۲۵ واژۀ عربیِ رایج در فارسی و برابر آنها
ایابوذهاب ← رفتوآمد/ رفتوبرگشت
حقالزحمه ← دستمزد
حوادث غیرمترقبه ← پیشامدهای ناگهانی
دایرةالمعارف ← دانشنامه
سایرِ ← دیگر
سریعالسیر ← تندرو
صعبالعلاج ← سختدرمان
عکسالعمل ← واکنش
علیالخصوص ← بهویژه
فارغالتحصیل ← دانشآموخته
فوقالذکر ← پیشگفته/ یادشده
فیالمثل ← برای نمونه
قدیمالایام ← دیرباز/ گذشتههای دور
قرون وسطیٰ ← سدههای میانه
کثیرالانتشار ← پرشمارگان
کشفالآیات ← آیهیاب
کشفالابیات ← بیتیاب
کمافیالسابق ← مانند گذشته/ همچنان
لاینفک ← جدانشدنی/ جداییناپذیر
لوازمالتحریر ← نوشتافزار
محترقه ← آتشزا
محیرالعقول ← شگفتانگیز
معالاسف ← با افسوس/ با دریغ
منحیثالمجموع ← رویهمرفته
و امثالهم ← و مانند آنها/ اینها
یادآوری:
هنگامی میتوانیم واژۀ فارسی را بر واژۀ بیگانه ترجیح دهیم که هردو دستکم بهلحاظ سبکی و معنایی یکسان باشند و بتوان آنها را با ارزش یکسان بهکار برد. برای نمونه، «دانشنامه» بر «دایرةالمعارف» ترجیح دارد، ولی «کارمایۀ» فارسی بر «انرژیِ» فرانسوی ترجیح ندارد یا بهجای «مراقب آزمون سراسری» نمیگوییم و نمینویسیم «نگهبان/ دیدهبان آزمون سراسری».
#ویرایش_زبانی #واژهشناسی
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
ایابوذهاب ← رفتوآمد/ رفتوبرگشت
حقالزحمه ← دستمزد
حوادث غیرمترقبه ← پیشامدهای ناگهانی
دایرةالمعارف ← دانشنامه
سایرِ ← دیگر
سریعالسیر ← تندرو
صعبالعلاج ← سختدرمان
عکسالعمل ← واکنش
علیالخصوص ← بهویژه
فارغالتحصیل ← دانشآموخته
فوقالذکر ← پیشگفته/ یادشده
فیالمثل ← برای نمونه
قدیمالایام ← دیرباز/ گذشتههای دور
قرون وسطیٰ ← سدههای میانه
کثیرالانتشار ← پرشمارگان
کشفالآیات ← آیهیاب
کشفالابیات ← بیتیاب
کمافیالسابق ← مانند گذشته/ همچنان
لاینفک ← جدانشدنی/ جداییناپذیر
لوازمالتحریر ← نوشتافزار
محترقه ← آتشزا
محیرالعقول ← شگفتانگیز
معالاسف ← با افسوس/ با دریغ
منحیثالمجموع ← رویهمرفته
و امثالهم ← و مانند آنها/ اینها
یادآوری:
هنگامی میتوانیم واژۀ فارسی را بر واژۀ بیگانه ترجیح دهیم که هردو دستکم بهلحاظ سبکی و معنایی یکسان باشند و بتوان آنها را با ارزش یکسان بهکار برد. برای نمونه، «دانشنامه» بر «دایرةالمعارف» ترجیح دارد، ولی «کارمایۀ» فارسی بر «انرژیِ» فرانسوی ترجیح ندارد یا بهجای «مراقب آزمون سراسری» نمیگوییم و نمینویسیم «نگهبان/ دیدهبان آزمون سراسری».
#ویرایش_زبانی #واژهشناسی
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
سه نکته دربارۀ «چه ... چه ...»
واژههایی که برای همپایه کردنِ دو یا چند گروه یا جمله بهکار میروند «پیوند همپایگی» نام دارند. ساختِ «چه ... (و) چه ...» نیز یکی از پیوندهای همپایهساز است که برابریِ دو یا چند مقولۀ متفاوت را نشان میدهد:
۱) چه بیای چه نیای، ما امروز میریم سینما.
۲) آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب. (ضربالمثل)
۳) همهکس، چه مؤمن و چه کافر، مشمول رحمت پروردگارند. (از یک مقاله)
۴) «دست لشکریان از رعایا، چه در ولایت خود و چه در ولایت بیگانه و دشمن، کوتاه دارید تا بر کسی ستم نکنند.» (تاریخ بیهقی)
۵) هرگونه رابطۀ عاطفیِ مرد با زنی جز همسرش خیانت بهشمار میآید، چه بهصورت حضوری باشد، چه تلفنی، و چه حتی در فضای مجازی.
نکتۀ اول:
«چه ... چه ...» در متنهای گفتاری معمولاً بدون «و» بهکار میرود (مانند مثال اول و دوم) و در متنهای رسمی بیشتر با «و» (مانند مثال سوم و چهارم).
نکتۀ دوم:
«چه» بیش از دو بار هم بهکار میرود (مانند مثال پنجم). در این حالت میتوان همه را با «و» عطف کرد یا با ویرگول.
نکتۀ سوم:
«چه ... یا ...» درست نیست و باید بهصورت «چه ... چه ...» بهکار رود:
معیار: هر کتابی، چه ترجمه باشد و چه تألیف، نیازمند ویرایش است.
غیرمعیار: هر کتابی، چه ترجمه باشد و *یا تألیف، نیازمند ویرایش است.
#دستورزبان #ویرایش_زبانی
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
واژههایی که برای همپایه کردنِ دو یا چند گروه یا جمله بهکار میروند «پیوند همپایگی» نام دارند. ساختِ «چه ... (و) چه ...» نیز یکی از پیوندهای همپایهساز است که برابریِ دو یا چند مقولۀ متفاوت را نشان میدهد:
۱) چه بیای چه نیای، ما امروز میریم سینما.
۲) آب که از سر گذشت، چه یک وجب چه صد وجب. (ضربالمثل)
۳) همهکس، چه مؤمن و چه کافر، مشمول رحمت پروردگارند. (از یک مقاله)
۴) «دست لشکریان از رعایا، چه در ولایت خود و چه در ولایت بیگانه و دشمن، کوتاه دارید تا بر کسی ستم نکنند.» (تاریخ بیهقی)
۵) هرگونه رابطۀ عاطفیِ مرد با زنی جز همسرش خیانت بهشمار میآید، چه بهصورت حضوری باشد، چه تلفنی، و چه حتی در فضای مجازی.
نکتۀ اول:
«چه ... چه ...» در متنهای گفتاری معمولاً بدون «و» بهکار میرود (مانند مثال اول و دوم) و در متنهای رسمی بیشتر با «و» (مانند مثال سوم و چهارم).
نکتۀ دوم:
«چه» بیش از دو بار هم بهکار میرود (مانند مثال پنجم). در این حالت میتوان همه را با «و» عطف کرد یا با ویرگول.
نکتۀ سوم:
«چه ... یا ...» درست نیست و باید بهصورت «چه ... چه ...» بهکار رود:
معیار: هر کتابی، چه ترجمه باشد و چه تألیف، نیازمند ویرایش است.
غیرمعیار: هر کتابی، چه ترجمه باشد و *یا تألیف، نیازمند ویرایش است.
#دستورزبان #ویرایش_زبانی
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
باشِش
🔸پیش از این دربارهٔ «میباشد» نکاتی نوشته بودم:
۱. میباشد
۲. شاهد از فروغی و خانلری
🔸دیشب، وقتی در منزل استادم بودم و او جملاتی از بایزید بسطامی میخواند، کلمهٔ «باشِش» به گوشم خورد:
پس صفاتِ من صفاتِ ربوبیت گشت
و زبانِ من زبانِ توحید
و صفاتِ من اینکه: او، او، لا اله الّا هو.
پس بود آنچه بود به بودِ خویش از آنچه بود
و آنچه باشد به «باششِ» خویش، باشد آنچه باشد.
صفاتِ من صفاتِ ربوبی
و اشاراتِ من اشاراتِ ازلی
و زبانم زبانِ توحید.
📚دفتر روشنایی؛ از میراثِ عرفانیِ بایزید بسطامی. سهلگی، محمد بن علی. ترجمهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن، ۱۳۸۴.
باشِش: باش (ستاک حال) + -ِش (پسوند)
🔸پسوند «-ِش» عموماً به ستاک حال میپیوندد و اسم مصدر میسازد. بعضی دستوریان به این نوع اسم مصدر «مصدر شینی» میگویند. بینش، پرش، چینش، دانش، روش، کشش، کنش، کوشش، گردش، گویش نمونههایی از مصدر شینیاند. بیش از ۲۰۰ کلمه با این پسوند ساخته شده است. برای مطالعهٔ بیشتر، به کتاب فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر علاءالدین طباطبایی، مدخل «مصدر شینی» مراجعه کنید.
#ویرایش #میباشد #مصدر_شینی
سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔸پیش از این دربارهٔ «میباشد» نکاتی نوشته بودم:
۱. میباشد
۲. شاهد از فروغی و خانلری
🔸دیشب، وقتی در منزل استادم بودم و او جملاتی از بایزید بسطامی میخواند، کلمهٔ «باشِش» به گوشم خورد:
پس صفاتِ من صفاتِ ربوبیت گشت
و زبانِ من زبانِ توحید
و صفاتِ من اینکه: او، او، لا اله الّا هو.
پس بود آنچه بود به بودِ خویش از آنچه بود
و آنچه باشد به «باششِ» خویش، باشد آنچه باشد.
صفاتِ من صفاتِ ربوبی
و اشاراتِ من اشاراتِ ازلی
و زبانم زبانِ توحید.
📚دفتر روشنایی؛ از میراثِ عرفانیِ بایزید بسطامی. سهلگی، محمد بن علی. ترجمهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن، ۱۳۸۴.
باشِش: باش (ستاک حال) + -ِش (پسوند)
🔸پسوند «-ِش» عموماً به ستاک حال میپیوندد و اسم مصدر میسازد. بعضی دستوریان به این نوع اسم مصدر «مصدر شینی» میگویند. بینش، پرش، چینش، دانش، روش، کشش، کنش، کوشش، گردش، گویش نمونههایی از مصدر شینیاند. بیش از ۲۰۰ کلمه با این پسوند ساخته شده است. برای مطالعهٔ بیشتر، به کتاب فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر علاءالدین طباطبایی، مدخل «مصدر شینی» مراجعه کنید.
#ویرایش #میباشد #مصدر_شینی
سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
«فرماندهان یا فرماندگان؟»
♦️یکی از دستاندازهای زبان فارسی شناخت «ه آواپذیر (ملفوظ)» و «ه آواناپذیر (غیرملفوظ)» است. «ه» آواپذیر همچون دیگر حروف زبان فارسی است.
♦️این حرف را در پایان واژههایی مانند «فرمانده، بازده، شُکوه، زره، توجیه، متوجه، موجه، مه، گره، تشابه، سودده، سازمانده، فرّه، فربه، دِه (روستا)، نُه، دَه، ماه، کاه، راه، شاه، شبیه، کوه، لِه» میبینیم.
♦️ولی «ه» آواناپذیر در اصل مصوت کوتاهی است بازمانده از پسوند «اَگ (اَک)». این صدا در واژهها تفاوت معنایی میسازد؛ پس باید راهی برای نوشتنش یافت؛ ولی چون الفبای فارسی حرفی برای نمایش این مصوت ندارد، فارسینویسان از نویسۀ «ه» برای نشاندادن آن کمک گرفتهاند.
♦️برای نمونه، «ستاره» در فارسی میانه «ستارَگ» بوده است. «گ» را در فارسی نو انداختهاند و «ستاره» شده است.
♦️چنین واژههایی هنگام جمعبستن با «ان»، گرفتن پسوند وصفی «انه»، «ـَک» تصغیر یا تحبیب و گرفتن «ی» مصدری و گاهی «ی» نسبت دچار باهمآییِ مصوتها میشود. در زبان فارسی امروزی، باهمآیی مصوت جایز نیست؛ پس، برای حلکردن این مشکل، فارسیزبانان همان «گ» حذفشده را در نقش صامت میانجی برمیگردانند و «ستارۀ» جمعبستهشده با «ان» را «ستارگان» مینویسند و میخوانند.
