#لحن_جملات_توضیحی:
این جملات که معمولاً به دو نقطه(:) ختم می شوند وتوضیح اصلی وجزء به جزء مطالب را پس از دو نقطه به همراه دارند، باید به نحوی خوانده شوندکه با رسیدن به این علامت(:) شنونده را منتظر شنیدن بقیة مطلب که مهم ترین قسمت آن نیز هست، نگاه دارد؛ مثال:
«دوچیز محالِ عقل است: خوردن بیش از رِزقِ مقسوم، ومُردن پیش از وقتِ معلوم.»
(سعدی)
#لحن_جملات_عاطفی_یا_تعجبی:
جملات عاطفی که علامت تعجب(!) رادر پایان خود دارند، بیانگر عواطف نویسنده اند واحساساتی چون خشم، نفرت، شوق، لذت، تعجب و… هستندخواننده این جملات باید خودرا با احساسات نویسنده هماهنگ کند ولحنش رابراساس هریک از موارد نام برده شکل دهد. تأکید در این جملات معمولاًبرروی کلمه تعجبی است وکلمه پس از آن باید با احساس بیشتری خوانده شود:
«مردم بالا دست چه صفایی دارند!»
( سپهری)
-«کاشکی جرتو کسی داشتمی
یا به تودسترسی داشتمی»
(خاقانی)
#لحن_اشعار_موقوف_المعانی:
به بیت هایی که معنی شان کامل نیست و با بیت یا بیت هایی بعدازخود به کمال می رسند، موقوف المعانی می گویند.
در این بیت ها خواننده بیت را به گونه ای می خواندکه در پایان آن نیاز به بیتی دیگر برای تکمیل معنی احساس شود؛ مانند:
چوخواهی که یابی زهر بد رها
سرانــدر نیـاری بــــــه دام بــلا،
بُوی در دوگیتی زبدرستـگار
نکونـام گـردی بر کـــــردگـار،
بـــه گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی»
(فردوسی)
-«کنون گرتو در آب ماهی شوی
وگر چون شب اندر سیاهی شوی،
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببرّی زروی زمیــن پاک مهـــر،
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاک است بالین من»
(همان)
تقسیم بیت ها به قسمت های معنی دار
اگر چه در زبان فارسی بیت از دو قسمت(مصرع) ساخته می شود اما باید دانست برای خواندن بهتر بعضی از ابیات باید تقسیم بندی دیگری رادر نظر گرفت که ممکن است نصف یک مصراع را از بقیه ی بیت جدا کرد تامعنی آن بهتر به خواننده منتقل شود؛
«بیامد به پیش سپهبد زمین
ببوسیدو بر شاه کرد آفرین
(فردوسی)
★#لحن_شخصی_شاعران_و_نویسندگان
با وجود اهمیت داشتن شناخت لحن های مختلف وکارآمد بودن همه ی آن ها در جریان خواندن، باید دانست که شناخت لحن شخصی شاعران می تواند به خواننده ی اشعار کمک زیادی کند؛ مثلاً بادانستن این نکته که شعری که قرار است خوانده شود از #فردوسی است، خواننده باید لحن حماسی را انتخاب کند وکلماتش را با آهنگی مناسب واستوار بیان کند، به طرزی بخواندکه شنونده به عظمت اتفاقات متن پی ببرد. یا اگر شعری از #حافظ باشد، باید دانست که حافظ لحنی چند گانه دارد : عاشقانه، طعنه زننده، حکیمانه، رندانه وعارفانه. #سعدی در بوستان لحنی پدرانه دارد. #ناصر_خسرو بسیار جدّی ومحکم است. #مولانا در مثنوی لحنی عرفانی داستانی و رؤیایی دارد ودر شعر #خیّام، غمی نهفته است همراه با دانشی که دیگران از آن بی اطلاع اند. در شعر معاصر نیز#سهراب_سپهری لحنی بسیار آرام و ملایم دارد و برعکس او، #اخوان_ثالث جدّی است ولحنی استوار دارد.
در #نثر نیز سعدی در بیان حکایات بسیار خوش صحبت است وسجع پرداز؛ خواجه #عبدالله_انصاری سخنانش را بیشتر بر مبنای سجع وآهنگ کلام شکل می دهد وهدفش آهنگین کردن جملاتی است که بیشتر لحن مناجات دارند؛ لحن #کلیله_و_دمنه و #مرزبان_نامه برای بیان حکایت هایی است که از زبان حیوانات باز گو می شود و در ضمنِ حکایات قصد دارند مطالبی سیاسی واجتماعی را به خوانندگان بیاموزند؛ #قابوسنامه لحنی اندرزی دارد و چون نویسنده ی آن، کیکاووس بن اسکندر، این کتاب را برای نصیحت کردن فرزندش، گیلان شاه، نوشته است، لحنی پدرانه دارد.
در دوره ی #معاصر لحن های #نثر بیشتر علمی، ساده، روز مره، وهمه فهم اند.
گاه در نثر معاصر#طنز نیز دیده می شود مانند: «چرندوپرند» #دهخدا.
بسیاری از کتاب های نثر امروزی نیز از زبان نثر معیار استفاده کرده اند که لحنی #رسمی وجدی دارند .
علوم وفنون ادبی
نورمحمدی
@amirnormohamadi1976
این جملات که معمولاً به دو نقطه(:) ختم می شوند وتوضیح اصلی وجزء به جزء مطالب را پس از دو نقطه به همراه دارند، باید به نحوی خوانده شوندکه با رسیدن به این علامت(:) شنونده را منتظر شنیدن بقیة مطلب که مهم ترین قسمت آن نیز هست، نگاه دارد؛ مثال:
«دوچیز محالِ عقل است: خوردن بیش از رِزقِ مقسوم، ومُردن پیش از وقتِ معلوم.»
(سعدی)
#لحن_جملات_عاطفی_یا_تعجبی:
جملات عاطفی که علامت تعجب(!) رادر پایان خود دارند، بیانگر عواطف نویسنده اند واحساساتی چون خشم، نفرت، شوق، لذت، تعجب و… هستندخواننده این جملات باید خودرا با احساسات نویسنده هماهنگ کند ولحنش رابراساس هریک از موارد نام برده شکل دهد. تأکید در این جملات معمولاًبرروی کلمه تعجبی است وکلمه پس از آن باید با احساس بیشتری خوانده شود:
«مردم بالا دست چه صفایی دارند!»
( سپهری)
-«کاشکی جرتو کسی داشتمی
یا به تودسترسی داشتمی»
(خاقانی)
#لحن_اشعار_موقوف_المعانی:
به بیت هایی که معنی شان کامل نیست و با بیت یا بیت هایی بعدازخود به کمال می رسند، موقوف المعانی می گویند.
در این بیت ها خواننده بیت را به گونه ای می خواندکه در پایان آن نیاز به بیتی دیگر برای تکمیل معنی احساس شود؛ مانند:
چوخواهی که یابی زهر بد رها
سرانــدر نیـاری بــــــه دام بــلا،
بُوی در دوگیتی زبدرستـگار
نکونـام گـردی بر کـــــردگـار،
بـــه گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی»
(فردوسی)
-«کنون گرتو در آب ماهی شوی
وگر چون شب اندر سیاهی شوی،
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببرّی زروی زمیــن پاک مهـــر،
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاک است بالین من»
(همان)
تقسیم بیت ها به قسمت های معنی دار
اگر چه در زبان فارسی بیت از دو قسمت(مصرع) ساخته می شود اما باید دانست برای خواندن بهتر بعضی از ابیات باید تقسیم بندی دیگری رادر نظر گرفت که ممکن است نصف یک مصراع را از بقیه ی بیت جدا کرد تامعنی آن بهتر به خواننده منتقل شود؛
«بیامد به پیش سپهبد زمین
ببوسیدو بر شاه کرد آفرین
(فردوسی)
★#لحن_شخصی_شاعران_و_نویسندگان
با وجود اهمیت داشتن شناخت لحن های مختلف وکارآمد بودن همه ی آن ها در جریان خواندن، باید دانست که شناخت لحن شخصی شاعران می تواند به خواننده ی اشعار کمک زیادی کند؛ مثلاً بادانستن این نکته که شعری که قرار است خوانده شود از #فردوسی است، خواننده باید لحن حماسی را انتخاب کند وکلماتش را با آهنگی مناسب واستوار بیان کند، به طرزی بخواندکه شنونده به عظمت اتفاقات متن پی ببرد. یا اگر شعری از #حافظ باشد، باید دانست که حافظ لحنی چند گانه دارد : عاشقانه، طعنه زننده، حکیمانه، رندانه وعارفانه. #سعدی در بوستان لحنی پدرانه دارد. #ناصر_خسرو بسیار جدّی ومحکم است. #مولانا در مثنوی لحنی عرفانی داستانی و رؤیایی دارد ودر شعر #خیّام، غمی نهفته است همراه با دانشی که دیگران از آن بی اطلاع اند. در شعر معاصر نیز#سهراب_سپهری لحنی بسیار آرام و ملایم دارد و برعکس او، #اخوان_ثالث جدّی است ولحنی استوار دارد.
