🔺صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
سالروز درگذشت پدر ایران نوین #رضاشاه بزرگ گرامی باد
@cafe_andishe95
تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید
سالروز درگذشت پدر ایران نوین #رضاشاه بزرگ گرامی باد
@cafe_andishe95
مناطقی که در دوران "پادشاهی پهلوی" به خاک ایران الحاق شدند
دوران #رضاشاه_پهلوی
* بازپسگیری ناحیۀ بارژگه و بیش از 20 منطقۀ روستایی از #ترکیه که در زمان #قاجار
از #ایران جدا شده بود
در قبال چشم پوشی از دامنۀ شرقی آغری داغ
(آرارات کوچک)
(عهدنامۀ مرزی 1310 و 1316 )
* بازپسگیری جزیرۀ هنگام با اخراج نیروهای نظامی #انگلیس (1311)
* بازپسگیری بندر باسعیدو در جزیرۀ #قشم
از انگلیسیها (1312)
* احیای حق آب 50 درصدی ایران ازهیرمند
که در زمان #قاجار معاهده مکماهون 1905
به یک سوم تقلیل یافته بود (قرارداد 1317)
دوران #محمدرضاشاه_پهلوی
* بازپسگیری و الحاق بیش از 120 کیلومتر مربع به خاک ایران
در مناطق #سرخس، #مغان، #دیمان، #اترک و #یدی_اولر، در مقابل قریۀ فیروزه که در زمان قاجار به تصرف روسها درآمده بود.
(موافقتنامه حل مسائل مرزی ایران و شوروی 1333)
* بازپسگیری جزیرۀ سیری از #شارجه و #بریتانیا (1342)
* بازپسگیری جزایر استراتژیک سه گانۀ #تنب_بزرگ #تنب_کوچک و #ابوموسی از #بریتانیا و الحاق آن به خاک #ایران
در بازی با برگ سوخـتۀ #بحرین که 150 سال پیش از آن #قاجارها به باد داده بودند!و ایران هیچ حاکمیتی بر آن نداشت.
* احیای حاکمیت ایران بر #اروندرود قرارداد #الجزایر (1975)(1971)
@cafe_andishe95
دوران #رضاشاه_پهلوی
* بازپسگیری ناحیۀ بارژگه و بیش از 20 منطقۀ روستایی از #ترکیه که در زمان #قاجار
از #ایران جدا شده بود
در قبال چشم پوشی از دامنۀ شرقی آغری داغ
(آرارات کوچک)
(عهدنامۀ مرزی 1310 و 1316 )
* بازپسگیری جزیرۀ هنگام با اخراج نیروهای نظامی #انگلیس (1311)
* بازپسگیری بندر باسعیدو در جزیرۀ #قشم
از انگلیسیها (1312)
* احیای حق آب 50 درصدی ایران ازهیرمند
که در زمان #قاجار معاهده مکماهون 1905
به یک سوم تقلیل یافته بود (قرارداد 1317)
دوران #محمدرضاشاه_پهلوی
* بازپسگیری و الحاق بیش از 120 کیلومتر مربع به خاک ایران
در مناطق #سرخس، #مغان، #دیمان، #اترک و #یدی_اولر، در مقابل قریۀ فیروزه که در زمان قاجار به تصرف روسها درآمده بود.
(موافقتنامه حل مسائل مرزی ایران و شوروی 1333)
* بازپسگیری جزیرۀ سیری از #شارجه و #بریتانیا (1342)
* بازپسگیری جزایر استراتژیک سه گانۀ #تنب_بزرگ #تنب_کوچک و #ابوموسی از #بریتانیا و الحاق آن به خاک #ایران
در بازی با برگ سوخـتۀ #بحرین که 150 سال پیش از آن #قاجارها به باد داده بودند!و ایران هیچ حاکمیتی بر آن نداشت.
* احیای حاکمیت ایران بر #اروندرود قرارداد #الجزایر (1975)(1971)
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش پنجم 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش ششم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان
برای اینکه در ایران دموکراسی رخ میداد، برای اینکه ما میتوانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران را هم تغییر بدهیم. ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران در دورۀ استبداد به سر میبرد.
در دورهای بودیم که جمعیت شهری ما به شدت پایین بود، - ما میدانیم که دموکراسی پدیدۀ شهری و صنعتی است، یک پدیدهای نیست که بشود با جمعیت عشایری و یا روستایی به آن عمل کرد، دموکراسی شیوۀ حکومت شهری است. در اروپا با گسترش شهرهای بزرگ، دموکراسی حاصل شده است- در ایران آن زمان بر اساس آمار و ارقام ما بیست درصد دارای جمعیت شهری بودیم و بیشترِ جمعیت ایران دارای الگوهای زندگی روستایی و عشایری بودند و شیوۀ تولید و مالکیت آنها شدیداً به زمین و کوچ وابسته بود. از این هشتاد درصد که در روستاها وابسته به زمین و یا در ساختار اجتماعی پیشامدرن ایلی زندگی میکردند، اغلب فاقد سواد و به طور بیشینه فاقد مالکیت بر روی زمین بودن و آن 20% هم در شهر بودند، اساساً بخشی از آنها بانوان بودند و بخشی هم کودکان و پیران و آن تعداد از مردانی هم که میتوانستند وارد سیاست شوند، بیشترشان فاقد سواد بودند.
یعنی ما زیرساختهایی که از طریق آن بتوانیم آن دموکراسیای را که در کشورهایی مانند انگلیس یا فرانسه برقرار بود در ایران پیاده کنیم، نه امکاناتش وجود داشت و نه ساخت سیاسی و اقتصادی ما از آن تبعیت میکرد. یعنی آن چیزی که اغلب روشنفکران ما با وقوع مشروطه مطالبه میکردند، نوعی ندانستن الزامات و ضروریات دموکراسی بود. وقتی ما وارد مشروطه شده بودیم، وقتی که ساختار اجتماعی و اقتصادی ما اجازه و اقتضاءِ این را نداشت که ما بتوانیم یک دموکراسی را درست کنیم، طبیعتاً نمیتوانستیم دموکراسی همعرض و همعیار با انگلیس یا فرانسه و یا دموکراسی همتراز با دموکراسیهای اروپای غربی درست کنیم. اما با توجه به این که ملت عهدهدار این وظیفه شده بود که مسیر سیاست را در برابر جامعه هموار کند، انتظار میرفت که ساختارها و سازمانهایی درون مردم شکل بگیرد و این حرکتها را به عنوان برنامه بر عهده بگیرد و پیش ببرد. اما بعد از جنگ جهانی اول که مورد حملۀ کشورهای قدرتمند قرار گرفتیم، سامانۀ اقتصادی و سیاسیمان به طور کامل فروپاشید و ایران دچار بحرانهای بسیاری شد. در آن شرایط، مسألهای که به وجود آمد این بود که بایستی کسی که بتواند نمایندۀ ارادۀ ملی باشد به صحنه بیاید و این نمایندۀ ارادۀ ملی آن چیزهایی که لازمه و اقتضاءِ دموکراسی است را ایجاد کند.
آن دیکتاتوری مصلحی که در دورۀ رضاشاه توانستیم به آن دست یابیم، حاصل این بحران عمیق بود و جامعه متوجۀ این نکته شده بود که خودش نمیتواند به نیازها و اقتضائات زمانه پاسخ دهد و نمیتواند زیرساختهای لازم برای بهبود وضعیت و حرکت در مسیر #دموکراسی و تغییر ساخت اجتماعی و اقتصادی فراهم کند. دقیقاً زمانی که #رضاشاه به قدرت میرسد، نه تنها این #دیکتاتوری مصلحانه چیزی برخلاف ارادۀ ملی نبود بلکه به طور دقیق همراه با ارادۀ ملی و در جهت انکشاف دموکراسی بود.
به طور کلی، اگر قرار بود که مشروطه به سمت دموکراسی حرکت کند، میبایستی اتفاقاتی در ساخت اجتماعی، اقتصادی و نیروی انسانی رخ بدهد که رضاشاه توانست بخش مهمی از این مسأله را پاسخ بدهد، به ویژه در حوزۀ تحصیلات و همینطور توانست بسیاری از مسائل مورد نیاز مشروطه از جمله در حوزۀ قضائیه - یعنی تشکیل عدالتخانه، قوۀ قضاییه و تبدیل قوانین شرعی و فقه به قانون مدنی و جزاء و آیینهای دادرسی- را انجام دهد؛ چیزی که در دورۀ مشروطه و در دورۀ اول و دوم مجلس متوقف شده بود و رضاشاه توانست به این مسأله جامۀ عمل بپوشاند.
اگر یک جمعبندی مختصر انجام دهیم، ما بعد از اینکه به مشروطه رسیدیم، اقتضاءِ طبیعی مشروطه بر هم خوردن و تعییر ساخت اجتماعی و اقتصادی و تغییراتی در نیروی انسانی و فرهنگی بود اما با توجه به اینکه جامعه نمیتوانست به این نیازها پاسخ دهد، لازم بود کسی به نام ارادۀ ملت این کار را انجام دهد که اکنون در غرب به آن میگویند #دیکتاتوری_مصلح، و این مسأله را ما گامی ضروری در انکشاف دموکراسی میفهمیم. آن چیزی که مهم است این است که در سطح کلان، ارادهای در حوزۀ سیاست به وجود آمد که توانست به نیازهای کلان جامعه پاسخ دهد و البته در حوزۀ میکرو و ریزتر میشود انتقاداتی به نحوۀ عملکرد و نحوۀ اجرا یا کاستیهایی که در بوروکراسی وجود داشت و یا هر برنامۀ دیگری وارد کرد. انتقاداتی را که در حوزۀ ریز یا روشی اتفاق میافتد، نمیتوان معادل قرار داد با آن معنایی که در سطح کلان به وقوع پیوسته است و ما توانستهایم در چارچوب آن، گام مهمی را در مسیر دموکراسی با رضاشاه برداریم.
ادامه دارد
@cafe_andishe95
بخش ششم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان
برای اینکه در ایران دموکراسی رخ میداد، برای اینکه ما میتوانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران را هم تغییر بدهیم. ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران در دورۀ استبداد به سر میبرد.
در دورهای بودیم که جمعیت شهری ما به شدت پایین بود، - ما میدانیم که دموکراسی پدیدۀ شهری و صنعتی است، یک پدیدهای نیست که بشود با جمعیت عشایری و یا روستایی به آن عمل کرد، دموکراسی شیوۀ حکومت شهری است. در اروپا با گسترش شهرهای بزرگ، دموکراسی حاصل شده است- در ایران آن زمان بر اساس آمار و ارقام ما بیست درصد دارای جمعیت شهری بودیم و بیشترِ جمعیت ایران دارای الگوهای زندگی روستایی و عشایری بودند و شیوۀ تولید و مالکیت آنها شدیداً به زمین و کوچ وابسته بود. از این هشتاد درصد که در روستاها وابسته به زمین و یا در ساختار اجتماعی پیشامدرن ایلی زندگی میکردند، اغلب فاقد سواد و به طور بیشینه فاقد مالکیت بر روی زمین بودن و آن 20% هم در شهر بودند، اساساً بخشی از آنها بانوان بودند و بخشی هم کودکان و پیران و آن تعداد از مردانی هم که میتوانستند وارد سیاست شوند، بیشترشان فاقد سواد بودند.