♦️اما واژههایی که «ه»شان آواپذیر است، در حالت جمع، حرف میانجی نمیخواهند. «فرمانده» هم از این دسته کلمههاست؛ پس اگر جمعش را بهشکل «فرماندگان» بنویسیم، غلط نوشتهایم و گاف دادهایم. «فرمانده» در حالت جمع دو شکل درست دارد: فرماندهان و فرماندهها.
فاطمه حیدری
۱۲تیر۱۴۰۲
#ویرایش_و_درست_نویسی
#غلط_املایی
#ویراستاران_واژه_پرداز
https://t.me/amirnormohamadi1976
♦️یکی از دستاندازهای زبان فارسی شناخت «ه آواپذیر (ملفوظ)» و «ه آواناپذیر (غیرملفوظ)» است. «ه» آواپذیر همچون دیگر حروف زبان فارسی است.
♦️این حرف را در پایان واژههایی مانند «فرمانده، بازده، شُکوه، زره، توجیه، متوجه، موجه، مه، گره، تشابه، سودده، سازمانده، فرّه، فربه، دِه (روستا)، نُه، دَه، ماه، کاه، راه، شاه، شبیه، کوه، لِه» میبینیم.
♦️ولی «ه» آواناپذیر در اصل مصوت کوتاهی است بازمانده از پسوند «اَگ (اَک)». این صدا در واژهها تفاوت معنایی میسازد؛ پس باید راهی برای نوشتنش یافت؛ ولی چون الفبای فارسی حرفی برای نمایش این مصوت ندارد، فارسینویسان از نویسۀ «ه» برای نشاندادن آن کمک گرفتهاند.
♦️برای نمونه، «ستاره» در فارسی میانه «ستارَگ» بوده است. «گ» را در فارسی نو انداختهاند و «ستاره» شده است.
♦️چنین واژههایی هنگام جمعبستن با «ان»، گرفتن پسوند وصفی «انه»، «ـَک» تصغیر یا تحبیب و گرفتن «ی» مصدری و گاهی «ی» نسبت دچار باهمآییِ مصوتها میشود. در زبان فارسی امروزی، باهمآیی مصوت جایز نیست؛ پس، برای حلکردن این مشکل، فارسیزبانان همان «گ» حذفشده را در نقش صامت میانجی برمیگردانند و «ستارۀ» جمعبستهشده با «ان» را «ستارگان» مینویسند و میخوانند.
♦️اما واژههایی که «ه»شان آواپذیر است، در حالت جمع، حرف میانجی نمیخواهند. «فرمانده» هم از این دسته کلمههاست؛ پس اگر جمعش را بهشکل «فرماندگان» بنویسیم، غلط نوشتهایم و گاف دادهایم. «فرمانده» در حالت جمع دو شکل درست دارد: فرماندهان و فرماندهها.
فاطمه حیدری
۱۲تیر۱۴۰۲
#ویرایش_و_درست_نویسی
#غلط_املایی
#ویراستاران_واژه_پرداز
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
کنایۀ «کُسِ شعر؛ ویرایشِ یک نگرش»
♦️ در خردهفرهنگ عامیانۀ ایرانیان جنس ماده کماهمیتتر از جنس نر بوده است. مردم به زنان بهدیدِ جنس دوم مینگریستهاند. از این نگرگاه، هرچه به زنان برمیگشته هم ناچیز و بیارزش میدانستهاند؛ بنابراین مردم در گفتار روزانه از نام اندامهای مادهها و زنان بهره میبردهاند تا پدیدهای را ناارزشمند بنمایانند.
♦️ برای نمونه به کسی که احمق و کمعقل بوده و شیرین میزده، «کُسخل» و «کُسمَشنگ» میگفتهاند و هنوز هم میگویند. ساختواژۀ کُسترکیkos) torki) نیز کنایه از حرف بیپایه و اساس است: «هزارجور بهانه و ایراد کسترکی میگیری.»
کُسکَلَکبازی هم نمونۀ دیگری از واژهسازیهای منفی است. به این معنا که فرد، در بازی دغلکاری درمیآورد و جِر میزند؛ همچنین این نگرش منفی به جنس ماده در کنایۀ «کُسِ موش چال کردن» نمود یافته است: «داره چیکار میکنه؟ هیچی، کس موش چال می کنه»؛ یعنی دارد کار بیهوده میکند.
♦️ اما دربارۀ کنایۀ «کُسِ شعر» باید بگویم که با پانهادن به دنیای مدرن، زنبنیادها* (فمینیستها) در پیِ عادتزدایی و کلیشهکُشی از فرهنگ زنستیز برآمدهاند و با این رویکرد، در کنایهها و ضربالمثلها دست بردهاند.️ از این دید، ریشۀ کنایۀ کُس شعر را به ساختواژۀ «کرسی شعر» و شعرخوانی پیوند دادهاند.
♦️ زنبنیادها داستان را به این سمت بردهاند که «مردم در زمستانها زیر کرسی مینشستهاند و دور هم شعر میخواندهاند؛ پس یواشیواش ساختواژۀ «کرسی شعر» پدید آمده و سپس کوتاه شده و به کُسِ شعر پیکر گردانده است.»
.،
♦️ بنابراین اکنون این ابهام در ذهنها به وجود آمده که ریشۀ چنین کنایههایی همان است که زنبنیادها میگویند؛ اما چنین نیست؛ زیرا نگرش زنستیزانه هم بخشی از فرهنگ عامیانۀ ما ایرانیان بوده است؛ پس «کسشعر» درست است.
♦️ برای تغییر نگرش نیاز نیست در کنایهها و ضربالمثلها دست ببریم؛ بلکه باید یا آنها را به کار نبریم یا واژهای دیگر به جایش بنشانیم. همچنانکه در گفتار روزانه و در گوشهوکنار میشنویم که «فلانی داره شعر میگه»؛ یعنی دارد حرف بیجا و بیهوده میزند.
کتابنامه
* نخستین بار واژۀ زنبنیاد را بهجای فمینیست، در کتاب درجۀ صفر نوشتار بارت، چ۵، برگردان شیریندخت دقیقیان، تهران: هرمس، ۱۳۹۵، ص۳ دیدهام.
حسن انوری، فرهنگ کنایات، ج۲، چ۲، تهران: سخن، ۱۳۹۰، ص۱۲۵۰؛
ابوالحسن نجفی، فرهنگ عامیانۀ فارسی، چ۲، تهران: نیلوفر، ۱۳۸۷، ص۱۱۵۱.
مسعود هوشیار
۲۰شهریور۱۴۰۲
#کنایه
#ویرایش_و_درست_نویسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
♦️ در خردهفرهنگ عامیانۀ ایرانیان جنس ماده کماهمیتتر از جنس نر بوده است. مردم به زنان بهدیدِ جنس دوم مینگریستهاند. از این نگرگاه، هرچه به زنان برمیگشته هم ناچیز و بیارزش میدانستهاند؛ بنابراین مردم در گفتار روزانه از نام اندامهای مادهها و زنان بهره میبردهاند تا پدیدهای را ناارزشمند بنمایانند.
♦️ برای نمونه به کسی که احمق و کمعقل بوده و شیرین میزده، «کُسخل» و «کُسمَشنگ» میگفتهاند و هنوز هم میگویند. ساختواژۀ کُسترکیkos) torki) نیز کنایه از حرف بیپایه و اساس است: «هزارجور بهانه و ایراد کسترکی میگیری.»
کُسکَلَکبازی هم نمونۀ دیگری از واژهسازیهای منفی است. به این معنا که فرد، در بازی دغلکاری درمیآورد و جِر میزند؛ همچنین این نگرش منفی به جنس ماده در کنایۀ «کُسِ موش چال کردن» نمود یافته است: «داره چیکار میکنه؟ هیچی، کس موش چال می کنه»؛ یعنی دارد کار بیهوده میکند.
♦️ اما دربارۀ کنایۀ «کُسِ شعر» باید بگویم که با پانهادن به دنیای مدرن، زنبنیادها* (فمینیستها) در پیِ عادتزدایی و کلیشهکُشی از فرهنگ زنستیز برآمدهاند و با این رویکرد، در کنایهها و ضربالمثلها دست بردهاند.️ از این دید، ریشۀ کنایۀ کُس شعر را به ساختواژۀ «کرسی شعر» و شعرخوانی پیوند دادهاند.
♦️ زنبنیادها داستان را به این سمت بردهاند که «مردم در زمستانها زیر کرسی مینشستهاند و دور هم شعر میخواندهاند؛ پس یواشیواش ساختواژۀ «کرسی شعر» پدید آمده و سپس کوتاه شده و به کُسِ شعر پیکر گردانده است.»
.،
♦️ بنابراین اکنون این ابهام در ذهنها به وجود آمده که ریشۀ چنین کنایههایی همان است که زنبنیادها میگویند؛ اما چنین نیست؛ زیرا نگرش زنستیزانه هم بخشی از فرهنگ عامیانۀ ما ایرانیان بوده است؛ پس «کسشعر» درست است.
♦️ برای تغییر نگرش نیاز نیست در کنایهها و ضربالمثلها دست ببریم؛ بلکه باید یا آنها را به کار نبریم یا واژهای دیگر به جایش بنشانیم. همچنانکه در گفتار روزانه و در گوشهوکنار میشنویم که «فلانی داره شعر میگه»؛ یعنی دارد حرف بیجا و بیهوده میزند.
کتابنامه
* نخستین بار واژۀ زنبنیاد را بهجای فمینیست، در کتاب درجۀ صفر نوشتار بارت، چ۵، برگردان شیریندخت دقیقیان، تهران: هرمس، ۱۳۹۵، ص۳ دیدهام.
حسن انوری، فرهنگ کنایات، ج۲، چ۲، تهران: سخن، ۱۳۹۰، ص۱۲۵۰؛
ابوالحسن نجفی، فرهنگ عامیانۀ فارسی، چ۲، تهران: نیلوفر، ۱۳۸۷، ص۱۱۵۱.
مسعود هوشیار
۲۰شهریور۱۴۰۲
#کنایه
#ویرایش_و_درست_نویسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
دربارۀ «بیتفاوت»
در کتاب غلط ننویسیم (در مدخل «بیتفاوت»، ص ۸۵) آمدهاست:
«بیتفاوت [...] که براثر گرتهبرداری [...] در نیم قرن اخیر در رسانهها و نوشتهها کموبیش متداول شده، غلط است و بهجای آن باید گفت بیاعتنا، بیعلاقه، بیتوجه، لاقید، و نظایر اینها.»
این سخن یکی از دهها تجویز نادرست و غیرعلمی این کتاب است که پس از سی سال همچنان در کتابها و کارگاههای ویرایش تکرار و از آن تقلید میشود. در ادامه، دلیل نادرستی این سخن و درستی «بیتفاوت» را میآموزیم.
۱) ساختِ صفتِ «بیتفاوت» «بی-» + اسم است. این صفتها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
دستۀ اول:
صفتهایی که موصوف آنها فاقد چیزیاند: «بیادب» (آنکه ادب ندارد)؛ «بیخاصیت» (آنچه خاصیت ندارد).
دستۀ دوم:
صفتهایی که ویژگی کسی یا چیزی را بیان میکنند: «بیناموس» (ویژگی آنکه از لاابالیگری یا کارهای نامشروع پرهیز نمیکند، نه آنکه ناموس ندارد). همچنین: «بیامان»، «بیامانت»، «بیجا»، «بیفکر»، «بیکله»، «بینماز»، و ... . «بیتفاوت» نیز از همین دسته است.
۲) «بیتفاوت» معمولاً در سه معنای کمابیش مترادف بهکار میرود که از آنها معنای اول و دوم رایجتر است:
- صفتِ کسی است که در برابر هیچکس یا هیچ چیزی احساس مسئولیت نمیکند و واکنشی نشان نمیدهد.
- صفتِ کسی است که تحت تأثیر عوامل یا شرایطی همهچیز برایش یکسان است.
- صفتِ کسی است که نه اهل جانبداری است و نه مخالفت؛ خنثاست.
۳) «بیتفاوت» را میتوان با «بیطرف» (impartial) مقایسه کرد، زیرا «بیطرف» نیز صفت کسی است که از دو یا چند طرفِ دعوا از هیچیک جانبداری نمیکند، نه اینکه فاقد «طرف» است. بنابراین اگر «بیتفاوت» غلط باشد، «بیطرف» و دهها واژۀ مشابه آن نیز غلطاند و اگر واژههای مشابه آن درست باشند، «بیتفاوت» نیز درست است. هردو را بسنجید با «بیانضباط» (indiscipliné)، «بیقیدوشرط» (inconditionné)، «بیتناسب» (disproportionné)، و مانند اینها که همگی گردهبرداری و درستاند.