در #نثر نیز سعدی در بیان حکایات بسیار خوش صحبت است وسجع پرداز؛ خواجه #عبدالله_انصاری سخنانش را بیشتر بر مبنای سجع وآهنگ کلام شکل می دهد وهدفش آهنگین کردن جملاتی است که بیشتر لحن مناجات دارند؛ لحن #کلیله_و_دمنه و #مرزبان_نامه برای بیان حکایت هایی است که از زبان حیوانات باز گو می شود و در ضمنِ حکایات قصد دارند مطالبی سیاسی واجتماعی را به خوانندگان بیاموزند؛ #قابوسنامه لحنی اندرزی دارد و چون نویسنده ی آن، کیکاووس بن اسکندر، این کتاب را برای نصیحت کردن فرزندش، گیلان شاه، نوشته است، لحنی پدرانه دارد.
در دوره ی #معاصر لحن های #نثر بیشتر علمی، ساده، روز مره، وهمه فهم اند.
گاه در نثر معاصر#طنز نیز دیده می شود مانند: «چرندوپرند» #دهخدا.
بسیاری از کتاب های نثر امروزی نیز از زبان نثر معیار استفاده کرده اند که لحنی #رسمی وجدی دارند .
علوم وفنون ادبی
نورمحمدی
@amirnormohamadi1976
#آشنایی_باشعر_سپید 1
معمار شعر سپید را بی شک باید #احمد_شاملو دانست. وی اما بر خلاف نیما، کتاب یا مقاله ای خاصی در مورد دستور العمل های این قالب به جای نگذاشت.
سبک و زبان خاص و تقلید ناپذیر شاملو و نیز خاصیت مبتنی بر خلاقیت شعر سپید سبب شد که هر کس بنا به ذهنیت خود تعریفی از آن ارائه دهد. با این حال توجه به آثار سپید سرایان بزرگ می تواند در رفع این سردرگمی موثر باشد.
قبل از اینکه مستقیما به ویژگی های شعر سپید بپردازیم ضروری است که لزوم شکلگیری این قالب را در شعر سنتی بررسی کنیم:
- قوانین وزن عروضی و التزام قافیه و در کل شکل ظاهری باعث می شود که ذهن شاعر برای بیان آزاد احساس و اندیشه مورد نظرش واژگانی را جستجو کند که مطابق آنچه می خواهد بگوید، نیست.
به عبارت دیگر وزن مانند یک صافی، مقادیر کلمات مورد استفاده را محدود می کند و از جوشش طبیعی ذهن جلوگیری می کند. شاعران بزرگ گذشته علاوه بر قریحه ی قافیه پردازی برای غلبه بر این قیود وقت بسیاری صرف یادگیری و تبحر در وزن و قافیه می کردند تا ذهنشان به وزن عادت می کرد.
به عنوان مثال حافظ تمام دواوین فارسی و عربی قبل از خود را مطالعه کرده بود. با این حال باز هم پس سرودن هر غزل به تصحیح وزن آن می پرداخت. شاید اگر حافظ و سعدی در دوره نیما بودند به جای مصائب یادگیری وزن و قافیه به شعر سپید روی می آوردند! احتمالا همین مسائل در گذشته باعث پیدایش #نثر_مسجع گردید.
- وزن های عروضی سنگ شده ی سنتی قادر به پاسخگویی تصاویر ذهنی متفاوت شاعر نیستند. به عنوان مثال تمام لحظات غم و شادی یک فیلم را نمی توان با یک موسیقی زمینه ی ثابت نمایش داد ( چه رسد به آنکه همه ی فیلم ها طیف محدودی از موسیقی داشته باشند!).
- زیبایی ظاهری اما خالی از مفهوم شعر و به قولی قافیه پردازی و آرایه سازی شاید بتواند عامه ی مردم را برای مدتی فریب دهد اما تاریخ هیچگاه فریب نخورده و هر نظم پرداز فریبکاری را شاعر نخواهد نامید. شعری که با شاخ و برگ دادن به یک بیت )بیت الغزل( ساخته می شود و شعری که در مقابل ترجمه از هم بپاشد، مطمئنا حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
- در شعر سنتی شاعر برای جور شدن وزن و قافیه مجبور به دستکاری در شکل ظاهری واژگان و دخل و تصرف در نحو و قوانین دستوری می شد. حتی غزل های امروزین نیز با وجود التزام کمتر به تطابق هجاها در وزن، ملاحظات شکل ظاهری منجر به ساخت تصاویر سطحی می شود.
- شعر کلاسیک در پهنه ای از قرون تغییرات کمی را پذیرفته و البته این ویژگی تمام آثار هنری کلاسیک در هر تمدن و کشور است که بر اساس تقلید و تکرار و بر پایه ی قوانین سخت و دوری از نوگرایی استوار بود.
اگر شعر را دارای سه عنصر اصلی خیال، اندیشه و زبان بنامیم و حاصل دو نیروی حسی و ادراکی شاعر، در یک تقسیم بندی کلی شعر را می توان به دو نوع شعری که تنها حاوی احساس صرف است و شعری که علاوه بر احساس دارای ایدئولوژی و جهان بینی شاعر می باشد، تقسیم کرد.
شعر فارسی پس از حافظ - جز در موارد معدود چون بیدل و پیروان سبک هندی- سیر نزولی در پیش گرفت و جز تکرار مکررات چیزی نگفت. اعظم شعر قرن هفتم به بعد نمادها، تعابیر و تصاویر کلیشه ای،گروه واژگان ثابت، قافیه های تکراری و مضامین غالبا عرفانی سبک عراقی اختصاص دارد. سبک هندی نیز جز خیال پردازی های مفرط شاعران فاصله گرفته از زندگی و اجتماع که از خفقان حاکمان مستبد گریخته، نیست. شعر دوران اوایل مشروطه نیز به علت تبدیل شدن ابزاری جهت ارائه ی بیانیه های سیاسی و عام بودن مخاطب، به شعری ضعیف و غیر هنری و شعارگونه تبدیل شده بود.
هرچند که هر کسی تعریف خاصی از شعر دارد اما در هر مقاله ای که در مورد شعر ارائه می شود، تعریف نویسنده از شعر برای آشنایی مخاطب لازم به نظر می رسد.
برای #تعریف_شعر ابتدا باید به تمایز بین شعر و ادبیات اشاره کرد. #شعر عبارت است از کلمات و عباراتی که شاعر به وسیله ی آنها، حس خود را به شخص دیگری به اشتراک بگذارد و به عبارتی دیگر هر مطلبی که باعث برانگیختن احساسات شود- خواه نظم باشد یا نثر- شعر است و وجه تمایز آن با هر نوشته ی غیر شعر تنها منطق شاعرانه ی آن است. همچنین اگر یک نوشته پس از تقطیع به واحدهای کوچک هجایی، دارای نظمی ویژه نباشد، نثر است و نثر می تواند شعر باشد یا نباشد.
#
@amirnormohamadi1976
معمار شعر سپید را بی شک باید #احمد_شاملو دانست. وی اما بر خلاف نیما، کتاب یا مقاله ای خاصی در مورد دستور العمل های این قالب به جای نگذاشت.
سبک و زبان خاص و تقلید ناپذیر شاملو و نیز خاصیت مبتنی بر خلاقیت شعر سپید سبب شد که هر کس بنا به ذهنیت خود تعریفی از آن ارائه دهد. با این حال توجه به آثار سپید سرایان بزرگ می تواند در رفع این سردرگمی موثر باشد.
قبل از اینکه مستقیما به ویژگی های شعر سپید بپردازیم ضروری است که لزوم شکلگیری این قالب را در شعر سنتی بررسی کنیم:
- قوانین وزن عروضی و التزام قافیه و در کل شکل ظاهری باعث می شود که ذهن شاعر برای بیان آزاد احساس و اندیشه مورد نظرش واژگانی را جستجو کند که مطابق آنچه می خواهد بگوید، نیست.
