This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽کلیپ زیبای موسیقی:
🎼ای خراسان من
خواننده:خلیل یوسفی
شاعر: کاوه جبران
#ملی_گرایی
🎼🎹🎼🎹🎼🎹🎼🎹🎼🎹
@cafe_andishe95
🎼ای خراسان من
خواننده:خلیل یوسفی
شاعر: کاوه جبران
#ملی_گرایی
🎼🎹🎼🎹🎼🎹🎼🎹🎼🎹
@cafe_andishe95
#معرفی_فیلم ارتش سایه ها
The Army of Shadows(1969)
🎥تمام قید و بندهای دست و پاگیر و من درآوردی فرو ریخته و ارزشهای اصیل و عمیق جایگزین آن شده؛ اختلاف طبقاتی – اختلاف جنسی و مرزهای کافر و مؤمن همه فرو ریخته و زن و مرد، اشرافی و کارگر و حتی کمونیست و کشیش در یک سنگر میجنگند. گاهی در کنار هم، گاهی بدون آنکه حتی از وجود دیگری خبر داشته باشند، هرکسی به سهم خود علم مبارزه را به دوش میکشند. فرانسه ظریف و فانتزی که به رمانتیسم عشق میورزید، ناگهان خشن و مبارز میشود و رئالیسم یا ایدهآلیسم در دنیای اندیشه اش فرمانروایی میکنند. چطور این چنین جمع اضدادی روی داد، روح ظریف و عاشق تجملات فرانسوی که در نبردی بی رحمانه – خشن و سراسر منطقی میرزمد !؟ جنگ با تمام بی رحمی و قساوت، واقعیت را به آنان تحمیل کردهاست. خدای تاریخ یک بار دیگر برای اصلاح سرشت بشری دست به کار شدهاست. بهایی سنگین برای رسیدن به اعتلای بیشتر – بلوغ و تکامل، یک زایمان دیگر برای تولد بشری نوین.
🎬«ارتش سایه ها»ی ملویل درباره اعضای جنبش مقاومت فرانسه است،کسانی که دربرابر یاس و ناامیدی ایستادند.به ندرت فیلمی داریم که اینچنین صادقانه جایی در قلب را که امید با فتالیسم (اعتقاد به سرنوشت) زندگی می کند را نشان دهد.این فیلمی درباره حملات شجاعانه و انفجار قطار ها نیست،بلکه درباره سردی،گرسنگی، مردان و زنان از جان گذشته ای که به شکلی دیده نشوند از میان اشغال فرانسه بوسیله نازی ها حرکت می کنند.ارتش آنها در واقع از سایه ها ساخته شده است:آنها از نام های جعلی استفاده می کنند،هیچ آدرسی ندارند،می توانند در یک لحظه توسط یک خائن یا یک حادثه لو بروند.آنها می دانند احتمالا خواهند مُرد. این یک فیلم جنگی نیست.در مورد یک وضعیت(حالت)ذهنی است.در سلطه دولت ویشی جنگ جهانی اول مارشال پتن،فرانسه رسما به اشغال نازی ها تن داد.اکثر فرانسوی ها آن را به عنوان بهای مصونیت از ارتش های آلمان پذیرفتند.دوگل جنبش آزادی فرانسه را از لندن راه می اندازد اما یک صدا از رادیو ست و دستورات بدون نیروها-هیچ کس بجز آنهایی که در مقاومت هستند،کسانی که خود را به عنوان شهروندانی معمولی نشان می دهند،دو زندگی را جلو می برند،جاسوسی در بین آلمان ها،فراهم آوردن اطلاعات برای متفقین و گاهی اوقات انجام حملات چریکی علیه دشمن.
بسیاری از فیلم ها چنین اقداماتی را نشان داده اند.ملویل،که خودش عضوی از جنبش مقاومت بود،علاقمند به ساخت یک فیلم اکشن نبود.اکشن تنش را رها می سازد و آن را خارجی(بیرونی) می سازند.فیلم او درباره جنگ در اذهان اعضای مقاومت است،کسانی که همیشه با ترس زندگی می کنند،در مقابل پوچی ایستادگی می کنند،مرگ دوستان خود را می پذیرند و انتظار هیچ گونه پاداشی را ندارند،جز دانش به اینکه آنها کار درست را انجام می دهند.زیر بسیاری با نام های جعلی می میرند،ایثار آنها هرگز شناخته نمی شود:در فیلم،دو برادر هرگز به اینکه هردو عضوی از مقاومت هستند پی نمی برند،و یکی ناشناس می میرد. به عنوان یکی از فیلم هایش که یکی پس از دیگری دوباره کشف می شدند،ملویل در حال حرکت به صف بزرگترین کارگردانان است.او در طول عمر خود زیاد قدردانی نشد.
