@cafe_andishe95
ما یک ملت و فرهنگ کهنسالیم و نه یک امت برده و حلقه بهگوش حبشی، نه با #مشروطه شروع شدهایم و نه با آن تمام میشویم. بهسوی مشروطه نمیرویم که نجات غریق ما بوده و در نیمهی راه غرق شده و یا غرقاش کردهاند ولی طبعاً از اهمیت همین مشروطهی غرق شده نمیکاهد که همین اسلام و #دینخویی بوده که اینگونه مشروطه را شَقه شَقه کرد.
در این فرهنگ کهنسال چه زمانی و کجا و کدام مشکلی مطرح شده که به تاریخ ما؛ به زیست فردی و اجتماعی ما مربوط شود؟ آیا جریان فرهنگی ما به بازی «دستش بده» نمیماند که توپی را که خودش باشد، از سدهای به سدهای دیگر دست به دست میگرداند؟! و هر بار که در خودش مینگرد باز همانیست که بوده؟ یعنی نه دگرگون شده و نه در خودش و در ما تغییری پدید آورده و نه خواستهایم پدید بیاوریم چرا؟؟ چون علت دیگری ندارد جز اینکه ما #نشخوار کردهایم هر آنچه پیشینیان خوردهاند و به ما خوراندهاند بیآنکه بپرسیم این خوراک از چه پخته شده و چگونه پخته و ساخته شده؟
بدین ترتیب در پس نگری تاریخی مان به نقطهای میرسیم که جرثومهی فرهنگیاش را از #نپرسیدن و #نیندیشیدن خواب خرگوشی ما آلوده است و به #زهراسلام فرتوت شدهایم و در این اعتیاد به زهر، در خود میلولیم.
در چنین اعتیادی، در چنین اعتیاد نپرسیدن و خوش خیالی محض در حفظ اصالت اسلامی و فرهنگ اسلامی شدهمان هستیم و مجال نمیکنیم ببینیم بر ما چه میگذرد و چه بلایی بر سرمان آمده تا به امروز و در این دینخوییِ فلسفی و مغلطهگوییمان چه سخرهای از زندگی تاریخی را در نوردیدهایم ؟!
دینخویی یعنی #تابعیت_محض و #وابستگی_محض به آنچه دَرِش معتاد شدهایم و همه تار و پودمان، تا مغز استخوان خود را چسباندهایم و حاضر نیستیم از آن دور شویم .
تا لحظهای که از دور ننگریم که این فرهنگی که صدها سال به آن چسبیدهایم به چه کار ما آمده و کجا ما را از خودمان رهیده و یا ما را از قفس خار دار به پیشرفت نایل گردانیده است، در همان خواب غنوده ایم .
فرهنگ چون یک سازوارهی حیاتیست، اجزا و اندامش تعویض پذیر نیستند . هر اندام بنیادی در فرهنگ مربوط به پایهایست حامل از گذشته و تا کنون و برای آینده؛ به سبب این نیرو وظیفهی نگهدارنده و پیشبرنده و یا باز دارندهای که اندامهای یک فرهنگ دارند نمیتوان به آسانی از حوزهی جاذبهی آنها رست و خارج شد ولی در میان و بدون مقاومت در حوزهی جاذبه این فرهنگ ماندن یعنی اقمار و قمر این فرهنگ شدن .
فقط با #مقاومت_درونی در حوزهی جاذبهی فرهنگی میتوان از تولید مثل و بدل سازی در آن جلوگیری کرد و #پدیدهای_نو_آفرید .
#آرامش_دوستدار
@cafe_andishe95
ما یک ملت و فرهنگ کهنسالیم و نه یک امت برده و حلقه بهگوش حبشی، نه با #مشروطه شروع شدهایم و نه با آن تمام میشویم. بهسوی مشروطه نمیرویم که نجات غریق ما بوده و در نیمهی راه غرق شده و یا غرقاش کردهاند ولی طبعاً از اهمیت همین مشروطهی غرق شده نمیکاهد که همین اسلام و #دینخویی بوده که اینگونه مشروطه را شَقه شَقه کرد.
در این فرهنگ کهنسال چه زمانی و کجا و کدام مشکلی مطرح شده که به تاریخ ما؛ به زیست فردی و اجتماعی ما مربوط شود؟ آیا جریان فرهنگی ما به بازی «دستش بده» نمیماند که توپی را که خودش باشد، از سدهای به سدهای دیگر دست به دست میگرداند؟! و هر بار که در خودش مینگرد باز همانیست که بوده؟ یعنی نه دگرگون شده و نه در خودش و در ما تغییری پدید آورده و نه خواستهایم پدید بیاوریم چرا؟؟ چون علت دیگری ندارد جز اینکه ما #نشخوار کردهایم هر آنچه پیشینیان خوردهاند و به ما خوراندهاند بیآنکه بپرسیم این خوراک از چه پخته شده و چگونه پخته و ساخته شده؟
بدین ترتیب در پس نگری تاریخی مان به نقطهای میرسیم که جرثومهی فرهنگیاش را از #نپرسیدن و #نیندیشیدن خواب خرگوشی ما آلوده است و به #زهراسلام فرتوت شدهایم و در این اعتیاد به زهر، در خود میلولیم.
در چنین اعتیادی، در چنین اعتیاد نپرسیدن و خوش خیالی محض در حفظ اصالت اسلامی و فرهنگ اسلامی شدهمان هستیم و مجال نمیکنیم ببینیم بر ما چه میگذرد و چه بلایی بر سرمان آمده تا به امروز و در این دینخوییِ فلسفی و مغلطهگوییمان چه سخرهای از زندگی تاریخی را در نوردیدهایم ؟!
دینخویی یعنی #تابعیت_محض و #وابستگی_محض به آنچه دَرِش معتاد شدهایم و همه تار و پودمان، تا مغز استخوان خود را چسباندهایم و حاضر نیستیم از آن دور شویم .
تا لحظهای که از دور ننگریم که این فرهنگی که صدها سال به آن چسبیدهایم به چه کار ما آمده و کجا ما را از خودمان رهیده و یا ما را از قفس خار دار به پیشرفت نایل گردانیده است، در همان خواب غنوده ایم .
فرهنگ چون یک سازوارهی حیاتیست، اجزا و اندامش تعویض پذیر نیستند . هر اندام بنیادی در فرهنگ مربوط به پایهایست حامل از گذشته و تا کنون و برای آینده؛ به سبب این نیرو وظیفهی نگهدارنده و پیشبرنده و یا باز دارندهای که اندامهای یک فرهنگ دارند نمیتوان به آسانی از حوزهی جاذبهی آنها رست و خارج شد ولی در میان و بدون مقاومت در حوزهی جاذبه این فرهنگ ماندن یعنی اقمار و قمر این فرهنگ شدن .
فقط با #مقاومت_درونی در حوزهی جاذبهی فرهنگی میتوان از تولید مثل و بدل سازی در آن جلوگیری کرد و #پدیدهای_نو_آفرید .
#آرامش_دوستدار
@cafe_andishe95
💡«از هر قطره خون من، ملکالمتکلمینی به وجود خواهد آمد!»💡
#مشروطه
میخواهم ذکر بر دار کردن ملکالمتکلین را بگویم. ذکر منصور حلاج را به یاد دارید؟ آنگاه که حلاج را سنگسار میکردند... آنجا که تنش را به سنگ و دشنه پارهپاره میکردند: «پس پاهایش بُبریدند. تبسمی کرد گفت: بدین پای سفر خاکی میکردم، قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم بکند، اگر توانید آن قدم را ببرید. پس دو دستِ بریده خونآلوده در روی درمالید تا هر دو ساعد و روی خونآلوده کرد. گفتند این چرا کردی، گفت: خون بسیار از من برفت و دانم که رویم زرد شده باشد، شما پندارید که زردی من از ترس است، خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخروی باشم که گلگونۀ مردان خون ایشان است. گفتند اگر روی را به خون سرخ کردی ساعد باری چرا آلودی؟ گفت: وضو میسازم. گفتند چه وضو؟ گفت در عشق دو رکعت است، وضوی آن درست نیاید الا به خون...»
و اما ذکر قتل ملکالمتکلمین...
📍وقتی قوای محمدعلی شاه مجلس را محاصره کرد، اردشیر جِی، رهبر زرتشتیان و از دوستان ملکالمتکلمین به او گفت صلاح نیست در مجلس بماند، با کالسکۀ او به سفارت انگلیس پناه برد. ملکالمتکلمین پاسخ میدهد: «ملیون ایران برای به دست آوردن مشروطیت به سفارت اجنبی پناهنده شدند و این عمل تاریخ ایران را لکهدار کرد، دیگر نباید این کار تکرار شود و من مصمم هستم با مشروطیت زنده بمانم و با از بین رفتن مشروطیت کشته شوم». قوای قزاق به فرماندهی لیاخوف مجلس را به توپ بست و سرانجام مشروطهخواهان قلع و قمع شدند. همه میدانستند جان ملکالمتکلمین در خطر است. به او گفتند حداقل به مریضخانۀ آمریکاییها در آن نزدیکی برود. پاسخش این بود که قصد زنده نگاه داشتن مشروطیت است، نه زنده ماندن من! و پناه بردن به مریضخانۀ آمریکاییها هم پناه بردن به اجنبی است.
🔰قشون قزاق در تهران به شکار مشروطهخواهان رفت. یکی از آزادیخواهان، مستشارالدوله، که آن روز را دید و زنده ماند، میگوید: «ما از روز عاشورا چیزها شنیده بودیم، ولی من در پارک امینالدوله روز عاشورا را به چشم خود دیدم.» سرانجام ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان را همراه با عدهای دیگر در شهر یافتند. با سرنیزه و قنداق تفنگ زخمها بر پیکرشان زدند و به باغ شاه بردند. طناب به تنشان بستند و سر طناب را به زین اسب قزاقها گره زدند، اسب به تندی میرفت و اینان باید پی اسب میدویدند.
وقتی اسیران در باغ شاه در غل و زنجیر بودند، لیاخوف روس به ملکالمتکلمین گفت: «چندین مرتبه به تو پیشنهاد شد... از دشمنی و مخالفت با امپراطوری دست برداری و دوستی ما را بپذیری. این است عاقبت کسی که با امپراطور معظم روسیه مخالفت کند... تو را فردا خواهند کشت و به نتیجۀ اعمالت خواهی رسید.» ملکالمتکلمین در تمام مدتی که از لیاخوف ناسزا میشنید هیچ جوابی نداد و اصلاً به او نگاه نکرد. او میدانست که فردا او و جهانگیر خان را میکشند، فقط برای جهانگیرخان ناراحت بود که هنوز جوان بود، فقط ۳۳ سال داشت. آن شب ملکالمتکلمین استوار سخن میگفت و شوخی میکرد.
سرانجام ملکالمتکلمین و جهانگیرخان را از زنجیر باز کردند و نزد شاه بردند. گفتگوی تندی میان شاه و او درگرفت. شاه به او گفت، «تو را به بدترین وضع میکشم تا عبرت دیگران شود». ملکالمتکلمین پاسخ غرایی به شاه داد و در پایان گفت: «مرا به کشتن تهدید کردی... بدان از کشته شدن من نتیجهای عاید تو نخواهد شد... از هر قطره خون من ملکالمتکلمینی به وجود خواهد آمد...» شاه از این جمله خشمگین شد و گفت تو را طوری میکشم که خونت ریخته نشود و سپس حکم کرد او را بر دار کنند.
وقتی ملکالمتکلمین را به قتلگاه میبردند، تمام مسیر به آسمان مینگریست. چون آن مظلومان را به قتلگاه وارد کردند، ملکالمتکلمین، چنانکه گویی از عالم بالا به او الهام شده این شعر را خواند: «ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما / تا خود چه رسد خذلان، بر قصر ستمکاران». دم آخر میخواست میرزا جهانگیر خان را در آغوش بگیرد، ولی دژخیمان مانع شدند و چون از وداع با او مأیوس شد، سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و آهسته گفت: «در آنجا همدیگر را خواهیم یافت.»
دژخیمان که برای خودنمایی به آقای خود کمال قساوت را به کار میبردند طناب بلندی را که یک سرش را به توپ بسته بودند، به دور گردن آن آزادمرد دوران و مؤسس آزادی و مشروطیت و خداوند فصاحت و بیان انداختند و سر دیگر طناب را چند گرفته کشیدند... و باز یادی کنیم از حلاج که گفت: «در عشق دو رکعت است، وضوی آن درست نیاید الا به خون...»
پینوشت: مهدی ملکزاده، پسر ملکالمتکلمین که در همۀ این حوادث کنار پدر بود، مرگ او را در کتابی روایت کرده است، منبع من نیز همان کتاب است.
مهدی تدینی
@cafe_andishe95
#مشروطه
میخواهم ذکر بر دار کردن ملکالمتکلین را بگویم. ذکر منصور حلاج را به یاد دارید؟ آنگاه که حلاج را سنگسار میکردند... آنجا که تنش را به سنگ و دشنه پارهپاره میکردند: «پس پاهایش بُبریدند. تبسمی کرد گفت: بدین پای سفر خاکی میکردم، قدمی دیگر دارم که هم اکنون سفر هر دو عالم بکند، اگر توانید آن قدم را ببرید. پس دو دستِ بریده خونآلوده در روی درمالید تا هر دو ساعد و روی خونآلوده کرد. گفتند این چرا کردی، گفت: خون بسیار از من برفت و دانم که رویم زرد شده باشد، شما پندارید که زردی من از ترس است، خون در روی مالیدم تا در چشم شما سرخروی باشم که گلگونۀ مردان خون ایشان است. گفتند اگر روی را به خون سرخ کردی ساعد باری چرا آلودی؟ گفت: وضو میسازم. گفتند چه وضو؟ گفت در عشق دو رکعت است، وضوی آن درست نیاید الا به خون...»
و اما ذکر قتل ملکالمتکلمین...
📍وقتی قوای محمدعلی شاه مجلس را محاصره کرد، اردشیر جِی، رهبر زرتشتیان و از دوستان ملکالمتکلمین به او گفت صلاح نیست در مجلس بماند، با کالسکۀ او به سفارت انگلیس پناه برد. ملکالمتکلمین پاسخ میدهد: «ملیون ایران برای به دست آوردن مشروطیت به سفارت اجنبی پناهنده شدند و این عمل تاریخ ایران را لکهدار کرد، دیگر نباید این کار تکرار شود و من مصمم هستم با مشروطیت زنده بمانم و با از بین رفتن مشروطیت کشته شوم». قوای قزاق به فرماندهی لیاخوف مجلس را به توپ بست و سرانجام مشروطهخواهان قلع و قمع شدند. همه میدانستند جان ملکالمتکلمین در خطر است. به او گفتند حداقل به مریضخانۀ آمریکاییها در آن نزدیکی برود. پاسخش این بود که قصد زنده نگاه داشتن مشروطیت است، نه زنده ماندن من! و پناه بردن به مریضخانۀ آمریکاییها هم پناه بردن به اجنبی است.
🔰قشون قزاق در تهران به شکار مشروطهخواهان رفت. یکی از آزادیخواهان، مستشارالدوله، که آن روز را دید و زنده ماند، میگوید: «ما از روز عاشورا چیزها شنیده بودیم، ولی من در پارک امینالدوله روز عاشورا را به چشم خود دیدم.» سرانجام ملکالمتکلمین و میرزا جهانگیرخان را همراه با عدهای دیگر در شهر یافتند. با سرنیزه و قنداق تفنگ زخمها بر پیکرشان زدند و به باغ شاه بردند. طناب به تنشان بستند و سر طناب را به زین اسب قزاقها گره زدند، اسب به تندی میرفت و اینان باید پی اسب میدویدند.
وقتی اسیران در باغ شاه در غل و زنجیر بودند، لیاخوف روس به ملکالمتکلمین گفت: «چندین مرتبه به تو پیشنهاد شد... از دشمنی و مخالفت با امپراطوری دست برداری و دوستی ما را بپذیری. این است عاقبت کسی که با امپراطور معظم روسیه مخالفت کند... تو را فردا خواهند کشت و به نتیجۀ اعمالت خواهی رسید.» ملکالمتکلمین در تمام مدتی که از لیاخوف ناسزا میشنید هیچ جوابی نداد و اصلاً به او نگاه نکرد. او میدانست که فردا او و جهانگیر خان را میکشند، فقط برای جهانگیرخان ناراحت بود که هنوز جوان بود، فقط ۳۳ سال داشت. آن شب ملکالمتکلمین استوار سخن میگفت و شوخی میکرد.
سرانجام ملکالمتکلمین و جهانگیرخان را از زنجیر باز کردند و نزد شاه بردند. گفتگوی تندی میان شاه و او درگرفت. شاه به او گفت، «تو را به بدترین وضع میکشم تا عبرت دیگران شود». ملکالمتکلمین پاسخ غرایی به شاه داد و در پایان گفت: «مرا به کشتن تهدید کردی... بدان از کشته شدن من نتیجهای عاید تو نخواهد شد... از هر قطره خون من ملکالمتکلمینی به وجود خواهد آمد...» شاه از این جمله خشمگین شد و گفت تو را طوری میکشم که خونت ریخته نشود و سپس حکم کرد او را بر دار کنند.
وقتی ملکالمتکلمین را به قتلگاه میبردند، تمام مسیر به آسمان مینگریست. چون آن مظلومان را به قتلگاه وارد کردند، ملکالمتکلمین، چنانکه گویی از عالم بالا به او الهام شده این شعر را خواند: «ما بارگه دادیم، این رفت ستم بر ما / تا خود چه رسد خذلان، بر قصر ستمکاران». دم آخر میخواست میرزا جهانگیر خان را در آغوش بگیرد، ولی دژخیمان مانع شدند و چون از وداع با او مأیوس شد، سر خود را به طرف آسمان بلند کرد و آهسته گفت: «در آنجا همدیگر را خواهیم یافت.»
دژخیمان که برای خودنمایی به آقای خود کمال قساوت را به کار میبردند طناب بلندی را که یک سرش را به توپ بسته بودند، به دور گردن آن آزادمرد دوران و مؤسس آزادی و مشروطیت و خداوند فصاحت و بیان انداختند و سر دیگر طناب را چند گرفته کشیدند... و باز یادی کنیم از حلاج که گفت: «در عشق دو رکعت است، وضوی آن درست نیاید الا به خون...»
پینوشت: مهدی ملکزاده، پسر ملکالمتکلمین که در همۀ این حوادث کنار پدر بود، مرگ او را در کتابی روایت کرده است، منبع من نیز همان کتاب است.
مهدی تدینی
@cafe_andishe95
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش نخست(۱۲ بخش)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
ما قبل از مشروطه دارای دولت استبدادی بودیم و تا حدودی این دولتهای استبدادی، حتی دولتهای پیش از قاجار، توانسته بودند به نیازهای ملت ایران پاسخ دهند و وظیفۀ اصلی آنها نیز صیانت از ایران بود. دستکم به لحاظ بقا و موجودیت کشور توانسته بودند ایران را حفظ کنند. اما بعد از مواجهۀ ما با دولتها و قدرتهای نوظهور در جهان و قرار گرفتن ایران در درون نظام بینالمللی جدید که حاصل ترقی و پیشرفت در اروپا بود، مسألۀ بقا در ایران، مسألۀ بسیار پیچیدهای شد و اساساً وقتی ایران با قدرتهای اروپایی روبهرو شد، متوجه شد که دیگر نمیتوان با شیوههای کهن به این تهدیدها پاسخ دهد، به همین خاطر اندک اندک موج بیداری و اندیشیدن به اینکه چگونه میشود این مسألۀ حیاتی را پاسخ داد، درگرفت.
