لیبراسیون/لیبرالیسم
7.28K subscribers
2.66K photos
783 videos
89 files
507 links
🕊 گسترش گفتمان لیبرالیسم-محوریت آزادی فردی و اجتماعی-فردگرایی و شهروندی-اندیشۀ انتقادی و خردگرایی-حاکمیت قانون سکولار-دموکراسی-مدرنیتۀ سیاسی-جامعه مدنی-مالکیت خصوصی 🌌
#بازگشت_به_مشروطه
#ملی_گرایی
#لیبرالیسم_محافظه‌کار
#ناسیونالیسم_لیبرال
Download Telegram
لیبراسیون/لیبرالیسم
#توتالیتاریسم_چیست؟ نکته ای که در نظام های توتالیتر باید به آن توجه داشت این است که این نظام ها نمیتوانند بدون حمایت توده ها به حیات خود ادامه دهند.هیتلر و استالین در گذشته وجمهوری اسلامی و کره ی شمالی در زمان حاضر نمیتوانستند بدون اعتماد توده ها رهبری جمعیت…
🔸توتالیتاریسم در راس قدرت
هرگاه جنبشی که سازمانش بین المللی و پهنای ایدئولوژی اش فراگیر و آرزوی سیاسی اش جهانی باشد قدرت را در دست گیرد خود را در یک تناقض آشکار قرار میدهد.
تحول در جهت حکومت مطلقه ممکن است به انگیزه ی داخلی توتالیتر پایان دهد و تحول در جهت ملیگرایی ممکن است توسعه ی خارجی جنبش را مانع گردد که یک جنبش توتالیتر بدون آن نمیتواند ادامه دهد.
رهبر توتالیتر با وظیفه ی دوگانه ای روبروست که در نگاه اول تا حد پوچی،متناقض به نظر میرسد.زیرا از یک سو باید جهان ساختگی ایدئولوژی جنبش را به عنوان واقعیت ملموس از زندگی روزانه بر پا دارد و از سویی دیگر باید از ایجاد هرگونه ثبات در این جهان ساختگی جلوگیری کند.
فرمانروای توتالیتر نباید اجازه دهد که عادی شدن اوضاع به جایی کشیده شود که در زندگی مردم #ثبات ایجاد شود.
این حکومت ها دائما بر طبل دروغینی مبکوبند که جهان در برابر آنها #صف_آرایی کرده اما روابط پیدا و پنهان دیپلماتیک با سایر کشورها دارند.
در نظام های توتالیتر یک واقعیت غم انگیز این است که آنها #قانون_اساسی دارند و بسیار هم در این مورد تبلیغ میکنند ولی خودشان به این قانون پایبند نیستند و این قانون سرپوشی است بر جنایات آنها.قانون اساسی استالین در سال 1936و قانون اساسی وایمار نمونه هایی از این قوانین هستند.
روابط سازمان ها و نهادهای قدرت در حکومت توتالیتر بسیار پیچیده است و تداخل وظایف بسیار زیادی در بین سازمان ها وجود دارد که منجر به عدم احساس مسئولیت و نابودی شایسته سالاری میشود و از طرفی کاستی ها همیشه به عهده ی طبقات پایین تر هرم گذاشته میشود و راس هرم از نقص مبرا میگردد.
جنبش در چارچوب دستگاه توتالیتر تحرکش را از این موقعیت دارد که رهبر کانون های واقعی قدرت را پیوسته از یک سازمان به سازمان دیگر انتقال می دهد.
در حکومت توتالیتر بر خلاف رژیم های #دیکتاتوری اقتدار از راس هرم به کف جامعه جریان پیدا نمیکند.دلیل واقعی این قضیه این است که هیچ سلسله مراتب بدون اقتداری وجود ندارد.اقتدار همواره به معنای محدود کردن آزادی است حال آنکه چیرگی توتالیتر با تبلیغات بر روی حمایت از آزادی است.به همین دلیل سهم خواهی از قدرت در سازمانها زیاد دیده میشود.اما تمام این سازمان ها میدانند که حیاتشان وابسته به حیات رهبر است اقتدارشان معلول اقتدار اوست.
قدرت رهبر در این رژیم ها ناشی از ارتباط تنگاتنگ با نهادهای امنیتی است.
@cafe_andishe95
ادامه👇
⭕️قانون

