☸️واقعیت ها را درست و دقیق ببینیم
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅از یک جامعه شاس نخستین و کم ترین انتظار این است که واقعیت های انسانی و اجتماعی را به درستی و دقیق ببیند و مورد تحلیل قرار دهد. انتزاعی اندیشیدن و عمل کردن خلاف دید جامعه شناختی است که از جامعه شناس چنین انتظاری نمی رود. دوست و همکار گرامی ما جناب دکتر نجاتی حسینی امر انتزاعی را مقدم بر امر واقعی تلقی کرده و گمان برده اند که انسان ها در حالت انتزاعی روزگاران خود را سپری می کنند. ضمن این که آرمانی و ایدئال دیدن و تحلیل کردن پدیده های انسانی و اجتماعی راه به جایی نمی برد. این میزان آشکار است که انسان ها خواهان یک زندگی معمولی و مطابق با نیازهای انسانی شان در این جهان هستند و نمی توانند با اندیشه های آرمان گرایانه زیست خود را سامان دهند.
✳️البته که تمام انسان ها مسئولیت هایی بر عهده شان است و تا آن جا که ممکن است باید این مسئولیت های انسانی شان را به خوبی انجام دهند. اما بحث بر سر این است که اگر زیست و حیات آدمیان در خطر بیفتد و دچار چالش های اساسی شود آن وقت چقدر از آن ها می توان انتظار داشت همچنان بر سرِ مسئولیت های انسانی شان باقی بمانند. این موضوعی بسیار پیچیده است که به راحتی و با نگاه های ساده اندیشانه و تقلیل گرایانه نمی توان از آن عبور کرد. پرسش ساده و البته مهمی از اقای دکتر نجاتی دارم و آن این است که اگر فردی فرزندش دچار بیماری سختی باشد و نیازمند دارویی برای درمان و بدون پرداخت رشوه هم امکان دست یابی به این دارو را نداشته باشد چه باید بکند؟ در این جا هم به نظر شما همچنان باید با شرّ مبارزه کند؟ و اخلاقی بزید؟ و این که آیا از همۀ انسان ها می توان چنین توقع و انتظاری داشت؟ آیا نباید میزان توان و تحمّل جسمی و روانی افراد را در نظر گرفت؟ آیا نباید میزان دسترسی افراد به فرصت ها و امکانات لازم برای اخلاقی زیستن را مدّ نظر قرار داد؟
❇️نکتۀ مهم تر این که اکنون بحث فردی در میان نیست بلکه بحث اجتماعی و ساختاری در میان است که باز هم از ایشان به عنوان کسی که جامعه شناسی خوانده انتظار می رفت نگاه ساختاری و اجتماعی را در این بحث لحاظ می کردند که متأسفانه چنین نکردند!!!قرار گرفتن شهروندان یک جامعه در یک ساختار معیوب که بسیاری از راه های اخلاقی و بلکه بهنجار زیستن را دشوار و حتی تاحدی ناممکن می کند به لحاظ جامعه شناختی چگونه قابل تحلیل و تبیین است؟ از چنین شهروندانی چگونه و تا کجا می توان انتظار داشت که با شرّ مبارزه کنند؟ بنده هم می گویم باید با شرّ مبارزه کرد و در مقابل باید اخلاقی و بهنجار زیست اما پرسش اساسی این است که چگونه و مبتنی بر چه سازِکاری؟ از جناب نجاتی حسینی انتظار این است که به این پرسش های کلیدی و مهم پاسخ گوید و الّا گفتن این که انسان ها باید مسئولیت اخلاقی شان را اَدا کنند آسان است و سخنی است تکراری و کلّی گویانه!!!سخن اصلی این است که اخلاقی و بهنجار زیستن انسان ها در ساختار به نسبت سالم که چندان هنر نیست اما در یک ساختار معیوب و ناسالم بسیار هنر است!!! و این که راه کار زیستِ انسانی و بهنجار و اخلاقی در چنین ساختارهایی کدام اَند؟
#واقعیت
#ساختار
#جامعه
#امر_اجتماعی
#جامعه_شناس
#تحلیل
#تبیین
#فساد
#شرّ
#اخلاق
@tajeddin_mohammadbagher
(نقدی بر دیدگاه دکتر نجاتی حسینی)
✍️محمدباقر تاج الدین
✅از یک جامعه شاس نخستین و کم ترین انتظار این است که واقعیت های انسانی و اجتماعی را به درستی و دقیق ببیند و مورد تحلیل قرار دهد. انتزاعی اندیشیدن و عمل کردن خلاف دید جامعه شناختی است که از جامعه شناس چنین انتظاری نمی رود. دوست و همکار گرامی ما جناب دکتر نجاتی حسینی امر انتزاعی را مقدم بر امر واقعی تلقی کرده و گمان برده اند که انسان ها در حالت انتزاعی روزگاران خود را سپری می کنند. ضمن این که آرمانی و ایدئال دیدن و تحلیل کردن پدیده های انسانی و اجتماعی راه به جایی نمی برد. این میزان آشکار است که انسان ها خواهان یک زندگی معمولی و مطابق با نیازهای انسانی شان در این جهان هستند و نمی توانند با اندیشه های آرمان گرایانه زیست خود را سامان دهند.