بعد از شکست از روسها و اینکه بخشی از ایران بزرگ به دست روس اسیر و اشغال شد و یا بخشی از ایران به دست انگلیسیها افتاد، متوجه شدیم که ما یک بحران ایرانشهری داریم، بحرانی که کیان ایران بزرگ را تهدید میکند و باید برای آن پاسخ جدید پیدا کرد. کمکم وقتی متوجه شدیم که نمیتوانیم فقط بر اساس تکیه بر صرف استبداد یا نقش پادشاه مستبد نیازهای تاریخی خودمان را پاسخ دهیم، طرحهایی درافتاد که ما بتوانیم با تکیه بر یک نیروی نوظهور سیاسی به نام ملت از عهدۀ نیازهایمان برآییم. این نیروی نوظهور جدید به نام ملت تئوریزه شد و به سمت دولت قانونی حرکت کردیم، یعنی به سمت مشروطه.
در مشروطه ما توانستیم برای نخستین بار به یک دولت قانونی دست پیدا کنیم. در مشروطه اساس سلطنت متعلق به ملت شد (که در اصل سی و پنج متمم قانون اساسی مشروطه آمده است) یعنی ملت واجد سلطنت و حق سلطنت شد و این حق سلطنت خود را به یک شخص یا خانوادهای واگذار میکرد.
بنابراین ما وارد دوران جدیدی شدیم که در آن، مسألۀ ما به صورت ملی حل شد، یعنی قرار شد که ملت بتواند برای مسائلی که با آن روبهرو بودیم پاسخ پیدا کند. مسأئل این شد که همۀ شهروندان ایرانی و فرزندان میهن در قبال ایران دارای مسوولیت هستند و میتوانند در مورد ایران بیندیشند، در مورد اینکه چه باید کرد.
با توجه به آنکه از آن پس یعنی با مشروطه، ملت ایران مسئولیت دفاع از ایران و حرکت به سمت ترقی و یا تأمین سعادت را بر عهده گرفت، مسألۀ مجلس بر اساس این سلطنت ملت تبیین میشد. یعنی ملت دارای شأن مقننه بود، و نیز دارای شأن اجرائیه و شأن قضائیه بود، یعنی عدالت را میبایست مستقر میکرد. همۀ این موارد از شئون ملت قلمداد میشد.
در ادامۀ مشروطه به خاطر نبودِ نهادهای مترقی و مدرن و دموکراتیک دچار بحران آزادی شدیم. ما نتوانستیم در عرصۀ سیاسی، دموکراسی را به صحنه بیاوریم بلکه دچار آنارشیسم شدیم. این مسأله مشخص است که با ورود تودهها به عرصۀ سیاست، اگر نهادها وجود نداشته باشد، اگر سنت دموکراتیک وجود نداشته باشد، آزادی به شدت و به سرعت به سمت آنارشیسم حرکت میکند و ما بعد از مشروطه شاهد این مسأله بودهایم. یکی از مسائل اصلی که در مشروطه روی داد، این بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران به هیچ وجهی با آرمانهای مشروطه و دموکراسی سازگار نبود. یعنی ما در حوزۀ فلسفۀ سیاسی و شکل سیاسی ترقی کرده بودیم و یک چهره و یک صورت جدیدی را توانسته بودیم به خودمان بگیریم اما ساخت اجتماعی و اقتصادی ما تبعیت از این شکل جدید سیاسی نمیکرد. شکاف عمیقی بین ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی و اقتصادی ما به وجود آمده بود.
این مسأله را برخی از دانشمندان و پژوهشگران به درستی اشاره کردهاند که مشروطه به معنای دموکراسی نیست بلکه مشروطه به معنای تأسیس دولت قانون است و نقطۀ اول در انکشاف دموکراسی میباشد. یعنی با شکلگیری دولت مشروطه ما مستقیماً وارد حوزۀ دموکراسی نشدهایم بلکه تا زمانی که وارد مشروطه نشویم –یعنی حکومت قانون درست نکنیم- نمیتوانیم در مسیر دموکراسی حرکت کنیم. مشروطه عین دموکراسی نیست و ورود به مشروطه به معنای ورود به عصر دموکراسی نیست بلکه نقطۀ آغازی است در انکشاف دموکراسی./ ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
برگرفته از کانال خبری حزب پان ایرانیست
@paniranist
بخش نخست(۱۲ بخش)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
ما قبل از مشروطه دارای دولت استبدادی بودیم و تا حدودی این دولتهای استبدادی، حتی دولتهای پیش از قاجار، توانسته بودند به نیازهای ملت ایران پاسخ دهند و وظیفۀ اصلی آنها نیز صیانت از ایران بود. دستکم به لحاظ بقا و موجودیت کشور توانسته بودند ایران را حفظ کنند. اما بعد از مواجهۀ ما با دولتها و قدرتهای نوظهور در جهان و قرار گرفتن ایران در درون نظام بینالمللی جدید که حاصل ترقی و پیشرفت در اروپا بود، مسألۀ بقا در ایران، مسألۀ بسیار پیچیدهای شد و اساساً وقتی ایران با قدرتهای اروپایی روبهرو شد، متوجه شد که دیگر نمیتوان با شیوههای کهن به این تهدیدها پاسخ دهد، به همین خاطر اندک اندک موج بیداری و اندیشیدن به اینکه چگونه میشود این مسألۀ حیاتی را پاسخ داد، درگرفت.
بعد از شکست از روسها و اینکه بخشی از ایران بزرگ به دست روس اسیر و اشغال شد و یا بخشی از ایران به دست انگلیسیها افتاد، متوجه شدیم که ما یک بحران ایرانشهری داریم، بحرانی که کیان ایران بزرگ را تهدید میکند و باید برای آن پاسخ جدید پیدا کرد. کمکم وقتی متوجه شدیم که نمیتوانیم فقط بر اساس تکیه بر صرف استبداد یا نقش پادشاه مستبد نیازهای تاریخی خودمان را پاسخ دهیم، طرحهایی درافتاد که ما بتوانیم با تکیه بر یک نیروی نوظهور سیاسی به نام ملت از عهدۀ نیازهایمان برآییم. این نیروی نوظهور جدید به نام ملت تئوریزه شد و به سمت دولت قانونی حرکت کردیم، یعنی به سمت مشروطه.
در مشروطه ما توانستیم برای نخستین بار به یک دولت قانونی دست پیدا کنیم. در مشروطه اساس سلطنت متعلق به ملت شد (که در اصل سی و پنج متمم قانون اساسی مشروطه آمده است) یعنی ملت واجد سلطنت و حق سلطنت شد و این حق سلطنت خود را به یک شخص یا خانوادهای واگذار میکرد.
بنابراین ما وارد دوران جدیدی شدیم که در آن، مسألۀ ما به صورت ملی حل شد، یعنی قرار شد که ملت بتواند برای مسائلی که با آن روبهرو بودیم پاسخ پیدا کند. مسأئل این شد که همۀ شهروندان ایرانی و فرزندان میهن در قبال ایران دارای مسوولیت هستند و میتوانند در مورد ایران بیندیشند، در مورد اینکه چه باید کرد.
با توجه به آنکه از آن پس یعنی با مشروطه، ملت ایران مسئولیت دفاع از ایران و حرکت به سمت ترقی و یا تأمین سعادت را بر عهده گرفت، مسألۀ مجلس بر اساس این سلطنت ملت تبیین میشد. یعنی ملت دارای شأن مقننه بود، و نیز دارای شأن اجرائیه و شأن قضائیه بود، یعنی عدالت را میبایست مستقر میکرد. همۀ این موارد از شئون ملت قلمداد میشد.
در ادامۀ مشروطه به خاطر نبودِ نهادهای مترقی و مدرن و دموکراتیک دچار بحران آزادی شدیم. ما نتوانستیم در عرصۀ سیاسی، دموکراسی را به صحنه بیاوریم بلکه دچار آنارشیسم شدیم. این مسأله مشخص است که با ورود تودهها به عرصۀ سیاست، اگر نهادها وجود نداشته باشد، اگر سنت دموکراتیک وجود نداشته باشد، آزادی به شدت و به سرعت به سمت آنارشیسم حرکت میکند و ما بعد از مشروطه شاهد این مسأله بودهایم. یکی از مسائل اصلی که در مشروطه روی داد، این بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی ایران به هیچ وجهی با آرمانهای مشروطه و دموکراسی سازگار نبود. یعنی ما در حوزۀ فلسفۀ سیاسی و شکل سیاسی ترقی کرده بودیم و یک چهره و یک صورت جدیدی را توانسته بودیم به خودمان بگیریم اما ساخت اجتماعی و اقتصادی ما تبعیت از این شکل جدید سیاسی نمیکرد. شکاف عمیقی بین ساخت سیاسی و ساخت اجتماعی و اقتصادی ما به وجود آمده بود.
این مسأله را برخی از دانشمندان و پژوهشگران به درستی اشاره کردهاند که مشروطه به معنای دموکراسی نیست بلکه مشروطه به معنای تأسیس دولت قانون است و نقطۀ اول در انکشاف دموکراسی میباشد. یعنی با شکلگیری دولت مشروطه ما مستقیماً وارد حوزۀ دموکراسی نشدهایم بلکه تا زمانی که وارد مشروطه نشویم –یعنی حکومت قانون درست نکنیم- نمیتوانیم در مسیر دموکراسی حرکت کنیم. مشروطه عین دموکراسی نیست و ورود به مشروطه به معنای ورود به عصر دموکراسی نیست بلکه نقطۀ آغازی است در انکشاف دموکراسی./ ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
برگرفته از کانال خبری حزب پان ایرانیست
@paniranist
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش نخست(۱۲ بخش) 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) ما قبل از مشروطه دارای دولت استبدادی بودیم و تا حدودی این دولتهای استبدادی، حتی دولتهای…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش دوم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
نکتۀ مهم در آن دوره آن است که ما توانستیم ساخت اجتماعی و اقتصادی کشور را تغییر دهیم و مناسبات ارباب-رعیتی را بر هم بزنیم و جامعۀ آزاد درست کنیم. اما در سال 57 ما وارد یک نوع نظام ولایت فقیهی شدیم که هم خلاف سلطنت ملت و مشروطه بوده و هم خلاف شیعۀ سنتی. این نظام معتقد است که ملت حق تصمیمگیری ندارد و نمیتواند تصمیم بگیرد و اساساً ادارۀ کشور از طریق حقوق شهروندی اتفاق نمیافتد، یعنی سیاست داخل مناسبات شهروندی درست نمیشود بلکه سیاست احکام و قوانینی دارد که این احکام و قوانین را باید از درون فقه پیدا کرد و از درون فقه هم فقط ولی فقیه میتواند آن آحکام و قوانین را پیدا کند. نظام ولایت فقیه دارای افکاری است که از یکسو ریشه در چپ دارد و از سوی دیگر با اخوانالمسلمین و امتگرایی گره خورده است، یعنی هم علیه مشروطه است و هم علیه شیعۀ سنتی.
قانون اساسی مشروطه بر یک اساسی استوار است که درون آن اساس (که عبارتست از شهریاری ملت و از آنِ ملت بودنِ قدرت)، ملت و شهروندان هستند که سیاست را باید درست کنند و تعریف بکنند و خیر مملکت و شرّ تهدیدکنندۀ حال و آیندۀ ملت و کشور را تشخیص بدهند. چیزهای دیگری که درون قانون اساسی به عنوان اصول میآید، اینها حاصل مناسبات اجتماعی و حوزۀ سیاست عملی هستند، یعنی رقابتها و مناسباتی که نیروهای سیاسی پیدا میکنند. برای نمونه، در برههای که روحانیت دارای قدرت بوده، توانسته یک حقی را بگیرد و آن حق را در آنجا تثبیت کند (که نمونهاش را در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه به نام اصل نوری شاهد هستیم). اما از آنجایی که قانون اساسی مشروطه اساسی دارد و آن اساس اجازه میدهد که این قانون پویا باشد، نمیشود اصلها را به عنوان اصول ابدی در نظر گرفت بلکه همۀ آنها قابل اصلاح و تصحیح و متمم هستند.
قانون اساسی مشروطه بر پایۀ همین اساس خود (یعنی شهریاری ملت و دادن قدرت و اختیار به مردم برای تعیین سرنوشت خود و کشور خود و تشخیص منافع و مصالح عمومی)، در بنیان، سکولار بود. و برای فهم ماهیت سکولار قانون اساسی مشروطه لازم است که به دو موضوع مهم پرداخته شود: یکی؛ شیعۀ سنتی، و دیگری؛ مسألۀ آزادیخواهی مشروطه.
قانون اساسی مشروطه از یکسو تکیه داشت بر شیعۀ سنتی. بحث شیعۀ سنتی این بود که در غیبت امام زمان، امکان تشکیل و تأسیس حکومت شرعی و دینی وجود ندارد، چون اگر بشود در غیبت امام، حکومت شرعی و دینی تشکیل داد، دیگر برای چه منظور امام ظهور کند. در درون شیعه، هم جهاد و جنگ و هم حکومت از شئون امام معصوم است. زمانی که معصوم حضور نداشته باشد، نمیتوان حکومت شرعی درست کرد بلکه باید اجازه داد که سلطان و یا پادشاه این کار را انجام دهد. دقیقاً با تکیه بر این مسأله بود که آخوند خراسانی و نائینی آمدند بحث کردند که وقتی امام غایب است، نمیتوان حکومت عدل درست کرد و همۀ حکومتها در غیبت امام حکومتِ جور است، اما مسأله این است که کدام یک از حکومتها بیشتر جور است و یا کمتر. اینها گفتند که در غیبت امام، حکومتی که عرفی است (یعنی حکومتی که در آن مردم دربارۀ خودشان تصمیم میگیرند) کمتر جور وجود دارد و کمتر ستم دارد. پس، در درون شیعه مسأله این بود که مردم در مورد سرنوشت خودشان و ادارۀ کشور فکر و عمل کنند. یعنی مسأله در حوزۀ عرف رخ میداد که میبایستی از محل عقل برای ادارۀ کشور راهکار پیدا شود، و این هم جهت با منطق اساسی مشروطه بود. به طور کلی، شیعه، در زمان غیبت امام، معتقد و تابعِ حکومت سکولار است، به خاطر اینکه نمیتواند در حکومت دخالت کند.
از سوی دیگر، چون انقلاب مشروطه انقلاب برای آزادی بود، قانون در انقلاب مشروطه و در منطق مشروطۀ ما محدودیت است، نه آزادی. یعنی مسأله این است که مردم هر کاری را که دلشان بخواهد میتوانند انجام دهند، مگر اینکه قانون منع کند. چون اصل بر آزادی است، بحث اساسی در منطق مشروطۀ ما این است که قانون چه چیزهایی را محدود میکند.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#شیعه_سنتی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
برگرفته از کانال خبری حزب پان ایرانیست
بخش دوم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
نکتۀ مهم در آن دوره آن است که ما توانستیم ساخت اجتماعی و اقتصادی کشور را تغییر دهیم و مناسبات ارباب-رعیتی را بر هم بزنیم و جامعۀ آزاد درست کنیم. اما در سال 57 ما وارد یک نوع نظام ولایت فقیهی شدیم که هم خلاف سلطنت ملت و مشروطه بوده و هم خلاف شیعۀ سنتی. این نظام معتقد است که ملت حق تصمیمگیری ندارد و نمیتواند تصمیم بگیرد و اساساً ادارۀ کشور از طریق حقوق شهروندی اتفاق نمیافتد، یعنی سیاست داخل مناسبات شهروندی درست نمیشود بلکه سیاست احکام و قوانینی دارد که این احکام و قوانین را باید از درون فقه پیدا کرد و از درون فقه هم فقط ولی فقیه میتواند آن آحکام و قوانین را پیدا کند. نظام ولایت فقیه دارای افکاری است که از یکسو ریشه در چپ دارد و از سوی دیگر با اخوانالمسلمین و امتگرایی گره خورده است، یعنی هم علیه مشروطه است و هم علیه شیعۀ سنتی.
قانون اساسی مشروطه بر یک اساسی استوار است که درون آن اساس (که عبارتست از شهریاری ملت و از آنِ ملت بودنِ قدرت)، ملت و شهروندان هستند که سیاست را باید درست کنند و تعریف بکنند و خیر مملکت و شرّ تهدیدکنندۀ حال و آیندۀ ملت و کشور را تشخیص بدهند. چیزهای دیگری که درون قانون اساسی به عنوان اصول میآید، اینها حاصل مناسبات اجتماعی و حوزۀ سیاست عملی هستند، یعنی رقابتها و مناسباتی که نیروهای سیاسی پیدا میکنند. برای نمونه، در برههای که روحانیت دارای قدرت بوده، توانسته یک حقی را بگیرد و آن حق را در آنجا تثبیت کند (که نمونهاش را در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه به نام اصل نوری شاهد هستیم). اما از آنجایی که قانون اساسی مشروطه اساسی دارد و آن اساس اجازه میدهد که این قانون پویا باشد، نمیشود اصلها را به عنوان اصول ابدی در نظر گرفت بلکه همۀ آنها قابل اصلاح و تصحیح و متمم هستند.
قانون اساسی مشروطه بر پایۀ همین اساس خود (یعنی شهریاری ملت و دادن قدرت و اختیار به مردم برای تعیین سرنوشت خود و کشور خود و تشخیص منافع و مصالح عمومی)، در بنیان، سکولار بود. و برای فهم ماهیت سکولار قانون اساسی مشروطه لازم است که به دو موضوع مهم پرداخته شود: یکی؛ شیعۀ سنتی، و دیگری؛ مسألۀ آزادیخواهی مشروطه.
قانون اساسی مشروطه از یکسو تکیه داشت بر شیعۀ سنتی. بحث شیعۀ سنتی این بود که در غیبت امام زمان، امکان تشکیل و تأسیس حکومت شرعی و دینی وجود ندارد، چون اگر بشود در غیبت امام، حکومت شرعی و دینی تشکیل داد، دیگر برای چه منظور امام ظهور کند. در درون شیعه، هم جهاد و جنگ و هم حکومت از شئون امام معصوم است. زمانی که معصوم حضور نداشته باشد، نمیتوان حکومت شرعی درست کرد بلکه باید اجازه داد که سلطان و یا پادشاه این کار را انجام دهد. دقیقاً با تکیه بر این مسأله بود که آخوند خراسانی و نائینی آمدند بحث کردند که وقتی امام غایب است، نمیتوان حکومت عدل درست کرد و همۀ حکومتها در غیبت امام حکومتِ جور است، اما مسأله این است که کدام یک از حکومتها بیشتر جور است و یا کمتر. اینها گفتند که در غیبت امام، حکومتی که عرفی است (یعنی حکومتی که در آن مردم دربارۀ خودشان تصمیم میگیرند) کمتر جور وجود دارد و کمتر ستم دارد. پس، در درون شیعه مسأله این بود که مردم در مورد سرنوشت خودشان و ادارۀ کشور فکر و عمل کنند. یعنی مسأله در حوزۀ عرف رخ میداد که میبایستی از محل عقل برای ادارۀ کشور راهکار پیدا شود، و این هم جهت با منطق اساسی مشروطه بود. به طور کلی، شیعه، در زمان غیبت امام، معتقد و تابعِ حکومت سکولار است، به خاطر اینکه نمیتواند در حکومت دخالت کند.