به عبارت دیگر وزن مانند یک صافی، مقادیر کلمات مورد استفاده را محدود می کند و از جوشش طبیعی ذهن جلوگیری می کند. شاعران بزرگ گذشته علاوه بر قریحه ی قافیه پردازی برای غلبه بر این قیود وقت بسیاری صرف یادگیری و تبحر در وزن و قافیه می کردند تا ذهنشان به وزن عادت می کرد.
به عنوان مثال حافظ تمام دواوین فارسی و عربی قبل از خود را مطالعه کرده بود. با این حال باز هم پس سرودن هر غزل به تصحیح وزن آن می پرداخت. شاید اگر حافظ و سعدی در دوره نیما بودند به جای مصائب یادگیری وزن و قافیه به شعر سپید روی می آوردند! احتمالا همین مسائل در گذشته باعث پیدایش #نثر_مسجع گردید.
- وزن های عروضی سنگ شده ی سنتی قادر به پاسخگویی تصاویر ذهنی متفاوت شاعر نیستند. به عنوان مثال تمام لحظات غم و شادی یک فیلم را نمی توان با یک موسیقی زمینه ی ثابت نمایش داد ( چه رسد به آنکه همه ی فیلم ها طیف محدودی از موسیقی داشته باشند!).
- زیبایی ظاهری اما خالی از مفهوم شعر و به قولی قافیه پردازی و آرایه سازی شاید بتواند عامه ی مردم را برای مدتی فریب دهد اما تاریخ هیچگاه فریب نخورده و هر نظم پرداز فریبکاری را شاعر نخواهد نامید. شعری که با شاخ و برگ دادن به یک بیت )بیت الغزل( ساخته می شود و شعری که در مقابل ترجمه از هم بپاشد، مطمئنا حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
- در شعر سنتی شاعر برای جور شدن وزن و قافیه مجبور به دستکاری در شکل ظاهری واژگان و دخل و تصرف در نحو و قوانین دستوری می شد. حتی غزل های امروزین نیز با وجود التزام کمتر به تطابق هجاها در وزن، ملاحظات شکل ظاهری منجر به ساخت تصاویر سطحی می شود.
- شعر کلاسیک در پهنه ای از قرون تغییرات کمی را پذیرفته و البته این ویژگی تمام آثار هنری کلاسیک در هر تمدن و کشور است که بر اساس تقلید و تکرار و بر پایه ی قوانین سخت و دوری از نوگرایی استوار بود.
اگر شعر را دارای سه عنصر اصلی خیال، اندیشه و زبان بنامیم و حاصل دو نیروی حسی و ادراکی شاعر، در یک تقسیم بندی کلی شعر را می توان به دو نوع شعری که تنها حاوی احساس صرف است و شعری که علاوه بر احساس دارای ایدئولوژی و جهان بینی شاعر می باشد، تقسیم کرد.
شعر فارسی پس از حافظ - جز در موارد معدود چون بیدل و پیروان سبک هندی- سیر نزولی در پیش گرفت و جز تکرار مکررات چیزی نگفت. اعظم شعر قرن هفتم به بعد نمادها، تعابیر و تصاویر کلیشه ای،گروه واژگان ثابت، قافیه های تکراری و مضامین غالبا عرفانی سبک عراقی اختصاص دارد. سبک هندی نیز جز خیال پردازی های مفرط شاعران فاصله گرفته از زندگی و اجتماع که از خفقان حاکمان مستبد گریخته، نیست. شعر دوران اوایل مشروطه نیز به علت تبدیل شدن ابزاری جهت ارائه ی بیانیه های سیاسی و عام بودن مخاطب، به شعری ضعیف و غیر هنری و شعارگونه تبدیل شده بود.
هرچند که هر کسی تعریف خاصی از شعر دارد اما در هر مقاله ای که در مورد شعر ارائه می شود، تعریف نویسنده از شعر برای آشنایی مخاطب لازم به نظر می رسد.
برای #تعریف_شعر ابتدا باید به تمایز بین شعر و ادبیات اشاره کرد. #شعر عبارت است از کلمات و عباراتی که شاعر به وسیله ی آنها، حس خود را به شخص دیگری به اشتراک بگذارد و به عبارتی دیگر هر مطلبی که باعث برانگیختن احساسات شود- خواه نظم باشد یا نثر- شعر است و وجه تمایز آن با هر نوشته ی غیر شعر تنها منطق شاعرانه ی آن است. همچنین اگر یک نوشته پس از تقطیع به واحدهای کوچک هجایی، دارای نظمی ویژه نباشد، نثر است و نثر می تواند شعر باشد یا نباشد.
#
@amirnormohamadi1976
#آشنایی_باشعر_سپید 1
معمار شعر سپید را بی شک باید #احمد_شاملو دانست. وی اما بر خلاف نیما، کتاب یا مقاله ای خاصی در مورد دستور العمل های این قالب به جای نگذاشت.
سبک و زبان خاص و تقلید ناپذیر شاملو و نیز خاصیت مبتنی بر خلاقیت شعر سپید سبب شد که هر کس بنا به ذهنیت خود تعریفی از آن ارائه دهد. با این حال توجه به آثار سپید سرایان بزرگ می تواند در رفع این سردرگمی موثر باشد.
قبل از اینکه مستقیما به ویژگی های شعر سپید بپردازیم ضروری است که لزوم شکلگیری این قالب را در شعر سنتی بررسی کنیم:
- قوانین وزن عروضی و التزام قافیه و در کل شکل ظاهری باعث می شود که ذهن شاعر برای بیان آزاد احساس و اندیشه مورد نظرش واژگانی را جستجو کند که مطابق آنچه می خواهد بگوید، نیست.
به عبارت دیگر وزن مانند یک صافی، مقادیر کلمات مورد استفاده را محدود می کند و از جوشش طبیعی ذهن جلوگیری می کند. شاعران بزرگ گذشته علاوه بر قریحه ی قافیه پردازی برای غلبه بر این قیود وقت بسیاری صرف یادگیری و تبحر در وزن و قافیه می کردند تا ذهنشان به وزن عادت می کرد.
به عنوان مثال حافظ تمام دواوین فارسی و عربی قبل از خود را مطالعه کرده بود. با این حال باز هم پس سرودن هر غزل به تصحیح وزن آن می پرداخت. شاید اگر حافظ و سعدی در دوره نیما بودند به جای مصائب یادگیری وزن و قافیه به شعر سپید روی می آوردند! احتمالا همین مسائل در گذشته باعث پیدایش #نثر_مسجع گردید.
- وزن های عروضی سنگ شده ی سنتی قادر به پاسخگویی تصاویر ذهنی متفاوت شاعر نیستند. به عنوان مثال تمام لحظات غم و شادی یک فیلم را نمی توان با یک موسیقی زمینه ی ثابت نمایش داد ( چه رسد به آنکه همه ی فیلم ها طیف محدودی از موسیقی داشته باشند!).
- زیبایی ظاهری اما خالی از مفهوم شعر و به قولی قافیه پردازی و آرایه سازی شاید بتواند عامه ی مردم را برای مدتی فریب دهد اما تاریخ هیچگاه فریب نخورده و هر نظم پرداز فریبکاری را شاعر نخواهد نامید. شعری که با شاخ و برگ دادن به یک بیت )بیت الغزل( ساخته می شود و شعری که در مقابل ترجمه از هم بپاشد، مطمئنا حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
- در شعر سنتی شاعر برای جور شدن وزن و قافیه مجبور به دستکاری در شکل ظاهری واژگان و دخل و تصرف در نحو و قوانین دستوری می شد. حتی غزل های امروزین نیز با وجود التزام کمتر به تطابق هجاها در وزن، ملاحظات شکل ظاهری منجر به ساخت تصاویر سطحی می شود.
- شعر کلاسیک در پهنه ای از قرون تغییرات کمی را پذیرفته و البته این ویژگی تمام آثار هنری کلاسیک در هر تمدن و کشور است که بر اساس تقلید و تکرار و بر پایه ی قوانین سخت و دوری از نوگرایی استوار بود.