۴) شواهد «بیتفاوت»
۴-۱) شواهد بینشان و پسندیده
- «دنيای هزار و يک شب، از همان آغازِ گيرودارِ مجادلاتِ معتزله، نسبتبه عشق [...] نمیتوانستهاست بیتفاوت مانده باشد.» (عبدالحسین زرینکوب، از کوچۀ رندان، ص ۱۷۷) (وی، در همین منبع، تعبیر «بیتفاوتی رندانه» را برای حافظ بهکار بردهاست.)
- «ميان كوچه زنی را میبيند كه مَشک به دوش گرفتهاست. علی عليهالسلام آدمی نيست كه بیتفاوت از كنار اين مناظر بگذرد.» (مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲۳، ص ۱۴۳)
- «پدر [...] راضی و بیتفاوت است؛ هم برنده است هم بازنده؛ - حرف زدنِ نرگس آرام است و بیتفاوت؛ - بیتفاوت دَمِ بار ایستاده بود.» (از منابع گوناگون داستانی، از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «بیتفاوت»)
۴-۲) شواهد نشاندار و ناپسند
- «فکر اینکه بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا [...] شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه، بیشک برایم بیتفاوت بود.» (فئودور داستایِفسکی، جنایت و مکافات، ترجمۀ مهری آهی، ص ۶۱۱)
ترجمۀ پسندیده و طبیعی: ... برایم یکسان بود؛ برایم فرقی نداشت.
- «اگر من مهرههای چوبی [شطرنج] را با مهرههای عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی بیتفاوت است.» (هرمز میلانیان، آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر (گردآوردۀ احمد خندان)، ص ۴۱)
تعبیر پسندیده و طبیعی: ... در نظام بازی تأثیری ندارد؛ ... در نظام بازی تفاوتی ندارد.
یادآوری:
فرهنگستان، در حوزۀ روانشناسی و علوم سلامت، واژۀ «بیاحساسی» را برای apathy تصویب کرده، اما برای erotic apathy تعبیر «بیتفاوتی شهوانی» را تصویب کردهاست. این نشان میدهد که «بیتفاوت» نیز بهطور کلی در زبان پذیرفته و متداول شدهاست و کاربرد آن اشکالی ندارد. بر پایۀ جستوجوی گوگل نیز بسامد «بیتفاوت»، تا چهار برابر، بیشتر از سایر واژههای مترادف آن است.
۵) اهل زبان هر واژهای را برای برآوردن نیازی یا بیان مقصودی بهکار میبرند و معمولاً دو واژهٔ عیناً مترادف در زبان وجود ندارد. برای مثال، واژههایی که در ادامه آمدهاند کمابیش متردافاند، ولی نمیتوان همیشه و همهجا از آنها بهجای هم استفاده کرد: بیاعتنا، بیتوجه، بیتفاوت، بیمسئولیت، بیرگ، بیعار، بیخیال، بیفکر، بیاحساس، بیانگیزه، بیقید. این واژهها، افزون بر تفاوت معنایی، ممکن است تفاوت کاربردی و سبکی نیز داشته باشند.
۶) در نتیجه، از آنجا که «بیتفاوت» مانند صدها واژۀ گردهبرداریشدۀ دیگر در گفتار و نوشتارِ امروز کاملاً رایج شدهاست، پذیرفتنی و درست است و کاربرد بجای آن اشکالی ندارد.
#ویرایش_زبانی #گردهبرداری #واژهشناسی
۱۳۹۹/۰۱/۱۱
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
در کتاب غلط ننویسیم (در مدخل «بیتفاوت»، ص ۸۵) آمدهاست:
«بیتفاوت [...] که براثر گرتهبرداری [...] در نیم قرن اخیر در رسانهها و نوشتهها کموبیش متداول شده، غلط است و بهجای آن باید گفت بیاعتنا، بیعلاقه، بیتوجه، لاقید، و نظایر اینها.»
این سخن یکی از دهها تجویز نادرست و غیرعلمی این کتاب است که پس از سی سال همچنان در کتابها و کارگاههای ویرایش تکرار و از آن تقلید میشود. در ادامه، دلیل نادرستی این سخن و درستی «بیتفاوت» را میآموزیم.
۱) ساختِ صفتِ «بیتفاوت» «بی-» + اسم است. این صفتها را میتوان به دو دسته تقسیم کرد.
دستۀ اول:
صفتهایی که موصوف آنها فاقد چیزیاند: «بیادب» (آنکه ادب ندارد)؛ «بیخاصیت» (آنچه خاصیت ندارد).
دستۀ دوم:
صفتهایی که ویژگی کسی یا چیزی را بیان میکنند: «بیناموس» (ویژگی آنکه از لاابالیگری یا کارهای نامشروع پرهیز نمیکند، نه آنکه ناموس ندارد). همچنین: «بیامان»، «بیامانت»، «بیجا»، «بیفکر»، «بیکله»، «بینماز»، و ... . «بیتفاوت» نیز از همین دسته است.
۲) «بیتفاوت» معمولاً در سه معنای کمابیش مترادف بهکار میرود که از آنها معنای اول و دوم رایجتر است:
- صفتِ کسی است که در برابر هیچکس یا هیچ چیزی احساس مسئولیت نمیکند و واکنشی نشان نمیدهد.
- صفتِ کسی است که تحت تأثیر عوامل یا شرایطی همهچیز برایش یکسان است.
- صفتِ کسی است که نه اهل جانبداری است و نه مخالفت؛ خنثاست.
۳) «بیتفاوت» را میتوان با «بیطرف» (impartial) مقایسه کرد، زیرا «بیطرف» نیز صفت کسی است که از دو یا چند طرفِ دعوا از هیچیک جانبداری نمیکند، نه اینکه فاقد «طرف» است. بنابراین اگر «بیتفاوت» غلط باشد، «بیطرف» و دهها واژۀ مشابه آن نیز غلطاند و اگر واژههای مشابه آن درست باشند، «بیتفاوت» نیز درست است. هردو را بسنجید با «بیانضباط» (indiscipliné)، «بیقیدوشرط» (inconditionné)، «بیتناسب» (disproportionné)، و مانند اینها که همگی گردهبرداری و درستاند.
۴) شواهد «بیتفاوت»
۴-۱) شواهد بینشان و پسندیده
- «دنيای هزار و يک شب، از همان آغازِ گيرودارِ مجادلاتِ معتزله، نسبتبه عشق [...] نمیتوانستهاست بیتفاوت مانده باشد.» (عبدالحسین زرینکوب، از کوچۀ رندان، ص ۱۷۷) (وی، در همین منبع، تعبیر «بیتفاوتی رندانه» را برای حافظ بهکار بردهاست.)
- «ميان كوچه زنی را میبيند كه مَشک به دوش گرفتهاست. علی عليهالسلام آدمی نيست كه بیتفاوت از كنار اين مناظر بگذرد.» (مجموعه آثار شهید مطهری، ج ۲۳، ص ۱۴۳)
- «پدر [...] راضی و بیتفاوت است؛ هم برنده است هم بازنده؛ - حرف زدنِ نرگس آرام است و بیتفاوت؛ - بیتفاوت دَمِ بار ایستاده بود.» (از منابع گوناگون داستانی، از فرهنگ بزرگ سخن، ذیل سرواژۀ «بیتفاوت»)
۴-۲) شواهد نشاندار و ناپسند
- «فکر اینکه بعدها در حق کسی نیکوکاری بکنم یا [...] شیرۀ جانشان را بمکم، در آن دقیقه، بیشک برایم بیتفاوت بود.» (فئودور داستایِفسکی، جنایت و مکافات، ترجمۀ مهری آهی، ص ۶۱۱)
ترجمۀ پسندیده و طبیعی: ... برایم یکسان بود؛ برایم فرقی نداشت.
- «اگر من مهرههای چوبی [شطرنج] را با مهرههای عاج عوض کنم، این تغییر در نظام بازی بیتفاوت است.» (هرمز میلانیان، آزادی و بند در زبان و مقالات دیگر (گردآوردۀ احمد خندان)، ص ۴۱)
تعبیر پسندیده و طبیعی: ... در نظام بازی تأثیری ندارد؛ ... در نظام بازی تفاوتی ندارد.
یادآوری:
فرهنگستان، در حوزۀ روانشناسی و علوم سلامت، واژۀ «بیاحساسی» را برای apathy تصویب کرده، اما برای erotic apathy تعبیر «بیتفاوتی شهوانی» را تصویب کردهاست. این نشان میدهد که «بیتفاوت» نیز بهطور کلی در زبان پذیرفته و متداول شدهاست و کاربرد آن اشکالی ندارد. بر پایۀ جستوجوی گوگل نیز بسامد «بیتفاوت»، تا چهار برابر، بیشتر از سایر واژههای مترادف آن است.
۵) اهل زبان هر واژهای را برای برآوردن نیازی یا بیان مقصودی بهکار میبرند و معمولاً دو واژهٔ عیناً مترادف در زبان وجود ندارد. برای مثال، واژههایی که در ادامه آمدهاند کمابیش متردافاند، ولی نمیتوان همیشه و همهجا از آنها بهجای هم استفاده کرد: بیاعتنا، بیتوجه، بیتفاوت، بیمسئولیت، بیرگ، بیعار، بیخیال، بیفکر، بیاحساس، بیانگیزه، بیقید. این واژهها، افزون بر تفاوت معنایی، ممکن است تفاوت کاربردی و سبکی نیز داشته باشند.
۶) در نتیجه، از آنجا که «بیتفاوت» مانند صدها واژۀ گردهبرداریشدۀ دیگر در گفتار و نوشتارِ امروز کاملاً رایج شدهاست، پذیرفتنی و درست است و کاربرد بجای آن اشکالی ندارد.
#ویرایش_زبانی #گردهبرداری #واژهشناسی
۱۳۹۹/۰۱/۱۱
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
خورش یا خورشت؟
🔸«خورش» از بن مضارعِ «خور» بههمراه پسوند «-ِش» ساخته شده، همچنانکه اسم مصدرهای بسیاری با همین شیوۀ بن مضارع+-ِش ساخته شده، مانند دانش، بینش، رویش، گویش، پوشش، جوشش، کاهش، افزایش و الی آخر. پس اصل این کلمه «خورش» است که در گفتار و نوشتار بهصورت «خورشت» هم گفته و نوشته میشود و طبق گفتۀ مرحوم ابوالحسن نجفی ذیل مدخل «خورش/خورشت»، بهکاربردن خورشت «اشکالی ندارد»، چون رایج شده.
🔸«بالش» نیز از جهتی شبیه خورش است، یعنی هر دو صورتِ «بالش» و «بالشت» تداول دارد و صحیح است، هرچند که اصل کلمه «بالش» بوده.
🔸دو کلمۀ دیگر هم میشناسم که در انتهایشان «ت» وجود نداشته و بعداً اضافه شده: خرفت و نشت.
🔸در همۀ این کلمات وجه مشترکی وجود دارد. واج / f/ و /š/ در انتهای این کلمات امتداد داشته. در اینجا واج دیگری همچون /t/ آمده و جلوی این امتداد را گرفته و به آن پایان داده است. به بیان فنیتر، /f/ و /š/ از نوع واجهای سایشی هستند و /t/ از نوع انسدادی.
📎قطعاً دلایل آوایی و غیر آواییِ دیگری هم در این میان وجود داشته، مانند اینکه واژههایی مانند خورش بیشتر در دسترس عموم بوده تا واژههایی همچون دانش و بینش، و طبیعتاً واژههایی که وارد حوزۀ عمومی میشوند بیشتر دستخوش تغییر و تحولات آوایی و املایی میشوند؛ یا اینکه تحولات این کلمهها بهدلیل همنشینی یا تشابه با کلمات دیگر بوده، مثلاً شاید خرف به تشابهِ «سفت» و «زفت» و «شفت» و «زمخت» تبدیل به خرفت شده و هکذا؛ یا در کلمۀ خورشت سخن مرحوم خانلری در کتاب تاریخ زبان فارسی راهگشا باشد که میگوید: «در فارسی دری این جزء [(جزء اسم مصدرساز)] بهصورت 'اش=eš' و گاهی (شاید به تأثیر بعضی گویشهای محلی) بهصورت 'اِشت=ešt' با مادۀ مضارع ترکیب میشود» (ج ۲، ص ۱۱۰). کلماتی همچون «زَنِشت» (زدن) و «کُنِشت» (کار کردن) در برخی گویشها به کار میرود و چه بسا خورشت بر طبق همین قاعده ساخته شده باشد.