از سوی دیگر، چون انقلاب مشروطه انقلاب برای آزادی بود، قانون در انقلاب مشروطه و در منطق مشروطۀ ما محدودیت است، نه آزادی. یعنی مسأله این است که مردم هر کاری را که دلشان بخواهد میتوانند انجام دهند، مگر اینکه قانون منع کند. چون اصل بر آزادی است، بحث اساسی در منطق مشروطۀ ما این است که قانون چه چیزهایی را محدود میکند.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#شیعه_سنتی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
برگرفته از کانال خبری حزب پان ایرانیست
لیبراسیون/لیبرالیسم
📑گاهی تاکید بر بیفرهنگی مردم میشود اسم رمز «پس دو دوستی بچسبیم به همین آخوندها». هر چه فریاد معترضان در شهرهای ایران به کلیت حکومت اسلامی بلندتر میشود و هر چه بیلیاقتی جمهوریاسلامی در دو شعبهی اصلاحطلب و اصولگرا بلندتر فریاد میشود، نشستگان بر «سفره…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش سوم(۱۲ بخش)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
به طور کلی، با توجه با مباحث بالا، بحث ما این است که قانون اساسی مشروطه در اساس سکولار بود و آن ایرادهایی که ما امروز با نگاهمان به آن میتوانیم پیدا کنیم، همه قابل اصلاح بود و متمم به آن میخورد و میتواند بخورد. اما آن چیزی که در سال ۵۷ به نام حکومت اسلامی تأسیس شد، بیاعتنا به این اساس و مباحث و بیاعتنا به قابلیت اصلاحیِ قانون اساسی مشروطه بوده، و حکومتی بود از یکسو در غصب حق امام به لحاظ کلام و منطق شیعی، و از سوی دیگر، الهام گرفته شده از اخوانالمسلمین و اتحاد اسلام. این در حالی است که ما در دورۀ مشروطه، حکومت عرفی داشتیم و توانسته بودیم گامهای اساسی به سمت دموکراسی برداریم. انقلاب 57 گسستی است در این مسیر رو به جلو، و ورودی است به یک کژراهه. یعنی حکومتی است که مسألۀ ملت را نفی میکند و بر روی امت تأکید میکند. سیستمی است که به لحاظ مفهومی غلط طراحی شده و روی خلأ ایستاده، به این دلیل که تاریخ ایران را نفی میکند و منطق دیوانسالاری ایرانی را نمیفهمد. به جای آن، ایدئولوژی خودش را از اخوانالمسلمین و تفکرات سید قطب گرفته و راهنمای سیاست خارجی خود را وحدت جهان اسلام یعنی تشکیل امت اسلامی قرار داده است. در نتیجۀ این بنیانها و جهتیابیهای غلط و ناهمخوان با ماهیت و تاریخ ایران، منابع و امکانات کشور را هدر داده و در حوزۀ سیاست بینالمللیاش در بنبست قرار دارد. حتی در دیدگاه شیعه نیز تشکیل امت اسلامی در غیبت امام امکانپذیر نیست، زیرا امت اسلامی امام میخواهد و اتحاد مسلمین و تشکیل امت اسلامی از شأن امام معصوم است اما جمهوری اسلامی چون تحت تآثیر اخوانالمسلمین و سید قطب بود، معتقد است که میشود امت درست کرد، آن هم بر مبنای اتحادی بر محور فلسطین و رفع اسرائیل. که البته این اتفاقات معاصر، دوباره به ما نشان داد که اتحاد جهان اسلام به معنای رفعِ ایران است، چون جهان اسلام زمانی متحد میشود که ایرانی وجود نداشته باشد، چرا که تنها مانع این اتحاد جهان اسلام، ایران و رافضیهای آن میباشد. جمهوری اسلامی حتی متوجۀ این نکتۀ مهم نیست که وقتی همۀ مسلمانها با هم متحد شوند، دعوای اصلی و اولیۀ آنها با رافضیها، شیعیان و باطنیها است که ما هستیم. آنها در این حد هم به تاریخ ایران نگاه نمیکنند. از همین رو، در نظام بینالملل دچار تنش هستند و در داخل نیز چون با مقولاتی که بر اساس آن بشود دولت کارآمد درست کرد فکر نمیکنند، اساساً فاقد دولت به معنای کارآمد آن هستند و با این شرایط، ایران مأموریت پیدا کرده که پروژهای را انجام دهد که نه هزینههای این پروژه را میتواند تأمین کند (هزینۀ پروژۀ نابودی اسرائیل بر دوش ملت ایران گذاشته شده) و در داخل نیز چون هیچ نوع اقتصادی به معنای اقتصاد مدرن و ملی وجود ندارد که مولد باشد و تولید کند و ثروت ملی ایجاد بکند، اساساً یک نظام اقتصادی دلالی درست کرده و این نظام اقتصادی دلالی هم ساختارهای اجتماعی ما را به هم ریخته و هم ساختارهای اخلاقی و فرهنگی ما را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
اما بحث اساسی این است که چگونه میتوان از این مشکلی که برای ما عارض شده است، عبور کرد. از دیدگاه ما، گذار از نظام جمهوری اسلامی تنها در یک شکل امکانپذیر است و آن بازگشت به مشروطه است یعنی ما برای خروج از کژراهه باید به جایی برویم که در حقیقت معنای درست اصلاحات همین است. چیزی که اصلاحطلبان نتوانستهاند دریابند و آن را تعریف کنند و به همین خاطر به بیراهه رفتند و اساساً انرژی جامعه را هدر دادهاند و نتوانستند اصلاحات به معنای درست کلمه را انجام دهند و اصلاحات را تبدیل کردهاند به اسم رمز منافع جناحی و جریانیِ خودشان و اشغال کرسیهای قدرت. اصلاحطلبان به این امر واقف نیستند که به طور طبیعی اگر جامعهای قوی شود و سرمایهداری و تولید و صنعت مستقل از دولت تأسیس شود و بازار آزاد حکمفرما باشد، منجر به قدرتمندی جامعۀ مدنی و عقبنشینی دولت به حدود قانونی خواهد بود که آن حدود قانونی مشروطه بود. اما الان وقتی قرار است دولت عقبنشینی کند باید به قانون اساسی و حدودی برگردد که بنا بر ماهیت خود و ایدئولوژی حکومت، دقیقا استبداد است.
بر پایۀ همین خطاها است که باید اندیشیده شود که در کجا و در کدام نقطه اشتباه شده و به کژراهه کشانده شدیم، که بایستی با بازگشت به آن، اصلاحات رخ دهد. ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
بخش سوم(۱۲ بخش)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
به طور کلی، با توجه با مباحث بالا، بحث ما این است که قانون اساسی مشروطه در اساس سکولار بود و آن ایرادهایی که ما امروز با نگاهمان به آن میتوانیم پیدا کنیم، همه قابل اصلاح بود و متمم به آن میخورد و میتواند بخورد. اما آن چیزی که در سال ۵۷ به نام حکومت اسلامی تأسیس شد، بیاعتنا به این اساس و مباحث و بیاعتنا به قابلیت اصلاحیِ قانون اساسی مشروطه بوده، و حکومتی بود از یکسو در غصب حق امام به لحاظ کلام و منطق شیعی، و از سوی دیگر، الهام گرفته شده از اخوانالمسلمین و اتحاد اسلام. این در حالی است که ما در دورۀ مشروطه، حکومت عرفی داشتیم و توانسته بودیم گامهای اساسی به سمت دموکراسی برداریم. انقلاب 57 گسستی است در این مسیر رو به جلو، و ورودی است به یک کژراهه. یعنی حکومتی است که مسألۀ ملت را نفی میکند و بر روی امت تأکید میکند. سیستمی است که به لحاظ مفهومی غلط طراحی شده و روی خلأ ایستاده، به این دلیل که تاریخ ایران را نفی میکند و منطق دیوانسالاری ایرانی را نمیفهمد. به جای آن، ایدئولوژی خودش را از اخوانالمسلمین و تفکرات سید قطب گرفته و راهنمای سیاست خارجی خود را وحدت جهان اسلام یعنی تشکیل امت اسلامی قرار داده است. در نتیجۀ این بنیانها و جهتیابیهای غلط و ناهمخوان با ماهیت و تاریخ ایران، منابع و امکانات کشور را هدر داده و در حوزۀ سیاست بینالمللیاش در بنبست قرار دارد. حتی در دیدگاه شیعه نیز تشکیل امت اسلامی در غیبت امام امکانپذیر نیست، زیرا امت اسلامی امام میخواهد و اتحاد مسلمین و تشکیل امت اسلامی از شأن امام معصوم است اما جمهوری اسلامی چون تحت تآثیر اخوانالمسلمین و سید قطب بود، معتقد است که میشود امت درست کرد، آن هم بر مبنای اتحادی بر محور فلسطین و رفع اسرائیل. که البته این اتفاقات معاصر، دوباره به ما نشان داد که اتحاد جهان اسلام به معنای رفعِ ایران است، چون جهان اسلام زمانی متحد میشود که ایرانی وجود نداشته باشد، چرا که تنها مانع این اتحاد جهان اسلام، ایران و رافضیهای آن میباشد. جمهوری اسلامی حتی متوجۀ این نکتۀ مهم نیست که وقتی همۀ مسلمانها با هم متحد شوند، دعوای اصلی و اولیۀ آنها با رافضیها، شیعیان و باطنیها است که ما هستیم. آنها در این حد هم به تاریخ ایران نگاه نمیکنند. از همین رو، در نظام بینالملل دچار تنش هستند و در داخل نیز چون با مقولاتی که بر اساس آن بشود دولت کارآمد درست کرد فکر نمیکنند، اساساً فاقد دولت به معنای کارآمد آن هستند و با این شرایط، ایران مأموریت پیدا کرده که پروژهای را انجام دهد که نه هزینههای این پروژه را میتواند تأمین کند (هزینۀ پروژۀ نابودی اسرائیل بر دوش ملت ایران گذاشته شده) و در داخل نیز چون هیچ نوع اقتصادی به معنای اقتصاد مدرن و ملی وجود ندارد که مولد باشد و تولید کند و ثروت ملی ایجاد بکند، اساساً یک نظام اقتصادی دلالی درست کرده و این نظام اقتصادی دلالی هم ساختارهای اجتماعی ما را به هم ریخته و هم ساختارهای اخلاقی و فرهنگی ما را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
اما بحث اساسی این است که چگونه میتوان از این مشکلی که برای ما عارض شده است، عبور کرد. از دیدگاه ما، گذار از نظام جمهوری اسلامی تنها در یک شکل امکانپذیر است و آن بازگشت به مشروطه است یعنی ما برای خروج از کژراهه باید به جایی برویم که در حقیقت معنای درست اصلاحات همین است. چیزی که اصلاحطلبان نتوانستهاند دریابند و آن را تعریف کنند و به همین خاطر به بیراهه رفتند و اساساً انرژی جامعه را هدر دادهاند و نتوانستند اصلاحات به معنای درست کلمه را انجام دهند و اصلاحات را تبدیل کردهاند به اسم رمز منافع جناحی و جریانیِ خودشان و اشغال کرسیهای قدرت. اصلاحطلبان به این امر واقف نیستند که به طور طبیعی اگر جامعهای قوی شود و سرمایهداری و تولید و صنعت مستقل از دولت تأسیس شود و بازار آزاد حکمفرما باشد، منجر به قدرتمندی جامعۀ مدنی و عقبنشینی دولت به حدود قانونی خواهد بود که آن حدود قانونی مشروطه بود. اما الان وقتی قرار است دولت عقبنشینی کند باید به قانون اساسی و حدودی برگردد که بنا بر ماهیت خود و ایدئولوژی حکومت، دقیقا استبداد است.
بر پایۀ همین خطاها است که باید اندیشیده شود که در کجا و در کدام نقطه اشتباه شده و به کژراهه کشانده شدیم، که بایستی با بازگشت به آن، اصلاحات رخ دهد. ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش سوم(۱۲ بخش) 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) به طور کلی، با توجه با مباحث بالا، بحث ما این است که قانون اساسی مشروطه در اساس سکولار…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش چهارم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
اساساً هر نوع خروج از کژراهه و اصلاحات، در بازگشت به مشروطه امکانپذیر است که دارای نظام حقوقی بر مبنای نظریهای است که در آنجا هم ملت (و نه امت) معنا پیدا میکند و هم دولت معنا پیدا میکند و هم دارای یک نظام حقوقی روشنی است که میشود در چارچوب آن، هر نوع اصلاحات لازم حقوقی و اداری را انجام داد.
پس، همۀ نواقص موجود در نظام مشروطه و در قانون اساسی مشروطه، و یا ایرادهای دیگری که میشود به تاریخ نظام پیشین (نظام مشروطه) گرفت را میشود با بازگشت به آن (مشروطه) و با کمک ارادۀ ملی و عقل و خرد ملی تصحیح کرد.
انقلاب ۵۷، انقلاب علیه پهلوی نبود بلکه انقلابی بود بر علیه نظام مشروطه و ما میبایستی علناً اعلام کنیم که انقلاب تمام شده است، اسلام سیاسی در تأسیس دولت کارآمد ناتوان بوده و نتوانسته دولت مناسب درست کند. جمهوری اسلامی به عنوان شکل عملیاتی شده و عینی شدۀ آن اندیشۀ اسلام سیاسی به آخر خط رسیده و اکنون مسألۀ اساسی این است که با صدای رسا اعلام شود که انقلاب تمام شده است، همۀ آن وعدهها و تخیلات به اتمام رسیده و میبایستی از این کژراهه به درون نظام تثبیتشدهای بازگردیم و در آنجا بایستیم و دربارۀ اینکه چه میخواهیم بکنیم، چه شکلی از حکومت را میخواهیم و چگونه میخواهیم کشور را اداره کنیم، در مورد همۀ این موارد بحث و صحبت کنیم.
مشروطه الگویی است که حتی میتواند مدلهای عدم خشونت بومی را نشان بدهد، یعنی در مشروطه، ما خشونت انقلابی که جریان چپ بر انقلابها تحمیل کرده را نداریم. ما با مشروطه، جهان جدید و مدرن خودمان را صورتبندی کردیم. از لحاظ سیاسی هم باید برگردیم به نظام حقوقی مشروطه. وقتی از بازگشت به مشروطه صحبت میکنیم یعنی بازگشت به یک نظام فکری، به یک ساخت فکری و به یک نظام نظری، یعنی قرار گرفتن در زمین مشروطه و از آنجا به تاریخ معاصر نگاه کردن و تحلیل کردن و تصمیم گرفتن.
ما معتقدیم که خروج از نظامی که انقلاب به وجود آورده است، با بازگشت به همان نظام سیاسی انقلاب مشروطه امکانپذیر است، یعنی دستگاه نظریای که مشروطه فراهم آورده میتواند به ما بینشی ببخشد که آن بینش در ما تحرک اجتماعی و سیاسی ایجاد کند.
همانطوری که در مبارزه با استبداد قاجار، ما یک تجربهای داریم، الان عدهای نشستهاند و دارند تجربۀ هند و آفریقای جنوبی را فرمولبندی میکنند و احکامش را بیرون میآورند تا ببینند چطور می¬شود در ایران به کار برد یا در اکراین به کار برد و در جاهای دیگر، که اتفاقاً در جاهایی به کار برده شده است. من نمیگویم که مدل تجربۀ هند و آفریقای جنوبی هیچ چیزی برای ما ندارد و معتقدم که از آنها میشود درس گرفت و در آنها نیز چیزهایی وجود دارد.
ما یک سنت، یک نظام فکری و یک انقلابی به نام انقلاب و نظام مشروطه داریم که در آن توانستهایم به جنگ استبداد برویم. چون یک استراتژی داشتیم، تاکتیکهایی داشتیم، دستگاه فکری داشتیم که توانستیم به جنگ استبداد برویم و اکنون نیز معتقدیم که برای ادامۀ جنگ با استبداد باید به همان دستگاه نظری و فکری رجوع کرد و به همان بینش باید مراجعه نمود یعنی به همان مشروطه، و تاکتیکها را هم از درون آن پیدا کرد و به کمک آن یافت.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
بخش چهارم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
اساساً هر نوع خروج از کژراهه و اصلاحات، در بازگشت به مشروطه امکانپذیر است که دارای نظام حقوقی بر مبنای نظریهای است که در آنجا هم ملت (و نه امت) معنا پیدا میکند و هم دولت معنا پیدا میکند و هم دارای یک نظام حقوقی روشنی است که میشود در چارچوب آن، هر نوع اصلاحات لازم حقوقی و اداری را انجام داد.
پس، همۀ نواقص موجود در نظام مشروطه و در قانون اساسی مشروطه، و یا ایرادهای دیگری که میشود به تاریخ نظام پیشین (نظام مشروطه) گرفت را میشود با بازگشت به آن (مشروطه) و با کمک ارادۀ ملی و عقل و خرد ملی تصحیح کرد.
انقلاب ۵۷، انقلاب علیه پهلوی نبود بلکه انقلابی بود بر علیه نظام مشروطه و ما میبایستی علناً اعلام کنیم که انقلاب تمام شده است، اسلام سیاسی در تأسیس دولت کارآمد ناتوان بوده و نتوانسته دولت مناسب درست کند. جمهوری اسلامی به عنوان شکل عملیاتی شده و عینی شدۀ آن اندیشۀ اسلام سیاسی به آخر خط رسیده و اکنون مسألۀ اساسی این است که با صدای رسا اعلام شود که انقلاب تمام شده است، همۀ آن وعدهها و تخیلات به اتمام رسیده و میبایستی از این کژراهه به درون نظام تثبیتشدهای بازگردیم و در آنجا بایستیم و دربارۀ اینکه چه میخواهیم بکنیم، چه شکلی از حکومت را میخواهیم و چگونه میخواهیم کشور را اداره کنیم، در مورد همۀ این موارد بحث و صحبت کنیم.
مشروطه الگویی است که حتی میتواند مدلهای عدم خشونت بومی را نشان بدهد، یعنی در مشروطه، ما خشونت انقلابی که جریان چپ بر انقلابها تحمیل کرده را نداریم. ما با مشروطه، جهان جدید و مدرن خودمان را صورتبندی کردیم. از لحاظ سیاسی هم باید برگردیم به نظام حقوقی مشروطه. وقتی از بازگشت به مشروطه صحبت میکنیم یعنی بازگشت به یک نظام فکری، به یک ساخت فکری و به یک نظام نظری، یعنی قرار گرفتن در زمین مشروطه و از آنجا به تاریخ معاصر نگاه کردن و تحلیل کردن و تصمیم گرفتن.