راستى معنى واژه قانون چيست و از كجا وارد زبان فارسى شده است؟ آيا توجه داشته ايد كه اين كلمه به معنى كه مرسوم است، يعنى معادل واژه انگليسى law، در فرهنگ ما موجود نبوده؟ در تاريخ ما واژه قانون نام يك ابزار موسيقى و نام كتاب ابن سينا (احتمالا از ريشه يونانى اورگانون) وساير موارد مشابه بوده است. كلمه قانون از زمان مشروطه وارد زبان فارسى شده است(ريشه آن نيز معلوم نيست). بنا بر اين در تاريخ اخير نيز مفهوم آن شناخته شده نبوده است. چه اينكه قانون گذاران از مشروطه تا كنون و عامه هم با مفهوم قانون آشنايى ندارند. اكثر مردم بين احكامى كه توسط يك حاكم صادر شده با قانون تفاوتى قائل نيستند. مثلا منشور حامورابى و ياساى چنگيزى را هم قانون تلقى مى كنند. قانون در مفهوم جديد آن بايد نشان دهنده اراده عموم باشد تا اكثر مردم در اجراى آن همكارى كنند. آنچه مردم در مقابل آن بايستند و در نقض آن با يكديگر همكارى كنند قانون نيست. به همين دليل نيز قوانين بايد بر اساس قانون اساسى كه حقوق مردم را تعريف كرده و توسط نمايندگانى كه حافظ حقوق مردم باشند تصويب شود. براى مثال اگر اجازه فيلتر كردن اينترنت تدوين و ابلاغ شود و ميليون ها نفر به يكديگر كمك كنند تا فيلتر ها دور زده شود، اين دستور ويژگى قانون را ندارد اين نوع دستور ها اعتبار قانون گذار را مخدوش مى كند و منابع مجرى را در اجرا به هدر مى دهد. زيرا اجراى آن نيازمند ايستادگى در برابر اراده عموم است.

دکتر محمد طبیبیان #قانون
@cafe_andishe95
#نظریه_درباره_خشونت

"دیل پترسون" و "ریچارد وانگهام" انسان شناس و بیولوژیست انگلیسی در "مردان شیطانی: میمون‌ها و ریشه‌های خشونت انسانی" می‌نویسند که خشونت در انسان‌ها ذاتی است، هر چند اجتناب ناپذیر نیست. روانکاو آمریکائی جیمز گلیگان که آثار متعددی به خشونت اختصاص داده می‌نویسد خشونت اغلب به عنوان پادزهری برای #شرم و #تحقیر به کار می‌رود. استفاده از خشونت منبع #غرور و #دفاع از افتخار است، بویژه برای مردانی که خشونت را نشانه مردانگی می‌دانند.

"استیون پینکر" در مقاله "تاریخ خشونت" در "نیو ریپابلیک" دلایلی ارائه می‌کند که متوسط میزان ستیز و خشونت در انسان‌ها و حیوانات در طول چند سده گذشته کاهش یافته‌است. این نگاه با تاکید روی تمدن و توسعه آموزش انسان را قابل تغییر میداند. فیلسوف فرانسوی "آندره کنت اسپونویل" مینویسد خشونت نه اتفاقی است و نه نتیجه انحطاط انسان میباشد، بلکه این امر از "جنسیت حیوانی" انسان برمیخیزد و از جامعه مایه میگیرد. هیچ جامعه ای از خشونت جدا نیست و بعلاوه میل و رقابت و قدرت بر خشونت تاثیر داشته و آنرا تشدید میکند (روانشناسی، نوامبر ۱۹۹٨ ).

بنابراین در جوامع گوناگون خشونت یک امر اجتناب ناپذیر است، ولی همانگونه که "ماکس وبر" جامعه شناس آلمانی در اثر خود "سیاست و دانشمند" میگوید #قانون خشونت را مهار میکند. یکی از کارکردهای اصلی قانون تعدیل خشونت است اجرای قانون ابزار اصلی تعدیل خشونت غیر نظامی در جامعه‌است. دولت‌ها استفاده از خشونت را در دستگاه‌های قضایی با نظارت بر افراد و مسئولان سیاسی، از جمله پلیس و ارتش تعدیل می‌کنند. از نظر ماکس وبر برای جامعه مدنی استفاده از خشونت دارای مشروعیت است. البته هانا آرنت، نظریه‌پرداز سیاسی آلمانی، تاکید میکند که :"خشونت می‌تواند قابل توجیه باشد، اما هرگز مشروع نیست." حال اگر به کارل مارکس رجوع کنیم، از نظر او خشونت در درون مناسبات طبقاتی است و در جامعه سرمایه داری از سرشت اقتصاد موجود برمیخیزد. از نظر او خشونت در بطن مناسبات اقتصادی و مالکیت خصوصی بر ابزار تولید است. 