#واژگان #آواشناسی #ساختواژه #ویرایش
سجادسرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔸«خورش» از بن مضارعِ «خور» بههمراه پسوند «-ِش» ساخته شده، همچنانکه اسم مصدرهای بسیاری با همین شیوۀ بن مضارع+-ِش ساخته شده، مانند دانش، بینش، رویش، گویش، پوشش، جوشش، کاهش، افزایش و الی آخر. پس اصل این کلمه «خورش» است که در گفتار و نوشتار بهصورت «خورشت» هم گفته و نوشته میشود و طبق گفتۀ مرحوم ابوالحسن نجفی ذیل مدخل «خورش/خورشت»، بهکاربردن خورشت «اشکالی ندارد»، چون رایج شده.
🔸«بالش» نیز از جهتی شبیه خورش است، یعنی هر دو صورتِ «بالش» و «بالشت» تداول دارد و صحیح است، هرچند که اصل کلمه «بالش» بوده.
🔸دو کلمۀ دیگر هم میشناسم که در انتهایشان «ت» وجود نداشته و بعداً اضافه شده: خرفت و نشت.
🔸در همۀ این کلمات وجه مشترکی وجود دارد. واج / f/ و /š/ در انتهای این کلمات امتداد داشته. در اینجا واج دیگری همچون /t/ آمده و جلوی این امتداد را گرفته و به آن پایان داده است. به بیان فنیتر، /f/ و /š/ از نوع واجهای سایشی هستند و /t/ از نوع انسدادی.
📎قطعاً دلایل آوایی و غیر آواییِ دیگری هم در این میان وجود داشته، مانند اینکه واژههایی مانند خورش بیشتر در دسترس عموم بوده تا واژههایی همچون دانش و بینش، و طبیعتاً واژههایی که وارد حوزۀ عمومی میشوند بیشتر دستخوش تغییر و تحولات آوایی و املایی میشوند؛ یا اینکه تحولات این کلمهها بهدلیل همنشینی یا تشابه با کلمات دیگر بوده، مثلاً شاید خرف به تشابهِ «سفت» و «زفت» و «شفت» و «زمخت» تبدیل به خرفت شده و هکذا؛ یا در کلمۀ خورشت سخن مرحوم خانلری در کتاب تاریخ زبان فارسی راهگشا باشد که میگوید: «در فارسی دری این جزء [(جزء اسم مصدرساز)] بهصورت 'اش=eš' و گاهی (شاید به تأثیر بعضی گویشهای محلی) بهصورت 'اِشت=ešt' با مادۀ مضارع ترکیب میشود» (ج ۲، ص ۱۱۰). کلماتی همچون «زَنِشت» (زدن) و «کُنِشت» (کار کردن) در برخی گویشها به کار میرود و چه بسا خورشت بر طبق همین قاعده ساخته شده باشد.
#واژگان #آواشناسی #ساختواژه #ویرایش
سجادسرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
باشِش
🔸پیش از این دربارهٔ «میباشد» نکاتی نوشته بودم:
۱. میباشد
۲. شاهد از فروغی و خانلری
🔸دیشب، وقتی در منزل استادم بودم و او جملاتی از بایزید بسطامی میخواند، کلمهٔ «باشِش» به گوشم خورد:
پس صفاتِ من صفاتِ ربوبیت گشت
و زبانِ من زبانِ توحید
و صفاتِ من اینکه: او، او، لا اله الّا هو.
پس بود آنچه بود به بودِ خویش از آنچه بود
و آنچه باشد به «باششِ» خویش، باشد آنچه باشد.
صفاتِ من صفاتِ ربوبی
و اشاراتِ من اشاراتِ ازلی
و زبانم زبانِ توحید.
📚دفتر روشنایی؛ از میراثِ عرفانیِ بایزید بسطامی. سهلگی، محمد بن علی. ترجمهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن، ۱۳۸۴.
باشِش: باش (ستاک حال) + -ِش (پسوند)
🔸پسوند «-ِش» عموماً به ستاک حال میپیوندد و اسم مصدر میسازد. بعضی دستوریان به این نوع اسم مصدر «مصدر شینی» میگویند. بینش، پرش، چینش، دانش، روش، کشش، کنش، کوشش، گردش، گویش نمونههایی از مصدر شینیاند. بیش از ۲۰۰ کلمه با این پسوند ساخته شده است. برای مطالعهٔ بیشتر، به کتاب فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر علاءالدین طباطبایی، مدخل «مصدر شینی» مراجعه کنید.
#ویرایش #میباشد #مصدر_شینی
سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔸پیش از این دربارهٔ «میباشد» نکاتی نوشته بودم:
۱. میباشد
۲. شاهد از فروغی و خانلری
🔸دیشب، وقتی در منزل استادم بودم و او جملاتی از بایزید بسطامی میخواند، کلمهٔ «باشِش» به گوشم خورد:
پس صفاتِ من صفاتِ ربوبیت گشت
و زبانِ من زبانِ توحید
و صفاتِ من اینکه: او، او، لا اله الّا هو.
پس بود آنچه بود به بودِ خویش از آنچه بود
و آنچه باشد به «باششِ» خویش، باشد آنچه باشد.
صفاتِ من صفاتِ ربوبی
و اشاراتِ من اشاراتِ ازلی
و زبانم زبانِ توحید.
📚دفتر روشنایی؛ از میراثِ عرفانیِ بایزید بسطامی. سهلگی، محمد بن علی. ترجمهٔ محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن، ۱۳۸۴.
باشِش: باش (ستاک حال) + -ِش (پسوند)
🔸پسوند «-ِش» عموماً به ستاک حال میپیوندد و اسم مصدر میسازد. بعضی دستوریان به این نوع اسم مصدر «مصدر شینی» میگویند. بینش، پرش، چینش، دانش، روش، کشش، کنش، کوشش، گردش، گویش نمونههایی از مصدر شینیاند. بیش از ۲۰۰ کلمه با این پسوند ساخته شده است. برای مطالعهٔ بیشتر، به کتاب فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر علاءالدین طباطبایی، مدخل «مصدر شینی» مراجعه کنید.
#ویرایش #میباشد #مصدر_شینی
سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
ویرایش ویدیو با اپلیکیشن CapCut
اپلیکیشن CapCut یکی از ابزارهایی است که برای ساخت ویدیو مخصوصا ویدیوهای تیکتاک استفاده میشود که در بین کاربران این سوشال مدیا محبوبیت خاصی دارد. CapCut دارای دو نسخه رایگان و تجاری است. اما چیزی که این اپلیکیشن را محبوب کرده این است که نسخه رایگان آن قابلیتهای کاربردی زیادی را در اختیار کاربران قرار میدهد. این اپلیکیشن برای سیستمعامل اندروید و آی.او.اس طراحی شده است.
از ویژگیهای اصلی این اپ میتوان به ویرایش ویدیو، متن، استیکر، فیلترها، رنگها و موسیقی اشاره کرد و البته در این نسخه شما امکان استفاده از ویژگیهای پیشرفتهای چون انیمیشن کلیدی، افکتهای حرکتی، قابلیت تصویر در تصویر یا PIP و همینطور حذف بکگراند را دارید.
شما با استفاده از این اپ میتوانید ویدیوهای جذاب با ویژگیهای منحصربهفرد بسازید؛ از جمله ویدیوهایی با استیلهای مدرن، زیرنویسهای خودکار، تبدیل متن به گفتار، حرکت و حذف پسزمینه.
ویژگیهای نسخه رایگان این ابزار به قرار زیر است:
ویرایش پایه ویدیو
برش و تنظیم کلیپها
تقسیم یا ادغام ویدیوها
تنظیم سرعت ویدیو از 0.1x تا 100x
اعمال منحنیهای سرعت به کلیپها
ساخت انیمیشن کلیپهای ویدیویی با افکتهای فوقالعاده زوم داخلی/خارجی
#آموزشی #ویرایش #اندروید
اپلیکیشن CapCut یکی از ابزارهایی است که برای ساخت ویدیو مخصوصا ویدیوهای تیکتاک استفاده میشود که در بین کاربران این سوشال مدیا محبوبیت خاصی دارد. CapCut دارای دو نسخه رایگان و تجاری است. اما چیزی که این اپلیکیشن را محبوب کرده این است که نسخه رایگان آن قابلیتهای کاربردی زیادی را در اختیار کاربران قرار میدهد. این اپلیکیشن برای سیستمعامل اندروید و آی.او.اس طراحی شده است.
از ویژگیهای اصلی این اپ میتوان به ویرایش ویدیو، متن، استیکر، فیلترها، رنگها و موسیقی اشاره کرد و البته در این نسخه شما امکان استفاده از ویژگیهای پیشرفتهای چون انیمیشن کلیدی، افکتهای حرکتی، قابلیت تصویر در تصویر یا PIP و همینطور حذف بکگراند را دارید.
شما با استفاده از این اپ میتوانید ویدیوهای جذاب با ویژگیهای منحصربهفرد بسازید؛ از جمله ویدیوهایی با استیلهای مدرن، زیرنویسهای خودکار، تبدیل متن به گفتار، حرکت و حذف پسزمینه.
ویژگیهای نسخه رایگان این ابزار به قرار زیر است:
ویرایش پایه ویدیو
برش و تنظیم کلیپها
تقسیم یا ادغام ویدیوها
تنظیم سرعت ویدیو از 0.1x تا 100x
اعمال منحنیهای سرعت به کلیپها
ساخت انیمیشن کلیپهای ویدیویی با افکتهای فوقالعاده زوم داخلی/خارجی
#آموزشی #ویرایش #اندروید
فرمول «کام» در نگارش و ویرایش
هر متنِ معیاری باید سه ویژگیِ کوتاهی و اثرگذاری و مفید بودن رو داشته باشه و متنی که اینها رو داشته باشه بهترین متنه، چون راحت خونده و سریع فهمیده میشه و خوبم در ذهن میمونه. هدف از نگارش و ویرایشم همینه و بس. حالا «کوتاه» و «اثرگذار» و «مفید» دقیقاً یعنی چی؟
۱) کوتاه یعنی «تا اونجایی که میشه» خلاصه بنویسیم و از درازگویی دوری کنیم. چطوری؟ اینطوری که اول هرچی به ذهنمون اومد، بیقیدوشرط، بنویسیم. بعد تا جایی که آسیبی به محتوا و معنا نزنه، از سروتهش بزنیم و حذف کنیم.
۲) اثرگذار یعنی محتوا و شیوۀ بیانش جدید و جذاب و متفاوت باشه، که در ذهن خواننده بمونه. همیشه هم قرار نیست کار خاصی بکنیم. گاهی همین که مطلبمون «مفید» و «کوتاه» باشه و «ساده» نوشته بشه، اثرگذاری خودشو داره. شیوههای دیگهای هم هست. مثلاً از تجربههای دیگران یا خودمون بگیم یا حرفمونو غیرمستقیم در قالب داستان بزنیم. گاهی هم میتونیم از ضربالمثلها و آرایههای ادبی استفاده کنیم. البته میدونیم که متن به متن فرق میکنه و شاید هر جایی نشه از همه یا بعضی از این روشها استفاده کرد.
۳) مفید یعنی چیزی بنویسیم که بهدرد خواننده بخوره و به دانشش اضافه کنه. پس اگه میبینیم نوشتن یا ننوشتنِ مطلبی فرقی نداره، همون بهتر که ننویسیمش.
حالا دو نمونه ببینیم، که سعی کردهم طبق فرمول «کام» ویرایششون کنم.
ناویراسته:
میتوان گفت رابطهای بین اثربخشی آموزشی و جنسیت معلمان وجود ندارد. این نتیجه بیانگر آن است که اثربخشی آموزشی به جنسیت آموزگاران اصلاً بستگی ندارد و همۀ معلمان، چه زن و چه مرد، دارای این توانایی و قابلیت هستند که در آموزش اثربخش باشند. (۴۴ واژه)
ویراسته:
میتوان گفت هیچ رابطهای میان اثربخشیِ آموزشی و جنسیتِ معلمان وجود ندارد و همۀ آنها میتوانند در آموزش اثربخش باشند. (۲۰ واژه)
ناویراسته:
انگیزۀ اولیۀ نگارش این نوشته، معرفی دو مبحث «تدریس» و «یادگیری» مبتنی بر کلام زیبای امام علی (ع) بود که با توجه به بضاعت اندک مؤلف، قطعاً خالی از اشکال نیست. (از پیشگفتار یک کتاب دانشگاهی) (۳۱ واژه)
ویراسته:
هدف نگارنده بررسی و شناساندن «تدریس» و «یادگیری» از دیدگاه امام علی (ع) بودهاست/ است. (۱۴ واژه)
این را هم ببینید: مثلث سهمیم در ویرایش.
