لیبراسیون/لیبرالیسم
7.22K subscribers
2.63K photos
768 videos
88 files
502 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#مشروطه_پادشاهی
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
لیبراسیون/لیبرالیسم
#توتالیتاریسم_چیست؟ نکته ای که در نظام های توتالیتر باید به آن توجه داشت این است که این نظام ها نمیتوانند بدون حمایت توده ها به حیات خود ادامه دهند.هیتلر و استالین در گذشته وجمهوری اسلامی و کره ی شمالی در زمان حاضر نمیتوانستند بدون اعتماد توده ها رهبری جمعیت…
🔸توتالیتاریسم در راس قدرت
هرگاه جنبشی که سازمانش بین المللی و پهنای ایدئولوژی اش فراگیر و آرزوی سیاسی اش جهانی باشد قدرت را در دست گیرد خود را در یک تناقض آشکار قرار میدهد.
تحول در جهت حکومت مطلقه ممکن است به انگیزه ی داخلی توتالیتر پایان دهد و تحول در جهت ملیگرایی ممکن است توسعه ی خارجی جنبش را مانع گردد که یک جنبش توتالیتر بدون آن نمیتواند ادامه دهد.
رهبر توتالیتر با وظیفه ی دوگانه ای روبروست که در نگاه اول تا حد پوچی،متناقض به نظر میرسد.زیرا از یک سو باید جهان ساختگی ایدئولوژی جنبش را به عنوان واقعیت ملموس از زندگی روزانه بر پا دارد و از سویی دیگر باید از ایجاد هرگونه ثبات در این جهان ساختگی جلوگیری کند.
فرمانروای توتالیتر نباید اجازه دهد که عادی شدن اوضاع به جایی کشیده شود که در زندگی مردم #ثبات ایجاد شود.
این حکومت ها دائما بر طبل دروغینی مبکوبند که جهان در برابر آنها #صف_آرایی کرده اما روابط پیدا و پنهان دیپلماتیک با سایر کشورها دارند.
در نظام های توتالیتر یک واقعیت غم انگیز این است که آنها #قانون_اساسی دارند و بسیار هم در این مورد تبلیغ میکنند ولی خودشان به این قانون پایبند نیستند و این قانون سرپوشی است بر جنایات آنها.قانون اساسی استالین در سال 1936و قانون اساسی وایمار نمونه هایی از این قوانین هستند.
روابط سازمان ها و نهادهای قدرت در حکومت توتالیتر بسیار پیچیده است و تداخل وظایف بسیار زیادی در بین سازمان ها وجود دارد که منجر به عدم احساس مسئولیت و نابودی شایسته سالاری میشود و از طرفی کاستی ها همیشه به عهده ی طبقات پایین تر هرم گذاشته میشود و راس هرم از نقص مبرا میگردد.
جنبش در چارچوب دستگاه توتالیتر تحرکش را از این موقعیت دارد که رهبر کانون های واقعی قدرت را پیوسته از یک سازمان به سازمان دیگر انتقال می دهد.
در حکومت توتالیتر بر خلاف رژیم های #دیکتاتوری اقتدار از راس هرم به کف جامعه جریان پیدا نمیکند.دلیل واقعی این قضیه این است که هیچ سلسله مراتب بدون اقتداری وجود ندارد.اقتدار همواره به معنای محدود کردن آزادی است حال آنکه چیرگی توتالیتر با تبلیغات بر روی حمایت از آزادی است.به همین دلیل سهم خواهی از قدرت در سازمانها زیاد دیده میشود.اما تمام این سازمان ها میدانند که حیاتشان وابسته به حیات رهبر است اقتدارشان معلول اقتدار اوست.
قدرت رهبر در این رژیم ها ناشی از ارتباط تنگاتنگ با نهادهای امنیتی است.
@cafe_andishe95
ادامه👇
🔲آنگاه که ادبیات و سیاست در تقابل با یکدیگر قرار می گیرند، استبداد بزرگترین فشار خود را به ادبیات وارد می آورد، در حالی که علوم نظری هرگز تا بدین اندازه در خطر نیستند. همین نکته تا حدودی گویاست که چرا در همه کشورها، برای دانشمندان آسانتر است که در صف دولت خود قرار گیرند تا برای نویسندگان.

نویسندگان نمی توانند دایره اندیشه های خود را محدود کنند بدون آنکه قدرت ابتکار خود را نکُشند. ادبیات آلمان در طول رژیم هیتلر تقریبا ناپدید شد و در ایتالیا هم ادبیات شرایط بهتری نداشت ادبیات روسیه از آغازین روزهای انقلاب سیر نزولی پیموده است. ناگفته نماند که کاتولیک اورتدکس نیز به نظر تاثیر سرکوبگرانه ای بر برخی اشکال ادبی بویژه رمان داشته است. در یک دوره ی سیصد ساله چه تعداد رمان نویس خوب وجود داشته که در عین حال یک کاتولیک خوب هم بوده است؟ واقعیت این است که برخی از موضوعات قابل ستایش نیستند و استبداد یکی از آنهاست. هیچکس تا به حال کتاب خوبی در تمجید تفتیش عقاید ننوشته است.


