علوم وفنون ادبی
1.95K subscribers
6.15K photos
2.72K videos
2.82K files
23.9K links
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی

معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Download Telegram
🍃🌺🍃 غلط ننویسیم 🍃🌺🍃

* احترام گذاشتن :

به نظر می آید که در این ترکیب ، فعل « گذاشتن » غلط باشد و صحیح آن « گزاردن » است ؛ یعنی « به جا آوردن »
... این ترکیب ، فقط در قرون متأخّر ساخته و رایج شده است. می توان حدس زد که در عهد صفویه و قاجاریه که تمایز معنایی و املایی دو فعلِ گذاشتن و گزاردن ، مشتبه و مشوّش شده است ترکیب احترام گذاشتن ساخته شده است.
بهرحال این ترکیب ، با همین املا در نوشته های چند قرن اخیر به کار رفته و در فرهنگ ها نیز به همین صورت ضبط شده است و استعمال آن اشکالی ندارد.
صص : ۱۶_۱۵

* سؤال پرسیدن :

غلط است و حشو دارد و به جای آن بگوییم : « سؤال کردن »
ص: ۲۳۵


* بنیان _ بنیاد :

اغلب فرهنگها معنای « بنیاد » و
« بنیان » را یکسان نوشته اند ؛ اما این دو کلمه مترادف نیستند.

« بنیاد » یک واژه ی فارسی به معنای « پایه ی بنا ، پیِ بنا » است ؛ اما
« بنیان » یک واژه ی عربی ، به معنای خودِ بنا و توسّعاً « خانه » است.
با این همه ، معنای این دو لفظ در ترکیبات ، به یکدیگر نزدیک و تقریباً مترادف می شود.
مثلاً « بنیاد گذار » به معنای ( پایه گذار و مؤسّس )
و
« بنیانگذار » به معنای ( بناکننده ، برپاکننده ) است و در نهایت معنای آنها یکی است.

گاهی نیز « بنیان » به معنای « بنیاد » به کار رفته است اما موارد آن ، بسیار نادر است
ص : ۷۵


🍃🌺🍃 منبع :

غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، مرکز نشر دانشگاهی ، ۱۳۶۶

#نگارش

https://t.me/amirnormohamadi1976
#مبانی
#سپید

خروج از کلیشه با پا و تیپا

این قسمت: ترکیب اضافی و تتابع

#بخش_دوم:
گاهی در مباحث گفته می‌شود که زبان فلان اثر، امروزی نیست. همین یک حرف ساده، صدای بسیاری را در می‌آورد که چرا عده‌ای نورسیده و یک کتاب خوانده، این بازی را با تاریخ 2500 ساله غنی ما می کنند. مگر نمی‌دانید گذشته ما چه بوده است؟ فاین تذهبون؟
در این باره برای اینکه خیال نوستالوژیستی خودمان را راحت کنیم همین جا با استعانت از خدای متعال عرض می‌کنم اصلا چیزی به نام #ادبیات_امروز نداریم، هر چیزی که امروز، امروزی ست، به قول #جواد_خیابانی، فردا متعلق به دیروز خواهد شد. کل بحث پرهیز از ترکیب‌های اضافی و تتابع در این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی مستعمل را به کار نبریم. آرایه‌های آشنایی‌زدایی‌، پس از اینکه مستعمل می‌شوند اگر کارکرد خود را از دست ندهند بخشی از زبان خودکار خواهند شد و اگر هم وارد زبان خودکار نشوند به دلیل کثرت استعمال، #خاصیت_حس_آمیزی نخواهند داشت.
همین جا یک نکته جالب بگویم: زبان شناسان می گویند جز استثناها (مثلا ننه و دده و دادا و بابا و ازین دست‌) هیچ گونه رابطه دال و مدولول بین شکل، نگارش و تلفظ نام‌ها وجود ندارد. مثلا هیچ گونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که بفهمیم چرا فارسها به انگور، می‌گویند انگور، عرب‌ها می گویند عنب و ترکها به آن اوزوم می گویند. نه صدای تلفط انگور، نه شکل نوشتن انگور شبیه انگوری که می خوریم، نیست. اما آیا می‌توانیم بگوییم که بین‌شان رابطه دال و مدول وجود ندارد؟
با عرض پوزش از زبان‌شناسان، بی آنکه تخصصی در این حوزه داشته باشم باید بگویم که:
به جای اینکه بگوییم در گفتن و نوشتن انگور، رابطه ای بین #بیان، #نگارش و #شکل انگور وجود ندارد، باید بگوییم: ما #نمی_دانیم بین این سه، چه رابطه‌ای وجود دارد. بین‌شان رابطه هست اما این رابطه محو شده است. راز این محوشدگی رابطه نیز در همین استعاره و کنایه‌ها و دیگر آرایه‌ها و تکنیک‌های آشنایی زدایی ست که یا تبدیل به عادت زبانی شده اند و یا در فرایند نوسازی زبان شفاهی، ارتباط علت و معمولی اش، قطع یا فراموش شده است.
این فقط یک مثال برای ساده سازی مفهوم بود. منظورم این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی به همین سادگی، با پیدا کردن بسامد، بی خاصیت می‌شوند.
تغییر تکنیک از ترکیب سازی به تصویر‌سازی،‌ یعنی خروج از این آرایه‌‌های بی‌خاصیت شده که حتی گاهی تهو‌ع‌آور می‌شوند.

همان‌طور که می‌دانید گام اول در بیان، این است که ‌ دم‌دستی ترین واژه ها وترکیب‌ها و تکنیک‌ها را به کار بگیریم. عادت‌های آرایه ای همیشه و بی اختیار جزو اولین استخدام‌های هر شاعری است. اما شاعر با رد اولین واژه هایی که به ذهنش می رسد، می تواند استخدام‌های بهتر وبکرتری را برای همان مفهوم و مضمون جایگزین کند. تصویرسازی به جای استفاده از ترکیب،،یکی از این راههاست.
البته باز هم اینها قانون و ابدی نیست. ممکن است کمتر از یکسال همه این شیوه های تصویرسازی و شعریت بخشیدن به حس واندیشه، تبدیل به کلیشه شود و ممکن است ماندگاری بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه پرهیز از ترکیب و تتابع، یکی از راههای نوسازی تکنیکی و تصویرسازی شعر و خروج از کلیشه ها است. اما این ، همه مساله نیست.
اصل این است که شاعر مجبور است با تکیه بر دانش فنی و پیوست ادبی خود از کلیشه های رایج ماقبل و عصر خود خارج شود.
چه با پا،
چه با تیپا


به قول نظامی:
به که سخن دیر پسند آوری
تا سخن از دست بلند آوری

هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند.