ما معتقدیم که خروج از نظامی که انقلاب به وجود آورده است، با بازگشت به همان نظام سیاسی انقلاب مشروطه امکانپذیر است، یعنی دستگاه نظریای که مشروطه فراهم آورده میتواند به ما بینشی ببخشد که آن بینش در ما تحرک اجتماعی و سیاسی ایجاد کند.
همانطوری که در مبارزه با استبداد قاجار، ما یک تجربهای داریم، الان عدهای نشستهاند و دارند تجربۀ هند و آفریقای جنوبی را فرمولبندی میکنند و احکامش را بیرون میآورند تا ببینند چطور می¬شود در ایران به کار برد یا در اکراین به کار برد و در جاهای دیگر، که اتفاقاً در جاهایی به کار برده شده است. من نمیگویم که مدل تجربۀ هند و آفریقای جنوبی هیچ چیزی برای ما ندارد و معتقدم که از آنها میشود درس گرفت و در آنها نیز چیزهایی وجود دارد.
ما یک سنت، یک نظام فکری و یک انقلابی به نام انقلاب و نظام مشروطه داریم که در آن توانستهایم به جنگ استبداد برویم. چون یک استراتژی داشتیم، تاکتیکهایی داشتیم، دستگاه فکری داشتیم که توانستیم به جنگ استبداد برویم و اکنون نیز معتقدیم که برای ادامۀ جنگ با استبداد باید به همان دستگاه نظری و فکری رجوع کرد و به همان بینش باید مراجعه نمود یعنی به همان مشروطه، و تاکتیکها را هم از درون آن پیدا کرد و به کمک آن یافت.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش چهارم 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) اساساً هر نوع خروج از کژراهه و اصلاحات، در بازگشت به مشروطه امکانپذیر است که دارای نظام حقوقی…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش پنجم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است و همه میتوانیم در درون مشروطه، چیزهایی نظیر #آزادی و #عدالت و #برابری حقوق را که به دنبالش هستیم بیابیم، واجد یک نظری شدهایم که دارای یک دستگاه حقوقی از پیش موجود است.
در درون همین دستگاه حقوقی مشروطه است که ما میتوانیم هم دولت موقت تشکیل دهیم، هم مجلس مؤسسان تشکیل بدهیم و هم تکلیف قوای نظامی را مشخص کنیم، تا بتوانیم نظمی را برقرار کنیم. منظور این نیست که بدون هیچ نوع درگیری و هرج و مرجی، ما میتوانیم گذار را عملی کنیم، منظور این است که یک نوع امکاناتی در داخل نظام حقوقی مشروطه نهفته است که با فعال کردن آن میشود جلوی آشوبها و درگیریها را گرفت و خشونتها را کنترل کرد و تجربۀ زیستۀ ما هم در مشروطه، عبور بدون خشونت است؛چون توانستیم با حداقل خشونت عبور کنیم.
بسیاری از مقاماتی که در دورۀ استبداد بودهاند اما شخصیتهایی کارا و مفید بودند (همچون محمدعلی فروغی)، در دورۀ مشروطه آمدند و به کار گرفته شدند، قزاقها توانستند بیایند و در ارتش ملی ما جای بگیرند.
ما یک تجربهای داریم که این تجربه ارزشمند است. یک دستگاه نظری داریم که میتوانیم به آن برگردیم. فراموش نکنیم که در دورۀ #رنسانس، رجعت و بازگشت به یونان مهم بود، نه اینکه بتوانند به یونان برگردند –که امکانپذیر نبود- بلکه میشد به چیزی که در فکر یونان وجود داشت بازگشت، چیزی که اندیشیدن به یونان میتوانست در اختیار رنسانس و به طور کلی دوران جدید قرار دهد. سدههای ۱۵ و ۱۶ که سدههای زایش رنسانس هست و به طور کلی نوین است، به شرطی امکانپذیر شد که توانستند در مبانی نظری خودشان به یک چیزی بازگشت کنند و با کمک مفاهیمی که در آن بازگشت وجود داشت بیایند و دنیای جدید خودشان را استوار کنند.
ما برای استوار کردن دنیای جدید خودمان، مفاهیمی را نیاز داریم که این مفاهیم داخل مشروطه است. این مفاهیم نه صرفِ دموکراسی یا سکولاریسم است، بلکه همۀ اینها با هم در درون مشروطه وجود دارد. یعنی ضمن اینکه به یک سنت کهن برمیگردیم، میتوانیم آیندۀ خودمان و نو شدن خودمان را در درون آن و با مفاهیم آن ادامه دهیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
بخش پنجم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که #دموکراسی داخل مشروطه موجود است و #سکولاریسم داخل مشروطه موجود است و همه میتوانیم در درون مشروطه، چیزهایی نظیر #آزادی و #عدالت و #برابری حقوق را که به دنبالش هستیم بیابیم، واجد یک نظری شدهایم که دارای یک دستگاه حقوقی از پیش موجود است.
در درون همین دستگاه حقوقی مشروطه است که ما میتوانیم هم دولت موقت تشکیل دهیم، هم مجلس مؤسسان تشکیل بدهیم و هم تکلیف قوای نظامی را مشخص کنیم، تا بتوانیم نظمی را برقرار کنیم. منظور این نیست که بدون هیچ نوع درگیری و هرج و مرجی، ما میتوانیم گذار را عملی کنیم، منظور این است که یک نوع امکاناتی در داخل نظام حقوقی مشروطه نهفته است که با فعال کردن آن میشود جلوی آشوبها و درگیریها را گرفت و خشونتها را کنترل کرد و تجربۀ زیستۀ ما هم در مشروطه، عبور بدون خشونت است؛چون توانستیم با حداقل خشونت عبور کنیم.
بسیاری از مقاماتی که در دورۀ استبداد بودهاند اما شخصیتهایی کارا و مفید بودند (همچون محمدعلی فروغی)، در دورۀ مشروطه آمدند و به کار گرفته شدند، قزاقها توانستند بیایند و در ارتش ملی ما جای بگیرند.
ما یک تجربهای داریم که این تجربه ارزشمند است. یک دستگاه نظری داریم که میتوانیم به آن برگردیم. فراموش نکنیم که در دورۀ #رنسانس، رجعت و بازگشت به یونان مهم بود، نه اینکه بتوانند به یونان برگردند –که امکانپذیر نبود- بلکه میشد به چیزی که در فکر یونان وجود داشت بازگشت، چیزی که اندیشیدن به یونان میتوانست در اختیار رنسانس و به طور کلی دوران جدید قرار دهد. سدههای ۱۵ و ۱۶ که سدههای زایش رنسانس هست و به طور کلی نوین است، به شرطی امکانپذیر شد که توانستند در مبانی نظری خودشان به یک چیزی بازگشت کنند و با کمک مفاهیمی که در آن بازگشت وجود داشت بیایند و دنیای جدید خودشان را استوار کنند.
ما برای استوار کردن دنیای جدید خودمان، مفاهیمی را نیاز داریم که این مفاهیم داخل مشروطه است. این مفاهیم نه صرفِ دموکراسی یا سکولاریسم است، بلکه همۀ اینها با هم در درون مشروطه وجود دارد. یعنی ضمن اینکه به یک سنت کهن برمیگردیم، میتوانیم آیندۀ خودمان و نو شدن خودمان را در درون آن و با مفاهیم آن ادامه دهیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش ششم 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان برای اینکه در ایران دموکراسی رخ میداد، برای اینکه ما میتوانستیم به سمت دموکراسی حرکت کنیم، لازم بود که ساخت اجتماعی و اقتصادی…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش هفتم
(پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی به عنوان کیفرخواست علیه #رضاشاه صادر شده، بیشتر به این خاطر است که نه اقتضائات جامعۀ ایران به درستی بررسی شده و نه اینکه با کشورهای منطقه و اروپا و جهان بررسی و مقایسۀ تطبیقی به عمل آمده است.
اساساً این کیفرخواستی که در تاریخ معاصر بر علیه رضاشاه توسط روشنفکری صادر شده - و یک طرفه هم صادر شده است و مجال کافی برای پاسخگویی به این کیفرخواست هم به وجود نیامده- یک کیفرخواستی است که میتواند واقعی باشد اما با ارزشهای انتزاعی داوری شده که نمیشود معادلش را در دنیای واقعی پیدا کرد. وقتی که رضاشاه در ایران کارهای سازندگی را انجام میداد و متهم به سرکوب شده است، ما در کشورهای همسایۀ خودمان مانند ترکیه #آتاترک را داشتیم که قبلش ترکان جوان بودند. ترکان جوان در دورۀ عثمانی، یونانیها را به شدت سرکوب کردند، ارمنیها را نسلکشی کردند و سپس آمدند یک دولت جدید درست کردند با یک ملت جدید. در این دولت جدید ترکیه، مسألۀ زبان، تاریخ و هویت، همۀ اینها، ابداع شد و توان سرکوب و نیروی سرکوبی در جامعه اعمال شد. کردها را به عنوان ترکهای کوهستان اعلام کردند، هویتزدایی بزرگی به وقوع پیوست و جامعه اساساً زیر فشار سنگینی بود و بخش عمدهای از جامعۀ ترکیه یعنی آن آناتولی که ترک نبودند، مجبور شدند که خودشان را ترک بنامند و در یک هویت رسمی و ابداع و اعلامشده مستحیل شوند. از طرف دیگر در کشورهای منطقۀ ما هیچ کشوری وجود ندارد که بشود به عنوان الگو برای دموکراسی در نظر گرفت. در حوزۀ اروپا هم ما وقتی معاصر دورۀ رضاشاه را بررسی میکنیم، در دهۀ سی، فاشیستها در ایتالیا و نازیستها در آلمان به قدرت میرسند، یعنی همان دورهای که داریم از استبداد و خشونت صحبت میکنیم، همان دورهای است که اروپا خشنترین سرکوبها را دارد تجربه میکند. حتی در آمریکا هم نیروهای چپ مورد سرکوب قرار میگیرند. در دورۀ رضاشاه، مخصوصاً با برخوردی که با چپها شده، یک بزرگنمایی وحشتناکی صورت گرفته که لازم است به این بخش نیز پاسخ داده شود، چون در بازگشت به مشروطه همۀ این موارد لازم است.
دانستن این موارد بسیار مهم است، زیرا ما اگر ندانیم که چه راهی را طی کردهایم و از کجا وارد کژراهه شدهایم، و نتوانیم علیه بیانیه و کیفرخواستی که علیه نظام مشروطه و حکومت پهلوی نوشته شده و خوانده شده، پاسخهای درستی ارائه بدهیم، نمیتوانیم از کژراهه خارج شویم و به دولت ملی برگردیم، چرا که خروج از کژراهه، بازگشت به نظام مشروطه و قانون اساسی مشروطه است، یعنی هر اصلاحی با بازگشت به نظام و قانون اساسی مشروطه امکانپذیر است و بیرون از آن تعدادی شعار و اشعار و وعده و آرمانهای خوب وجود دارد که بودنشان خیلی زیبا است اما تا چه میزان میتوانند تحقق پیدا کنند و اینکه ما را به کدام سمت خواهند برد، محل شک و تردید است. در حالیکه ما یک تجربۀ زیسته به نام مشروطه داریم که حتی در دورۀ پهلوی قابل دفاع است و آن چیزی که تبلیغ شده که پهلویها نظام مشروطه را از بین بردهاند (که طرح مسأله در یک روایت کلان میباشد) اشتباه بزرگ و غیرواقعی است.
در سال 1886 در آمریکا، بعد از اینکه شورشهای ماه می در شیکاگو اتفاق میافتد، همۀ رهبران دستگیر میشوند و چهار تن از رهبران این جریان چپ و کمونیستی بلافاصله اعدام میشوند. در جنگ جهانی اول توسط دولت سرکوب شد و همۀ رهبران زندانی شدند و روزنامههای جریان چپ ممنوع شد. این اشارات به این خاطر است که بگویم تا زمانی که ما این روش مقایسهای را انجام ندهیم -که فکر میکنیم که فقط در ایران بوده که ۵۳ نفر را بردند توی زندان یا مرام اشتراکی را ممنوع کردند - نمیتوانیم تصویر درستی ارایه بدهیم.
البته من متأسفم که ۵۳ نفر زندانی شدند و این موارد هم به معنای دفاع از زندانی نیست. مسأله آن ۵۳ نفر نیست بلکه مسأله این هست ما نمیتوانیم چیزی را در آن دوره بخواهیم که در دنیای مدرن هم وجود نداشته، در دموکراسیهای موجود هم وجود نداشته است، اما آن موارد را فهرست کنیم و از دولتی نوپا در ایران بخواهیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
بخش هفتم
(پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی به عنوان کیفرخواست علیه #رضاشاه صادر شده، بیشتر به این خاطر است که نه اقتضائات جامعۀ ایران به درستی بررسی شده و نه اینکه با کشورهای منطقه و اروپا و جهان بررسی و مقایسۀ تطبیقی به عمل آمده است.
اساساً این کیفرخواستی که در تاریخ معاصر بر علیه رضاشاه توسط روشنفکری صادر شده - و یک طرفه هم صادر شده است و مجال کافی برای پاسخگویی به این کیفرخواست هم به وجود نیامده- یک کیفرخواستی است که میتواند واقعی باشد اما با ارزشهای انتزاعی داوری شده که نمیشود معادلش را در دنیای واقعی پیدا کرد. وقتی که رضاشاه در ایران کارهای سازندگی را انجام میداد و متهم به سرکوب شده است، ما در کشورهای همسایۀ خودمان مانند ترکیه #آتاترک را داشتیم که قبلش ترکان جوان بودند. ترکان جوان در دورۀ عثمانی، یونانیها را به شدت سرکوب کردند، ارمنیها را نسلکشی کردند و سپس آمدند یک دولت جدید درست کردند با یک ملت جدید. در این دولت جدید ترکیه، مسألۀ زبان، تاریخ و هویت، همۀ اینها، ابداع شد و توان سرکوب و نیروی سرکوبی در جامعه اعمال شد. کردها را به عنوان ترکهای کوهستان اعلام کردند، هویتزدایی بزرگی به وقوع پیوست و جامعه اساساً زیر فشار سنگینی بود و بخش عمدهای از جامعۀ ترکیه یعنی آن آناتولی که ترک نبودند، مجبور شدند که خودشان را ترک بنامند و در یک هویت رسمی و ابداع و اعلامشده مستحیل شوند. از طرف دیگر در کشورهای منطقۀ ما هیچ کشوری وجود ندارد که بشود به عنوان الگو برای دموکراسی در نظر گرفت. در حوزۀ اروپا هم ما وقتی معاصر دورۀ رضاشاه را بررسی میکنیم، در دهۀ سی، فاشیستها در ایتالیا و نازیستها در آلمان به قدرت میرسند، یعنی همان دورهای که داریم از استبداد و خشونت صحبت میکنیم، همان دورهای است که اروپا خشنترین سرکوبها را دارد تجربه میکند. حتی در آمریکا هم نیروهای چپ مورد سرکوب قرار میگیرند. در دورۀ رضاشاه، مخصوصاً با برخوردی که با چپها شده، یک بزرگنمایی وحشتناکی صورت گرفته که لازم است به این بخش نیز پاسخ داده شود، چون در بازگشت به مشروطه همۀ این موارد لازم است.
دانستن این موارد بسیار مهم است، زیرا ما اگر ندانیم که چه راهی را طی کردهایم و از کجا وارد کژراهه شدهایم، و نتوانیم علیه بیانیه و کیفرخواستی که علیه نظام مشروطه و حکومت پهلوی نوشته شده و خوانده شده، پاسخهای درستی ارائه بدهیم، نمیتوانیم از کژراهه خارج شویم و به دولت ملی برگردیم، چرا که خروج از کژراهه، بازگشت به نظام مشروطه و قانون اساسی مشروطه است، یعنی هر اصلاحی با بازگشت به نظام و قانون اساسی مشروطه امکانپذیر است و بیرون از آن تعدادی شعار و اشعار و وعده و آرمانهای خوب وجود دارد که بودنشان خیلی زیبا است اما تا چه میزان میتوانند تحقق پیدا کنند و اینکه ما را به کدام سمت خواهند برد، محل شک و تردید است. در حالیکه ما یک تجربۀ زیسته به نام مشروطه داریم که حتی در دورۀ پهلوی قابل دفاع است و آن چیزی که تبلیغ شده که پهلویها نظام مشروطه را از بین بردهاند (که طرح مسأله در یک روایت کلان میباشد) اشتباه بزرگ و غیرواقعی است.
در سال 1886 در آمریکا، بعد از اینکه شورشهای ماه می در شیکاگو اتفاق میافتد، همۀ رهبران دستگیر میشوند و چهار تن از رهبران این جریان چپ و کمونیستی بلافاصله اعدام میشوند. در جنگ جهانی اول توسط دولت سرکوب شد و همۀ رهبران زندانی شدند و روزنامههای جریان چپ ممنوع شد. این اشارات به این خاطر است که بگویم تا زمانی که ما این روش مقایسهای را انجام ندهیم -که فکر میکنیم که فقط در ایران بوده که ۵۳ نفر را بردند توی زندان یا مرام اشتراکی را ممنوع کردند - نمیتوانیم تصویر درستی ارایه بدهیم.
البته من متأسفم که ۵۳ نفر زندانی شدند و این موارد هم به معنای دفاع از زندانی نیست. مسأله آن ۵۳ نفر نیست بلکه مسأله این هست ما نمیتوانیم چیزی را در آن دوره بخواهیم که در دنیای مدرن هم وجود نداشته، در دموکراسیهای موجود هم وجود نداشته است، اما آن موارد را فهرست کنیم و از دولتی نوپا در ایران بخواهیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش هفتم (پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۱) 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) اینکه یک سیاهۀ بلندبالایی…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش هشتم
📌( پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۲)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
در سال ۱۹۱۹ که داریم به دورهای نزدیک میشویم که رضاشاه دارد بر سر کار میآید، در آمریکا با تشکیل دو حزب کمونیستی و با یورش پالبر ده هزار نفر بازداشت و پانصد نفر از کار اخراج میشوند. در سال ۱۹۳۲، در تظاهراتی که بیکاران به رهبری «جو_یورک» بر پا کردند، پلیس چهار جوان #کمونیست را کشت. از سال ۱۹۴۷، سرکوبهای هیستریک آمریکا شروع میشود و قانونهایی وضع میشود که کمونیستها از برپایی هر نوع اتحادیهای منع میشدند. از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۳ ، آمریکا رونق اقتصادی پایداری را تجربه میکند. حقوق کارگران افزایش پیدا میکند اما کماکان با خشنترین شکلِ سرکوب #جنبش_چپ در آمریکا مواجه هستیم. در این میان با مسألۀ «#مک_کارتی» روبرو هستیم، مسألۀ «#کمیسیون_پارلمانی» هست که به دنبال خرابکاران علیه آمریکا میگردند.