یعنی ما زیرساختهایی که از طریق آن بتوانیم آن دموکراسیای را که در کشورهایی مانند انگلیس یا فرانسه برقرار بود در ایران پیاده کنیم، نه امکاناتش وجود داشت و نه ساخت سیاسی و اقتصادی ما از آن تبعیت میکرد. یعنی آن چیزی که اغلب روشنفکران ما با وقوع مشروطه مطالبه میکردند، نوعی ندانستن الزامات و ضروریات دموکراسی بود. وقتی ما وارد مشروطه شده بودیم، وقتی که ساختار اجتماعی و اقتصادی ما اجازه و اقتضاءِ این را نداشت که ما بتوانیم یک دموکراسی را درست کنیم، طبیعتاً نمیتوانستیم دموکراسی همعرض و همعیار با انگلیس یا فرانسه و یا دموکراسی همتراز با دموکراسیهای اروپای غربی درست کنیم. اما با توجه به این که ملت عهدهدار این وظیفه شده بود که مسیر سیاست را در برابر جامعه هموار کند، انتظار میرفت که ساختارها و سازمانهایی درون مردم شکل بگیرد و این حرکتها را به عنوان برنامه بر عهده بگیرد و پیش ببرد. اما بعد از جنگ جهانی اول که مورد حملۀ کشورهای قدرتمند قرار گرفتیم، سامانۀ اقتصادی و سیاسیمان به طور کامل فروپاشید و ایران دچار بحرانهای بسیاری شد. در آن شرایط، مسألهای که به وجود آمد این بود که بایستی کسی که بتواند نمایندۀ ارادۀ ملی باشد به صحنه بیاید و این نمایندۀ ارادۀ ملی آن چیزهایی که لازمه و اقتضاءِ دموکراسی است را ایجاد کند.
آن دیکتاتوری مصلحی که در دورۀ رضاشاه توانستیم به آن دست یابیم، حاصل این بحران عمیق بود و جامعه متوجۀ این نکته شده بود که خودش نمیتواند به نیازها و اقتضائات زمانه پاسخ دهد و نمیتواند زیرساختهای لازم برای بهبود وضعیت و حرکت در مسیر #دموکراسی و تغییر ساخت اجتماعی و اقتصادی فراهم کند. دقیقاً زمانی که #رضاشاه به قدرت میرسد، نه تنها این #دیکتاتوری مصلحانه چیزی برخلاف ارادۀ ملی نبود بلکه به طور دقیق همراه با ارادۀ ملی و در جهت انکشاف دموکراسی بود.
به طور کلی، اگر قرار بود که مشروطه به سمت دموکراسی حرکت کند، میبایستی اتفاقاتی در ساخت اجتماعی، اقتصادی و نیروی انسانی رخ بدهد که رضاشاه توانست بخش مهمی از این مسأله را پاسخ بدهد، به ویژه در حوزۀ تحصیلات و همینطور توانست بسیاری از مسائل مورد نیاز مشروطه از جمله در حوزۀ قضائیه - یعنی تشکیل عدالتخانه، قوۀ قضاییه و تبدیل قوانین شرعی و فقه به قانون مدنی و جزاء و آیینهای دادرسی- را انجام دهد؛ چیزی که در دورۀ مشروطه و در دورۀ اول و دوم مجلس متوقف شده بود و رضاشاه توانست به این مسأله جامۀ عمل بپوشاند.
اگر یک جمعبندی مختصر انجام دهیم، ما بعد از اینکه به مشروطه رسیدیم، اقتضاءِ طبیعی مشروطه بر هم خوردن و تعییر ساخت اجتماعی و اقتصادی و تغییراتی در نیروی انسانی و فرهنگی بود اما با توجه به اینکه جامعه نمیتوانست به این نیازها پاسخ دهد، لازم بود کسی به نام ارادۀ ملت این کار را انجام دهد که اکنون در غرب به آن میگویند #دیکتاتوری_مصلح، و این مسأله را ما گامی ضروری در انکشاف دموکراسی میفهمیم. آن چیزی که مهم است این است که در سطح کلان، ارادهای در حوزۀ سیاست به وجود آمد که توانست به نیازهای کلان جامعه پاسخ دهد و البته در حوزۀ میکرو و ریزتر میشود انتقاداتی به نحوۀ عملکرد و نحوۀ اجرا یا کاستیهایی که در بوروکراسی وجود داشت و یا هر برنامۀ دیگری وارد کرد. انتقاداتی را که در حوزۀ ریز یا روشی اتفاق میافتد، نمیتوان معادل قرار داد با آن معنایی که در سطح کلان به وقوع پیوسته است و ما توانستهایم در چارچوب آن، گام مهمی را در مسیر دموکراسی با رضاشاه برداریم.
ادامه دارد
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش ششم 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان برای اینکه در ایران دموکراسی رخ میداد، برای اینکه ما میتوانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش هفتم
(پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی به عنوان کیفرخواست علیه #رضاشاه صادر شده، بیشتر به این خاطر است که نه اقتضائات جامعۀ ایران به درستی بررسی شده و نه اینکه با کشورهای منطقه و اروپا و جهان بررسی و مقایسۀ تطبیقی به عمل آمده است.
اساساً این کیفرخواستی که در تاریخ معاصر بر علیه رضاشاه توسط روشنفکری صادر شده - و یک طرفه هم صادر شده است و مجال کافی برای پاسخگویی به این کیفرخواست هم به وجود نیامده- یک کیفرخواستی است که میتواند واقعی باشد اما با ارزشهای انتزاعی داوری شده که نمیشود معادلش را در دنیای واقعی پیدا کرد. وقتی که رضاشاه در ایران کارهای سازندگی را انجام میداد و متهم به سرکوب شده است، ما در کشورهای همسایۀ خودمان مانند ترکیه #آتاترک را داشتیم که قبلش ترکان جوان بودند. ترکان جوان در دورۀ عثمانی، یونانیها را به شدت سرکوب کردند، ارمنیها را نسلکشی کردند و سپس آمدند یک دولت جدید درست کردند با یک ملت جدید. در این دولت جدید ترکیه، مسألۀ زبان، تاریخ و هویت، همۀ اینها، ابداع شد و توان سرکوب و نیروی سرکوبی در جامعه اعمال شد. کردها را به عنوان ترکهای کوهستان اعلام کردند، هویتزدایی بزرگی به وقوع پیوست و جامعه اساساً زیر فشار سنگینی بود و بخش عمدهای از جامعۀ ترکیه یعنی آن آناتولی که ترک نبودند، مجبور شدند که خودشان را ترک بنامند و در یک هویت رسمی و ابداع و اعلامشده مستحیل شوند. از طرف دیگر در کشورهای منطقۀ ما هیچ کشوری وجود ندارد که بشود به عنوان الگو برای دموکراسی در نظر گرفت. در حوزۀ اروپا هم ما وقتی معاصر دورۀ رضاشاه را بررسی میکنیم، در دهۀ سی، فاشیستها در ایتالیا و نازیستها در آلمان به قدرت میرسند، یعنی همان دورهای که داریم از استبداد و خشونت صحبت میکنیم، همان دورهای است که اروپا خشنترین سرکوبها را دارد تجربه میکند. حتی در آمریکا هم نیروهای چپ مورد سرکوب قرار میگیرند. در دورۀ رضاشاه، مخصوصاً با برخوردی که با چپها شده، یک بزرگنمایی وحشتناکی صورت گرفته که لازم است به این بخش نیز پاسخ داده شود، چون در بازگشت به مشروطه همۀ این موارد لازم است.
دانستن این موارد بسیار مهم است، زیرا ما اگر ندانیم که چه راهی را طی کردهایم و از کجا وارد کژراهه شدهایم، و نتوانیم علیه بیانیه و کیفرخواستی که علیه نظام مشروطه و حکومت پهلوی نوشته شده و خوانده شده، پاسخهای درستی ارائه بدهیم، نمیتوانیم از کژراهه خارج شویم و به دولت ملی برگردیم، چرا که خروج از کژراهه، بازگشت به نظام مشروطه و قانون اساسی مشروطه است، یعنی هر اصلاحی با بازگشت به نظام و قانون اساسی مشروطه امکانپذیر است و بیرون از آن تعدادی شعار و اشعار و وعده و آرمانهای خوب وجود دارد که بودنشان خیلی زیبا است اما تا چه میزان میتوانند تحقق پیدا کنند و اینکه ما را به کدام سمت خواهند برد، محل شک و تردید است. در حالیکه ما یک تجربۀ زیسته به نام مشروطه داریم که حتی در دورۀ پهلوی قابل دفاع است و آن چیزی که تبلیغ شده که پهلویها نظام مشروطه را از بین بردهاند (که طرح مسأله در یک روایت کلان میباشد) اشتباه بزرگ و غیرواقعی است.
در سال 1886 در آمریکا، بعد از اینکه شورشهای ماه می در شیکاگو اتفاق میافتد، همۀ رهبران دستگیر میشوند و چهار تن از رهبران این جریان چپ و کمونیستی بلافاصله اعدام میشوند. در جنگ جهانی اول توسط دولت سرکوب شد و همۀ رهبران زندانی شدند و روزنامههای جریان چپ ممنوع شد. این اشارات به این خاطر است که بگویم تا زمانی که ما این روش مقایسهای را انجام ندهیم -که فکر میکنیم که فقط در ایران بوده که ۵۳ نفر را بردند توی زندان یا مرام اشتراکی را ممنوع کردند - نمیتوانیم تصویر درستی ارایه بدهیم.
البته من متأسفم که ۵۳ نفر زندانی شدند و این موارد هم به معنای دفاع از زندانی نیست. مسأله آن ۵۳ نفر نیست بلکه مسأله این هست ما نمیتوانیم چیزی را در آن دوره بخواهیم که در دنیای مدرن هم وجود نداشته، در دموکراسیهای موجود هم وجود نداشته است، اما آن موارد را فهرست کنیم و از دولتی نوپا در ایران بخواهیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
بخش هفتم
(پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی به عنوان کیفرخواست علیه #رضاشاه صادر شده، بیشتر به این خاطر است که نه اقتضائات جامعۀ ایران به درستی بررسی شده و نه اینکه با کشورهای منطقه و اروپا و جهان بررسی و مقایسۀ تطبیقی به عمل آمده است.
اساساً این کیفرخواستی که در تاریخ معاصر بر علیه رضاشاه توسط روشنفکری صادر شده - و یک طرفه هم صادر شده است و مجال کافی برای پاسخگویی به این کیفرخواست هم به وجود نیامده- یک کیفرخواستی است که میتواند واقعی باشد اما با ارزشهای انتزاعی داوری شده که نمیشود معادلش را در دنیای واقعی پیدا کرد. وقتی که رضاشاه در ایران کارهای سازندگی را انجام میداد و متهم به سرکوب شده است، ما در کشورهای همسایۀ خودمان مانند ترکیه #آتاترک را داشتیم که قبلش ترکان جوان بودند. ترکان جوان در دورۀ عثمانی، یونانیها را به شدت سرکوب کردند، ارمنیها را نسلکشی کردند و سپس آمدند یک دولت جدید درست کردند با یک ملت جدید. در این دولت جدید ترکیه، مسألۀ زبان، تاریخ و هویت، همۀ اینها، ابداع شد و توان سرکوب و نیروی سرکوبی در جامعه اعمال شد. کردها را به عنوان ترکهای کوهستان اعلام کردند، هویتزدایی بزرگی به وقوع پیوست و جامعه اساساً زیر فشار سنگینی بود و بخش عمدهای از جامعۀ ترکیه یعنی آن آناتولی که ترک نبودند، مجبور شدند که خودشان را ترک بنامند و در یک هویت رسمی و ابداع و اعلامشده مستحیل شوند. از طرف دیگر در کشورهای منطقۀ ما هیچ کشوری وجود ندارد که بشود به عنوان الگو برای دموکراسی در نظر گرفت. در حوزۀ اروپا هم ما وقتی معاصر دورۀ رضاشاه را بررسی میکنیم، در دهۀ سی، فاشیستها در ایتالیا و نازیستها در آلمان به قدرت میرسند، یعنی همان دورهای که داریم از استبداد و خشونت صحبت میکنیم، همان دورهای است که اروپا خشنترین سرکوبها را دارد تجربه میکند. حتی در آمریکا هم نیروهای چپ مورد سرکوب قرار میگیرند. در دورۀ رضاشاه، مخصوصاً با برخوردی که با چپها شده، یک بزرگنمایی وحشتناکی صورت گرفته که لازم است به این بخش نیز پاسخ داده شود، چون در بازگشت به مشروطه همۀ این موارد لازم است.