اگر نگاه بیولوژیکی خشن بودن طبیعت انسان و غرور او را مطرح میکند، نگاه آنترپولوژیک دوم حیوانیت و جنبه اجتماعی انسان را عناصر تعیین کننده تشخیص داده و بالاخره نگاه طبقاتی، نظم موجود را عامل اساسی خشونت ارزیابی میکند و بنیاد نظام را ریشه قهر و خشونت میداند.

علیرغم این دیدگاه های متضاد باید توضیح داد خشونتهای سراسری در ایران کدامند، از کجا میایند و چه آسیب هائی برجامعه وارد کرده اند و ویژگی الگوی ایران چیست در ایران در حالی که خشونت های اجتماعی گسترده است، ما با حضور یک دولت و "دستگاه قانونی" متمرکز مواجه هستیم. حال اگر بپذیریم که خشونت با عوامل ریشه ای متنوع سروکار دارد این پرسش باقی میماند که دستگاه دولتی موجود چه نقشی در برابر خشونت ایفا میکند.

اصل مطلب این است که بین خشونت و قانون، کدام عنصر غلبه دارد؟ در شرایط متعارف نظریه "ماکس وبر" درست و دولت تعدیل کننده خشونت و کنترل کننده قهر رایج در جامعه است. حال آنکه در جامعه ایران یک ویژگی اساسی وجود دارد. حکومت ایران دمکراتیک نیست بلکه ولایت فقیهی است؛ بعلاوه قانون اساسی و قانون مجازات و قانون خانواده در ایران بطور وسیع متکی بر آیات قرآنی و #سنت_اسلامی و با #تبعیض_جنسیتی و مذهبی عجین شده اند. بنابراین قانون که باید تعدیل کننده باشد، خود بحران و تبعیض و خشونت حقوقی و سمبولیک را تقویت میکند.

خشونتی که در ایران جاری است هم دولتی و هم اجتماعی است و این خشونت در بسیاری موارد فاقد قدرت تنزل دهنده قهر در جامعه است. در ایران خشونت بزرگ بوده و با آسیب های گسترده است، زیرا خشونت از پائین و خشونت از بالا نفس جامعه را گرفته است.
@cafe_andishe95
🔬تفاوت بین فَکت، قانون، فرضیه، نظریه


(Scientific fact)
(Scientific hypothesis)
(Scientific theory)
(Scientific law)

🔭واقعيت علمى
يا فکت (Scientific Fact) چيست ؟
پديده، واقعيت علمى يا فكت عبارت از مشاهداتى است كه از دنياى اطراف مان داريم، مانند ديدن بسيارى از پديده ها، نظير نور ، رشدگياهان، مناظرطبيعى ، حيوانات ، مقاوم شدن باكترى ها نسبت به آنتى بيوتيك ها ، و بطور كلى مشاهداتى است كه بارها تأييد شده و قابل اثبات باشند و هيچگاه رد نشده باشند.

⚗️فرضيه علمى(Scientific hypothesis )
چيست ؟
فرضيه ؛ پيشنهاد، ايده يا فرضى است براى توضيح پديده، فكت يا واقعيت هايى كه قبلا پذيرفته شده اند و قابل مشاهده و آزمايش مى باشند و نقطه شروعى براى تحقيق بيشتر است .
فرض كنيد شما در خيابان پنجره خانه اى را مشاهده مى كنيد كه كاملا داخل آن روشن است، بنابراين فرضيه هاى متعددى به عنوان منابع روشنايى نور پشت پنجره ، از جمله لامپ، شعله آتش، چراغ قوه ، مطرح مى شوند كه بايستى توسط مشاهده و روش هاى علمى آزموده شوند در نتيجه فرضيه ايده اى است كه به عنوان يك توضيح احتمالى مطرح شده ولى هنوز صحت آن اثبات نشده است.
فرضيه آزموده شده : توضيحاتى از يك مشاهده است.
مانند ؛ يخ روى آب شناور است چون چگالى يخ از آب كمتر است.


💈تئورى يا نظريه علمى
(Scientific theory)چيست ؟
هر نظريه علمى به عنوان يك فرضيه آغاز مى شود و مخالف استنباط معمول ، تئورى يا نظريه به معنى حدس و گمان نيست، بلكه توضيح مستند و مستدلى براى علت و چگونگى وقوع واقعيت ها و پديده ها هستند كه بصورت منطقى از مشاهدات بدست مى آيندو مبتنى بر فرضيه هاى به اثبات رسيده مى باشد .
بك نظريه علمى با بكارگيرى گروهى از فرضيه هايى كه در گذر زمان درستى شان به دفعات به اثبات رسيده توضيحى براى مجموعه اى از اتفاقات مرتبط با يكديگر را ارائه ميكند.
مانند؛ نظريه فرگشت يا نظريه بيگ بنگ
مى توان گفت "نظريه علمى" بيشترين و بالاترين ميزان اطمينانى است كه ما مى توانيم نسبت به يك توضيح داشته باشيم.
بطور كلى توضيح گسترده و طبيعى براى طيف گسترده اى از پديده ها را نظريه مى نامندو يك نظريه خوب آن است كه از تعدادى فرضيه شكل گرفته باشد كه هر كدام بطور مستقل قابل آزمايش باشند.