در ۱۹۴۰،ملویل گفت،تمام مقاومت تنها ۶۰۰ نفر بود.بسیاری از آنها زیر شکنجه جان دادند،از جمله ژان مولین،لوک جاردی اصلی.کسل:"از زمانی که او دیگر قادر به صحبت کردن نبود،یکی از روسای گشتاپو،کلاوس بربی،به او یک تکه کاغد داد که بر روی آن نوشته بود،' آیا شما ژان مولین ها هستید؟ 'تنها پاسخ ژان مولین این بود که مداد را از کلنل بربی گرفت و 'ها' را پاک کرد."
هنرنامه #ملی_گرایی #معرفی_فیلم #ضدفاشیسم
@cafe_andishe95
The Army of Shadows(1969)
🎥تمام قید و بندهای دست و پاگیر و من درآوردی فرو ریخته و ارزشهای اصیل و عمیق جایگزین آن شده؛ اختلاف طبقاتی – اختلاف جنسی و مرزهای کافر و مؤمن همه فرو ریخته و زن و مرد، اشرافی و کارگر و حتی کمونیست و کشیش در یک سنگر میجنگند. گاهی در کنار هم، گاهی بدون آنکه حتی از وجود دیگری خبر داشته باشند، هرکسی به سهم خود علم مبارزه را به دوش میکشند. فرانسه ظریف و فانتزی که به رمانتیسم عشق میورزید، ناگهان خشن و مبارز میشود و رئالیسم یا ایدهآلیسم در دنیای اندیشه اش فرمانروایی میکنند. چطور این چنین جمع اضدادی روی داد، روح ظریف و عاشق تجملات فرانسوی که در نبردی بی رحمانه – خشن و سراسر منطقی میرزمد !؟ جنگ با تمام بی رحمی و قساوت، واقعیت را به آنان تحمیل کردهاست. خدای تاریخ یک بار دیگر برای اصلاح سرشت بشری دست به کار شدهاست. بهایی سنگین برای رسیدن به اعتلای بیشتر – بلوغ و تکامل، یک زایمان دیگر برای تولد بشری نوین.
🎬«ارتش سایه ها»ی ملویل درباره اعضای جنبش مقاومت فرانسه است،کسانی که دربرابر یاس و ناامیدی ایستادند.به ندرت فیلمی داریم که اینچنین صادقانه جایی در قلب را که امید با فتالیسم (اعتقاد به سرنوشت) زندگی می کند را نشان دهد.این فیلمی درباره حملات شجاعانه و انفجار قطار ها نیست،بلکه درباره سردی،گرسنگی، مردان و زنان از جان گذشته ای که به شکلی دیده نشوند از میان اشغال فرانسه بوسیله نازی ها حرکت می کنند.ارتش آنها در واقع از سایه ها ساخته شده است:آنها از نام های جعلی استفاده می کنند،هیچ آدرسی ندارند،می توانند در یک لحظه توسط یک خائن یا یک حادثه لو بروند.آنها می دانند احتمالا خواهند مُرد. این یک فیلم جنگی نیست.در مورد یک وضعیت(حالت)ذهنی است.در سلطه دولت ویشی جنگ جهانی اول مارشال پتن،فرانسه رسما به اشغال نازی ها تن داد.اکثر فرانسوی ها آن را به عنوان بهای مصونیت از ارتش های آلمان پذیرفتند.دوگل جنبش آزادی فرانسه را از لندن راه می اندازد اما یک صدا از رادیو ست و دستورات بدون نیروها-هیچ کس بجز آنهایی که در مقاومت هستند،کسانی که خود را به عنوان شهروندانی معمولی نشان می دهند،دو زندگی را جلو می برند،جاسوسی در بین آلمان ها،فراهم آوردن اطلاعات برای متفقین و گاهی اوقات انجام حملات چریکی علیه دشمن.
بسیاری از فیلم ها چنین اقداماتی را نشان داده اند.ملویل،که خودش عضوی از جنبش مقاومت بود،علاقمند به ساخت یک فیلم اکشن نبود.اکشن تنش را رها می سازد و آن را خارجی(بیرونی) می سازند.فیلم او درباره جنگ در اذهان اعضای مقاومت است،کسانی که همیشه با ترس زندگی می کنند،در مقابل پوچی ایستادگی می کنند،مرگ دوستان خود را می پذیرند و انتظار هیچ گونه پاداشی را ندارند،جز دانش به اینکه آنها کار درست را انجام می دهند.زیر بسیاری با نام های جعلی می میرند،ایثار آنها هرگز شناخته نمی شود:در فیلم،دو برادر هرگز به اینکه هردو عضوی از مقاومت هستند پی نمی برند،و یکی ناشناس می میرد. به عنوان یکی از فیلم هایش که یکی پس از دیگری دوباره کشف می شدند،ملویل در حال حرکت به صف بزرگترین کارگردانان است.او در طول عمر خود زیاد قدردانی نشد.
