علوم وفنون ادبی
1.97K subscribers
6.26K photos
2.73K videos
2.82K files
24.7K links
شعر شناسی و علم ادبیات
تحقیق ومقاله
مطالب آموزشی و زبانشناسی
مطالب ویرایشی و نگارشی
غزل حافظ،معنا،تحلیل
کارگاه داستان نویسی
برگی از تقویم تاریخ
نگاهی به تاریخ ادبیات ایران
نقد وتحلیل شعر
دکلمه وشعرخوانی

معرفی کتاب
(پی دی اف وصوتی)
Download Telegram
#سنجش_های_پورفریاد
#شماره_پنجاه_و_نه
#برحسب_های_سبکی
#بخش_دوم


پس از سبک شناسی تاریخ ادبیات پارسی وارد برحسب شناسی مهم در وضعیت شناسی تاریخی و اجتماعی فرهنگ ایران می شویم.
در اهمیت سبک شناسی برحسب شناسی کاملا مبتنی بر اصول نظری نقد ادبی محسوب می‌شود.
با در نظر گرفتن برحسب های سبکی می شود پدیده های مهم فکری تا اجرایی در سبک ها را نسبت به دوره شناسی به خوبی درک و دریافت اطلاعات بیشتر داشت.


#برحسب_های_سبکی

در سبک های گفته شده چند برحسب در #زبان تا #نگاه داریم که نقش تعیین کننده دارند در دوره شناسی اجتماعی و ادبی مردم ایران.

#برحسب_زبانی
در سرازیری تاریخی که کنون قرار داریم چون به تعبیری وارد نیمه دوم هزاره دوم هستیم اهمیت زبان مهم است. زبان در سبک خراسانی بر پایه زبان های ایران باستان تا زبان دری به سره گرایی وضعیت دارد یعنی با خواندن سروده های: ناصرخسرو، کسایی مروزی، منوچهری دامغانی، فرخی سیستانی، اسدی طوسی و فردوسی تا... دایره واژگان پارسی باستان و میانه که در گویش های مختلف ایرانی به محاکات اجرایی در بیان رسیده اند.

یک نکته #روانشناسی: کسی که به زبانی مسلط است اندیشه های درون زبانی را با خود دارد یعنی اگر کسی زبان انگلیسی بلد شد به‌عنوان زبان دوم ناخواسته فرهنگ زبانی انگلیسی که تفکرات اجتماعی فرهنگی آن زبان است در رفتار تا بیان آن فرد دیده می شود چرا که زبان با اندیشه رابطه‌ای همزاد دارند... در زبان شناسی سبک ها وقتی وارد سبک شناسی خراسانی و عراقی می شویم چون تفکرات متفاوت دیده می شود باید به زبان توجه کنیم.

زبان در سبک خراسانی تحت تاثیر فرهنگ ایرانی کاملا متفاوت با زبان در شبکه عراقی که تحت تاثیر فرهنگ عربی است. این ویژگی از لحاظ حسب شناسی قابل تامل است.
برحسب زبانی را که بنگریم شرایط ایجاد شده بیانی سبک عراقی تحت اختیار اندیشه های اسلامی است چون دایره واژگان و روش های تصوف تا عرفان آنچنان چنبره زده بر همه وضعیت های مختلف سبک عراقی که باید بپذیریم این سبک در ترویج فرهنگ و ارشاد اسلامی روش دارد و کنش می یابد.
این سبک از سنایی در بلخ شروع شده که با اشعار خود در قالب غزل و همچنین نوشتن کتاب هایی در شعر و نثر عرفانی ترویج فرهنگ و ارشاد اسلامی را در سروده شناسی سبک عراقی مطرح و بارز به گفتگو با تاریخ کرده است.
#انوری در مدح و قصیده کمک کرده که در روایت شناسی کارش به نوع نگاه دینی تا اجتماعی دین گرایی با روش های مرحله دار مدحی و دارا بودن دایره واژگان عربی بیشترین کمک را کرده است.