سیاهۀ مهمی علیه هنرپیشههای هالیوودی مطرح میشود و دهها هنرپیشۀ معروف به دادگاه کشیده میشود و برخی از بازیگرانی هم که مورد ظن بودهاند، به صورت مشکوکی توسط CIA و یا FBI حذف میشوند. در آن زمان، همزمان با تبعیض علیه چپها، تبعیض سنگینی هم علیه سیاهان وجود دارد. یعنی در دهۀ ۱۹۵۰ بحث حقوق مدنی به رهبری «#مارتین_لوترکینگ» مطرح میشود و دانشجویان سیاهپوست در دهۀ ۱۹۶۰ است که وارد رستوارانها میشوند و آن جنبش بزرگ را درست میکنند و قوانین در ۱۹۶۵ به بحث تفکیک نژادی پایان میدهد.
در سال ۱۹۷۴ تنها ۴۱ کشور دموکراتیک داشتیم. نه آنچنان در اروپا رواداری وجود دارد با مخالفان – از جمله چپها- و نه آمریکا چپ را تحمل میکند و همه جا به صورت گستردهای برخورد با چپها صورت میگیرد و روشهای پلیسی گستردهای وجود دارد. FBI تمام کسانی را که مشکوک به همکاری با شوروی هستند را زیر نظر گرفته، جنبشها و جریانهای کارگری و سندیکایی به شدت مشکوک و زیرنظر هستند و سرکوب میشوند و سعی میشود از تشکیل آنها جلوگیری شود.
دانستن این مورد مهم است که موج اول دموکراسی در ۱۹۲۰ تحت تأثیر انقلاب فرانسه و آمریکا شروع میشود و تا پس از جنگ جهانی اول فعال است و پس از اینکه به موج #نازیسم و #فاشیسم که گسترهای بزرگ از اروپا را دربرگرفته بود برمیخورد، عقبنشینی میکند. تا اینکه شاهد موج بعدی گسترش دموکراسی پس از جنگ جهانی دوم هستیم. اما واقعیت این است که اروپای جنوبی – پرتغال، اسپانیا و یونان- در پایان دهۀ ۷۰ [میلادی] است که وارد مدار #دموکراسی میشوند. آمریکای لاتین از اواخر دهۀ ۸۰ است که وارد مدار دموکراسی می شود. (برزیل ۱۹۸۸، شیلی ۱۹۸۹)
بسیاری از آن چیزهایی که علیه سیستم پهلوی گفته میشود نظیر اینکه اینها مانع دموکراسی بودهاند، واقعیت ندارد و سعی میشود که بدون مقایسه و روشهای تطبیقی با سایر دموکراسیهای موجود در جهان یا اتفاقاتی که در جهان مدرن رخ داده، بررسی شود و به همین خاطر روشنفکری ما در خلأ توانسته یک کیفرخواست بلندبالایی را علیه رضاشاه و شاه فقید قرائت کند، بدون آنکه توضیح مشخصی از وضعیت سایر نقاط جهان ارائه دهد.
یادآوری نکتههایی ضروری است برای روشنتر شدن این موضوع. برای نمونه، وقتی زوج آمریکایی (روزنبرگها) در آمریکا به جرم خیانت اعدام میشوند، هوشنگ ابتهاج شعری را در وصف آنها و آمریکای دهۀ ۵۰ میسراید:
«دروغ و دشمنی فرمانروایی میکند آنجا، طلا این کیمیای انسانها خدایی میکند آنجا...»
یعنی روشنفکری ما یک تصور انتزاعی و رمانتیک و به طور کلی شاعرانه از سیاست داشت و از آن دریچه دربارۀ دموکراسی آمریکایی و اتفاقاتی که در ایران میافتاد، ارزیابی میکرد. در دهۀ ۵۰ میلادی و دهۀ ۳۰ خورشیدی، روشنفکری ایرانی در آن دوره، اعدام روزنبرگها را که مشکوک به جاسوسی برای شوروی بودند، به عنوان خون شهدایی میدانست که منجر به آبیاری درخت آزادی خواهد شد!
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
بخش هشتم
📌( پاسخ مستدل و تاریخی به #کیفرخواست_علیه_رضاشاه و حکومت #پهلوی - قسمت ۲)
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
در سال ۱۹۱۹ که داریم به دورهای نزدیک میشویم که رضاشاه دارد بر سر کار میآید، در آمریکا با تشکیل دو حزب کمونیستی و با یورش پالبر ده هزار نفر بازداشت و پانصد نفر از کار اخراج میشوند. در سال ۱۹۳۲، در تظاهراتی که بیکاران به رهبری «جو_یورک» بر پا کردند، پلیس چهار جوان #کمونیست را کشت. از سال ۱۹۴۷، سرکوبهای هیستریک آمریکا شروع میشود و قانونهایی وضع میشود که کمونیستها از برپایی هر نوع اتحادیهای منع میشدند. از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۷۳ ، آمریکا رونق اقتصادی پایداری را تجربه میکند. حقوق کارگران افزایش پیدا میکند اما کماکان با خشنترین شکلِ سرکوب #جنبش_چپ در آمریکا مواجه هستیم. در این میان با مسألۀ «#مک_کارتی» روبرو هستیم، مسألۀ «#کمیسیون_پارلمانی» هست که به دنبال خرابکاران علیه آمریکا میگردند.
سیاهۀ مهمی علیه هنرپیشههای هالیوودی مطرح میشود و دهها هنرپیشۀ معروف به دادگاه کشیده میشود و برخی از بازیگرانی هم که مورد ظن بودهاند، به صورت مشکوکی توسط CIA و یا FBI حذف میشوند. در آن زمان، همزمان با تبعیض علیه چپها، تبعیض سنگینی هم علیه سیاهان وجود دارد. یعنی در دهۀ ۱۹۵۰ بحث حقوق مدنی به رهبری «#مارتین_لوترکینگ» مطرح میشود و دانشجویان سیاهپوست در دهۀ ۱۹۶۰ است که وارد رستوارانها میشوند و آن جنبش بزرگ را درست میکنند و قوانین در ۱۹۶۵ به بحث تفکیک نژادی پایان میدهد.
در سال ۱۹۷۴ تنها ۴۱ کشور دموکراتیک داشتیم. نه آنچنان در اروپا رواداری وجود دارد با مخالفان – از جمله چپها- و نه آمریکا چپ را تحمل میکند و همه جا به صورت گستردهای برخورد با چپها صورت میگیرد و روشهای پلیسی گستردهای وجود دارد. FBI تمام کسانی را که مشکوک به همکاری با شوروی هستند را زیر نظر گرفته، جنبشها و جریانهای کارگری و سندیکایی به شدت مشکوک و زیرنظر هستند و سرکوب میشوند و سعی میشود از تشکیل آنها جلوگیری شود.
دانستن این مورد مهم است که موج اول دموکراسی در ۱۹۲۰ تحت تأثیر انقلاب فرانسه و آمریکا شروع میشود و تا پس از جنگ جهانی اول فعال است و پس از اینکه به موج #نازیسم و #فاشیسم که گسترهای بزرگ از اروپا را دربرگرفته بود برمیخورد، عقبنشینی میکند. تا اینکه شاهد موج بعدی گسترش دموکراسی پس از جنگ جهانی دوم هستیم. اما واقعیت این است که اروپای جنوبی – پرتغال، اسپانیا و یونان- در پایان دهۀ ۷۰ [میلادی] است که وارد مدار #دموکراسی میشوند. آمریکای لاتین از اواخر دهۀ ۸۰ است که وارد مدار دموکراسی می شود. (برزیل ۱۹۸۸، شیلی ۱۹۸۹)
بسیاری از آن چیزهایی که علیه سیستم پهلوی گفته میشود نظیر اینکه اینها مانع دموکراسی بودهاند، واقعیت ندارد و سعی میشود که بدون مقایسه و روشهای تطبیقی با سایر دموکراسیهای موجود در جهان یا اتفاقاتی که در جهان مدرن رخ داده، بررسی شود و به همین خاطر روشنفکری ما در خلأ توانسته یک کیفرخواست بلندبالایی را علیه رضاشاه و شاه فقید قرائت کند، بدون آنکه توضیح مشخصی از وضعیت سایر نقاط جهان ارائه دهد.
یادآوری نکتههایی ضروری است برای روشنتر شدن این موضوع. برای نمونه، وقتی زوج آمریکایی (روزنبرگها) در آمریکا به جرم خیانت اعدام میشوند، هوشنگ ابتهاج شعری را در وصف آنها و آمریکای دهۀ ۵۰ میسراید:
«دروغ و دشمنی فرمانروایی میکند آنجا، طلا این کیمیای انسانها خدایی میکند آنجا...»
یعنی روشنفکری ما یک تصور انتزاعی و رمانتیک و به طور کلی شاعرانه از سیاست داشت و از آن دریچه دربارۀ دموکراسی آمریکایی و اتفاقاتی که در ایران میافتاد، ارزیابی میکرد. در دهۀ ۵۰ میلادی و دهۀ ۳۰ خورشیدی، روشنفکری ایرانی در آن دوره، اعدام روزنبرگها را که مشکوک به جاسوسی برای شوروی بودند، به عنوان خون شهدایی میدانست که منجر به آبیاری درخت آزادی خواهد شد!
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش دهم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
قانون اساسی مشروطه بر یک اساسی استوار است که درون آن اساس (که عبارتست از شهریاری ملت و از آنِ ملت بودنِ قدرت)، ملت و شهروندان هستند که سیاست را باید درست کنند و تعریف بکنند و خیر مملکت و شرّ تهدیدکنندۀ حال و آیندۀ ملت و کشور را تشخیص بدهند. چیزهای دیگری که درون قانون اساسی به عنوان اصول میآید، اینها حاصل مناسبات اجتماعی و حوزۀ سیاست عملی هستند، یعنی رقابتها و مناسباتی که نیروهای سیاسی پیدا میکنند. برای نمونه، در برههای که روحانیت دارای قدرت بوده، توانسته یک حقی را بگیرد و آن حق را در آنجا تثبیت کند (که نمونهاش را در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه به نام اصل نوری شاهد هستیم). اما از آنجایی که قانون اساسی مشروطه اساسی دارد و آن اساس اجازه میدهد که این قانون پویا باشد، نمیشود اصلها را به عنوان اصول ابدی در نظر گرفت بلکه همۀ آنها قابل اصلاح و تصحیح و متمم هستند.
قانون اساسی مشروطه بر پایۀ همین اساس خود (یعنی شهریاری ملت و دادن قدرت و اختیار به مردم برای تعیین سرنوشت خود و کشور خود و تشخیص منافع و مصالح عمومی)، در بنیان، سکولار بود. و برای فهم ماهیت سکولار قانون اساسی مشروطه لازم است که به دو موضوع مهم پرداخته شود: یکی؛ شیعۀ سنتی، و دیگری؛ مسألۀ آزادیخواهی مشروطه.
قانون اساسی مشروطه از یکسو تکیه داشت بر شیعۀ سنتی. بحث شیعۀ سنتی این بود که در غیبت امام زمان، امکان تشکیل و تأسیس حکومت شرعی و دینی وجود ندارد، چون اگر بشود در غیبت امام، حکومت شرعی و دینی تشکیل داد، دیگر برای چه منظور امام ظهور کند. در درون شیعه، هم جهاد و جنگ و هم حکومت از شئون امام معصوم است. زمانی که معصوم حضور نداشته باشد، نمیتوان حکومت شرعی درست کرد بلکه باید اجازه داد که سلطان و یا پادشاه این کار را انجام دهد. دقیقاً با تکیه بر این مسأله بود که آخوند خراسانی و نائینی آمدند بحث کردند که وقتی امام غایب است، نمیتوان حکومت عدل درست کرد و همۀ حکومتها در غیبت امام حکومتِ جور است، اما مسأله این است که کدام یک از حکومتها بیشتر جور است و یا کمتر. اینها گفتند که در غیبت امام، حکومتی که عرفی است (یعنی حکومتی که در آن مردم دربارۀ خودشان تصمیم میگیرند) کمتر جور وجود دارد و کمتر ستم دارد. پس، در درون شیعه مسأله این بود که مردم در مورد سرنوشت خودشان و ادارۀ کشور فکر و عمل کنند. یعنی مسأله در حوزۀ عرف رخ میداد که میبایستی از محل عقل برای ادارۀ کشور راهکار پیدا شود، و این هم جهت با منطق اساسی مشروطه بود. به طور کلی، شیعه، در زمان غیبت امام، معتقد و تابعِ حکومت سکولار است، به خاطر اینکه نمیتواند در حکومت دخالت کند.
از سوی دیگر، چون انقلاب مشروطه انقلاب برای آزادی بود، قانون در انقلاب مشروطه و در منطق مشروطۀ ما محدودیت است، نه آزادی. یعنی مسأله این است که مردم هر کاری را که دلشان بخواهد میتوانند انجام دهند، مگر اینکه قانون منع کند. چون اصل بر آزادی است، بحث اساسی در منطق مشروطۀ ما این است که قانون چه چیزهایی را محدود میکند.
به طور کلی، با توجه با مباحث بالا، بحث ما این است که قانون اساسی مشروطه در اساس سکولار بود و آن ایرادهایی که ما امروز با نگاهمان به آن میتوانیم پیدا کنیم، همه قابل اصلاح بود و متمم به آن میخورد و میتواند بخورد. اما آن چیزی که در سال 57 به نام حکومت اسلامی تأسیس شد، بیاعتنا به این اساس و مباحث و بیاعتنا به قابلیت اصلاحیِ قانون اساسی مشروطه بوده، و حکومتی بود از یکسو در غصب حق امام به لحاظ کلام و منطق شیعی، و از سوی دیگر، الهام گرفته شده از اخوانالمسلمین و اتحاد اسلام. این در حالی است که ما در دورۀ مشروطه، حکومت عرفی داشتیم و توانسته بودیم گامهای اساسی به سمت دموکراسی برداریم. انقلاب 57 گسستی است در این مسیر رو به جلو، و ورودی است به یک کژراهه. یعنی حکومتی است که مسألۀ ملت را نفی میکند و بر روی امت تأکید میکند. سیستمی است که به لحاظ مفهومی غلط طراحی شده و روی خلأ ایستاده، به این دلیل که تاریخ ایران را نفی میکند و منطق دیوانسالاری ایرانی را نمیفهمد. به جای آن، ایدئولوژی خودش را از اخوانالمسلمین و تفکرات سید قطب گرفته و راهنمای سیاست خارجی خود را وحدت جهان اسلام یعنی تشکیل امت اسلامی قرار داده است. در نتیجۀ این بنیانها و جهتیابیهای غلط و ناهمخوان با ماهیت و تاریخ ایران، منابع و امکانات کشور را هدر داده و در حوزۀ سیاست بینالمللیاش در بنبست قرار دارد.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
بخش دهم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
قانون اساسی مشروطه بر یک اساسی استوار است که درون آن اساس (که عبارتست از شهریاری ملت و از آنِ ملت بودنِ قدرت)، ملت و شهروندان هستند که سیاست را باید درست کنند و تعریف بکنند و خیر مملکت و شرّ تهدیدکنندۀ حال و آیندۀ ملت و کشور را تشخیص بدهند. چیزهای دیگری که درون قانون اساسی به عنوان اصول میآید، اینها حاصل مناسبات اجتماعی و حوزۀ سیاست عملی هستند، یعنی رقابتها و مناسباتی که نیروهای سیاسی پیدا میکنند. برای نمونه، در برههای که روحانیت دارای قدرت بوده، توانسته یک حقی را بگیرد و آن حق را در آنجا تثبیت کند (که نمونهاش را در اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه به نام اصل نوری شاهد هستیم). اما از آنجایی که قانون اساسی مشروطه اساسی دارد و آن اساس اجازه میدهد که این قانون پویا باشد، نمیشود اصلها را به عنوان اصول ابدی در نظر گرفت بلکه همۀ آنها قابل اصلاح و تصحیح و متمم هستند.
قانون اساسی مشروطه بر پایۀ همین اساس خود (یعنی شهریاری ملت و دادن قدرت و اختیار به مردم برای تعیین سرنوشت خود و کشور خود و تشخیص منافع و مصالح عمومی)، در بنیان، سکولار بود. و برای فهم ماهیت سکولار قانون اساسی مشروطه لازم است که به دو موضوع مهم پرداخته شود: یکی؛ شیعۀ سنتی، و دیگری؛ مسألۀ آزادیخواهی مشروطه.
قانون اساسی مشروطه از یکسو تکیه داشت بر شیعۀ سنتی. بحث شیعۀ سنتی این بود که در غیبت امام زمان، امکان تشکیل و تأسیس حکومت شرعی و دینی وجود ندارد، چون اگر بشود در غیبت امام، حکومت شرعی و دینی تشکیل داد، دیگر برای چه منظور امام ظهور کند. در درون شیعه، هم جهاد و جنگ و هم حکومت از شئون امام معصوم است. زمانی که معصوم حضور نداشته باشد، نمیتوان حکومت شرعی درست کرد بلکه باید اجازه داد که سلطان و یا پادشاه این کار را انجام دهد. دقیقاً با تکیه بر این مسأله بود که آخوند خراسانی و نائینی آمدند بحث کردند که وقتی امام غایب است، نمیتوان حکومت عدل درست کرد و همۀ حکومتها در غیبت امام حکومتِ جور است، اما مسأله این است که کدام یک از حکومتها بیشتر جور است و یا کمتر. اینها گفتند که در غیبت امام، حکومتی که عرفی است (یعنی حکومتی که در آن مردم دربارۀ خودشان تصمیم میگیرند) کمتر جور وجود دارد و کمتر ستم دارد. پس، در درون شیعه مسأله این بود که مردم در مورد سرنوشت خودشان و ادارۀ کشور فکر و عمل کنند. یعنی مسأله در حوزۀ عرف رخ میداد که میبایستی از محل عقل برای ادارۀ کشور راهکار پیدا شود، و این هم جهت با منطق اساسی مشروطه بود. به طور کلی، شیعه، در زمان غیبت امام، معتقد و تابعِ حکومت سکولار است، به خاطر اینکه نمیتواند در حکومت دخالت کند.
از سوی دیگر، چون انقلاب مشروطه انقلاب برای آزادی بود، قانون در انقلاب مشروطه و در منطق مشروطۀ ما محدودیت است، نه آزادی. یعنی مسأله این است که مردم هر کاری را که دلشان بخواهد میتوانند انجام دهند، مگر اینکه قانون منع کند. چون اصل بر آزادی است، بحث اساسی در منطق مشروطۀ ما این است که قانون چه چیزهایی را محدود میکند.
