👈 کانال پادکست های ادیبان (سامانه مدیریت آموزش):
Link: https://t.me/Adibaan_Podcast
☸️کنکور در سن 50 سالگی!!!
✍️محمدباقر تاج الدین
✅امروز در کنکور کارشناسی ارشد رشتۀ روان شناسی شرکت کردم آن هم در سن 50 سالگی!! سال ها بود که قصد چنین کاری را داشتم چرا که علاقمندی خاصی به رشتۀ روان شناسی دارم و از این که تاکنون چنین نکردم کمی پشیمان و دلخور بودم. به هر حال امسال به قول معروف دل به دریا زدم و در این کنکور شرکت کردم. از نظر خودم وضعیتم بد نبود. می توانم بگویم که درس زبان تخصصی را بالای 80 درصد، درس روش تحقیق و آمار را بالای 70 درصد و بقیه دروس تخصص ی را هم بین 30 تا 40 درصد زدم!!!البته قضاوت نهایی و قطعی بسیار زود است و باید منتظر نتایج بمانم. این گونه کوشش ها را دوست دارم و حس بودن و سرزندگی به من می دهد. اگر در این آزمون پذیرفته شوم و آن را بتوانم به اتمام برسانم پس از آن در آزمون دکتری روان شناسی هم شرکت خواهم کرد البته به شرط زنده بودن و فراهم بودن شرایط مورد نظر!!این را هم بگویم که با تمام درگیری های کاری و علمی و پژوهشی که داشتم مطالعات پراکنده ای داشتم و هرگز نتوانستم مطالعات منسجم و برنامه ریزی شده ای داشته باشم!!!
✳️با خودم کمی کلنجار رفتم که این متن را به اصطلاح قلمی کنم یا نه و به هر حال تصمیم گرفتم که تجربۀ زیستۀ خود را در این زمینه بنویسم تا شاید برای سایر دوستان هم مفید باشد!! معتقدم که سن و سال مهم نیست و آن چه مهم است به کارگیری اراده و کوشش است و آدمی تا زمانی که زنده است باید بودنی معنادار و هدف دار را دنبال کند و نه زیستن بیهوده و بی معنا را!!! گمانم بر این است که همین دست کوشش ها می تواند به زندگی آدمی معنا و هدف بدهد و راهی باشد برای گریز از بی معنایی و بیهودگی زندگی!!! به گفتۀ سعدی:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
#کنکور
#روان_شناسی
#کارشناسی_ارشد
#کوشش
#زندگی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅امروز در کنکور کارشناسی ارشد رشتۀ روان شناسی شرکت کردم آن هم در سن 50 سالگی!! سال ها بود که قصد چنین کاری را داشتم چرا که علاقمندی خاصی به رشتۀ روان شناسی دارم و از این که تاکنون چنین نکردم کمی پشیمان و دلخور بودم. به هر حال امسال به قول معروف دل به دریا زدم و در این کنکور شرکت کردم. از نظر خودم وضعیتم بد نبود. می توانم بگویم که درس زبان تخصصی را بالای 80 درصد، درس روش تحقیق و آمار را بالای 70 درصد و بقیه دروس تخصص ی را هم بین 30 تا 40 درصد زدم!!!البته قضاوت نهایی و قطعی بسیار زود است و باید منتظر نتایج بمانم. این گونه کوشش ها را دوست دارم و حس بودن و سرزندگی به من می دهد. اگر در این آزمون پذیرفته شوم و آن را بتوانم به اتمام برسانم پس از آن در آزمون دکتری روان شناسی هم شرکت خواهم کرد البته به شرط زنده بودن و فراهم بودن شرایط مورد نظر!!این را هم بگویم که با تمام درگیری های کاری و علمی و پژوهشی که داشتم مطالعات پراکنده ای داشتم و هرگز نتوانستم مطالعات منسجم و برنامه ریزی شده ای داشته باشم!!!