اگر شعر را دارای سه عنصر اصلی خیال، اندیشه و زبان بنامیم و حاصل دو نیروی حسی و ادراکی شاعر، در یک تقسیم بندی کلی شعر را می توان به دو نوع شعری که تنها حاوی احساس صرف است و شعری که علاوه بر احساس دارای ایدئولوژی و جهان بینی شاعر می باشد، تقسیم کرد.
شعر فارسی پس از حافظ - جز در موارد معدود چون بیدل و پیروان سبک هندی- سیر نزولی در پیش گرفت و جز تکرار مکررات چیزی نگفت. اعظم شعر قرن هفتم به بعد نمادها، تعابیر و تصاویر کلیشه ای،گروه واژگان ثابت، قافیه های تکراری و مضامین غالبا عرفانی سبک عراقی اختصاص دارد. سبک هندی نیز جز خیال پردازی های مفرط شاعران فاصله گرفته از زندگی و اجتماع که از خفقان حاکمان مستبد گریخته، نیست. شعر دوران اوایل مشروطه نیز به علت تبدیل شدن ابزاری جهت ارائه ی بیانیه های سیاسی و عام بودن مخاطب، به شعری ضعیف و غیر هنری و شعارگونه تبدیل شده بود.
هرچند که هر کسی تعریف خاصی از شعر دارد اما در هر مقاله ای که در مورد شعر ارائه می شود، تعریف نویسنده از شعر برای آشنایی مخاطب لازم به نظر می رسد.
برای #تعریف_شعر ابتدا باید به تمایز بین شعر و ادبیات اشاره کرد. #شعر عبارت است از کلمات و عباراتی که شاعر به وسیله ی آنها، حس خود را به شخص دیگری به اشتراک بگذارد و به عبارتی دیگر هر مطلبی که باعث برانگیختن احساسات شود- خواه نظم باشد یا نثر- شعر است و وجه تمایز آن با هر نوشته ی غیر شعر تنها منطق شاعرانه ی آن است. همچنین اگر یک نوشته پس از تقطیع به واحدهای کوچک هجایی، دارای نظمی ویژه نباشد، نثر است و نثر می تواند شعر باشد یا نباشد.
#علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
معمار شعر سپید را بی شک باید #احمد_شاملو دانست. وی اما بر خلاف نیما، کتاب یا مقاله ای خاصی در مورد دستور العمل های این قالب به جای نگذاشت.
سبک و زبان خاص و تقلید ناپذیر شاملو و نیز خاصیت مبتنی بر خلاقیت شعر سپید سبب شد که هر کس بنا به ذهنیت خود تعریفی از آن ارائه دهد. با این حال توجه به آثار سپید سرایان بزرگ می تواند در رفع این سردرگمی موثر باشد.
قبل از اینکه مستقیما به ویژگی های شعر سپید بپردازیم ضروری است که لزوم شکلگیری این قالب را در شعر سنتی بررسی کنیم:
- قوانین وزن عروضی و التزام قافیه و در کل شکل ظاهری باعث می شود که ذهن شاعر برای بیان آزاد احساس و اندیشه مورد نظرش واژگانی را جستجو کند که مطابق آنچه می خواهد بگوید، نیست.
به عبارت دیگر وزن مانند یک صافی، مقادیر کلمات مورد استفاده را محدود می کند و از جوشش طبیعی ذهن جلوگیری می کند. شاعران بزرگ گذشته علاوه بر قریحه ی قافیه پردازی برای غلبه بر این قیود وقت بسیاری صرف یادگیری و تبحر در وزن و قافیه می کردند تا ذهنشان به وزن عادت می کرد.
به عنوان مثال حافظ تمام دواوین فارسی و عربی قبل از خود را مطالعه کرده بود. با این حال باز هم پس سرودن هر غزل به تصحیح وزن آن می پرداخت. شاید اگر حافظ و سعدی در دوره نیما بودند به جای مصائب یادگیری وزن و قافیه به شعر سپید روی می آوردند! احتمالا همین مسائل در گذشته باعث پیدایش #نثر_مسجع گردید.
- وزن های عروضی سنگ شده ی سنتی قادر به پاسخگویی تصاویر ذهنی متفاوت شاعر نیستند. به عنوان مثال تمام لحظات غم و شادی یک فیلم را نمی توان با یک موسیقی زمینه ی ثابت نمایش داد ( چه رسد به آنکه همه ی فیلم ها طیف محدودی از موسیقی داشته باشند!).
- زیبایی ظاهری اما خالی از مفهوم شعر و به قولی قافیه پردازی و آرایه سازی شاید بتواند عامه ی مردم را برای مدتی فریب دهد اما تاریخ هیچگاه فریب نخورده و هر نظم پرداز فریبکاری را شاعر نخواهد نامید. شعری که با شاخ و برگ دادن به یک بیت )بیت الغزل( ساخته می شود و شعری که در مقابل ترجمه از هم بپاشد، مطمئنا حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
- در شعر سنتی شاعر برای جور شدن وزن و قافیه مجبور به دستکاری در شکل ظاهری واژگان و دخل و تصرف در نحو و قوانین دستوری می شد. حتی غزل های امروزین نیز با وجود التزام کمتر به تطابق هجاها در وزن، ملاحظات شکل ظاهری منجر به ساخت تصاویر سطحی می شود.
- شعر کلاسیک در پهنه ای از قرون تغییرات کمی را پذیرفته و البته این ویژگی تمام آثار هنری کلاسیک در هر تمدن و کشور است که بر اساس تقلید و تکرار و بر پایه ی قوانین سخت و دوری از نوگرایی استوار بود.
اگر شعر را دارای سه عنصر اصلی خیال، اندیشه و زبان بنامیم و حاصل دو نیروی حسی و ادراکی شاعر، در یک تقسیم بندی کلی شعر را می توان به دو نوع شعری که تنها حاوی احساس صرف است و شعری که علاوه بر احساس دارای ایدئولوژی و جهان بینی شاعر می باشد، تقسیم کرد.
شعر فارسی پس از حافظ - جز در موارد معدود چون بیدل و پیروان سبک هندی- سیر نزولی در پیش گرفت و جز تکرار مکررات چیزی نگفت. اعظم شعر قرن هفتم به بعد نمادها، تعابیر و تصاویر کلیشه ای،گروه واژگان ثابت، قافیه های تکراری و مضامین غالبا عرفانی سبک عراقی اختصاص دارد. سبک هندی نیز جز خیال پردازی های مفرط شاعران فاصله گرفته از زندگی و اجتماع که از خفقان حاکمان مستبد گریخته، نیست. شعر دوران اوایل مشروطه نیز به علت تبدیل شدن ابزاری جهت ارائه ی بیانیه های سیاسی و عام بودن مخاطب، به شعری ضعیف و غیر هنری و شعارگونه تبدیل شده بود.
هرچند که هر کسی تعریف خاصی از شعر دارد اما در هر مقاله ای که در مورد شعر ارائه می شود، تعریف نویسنده از شعر برای آشنایی مخاطب لازم به نظر می رسد.
برای #تعریف_شعر ابتدا باید به تمایز بین شعر و ادبیات اشاره کرد. #شعر عبارت است از کلمات و عباراتی که شاعر به وسیله ی آنها، حس خود را به شخص دیگری به اشتراک بگذارد و به عبارتی دیگر هر مطلبی که باعث برانگیختن احساسات شود- خواه نظم باشد یا نثر- شعر است و وجه تمایز آن با هر نوشته ی غیر شعر تنها منطق شاعرانه ی آن است. همچنین اگر یک نوشته پس از تقطیع به واحدهای کوچک هجایی، دارای نظمی ویژه نباشد، نثر است و نثر می تواند شعر باشد یا نباشد.
#علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
#سجع_چیست؟
#سجع : آوردن كلماتی در پایان جمله های #نثر كه در #وزن یا #حرف یا هر دو ( #وزن_و_حرف_آخر ) با هم یكسان باشد .
نكته 1 💧: سجع در كلامی دیده می شود كه حداقل دو جمله باشد یا دو قسمت باشد .
نكته 2 💧: سجع باعث آهنگین شدن نثر می شود به گونه ای كه دو یا چند جمله را هماهنگ سازد .
نكته 3 💧: سجع در نثر حكم فافیه در شعر را دارد .
نكته 4 💧: اگر در پایان جمله ها كلمات تكراری وجود داشته باشد ، سجع پیش از آن می آید .
مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است
بی دیــدار تــو درد و داغ است
نكته 5 💧: گاهی در جملات مسجّع ممكن است افعال به قرینه ی لفظی یا معنوی حذف شوند .
