علوم وفنون ادبی
2.04K subscribers
6.36K photos
2.83K videos
2.84K files
25.5K links
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی

معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Download Telegram
#مبانی
#سپید

خروج از کلیشه با پا و تیپا

این قسمت: ترکیب اضافی و تتابع

#بخش_دوم:
گاهی در مباحث گفته می‌شود که زبان فلان اثر، امروزی نیست. همین یک حرف ساده، صدای بسیاری را در می‌آورد که چرا عده‌ای نورسیده و یک کتاب خوانده، این بازی را با تاریخ 2500 ساله غنی ما می کنند. مگر نمی‌دانید گذشته ما چه بوده است؟ فاین تذهبون؟
در این باره برای اینکه خیال نوستالوژیستی خودمان را راحت کنیم همین جا با استعانت از خدای متعال عرض می‌کنم اصلا چیزی به نام #ادبیات_امروز نداریم، هر چیزی که امروز، امروزی ست، به قول #جواد_خیابانی، فردا متعلق به دیروز خواهد شد. کل بحث پرهیز از ترکیب‌های اضافی و تتابع در این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی مستعمل را به کار نبریم. آرایه‌های آشنایی‌زدایی‌، پس از اینکه مستعمل می‌شوند اگر کارکرد خود را از دست ندهند بخشی از زبان خودکار خواهند شد و اگر هم وارد زبان خودکار نشوند به دلیل کثرت استعمال، #خاصیت_حس_آمیزی نخواهند داشت.
همین جا یک نکته جالب بگویم: زبان شناسان می گویند جز استثناها (مثلا ننه و دده و دادا و بابا و ازین دست‌) هیچ گونه رابطه دال و مدولول بین شکل، نگارش و تلفظ نام‌ها وجود ندارد. مثلا هیچ گونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که بفهمیم چرا فارسها به انگور، می‌گویند انگور، عرب‌ها می گویند عنب و ترکها به آن اوزوم می گویند. نه صدای تلفط انگور، نه شکل نوشتن انگور شبیه انگوری که می خوریم، نیست. اما آیا می‌توانیم بگوییم که بین‌شان رابطه دال و مدول وجود ندارد؟
با عرض پوزش از زبان‌شناسان، بی آنکه تخصصی در این حوزه داشته باشم باید بگویم که:
به جای اینکه بگوییم در گفتن و نوشتن انگور، رابطه ای بین #بیان، #نگارش و #شکل انگور وجود ندارد، باید بگوییم: ما #نمی_دانیم بین این سه، چه رابطه‌ای وجود دارد. بین‌شان رابطه هست اما این رابطه محو شده است. راز این محوشدگی رابطه نیز در همین استعاره و کنایه‌ها و دیگر آرایه‌ها و تکنیک‌های آشنایی زدایی ست که یا تبدیل به عادت زبانی شده اند و یا در فرایند نوسازی زبان شفاهی، ارتباط علت و معمولی اش، قطع یا فراموش شده است.
این فقط یک مثال برای ساده سازی مفهوم بود. منظورم این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی به همین سادگی، با پیدا کردن بسامد، بی خاصیت می‌شوند.
تغییر تکنیک از ترکیب سازی به تصویر‌سازی،‌ یعنی خروج از این آرایه‌‌های بی‌خاصیت شده که حتی گاهی تهو‌ع‌آور می‌شوند.

همان‌طور که می‌دانید گام اول در بیان، این است که ‌ دم‌دستی ترین واژه ها وترکیب‌ها و تکنیک‌ها را به کار بگیریم. عادت‌های آرایه ای همیشه و بی اختیار جزو اولین استخدام‌های هر شاعری است. اما شاعر با رد اولین واژه هایی که به ذهنش می رسد، می تواند استخدام‌های بهتر وبکرتری را برای همان مفهوم و مضمون جایگزین کند. تصویرسازی به جای استفاده از ترکیب،،یکی از این راههاست.
البته باز هم اینها قانون و ابدی نیست. ممکن است کمتر از یکسال همه این شیوه های تصویرسازی و شعریت بخشیدن به حس واندیشه، تبدیل به کلیشه شود و ممکن است ماندگاری بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه پرهیز از ترکیب و تتابع، یکی از راههای نوسازی تکنیکی و تصویرسازی شعر و خروج از کلیشه ها است. اما این ، همه مساله نیست.
اصل این است که شاعر مجبور است با تکیه بر دانش فنی و پیوست ادبی خود از کلیشه های رایج ماقبل و عصر خود خارج شود.
چه با پا،
چه با تیپا


به قول نظامی:
به که سخن دیر پسند آوری
تا سخن از دست بلند آوری

هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند.