به طور کلی، با توجه با مباحث بالا، بحث ما این است که قانون اساسی مشروطه در اساس سکولار بود و آن ایرادهایی که ما امروز با نگاهمان به آن میتوانیم پیدا کنیم، همه قابل اصلاح بود و متمم به آن میخورد و میتواند بخورد. اما آن چیزی که در سال 57 به نام حکومت اسلامی تأسیس شد، بیاعتنا به این اساس و مباحث و بیاعتنا به قابلیت اصلاحیِ قانون اساسی مشروطه بوده، و حکومتی بود از یکسو در غصب حق امام به لحاظ کلام و منطق شیعی، و از سوی دیگر، الهام گرفته شده از اخوانالمسلمین و اتحاد اسلام. این در حالی است که ما در دورۀ مشروطه، حکومت عرفی داشتیم و توانسته بودیم گامهای اساسی به سمت دموکراسی برداریم. انقلاب 57 گسستی است در این مسیر رو به جلو، و ورودی است به یک کژراهه. یعنی حکومتی است که مسألۀ ملت را نفی میکند و بر روی امت تأکید میکند. سیستمی است که به لحاظ مفهومی غلط طراحی شده و روی خلأ ایستاده، به این دلیل که تاریخ ایران را نفی میکند و منطق دیوانسالاری ایرانی را نمیفهمد. به جای آن، ایدئولوژی خودش را از اخوانالمسلمین و تفکرات سید قطب گرفته و راهنمای سیاست خارجی خود را وحدت جهان اسلام یعنی تشکیل امت اسلامی قرار داده است. در نتیجۀ این بنیانها و جهتیابیهای غلط و ناهمخوان با ماهیت و تاریخ ایران، منابع و امکانات کشور را هدر داده و در حوزۀ سیاست بینالمللیاش در بنبست قرار دارد.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش دهم 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) قانون اساسی مشروطه بر یک اساسی استوار است که درون آن اساس (که عبارتست از شهریاری ملت و از آنِ…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش یازدهم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
حتی در دیدگاه شیعه نیز تشکیل امت اسلامی در غیبت امام امکانپذیر نیست، زیرا امت اسلامی امام میخواهد و اتحاد مسلمین و تشکیل امت اسلامی از شأن امام معصوم است اما جمهوری اسلامی چون تحت تآثیر اخوانالمسلمین و سید قطب بود، معتقد است که میشود امت درست کرد، آن هم بر مبنای اتحادی بر محور فلسطین و رفع اسرائیل. که البته این اتفاقات معاصر، دوباره به ما نشان داد که اتحاد جهان اسلام به معنای رفعِ ایران است، چون جهان اسلام زمانی متحد میشود که ایرانی وجود نداشته باشد، چرا که تنها مانع این اتحاد جهان اسلام، ایران و رافضیهای آن میباشد.
جمهوری اسلامی حتی متوجۀ این نکتۀ مهم نیست که وقتی همۀ مسلمانها با هم متحد شوند، دعوای اصلی و اولیۀ آنها با رافضیها، شیعیان و باطنیها است که ما هستیم. آنها در این حد هم به تاریخ ایران نگاه نمیکنند. از همین رو، در نظام بینالملل دچار تنش هستند و در داخل نیز چون با مقولاتی که بر اساس آن بشود دولت کارآمد درست کرد فکر نمیکنند، اساساً فاقد دولت به معنای کارآمد آن هستند و با این شرایط، ایران مأموریت پیدا کرده که پروژهای را انجام دهد که نه هزینههای این پروژه را میتواند تأمین کند (هزینۀ پروژۀ نابودی اسرائیل بر دوش ملت ایران گذاشته شده) و در داخل نیز چون هیچ نوع اقتصادی به معنای اقتصاد مدرن و ملی وجود ندارد که مولد باشد و تولید کند و ثروت ملی ایجاد بکند، اساساً یک نظام اقتصادی دلالی درست کرده و این نظام اقتصادی دلالی هم ساختارهای اجتماعی ما را به هم ریخته و هم ساختارهای اخلاقی و فرهنگی ما را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
اما بحث اساسی این است که چگونه میتوان از این مشکلی که برای ما عارض شده است، عبور کرد. از دیدگاه ما، گذار از نظام جمهوری اسلامی تنها در یک شکل امکانپذیر است و آن بازگشت به مشروطه است یعنی ما برای خروج از کژراهه باید به جایی برویم که در حقیقت معنای درست اصلاحات همین است. چیزی که اصلاحطلبان نتوانستهاند دریابند و آن را تعریف کنند و به همین خاطر به بیراهه رفتند و اساساً انرژی جامعه را هدر دادهاند و نتوانستند اصلاحات به معنای درست کلمه را انجام دهند و اصلاحات را تبدیل کردهاند به اسم رمز منافع جناحی و جریانیِ خودشان و اشغال کرسیهای قدرت. اصلاحطلبان به این امر واقف نیستند که به طور طبیعی اگر جامعهای قوی شود و سرمایهداری و تولید و صنعت مستقل از دولت تأسیس شود و بازار آزاد حکمفرما باشد، منجر به قدرتمندی جامعۀ مدنی و عقبنشینی دولت به حدود قانونی خواهد بود که آن حدود قانونی مشروطه بود. اما الان وقتی قرار است دولت عقبنشینی کند باید به قانون اساسی و حدودی برگردد که بنا بر ماهیت خود و ایدئولوژی حکومت، دقیقا استبداد است.
بر پایۀ همین خطاها است که باید اندیشیده شود که در کجا و در کدام نقطه اشتباه شده و به کژراهه کشانده شدیم، که بایستی با بازگشت به آن، اصلاحات رخ دهد. اساساً هر نوع خروج از کژراهه و اصلاحات، در بازگشت به مشروطه امکانپذیر است که دارای نظام حقوقی بر مبنای نظریهای است که در آنجا هم ملت (و نه امت) معنا پیدا میکند و هم دولت معنا پیدا میکند و هم دارای یک نظام حقوقی روشنی است که میشود در چارچوب آن، هر نوع اصلاحات لازم حقوقی و اداری را انجام داد.
پس، همۀ نواقص موجود در نظام مشروطه و در قانون اساسی مشروطه، و یا ایرادهای دیگری که میشود به تاریخ نظام پیشین (نظام مشروطه) گرفت را میشود با بازگشت به آن (مشروطه) و با کمک ارادۀ ملی و عقل و خرد ملی تصحیح کرد.
انقلاب۵۷، انقلاب علیه پهلوی نبود بلکه انقلابی بود بر علیه نظام مشروطه و ما میبایستی علناً اعلام کنیم که انقلاب تمام شده است، اسلام سیاسی در تأسیس دولت کارآمد ناتوان بوده و نتوانسته دولت مناسب درست کند. جمهوری اسلامی به عنوان شکل عملیاتی شده و عینی شدۀ آن اندیشۀ اسلام سیاسی به آخر خط رسیده و اکنون مسألۀ اساسی این است که با صدای رسا اعلام شود که انقلاب تمام شده است، همۀ آن وعدهها و تخیلات به اتمام رسیده و میبایستی از این کژراهه به درون نظام تثبیتشدهای بازگردیم و در آنجا بایستیم و دربارۀ اینکه چه میخواهیم بکنیم، چه شکلی از حکومت را میخواهیم و چگونه میخواهیم کشور را اداره کنیم، در مورد همۀ این موارد بحث و صحبت کنیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
بخش یازدهم
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
حتی در دیدگاه شیعه نیز تشکیل امت اسلامی در غیبت امام امکانپذیر نیست، زیرا امت اسلامی امام میخواهد و اتحاد مسلمین و تشکیل امت اسلامی از شأن امام معصوم است اما جمهوری اسلامی چون تحت تآثیر اخوانالمسلمین و سید قطب بود، معتقد است که میشود امت درست کرد، آن هم بر مبنای اتحادی بر محور فلسطین و رفع اسرائیل. که البته این اتفاقات معاصر، دوباره به ما نشان داد که اتحاد جهان اسلام به معنای رفعِ ایران است، چون جهان اسلام زمانی متحد میشود که ایرانی وجود نداشته باشد، چرا که تنها مانع این اتحاد جهان اسلام، ایران و رافضیهای آن میباشد.
جمهوری اسلامی حتی متوجۀ این نکتۀ مهم نیست که وقتی همۀ مسلمانها با هم متحد شوند، دعوای اصلی و اولیۀ آنها با رافضیها، شیعیان و باطنیها است که ما هستیم. آنها در این حد هم به تاریخ ایران نگاه نمیکنند. از همین رو، در نظام بینالملل دچار تنش هستند و در داخل نیز چون با مقولاتی که بر اساس آن بشود دولت کارآمد درست کرد فکر نمیکنند، اساساً فاقد دولت به معنای کارآمد آن هستند و با این شرایط، ایران مأموریت پیدا کرده که پروژهای را انجام دهد که نه هزینههای این پروژه را میتواند تأمین کند (هزینۀ پروژۀ نابودی اسرائیل بر دوش ملت ایران گذاشته شده) و در داخل نیز چون هیچ نوع اقتصادی به معنای اقتصاد مدرن و ملی وجود ندارد که مولد باشد و تولید کند و ثروت ملی ایجاد بکند، اساساً یک نظام اقتصادی دلالی درست کرده و این نظام اقتصادی دلالی هم ساختارهای اجتماعی ما را به هم ریخته و هم ساختارهای اخلاقی و فرهنگی ما را با تهدیدهای جدی مواجه کرده است.
اما بحث اساسی این است که چگونه میتوان از این مشکلی که برای ما عارض شده است، عبور کرد. از دیدگاه ما، گذار از نظام جمهوری اسلامی تنها در یک شکل امکانپذیر است و آن بازگشت به مشروطه است یعنی ما برای خروج از کژراهه باید به جایی برویم که در حقیقت معنای درست اصلاحات همین است. چیزی که اصلاحطلبان نتوانستهاند دریابند و آن را تعریف کنند و به همین خاطر به بیراهه رفتند و اساساً انرژی جامعه را هدر دادهاند و نتوانستند اصلاحات به معنای درست کلمه را انجام دهند و اصلاحات را تبدیل کردهاند به اسم رمز منافع جناحی و جریانیِ خودشان و اشغال کرسیهای قدرت. اصلاحطلبان به این امر واقف نیستند که به طور طبیعی اگر جامعهای قوی شود و سرمایهداری و تولید و صنعت مستقل از دولت تأسیس شود و بازار آزاد حکمفرما باشد، منجر به قدرتمندی جامعۀ مدنی و عقبنشینی دولت به حدود قانونی خواهد بود که آن حدود قانونی مشروطه بود. اما الان وقتی قرار است دولت عقبنشینی کند باید به قانون اساسی و حدودی برگردد که بنا بر ماهیت خود و ایدئولوژی حکومت، دقیقا استبداد است.
بر پایۀ همین خطاها است که باید اندیشیده شود که در کجا و در کدام نقطه اشتباه شده و به کژراهه کشانده شدیم، که بایستی با بازگشت به آن، اصلاحات رخ دهد. اساساً هر نوع خروج از کژراهه و اصلاحات، در بازگشت به مشروطه امکانپذیر است که دارای نظام حقوقی بر مبنای نظریهای است که در آنجا هم ملت (و نه امت) معنا پیدا میکند و هم دولت معنا پیدا میکند و هم دارای یک نظام حقوقی روشنی است که میشود در چارچوب آن، هر نوع اصلاحات لازم حقوقی و اداری را انجام داد.
پس، همۀ نواقص موجود در نظام مشروطه و در قانون اساسی مشروطه، و یا ایرادهای دیگری که میشود به تاریخ نظام پیشین (نظام مشروطه) گرفت را میشود با بازگشت به آن (مشروطه) و با کمک ارادۀ ملی و عقل و خرد ملی تصحیح کرد.
انقلاب۵۷، انقلاب علیه پهلوی نبود بلکه انقلابی بود بر علیه نظام مشروطه و ما میبایستی علناً اعلام کنیم که انقلاب تمام شده است، اسلام سیاسی در تأسیس دولت کارآمد ناتوان بوده و نتوانسته دولت مناسب درست کند. جمهوری اسلامی به عنوان شکل عملیاتی شده و عینی شدۀ آن اندیشۀ اسلام سیاسی به آخر خط رسیده و اکنون مسألۀ اساسی این است که با صدای رسا اعلام شود که انقلاب تمام شده است، همۀ آن وعدهها و تخیلات به اتمام رسیده و میبایستی از این کژراهه به درون نظام تثبیتشدهای بازگردیم و در آنجا بایستیم و دربارۀ اینکه چه میخواهیم بکنیم، چه شکلی از حکومت را میخواهیم و چگونه میخواهیم کشور را اداره کنیم، در مورد همۀ این موارد بحث و صحبت کنیم.
ادامه دارد
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
@cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه بخش یازدهم 🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران) حتی در دیدگاه شیعه نیز تشکیل امت اسلامی در غیبت امام امکانپذیر نیست، زیرا امت اسلامی امام…
✅ روند گذار به دولت ملی و تشریح نظریه #بازگشت_به_مشروطه
بخش دوازدهم و پایانی
@paniranist
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
مشروطه الگویی است که حتی میتواند مدلهای عدم خشونت بومی را نشان بدهد، یعنی در مشروطه، ما خشونت انقلابی که جریان چپ بر انقلابها تحمیل کرده را نداریم. ما با مشروطه، جهان جدید و مدرن خودمان را صورتبندی کردیم. از لحاظ سیاسی هم باید برگردیم به نظام حقوقی مشروطه. وقتی از بازگشت به مشروطه صحبت میکنیم یعنی بازگشت به یک نظام فکری، به یک ساخت فکری و به یک نظام نظری، یعنی قرار گرفتن در زمین مشروطه و از آنجا به تاریخ معاصر نگاه کردن و تحلیل کردن و تصمیم گرفتن.
ما معتقدیم که خروج از نظامی که انقلاب به وجود آورده است، با بازگشت به همان نظام سیاسی انقلاب مشروطه امکانپذیر است، یعنی دستگاه نظریای که مشروطه فراهم آورده میتواند به ما بینشی ببخشد که آن بینش در ما تحرک اجتماعی و سیاسی ایجاد کند.
همانطوری که در مبارزه با استبداد قاجار، ما یک تجربهای داریم، الان عدهای نشستهاند و دارند تجربۀ هند و آفریقای جنوبی را فرمولبندی میکنند و احکامش را بیرون میآورند تا ببینند چطور می¬شود در ایران به کار برد یا در اکراین به کار برد و در جاهای دیگر، که اتفاقاً در جاهایی به کار برده شده است. من نمیگویم که مدل تجربۀ هند و آفریقای جنوبی هیچ چیزی برای ما ندارد و معتقدم که از آنها میشود درس گرفت و در آنها نیز چیزهایی وجود دارد.
ما یک سنت، یک نظام فکری و یک انقلابی به نام انقلاب و نظام مشروطه داریم که در آن توانستهایم به جنگ استبداد برویم. چون یک استراتژی داشتیم، تاکتیکهایی داشتیم، دستگاه فکری داشتیم که توانستیم به جنگ استبداد برویم و اکنون نیز معتقدیم که برای ادامۀ جنگ با استبداد باید به همان دستگاه نظری و فکری رجوع کرد و به همان بینش باید مراجعه نمود یعنی به همان مشروطه، و تاکتیکها را هم از درون آن پیدا کرد و به کمک آن یافت.
ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که دموکراسی داخل مشروطه موجود است و سکولاریسم داخل مشروطه موجود است و همه میتوانیم در درون مشروطه، چیزهایی نظیر آزادی و عدالت و برابری حقوق را که به دنبالش هستیم بیابیم، واجد یک نظری شدهایم که دارای یک دستگاه حقوقی از پیش موجود است. در درون همین دستگاه حقوقی مشروطه است که ما میتوانیم هم دولت موقت تشکیل دهیم، هم مجلس مؤسسان تشکیل بدهیم و هم تکلیف قوای نظامی را مشخص کنیم، تا بتوانیم نظمی را برقرار کنیم. منظور این نیست که بدون هیچ نوع درگیری و هرج و مرجی، ما میتوانیم گذار را عملی کنیم. منظور این است که یک نوع امکاناتی در داخل نظام حقوقی مشروطه نهفته است که با فعال کردن آن میشود جلوی آشوبها و درگیریها را گرفت و خشونتها را کنترل کرد و تجربۀ زیستۀ ما هم در مشروطه، عبور بدون خشونت است. چون توانستیم با حداقل خشونت عبور کنیم، بسیاری از مقاماتی که در دورۀ استبداد بودهاند اما شخصیتهایی کارا و مفید بودند (همچون محمدعلی فروغی)، در دورۀ مشروطه آمدند و به کار گرفته شدند، قزاقها توانستند بیایند و در ارتش ملی ما جای بگیرند.
ما یک تجربهای داریم که این تجربه ارزشمند است. یک دستگاه نظری داریم که میتوانیم به آن برگردیم. فراموش نکنیم که در دورۀ رنسانس، رجعت و بازگشت به یونان مهم بود، نه اینکه بتوانند به یونان برگردند –که امکانپذیر نبود- بلکه میشد به چیزی که در فکر یونان وجود داشت بازگشت، چیزی که اندیشیدن به یونان میتوانست در اختیار رنسانس و به طور کلی دوران جدید قرار دهد. سدههای ۱۵ و ۱۶ که سدههای زایش رنسانس هست و به طور کلی نوین است، به شرطی امکانپذیر شد که توانستند در مبانی نظری خودشان به یک چیزی بازگشت کنند و با کمک مفاهیمی که در آن بازگشت وجود داشت بیایند و دنیای جدید خودشان را استوار کنند.
ما برای استوار کردن دنیای جدید خودمان، مفاهیمی را نیاز داریم که این مفاهیم داخل مشروطه است. این مفاهیم نه صرفِ دموکراسی یا سکولاریسم است، بلکه همۀ اینها با هم در درون مشروطه وجود دارد. یعنی ضمن اینکه به یک سنت کهن برمیگردیم، میتوانیم آیندۀ خودمان و نو شدن خودمان را در درون آن و با مفاهیم آن ادامه دهیم. % پایان
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
بخش دوازدهم و پایانی
@paniranist
🔸بخشهایی از سخنرانی #حجت_کلاشی در برنامۀ تلویزیونی انجمن #مهستان (جنبش سکولار دموکراسی ایران)
مشروطه الگویی است که حتی میتواند مدلهای عدم خشونت بومی را نشان بدهد، یعنی در مشروطه، ما خشونت انقلابی که جریان چپ بر انقلابها تحمیل کرده را نداریم. ما با مشروطه، جهان جدید و مدرن خودمان را صورتبندی کردیم. از لحاظ سیاسی هم باید برگردیم به نظام حقوقی مشروطه. وقتی از بازگشت به مشروطه صحبت میکنیم یعنی بازگشت به یک نظام فکری، به یک ساخت فکری و به یک نظام نظری، یعنی قرار گرفتن در زمین مشروطه و از آنجا به تاریخ معاصر نگاه کردن و تحلیل کردن و تصمیم گرفتن.
ما معتقدیم که خروج از نظامی که انقلاب به وجود آورده است، با بازگشت به همان نظام سیاسی انقلاب مشروطه امکانپذیر است، یعنی دستگاه نظریای که مشروطه فراهم آورده میتواند به ما بینشی ببخشد که آن بینش در ما تحرک اجتماعی و سیاسی ایجاد کند.
همانطوری که در مبارزه با استبداد قاجار، ما یک تجربهای داریم، الان عدهای نشستهاند و دارند تجربۀ هند و آفریقای جنوبی را فرمولبندی میکنند و احکامش را بیرون میآورند تا ببینند چطور می¬شود در ایران به کار برد یا در اکراین به کار برد و در جاهای دیگر، که اتفاقاً در جاهایی به کار برده شده است. من نمیگویم که مدل تجربۀ هند و آفریقای جنوبی هیچ چیزی برای ما ندارد و معتقدم که از آنها میشود درس گرفت و در آنها نیز چیزهایی وجود دارد.