⚖️قانون علمى(Scientific law) چيست؟
يك قانون علمى ، توصيفى از مشاهده و نتايج يك پديده مى باشد و منطبق با اصل عليت بيان مى كند كه بين علت و معلول رابطه اى ضرورى وجود دارد و در صورت وقوع پديده اى(علت) پديده ديگرى(معلول) نيز بدنبال آن خواهد آمد، بنابراين يك قانون علمى صرفا وقوع و رخداد پديده اى را توصيف و بيان ميدارد و با هر بار آزمايش درستى آن اثبات مى شود ، در صورتيكه در يك نظريه علمى چرايى يك پديده مورد بررسى و توضيح قرار مى گيرد.
به عنوان مثال :
در حياط پنج درخت وجود دارد (كه به عنوان يك فكت يا واقعيت در نظر گرفته ميشود)و مى تواند مشاهده و اثبات شود.
سيب از درخت در حياط من سقوط مى كند و بالا نمى رود يك قانون است ،زيرا صرفا توصيف مى كند كه دو چيز در شرايط خاص چگونه در طبيعت رفتار مى كنند.
هرگاه شرايط تغيير كند قانون نيز تغيير خواهد كرد، بطوريكه در شرايط "خلع"سيب ممكن است از درخت بجاى پايين به بالا حركت كند.
يك قانون علمى مى تواند استثناء داشته باشد و بطور كلى ابطال يا در طول زمان تكميل شود.

در يك بررسى ساده مى توان بطور خلاصه گفت:
#فكت : يا واقعيت عبارت است از مشاهدات دنياى پيرامونى مانند گياهان، حيوانات، چيزها...كه بارها اثبات و تأييد شده اند
#فرضيه : توضيح قابل آزمايش براى يك واقعيت يا يك فكت مى باشد.
#نظريه : توضيحاتى است كه توسط بخش بزرگى از شواهد علمى پشتيبانى مى شوند.
#قانون : توصيف آنچه طبيعت تحت شرايط معينى انجام مى دهد، بسيارى از قوانين علمى را مى توان به معادلات و فرمولهاى رياضى تبديل كرد.
—————محمد عظيمى
🔮 @cafe_andishe95
لیبراسیون/لیبرالیسم
کتابی موسوم به ‎#ایران_محور_امید که توسط ‎#کمال_آذری به نگارش درآمده و توسط ‎#فرمالیته_نیوز در اختیار عموم قرار گرفته را خواندم، نقدهایی بر این کتاب دارم که یادداشت کرده ام و امروز و طی روزهای آینده به اشتراک خواهم گذاشت!اما نقد جانسوز من فعلا ازین قرار است:…
ادامه پست پیشین👇

اساسا در کشورهایی که حکومت قانون تثبیت نشده و نهادهای دموکراتیکی استقرار‌ پیدا نکرده باشد،حدود و ثغور شرکت مردم در حیات سیاسی روشن نخواهد شد و ‎#استبداد‌_اکثریت می‌تواند جانشین حکومت قانون شود.

وانگهی پیامدهای نامطلوب استبداد اکثریت برای مردم و اجتماع از استبداد فردی خطرناک‌تر است.الکسی دوتوکویل، بر آن بود که زمانی که در انقلاب فرانسه خواست و اراده توده‌ها، جای ‎#قانون را گرفت، حاصل آن، جز استبداد جدید نبود!
‏در این صورت الکسی‌دوتوکویل، به دنبال منتسکیو، خودکامگی اکثریت را یکی از خطرهای نظام‌های دموکراتیکی تلقی می‌کرد.
خاورمیانه تشنه دمکراسی است نه فدرالیسم معکوس!