✍️#جورج_اورول
📕برگرفته از مقاله :
"ادبیات در جامعه #دیکتاتوری"
🔮 @cafe_andishe95
#دیکتاتوری_توتالیتر_چیست
🔮 @cafe_andishe95
نوع‌ دیگر دیکتاتوری‌،دیکتاتوری‌ توتالیتر است‌ که‌ حکومتی‌ کاملاص مدرن‌ محسوب‌ می‌شود.توتالیتریسم‌ را «فراگیرندگی‌» معنا کرده‌اند. در واقع‌ چنین‌ حکومتی‌ دارای‌ استبداد فراگیر است‌ و این‌ امر آن‌ را از سایر گونه‌های‌ نظام‌ استبدادی‌ جدا می‌کند. رژیم‌ توتالیتر رژیمی‌ است‌ که‌ بر تمامی‌ جنبه‌های‌ فعالیت‌ اقتصادی‌ و اجتماعی‌ نظارت‌ دارد و در آن‌ قدرت‌ سیاسی‌ تنها در دست‌ یک‌ حزب‌ است‌ و هرگونه‌ نظارت‌ از سوی‌ جامعه‌ نسبت‌ به‌ دولت‌ از بین‌ رفته‌ است‌.در چنین‌ جامعه‌یی‌ فشار از بالا به‌ پایین‌ جاری‌ است‌ و حکومت‌ تلاش‌ می‌ کند که‌ جامعه‌ را براساس‌ ایدئولوژی‌ حزبی‌ خود بسازد. در راستای‌ تحقق‌ چنین‌ هدفی‌،حکومت‌ با توسل‌ به‌ ترور و تبلیغات‌ فضای‌ مطلوب‌ را برای‌ خود ایجاد می‌کند. تبلیغات‌ وسیع‌ روابط‌ ادراکی‌ شهروندان‌ با واقعیت‌ را تخریب‌ کرده‌ و آنها را آماده‌ پذیرش‌ ادعاها و گزافه‌گویی‌های‌ حکومت‌ می‌سازد.
🔮 @cafe_andishe95
📨نامه سرگشادۀ واسلاو هاول به دیکتاتوری کمونیستی

#بهار_پراگ
#دیکتاتوری_کمونیستی

⭕️هنگامي که واسلاو هاول نامه سرگشاده خود را به دبير کل حزب کمونيست چکسلواکي منتشر کرد 39 ساله بود و تا آن زمان در کشور خود و در جهان به عنوان يک چهر. ادبي شناخته مي شد. در پي انتشار اين نامه بود که هاول به عنوان يک مخالف فکري برجسته استبداد کمونيستي حاکم بر کشورش شهرت جهاني يافت.

نامه هاول در آوريل 1935 منتشر شد، يعني چند ماه قبل از امضاي توافقنامه هلسينکي که يکي از مواد آن )ماد. 9( پايبندي کشورهاي عضو اين توافقنامه به حقوق بشر و آزادي هاي اساسي، انديشه، وجدان، عقيده و مذهب بود. انتشار اين نامه همچنين مصادف با ششمين سالگرد سقوط الکساندر دوبچک دبير کل اصلاح طلب حزب کمونيست چکسلواکي بود که کوشيده بود با
ايجاد اصلاحات و برقرار کردن آزادي بيان و لغو سانسور، "سوسياليسمي با چهر. انساني" براي چکسلواکي به ارمغان آورد. تحت رهبري دوبچک دموکراتيزه شدن نظام سياسي و اقتصادي کشور رسماً در دستور کار حزب کمونيست قرار گرفت.