ما یک سنت، یک نظام فکری و یک انقلابی به نام انقلاب و نظام مشروطه داریم که در آن توانستهایم به جنگ استبداد برویم. چون یک استراتژی داشتیم، تاکتیکهایی داشتیم، دستگاه فکری داشتیم که توانستیم به جنگ استبداد برویم و اکنون نیز معتقدیم که برای ادامۀ جنگ با استبداد باید به همان دستگاه نظری و فکری رجوع کرد و به همان بینش باید مراجعه نمود یعنی به همان مشروطه، و تاکتیکها را هم از درون آن پیدا کرد و به کمک آن یافت.
ما اگر بتوانیم توضیح دهیم که دموکراسی داخل مشروطه موجود است و سکولاریسم داخل مشروطه موجود است و همه میتوانیم در درون مشروطه، چیزهایی نظیر آزادی و عدالت و برابری حقوق را که به دنبالش هستیم بیابیم، واجد یک نظری شدهایم که دارای یک دستگاه حقوقی از پیش موجود است. در درون همین دستگاه حقوقی مشروطه است که ما میتوانیم هم دولت موقت تشکیل دهیم، هم مجلس مؤسسان تشکیل بدهیم و هم تکلیف قوای نظامی را مشخص کنیم، تا بتوانیم نظمی را برقرار کنیم. منظور این نیست که بدون هیچ نوع درگیری و هرج و مرجی، ما میتوانیم گذار را عملی کنیم. منظور این است که یک نوع امکاناتی در داخل نظام حقوقی مشروطه نهفته است که با فعال کردن آن میشود جلوی آشوبها و درگیریها را گرفت و خشونتها را کنترل کرد و تجربۀ زیستۀ ما هم در مشروطه، عبور بدون خشونت است. چون توانستیم با حداقل خشونت عبور کنیم، بسیاری از مقاماتی که در دورۀ استبداد بودهاند اما شخصیتهایی کارا و مفید بودند (همچون محمدعلی فروغی)، در دورۀ مشروطه آمدند و به کار گرفته شدند، قزاقها توانستند بیایند و در ارتش ملی ما جای بگیرند.
ما یک تجربهای داریم که این تجربه ارزشمند است. یک دستگاه نظری داریم که میتوانیم به آن برگردیم. فراموش نکنیم که در دورۀ رنسانس، رجعت و بازگشت به یونان مهم بود، نه اینکه بتوانند به یونان برگردند –که امکانپذیر نبود- بلکه میشد به چیزی که در فکر یونان وجود داشت بازگشت، چیزی که اندیشیدن به یونان میتوانست در اختیار رنسانس و به طور کلی دوران جدید قرار دهد. سدههای ۱۵ و ۱۶ که سدههای زایش رنسانس هست و به طور کلی نوین است، به شرطی امکانپذیر شد که توانستند در مبانی نظری خودشان به یک چیزی بازگشت کنند و با کمک مفاهیمی که در آن بازگشت وجود داشت بیایند و دنیای جدید خودشان را استوار کنند.
ما برای استوار کردن دنیای جدید خودمان، مفاهیمی را نیاز داریم که این مفاهیم داخل مشروطه است. این مفاهیم نه صرفِ دموکراسی یا سکولاریسم است، بلکه همۀ اینها با هم در درون مشروطه وجود دارد. یعنی ضمن اینکه به یک سنت کهن برمیگردیم، میتوانیم آیندۀ خودمان و نو شدن خودمان را در درون آن و با مفاهیم آن ادامه دهیم. % پایان
#مشروطه
#دولت_ملی
#سلطنت_ملت
#حکومت_قانون
#بازگشت_به_مشروطه
برگرفته از کانال خبری پان ایرانیست
@cafe_andishe95
Forwarded from کانال خبری پانايرانيست
نگاهی به چیستی جنبش مشروطیت.pdf
1.4 MB
نگاهی به چیستی جنبش مشروطیت
به قلم #حجت_کلاشی
ماهنامه ایران زمین(نشریه دانشجویی دانشگاه تهران آذر ۱۳۸۶ شماره نخست
#بازگشت_به_مشروطه
#مشروطیت
#مشروطه
@paniranist
به قلم #حجت_کلاشی
ماهنامه ایران زمین(نشریه دانشجویی دانشگاه تهران آذر ۱۳۸۶ شماره نخست
#بازگشت_به_مشروطه
#مشروطیت
#مشروطه
@paniranist
🏛حکومت مشروطه(constituionalism)🏛
#مشروطه_پارلمانی
#لیبرال_دموکراسی
📍حکومت مشروطه در معنای محدود عبارت از فعالیت حکومت در چارچوب یک قانون اساسی محدود است.در این معنا چنین حکومتی زمانی وجود دارد که قوانین اساسی عملن نهادهای حکومتی و فرایند های سیاسی را محدود کرده باشد.به طور گسترده تر حکومت مشروطه به مجموعه ای از ارزشها و آرمانهای سیاسی مربوط می شود که تمایل به حفظ آزادی از طریق ایجاد مکانیسمهای کنترل داخلی و خارجی بر قدرت حکومت را بیان می کند.حکومت مشروطه را نوعن حامی مقررات مشروطه به خصوص قانون اساسی تدوین شده،لایحه حقوق ،تفکیک قوا،سیستم دو مجلسی ( #پارلمانی) و تمرکز زدایی در شکل دولت محلی( دولتشهرهای متحد) می دانند.
🔰حکومت مشروطه یا همان پارلمانی مشروطه یکی از ارزشهای اساسی لیبرالیسم و یکی از عناصر مهم #لیبرال_دموکراسی است.اهمیت مشروطه پارلمانی در این است که بر ترس تبدیل حکومت به شکل استبدادی غلبه شود.حکومتی استبدادی و فردی که در ضدیت با آزادی اشخاص قرار می گیرد.چرا که قدرت در ذات خود فاسد کننده است پس حکومت مشروطه تضمین کننده آزادی است.حکومت مشروطه لیبرال معمولن برر قانون اساسی تدوین یا نوشته شده همراه است ،عبارت است از کنترل و موازنه در میان نهادهای حکومتی و تضمین هایی رسمی و معمولن استوار برای آزادی مدنی.
🔅اشکال دموکراسی مدرن:
مسئله کلیدی دموکراسی های مدرن مسئله سرشت آنان و مکانیسم پاسخگویی به مردم است.لیبرال دموکراسی نمایندگی اشکال متعدد دارد مثل نظام ریاستی که رئیس دولت و حکومت را مردم انتخاب میکنند.نظام پارلمانی مشروطه که رئیس دولت ،رئیس حکومت را که در برابر قوه مقننه پاسخگوست منصوب میکند مثل بریتانیا سوئد و ایتالیا. و سیستم دورگه که رئیس دولت مستقیم انتخاب می شود و او رئیس حکومت را در برابر قوه مقننه پاسخگوست منصوب میکند مثل فرانسه.نوع انجمنی که در آن اقلیتی از حق قانونی نمایندگی در حکومت برخوردارند مثل سوئیس و ایرلند شمالی.
نظام پارلمانی نه تنها در بریتانیا بلکه در بسیاری از کشورهای مشترک المنافع که مدل وست مینیستر* دارند و بلکه تعداد زیادی از کشورهای پیشروی اروپای باختری وجود دارد
🇬🇧🇬🇧🇬🇧
🔻بریتانیا با سیستم #مشروطه_پارلمانی اصولن دارای قانون اساسی نامدون است.فرایندهای حکومتی تابع انطباق های تدریجی بوده است که انها را قادر ساخته تا تغییرات عمده چون انقلاب های کشاورزی و صنعتی را در سده 18 و 19 ملحوظ دارند و نقش دولت را پس از 1946 گسترش دهند.بدین گونه سندی در دست نیست که مخزن اساسی اطلاعات مربوط به عملیات شاخه های حکومت یا حقوق و آزادی های اتباع انگلستان را فراهم آورد.در عوض اطلاعات معمولی گنجانیده در یک قانون اساسی پراکنده است.طیف وسیعی از منابع مکتوب و نامکتوب برای قانون اساسی انگلستان وجود دارد.شامل قوانین مصوب،قانون های اروپایی،تفاسیر قضایی،و حقوق عرفی و قراردادها است.
به استثنای قانون حقوق بشر هیچ حکم قانون اساسی برتر از قانون مصوبۀ عادی نیست.منابع دیگرِ قانون اساسی سرانجام تابع آن است.
📍از این رو قانون اساسی عبارت از همان حکمی است که #پارلمان می دهد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
*سیستم وِستمینستر یا نظام وِستمینستر یک نظام #پارلمانی برای حکومت است که با پیروی از نظامی که در پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی توسعه یافته، مدل سازی شده است. اصطلاح نظام وست مینیستر، اشاره دارد به کاخ وستمینستر که محل تشکیل جلسه پارلمان بریتانیا است. این نظام، مجموعهای از فرایندها برای اداره قوه قانونگذاری است. از این نظام، در قوههای قانونگذاری ملی و قوههای قانونگذاری محلی بیشتر اعضای کنونی یا سابق اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع، پس از اعطای اجازه تشکیل دولت محلی، در گذشته استفاده شده یا در حال حاضر استفاده میشود. اولین بار در سال ۱۸۴۸ در کانادای تحت فرمانروایی بریتانیا و سپس در بین سالهای ۱۸۵۵ و ۱۸۹۰ در مستعمرات بریتانیا در استرالیا ار این نظام استفاده شده است. بعد از آن، برخی از مستعمرههای سابق (مثل نیجریه) برای نوع حکومت، نظام ریاستی را انتخاب کردند و برخی دیگر (مانند آفریقای جنوبی) از یک نظام ترکیبی استفاده میکنند.
@cafe_andishe95
#مشروطه_پارلمانی
#لیبرال_دموکراسی
📍حکومت مشروطه در معنای محدود عبارت از فعالیت حکومت در چارچوب یک قانون اساسی محدود است.در این معنا چنین حکومتی زمانی وجود دارد که قوانین اساسی عملن نهادهای حکومتی و فرایند های سیاسی را محدود کرده باشد.به طور گسترده تر حکومت مشروطه به مجموعه ای از ارزشها و آرمانهای سیاسی مربوط می شود که تمایل به حفظ آزادی از طریق ایجاد مکانیسمهای کنترل داخلی و خارجی بر قدرت حکومت را بیان می کند.حکومت مشروطه را نوعن حامی مقررات مشروطه به خصوص قانون اساسی تدوین شده،لایحه حقوق ،تفکیک قوا،سیستم دو مجلسی ( #پارلمانی) و تمرکز زدایی در شکل دولت محلی( دولتشهرهای متحد) می دانند.
🔰حکومت مشروطه یا همان پارلمانی مشروطه یکی از ارزشهای اساسی لیبرالیسم و یکی از عناصر مهم #لیبرال_دموکراسی است.اهمیت مشروطه پارلمانی در این است که بر ترس تبدیل حکومت به شکل استبدادی غلبه شود.حکومتی استبدادی و فردی که در ضدیت با آزادی اشخاص قرار می گیرد.چرا که قدرت در ذات خود فاسد کننده است پس حکومت مشروطه تضمین کننده آزادی است.حکومت مشروطه لیبرال معمولن برر قانون اساسی تدوین یا نوشته شده همراه است ،عبارت است از کنترل و موازنه در میان نهادهای حکومتی و تضمین هایی رسمی و معمولن استوار برای آزادی مدنی.
🔅اشکال دموکراسی مدرن:
مسئله کلیدی دموکراسی های مدرن مسئله سرشت آنان و مکانیسم پاسخگویی به مردم است.لیبرال دموکراسی نمایندگی اشکال متعدد دارد مثل نظام ریاستی که رئیس دولت و حکومت را مردم انتخاب میکنند.نظام پارلمانی مشروطه که رئیس دولت ،رئیس حکومت را که در برابر قوه مقننه پاسخگوست منصوب میکند مثل بریتانیا سوئد و ایتالیا. و سیستم دورگه که رئیس دولت مستقیم انتخاب می شود و او رئیس حکومت را در برابر قوه مقننه پاسخگوست منصوب میکند مثل فرانسه.نوع انجمنی که در آن اقلیتی از حق قانونی نمایندگی در حکومت برخوردارند مثل سوئیس و ایرلند شمالی.
نظام پارلمانی نه تنها در بریتانیا بلکه در بسیاری از کشورهای مشترک المنافع که مدل وست مینیستر* دارند و بلکه تعداد زیادی از کشورهای پیشروی اروپای باختری وجود دارد
🇬🇧🇬🇧🇬🇧
🔻بریتانیا با سیستم #مشروطه_پارلمانی اصولن دارای قانون اساسی نامدون است.فرایندهای حکومتی تابع انطباق های تدریجی بوده است که انها را قادر ساخته تا تغییرات عمده چون انقلاب های کشاورزی و صنعتی را در سده 18 و 19 ملحوظ دارند و نقش دولت را پس از 1946 گسترش دهند.بدین گونه سندی در دست نیست که مخزن اساسی اطلاعات مربوط به عملیات شاخه های حکومت یا حقوق و آزادی های اتباع انگلستان را فراهم آورد.در عوض اطلاعات معمولی گنجانیده در یک قانون اساسی پراکنده است.طیف وسیعی از منابع مکتوب و نامکتوب برای قانون اساسی انگلستان وجود دارد.شامل قوانین مصوب،قانون های اروپایی،تفاسیر قضایی،و حقوق عرفی و قراردادها است.
به استثنای قانون حقوق بشر هیچ حکم قانون اساسی برتر از قانون مصوبۀ عادی نیست.منابع دیگرِ قانون اساسی سرانجام تابع آن است.
📍از این رو قانون اساسی عبارت از همان حکمی است که #پارلمان می دهد.
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
*سیستم وِستمینستر یا نظام وِستمینستر یک نظام #پارلمانی برای حکومت است که با پیروی از نظامی که در پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی توسعه یافته، مدل سازی شده است. اصطلاح نظام وست مینیستر، اشاره دارد به کاخ وستمینستر که محل تشکیل جلسه پارلمان بریتانیا است. این نظام، مجموعهای از فرایندها برای اداره قوه قانونگذاری است. از این نظام، در قوههای قانونگذاری ملی و قوههای قانونگذاری محلی بیشتر اعضای کنونی یا سابق اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع، پس از اعطای اجازه تشکیل دولت محلی، در گذشته استفاده شده یا در حال حاضر استفاده میشود. اولین بار در سال ۱۸۴۸ در کانادای تحت فرمانروایی بریتانیا و سپس در بین سالهای ۱۸۵۵ و ۱۸۹۰ در مستعمرات بریتانیا در استرالیا ار این نظام استفاده شده است. بعد از آن، برخی از مستعمرههای سابق (مثل نیجریه) برای نوع حکومت، نظام ریاستی را انتخاب کردند و برخی دیگر (مانند آفریقای جنوبی) از یک نظام ترکیبی استفاده میکنند.
@cafe_andishe95
🔅مروری اجمالی بر تاریخ مشروطه در انگلستان🔅
🏴🏴🏴
#لیبرال_دموکراسی
#مشروطه_ایرانی
ویلیام فاتح پس از فتح انگلستان از طریق تصرف زمینهای کسانی که با او جنگیدند و دادن زمینها به بارون های متحد خود حکومتی ملوک الطوایفی را پی ریخت که خود او مالک تمام زمینها بود و در راس زمینداران قرار داشت.به نوعی با این اقدام بارون ها زیر سلطه او بودند و در زمان جنگ و مشکلات مالی باید به کمک پادشاه میشتافتند.
📄در اقدامی دیگر او برای اقتدار دادن بیشتر به حکومت مرکزی خود به هر ایالت فرمانداری فرستاد به عنوان نماینده سلطنت.
پس از مرگ او جانشینش هانری اول و بعد از او هانری دوم همان روند را ادامه دادند .
هانری دوم در اقدامی بسیار مهم دادگاه های ملوک الطوایفی را منحل کرد و و قاضی های سیار به مناطق اعزام کرد و آنها از طریق برگزیدن بهترین قوانین محلی در روندی طولانی به قانون ملی رسیدند که در کشور یکسان اعمال میشد و نام (کامن لا) را به آن دادند.
دیگر نهادی که در این بستر شکل گرفت شورای پادشاهی بود که مجمعی از بزرگان بودند که نقشی مشاوره ای و گاه کمکی به شاه در امور قضا داشتند.
📑در زمان سلطنت جان اول به دلیل سورفتار او با بارون ها و نیز مشکلات زیاد با فرانسویان هم در داخل و هم از خارج مخالفین علیه او شوریدند.مردم به اتفاق بارونها و با رهبری کاردینالی به اسم استیفن لانگتون شورایی تشکیل دادن و دادخواستهایی را در قالب فرمان به شاه ارائه دادند.
طبیعتا شاه مخالفت کرد و بارونها با اعلام جنگ به او، به سوی پایتخت حرکت کردند و در نهایت شاه چاره ای جز پذیرش این فرمان که معروف است به (فرمان کبیر آزادی) یا )magna carta) (ماگناکارتا) نداشت.
🗓در فصل ۳۹ فرمان مقرر میدارد که؛ ((هیچ فرد آزادی را نمیتوان دستگیر کرد یا زندانی کرد یا تبعیدش کرد و به هر صورتی او را نابود کرد،ما (شاه) علیه او اقدامی نمیکنیم مگر بر اساس قانون))
این قانون همان اصل نهم و دهم و سیزدهم متم قانون اساسی مشروطه ماست که البته در قانون اساسی مشروطه ما بسیار کاملتر و با جزییات بیشتر است.
این اصول آزادی حقوق فردی را رسمیت میبخشد و قانون را فصل الخطاب میداند و از تعرضات احتمالی قدرتمندان و ثروتمندان به مردم جلوگیری میکند
📃فصل ۶۱ فرمان پادشاه اعلام میکند که: ۲۵ بارون از کشور انتخاب بشوند تا ناظر اجرای قانون و چگونگی اداره کشور باشد که اگر خطایی از جانب شاه و عمال او رخ داد،بتوانند اموال پادشاه را در صورتی که به ساحت شاه و ملکه تعرض نشود توقیف کنند،در صورت رفع مشکل شرایط به سابق برمیگردد و بارون ها دوباره مطیع و فرمانبردار میشوند.))
🏮اکثر حقوقدانان از جمله دوتوکویل،گیزو ، وینسنت و بسیاری دیگر عقیده دارند این جنبش، حرکتی ملی و در جهت مهار و محدود کردن قدرت شاه بود.
🗒همانطور که دیدیم در آغاز مشروطه در انگلستان هم با وجود به رسمیت شناختن آزادی ملت و محدودیت قدرت ،خبری از مشارکت سیاسی نیست،نه اینکه در نظامهای مشروطه این حق نادیده گرفته میشود،خیر،در زمان حال این امکان وجود دارد و به بهترین نحو نیر انجام میشود.
🗓بحث در مورد آغاز روند و چگونگی طی شدن این مسیر است به صورتی که در انگلستان،مشروطیت چند قرن طول میکشد تا به تکامل برسد و در پی آن به دموکراسی و آزادی برسد،اما در ایران مشروطیت به ۵۰ سالگی نرسیده، روشنفکران پا در هوای ما ، مشروطه را ذبح کرده و بر جنازه اون فاتحه میخواندند و پایان آنرا در خطابه ها و موعظه های خود اعلام میکردند و تمام ظرفیتهای بزرگ آنرا نادیده گرفته و ناچیز میدانستند.