✳️با خودم کمی کلنجار رفتم که این متن را به اصطلاح قلمی کنم یا نه و به هر حال تصمیم گرفتم که تجربۀ زیستۀ خود را در این زمینه بنویسم تا شاید برای سایر دوستان هم مفید باشد!! معتقدم که سن و سال مهم نیست و آن چه مهم است به کارگیری اراده و کوشش است و آدمی تا زمانی که زنده است باید بودنی معنادار و هدف دار را دنبال کند و نه زیستن بیهوده و بی معنا را!!! گمانم بر این است که همین دست کوشش ها می تواند به زندگی آدمی معنا و هدف بدهد و راهی باشد برای گریز از بی معنایی و بیهودگی زندگی!!! به گفتۀ سعدی:
به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل
که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم
#کنکور
#روان_شناسی
#کارشناسی_ارشد
#کوشش
#زندگی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️انسان و جامعه؛ انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟
✍️محمدباقر تاج الدین
✅یکی از پرسش های مهمی که بسیاری از افراد در ذهن خود دارند و آن را مطرح میکنند این پرسش است که انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟ پرسشی که بسیاری از دانشجویان در کلاس های درس نیز آن را پیش می کشند و مطرح می کنند؟ممکن است در همین رابطه برخی بپرسند که پاسخ به این پرسش قرار است کدام یک از مشکلات گوناگون انسان و جامعه را حل کند؟ به فرض که ثابت کردیم یکی از این دو دیگری را می سازد خب پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای پاسخ گویی به این پرسش های مهم و پرداختن به آن ها ضرورت دارد چند نکتۀ اساسی در این جا مورد بحث قرار گیرد:
1.پرسش مورد اشاره از قضا پرسش مهمی است که پرداختن به آن ضرورت دارد و از این رهگذر می توان به برخی پرسش های مهم دیگر نیز پرداخت. همین که افراد بسیاری این پرسش را مطرح می کنند و در گذشته نیز مورد بحث بوده است ما را به این نکتۀ مهم رهنمون می شود که این موضوع ساده و پیش پا افتاده ای نیست که بتوان بی توجه و بی تفاوت از کنار آن گذشت چرا که با روشن شدن ابعاد این موضوع می توان تکلیف برخی موضوعات مرتبط دیگر را نیز تا حدودی روشن نمود.
2.نکتۀ بعدی این است که پرسش مزبور اساساً پرسشی دشوار و پیچیده است که هرگز پاسخی دم دستی و ساده و حاضر و آماده ندارد. نیم نگاهی به بحث های مفهومی و نظری ای که فیلسوفان، روان شناسان ، انسان شناسان و جامعه شناسان از گذشته تا به امروز در این زمینه ارائه کرده اند همگی نشان می دهد که این پرسش پاسخ های متعدد و متفاوتی دارد به گونه ای که از منظرهای گوناگون قابل بحث و بررسی است. برخی اندیشمندان بنا به دلایلی که عرضه کرده اند بر این باورند که نقش انسان در ساخته و پرداخته کردن جامعه بسیار بنیادین و البته انکارناپذیر است و انسان ها بنابر توانمندی های فراوان و گوناگونی که دارند در کنار یکدیگر جامعه را شکل و معنا می دهند . بنابر چنین نظری هیچ جامعه ای بدون حضور و کنش گری های انسانی نمی تواند ایجاد شود و تداوم یابد و لذا انسان و کنش گری های او زیربنای اصلی و اساسی هر جامعه ای محسوب می شود.
3.گروه دیگری از اندیشمندان معتقدند که جامعه بنابر ساختار و الگوهایی که از پیش ایجاد کرده است تمام ابعاد وجودی انسان را می سازد و هیچ انسانی بدون بودن درون یک جامعه امکان بقا و دوام نخواهد داشت. بیرون از جامعه جایی نیست که انسانی بتواند در آن جا حضور داشته باشد و به زندگی خویش ادامه دهد. اگر کسی شاعر، فیزیکدان، پزشک، خلبان، معلم، کارمند، استاد، خانه دار، هنرمند، نویسنده یا هر حرفه و شغل و شأن دیگری یافته است فقط و فقط درون جامعه بوده است و نه بیرون از آن. هیچ فردی به تنهایی نمی تواند معنایی به زندگی خودش ببخشد و به یک انسان رشد یافته و تکامل یافته ای بدل شود. برای مثال اگر انسانی را در کودکی در جایی دور دست رها کنند بسیار دور از انتظار است که بتواند به یک انسان با ویژگی های انسانی ای که می شناسیم تبدیل شود. ضمن این که از این منظر میتوان گفت هر انسانی رنگ و لعاب و فرهنگ و جامعه و تاریخ خودش را دارد.
4.واقعیت این است که آنان که بر روی توانمندی های انسانی تأکید بیش از اندازه داشته و انسان را در ساختن جامعۀ خویش اصل دانسته و برای جامعه و ساختار اجتماعی جایگاهی قائل نیستند به خطا رفته و هم آن گروهی که بر روی ساختار جامعه بیش از اندازه تأکید و اصرار دارند و توانمندی های گوناگون فردی انسان ها را نادیده می انگارند نیز به خطا رفته اند. لذا برای برون رفت از این بحران نظری و مفهومی در دهه های گذشته برخی جامعه شناسان به اصطلاح "برساخت گرا" بر این عقیده شدند که بین انسان و جامعه رابطه ای دوجانبه و برهم کنشی وجود دارد به گونه ای که به طور هم زمان هم انسان جامعه را می سازد وهم جامعه انسان را. لذا نه جامعۀ بدون انسان معنا دارد و قابل فهم است و نه انسان بدون جامعه. در این زمینه در نوشته های بعدی بیش تر بحث خواهد شد.