#علی_گل_گلاب
#مبانی_سپید

علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
✏️نقطه نظر، نظر، یا دیدگاه؟

🔍این عبارت ترجمه لفظ به لفظ عبارت انگلیسی Point of view است.
 در فارسی این عبارت بی‌معنی بوده و بهتر است از آن استفاده نکنید.

در قدیم نظرگاه به همین معنی بوده و امروزه از دیدگاه نیز استفاده می‌شود که صحیح است.

👈همچنین می‌توانید به سادگی از «نظر» استفاده کنید.

☑️«نظر من این است».
به جای
«نقطه نظر من این است».

🖌️  #ویراستاری #نگارش


https://t.me/amirnormohamadi1976
🍃🌺🍃 غلط ننویسیم 🍃🌺🍃

* احترام گذاشتن :

به نظر می آید که در این ترکیب ، فعل « گذاشتن » غلط باشد و صحیح آن « گزاردن » است ؛ یعنی « به جا آوردن »
... این ترکیب ، فقط در قرون متأخّر ساخته و رایج شده است. می توان حدس زد که در عهد صفویه و قاجاریه که تمایز معنایی و املایی دو فعلِ گذاشتن و گزاردن ، مشتبه و مشوّش شده است ترکیب احترام گذاشتن ساخته شده است.
بهرحال این ترکیب ، با همین املا در نوشته های چند قرن اخیر به کار رفته و در فرهنگ ها نیز به همین صورت ضبط شده است و استعمال آن اشکالی ندارد.
صص : ۱۶_۱۵

* سؤال پرسیدن :

غلط است و حشو دارد و به جای آن بگوییم : « سؤال کردن »
ص: ۲۳۵


* بنیان _ بنیاد :

اغلب فرهنگها معنای « بنیاد » و
« بنیان » را یکسان نوشته اند ؛ اما این دو کلمه مترادف نیستند.

« بنیاد » یک واژه ی فارسی به معنای « پایه ی بنا ، پیِ بنا » است ؛ اما
« بنیان » یک واژه ی عربی ، به معنای خودِ بنا و توسّعاً « خانه » است.
با این همه ، معنای این دو لفظ در ترکیبات ، به یکدیگر نزدیک و تقریباً مترادف می شود.
مثلاً « بنیاد گذار » به معنای ( پایه گذار و مؤسّس )
و
« بنیانگذار » به معنای ( بناکننده ، برپاکننده ) است و در نهایت معنای آنها یکی است.

گاهی نیز « بنیان » به معنای « بنیاد » به کار رفته است اما موارد آن ، بسیار نادر است
ص : ۷۵


🍃🌺🍃 منبع :

غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، مرکز نشر دانشگاهی ، ۱۳۶۶

#نگارش

https://t.me/amirnormohamadi1976
بدین‌ وسیله

🔸کلمۀ «بدین‌ وسیله» را در مکاتبات اداری بسیاری دیده‌ایم:

«بدین‌ وسیله از شما دعوت می‌شود...»
«بدین وسیله به استحضار می‌رساند...»
«بدین وسیله گواهی می‌شود...»
«بدین‌ وسیله گزارش می‌شود»

یکی از استادان بزرگ، که هم منصب اجرایی دارد و هم منصب علمی، با آمدن این کلمه در نامه‌های رسمی و اداری مخالف است. دلیل مخالفتش هم این است که «بدین‌ وسیله» عبارت زاید و بی‌معنایی است. مثلاً وقتی می‌خواهیم نامه بنویسیم طبیعتاً مشخص است که با کدام وسیله می‌خواهیم چیزی را بیان یا اعلام کنیم. پس آمدنش ضرورتی ندارد.

🔸درست است که این عبارت جزو کلیشه‌های نامه‌های اداری شده و بهتر است کمتر از آن استفاده کنیم، اما خوب است کمی هم به ضرورتش توجه کنیم. در نامه‌های اداری معمولاً شخص نویسنده می‌خواهد فاعلیت خودش را از نامه حذف کند تا لحن نامه‌اش مؤدبانه‌تر و محترمانه‌تر به نظر برسد، مثلاً به‌جای «پیشنهاد می‌کنم» می‌نویسد «پیشنهاد می‌شود». همین حذف فاعل اقتضائات جدیدی در نحو کلام ایجاد می‌کند.

🔸فرض کنیم کارمندی می‌خواهد ساعات کاری‌اش را با نامه به مافوق اطلاع دهد. جمله‌اش را با چه چیزی شروع کند؟ با «اینجانب»؟ «اینجانب ساعات کاری را به استحضار/عرض می‌رساند». اگر بخواهد به‌صورت مجهول بیان کند چه؟ «ساعات کاری به استحضار/عرض می‌رسد»؟ انگار یک چیزی در جمله کم است. این جای خالی با چه پر شود؟ «بدین‌ وسیله» چه‌بسا می‌خواهد جای خالیِ آن فاعلِ محذوف را، از نظر معنایی، پر کند: «بدین وسیله ساعات کاری به استحضار می‌رسد». پس شاید حضورش در بعضی نامه‌ها چندان هم بی‌معنا و زاید نباشد، هرچند کسانی که خلاقانه‌تر می‌نویسند بالطبع از این‌گونه تعابیر استفاده نمی‌کنند.

🔸دلیل دیگرِ استفاده از چنین تعبیراتی این است که نامه‌های اداری معمولاً حاوی پیامی یک‌جمله‌ای هستند. اگر آن پیام در یک جمله بیان شود نامحترمانه و خلاف آداب اجتماعی است. پس باید با یک‌سری تعبیراتِ به‌ظاهر زاید و بی‌مصرف پر شود تا نامه پر و پیمان‌تر به نظر برسد. اگر به این نکته توجه داشته باشیم، احتمالاً با تسامح بیشتری به نامه‌های اداری ایراد وارد می‌کنیم.

#نگارش #نامه‌های_اداری #نحو #گفتمان

سجادسرگلی


https://t.me/amirnormohamadi1976
بدین‌ وسیله

🔸کلمۀ «بدین‌ وسیله» را در مکاتبات اداری بسیاری دیده‌ایم:

«بدین‌ وسیله از شما دعوت می‌شود...»
«بدین وسیله به استحضار می‌رساند...»
«بدین وسیله گواهی می‌شود...»
«بدین‌ وسیله گزارش می‌شود»

یکی از استادان بزرگ، که هم منصب اجرایی دارد و هم منصب علمی، با آمدن این کلمه در نامه‌های رسمی و اداری مخالف است. دلیل مخالفتش هم این است که «بدین‌ وسیله» عبارت زاید و بی‌معنایی است. مثلاً وقتی می‌خواهیم نامه بنویسیم طبیعتاً مشخص است که با کدام وسیله می‌خواهیم چیزی را بیان یا اعلام کنیم. پس آمدنش ضرورتی ندارد.

