لیبراسیون/لیبرالیسم
7.41K subscribers
2.68K photos
813 videos
89 files
516 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#بازگشت_به_مشروطه
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
لیبراسیون/لیبرالیسم
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش پنجم 🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است…
روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه

بخش ششم

🔸بخش‌هایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان

برای اینکه در ایران دموکراسی رخ می‌داد، برای اینکه ما می‌توانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران را هم تغییر بدهیم. ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران در دورۀ استبداد به سر می‌برد.
در دوره‌ای بودیم که جمعیت شهری ما به شدت پایین بود، - ما می‌دانیم که دموکراسی پدیدۀ شهری و صنعتی است، یک پدیده‌ای نیست که بشود با جمعیت عشایری و یا روستایی به آن عمل کرد، دموکراسی شیوۀ حکومت شهری است. در اروپا با گسترش شهرهای بزرگ، دموکراسی حاصل شده است- در ایران آن زمان بر اساس آمار و ارقام ما بیست درصد دارای جمعیت شهری بودیم و بیشترِ جمعیت ایران دارای الگوهای زندگی روستایی و عشایری بودند و شیوۀ تولید و مالکیت آنها شدیداً به زمین و کوچ وابسته بود. از این هشتاد درصد که در روستاها وابسته به زمین و یا در ساختار اجتماعی پیشامدرن ایلی زندگی می‌کردند، اغلب فاقد سواد و به طور بیشینه فاقد مالکیت بر روی زمین بودن و آن 20% هم در شهر بودند، اساساً بخشی از آنها بانوان بودند و بخشی هم کودکان و پیران و آن تعداد از مردانی هم که می‌توانستند وارد سیاست شوند، بیشترشان فاقد سواد بودند.
یعنی ما زیرساخت‌هایی که از طریق آن بتوانیم آن دموکراسی‌ای را که در کشورهایی مانند انگلیس یا فرانسه برقرار بود در ایران پیاده کنیم، نه امکاناتش وجود داشت و نه ساخت سیاسی و اقتصادی ما از آن تبعیت می‌کرد. یعنی آن چیزی که اغلب روشنفکران ما با وقوع مشروطه مطالبه می‌کردند، نوعی ندانستن الزامات و ضروریات دموکراسی بود. وقتی ما وارد مشروطه شده بودیم، وقتی که ساختار اجتماعی و اقتصادی ما اجازه و اقتضاءِ این را نداشت که ما بتوانیم یک دموکراسی را درست کنیم، طبیعتاً نمی‌توانستیم دموکراسی هم‌عرض و هم‌عیار با انگلیس یا فرانسه و یا دموکراسی هم‌تراز با دموکراسی‌های اروپای غربی درست کنیم. اما با توجه به این که ملت عهده‌دار این وظیفه شده بود که مسیر سیاست را در برابر جامعه هموار کند، انتظار می‌رفت که ساختارها و سازمان‌هایی درون مردم شکل بگیرد و این حرکت‌ها را به عنوان برنامه بر عهده بگیرد و پیش ببرد. اما بعد از جنگ جهانی اول که مورد حملۀ کشورهای قدرت‌مند قرار گرفتیم، سامانۀ اقتصادی و سیاسی‌مان به طور کامل فروپاشید و ایران دچار بحران‌های بسیاری شد. در آن شرایط، مسأله‌ای که به وجود آمد این بود که بایستی کسی که بتواند نمایندۀ ارادۀ ملی باشد به صحنه بیاید و این نمایندۀ ارادۀ ملی آن چیزهایی که لازمه و اقتضاءِ دموکراسی است را ایجاد کند.
آن دیکتاتوری مصلحی که در دورۀ رضاشاه توانستیم به آن دست یابیم، حاصل این بحران عمیق بود و جامعه متوجۀ این نکته شده بود که خودش نمی‌تواند به نیازها و اقتضائات زمانه پاسخ دهد و نمی‌تواند زیرساخت‌های لازم برای بهبود وضعیت و حرکت در مسیر #دموکراسی و تغییر ساخت اجتماعی و اقتصادی فراهم کند. دقیقاً زمانی که #رضاشاه به قدرت می‌رسد، نه تنها این #دیکتاتوری مصلحانه چیزی برخلاف ارادۀ ملی نبود بلکه به طور دقیق همراه با ارادۀ ملی و در جهت انکشاف دموکراسی بود.
به طور کلی، اگر قرار بود که مشروطه به سمت دموکراسی حرکت کند، می‌بایستی اتفاقاتی در ساخت‌ اجتماعی، اقتصادی و نیروی انسانی رخ بدهد که رضاشاه توانست بخش مهمی از این مسأله را پاسخ بدهد، به ویژه در حوزۀ تحصیلات و همین‌طور توانست بسیاری از مسائل مورد نیاز مشروطه از جمله در حوزۀ قضائیه - یعنی تشکیل عدالت‌خانه، قوۀ قضاییه و تبدیل قوانین شرعی و فقه به قانون مدنی و جزاء و آیین‌های دادرسی- را انجام دهد؛ چیزی که در دورۀ مشروطه و در دورۀ اول و دوم مجلس متوقف شده بود و رضاشاه توانست به این مسأله جامۀ عمل بپوشاند.
اگر یک جمع‌بندی مختصر انجام دهیم، ما بعد از اینکه به مشروطه رسیدیم، اقتضاءِ طبیعی مشروطه بر هم خوردن و تعییر ساخت اجتماعی و اقتصادی و تغییراتی در نیروی انسانی و فرهنگی بود اما با توجه به اینکه جامعه نمی‌توانست به این نیازها پاسخ دهد، لازم بود کسی به نام ارادۀ ملت این کار را انجام دهد که اکنون در غرب به آن می‌گویند #دیکتاتوری_مصلح، و این مسأله را ما گامی ضروری در انکشاف دموکراسی می‌فهمیم. آن چیزی که مهم است این است که در سطح کلان، اراده‌ای در حوزۀ سیاست به وجود آمد که توانست به نیازهای کلان جامعه پاسخ دهد و البته در حوزۀ میکرو و ریزتر می‌شود انتقاداتی به نحوۀ عملکرد و نحوۀ اجرا یا کاستی‌هایی که در بوروکراسی وجود داشت و یا هر برنامۀ دیگری وارد کرد. انتقاداتی را که در حوزۀ ریز یا روشی اتفاق می‌افتد، نمی‌توان معادل قرار داد با آن معنایی که در سطح کلان به وقوع پیوسته است و ما توانسته‌ایم در چارچوب آن، گام مهمی را در مسیر دموکراسی با رضاشاه برداریم.

ادامه دارد
@cafe_andishe95