در ۱۹۴۰،ملویل گفت،تمام مقاومت تنها ۶۰۰ نفر بود.بسیاری از آنها زیر شکنجه جان دادند،از جمله ژان مولین،لوک جاردی اصلی.کسل:"از زمانی که او دیگر قادر به صحبت کردن نبود،یکی از روسای گشتاپو،کلاوس بربی،به او یک تکه کاغد داد که بر روی آن نوشته بود،' آیا شما ژان مولین ها هستید؟ 'تنها پاسخ ژان مولین این بود که مداد را از کلنل بربی گرفت و 'ها' را پاک کرد."
هنرنامه #ملی_گرایی #معرفی_فیلم #ضدفاشیسم
@cafe_andishe95
🔅ایده ملت کمک می کند که اعضای یک جامعه و کشور به ساختن شکل جدیدی از هویت بپردازند که از وفاداری های میراثی به دهکده خانواده و محل به دودمان فراتری میروند.
#قومگرایی
#ملی_گرایی
🔘یورگن هابرماوس فیلسوف چپگرای فرانکفورتی
@cafe_andishe95
#قومگرایی
#ملی_گرایی
🔘یورگن هابرماوس فیلسوف چپگرای فرانکفورتی
@cafe_andishe95
🔰فردریش فون هایک معتقد است:
هیچ راهی برای سازگاری "اولویتهای ملی" با "آزادی فردی" وجود ندارد زیرا چنین کاری مستلزم نظامِ ارزشهای کاملاً مشترکی است که بتوان آنها را به طریقی و بدون هیچ مسئلهای، رتبهبندی کرد، از این رو در یک نظام لیبرال هیچ هدف ملی وجود ندارد.
==============
🔻اما:لیبرالهای ملی گرا در سراسر جهان بارها این کار را انجام داده اند.نه تنها اولویت ملی با آزادی فردی بعضا تضادی ندارد بلکه گاهی تقویت کننده آن نیز هست.این جمله مطلقگرایانه است که هیچ سازگاری وجود ندارد.خود تحقق آزادی فردی در لیبرال دموکراسی میتواند یک خواست و اولویت ملی در نظر گرفته شود که از مجرای تحقق فرد و فردیت به سمت اهداف کلان کشور حرکت کرد و الزاما تعارضی هم نداشته باشد.یک گروه مهم از ملی گرایان پیروان (Liberal Nationalism)هستند.قرنها است که انگلیس و فرانسه و آمریکا بر مدار ملی گراییِ خود، اولویت ملی را همزمان با آزادی فردی پیش برده اند.برای مثال خروج انگلیس از اتحادیه اروپا یک خواست ملی است که با آزادی فردی تعارضی ندارد.
اصولا در هیچ جمع بشری امکان برقراری آزادی فردی مطلق وجود ندارد و دقیقا یکی از گلوگاه هایی که منافع متکثر فردی باید متوقف شود مسئلۀ منافع ملی است.این الزاما به معنی تضاد این دو نیست بلکه به معنی ناگزیر بودن محدودیت آزادی فردی توسط قانونهایی است که می تواند قانون دموکراتیک ملی باشد که از قضا حافظ فردگرایی هم است.
#ملی_گرایی_لیبرال
@cafe_andishe95
هیچ راهی برای سازگاری "اولویتهای ملی" با "آزادی فردی" وجود ندارد زیرا چنین کاری مستلزم نظامِ ارزشهای کاملاً مشترکی است که بتوان آنها را به طریقی و بدون هیچ مسئلهای، رتبهبندی کرد، از این رو در یک نظام لیبرال هیچ هدف ملی وجود ندارد.
==============
🔻اما:لیبرالهای ملی گرا در سراسر جهان بارها این کار را انجام داده اند.نه تنها اولویت ملی با آزادی فردی بعضا تضادی ندارد بلکه گاهی تقویت کننده آن نیز هست.این جمله مطلقگرایانه است که هیچ سازگاری وجود ندارد.خود تحقق آزادی فردی در لیبرال دموکراسی میتواند یک خواست و اولویت ملی در نظر گرفته شود که از مجرای تحقق فرد و فردیت به سمت اهداف کلان کشور حرکت کرد و الزاما تعارضی هم نداشته باشد.یک گروه مهم از ملی گرایان پیروان (Liberal Nationalism)هستند.قرنها است که انگلیس و فرانسه و آمریکا بر مدار ملی گراییِ خود، اولویت ملی را همزمان با آزادی فردی پیش برده اند.برای مثال خروج انگلیس از اتحادیه اروپا یک خواست ملی است که با آزادی فردی تعارضی ندارد.
اصولا در هیچ جمع بشری امکان برقراری آزادی فردی مطلق وجود ندارد و دقیقا یکی از گلوگاه هایی که منافع متکثر فردی باید متوقف شود مسئلۀ منافع ملی است.این الزاما به معنی تضاد این دو نیست بلکه به معنی ناگزیر بودن محدودیت آزادی فردی توسط قانونهایی است که می تواند قانون دموکراتیک ملی باشد که از قضا حافظ فردگرایی هم است.
#ملی_گرایی_لیبرال
@cafe_andishe95