🔸درست است که این عبارت جزو کلیشه‌های نامه‌های اداری شده و بهتر است کمتر از آن استفاده کنیم، اما خوب است کمی هم به ضرورتش توجه کنیم. در نامه‌های اداری معمولاً شخص نویسنده می‌خواهد فاعلیت خودش را از نامه حذف کند تا لحن نامه‌اش مؤدبانه‌تر و محترمانه‌تر به نظر برسد، مثلاً به‌جای «پیشنهاد می‌کنم» می‌نویسد «پیشنهاد می‌شود». همین حذف فاعل اقتضائات جدیدی در نحو کلام ایجاد می‌کند.

🔸فرض کنیم کارمندی می‌خواهد ساعات کاری‌اش را با نامه به مافوق اطلاع دهد. جمله‌اش را با چه چیزی شروع کند؟ با «اینجانب»؟ «اینجانب ساعات کاری را به استحضار/عرض می‌رساند». اگر بخواهد به‌صورت مجهول بیان کند چه؟ «ساعات کاری به استحضار/عرض می‌رسد»؟ انگار یک چیزی در جمله کم است. این جای خالی با چه پر شود؟ «بدین‌ وسیله» چه‌بسا می‌خواهد جای خالیِ آن فاعلِ محذوف را، از نظر معنایی، پر کند: «بدین وسیله ساعات کاری به استحضار می‌رسد». پس شاید حضورش در بعضی نامه‌ها چندان هم بی‌معنا و زاید نباشد، هرچند کسانی که خلاقانه‌تر می‌نویسند بالطبع از این‌گونه تعابیر استفاده نمی‌کنند.

🔸دلیل دیگرِ استفاده از چنین تعبیراتی این است که نامه‌های اداری معمولاً حاوی پیامی یک‌جمله‌ای هستند. اگر آن پیام در یک جمله بیان شود نامحترمانه و خلاف آداب اجتماعی است. پس باید با یک‌سری تعبیراتِ به‌ظاهر زاید و بی‌مصرف پر شود تا نامه پر و پیمان‌تر به نظر برسد. اگر به این نکته توجه داشته باشیم، احتمالاً با تسامح بیشتری به نامه‌های اداری ایراد وارد می‌کنیم.

#نگارش #نامه‌های_اداری #نحو #گفتمان
سجادسرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🍃🌺🍃 غلط ننویسیم 🍃🌺🍃

* احترام گذاشتن :

به نظر می آید که در این ترکیب ، فعل « گذاشتن » غلط باشد و صحیح آن « گزاردن » است ؛ یعنی « به جا آوردن »
... این ترکیب ، فقط در قرون متأخّر ساخته و رایج شده است. می توان حدس زد که در عهد صفویه و قاجاریه که تمایز معنایی و املایی دو فعلِ گذاشتن و گزاردن ، مشتبه و مشوّش شده است ترکیب احترام گذاشتن ساخته شده است.
بهرحال این ترکیب ، با همین املا در نوشته های چند قرن اخیر به کار رفته و در فرهنگ ها نیز به همین صورت ضبط شده است و استعمال آن اشکالی ندارد.
صص : ۱۶_۱۵

* سؤال پرسیدن :

غلط است و حشو دارد و به جای آن بگوییم : « سؤال کردن »
ص: ۲۳۵


* بنیان _ بنیاد :

اغلب فرهنگها معنای « بنیاد » و
« بنیان » را یکسان نوشته اند ؛ اما این دو کلمه مترادف نیستند.

« بنیاد » یک واژه ی فارسی به معنای « پایه ی بنا ، پیِ بنا » است ؛ اما
« بنیان » یک واژه ی عربی ، به معنای خودِ بنا و توسّعاً « خانه » است.
با این همه ، معنای این دو لفظ در ترکیبات ، به یکدیگر نزدیک و تقریباً مترادف می شود.
مثلاً « بنیاد گذار » به معنای ( پایه گذار و مؤسّس )
و
« بنیانگذار » به معنای ( بناکننده ، برپاکننده ) است و در نهایت معنای آنها یکی است.

گاهی نیز « بنیان » به معنای « بنیاد » به کار رفته است اما موارد آن ، بسیار نادر است
ص : ۷۵


🍃🌺🍃 منبع :

غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، مرکز نشر دانشگاهی ، ۱۳۶۶

#نگارش

https://t.me/amirnormohamadi1976
#نگارش
#اجزای_نوشته_ساختار_و_محتوا

ساختار:بیرونی-درونی

ساختار بیرونی:قالب نوشته(داستان ،سفرنامه،خاطره و....)
ساختار درونی:طرح نوشته
محتوا:چگونگی شکل گیری محتوا

مراحل نوشتن:پیش از نوشتن -نوشتن-پس از نوشتن

پیش از نوشتن :انتخاب موضوع-انتخاب واژه های مرتبط با موضوع-سازماندهی طرح نوشته

نوشته ای را با عنوان و موضوع خورشید انتخاب می کنم ،آنگاه با بارش فکری برای انتخاب واژه های مرتبط با موضوع
سپس با آوردن بند مقدمه و بندهای بدنه و جمع بندی پایانی آن را به پایان می رسانم.

خورشید:نور-آسمان-ظلمت-زندان-گلها-مبارزه-مهربانی-سیاهی-شب-روز-نوازش
کوه-مبارزه

خورشید(موضوع)