✳️البته که تمام انسان ها مسئولیت هایی بر عهده شان است و تا آن جا که ممکن است باید این مسئولیت های انسانی شان را به خوبی انجام دهند. اما بحث بر سر این است که اگر زیست و حیات آدمیان در خطر بیفتد و دچار چالش های اساسی شود آن وقت چقدر از آن ها می توان انتظار داشت همچنان بر سرِ مسئولیت های انسانی شان باقی بمانند. این موضوعی بسیار پیچیده است که به راحتی و با نگاه های ساده اندیشانه و تقلیل گرایانه نمی توان از آن عبور کرد. پرسش ساده و البته مهمی از اقای دکتر نجاتی دارم و آن این است که اگر فردی فرزندش دچار بیماری سختی باشد و نیازمند دارویی برای درمان و بدون پرداخت رشوه هم امکان دست یابی به این دارو را نداشته باشد چه باید بکند؟ در این جا هم به نظر شما همچنان باید با شرّ مبارزه کند؟ و اخلاقی بزید؟ و این که آیا از همۀ انسان ها می توان چنین توقع و انتظاری داشت؟ آیا نباید میزان توان و تحمّل جسمی و روانی افراد را در نظر گرفت؟ آیا نباید میزان دسترسی افراد به فرصت ها و امکانات لازم برای اخلاقی زیستن را مدّ نظر قرار داد؟
❇️نکتۀ مهم تر این که اکنون بحث فردی در میان نیست بلکه بحث اجتماعی و ساختاری در میان است که باز هم از ایشان به عنوان کسی که جامعه شناسی خوانده انتظار می رفت نگاه ساختاری و اجتماعی را در این بحث لحاظ می کردند که متأسفانه چنین نکردند!!!قرار گرفتن شهروندان یک جامعه در یک ساختار معیوب که بسیاری از راه های اخلاقی و بلکه بهنجار زیستن را دشوار و حتی تاحدی ناممکن می کند به لحاظ جامعه شناختی چگونه قابل تحلیل و تبیین است؟ از چنین شهروندانی چگونه و تا کجا می توان انتظار داشت که با شرّ مبارزه کنند؟ بنده هم می گویم باید با شرّ مبارزه کرد و در مقابل باید اخلاقی و بهنجار زیست اما پرسش اساسی این است که چگونه و مبتنی بر چه سازِکاری؟ از جناب نجاتی حسینی انتظار این است که به این پرسش های کلیدی و مهم پاسخ گوید و الّا گفتن این که انسان ها باید مسئولیت اخلاقی شان را اَدا کنند آسان است و سخنی است تکراری و کلّی گویانه!!!سخن اصلی این است که اخلاقی و بهنجار زیستن انسان ها در ساختار به نسبت سالم که چندان هنر نیست اما در یک ساختار معیوب و ناسالم بسیار هنر است!!! و این که راه کار زیستِ انسانی و بهنجار و اخلاقی در چنین ساختارهایی کدام اَند؟
#واقعیت
#ساختار
#جامعه
#امر_اجتماعی
#جامعه_شناس
#تحلیل
#تبیین
#فساد
#شرّ
#اخلاق
@tajeddin_mohammadbagher
✅نتیجه این که ناامیدی پایان راه نیست بلکه آغازِ راه است آن هم بریدن از توهمات و امیدهای کاذب و فریبنده که بیش از همه محصول ایدئولوژی هایی اَند که شوربختانه خود انسان ها و همچنین نظام سیاسی آن ها را ساخته و پرداخته می کنند چرا که بریده و دور از واقعیت ها هستند. پس عقلانیت و منطق حکم می کند که اگر می خواهیم دوباره و چندباره ناامید نشویم باید که از ایدئولوژی ها و آرمان پردازی ها دوری کنیم و مواجهه ای عقلانی و منطقی با واقعیت ها داشته باشیم و این مواجهه حرکت از واقعیت ها به سمت ذهن است و نه از ذهن به سمت واقعیت ها تا بار دیگر در دام دروغین و فریبندۀ ایدئولوژی ها گرفتار نشویم!! گفتن ندارد که اگر این ناامیدی ها نتوانند ما را از دام های فریبنده ای که گرفتارشان شده ایم رهایی ببخشند و به بلوغ فکری و فرهنگی بنیادین رهنمون نشوند بدون تردید پیامدهای دردناک تر و تلخ تری در انتظارمان خواهد بود!اما دست کم برخی نشانه های روشنی در جامعه وجود دارد که ناامیدی ها تلنگری اساسی به خیلی ها زده و آنان را از خواب غفلت چندین دهه بیدار کرده باشد!!