دانستن این موارد بسیار مهم است، زیرا ما اگر ندانیم که چه راهی را طی کردهایم و از کجا وارد کژراهه شدهایم، و نتوانیم علیه بیانیه و کیفرخواستی که علیه نظام مشروطه و حکومت پهلوی نوشته شده و خوانده شده، پاسخهای درستی ارائه بدهیم، نمیتوانیم از کژراهه خارج شویم و به دولت ملی برگردیم، چرا که خروج از کژراهه، بازگشت به نظام مشروطه و قانون اساسی مشروطه است، یعنی هر اصلاحی با بازگشت به نظام و قانون اساسی مشروطه امکانپذیر است و بیرون از آن تعدادی شعار و اشعار و وعده و آرمانهای خوب وجود دارد که بودنشان خیلی زیبا است اما تا چه میزان میتوانند تحقق پیدا کنند و اینکه ما را به کدام سمت خواهند برد، محل شک و تردید است. در حالیکه ما یک تجربۀ زیسته به نام مشروطه داریم که حتی در دورۀ پهلوی قابل دفاع است و آن چیزی که تبلیغ شده که پهلویها نظام مشروطه را از بین بردهاند (که طرح مسأله در یک روایت کلان میباشد) اشتباه بزرگ و غیرواقعی است.
در سال 1886 در آمریکا، بعد از اینکه شورشهای ماه می در شیکاگو اتفاق میافتد، همۀ رهبران دستگیر میشوند و چهار تن از رهبران این جریان چپ و کمونیستی بلافاصله اعدام میشوند. در جنگ جهانی اول توسط دولت سرکوب شد و همۀ رهبران زندانی شدند و روزنامههای جریان چپ ممنوع شد. این اشارات به این خاطر است که بگویم تا زمانی که ما این روش مقایسهای را انجام ندهیم -که فکر میکنیم که فقط در ایران بوده که ۵۳ نفر را بردند توی زندان یا مرام اشتراکی را ممنوع کردند - نمیتوانیم تصویر درستی ارایه بدهیم.
البته من متأسفم که ۵۳ نفر زندانی شدند و این موارد هم به معنای دفاع از زندانی نیست. مسأله آن ۵۳ نفر نیست بلکه مسأله این هست ما نمیتوانیم چیزی را در آن دوره بخواهیم که در دنیای مدرن هم وجود نداشته، در دموکراسیهای موجود هم وجود نداشته است، اما آن موارد را فهرست کنیم و از دولتی نوپا در ایران بخواهیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
#توییت_خوان
🔶️پشت پرده ارتباط جمهوری اسلامی با قوم گرایان چیست؟
جمهوری اسلامی یک حکومت حاصل تفکرات چپ و اسلامی است که اعتقادی به ملت و هویت ملی ندارد و دقیقا در نقطه مقابل حکومت پهلوی بعنوان سردمدار ناسیونالیسم، مدرنیسم و سکولاریسم قرار دارد و از همین روی به شیوه سلبی خود را در تقابل با پهلویسم تعریف میکند. طبیعتاً اگر روحانیت شیعه حمایت و همفکری توده ای ها و مصدقی ها را نداشت نمیتوانست #کژراهه۵۷ را بیافریند و عقاید آنان بخش عمده مبانی سیاسی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. قاعدتاً یکی از مبانی فکری مشترک بین جریان چپ و اسلامگرایی.
انترناسیونالیسم است. ناسیونالیسم در سطح جهان محصول مدرنیسم است. از همین روی جمهوری اسلامی با تقویت جریان پست مدرن (در اینجا منظور گلوبالیسم و چپ نو است) درصدد زدودن مدرنیسم و ناسیونالیسم بعنوان میراث پهلوی و بازگشت به ملوک الطوایفی قرون وسطایی است. جمهوری اسلامی در وهله نخست شخصیت ها و اساتید ملی گرا را با پرویز سلطنت طلب حذف کرد و با سیاست اسلامی کردن دانشگاه و علوم انسانی عقاید پست مدرن مدنظر خود را بر رشته های دانشگاهی علوم انسانی مانند: حقوق، زبان شناسی، انسان شناسی، باستان شناسی و... حاکم کرد و دانشجویانی که دارای قومیت بودند.
اهداف اصلی این شستشوی مغزی را تشکیل میدادند. در دانشگاه ها دیدگاه ها به بومی گرایی تنزل یافت و دانشجویان تشویق شدند در موضوع پژوهش های خود نگاهی بومی_قومی نگرانه داشته باشند و بدین ترتیب برای ایشان دغدغه سازی شد.
اما ترویج این افکار بدون کمک اساتید دارای تفکر چپ و توده ای موثر نبود. افرادی مانند زیباکلام و اباذری و که عموما چپ اسلامی تشریف دارند و همچنین دلالان حقوق بشر در خارج از کشور مانند شیرین عبادی ها و بنی طرف ها و... که همگی سر از توبره جمهوری اسلامی در آورده اند.
اما مرحله سوم در اواخر دهه هشتاد رقم خورد که زمزمه های نوزایی ملی گرایی ایرانی به گوش میرسید و جمهوری اسلامی به سرعت دو جبهه اسلام و قومیت را که هردو متحد بودند در برابر ملی گرایان قرار داد. به زودی تیم تراکتورسازی خود را نشان داد و رفتار آن همچون اپیدمی به تیم های سپیدرود رشت و فولاد خوزستان و... سرایت کرد.
در زمانی که نئوبعثی های خوزستان جرات خلیج ع.ر.ب.ی گفتن نداشتند، تیم وابسته به همرزمان مهدی باکری فریاد خلیج ع.ر.ب.ی سر داد. وبسایت ها و پیج های قوم زیادی با مخاطب بالا شروع کردند به ترویج تفکرات قومی و عمده نیروی انسانی این بنگاه های قوم گرایی را نیروی های عرزشی و صدالبته...
پانترک های آذربایجانی تشکیل میدادند که وظیفه ترویج قوم گرایی به این سبک را در بین لرها، عرب ها و گیلک ها و مازنی ها داشتند. اولین موضوعی که برای قوم گرایان هوادار جذب میکرد دغدغه سازی از زبان مادری بود و سپس بهانه سرایی هایی در زمینه بومی گرایی
جمهوری اسلامی سعی دارد با ترویج این تفکرات اولا میراث پهلوی را نابود کند و دوماً اسلام را تنها عامل وحدت مردم ایران غالب کند و سوم اینکه با منطقه ای و بومی سازی ها در ایران مافیای خود را بومی سازی کرده و گسترش دهد.
اما هدف چهارم سوریه سازی ایران است. تهدیدی که سال ها بر سر زبان ها انداخته آمد که اگر جمهوری اسلامی برود ایران تجزیه میشود و این گروه ها و افکار. درواقع وظیفه دارند همین ترس را نزدیک نشان داده و به مردم القا کنند .
پاینده ایران 💎
#رضاشاه_روحت_شاد 👑
#جاویدشاه 👑
@cafe_andishe95
🔶️پشت پرده ارتباط جمهوری اسلامی با قوم گرایان چیست؟
جمهوری اسلامی یک حکومت حاصل تفکرات چپ و اسلامی است که اعتقادی به ملت و هویت ملی ندارد و دقیقا در نقطه مقابل حکومت پهلوی بعنوان سردمدار ناسیونالیسم، مدرنیسم و سکولاریسم قرار دارد و از همین روی به شیوه سلبی خود را در تقابل با پهلویسم تعریف میکند. طبیعتاً اگر روحانیت شیعه حمایت و همفکری توده ای ها و مصدقی ها را نداشت نمیتوانست #کژراهه۵۷ را بیافریند و عقاید آنان بخش عمده مبانی سیاسی جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. قاعدتاً یکی از مبانی فکری مشترک بین جریان چپ و اسلامگرایی.
انترناسیونالیسم است. ناسیونالیسم در سطح جهان محصول مدرنیسم است. از همین روی جمهوری اسلامی با تقویت جریان پست مدرن (در اینجا منظور گلوبالیسم و چپ نو است) درصدد زدودن مدرنیسم و ناسیونالیسم بعنوان میراث پهلوی و بازگشت به ملوک الطوایفی قرون وسطایی است. جمهوری اسلامی در وهله نخست شخصیت ها و اساتید ملی گرا را با پرویز سلطنت طلب حذف کرد و با سیاست اسلامی کردن دانشگاه و علوم انسانی عقاید پست مدرن مدنظر خود را بر رشته های دانشگاهی علوم انسانی مانند: حقوق، زبان شناسی، انسان شناسی، باستان شناسی و... حاکم کرد و دانشجویانی که دارای قومیت بودند.
اهداف اصلی این شستشوی مغزی را تشکیل میدادند. در دانشگاه ها دیدگاه ها به بومی گرایی تنزل یافت و دانشجویان تشویق شدند در موضوع پژوهش های خود نگاهی بومی_قومی نگرانه داشته باشند و بدین ترتیب برای ایشان دغدغه سازی شد.
اما ترویج این افکار بدون کمک اساتید دارای تفکر چپ و توده ای موثر نبود. افرادی مانند زیباکلام و اباذری و که عموما چپ اسلامی تشریف دارند و همچنین دلالان حقوق بشر در خارج از کشور مانند شیرین عبادی ها و بنی طرف ها و... که همگی سر از توبره جمهوری اسلامی در آورده اند.
اما مرحله سوم در اواخر دهه هشتاد رقم خورد که زمزمه های نوزایی ملی گرایی ایرانی به گوش میرسید و جمهوری اسلامی به سرعت دو جبهه اسلام و قومیت را که هردو متحد بودند در برابر ملی گرایان قرار داد. به زودی تیم تراکتورسازی خود را نشان داد و رفتار آن همچون اپیدمی به تیم های سپیدرود رشت و فولاد خوزستان و... سرایت کرد.
در زمانی که نئوبعثی های خوزستان جرات خلیج ع.ر.ب.ی گفتن نداشتند، تیم وابسته به همرزمان مهدی باکری فریاد خلیج ع.ر.ب.ی سر داد. وبسایت ها و پیج های قوم زیادی با مخاطب بالا شروع کردند به ترویج تفکرات قومی و عمده نیروی انسانی این بنگاه های قوم گرایی را نیروی های عرزشی و صدالبته...
پانترک های آذربایجانی تشکیل میدادند که وظیفه ترویج قوم گرایی به این سبک را در بین لرها، عرب ها و گیلک ها و مازنی ها داشتند. اولین موضوعی که برای قوم گرایان هوادار جذب میکرد دغدغه سازی از زبان مادری بود و سپس بهانه سرایی هایی در زمینه بومی گرایی
جمهوری اسلامی سعی دارد با ترویج این تفکرات اولا میراث پهلوی را نابود کند و دوماً اسلام را تنها عامل وحدت مردم ایران غالب کند و سوم اینکه با منطقه ای و بومی سازی ها در ایران مافیای خود را بومی سازی کرده و گسترش دهد.
اما هدف چهارم سوریه سازی ایران است. تهدیدی که سال ها بر سر زبان ها انداخته آمد که اگر جمهوری اسلامی برود ایران تجزیه میشود و این گروه ها و افکار. درواقع وظیفه دارند همین ترس را نزدیک نشان داده و به مردم القا کنند .