حکایت امروزی پاره ای از نخبگان محلی ایران، به ویژه در بلاد غریبه بی شباهت به گفته یکی از ملی گرایان افراطی فرانسه نیست که گفته بود:
من ایتالیائی ها، روسیها، اسپانیولی ها، انگلیسی ها و فرانسوی ها را دیده ام
اما تاکنون با بشر برخورد و آشنایی نداشته ام!
نخبگان محلی، به ویژه غربت نشینان،آن چنان راجع به گروههای گوناگون قومی و اقلیت بودن آنان داد سخن می دهند که دیدار با ایرانی غیر وابسته به یک گروه قومی و یا اقلیتی کم کم، دارد به آرزوئی حسرت آور تبدیل میشود."
‏اگر اصطلاح رایج نخبگان گروههای قومی را درباره شوونیسم فارسی با توجه به این که قومی به نام فارس وجود ندارد!بپذیریم! محلی گرایی افراد به درجه ای است که امروزه می توان آن را به وطن پرستی ولایتی_محلی تعبیر کرد!

چنین به نظر می رسد که پاره ای از نخبگان شکست خورده در عرصه سیاسی شاید به هوای غنیمتی و نصیبی، به هواداری سرسختانه از محلیگرایی قومگرایی پرداخته اند. زیرا، گفتار و کردار آنان چنین القا می کند که می خواهد در سرزمین خود اگر نه رهبر، حداقل، از سرکردگان آن باشد
‏از این روی، در ایران، بحث درباره فدرالیسم بیشتر از آنچه مورد درخواست گروه قومی باشد؛ محدود به نخبگانی شده است که خود را برگزیده از گروهی قومی می دانند. اغلب اینان به دام اغراق و مبالغه در مورد محلی گرائی افتاده اند. و به گفته هابس باوم گرفتار پیش ملی گرایی خلقی و مردمی هستند.
‏(populaier Protonationalismc)جمع بندی استدلال های این گروه از نخبگان را می توان به شرح زیر بیان کرد(که در ادامه خواهم گفت):در نزد آنان، فدرالیسم، آن اعظمی است که با توسل به آن، طلسم همه خودکامگی دولتمردان، محرومیت ها و عقب افتادگی ها شکسته خواهد شد!!

اما کمتر دیده شده است که علت وجودی، مسئولیت ها، ابزار، صلاحیت ها، ارکان و نوع فدرالیسم را تعیین کنند.آنان خود را نماینده مردم و خلق دانسته و هواداری از خودمختاری و فدرالیسم را برای خود واجب عینی می دانند تا با آن حد و مرزجداگانه ای بیافریند.

‏اقلیت سازی و ملت سازی یکی دیگر از اشتغالات فكری این نخبگان است درحالی که این مسئله در سده نوزدهم میلادی، اساسا مربوط به ملت های اروپایی زیر ستم بود که در سده بیستم به آسیا و آفریقا منتقل شد و در آنجا جنبه استعماری به خود گرفت.
‏این گروه از نخبگان ماهم بدلایل مختلف اقوام ایرانی را ملت نامیده و از استعمار داخلی داد سخن میدهندآنان با این پنداربافی ها از داخل و خارج کشور، زهرابه بدگمانی و کینه توزی قومی را می پراکنند!
‏تقلید از کشورهای دیگر بوسیله برخی از باصطلاح نخبگان! بی توجه به تاریخ ایران یکی از علل آشفتگی اش در مفهوم تمرکز زداییست که پیشینه ای تاریخی دارد!
این چنین نخبگانی، به این نکته ساده و روشن توجه ندارند که از تاریخ دولت به معنای نوین آن در ایران هیچ گروه قومی غیر بومی (Allogene) در ایران زندگی نمی کند، گروه های قومی بومی ما تا به امروز، در حالی که اغلب اوقات به نام خود آنها نامیده می شود، زندگی میکنند و شاید به همین علت است که رقابت، کینه توزی و جنگ میان اقوام، در کشور ما کمتر سابقه دارد.

‏چنین وضعی نه تنها در منطقه، بل، در اغلب کشورهای اروپایی هم کم مانند است
کردهای ساکن ترکیه، عراق، ارمنستان، سوریه و آذربایجان، غیر بومیان آن کشورها هستند! در حالی که در کشور ما چنین نیست. وجود هویت های گوناگون در همزیستی اقوام با یکدیگر در ایران بسی ریشه دارتر از کشورهای اروپایی است که اواخر سده نوزدهم موضوع هویت های گوناگون و اقلیت سازی را به کشورهای شرقی (اعم از اروپا و آسیا صادر کردند و سبب برهم خوردن بافت اجتماعی و فرهنگ همزیستی در این منطقه ها شدند.)
برخی از نخبگان محلی، فراموش میکنند که تار و پود ملی هر کشور تاریخی،ساخته و پرداخته مردم در درازای تاریخ آن کشور است ماکس وبر مینویسد: تنها ادراک و دریافت تفاوت ها با جوامع دیگر است که می تواند اخلاق و آداب مشترک را پایه گذاری کند.
@cafe_andish95
عقل؟ غرایز؟ یا فرهنگ (قواعد رفتاری اکتسابی غیرابداعی)؟

🖋از نظر هایک ذهن متفکر انسان محصول تحول فرهنگی است. فرهنگ بعقیده وی «عبارتست از سنتی از قواعد رفتاری اکتسابی که هرگز ابداع نشده و معمولا عملکردش از چشمان افراد کنشگر پوشیده است» درواقع فرهنگ نخستین وجه تمایز انسان از سایر حیوانات است و درنتیجه عملکرد تحولی فرهنگ است که تمدن بشری بوجود می آید.