پایان این بخش
پاینده ایران
پورفریاد
#مبانی
#سپید

خروج از کلیشه با پا و تیپا

این قسمت: ترکیب اضافی و تتابع

#بخش_دوم:
گاهی در مباحث گفته می‌شود که زبان فلان اثر، امروزی نیست. همین یک حرف ساده، صدای بسیاری را در می‌آورد که چرا عده‌ای نورسیده و یک کتاب خوانده، این بازی را با تاریخ 2500 ساله غنی ما می کنند. مگر نمی‌دانید گذشته ما چه بوده است؟ فاین تذهبون؟
در این باره برای اینکه خیال نوستالوژیستی خودمان را راحت کنیم همین جا با استعانت از خدای متعال عرض می‌کنم اصلا چیزی به نام #ادبیات_امروز نداریم، هر چیزی که امروز، امروزی ست، به قول #جواد_خیابانی، فردا متعلق به دیروز خواهد شد. کل بحث پرهیز از ترکیب‌های اضافی و تتابع در این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی مستعمل را به کار نبریم. آرایه‌های آشنایی‌زدایی‌، پس از اینکه مستعمل می‌شوند اگر کارکرد خود را از دست ندهند بخشی از زبان خودکار خواهند شد و اگر هم وارد زبان خودکار نشوند به دلیل کثرت استعمال، #خاصیت_حس_آمیزی نخواهند داشت.
همین جا یک نکته جالب بگویم: زبان شناسان می گویند جز استثناها (مثلا ننه و دده و دادا و بابا و ازین دست‌) هیچ گونه رابطه دال و مدولول بین شکل، نگارش و تلفظ نام‌ها وجود ندارد. مثلا هیچ گونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که بفهمیم چرا فارسها به انگور، می‌گویند انگور، عرب‌ها می گویند عنب و ترکها به آن اوزوم می گویند. نه صدای تلفط انگور، نه شکل نوشتن انگور شبیه انگوری که می خوریم، نیست. اما آیا می‌توانیم بگوییم که بین‌شان رابطه دال و مدول وجود ندارد؟
با عرض پوزش از زبان‌شناسان، بی آنکه تخصصی در این حوزه داشته باشم باید بگویم که:
به جای اینکه بگوییم در گفتن و نوشتن انگور، رابطه ای بین #بیان، #نگارش و #شکل انگور وجود ندارد، باید بگوییم: ما #نمی_دانیم بین این سه، چه رابطه‌ای وجود دارد. بین‌شان رابطه هست اما این رابطه محو شده است. راز این محوشدگی رابطه نیز در همین استعاره و کنایه‌ها و دیگر آرایه‌ها و تکنیک‌های آشنایی زدایی ست که یا تبدیل به عادت زبانی شده اند و یا در فرایند نوسازی زبان شفاهی، ارتباط علت و معمولی اش، قطع یا فراموش شده است.
این فقط یک مثال برای ساده سازی مفهوم بود. منظورم این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی به همین سادگی، با پیدا کردن بسامد، بی خاصیت می‌شوند.
تغییر تکنیک از ترکیب سازی به تصویر‌سازی،‌ یعنی خروج از این آرایه‌‌های بی‌خاصیت شده که حتی گاهی تهو‌ع‌آور می‌شوند.

همان‌طور که می‌دانید گام اول در بیان، این است که ‌ دم‌دستی ترین واژه ها وترکیب‌ها و تکنیک‌ها را به کار بگیریم. عادت‌های آرایه ای همیشه و بی اختیار جزو اولین استخدام‌های هر شاعری است. اما شاعر با رد اولین واژه هایی که به ذهنش می رسد، می تواند استخدام‌های بهتر وبکرتری را برای همان مفهوم و مضمون جایگزین کند. تصویرسازی به جای استفاده از ترکیب،،یکی از این راههاست.
البته باز هم اینها قانون و ابدی نیست. ممکن است کمتر از یکسال همه این شیوه های تصویرسازی و شعریت بخشیدن به حس واندیشه، تبدیل به کلیشه شود و ممکن است ماندگاری بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه پرهیز از ترکیب و تتابع، یکی از راههای نوسازی تکنیکی و تصویرسازی شعر و خروج از کلیشه ها است. اما این ، همه مساله نیست.
اصل این است که شاعر مجبور است با تکیه بر دانش فنی و پیوست ادبی خود از کلیشه های رایج ماقبل و عصر خود خارج شود.
چه با پا،
چه با تیپا


به قول نظامی:
به که سخن دیر پسند آوری
تا سخن از دست بلند آوری

هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند.


#علی_گل_گلاب
#مبانی_سپید

علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976
گفتگوی درون گروهی #سخن
#پرسش_نخست
#بخش_دوم_پاسخ


فعل به خاطر پایان بخشی به وضعیت بیانی همیشه رویکردی مستبدانه دارد اگر اجازه دهیم در پایان گزاره های سروده بیاید. چرا که این وضعیت واژگانی در همیشه بودنش پایان سخن می آمد.
#فعل سه نمود مشخص دارد که با آن ها گسترش یافتگی اش دیده می شود:

#نمود_کاری:
در این نمود کارکرد فعل متغیر و تلاش برای ایجاد رابطه های مختلف بیانی دارد. مانند:
رفتن
خوردن
نوشتن
درو کردن

#نمود_ حالتی:
در این نمود وضعیت فعلی پیشوند یا تعبیری می یابد مانند:
خوابیدن
خسته شدن
شتافتن
خوشحال شدن

#نمود_شدنی:
در این نمود هم فعل به روشی از شدن می رسد مانند:
گشتن
گردیدن
گردانیدن
شدن

نکته پایانی این مقدمه
برای تبیین واژه فعل و کنش های مختلف آن باید حداقل صد صفحه ای نوشت و چند ساعتی فقط بیان صوتی داشت. چون فعل بخش ساختاری بسان #جمله در دستور زبان دارد. مثلا:

شخص و عدد در فعل
زمان در فعل
حد فعل
اقسام فعل
ساختمان فعل
فعل بسیط چیست؟
فعل مرکب چیست؟
ماضی و مضارع در نمود فعل
التزام در فعل
گروه های فعلی
فعل معین
فعل لازم
فعل متعدی
جهات فعل در معلوم و مجهول
پیشوند فعلی
میانوند فعلی
پسوند فعلی
فعل منفی و مثبت
همسانی در فعل


#یادآوری: کسی که قلم به دست می گیرد تا بنویسد مسئولیت بزرگی با باید به دوش بنهد. درست نویسی وظیفه تولید کننده محتوا - شاعر، نویسنده و منتقد - هست و باید برای احترام به زحمات بزرگانی بسان بیهقی، فردوسی، سعدی، نجم رازی و... تا اهل قلم بزرگوار امروز درست نویسی را از دستور زبان پارسی فرا گیرد.

مطمئن باشید که در این شبکه های بی در و پیکر مجازی هر کسی که شما با بی خود تشویق می کند با یک آخوند ضد فرهنگ و ادب هیچ فرقی ندارد. متاسفانه به بسیاری نسل امروز در این چند ساله منحرف شدند چون عده ای به اصطلاح استاد و راهنما فقط بی خود و الکی آنها را تشویق داشتند.