مثال 1 : منت خدای را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزید نعمت .
( فعل « است » به قرینه ی لفظی حذف شده است . )
مثال 2 : خلاف راه صواب است و نقض رای اولوالالباب « است » (حذف لفظی ) كه ذوالفقار علی در نیام ( باشد ) و زبان سعدی در كام (باشد ) ( حذف معنوی ) .
توضیح : فعل « باشد » در دو جمله ی پایانی به قرینه ی معنوی حذف شده است .
▪️توجه : به #نثر_مسجع ، #نثر_آهنگین نیز می گویند .
#انواع_سجع
الف ) سجع متوازن
ب ) سجع مُطَرّف
ج ) سجع متوازی
الف ) 💧سجع متوازن : آن است كه كلمات سجع فقط #در_وزن اشتراك داشته دارند .
مثال : ملك بی دین #باطل است و دین بی ملك #ضایع .
توضیح : هر دو كلمه دارای دو هجای بلند می باشند لذا هم وزن اند .
مثال : طالب علم #عزیز است و طالب مال #ذلیل .
توضیح : دو كلمه ی « عزیز » و « ذلیل » دارای دو هجا ، یكی كوتاه و یكی كشیده هستند . لذا در وزن یكسانند .
ب ) 💧سجع مُطَرّف : آن است كه كلمات سجع فقط در حرف یا #حروف_پایانی با هم اشتراك دارند .
مثال : محبت را #غایت نیست از بهر آنكه محبوب را #نهایت نیست .
توضیح : كلمه ی « غایت » دارای دو هجا و كلمه ی « نهایت » دارای سه هجا می باشد پس دو كلمه هم وزن نیستند بلكه فقط در حرف آخر مشترك اند .
ج ) 💧سجع متوازی : به سجعی گفته می شود كه كلمات سجع #هم_در_حرف_پایانی و #هم_در_وزن یكسان می باشند .
مثال : باران رحمت بی حسابش همه #را #رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه #جا #كشیده .
كلمات مورد نظر دارای سه هجا و حرف پایانی یكسان می باشند
🔴 توجه : سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسی كاربرد بیشتری دارد .
نمونه هایی از آثار مسجع :
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم )
سعدی در « گلستان »
جامی در « بهارستان »
نصرالله منشی در « كلیله و دمنه » و ...
علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
#سجع_چیست؟
#سجع : آوردن كلماتی در پایان جمله های #نثر كه در #وزن یا #حرف یا هر دو ( #وزن_و_حرف_آخر ) با هم یكسان باشد .
نكته 1 💧: سجع در كلامی دیده می شود كه حداقل دو جمله باشد یا دو قسمت باشد .
نكته 2 💧: سجع باعث آهنگین شدن نثر می شود به گونه ای كه دو یا چند جمله را هماهنگ سازد .
نكته 3 💧: سجع در نثر حكم فافیه در شعر را دارد .
نكته 4 💧: اگر در پایان جمله ها كلمات تكراری وجود داشته باشد ، سجع پیش از آن می آید .
مثال : الهی اگر بهشت چون چشم و چراغ است
بی دیــدار تــو درد و داغ است
نكته 5 💧: گاهی در جملات مسجّع ممكن است افعال به قرینه ی لفظی یا معنوی حذف شوند .
مثال 1 : منت خدای را عزوجل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزید نعمت .
( فعل « است » به قرینه ی لفظی حذف شده است . )
مثال 2 : خلاف راه صواب است و نقض رای اولوالالباب « است » (حذف لفظی ) كه ذوالفقار علی در نیام ( باشد ) و زبان سعدی در كام (باشد ) ( حذف معنوی ) .
توضیح : فعل « باشد » در دو جمله ی پایانی به قرینه ی معنوی حذف شده است .
▪️توجه : به #نثر_مسجع ، #نثر_آهنگین نیز می گویند .
#انواع_سجع
الف ) سجع متوازن
ب ) سجع مُطَرّف
ج ) سجع متوازی
الف ) 💧سجع متوازن : آن است كه كلمات سجع فقط #در_وزن اشتراك داشته دارند .
مثال : ملك بی دین #باطل است و دین بی ملك #ضایع .
توضیح : هر دو كلمه دارای دو هجای بلند می باشند لذا هم وزن اند .
مثال : طالب علم #عزیز است و طالب مال #ذلیل .
توضیح : دو كلمه ی « عزیز » و « ذلیل » دارای دو هجا ، یكی كوتاه و یكی كشیده هستند . لذا در وزن یكسانند .
ب ) 💧سجع مُطَرّف : آن است كه كلمات سجع فقط در حرف یا #حروف_پایانی با هم اشتراك دارند .
مثال : محبت را #غایت نیست از بهر آنكه محبوب را #نهایت نیست .
توضیح : كلمه ی « غایت » دارای دو هجا و كلمه ی « نهایت » دارای سه هجا می باشد پس دو كلمه هم وزن نیستند بلكه فقط در حرف آخر مشترك اند .
ج ) 💧سجع متوازی : به سجعی گفته می شود كه كلمات سجع #هم_در_حرف_پایانی و #هم_در_وزن یكسان می باشند .
مثال : باران رحمت بی حسابش همه #را #رسیده و خوان نعمت بی دریغش همه #جا #كشیده .
كلمات مورد نظر دارای سه هجا و حرف پایانی یكسان می باشند
🔴 توجه : سجع متوازی ، زیباتر و خوش آهنگ تر است و در متون فارسی كاربرد بیشتری دارد .
نمونه هایی از آثار مسجع :
مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری ( قرن پنجم )
سعدی در « گلستان »
جامی در « بهارستان »
نصرالله منشی در « كلیله و دمنه » و ...
علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
🌺🌼🌺🌺🌼🌺🌺🌼🌺🌼🌺
#حسن_تعلیل
وقتی شاعر و یا نویسنده ای برای #یک_امر_طبیعی ، #دلیلی_ادبی غیر از آن چه که واقعیت دارد، می آورد را حسن تعلیل گویند.
در واقع #حسن_تعلیل یعنی آوردن دلیل علتی ادبی برای امری، به گونه ای که بتواند مخاطب را قانع کند.
با وجود این که حسن تعلیل، واقعی، علمی و عقلی نیست، مخاطب آن را از علت اصلی دلپذیرتر می یابد و راز زیبایی آن نیز در همین نکته است.
این آرایه در #شعر و #نثر به کار می رود.
به مثال های زیر توجه کنید:
- باران همه بر جای عرق می چکد از ابر پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد
🍎شاعر علت باریدن باران را عرق می داند که ابر در برابر لطافت روی یار می ریزد.
- ذره را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود
🍎حافظ علت رسیدن ذرات معلق در فضا به خورشید و سرچشمه نور را (بلند همتی ذره) می داند و این حسن تعلیل چه بسا منشأ اثری در خواننده باشد.
- من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند
من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
🍎رودکی در بیت دوم، علت رنگ کردن موی خود را در هنگام پیری بیان می کند و می گوید چون در هنگام مصیبت، مردم لباس سیاه می پوشند، من هم از مصیبت پیری موی خود را سیاه می کنم.
- رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
🍎 ابر بهاری زمانی که بی وفایی روزگار را دید از این بدعهدی به گریه افتاد – در این بیت حافظ علت باران تند که لازمه ابر بهاری است، را ادعای خود که بی وفایی روزگار است می داند.
گر شاهدان نه دنیی و دین می برند و عقل
پس زاهدان برای چه خلوت گزیده اند؟
🍎سعدی سبب خلوت گزیدن زاهدان از آن سبب است که از شاهدان (زیبا رویان)، که دنیا و دین و عقل را غارت می کنند، در امان باشند.
#تعلیل، در لغت به معنای #دلیل_و_برهان_نیکو_آوردن و یا نیکو توجیه کردن مسئله یا موضوعی است؛ دلایلی که در حسنتعلیل میآید از نظر منطقی اعتباری ندارد، اما #خیال انگیز است و #زیبا.
@amirnormohamadi1976
علوم وفنون ادبی
#حسن_تعلیل
وقتی شاعر و یا نویسنده ای برای #یک_امر_طبیعی ، #دلیلی_ادبی غیر از آن چه که واقعیت دارد، می آورد را حسن تعلیل گویند.
در واقع #حسن_تعلیل یعنی آوردن دلیل علتی ادبی برای امری، به گونه ای که بتواند مخاطب را قانع کند.