🌐تمدن ابتدا در سایهٔ مطیع ساختن غرایز حیوانی به عادتهای غیرعقلانی، یعنی قواعد رفتاری که زاییده عقل نیستند، مانند «تابوها» ممکن شد. هایک میگوید ویژگی مهم انسان در مقایسه با سایر حیوانات در توانایی بسیار گسترده وی در تقلید و نیز انتقال آموخته هاست. گسترش توانایی وی درخصوص یادگیری آنچه در وضعیتهای مختلف باید انجام دهد -یا مهمتر از آن، آنچه نباید انجام دهد- او را از زندگی حیوانی جدا و متمایز ساخت.

🌐یادگیری قواعد رفتاری و اتکا به آنها وی را قادر کرد تا کارهای خود را با محیط سازگار کند، بدون اینکه نیازی به شناخت چگونگی عملکرد سایر عوامل محیطی داشته باشد. یعنی انسان در اغلب موارد یاد گرفت که چه چیزی را باید انجام دهد، بدون اینکه بفهمد چرا باید آن را انجام دهد.

🌐هایک در توضیح چگونگی پدید آمدن عقل مینویسد: «به این ترتیب سنتی از قواعد رفتاری، با شأنی مستقل از کسانی که آن را فراگرفته بودند، شروع به تاثیرگذاری بر زندگی انسان کرد. هنگامیکه در این قواعد که شامل طبقه بندی انواع مختلف اشیا می شد، نوعی مدل از محیط شکل گرفت که انسان را در عمل قادر به پیش بینی و پیشگیری وقایع خارجی میکرد، آن چیزی که ما عقل مینامیم پدیدار شد.»

🌐حدفاصل زندگی حیوانی و دنیای انسانی عقل نیست، زیرا پیش از بوجود آمدن عقل، یک سلسله قواعد رفتاری، فرهنگ، یا بعبارت دقیقتر، مجموعه ای از نظمهای خودجوش بودند که زندگی جمعی انسانها و فعالیت هرچه موفقیت آمیزتر آنها را در محیط ناشناخته فراهم آوردند. بعقیده هایک کنترل و تسلط بر غرایز حیوانی ویرانگر را پیش از عقل، عادتها و قواعد رفتاری که محصول عقل نیستند و مقدم بر آنند، برعهده دارند. عقل در فرایند گسترش این قواعد رفتاری یا فرهنگ بوجود می آید و به هیچ روی آفریننده آنها نیست.

🌐هایک بر این باور است که غریزه قدیمیتر از آداب و رسوم و سنت است و اینها قدیمیتر از عقلند. آداب و رسوم و سنت، از لحاظ منطقی، روانشناسی و زمانی، مابین غریزه و عقل قرار دارند.

در چارچوب اندیشه هایک کردار انسانی و ارزشهایی که این کردار بر آنها مبتنی است، از سه منبع نشأت میگیرند:
1️⃣غرایز طبیعی
2️⃣آداب و رسوم یا قواعد رفتاری خودجوش فرهنگی
3️⃣قواعد مصنوع آگاهانه عقل بشری

(توضیح مورد 1️⃣) : درنقطه آغاز، اساس محکمی با تغییرات اندک وجود دارد، که عبارتست از میراث ژنتیکی، یعنی انگیزه های غریزی ناشی از ساختار فیزیولوژیکی.

(توضیح مورد 2️⃣) : پس از آن ما با تمام بقایای سنتهای کسب شده در انواع پی در پی ساختارهای اجتماعی روبرو میشویم، سنتهای مجهز به قواعدی که انسان آگاهانه و عامدانه انتخاب نکرده است. شیوع این قواعد بدین علت بوده، که برخی رفتارها، رونق، رفاه و قدرت گروهی را که از آن تبعیت میکردند افزایش می داده و باعث وسعت یافتن اعضای این گروهها، نه تنها از طریق تولید مثل، بلکه شاید بیشتر از طریق پیوستن بیگانگان به این گروهها می شده است.