پاینده ایران 💎
#رضاشاه_روحت_شاد 👑
#جاویدشاه 👑
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✍نگاهی اجمالی به مقوله دین در جامعه تاثیر متقابل صفویه و تشیع 💢بخش هشتم(تشیع و صفویه) شیخ طوسی در کتاب فتوایی خود النهایه چنین آورده است: پذیرفتن ولایت، شغل،از طرف سلطان عادلی که آمر به معروف و ناهی از منکر بوده و هر چیزی را برجای خویش می نهد، جایز و…
✍نگاهی اجمالی به مقوله دین در جامعه تاثیر متقابل صفویه و تشیع
💢بخش نهم(تشیع و صفویه)
آنچه در روابط میان شاهان صفوی و علمای شیعه، پیش آمد، مراحل چندی را پشت سر گذاشت. نخستین مرحله، مربوط به تأسیس دولت صفوی است که اساسا هیچ فقیهی در آن نقش نداشت.مبنای اطاعت قزلباشان از شاه اسماعیل، اعتقاد آنان به اسماعیل به عنوان رئیس خانقاه اردبیل بود و هیچگونه توجیه طایفه ای و فقهی به معنای مرسوم آن وجود نداشت. بنابر این، در مرحله تشکیل این دولت، فقها نقشی نداشتند و در سالهای نخست نیز نه فقیه قابل ملاحظه ای وجود داشت و نه حتی کتاب فقهی مهمی مبنای انجام اعمال شرعی بود.
مرحله دوم حضور تدریجی فقها در حکومت صفوی و همکاری آنان با این دولت، در امور مذهبی - سیاسی است که ادعا میکردند حمایت از سلطان عادل!!!!! و پذیرفتن منصب در حکومت چنین سلطانی، شرعی است. البته این مسأله در همان حد تحليل سابق باقی نمانده، تبیین جدیدی براساس مبانی پیشین از بحث مشارکت و همکاری صورت گرفت.
از اواخر دولت شاه اسماعیل، ملاها وارد دستگاه دولت شدند و با روی کار آمدن شاه طهماسب، حضور فقيهان شیعه در دربار صفوی، سرعت بیشتری به خود گرفت و با توجه به این که طهماسب سخت معتقد به تشيع فقاهتی بود، روند نفوذ فقها در زمان طولانی سلطنت او بسیار سریع تر شد.
در دوره شاه طهماسب #محقق_کرکی ظهور کرد و نظريه مشارکت علما در دولت صفوی را مطرح کرد.
نظريه فقهی در دوره طهماسب به صورت جدی، مبنای مشارکت علما در این دولت بود، از نوع همکاری با سلطان عادل یا ستمگر نبود، بلکه بالاتر از آن، این نظریه بود که حکومت از آن فقیه بوده و فقیه جامع الشرایط،در عصر غیبت تمام اختیارات امام معصوم را دارد. خلاصه آنکه محقق با ادعای از نیابت خود، سلطان را به عنوان نماینده خود، مشروعیت بخشید!!!!
بعدها شاه اسماعیل دوم نیز به فرزند محقق کرکی گفت: «این سلطنت حقیقتا تعلق به حضرت امام صاحب الزمان عليه السلام می دارد و شما نایب آن حضرت و از جانب او مأذونید به رواج احکام اسلام و شریعت؛ قاليچه مرا شما بیندازند و مرا شما بر این مسند بنشانید تا من به رأی و اراده شما بر سریر حکومت و فرماندهی نشسته باشم.»
خلاصه اینکه اداره امور عرفی به صورت مستقیم به شاه واگذار شد و امور شرعی در اختیار مجتهد قرار گرفت.
دوران سلطنت شاه عباس دوم تا شاه سلطان حسین صفوی، قدرت ملاها، به مرور رو به فزونی گذشت. روابط هر سه شاه با علما، نیرومندتر و شمار فقیهانی که به نوعی در ارتباط با کارهای حکومتی هستند، بیشتر شد. عباس دوم با تشکیل یک #شورای_فقهی که آن را به هدف حل یک مسأله خاص در باره هندوهای مقیم اصفهان، به راه انداخت، همکاری ملاها را جدی تر کرد. او بیش از پدر بزرگ خود با ملاها رفت و آمد داشت و این سنت تا آخرین سالهای روزگار صفوی، دنبال شد و شاید بتوان گفت در زمان شاه سلطان حسین به اوج خود رسید!
همانطور که دیدیم شیعه ی صفوی تفاوت چندانی با شیعه ی علوی ندارد!
نه ملی است و نه خود را خارج از دایره ی قدرت میداند!
بلکه بدعت ویرانگری بناگذاشته شد که ایران امروزمان همتحت تاثیر آن است!در دوره ای با عناصر ملی ایرانیان امیخته شد و قدرت مرکزی دولت ایران را افزایش داد!
اما در طول زمان باعث به قهقرا رفتن ایران شد!
شاه سلطان حسین نتیجه ی این تفکر بود و به دنبال آن قاجار هم همینگونه ایران را ویران کرد!
اما مشروطه عصر خردگرایی و ملیگرایی ایرانی و زدودن خرافات بود و نتیجه آن شد عصر طلایی پهلوی و ظهور #رضاشاه_بزرگ!
گفتیم ملیگرایی و نهاد پادشاهی از اساس محافظ کار و سنت گرا هستند!
اما ملت ایران ملتی ساختگی همانند ملت های اروپایی نیست بلکه ملتی تاریخی است و عناصر هویتی و ملی بسیار قددتمندی دارد و نیازی به مذهب برای انسجام در این دوره ی تاریخی ندارد!
همانطور که نادر شاه بزرگ به حاکم عثمانی در ارتباط با ادعای عثمانی در مورد کُردستان گفت در ایران این مذهب ما نیست که ما را به هم پیوند میدهد!بلکه ایرانی بودن ماست!
#آزاد
💢بخش نهم(تشیع و صفویه)
آنچه در روابط میان شاهان صفوی و علمای شیعه، پیش آمد، مراحل چندی را پشت سر گذاشت. نخستین مرحله، مربوط به تأسیس دولت صفوی است که اساسا هیچ فقیهی در آن نقش نداشت.مبنای اطاعت قزلباشان از شاه اسماعیل، اعتقاد آنان به اسماعیل به عنوان رئیس خانقاه اردبیل بود و هیچگونه توجیه طایفه ای و فقهی به معنای مرسوم آن وجود نداشت. بنابر این، در مرحله تشکیل این دولت، فقها نقشی نداشتند و در سالهای نخست نیز نه فقیه قابل ملاحظه ای وجود داشت و نه حتی کتاب فقهی مهمی مبنای انجام اعمال شرعی بود.
مرحله دوم حضور تدریجی فقها در حکومت صفوی و همکاری آنان با این دولت، در امور مذهبی - سیاسی است که ادعا میکردند حمایت از سلطان عادل!!!!! و پذیرفتن منصب در حکومت چنین سلطانی، شرعی است. البته این مسأله در همان حد تحليل سابق باقی نمانده، تبیین جدیدی براساس مبانی پیشین از بحث مشارکت و همکاری صورت گرفت.
از اواخر دولت شاه اسماعیل، ملاها وارد دستگاه دولت شدند و با روی کار آمدن شاه طهماسب، حضور فقيهان شیعه در دربار صفوی، سرعت بیشتری به خود گرفت و با توجه به این که طهماسب سخت معتقد به تشيع فقاهتی بود، روند نفوذ فقها در زمان طولانی سلطنت او بسیار سریع تر شد.
در دوره شاه طهماسب #محقق_کرکی ظهور کرد و نظريه مشارکت علما در دولت صفوی را مطرح کرد.
نظريه فقهی در دوره طهماسب به صورت جدی، مبنای مشارکت علما در این دولت بود، از نوع همکاری با سلطان عادل یا ستمگر نبود، بلکه بالاتر از آن، این نظریه بود که حکومت از آن فقیه بوده و فقیه جامع الشرایط،در عصر غیبت تمام اختیارات امام معصوم را دارد. خلاصه آنکه محقق با ادعای از نیابت خود، سلطان را به عنوان نماینده خود، مشروعیت بخشید!!!!
بعدها شاه اسماعیل دوم نیز به فرزند محقق کرکی گفت: «این سلطنت حقیقتا تعلق به حضرت امام صاحب الزمان عليه السلام می دارد و شما نایب آن حضرت و از جانب او مأذونید به رواج احکام اسلام و شریعت؛ قاليچه مرا شما بیندازند و مرا شما بر این مسند بنشانید تا من به رأی و اراده شما بر سریر حکومت و فرماندهی نشسته باشم.»
خلاصه اینکه اداره امور عرفی به صورت مستقیم به شاه واگذار شد و امور شرعی در اختیار مجتهد قرار گرفت.
دوران سلطنت شاه عباس دوم تا شاه سلطان حسین صفوی، قدرت ملاها، به مرور رو به فزونی گذشت. روابط هر سه شاه با علما، نیرومندتر و شمار فقیهانی که به نوعی در ارتباط با کارهای حکومتی هستند، بیشتر شد. عباس دوم با تشکیل یک #شورای_فقهی که آن را به هدف حل یک مسأله خاص در باره هندوهای مقیم اصفهان، به راه انداخت، همکاری ملاها را جدی تر کرد. او بیش از پدر بزرگ خود با ملاها رفت و آمد داشت و این سنت تا آخرین سالهای روزگار صفوی، دنبال شد و شاید بتوان گفت در زمان شاه سلطان حسین به اوج خود رسید!
همانطور که دیدیم شیعه ی صفوی تفاوت چندانی با شیعه ی علوی ندارد!
نه ملی است و نه خود را خارج از دایره ی قدرت میداند!
بلکه بدعت ویرانگری بناگذاشته شد که ایران امروزمان همتحت تاثیر آن است!در دوره ای با عناصر ملی ایرانیان امیخته شد و قدرت مرکزی دولت ایران را افزایش داد!
اما در طول زمان باعث به قهقرا رفتن ایران شد!
شاه سلطان حسین نتیجه ی این تفکر بود و به دنبال آن قاجار هم همینگونه ایران را ویران کرد!
اما مشروطه عصر خردگرایی و ملیگرایی ایرانی و زدودن خرافات بود و نتیجه آن شد عصر طلایی پهلوی و ظهور #رضاشاه_بزرگ!
گفتیم ملیگرایی و نهاد پادشاهی از اساس محافظ کار و سنت گرا هستند!
اما ملت ایران ملتی ساختگی همانند ملت های اروپایی نیست بلکه ملتی تاریخی است و عناصر هویتی و ملی بسیار قددتمندی دارد و نیازی به مذهب برای انسجام در این دوره ی تاریخی ندارد!
همانطور که نادر شاه بزرگ به حاکم عثمانی در ارتباط با ادعای عثمانی در مورد کُردستان گفت در ایران این مذهب ما نیست که ما را به هم پیوند میدهد!بلکه ایرانی بودن ماست!
#آزاد
Forwarded from کانال خبری پانايرانيست
❇️ اسناد کمیاب از تلگراف های مردمی از گوشه کنار ایران در حمایت از رضاشاه(سردارسپه آن زمان) برای پایان دادن به سلطنت قاجار
#رضاشاه
@paniranist
#رضاشاه
@paniranist
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"ایران زمان #رضاشاه_بزرگ یک سر و گردن از منطقه خودش بالاتر بود."
"#جاویدشاه تیرک عمود چادری بود که در زیر آن آزادیها ممکن بود."
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
"#جاویدشاه تیرک عمود چادری بود که در زیر آن آزادیها ممکن بود."
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔺زئوس درباره سفرنامۀ خوزستان🔺
#ایران
#ملیگرایی
سفرنامه خوزستان در سال ۱۳۰۳ هجری خورشیدی مصادف با ۱۹۲۴ میلادی نوشته شده است و یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ صد سال گذشته ایران را گام به گام دنبال می کند.
#رضاشاه_بزرگ
#شیخ_خزعل
@cafe_andishe95
#ایران
#ملیگرایی
سفرنامه خوزستان در سال ۱۳۰۳ هجری خورشیدی مصادف با ۱۹۲۴ میلادی نوشته شده است و یکی از مهم ترین رویدادهای تاریخ صد سال گذشته ایران را گام به گام دنبال می کند.
#رضاشاه_بزرگ
#شیخ_خزعل
@cafe_andishe95
Forwarded from لیبراسیون/لیبرالیسم
✍نگاهی به کشف حجاب
🌐قسمت اول
گاهی نقدهایی از طرف بعضی ناروشنفکران به #رضاشاه میبینم که ناشی از نااگاهی یا غرض ورزی گوینده است.بطور مثال میگویند کشف حجاب کار پسندیده ای بود ولی این کار نباید با فشار دولتی انجام میشد!!!!