#ویرایش_زبانی
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
هر متنِ معیاری باید سه ویژگیِ کوتاهی و اثرگذاری و مفید بودن رو داشته باشه و متنی که اینها رو داشته باشه بهترین متنه، چون راحت خونده و سریع فهمیده میشه و خوبم در ذهن میمونه. هدف از نگارش و ویرایشم همینه و بس. حالا «کوتاه» و «اثرگذار» و «مفید» دقیقاً یعنی چی؟
۱) کوتاه یعنی «تا اونجایی که میشه» خلاصه بنویسیم و از درازگویی دوری کنیم. چطوری؟ اینطوری که اول هرچی به ذهنمون اومد، بیقیدوشرط، بنویسیم. بعد تا جایی که آسیبی به محتوا و معنا نزنه، از سروتهش بزنیم و حذف کنیم.
۲) اثرگذار یعنی محتوا و شیوۀ بیانش جدید و جذاب و متفاوت باشه، که در ذهن خواننده بمونه. همیشه هم قرار نیست کار خاصی بکنیم. گاهی همین که مطلبمون «مفید» و «کوتاه» باشه و «ساده» نوشته بشه، اثرگذاری خودشو داره. شیوههای دیگهای هم هست. مثلاً از تجربههای دیگران یا خودمون بگیم یا حرفمونو غیرمستقیم در قالب داستان بزنیم. گاهی هم میتونیم از ضربالمثلها و آرایههای ادبی استفاده کنیم. البته میدونیم که متن به متن فرق میکنه و شاید هر جایی نشه از همه یا بعضی از این روشها استفاده کرد.
۳) مفید یعنی چیزی بنویسیم که بهدرد خواننده بخوره و به دانشش اضافه کنه. پس اگه میبینیم نوشتن یا ننوشتنِ مطلبی فرقی نداره، همون بهتر که ننویسیمش.
حالا دو نمونه ببینیم، که سعی کردهم طبق فرمول «کام» ویرایششون کنم.
ناویراسته:
میتوان گفت رابطهای بین اثربخشی آموزشی و جنسیت معلمان وجود ندارد. این نتیجه بیانگر آن است که اثربخشی آموزشی به جنسیت آموزگاران اصلاً بستگی ندارد و همۀ معلمان، چه زن و چه مرد، دارای این توانایی و قابلیت هستند که در آموزش اثربخش باشند. (۴۴ واژه)
ویراسته:
میتوان گفت هیچ رابطهای میان اثربخشیِ آموزشی و جنسیتِ معلمان وجود ندارد و همۀ آنها میتوانند در آموزش اثربخش باشند. (۲۰ واژه)
ناویراسته:
انگیزۀ اولیۀ نگارش این نوشته، معرفی دو مبحث «تدریس» و «یادگیری» مبتنی بر کلام زیبای امام علی (ع) بود که با توجه به بضاعت اندک مؤلف، قطعاً خالی از اشکال نیست. (از پیشگفتار یک کتاب دانشگاهی) (۳۱ واژه)
ویراسته:
هدف نگارنده بررسی و شناساندن «تدریس» و «یادگیری» از دیدگاه امام علی (ع) بودهاست/ است. (۱۴ واژه)
این را هم ببینید: مثلث سهمیم در ویرایش.
#ویرایش_زبانی
سید محمد بصام
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
Matnook | ﻣﺘﻨﻮک
مثلث سهمیم در ویرایش
در ویرایش، متن و موضوع و مخاطب اهمیت بسزایی دارد. این سه مقولۀ میمدار مثلثی را به نام «مثلث سهمیم» میسازند که سبک و گونۀ زبانیِ هر نوشتهای را تعیین میکند و معیاری است برای ویرایش و حتی نگارش (در کارگاه، دربارۀ آن بهتفصیل سخن…
در ویرایش، متن و موضوع و مخاطب اهمیت بسزایی دارد. این سه مقولۀ میمدار مثلثی را به نام «مثلث سهمیم» میسازند که سبک و گونۀ زبانیِ هر نوشتهای را تعیین میکند و معیاری است برای ویرایش و حتی نگارش (در کارگاه، دربارۀ آن بهتفصیل سخن…
📚 پیشنهادهایی برای خرید از نمایشگاه بین المللی کتاب تهران
✅ رضا بابایی، بهتر بنویسیم: درسنامهٔ درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی، قم: ادیان.
✅ امید طبیبزاده، غلط ننویسیم (از چاپ اول تا ویراست دوم): بررسی نقدهای نگاشتهشده بر چاپ اول غلط ننویسیم و تأثیر آنها بر ویراست دوم کتاب، تهران: کتاب بهار.
✅ علی صلحجو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفتوگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۱، تهران: کتاب بهار.
✅ علی صلحجو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفتوگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۲، تهران: کتاب بهار.
✅ ابوالحسن نجفی، مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران: نیلوفر.
✅ سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی در زمینهٔ زبان و ادب فارسی، بهاهتمام محمدرسول دریاگشت، تهران: دکتر محمود افشار.
✅ لاریسا مک فارکر، هنر ویرایش: گفتوگو با رابرت گاتلیب، ترجمهٔ مژده دقیقی و احمد کساییپور، تهران: کارنامه.
#نمایشگاه_کتاب
#نگارش
#ویرایش
#درستنویسی
#زبان_فارسی
#زبانشناسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
https://t.me/amirnormohamadi1976
✅ رضا بابایی، بهتر بنویسیم: درسنامهٔ درستنویسی، سادهنویسی و زیبانویسی، قم: ادیان.
✅ امید طبیبزاده، غلط ننویسیم (از چاپ اول تا ویراست دوم): بررسی نقدهای نگاشتهشده بر چاپ اول غلط ننویسیم و تأثیر آنها بر ویراست دوم کتاب، تهران: کتاب بهار.
✅ علی صلحجو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفتوگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۱، تهران: کتاب بهار.
✅ علی صلحجو و دیگران (زیر نظر شورای ویراستاران)، ویراستار: مقالات و گفتوگوهایی در عرصهٔ ویرایش، ج۲، تهران: کتاب بهار.
✅ ابوالحسن نجفی، مبانی زبانشناسی و کاربرد آن در زبان فارسی، تهران: نیلوفر.
✅ سعید نفیسی، مقالات سعید نفیسی در زمینهٔ زبان و ادب فارسی، بهاهتمام محمدرسول دریاگشت، تهران: دکتر محمود افشار.
✅ لاریسا مک فارکر، هنر ویرایش: گفتوگو با رابرت گاتلیب، ترجمهٔ مژده دقیقی و احمد کساییپور، تهران: کارنامه.
#نمایشگاه_کتاب
#نگارش
#ویرایش
#درستنویسی
#زبان_فارسی
#زبانشناسی
https://t.me/amirnormohamadi1976
https://t.me/amirnormohamadi1976
چرا یادگیری درستنوشتن برای همگان واجب است؟
اگر از شعارهای نخنما و تکراری بگذریم و قدری واقعبین و کاربردگرا شویم، میبینیم که برخلاف آنچه در نگاه اول به چشم میآید، دانش و هنر نوشتن و البته درست و زیبا و دقیق نوشتن، آنقدرها هم که گمان میکنیم کمکاربرد و دستِچندم نیست.
تقاضانامهای که خطاب به فلان اداره و بَهمان مدیر مینویسیم، قراردادنامهای که با کارفرما یا کارمندمان تنظیم میکنیم، پایاننامهای که در پایان تحصیلمان تألیف میکنیم، گزارشنامه و سفرنامهای که بهقصد ثبت وقایع و تجارب تحریر میکنیم، شکایتنامهای که برای دادگستری تنظیم میکنیم، یا اندکی خاصتر و هنریتر، داستان و نمایشنامه و فیلمنامهای که بهعنوان اثری هنری خلق میکنیم، هر یک نمونهای از انواع نوشتن است.
نوشتن و انواع آن باز هم بیشتر از اینها در زندگی روزمره نقش دارد. هنگام پرکردن فرمها و اظهارنامهها، موقع فرستادن پیامها و پیامکها، و حتی حین درج لیست خرید و ثبت دخلوخرج روزانه، دانش و هنر نوشتن کارساز و دستگیر خواهد بود؛ چراکه نوشتنْ بسیار فراتر از صرفاً چیدن حروف روی صفحات است.
نوشتن گونهای از اندیشیدن است، گونهای که بهنسبت گفتارْ دقیقتر و سنجیدهتر و مستندتر است و از همین بابت در بسیاری از بزنگاهها یار و کمککار میگردد. بگذریم از اینکه مهمترین دستآورد انسان، یعنی تمدن بشری، در بستر نوشتار شکل گرفته و بر مدار آن جریان یافته است.
باری، همانطور که برخورداری از این دانش و هنر میتواند کاروان زندگی را پیش براند و حتی شخص را از آن قافله پیش بیندازد، نابرخورداری از آن هم میتواند در مسیر زندگی آدم دستانداز بسازد و قطار پیشرفت را به ورطۀ سکون و رکود بیندازد.
پیامی بدخوان و چندمعنا که موجب رنجیدن یا گیجشدن مخاطب شده، رسالهای که چندین بار بیشتر از آنچه واقعاً نیاز بوده مکتوب و اصلاح گشته، قرارداد یا اظهاریهای که بهسبب مبهمبودن و دقیقنبودنْ خسارت و مرارت به بار آورده، نامهای که بهخاطر ایجاز مخل یا اطناب ممل یا اصلاً خوانده نشده یا در وصول و حصول منظور و مقصود نویسنده ناکام مانده، و هزاران نمونۀ ریز و درشت دیگری که رخ نمیداد اگر شخصْ مختصری از خموچم نوشتن آگاهتر و در هزارتوی آن واردتر میبود، نمودی است از آنچه گفته آمد.
#زبان #نگارش #ویرایش #
https://t.me/amirnormohamadi1976
اگر از شعارهای نخنما و تکراری بگذریم و قدری واقعبین و کاربردگرا شویم، میبینیم که برخلاف آنچه در نگاه اول به چشم میآید، دانش و هنر نوشتن و البته درست و زیبا و دقیق نوشتن، آنقدرها هم که گمان میکنیم کمکاربرد و دستِچندم نیست.
تقاضانامهای که خطاب به فلان اداره و بَهمان مدیر مینویسیم، قراردادنامهای که با کارفرما یا کارمندمان تنظیم میکنیم، پایاننامهای که در پایان تحصیلمان تألیف میکنیم، گزارشنامه و سفرنامهای که بهقصد ثبت وقایع و تجارب تحریر میکنیم، شکایتنامهای که برای دادگستری تنظیم میکنیم، یا اندکی خاصتر و هنریتر، داستان و نمایشنامه و فیلمنامهای که بهعنوان اثری هنری خلق میکنیم، هر یک نمونهای از انواع نوشتن است.
نوشتن و انواع آن باز هم بیشتر از اینها در زندگی روزمره نقش دارد. هنگام پرکردن فرمها و اظهارنامهها، موقع فرستادن پیامها و پیامکها، و حتی حین درج لیست خرید و ثبت دخلوخرج روزانه، دانش و هنر نوشتن کارساز و دستگیر خواهد بود؛ چراکه نوشتنْ بسیار فراتر از صرفاً چیدن حروف روی صفحات است.
نوشتن گونهای از اندیشیدن است، گونهای که بهنسبت گفتارْ دقیقتر و سنجیدهتر و مستندتر است و از همین بابت در بسیاری از بزنگاهها یار و کمککار میگردد. بگذریم از اینکه مهمترین دستآورد انسان، یعنی تمدن بشری، در بستر نوشتار شکل گرفته و بر مدار آن جریان یافته است.
باری، همانطور که برخورداری از این دانش و هنر میتواند کاروان زندگی را پیش براند و حتی شخص را از آن قافله پیش بیندازد، نابرخورداری از آن هم میتواند در مسیر زندگی آدم دستانداز بسازد و قطار پیشرفت را به ورطۀ سکون و رکود بیندازد.