یک زبانزد لری از زبان دا یا مادر:
هُ کِ نِهات وَ گریوَه ایخات
هُ کِ نِهات وَ حَنده نیخات

برگردان:
آنکه تو را به گریه در کاری نهاد، تو را می خواهد و دوست دارد.
آنک تو را به خنده در کاری نهاد، تو را نمی خواهد و دوست ندارد.

جوان های عزیز امروز بدانند در این شبکه های بسیار خطرناک مجازی که فقط استعداد تا نسل کُشی هست و بی خود برای جلب توجه لایک و تشویق می شوند، در مرداب توهم دچار شده اند.


پایان این بخش
پاینده ایران
پورفریاد
#سنجش_های_پورفریاد

#انقلاب_ایرانیان
#جهان_شناسی_بابک_خرمدین
#بخش_دوم

#گزاره_های_کوتاه_تاریخی

#الف: #قیام بابک پس از #چهارسال از فتح بغداد توسط سپاهیان خراسانی که هواخواه مامون بودند شکل گرفت، یعنی زمانی که حکومت عباسیان از درون متزلزل شده بود.

: در قرن #دوم هجری بود که نگاه زردشتی گری منتشر بشد به نام #تناسخ و حلول. این نگاه برگفته از آیین بودایی بود در دوران ساسانیان که زردشتی ها هم به آن دامن زدند...
در زمان ساسانیان زرتشتیان کنار بوداییان و مانویان تا مزدیکان سازمان دینی را پیش آورند که دین مسیحیت هم ترویج داشت...

: #بابک قلعه خویش را به نام #جمهور که بحث وحدت مردم ایران بود، مطرح کرد. دژ بذ جمهوری، مسیری بُز رو داشت که صعب العبور ترین مکان برای دشمنان محسوب می شد.

: بابک پرچمی را بنیاد نهاد به رنگ #سرخ تا بر قلعه های خود برافراشته باشد برای خون خواهی از شهیدان راه وطن و مساوات اجتماعی که بر علیه نظام سلطه عرب ها شکل گرفته بود.
کم کم پیراهن سرخ رنگ بر پایه پرچم ایران که سرخ بود شکل گرفت و از این قرار همه پیراوان را #سرخ_جامگان بگفتند.
#اشاره: به گفته تاریخ، بابک شوند یا علت برگزیدن پوشش سرخ و پرچم سرخ را به خاطر مخالفت با رنگ سیاهی که اعراب برای پوشش و امامه خود انتخاب کرده بودند برگزید تا راه آزادیخواهان فراهم شود که فقط بحث گرفتن سرزمین اشغالی نیست بحث عقیدتی هم هست.

: #ابومسلم_خراسانی رنگ #سیاه را که انتخاب کرده بود برای پرچم و پوشش، به همراه شعاری داشتند که بالاتر از سیاهی رنگی نیست. وی قصد داشت با جنبش عباسیان بر علیه امویان بجنگد ولی عباسیان از ترفند مهم او سود جسته و پس از فتوحات زیاد، خراسان و همه فتوحات وی را برای خود قصب کردند.

. #امویان که فرزند علی امام شیعیان را می کشتند به ویژه پس از کشته شدن حسین فرزند علی، خانواده‌های آنها با بستن شال و جامعه سیاه، خود را عزادا می دانستند.
#نکته: واژه سید که به معنای آقا می باشد در خانواده هاشمی مرسوم شد به عنوان بزرگ و این خانواده به گفته ای خواهر زادگان ایرانی ها بودند. چون زن حسین دختر یزدگردشاه بود که پس از فتح تیسفون دختران یزدگرد را به عقد فاتحان در آورند. سجاد پسر حسین که مادرش ایرانی ببود در مسیر حفظ خانوده خود و فرزندان، پس از او به خاک ایران برای نجات خود کوشش می کردند یعنی به خاک خانواده دایی و خاله خود آمدند... البته این روایت را در کتاب منتهی الاامال ( زندگی نامه فرزندان علی) نوشته شیخ عباس قمی که نویسنده مفاتیح‌الجنان بوده خواندم.


#بگذریم 😔
که سال هاست داریم می گذریم

و اما بعد

#بابک پس از پیروزی بر اعراب و گرفتن زمین هایی به او گفتند #بازگیرنده_زمین_های_سوخته و کنون هم در علم جغرافیایی وقتی بخواهند درباره زمین های کشاورزی و قدیمی که به تصرف مردمان در طول تاریخ درآمده سخن کنند و عبارت توجیهی دهند گویند: سیاست زمین های سوخته.

هرچند این اصطلاح در کاربرد معناهای دیگر هم کنون دارد. یعنی روشی سیاسی و رزمی برای گرفتن زمین به عنوان یک ابزار قدرتمند مدیریت اجتماعی و اقتصادی...

#بابک از بنیانگزاران جنگ های چریکی بوده که با طراحی های مهم، توانست جنگ هایش را مدیریت کند و متاسفانه در ساخت فیلم #مختارنامه همه دستاورد های جنگی ایرانی ها که بر علیه اعراب بود به خاطر خودفروشی فرهنگی، سرسپردگی و مزدوری عوامل اصلی فیلم به نام مختار و قیام او ثبت شدند.
مثلا ترفندهایی جنگی، پوشش جنگویان تا آموزش رزمی که اگر کسی کتاب زندگی بابک از استاد نفیسی را بخواند به اهمیت این موضوع ایرانی که به سرقت آنهم توسط کسانی که به زبان پارسی فیلم می سازند می رسد...

