لیبراسیون/لیبرالیسم
#توتالیتاریسم_چیست؟ نکته ای که در نظام های توتالیتر باید به آن توجه داشت این است که این نظام ها نمیتوانند بدون حمایت توده ها به حیات خود ادامه دهند.هیتلر و استالین در گذشته وجمهوری اسلامی و کره ی شمالی در زمان حاضر نمیتوانستند بدون اعتماد توده ها رهبری جمعیت…
🔸توتالیتاریسم در راس قدرت
هرگاه جنبشی که سازمانش بین المللی و پهنای ایدئولوژی اش فراگیر و آرزوی سیاسی اش جهانی باشد قدرت را در دست گیرد خود را در یک تناقض آشکار قرار میدهد.
تحول در جهت حکومت مطلقه ممکن است به انگیزه ی داخلی توتالیتر پایان دهد و تحول در جهت ملیگرایی ممکن است توسعه ی خارجی جنبش را مانع گردد که یک جنبش توتالیتر بدون آن نمیتواند ادامه دهد.
رهبر توتالیتر با وظیفه ی دوگانه ای روبروست که در نگاه اول تا حد پوچی،متناقض به نظر میرسد.زیرا از یک سو باید جهان ساختگی ایدئولوژی جنبش را به عنوان واقعیت ملموس از زندگی روزانه بر پا دارد و از سویی دیگر باید از ایجاد هرگونه ثبات در این جهان ساختگی جلوگیری کند.
فرمانروای توتالیتر نباید اجازه دهد که عادی شدن اوضاع به جایی کشیده شود که در زندگی مردم #ثبات ایجاد شود.
این حکومت ها دائما بر طبل دروغینی مبکوبند که جهان در برابر آنها #صف_آرایی کرده اما روابط پیدا و پنهان دیپلماتیک با سایر کشورها دارند.
در نظام های توتالیتر یک واقعیت غم انگیز این است که آنها #قانون_اساسی دارند و بسیار هم در این مورد تبلیغ میکنند ولی خودشان به این قانون پایبند نیستند و این قانون سرپوشی است بر جنایات آنها.قانون اساسی استالین در سال 1936و قانون اساسی وایمار نمونه هایی از این قوانین هستند.
روابط سازمان ها و نهادهای قدرت در حکومت توتالیتر بسیار پیچیده است و تداخل وظایف بسیار زیادی در بین سازمان ها وجود دارد که منجر به عدم احساس مسئولیت و نابودی شایسته سالاری میشود و از طرفی کاستی ها همیشه به عهده ی طبقات پایین تر هرم گذاشته میشود و راس هرم از نقص مبرا میگردد.
جنبش در چارچوب دستگاه توتالیتر تحرکش را از این موقعیت دارد که رهبر کانون های واقعی قدرت را پیوسته از یک سازمان به سازمان دیگر انتقال می دهد.
در حکومت توتالیتر بر خلاف رژیم های #دیکتاتوری اقتدار از راس هرم به کف جامعه جریان پیدا نمیکند.دلیل واقعی این قضیه این است که هیچ سلسله مراتب بدون اقتداری وجود ندارد.اقتدار همواره به معنای محدود کردن آزادی است حال آنکه چیرگی توتالیتر با تبلیغات بر روی حمایت از آزادی است.به همین دلیل سهم خواهی از قدرت در سازمانها زیاد دیده میشود.اما تمام این سازمان ها میدانند که حیاتشان وابسته به حیات رهبر است اقتدارشان معلول اقتدار اوست.
قدرت رهبر در این رژیم ها ناشی از ارتباط تنگاتنگ با نهادهای امنیتی است.
@cafe_andishe95
ادامه👇
هرگاه جنبشی که سازمانش بین المللی و پهنای ایدئولوژی اش فراگیر و آرزوی سیاسی اش جهانی باشد قدرت را در دست گیرد خود را در یک تناقض آشکار قرار میدهد.
تحول در جهت حکومت مطلقه ممکن است به انگیزه ی داخلی توتالیتر پایان دهد و تحول در جهت ملیگرایی ممکن است توسعه ی خارجی جنبش را مانع گردد که یک جنبش توتالیتر بدون آن نمیتواند ادامه دهد.
رهبر توتالیتر با وظیفه ی دوگانه ای روبروست که در نگاه اول تا حد پوچی،متناقض به نظر میرسد.زیرا از یک سو باید جهان ساختگی ایدئولوژی جنبش را به عنوان واقعیت ملموس از زندگی روزانه بر پا دارد و از سویی دیگر باید از ایجاد هرگونه ثبات در این جهان ساختگی جلوگیری کند.
فرمانروای توتالیتر نباید اجازه دهد که عادی شدن اوضاع به جایی کشیده شود که در زندگی مردم #ثبات ایجاد شود.
این حکومت ها دائما بر طبل دروغینی مبکوبند که جهان در برابر آنها #صف_آرایی کرده اما روابط پیدا و پنهان دیپلماتیک با سایر کشورها دارند.
در نظام های توتالیتر یک واقعیت غم انگیز این است که آنها #قانون_اساسی دارند و بسیار هم در این مورد تبلیغ میکنند ولی خودشان به این قانون پایبند نیستند و این قانون سرپوشی است بر جنایات آنها.قانون اساسی استالین در سال 1936و قانون اساسی وایمار نمونه هایی از این قوانین هستند.
روابط سازمان ها و نهادهای قدرت در حکومت توتالیتر بسیار پیچیده است و تداخل وظایف بسیار زیادی در بین سازمان ها وجود دارد که منجر به عدم احساس مسئولیت و نابودی شایسته سالاری میشود و از طرفی کاستی ها همیشه به عهده ی طبقات پایین تر هرم گذاشته میشود و راس هرم از نقص مبرا میگردد.
جنبش در چارچوب دستگاه توتالیتر تحرکش را از این موقعیت دارد که رهبر کانون های واقعی قدرت را پیوسته از یک سازمان به سازمان دیگر انتقال می دهد.
در حکومت توتالیتر بر خلاف رژیم های #دیکتاتوری اقتدار از راس هرم به کف جامعه جریان پیدا نمیکند.دلیل واقعی این قضیه این است که هیچ سلسله مراتب بدون اقتداری وجود ندارد.اقتدار همواره به معنای محدود کردن آزادی است حال آنکه چیرگی توتالیتر با تبلیغات بر روی حمایت از آزادی است.به همین دلیل سهم خواهی از قدرت در سازمانها زیاد دیده میشود.اما تمام این سازمان ها میدانند که حیاتشان وابسته به حیات رهبر است اقتدارشان معلول اقتدار اوست.
قدرت رهبر در این رژیم ها ناشی از ارتباط تنگاتنگ با نهادهای امنیتی است.
@cafe_andishe95
ادامه👇