دوران اصلاحات در چکسلواکي، که به بهار پراگ معروف است، در آستانه بيستمين
سالگرد کودتايي آغاز شد که در سال 1935منجر به سقوط حکومت منتخب جمهوري
چکسلواکي، کشته شدن رئيس جمهور اين کشور توسط نيروهاي وابسته به حزب کمونيست شد،سيطرۀکامل اين حزب را بر حيات سياسي کشور برقرار کرد، و با سرکوب مخالفان، کلي. آزادي هاي سياسي را برچيده بود. دوبچک از ژانويه تا اوّل ماه مه 5391 به سرعت به اجراي برنامه اصلاحات پرداخت. در اين چند ماه مطبوعات با استفاده از آزادي بيان، مسائلي را مطرح کردند
که تا کنون امکان مطرح شدن نداشت. در تظاهرات روز کارگر آن سال ) اوّل ماه مه( جمعيت کثيري از مردم در حمايت از اصلاحات شرکت کردند. چند روز بعد رهبران چکسلواکي از مسکو بازديد کردند و آنجا عدم رضايت مسکو از سياست اصلاحات به آن ها گوشزد شد. روز
6 ژوئن 1935 دولت رسماً سانسور مطبوعات را لغو کرد.
روز 26 اوت 1935 قواي نظامي کشورهاي عضو پيمان ورشو ) 122222 سرباز(
کشور چکسلوکي را اشغال کردند. دوبچک، نخست وزير وقت و دو تن از رهبران اصلاح طلب حزب کمونيست بازداشت شدند و به اجبار ختم روند اصلاحات را تأييد کردند. چند ماه بعد در آوريل 1935 الکساندر دوبچک از دبيرکلّي حزب کمونيست برکنار شد. گوستاو هوساک، از اعضاي قديمي حزب کمونيست، که خود دوراني را در زمان استالين در زندان به سر کرده بود،رهبر حزب کمونيست چکسلواکي شد. هم. آزادي هاي نسبي بهار پراگ لغو و سانسور کامل در کشور برقرار شد.
@cafe_andishe95
🔲دیکتاتوری که به خود آمد و محبوب شد 🔲
#دیکتاتوری_کمونیستی
پردۀ اول:
ژنرال یاروزلسکی آخرین رهبر کمونیست لهستان بود که در دههٔ هشتاد میلادی رهبری حکومتی را بر عهده داشت که بسیار بدنام و منفور بود، او در شب ۱۳ دسامبر ۱۹۸۱ حوادث را به نحوی مدیریت کرد که بسیاری یقین داشتند جایگاهی پست و خفیف را برای خود در تاریخ رقم زده است، در آن شب هنگامی که بسیاری از مردم لهستان در خواب بودند، ژنرال اعلام حکومت نظامی کرد و به ارتش دستور داد تا به نام حزب کمونیست لهستان تمام جنبش‌های دموکراسی‌خواه موسوم به "اتحادیه همبستگی لهستان" را سرکوب کنند،
در ساعت ۶ صبح یکشنبه در حالی که سرباز‌ها به خیابان ریخته بودند، ژنرال ملت را خطاب قرار داد که : اراذل و اوباش لیبرال غربی با مطرح ساختن دروغ دموکراسی به دنبال نابودی حکومت کمونیستی سوسیالیستی لهستان هستند ولی من هرگز این اجازه را به آنها نخواهم داد ...تحت حکومت او تمام صداهای مخالف ساکت و صاحبانش دستگیر شدند، تجمعات ممنوع و کتاب‌ها سانسور شدند، دانشجویان و اساتید زندانی شدند, مرزهای لهستان بسته شد و ساعت ١٠ در تمام این کشور خاموشی شبانه اعلام شد و ارتش هر از چندگاهی به اعتصاب‌ کنندگان کارگری شلیک می کرد و تعداد زیادی را می کشت ...

پردۀ دوم :
در سال 1984 یاروزلسکی در سمینار حزب کمونیست شوروی شرکت کرده بود و پس از پایان جلسه، وقتی در حال سوار شدن به هواپیما برای بازگشت بود، خبرنگاری از او پرسید : بزرگترین آرزوی شما چیست؟ در کمال صداقت پاسخ داد : برای اینکه مردم لهستان دوستم داشته باشند یک معجزه لازم است، امیدوارم شاهد آن باشم !!

پردۀ سوم :
اتحاد جماهیر شوروی از یک خلاء بی‌سابقه در رهبری حزب رنج می‌برد که میخائیل گورباچف در سال ۱۹۸۵ در مسکو به قدرت رسید و سیاست‌های اصلاح‌طلبانه در پیش گرفت ، هم وضع بد اقتصادی و هم روی کار آمدن گورباچف، یاروزلسکی را با او همفکر و همراه کرد به طوری که خود او به تدریج به یکی از مدافعان اصلی دیالوگ با مخالفان در این کشور بدل شد، تمام زندانیان سیاسی آزاد شدند که با وجود اعتراض تندروهای حزب ، یاروزلسکی با ایستادگی در برابر آنان تصمیم میگیرد با رهبران اتحادیه همبستگی که خودش آنها را به زندان انداخته بود مذاکره کند و در نهایت در سال ۱۹۸۹ با تلاش‌های او برای نخستین بار انتخاباتی آزاد و دموکراتیک در یک کشور کمونیستی شکل میگیرد و نتیجه آنکه تمام کاندیداهای کمونیست که وارد رقابت شده بودند شکست خوردند و دولتی با اکثریت حزب همبستگی تشکیل می شود ولی آنان در کمال شگفتگی یاروزلسکی، یعنی همان کسی که آنان را زندانی کرده بود برای یک دورۀ ۶ سال به ریاست جمهوری لهستان برمی گزینند ، ژنرال اما پس از پایان یکسال از دورهٔ شش ساله،‌ ناگهان استعفا داد تا راه برای انتخابات ریاست جمهوری جدید در کشور باز شود، انتخاباتی که در آن رهبر اتحاد همبستگی پیروز شد و زمینۀ گذار آرام به سوی دموکراسی را در لهستان فراهم آورد .