پیامی بدخوان و چندمعنا که موجب رنجیدن یا گیجشدن مخاطب شده، رسالهای که چندین بار بیشتر از آنچه واقعاً نیاز بوده مکتوب و اصلاح گشته، قرارداد یا اظهاریهای که بهسبب مبهمبودن و دقیقنبودنْ خسارت و مرارت به بار آورده، نامهای که بهخاطر ایجاز مخل یا اطناب ممل یا اصلاً خوانده نشده یا در وصول و حصول منظور و مقصود نویسنده ناکام مانده، و هزاران نمونۀ ریز و درشت دیگری که رخ نمیداد اگر شخصْ مختصری از خموچم نوشتن آگاهتر و در هزارتوی آن واردتر میبود، نمودی است از آنچه گفته آمد.
#زبان #نگارش #ویرایش #
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
زبانکاران چیست؟
زبانکاران قرار است چه کند؟
زبانکاران چه کمکی به من میکند؟
زبانکاران: زبان + کار + ان
زبان: ابزار ارتباط، چارچوب فهم جهان، گنجینۀ اندیشه و حیات و تجربهٔ گذشتگان، ذخیرهگاه و محور فرهنگ و… .
کار: کوششِ آدمی برای تغییر خود و دیگران و جهان. جدّوجهد برای بقای زیستی و اجتماعی و فرهنگی.
کار گروهی: همکاریِ چند نفر با تواناییها و استعدادها و تخصصهای متفاوت برای هدفی واحد، برای برآوردن نیازی مشترک. نشانۀ این مفهوم در زبان فارسی، «ان» جمع است.
وادیِ بکری است؟
پژوهشها و فعالیتهای «زبانی» را ببینید: در آنها توجه جدی به رابطهٔ زبان و کسبوکار نمیبینید. شاید تنها عرصهٔ اقتصادیِ مهم در این میان «آموزش زبان» باشد، آنهم از نوع زبان خارجی که آنهم بیشتر زیر چتر «آموزش» قرار میگیرد تا کسبوکار زبانمحور.
برویم آن طرفِ قصه: ذهنیتها و تکاپوهای «کاریِ» جامعه را هم ببینید: در آنها زبان جایگاهی ندارد. برای همین است که زبانشناسبودن شغل نیست؛ اما روانشناسبودن چرا. ادبیاتخواندن هم به عشق است! و از نظر برخی ادبیاتیها نمیشود برای تدبیر معیشت به زبان و ادبیات امید بست. از نظر آن برخیِ دیگر نیز نباید ادبیات را به ابتذالِ مالومنال آلود!
آری، ربط زبان و پول، یا دور از ذهن است یا دور از ادب! باز، برای همین است که مردمِ ما به ویراستارجماعت به دیدهٔ تعجب مینگرند و به زبانشناسِ پیکرهپژوه به چشم آدمی دلخوش. میدانیم و میپذیریم که ناامیدی و آیندهٔ تارِ کاری یقهٔ دانشجویان این عرصهها را رها نمیکند و تنگنظری نیز ذهنِ برخی اهلقلم را.
میتوانیم آیا؟
آیا میتوانیم زبان را با کسبوکارهای جدید و کار گروهی وصل کنیم؟ میتوانیم با ابزار زبان، ارزشآفرینی کنیم یا فرصت کارآفرینی بسازیم؟
تا کِی باید در حوزۀ زبان، فقط گفت و نوشت و خواند؟ نمیشود از زبان پول درآورد، پول حلال و پول بیزینسی، در مسیری جز تدریس و پژوهش و تألیف و ترجمه؟
در دنیای جدید، گویشوران دیگر زبانها، با زبان مادری یا بومیِ خود چه میکنند؟
وقتش نرسیده این گنجینۀ تمامنشدنی فرهنگ را به منبعی پایدار برای ارزشآفرینی و درآمدزایی برکشیم؟ یا دستکم از این منبع بهره بگیریم و کسبوکار شخصیمان در حوزهٔ دیگر را بهبود دهیم؟
اصلاً همۀ اینها به کنار! قرار نیست قدر زبان مادریمان را بدانیم؟ وقتش نرسیده مسئولیتمان را در برابر زبان مادریمان بشناسیم و به آن عمل کنیم؟ و در روز و روزگارمان لحظههایی به یاد آن بیفتیم؟ و در حرفهایی که میزنیم، از قدرتهای آن کار بکشیم؟ و در متنهایی که مینویسیم، پویا و چابک و پابهرکابش کنیم؟
البته که باید چنین کنیم و در این راه، ابزارهای جدید را در فضاهای جدید به کار بزنیم و با همدلی و کار گروهی، درِ این گنج را بگشاییم و از این زمین حاصلخیز محصول برچینبم.
زبان و استارتاپ جور درمیآیند؟
در دنیای کسبوکارهای نو (استارتاپ) خموچم راهاندازی کار اقتصادی و کار گروهی را میشناسانند و آموزش میدهند. هر فرصتی را هم برای درآمدزایی شکار میکنند، چه ابَرفروشگاههای اینترنتی باشد، چه تاکسیهای اینترنتی، و چه جمعسپاریِ سرمایهگذاری باشد، چه حتی تخلیهچاهِ و لولهبازکنی اینترنتی با مدیریت از روستایی در غرب ایران! حال، پرسش اینجاست: «زبان»، بله همین زبان، با اینهمه وسعت و عمقی که دارد، کشش ندارد که ارزشآفرین و درآمدزا و سرگرمساز و کمکحال و مشکلگشا و جذاب باشد؟
«زبانکاران» نخستین گامِ فروتنانهٔ «انجمن فرهنگیآموزشیِ ویرایش و درستنویسی» است، برای پاسخ به این دغدغههای دامنهدار.
چه گیرِمان میآید؟
با شرکت در نشستها و برنامهها و رویدادهای «زبانکاران» میتوانید:
۱. با فرصتهای کارآفرینی در زبان فارسی آشنا شوید، راههای رفته را ببینید و راههای نرفته را حدس بزنید؛
۲. با کسبوکارهای زبانمحورِ داخلی و سازندگانشان آشنا شوید و نمونههای موفق و حتی ناموفق را از نزدیک ببینید و با صاحبانشان ارتباط برقرار کنید؛
۳. از شکستهایشان درس بگیرید و از پیروزیهایشان انرژی؛
۴. بههمراه کارشناسان و متخصصان، با یافتهها و آموختههای واقعی دربارهٔ «نوشتن طرح کسبوکار» و «تحقیقات بازار» و «کمینهٔ محصول پذیرفتنی» و «بازاریابی و برندسازی» و «مدیریت ارتباط با مشتری» و ایندست مفاهیمِ مدیریتی و کسبوکاری، بهطور غیرمستقیم و مستقیم آشنا شوید.
۵. روندهای بازار و سلیقههای غالبِ غالبِ مردم را بشناسید؛
۶. دیگر علاقهمندان به فعالیت را بشناسید و شبکهسازی کنید و برای ایدههایتان همقطار و پابهرکاب بیابید؛
۷. بسمالله بگویید و خودتان کارآفرینیِ زبانمحور را شروع کنید و فرداها یکی از دعوتشدگان نشستهای «زبانکاران» شوید. چرا نه؟
۸. بین خودمان بماند، حمایتگرِ معنوی و مالی برای ایدههایتان بیابید.
#زبانکاران #ویرایش_و_درستنویسی
زبانکاران قرار است چه کند؟
زبانکاران چه کمکی به من میکند؟
زبانکاران: زبان + کار + ان
زبان: ابزار ارتباط، چارچوب فهم جهان، گنجینۀ اندیشه و حیات و تجربهٔ گذشتگان، ذخیرهگاه و محور فرهنگ و… .
کار: کوششِ آدمی برای تغییر خود و دیگران و جهان. جدّوجهد برای بقای زیستی و اجتماعی و فرهنگی.
کار گروهی: همکاریِ چند نفر با تواناییها و استعدادها و تخصصهای متفاوت برای هدفی واحد، برای برآوردن نیازی مشترک. نشانۀ این مفهوم در زبان فارسی، «ان» جمع است.
وادیِ بکری است؟
پژوهشها و فعالیتهای «زبانی» را ببینید: در آنها توجه جدی به رابطهٔ زبان و کسبوکار نمیبینید. شاید تنها عرصهٔ اقتصادیِ مهم در این میان «آموزش زبان» باشد، آنهم از نوع زبان خارجی که آنهم بیشتر زیر چتر «آموزش» قرار میگیرد تا کسبوکار زبانمحور.
برویم آن طرفِ قصه: ذهنیتها و تکاپوهای «کاریِ» جامعه را هم ببینید: در آنها زبان جایگاهی ندارد. برای همین است که زبانشناسبودن شغل نیست؛ اما روانشناسبودن چرا. ادبیاتخواندن هم به عشق است! و از نظر برخی ادبیاتیها نمیشود برای تدبیر معیشت به زبان و ادبیات امید بست. از نظر آن برخیِ دیگر نیز نباید ادبیات را به ابتذالِ مالومنال آلود!
آری، ربط زبان و پول، یا دور از ذهن است یا دور از ادب! باز، برای همین است که مردمِ ما به ویراستارجماعت به دیدهٔ تعجب مینگرند و به زبانشناسِ پیکرهپژوه به چشم آدمی دلخوش. میدانیم و میپذیریم که ناامیدی و آیندهٔ تارِ کاری یقهٔ دانشجویان این عرصهها را رها نمیکند و تنگنظری نیز ذهنِ برخی اهلقلم را.
میتوانیم آیا؟
آیا میتوانیم زبان را با کسبوکارهای جدید و کار گروهی وصل کنیم؟ میتوانیم با ابزار زبان، ارزشآفرینی کنیم یا فرصت کارآفرینی بسازیم؟
تا کِی باید در حوزۀ زبان، فقط گفت و نوشت و خواند؟ نمیشود از زبان پول درآورد، پول حلال و پول بیزینسی، در مسیری جز تدریس و پژوهش و تألیف و ترجمه؟
در دنیای جدید، گویشوران دیگر زبانها، با زبان مادری یا بومیِ خود چه میکنند؟
وقتش نرسیده این گنجینۀ تمامنشدنی فرهنگ را به منبعی پایدار برای ارزشآفرینی و درآمدزایی برکشیم؟ یا دستکم از این منبع بهره بگیریم و کسبوکار شخصیمان در حوزهٔ دیگر را بهبود دهیم؟
اصلاً همۀ اینها به کنار! قرار نیست قدر زبان مادریمان را بدانیم؟ وقتش نرسیده مسئولیتمان را در برابر زبان مادریمان بشناسیم و به آن عمل کنیم؟ و در روز و روزگارمان لحظههایی به یاد آن بیفتیم؟ و در حرفهایی که میزنیم، از قدرتهای آن کار بکشیم؟ و در متنهایی که مینویسیم، پویا و چابک و پابهرکابش کنیم؟
البته که باید چنین کنیم و در این راه، ابزارهای جدید را در فضاهای جدید به کار بزنیم و با همدلی و کار گروهی، درِ این گنج را بگشاییم و از این زمین حاصلخیز محصول برچینبم.
زبان و استارتاپ جور درمیآیند؟
در دنیای کسبوکارهای نو (استارتاپ) خموچم راهاندازی کار اقتصادی و کار گروهی را میشناسانند و آموزش میدهند. هر فرصتی را هم برای درآمدزایی شکار میکنند، چه ابَرفروشگاههای اینترنتی باشد، چه تاکسیهای اینترنتی، و چه جمعسپاریِ سرمایهگذاری باشد، چه حتی تخلیهچاهِ و لولهبازکنی اینترنتی با مدیریت از روستایی در غرب ایران! حال، پرسش اینجاست: «زبان»، بله همین زبان، با اینهمه وسعت و عمقی که دارد، کشش ندارد که ارزشآفرین و درآمدزا و سرگرمساز و کمکحال و مشکلگشا و جذاب باشد؟
«زبانکاران» نخستین گامِ فروتنانهٔ «انجمن فرهنگیآموزشیِ ویرایش و درستنویسی» است، برای پاسخ به این دغدغههای دامنهدار.