با وجود این که حسن تعلیل، واقعی، علمی و عقلی نیست، مخاطب آن را از علت اصلی دلپذیرتر می یابد و راز زیبایی آن نیز در همین نکته است.
این آرایه در #شعر و #نثر به کار می رود.
به مثال های زیر توجه کنید:
- باران همه بر جای عرق می چکد از ابر پیداست که از روی لطیف تو حیا کرد
🍎شاعر علت باریدن باران را عرق می داند که ابر در برابر لطافت روی یار می ریزد.
- ذره را تا نبود همت عالی حافظ طالب چشمه خورشید درخشان نشود
🍎حافظ علت رسیدن ذرات معلق در فضا به خورشید و سرچشمه نور را (بلند همتی ذره) می داند و این حسن تعلیل چه بسا منشأ اثری در خواننده باشد.
- من موی خویش را نه از آن می کنم سیاه
تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه
چون جامه ها به وقت مصیبت سیه کنند
من موی از مصیبت پیری کنم سیاه
🍎رودکی در بیت دوم، علت رنگ کردن موی خود را در هنگام پیری بیان می کند و می گوید چون در هنگام مصیبت، مردم لباس سیاه می پوشند، من هم از مصیبت پیری موی خود را سیاه می کنم.
- رسم بدعهدی ایام چو دید ابر بهار
گریه اش بر سمن و سنبل و نسرین آمد
🍎 ابر بهاری زمانی که بی وفایی روزگار را دید از این بدعهدی به گریه افتاد – در این بیت حافظ علت باران تند که لازمه ابر بهاری است، را ادعای خود که بی وفایی روزگار است می داند.
گر شاهدان نه دنیی و دین می برند و عقل
پس زاهدان برای چه خلوت گزیده اند؟
🍎سعدی سبب خلوت گزیدن زاهدان از آن سبب است که از شاهدان (زیبا رویان)، که دنیا و دین و عقل را غارت می کنند، در امان باشند.
#تعلیل، در لغت به معنای #دلیل_و_برهان_نیکو_آوردن و یا نیکو توجیه کردن مسئله یا موضوعی است؛ دلایلی که در حسنتعلیل میآید از نظر منطقی اعتباری ندارد، اما #خیال انگیز است و #زیبا.
@amirnormohamadi1976
علوم وفنون ادبی
#لحن_جملات_توضیحی:
این جملات که معمولاً به دو نقطه(:) ختم می شوند وتوضیح اصلی وجزء به جزء مطالب را پس از دو نقطه به همراه دارند، باید به نحوی خوانده شوندکه با رسیدن به این علامت(:) شنونده را منتظر شنیدن بقیة مطلب که مهم ترین قسمت آن نیز هست، نگاه دارد؛ مثال:
«دوچیز محالِ عقل است: خوردن بیش از رِزقِ مقسوم، ومُردن پیش از وقتِ معلوم.»
(سعدی)
#لحن_جملات_عاطفی_یا_تعجبی:
جملات عاطفی که علامت تعجب(!) رادر پایان خود دارند، بیانگر عواطف نویسنده اند واحساساتی چون خشم، نفرت، شوق، لذت، تعجب و… هستندخواننده این جملات باید خودرا با احساسات نویسنده هماهنگ کند ولحنش رابراساس هریک از موارد نام برده شکل دهد. تأکید در این جملات معمولاًبرروی کلمه تعجبی است وکلمه پس از آن باید با احساس بیشتری خوانده شود:
«مردم بالا دست چه صفایی دارند!»
( سپهری)
-«کاشکی جرتو کسی داشتمی
یا به تودسترسی داشتمی»
(خاقانی)
#لحن_اشعار_موقوف_المعانی:
به بیت هایی که معنی شان کامل نیست و با بیت یا بیت هایی بعدازخود به کمال می رسند، موقوف المعانی می گویند.
در این بیت ها خواننده بیت را به گونه ای می خواندکه در پایان آن نیاز به بیتی دیگر برای تکمیل معنی احساس شود؛ مانند:
چوخواهی که یابی زهر بد رها
سرانــدر نیـاری بــــــه دام بــلا،
بُوی در دوگیتی زبدرستـگار
نکونـام گـردی بر کـــــردگـار،
بـــه گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی»
(فردوسی)
-«کنون گرتو در آب ماهی شوی
وگر چون شب اندر سیاهی شوی،
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببرّی زروی زمیــن پاک مهـــر،
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاک است بالین من»
(همان)
تقسیم بیت ها به قسمت های معنی دار
اگر چه در زبان فارسی بیت از دو قسمت(مصرع) ساخته می شود اما باید دانست برای خواندن بهتر بعضی از ابیات باید تقسیم بندی دیگری رادر نظر گرفت که ممکن است نصف یک مصراع را از بقیه ی بیت جدا کرد تامعنی آن بهتر به خواننده منتقل شود؛
«بیامد به پیش سپهبد زمین
ببوسیدو بر شاه کرد آفرین
(فردوسی)
★#لحن_شخصی_شاعران_و_نویسندگان
با وجود اهمیت داشتن شناخت لحن های مختلف وکارآمد بودن همه ی آن ها در جریان خواندن، باید دانست که شناخت لحن شخصی شاعران می تواند به خواننده ی اشعار کمک زیادی کند؛ مثلاً بادانستن این نکته که شعری که قرار است خوانده شود از #فردوسی است، خواننده باید لحن حماسی را انتخاب کند وکلماتش را با آهنگی مناسب واستوار بیان کند، به طرزی بخواندکه شنونده به عظمت اتفاقات متن پی ببرد. یا اگر شعری از #حافظ باشد، باید دانست که حافظ لحنی چند گانه دارد : عاشقانه، طعنه زننده، حکیمانه، رندانه وعارفانه. #سعدی در بوستان لحنی پدرانه دارد. #ناصر_خسرو بسیار جدّی ومحکم است. #مولانا در مثنوی لحنی عرفانی داستانی و رؤیایی دارد ودر شعر #خیّام، غمی نهفته است همراه با دانشی که دیگران از آن بی اطلاع اند. در شعر معاصر نیز#سهراب_سپهری لحنی بسیار آرام و ملایم دارد و برعکس او، #اخوان_ثالث جدّی است ولحنی استوار دارد.
در #نثر نیز سعدی در بیان حکایات بسیار خوش صحبت است وسجع پرداز؛ خواجه #عبدالله_انصاری سخنانش را بیشتر بر مبنای سجع وآهنگ کلام شکل می دهد وهدفش آهنگین کردن جملاتی است که بیشتر لحن مناجات دارند؛ لحن #کلیله_و_دمنه و #مرزبان_نامه برای بیان حکایت هایی است که از زبان حیوانات باز گو می شود و در ضمنِ حکایات قصد دارند مطالبی سیاسی واجتماعی را به خوانندگان بیاموزند؛ #قابوسنامه لحنی اندرزی دارد و چون نویسنده ی آن، کیکاووس بن اسکندر، این کتاب را برای نصیحت کردن فرزندش، گیلان شاه، نوشته است، لحنی پدرانه دارد.
در دوره ی #معاصر لحن های #نثر بیشتر علمی، ساده، روز مره، وهمه فهم اند.
گاه در نثر معاصر#طنز نیز دیده می شود مانند: «چرندوپرند» #دهخدا.
بسیاری از کتاب های نثر امروزی نیز از زبان نثر معیار استفاده کرده اند که لحنی #رسمی وجدی دارند .
علوم وفنون ادبی
نورمحمدی
@amirnormohamadi1976
این جملات که معمولاً به دو نقطه(:) ختم می شوند وتوضیح اصلی وجزء به جزء مطالب را پس از دو نقطه به همراه دارند، باید به نحوی خوانده شوندکه با رسیدن به این علامت(:) شنونده را منتظر شنیدن بقیة مطلب که مهم ترین قسمت آن نیز هست، نگاه دارد؛ مثال:
«دوچیز محالِ عقل است: خوردن بیش از رِزقِ مقسوم، ومُردن پیش از وقتِ معلوم.»
(سعدی)
#لحن_جملات_عاطفی_یا_تعجبی:
جملات عاطفی که علامت تعجب(!) رادر پایان خود دارند، بیانگر عواطف نویسنده اند واحساساتی چون خشم، نفرت، شوق، لذت، تعجب و… هستندخواننده این جملات باید خودرا با احساسات نویسنده هماهنگ کند ولحنش رابراساس هریک از موارد نام برده شکل دهد. تأکید در این جملات معمولاًبرروی کلمه تعجبی است وکلمه پس از آن باید با احساس بیشتری خوانده شود:
«مردم بالا دست چه صفایی دارند!»