(بند مقدمه ) چادر شب ،بر همه ی گستره ی زمین و آسمان کشیده شده است.
جهان به این بزرگی ،همچون زندانی تنگ و تاریک ،همه ی موجودات زنده و غیر زنده را در خود اسیر کرده است و راه گریزی نیست.به هرکجا که روی کنی تا بی نهایت تاریکی است. از دست هیچ کس و هیچ چیزی ،کاری بر نمی آید تا بتواند با این دیو سیاهی مبارزه کند.
آیا امیدی برای گشایش هست و پایان این شب سیاه سپید خواهد بود؟
(بندهای بدنه یا متن اصلی)
بعد از مدت ها انتظار ،سر انجام از پشت کوهها ناجی فرا می رسد ،نور امیدی چشم های منتظر را به خود خیره می کند،آری صبح امید دمید و گل خورشید شکفت.خورشید نور گستر ،کم کم خود را آشکار می کند و ظلمت و تاریکی را به مبارزه دعوت می کند.
سپاه ظلمت وتاریکی در برابر نیزه های نور وروشنی توان ایستادگی نداردتمام قلمروهای تصرف شده خود را از دست می دهد وبه طرف غار ها ودره ها
فرار می کند.
گلها ودرختان چشم باز می کنند و دست مهربان و نوازشگر خورشید را بر سر خود احساس می کنند ،پرندگان با آهنگ دلنشین نغمه و سرود شادمانی سر می دهند.
انسان ها به کار وتلاش می پردازند و زندگی چون خونی در رگهای جهان به گردش در می آید.
(بند نتیجه گیری ) چه کسی باور می کرد آن ظلمت نه توی ستبر،با آن قلمرو بسیار وسیع از جهان رخت بربندد،این چه ماجرایی است که روزگار دنبال می کند ،بازی است یا جنگ و پیکار،تا کی باید شاهد آمدن خورشید و رفتن سیاهی باشیم؟
بیاید به این گفته ایمان بیاوریم:
در نا امیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است

https://t.me/amirnormohamadi1976
#فارسی_و_نگارش۱
#درس۲
#نگارش
#پرورش_موضوع

✳️ گسترش محتوا :
بر اساس سه روش

🛑 «بارش فکری » :

دانش آموزان با این روش در متوسطه اول آشنا هستند .
شرح کامل این روش ، ذکر تمام جزئيات، قوانین و قواعد بارش فکری را در کتاب: « آموزش، آفرينش ، سنجش ، » آورده ام .

🛑« اگر نویسی » :

این روش که به جملات شرطی آغاز می شود ممکن است به زمان گذشته ، حال و آینده صورت گیرد .
پرورش موضوع با « اگر نویسی در:

💢الف ) شرایط واقعی :

زمان گذشته : اگر من یک مدیر بودم ...
زمان حال : اگر من نماینده شهر باشم ...
زمان آینده : اگر من روزی شهردار شوم ...

💢 ب ) شرایط غیر واقعی :( تخیلی )

◀️زمان گذشته : اگر من ققنوسی نشسته بر کوه قاف بودم ...
◀️زمان حال : اگر من یک رایانه باشم ...
◀️زمان آینده : اگر من یک ربات داستان نویس شوم ...

💢اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن در مشاغل مختلف :

◀️اگر من یک رییس جمهور بودم ...

💢اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن به جای یک مکان خاص :

◀️اگر من خلیج همیشه فارس بودم ...

💢اگرنویسی با محوریت قرار گرفتن به جای جانوران و موجودات :

◀️اگر من هدهد سلیمان بودم ...

💢اگرنویسی با محوریت داشتن توانمندی های مختلف :

◀️اگر من عصای حضرت موسی بودم ...

💢اگر نویسی با محوریت قرار گرفتن به جای اشخاص دیگر :

◀️اگر من یک نویسنده پرفروش ترین کتاب سال بودم ...

🛑« گزین گفته » :

این روش با بهره گیری از سخنان ناب و برگزیده مشاهیر ، آیات ،احادیث ،سخنان حکمت آمیز ،ضرب المثل ها ،شعرها وکنایات برای موضوع مطروحه کاربرد دارد .به عنوان مثال موضوع « دریا » :
پرسش سازی می کنیم :

◀️«قطره قطره جمع گردد وآنگهی دریا شود »در چه مراحلی از زندگی کاربرد دارد ؟
◀️منظور شاعر از « موج دریا به گردن خشکی سینه ریز صدف می آویزد » چیست ؟
◀️چرا نگاه کردن به دریا ثواب دارد ؟

https://t.me/amirnormohamadi1976
#فارسی_و_نگارش۱
#درس۲
#نگارش
#پرورش_موضوع
#تولید_محتوا

✳️عکاسی

تمام انسان هایی ک روی کره زمین زندگی می کنند،دارای اهداف کوچک و بزرگ یا کوتاه مدت و بلند مدت هستند.آیا مشکلات و موانع می توانند باعث شوند ک اهداف ما به آرزوهای دست نیافتنی مان تبدیل شوند؟
چه چیزهایی باعث میشود ک ما بین اهداف و آرزوهایمان فرق بگذاریم؟
سلام،من فاطمه هستم.منم مثل تمام آدم هایی که روی این کره خاکی زندگی میکنند برای خودم اهداف و آرزوهایی دارم.پدر من در گذشته عکاس ماهری بود اما به دلیل سخت گیری های مادرم نتوانست به کار خود ادامه دهد و در آخر دست از تلاش برداشت.
من16سالمه،تا قبل از اینکه بخوام انتخاب رشته کنم شغل های زیادی رو مدنظرداشتم تا اینکه یه مدت پریشان خاطر یا همان افسرده شدم،خودم رو توی مشکلات زندگی غرق کرده بودم،حالم اصلا خوب نبود،خیلی فشار روم بود،نمی تونستم زیاد بخندم و از خیلی ها کینه به دل گرفته بودم.دلم واسه تمام روزهای خوبم تنگ شده بود،اما نمیتوانستم ان هابه خاطر بیارم،یعنی در واقع میشه گفت روز خوشی رو به یاد نمیاوردم.یک روز مامانم امد توی اتاقم،بنظر خوشحال میرسید،کمی که دقت کردم متوجه شدم چیزی رو پشتش قایم کرده.بطرفم امد و باهام احوال پرسی کرد،همان حرفای همیشگی؛چطوری دختر خشگلم،دراز مامانی،نفس مامان... منم مثل همیشه متعجب بودم که اگه بهم میگه خشگلم چرا بعدش از کلمه ی دراز که بدم میاد استفاده میکنه و بعدش منو نفس خودش خطاب میکنه.یعنی حاضرم توی همچین مواقعی40صفحه از ادبیات رو توی یک دقیقه جواب بدم و معنی کنم نه اینکه بخوام از ادبیات مامان سردر بیاورم.مامانه دیگه چیکارش میشه کرد.توی دلم،توی اعماق دلم مدام یک چیزی دادو بیداد میکرد،انگار یک شور و هیجانی داشت یهو از دلم بیرون میزد،آرام و قرار نداشتم،دلم میخواست بفهمم مامانم چیو قایم کرده.مامانم دستش را رو به من دراز کرد،وای خدای من این همون چیزی بود ک میخواستم.با تمام غصه هایی ک تو دلم بود یهو از جا پریدم و شروع کردم ب هورا و جیغ کشیدن.مامانم با لحن خبیثانه ای گفت؛چته مگه دیونه شدی زده ب سرت. حالا اینارو ول کن،مادر نمونه که میگن منم،حالا دیدی خوشحال شدی.بی توجه به حرفای مامانم جعبه رو از دستش گرفتم و تا توی حال دویدم،با اینکه نفس نفس میزدم در جعبه رو باز کردم،آره خودشه؛تلفن همراه،وسیله ای ک می تونستم با اون عکاسی کنم.
خداروشکر ب آرزوم رسیدم،دلم میخواست سفت مامانو بغل کنم و تا جایی ک میتونم بوسش کنم.از همون وقت تا الان دارم عکاسی میکنم با همون گوشی یا تلفن همراه.با اینکه کیفیتش در حد لالیگا نبود اما با تموم دقت،شور و تلاشم تونستم موفق بشم.
پس قدر تمام این لحظاتتون رو بدونید و شاکر خداوند بزرگ باشید،ب امید روزی ک همه به آرزوهایشان برسند
مواظب قلب پاک و آرزوهای قشنگتون باشید.