#علی_گل_گلاب
#مبانی_سپید

علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
#مبانی
#سپید

خروج از کلیشه با پا و تیپا

این قسمت: ترکیب اضافی و تتابع

#بخش_دوم:
گاهی در مباحث گفته می‌شود که زبان فلان اثر، امروزی نیست. همین یک حرف ساده، صدای بسیاری را در می‌آورد که چرا عده‌ای نورسیده و یک کتاب خوانده، این بازی را با تاریخ 2500 ساله غنی ما می کنند. مگر نمی‌دانید گذشته ما چه بوده است؟ فاین تذهبون؟
در این باره برای اینکه خیال نوستالوژیستی خودمان را راحت کنیم همین جا با استعانت از خدای متعال عرض می‌کنم اصلا چیزی به نام #ادبیات_امروز نداریم، هر چیزی که امروز، امروزی ست، به قول #جواد_خیابانی، فردا متعلق به دیروز خواهد شد. کل بحث پرهیز از ترکیب‌های اضافی و تتابع در این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی مستعمل را به کار نبریم. آرایه‌های آشنایی‌زدایی‌، پس از اینکه مستعمل می‌شوند اگر کارکرد خود را از دست ندهند بخشی از زبان خودکار خواهند شد و اگر هم وارد زبان خودکار نشوند به دلیل کثرت استعمال، #خاصیت_حس_آمیزی نخواهند داشت.
همین جا یک نکته جالب بگویم: زبان شناسان می گویند جز استثناها (مثلا ننه و دده و دادا و بابا و ازین دست‌) هیچ گونه رابطه دال و مدولول بین شکل، نگارش و تلفظ نام‌ها وجود ندارد. مثلا هیچ گونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که بفهمیم چرا فارسها به انگور، می‌گویند انگور، عرب‌ها می گویند عنب و ترکها به آن اوزوم می گویند. نه صدای تلفط انگور، نه شکل نوشتن انگور شبیه انگوری که می خوریم، نیست. اما آیا می‌توانیم بگوییم که بین‌شان رابطه دال و مدول وجود ندارد؟
با عرض پوزش از زبان‌شناسان، بی آنکه تخصصی در این حوزه داشته باشم باید بگویم که:
به جای اینکه بگوییم در گفتن و نوشتن انگور، رابطه ای بین #بیان، #نگارش و #شکل انگور وجود ندارد، باید بگوییم: ما #نمی_دانیم بین این سه، چه رابطه‌ای وجود دارد. بین‌شان رابطه هست اما این رابطه محو شده است. راز این محوشدگی رابطه نیز در همین استعاره و کنایه‌ها و دیگر آرایه‌ها و تکنیک‌های آشنایی زدایی ست که یا تبدیل به عادت زبانی شده اند و یا در فرایند نوسازی زبان شفاهی، ارتباط علت و معمولی اش، قطع یا فراموش شده است.
این فقط یک مثال برای ساده سازی مفهوم بود. منظورم این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی به همین سادگی، با پیدا کردن بسامد، بی خاصیت می‌شوند.
تغییر تکنیک از ترکیب سازی به تصویر‌سازی،‌ یعنی خروج از این آرایه‌‌های بی‌خاصیت شده که حتی گاهی تهو‌ع‌آور می‌شوند.

همان‌طور که می‌دانید گام اول در بیان، این است که ‌ دم‌دستی ترین واژه ها وترکیب‌ها و تکنیک‌ها را به کار بگیریم. عادت‌های آرایه ای همیشه و بی اختیار جزو اولین استخدام‌های هر شاعری است. اما شاعر با رد اولین واژه هایی که به ذهنش می رسد، می تواند استخدام‌های بهتر وبکرتری را برای همان مفهوم و مضمون جایگزین کند. تصویرسازی به جای استفاده از ترکیب،،یکی از این راههاست.
البته باز هم اینها قانون و ابدی نیست. ممکن است کمتر از یکسال همه این شیوه های تصویرسازی و شعریت بخشیدن به حس واندیشه، تبدیل به کلیشه شود و ممکن است ماندگاری بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه پرهیز از ترکیب و تتابع، یکی از راههای نوسازی تکنیکی و تصویرسازی شعر و خروج از کلیشه ها است. اما این ، همه مساله نیست.
اصل این است که شاعر مجبور است با تکیه بر دانش فنی و پیوست ادبی خود از کلیشه های رایج ماقبل و عصر خود خارج شود.
چه با پا،
چه با تیپا


به قول نظامی:
به که سخن دیر پسند آوری
تا سخن از دست بلند آوری

هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند.