این عزیزان هیچ درکی از دوران سیاه قاجار و وضعیت اجتماعی ایران در آن دوره و جایگاه دین ندارند و به همین دلیل متوجه نیستند چه انقلاب عظیمی در همه عرصه ها در ایران رخ داده که بانوان امروزه به عنوان "انسان" در جامعه ایران پذیرفته شده اند و حتی جمهوری ارتجاعی حضرات هم نتوانست این روند رو به جلو را به عقب بازگرداند!
ویکتور برار دانشمند فرانسوی در آغاز کتابی که در باره انقلاب مشروطه ایران نوشته است می گوید : ایران نه ملتست و نه دولت . این بهترین معرفی از وضع ایران در پایان دوره قاجارهاست و گوینده این سخن نه غرض ورزی و دشمنی کرده و به مبالغه کرده است و این تعریف خلاصه به روشنی وضعیت ایران قاجار را روشن میکند
پرفسور سعید نفیسی میگوید
برای اینکه مردم درست به اهمیت اصلاحات اجتماعی دوران رضاشاه بزرگ پی برند لازمست که اوضاع اجتماعی ایران را در دوره استیلای قاجارها بدانند . شواهد بسیار هست که جامعه ایران در دوره گذشته دچار منتهی درجه ذلت و خواری و فساد و زبونی شده بود که لازمه هر انقراض است و همیشه در مواقع دشوار و باريک تاریخ پیش از زوال دیده می شود. بسیاری ازین مفاسد اخلاقی نتیجه سالها پریشانی و آشفتگی و نا امنی و ناتوانی بود . نیروی مادی و معنوی از دست رفته بود و دلیری و دلاوری در هیچ کاری دیده نمی شد و مردم برای هیچ چیز نشاط و سروری را که لازمه زندگیست نداشتند و در همه کار بی قید بودند. دویست سال جنگهای خانگی و نفاق دو گانگی و ناامنی شبانروزی و گرفتار متنفذان وراهزنان و ستمگران و کارگزاران غارتگر دولت بودن درهای فرج را از هر سو بسته و هر آرزویی را از میان برده بود . مداخلات بیگانگان عزت نفس را که یکی از شریف ترين خصال آدمیست نابود
کرده بود و در نتیجه این پریشانیها و در ضمن تعليمات زیان بخش دورویی و تزویر در همه جار خنه افگنده بود و آن دلاوری و دلیری که لازمه مدت زنده است و بزرگترین حوادث تاریخ را فراهم کرده و ایرانیان بارها آنرا بهترین وجهی نمودار کرده بودند از ایران یکسره رخت بر بسته بود . بهمین جهت يك سلسله #اصلاحات_اجتماعی در ایران کمال ضرورت را داشت و مقدم بر هر اصلاح دیگری بود . شک نیست که ویرانی هر دیاری بسته بروحیات مردم آن دیار ست وماديات همیشه تابع فکر و اندیشه است . هرجا که اندیشه ناتوان گردد مادیات هم رو بتباهی می گذارد و به همین جهت در چنین مواردی اصلاحات معنوی و فکری و اجتماعی بر هر اصلاح دیگر باید مقدم باشد زیرا هرچه در آبادی وعمران بکنند تا مردمی بدان درجه از رشد و شایستگی نرسیده باشند که قدر آنرا بدانند و آنرا نگاه بدارند آن اساس مادی استوار نخواهد ماندو هرچه بسازند در اندک زمانی بیاد ویرانی می رود . بدین جهات مصلحان بزرگ
پدید آورندگان تمدنها و شرایع اصلاحات اجتماعی را بر هر کاری مقدم دانسته اندو نخست افکار و اخلاق را اصلاح کرده اند و پس از آن بسراغ مادیات رفته اند . درین دوره[دوره رضاشاه بزرگ] نیز اصلاحات معنوی و اجتماعی گوناگون در ایران شده است که هر يک در حد خود اهمیت خاصی دارد و جای آن دارد که آنها را در رأس پیشرفتهای ایران در دوران پهلوی بدانیم .
پرفسور نفیسی ادامه میدهند
یکی از آن اقدامات #متحد_الشکل کردن مردم و از میان بردن لباسهای گوناگون و رنگارنگی سابق بود که خود وسیله اختلاف ظاهری بشمار می رفت و همین سبب می شد که مردم خود را از يکدیگر بیگانه میدانستند و میدیدند که باهم اتحاد و اتفاق ندارند.
[این اصلاح در راستای]اصلاح اجتماعی مهم دیگری که در ایران شد ایجاد روح میهن پرستیست. البته وطن پرستی در دوره های قدیم تا دویست سال پیش بمصداق و مفهوم دیگری یعنی بمصداق قدیمی سابق معمول در ایران وجود داشته است و ایرانیان بكشور و آب و خاک خود دلبستگی داشته اند اما آن مصداق و مفهوم در جهان تغییر کرده و میهن پرستی امروز بجز وطن پرستی دویست سال پیشست و تازه این مصداق و مفهوم هم درین دویست سال پیش از میان رفته بود، زیرا که آدمی زاده قهرا پای بست نفع مادیست و در زادگاه ناامن و پریشان روز گار که مردم آن تا اندازه ای تهی دست و خواروسرشکسته باشند بکسی خوش نمی گذرد ونفع کسی تأمین نمیشود به همین جهت اگر مردم در وطن خود ناراحت و در معرض خطر باشند میکوشند جان خود را بدر برند. در آن زمان این معنی در ذهن مردم بدین گونه نقش می بست که:
وطن آنجاست کازاری نباشد کسی را با کسی کاری نباشد
یا آنکه می گفتند : سعد یا ، حب وطن گر چه حدیثی است قدیم نتوان مرد بسختی که من این جازادم
@cafe_andishe95
ادامه🔻🔻
🌐قسمت اول
گاهی نقدهایی از طرف بعضی ناروشنفکران به #رضاشاه میبینم که ناشی از نااگاهی یا غرض ورزی گوینده است.بطور مثال میگویند کشف حجاب کار پسندیده ای بود ولی این کار نباید با فشار دولتی انجام میشد!!!!
این عزیزان هیچ درکی از دوران سیاه قاجار و وضعیت اجتماعی ایران در آن دوره و جایگاه دین ندارند و به همین دلیل متوجه نیستند چه انقلاب عظیمی در همه عرصه ها در ایران رخ داده که بانوان امروزه به عنوان "انسان" در جامعه ایران پذیرفته شده اند و حتی جمهوری ارتجاعی حضرات هم نتوانست این روند رو به جلو را به عقب بازگرداند!
ویکتور برار دانشمند فرانسوی در آغاز کتابی که در باره انقلاب مشروطه ایران نوشته است می گوید : ایران نه ملتست و نه دولت . این بهترین معرفی از وضع ایران در پایان دوره قاجارهاست و گوینده این سخن نه غرض ورزی و دشمنی کرده و به مبالغه کرده است و این تعریف خلاصه به روشنی وضعیت ایران قاجار را روشن میکند
پرفسور سعید نفیسی میگوید
برای اینکه مردم درست به اهمیت اصلاحات اجتماعی دوران رضاشاه بزرگ پی برند لازمست که اوضاع اجتماعی ایران را در دوره استیلای قاجارها بدانند . شواهد بسیار هست که جامعه ایران در دوره گذشته دچار منتهی درجه ذلت و خواری و فساد و زبونی شده بود که لازمه هر انقراض است و همیشه در مواقع دشوار و باريک تاریخ پیش از زوال دیده می شود. بسیاری ازین مفاسد اخلاقی نتیجه سالها پریشانی و آشفتگی و نا امنی و ناتوانی بود . نیروی مادی و معنوی از دست رفته بود و دلیری و دلاوری در هیچ کاری دیده نمی شد و مردم برای هیچ چیز نشاط و سروری را که لازمه زندگیست نداشتند و در همه کار بی قید بودند. دویست سال جنگهای خانگی و نفاق دو گانگی و ناامنی شبانروزی و گرفتار متنفذان وراهزنان و ستمگران و کارگزاران غارتگر دولت بودن درهای فرج را از هر سو بسته و هر آرزویی را از میان برده بود . مداخلات بیگانگان عزت نفس را که یکی از شریف ترين خصال آدمیست نابود
کرده بود و در نتیجه این پریشانیها و در ضمن تعليمات زیان بخش دورویی و تزویر در همه جار خنه افگنده بود و آن دلاوری و دلیری که لازمه مدت زنده است و بزرگترین حوادث تاریخ را فراهم کرده و ایرانیان بارها آنرا بهترین وجهی نمودار کرده بودند از ایران یکسره رخت بر بسته بود . بهمین جهت يك سلسله #اصلاحات_اجتماعی در ایران کمال ضرورت را داشت و مقدم بر هر اصلاح دیگری بود . شک نیست که ویرانی هر دیاری بسته بروحیات مردم آن دیار ست وماديات همیشه تابع فکر و اندیشه است . هرجا که اندیشه ناتوان گردد مادیات هم رو بتباهی می گذارد و به همین جهت در چنین مواردی اصلاحات معنوی و فکری و اجتماعی بر هر اصلاح دیگر باید مقدم باشد زیرا هرچه در آبادی وعمران بکنند تا مردمی بدان درجه از رشد و شایستگی نرسیده باشند که قدر آنرا بدانند و آنرا نگاه بدارند آن اساس مادی استوار نخواهد ماندو هرچه بسازند در اندک زمانی بیاد ویرانی می رود . بدین جهات مصلحان بزرگ
پدید آورندگان تمدنها و شرایع اصلاحات اجتماعی را بر هر کاری مقدم دانسته اندو نخست افکار و اخلاق را اصلاح کرده اند و پس از آن بسراغ مادیات رفته اند . درین دوره[دوره رضاشاه بزرگ] نیز اصلاحات معنوی و اجتماعی گوناگون در ایران شده است که هر يک در حد خود اهمیت خاصی دارد و جای آن دارد که آنها را در رأس پیشرفتهای ایران در دوران پهلوی بدانیم .
پرفسور نفیسی ادامه میدهند
یکی از آن اقدامات #متحد_الشکل کردن مردم و از میان بردن لباسهای گوناگون و رنگارنگی سابق بود که خود وسیله اختلاف ظاهری بشمار می رفت و همین سبب می شد که مردم خود را از يکدیگر بیگانه میدانستند و میدیدند که باهم اتحاد و اتفاق ندارند.
[این اصلاح در راستای]اصلاح اجتماعی مهم دیگری که در ایران شد ایجاد روح میهن پرستیست. البته وطن پرستی در دوره های قدیم تا دویست سال پیش بمصداق و مفهوم دیگری یعنی بمصداق قدیمی سابق معمول در ایران وجود داشته است و ایرانیان بكشور و آب و خاک خود دلبستگی داشته اند اما آن مصداق و مفهوم در جهان تغییر کرده و میهن پرستی امروز بجز وطن پرستی دویست سال پیشست و تازه این مصداق و مفهوم هم درین دویست سال پیش از میان رفته بود، زیرا که آدمی زاده قهرا پای بست نفع مادیست و در زادگاه ناامن و پریشان روز گار که مردم آن تا اندازه ای تهی دست و خواروسرشکسته باشند بکسی خوش نمی گذرد ونفع کسی تأمین نمیشود به همین جهت اگر مردم در وطن خود ناراحت و در معرض خطر باشند میکوشند جان خود را بدر برند. در آن زمان این معنی در ذهن مردم بدین گونه نقش می بست که:
وطن آنجاست کازاری نباشد کسی را با کسی کاری نباشد
یا آنکه می گفتند : سعد یا ، حب وطن گر چه حدیثی است قدیم نتوان مرد بسختی که من این جازادم
@cafe_andishe95
ادامه🔻🔻
🌌شام قاجار و سپیدهدم ایران🔅1
کودتای سوم اسفند چگونه به نجات کشور انجامید؟
💚🤍❤️
📍ژنرال آیرونساید، درست ۱۰۰ سال پیش، در مهرماه ۱۲۹۹، به #ایران رسید. وزارت دفاع بریتانیا، در یک ماموریت فوری از او، که تا به آن روز ایران را ندیده بود، خواست تا هر چه زودتر، بخشی از ارتش سلطنتی بریتانیا که "نیروی شمال ایران" لقب گرفته بودند را از این کشور خارج کند. بریتانیا در این زمان با رهبری دیپلماتیک لرد کرزن، وزیرخارجهی این کشور به دنبال انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ بود که امپراتوری ایران را تحتالحمایهی این کشور میساخت اما هر روزی که میگذشت شکست این ماموریت، بیش از بیش نمایان میشد. همزمان با جو ضدانگلیسی شدید در ایران، فرار نیروهای شمال از بندر انزلی و رشت از برابر گروه کوچکی نظامی روس و تحویل شهرهای مهم شمال به آنها و دارودستهی تجزیهطلب میرزا کوچک جنگلی، همه را به نیت راستین بریتانیاییها دربارهی ایران ظنین کرده بود.