نویسنده: فاطمه نوری
هنرستان سمیه
شهرستان چرداول استان ایلام

https://t.me/amirnormohamadi1976
📚 پیشنهادهایی برای خرید از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

رضا بابایی، بهتر بنویسیم: درس‌نامهٔ درست‌نویسی، ساده‌نویسی و زیبانویسی، قم: ادیان.

امید طبیب‌زاده، غلط ننویسیم (از چاپ اول تا ویراست دوم): بررسی نقدهای نگاشته‌شده بر چاپ اول غلط ننویسیم و تأثیر آن‌ها بر ویراست دوم کتاب، تهران: کتاب بهار.

علی صلح‌جو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفت‌وگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۱، تهران: کتاب بهار.

علی صلح‌جو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفت‌وگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۲، تهران: کتاب بهار.

ابوالحسن نجفی، مبانی زبان‌شناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران: نیلوفر.

سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی در زمینهٔ زبان و ادب فارسی، به‌اهتمام محمدرسول دریاگشت، تهران: دکتر محمود افشار.

لاریسا مک فارکر، هنر ویرایش: گفت‌وگو با رابرت گاتلیب، ترجمهٔ مژده دقیقی و احمد کسایی‌پور، تهران: کارنامه.


#نمایشگاه_کتاب
#نگارش
#ویرایش
#درست‌نویسی
#زبان_فارسی
#زبان‌شناسی

https://t.me/amirnormohamadi1976
https://t.me/amirnormohamadi1976
نسبت نوازندگی با نویسندگی


در موسیقی، مفهومی داریم به‌نامِ «موتیف». موتیف کوچک‌ترین واحدِ دارای مفهوم است. «تِم» نیز مفهومی موسیقایی است که از چند موتیف ساخته می‌شود و بخشی از جمله را تشکیل می‌دهد.

چنان‌چه بخواهیم این سازه‌ها را با سازه‌های زبان تطبیق بدهیم، شاید غلط نباشد اگر موتیف را معادل «کلمه» و تِم را معادل «عبارت» بدانیم؛ هم‌چنان‌که در زبان هم از ترکیبِ کلمه‌ها عبارت‌ها و از ترکیبِ عبارت‌ها جمله‌ها ساخته می‌شوند.

نوازندگان برای تمرینِ نواختن یا ساختنِ یک قطعه، سال‌ها روش‌مندانه و نظام‌‌مندانه، جمله‌های خاص و قطعه‌های پیشین را می‌شنوند و بارها موتیف‌ها و تِم‌های آن را تحلیل و تمرین می‌کنند. این کار آن‌قدر تکرار می‌شود که اصطلاحاً ملکهٔ ذهن نوازنده می‌گردد و او در بداهه‌نوازی‌ و آهنگ‌سازی‌، آن موتیف یا تم یا جمله یا آمیزه‌ای بدیع از همهٔ آن‌ها را ناخودآگاه به‌ کار می‌گیرد.

اما حین بداهه‌نوازی، نوازنده دیگر چندان ذهنش را مشغول انتخاب موتیف‌ها و تم‌ها و جمله‌ها نمی‌کند، بلکه عناصری که سال‌ها شنیده و نواخته است، عیناً یا به‌طرزی نو، بر مغز و دست وی جاری می‌شوند. این پدیده موجب می‌شود بخش عمدهٔ فکر نوازنده به حفظ ضرب و ضرب‌آهنگ و انسجام ساختاری قطعه اختصاص یابد.

چنین پدیده‌ای برای نویسندهٔ ورزیده نیز رخ می‌دهد. او سال‌ها آن‌قدر متن خوانده است و جملات و عبارات و کلماتش را تحلیل و تمرین کرده است که موقع نوشتن، انتخاب آن عناصر دیگر توان و زمان چندانی از او نمی‌گیرد و می‌تواند با فکری آزادتر به پرداختِ هرچه آموده‌تر و آزموده‌تر نوشته‌اش بپردازد.

اما آن‌چه گفتم بِدان معنا نیست که نویسنده یا نوازندهٔ ورزیده در انتخاب واژه‌ها یا موتیف‌ها دقت نمی‌کند؛ بلکه بدین معناست که بر اثر تمرین بسیار، واژه‌آگاهی یا موتیف‌آگاهیِ وی به‌قدری رشد یافته است که پردازش زبانی یا موسیقایی برایش به‌نسبتِ تازه‌کاران بسیار سریع‌تر و آسان‌تر است. البته نمی‌توان ادعا کرد که آن‌چه کهنه‌کاران برمی‌گزینند لزوماً دقیق‌ترین گزینه است و نمونهٔ بهتری از آن نیست.

در موسیقی، نوازنده و به‌خصوص آهنگ‌ساز، انواع سبک‌ها را بسیار گوش می‌دهد و مدت‌ها بر سبک یا نوازندهٔ خاصی تمرکز می‌کند تا بتواند خصوصیات آن سبک یا آن شخص را دریابد، و آن گاه که بر آن اِشراف می‌یابد، می‌تواند شبیه‌سازی یا تقلیدش کند. این‌گونه است که نوازنده آهنگی می‌سازد که رنگ‌وبوی آهنگ‌های موتسارت را می‌دهد، حال‌آن‌که موتسارت آن آهنگ را نساخته است.

در نوشتن هم نویسنده با مطالعهٔ متمرکز و فشردهٔ آثار یک سبک یا یک شخص، قادر است بر ویژگی‌های بارزِ آن مسلط شود و متنی بنویسد که کاملاً شبیه نوشته‌ای معیّن است، اما آن نوشته از قلم نویسندگان آن سبک نتراویده است. این کار اگرچه ممکن است هیچ‌گاه به‌صورت مستقیم به‌ کار نویسنده نیاید، اما توان نویسنده را در انعطافِ نثری افزایش می‌دهد و او را در به‌کارگیری انواع سبک‌ها توانا می‌سازد.