@cafe_andishe95
🏴🏴🏴
#لیبرال_دموکراسی
#مشروطه_ایرانی
ویلیام فاتح پس از فتح انگلستان از طریق تصرف زمینهای کسانی که با او جنگیدند و دادن زمینها به بارون های متحد خود حکومتی ملوک الطوایفی را پی ریخت که خود او مالک تمام زمینها بود و در راس زمینداران قرار داشت.به نوعی با این اقدام بارون ها زیر سلطه او بودند و در زمان جنگ و مشکلات مالی باید به کمک پادشاه میشتافتند.
📄در اقدامی دیگر او برای اقتدار دادن بیشتر به حکومت مرکزی خود به هر ایالت فرمانداری فرستاد به عنوان نماینده سلطنت.
پس از مرگ او جانشینش هانری اول و بعد از او هانری دوم همان روند را ادامه دادند .
هانری دوم در اقدامی بسیار مهم دادگاه های ملوک الطوایفی را منحل کرد و و قاضی های سیار به مناطق اعزام کرد و آنها از طریق برگزیدن بهترین قوانین محلی در روندی طولانی به قانون ملی رسیدند که در کشور یکسان اعمال میشد و نام (کامن لا) را به آن دادند.
دیگر نهادی که در این بستر شکل گرفت شورای پادشاهی بود که مجمعی از بزرگان بودند که نقشی مشاوره ای و گاه کمکی به شاه در امور قضا داشتند.
📑در زمان سلطنت جان اول به دلیل سورفتار او با بارون ها و نیز مشکلات زیاد با فرانسویان هم در داخل و هم از خارج مخالفین علیه او شوریدند.مردم به اتفاق بارونها و با رهبری کاردینالی به اسم استیفن لانگتون شورایی تشکیل دادن و دادخواستهایی را در قالب فرمان به شاه ارائه دادند.
طبیعتا شاه مخالفت کرد و بارونها با اعلام جنگ به او، به سوی پایتخت حرکت کردند و در نهایت شاه چاره ای جز پذیرش این فرمان که معروف است به (فرمان کبیر آزادی) یا )magna carta) (ماگناکارتا) نداشت.
🗓در فصل ۳۹ فرمان مقرر میدارد که؛ ((هیچ فرد آزادی را نمیتوان دستگیر کرد یا زندانی کرد یا تبعیدش کرد و به هر صورتی او را نابود کرد،ما (شاه) علیه او اقدامی نمیکنیم مگر بر اساس قانون))
این قانون همان اصل نهم و دهم و سیزدهم متم قانون اساسی مشروطه ماست که البته در قانون اساسی مشروطه ما بسیار کاملتر و با جزییات بیشتر است.
این اصول آزادی حقوق فردی را رسمیت میبخشد و قانون را فصل الخطاب میداند و از تعرضات احتمالی قدرتمندان و ثروتمندان به مردم جلوگیری میکند
📃فصل ۶۱ فرمان پادشاه اعلام میکند که: ۲۵ بارون از کشور انتخاب بشوند تا ناظر اجرای قانون و چگونگی اداره کشور باشد که اگر خطایی از جانب شاه و عمال او رخ داد،بتوانند اموال پادشاه را در صورتی که به ساحت شاه و ملکه تعرض نشود توقیف کنند،در صورت رفع مشکل شرایط به سابق برمیگردد و بارون ها دوباره مطیع و فرمانبردار میشوند.))
🏮اکثر حقوقدانان از جمله دوتوکویل،گیزو ، وینسنت و بسیاری دیگر عقیده دارند این جنبش، حرکتی ملی و در جهت مهار و محدود کردن قدرت شاه بود.
🗒همانطور که دیدیم در آغاز مشروطه در انگلستان هم با وجود به رسمیت شناختن آزادی ملت و محدودیت قدرت ،خبری از مشارکت سیاسی نیست،نه اینکه در نظامهای مشروطه این حق نادیده گرفته میشود،خیر،در زمان حال این امکان وجود دارد و به بهترین نحو نیر انجام میشود.
🗓بحث در مورد آغاز روند و چگونگی طی شدن این مسیر است به صورتی که در انگلستان،مشروطیت چند قرن طول میکشد تا به تکامل برسد و در پی آن به دموکراسی و آزادی برسد،اما در ایران مشروطیت به ۵۰ سالگی نرسیده، روشنفکران پا در هوای ما ، مشروطه را ذبح کرده و بر جنازه اون فاتحه میخواندند و پایان آنرا در خطابه ها و موعظه های خود اعلام میکردند و تمام ظرفیتهای بزرگ آنرا نادیده گرفته و ناچیز میدانستند.
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یکصد و چهاردهمین سالروز صدور فرمان مشروطیت فرخنده باد.
و امروز هم ما نه انقلاب سرخ میخواهیم و نه استبداد سیاه!
#مشروطه_راه_نجات ایران است.
بازگشت به نظام عقل و عرف و آزادی!
۵۰ سال شکوه پهلوی و بازیابی عظمت ایران در این ۵۰ سال تجربه ی زیسته ی ما در این نظام مدرن است.
@cafe_andishe95
و امروز هم ما نه انقلاب سرخ میخواهیم و نه استبداد سیاه!
#مشروطه_راه_نجات ایران است.
بازگشت به نظام عقل و عرف و آزادی!
۵۰ سال شکوه پهلوی و بازیابی عظمت ایران در این ۵۰ سال تجربه ی زیسته ی ما در این نظام مدرن است.
@cafe_andishe95
#توییت_خوان
"رژیم مشروطه برای ممالکی که از آن برخوردار هستند، نعمتی است که باید آن را مغتنم بشمارند آنهایی که از این رژیم برخوردار نیستند، قدر این نعمت گرانبهایی را که از آن محرومند بهتر احساس میکنند."
محمدرضاشاه پهلوی، شاهنشاه ایران - ۱۴ امرداد ۱۳۳۹
#مشروطه_راه_نجات
"رژیم مشروطه برای ممالکی که از آن برخوردار هستند، نعمتی است که باید آن را مغتنم بشمارند آنهایی که از این رژیم برخوردار نیستند، قدر این نعمت گرانبهایی را که از آن محرومند بهتر احساس میکنند."
محمدرضاشاه پهلوی، شاهنشاه ایران - ۱۴ امرداد ۱۳۳۹
#مشروطه_راه_نجات
Forwarded from ناگفتههای تاریخ معاصر ایران-ناتاما
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#حجت_کلاشی خطاب به مصدقی ها:
🔻#مصدق نخست وزیر #مشروطه و نخست وزیر #محمدرضا_شاه پهلوی ست.
🔻مصدق در چارچوب مشروطه قابل بررسی است.
🔻نمیتوان در دفاع از نخست وزیر مشروطه، مشروطه را از بین برد!
@na_ta_ma
🔻#مصدق نخست وزیر #مشروطه و نخست وزیر #محمدرضا_شاه پهلوی ست.
🔻مصدق در چارچوب مشروطه قابل بررسی است.
🔻نمیتوان در دفاع از نخست وزیر مشروطه، مشروطه را از بین برد!
@na_ta_ma
✉️خلاصه نامهی آخوند خراسانی (بزرگترین مرجع وقتِ خودش) به آیة الله نائینی، در 100 سال پیش، درباره مضراتِ حکومت اسلامی📑
1. دیگر ادیان هم ترغیب میشوند حکومتِ متعصب دینی تشکیل دهند و نزاع دینی شکل میگیرد.
2. وقتی روحانیون پا به حکومت بگذارند، دیگر نمیتوانند عیوب خود را ببینند و توجیه میکنند و فسادها را نادیده میگیرند.
3. مسند روحانیت، مسندِ مبارزه با فساد است؛ و مسندِ حاکمان، همواره توأم با فساد. با این کار، هم مسند مبارزه با فساد را از دست میدهیم و هم روحانیت را مفسد میکنیم. وای به روزی که بگندد نمک / حتی اگر فاسد نشویم همه مفاسد را به گردن روحانیت مینویسند و دین نابود میشود.
4. علم حکومتداری و سیاست، یک علم و فن است؛ و روحانیون از این علم، حداقل تا الان کاملاً تهی هستند. ورود بدون علم و تجربه و فن به این حوزه بدون طی مراحل آن باعث آبروریزی برای روحانیون میشود. صرف اینکه روحانیون انسانهای خوبی هستند که دلیل نمی شود هر علمی و هر فنی را بلد باشند.
5. آمال و آرزوی ما تبعیت حکومت از دین است در حالیکه اگر حکومت را در دست گیریم، به تبعیتِ دین از حکومت دچار خواهیم شد.
6. چون مردم، ما را نایبان امام_زمان میدانند، انتظار دارند حکومت دینی هم، همان شرایط را ایجاد کند. و وقتی نتوانیم در آن سطح، عدالت را برقرار کنیم، نسبت به امام زمان و دین، سست عقیده میشوند.
7. اکنون که مناصب حکومتی نداریم ، اینهمه اختلاف نظر وجود دارد. اگر به حکومت برسیم، این اختلاف نظر، باعثِ چندپارهگیِ دین و ایجاد فرقههای جدید و آسیب به دین میشود
8. ما فقط سواد فقهی داریم. و چون فقیهِ خوبی هستیم (که تازه، همهی ابوابِ فقه را هم نمیدانیم)، دلیل نمیشود که به علوم دیگر مانند مدیریت و ... هم تسلط داشته باشیم. علم فقه، یک علم است با مسائل خودش؛ و ربطی به ادارهی جامعه و مسائل آن ندارد.
9. اسلام را در طول چندین قرن، حکومت اسلامی نگه نداشته است بلکه حوزه های علمیه نگه داشتهاند.
10. اکنون که دست ما به حکومت نرسیده است، اطرافیان ما چه کارها که نمیکنند! ... وای به روزی که دستمان به حکومت برسد! بستگان ما، در صورت حکومت، از موقعیت استفاده خواهند کرد و باعث آبروریزی برای مرجعیت و دین اسلام خواهند شد و مردم آنها را به پای ما مینویسند.
11. کسانى که مناصب حکومتى را در اختیار دارند، فریبکارى و ناراستى و دروغگویى، از لوازم اولیهی کار و شغل خود مىدانند؛ و شاید هم در پارهیى از موارد، امور آنها بدون دروغ نمىگذرد؛ زیرا محتمل است که در پاره یى جاها به دلیلِ مصالحِ مهمترى، دروغ گفتن براى آنها مجاز باشد. اما به همین دلیل که اشغال این مناصب، با پرهیز از دروغ، منافات دارد (خوب و بد و درست و نادرستش به کنار) علماى دین باید از این مناصب بپرهیزند؛ زیرا اگر بخواهند پابند راستى و صداقت باشند، امورشان نمىگذرد؛ و اگر هم بخواهند مثل بقیه سیاستمداران، هرجا که صلاح دیدند دروغ بگویند، این کار دو خطر بزرگ دارد؛ یکى اینکه خرده خرده، قبح دروغ در نظرشان از بین مىرود و تقید آنان به صداقت، در موارد دیگر متزلزل مىشود؛ و این امر، گرچه براى همه بد است ولى براى عالِمِ دین، از همه بدتر و خطرناکتر است. دیگر این که عامه مردم وقتى ببینند علماى دین (با هر عذرى، و لو موجه) در موارد متعدد دروغ مىگویند، کم کم این شبهه برایشان پیش مىآید که پس نکند در موارد دیگر، از جمله در احکام الهى و اعتقادات دینى و مذهبى نیز علماى دین به دلیل عذرهاى ولو موجه دروغ میگویند و آنگاه ایجاد چنین تصورى در اذهان عامه مردم، بسیار خطرناک است و بالمآل موجب بى اعتقادى آنان به مبادى و آداب دینى خواهد شد.
مأخذ:
از کتاب«دیدگاههای آخوند خراسانی و شاگردانش»، نوشته آقای اکبر ثبوت، فصل اول، صفحه 18 به بعد.
گفتگو میرزای نائینی و آخوند خراسانی
#مشروطه
@cafe_andishe95
1. دیگر ادیان هم ترغیب میشوند حکومتِ متعصب دینی تشکیل دهند و نزاع دینی شکل میگیرد.
2. وقتی روحانیون پا به حکومت بگذارند، دیگر نمیتوانند عیوب خود را ببینند و توجیه میکنند و فسادها را نادیده میگیرند.
3. مسند روحانیت، مسندِ مبارزه با فساد است؛ و مسندِ حاکمان، همواره توأم با فساد. با این کار، هم مسند مبارزه با فساد را از دست میدهیم و هم روحانیت را مفسد میکنیم. وای به روزی که بگندد نمک / حتی اگر فاسد نشویم همه مفاسد را به گردن روحانیت مینویسند و دین نابود میشود.
4. علم حکومتداری و سیاست، یک علم و فن است؛ و روحانیون از این علم، حداقل تا الان کاملاً تهی هستند. ورود بدون علم و تجربه و فن به این حوزه بدون طی مراحل آن باعث آبروریزی برای روحانیون میشود. صرف اینکه روحانیون انسانهای خوبی هستند که دلیل نمی شود هر علمی و هر فنی را بلد باشند.
5. آمال و آرزوی ما تبعیت حکومت از دین است در حالیکه اگر حکومت را در دست گیریم، به تبعیتِ دین از حکومت دچار خواهیم شد.
6. چون مردم، ما را نایبان امام_زمان میدانند، انتظار دارند حکومت دینی هم، همان شرایط را ایجاد کند. و وقتی نتوانیم در آن سطح، عدالت را برقرار کنیم، نسبت به امام زمان و دین، سست عقیده میشوند.
7. اکنون که مناصب حکومتی نداریم ، اینهمه اختلاف نظر وجود دارد. اگر به حکومت برسیم، این اختلاف نظر، باعثِ چندپارهگیِ دین و ایجاد فرقههای جدید و آسیب به دین میشود
8. ما فقط سواد فقهی داریم. و چون فقیهِ خوبی هستیم (که تازه، همهی ابوابِ فقه را هم نمیدانیم)، دلیل نمیشود که به علوم دیگر مانند مدیریت و ... هم تسلط داشته باشیم. علم فقه، یک علم است با مسائل خودش؛ و ربطی به ادارهی جامعه و مسائل آن ندارد.
9. اسلام را در طول چندین قرن، حکومت اسلامی نگه نداشته است بلکه حوزه های علمیه نگه داشتهاند.
10. اکنون که دست ما به حکومت نرسیده است، اطرافیان ما چه کارها که نمیکنند! ... وای به روزی که دستمان به حکومت برسد! بستگان ما، در صورت حکومت، از موقعیت استفاده خواهند کرد و باعث آبروریزی برای مرجعیت و دین اسلام خواهند شد و مردم آنها را به پای ما مینویسند.
11. کسانى که مناصب حکومتى را در اختیار دارند، فریبکارى و ناراستى و دروغگویى، از لوازم اولیهی کار و شغل خود مىدانند؛ و شاید هم در پارهیى از موارد، امور آنها بدون دروغ نمىگذرد؛ زیرا محتمل است که در پاره یى جاها به دلیلِ مصالحِ مهمترى، دروغ گفتن براى آنها مجاز باشد. اما به همین دلیل که اشغال این مناصب، با پرهیز از دروغ، منافات دارد (خوب و بد و درست و نادرستش به کنار) علماى دین باید از این مناصب بپرهیزند؛ زیرا اگر بخواهند پابند راستى و صداقت باشند، امورشان نمىگذرد؛ و اگر هم بخواهند مثل بقیه سیاستمداران، هرجا که صلاح دیدند دروغ بگویند، این کار دو خطر بزرگ دارد؛ یکى اینکه خرده خرده، قبح دروغ در نظرشان از بین مىرود و تقید آنان به صداقت، در موارد دیگر متزلزل مىشود؛ و این امر، گرچه براى همه بد است ولى براى عالِمِ دین، از همه بدتر و خطرناکتر است. دیگر این که عامه مردم وقتى ببینند علماى دین (با هر عذرى، و لو موجه) در موارد متعدد دروغ مىگویند، کم کم این شبهه برایشان پیش مىآید که پس نکند در موارد دیگر، از جمله در احکام الهى و اعتقادات دینى و مذهبى نیز علماى دین به دلیل عذرهاى ولو موجه دروغ میگویند و آنگاه ایجاد چنین تصورى در اذهان عامه مردم، بسیار خطرناک است و بالمآل موجب بى اعتقادى آنان به مبادى و آداب دینى خواهد شد.
مأخذ:
از کتاب«دیدگاههای آخوند خراسانی و شاگردانش»، نوشته آقای اکبر ثبوت، فصل اول، صفحه 18 به بعد.
گفتگو میرزای نائینی و آخوند خراسانی
#مشروطه
@cafe_andishe95
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜️پادشاه انگلستان (شاه جدید چارلز سوم) : پارلمان را اسباب حیات کشور و نفس گاه دموکراسی است .
🔰حکومت مشروطه فعالیت حکومت در چارچوب یک قانون اساسی محدود است. در این معنا چنین حکومتی زمانی وجود دارد که قوانین اساسی عملن نهادهای حکومتی و فرایند های سیاسی را محدود کرده باشد. به طور گسترده تر حکومت مشروطه به مجموعه ای از ارزشها و آرمانهای سیاسی مربوط میشود که تمایل به حفظ آزادی از طریق ایجاد مکانیسمهای کنترل داخلی و خارجی بر قدرت حکومت را دارد حکومت مشروطه یا همان ( پارلمانیٍ مشروطه) یکی از ارزشهای اساسی لیبرالیسم و یکی از عناصر مهم لیبرال دموکراسی است. اهمیت مشروطه پارلمانی در این است که بر ترس تبدیل حکومت به شکل استبدادی غلبه شود. حکومت مشروطه تضمین کننده آزادی است.
حکومت مشروطه (constituionalism)
#مشروطه_پارلمانی
#لیبرال_دموکراسی
👑مجله پادشاهی
@cafe_andishe95
🔰حکومت مشروطه فعالیت حکومت در چارچوب یک قانون اساسی محدود است. در این معنا چنین حکومتی زمانی وجود دارد که قوانین اساسی عملن نهادهای حکومتی و فرایند های سیاسی را محدود کرده باشد. به طور گسترده تر حکومت مشروطه به مجموعه ای از ارزشها و آرمانهای سیاسی مربوط میشود که تمایل به حفظ آزادی از طریق ایجاد مکانیسمهای کنترل داخلی و خارجی بر قدرت حکومت را دارد حکومت مشروطه یا همان ( پارلمانیٍ مشروطه) یکی از ارزشهای اساسی لیبرالیسم و یکی از عناصر مهم لیبرال دموکراسی است. اهمیت مشروطه پارلمانی در این است که بر ترس تبدیل حکومت به شکل استبدادی غلبه شود. حکومت مشروطه تضمین کننده آزادی است.
حکومت مشروطه (constituionalism)
#مشروطه_پارلمانی
#لیبرال_دموکراسی
👑مجله پادشاهی
@cafe_andishe95