در کتاب #سیاستنامه نوشته خواجه #نظام_الملک آمده است:
- کارهای بابک برای خونخواهی از مردم ایران و جنگ با خلیفه به شکلی بود که از اصفهان و کره ( کرج) و گروهی از باطنیان به ایشان پیوستند. آنها به آذربایجان رفته تا با بابک بر ضد سپاهیان خلیفه بجنگند. در همان زمان ها بود که همدان، شیراز، ری تصرف شده بودند.



#آریا_پورفریاد
#عشق_و_نوروساینس

#بخش_دوم
#انسان_ها_برای_چه_عاشق_میشوند-

نظریۀ اول: نظریۀ #تقویت_رفتار- طبقِ این نظریه اگر یک زن یا مرد به هر شکلی با حس های خوبی ارتباط داشته باشد که در شما ایجاد می شود، احتمالِ این که شما از او خوشتان بیاید بیشتر می شود. مثلاً با گروهی همسفر می شوید. در آن سفر مناظرِ خوبی می بینید. غذاهای خوبی می خورید. به خاطرِ همین ها حس های خوبی در شما ایجاد می شود. این باعث می شود نسبت به کسانی هم که در آن سفر با شما هستند حسِ خوبی پیدا کنید. حتی اگر آنها و شما هیچ کاری با هم نداشته باشید. طرفدارانِ این نظریه می گویند عشق به همین ترتیب ایجاد می شود. کسانی که شما عاشقِ آنها می شوید کسانی هستند که یک جورهایی با حس های خوبی در ارتباط بوده اند که بعضی اتفاقات در شما ایجاد کرده بودند، یا ایجاد می کردند. از بابِ توضیح عرض کنم که عنوانِ این نظریه، یعنی تقویتِ رفتار، می خواهد بگوید عشق یک نوع رفتار است که حس های خوب آن را به وجود می آورند یا تقویت می کنند. در داستان ها و فیلم ها هم از این نظریه زیاد استفاده می شود. خیلی وقت ها نویسندگان وقتی می خواهند کسی را عاشق کسی کنند، اول فضایی خلق می کنند که حس خوشایندی را در آن کسی که می خواهد عاشق شود ایجاد می کند، بعد هم او با چنین حسی است که معشوق یا معشوقه را می بیند.

نظریۀ دوم: نظریۀ #تحریک_فیزیولوژیکی- این نظریه به نظریۀ #جیمز_لانْژْ مشهور است. چون هم ویلیام جیمز آن را پیشنهاد کرد هم کارل لانْژْ، که اولی روانشناسِ آمریکایی بود و دومی پزشک و فیزیولوژیستِ هلندی، و اتفاقاً مستقل از همدیگر به چنین نظریه ای رسیده بودند. هر دو در قرنِ نوزدهم می زیستند. باری، این نظریه می گوید آن علائمی که در عشق دیده می شود، مثلاً لرزشِ دست و دل، بیقراری، بیخوابی، و غیره، این ها هستند که عشق را ایجاد می کنند، عشق این ها را ایجاد نمی کند! عشق فقط تفسیری از این ها ست. منظور این است که وقتی زیبایی های معشوق به صورتِ بعضی حس ها به مغز رسید، قسمت هایی از مغز فعال می شوند و هورمون هایی از آن قسمت ها ترشح می شود که باعثِ علامت هایی مثلِ لرزشِ و تپشِ قلب و پرتیِ حواس و غیره می شود. اما می دانیم که فقط تصویرها یا حس های زیبا و خوشایند نیستند که می توانند باعثِ لرزشِ دست و پا و تپشِ قلب و پرتیِ حواس شوند. مثلاً صحنۀ ترسناکِ روبرو شدن با یک خرس در کوه هم می تواند این علامت ها را برای شخص ایجاد کند. بنابراین اینجا مغز باید دوباره وارد عمل شود و این علامت ها را تفسیر کند. اگر خرس آنها را ایجاد کرده است، مغز تفسیرِ خودش از این علامت ها را به صورتِ حسی به نامِ ترس بیان می کند، و اگر دیدارِ زنی زیبا یا نشانه های دیگری از او مثلاً صدایش یا بویش آن ها را ایجاد کرده است، این علامت ها را به صورتِ حس یا عاطفۀ خوشایندی به نامِ عشق بیان می کند. این نظریه یکی از مشهورترین نظریه ها در موردِ عشق و عواطفِ دیگر است.

نظریۀ سوم: نظریۀ #تکامل یا تَطَوُّر- این نظریه می گوید عشق به خاطرِ این ایجاد شد تا به چند تا از نیازهای اجتماعی و بیولوژیکی، که نیازهای اساسی هستند، جواب دهد: میلِ جنسی، اشتیاق به بقایِ نسل، احتیاج به حمایتِ دیگری در برابرِ تهدیدهای خارجی. عشق باعث میشود تا وابستگی هایی که برای جواب دادن به این نیازها لازم است ایجاد شود. رفتارهایی در دنیای انسان ها و حیوانات است که این نظریه را تأیید می کند. مخصوصاً در دنیای حیوانات. مذکرها، در انتخابِ جفت، مؤنث های جوان و سالم را ترجیح می دهند. چراکه مؤنث های سالم و جوان بهتر می توانند تولیدِ مثل را به سرانجام برسانند. اما مؤنث ها جفت هایی را ترجیح می دهند که بهتر می توانند برای آنها غذا و مکان و وسایلِ آسایش فراهم کنند. علاوه براین، اگر زندگیِ مشترک تواَم با عشق باشد دوامش بیشتر است و زوج هایِ عاشق بهتر می توانند بچه هایِ خود را بزرگ کنند ١ مرداد ١٣٩۵
عباس پژ مان
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_نخست
#بخش_دوم