( سپهری)
-«کاشکی جرتو کسی داشتمی
یا به تودسترسی داشتمی»
(خاقانی)
#لحن_اشعار_موقوف_المعانی:
به بیت هایی که معنی شان کامل نیست و با بیت یا بیت هایی بعدازخود به کمال می رسند، موقوف المعانی می گویند.
در این بیت ها خواننده بیت را به گونه ای می خواندکه در پایان آن نیاز به بیتی دیگر برای تکمیل معنی احساس شود؛ مانند:
چوخواهی که یابی زهر بد رها
سرانــدر نیـاری بــــــه دام بــلا،
بُوی در دوگیتی زبدرستـگار
نکونـام گـردی بر کـــــردگـار،
بـــه گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگی ها بدین آب شوی»
(فردوسی)
-«کنون گرتو در آب ماهی شوی
وگر چون شب اندر سیاهی شوی،
وگر چون ستاره شوی بر سپهر
ببرّی زروی زمیــن پاک مهـــر،
بخواهد هم از تو پدر کین من
چو بیند که خاک است بالین من»
(همان)
تقسیم بیت ها به قسمت های معنی دار
اگر چه در زبان فارسی بیت از دو قسمت(مصرع) ساخته می شود اما باید دانست برای خواندن بهتر بعضی از ابیات باید تقسیم بندی دیگری رادر نظر گرفت که ممکن است نصف یک مصراع را از بقیه ی بیت جدا کرد تامعنی آن بهتر به خواننده منتقل شود؛
«بیامد به پیش سپهبد زمین
ببوسیدو بر شاه کرد آفرین
(فردوسی)
★#لحن_شخصی_شاعران_و_نویسندگان
با وجود اهمیت داشتن شناخت لحن های مختلف وکارآمد بودن همه ی آن ها در جریان خواندن، باید دانست که شناخت لحن شخصی شاعران می تواند به خواننده ی اشعار کمک زیادی کند؛ مثلاً بادانستن این نکته که شعری که قرار است خوانده شود از #فردوسی است، خواننده باید لحن حماسی را انتخاب کند وکلماتش را با آهنگی مناسب واستوار بیان کند، به طرزی بخواندکه شنونده به عظمت اتفاقات متن پی ببرد. یا اگر شعری از #حافظ باشد، باید دانست که حافظ لحنی چند گانه دارد : عاشقانه، طعنه زننده، حکیمانه، رندانه وعارفانه. #سعدی در بوستان لحنی پدرانه دارد. #ناصر_خسرو بسیار جدّی ومحکم است. #مولانا در مثنوی لحنی عرفانی داستانی و رؤیایی دارد ودر شعر #خیّام، غمی نهفته است همراه با دانشی که دیگران از آن بی اطلاع اند. در شعر معاصر نیز#سهراب_سپهری لحنی بسیار آرام و ملایم دارد و برعکس او، #اخوان_ثالث جدّی است ولحنی استوار دارد.
در #نثر نیز سعدی در بیان حکایات بسیار خوش صحبت است وسجع پرداز؛ خواجه #عبدالله_انصاری سخنانش را بیشتر بر مبنای سجع وآهنگ کلام شکل می دهد وهدفش آهنگین کردن جملاتی است که بیشتر لحن مناجات دارند؛ لحن #کلیله_و_دمنه و #مرزبان_نامه برای بیان حکایت هایی است که از زبان حیوانات باز گو می شود و در ضمنِ حکایات قصد دارند مطالبی سیاسی واجتماعی را به خوانندگان بیاموزند؛ #قابوسنامه لحنی اندرزی دارد و چون نویسنده ی آن، کیکاووس بن اسکندر، این کتاب را برای نصیحت کردن فرزندش، گیلان شاه، نوشته است، لحنی پدرانه دارد.
در دوره ی #معاصر لحن های #نثر بیشتر علمی، ساده، روز مره، وهمه فهم اند.
گاه در نثر معاصر#طنز نیز دیده می شود مانند: «چرندوپرند» #دهخدا.
بسیاری از کتاب های نثر امروزی نیز از زبان نثر معیار استفاده کرده اند که لحنی #رسمی وجدی دارند .
علوم وفنون ادبی
نورمحمدی
@amirnormohamadi1976
موسیقی به کدام شبیهتر است، نثر یا نظم؟
اگر نوشتن را همان نثر بدانیم و «نثر» را در برابر «نظم» قرار دهیم، میتوانیم ادعا کنیم که بهلحاظ ایقاع، موسیقی به نظم شبیهتر است تا به نثر؛ زیرا در نظم هم مصراعها بهمانند میزانها، کشش کاملاً برابر دارند؛ ولی در نثر، بر خلاف نظم، اصلاً واحدی برای سنجش زمان و کشش وجود ندارد و از این رو، التزام به رعایت اسلوب ایقاع هم در آن معنایی ندارد.
نویسنده بدون اینکه در بند برابری کشش سازههای جملهاش باشد، میتواند جملهاش را بنویسد و متنش را بپرورد. بنابراین میتوان گفت که اگرچه گونۀ نثر در قیاس با گونۀ نظم آن آهنگ متواتر دلپذیر را ندارد، اما از جهت ایقاع، نثر بهنسبت موسیقی بسیار آزادانهتر و منعطفتر است؛ البته در اینجا صرفاً موسیقی ریتمیک مدِنظر است، نه موسیقی موسوم به ردیف.
#زبان #موسیقی #نگارش
#نثر #نظم
اگر نوشتن را همان نثر بدانیم و «نثر» را در برابر «نظم» قرار دهیم، میتوانیم ادعا کنیم که بهلحاظ ایقاع، موسیقی به نظم شبیهتر است تا به نثر؛ زیرا در نظم هم مصراعها بهمانند میزانها، کشش کاملاً برابر دارند؛ ولی در نثر، بر خلاف نظم، اصلاً واحدی برای سنجش زمان و کشش وجود ندارد و از این رو، التزام به رعایت اسلوب ایقاع هم در آن معنایی ندارد.
نویسنده بدون اینکه در بند برابری کشش سازههای جملهاش باشد، میتواند جملهاش را بنویسد و متنش را بپرورد. بنابراین میتوان گفت که اگرچه گونۀ نثر در قیاس با گونۀ نظم آن آهنگ متواتر دلپذیر را ندارد، اما از جهت ایقاع، نثر بهنسبت موسیقی بسیار آزادانهتر و منعطفتر است؛ البته در اینجا صرفاً موسیقی ریتمیک مدِنظر است، نه موسیقی موسوم به ردیف.
#زبان #موسیقی #نگارش
#نثر #نظم
#نکته_ها_ی_نگارشی
#سجع
#نثر_مسجع
نثر مسجع به نثری گفته می شود که در آن جمله های #قرینه دارای سجع باشند؛
سجع در نثر مانند قافیه است در شعر.
سجع در لغت به معنی:
« آواز پرندگان» است به ویژه
« آواز کبوتر و فاخته ».
در اصطلاح ادبا آوردن کلمات #هموزن یا #همقافیه یا هموزن و همقافیه را در انتهای جملات قرینه سجع گویند.
به عبارت دیگر سجع آن است که کلمات آخر قرینه ها در #وزن یا #آخرین_حرف_اصلی ( =حرف #روی) یا #هردو موافق باشند.
#جملات_قرینه : به دو یا چند جمله ای که در پایان آنها کلمات سجع آورده می شود جمله های #قرینه می گویند.
چنانکه گذشت هر نوشته ای که در آن سجع به کار رفته باشد #مسجع نام دارد؛ مانند:
طالب دنیا #رنجور است و طالب عقبی #مزدور است و طالب مولی #مسرور است.
هرچه #نپاید دلبستگی را #نشاید.
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب #قربت است و به شکر اندرش مزید #نعمت ،
هر نفسی که فرو می رود ممد #حیات است و چون بر می آید مفرح #ذات،
پس در هر نفسی دو نعمت #موجود است و بر هر نعمتی شکری #واجب.
سجع نویسی از شیوه های نویسندگی و سخنوری معمول و موافق و ملایم با طبیعت زبان عربی است و با زبان فارسی چندان سازگاری ندارد و به همین دلیل است که از میان این همه سجع نویس فارسی، تنها کار چند نفر مقبول و خواندنی از آب درآمده است.