#زبان #موسیقی #نگارش
#نویسنده #نوازنده


معین پایدار، ۰۴ خرداد ۱۴۰۳

https://t.me/amirnormohamadi1976
چرا یادگیری درست‌نوشتن برای همگان واجب است؟


اگر از شعارهای نخ‌نما و تکراری بگذریم و قدری واقع‌بین و کاربردگرا شویم، می‌بینیم که برخلاف آن‌چه در نگاه اول به‌ چشم می‌آید، دانش و هنر نوشتن و البته درست و زیبا و دقیق نوشتن، آن‌قدرها هم که گمان می‌کنیم کم‌کاربرد و دستِ‌چندم نیست.

تقاضانامه‌ای که خطاب به فلان اداره و بَهمان مدیر می‌نویسیم، قراردادنامه‌ای که با کارفرما یا کارمندمان تنظیم می‌کنیم، پایان‌نامه‌ای که در پایان تحصیلمان تألیف می‌کنیم، گزارش‌نامه و سفرنامه‌ای که به‌قصد ثبت وقایع و تجارب تحریر می‌کنیم، شکایت‌نامه‌ای که برای دادگستری تنظیم می‌کنیم، یا اندکی خاص‌تر و هنری‌تر، ‌داستان و نمایش‌نامه و فیلم‌نامه‌ای که به‌عنوان اثری هنری خلق می‌کنیم، هر یک نمونه‌ای از انواع نوشتن است.

نوشتن و انواع آن باز هم بیش‌تر از این‌ها در زندگی روزمره نقش دارد. هنگام پرکردن فرم‌ها و اظهارنامه‌ها، موقع فرستادن پیام‌ها و پیامک‌ها، و حتی حین درج لیست خرید و ثبت دخل‌وخرج روزانه، دانش و هنر نوشتن کارساز و دست‌گیر خواهد بود؛ چراکه نوشتنْ بسیار فراتر از صرفاً چیدن حروف روی صفحات است.

نوشتن گونه‌ای از اندیشیدن است، گونه‌ای که به‌نسبت گفتارْ دقیق‌تر و سنجیده‌تر و مستندتر است و از همین بابت در بسیاری از بزن‌گاه‌ها یار و کمک‌کار می‌گردد. بگذریم از این‌که مهم‌ترین دست‌آورد انسان، یعنی تمدن بشری، در بستر نوشتار شکل گرفته و بر مدار آن جریان یافته است.

باری، همان‌طور که برخورداری از این دانش و هنر می‌تواند کاروان زندگی را پیش براند و حتی شخص را از آن قافله پیش بیندازد، نابرخورداری از آن هم می‌تواند در مسیر زندگی آدم دست‌انداز بسازد و قطار پیش‌رفت را به ورطۀ سکون و رکود بیندازد.

پیامی بدخوان و چندمعنا که موجب رنجیدن یا گیج‌شدن مخاطب شده، رساله‌ای که چندین بار بیش‌تر از آن‌چه واقعاً نیاز بوده مکتوب و اصلاح گشته، قرارداد یا اظهاریه‌ای که به‌سبب مبهم‌بودن و دقیق‌نبودنْ خسارت و مرارت به‌ بار آورده، نامه‌‌ای که به‌خاطر ایجاز مخل یا اطناب ممل یا اصلاً خوانده نشده یا در وصول و حصول منظور و مقصود نویسنده ناکام مانده، و هزاران نمونۀ ریز و درشت دیگری که رخ نمی‌داد اگر شخصْ مختصری از خم‌وچم نوشتن آگاه‌تر و در هزارتوی آن واردتر می‌بود، نمودی است از آن‌چه گفته آمد.

#زبان #نگارش #ویرایش #


https://t.me/amirnormohamadi1976
موسیقی به کدام شبیه‌تر است، نثر یا نظم؟


اگر نوشتن را همان نثر بدانیم و «نثر» را در برابر «نظم» قرار دهیم، می‌توانیم ادعا کنیم که به‌لحاظ ایقاع، موسیقی به نظم شبیه‌تر است تا به نثر؛ زیرا در نظم هم مصراع‌ها به‌مانند میزان‌ها، کشش کاملاً برابر دارند؛ ولی در نثر، بر خلاف نظم، اصلاً واحدی برای سنجش زمان و کشش وجود ندارد و از این رو، التزام به رعایت اسلوب ایقاع هم در آن معنایی ندارد.

نویسنده بدون این‌که در بند برابری کشش سازه‌‌های جمله‌اش باشد، می‌تواند جمله‌اش را بنویسد و متنش را بپرورد. بنابراین می‌توان گفت که اگرچه گونۀ نثر در قیاس با گونۀ نظم آن آهنگ متواتر دل‌پذیر را ندارد، اما از جهت ایقاع، نثر به‌نسبت موسیقی بسیار آزادانه‌تر و منعطف‌تر است؛ البته در این‌جا صرفاً موسیقی ریتمیک مدِنظر است، نه موسیقی موسوم به ردیف.

#زبان #موسیقی #نگارش
#نثر #نظم
#نگارش
اصول #نشانه_گذاری در زبان پارسی

منظور از نشانه گذاری به کاربردن علامت ها و نشانه هایی است که برای درست فهمیده شدن جملات در نوشته به کار برده می شود.

۱. ویرگول (،)
وبرگول نشانه مکثی کوتاه است. موارد استفاده:
الف: در بین عبارت های غیر مستقل که باهم در حکم یک جمله کامل می باشد:
آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.
ب: برای توضیح در مورد یک کلمه:
فردوسی، حماسه سرای بزرگ ایران، در سال ۳۲۹ هجری قمری به دنیا آمد.
ج: در موردی که چند کلمه دارای اسناد واحدی باشد:
علی، حسن، و احمد پسران او بودند.
د: در آدرس دادن:
تهران، شهریار، میدان امام.

۲. نقطه ویرگول (؛)
الف: برای جدا کردن جمله ها و عبارت های متعدد یک کلام طولانی که به ظاهر مستقل اما در معنی به یکدیگر وابسته و مربوط می باشند:
فریب دشمن مخور و غرور مداح مخر؛ که این، دام زرق نهاده است.
ب: در جمله های توضیحی، پیش از کلماتی چون اما، زیرا، چرا که، یعنی، به عبارت دیگر، برای مثال و مانند آنها؛ به شرط آنکه جمله پیش از آن طولانی باشد.
مال و جاه هیچگاه نمی توانند آرامش بخش روان انسان باشند؛ چرا که تنها با یاد خدا دل ها آرامش می یابند.