پردۀ چهارم :
همان دیکتاتوری که با خشونت و خودرایی در یک شب لهستان را درهم کوبیده بود، به کمک لهستان شتافت و بدون جنگ و خونریزی شاخه‌ای را که مدت‌ها خود بر آن ایستاده بود، کاملا قطع کرد و انحصار کمونیسم را از این کشور بیرون راند تا امروز همان لهستان، دومین اقتصاد اروپای مرکزی و البته بزرگترین اقتصاد درمیان کشورهای استقلال یافته از شوروی سابق باشد

پردۀ آخر :
یاروزلسکی در سال 1994 گفت : من کاملا اطمینان دارم که بهترین اظهارنظر‌ها بعد از مرگ افراد صورت می گیرد و از آنجایی که بیش از هفتاد سال سن دارم در آینده‌ای نزدیک از من بهتر سخن خواهند گفت؛ همان هنگامی که در قبرستان آرمیده‌ام .. اما او زنده ماند و معجزه‌ای که آرزوی آن را داشت به چشم خود دید که همان چهرۀ منفور در سال 2012 توسط مردم لهستان به عنوان مهم‌ترین شخصیت سیاسی این کشور در قرن اخیر انتخاب شد و در سال 2015 با وجدانی آسوده در ٩٠ سالگی درگذشت و در گور آرمید ...

آری؛ دیکتاتورها هم می توانند عاقبت به خیر شوند.
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش پنجم 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش ششم

🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان

برای اینکه در ایران دموکراسی رخ می‌داد، برای اینکه ما می‌توانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران را هم تغییر بدهیم. ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران در دورۀ استبداد به سر می‌برد.
در دوره‌ای بودیم که جمعیت شهری ما به شدت پایین بود، - ما می‌دانیم که دموکراسی پدیدۀ شهری و صنعتی است، یک پدیده‌ای نیست که بشود با جمعیت عشایری و یا روستایی به آن عمل کرد، دموکراسی شیوۀ حکومت شهری است. در اروپا با گسترش شهرهای بزرگ، دموکراسی حاصل شده است- در ایران آن زمان بر اساس آمار و ارقام ما بیست درصد دارای جمعیت شهری بودیم و بیشترِ جمعیت ایران دارای الگوهای زندگی روستایی و عشایری بودند و شیوۀ تولید و مالکیت آنها شدیداً به زمین و کوچ وابسته بود. از این هشتاد درصد که در روستاها وابسته به زمین و یا در ساختار اجتماعی پیشامدرن ایلی زندگی می‌کردند، اغلب فاقد سواد و به طور بیشینه فاقد مالکیت بر روی زمین بودن و آن 20% هم در شهر بودند، اساساً بخشی از آنها بانوان بودند و بخشی هم کودکان و پیران و آن تعداد از مردانی هم که می‌توانستند وارد سیاست شوند، بیشترشان فاقد سواد بودند.
یعنی ما زیرساخت‌هایی که از طریق آن بتوانیم آن دموکراسی‌ای را که در کشورهایی مانند انگلیس یا فرانسه برقرار بود در ایران پیاده کنیم، نه امکاناتش وجود داشت و نه ساخت سیاسی و اقتصادی ما از آن تبعیت می‌کرد. یعنی آن چیزی که اغلب روشنفکران ما با وقوع مشروطه مطالبه می‌کردند، نوعی ندانستن الزامات و ضروریات دموکراسی بود. وقتی ما وارد مشروطه شده بودیم، وقتی که ساختار اجتماعی و اقتصادی ما اجازه و اقتضاءِ این را نداشت که ما بتوانیم یک دموکراسی را درست کنیم، طبیعتاً نمی‌توانستیم دموکراسی هم‌عرض و هم‌عیار با انگلیس یا فرانسه و یا دموکراسی هم‌تراز با دموکراسی‌های اروپای غربی درست کنیم. اما با توجه به این که ملت عهده‌دار این وظیفه شده بود که مسیر سیاست را در برابر جامعه هموار کند، انتظار می‌رفت که ساختارها و سازمان‌هایی درون مردم شکل بگیرد و این حرکت‌ها را به عنوان برنامه بر عهده بگیرد و پیش ببرد. اما بعد از جنگ جهانی اول که مورد حملۀ کشورهای قدرت‌مند قرار گرفتیم، سامانۀ اقتصادی و سیاسی‌مان به طور کامل فروپاشید و ایران دچار بحران‌های بسیاری شد. در آن شرایط، مسأله‌ای که به وجود آمد این بود که بایستی کسی که بتواند نمایندۀ ارادۀ ملی باشد به صحنه بیاید و این نمایندۀ ارادۀ ملی آن چیزهایی که لازمه و اقتضاءِ دموکراسی است را ایجاد کند.
آن دیکتاتوری مصلحی که در دورۀ رضاشاه توانستیم به آن دست یابیم، حاصل این بحران عمیق بود و جامعه متوجۀ این نکته شده بود که خودش نمی‌تواند به نیازها و اقتضائات زمانه پاسخ دهد و نمی‌تواند زیرساخت‌های لازم برای بهبود وضعیت و حرکت در مسیر #دموکراسی و تغییر ساخت اجتماعی و اقتصادی فراهم کند. دقیقاً زمانی که #رضاشاه به قدرت می‌رسد، نه تنها این #دیکتاتوری مصلحانه چیزی برخلاف ارادۀ ملی نبود بلکه به طور دقیق همراه با ارادۀ ملی و در جهت انکشاف دموکراسی بود.
به طور کلی، اگر قرار بود که مشروطه به سمت دموکراسی حرکت کند، می‌بایستی اتفاقاتی در ساخت‌ اجتماعی، اقتصادی و نیروی انسانی رخ بدهد که رضاشاه توانست بخش مهمی از این مسأله را پاسخ بدهد، به ویژه در حوزۀ تحصیلات و همین‌طور توانست بسیاری از مسائل مورد نیاز مشروطه از جمله در حوزۀ قضائیه - یعنی تشکیل عدالت‌خانه، قوۀ قضاییه و تبدیل قوانین شرعی و فقه به قانون مدنی و جزاء و آیین‌های دادرسی- را انجام دهد؛ چیزی که در دورۀ مشروطه و در دورۀ اول و دوم مجلس متوقف شده بود و رضاشاه توانست به این مسأله جامۀ عمل بپوشاند.
اگر یک جمع‌بندی مختصر انجام دهیم، ما بعد از اینکه به مشروطه رسیدیم، اقتضاءِ طبیعی مشروطه بر هم خوردن و تعییر ساخت اجتماعی و اقتصادی و تغییراتی در نیروی انسانی و فرهنگی بود اما با توجه به اینکه جامعه نمی‌توانست به این نیازها پاسخ دهد، لازم بود کسی به نام ارادۀ ملت این کار را انجام دهد که اکنون در غرب به آن می‌گویند #دیکتاتوری_مصلح، و این مسأله را ما گامی ضروری در انکشاف دموکراسی می‌فهمیم. آن چیزی که مهم است این است که در سطح کلان، اراده‌ای در حوزۀ سیاست به وجود آمد که توانست به نیازهای کلان جامعه پاسخ دهد و البته در حوزۀ میکرو و ریزتر می‌شود انتقاداتی به نحوۀ عملکرد و نحوۀ اجرا یا کاستی‌هایی که در بوروکراسی وجود داشت و یا هر برنامۀ دیگری وارد کرد. انتقاداتی را که در حوزۀ ریز یا روشی اتفاق می‌افتد، نمی‌توان معادل قرار داد با آن معنایی که در سطح کلان به وقوع پیوسته است و ما توانسته‌ایم در چارچوب آن، گام مهمی را در مسیر دموکراسی با رضاشاه برداریم.