#ناامیدی
#امید
#واقعیت_ها
#عقلانیت
#منطق
#ایدئولوژی
@tajeddin_mohammadbagher
#ناامیدی
#امید
#واقعیت_ها
#عقلانیت
#منطق
#ایدئولوژی
@tajeddin_mohammadbagher
☸️اگر هنر نبود واقعیت ما را هلاک می کرد
✍️محمدباقر تاج الدین
✅هنر، امری انسانی و اجتماعی است به این معنا که از احساسات و هوش انسانی و همچنین زمینه های اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می گیرد و هدف اصلی آن انتقال احساسات پرمایه و عمیق به دیگران است تا از این رهگذر انسان ها بتوانند زمینه های فرارَوی از واقعیت های دردناک و رنج آور روزمرّه را تا حدودی فراهم سازند و به آرامش درون دست یابند. هنر، آدمی را از درد و رنج های این جهانی جدا می کند و مهم تر این که وی را از تنهایی وجودی(اگزیستانسیل) رها می سازد و شوق بودن و زیستن را برایش به ارمغان می آورد. هنر، ما را از واقعیت های خشن و سختی که هر دَم آزارمان می دهد تا حدودی دور می کند و زمینه را برای سبکبالی روح و روان مان فراهم می سازد. شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی معتقد بود که: «هنر نه تنها شخص را از دلتنگیهای مبهم و یأس و حرمان نجات میدهد، بلکه میتواند منبع لذتها و شادیها و نشاطهای بیپایان گردد». عنوان نوشتۀ حاضر نیز که از نیچه فیلسوف مشهور آلمانی وام گرفته شد به خوبی بیانگر همین امر مهم است که بدون هنر واقعیت های این جهانی که بسیار سخت و زمخت می نمایند آدمی را به ورطۀ نابودی می کشاند.
✳️زیستن در این جهان همواره برای انسان دشواری های فراوانی داشته و دارد و به همین دلیل مهم آدمی همیشه به دنبال ساختن چیزهایی بوده است که وی را از این دشواری ها رهایی ببخشد و هنر یکی از همان انسان ساخته هایی است که بودن در این جهان را برایش قابل تحمّل کند. اگر بپذیریم که هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است که به شکلی نمادین ظهور میکند آن گاه درخواهیم یافت که زیبایی هایی که از طریق هنر آفریده می شود می تواند بر زشتی ها و پلیدی های این جهان غلبه کند. این پرسش کلیدی را می توان مطرح نمود که به راستی زندگی چگونه بود اگر انواع هنرهایی که می شناسیم در این جهان نبودند؟ اگر شعر و موسیقی و رقص و نقاشی وجود نداشتند چگونه می توانستیم بودن خود را در این جهان معنا کنیم؟ پس از آن جا که هنر زیبایی را خلق می کند زندگی با تمام رنج ها و مشقت هایش را تاحدودی آسان می سازد چرا که نگاه انسان را به سمت و سوی زیبایی ها می کشاند و زاویۀ دیدش را از زشتی ها و پلیدی ها و زمختی های این جهان تغییر می دهد.
❇️هنر، همزاد بشر است و تو گویی که همزمان با به وجود آمدن آدمی در این جهان هنر نیز به وجود آمد چرا که اگر غیر از این می بود انسان نمی توانست جهان فعلی را تحمل کند. هنر همزمان با انسان آمد تا بگوید که این جهان در عین حالی که برخی زشتی ها، سرسختی ها و دشواری هایی را با خود دارد اما می توان با نگاهی زیباشناسانه به آن نگریست تا درد و رنج ها اندکی التیام یابد. ضمن این که هنر امری تعالی بخش است و آدمی را از زندگی زبونانه و پَست و بی مایه رها می سازد تا به او بگوید که زندگی فقط غرق شدن در واقعیت های روزمرّه نیست، بلکه واقعیت های دیگری نیز وجود دارند که ارزش تعقیب کردن و پرداختن به آن واقعیت ها نیز خالی از لطف نیست.