آیرونساید ماموریت داشت، نیروهای بریتانیایی را آماده خروج امن از کشور کند و همه جا نقل محافل بود که به محض خروج آنها، بلشویکها به تهران حمله میکنند و ایران یا دستکم بخشهای مهم آن زیر دست کمونیستها پرپر خواهد شد. برای بریتانیا گویا چنین چیزی اهمیتی نداشت. آیرونساید به کشور که رسید، از شدت مصیبت و فلاکتی که در پادشاهی ایران دید، حیرت کرد. او در جریان جنگجهانی نخست، بدترین جاهای جهان را دیده بود اما بلبشو، هرج و مرج و فساد هیچ کجا، هرگز به اندازهی ایرانی نبود که قاجاریه ادارهاش میکرد. مدام از خودش میپرسید؛ "این کشور چگونه توانسته با اینهمه نابهسامانی و ضعف امور، استقلالش را حفظ کند؟"
آنچه آیرونساید گزارش میدهد، صفحهی دردناکی از تاریخ کشور است؛ پادشاهی فاسد، بیوطن و مالاندوز که اهمیت کشورش از قضای حاجتی در کاخ سلطنتی بیاهمیتتر بود، سیاستمدارانی همه فاسد و آلوده به پول روسیه یا بریتانیا و ساختاری بدون هر سازمان، ارتش، نظم و نسق و ... با اقتصادی ناموجود که تنها به ازای فروختن تکهتکهی کشور به بیگانگان، شکم شاه و والیانش را پر میکرد. در چنین کشوری به آیرونساید هیچ ماموریت دیگری جز آنچه که گفته شد، نداده بودند. او آشکارا، نتیجهی مصیبتبار دیپلماسی شکستخوردهی بریتانیا در ایران را میدید و از این بیزار بود که کشورش حالا میخواهد تنها خودش را از این باتلاق برهاند و برود، بیتوجه بر این که بر سر ایران و مردمش چه میآید.
ژنرال بریتانیایی، برخلاف نظر وزارت خارجه، از نقطهنظر نظامی و استراتژیک، ایران را هنوز بااهمیت و دارای سرمایهای خفته برای تبدیل شدن به کشوری واقعی یافت و نمیتوانست به سرنوشت آن، بها ندهد. تغییر سفیر بریتانیا در ایران و رفتن پرسی کاکس که در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ شکست تلخی خورده بود، مجالی به آیرونساید داد تا فراتر از ماموریتش و آنچه لرد کرزن و وزارت خارجه در نظر داشت، عمل کند، درست برخلاف ماموریت ۶۰ سال بعدتر هایزر در ایران! مهمترین اقدام آیرونساید در همان ابتدا، اخراج افسران روسی از ایران بود که فرماندهی قزاقها، تنها نیروی نظامی موجود ایران را بر عهده داشتند، محافظان شخصی احمدشاه بودند و شریک جرمش در حیف و میل پولها و رشوههای هنگفتی که در قبال فروش امتیازات مختلف کشور، به دست میآمد. پس از اخراج حقیرانهی آنها و دو عملیات نظامی کوچک در شمال ایران، آیرونساید، متوجه شد که پیش از خروج از ایران برای نجات کشور، یک نیروی نظامی سازمانیافته نیاز است.
قزاقها تحت فرماندهی روسها، به شدت ضعیف شده بودند، سربازانش، کفش به پا نداشتند و با دستمال پاهایشان را میبستند و نیروها در تب مالاریا میسوختند. با وجود این حال و روز نزار، آنها تنها گزینهی موجود برای حفظ ایران بودند و آیرونساید روی این نیرو حساب باز کرد. به هنگام اخراج روسها، از بیم شورش قزاقها، آنها را با دستور آیرونساید در قزوین تحتنظر قرار داشتند. او فرماندهان ایرانی قشون را جمع کرد و خواستار خلع سلاح کامل این نیروها شد. فرماندهان سکوت اختیار کرده بودند تا فردی با چهرهای جدی و گیرا از میان جمع برخاست و با صدایی رسا گفت که قشون قزاق تحت امر پادشاه ایران است و هرگز دستور یک افسر انگلیسی اجرا نخواهد کرد. آیرونساید در آن برهوت تاریخی ایران، یک کیمیا را یافت؛ رضاخان میرپنج: او شبیه هیچ ایرانی دیگری نبود که تا آن روز دیده بود.
در خلال ۵ ماهی که آیرونساید سرگرم مهیا ساختن خروج نیروهای بریتانیایی در بهار ۱۳۰۰ بود، فرماندهی جدید قزاقها به درجهی سرهنگی ارتقا یافت و تنها در ۵ ماه، وضع و قدرت این نیروها دگرگون شد؛ نیرویی که حتا آیرونساید آگاهی نداشت قرار است با رهبری #رضاشاه، فرشتهی نجات کشور از عفریتهی قاجاری شود .
@cafe_andishe95
کودتای سوم اسفند چگونه به نجات کشور انجامید؟
💚🤍❤️
📍ژنرال آیرونساید، درست ۱۰۰ سال پیش، در مهرماه ۱۲۹۹، به #ایران رسید. وزارت دفاع بریتانیا، در یک ماموریت فوری از او، که تا به آن روز ایران را ندیده بود، خواست تا هر چه زودتر، بخشی از ارتش سلطنتی بریتانیا که "نیروی شمال ایران" لقب گرفته بودند را از این کشور خارج کند. بریتانیا در این زمان با رهبری دیپلماتیک لرد کرزن، وزیرخارجهی این کشور به دنبال انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ بود که امپراتوری ایران را تحتالحمایهی این کشور میساخت اما هر روزی که میگذشت شکست این ماموریت، بیش از بیش نمایان میشد. همزمان با جو ضدانگلیسی شدید در ایران، فرار نیروهای شمال از بندر انزلی و رشت از برابر گروه کوچکی نظامی روس و تحویل شهرهای مهم شمال به آنها و دارودستهی تجزیهطلب میرزا کوچک جنگلی، همه را به نیت راستین بریتانیاییها دربارهی ایران ظنین کرده بود.
آیرونساید ماموریت داشت، نیروهای بریتانیایی را آماده خروج امن از کشور کند و همه جا نقل محافل بود که به محض خروج آنها، بلشویکها به تهران حمله میکنند و ایران یا دستکم بخشهای مهم آن زیر دست کمونیستها پرپر خواهد شد. برای بریتانیا گویا چنین چیزی اهمیتی نداشت. آیرونساید به کشور که رسید، از شدت مصیبت و فلاکتی که در پادشاهی ایران دید، حیرت کرد. او در جریان جنگجهانی نخست، بدترین جاهای جهان را دیده بود اما بلبشو، هرج و مرج و فساد هیچ کجا، هرگز به اندازهی ایرانی نبود که قاجاریه ادارهاش میکرد. مدام از خودش میپرسید؛ "این کشور چگونه توانسته با اینهمه نابهسامانی و ضعف امور، استقلالش را حفظ کند؟"
آنچه آیرونساید گزارش میدهد، صفحهی دردناکی از تاریخ کشور است؛ پادشاهی فاسد، بیوطن و مالاندوز که اهمیت کشورش از قضای حاجتی در کاخ سلطنتی بیاهمیتتر بود، سیاستمدارانی همه فاسد و آلوده به پول روسیه یا بریتانیا و ساختاری بدون هر سازمان، ارتش، نظم و نسق و ... با اقتصادی ناموجود که تنها به ازای فروختن تکهتکهی کشور به بیگانگان، شکم شاه و والیانش را پر میکرد. در چنین کشوری به آیرونساید هیچ ماموریت دیگری جز آنچه که گفته شد، نداده بودند. او آشکارا، نتیجهی مصیبتبار دیپلماسی شکستخوردهی بریتانیا در ایران را میدید و از این بیزار بود که کشورش حالا میخواهد تنها خودش را از این باتلاق برهاند و برود، بیتوجه بر این که بر سر ایران و مردمش چه میآید.
ژنرال بریتانیایی، برخلاف نظر وزارت خارجه، از نقطهنظر نظامی و استراتژیک، ایران را هنوز بااهمیت و دارای سرمایهای خفته برای تبدیل شدن به کشوری واقعی یافت و نمیتوانست به سرنوشت آن، بها ندهد. تغییر سفیر بریتانیا در ایران و رفتن پرسی کاکس که در انعقاد قرارداد ۱۹۱۹ شکست تلخی خورده بود، مجالی به آیرونساید داد تا فراتر از ماموریتش و آنچه لرد کرزن و وزارت خارجه در نظر داشت، عمل کند، درست برخلاف ماموریت ۶۰ سال بعدتر هایزر در ایران! مهمترین اقدام آیرونساید در همان ابتدا، اخراج افسران روسی از ایران بود که فرماندهی قزاقها، تنها نیروی نظامی موجود ایران را بر عهده داشتند، محافظان شخصی احمدشاه بودند و شریک جرمش در حیف و میل پولها و رشوههای هنگفتی که در قبال فروش امتیازات مختلف کشور، به دست میآمد. پس از اخراج حقیرانهی آنها و دو عملیات نظامی کوچک در شمال ایران، آیرونساید، متوجه شد که پیش از خروج از ایران برای نجات کشور، یک نیروی نظامی سازمانیافته نیاز است.
قزاقها تحت فرماندهی روسها، به شدت ضعیف شده بودند، سربازانش، کفش به پا نداشتند و با دستمال پاهایشان را میبستند و نیروها در تب مالاریا میسوختند. با وجود این حال و روز نزار، آنها تنها گزینهی موجود برای حفظ ایران بودند و آیرونساید روی این نیرو حساب باز کرد. به هنگام اخراج روسها، از بیم شورش قزاقها، آنها را با دستور آیرونساید در قزوین تحتنظر قرار داشتند. او فرماندهان ایرانی قشون را جمع کرد و خواستار خلع سلاح کامل این نیروها شد. فرماندهان سکوت اختیار کرده بودند تا فردی با چهرهای جدی و گیرا از میان جمع برخاست و با صدایی رسا گفت که قشون قزاق تحت امر پادشاه ایران است و هرگز دستور یک افسر انگلیسی اجرا نخواهد کرد. آیرونساید در آن برهوت تاریخی ایران، یک کیمیا را یافت؛ رضاخان میرپنج: او شبیه هیچ ایرانی دیگری نبود که تا آن روز دیده بود.
در خلال ۵ ماهی که آیرونساید سرگرم مهیا ساختن خروج نیروهای بریتانیایی در بهار ۱۳۰۰ بود، فرماندهی جدید قزاقها به درجهی سرهنگی ارتقا یافت و تنها در ۵ ماه، وضع و قدرت این نیروها دگرگون شد؛ نیرویی که حتا آیرونساید آگاهی نداشت قرار است با رهبری #رضاشاه، فرشتهی نجات کشور از عفریتهی قاجاری شود .