ایشان با توجه به زبان مادری خویش در اهمیت داری فرهنگ مردم بسیار کوشا بودند. یعنی فرهنگ واژگان سروده هایش را که به برخوانی می بریم تنوع واژگان زبان مادری حیرت انگیز است.
زبان مادری بسان شیر مادر بر گردن همه گویشوران حق دارد و این مهم را شهریار با توجه به زبان اندیشه هایش که ترکی بوده توانست به صورت یک جهت یاب فرهنگی سلوک دهد.
با سیر در فرهنگ مردم دیوان استاد شهریار که نواهای مردم شناختی تا آداب و رسوم اجتماعی است جهان بینی رنج زیست به تنهایی اش را می شود دید که چون چراغ راه زبان مادری را می ستود.
هرچند ایشان به زبان پارسی یا زبان معیار سخن می کرد ولی توجه داشته باشیم که پناه بردن به زبان های عامیانه و مادری در بطن جامعه شناسی سروده خود گونه ای از اعتراضات مردمی محسوب می شود.

یعنی اینکه زبان معیار یا رسمی چون زبان قدرت های حاکمه است با در نظر گرفتن موازین اجتماعی نسبت به قوانین حکومت ها پناه بردن به ذات زبان مردم یک گونه همگویی اجتماعی به رنج شماری مردم در رنج است.
توجه داشته باشیم که بیشتر سراینده ها و نویسندگان بزرگ جهان بسان لورکا در سروده یا مارکز در داستان تنها یک شوند یا علت بوده و آن پناه جستن به زبان مادری که خود شیوه مبارزاتی مدنی محسوب می شود.

مثلا:
دیزی سفت و سیاهی پشت پایش بشکنید
ترسم آخر بازگردد چون پشیمان می شود.

#توضیح: هنگامی که با دوستان ترک فهیم ام هم سخن شدم برای درک فرهنگ عامیانه در سروده های استاد شهریار گفتند که در فرهنگ مردم آذربایجان اگر پشت مسافری یک دیزی سفالی سیاه و پر از زغال شکسته شود آن مسافر بر نمی گردد.
توجه کنید به بیت یا دوتایی که استاد چگونه باور مردمی را در بیت خود منتشر داشتند.


پایان این بخش

#آریا_پورفریاد

https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_دوم
#بخش_دوم



: ایشان در باب ترجمه و وزن شناسی منظومه گزارشی مبسوط به وضعیت شناسی دارند که در آیین نگارش منظومه بسیار مهم است.

و اما بعد

#نکته: درباره چند ترجمه در زمان بررسی ترجمه ها سخن خواهم کرد چون تا کنون نه ترجمه به بررسی داشتم و هر کدام به شکلی تاویل روایت دارند.
ترجمه های این منظومه را در زبان پارسی این بزرگمهرها فراز دادند که به هنگامه خوانش منظومه از آنها نام برده و سنجش نامه مان را به کوس سخن های بدیع پیش می کشیم.

#یک: #حیدربابای_شهریار در آینه زبان فارسی / کریم مشروطه چی/نشر نگاه 1367
توضیح: این کتاب پژوهش که نقد و تفسیر بر شاهکار استاد شهریار است به پیوست خود منظومه را هم برگردان نموده است که در مسیر بررسی منظومه به ویژگی های این کتاب می پردازیم.

#دو: #حیدربابایه_سلام/ استاد محمدحسین شهریار / نشر پیوند تبریز چاپ 1369

این چاپ منظومه زیر نظر مستقیم استاد شهریار رهیابی چاپ گرفته است. مقدمه ای کوتاه استاد بر شاهکار خود نوشته که جای بسی تامل دارد.
- در دلم بود که سرودی هم بشیوه ترانه های محلی داشته باشم که در ذایقه محلی ها خاصه در کام هم بازی های دوران بچگی ام شیرین تر نماید اما من بر اثر طول اقامتم در تهران با لهجه های محلی دهات آذربایجان خاصه با لطائف و تعبیرات آن، تقریبا بیگانه شده بودم... از شهریور 1320 دوران بیماری و انزوای من آغاز شد در بستر شکنجه و آلام اگر مادرم پرستاری و تقویت جسمی مرا به عهده داشت یادگاری های شیرین گذشته نیز دست در دست مادرم بزم عیش نهانی برای من ساخته و شراب تسکین و تسلیت روحی در کامم فرو می ریختند...

استاد این مقدمه را در سال 1345 در تبریز می نویسد و پس از استاد استاد مهدی روشن ضمیر دست به نوشتن پیشگفتاری می زند تاریخ ساز که در چاپ نخست منظومه در دهه سی آماده بود.

ویژگی مهم این کتاب این است که استاد شهریار خود نظارت در چاپ آن داشته و هرچند نشر پیوند تبریز دو سال پس از مرگ تن استاد شهریار ( 1285 آمدن تن و جان / 1367 رفتن تن و ماندن جان ) چاپ کرده است ولی ادامه همان چاپ پیشین بوده است.