✅اگر فیزیکدان و ریاضی دان و فیلسوف و دیگر دانشمندان جهان را ریاضی وار و منطقی و عقلانی فهم می کنند هنرمند اما جهان را هنرمندانه و زیبایی شناسانه می فهمد و تصویر می کند و به همگان اعلام می کند که فهم ریاضی وار و منطقی و عقلانی اگرچه ممکن است در جای خودش ارزشمند باشد و شناخت های والایی برای مان ایجاد کند، اما فهم زیبایی شناسانه است که آدمی را از تنهایی و بی معنایی و دلزدگی می رهاند و زندگی دشوار و رنج آور را بدل به زندگی قابل تحمل می کند. بی پرده باید گفت که به هنر نیاز داریم و محتاج آنیم تا از پوچی و بی معنایی و دشواری ها و رنج های فراوان زندگی برهیم. هنر، شکوه زندگی را نشان انسان می دهد و به عنوان برترین نیرویی تلقی می شود که مخالف اراده ای است که می خواهد زندگی را انکار کند. باری، انسان لحظه ای بدون هنر نمی تواند زیست خود را سپری کند و با این همه هنر نیز در خدمت زندگی و انسان است چرا که انواع واقعیت های سخت و زمخت به سمت او حمله ور می شوند و تو گویی که وی را از هستی معنادار تهی می سازند!!
#هنر
#واقعیت
#انسان
#زندگی
@tajeddin_mohammadbagher
✍️محمدباقر تاج الدین
✅هنر، امری انسانی و اجتماعی است به این معنا که از احساسات و هوش انسانی و همچنین زمینه های اجتماعی و فرهنگی سرچشمه می گیرد و هدف اصلی آن انتقال احساسات پرمایه و عمیق به دیگران است تا از این رهگذر انسان ها بتوانند زمینه های فرارَوی از واقعیت های دردناک و رنج آور روزمرّه را تا حدودی فراهم سازند و به آرامش درون دست یابند. هنر، آدمی را از درد و رنج های این جهانی جدا می کند و مهم تر این که وی را از تنهایی وجودی(اگزیستانسیل) رها می سازد و شوق بودن و زیستن را برایش به ارمغان می آورد. هنر، ما را از واقعیت های خشن و سختی که هر دَم آزارمان می دهد تا حدودی دور می کند و زمینه را برای سبکبالی روح و روان مان فراهم می سازد. شوپنهاور فیلسوف مشهور آلمانی معتقد بود که: «هنر نه تنها شخص را از دلتنگیهای مبهم و یأس و حرمان نجات میدهد، بلکه میتواند منبع لذتها و شادیها و نشاطهای بیپایان گردد». عنوان نوشتۀ حاضر نیز که از نیچه فیلسوف مشهور آلمانی وام گرفته شد به خوبی بیانگر همین امر مهم است که بدون هنر واقعیت های این جهانی که بسیار سخت و زمخت می نمایند آدمی را به ورطۀ نابودی می کشاند.
✳️زیستن در این جهان همواره برای انسان دشواری های فراوانی داشته و دارد و به همین دلیل مهم آدمی همیشه به دنبال ساختن چیزهایی بوده است که وی را از این دشواری ها رهایی ببخشد و هنر یکی از همان انسان ساخته هایی است که بودن در این جهان را برایش قابل تحمّل کند. اگر بپذیریم که هنر، توانایی و مهارت آفریدن زیبایی است که به شکلی نمادین ظهور میکند آن گاه درخواهیم یافت که زیبایی هایی که از طریق هنر آفریده می شود می تواند بر زشتی ها و پلیدی های این جهان غلبه کند. این پرسش کلیدی را می توان مطرح نمود که به راستی زندگی چگونه بود اگر انواع هنرهایی که می شناسیم در این جهان نبودند؟ اگر شعر و موسیقی و رقص و نقاشی وجود نداشتند چگونه می توانستیم بودن خود را در این جهان معنا کنیم؟ پس از آن جا که هنر زیبایی را خلق می کند زندگی با تمام رنج ها و مشقت هایش را تاحدودی آسان می سازد چرا که نگاه انسان را به سمت و سوی زیبایی ها می کشاند و زاویۀ دیدش را از زشتی ها و پلیدی ها و زمختی های این جهان تغییر می دهد.