ادامه دارد
@cafe_andishe95
📍مورالِس «رفیق جذاب» و «استکبارستیز» علی خامنه‌‌ای در بولیوی مجبور به استعفا شد
#دیکتاتوری_کمونیستی
-همزمان با تظاهرات گسترده مردم در بولیوی، ارتش به معترضان پیوست و مورالس استعفا داد و گفته می‌شود بولیوی را با هواپیمای شخصی خود به نقطه‌‌ای نامعلوم ترک کرده است.

- دولت‌‌های کوبا و ونزوئلا می‌‌گویند در بولیوی «کودتا» شده و این تغییرات را محکوم کردند.

- معترضان در بولیوی از مواضع دولت چپگرای ونزوئلا که خودش در خطر سقوط قرار دارد بسیار خشمگین شده و به سفارت ونزوئلا در لاپاز حمله کردند.

- مکزیک به مورالس گفته می‌‌تواند از این کشور درخواست پناهندگی کند.

-روابط جمهوری اسلامی و مورالس در دوران ریاست جمهوری احمدی‌‌نژاد به بالاترین سطح خود رسید و خامنه‌‌ای نیز علاقه‌‌ی ویژه‌‌ای به مورالس دارد.
سه هفته پس از آغاز اعتراضات در بولیوی، ارتشی‌‌ها به مردم پیوستند و اوو مورالس رئیس جمهور چپگرای این کشور را مجبور کردند استعفا دهد و از قدرت کنار رود.
مورالس پس از استعفا گفت، «کناره‌گیری کردم تا برادران و خواهران ما میان کارکنان دولتی تهدید نشوند». وی شرایط بولیوی را «کودتا علیه دولت» دانست.

آلوارو گارسیا لینرا معاون مورالس نیز ضمن کناره‌گیری از سمت خود اعلام کرد که در بولیوی «کودتا» رخ داده است.
روز ۲۰ اکتبر مورالس رهبر حزب «جنبش سوسیالیسم» اعلام کرد که با کسب بیش از ۴۶ درصد آرا از کارلوس مسا رهبر اپوزیسیون پیش افتاده و به این ترتیب پیروز انتخابات ریاست جمهوری برای چهارمین دوره متوالی است. اما پس از آنکه سازمان کشورهای آمریکایی تقلب در انتخابات ریاست جمهوری بولیوی را تأیید کرد، وی با فشار مردم و ارتش پس از یک نطق تلویزیونی استعفا داد.با وجود افشای تقلب، مورالس اصرار به برگزاری دوباره انتخابات ریاست جمهوری داشت اما سران ارتش با او کنار نیامدند.