#سه: #سلام_بر_حیدربابا / دکتر بهروز ثروتیان/ تهران نشر سروش 1374

این برگردان که با مقدمه ای مبسوط از دکتر رضا انزابی نژاد به چاپ رسیده است در تاملات خاصی سلوک گفتار دارد. دکتر انزابی نژاد با توجه به شرایط بیانی منظومه درباره دشواری کار برگردان و روش های ترجمه نکته های بدیع را مرقوم داشتند که در پیشگفتار کتاب جای خوشی نشسته است.
پس از پیشگفتار دکتر ثروتیان با دانش تخصصی خود در زمینه ادبیات متن ترکی سلام حیدربابا را با ترجمه ای شیوا آنهم به نثر و نظم که توضیحات مفصل دارد را پیش کش خوانندگان پارسی زبان داشته تا از لذت متن منظومه بهره مند کند خوانندگان را



پایان این بخش

#آریا_پورفریاد


https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_سوم
#بخش_دوم



پیش سخن
در منظومه سلام بر حیدربابا (حیدر بابایه سلام ) چند نکته بارز به گفتگو می باشند.
الف: دیالکتیک تنهایی به واگویه
ب: دم اندیشی
پ: زادبوم گرایی
ت: آرایه های ادبی

یک توضیح کلی درباره موارد بالا:

الف: دیالکتیک تنهایی به واگویه

با نگاه به جامعه شناسی منظومه واگویه به دیالکتیکی وضعیت دار از شکوایه و تأملات محاکاتی استاد شهریار دیده می شود. ایشان با توجه به رنج دوری از وطن و زادگاه خویش دست به واگویه ای درونی به صورت دل اندیشی مبسوط می زند. گونه روایت چنین واگویه ای کاملا فلسفی و منطقی است و با کمی توجه به نگره های مختلف ایشان می شود پی برد سمبولیسم وار سخنی تمثیلی به ادبیات تعلیمی دارند آن هم با زبان مادری که بکر است و بسان نی نالان مولوی کنون کوه خطاب است با خاطرات اش.

ب: دم اندیشی
نگاه استاد به جهان از ناپایداری ها و گذر پر شتاب عمر مشهود است در هر قطعه و گویی هر قطعه یک زندگی آنی به بیان اند تا حکایت روزگار درهم و بی هم را نشانه شناسی کند. با استاد که همراه می شویم زمان اندیشی خیام وار دیده می شود که هیچ چیز دارای ثبات نیست و نگره ای از یاس فلسفی به نیست انگاری هویدا می شود.

پ: زادبوم گرایی
در پرداخت به رنج شماری استاد آمدند و با زبان مادری نسل آینده را خطاب قرار داد تا در تشخص دادن به کوه وضعیت آبادی و نمادهایش را با توجه به نوستالوژی خود از آن دوران کودکی پیش می کشد. پناه بردن استاد به مفاهیم اجتماعی زادبوم گرایی نشانه این حقیقت است که زبان معیار یا رسمی در دهه های بیست و سی قرن گذشته کاملا سیاست زده بوده که رفتن در لاک عرفانی زبان مادری و پویش در فرهنگ اجتماعی خود با نگاه زادبوم گرایی اعتراضات مردمی و اجتماعی خویش بیان کرده است.

ت: آرایه های ادبی
در این منظومه سراسر استعاره و تشبیه دیده می شود و با توجه به شرایط ترجمه منظومه در زبان های مختلف مترجمین اندیشه های زیباشناسی استاد در پرداخت ادبی فرهنگی اش مشهود است. ایشان با همه دقت نظر داشتن نسبت به جهان روایت قطعه وار منظومه خود توجه به شرایط بیانی ادبی را در زبان مادری حفظ کرده و برخوردی کاملا هوشیارانه داشته اند. هر چند در زبان مادری ایشان وضعیت های بیانی بکر و دست نخورده بوده و هست و روایت های زبان مادری ایشان کنون هم سراسر صنعات ادبی با صورخیال دارد ولی ایشان در زبان سرایش برخوردی فنی و حرفه ای را سلوک گفتار خویش قرار دادند که در زبان پارسی به برگردان می شود به اهمیت شاهکار ایشان پی برد.


#و_اما_بعد

در شناخت حیدربابا
حیدربابا نام کوهی است در حوالی خشگناب و مجاور با روستاهای قیش قرشاق و شنگل آباد.

خطاب قرار دادن کوه حیدربابا توسط زبان سراینده وضعیت تشخیص است که استاد برای توصیف و مطلع بیان خود بهترین عنصر اصلی و نشانه دار یعنی کوه را خطابه وار خطاب قرار می دهد.



پایان این بخش

#آریا_پورفریاد

https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_چهارم
#بخش_دوم



قطعه سوم

چون چارتاق را فکند باد نوبهار
نوروز گلی و قارچیچگی گردد آشکار
بفشار ابر پیرهن خود به مرغزار

از ما هر آنکه یاد کند بی گزند باد
گو: درد ما چو کوه بزرگ و بلند باد

این قطعه را استاد بزرگمهر بهروز ثروتیان برگردان به پارسی کرده اند که لختی توضیح می خواهد.
ما اندیشی در منظومه جای بسی تامل دارد و استاد در منظومه خود به ویژه در مصرع پایانی با واژه #ما درد همه را بیان می دارد.

گرامی نام بهمن فُرسی که خود سراینده و نمایشنامه‌نویس بودند ترجمه ای ریتمیک دارند از این قطعه که جای تامل دارد:

- کَپرا رو باد عید وختی که می خوابونه
گل نوروز(1) گل برف(2) که چهره می تابونه
ابر سفید رختاشو وختی که می چلونه

هر کی یاد ما کنه تنش به دور از ستوه
اونوخ بذار که دردا کوت بشه عین کوه


1 و 2: گل نوروز و گل برف دو گل اند که در محل حیدربابا می رویند

#توضیح
در این قطعه استاد می گوید وقتی باد عید یا بهاری کپرها را به کناری پرت یا نگون می کند. در آذربایجان باد عید را باد وعده هم می گویند وعده ای که طبیعت در زمستان به درختان و... داد و در عید بهار را نوید دارد.
جام گل یخ یا گل نوروزی گلی است به رنگ سفید که در عید می روید و نشانه بهاری است. گل نوروز هم گلی است که در پایان زمستان می روید و نوید سرسبزی و شادی دارد.
ابر سفید که ابر بهاری است پس باد عید که وعده طبیعت است با استعاره ای زیبا از زبان استاد شهریار می بینیم که جامه می چلاند و این تعبیر زیبا پر از شگفتی سخن های ناب زادبوم گرایی استاد دارد.