(توضیح مورد 3️⃣) : بالاخره ورای تمام اینها، لایه سوم باریکی وجود دارد که عبارتست از قواعدی که عامدانه به منظور نیل به برخی مقاصد معلوم اتخاذ شده اند یا تغییر یافته اند

هایک تاکید می ورزد که قواعد موروثی سنت بهتر میتوانند در خدمت کارکرد جامعه باشند تا آنچه بطور غریزی خوب دانسته میشود یا آنچه بطور عقلانی برای رسیدن به هدفهای خاص مفید تشخیص داده میشود. و این حقیقتی است که به عقیده وی اندیشه صنع گرای مسلط عصر ما نمی تواند بپذیرد.

🔚هایک به تکرار و با تاکید مینویسد: «انسان به علت هوشمندیش قواعد جدید رفتار را اتخاذ نکرد، او با اطاعت کردن از قواعد رفتاری جدید، هوشمند شد. مهمترین بینشی که هنوز باید مورد تاکید قرار گیرد و بسیاری از خردگرایان در مقابل آن جبهه گیری میکنند و حتی بدشان نمی آید به آن انگ خرافات بزنند این است که انسان نه تنها هیچگاه سودمندترین نهادهایش را، از زبان گرفته تا اصول اخلاقی و قانون، ابداع نکرده بلکه حتی امروز هم نمیفهمد چرا باید این نهادها را حفظ کند درحالیکه نه غرایز او را ارضا میکنند و نه عقل او را متقاعد میکنند. ابزارهای بنیادین تمدن - #زبان ، #اصول_اخلاقی ، #قانون و #پول - همگی نتیجه رشدی خودجوش هستند و نه طراحی عامدانه. قدرت سازمان یافته بر این دو ابزار آخری دست یافته و آنها را کاملا خراب کرده است»
👤دکتر موسی غنی نژاد
📚معرفت شناسی علم اقتصاد
@cafe_andishe95
‏نقدی بر اپوزیسیون

♻️بخش اول(بخش دوم)