۳. نقطه (.)
الف: در پایان جمله های کامل خبری:
عین القضاه، عارف بزرگ ایران، در سال ۵۲۵ شهید شد.
ب: بعد از حروف اختصاری:
سال ۳۲۲ ق.م.
ج: بعد از شماره ردیف:
۱. رضایت ۲. هدف

۴. دو نقطه (:)
الف: پی از نقل و قول مستقیم:
فرزاد گفت: "دیگر هیچوقت به آن خانه برنمی گردم."
ب: پیش از بیان تفصیل مطلبی که قبلا خلاثه ای از آن گفته شده است:
آن سال برا من سال خوبی بود: در آزمون سراسری دانشگاه ها پذیرفته شده بودم.
ج: بعد از واژه ای که معنی اش در برابرش نوشته شده باشد:
صیف: تابستان
د: بعد از حروف ابجد برای استفاده از ترتیب:
الف: مورد یک
ب: مورد دو

۵. گیومه (" ")
ابن نشانه برای آغاز و پایان سخن کسی غیر از نویسنده است؛ یا برای مشخص تر کردن و برجسته نشان دادن کلمه یا اصطلاحی خاص به کار می رود.

۶. نشانه سوال (؟)
الف: برای نشان دادن پرسش.
به چه می اندیشی؟
ب: برای نشان داد تردید و ابهام، در داخل پرانتز به کار می رود:
طبق آمار غیر رسمی، جمعیت تهران از مرز ده میلیون نفر (؟) گذشته است.

۷. نشان تعجب (!)
در پایان جمله هایی می آید که بیان کننده یکی از حالات خاص و شدید عاطفی یا نفسانی است؛ از قبیل: "تعجب"، "تهدید"، "حسرت"، "آرزو" و...
چه عجب! عجب آدم ریاکاری!
وای بر من!
آهسته!

۸. خط فاصله (-)
الف: برای جدا کردن عبارت های توضیحی.
فردوسی -حماسه سرای بزرگ ایران- در سال ۳۲۹ ه.ق. به دنیا آمد.
ب: برای نشان مکالمه:
- الو!
- بله، بفرمایید!
- سلام
ج: به جای حرف اضافه تا و به بین تاریخ ها، اعداد و کلمات:
دهه ۱۳۵۰ - ۱۳۴۰
قطار تهران-مشهد

۹. سه نقطه (...)
برای نشان دادن کلمات و یا عبارات جمله های محذوف  و یا افتادگی ها به کار می رود.
...به این دلیل بود که از ادامه این شیوه صرف نظر کردم.
میازار موری که...

۱۰. ستاره (*)
از این نشانه برای: ارجاع دادن به زیرنویس استفاده می شود.

۱۱. پرانتز یا دو هلال ( )
الف: به معنی "یا"و "یعنی" به کار می رود و یا برای توضیح بیشتر کلام:
شاهکار نظامی گنجوی (خسرو وشیرین) را باید به دقت خواند.
ب: وقتی که نویسنده بخواهد آگاهیهای بیشتر (اطلاعات تکمیلی) به خواننده عرضه کند.
ابوالفضل  بیهقی (۳۸۵-۴۷۰ ه.ق) استاد کم نظیر نثر می باشد.

۱۲. قلاب [  ]
برای تصحیح متون کهن، الحاق احتمالی که از نسخه بدل ها و از سوی مصحح اضافه می شود در بین قلاب قرار می گیرد:
و این [راه مسلمانی] راه خدای توست.
به قلم دکتر #احمد_گیوی، انتشارات: مرکز تحقیق و توسعه علوم انسانی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🍁 بنویسیم یا تایپ کنیم؛ کدام‌یک برای تفکر، خلاقیت و آموزش مفیدتر است؟

آخرین باری که با دست چیزی نوشتید کی بود؟ برای بسیاری از ما نوشتن به یک عمل نادر، اگر نه منسوخ، تبدیل شده است. تواناییِ یادداشت‌برداری بر روی تلفن همراه و یا تایپ‌کردن به‌مراتب سریع‌تر و آسان‌تر است. اما آیا نوشتن ارزش خود را برای همیشه باخته است؟

برای برخی از نویسندگان حرفه‌ای اینکه نوشتن با کاغذ و قلم به خلاقیت و تفکر کمک می‌کند خبر جدیدی نیست. به‌رغم اقبال عمومی به استفاده از وسایل دیجیتال، برخی نویسندگان به نوشتن با دست به‌عنوان راهی برای افزایش بهره‌وری ادامه‌ می‌دهند. دنیای علم به‌تازگی به کشف مزایای این ‌کار پرداخته است؛ با وجود این، نتایج به نظر قانع‌کننده می‌آیند.

امروزه با حرکت تدریجیِ جهان به‎سوی گزینه‌های دیجیتال، بسیاری از مدرسه‌ها هم به‎جای تأکید بر نوشتن با دست، تمرکز خود را معطوف به استفاده از وسایل دیجیتال و محصولات فناوری کرده‌اند. در نتیجه، در برخی موارد، کودکان بیش از آنکه نوشتن با دست را بیاموزند در تایپ‌کردن مهارت پیدا می‌کنند.

با این حال، بنابر تحقیقات انجام‌شده در مورد رشد کودکان پیش‌دبستانی، کسانی که الفبا را از طریق ترسیم با حرکت دست مانند نوشتن می‌آموزند نسبت به کسانی که این کار را با تایپ‎کردن انجام می‌دهند از قدرت تشخیص و درک بهتر و پایدارتری برخوردارند. همچنین تصور می‌شود که عملِ نوشتن و حرکات مربوط به آن در به‎خاطرسپردن کلمات بیشتر نیز ﻣﺆثر است.

عادت یادداشت‌برداری با تلفن همراه و رایانه در بزرگسالان به‎صورت فزاینده‌ای رواج پیدا کرده است، اما به‎نظر می‌رسد اثربخشی این کار کمتر از نوشتن با دست است. برای مثال، بنابر مطالعه‌ای که در سال ۲۰۱۴ انجام شد، دانشجویانی که برای یادداشت‌برداری در سمینار‌ها متکی بر کامپیوتر بودند نسبت به کسانی که با دست یادداشت‌برداری می‌کردند در پاسخ به ﺳﺆالات مفهومی از تواناییِ کمتری برخوردار بودند.