توصیف استاد در سه بیت نخست توجه به بهارانه سرایی مبسوط به وضعیت طبیعت است که در دو قطعه پیشین برگو شوند شرایط کوه را و طبیعت که نوبهار است دل استاد هم نوبهار شده و این هماهنگی دل طبیعت با دل استاد خاستگاه روایی طبیعی دارد.

#قارچیچگی گلی است که در متن برف پایان سال یا زمستان نمود می یابد. او را گل برف هم گویند که گل یخ هم نام دارد. این گل سپید است و جلوه گری از برف دارد و زیبایی در درخشش. این گل زیبا معطر است و بوی او در انتشار اخبار مربوط به وجود معطرش را فاش می‌کند.
استاد با این جلوه شناسی حضوری مهم از خود را در این بهشت حیدربابا به توسل دارد.


این قطعه مطرح می کند مطلع شناسی بیانی استاد را که چگونه در رازآلودی طبیعت چگونه می شود زیستی هنری و شاعرانه داشت.



پایان این بخش

#پورفریاد


https://t.me/amirnormohamadi1976
#گروه_مکتب_خانه_عشق
#شهریار_شناسی
بررسی شاهکارها
الف: #سلام_بر_حیدربابا
#درسگفتار_پنجم
#بخش_دوم


شاهکار استاد شهریار در توصیف هست که نیاز می بینم لختی سخن درباره مفهوم توصیف داشته باشم.

نکته ادبی
توصیف چیست در سروده؟
بخش غایی بیان در سروده یا شعر را توصیف وضعیت اجرایی می دهد و می شود گفت بخش بزرگ و قابل اعتنا مفهوم شناسی هنر سروده در توصیف و القا توصیف ها فراز می یابد.
توصیف بر دو گونه است:
توصیف در گزاره
توصیف در تعلیق

توصیف در گزاره توصیفی است که در ایجاز بیانی پیش می آید. سراینده برای واگویه بداهه ورز خود در مفاهیم ذهنی پرداخت شده دست به بروز احوالات درونی می زند و وقتی می‌خواهد بنویسد آن حالات را برای اینکه سخن اش امضا خودش را داشته باشد دست به گونه ای اجرا در ایجاز بیانی می زند تا کارش را متفاوت نشان دهد و از درازگویی دست بکشد. که خلاصه و مفید در یک بیت ( کلاسیک) یا سطر ( سروده نو) بیان کند که خود نگاهی از دانش ادبی داشتن است.
استاد شهریار در ایجاز بیانی نگره های طبیعت گرایی خویش را به صورت گزاره ای مطرح کرده اند.

توصیف در تعلیق
توصیف در تعلیق یعنی سپیدخوانی یک روایت یا حجم داشتن یک مفهوم که سراینده با استعاره و آرایه ها دست به تعلیق می زند تا کارش را ادبی کند.
زبان ادبی یعنی همین که بشود در تعلیق روایی زبانی متفاوت از زبان عادی و معمولی داشت.
استاد شهریار در منظومه سلام بر حیدربابا توانست تعلیق در روایت داشته باشد که خود از مشخصه های مختلف بیانی و زبانی توصیف ایشان خوانده می شود.


قطعه پنجم

حیدربابا! همیشه سر تو بلند باد
از باغ و چشمه دامن تو فره مند باد
از بعد ما وجود تو دور از گزند باد

دنیا همه قضا و قدر مرگ و میر شد
این زال کی ز کشتن فرزند سیر شود؟


توضیح و بررسی قطعه پنج

این قطعه از تبیین یافته ترین وضعیت بیانی استاد شهریار است. استاد در مصرع نخست می گوید که این حیدربابا! امیدم این است که همیشه سپیدروی باشی که اینجا سپیدروی کارکرد استعاره ای دارد به سربلندی و خوشی. این شکوه دعاگونه بیان در سراسر منظومه جاری می باشد.
در مصرع دوم توصیف از جلوه شناسی حیدربابا می خوانیم که دعای خیر استاد همراه کلام می شود که ای حیدربابا امید که اطراف ات یا دامنه هایت سبزه زار و خرم باشد با جویی روان که کنشی در مفهوم گستره باداباد است.
در مصرع سوم دعا تکمیل می‌شود که می گوید رفتیم - یعنی دور از تو هستیم - امید که طول عمر تو را دراز باد که آرزوی ماست.
استاد در توصیف ها از تکواژ ( #ما ) زیاد استفاده می کند که این کنش بیانی نشانه دردی اجتماعی از روزگار اوست که گویی آرزوی ایشان آرزوی همه است. دعای او دعای همه می باشد.