چه گیرِمان میآید؟
با شرکت در نشستها و برنامهها و رویدادهای «زبانکاران» میتوانید:
۱. با فرصتهای کارآفرینی در زبان فارسی آشنا شوید، راههای رفته را ببینید و راههای نرفته را حدس بزنید؛
۲. با کسبوکارهای زبانمحورِ داخلی و سازندگانشان آشنا شوید و نمونههای موفق و حتی ناموفق را از نزدیک ببینید و با صاحبانشان ارتباط برقرار کنید؛
۳. از شکستهایشان درس بگیرید و از پیروزیهایشان انرژی؛
۴. بههمراه کارشناسان و متخصصان، با یافتهها و آموختههای واقعی دربارهٔ «نوشتن طرح کسبوکار» و «تحقیقات بازار» و «کمینهٔ محصول پذیرفتنی» و «بازاریابی و برندسازی» و «مدیریت ارتباط با مشتری» و ایندست مفاهیمِ مدیریتی و کسبوکاری، بهطور غیرمستقیم و مستقیم آشنا شوید.
۵. روندهای بازار و سلیقههای غالبِ غالبِ مردم را بشناسید؛
۶. دیگر علاقهمندان به فعالیت را بشناسید و شبکهسازی کنید و برای ایدههایتان همقطار و پابهرکاب بیابید؛
۷. بسمالله بگویید و خودتان کارآفرینیِ زبانمحور را شروع کنید و فرداها یکی از دعوتشدگان نشستهای «زبانکاران» شوید. چرا نه؟
۸. بین خودمان بماند، حمایتگرِ معنوی و مالی برای ایدههایتان بیابید.
#زبانکاران #ویرایش_و_درستنویسی
از قلف تا فلاکس
🔸دکتر شفیعی کدکنی در مقدمۀ کتابِ گزیدهای از غزلیات شمس مطلبی گفتهاند که خواندنی است:
«توجه عجیب مولانا به زبان گفتار و زبان تودۀ مردم موجب تشخص زبان شعری و گستردگی بیشتر واژگان او شده است. از نظر مولانا زبان وسیلۀ تفهیم و تفاهم است و درست و نادرست آن را کاربرد عامۀ اهل زبان تعیین میکند. آنچه مردم میگویند ملاک صحت است نه منحصراً آنچه در واژهنامهها و در آثار ادیبان ثبت شده است. داستانی که در «مناقبالعارفین» افلاکی (ج۷۱۹/۲) آمده نمایشگر این نظر مولاناست:
'همچنان منقول است که روزی حضرت مولانا فرمود که آن قلف را بیاورید. و در وقت دیگر فرمود که فلانی مفتلا شده است، بوالفضولی گفته باشد که قفل بایستی گفتن و درست آن است که مبتلا گویند. فرمود که موضوع آنچنان است که گفتی، اما جهت رعایت خاطر عزیزی چنان گفتم، که روزی خدمت شیخ صلاحالدین زرکوب مفتلا گفته بود و قلف فرمود. درست آن است که او گفت، چه اغلب اسما و لغات موضوعات مردم در هر زمانی است -از مبدأ فطرت'.
خود مولانا نیز گاهی در شعرش همان صورت رایج گفتاری را اختیار کرده است:
هم فرقی و هم زلفی، مفتاحی و هم قلفی
بیرنج چه میسلفی آواز چه لرزانی؟»
🔸مولوی به دو گونه از این غلطها اشاره میکند. یکی حالتی است که دستکم جای دو حرف در یک کلمه با یکدیگر عوض میشوند، مثل «عسک و عکس» و «کبریت و کربیت». یکی نیز حالتی است که دستکم یک حرف در کلمه جای خود را به حرف دیگری میدهد، مثل «دیوار و دیفال» و «سوراخ و سولاخ».
🔸جالب است که صورت بسیاری از کلمات با همین قلب و جابهجاییها به دست ما رسیده. مثلاً واژۀ «نرم» در ایرانیِ باستان «نَمْر» بوده و با فرایند قلب بهصورت «نرم» درآمده. یا کلمۀ «برف» در زبان پهلوی «وفْر» تلفظ میشده و بعداً به «ورف» و بعدتر به «برف» تغییر یافته و به همین صورت در فارسی تثبیت شده. این جابهجاییها در زبان به قدری زیاد است که وقتی کلمۀ «فلاسک» آمد، برخی گمان کردند که در اینجا هم قلب رخ داده و خواستند اصلاحش کنند و گفتند: «فلاکس»، حال آنکه صورت صحیحش همان فلاسک است.
📎غرض از ذکر این مثالها انکار صحیح و غلط در زبان نیست، بلکه توجه به رواداری و تساهل در مصادیقِ صحیح و غلط است. مولوی نیز در آن ماجرا منکر صورت درستِ کلمات نشد، آنجا که گفت «موضوع آنچنان است که تو گفتی».
#واژگان #ویرایش
✍شفیعی کدکنی
👈سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔸دکتر شفیعی کدکنی در مقدمۀ کتابِ گزیدهای از غزلیات شمس مطلبی گفتهاند که خواندنی است:
«توجه عجیب مولانا به زبان گفتار و زبان تودۀ مردم موجب تشخص زبان شعری و گستردگی بیشتر واژگان او شده است. از نظر مولانا زبان وسیلۀ تفهیم و تفاهم است و درست و نادرست آن را کاربرد عامۀ اهل زبان تعیین میکند. آنچه مردم میگویند ملاک صحت است نه منحصراً آنچه در واژهنامهها و در آثار ادیبان ثبت شده است. داستانی که در «مناقبالعارفین» افلاکی (ج۷۱۹/۲) آمده نمایشگر این نظر مولاناست:
'همچنان منقول است که روزی حضرت مولانا فرمود که آن قلف را بیاورید. و در وقت دیگر فرمود که فلانی مفتلا شده است، بوالفضولی گفته باشد که قفل بایستی گفتن و درست آن است که مبتلا گویند. فرمود که موضوع آنچنان است که گفتی، اما جهت رعایت خاطر عزیزی چنان گفتم، که روزی خدمت شیخ صلاحالدین زرکوب مفتلا گفته بود و قلف فرمود. درست آن است که او گفت، چه اغلب اسما و لغات موضوعات مردم در هر زمانی است -از مبدأ فطرت'.
خود مولانا نیز گاهی در شعرش همان صورت رایج گفتاری را اختیار کرده است:
هم فرقی و هم زلفی، مفتاحی و هم قلفی
بیرنج چه میسلفی آواز چه لرزانی؟»
🔸مولوی به دو گونه از این غلطها اشاره میکند. یکی حالتی است که دستکم جای دو حرف در یک کلمه با یکدیگر عوض میشوند، مثل «عسک و عکس» و «کبریت و کربیت». یکی نیز حالتی است که دستکم یک حرف در کلمه جای خود را به حرف دیگری میدهد، مثل «دیوار و دیفال» و «سوراخ و سولاخ».
🔸جالب است که صورت بسیاری از کلمات با همین قلب و جابهجاییها به دست ما رسیده. مثلاً واژۀ «نرم» در ایرانیِ باستان «نَمْر» بوده و با فرایند قلب بهصورت «نرم» درآمده. یا کلمۀ «برف» در زبان پهلوی «وفْر» تلفظ میشده و بعداً به «ورف» و بعدتر به «برف» تغییر یافته و به همین صورت در فارسی تثبیت شده. این جابهجاییها در زبان به قدری زیاد است که وقتی کلمۀ «فلاسک» آمد، برخی گمان کردند که در اینجا هم قلب رخ داده و خواستند اصلاحش کنند و گفتند: «فلاکس»، حال آنکه صورت صحیحش همان فلاسک است.
📎غرض از ذکر این مثالها انکار صحیح و غلط در زبان نیست، بلکه توجه به رواداری و تساهل در مصادیقِ صحیح و غلط است. مولوی نیز در آن ماجرا منکر صورت درستِ کلمات نشد، آنجا که گفت «موضوع آنچنان است که تو گفتی».
#واژگان #ویرایش
✍شفیعی کدکنی
👈سجاد سرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
درازنویسی
🔸زندهیاد ابوالحسن نجفی در کتاب غلط ننویسیم مدخلی نوشته با عنوان «درازنویسی». ذیل این مدخل آورده است:
«در دوران اخیر، بسیار کسان هنگامیکه قلم به دست میگیرند میکوشند تا آنچه به روی کاغذ میآورند هرچه بیشتر از زبان گفتار و شیوۀ عادی سخن به دور باشد. ازاینرو غالباً فعلهای بسیط را به فعلهای مرکب و عبارتهای کوتاه را به عبارتهای بلند تبدیل میکنند و مثلاً بهجای اینکه بگویند: ’یک جفت کفش خریدم‘، میگویند: ’یک جفت کفش خریداری کردم‘. این عمل را دکتر خانلری ’درازنویسی‘ نامیده است (دستور زبان فارسی، ص ۳۵۶)».
🔸اصل حرف ایشان قابل توجه و تأمل است. نزدیککردن زبان نوشتار به گفتار دغدغۀ بسیاری از نویسندگان و مترجمان و ویراستارانِ کارکشتۀ ماست. اما آن هنگام که کلیگویی را کنار میگذاریم و وارد مصادیق و جزئیات میشویم، ماجرا کمی متفاوت میشود. نجفی در ادامۀ همین مدخل برای اینکه موضوع را کمی جزئیتر کند لیستی میآورد از رایجترینِ اینگونه ترکیبها و عبارتهای طولانی.
🔸این فهرست وقتی به دست یک ویراستار تازهکار میافتد، گمان میبرد باید هر کجا با چنین تعابیری مواجه شد، آن را تغییر دهد، غافل از اینکه این مصادیق عمومیت ندارند و اساسِ حرفِ این مدخل چیزِ دیگری است. برای نمونه، اگر بخواهیم «به رشتۀ تحریر کشیدن» را حذف کنیم و از «نوشتن» استفاده کنیم، در سبک نویسنده دست بردهایم. و وقتی خودمان را همهجا ملزم به تغییرش کنیم، با این کار عملاً یک تعبیر از تعابیر «نوشتن» را از زبان فارسی کم کردهایم. نویسنده مخیر است که تمام این تعابیر را در خزینۀ واژگانش داشته باشد و بهتناسب از هر کدام که خواست بهره ببرد. پس یک قسم از این درازنویسیها مربوط به سبک نوشته است.
🔸قسم دیگر ممکن است تفاوت معنایی ایجاد کند. مثلاً «به فراموشی سپرده شدن» با «فراموش شدن» شاید در معنا تفاوت چندانی نداشته باشد، ولی درون تعبیرِ اول کمی تدریج نهفته است. یا «حضور به هم رساندن» با «حاضر شدن» تفاوت معنایی و کاربردی دارد. و میشود همینطور مثالهای دیگرِ این مدخل را بررسی کرد و تفاوتها را در نظر آورد.
🔸از میان این مثالها، یکی هست که کاربرد و استفادۀ بیشتری دارد و بیشتر مورد دستکاریِ ویراستارها قرار میگیرد: «مورد استعمال قرار دادن> استعمال کردن»، «مورد استفاده قرار دادن> استفاده کردن»، «مورد ستایش قرار دادن> ستودن» و ترکیباتی از این دست. برخی ویراستارها در تغییردادنِ این نوع ترکیبات به قدری افراط میکنند که «مورد» را در متن سرچ میکنند و هر کجا بیابندش بیبروبرگرد جمله را تغییر میدهند.
🔸بهتازگی کتابی به دستم رسید که از قضا موضوعش در حوزۀ ویرایش است. در همان صفحات ابتداییِ کتاب، یادداشت کوتاهی از جناب احمد سمیعی گیلانی آورده شده، دربارۀ همین کتاب و به دستخط خودِ ایشان. جملۀ پایانیاش توجهم را جلب کرد: «این اثر فواید نظری و عملی دربردارد و میتواند مورد استفادۀ ویراستاران قرار گیرد». چقدر احتمال داشت اگر همین جمله را در متنی میدیدیم و نویسندۀ آن را نمیشناختیم، تغییرش دهیم، یا لااقل کمی نامناسب به نظرمان برسد؟
🔸جالبتر است که خودِ مرحوم نجفی در مقدمۀ کتاب غلط ننویسیم از همین نوع ترکیب استفاده کرده است: «علاوهبراینها، دشواریهایی که در خود زبان وجود دارد و غالب اوقات نویسندگان را هنگام نوشتن گرفتار تردید و تزلزل میکند (تا جایی که حکم به ناتوانی زبان فارسی میکنند) مورد توجه قرار گرفت».