@cafe_andishe95
✍نقدی بر اپوزیسیون
♻️بخش اول(بخش دوم)
نمایش انتخابات رژیم بزودی برگزار خواهد شد و آنچه مشخص است ملت ایران در این نمایش شرکت نخواهند کرد.اما اپوزیسیون هیچ برنامه ای برای پس از تحریم انتخابات ندارد.اپوزیسیون به جای ارائه ی برنامه جدی به، نمایش بسنده کرده است.
اگر واقع بین باشیم متوجه خواهیم شد این تحریم هیچ ارتباطی با کنش های اپوزیسیون ندارد و علت آن تجربه ی تاریخی ملت ایران است.همانطور که فریاد #رضاشاه_روحت_شاد در سالهای ۹۶ و ۹۸ ارتباطی با اپوزیسیون پیدا نمیکرد و بر یک پشیمانی دسته جمعی و یک اگاهی تاریخی بود.
در این بزنگاه تاریخی اگر انرژی مردم تحلیل رود و این پتانسیل عظیم اجتماعی در مسیر درست هدایت نشود چه بسا این تحریم قهر از صندوق تعبیر شود و اصلاح طلبان با توجه به امکانات فراوان خود بتوانند آن را مصادره و هدایت کنند.
متاسفانه همانطور که انتخابات رژیم یک نمایش پوشالی است، کنش ها(اگر کنشی وجود داشته باشد) و واکنش های اپوزیسیون هم در یک سری نمایش بی محتوی خلاصه میشود.
نه گفتمانی تولید میشود و نه بحث های جدی صورت میگرد و نه به مسائل مهم و حیاتی پرداخته میشود تا مردم متوجه شوند اگر صندوق رای رژیم #نه میگویند پس به چه چیزی باید #آری بگویند.
تحریم انتخابات با اینکه بسیار مهم است اما هیچ تاثیری در آینده و سرنوشت ملت ایران نخواهد داشت.
وقتی این تحریم میتواند موثر باشد که برای مردم معنا دار شده باشد و هرشخص خود را عضوی از یک #جنبش_اجتماعی بفهمد.برای این مهم نیاز به یک گفتمان قدرتمند است تا توضیح دهد ما چرا رای نمیدهیم، چه چیزی میخواهیم، و چگونه قرار است به آن دست پیدا کنیم.
تا به امروز به شخصه هیچ بحث جدی از اپوزیسیون ندیده ام!
ظاهرا اپوزیسیون حتی به اندازه منِ شهروند معمولی هم متوجه ساز و کار مبارزه نیست.
تشکیلات برای اپوزیسیون یعنی گرد آمدن چهار نفر دور هم و انتشار بیانیه پشت بیانیه!
در گفتمان هم شعارزدگی بیداد میکند.چند واژه مانند حقوق بشر، سکولار دموکراسی، قانون اساسی و #اتحاد را یاد گرفته و به اشکال مختلف با آن جمله میسازد.چون نمیفهمد و نمیخواهد بفهمد یک روز یکی از #پارلمان_ملی سخن میگوید و دیگری از #قانون_اساسی نوشته شده و کنگره ی براندازی!
افراد بی مایه و فاند بگیر را باد میکند و به مسائل سطحی میپردازد بدون اینکه متوجه باشد مساله ی امروز ایران بقاست!
بقای ملتی که با هزاران تهدید روبروست!
نتیجه ی آن میشود امیرعباس فخر آور و مسیح علینژاد و فرصت طلب هایی چون شهریار آهی و محسن سازگارا و اتحادهای پوشالی و بی فایده و محفلی و مهمانی گونه هایی چون شورای ملی و فرشگرد و حزب بی خاصیت مشروطه که به اندازه ی سیب زمینی هم خاصیت که ندارند هیچ،بلکه سموم خطرناکی را وارد جامعه میکنند.
سازمان برای اپوزیسیون یعنی جمع شدن سه چهار نفر دور هم و انتخاب اسامی گوناگون و اتحاد یعنی جمع شده این افراد در کنار هم و انتشار بیانیه!
بدون گفتمان، بدون پرنسیپ و اصول روشن و بدون پایگاه اجتماعی!
شعارزدگی محض!
کمونیست و لیبرال و پادشاهی خواه و تجزیه طلب کنار هم جمع میشوند و بیانیه ای اتشین صادر میکنند و به فراموشی سپرده میشوند و هزینه های روانی آن برای جامعه است.
یا به تمسخرگرفته میشوند ویاباعث ناامیدی روزافزون میگردند!
رقابت های کودکانه وتخریب را هم به موارد بالا بیفزایید.در این بازار مکاره صدای اندکی هم که میفهمند شنیده نمیشود.
این اپوزیسیون فشل چون نه حامل گفتمان است و نه برنامه و نه مناسبات اجتماعی را میفهمد، یک روز چشم به راه ترامپ است وفردا دل درگرو قیام گرسنگان میبندد.حتی گاهی بجای اینکه اپوزیسیون رژیم باشد اپوزیسیون ایران میشود!
پلشتی و بی مایگی جمهوری اسلامی در اپوزیسیون بازتولید شده است.دلیل منطقی هم دارد.چون اکثریت اپوزیسیون تحت تاثیر گفتمان انقلاب ۵۷ است.بسیاری از آنها همان جاماندگان از سفره ی انقلاب و یا پیاده شده ها از قطار انقلاب ۵۷ هستند.
@cafe_andishe95
♻️بخش اول(بخش دوم)
نمایش انتخابات رژیم بزودی برگزار خواهد شد و آنچه مشخص است ملت ایران در این نمایش شرکت نخواهند کرد.اما اپوزیسیون هیچ برنامه ای برای پس از تحریم انتخابات ندارد.اپوزیسیون به جای ارائه ی برنامه جدی به، نمایش بسنده کرده است.
اگر واقع بین باشیم متوجه خواهیم شد این تحریم هیچ ارتباطی با کنش های اپوزیسیون ندارد و علت آن تجربه ی تاریخی ملت ایران است.همانطور که فریاد #رضاشاه_روحت_شاد در سالهای ۹۶ و ۹۸ ارتباطی با اپوزیسیون پیدا نمیکرد و بر یک پشیمانی دسته جمعی و یک اگاهی تاریخی بود.
در این بزنگاه تاریخی اگر انرژی مردم تحلیل رود و این پتانسیل عظیم اجتماعی در مسیر درست هدایت نشود چه بسا این تحریم قهر از صندوق تعبیر شود و اصلاح طلبان با توجه به امکانات فراوان خود بتوانند آن را مصادره و هدایت کنند.
متاسفانه همانطور که انتخابات رژیم یک نمایش پوشالی است، کنش ها(اگر کنشی وجود داشته باشد) و واکنش های اپوزیسیون هم در یک سری نمایش بی محتوی خلاصه میشود.
نه گفتمانی تولید میشود و نه بحث های جدی صورت میگرد و نه به مسائل مهم و حیاتی پرداخته میشود تا مردم متوجه شوند اگر صندوق رای رژیم #نه میگویند پس به چه چیزی باید #آری بگویند.
تحریم انتخابات با اینکه بسیار مهم است اما هیچ تاثیری در آینده و سرنوشت ملت ایران نخواهد داشت.
وقتی این تحریم میتواند موثر باشد که برای مردم معنا دار شده باشد و هرشخص خود را عضوی از یک #جنبش_اجتماعی بفهمد.برای این مهم نیاز به یک گفتمان قدرتمند است تا توضیح دهد ما چرا رای نمیدهیم، چه چیزی میخواهیم، و چگونه قرار است به آن دست پیدا کنیم.
تا به امروز به شخصه هیچ بحث جدی از اپوزیسیون ندیده ام!
ظاهرا اپوزیسیون حتی به اندازه منِ شهروند معمولی هم متوجه ساز و کار مبارزه نیست.
تشکیلات برای اپوزیسیون یعنی گرد آمدن چهار نفر دور هم و انتشار بیانیه پشت بیانیه!
در گفتمان هم شعارزدگی بیداد میکند.چند واژه مانند حقوق بشر، سکولار دموکراسی، قانون اساسی و #اتحاد را یاد گرفته و به اشکال مختلف با آن جمله میسازد.چون نمیفهمد و نمیخواهد بفهمد یک روز یکی از #پارلمان_ملی سخن میگوید و دیگری از #قانون_اساسی نوشته شده و کنگره ی براندازی!
افراد بی مایه و فاند بگیر را باد میکند و به مسائل سطحی میپردازد بدون اینکه متوجه باشد مساله ی امروز ایران بقاست!
بقای ملتی که با هزاران تهدید روبروست!
نتیجه ی آن میشود امیرعباس فخر آور و مسیح علینژاد و فرصت طلب هایی چون شهریار آهی و محسن سازگارا و اتحادهای پوشالی و بی فایده و محفلی و مهمانی گونه هایی چون شورای ملی و فرشگرد و حزب بی خاصیت مشروطه که به اندازه ی سیب زمینی هم خاصیت که ندارند هیچ،بلکه سموم خطرناکی را وارد جامعه میکنند.
سازمان برای اپوزیسیون یعنی جمع شدن سه چهار نفر دور هم و انتخاب اسامی گوناگون و اتحاد یعنی جمع شده این افراد در کنار هم و انتشار بیانیه!
بدون گفتمان، بدون پرنسیپ و اصول روشن و بدون پایگاه اجتماعی!
شعارزدگی محض!
کمونیست و لیبرال و پادشاهی خواه و تجزیه طلب کنار هم جمع میشوند و بیانیه ای اتشین صادر میکنند و به فراموشی سپرده میشوند و هزینه های روانی آن برای جامعه است.
یا به تمسخرگرفته میشوند ویاباعث ناامیدی روزافزون میگردند!
رقابت های کودکانه وتخریب را هم به موارد بالا بیفزایید.در این بازار مکاره صدای اندکی هم که میفهمند شنیده نمیشود.
این اپوزیسیون فشل چون نه حامل گفتمان است و نه برنامه و نه مناسبات اجتماعی را میفهمد، یک روز چشم به راه ترامپ است وفردا دل درگرو قیام گرسنگان میبندد.حتی گاهی بجای اینکه اپوزیسیون رژیم باشد اپوزیسیون ایران میشود!
پلشتی و بی مایگی جمهوری اسلامی در اپوزیسیون بازتولید شده است.دلیل منطقی هم دارد.چون اکثریت اپوزیسیون تحت تاثیر گفتمان انقلاب ۵۷ است.بسیاری از آنها همان جاماندگان از سفره ی انقلاب و یا پیاده شده ها از قطار انقلاب ۵۷ هستند.
@cafe_andishe95
Telegram
لیبراسیون/لیبرالیسم
✍نقدی بر اپوزیسیون
♻️بخش دوم(بخش اول)
اما چه باید کرد؟
ما نیاز به یک جنبش اجتماعی داریم.
جنبش اجتماعی حول یک گفتمان قدرتمند.بدین معنا که افراد جامعه، گروه ها، اصناف و طبقات خود را بخشی از آن جنبش بفهمند.
شاعر برای ان گفتمان شعر بگوید و خواننده بخواند، نمادهای…
♻️بخش دوم(بخش اول)
اما چه باید کرد؟
ما نیاز به یک جنبش اجتماعی داریم.
جنبش اجتماعی حول یک گفتمان قدرتمند.بدین معنا که افراد جامعه، گروه ها، اصناف و طبقات خود را بخشی از آن جنبش بفهمند.
شاعر برای ان گفتمان شعر بگوید و خواننده بخواند، نمادهای…
✍نقدی بر اپوزیسیون
♻️بخش دوم(بخش اول)
اما چه باید کرد؟
ما نیاز به یک جنبش اجتماعی داریم.
جنبش اجتماعی حول یک گفتمان قدرتمند.بدین معنا که افراد جامعه، گروه ها، اصناف و طبقات خود را بخشی از آن جنبش بفهمند.