چرا نوشتن با دست بهتر است؟
به‌‎نظر می‌رسد پاسخ این ﺳﺆال به پیچیدگیِ نسبیِ بیشترِ عمل نوشتن در مقایسه با تایپ‌کردن بازمی‌گردد. نوشتن مستلزم حرکات، مهارت و هماهنگیِ بیشتر است. این کار همچنین به توجه بصریِ بیشتری نیاز دارد و بنابر این برای تبدیل اَشکال درون ذهن ما به چیزی قابل‎مشاهده قسمت‌های مختلف مغز را به‌کار می‌گیرد.

برای درک بهتر این موضوع تصور کنید که نوشتن با دست را برای کسی تشریح می‌کنید. از کجا شروع می‌کنید؟ چگونه می‌توانید تمام اَعمال ظریفی که به‎سادگی با دردست‎گرفتن یک خودکار و حرکت انگشتان برای ترسیم حروف مختلف را توصیف کنید؟ چه مقدار فشار بر خودکار و یا بر صفحه نیاز است و این فشار چگونه با حرکت خودکار تغییر می‌کند؟

تازه سیستم بیناییِ شما هم هست. چشمان‌تان باید اطلاعات شکلی که رسم می‌کنید را دریافت و به مغزتان منتقل کند. آنگاه مغز وظیفۀ بررسی و تطابق آن شکل با طرح ذهنی‌تان را برعهده دارد و در صورت هرگونه تناقض باید پیام‌هایی را برای اصلاح به دست‌تان مخابره کند. حتی فکرکردن به این موضوع به‎نظر دشوار می‌آید، چه برسد به توصیف آن. اما با این حال، مغز ما هر بار که با دست روی کاغذ چیزی می‌نویسیم، این کارها را انجام می‌دهد.

یا می‌توانید تایپ کنید
آن‌‎وقت هیچ نیازی به این پیچیدگی‌ها وجود ندارد. می‌توانید به‎سادگی به‎دنبال کلید مورد نظرتان بگردید، آن را رسم کنید و سپس ببینید که آیا حرف درستی بر روی نمایشگر شما نقش می‌بندد یا خیر.

با این حال، شواهد فزاینده‌ای نشان می‌دهد که اتکای بیش از حد به تایپ‎کردن، به‎خصوص برای کودکان، در یادگیری تأثیر کمتری دارد. برای بزرگسالان نیز، اگرچه سرعت بالای تایپ‎کردن ممکن است به ما اجازه دهد تا اطلاعات را کلمه‎به‎کلمه به‎یاد بسپاریم، اما این بدان معنا نیست که می‌توانیم آنها را به‌طور معناداری پردازش کنیم.

تمام اینها به‎معنای بی‌فایده‎بودن تایپ‎کردن نیست؛ ما همچنان می‌توانیم ارتباط مشابهی به‎وجود آوریم و اطلاعات را یکپارچه سازیم، اما باید این کار را آگاهانه‌تر انجام دهیم. و تنها به این دلیل که به‎نظر می‌رسد نوشتن با دست برای به‌خاطرسپردن و پردازش اطلاعات مفیدتر است، به این معنی نیست که باید ابزار‌های دیجیتال‌مان را دور بریزیم. بنابر برخی تحقیقات استفاده از قلم نوری بر روی صفحه‎نمایش می‌تواند به همان اندازه مفید باشد، زیرا مهم حرکت قلم و ترسیم است.

©️از: یورونیوز (۱۴۰۳/۲/۲۵) | #نگارش


https://t.me/amirnormohamadi1976
بدین‌ وسیله

🔸کلمۀ «بدین‌ وسیله» را در مکاتبات اداری بسیاری دیده‌ایم:

«بدین‌ وسیله از شما دعوت می‌شود...»
«بدین وسیله به استحضار می‌رساند...»
«بدین وسیله گواهی می‌شود...»
«بدین‌ وسیله گزارش می‌شود»

یکی از استادان بزرگ، که هم منصب اجرایی دارد و هم منصب علمی، با آمدن این کلمه در نامه‌های رسمی و اداری مخالف است. دلیل مخالفتش هم این است که «بدین‌ وسیله» عبارت زاید و بی‌معنایی است. مثلاً وقتی می‌خواهیم نامه بنویسیم طبیعتاً مشخص است که با کدام وسیله می‌خواهیم چیزی را بیان یا اعلام کنیم. پس آمدنش ضرورتی ندارد.

🔸درست است که این عبارت جزو کلیشه‌های نامه‌های اداری شده و بهتر است کمتر از آن استفاده کنیم، اما خوب است کمی هم به ضرورتش توجه کنیم. در نامه‌های اداری معمولاً شخص نویسنده می‌خواهد فاعلیت خودش را از نامه حذف کند تا لحن نامه‌اش مؤدبانه‌تر و محترمانه‌تر به نظر برسد، مثلاً به‌جای «پیشنهاد می‌کنم» می‌نویسد «پیشنهاد می‌شود». همین حذف فاعل اقتضائات جدیدی در نحو کلام ایجاد می‌کند.

🔸فرض کنیم کارمندی می‌خواهد ساعات کاری‌اش را با نامه به مافوق اطلاع دهد. جمله‌اش را با چه چیزی شروع کند؟ با «اینجانب»؟ «اینجانب ساعات کاری را به استحضار/عرض می‌رساند». اگر بخواهد به‌صورت مجهول بیان کند چه؟ «ساعات کاری به استحضار/عرض می‌رسد»؟ انگار یک چیزی در جمله کم است. این جای خالی با چه پر شود؟ «بدین‌ وسیله» چه‌بسا می‌خواهد جای خالیِ آن فاعلِ محذوف را، از نظر معنایی، پر کند: «بدین وسیله ساعات کاری به استحضار می‌رسد». پس شاید حضورش در بعضی نامه‌ها چندان هم بی‌معنا و زاید نباشد، هرچند کسانی که خلاقانه‌تر می‌نویسند بالطبع از این‌گونه تعابیر استفاده نمی‌کنند.

🔸دلیل دیگرِ استفاده از چنین تعبیراتی این است که نامه‌های اداری معمولاً حاوی پیامی یک‌جمله‌ای هستند. اگر آن پیام در یک جمله بیان شود نامحترمانه و خلاف آداب اجتماعی است. پس باید با یک‌سری تعبیراتِ به‌ظاهر زاید و بی‌مصرف پر شود تا نامه پر و پیمان‌تر به نظر برسد. اگر به این نکته توجه داشته باشیم، احتمالاً با تسامح بیشتری به نامه‌های اداری ایراد وارد می‌کنیم.

#نگارش #نامه‌های_اداری #نحو #گفتمان

سجادسرگلی

https://t.me/amirnormohamadi1976