#ویرایش #دراز_نویسی
✍ابوالحسن نجفی
👈سجادسرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔸زندهیاد ابوالحسن نجفی در کتاب غلط ننویسیم مدخلی نوشته با عنوان «درازنویسی». ذیل این مدخل آورده است:
«در دوران اخیر، بسیار کسان هنگامیکه قلم به دست میگیرند میکوشند تا آنچه به روی کاغذ میآورند هرچه بیشتر از زبان گفتار و شیوۀ عادی سخن به دور باشد. ازاینرو غالباً فعلهای بسیط را به فعلهای مرکب و عبارتهای کوتاه را به عبارتهای بلند تبدیل میکنند و مثلاً بهجای اینکه بگویند: ’یک جفت کفش خریدم‘، میگویند: ’یک جفت کفش خریداری کردم‘. این عمل را دکتر خانلری ’درازنویسی‘ نامیده است (دستور زبان فارسی، ص ۳۵۶)».
🔸اصل حرف ایشان قابل توجه و تأمل است. نزدیککردن زبان نوشتار به گفتار دغدغۀ بسیاری از نویسندگان و مترجمان و ویراستارانِ کارکشتۀ ماست. اما آن هنگام که کلیگویی را کنار میگذاریم و وارد مصادیق و جزئیات میشویم، ماجرا کمی متفاوت میشود. نجفی در ادامۀ همین مدخل برای اینکه موضوع را کمی جزئیتر کند لیستی میآورد از رایجترینِ اینگونه ترکیبها و عبارتهای طولانی.
🔸این فهرست وقتی به دست یک ویراستار تازهکار میافتد، گمان میبرد باید هر کجا با چنین تعابیری مواجه شد، آن را تغییر دهد، غافل از اینکه این مصادیق عمومیت ندارند و اساسِ حرفِ این مدخل چیزِ دیگری است. برای نمونه، اگر بخواهیم «به رشتۀ تحریر کشیدن» را حذف کنیم و از «نوشتن» استفاده کنیم، در سبک نویسنده دست بردهایم. و وقتی خودمان را همهجا ملزم به تغییرش کنیم، با این کار عملاً یک تعبیر از تعابیر «نوشتن» را از زبان فارسی کم کردهایم. نویسنده مخیر است که تمام این تعابیر را در خزینۀ واژگانش داشته باشد و بهتناسب از هر کدام که خواست بهره ببرد. پس یک قسم از این درازنویسیها مربوط به سبک نوشته است.
🔸قسم دیگر ممکن است تفاوت معنایی ایجاد کند. مثلاً «به فراموشی سپرده شدن» با «فراموش شدن» شاید در معنا تفاوت چندانی نداشته باشد، ولی درون تعبیرِ اول کمی تدریج نهفته است. یا «حضور به هم رساندن» با «حاضر شدن» تفاوت معنایی و کاربردی دارد. و میشود همینطور مثالهای دیگرِ این مدخل را بررسی کرد و تفاوتها را در نظر آورد.
🔸از میان این مثالها، یکی هست که کاربرد و استفادۀ بیشتری دارد و بیشتر مورد دستکاریِ ویراستارها قرار میگیرد: «مورد استعمال قرار دادن> استعمال کردن»، «مورد استفاده قرار دادن> استفاده کردن»، «مورد ستایش قرار دادن> ستودن» و ترکیباتی از این دست. برخی ویراستارها در تغییردادنِ این نوع ترکیبات به قدری افراط میکنند که «مورد» را در متن سرچ میکنند و هر کجا بیابندش بیبروبرگرد جمله را تغییر میدهند.
🔸بهتازگی کتابی به دستم رسید که از قضا موضوعش در حوزۀ ویرایش است. در همان صفحات ابتداییِ کتاب، یادداشت کوتاهی از جناب احمد سمیعی گیلانی آورده شده، دربارۀ همین کتاب و به دستخط خودِ ایشان. جملۀ پایانیاش توجهم را جلب کرد: «این اثر فواید نظری و عملی دربردارد و میتواند مورد استفادۀ ویراستاران قرار گیرد». چقدر احتمال داشت اگر همین جمله را در متنی میدیدیم و نویسندۀ آن را نمیشناختیم، تغییرش دهیم، یا لااقل کمی نامناسب به نظرمان برسد؟
🔸جالبتر است که خودِ مرحوم نجفی در مقدمۀ کتاب غلط ننویسیم از همین نوع ترکیب استفاده کرده است: «علاوهبراینها، دشواریهایی که در خود زبان وجود دارد و غالب اوقات نویسندگان را هنگام نوشتن گرفتار تردید و تزلزل میکند (تا جایی که حکم به ناتوانی زبان فارسی میکنند) مورد توجه قرار گرفت».
#ویرایش #دراز_نویسی
✍ابوالحسن نجفی
👈سجادسرگلی
https://t.me/amirnormohamadi1976
Telegram
علوم وفنون ادبی
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی
معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
#ویرایش_صوری
🔸اعرابگذاری در word
فتحه ( ـــَ ): کلیدهای Shift + A
کسره ( ـــِ ): کلیدهای Shift + D
ضمه ( ـــُ ): کلیدهای Shift + S
تنوین ( ـــً ): کلیدهای Shift + Q
تنوین ( ـــٍ ): کلیدهای Shift + E
تنوین ( ـــٌ ): کلیدهای Shift + W
حرف ( ۀ/ ـۀ ): کلیدهای Shift + G
حرف ( أ ): کلیدهای Shift + N
حرف ( إ ): کلیدهای Shift + B
حرف ( ؤ ): کلیدهای Shift + V
حرف ( ئ ): کلید M
همزۀ آخر ( ء ): کلیدهای Shift + M
حرف ( ة ): کلیدهای Shift + Z
حرف ( آ ): کلیدهای Shift + H
ساکن ( ـــْ ): کلیدهای Alt + 0250
تشدید ( -ّ ): کلیدهای Shift + F
┄┅✶🌸✶┄┅┄
🔸نشانهگذاری در word
ویرگول ( ، ): کلیدهای Shift + T
نقطهویرگول ( ؛ ): کلیدهای Shift + Y
علامت ( [ ): کلیدهای Shift + O
علامت ( ] ): کلیدهای Shift + I
گیومه ( « ): کلیدهای Shift + K
گیومه ( » ): کلیدهای Shift + L
#عاطفه_سهرابی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🔸اعرابگذاری در word
فتحه ( ـــَ ): کلیدهای Shift + A
کسره ( ـــِ ): کلیدهای Shift + D
ضمه ( ـــُ ): کلیدهای Shift + S
تنوین ( ـــً ): کلیدهای Shift + Q
تنوین ( ـــٍ ): کلیدهای Shift + E
تنوین ( ـــٌ ): کلیدهای Shift + W
حرف ( ۀ/ ـۀ ): کلیدهای Shift + G
حرف ( أ ): کلیدهای Shift + N
حرف ( إ ): کلیدهای Shift + B
حرف ( ؤ ): کلیدهای Shift + V
حرف ( ئ ): کلید M
همزۀ آخر ( ء ): کلیدهای Shift + M
حرف ( ة ): کلیدهای Shift + Z
حرف ( آ ): کلیدهای Shift + H
ساکن ( ـــْ ): کلیدهای Alt + 0250
تشدید ( -ّ ): کلیدهای Shift + F
┄┅✶🌸✶┄┅┄
🔸نشانهگذاری در word
ویرگول ( ، ): کلیدهای Shift + T
نقطهویرگول ( ؛ ): کلیدهای Shift + Y
علامت ( [ ): کلیدهای Shift + O
علامت ( ] ): کلیدهای Shift + I
گیومه ( « ): کلیدهای Shift + K
گیومه ( » ): کلیدهای Shift + L
#عاطفه_سهرابی
https://t.me/amirnormohamadi1976
🍁 فرهنگستان زبان و ادب فارسی به ویراستار هوشمند ویراویراست نشان تأیید داد
فرهنگستان زبان و ادب فارسی با هدف پشتیبانی از محصولات نرمافزاریِ مرتبط با زبان و خط فارسی در رایانه و فضای مجازی به ویراستار هوشمند ویراویراست نشان تأیید داد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان، با توجه به گسترش فنّاوری اطلاعات و بهمنظور حفظ خطّ و زبان فارسی در محیط رایانه و فضای مجازی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی بر آن شده است تا با محوریت گروه زبان و رایانه، از محصولات نرمافزاریِ مرتبط با زبان و خطّ فارسی حمایت معنوی کند.
برپایۀ این گزارش، در نخستین گام، پساز بررسی ویراستار هوشمند ویراویراست و سنجش آن با دادهها محک تهیهشده در گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به این نرمافزار نشان تأیید تعلق گرفت و پیوند آن در بخش پیوندهای مفید وبگاه فرهنگستان بارگذاری شد.
این گزارش میافزاید پردازش زبان طبیعی زیرشاخهای بِکر در علم هوش مصنوعی است که به بررسیِ زبان و گفتار طبیعیِ انسانها براساس قواعد رایانهای میپردازد. در زبان فارسی نیز افراد و شرکتهایی در این حوزه دست به نوآوریهای دانشبنیان زدهاند. درصورتیکه ملاک تولید هر نرمافزاری، ویراست جدید دستور خط فارسی و عملکرد و کارآمدی آن ۷۵ درصد و بالاتر باشد، نشان فرهنگستان به آن محصول تعلق خواهد گرفت.
گفتنی است «پردازشگران زبانویرا» یکی از شرکتهای خلاق در حوزۀ پردازش زبان طبیعی و هوش مصنوعی است که ابزارهای زبانمحور بسیاری را طراحی کرده است. ویراستار هوشمند «ویراویراست» یکی از این ابزارهاست که بهتازگی، و پساز ارزیابی در گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، توانسته نشان تأیید فرهنگستان را کسب کند. این ابزار به کاربران فارسی کمک میکند نوشتههای خود را مطابق دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان (۱۴۰۱)، ویرایش کنند. ویراویراست از فرایند پردازش زبان طبیعی استفاده میکند و میتواند در واژه، جمله و معناشناسی متنهای فارسی را اصلاح کند.
©️ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ()
#️⃣ #ویرایش #نرمافزار #ابزار_کاربردی
https://t.me/amirnormohamadi1976
فرهنگستان زبان و ادب فارسی با هدف پشتیبانی از محصولات نرمافزاریِ مرتبط با زبان و خط فارسی در رایانه و فضای مجازی به ویراستار هوشمند ویراویراست نشان تأیید داد.
به گزارش روابط عمومی فرهنگستان، با توجه به گسترش فنّاوری اطلاعات و بهمنظور حفظ خطّ و زبان فارسی در محیط رایانه و فضای مجازی، فرهنگستان زبان و ادب فارسی بر آن شده است تا با محوریت گروه زبان و رایانه، از محصولات نرمافزاریِ مرتبط با زبان و خطّ فارسی حمایت معنوی کند.
برپایۀ این گزارش، در نخستین گام، پساز بررسی ویراستار هوشمند ویراویراست و سنجش آن با دادهها محک تهیهشده در گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، به این نرمافزار نشان تأیید تعلق گرفت و پیوند آن در بخش پیوندهای مفید وبگاه فرهنگستان بارگذاری شد.
این گزارش میافزاید پردازش زبان طبیعی زیرشاخهای بِکر در علم هوش مصنوعی است که به بررسیِ زبان و گفتار طبیعیِ انسانها براساس قواعد رایانهای میپردازد. در زبان فارسی نیز افراد و شرکتهایی در این حوزه دست به نوآوریهای دانشبنیان زدهاند. درصورتیکه ملاک تولید هر نرمافزاری، ویراست جدید دستور خط فارسی و عملکرد و کارآمدی آن ۷۵ درصد و بالاتر باشد، نشان فرهنگستان به آن محصول تعلق خواهد گرفت.
گفتنی است «پردازشگران زبانویرا» یکی از شرکتهای خلاق در حوزۀ پردازش زبان طبیعی و هوش مصنوعی است که ابزارهای زبانمحور بسیاری را طراحی کرده است. ویراستار هوشمند «ویراویراست» یکی از این ابزارهاست که بهتازگی، و پساز ارزیابی در گروه زبان و رایانۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، توانسته نشان تأیید فرهنگستان را کسب کند. این ابزار به کاربران فارسی کمک میکند نوشتههای خود را مطابق دستور خط فارسی مصوب فرهنگستان (۱۴۰۱)، ویرایش کنند. ویراویراست از فرایند پردازش زبان طبیعی استفاده میکند و میتواند در واژه، جمله و معناشناسی متنهای فارسی را اصلاح کند.
©️ فرهنگستان زبان و ادب فارسی ()
#️⃣ #ویرایش #نرمافزار #ابزار_کاربردی
https://t.me/amirnormohamadi1976