شاعر برای ان گفتمان شعر بگوید و خواننده بخواند، نمادهای مشخص داشته باشد،استاد و دانشجو برایش محتوی تولید کنند، کارگر بخاطر ارمان های جنبش اعتصاب کند و ملت در انتخابات رژیم شرکت نکنند، بروکراسی و نیروهای نظامی با آن همدلی کنند.
برای این مهم نیاز به یک گفتمان قدرتمند و روشن داریم تا ایران و مشکلات ایران و اینده ی ایران را توضیح دهد.آیا حجاب مساله ی واقعی کشور ماست؟ ایا توان ایجاد یک جنبش اجتماعی را دارد؟ این مساله که ۵۰ سال پیش اصلا موضوع جامعه نبود! این که تحصیل حاصل است! تحصیل حاصل هم محال!
فردای براندازی هم این مساله به خودی خود حل شده است!نیاز به جنبش و برنامه و...ندارد که!
مساله ی بعدی تشکیلات است، تشکیلات نه به مفهومی که اپوزیسیون میفهمد.آنچه که به اسم تشکیلات و اتحاد و حزب در اپوزیسیون داریم، مهمانی چند نفر است که هیچ شناختی از مناسبات اجتماعی ندارند.
تشکیلات یعنی سازماندهی نیروهای اجتماعی!
ارتباط مداوم با نیروها،تحلیل و برنامه ریزی و ارائه گام به گام برنامه برای هدایت جامعه در مسیر صحیح!
وقتی شما بتوانید نیروی اجتماعی را پشت سر خود داشته باشید، قدرت چانه زنی و معامله خواهید داشت!
حتی ان موقع است که اتحاد معنادار میشود و نشستن دور یک میز برای اتحاد مضحک به نظر نمی آید.آن موقع است که میتوان از اعتصابات سخن گفت و هزینه ی اعتصابات را تامین کرد.آن وقت است که میتوان از نظامیان انتظار داشت بجای رژیم به اپوزیسیون اعلام وفاداری کنند و خشونت نظامیان وفادار به رژیم را کنترل کنند و امنیت فردای براندازی را تامین کنند.آن وقت است که کادر رهبری تشکیلات نمیتواند از اصول تخطی کند و با هرکسی بنشیند و هر چیزی را به زبان آورد!
آن وقت است که آدم های بی مایه حذف خواهند شد و ادم هایی در حد قامت ملت ایران رهبری را به عهده خواهند گرفت!
بدون اینها کاری که میکنیم صرفا بیان آرزوهاست و فریاد زدن ارزو به نفرین مادربزرگ ها میماند و نامش فعالیت سیاسی نیست!
کاری که اکنون اپوزیسیون مشغول ان است بی خاصیت تر از کوبیدن آب در هاون است.
@cafe_andishe95
♻️بخش دوم(بخش اول)
اما چه باید کرد؟
ما نیاز به یک جنبش اجتماعی داریم.
جنبش اجتماعی حول یک گفتمان قدرتمند.بدین معنا که افراد جامعه، گروه ها، اصناف و طبقات خود را بخشی از آن جنبش بفهمند.
شاعر برای ان گفتمان شعر بگوید و خواننده بخواند، نمادهای مشخص داشته باشد،استاد و دانشجو برایش محتوی تولید کنند، کارگر بخاطر ارمان های جنبش اعتصاب کند و ملت در انتخابات رژیم شرکت نکنند، بروکراسی و نیروهای نظامی با آن همدلی کنند.
برای این مهم نیاز به یک گفتمان قدرتمند و روشن داریم تا ایران و مشکلات ایران و اینده ی ایران را توضیح دهد.آیا حجاب مساله ی واقعی کشور ماست؟ ایا توان ایجاد یک جنبش اجتماعی را دارد؟ این مساله که ۵۰ سال پیش اصلا موضوع جامعه نبود! این که تحصیل حاصل است! تحصیل حاصل هم محال!
فردای براندازی هم این مساله به خودی خود حل شده است!نیاز به جنبش و برنامه و...ندارد که!
مساله ی بعدی تشکیلات است، تشکیلات نه به مفهومی که اپوزیسیون میفهمد.آنچه که به اسم تشکیلات و اتحاد و حزب در اپوزیسیون داریم، مهمانی چند نفر است که هیچ شناختی از مناسبات اجتماعی ندارند.
تشکیلات یعنی سازماندهی نیروهای اجتماعی!
ارتباط مداوم با نیروها،تحلیل و برنامه ریزی و ارائه گام به گام برنامه برای هدایت جامعه در مسیر صحیح!
وقتی شما بتوانید نیروی اجتماعی را پشت سر خود داشته باشید، قدرت چانه زنی و معامله خواهید داشت!
حتی ان موقع است که اتحاد معنادار میشود و نشستن دور یک میز برای اتحاد مضحک به نظر نمی آید.آن موقع است که میتوان از اعتصابات سخن گفت و هزینه ی اعتصابات را تامین کرد.آن وقت است که میتوان از نظامیان انتظار داشت بجای رژیم به اپوزیسیون اعلام وفاداری کنند و خشونت نظامیان وفادار به رژیم را کنترل کنند و امنیت فردای براندازی را تامین کنند.آن وقت است که کادر رهبری تشکیلات نمیتواند از اصول تخطی کند و با هرکسی بنشیند و هر چیزی را به زبان آورد!
آن وقت است که آدم های بی مایه حذف خواهند شد و ادم هایی در حد قامت ملت ایران رهبری را به عهده خواهند گرفت!
بدون اینها کاری که میکنیم صرفا بیان آرزوهاست و فریاد زدن ارزو به نفرین مادربزرگ ها میماند و نامش فعالیت سیاسی نیست!
کاری که اکنون اپوزیسیون مشغول ان است بی خاصیت تر از کوبیدن آب در هاون است.
@cafe_andishe95
Telegram
لیبراسیون/لیبرالیسم
✍نقدی بر اپوزیسیون
♻️بخش اول(بخش دوم)
نمایش انتخابات رژیم بزودی برگزار خواهد شد و آنچه مشخص است ملت ایران در این نمایش شرکت نخواهند کرد.اما اپوزیسیون هیچ برنامه ای برای پس از تحریم انتخابات ندارد.اپوزیسیون به جای ارائه ی برنامه جدی به، نمایش بسنده کرده…
♻️بخش اول(بخش دوم)
نمایش انتخابات رژیم بزودی برگزار خواهد شد و آنچه مشخص است ملت ایران در این نمایش شرکت نخواهند کرد.اما اپوزیسیون هیچ برنامه ای برای پس از تحریم انتخابات ندارد.اپوزیسیون به جای ارائه ی برنامه جدی به، نمایش بسنده کرده…
#توئیت_خوان
📌 سوم اسفند نقطه عطف جاری شدن روح مشروطه در کالبد جامعه ایرانیست. واقعه ۳ اسفند را باید حاصل اجماع تصمیمگیری نخبگان مشروطه به منظور نجات کشور از ورطه آنارشیسم و سقوط به عنوان یک رویداد تاریخی افتخار آمیز یاد کرد. به تبلیغات چپها هم توجه نکنید،دروغ کسب و کار آنهاست.
#رضاشاه_روحت_شاد
▫️حسین تاجیک
@cafe_andishe95
📌 سوم اسفند نقطه عطف جاری شدن روح مشروطه در کالبد جامعه ایرانیست. واقعه ۳ اسفند را باید حاصل اجماع تصمیمگیری نخبگان مشروطه به منظور نجات کشور از ورطه آنارشیسم و سقوط به عنوان یک رویداد تاریخی افتخار آمیز یاد کرد. به تبلیغات چپها هم توجه نکنید،دروغ کسب و کار آنهاست.
#رضاشاه_روحت_شاد
▫️حسین تاجیک
@cafe_andishe95
Forwarded from حجت کلاشی
«مردم اپوزیسیوناند» اشاره به پدیداریِ بیداری ملی یا جنبش اجتماعی نوییست که عناصر معادلهای جدید از رهبری تا آرمانها را متعّین می کند.
آن روزگار که عدهای منزویِ بدون وزن و بی ربط به جنبش اجتماعی و تاریخ و ایران، گردهم می آمدند و داعیه رهبری داشتند، سپری شد.
#رضاشاه_روحت_شاد
@kalashi_hojjat
آن روزگار که عدهای منزویِ بدون وزن و بی ربط به جنبش اجتماعی و تاریخ و ایران، گردهم می آمدند و داعیه رهبری داشتند، سپری شد.
#رضاشاه_روحت_شاد
@kalashi_hojjat
Forwarded from حجت کلاشی
رضا شاه با سرکوب اشرار و نیروهای ضدایرانی و عوامل بیگانه و استقرار امنیت در زمره سرداران بزرگ تاریخ ایران و با کارهای سترگ و تاریخسازش در بنیاد نهادن سامانی نو در مملکت داری، از شاهان بزرگ و ستارهای پرفروغ در آسمان ایران است.
#رضاشاه_روحت_شاد
@kalashi_hojjat
#رضاشاه_روحت_شاد
@kalashi_hojjat
Forwarded from کانال خبری پانايرانيست
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
❇️ گلچینی از گستردگی شعارهای پادشاهیخواهانه در سراسر ایران
#رضاشاه_روحت_شاد
#جاویدشاه
#بازگشت_به_مشروطه
#مهسا_امینی
@paniranist
#رضاشاه_روحت_شاد
#جاویدشاه
#بازگشت_به_مشروطه
#مهسا_امینی
@paniranist
اسنادی از تلگرافهای مردمی از گوشه و کنار ایران در حمایت از سردار سپه برای پایان دادن به سلطنت قاجار
#رضاشاه_روحت_شاد
#منجی_مشروطه
@cafe_andishe95
#رضاشاه_روحت_شاد
#منجی_مشروطه
@cafe_andishe95
Forwarded from Reza Pahlavi - Official TG
امروز زادروز رضاشاه بزرگ است. این روزها که مدارس و دانشگاهها هدف حمله ارتجاع، زنان در بند خشکمغزان، اقتصاد کشور اسیر فساد و بیکفایتی، و استقلال و آب و خاک کشور بازیچه خیانت و زبونی است، #ملت_ایران با فریاد #رضاشاه_روحت_شاد، روشنتر از همیشه خواهان تاسیس یک دولت ملی هستند.
Today is the anniversary of Reza Shah’s birth. These days, as schools are attacked by violent extremists, women are oppressed by regressive ideologues, the country’s economy is paralyzed with rampant corruption and incompetence, and the independence and land of Iran are being destroyed through exploitation by treacherous and illegitimate forces, Iranians throughout Iran are chanting “God bless Reza Shah”. In so doing, they are making known their desire for the establishment of a new Iranian national government that places the well-being - the safety, security, health and prosperity - of the land and the nation of Iran first among its priorities.
@OfficialRezaPahlavi
Today is the anniversary of Reza Shah’s birth. These days, as schools are attacked by violent extremists, women are oppressed by regressive ideologues, the country’s economy is paralyzed with rampant corruption and incompetence, and the independence and land of Iran are being destroyed through exploitation by treacherous and illegitimate forces, Iranians throughout Iran are chanting “God bless Reza Shah”. In so doing, they are making known their desire for the establishment of a new Iranian national government that places the well-being - the safety, security, health and prosperity - of the land and the nation of Iran first among its priorities.
@OfficialRezaPahlavi
امرداد نامیرایی است.
دوپادشاه ایرانساز پهلوی در امرداد چشم از جهان فروبستند اما تا ابد نام و یادشان در خاطر ایرانیان زنده و گرامی خواهد بود.
#رضاشاه_روحت_شاد
#شاهنشاه_روحت_شاد
@cafe_andishe95
دوپادشاه ایرانساز پهلوی در امرداد چشم از جهان فروبستند اما تا ابد نام و یادشان در خاطر ایرانیان زنده و گرامی خواهد بود.
#رضاشاه_روحت_شاد
#شاهنشاه_روحت_شاد
@cafe_andishe95