در بیت پایانی بینش استاد به عنوان یک نشانه اجتماعی رویکردی اسطوره ای می گیرد آنهم با توصیف در تعلیق روایت ها.
نخست از قضا و قدر و تفکر دینی نسبت به جهان و هستی و خدا سخن به میان می آورد تا مراتب بیشتر شناخت دغدغه هایش را در فشارها و بحران های اجتماعی سیاه نشان دهد و هم اعتقادات خویش را نشان دهد.
ایشان از نماد پسر جلوه ای از بینش اسطوره ای را پیش می آورد که بتواند بحث مرگ و میر را بهتر نشان دهند.
دکتر ثروتیان در برگردان قطعه پنجم می گوید این زال کی ز کشتن فرزند سیر شود؟
زال اینجا استعاره از پیری جهان است و کشتن فرزند یعنی انسان که خود واژه زال وجه نمادین داستان زال پدر رستم را و سهراب پسر رستم را نشانه شناسی بسیار ظریف می دارد.


این بیت پایانی استاد بود شهریار را به خوبی در آرایه های ادبی نشان می دهد.


پایان این بخش

#پورفریاد



https://t.me/amirnormohamadi1976
#مبانی
#سپید

خروج از کلیشه با پا و تیپا

این قسمت: ترکیب اضافی و تتابع

#بخش_دوم:
گاهی در مباحث گفته می‌شود که زبان فلان اثر، امروزی نیست. همین یک حرف ساده، صدای بسیاری را در می‌آورد که چرا عده‌ای نورسیده و یک کتاب خوانده، این بازی را با تاریخ 2500 ساله غنی ما می کنند. مگر نمی‌دانید گذشته ما چه بوده است؟ فاین تذهبون؟
در این باره برای اینکه خیال نوستالوژیستی خودمان را راحت کنیم همین جا با استعانت از خدای متعال عرض می‌کنم اصلا چیزی به نام #ادبیات_امروز نداریم، هر چیزی که امروز، امروزی ست، به قول #جواد_خیابانی، فردا متعلق به دیروز خواهد شد. کل بحث پرهیز از ترکیب‌های اضافی و تتابع در این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی مستعمل را به کار نبریم. آرایه‌های آشنایی‌زدایی‌، پس از اینکه مستعمل می‌شوند اگر کارکرد خود را از دست ندهند بخشی از زبان خودکار خواهند شد و اگر هم وارد زبان خودکار نشوند به دلیل کثرت استعمال، #خاصیت_حس_آمیزی نخواهند داشت.
همین جا یک نکته جالب بگویم: زبان شناسان می گویند جز استثناها (مثلا ننه و دده و دادا و بابا و ازین دست‌) هیچ گونه رابطه دال و مدولول بین شکل، نگارش و تلفظ نام‌ها وجود ندارد. مثلا هیچ گونه رابطه علت و معلولی وجود ندارد که بفهمیم چرا فارسها به انگور، می‌گویند انگور، عرب‌ها می گویند عنب و ترکها به آن اوزوم می گویند. نه صدای تلفط انگور، نه شکل نوشتن انگور شبیه انگوری که می خوریم، نیست. اما آیا می‌توانیم بگوییم که بین‌شان رابطه دال و مدول وجود ندارد؟
با عرض پوزش از زبان‌شناسان، بی آنکه تخصصی در این حوزه داشته باشم باید بگویم که:
به جای اینکه بگوییم در گفتن و نوشتن انگور، رابطه ای بین #بیان، #نگارش و #شکل انگور وجود ندارد، باید بگوییم: ما #نمی_دانیم بین این سه، چه رابطه‌ای وجود دارد. بین‌شان رابطه هست اما این رابطه محو شده است. راز این محوشدگی رابطه نیز در همین استعاره و کنایه‌ها و دیگر آرایه‌ها و تکنیک‌های آشنایی زدایی ست که یا تبدیل به عادت زبانی شده اند و یا در فرایند نوسازی زبان شفاهی، ارتباط علت و معمولی اش، قطع یا فراموش شده است.
این فقط یک مثال برای ساده سازی مفهوم بود. منظورم این است که تکنیک‌های آشنایی زدایی به همین سادگی، با پیدا کردن بسامد، بی خاصیت می‌شوند.
تغییر تکنیک از ترکیب سازی به تصویر‌سازی،‌ یعنی خروج از این آرایه‌‌های بی‌خاصیت شده که حتی گاهی تهو‌ع‌آور می‌شوند.

همان‌طور که می‌دانید گام اول در بیان، این است که ‌ دم‌دستی ترین واژه ها وترکیب‌ها و تکنیک‌ها را به کار بگیریم. عادت‌های آرایه ای همیشه و بی اختیار جزو اولین استخدام‌های هر شاعری است. اما شاعر با رد اولین واژه هایی که به ذهنش می رسد، می تواند استخدام‌های بهتر وبکرتری را برای همان مفهوم و مضمون جایگزین کند. تصویرسازی به جای استفاده از ترکیب،،یکی از این راههاست.
البته باز هم اینها قانون و ابدی نیست. ممکن است کمتر از یکسال همه این شیوه های تصویرسازی و شعریت بخشیدن به حس واندیشه، تبدیل به کلیشه شود و ممکن است ماندگاری بیشتری داشته باشد. خلاصه اینکه پرهیز از ترکیب و تتابع، یکی از راههای نوسازی تکنیکی و تصویرسازی شعر و خروج از کلیشه ها است. اما این ، همه مساله نیست.
اصل این است که شاعر مجبور است با تکیه بر دانش فنی و پیوست ادبی خود از کلیشه های رایج ماقبل و عصر خود خارج شود.
چه با پا،
چه با تیپا


به قول نظامی:
به که سخن دیر پسند آوری
تا سخن از دست بلند آوری

هر چه در این پرده نشانت دهند
گر نپسندی به از آنت دهند.


#علی_گل_گلاب
#مبانی_سپید

علوم وفنون ادبی
@amirnormohamadi1976