سجع نویسی به تقلید و پیروی از این شیوه ی نویسندگی و سخنوری در زبان عربی، در ایران رایج گردید و پیش از شروع قطعی و رسمی سجع نویسی در ایران، فقط نمونه هایی مختصر از آن در #دیباچه ی بعضی از کتاب های کهن فارسی به چشم می خورد.
سجع نویسی در فارسی، به طور رسمی از زمان #خواجه_عبدالله_انصاری
(396-481ه-ق) شروع شد و پس از او به وسیله ی نویسندگانی چون #نصرالله_منشی، مترجم کلیله و دمنه، #نظامی_عروضی صاحب چهارمقاله، قاضی #حمیدالدین_بلخی صاحب مقامات حمیدی، #سعدی و #مقلدان_سعدی و گروهی دیگر تداول و استمرار یافت.
ناگفته پیداست که از میان سجع نویسان بسیار تاریخ ادب فارسی، مطلوبترین و طبیعی ترین و هنرمندانه ترین نثر مسجع از سعدی در شاهکار بی نظیر او #گلستان است و ازمیان مقلدان سعدی نیز موفق ترین فرد، میرزا ابوالقاسم #قائممقام_فراهانی صدر اعظم محمدشاه قاجار است.
🔻سجع بر سه قسم است:
1-سجع #متوازن
2- سجع #مطرف
3- سجع #متوازی
🔹1- سجع متوازن: آن است که کلمات قرینه هم وزن باشند اما در آخرین حروف اصلی #مختلف باشند؛ مانند: بام و باد.کام و کار. نهار و نهال.
فلان را اصلی است #پاک و طینتی است #صاف؛ دارای گوهری است #شریف و صاحب طبعی است #کریم.
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به #حیف و توانگران را دادی به #طرح.
🔹2- سجع مطرف: آن است که کلمه ها در آخرین حرف اصلی ( حرف روی ) یکی باشند اما در وزن متفاوت باشند؛
مانند: کار و شکار. دست و شکست. سیر و دلیر.
الهی بر تارک ما خاک خجالت #نثار مکن و ما را به بلای خود #گرفتار مکن.
دوران باخبر در #حضور و نزدیکان بی بصر #دور.
🔹3- سجع متوازی: #کاملترین و #خوشآهنگترین سجع است و سجعی است که کلمات هم در وزن و هم در آخرین حرف اصلی ( حرف روی ) مطابق باشند،
مانند: کار و بار، دست و شست،باز و راز.
خانه ی دوستان #بروب و در دشمنان #مکوب.
هرچه زود #برآید، دیر #نپاید.
چند نکته:
⇦ کلمات مشخص شده در هر جمله را⇦ارکان سجع میگویند.
⇦سجع مختص نثر است اما گاه در شعر به صورت #قافیهمیانی #موازنه و #ترصیع نیز به کار می رود:
بازآ و بر چشمم #نشین،ای دلستان #نازنین
کآشوب و فریاد از #زمین بر آسمانم میرود
⇦ارزش ادبی سجع متوازی #بیشتر از همه(=قوی)،سجع مطرف،بینابین(=متوسط) و سجع متوازن،کمتر از همه(=ضعیف) است
https://t.me/amirnormohamadi1976
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈
#سجع
#نثر_مسجع
نثر مسجع به نثری گفته می شود که در آن جمله های #قرینه دارای سجع باشند؛
سجع در نثر مانند قافیه است در شعر.
سجع در لغت به معنی:
« آواز پرندگان» است به ویژه
« آواز کبوتر و فاخته ».
در اصطلاح ادبا آوردن کلمات #هموزن یا #همقافیه یا هموزن و همقافیه را در انتهای جملات قرینه سجع گویند.
به عبارت دیگر سجع آن است که کلمات آخر قرینه ها در #وزن یا #آخرین_حرف_اصلی ( =حرف #روی) یا #هردو موافق باشند.
#جملات_قرینه : به دو یا چند جمله ای که در پایان آنها کلمات سجع آورده می شود جمله های #قرینه می گویند.
چنانکه گذشت هر نوشته ای که در آن سجع به کار رفته باشد #مسجع نام دارد؛ مانند:
طالب دنیا #رنجور است و طالب عقبی #مزدور است و طالب مولی #مسرور است.
هرچه #نپاید دلبستگی را #نشاید.
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب #قربت است و به شکر اندرش مزید #نعمت ،
هر نفسی که فرو می رود ممد #حیات است و چون بر می آید مفرح #ذات،
پس در هر نفسی دو نعمت #موجود است و بر هر نعمتی شکری #واجب.
سجع نویسی از شیوه های نویسندگی و سخنوری معمول و موافق و ملایم با طبیعت زبان عربی است و با زبان فارسی چندان سازگاری ندارد و به همین دلیل است که از میان این همه سجع نویس فارسی، تنها کار چند نفر مقبول و خواندنی از آب درآمده است.
سجع نویسی به تقلید و پیروی از این شیوه ی نویسندگی و سخنوری در زبان عربی، در ایران رایج گردید و پیش از شروع قطعی و رسمی سجع نویسی در ایران، فقط نمونه هایی مختصر از آن در #دیباچه ی بعضی از کتاب های کهن فارسی به چشم می خورد.
سجع نویسی در فارسی، به طور رسمی از زمان #خواجه_عبدالله_انصاری
(396-481ه-ق) شروع شد و پس از او به وسیله ی نویسندگانی چون #نصرالله_منشی، مترجم کلیله و دمنه، #نظامی_عروضی صاحب چهارمقاله، قاضی #حمیدالدین_بلخی صاحب مقامات حمیدی، #سعدی و #مقلدان_سعدی و گروهی دیگر تداول و استمرار یافت.
ناگفته پیداست که از میان سجع نویسان بسیار تاریخ ادب فارسی، مطلوبترین و طبیعی ترین و هنرمندانه ترین نثر مسجع از سعدی در شاهکار بی نظیر او #گلستان است و ازمیان مقلدان سعدی نیز موفق ترین فرد، میرزا ابوالقاسم #قائممقام_فراهانی صدر اعظم محمدشاه قاجار است.
🔻سجع بر سه قسم است:
1-سجع #متوازن
2- سجع #مطرف
3- سجع #متوازی
🔹1- سجع متوازن: آن است که کلمات قرینه هم وزن باشند اما در آخرین حروف اصلی #مختلف باشند؛ مانند: بام و باد.کام و کار. نهار و نهال.
فلان را اصلی است #پاک و طینتی است #صاف؛ دارای گوهری است #شریف و صاحب طبعی است #کریم.
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی به #حیف و توانگران را دادی به #طرح.
🔹2- سجع مطرف: آن است که کلمه ها در آخرین حرف اصلی ( حرف روی ) یکی باشند اما در وزن متفاوت باشند؛
مانند: کار و شکار. دست و شکست. سیر و دلیر.
الهی بر تارک ما خاک خجالت #نثار مکن و ما را به بلای خود #گرفتار مکن.
دوران باخبر در #حضور و نزدیکان بی بصر #دور.
🔹3- سجع متوازی: #کاملترین و #خوشآهنگترین سجع است و سجعی است که کلمات هم در وزن و هم در آخرین حرف اصلی ( حرف روی ) مطابق باشند،
مانند: کار و بار، دست و شست،باز و راز.
خانه ی دوستان #بروب و در دشمنان #مکوب.
هرچه زود #برآید، دیر #نپاید.
چند نکته:
⇦ کلمات مشخص شده در هر جمله را⇦ارکان سجع میگویند.
⇦سجع مختص نثر است اما گاه در شعر به صورت #قافیهمیانی #موازنه و #ترصیع نیز به کار می رود:
بازآ و بر چشمم #نشین،ای دلستان #نازنین
کآشوب و فریاد از #زمین بر آسمانم میرود
⇦ارزش ادبی سجع متوازی #بیشتر از همه(=قوی)،سجع مطرف،بینابین(=متوسط) و سجع متوازن،کمتر از همه(=ضعیف) است
https://t.me/amirnormohamadi1976
🤟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟⃟꙰҈҈꙰꙰҈҈꙰꙰҈꙰҈꙰꙰҈҈꙰҈҈҈꙰҈҈҈꙰꙰꙰꙰꙰꙰꙰҈҈҈҈҈
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)