#انسان
#جامعه
#فلسفه
#روان_شناسی
#انسان_شناسی
#جامعه_شناسی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅یکی از پرسش های مهمی که بسیاری از افراد در ذهن خود دارند و آن را مطرح میکنند این پرسش است که انسان جامعه را می سازد یا جامعه انسان را؟ پرسشی که بسیاری از دانشجویان در کلاس های درس نیز آن را پیش می کشند و مطرح می کنند؟ممکن است در همین رابطه برخی بپرسند که پاسخ به این پرسش قرار است کدام یک از مشکلات گوناگون انسان و جامعه را حل کند؟ به فرض که ثابت کردیم یکی از این دو دیگری را می سازد خب پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد؟ برای پاسخ گویی به این پرسش های مهم و پرداختن به آن ها ضرورت دارد چند نکتۀ اساسی در این جا مورد بحث قرار گیرد:
1.پرسش مورد اشاره از قضا پرسش مهمی است که پرداختن به آن ضرورت دارد و از این رهگذر می توان به برخی پرسش های مهم دیگر نیز پرداخت. همین که افراد بسیاری این پرسش را مطرح می کنند و در گذشته نیز مورد بحث بوده است ما را به این نکتۀ مهم رهنمون می شود که این موضوع ساده و پیش پا افتاده ای نیست که بتوان بی توجه و بی تفاوت از کنار آن گذشت چرا که با روشن شدن ابعاد این موضوع می توان تکلیف برخی موضوعات مرتبط دیگر را نیز تا حدودی روشن نمود.
2.نکتۀ بعدی این است که پرسش مزبور اساساً پرسشی دشوار و پیچیده است که هرگز پاسخی دم دستی و ساده و حاضر و آماده ندارد. نیم نگاهی به بحث های مفهومی و نظری ای که فیلسوفان، روان شناسان ، انسان شناسان و جامعه شناسان از گذشته تا به امروز در این زمینه ارائه کرده اند همگی نشان می دهد که این پرسش پاسخ های متعدد و متفاوتی دارد به گونه ای که از منظرهای گوناگون قابل بحث و بررسی است. برخی اندیشمندان بنا به دلایلی که عرضه کرده اند بر این باورند که نقش انسان در ساخته و پرداخته کردن جامعه بسیار بنیادین و البته انکارناپذیر است و انسان ها بنابر توانمندی های فراوان و گوناگونی که دارند در کنار یکدیگر جامعه را شکل و معنا می دهند . بنابر چنین نظری هیچ جامعه ای بدون حضور و کنش گری های انسانی نمی تواند ایجاد شود و تداوم یابد و لذا انسان و کنش گری های او زیربنای اصلی و اساسی هر جامعه ای محسوب می شود.
3.گروه دیگری از اندیشمندان معتقدند که جامعه بنابر ساختار و الگوهایی که از پیش ایجاد کرده است تمام ابعاد وجودی انسان را می سازد و هیچ انسانی بدون بودن درون یک جامعه امکان بقا و دوام نخواهد داشت. بیرون از جامعه جایی نیست که انسانی بتواند در آن جا حضور داشته باشد و به زندگی خویش ادامه دهد. اگر کسی شاعر، فیزیکدان، پزشک، خلبان، معلم، کارمند، استاد، خانه دار، هنرمند، نویسنده یا هر حرفه و شغل و شأن دیگری یافته است فقط و فقط درون جامعه بوده است و نه بیرون از آن. هیچ فردی به تنهایی نمی تواند معنایی به زندگی خودش ببخشد و به یک انسان رشد یافته و تکامل یافته ای بدل شود. برای مثال اگر انسانی را در کودکی در جایی دور دست رها کنند بسیار دور از انتظار است که بتواند به یک انسان با ویژگی های انسانی ای که می شناسیم تبدیل شود. ضمن این که از این منظر میتوان گفت هر انسانی رنگ و لعاب و فرهنگ و جامعه و تاریخ خودش را دارد.
4.واقعیت این است که آنان که بر روی توانمندی های انسانی تأکید بیش از اندازه داشته و انسان را در ساختن جامعۀ خویش اصل دانسته و برای جامعه و ساختار اجتماعی جایگاهی قائل نیستند به خطا رفته و هم آن گروهی که بر روی ساختار جامعه بیش از اندازه تأکید و اصرار دارند و توانمندی های گوناگون فردی انسان ها را نادیده می انگارند نیز به خطا رفته اند. لذا برای برون رفت از این بحران نظری و مفهومی در دهه های گذشته برخی جامعه شناسان به اصطلاح "برساخت گرا" بر این عقیده شدند که بین انسان و جامعه رابطه ای دوجانبه و برهم کنشی وجود دارد به گونه ای که به طور هم زمان هم انسان جامعه را می سازد وهم جامعه انسان را. لذا نه جامعۀ بدون انسان معنا دارد و قابل فهم است و نه انسان بدون جامعه. در این زمینه در نوشته های بعدی بیش تر بحث خواهد شد.
#انسان
#جامعه
#فلسفه
#روان_شناسی
#انسان_شناسی
#جامعه_شناسی
@tajeddin_mohammadbagher