نمایش انتخابات رژیم بزودی برگزار خواهد شد و آنچه مشخص است ملت ایران در این نمایش شرکت نخواهند کرد.اما اپوزیسیون هیچ برنامه ای برای پس از تحریم انتخابات ندارد.اپوزیسیون به جای ارائه ی برنامه جدی به، نمایش بسنده کرده است.
‏اگر واقع بین باشیم متوجه خواهیم شد این تحریم هیچ ارتباطی با کنش های اپوزیسیون ندارد و علت آن تجربه ی تاریخی ملت ایران است.همانطور که فریاد ‎#رضاشاه_روحت_شاد در سالهای ۹۶ و ۹۸ ارتباطی با اپوزیسیون پیدا نمیکرد و بر یک‌ پشیمانی دسته جمعی و یک اگاهی تاریخی بود.
‏در این بزنگاه تاریخی اگر انرژی مردم تحلیل رود و این پتانسیل عظیم اجتماعی در مسیر درست هدایت نشود چه بسا این تحریم قهر از صندوق تعبیر شود و اصلاح طلبان با توجه به امکانات فراوان خود بتوانند آن را مصادره و هدایت کنند.
‏متاسفانه همانطور که‌ انتخابات رژیم یک نمایش پوشالی است، کنش ها(اگر کنشی وجود داشته باشد) و واکنش های اپوزیسیون هم در یک سری نمایش بی محتوی خلاصه میشود.
نه گفتمانی تولید میشود و نه بحث های جدی صورت میگرد و نه به مسائل مهم و حیاتی پرداخته میشود تا مردم متوجه شوند ‏اگر صندوق رای رژیم ‎#نه میگویند پس به چه چیزی باید ‎#آری بگویند‌.
تحریم انتخابات با اینکه بسیار مهم است اما هیچ تاثیری در آینده و سرنوشت ملت ایران نخواهد داشت.
وقتی این تحریم میتواند موثر باشد که برای مردم معنا دار شده باشد و هرشخص خود را عضوی از یک ‎#جنبش_اجتماعی بفهمد.‏برای این مهم نیاز به یک گفتمان قدرتمند است تا توضیح دهد ما چرا رای نمیدهیم، چه چیزی میخواهیم، و چگونه قرار است به آن دست پیدا کنیم.
تا به امروز به شخصه هیچ بحث جدی از اپوزیسیون ندیده ام!
ظاهرا اپوزیسیون حتی به اندازه منِ شهروند معمولی هم متوجه ساز و کار مبارزه نیست.
‏تشکیلات برای اپوزیسیون یعنی گرد آمدن چهار نفر دور هم و انتشار بیانیه پشت بیانیه!
در گفتمان هم شعارزدگی بیداد میکند.چند واژه مانند حقوق بشر، سکولار دموکراسی، قانون اساسی و ‎#اتحاد را یاد گرفته و به اشکال مختلف با آن جمله میسازد.‏چون نمیفهمد و نمیخواهد بفهمد یک روز یکی از ‎#پارلمان_ملی سخن میگوید و دیگری از ‎#قانون_اساسی نوشته شده و کنگره ی براندازی!
افراد بی مایه و فاند بگیر را باد میکند و به مسائل سطحی میپردازد بدون اینکه متوجه باشد مساله ی امروز ایران بقاست!
بقای ملتی که با هزاران تهدید روبروست!
‏نتیجه ی آن میشود امیرعباس فخر آور و مسیح علینژاد و فرصت طلب هایی چون شهریار آهی و محسن سازگارا و اتحادهای پوشالی و بی فایده و محفلی و مهمانی گونه هایی چون شورای ملی و فرشگرد و حزب بی خاصیت مشروطه که به اندازه ی سیب زمینی هم خاصیت که ندارند هیچ،بلکه سموم خطرناکی را وارد جامعه میکنند.
سازمان برای اپوزیسیون یعنی جمع شدن سه چهار نفر دور هم و انتخاب اسامی گوناگون و اتحاد یعنی جمع شده این افراد در کنار هم و انتشار بیانیه!
بدون گفتمان‌، بدون پرنسیپ و اصول روشن و بدون پایگاه اجتماعی!
‏شعارزدگی محض!
کمونیست و لیبرال و پادشاهی خواه و تجزیه طلب کنار هم جمع میشوند و بیانیه ای اتشین صادر میکنند و به فراموشی سپرده میشوند و هزینه های روانی آن برای جامعه است.
یا به تمسخرگرفته میشوند ویاباعث ناامیدی روزافزون میگردند!
رقابت های کودکانه وتخریب را هم به موارد بالا بیفزایید.در این بازار مکاره صدای اندکی هم که میفهمند شنیده نمیشود.
‏این اپوزیسیون فشل چون نه حامل گفتمان است و نه برنامه و نه مناسبات اجتماعی را میفهمد، یک روز چشم به راه ترامپ است وفردا دل درگرو قیام گرسنگان میبندد.حتی گاهی بجای اینکه اپوزیسیون رژیم باشد اپوزیسیون ایران میشود!
پلشتی و بی مایگی جمهوری اسلامی در اپوزیسیون بازتولید شده است.دلیل منطقی هم دارد‌.چون اکثریت اپوزیسیون تحت تاثیر گفتمان انقلاب ۵۷ است.بسیاری از آنها همان جاماندگان از سفره ی انقلاب و یا پیاده شده ها از قطار انقلاب ۵۷ هستند.
@cafe_andishe95
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دیکتاتورها چگونه سرنگون می‌شوند؟

✍🏼دیکتاتورها گمان می‌کنند که می‌توان تاریخ را دور زد، اما با تکرار اشتباهات فاحش گذشتگان، آن‌ها صرفاً به فهرست مستبدان بازنده تاریخ افزوده می‌شوند و میراثی از کینه، دشمنی، تفرقه و حماقت را برای دیگران به جا می‌گذارند.

🔻دو سوم مردم جهان در نظام‌های دیکتاتوری زندگی می‌کنند، با این وجود اطلاعات ما درباره این نظام‌ها بسیار اندک است. در این سخنرانی دکتر ناتاشا ازرو درباره تفاوت نظام‌های دیکتاتوری، اهمیت این تفاوت‌ها و چگونگی سرنگونی آن‌ها سخن می‌گوید.

🔻دکتر ناتاشا ازرو استاد ارشد علوم سیاسی دانشگاه اسکس و پژوهشگر متخصص در حکومت‌های دیکتاتوری است. او تاکنون دو کتاب درباره رژیم‌های دیکتاتوری و رهبران آنها نوشته است: «دیکتاتورها و نظام‌های دیکتاتوری: شناخت رژیم‌های استبدادی و رهبران آنها» و «سیاست نظام دیکتاتوری: نهادها و پیامدها در رژیم‌های استبدادی».

ترجمه و زیرنویس: رکسانا شیرخورشیدی و علی نانوایی
بازبینی و ادیت: شهاب غدیری

Source: Tedx Talks. (2014, Nov 5)


#هم_پرسه #سیاست #دیکتاتوری #استبداد #کودتا #اصلاحات #انقلاب #قانون #قانون_اساسی #همپرسه