ویلیامز کالیمان فرمانده ارتش بولیوی ساعاتی پس از اعلام تصمیم اوو مورالس برای برگزاری دوباره انتخابات رسماً اعلام کرد، «ما بعد از بررسی وضعیت مناقشه داخلی از رئیس جمهوری می‌خواهیم که از سمت خود کناره‌گیری کند تا صلح در کشور برقرار و ثبات حفظ شود.»

📍مورالس از سال ۲۰۰۶ قدرت را به دست گرفت و بیش از ۱۳ سال رئیس جمهور این کشور بود.
در دوران ریاست جمهوری احمدی‌‌نژاد که روابط جمهوری اسلامی و کشورهای چپگرای آمریکای لاتین به شدت رونق گرفت مورالس نیز به ایران رفت و روابط او با تهران همچنان برقرار ماند. خامنه‌‌ای مدام در دیدارهای خود با مورالس از او تعریف و تمجید می‎‌‌کرد. به عنوان مثال در یکی از این دیدارها که شهریور ۱۳۸۷ صورت گرفت به او گفت «روحیه مردمی شما و توجه به طبقات محروم و فقیر، و تلاش برای خدمت به مردم، روحیه بسیار ارزشمندی است و همین روحیه می تواند موجب سرافرازی ملت‌ها شود!»
@cafe_andishe95
🔅ایده حقوق بشر و آزادی🔅

... اکنون دلیل قاطعی برای ارائه تفکری دقیق و روشن درباره حقوق بشر وجود دارد و علت آن‌هم این است که پذیرش و رعایت این حقوق به عقیده من عامل ریشه‌ای برای صلح در آینده و تقویت سازمان ملل متحد است، تا آنجا که می‌تواند صلح را در آینده حفظ کند...

ما نباید درباره اینکه آزادی چیست، ابهامی داشته باشیم. حقوق اولیه انسان بسیار ساده و به سادگی قابل فهم هستند. #آزادی_بیان و آزادی مطبوعات، آزادی مذهب و نیایش، آزادی برای تجمع و حق ابراز وجود، حق اینکه انسان‌ها بتوانند در خانه خود امنیت داشته باشند، بدون اینکه بی‌دلیل مورد جستجو قرار بگیرند و اموال آنها تصرف شود و یا خودسرانه مورد بازداشت قرار بگیرند و مجازات شوند.

ما نباید فریب نیروهایی را بخوریم که کوشش می‌کنند پیام‌های بزرگ آزادی سنتی ما را تقلیل دهند تا بتوانند در مبارزه ما ابهام ایجاد کنند. #دموکراسی، #آزادی و #حقوق_بشر معانی مشخصی برای مردم دنیا دارند و نباید اجازه دهیم که هیچ کشوری آنها را به گونه‌ای تغییر دهد که همسنگ #سرکوب و #دیکتاتوری شود...


☑️النور روزولت -همسر فرانکلین روزولت، سی و دومین رئیس‌جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا و بانوی اول ایالات متحده، اولین رئیس کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد و یکی از فعال‌ترین شخصیت‌های قرن بیستم در ترویج و توسعهٔ حقوق بشر و گسترش فعالیت‌های انسان‌دوستانهٔ نهادهای بین‌المللی بود.
@cafe_andishe95
‼️دستاوردهای علمی رژیم‌های استبدادی !

دیکتاتور چین گول دروغ های خودش را خورده بود و گمان می‌کرد که دانشمندانش نوابغی هستند که می‌توانند برای هر مشکلی راه‌حلی علمی بیابند. مائو موقعی که با معضل گرسنگی فراگیر در کشورش مواجه شد از دانشمندان تحت امرش درخواست کرد روی این موضوع کار کنند و راهکاری ارائه دهند. به زودی راه حل پیدا شد و مائو به ملت گرسنه چین مژده داد که دانشمندانش جلبکی را کشف کرده‌اند که هر کسی با پرورش آن و خوردنش می‌تواند به راحتی مشکل کمبود پروتئین در رژیم غذایی‌اش را حل کند. مائو اضافه کرد که مزیت بزرگ این جلبک این است که در ادرار انسان رشد می‌کند. او از مردم خواست که از همین حالا به پرورش این جلبک مشغول شوند و بیش از این درباره کمبود مواد غذایی نق نزنند.