❇️هنر، همزاد بشر است و تو گویی که همزمان با به وجود آمدن آدمی در این جهان هنر نیز به وجود آمد چرا که اگر غیر از این می بود انسان نمی توانست جهان فعلی را تحمل کند. هنر همزمان با انسان آمد تا بگوید که این جهان در عین حالی که برخی زشتی ها، سرسختی ها و دشواری هایی را با خود دارد اما می توان با نگاهی زیباشناسانه به آن نگریست تا درد و رنج ها اندکی التیام یابد. ضمن این که هنر امری تعالی بخش است و آدمی را از زندگی زبونانه و پَست و بی مایه رها می سازد تا به او بگوید که زندگی فقط غرق شدن در واقعیت های روزمرّه نیست، بلکه واقعیت های دیگری نیز وجود دارند که ارزش تعقیب کردن و پرداختن به آن واقعیت ها نیز خالی از لطف نیست.
✅اگر فیزیکدان و ریاضی دان و فیلسوف و دیگر دانشمندان جهان را ریاضی وار و منطقی و عقلانی فهم می کنند هنرمند اما جهان را هنرمندانه و زیبایی شناسانه می فهمد و تصویر می کند و به همگان اعلام می کند که فهم ریاضی وار و منطقی و عقلانی اگرچه ممکن است در جای خودش ارزشمند باشد و شناخت های والایی برای مان ایجاد کند، اما فهم زیبایی شناسانه است که آدمی را از تنهایی و بی معنایی و دلزدگی می رهاند و زندگی دشوار و رنج آور را بدل به زندگی قابل تحمل می کند. بی پرده باید گفت که به هنر نیاز داریم و محتاج آنیم تا از پوچی و بی معنایی و دشواری ها و رنج های فراوان زندگی برهیم. هنر، شکوه زندگی را نشان انسان می دهد و به عنوان برترین نیرویی تلقی می شود که مخالف اراده ای است که می خواهد زندگی را انکار کند. باری، انسان لحظه ای بدون هنر نمی تواند زیست خود را سپری کند و با این همه هنر نیز در خدمت زندگی و انسان است چرا که انواع واقعیت های سخت و زمخت به سمت او حمله ور می شوند و تو گویی که وی را از هستی معنادار تهی می سازند!!
#هنر
#واقعیت
#انسان
#زندگی
@tajeddin_mohammadbagher
✅این ها را گفتم تا به نکته ای بنیادین در این زمینه اشاره کنم که برخی واقعیت ها غیرقابل تغییر اَند و هرگونه کوششی برای تغییر یا اصلاح شان کاملاً بیهوده است و فقط بر درد و رنج مان می افزاید. برای مثال این که در کدام مکان جغرافیایی به دنیا آمده ایم دیگر به هیچ وجه تغییر پذیر نیست و باید آن را بپذیریم و عدم پذیرش این موضوع سبب افزودن بر درد و رنج های ما خواهد شد. برخی واقعیت های دیگر اما تغییر و اصلاح شان تا حد زیادی به دست خودمان است که هرگونه کم کاری در این زمینه چندان توجیهی ندارد و حواله دادن به تقدیر و سرنوشت و چرخ و فلک کاری بیهوده و غیر عقلانی و غیر منطقی است. رهایی از فقر و نادانی و فلاکت و نابرابری و عقب ماندگی و صدها واقعیت تلخ دیگر همگی به دست خودمان است و با کوشش های خردورزانه و دانش ورزانه امکان برون رفت از این مشکلات وجود دارد. اما برخی واقعیت های دیگر هستند که بخشی از آن ها در اختیار و ارادۀ ما نیستند و بخشی دیگر هستند. برای مثال نهادهای سیاسی و اقتصادی و حقوقی و سایر نهادهای موجود در جامعه ممکن است همه اش به اختیار ما عمل نکنند و در دست حاکمیت باشند اما این گونه هم نیست که شهروندان جامعه نتوانند هیچ اقدامی برای اصلاح یا تغییرشان انجام دهند. نتیجه این که فرار از این واقعیت ها هیچ دردی را درمان نمی کند و راه حل فقط و فقط در رویارویی عقلانی، علمی و منطقی با این واقعیت ها است
#واقعیت
#رویارویی_با_واقعیت
#فرار_از_واقعیت
#عقلانیت
#دانش
@tajeddin_mohammadbagher
#واقعیت
#رویارویی_با_واقعیت
#فرار_از_واقعیت
#عقلانیت
#دانش
@tajeddin_mohammadbagher