#علی_گل_گلاب
#مبانی_سپید

علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
#مبانی
#سپید

خروج از کلیشه با پا و تیپا

این قسمت: ترکیب اضافی و تتابع

#بخش_دوم:
گاهی در مباحث گفته می‌شود که زبان فلان اثر، امروزی نیست. همین یک حرف ساده، صدای بسیاری را در می‌آورد که چرا عده‌ای نورسیده و یک کتاب خوانده، این بازی را با تاریخ 2500 ساله غنی ما می کنند. مگر نمی‌دانید گذشته ما چه بوده است؟ فاین تذهبون؟
در این باره برای اینکه خیال نوستالوژیستی خودمان را راحت کنیم همین جا با استعانت از خدای متعال عرض می‌کنم اصلا چیزی به نام #ادبیات_امروز نداریم، هر چیزی که امروز، امروزی ست، به قول #جواد_خیابانی، فردا متعلق به دیروز خواهد شد. کل بحث پرهیز از ترکیب‌های اضافی و تتابع در این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی مستعمل را به کار نبریم. آرایه‌های آشنایی‌زدایی‌، پس از اینکه مستعمل می‌شوند اگر کارکرد خود را از دست ندهند بخشی از زبان خودکار خواهند شد و اگر هم وارد زبان خودکار نشوند به دلیل کثرت استعمال، #خاصیت_حس_آمیزی نخواهند داشت.
همین جا یک نکته جالب بگویم: زبان شناسان می گویند جز استثناها (مثلا ننه و دده و دادا و بابا و ازین دست‌) هیچ گونه رابطه دال و مدولول بین شکل، نگارش و تلفظ نام‌ها وجود ندارد. مثلا هیچ گونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که بفهمیم چرا فارسها به انگور، می‌گویند انگور، عرب‌ها می گویند عنب و ترکها به آن اوزوم می گویند. نه صدای تلفط انگور، نه شکل نوشتن انگور شبیه انگوری که می خوریم، نیست. اما آیا می‌توانیم بگوییم که بین‌شان رابطه دال و مدول وجود ندارد؟
با عرض پوزش از زبان‌شناسان، بی آنکه تخصصی در این حوزه داشته باشم باید بگویم که:
به جای اینکه بگوییم در گفتن و نوشتن انگور، رابطه ای بین #بیان، #نگارش و #شکل انگور وجود ندارد، باید بگوییم: ما #نمی_دانیم بین این سه، چه رابطه‌ای وجود دارد. بین‌شان رابطه هست اما این رابطه محو شده است. راز این محوشدگی رابطه نیز در همین استعاره و کنایه‌ها و دیگر آرایه‌ها و تکنیک‌های آشنایی زدایی ست که یا تبدیل به عادت زبانی شده اند و یا در فرایند نوسازی زبان شفاهی، ارتباط علت و معمولی اش، قطع یا فراموش شده است.
این فقط یک مثال برای ساده سازی مفهوم بود. منظورم این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی به همین سادگی، با پیدا کردن بسامد، بی خاصیت می‌شوند.
تغییر تکنیک از ترکیب سازی به تصویر‌سازی،‌ یعنی خروج از این آرایه‌‌های بی‌خاصیت شده که حتی گاهی تهو‌ع‌آور می‌شوند.

همان‌طور که می‌دانید گام اول در بیان، این است که ‌ دم‌دستی ترین واژه ها وترکیب‌ها و تکنیک‌ها را به کار بگیریم. عادت‌های آرایه ای همیشه و بی اختیار جزو اولین استخدام‌های هر شاعری است. اما شاعر با رد اولین واژه هایی که به ذهنش می رسد، می تواند استخدام‌های بهتر وبکرتری را برای همان مفهوم و مضمون جایگزین کند. تصویرسازی به جای استفاده از ترکیب،،یکی از این راههاست.
البته باز هم اینها قانون و ابدی نیست. ممکن است کمتر از یکسال همه این شیوه های تصویرسازی و شعریت بخشیدن به حس واندیشه، تبدیل به کلیشه شود و ممکن است ماندگاری بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه پرهیز از ترکیب و تتابع، یکی از راههای نوسازی تکنیکی و تصویرسازی شعر و خروج از کلیشه ها است. اما این ، همه مساله نیست.
اصل این است که شاعر مجبور است با تکیه بر دانش فنی و پیوست ادبی خود از کلیشه های رایج ماقبل و عصر خود خارج شود.
چه با پا،
چه با تیپا


به قول نظامی:
به که سخن دیر پسند آوری
تا سخن از دست بلند آوری

هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند.


#علی_گل_گلاب
#مبانی_سپید

علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976