💢استالین هم در شوروی با مشکل مشابهی روبرو بود اما راهکارش متفاوت بود. او تئوری‌های علمی دانشمند نمایی به اسم لیسنکو را مورد حمایت قرار داد.لیسنکو ضمن بورژوایی خواندن علم ژنتیک، مدعی شد که می‌تواند با پیوند زدن گیاهان به یکدیگر و منع کامل استفاده از کود و آفت کش ها، در زمستان محصولات گیاهی را رشد دهد و سیبری را سراسر سبز کند و میلیون‌ها درخت پرتقال در آن بکارد.

استالین به قدری از این ایده‌ها خوشش آمد که لیسنکو را وزیر کشاورزی کرد و اجرای تئوری‌هایش را الزامی کرد و مخالفان تئوری لیسنکو را زندانی یا اعدام کرد .به این ترتیب میلیون‌ها کارگر کشاورزی به کار گماشته شدند تا بر اساس تئوری‌های لیسنکو سیبری را سرسبز کنند و در زمستان غلات کشت بدهند.
اما نتیجه کار،چیزی جز تشدید قحطی و گرسنگی نبود.
حالا هم اوضاع فرق چندانی در جهان دیکتاتورها نکرده است و در بر همان پاشنه قدیمی می‌چرخد.
📍دستاوردهای علمی رژیم‌های استبدادی شوخی‌های تلخ روزگار ماست.
#کمونیسم
#دیکتاتوری
.اینستاگرام بیژن اشتری، نویسنده و مترجم ایرانی
@cafe_andishe95
🛺«ابوقراضه‌‌های گرانبها»🛺

📍اول قرار نبود سرنوشت این شکلی به نظر رسد، اما سرنوشت به تنها چیزی که اعتنا ندارد آرزوها و خیال‌های آدم‌هاست. تاریخ راهی را که آدم‌ها به او دستور می‌دهند نمی‌رود؛ راه خودش را می‌رود، بی‌اعتنا به دادوقال دولتمردان و مردمان. به همین دلیل سرنوشت به شکلی درمی‌آید که شباهتی به آرزوهای مردان تاریخ‌ساز ندارد. وقتی باتیستا، دیکتاتور کوبا، در ژانویۀ ۱۹۵۹ فرار کرد و فیدل کاسترو و یارانش تفنگشان را به نشانۀ پیروزی بلند می‌کردند، هیچ هنرمند سوررئالیستی با همۀ توانایی‌اش در خیالپردازی فکر نمی‌کرد نیم‌قرن بعد کوبایی‌ها به بهترین تعمیرکاران ماشین‌های کلاسیک آمریکایی تبدیل شوند؛ هیچ نویسندۀ داستان‌های علمی‌ـ‌تخیلی تصور نمی‌کرد نیم‌قرن بعد ماشین‌های آمریکایی دهۀ ۱۹۴۰ همچنان در خیابان‌های کوبا جولان خواهند داد و شهر به موزۀ بزرگی از خودروهای کلاسیک بدل می‌شد این عتیقه‌های تمیز و براق جاذبۀ توریستی کوبا می‌شود.

مارکسیست‌ها از روز اول در یک چیز تردیدی نداشتند: اینکه مارکسیسم «مترقی‌ترین» جنبش است و همۀ مخالفانشان را از لیبرال تا محافظه‌کار، از کاپیتالیست تا دهقان، از دموکرات تا سلطنت‌طلب، «مرتجع» و «واپس‌گرا» می‌نامیدند. البته در قرن بیستم همۀ جریان‌های سیاسی همدیگر را «مرتجع» می‌نامیدند. اما واقعیت این است که ناسزای «مرتجع» را چپ‌ها به همه یاد دادند و دیگران هم برای اینکه انبان ناسزاهای سیاسی‌شان خالی نماند، این ناسزا را هم علیه حریفان به کار می‌بردند، ولی سند منگوله‌دار این تعبیر به نام مارکسیست‌ها بود.

مارکسیسم (با همۀ شاخه‌هایش) اصلاً با این هدف آزادی‌های فردی را محدود کرد و بخش بزرگی از فردیت انسان را گرفت که او را به سطح بالاتری از پیشرفت و آزادی برساند. این هم نوعی قرارداد اجتماعی بود: فرد بخش بزرگی از حقوق فردی و آزادی‌هایش را می‌داد و در قبالش امنیت اجتماعی می‌گرفت. معقول و منصفانه به نظر می‌رسید. اما وقتی می‌بینیم تعمیرکار آفتاب‌سوختۀ کوبایی سر در کاپوت یک کادیلاک ساخت ۱۹۵۰ فرو کرده تا مشکل سیمکشی آن را حل کند، همه‌چیز دوباره نامعقول به نظر می‌رسد؛ «زمان‌پریشی» آزاردهنده‌ای در این‌جا رخ داده... مرد تعمیرکار سر از کاپوت درمی‌آورد، چشمانش را تنگ می‌کند و شمع ماشین را در آفتاب با دقت نگاه می‌کند...

📄ریشۀ این سرنوشت نامنتظره و زمان‌پریشانه کجاست؟ چرا بهشت مارکسیستی به جای آنکه آینده را نشان دهد به موزۀ زندۀ گذشته‌های دور بدل شد؟ چرا جنبشی که شعارش «ترقی» بود از آخرین واگن تاریخ بیرون افتاد؟ کلی‌ترین و ساده‌ترین جواب این است که مارکسیسم از لحظۀ تولد «واکنشی به پیشرفت» بود. مارکسیسم واکنش به انقلاب صنعتی بود، می‌خواست انسان‌ها را از بلایای پدیدآمده در پی انقلاب صنعتی نجات دهد و متوجه نبود نفس این واکنش «محافظه‌کارانه» است. هیچ مارکسیستی برنمی‌تافت کسی او را «محافظه‌کار» بنامد، اما واقعیت این است که مارکسیسم (یعنی اندیشه‌های مارکس و انگلس) واکنشی بود به سرنوشتی که انقلاب صنعتی برای مردم انگلستان رقم زده بود؛ یعنی درک آن‌ها از اقتصاد کاپیتالیستی بر مبنای آن چیزی بود که دو سه نسل پیش از آن‌ها از انقلاب صنعتی درک کرده بودند. بنابراین مارکسیسم از ابتدا شورشی علیه انقلابی صنعتی بود که موتور محرکش سرمایۀ خصوصی بود. پس مارکسیسم نوعی انقلاب ضدانقلابی ــ ضدانقلاب صنعتی ــ بود و جنبشی که از اول شورش علیه صنعتی‌سازی است سرنوشتی غیر از این نمی‌تواند داشته باشد. درست است که خود سوسیالیسم در خیلی جاها نوع خاصی از صنعتی‌سازی دولتی را با ضرب‌وزور قدرت سیاسی پیاده کرد، اما آن صنعتی‌سازی دولتی کوچه‌ای بن‌بست بود که امروز در انتهای آن، تعمیرکار کوبایی ما کاپوت کادیلاک را می‌بندد و سراغ یک پونتیاک دهۀ پنجاهی می‌رود...

از انقلاب کوبا (۱۹۵۹) خریدوفروش و واردات خودرو ممنوع شد. از ۲۰۱۴ مردم اجازه یافتند خودرو بخرند، اما ابتدا قیمت‌ها سرسام‌آور بود، برای مثال پژوی ۵۰۴ مدل ۲۰۱۳ که در اروپا ۲۰ هزار یورو بود، در کوبا ۲۰۰ هزار یورو قیمت داشت! با این اجازۀ جدید در چند سال اخیر چهرۀ خیابان‌های کوبا قدری عوض شده، اما باید پرسید اگر قانون منع خریدوفروش خودرو درست بود چرا آن را لغو کردند و اگر نادرست بود چه کسی جوابگوی اجرای ۵۵ سال قانون غلط است؟

اگر هم قرار است مردم به پیشرفت در بخش‌های خاص مانند بهداشت و درمان (البته اگر واقعی باشد) دلخوش کنند، باید بگویم کاریکاتور اگر زیبا بود، همه به جای عکس خود، کاریکاتورشان را به دیوار می‌زدند. کاریکاتور برای سخره و خنده است، از جمله توسعۀ کاریکاتوری!
#دیکتاتوری_کمونیستی_کوبا
✍🏼مهدی تدینی-مورخ
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دیکتاتورها چگونه سرنگون می‌شوند؟

✍🏼دیکتاتورها گمان می‌کنند که می‌توان تاریخ را دور زد، اما با تکرار اشتباهات فاحش گذشتگان، آن‌ها صرفاً به فهرست مستبدان بازنده تاریخ افزوده می‌شوند و میراثی از کینه، دشمنی، تفرقه و حماقت را برای دیگران به جا می‌گذارند.

🔻دو سوم مردم جهان در نظام‌های دیکتاتوری زندگی می‌کنند، با این وجود اطلاعات ما درباره این نظام‌ها بسیار اندک است. در این سخنرانی دکتر ناتاشا ازرو درباره تفاوت نظام‌های دیکتاتوری، اهمیت این تفاوت‌ها و چگونگی سرنگونی آن‌ها سخن می‌گوید.

🔻دکتر ناتاشا ازرو استاد ارشد علوم سیاسی دانشگاه اسکس و پژوهشگر متخصص در حکومت‌های دیکتاتوری است. او تاکنون دو کتاب درباره رژیم‌های دیکتاتوری و رهبران آنها نوشته است: «دیکتاتورها و نظام‌های دیکتاتوری: شناخت رژیم‌های استبدادی و رهبران آنها» و «سیاست نظام دیکتاتوری: نهادها و پیامدها در رژیم‌های استبدادی».

ترجمه و زیرنویس: رکسانا شیرخورشیدی و علی نانوایی
بازبینی و ادیت: شهاب غدیری

Source: Tedx Talks. (2014, Nov 5)


#هم_پرسه #سیاست #دیکتاتوری #استبداد #کودتا #اصلاحات #انقلاب #قانون #قانون_اساسی #همپرسه